76

مشخصات کتاب

تفسیر راستین
ترجمه‌ی تیسیر الکریم الرحمن

(جلد دوم)




تأليف:

علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی رحمه الله

متوفای ۱۳۷۶ هجری قمری [۱۳۳۴ هجری شمسی]


ترجمه:

محمد گل گمشاد زهی

تفسير سوره‌ی يونس

مکی و ۱۰۹ آیه است.

آیه‌ی ۲-۱:

﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡحَكِيمِ١[یونس: ۱]. «الف - لام - را. این کتاب حکمت‌آمیز است».

﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنَّ لَهُمۡ قَدَمَ صِدۡقٍ عِندَ رَبِّهِمۡۗ قَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٞ مُّبِينٌ٢[یونس: ۲]. «آیا برای مردم شگفتی‌آور است که به مردی از خودشان وحی نمودیم که مردمان را بترسان، و مؤمنان را مژده بده که آنان نزد پروردگارشان پیشینۀ راستین دارند؟ کافران گفتند: بی‌گمان این جادوگر آشکاری است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡحَكِيمِ١این است آیات کتاب حکمت آمیز، و آن قرآن است که مشتمل بر حکمت و احکام است، و آیات آن بر حقایق ایمانی و اوامر و نواهی شرع دلالت می‌نماید، و بر همۀ امت واجب است آن‌را بپذیرند و از آن فرمان برند.

با وجود این بیشتر آنان روی‌ گرداندند، و آن ‌را درک نکردند. بنابراین، تعجب نمودند: ﴿أَنۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَکه به مردی از خودشان وحی نمودیم تا مردمان را از عذاب خدا بیم دهد، و از عذاب الهی بترساند، و آنان‌را به آیات الهی یادآور شود ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنَّ لَهُمۡ قَدَمَ صِدۡقٍ عِندَ رَبِّهِمۡو کسانی را که ایمان راستین آوردند مژده بده که به خاطر کارهای شایسته و راستینی که از پیش فرستاده‌اند برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی کامل و نیک است. پس کافران از این مرد بزرگ تعجب کردند، تعجبی که آنها را واداشت تا به او کفر ورزند. ﴿قَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَو کافران در مورد او گفتند: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٞ مُّبِينٌبی‌گمان این جادویش آشکار است و به ادعای آنها بر هیچ‌کس پوشیده نیست. و این به خاطر بی‌خردی و عنادشان بود، زیرا تعجب کردند که هیچ‌جای تعجب و شگفتی نداشت، بلکه باید از نادانی و عدم شناخت آنها نسبت به منافع‌شان در شگفت بود.

چگونه به این پیامبر بزرگوار ایمان نیاوردند، پیامبری که خداوند او را از میان آنان مبعوث نمود وا و را به خوبی می‌شناختند، اما دعوتش را نپذیرفتند و برای باطل کردن و از بین بردن دینش کوشیدند؟ ولی خداوند نور خویش را کامل می‌گرداند گرچه کافران دوست نداشته باشند.

آیه‌ی ۴-۳:

﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٣[یونس: ۳]. «پروردگار شما خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، آنگاه آن‌گونه که شایستۀ شکوه اوست بر عرش بلند و مرتفع گردید، (و) کار (هستی) را تدبیر می‌کند، هیچ شفاعت کننده‌ای نیست مگر پس از اجازۀ او، این است خداوند پروردگارتان. پس از او بترسید، آیا پند نمی‌پذیرید».

﴿إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ جَمِيعٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّاۚ إِنَّهُۥ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ بِٱلۡقِسۡطِۚ وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِيمٖ وَعَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَ٤[یونس: ۴]. «بازگشت همۀ شما به‌سوی اوست، این وعدۀ راستین خداوند است، او آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند تا کسانی را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام داده‌اند به دادگری پاداش دهد، و اما کسانی‌که کفر ورزیده‌اند شرابی از آب داغ و سوزان دارند و دارای عذابی دردناک هستند، به سبب آنکه کفر می‌ورزیدند».

خداوند متعال با بیان ربوبیت و الوهیت و عظمت خویش می‌فرماید: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖبی‌گمان پروردگار شما خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید. هرچند که او می‌تواند آن را در یک لحظه بیافریند، اما چون در این حکمتی بود و در کارهایش مهربان است چنین کرد. و از جمله حکمت الهی در آفرینش آسمان‌ها و زمین این است که آن را به حق و برای حق آفرید، تا از طریق نام‌ها و صفاتش شناخته شود و تنها او عبادت گردد.

﴿ثُمَّپس از آفرینش آسمان‌ها و زمین، ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِآن‌گونه که شایسته و مناسب شکوه و عظمت اوست بر عرش بند و مرتفع گردید. ﴿يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَکار جهان بالا و پایین را می‌گرداند و تدبیر می‌کند، می‌میراند و زنده می‌نماید، و روزی فرو می‌فرستد، و روزها را میان مردم می‌گرداند، گاه به سود برخی و گاه به زیان برخی دیگر، و زیان را از آسیب دیدگان دور می‌کند، و خواستۀ جویندگان را اجابت می‌نماید.

پس انواع تدابیر از جانب اوست، و همۀ خلق در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده، و در برابر عظمت و فرمانروایی‌اش فروتن‌اند. ﴿مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِهیچ شفاعت کننده‌ای نیست مگر (اینکه) پس از اجازۀ او (به شفاعت برمی‌خیزد)، پس هیچ مخلوقی اقدام به شفاعت نمی‌نماید گرچه از برترین مخلوقات باشد، مگر این‌که خدا به وی اجازه بدهد. و او جز به کسی که از وی راضی و خشنود است اجازه نمی‌دهد. و شفاعت کردن را جز برای مخلصان و یکتاپرستان نمی‌پسندد.

﴿ذَٰلِكُمُکسی که چنین است ﴿ٱللَّهُ رَبُّكُمۡخداوند، پروردگارتان است. او خداوندی است دارای صفات الوهیت که همۀ صفات کمال را در بر دارد، و دارای صفت ربوبیت که همه‌ی صفات افعال را در بر دارد. ﴿فَٱعۡبُدُوهُپس همه عبادتها را تنها برای او انجام دهید و فقط او را بپرستید. ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَآیا پند نمی‌پذیرید و نشانه‌ها و دلایلی را که بر این دلالت می‌نمایند او یکتاست و معبود ستوده و دارای عظمت و بخشش است به یاد نمی‌آورید؟!.

پس از آنکه خداوند متعال حکم تقدیری خویش را بیان کرد که تدبیر عام و فراگیر او است، و حکم دینی‌اش را بیان کرد که آن شریعت اوست و مقصود و مضمون آن این است که او تنها است و هیچ شریکی ندارد، حکم جزائی‌اش را بیان نمود و آن مجازات بندگان به سبب اعمال‌شان در جهان پس از مرگ است. پس فرمود: ﴿إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ جَمِيعٗاهمۀ شما را پس از مرگتان در روزی مشخص گرد خواهد آورد. ﴿وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّاوعدۀ خداوند راست است و حتماً آن‌را کامل می‌گرداند. ﴿إِنَّهُۥ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥاو آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن‌را باز می‌گرداند. پس آن کس که بر افرینش تواناست بر بازگرداندن آن نیز تواناست.

و کسی که می‌بیند خداوند آفرینش را آغاز نموده، سپس آفرینش دوبارۀ او را انکار می‌کند، فاقد عقل است، چرا که از دو چیز که همانند یکدیگرند یکی را انکار می‌کند، با این آغاز آفرینش را که مهمتر از بازگرداندن آن است اثبات می‌نماید، پس این یک دلیل عقلی روشن بر اثبات معاد است.

سپس دلیل نقلی را بیان داشت و فرمود: ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْتا کسانی را که قلباً به آنچه خدا بدان دستور داده ایمان آورده‌اند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو با اعضای خود کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات را انجام داده‌اند، ﴿بِٱلۡقِسۡطِبه دادگری پاداش دهد. پس به جزای ایمان آوردن و کارهایشان پاداشی به آنان می‌دهد که آن را برای بندگانش بیان کرده است و خبر داده که هیچ کس نمی‌داند چه چیزهای لذت بخشی را برایشان پوشیده نگاه داشته است. ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْو کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را تکذیب نمودند، ﴿لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِيمٖشرابی از آب داغ که چهره‌ها را بریان می‌نماید و معده و روده‌ها را تکه تکه می‌کند ﴿وَعَذَابٌ أَلِيمُۢو عذاب‌های دردناک دیگری دارند. ﴿بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَبه سبب کفر و ستم‌شان به این عذاب دردناک گرفتار می‌شوند، و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم می‌کنند.

آیه‌ی ۶-۵:

﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِيَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَۚ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ يُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٥[یونس: ۵]. «او ذاتی است که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده و برای ماه منازلی مقرر نموده است تا شمارۀ‌ سال‌ها و حساب را بدانید. خداوند آن را جز به حق نیافریده است. خداوند آیات را برای آنان که می‌دانند به روشنی بیان می‌دارد».

﴿إِنَّ فِي ٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَّقُونَ٦[یونس: ۶]. «بی‌گمان درآمد و ر فت شب و روز و آنچه خداوند در آسمان‌ها و زمین آفریده است برای پرهیزگاران نشانه‌هاست».

وقتی ربوبیت و الوهیت را بیان نمود، دلایل عقلی موجود در جهان هستی را که بر الوهیت و ربوبیت و نام‌ها و صفات کاملش دلالت می‌نماید بیان کرد، دلایلی مانند خورشید و ماه و آسمان‌ها و زمین و همه آنچه که در آسمان‌ها و زمین از سایر مخلوقات آفریده شده است. و خبر داد که این‌ها نشانه‌هایی هستند، ﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَبرای گروهی که می‌دانند، و ﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَبرای گروهی که پرهیزگارند زیرا علم و دانش آدمی را راهنمایی می‌کند که این چیزها بر چه چیزی دلالت می‌کنند. نیز کیفیت استنباط دلایل را از این پدیده‌ها به نزدیکترین صورت ممکن به انسان یاد می‌دهد. و پرهیزگاری، علاقه‌مندی به خیر و پرهیز از شر رادر قلب به وجود می‌آورد که این ناشی از شناخت حجت‌ها و براهین و پیدایش علم و یقین است. و خلاصه مطلب این‌که آفرینش مخلوقات به این صورت بر کمال قدرت خداوند متعال و علم و حیات و پایدار بودن او دلالت می‌نماید، و استواری و آفرینش زیبا و مستحکم مخلوقات بر کمال حکمت خدا و گستردگی آگاهی او دلالت می‌نماید.

و درآفرینش زیبای خدا منافع و مصالح فراوانی وجود دارد. خورشید درخشان وماه تابان که از مخلوقات وی می‌باشند دارای فواید بسیاری می‌باشند که بر رحمت خدا و توجه او به بندگانش و گستردگی بخشش و نکیو کاریش دلالت می‌نمایند، و ویژگیهای هر یک از این مخلوقات بر مشیت و ارادۀ نافذ خدا دلالت نموده، و همۀ این‌ها بیانگر آنند که تنها او معبود و محبوب و ستایش شده و دارای عظمت و بخشش و صفت‌های بزرگ است، و باید به او علاقه‌مند بود و به او امید داشت و فقط از او ترسید، و فقط از او طلب نمود، نه از کسانی دیگر که در همۀ کارهایشان نیازمند و محتاج اویند.

و در این آیات بندگان به اندیشیدن و فکر کردن و نگاه کردن با چشم عبرت در این مخلوقات تشویق و تحریک شده‌اند. زیرا با تفکر و تامل در این مخلوقات بینش به دست آمده و بر ایمان و عقل افزوده می‌گردد، و قریحه و استعداد (خداشناسی۹ تقویت می‌شود. و به کار نگرفتن‌اندیشه در این چیزها به منزلۀ سستی در کاری است که خداوند به آن دستور داده است، و در واقع بستن راه افزایش ایمان است و باعث جمود ذهن و استعداد می‌گردد.

آیه‌ی ۸-۷:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا وَرَضُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِنَا غَٰفِلُونَ٧[یونس: ۷]. «بی‌گمان کسانی‌که به لقای ما امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود گشته و به آن دل بسته‌اند و کسانی که از آیات ما غافل‌اند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨[یونس: ۸]. «چنین کسانی به سبب کارهایی که می‌کنند جایگاه‌شان دوزخ است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَابی‌گمان کسانی که به دیدار و ملاقات خدا امید ندارند چیزی که امیدواران بسیار به آن امید دارند، و بالاترین مساله‌ای است که آروزمندان در آرزوی آنند، اما اینان نه تنها به آن امیدوار نیستند بلکه از آن روی گردانده و بسا آن‌را تکذیب می‌کنند، ﴿وَرَضُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاو به زندگی دنیا و جای آخرت خشنود گشته‌اند، ﴿وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَاو به آن گرایش یافته و آن را آخرین هدف خود قرار داده‌اند، بنابر این برای آن تلاش کرده و به لذت‌ها و شهوت‌های آن روی آورده و خود را به آن سپرده. لذت‌های دنیا را از هر راهی که میسور باشد به دست می‌آورند، و از هر جهتی که به دست بیاید به‌سوی آن می‌شتابند و اراده و افکار و اعمال‌شان را مصرف آن می‌سازند، انگار که همیشه در آن می‌مانند. آنان هرگز تصور نمی‌کنند که زندگی دنیا گذرگاهی است که مسافران جهان باقی از آن عبور کرده و گذشتگان و آیندگان به‌سوی آن کوچ می‌کنند. اما توفیق یافتگان برای رسیدن به نعمت‌ها و لذت‌های آن آستین همت را بالا زده و از آن توشه بر می‌گیرند.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِنَا غَٰفِلُونَو کسانی که از آیات ما غافل‌اند، و از آیات قرآنی و نشانه‌های هستی آفاق و انفس بهره نمی‌برند. اعراض کردن از دلیل و راهنما مستلزم اعراض و غفلت از مدلول و هدف است.

﴿أُوْلَٰٓئِكَچنین کسانی، ﴿مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُجایگاه و مسکن آنان دوزخ است که از آن بیرون نمی‌روند، ﴿بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَبه سبب کفر و شرک و انواع گناهانی که مرتکب می‌شدند.

وقتی که سزا و عذاب آنان را بیان داشت، پاداش فرمانبرداران را نیز بیان کرد و فرمود:

آیه ۱۰-۹:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ٩[یونس: ۹]. «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند پروردگارشان آنان را به سبب ایمان‌شان به باغ‌های پر ناز و نعمت بهشت هدایت می‌کند که جویبارها در زیر (کاخ‌های) آن روان است».

﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٠[یونس: ۱۰]. «دعای‌شان در آنجا پروردگار را تو پاکی است و سلام آنها در آن «درودتان باد» می‌باشد، و پایان دعایشان این است: شکر و سپاس مخصوصِ پروردگار جهانیان است».

خداوندمتعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِبی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند. یعنی هم ایمان آوردند و هم به مقتضای آن که عبارت است از انجام دادن کارهای شایسته ـ اعم از کارهای قلبی و کارهای بدنی ـ از روی اخلاص و پیروی از کتاب و سنت.

﴿يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡپروردگارشان آنان را به سبب ایمانی که دارند بزرگ‌ترین پاداش می‌دهد و آن پاداش هدایت است، پس خداوند آنچه را که به سودشان است به آنان می‌آموزد و کارهایی که از هدایت بر می‌آید به آنان الهام می‌کند، و آنان را برای نگریستن در نشانه‌ها و آیاتش هدایت می‌نماید و آنان را در این هدایت می‌نماید و آنان‌را در این دنیا به راه راست رهنمود می‌گرداند، و در سرای آخرت به راهی که به باغ‌های پر ناز و نعمت بهشت می‌ساند آنان را هدایت می‌کند. بنابر این فرمود: ﴿تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُبه صورت مداوم از زیر آنان جویبارها روان است، ﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِدر با‌غ‌های پر ناز و نعمت بهشت. خداوند باغ‌ها را به نعمت‌ها نسبت داد، چون آن باغ‌ها مشتمل بر ن عمت نیکو و کا مل هستند. ناز و نعمت دل که از سرور و خوشحالی‌ای که از دیدن خداوند و شنیدن سخن او و لذت بردن از خشنودی و نزدیکی او، و دیدار دوستان و برادران و بهره‌مند شدن از جمع آنها و شنیدن صدای ترانه‌های دل‌انگیز و منظره‌های فرح بخش حاصل می‌گردد. و نعمت جسم که از تناول انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، و تمتع از همسرانی که انسان‌ها نمی‌توانند آنان را توصیف کنند، و خیال آنها هم به ذهن هیچ‌کس خطور نکرده است، به دست می‌آید.

﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّعبادت‌شان در آن جا برای خداست، اول آن بیان پاکی خداوند و منزه قرار دادن او از عیب‌ها و کاستی‌هاست، و آخر آن ستایش خداوند است. و تکلیف‌ها و وظایف در بهشت ساقط می‌شود و تنها بهره‌مندی از کامل‌ترین لذت‌ها برای آنان باقی می‌ماند که برای آنان از خوردنی‌های لذیذ، لذیذتر است و آن ذکر خدا است که دل‌ها با آن آرام گیرد و روح‌ها با ان شاد شود. ذکر خدا برای آنان به منزلۀ نفس کشیدن است، بدون این‌که احساس سختی و دشواری بکنند. ﴿وَو اما، ﴿تَحِيَّتُهُمۡ فِيهَاآنها به هنگام دیدار، به یکدیگر سلام می‌کنند. یعنی سخنی که از بیهودگی و گناه دور بوده و به «سلام» موصوف است، در بین یکدیگر رد و بدل می‌کنند.

و گفته شده که تفسیر ﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَاین است که اهل بهشت هرگاه به غذا و نوشیدنی و امثال آن نیاز داشته باشند، می‌گویند ﴿سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّو بلافاصله غذا و نوشیدنی برایشان حاضر‌ی شود.

﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡو پایان عبادت‌شان آنگاه که فارغ شوند این است: ﴿أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَشکر و سپاس ویژۀ پروردگار جهانیان است.

آیه‌ی ۱۱:

﴿وَلَوۡ يُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَيۡرِ لَقُضِيَ إِلَيۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ فَنَذَرُ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ١١[یونس: ۱۱]. «و اگر خداوند برای مردم چنانکه خیر را به شتاب می‌طلبند شر را پیش می‌انداخت عقوبت و عذاب، آنها را نابود می‌کرد. اما کسانی را که به لقای خدا امید ندارند رها می‌کنیم تا در سرکشی و نافرمانی خود سرگردان شوند».

و این از لطف و احسان او نسبت به بندگانش است که اگر او در رساندن بدی و مصیبت آنگاه که اسبابش را فراهم سازد شتاب ورزد، و به عذاب دادن آنان مبادرت ورزد، همانطور که درآوردن خوبی برای آنها وقتی که اسبابش را انجام دهند شتاب می‌ورزند. ﴿لَقُضِيَ إِلَيۡهِمۡ أَجَلُهُمۡعقوبت و عذاب، آنها را نابود می‌کرد. اما خداوند متعال به آنان مهلت می‌دهد و آنان را فراموش نمی‌کند، و از بسیاری از حقوق خود در می‌گذرد. و اگر خداوند مردم را به سبب ستمشان به عذاب خویش دچار کند هیچ جنبده‌ای را در روی زمین نخواهد گذاشت.

و از همین مقوله است دعای بنده به هنگام خشم و عصبانیت علیه فرزندان یا خانواده یا مالش، که اگر این دعا پذیرفته شود همۀ فرزندان و خانواده و اموالش از بین می‌رفت و پذیرفته شدن این دعا بیش از حد به او زیان می‌رساند، اما خداوند بردبار و با حکمت است. ﴿فَنَذَرُ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَااما کسانی را که به قیامت ایمان ندارند، و خود را برای آن آماده نمی‌نمایند، و کارهایی نمی‌کنند که آنها را از غذاب خدا نجات دهد، ﴿فِي طُغۡيَٰنِهِمۡآنان را در باطلشان رها می‌کنیم که به وسیلۀ آن از حق و از حد و مرز بیرون می‌روند.

﴿يَعۡمَهُونَسرگردان و حیران مانده، و به راه هدایت نمی‌روند و به یافتن بهترین و محکم‌ترین دلیل توفیق نمی‌یابند. و این عذاب و سزایی است که به سبب ستم و کفر ورزیدنشان به آیات خدا به آنان می‌رسد.

آیه ۱۲:

﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ٱلضُّرُّ دَعَانَا لِجَنۢبِهِۦٓ أَوۡ قَاعِدًا أَوۡ قَآئِمٗا فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُ ضُرَّهُۥ مَرَّ كَأَن لَّمۡ يَدۡعُنَآ إِلَىٰ ضُرّٖ مَّسَّهُۥۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلۡمُسۡرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٢[یونس: ۱۲]. «و چون به انسان رنج و مصیبتی برسد چه بر پهلو خوابیده و چه نشسته و چه ایستاده باشد ما را به کمک می‌خواند، و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم چنان راه خود را در پیش می‌گیرد که گویا ما را به دور کردن رنجی که به او رسیده بود به فریاد نخوانده است. این چنین برای اسراف کنندگان کاری را انجام می‌دهند زینت داده شده است».

در اینجا خداوند از سرشت و طبیعت انسان خبر می‌دهد که هرگاه رنج و مصیبتی به او برسد در دعا کردن می‌کوشد، و بر همۀ حالت‌ها، ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده خدا را می‌خواند و در دعا اصرار می‌ورزد تا خداوند مصیبت را از او دور نماید.

﴿فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُ ضُرَّهُۥ مَرَّ كَأَن لَّمۡ يَدۡعُنَآ إِلَىٰ ضُرّٖ مَّسَّهُو چون رنج و ناراحتی را از او برداریم به غفلت خویش ادامه داده و از پروردگارش اعراض می‌نماید گویا به او مصیبتی نرسیده و خداوند آن را از وی دور نکرده است. پس چه ستمی بالاتر از این ستم است؟ از خداوند می‌خواهد که هدف او را برآورده سازد، و چون او به هدفش رساند، حقوق پروردگارش را نادیده می‌انگارد، انگار که خداوند هیچ حقی بر او ندارد. و این فریب و آرستگی شیطان است، زیر آنچه را که در پیشگاه عقل و سرشت زشت و بد است برایش می‌آراید. ﴿كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلۡمُسۡرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَاین چنین برای اسراف کنندگان کاری را که انجام می‌دهند زینت داده‌است.

آیه‌ی ۱۴-۱۳:

﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١٣[یونس: ۱۳]. «و به درستی که ما نسلهایی را که پیش از شما بوده‌اند هلاک کردیم، هنگامی که ستم کردند و پیامبرانشان برای آنان نشانه‌های روشن آوردند، و هرگز بر آن نبودند که ایمان بیاورند. این چنین گروه گناهکاران را سزا می‌دهیم».

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ١٤[یونس: ۱۴]. «آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل می‌کنید».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او ملت‌های گذشته را پس از این‌که نشانه‌های روشن توسط پیامبران پیش آنها آمد و حق برایشان روشن شد و آنها از آن فرمان نبردند و ایمان نیاوردند، به سبب ستم و کفرشان هلاک ساخت. پس خداوند عذاب خویش را که دامن هر مجرم و گناه‌کاری را می‌گیرد، بر آنان فرود آورد، و این سنت و قانون خدا درمیان همۀ ملت‌هاست.

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكُمۡپس شما را ﴿خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَپس آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل می‌کنید. پس اگر از کسانی که پیش از شما بوده‌اند عبرت آموختید و پند گرفتید و از آیات خدا پیروی کردید و پیامبرانش را تصدیق نمودید، در دنیا و آخرت نجات می‌یابید و اما چنانچه راه ستمکاران را در پش گیرید عذابی که بر آنان فرود آمد بر شما هم فرود خواهد آمد، و هرکس بیم داده شد دیگر عذری ندارد.

آیه ی۱۷-۱۵:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَاتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُۚ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥[یونس: ۱۵]. «و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آنان خوانده شود کسانی که به لقای ما امید ندارند، می‌گویند: قرآنی دیگر غیر از این بیاور، یا آن را دگرگون ساز، بگو: مرا نرسد که از پیش خود آن را تغییر دهم، جز از آنچه که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم. من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از غذاب روزی بزرگ می‌ترسم».

﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦[یونس: ۱۶]. «بگو: اگر خداوند می‌خواست آن را بر شما نمی‌خواندم، و (خداوند) شما را از آن آگاه نمی‌کرد، به راستی که پیش از خواندن آن و قبل از این‌که آن را بدنند، عمری را درمیان سشما سپری کرده‌ام، آیا نمی‌فهمید»؟

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِ‍َٔايَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ١٧[یونس: ۱۷]. «پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ به راستی که مجرمان هرگز رستگار نمی‌شوند».

خداوند متعال سرسختی کسانی که پیامبرش صرا تکذیب می‌کردند بیان داشته و می‌فرماید: هرگاه آیات قرآن که حق را بیان می‌دارند بر آنان خوانده شود از آن روی می‌گردانند، و راه‌های دشوار را می‌پیمایند، پس از روی عناد و ستم می‌گوید: ﴿ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُقرآنی دیگر غیر از این را بیاور یا آن را تغییر بده. خداوند آنها را رسوا کند. چقدر بر خدا جرأت کردند، و خیلی ستمگر بودند، و بسیار آیات خدا را رد نمودند!.

پس خداوند، پیامبر بزرگ را دستور می‌دهد که به آنان بگوید: ﴿قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓمرا نسزد، و شایستۀ من نیست، ﴿أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓکه از پیش خود آن را تغییر دهم، زیرا من فقط یک پیامبر و پیام رسان هستم، و هیچ چیزی در دست من نیست، و اختیاری ندارم. ﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّجز از آنچه که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم. یعنی اختیار غیر از این ندارم، زیرا من بنده‌ای مامور هستم. ﴿إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖمن اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم. این سخن بهترین مردم و ادب او در برابر دستورات پروردگار و وحی اوست، پس این بی‌خردان گمراه که هم نادانند، و هم گمراه، هم ستم کرده و هم مخالفت ورزیده‌اند، هم سخت‌گیری نموده و هم پروردگار جهانیان را ناتوان شمرده‌اند، چگونه خواهند بود؟ آیا از عذاب روزی بزرگ نمی‌ترسند؟ اگر ادعا می‌کنند که می‌خواهند به وسیلۀ معجزه‌هایی که خواسته‌اند حق روشن شود، آنها دروغ می‌گویند، زیرا خداوند نشانه‌هایی را بیان داشته است که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان می‌آورد. و خداوند بنا بر حکمت خویش و مهربانی‌اش نسبت به بندگانش هر طور که بخواهد و به شیوه‌های مختلف نشان‌ها را بیان می‌دارد.

﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗابگو: اگر خداوند می‌خواست آن را بر شما نمی‌خواندم، و (او) شما را از آن آگاه نمی‌کرد. به راستی که عمری طولانی با شما بوده‌ام. ﴿مِّن قَبۡلِهِپیش از خواندن آن و قل از این‌که ان را بدانید، چنین چیزی به ذهن من خطور نکرد، ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا نمی‌فهمید که من آن را در مدت عمر خود نخوانده‌ام، و چیزی از من سر نزده که بر آن دلالت نماید؟ پس چگونه بعداً آن را ساخته و به زبان می‌آورم؟ حال آنکه در میان شما عمری طولانی را گذرانده‌ام و شما حقیقت حال مرا می‌دانید؟ و می‌دانید که من بی‌سوادم و خواندن و نوشتن را بلد نیستم و درس نمی‌خوانم، و از هیچ‌کس چیزی یاد نمی‌گیریم و نمی‌آموزم؟!.

و کتابی بزرگ را پیش شما آورده‌ام که سخنوران و افراد فصیح و بلیغ را ناتوان کرده و علما و دانشمندان را درمانده نموده است، پس آیا با وجود این ممکن است که قرآن از جانب من باشد؟ یا این‌که این دلیل قاطعی است بر این که از سوی خداوند حکیم و ستوده فرو فرستاده شده است؟ و اگر شما افکارو عقلهایتان را بکار بگیرید و به من و حقیقت این کتاب بیاندیشید یقین خاهید کرد که در صداقت و درستی آن شکی نیست، و به یقین خواهید دانست که آن حق است و بعد از آن چیزی جز گمراهی نمی‌باشد، اما شما جز دروغ و مخالفت چیزی نداشتید. پس بدون شک شما ستمگرید.

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِ‍َٔايَٰتِهِپس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد، یا آیات او را تکذیب کند؟ و اگر من از خود حرف در می‌آورم و دروغ می‌بافم ستمگرترین مردم بودم، و رستگاری را از دست می‌دادم، وحالت من بر شما پنهان نمی‌ماند، اما من آیات خدا را پیش شما آوردم و شما آن را تکذیب کردید، پس مشخص شد که شما ستمگرید و به زودی ن ابود خواهید شد، و تا وقتی که چنین باشید هرگز به رستگاری دست نخواهید یافت.

﴿قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَااین دلالت می‌نماید که آنچه آنان را به سخت‌گیری و به بیراهه رفتن وادار کرد ایمان نداشتن به لقای خداوند بود. و هرکس به لقای خدا ایمان بیاورد حتماً از این کتاب فرمان می‌برد و به آن ایمان می‌آورد، چرا که او قصد و هدفی نیکو دارد.

آیه ۱۸:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١٨[یونس: ۱۸]. «و اینان غیر از خدا چیزهایی را می‌پرستند که به آنان زیانی نمی‌رسانند و سودی به آنان نمی‌بخشند، و می‌گویند: این‌ها میانجی‌های ما نزد خدا هستند. بگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمان‌ها و زمین نمی‌داند، خبر می‌دهید؟ او پاک و فراتر است از چیزهایی که با وی شریک می‌سازند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡمشرکان و کسانی که پیامبر صرا تکذیب می‌کنند غیر از خدا چیزهایی را می‌پرستند که به آنان زیانی نمی‌رساند، و سودی به آنان نمی‌بخشد. یعنی خدایان و معبودان باطل‌شان ذره‌ای نم ی‌توانند به آنان سودی برسانند و هیچ چیزی را از آنان دور نمی‌کنند.

﴿وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِو سخنی بدون دلیل می‌گویند و ابراز می‌دارند که این‌ها میانجی‌های ما در نز خدا هستند. یعنی بت‌ها را می‌پرستند تا آنان را به خدا نزدیک کنند، و برای‌شان نزد خدا شفاعت و سفارش نمایند، و این سخنی است که از خود درآورده‌اند. بنابر این، خداوند با باطل قرار دادن این سخن می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِبگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمان‌ها و زمین نمی‌دانند خبر می‌دهید؟ یعنی خداوند داناست و آگاهی او همۀ آنچه را که در آسمان‌ها و زمین شریک‌هایی دارد؟ آیا او را به چیزی که بر وی پوشیده مانده و شما آن را می‌دانید خبر می‌دهید؟ آیا شما داناترید یا خدا؟ پس آیا سخنی یاوه‌تر و باطل‌تر از این گفته وجود دارد؟ زیرا سخن باطل آنان به این معنی است که این گمراهان و نادانان بی‌خرد از پروردگار جهانیان دانا‌ترند.

پس فرد عاقل باید فقط به تصور کردن این گفته کفایت کند، و هرگاه این سخن را تصور کند به فاسد و یاوه بودن آن یقین می‌کند.

﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَپاک و منزه است از این‌که او را شریک یا همانندی باشد، بلکه او خدای یگانه و یکتا و بی‌نیاز است و هیچ خدایی در آسمان‌ها و زمین جز او نیست، و هر معبودی غیر از او خواه در عالم بالا باشد یا در عالم پایین از نظر عقل و شریعت و فطرت باطل است.

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢[الحج: ۶۲]. «این بدان علت است که خداوند حق می‌باشد و آنچه غیر از او مشرکان به فریاد می‌خوانند باطل، و خداوند برتر و بزرگ است».

آیه ۲۰-۱۹:

﴿وَمَا كَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَٱخۡتَلَفُواْۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡ فِيمَا فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ١٩[یونس: ۱۹]. «و مردم جز یک ملت نبودند، پس اختلاف کردند، واگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود، حتماً میانشان بر سر آنچه در آن اختلاف می‌ورزند داوری می‌شد».

﴿وَيَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۖ فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ٢٠[یونس: ۲۰]. «و می‌گویند: چرا نشانه‌ای از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو: تنها خداست که بر غیبت آگاه است، پس منتظر باشید من هم با شما از منتظرانم».

﴿وَمَا كَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗو مردم جز یک ملت نبودند، که بر دین درست و صحیح و واحد قرار داشتند، اما اختلاف کردند پس خداوند پیامبران را به عنوان ترساننده و مژده دهنده نزد آنان فرستاد و همراه آنان کتاب را نازل کرد تا در میان مردم در آنچه که در آن اختلاف کرده‌اند داروی کند.

﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَو اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که گناهکاران را مهلت داده و به خاطر گناهانشان آنان‌را زود عذاب ندهد، ﴿لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡ فِيمَا فِيهِ يَخۡتَلِفُونَدر آنچه که در آن اختلاف می‌ورزند میان آنان داوری می‌شد. به این صورت که مومنان را نجات داده و کافران را تکذیب کننده را هلاک می‌ساختیم. و این چیز میان آنها جدایی می‌آورد.

اما خداوند می‌خواست تا برخی از آنان‌را به وسیلۀ برخی دیگر امتحان کند، و مورد آزمایش قرار دهد تا راستگو از دروغگو مشخص گردد.

﴿وَيَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِو تکذیب کنندگان بهانه گیر می‌گویند: چرا که جانب پروردگارش نشانه‌ای بر او فرو فرستاده نمی‌شود؟

منظورشان نشانه‌ها و معجزاتی بود که آنها پیشنهاد می‌کردند. از قبیل این‌که گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا[الفرقان: ۷]. «چرا فرشته‌ای فرستاده نشده تا همراه او بیم دهد» و مانند این‌که گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا٩٠[الإسراء: ۹۰]. «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که چشمه‌ای از زمین برای ما بجوشانی».

﴿فَقُلۡپس وقتی که از تو معجزه طلب کردند به آنان بگو: ﴿إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِتنها خدا بر غیب آگاه است. یعنی علم او حالات بندگان را احاطه کرده است، پس او طبق علم و حکمت بی‌نظیرش به تدبیر امورشان می‌پردازد و هیچ‌کس غیر از خدا در هیچ زمینه‌ای نمی‌تواند به تدبیر امور بپردازد. ﴿فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَبگو: منتظر باشید، همانا من هم همراه شما از منتظرانم. یعنی هر یک برای دیگری چیزی را انتظار بکشد که شایستۀ آن است. پس بنگرید که سرانجام نیک از آنچه کسی خواهد بود؟

آیه‌ی ۲۱:

﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡ إِذَا لَهُم مَّكۡرٞ فِيٓ ءَايَاتِنَاۚ قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَكۡرًاۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكۡتُبُونَ مَا تَمۡكُرُونَ٢١[یونس: ۲۱]. «و چون پس از مصیبت و بلایی که به مردم رسیده است رحمتی به آنان بچشانیم، آنگاه در آیات ما مکر می‌کنند، بگو: خداوند در مکر سریعتر است. بی‌گمان فرستادگان ما مکر و حیله‌های شما را می‌نویسند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡو هنگامی که مردم را پس از مصیبت و بلایی که به آنان رسیده است رحمتی بچشانیم، مانند تندرستی بعد از بیماری، و ثروتمندی بعد از فقر، و امنیت بعد از ترس، مصیبت و رنجی را که به آنان رسیده است فراموش می‌کنند و شکر خداوند را بر فراخی رحمتش به جای نمی‌آورند، بلکه به سرکشی و مکر ورزی خود ادامه می‌دهند.

بنابراین فرمود: ﴿إِذَا لَهُم مَّكۡرٞ فِيٓ ءَايَاتِنَاآنگاه در آیات ما مکر می‌کنند، یعنی تلاش می‌نند که به وسیلۀ باطل، حق را از بین ببرند. ﴿قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَكۡرًابگو: همانا خداوند در مکر سریعتر است. زیرا مکر بد جز به اهل آن بر نمی‌گردد. پس اهداف و نقشه‌های پلیدشان علیه خودشان بر می‌گردد، و از پیگرد خدا در امان نمی‌مانند، بلکه کارهایی که انجام می‌دهند فرشتگان آن را می‌نویسند و خداوند آن را می‌شمارد، سپس آنها را بر آن سزا می‌دهد.

آیه ۲۳-۲۲:

﴿هُوَ ٱلَّذِي يُسَيِّرُكُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا كُنتُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَجَرَيۡنَ بِهِم بِرِيحٖ طَيِّبَةٖ وَفَرِحُواْ بِهَا جَآءَتۡهَا رِيحٌ عَاصِفٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِيطَ بِهِمۡ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ لَئِنۡ أَنجَيۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ٢٢[یونس: ۲۲]. «اوست که شما را در خشکی و دریا راه می‌برد تا آنکه در کشتی‌ها قرار گیرید، و باد موافق آنان را پیش بَرَد و سرنشینان بدان شادمان گردند، و به ناگاه بادی سخت به آنان در رسد و از هر سو موج به سویشان آید، و آنان یقین کنند که گرفتار شده‌اند (آن وقت) خداوند را در حالی‌که دین و عبادت خالص را تنها از آنِ وی می‌دانند، به فریاد می‌خوانند و اگر ما را از این حال برهانی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود».

﴿فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمۡ إِذَا هُمۡ يَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۗ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغۡيُكُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۖ مَّتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ ثُمَّ إِلَيۡنَا مَرۡجِعُكُمۡ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٣[یونس: ۲۳]. «اما هنگامی که نجات‌شان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم می‌کنند. ای مردم! ستمتان تنها به زیان خودتان است، چند روزی از متاع و لذت دنیا بهره‌مند می‌شوید سپس بازگشت شما به‌سوی ماست، و آنگاه شما را از آنچه می‌کردید آگاه می‌سازیم».

پس از آنکه خداوند متعال به طبیعت و سرشت عموم مردم به هنگام برخورداری از رحمت و عنایت خدا و برطرف شدن مصیبت و ضرر وز یان و خروج از بن بست و تنگنا اشاره کرد، برای تبیین بیشتر این موضو به بیان مثالی پرداخت. و آن مثال انسانی است که درمیان امواج خروشان دریا قرار گرفته و کاملاً نگران آیندۀ خویش است. پس فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُسَيِّرُكُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِاوست که شما را در بر و بحر به حرکت در می‌آورد و اسباب و عوامل آن را برایتان فراهم می‌نماید و راه و روش حرکت در خشکی و دریا را به شما الهام می‌کند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا كُنتُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِتا این‌که در کشتی‌های اقیانوس پیما استقرار یافتید، ﴿وَجَرَيۡنَ بِهِم بِرِيحٖ طَيِّبَةٖو بادی آرام که همسو با مسیر حرکت شما می‌وزد، شما را به حرکت به مشقت و زحمتی درافتید، ﴿وَفَرِحُواْ بِهَاو ایشان بدان اطمینان و آرامش یافته و خوشحال می‌شوند. و در این حالت ناگهان ﴿جَآءَتۡهَا رِيحٌ عَاصِفٞطوفان شدیدی بر آنها می‌وزد، ﴿وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِيطَ بِهِمۡو امواج توفنده‌ای از هر سو آنها را محاصره کرده به گونه‌ای که یقین می‌کنند راه گریزی ندارند، و به یقین می‌دانند که جز خداوند یکتا هیچ احدی نمی‌تواند آنان‌را از این ورطه برهاند. پس مخلصانه او را به فریاد طبیده و بر خویش لازم می‌دارند که ﴿لَئِنۡ أَنجَيۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَاگر ما را از این مخمصه نجات دهی قطعاً از شکرگزاران خواهیم بود.

﴿فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمۡ إِذَا هُمۡ يَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّاما هنگامی که نجاتشان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم می‌کنند یعنی آن سختی و آن دعا را و آن وعده و آنچه را که بر خود لازم شمردند از یاد می‌برند و کسی را با خدا شریک می‌سازند که خود معترفند آنها را از سختی‌ها نجات نمی‌دهد، و تنگناها را از آنان دور نمی‌کند. پس چرا در حالت راحتی و آسایش همانطور که در حالت سختی عبادت را برای خدا خالص گرداندند؟

او وبال و زیان این ستم به خود آنان بر می‌گردد. بنابر این فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغۡيُكُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۖ مَّتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاچیزی که شما به وسیلۀ ستم و گریز از اخلاص برای خدا به دست می‌آورید مقداری از کالا و مقام اندک و ناچیز دنیا است که خیلی زود تمام می‌شود و از دست می‌رود سپس باید از دنیا منتقل شوید. ﴿ثُمَّ إِلَيۡنَا مَرۡجِعُكُمۡو بازگشت شما در روز قیامت به‌سوی ماست. ﴿فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَو شما را از آنچه می‌کردید آگاه می‌سازیم. در این بخش از آیه به شدت از اصرار بر عملشان بر حذر داشته شده‌اند.

آیه‌ی ۲۴:

﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٢٤[یونس: ۲۴]. «جز این نیست که مَثلِ زندگی دنیا همانند آبی است که از آسمان فرو می‌فرستیم و بر اثر آن گیاهان زمین که انسان‌ها و چهارپایان از آن می‌خورند به هم می‌آمیزند و زمین پیرایه‌اش را به دست می‌آورد، و زیبایی می‌گیرد و اهل زمان گمان می‌برند که بر (استفادۀ از) آن توانا هستند. (آن گاه) فرمان ما در شب یا روز در می‌رسد و آن را چون کشت درو شده می‌گرداند، گویی دیروز در اینجا نبوده است. این چنین آیات را برای گروهی که می‌اندیشند تشریح و تبیین می‌کنیم».

این مثال از بهترین مثال‌هاست و با حالت دنیا مطابق است، زیرا لذت و شهوت و مقام دنیا برای مدت کمی زیبا و درخشنده است. و چون وقت آن به پایان رسد از بین رفته و از دست صاحبش می‌رود، یا این‌که صاحبش از او جدا می‌شود و با دست خالی و دلی آکنده و مملو از غم و حسرت از دنیا می‌رود.

پس زندگی دنیا ﴿كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِمانند آبی است که از آسمان فرو می‌فرستیم و بر اثر آن هر نوع گیاهی نیکو در زمین می‌روید. ﴿مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُاز گیاهانی که انسان‌ها آنها را می‌خورد از قبیل دانه‌ها و میوه‌ها، ﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمُنیز از گیاهانی که چهارپایان می‌خورند، مانند علف‌ها و دیگر گیاهان، ﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡمنظرۀ زمین زیبا و دلکش شود و آراسته گردد و موجب شادی ناظران شود و تفریحگاهی برای تفریح کنندگان گردد، و نشانه‌ای برای صاحبان بینش شود منظره‌ای زیبا و عجیب در زمین مشاهده می‌کنی، برخی گیاهان سبز و برخی زرد و برخی سفید و دیگر رنگ‌ها.

﴿وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآو اهل زمین گمان می‌برند که بر (استفادۀ از) آن تونا هستند. یعنی این طمع و امید در آنها به وجود می‌آید که این سبزی و خرمی ادامه یابد. چون به آن دل بسته‌اند و هدف نهایی آنان همین دنیاست. پس آنها که در این حالت هستند، ﴿أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِناگهان فرمان ما در شب یا روز در می‌رسد و آن را پون کشت درو شده می‌گرداند، گویی که دیروز در اینجا چیزی نبوده است. پس حالت دنیا عیناً همین است. ﴿كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِاینچنین آیات را با نزدیک کردن مفاهیم به اذهان و زدن مثالها بیان می‌کنیم، ﴿لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَبرای گروهی که افکارشان را در آنچه به آنان سود می‌دهد به کار می‌گیرند. و اما آیات ما به غافل روی گردان فایده‌ای نمی‌دهد و تبیین آیات شک را از او دور نمی‌نماید.

پس از این‌که خداوند حالت دنیا و حاصل نعمت‌های ان را بیان کرد مردم را برای سرای باقی تشویق نمود و فرمود:

آیه‌ی ۲۶-۲۵:

﴿وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٢٥[یونس: ۲۵]. «و خداوند به سرای امن و امان را می‌خواند، و هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت می‌کند».

﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ وَلَا يَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٞوَلَا ذِلَّةٌۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٦[یونس: ۲۶]. «کسانی‌که نیکوکاری کرده‌اند، نکویی (بهشت) و افزوده‌ای (برآن) دارند، و هیچ سیاهی و ذلتی روی‌شان را نپوشاند، اینان اهل بهشتند و آنان در آن جاودانه‌اند».

خداوند به طور عموم همۀ بندگانش را به سرای سلامتی فراخوانده و همه را برای آن تحریک و تشویق کرده است، اما هدایت را به کسی اختصاص می‌دهد که نجات یافتن و برگزیده شدن او را بخواهد. پس این فضل و احسان اوست و خداوند رحمت خویش را به هرکس که بخواهد اختصاص می‌دهد، و این ناشی از عدل و حکمت اوست. و بعد از بیان راه راست و بیراهه، و فرستادن پیامبران، هیچ‌کس علیه او سخن و دلیلی ندارد. و خداوند بهشت را ﴿دَارِ ٱلسَّلَٰمِنامیده است، چون از همۀ آفت‌ها و کمبودها سالم است، و این به خاطر کامل بودن و بقا و زیبایی نعمت‌های آناست. و چون مردم را به «دارالسلام» فراخواند انگار مردم به انجام کارهایی شوق پیدا کردد که باعث ورود به آن می‌گردند و آدمی را به آن می‌رساند. به همین جهت خداوند خبر داد ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞبرای کسانی که در عبادت و پرستش خدا نیکوکاری کرده‌اند به گونه‌ای که او را بر خویش مراقب دانسته و در عبادتش اخلاص داشته، و به اندازۀ توان خود آن را انجام داده‌اند، و به اندازۀ توان خود آن را انجام داده‌اند، و با بندگان خدا به اندازۀ توان خود با گفتار و کردار نکیویی کرده‌اند، و با جان و مال به آنان نیکی کرده، امر به معروف و نهی از منکر نموده و جاهلان را تعلیم داده و اعراض کنندگان را به صورت‌های گوناگون نصحیت کرده‌اند. پس کسانی که نیکوکاری کرده‌اند پاداش نیکو برای آنان است و آن بهشت می‌باشد که در حسن و زیبایی کامل است. و نیز افزوده‌ای بر آن دارند و آن نگاه کردن به چهرۀ خداوند بزرگوار و شنیدن سخن او، و دستیابی به خشنودی وی و شاد شدن به نزدیکی اوست. پس با برخورداری از این نعمت‌ها، بالاترین چیزی را که آروزمندان در آرزوی آنند و جویندگان آنرا می‌طلبند به دست می‌آورند.

سپس دور شدن امر ناگوار را از آنان بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَا يَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٞوَلَا ذِلَّةٌو هیچ امر ناپسند و ناگواری به آنان نرسد، چون وقتی امری ناگوار به انسان برسد در چهره‌اش نمایان می‌گردد، و چهره‌اش دگرگون و تیره می‌شود.

اما ایشان همانطور که خداوند متعال در موردشان فرموده است: ﴿تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِيمِ٢٤[المطففین: ۲۴]. «طراوت ناز و نعمت از چهره‌هایشان پیداست». ﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِاینان اهل بهشت‌اند و همواره در آن خواهنند بود. ﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَو آنان در آن جاودانه می‌مانند، نه به جایی دیگر برده می‌شوند و نه از آن دور شده و نه دگرگون می‌گردند.

آیه‌ی ۲۷:

﴿وَٱلَّذِينَ كَسَبُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ مَّا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖۖ كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٧[یونس: ۲۷]. «و کسانی‌که مرتکب کارهای زشت شده‌اند کیفر هر کار زشتی به اندازۀ آن خواهد بود، و آنان را خواری فرا خواهد گرفت، در برابر خدا پناه دهنده‌ای ندارند. انگار با پاره‌هایی از شب چهره‌هایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند، آنان در آن جاودانه می‌مانند».

وقتی اهل بهشت را یاد کرد، از اهل جهنم نیز سخن به میان آورد و بیان نمود تنها کالایی که از دنیا به دست آورده‌اند کارهای بدی است که خدا را ناخشنود می‌کند، از قبیل انواع کفر و تکذیب کردن و انواع گیاهان. پس ﴿جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَاکسانی که مرتکب کارهای زشت شده‌اند، پاداش هر کار زشتی به اندازۀ همان کار زشت خواهد بود. یعنی بر حسب کارهای بدی که کرده‌اند و بر حسب اختلاف احوالشان سزایی به آنان می‌رسد که سبب غم و اندوه آنان خواهد شد. ﴿وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞو ذلت و خواری و ترسی که از عذاب خدا در دل‌هایشان دارند، آنان را می‌پوشاند، و هیچ‌کس نمی‌تواند عذاب خدا را از آنها دور نماید، و هیچ پناه دهنده‌ای نیست که آنها را از عذاب او پناه دهد. و این خواری درونی به بیرونشان نیز سرایت می‌نماید، پس اثر آن سیاهی در چهره‌هایشان نمایان خواهد شد. ﴿كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَانگار با پاره‌هایی از شب چهره‌هایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند. آنان در آن جاودانه می‌مانند. این دو گروه چه تفاوت زیادی با هم دارند ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣ وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ٢٤ تَظُنُّ أَن يُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ٢٥[القیامة: ۲۲-۲۵]. «در آن روز چهره‌هایی شادابند. به‌سوی پروردگارشان می‌نگرند و در آن روز چهره‌هایی عبوس و ترش رو هستند. (زیرا) می‌دانند که به عذاب کمر شکنی گرفتار خواهند شد».

﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِكَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩ وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذٍ عَلَيۡهَا غَبَرَةٞ٤٠ تَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ٤١ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ٤٢[عبس: ۳۸-۴۲]. «چهره‌هایی در آن روز درخشانند، خندان و شادانند، و چهره‌هایی است که بر آنها غبار نشسته، و آنها را تاریکی پوشانده است. آنان خود کافران فاجرند».

آیه‌ی ۳۰-۲۸:

﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡۚ فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡۖ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَ٢٨[یونس: ۲۸]. «و به یاد آور روزی که همگی‌شان را گرد می‌آوریم، سپس به مشرکان می‌گوییم: شما و معبودانی که با خدا شریک می‌گرفتید در جای خود بایستید. سپس در میان‌شان جدایی می‌افکنیم و شرکایشان می‌گویند: شما ما را نمی‌پرستیدید».

﴿فَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ إِن كُنَّا عَنۡ عِبَادَتِكُمۡ لَغَٰفِلِينَ٢٩[یونس: ۲۹]. «پس خداوند بین ما و شما کافی است. بدون شک ما از عبادت شما بی‌خبر بوده‌ایم».

﴿هُنَالِكَ تَبۡلُواْ كُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡۚ وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٣٠[یونس: ۳۰]. «در آنجا هرکس کارهایی را که قبلاً کرده است می‌آزماید، و به‌سوی خدا، مولای حقیقیشان برگردانده می‌شوند، و آنچه به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از آنان ناپدید می‌شود».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗاو به یاد آور روزی که همگان را گرد می‌آوریم. یعنی همۀ خلایق را در روزی مشخص جمع نموده و مشرکان و آنچه را که به جای خدا می‌پرستیدند حاضر می‌کنیم. ﴿ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡسپس به مشرکان می‌گوییم : شما و معبودانی که با خدا شریک می‌گرفتید در جای خود بایستید تا میان شما و آنها داوری کنیم. ﴿فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡسپس در میان جسم‌ها و قلب‌هایشان جدایی می‌آوریم و دشمنی سختی میان آنها پدید می‌آید. این در حالی است که در دنیا خالص‌ترین محبت و صمیمت را به پای یکدیگر ریخته بودند، سپس این محبت و دوستی به نفرت و دشمنی تبدیل می‌گردد. ﴿وَقَالَ شُرَكَآؤُهُمو معبوداتی را که با خدا شریک می‌کردند از آنان بیزاری جسته و می‌گویند: ﴿مَّا كُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَشما ما را نمی‌پرستید. ما خدا را از این‌که شریک یا همتایی داشته باشد پاک و منزه می‌دانیم. ﴿فَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ إِن كُنَّا عَنۡ عِبَادَتِكُمۡ لَغَٰفِلِينَ٢٩خداوند کافی است که بین ما و شما گواه باشد. ما بدون شک از عبادت شما بی‌خبر بوده‌ایم. ما نه شما را به آن دستور داده، و نه شما را به آن فرا خوانده‌ایم، در واقع شما کسی را عبادت کرده‌اید که شما را به آن فرا خوانده است و آن شیطان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠[یس: ۶۰]. «ای بنی آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را عبادت و فرمانبرداری نکنید، زیرا او دشمنی آشکار است»؟ و فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و(یاد کن) روزی را که (خداوند) تمامی آنها را حشر می‌کند، سپس به فرشتگان می‌گوید: «آیا این‌ها بودند که شما را می‌پرستیدند؟» می‌گویند: پاک و منزهی تو، سرپرست و یاور ما تویی نه آنان! بلکه جنیان را پرستش می‌کردند، بیشترشان به آنها اعتقاد و ایمان داشتند».

پس فرشتگان بزرگوار و پیامبران و اولیا و امثال‌شان در روز قیامت، از کسانی که آنها را برای رفع مشکلات و برآوری حاجات و نیازها خوانده‌اند بیزاری می‌جویند، و آنان در این مورد راستگویند. پس در این هنگام مشرکان چنان حسرت و تاسف می‌خورند که قابل وصف نیست. و مشرکان مقدار و اندازۀ اعمالی را که انجام داده و کارهای زشتی که در گذشته کرده‌اند، می‌دانند و در این رو برای آنها روشن می‌شود که آنان دروغگو بوده و بر خدا دروغ بسته‌اند و عبادت‌شان از دیده ناپدید می‌شود و معبودهایشان از بین می‌روند و اسباب و وسیله‌ها را از دست می‌دهند. بنابر این فرمود: ﴿هُنَالِكَدر آن روز، ﴿تَبۡلُواْ كُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡهرکس به بررسی اعمال و کارهایش می‌پردازد و سزا و جزای آن را می‌بیند. و به اندازۀ اعمالی که انجام داده است جزا و سزا داده می‌شود، پس اگر اعمالش بد باشد به او سزای بد داده می‌شود ﴿وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَو به‌سوی خدا، آقا و مولای حقیقی‌شان برگردانده می‌شوند و آنچه به دروغ ساخته، و گفته بودند: «شرکی که ما بر آن هستیم درست است و آنچه را که به غیر از خدا می‌پرستیم به ما فایده می‌دهد و عذاب را از ما دور می‌کند» از آنها ناپدید می‌شود.

آیه‌ی ۳۳-۳۱:

﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١[یونس: ۳۱]. «بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک گوش و چشم‌ها است؟ و چه کسی زنده را از مرده بیرون می‌آورد، و چه کسی مرده را از زنده بیرون می‌آورد؟ و چه کسی امور (هستی) را تدبیر می‌کند؟ خواهند گفت: «خدا»، پس بگو: آیا نمی‌ترسید و پرهیزگار نمی‌شوید»؟!.

﴿فَذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ٣٢[یونس: ۳۲]. «آن خداست که پروردگار راستین شماست، و پس از حق جز گمراهی دیگر چیست؟ پس چگونه (از حق) برگردانده می‌شوید»؟

﴿كَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٣٣[یونس: ۳۳]. «این‌گونه فرمان پروردگارت بر کسانی که نافرمانی می‌کنند محقق گشت که آنان ایمان نمی‌آورند».

﴿قُلۡبا کسانی که چیزهایی را شریک خدا ساخته و خداوند دلیلی بر صحت آن نازل نکرده است، به گفتگو بنشین و آنچه را که آنان در رابطه با توحید ربوبیت اقرار کرده‌اند دلیلی بر بطلان شرک‌شان در توحید الوهیت قرار ده و بگو ﴿مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِچه کسی با فرستادن روزی از آسمان و بیرون آوردن انواع غذاها از زمین و فراهم آوردن اسباب آن به شما روزی می‌دهد؟ ﴿أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَیا چه کسی گوش‌ها و چشم‌ها را آفریده و چه کسی مالک آن است؟ و فقط گوش و چشم را ذکر کرد، و این از باب اشاره به «مفضول» از طریق «فاضل» است، و نیز این‌که دو عضو فواید بسیار زیادی برای آدامی دارند. ﴿وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِو چه کسی زنده را از مرده بیرون می‌آورد؟ مانن بیرون آوردن انواع درختان و گیاهان از دانه‌ها و هسته‌ها، و بیرون آوردن مومن از کافر و پرنده از تخم و مثال آن. ﴿وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّو (چه کسی) مرده را از زنده بیرون می‌کند و نیز عکس آنچه که ذکر شد انجام می‌دهد؟ ﴿وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَو (چه کسی) کار هستی را در جهان بالا و پایین تدبیر می‌کند؟ و این شامل همۀ انواع تدابیر الهی است. و چون در رابطه با این چیزها از آنان بپرسی، ﴿فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُخواهند گفت : خدا چون آنها به همۀ این‌ها اعتراف کرده و اقرار می‌کنند که خداوند در این چیزها شریکی ندارد. ﴿فَقُلۡپس حجت را بر آنان تمام کن و بگو: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَآیا از خداوند نمی‌ترسید؟ و چرا عبادت را تنها برای او انجام نمی‌دهید و از همتایان و بت‌هایی که به جای او می‌پرستید دست نمی‌کشید؟!.

﴿فَذَٰلِكُمُکسی که ذات خویش را به این امور توصیف نمود، ﴿ٱللَّهُ رَبُّكُمُخدای معبود و ستده که همۀ خلایق را با نعمت‌های خویش پرورش می‌دهد. و او ﴿ٱلۡحَقُّمعبود به حق است. ﴿فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُو چیست پس از حق جز گمراهی؟

خداوند متعال در آفرینش و تدبیر همۀ امور یگانه و یکتاست، خداوندی که بندگان را از تمامی نعمات و برکات برخوردار نموده، و تنها اوست که خوبی‌ها را می‌آورد و بدهیا را دور می‌کند، و او دارای نام‌های‌ نیکو و صفت‌های کامل و بزرگ و صاحب شکوه و احسان است. ﴿فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَپس چگونه از عبادت کسی‌که چنین است به‌سوی عبادت کسی که وجود ندارد و حتی نمی‌تواند سودی به خود برساند یا زیانی را از خویشتن دور کند و مالک مرگ و زنگی و حشر و نشر نیست، برگردانده می‌شوید. پس آنچه که شما به جای خدا می‌پرستید به اندازۀ ذره‌ای از فرمانروایی بهره ندارد، و به هیچ صورتی در آن شریک نیست، و جز با اجازۀ خدا نمی‌تواند شفاعت بکند.

پس هلاک باد کسی که برای او شریک می‌گیرد! و وای بر کسی‌که به او کفر می‌ورزد! به راستی که این دسته از انسان‌ها دین و خرد و عقل‌هایشان را از دست داده، بلکه آنها دنیا و آخرت‌شان را نیز تباه کرده‌اند.

بنابراین خداوند در مورد آنها فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٣٣این‌گونه فرمان پروردگارت بر کسانی‌که نافرمانی می‌کنند محقق گشت که آنان ایمان نمی‌آورند، زیرا بعد از این‌که نشانه‌ها و دلایل روشن را که مایۀ عبرت خردمندان و پند پرهیزگاران و هدایت جهانیان است به آنها نشان داد، از آن روی برتافتند.

آیه ۳۶-۳۴:

﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥۚ قُلِ ٱللَّهُ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ٣٤[یونس: ۳۴]. «بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز کند سپس آن را باز گرداند؟ بگو: تنها خدا آفرینش را آغاز می‌کند سپس آن را باز می‌گرداند. پس چگونه منحرف می‌شوید؟!».

﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّۚ قُلِ ٱللَّهُ يَهۡدِي لِلۡحَقِّۗ أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰۖ فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ٣٥[یونس: ۳۵]. «بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که به‌سوی حق راهنمایی کند؟ بگو: خداوند به‌سوی حق راهنمایی می‌کند. آیا آن کس که به‌سوی حق هدایت می‌کند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمی‌یابد مگر این‌که راهنمایی گردد؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه حکم می‌کنید»؟

﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاۚ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ٣٦[یونس: ۳۶]. «و بیشترشان جز از گمان پیروی نمی‌کنند، و همانا گمان، انسان را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. به راستی خداوند به آنچه می‌کنند آگاه است».

خداوند متعال با بیان ناتوانی معبودان مشرکین و این‌که معبودان مشرکان به چنان صفاتی متصف نیستند که موجب معبود گشتن آنها باشد، می‌فرماید: ﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَآیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز نماید؟ ﴿ثُمَّ يُعِيدُهُسپس آن را باز گرداند؟ و این استفهام به معنی نفی و تاکید است. یعنی هیچ‌کس از آنان نیست که بتواند آفرینش را آغاز کند، سپس آن را باز بگرداند. این انبازان ضعیف‌تر و ناتوانتر از آنند که بتوانند آفرینش را آغاز کنند و سپس آن را باز بگردانند. ﴿قُلِ ٱللَّهُ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُبگو: تنها خدا است که آفرینش را آغاز می‌کند، و سپس آن را باز می‌گرداند، بدون این‌که در این کار شریک و یاوری داشته باشد. ﴿فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَپس چگونه از عبادت خداوند یگانه‌ای که در آفرینش اولیه و باز گرداندن آن یکتاست، به عبادت کسانی منحرف می‌شوید که چیزی نمی‌آفرینند و خودشان آفریده می‌شوند.

﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّبگو: آیا از انبازان شما کسی هست که به‌سوی حق راهنمایی کند و با بیانات و ارشادات و الهام و توفیق خود مردم را به حق هدایت نماید»؟ ﴿قُلِ ٱللَّهُ يَهۡدِي لِلۡحَقِّبگو: تنها خدا به‌سوی حق و به وسیلۀ دلایل و ارائۀ حجت و با الهام و توفیق دادن و کمک برای در پیش گرفتن بهترین و استوارترین راه، مردم را هدایت می‌کند. ﴿أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰآیا آن کس که به‌سوی حق هدایت می‌کند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمی‌یابد مگر این‌که راهنمایی گردد؟ چون نمی‌داند و گمراه است. و این همان معبودان آنهایند که با خدا شریک می‌ساختند، نه هدایت می‌کنند و نه هدایت می‌یابند مگر این‌که هدایت شوند. ﴿فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَپس چه چیزی چنین بلایی را بر سر شما آورده است که به باطل حکم کرده و به درست بودن عبادت طاغوت‌هایی همراه با خدا حکم می‌کنید؟ در حالی که برایتان آشکار شده است که جز خدا هیچ‌کس سزاوار عبادت نیست؟ پس روشن شد معبودان دروغینی را که همراه با «الله» پرستش می‌کنند دارای آن چنان صفت‌های معنوی و علمی نیستند که اقتضا نماید در کنار خدا عبادت شوند، بلکه معبودان باطل آنها به کمبود و نقص‌هایی که موجب بطلان الوهیت آنهاست متصف‌اند، پس پرا این معبودان را به خدایی می‌گیرند؟

پاسخ این است که شیطان زشت‌ترین دروغ و گمراه‌ترین گمراهی را برای انسان می‌آراید، وآن را چنان برای او آراسته می‌گرداند که انسان به آن معتقد شده و به آن انس گرفته و آن را حق می‌گمارد، درحالیکه آن چیزی نیست.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاو بیشتر کسانی که همراه با خدا شریکانی را به فریاد می‌خوانند جز از گمان پیروی نمی‌کنند. یعنی در حقیقت آنها از شریکانی که برای خدا قرار داده‌اند پیروی نمی‌کنند، زیرا خداوند اصلاً شریکی ندارد، بلکه آنان از گمان خود پیروی می‌کنند و ﴿إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيۡ‍ًٔابه درستی که ظن و گمان انسان را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. پس آنان معبودان باطل را خدا نامیده و آنان را همراه با او پرستش کردند. ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ[النجم: ۲۳]. «این معبودان جز نام‌هایی نیستند که شما و پدرانتان نام نهاده‌اید. و خداوند بر (حقانیت) آنها هیچ دلیلی نازل نکرده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَبه راستی خداوند به آنچه می‌کنند آگاه است. و به شدت آنان را بر این کار عقوبت می‌دهد.

آیه ۴۱-۳۷:

﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٧[یونس: ۳۷]. «ممکن نیست که این قرآن از سوی غیر خدا ساخته و پرداخته شود، بلکه تصدیق کنندۀ آن دسته از کتاب‌های آسمانی است که پیش از آن نازل شده‌اند، و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبار راستین است که شکی در آن نیست و از سوی پروردگار جهانیان است».

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨[یونس: ۳۸]. «آیا می‌گویند: پیامبران آن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست می‌گویید سوره‌ای مانند آن بیاورید و در این کار هرکس را که می‌توانید به جز خدا به فریاد بخوانید و به کمک بطلبید».

﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ يُحِيطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا يَأۡتِهِمۡ تَأۡوِيلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ٣٩[یونس: ۳۹]. «بلکه آنان چیزی را تکذیب کردند که آگاهی کامل از آن پیدا نکرده و هنوز تأویلش به آنان نرسیده است، بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه خواهد شد»؟!.

﴿وَمِنۡهُم مَّن يُؤۡمِنُ بِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن لَّا يُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُفۡسِدِينَ٤٠[یونس: ۴۰]. «و برخی از آنان به آن ایمان می‌آورند و برخی به آن ایمان نمی‌آورند، و پروردگارت به حال تبهکاران داناتر است».

﴿وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمۡ عَمَلُكُمۡۖ أَنتُم بَرِيٓ‍ُٔونَ مِمَّآ أَعۡمَلُ وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٤١[یونس: ۴۱]. «و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من می‌کنم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما می‌کنید بیزارم».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِممکن و قابل تصور نیست که این قرآن به دروغ به خدا نسبت داده شود، چون آن کتاب بزرگی است که ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢[فصلت: ۴۲]. «باطل از جلو و پشت به آن راهی ندارد، بلکه از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است». و آن کتابی است که ﴿لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا[الإسراء: ۸۸]. «اگر انسان‌ها و جنیان جمع شوند تا مانند آن را بیاورند، نمی‌توانند مانند آن را بیاورند، گرچه برخی پشتیبان برخی دیگر باشند». و آن کتابی است که پروردگار جهانیان با آن سخن گفته است. پس چگونه کسی از مردم می‌تواند مانند آن را بگوید؟ و سخن، پیرو عظمت و صفت گویندۀ آن است.

پس اگر کسی در بزرگی و داشتن صفت‌های کمال، مشابه خداوند است، می‌تواند مانند این قرآن را بیاورد. و اگر ـ به فرض ـ کسی به دروغ آن را به خدا نسبت می‌داد خداوند فوراً او را عذاب می‌کرد. ﴿وَلَٰكِناما خداوند این کتاب را به عنوان رحمت، و به منظور اتمام حجت بر تمام بندگان فرو فرستاده است. ﴿تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِخداوند آن را فرو فرستاده و تصدیق کنندۀ کتاب‌های آسمانی است که پیش از آن بوده‌اند، به این صورت که با آنها همسو بوده و آنچه را که آن کتاب‌ها به آن گواهی داده و به نزول آن مژده داده‌اند، تصدیق می‌کند. ﴿وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِو بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبارهای راستین است. ﴿لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَبه هیچ صورتی در آن شک و تردیدی نیست، بلکه آن حق و یقین است.

﴿تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٣[الحاقة: ۴۳ الواقعة: ۸۰]. «از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است». پروردگاری که همۀ هستی را با نعمت‌های خود پرورش می‌دهد. و بزرگ‌ترین پرورش او عبارت است از این‌که این کتاب را بر آنان نازل فرمود که منافع دینی و دنیوی بندگان در آن است و مشتمل بر اخلاق و اعمال نیک می‌باشد.

﴿أَمۡ يَقُولُونَیا کسانی که آن را از روی سرکشی و ستمگری و عناد تکذیب می‌کنند، می‌گویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُمحمد صآن را به دروغ به خدا نسبت داده و آن را از طرف خودش آورده است؟!.

﴿قُلۡ(حجت را بر آنان تمام کن و) بگو: ﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاگر راست می‌گویید سوره‌ای مانند آن بیاورید، و در این کار هرکس را که می‌توانید به فریاد بخوانید، و به کمک بطلبید تا شما را برآوردن سوره‌ای مانند آن یاری دهد و این محال است، و اگر ممکن بود آنها ادعا می‌کردند که توانایی این را دارند و مانند آن را می‌آورند. اما وقتی ناتوانی آنان روشن شد، مشخص گردید که آنچه گفته‌اند باطل است، و هیچ دللی بر صحت آن ندارند. آنچه را که آنان را به تکذیب کردن قرآن که مشتمل بر حق است و حقی بالاتر از آن وجود ندارد، واداشت این بود که کاملاً به آن آگاهی می‌داشتند و آن‌را به حق می‌فهمیدند یقیناً آنرا تصدیق می‌کردند و هنوز تاویل آن مبنی بر این که عذاب بر آنها فرود می‌آید برایشان نیامده است. و این تکذیب آنان از نوع تکذیب کسانی است که پیش از آنان بوده‌اند. بنابر این فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَبدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بوده است. سرانجام‌شان هلاکت بود و هیچ‌کس از آنان باقی نماند. پس اینان باید بپرهیزند از این‌که به تکذیب‌شان ادامه دهند، زیرا در این صورت همان عذابی که بر ملت‌های تکذیب کننده و نسل‌های هلاکت شده فرود آمد بر آنان هم فرود خواهد آمد.

از این آیه بر می‌آید که در کارها باید تحقیق کرد، و این‌که شایسته نیست انسان قبل از این‌که از ماهیت چیزی کاملاً آگاهی پیدا کند به پذیرفتن یا نپذیرفتن آن مبادرت ورزد.

﴿وَمِنۡهُم مَّن يُؤۡمِنُ بِهِو برخی از آنان به قرآن و به آنچه که قرآن در بر دارد ایمان می‌آورند، ﴿وَمِنۡهُم مَّن لَّا يُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُفۡسِدِينَو برخی به آن ایمان نمی‌آورند، و پروردگارت به حال تباهکاران داناتر است، و آنها کسانی هستندکه از روی ستم و مخالفت به آن ایمان نمی‌آورند، پس خداوند آنها را به خاطر فسادشان به شدت مجازات خواهد کرد.

﴿وَإِن كَذَّبُوكَو اگر تو را تکذیب کردند، به دعوت خودت ادامه بده. چیزی از حساب آنان بر تو نیست و از حساب تو چیزی بر آنان نیست، و هر یک از شما در مقابل عملش جوابگو می‌باشد. ﴿فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمۡ عَمَلُكُمۡۖ أَنتُم بَرِيٓ‍ُٔونَ مِمَّآ أَعۡمَلُ وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَو بگو: عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید، و من (نیز) از آنچه شما می‌کنید بیزارم. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (من عمل صلحا فلنفسه و من اساء فعلیها) هرکس کا ر شایسته‌ای انجام دهد به نفع او می‌باشد، و هرکس کار بدی را انجام دهد به زیان خودش است.

آیه‌ی ۴۴-۴۲:

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَۚ أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ وَلَوۡ كَانُواْ لَا يَعۡقِلُونَ٤٢[یونس: ۴۲]. «و از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا می‌دهند، آیا تو (می توانی) کران را - هرچند که عقل و خردی نیز نداشته باشند - بشنوانی»؟

﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيۡكَۚ أَفَأَنتَ تَهۡدِي ٱلۡعُمۡيَ وَلَوۡ كَانُواْ لَا يُبۡصِرُونَ٤٣[یونس: ۴۳]. «و گروهی از آنان به تو می‌نگرند، آیا تو می‌توانی نابینایان را - هر چند که نبینند - رهنمود کنی»؟

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ ٱلنَّاسَ شَيۡ‍ٔٗا وَلَٰكِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ٤٤[یونس: ۴۴]. «همانا خداوند بر مردم هیچ ستمی نمی‌کند اما مردم بر خویشتن ستم می‌کنند».

خداوند از حال کسانی‌که پیامبر و پیامش را تکذیب می‌کنند خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَو از آنان کسانی هستند که به هنگام قرائت قرآن به پیامبر گوش فرامی دهند، اما نه به خاطر راه یافتن و هدایت شدن، بلکه به صورت تفریحی و برای این‌که تکذیب کنند، و به خاطر جستجوی اشتباه و لغزش گوش می‌دهند، و این گوش فرا دادن مفید نیست و خیری را برای آنان به بار نمی‌آورد. قطعاً دروازۀ توفیق بر آنان بسته شده و از قفایدۀ گوش دادن محروم می‌شوند. بنابر این فرمود: ﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ وَلَوۡ كَانُواْ لَا يَعۡقِلُونَآیا تو می‌توانی (سختی را) به کران بشنوائی هرچند که نفهم و ندان باشند؟ و این است،هام به معنی نفی موکد است. یعنی تو هرگز نمی‌توانی کران را بشنوانی. کسانی که کر هستند هر چند با صدای بلند با آنان صحبت کنی نمی‌توانی سخن را به سمع آنان برسانی. به ویژه وقتی که عقل هم نداشته باشند. پس وقتی که شنوانیدن کر نفهم محال است، همچنین شنوانیدن تکذیب کنندگان به گونه‌ای که از آن فایده‌ای ببرند محال و غیر ممکن است. اما همین کران آنچه را که حجت رسای خدا را بر آنان اقامه کند شنیده‌اند. و این نیکی از راه‌های بسیار اساسی برای کسب علم و دانش است که بر آنان مسدود شده است، و آن راه مسموعاتی است که متعلق به خبر می‌باشند.

سپس بسته شدن راه دوم را که راه نگاه کردن است بیان نمود و فرمود: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيۡكَو گروهی از آنان به تو می‌نگرند، اما نگریستن آنان به تو و احوال شما را جویا شدن برایشان فایده‌ای ندارد، پس همان‌گونه که تو نمی‌توانی نابینایان را رهنمود کنی، نیز این‌ها را هدایت نخواهی کرد.

پس وقتی که عقل و شنوایی و بینایی‌شان که راه رسیدن به علم و آگاهی و شناخت حقایق می‌باشد فاسد شده است چه راهی آنان‌را به حق می‌رساند؟ ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيۡكَبیانگر آن است که در نگاه کردن به پیامبر صو اندیشه در رهنمود و اخلاق و کارهایش و آنچه او به‌سوی آن فرا می‌خواند از بزرگ‌ترین دلایل بر راستی و صداقت او و صحت آنچه که آورده است می‌باشد، و فردی که دارای بینایی و بینش است با نگریستن به پیامبر از هر دلیل دیگری مستغنی می‌شود.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ ٱلنَّاسَ شَيۡ‍ٔٗابدون شک خداوند بر مردم هیچ ستمی نمی‌کند، پس به بدی‌هایشان نمی‌افزاید و از نیکی‌هایشان نمی‌کاهد. ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَاما مردم بر خویشتن ستم می‌کنند، چرا که حق پیش آنان می‌آید اما آن را نمی‌پذیرند، و در نتیجه خداوند با مهر زدن بر دل و گوش و چشم‌هایشان آنان را سزا می‌دهد.

آیه‌ی ۴۵:

﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ كَأَن لَّمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّنَ ٱلنَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيۡنَهُمۡۚ قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ٤٥[یونس: ۴۵]. «و روزی که آنان را گرد می‌آورد، گویی جز ساعتی از روز نمانده‌اند، با همدیگر آشنا می‌شوند. به راستی کسانی که لقای خدا را تکذیب کردند زیان دیده و راه یافته نبودند».

خداوند متعال از سرعت سپری شدن دنیا خبر می‌دهد، و این‌که مردم را در روزی گرد می‌آورد که هیچ شکی در آن نیست و مردم فکر می‌کنند جز ساعتی از روز (در دنیا) نمانده‌اند. و انگار نعمت و رنجی بر آنها نگذشته است، و آنها همدیگر را می‌شناسند، همانطور که در دنیا چنین بودند. پس در این روزگار پرهیزگاران فایده می‌برند و کسانی که لقای خدا را دروغ انگاشته و به راه راست و دین استوار هدایت نشدند، زیان می‌بینند، چون نعمت را از دست داده و سزاوار وارد شدن به جهنم گردیده‌اند.

آیه‌ی ۴۶:

﴿وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا يَفۡعَلُونَ٤٦[یونس: ۴۶]. «و اگر بخشی از آنچه بدیشان وعده داده‌ایم به تو نشان دهیم، یا تو را بمیرانیم (در هر دو صورت) بازگشت‌شان به‌سوی ماست، و خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است».

ای پیامبر ص! برای این تکذیب کنندگان غم مخور، و برای نابودی آن شتاب مکن، زیرا لازم است عذابی را که به آنان وعده داده‌ایم به آنان برسد، پس یا در دنیا آن را چشم‌های خود خاهی دید و آرام خواهی گرفت، و یا در آخرت، پس بازگشت آنان به‌سوی خداست، و خداوند آنان را به آنچه که می‌کردند آگاه خواهد ساخت، چیزی که خداوند آن را بر شمرده است ولی آنان آن را از یاد برده‌اند، و خداوند بر هر چیزی آگاه است.

پس در اینجا به آنان وعید سختی داده شده است، و این دلجویی است از پیامبری که قومش او را تکذیب کرده و با او مخالفت ورزیده‌اند.

آیه‌ی ۴۹-۴۷:

﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولٞۖ فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡ قُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٤٧[یونس: ۴۷]. «و هر امتی دارای پیامبری است، پس هرگاه پیامبرشان آید به دادگری در میانشان داوری می‌شود، و هیچ ستمی بدیشان نمی‌شود».

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٨[یونس: ۴۸]. «و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده چه وقت خواهد بود»؟

﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي ضَرّٗا وَلَا نَفۡعًا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌۚ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ٤٩[یونس: ۴۹]. «بگو: من اختیار هیچ سود و زیانی برای خودم ندارم مگر آنچه که خدا بخواهد. هر امتی دارای مدت زمان محدودی است، و چون زمان آنان به سر رسد نه لحظه‌ای از آن پس افتند و نه پیش می‌افتند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٖو برای هر امتی پیامبری است، ﴿رَّسُولٞپیامبری بوده است که آنها را به‌سوی توحید و دین فرامی خواند ﴿فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡو چون پیامبرشان با نشانه‌های روشنی پیش آنان آمد، برخی وی را تصدیق کردند و برخی تکذیب. پس خداوند به انصاف و دادگری میان آنان داوری می‌نماید، مومنان را نجات داده و تکذیب کنندگان را هلاک می‌سازد. ﴿وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَو ستمی بدی‌شان نمی‌شود. زیرا قبل از فرستادن پیامبران و اتمام حجت بر آنان عذاب داده نمی‌شوند. یا بدون گناه و ارتکاب جرم عذاب بر آنان فرود نمی‌آید. پس کسانی که تو را تکذیب می‌کنند باید از تشابه با امت‌های هلاک شده بترسند، چرا که به عذابی گرفتار خواهند شد که انها بدان گرفتار شدند.

و عقوب را دیر نپندارند و بگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاگر راست می‌گویید این وعده کی خواهد آمد؟ این ستمی است که آنها مرتکب شدند، آنگاه که از پیامبر صخواستند قیامت و عذاب را بیاورد، در حالی که می‌دانستند هیچ چیزی در اختیار و نیست، بلکه فقط رساندن و بیان کردن برای مردم بر او واجب است.

و اما آمدن روز حساب، و فرود آوردن عذاب بر آنها از جانب خداست، و زمانی که مدت تعیین شده از سوی خدا فرا رسد بر آنان فرود می‌آید، و هرگاه آن وقت طبق حکمت الهی بیاید نه لحظه‌ای از آن پس می‌افتند و نه لحظه‌ای از آن پیشی می‌گیرند. پس تکذیب کنندگان از شتاب ورزیدن بپرهیزند زیرا آنان در آمدن عذاب خدا عجله دارند و شتاب می‌ورزند اما هرگاه فرود بیاید عذاب او از گروه مجرمان برگردانده نمی‌شود. بنابر این مفرود:

آیه‌ی ۵۲-۵۰:

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُهُۥ بَيَٰتًا أَوۡ نَهَارٗا مَّاذَا يَسۡتَعۡجِلُ مِنۡهُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٥٠[یونس: ۵۰]. «بگو: به من بگویید: اگر عذاب او (=خداوند) شبانگاه یا در روز به سراغ شما بیاید گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند»؟

﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓۚ ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ٥١[یونس: ۵۱]. «سپس آیا وقتی که تحقق یابد به آن ایمان می‌آورید؟ آیا اکنون (ایمان می‌آورید) درحالیکه برای فرا رسیدن آن شتاب می‌ورزیدید»؟!

﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ٥٢[یونس: ۵۲]. «سپس به ستمکاران گفته می‌شود: عذاب جاودانه را بچشید، آیا جز در برابر کارهایی که می‌کردید کیفر داده می‌شوید»؟

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُهُۥ بَيَٰتًا أَوۡ نَهَارٗابگو: به من بگویید اگر عذاب خداوند به هنگام خوابتان در شب یا روز و به هنگام بی‌خبری‌تان بیاید،. ﴿مَّاذَا يَسۡتَعۡجِلُ مِنۡهُ ٱلۡمُجۡرِمُونَاین گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند؟یعنی این چه بشارتی است که در ان شتاب می‌کنند؟ و برای فرا رسیدن چه عذابی شتاب می‌ورزند؟

﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِسپس، آیا وقتی که (عذاب بر شما) تحقق یافت به ان ایمان می‌اورید؟ بایددانست که ایمان آوردن به هنگام فرا رسیدن عذاب فایده‌ای ندارد. و در حالی که ادعا می‌کرند آنها ایمان آورده‌اند از روی سرزنش و توبیخ به آنها گفته می‌شود ﴿ءَآلۡـَٰٔنَآیا اکنون و در حالت سختی و دشواری ایمن می‌آورید؟ ﴿وَقَدۡ كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَو حکمت خداوند در میان بندگانش این‌گونه جاری است که اگر آنها قبل از وقوع عذاب به‌سوی او باز گردند آنان را می‌آمرزد. همانطور که خداوند متعال در مورد فرعون آنگاه که داشت غرق می‌شد، می‌فرماید: ﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ[یونس: ۹۰]. «فرعون گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود بر حقی نیست جز خدایی که بنی‌اسراییل به او ایمان آورده‌اند، و من از مسلمانان هستم»، اما خداوند به او گفت: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٩١[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون ایمان می‌آوری حال آنکه قبلاً سرپیجی کردی و از تباه‌کاران بودی»؟ و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِ[غافر: ۸۵]. «پس ایمان‌شان به آنان فایده‌ای نداد آنگاه که عذاب ما را دیدند. این قانون خداست که (از قدیم) در میان بندگانش جاری گشته است».

و در اینجا فرمود: ﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓۚ ءَآلۡـَٰٔنَسپس، آیا وقتی که عذاب تحقق یابد به آن ایمان می‌آورید و ادعای ایمان می‌کنید؟ حال آنکه ﴿وَقَدۡ كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَبرای فرا رسیدن آن شتاب می‌ورزیدید؟ پس این چیزی است که خود انجام دادید و این چیزی است که برای آمدنش شتاب ورزیدید.

﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْسپس در روز قیامت به ستمکاران که سزای اعمالشان به طور کامل دریافت کردند گفته می‌شود: ﴿ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِعذابی بچشید، که شما در آن همیشه می‌مانید، و یک لحظه از شما دور نمی‌شود. ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَآیا جز در برابر کارهایی که انجام می‌دادید از قبیل کفر و تکذیب و گناهان کیفر داده می‌شوید؟!.

آیه‌ی ۵۶-۵۳:

﴿وَيَسۡتَنۢبِ‍ُٔونَكَ أَحَقٌّ هُوَۖ قُلۡ إِي وَرَبِّيٓ إِنَّهُۥ لَحَقّٞۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ٥٣[یونس: ۵۳]. «و از تو می‌پرسند: آیا آن (وعده) راست است؟ بگو: آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و شما نمی‌توانید خدا را درمانده کنید».

﴿وَلَوۡ أَنَّ لِكُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لَٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۖ وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٥٤[یونس: ۵۴]. «و اگر هر کسی‌که ستم کرده است آنچه را که در زمین است در اختیار داشت آن را برای نجات خود می‌پرداخت. و چون عذاب خدا را ببینند آهسته و پنهانی اظهار ندامت می‌کنند و در میان آنان به دادگری داوری می‌گردد، و بدیشان ستمی نمی‌شود».

﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَلَآ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٥٥[یونس: ۵۵]. «آگاه باشید آنچه که در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست. آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است ولی بیشتر آنان نمی‌دانند».

﴿هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٥٦[یونس: ۵۶]. «اوست که زنده می‌کند و می‌میراند، و به‌سوی او باز گردانده می‌شوید».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿وَيَسۡتَنۢبِ‍ُٔونَكَو تکذیب کنندگان از روی خیره سری و مخالفت ورزیدن از و می‌پ، نه برای این‌که مسئله روشن شود و راه یابند. ﴿أَحَقٌّ هُوَکه آیا محشور شدن بندگان و برانگیختن شدن آنها پس از مرگشان و در روز قیامت، و جزا داده شدن بندگان بر حسب اعمالشان، اگر کار نیک انجام داده باشند پاداش نیک دریافت کنند و اگر کار بد انجام داده باشند پاداش بد، راست است؟ ﴿قُلۡبر راست بودن آن سوگند یاد کن، و با استدلال واضح به آنان بگو: ﴿إِي وَرَبِّيٓ إِنَّهُۥ لَحَقّٞآری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست. ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَو نمی‌توانید خدا را از این‌که شما را برانگیزد درمانده کنید. پس همانطور که شما را ابتدا آفرید در حالی که چیزی نبودید، همانطور باری دیگر شما را باز می‌گرداند تا طبق اعمالتان سزا و جزا دهد.

و چون قیامت فرا رسد در آن روز، ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِكُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡاگر کسی که با کفر ورزیدن و انجام گناه بر خویشن ستم کرده است، ﴿مَا فِي ٱلۡأَرۡضِهمۀ آنچه را که در زمین است از قبیل طلا و نقره و غیره را داشته باشد و آن را برای نجات خود از عذاب خدا بپردازد، ﴿لَٱفۡتَدَتۡ بِهِو آن‌را بلا گردان خود دهد و فدیۀ گناهانش کند، به او فایده‌ای نخواهد داد، زیرا سود و زیان و پاداش و عذابی مبنی بر کارهای شایسته و بد آدمی خواهد بود. ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَو چون عذاب را ببینند، کسانی که ستم کرده‌اند آهسته و پنهانی اظهار ندامت می‌کنند، و بر کارهایی که در گذشته کرده‌اند پشیمان می‌شوند. اما دیگر کار از کار گذشته است، ﴿وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِو به دادگری کامل و به دور از هر نوع ستم و ظلمی در میان آنان داوری می‌شود.

﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِآگاه باشید که آنچه که در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست. و طبق حکم دینی و قدری خود در آن حکم می‌نماید، و در میان آنها به فرمان جزایی‌اش حکم خواهد کرد. بنابر این ﴿أَلَآ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَآگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است ولی بیشتر آنان نمی‌دانند. پس خود را برای لقای خدا آماده نمی‌کنند بلکه حتی به آن ایمان نمی‌آورند درحالیکه دلایل قطعی و حجت‌های عقلی و نقلی بر صحت آن دلالت می‌نماید. ﴿هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُزنده گرداندن و میراندن و انواع تدابیر در اختیار اوست و در آن شریکی ندارد. ﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَو در روز قیامت به‌سوی او برگردانده می‌شوید، و شما را طبق اعمالتان جزا و سزا می‌دهد، اگر اعمالتان خوب باشد پاداش خوب به شما می‌دهد و اگر اعمالتان بد باشد سزای بد به شما می‌دهد.

آیه‌ی ۵۸-۵۷:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٥٧[یونس: ۵۷]. «ای مردم! از سوی پروردگارتان اندرزی، و درمان چیزهایی که در سینه‌هاست برای شما آمده است، و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان».

﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ٥٨[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت خداست که (مسلمانان) باید شادمان شوند. و این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است».

خداوند متعال با بیان صفت‌های خوب این کتاب بزرگوار، مردم را به روی آوردن به آن تشویق می‌کند. پس فرمود ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡای مردم، از سوی پروردگارتان اندرزی، برای شما آمده است که شما را پند داده و از کارهایی که باعث ناخشنودی خدا و گرفتار شدن به عذابش می‌گردد بیم می‌دهد، و با بیان آثار و مفاسد آن شما را از آن بر حذر می‌دارد. ﴿وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِو درمانی است برای آنچه که در سینه‌هاست. این قرآن برای بیماری‌های حاصل از شهوات که در سینه‌هاست و آدمی را از فرمان بردن از شریعت باز می‌دارد، نیز برای بیماری‌های حاصل از شبهات که علم یقینی را دچار نقص و کمبود می‌کنند، درمان است. چون در قرآن پندها و تشویق و ترساندن و وعده و وعیدهایی است که باعث روی آوردن بنده و ترساندن او می‌گردد. و چون علاقه به انجام کارهای خوب، و ترس بر اساس تکرار معانی و مفاهیم قرآنی در وی رشد نماید، از این کار واجب می‌آید که خواستۀ خدا را بر خواستۀ نفس مقدم بداردف نیز این امر موجب می‌شود تا آنچه را که خدا می‌پسندد از شهوت نفس برای او دوست داشتنی‌تر شود.

و همچنین دلایل و حجت‌هایی که در قرآن است و خداوند آن را به شیوه‌های مختلف و به بهترین صورت بیان کرده است هر شک و شبهه‌ای که به «ساحت» حق وارد شود از بین می‌برد و قلب را به بالاترین درجات یقین می‌رساند و چون قلب از بیماری رهایی یابد و لباس تندرستی به تن کند همۀ اعضا از آن پیروی می‌کنند، زیرا اعضا با سلامت قلب تندرستی به دست می‌آورند، و با فاسد شدن آن فاسد می‌گردند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَو هدایت و رحمتی است برای مومنان. پس هدایت شناخت حق و عمل کردن به آن است. و رحمت عبارت است از خیر و احسان و پاداش دنیا و قیامت که نصیب کسی می‌شود که به هدایت قرآن رهنمون شده باشد. پس هدایت بزرگ‌ترین وسیله، و رحمت بهترین و برترین اهداف است. اما به وسیلۀ این قرآن جز مومن هدایت نمی‌شود، و این قرآن فقط برای مومنان مآیه رحمت است.

و چون هدایت به دست آید و رحمت پدید آمده از هدایت نازل شود، سعادت و رستگاری و سود و موفقیت و شادی و سرور به دست خواهد آمد. بنابر این خداوند متعال دستور داده است تا به آن خوشحال شوند. پس فرمود: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِبگو: به فضل خدا که قرآن است و بزرگ‌ترین نعمت و احسان و فضلی است که به بندگانش ارزانی نموده است. ﴿وَبِرَحۡمَتِهِو به رحمت او که دین و ایمان و عبادت خدا و دوست داشتن او و شناخت اوست. ﴿فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَبه همین باید شادمان شوند، و این از هر آنچه فراهم می‌آورند اعم از کالاهای دنیا و لذت‌های آن بهتر است.

پس نعمت دین که سعادت هر دو جهان را به همراه دارد با تمام آنچه که در دنیا هست و از بین می‌رود قابل مقایسه نیست. دین کجا و دنیا کجا!.

و خداوند دستور داده است به هنگام برخورداری از فضل و رحمتش شاد شویم، چون این مر باعث شاداب گشتن و با نشاط شدن نفس می‌گردد، و سبب می‌شود تا انسان شکر خدا را به‌جای بیاورد و نیرو بگیرد و به علم و ایمان علاقه‌مند شود و به آنها بیافزاید. و این امر پسندیده‌ای است، به خلاف شاد شدن به شهوت‌های دنیا و لذت‌هایش، یا شاد شدن به خاطر باطل، زیرا این امر مذموم است. خداوند متعال در مورد قوم قارون بیان فرموده است که به وی گفتند: ﴿لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ[القصص: ۷۶]. «شاد مباش! همانا خداوند شادمانان را دوست نمی‌دارد».

همانطور که خداوند متعال در مورد کسانی که به باطلی که نزدشان بود خوشحال شده بودند، با آنچه پیامبران آورده بودند متناقض بود، فرموده است: ﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ[غافر: ۸۳]. «و هنگامی‌که پیامبرانشان با دلایل روشن نزد آنان آمدند به دانشی که نزدشان بود شاد شدند».

آیه‌ی ۶۰-۵۹:

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَكُم مِّن رِّزۡقٖ فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ٥٩[یونس: ۵۹]. «بگو: به من بگویید آنچه از روزی که خداوند برایتان فرستاده است (چرا) برخی از آن را حرام و برخی از آن را حلال نموده‌اند؟ آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ می‌بندید»؟!.

﴿وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ٦٠[یونس: ۶۰]. «آیا کسانی‌که بر خدا دروغ می‌بندند و در روز قیامت به‌سوی خدا بر می‌گردند، گمان می‌برند چگونه با آنان رفتار شود؟ به راستی خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی است ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند».

خداوند متعال با اعتراض بر مشرکانی که حرام خدا را حلال نمودند و حلال او را حرام کردند، می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَكُم مِّن رِّزۡقٖبگو: «به من بگویید: انواع حیوانات حلال گوشت که خداوند روزی شما قرار داده و رحمتی برای شما گردانده است، ﴿فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا(چرا) برخی از آن‌را حرام و برخی از آن را حلال نموده‌اند؟ آنان‌را سرزنش کن و به خاطر این گفتۀ فاسدشان به آنها بگو: ﴿قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَآیا خداوند به شما اجازه داده است (این کار را بکنید) یا بر خداوند دروغ می‌بندید؟ و مشخص است که خداوند به آنان اجازه نداده است. پس دانسته شد که آنها دروغ می‌بندند.

﴿وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِآیا کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند دربارۀ عذابی که پروردگار در روز قیامت به آنان می‌چشاند چه گمان دارند؟ خداوند متعال فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تَرَى ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسۡوَدَّةٌ[الزمر: ۶۰]. «و روز قیامت می‌بینی کسانی را که بر خدا دروغ بسته‌اند چهره‌هایشان سیاه شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِبه راستی که خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی زیاد و بخشش فراواغن است. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَولی بیشترشان سپاسگزار نیستند، یا شکر و فضل خدا را به جای نمی‌آورند و یا این‌که از فضل و نعمت خدا در راستای نافرمانی او کمک می‌گیرند. و یا از آن محروم گردند و آنچه را که خدا بر بندگانش ارزانی نموده است نپذیرند. و تعداد اندکی از آنان سپاس گزارند و به نعمت‌های او اعتراف می‌کنند و ستایش خدا را بر نعمت‌هایش به جای می‌آورند و از آن در راه طاعت خدا کمک می‌گیرند.

و ازاین آیه استنباط می‌شود که اصل در همۀ خوراکها حلال بودن است، مگر آن چیزی که شریعت حرام کرده است، چون پروردگار بر کسی که رزق و روزی وی را حرام کند اعتراض کرده است.

آیه‌ی ۶۱:

﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ٦١[یونس: ۶۱]. «و تو در هیچ حالتی قرار نمی‌گیری و چیزی از قرآن نمی‌خوانی، و هیچ کاری را نمی‌کنید مگر این‌که بر شما گواهیم آنگاه که شما بدان مبادرت می‌ورزید، و به آن مشغول می‌شوید. و به اندازۀ ذره‌ای در زمین و آسمان از پروردگارت پوشیده نمی‌ماند، و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگتر از آن مگر این‌که در کتابی روشن نوشته شده است».

خداوند متعال از فراگیری نظارت و آگاهی‌اش بر تمام حالات بندگان و حرکت و سکونت آنان خبر می‌دهد، و در ضمن آنان‌را فرا می‌خواند که همواره او را مراقب و حاضر و ناظر بدانند.

پس فرمود: ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖو تو در هیچ حالت دینی و دنیوی قرار نمی‌گیری. ﴿وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖو چیزی از قرآنی که به‌سوی تو وحی شده است، نمی‌خوانی، ﴿وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍو هیچ کار کوچک یا بزرگی را انجام نمی‌هید، ﴿إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِمگر این‌که در آن وقت که آن را آغاز کرده و سپس ادامه می‌دهید بر شما گواهیم. و آنها را مخلصانه و مجدانه انجام دهید، و از آنچه خداوند نمی‌پسندد، بپرهیزید، زیرا از شما اطلاع دارد و ظاهر و باطن شما را می‌داند. ﴿وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍو به اندازۀ ذره‌ای در زمین و آسمان از آگاهی و سمع و بصر پروردگارت پوشیده نمی‌ماند و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگتر از آن مگر این‌که در کتابی روشن نوشته شده است. یعنی علم و آگاهی او آن را فراگرفته و قلمش آن را نوشته است.

و این دو قسمت از اقسام چهارگانه‌ی قضا و قدر است که خداوند در بسیاری جاها آن دور را همراه با هم بیان می‌دارد. و آن دو، علم فراگیر خداوند به همۀ اشیا و نوشتن همه اتفاقات است. هم چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠[الحج: ۷۰]. «آیا نمی‌دانی که خداوند آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است می‌داند، بی‌گمان آن در کتابی نوشته شده است، همانا آن بر خداوند آسان است».

آیه‌ی ۶۴-۶۲:

﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢[یونس: ۶۲]. «هان! بی‌گمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست و آنها اندوهگین نمی‌شوند».

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣[یونس: ۶۳]. «کسانی‌که ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده‌اند».

﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٤[یونس: ۶۴]. «برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است، وعده‌های خداوند هیچ دگرگونی نمی‌پذیرد، این همان رستگاری بزرگ است».

خداوند متعال از دوستانش خبر می‌دهد و کارها و صفت‌ها و پاداش آنان را بیان می‌نماید. پس فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡهان! بی‌گمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست. و ترسی از شداید و سختی‌هایی ندارند که در آینده فرا روی آنان است.

﴿وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَو بر گذشته (نیز) اندوهگین نمی‌شوند، چون آنها در گذشته جز کارهای شایسته انجام نداده‌اند. و چون ترسی ندارند و اندوهی بر آنان نیست از امنیت و سعادت و نیکی فراوانی که جز خدا کسی آن را نمی‌داند برخوردار خواهند شد.

سپس صفت‌شان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْکسانی که به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش، و به روز قیامت و تقدیر خیر و شر او ایمان آورده و با پرهیزگاری و به‌جای آوردن دستورات و پرهیز از منهیات، راستی ایما‌ن‌شان را نشان داده‌اند.

پس هرکس که مومنی پرهیزگار باشد، دوست خداوند است. بنابر این ﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِبرای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است،اما بشارت در دنیا ذکر خیر و محبت در دل‌های مومنان و خواب راستین، و برخورداری از لطف خدا و این‌که پروردگار برای او میسر گرداند که بهترین اعمال را انجام دهد و به نیکوترین اخلاق متصف گردد، و این‌که او را از اخلاق و رفتار زشت باز دارد.

و اما بشارت در آخرت، ابتدا به هنگام گرفتن ارواح است، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠[فصلت: ۳۰]. «بی گمان کسانی که گفتند: پروردگار ما «الله» است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‌آیند (و می‌گویند:) نترسید و اندوهگین نشوید و شما را مژده باد و شاد شوید به بهشتی که وعده داده می‌شوید».

و در قبر نیز به خشنودی خدا و نعمت همیشگی مژده داده می‌شوند. و بشارت کامل در آخرت با ورود به باغهای بهشت و نجات از عذاب دردناک حاصل می‌شود.

﴿لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِوعده‌های خداوند هیچ دگرگونی نمی‌پذیرد، بلکه آنچه خداوند وعده داده حق است، و تغییر و دگرگونی در آن به وجود نمی‌آید، چون خداوند در گفتارش راستگوست، و هیچ‌کس نمی‌تواند در آنچه او مقرر نموده با وی مخالفت کند.

﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُاین است رستگاری بزرگ چون مشتمل بر نجات از هر امر ناگوار و ناخوشایند و دست یابی به هر خواسته و آرزوی دوست داشتنی است. و رستگاری را در آن منحصر کرد، چون رستگاری برای غیر اهل ایمان و تقوا وجود ندارد.

حاصل مطلب این که مژده، هر خیر و ثوابی را در بر دارد، و خداوند در دنیا و آخرت آن را نتیجۀ ایمان و پرهیزگاری قرار داده است بنابراین، آن را به طور مطلق بیان فرمود و مقیدش نکرد.

آیه‌ی ۶۵:

﴿وَلَا يَحۡزُنكَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًاۚ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٦٥[یونس: ۶۵]. «و سخنان آنان تو را اندوهگین نسازد، زیرا عزت کاملاً از آنِ خداست، او شنوای آگاه است».

سخنانی که تکذیب کنندگان دربارۀ تو می‌گویند و از این طریق به عیب‌جویی از تو و دینت می‌پردازند، شما را اندوهگین نسازد، و بد ان که این سخنان آنان را عزت و قدرت نمی‌بخشد و به شما نیز زیانی نمی‌رساند. ﴿إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًاچرا که عزت کاملاٌ از آن خداست، به هرکس که بخواهد آن را می‌دهد و آن را از هرکس بخواهد می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعِزَّةَ فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِيعًا[فاطر: ۱۰]. «هر کس عزت را می‌خواهد پس عزت، همگی از آن خداست». یعنی باید آن را با اطاعت از خدا بجویید. به دلیل این‌که بعد از آن فرموده است: ﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُ[فاطر: ۱۰]. «سخن پاک به‌سوی او بالا می‌رود و کردار شایسته را بلند می‌نماید». و مشخص است که شما بر طاعت الهی قرار داری، و عزت خدا از آن شما و پیروانت است. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ[المنافقون: ۸]. «و عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است».

﴿هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُاو شنوای داناست. یعنی شنوایی او همۀ صداها را احاطه نموده است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمی‌ماند، و آگاهی و دانایی او همۀ آشکارها و پنهانها را احاطه کرده است، پس به اندازۀ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین، نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگتر از آن از پروردگارت پوشیده نمی‌ماند. و او تعالی سخن شما و دشمنانت را می‌شنود، و به طور مصل از آن آگاه است. پس به دانش و آگاهی خدا بسنده کن، زیرا هرکس از خدا بترسد خدا او را کافی است.

آیه‌ی ۶۷-۶۶:

﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ٦٦[یونس: ۶۶]. «و آگاه باش هرکس که در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست. کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد می‌خوانند جز از گمان پیروی نمی‌کنند، و کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست».

﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ٦٧[یونس: ۶۷]. «او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا در آن آرامش یابید. بی‌گمان در این کار برای گروهی که می‌شنوند نشانه‌هاست».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آفرینش، و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و تمام بندگانی که در آن دو می‌باشند از آن دو می‌باشند، و هرگونه که بخواهد در آنها تصرف می‌کند. پس همه از آن خدایند، و تحت تدبیر او هستند، ومسخر او می‌باشند، و سزاوار هیچ چیزی از عبادت نیستند و به هیچ وجهی شریک خدا نمی‌باشند.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّو کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد می‌خوانند، جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان نیز آدمی را از حق بی‌نیاز نمی‌گرداند. ﴿وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَو کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست.

پس اگر در این‌که می‌گوید: «معبودان‌شان شریکان خدا هستند» راست می‌گویند، بروند و از صفات آنان چیزی را بیاورند که با وجود آن معبودان‌شان سزاوار یک ذره عبادت گردند اما هرگز نمی‌توانند صفتی از صفات ربوبیت را برای آنان اثبات کنند. آیا کسی از معبودانشان هست که چیزی بیافریند؟ یا روزی بدهد و یا مالک چیزی از مخلوقات باشد؟ یا شب و روز را که خداوند آنها را مایۀ پایداری مردم قرار داده‌است بگرداند.

﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِو او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا به سبب تاریکی که زمین را می‌پوشاند در خواب و استراحت بیارامید. و اگر روشنایی ادامه می‌یافت آنها آرام نمی‌گرفتند.

﴿وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاو خداوند روز را روشن گردانیده است تا مردم به وسیلۀ روشنایی آن را ببیند و به کار و زندگی و کسب منافع دین و دنیای خود بپردازند.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَبی‌گمان در این کار برای گروهی که (مطالبی را) از سر فهم و پذیرش و رهنمود شدن نه از روی خود بزرگ بینی و دشمنی از خداوند می‌شنوند نشانه‌هایی برای آنان وجود دارد. و با این آیات استدلال می‌کنند که فقط خداوند معبود یگانه و خداوند بر حق است و الوهیت غیر از او باطل است و او مهربان و دانا و حکیم است.

آیه‌ی ۷۰-۶۸:

﴿قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱلۡغَنِيُّۖ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنۡ عِندَكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٦٨[یونس: ۶۸]. «گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است، او پاک (و منزه) است او بی‌نیاز است. آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، هیچ دلیلی بر این (ادعا) ندارید، آیا به خداوند چیزی نسبت می‌دهید که نمی‌دانید»!.

﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ٦٩[یونس: ۶۹]«بگو: به راستی آنان که بر خدا دروغ می‌بندند رستگار نمی‌شوند».

﴿مَتَٰعٞ فِي ٱلدُّنۡيَا ثُمَّ إِلَيۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ ٱلۡعَذَابَ ٱلشَّدِيدَ بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَ٧٠[یونس: ۷۰]. «بهره‌ای ازاین دنیا است، سپس بازگشت‌شان به‌سوی ماست، و آنگاه ما عذاب سخت را به سبب کفری که می‌ورزیدند به آنان می‌چشانیم».

خداوند متعال از تهمتی که مشرکان به پروردگار جهانیان می‌زنند خبر داده و می‌فرماید: ﴿قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاگفتند: خداوند فرزندی برگرفته است. پس خداوند خویشتن را از چنین چیزی منزه قرار داده و می‌فرماید: ﴿سُبۡحَٰنَهُپاک (و منزه) است از آنچه ستمگران می‌گویند. و او فراتر از آن کمبودهایی است که به وی نسبت می‌دهند. سپس خداوند بر این مر چندین دلیل آورد.

دلیل اول: ﴿هُوَ ٱلۡغَنِيُّبی‌نیاز فقط منحصر در اوست، و از هر جهت و به هر صورت و از هر نظر بی‌نیاز است. پس او که بی‌نیاز است چرا برای خود فرزندی می‌گیرد؟ آیا به خاطر نیازی که به فرزند دارد این کار را می‌کند؟ این با بی‌نیازی او متضاد است، زیرا هیچ‌کس فرزندی بر نمی‌گیرد مگر این‌که به آن نیاز داشته باشد.

دلیل دوم: ﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِآنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست. و این یک قاعدۀ جامع و فراگیر است و هیچ موجودی از اهل آسمان‌ها و زمین از آن بیرون نمی‌رود و همۀ مخلوق و بندگان خدا هستند.

و مشخص است که این صفت کلی و فراگیر منافی آن است که برای او فرزندی باشد، زیرا فرزند از جنس پدرش است و مخلوق و مملوک نخواهد بود. پس مالکیت او بر آسمان‌ها و زمین با فرزند داشتن متضاد است.

دلیل سوم: ﴿إِنۡ عِندَكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآآیا دلیلی دارید که خدا فرزندی داشته باشد؟ و اگر آنان دلیلی داشتند آن را آشکار می‌کردند. و هنگامیکه خداوند آنها را به مبارزه طلبید و آنها از آوردن دلیل ناتوان شدند، بطلان گفته‌هایشان آشکار شد، و معلوم گشت که سخنی بدون علم و آگاهی است. بنابر این فرمود: ﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَآیا چیزی را به خداوند نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟ زیرا این از بزرگ‌ترین کارهای حرام است.

﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ٦٩بگو: به راستی آنان که بر خدا دروغ می‌ببندند به خواسته‌هایشان دست نمی‌یابند، و هدفشان حاصل نمی‌گردد، بلکه آنها در دنیا از کفر و دروغ خود بهره من می‌شوند، سپس به‌سوی خدا منتقل شده و به‌سوی او باز می‌گردند. و آنگاه عذاب سخت را به سبب کفری که می‌ورزیدند به آنان می‌چشاند. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِنۡ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ[آل عمران: ۱۱۷]. «و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم می‌کنند».

آیه‌ی ۷۳-۷۱:

﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ نُوحٍ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦ يَٰقَوۡمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكُم مَّقَامِي وَتَذۡكِيرِي بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡ وَشُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُنۡ أَمۡرُكُمۡ عَلَيۡكُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ٧١[یونس: ۷۱]. «و سرگذشت نوح را برای آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر ماندنِ من و پند دادنم به آیات خدا بر شما گران می‌آید، پس بر خدا توکل نموده‌ام. تصمیم قاطع بگیرید و انبازان خود را حاضر کنید سپس کارتان نباید بر خودتان پوشیده باشد. سپس آنچه را که می‌خواهید در حق من انجام دهید، دریغ نکنید و مرا مهلت ندهید».

﴿فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَمَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٧٢[یونس: ۷۲]. «و اگر (از دعوت من) روی گرداندید (به من زیانی نمی‌رسانید) و از شما پاداشی نخواسته بودم، مزد و پاداش من جز بر خدا نیست، و فرمان داده شده‌ام که از تسلیم شدگان باشم».

﴿فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ خَلَٰٓئِفَ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِينَ٧٣[یونس: ۷۳]. «پس او را تکذیب کردند و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین گردانیدیم، و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم. پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چگونه شد»؟.

خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: ﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ نُوحٍو سرگذشت نوح را برای قوم خود بخوان، آنگاه که به قومش را مدتی طولانی دعوت کرد و نهصد و پنجاه سال درمیان آنها ماند و آنان‌را به‌سوی خدا فراخواند، اما دعوت او جز سرکشی چیزی به آنان نیافزود. و آنها از نوح خسته و رنجیده شدند در حالی‌که او ÷سست و بیزار نگشته و از دعوت کردنِ آنها خسته نشده بود. پس به آنان گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكُم مَّقَامِي وَتَذۡكِيرِي بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِای قوم من! اگر ماندن من نزد شما و یادآوری آنچه که به نفع شماست با آیات و دلایل و روشن بر شما دشوار آمده است و می‌خواهید به من آزار برسانید، یا حق را رد کنید. ﴿فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُپس به منظور دور شدن هر شر و آزاری که می‌خواهید به من و دعوت من برسانید به خدا تکیه می‌کنم و بر او توکل می‌نمایم، چرا که ابزار و سلاح دفاعی من همین است و شما هر سپاه و تجهیزاتی را که می‌توانید آماده کنید. ﴿فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡو تصمیم قاطع بگیرید به صورتی که هیچ‌کس یک از شما باز نماند و از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزید. ﴿وَشُرَكَآءَكُمۡو انبازانی را که با خدا شریک می‌گیرند، آنهایی که می‌پرستید و به جای خدا که پررودگار جهانیان است دوست می‌دارید، حاضر کنید.

آنگاه کارتان نباید بر شما پوشیده و مشتبه باشد. بلکه باید ظاهر و آشکار باشد. ﴿ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَيَّسپس هر عقوبت و بدرفتاری که در توانتان هست با من انجام دهید. ﴿إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِومهلت یک لحظه به من ندهید. پس این دلیلی قاطع و نشانۀ بزرگی است بر صحت رسالت او، چون او تنها بود و قبیله و لشکریانی نداشت که وی را حمایت کنند و پناه دهند. درحالیکه او دین آنها را فاسد قلمداد کرده و از خدایانشان عیب و ایراد گرفته بود.

و خشم و دشمنی آنها نسبت به نوح بیسار بسیار شدید بود، و آنها دارای قدرت و فرمانروایی نیز بودند، اما به آنها می‌گوید: شما و معبودانتان جمع شوید و هرکس را که می‌توانید بیاورید و به هر اندازه که می‌توانید نقشه بکشید و توطئه کنید، آنگاه اگر می‌توانید به من ضربه بزنید و دریغ نکنید. اما آنها نتوانستند کاری بکنند پس دانسته شد که به حقیقت او راستگوست و آنها در تهدیدهایی که می‌کنند دروغ می‌گویند. بنابر این گفت: ﴿فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡپس اگر از آنچه که شما را به آن فرا می‌خوانم روی برگردانید، این عمل شما دلیل و برهانی ندارد، چون روشن است که به حق روی نمی‌آورید، بلکه از حقی که دلایل زیادی بر صحت آن وجود دارد روی می‌گردانید و به باطلی که دلایل بسیاری بر فاسد بودن آن وجود دارد روی می‌آورید.

با وجود این ﴿فَمَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٍدر مقابل این‌که شما را دعوت می‌کنم، و در برابر این‌که دعوت مرا بپذیید از شما پاداشی نخواسته‌ام، تا مبادا بگویید: او آمده است تا مالهای ما را از دست ما بگیرد و آنگاه به خاطر این از پذیرش دعوت امتناع بورزید. ، ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِمزد و پاداش من را جز از خدا نمی‌خاهم. و نیز شما را به کاری دستور نداده‌ام که خودم به ضد آن عمل کنم، بلکه ﴿أُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَفرمان داده شده‌ام تا از تسلیم شدگان باشم. پس من اولین کسی هستم که شما را به آن فرمان می‌دهم ﴿فَكَذَّبُوهُپس نوح آنان را شب و روز و به صورت پنهان و آشکار فراخواند اما دعوت و فراخوانی او جز گریز و فرار بر آنان نیافزود، و تکذیبش کردند، ﴿فَنَجَّيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِو او و کسانی را که با وی در کشتی بودند که به وی دستور دادیم زیر نظر ما آن را بسازد نجات دادیم و به و گفتیم هرگاه تنور پر شد، ﴿ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَ[هود: ۴۰]. «در کشتی از هر حیوانی یک جفت سوار کن، و خانواده‌ات را نیز سوار کن مگر کسی‌که از پیش بر (هلاکت) آنها سخن رفته بود». و کسانی را که ایمان آورده‌اند نیز سوار کن و او چنین کرد، پس خداوند به آسمان دستور داد تا آب فراوانی بباراند، و زمین و چشمه‌هایی را جوشاند و آب آسمان و زمین در جایی به هم رسیدند که خداوند مقدر کرده بود. ﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ١٣[القمر: ۱۳]. «و او را بر (کشتی) تخته دار و میخ آجین سوار کردیم». ﴿تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا[القمر: ۱۴]. «که زیر نظر ما حرکت می‌کرد». ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ خَلَٰٓئِفَو آنان را بعد از هلاک ساختن تکذیب کنندگان در زمین جایگزین گردانیدیم.

سپس خداوند در نسل نوح برکت انداخت و تنها نسل و فرزندان او را باقی گذاشت و آنها را در مناطق مختلف زمین پخش کرد. ﴿وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاو کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند بعد از تبیین حق و اقامه دلیل غرق نمودیم. ﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِينَپس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چه شد؟ سرانجام آنها هلاکت خوار کننده و لعنت و نفرین پی در پی در میان تمام نسل‌هایی گشت که پس از آنها می‌آیند. به گونه‌ای که چیزی جز سرزنش و نکوهش و عیب و طعنه در مورد آنان سرزنش و نکوهش وعیب و طعنه در مورد آنان نمی‌شنوی. پس این تکذیب کنندگان باید بپرهیزند از این‌که به رسوایی و هلاکتی گرفتار شوند که اقوام تکذیب کننده به ان گرفتار شدند.

آیه ۷۴:

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٧٤[یونس: ۷۴]. «آنگاه پس از او پیامبرانی را به‌سوی قومشان فرستادیم، آنان برایشان دلایل روشن آوردند، اما ایشان هرگز بر آن نبودند به آنچه که پیش از این تکذیب نموده بودند، ایمان بیاورند. بدینسان دل‌های متجاوزان را مهر می‌زنیم».

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡپس از نوح ÷پیامبرانی را به‌سوی قومشان فرستادیم، که آنها را تکذیب کردند. پیامبران آنها را هدایت فرا می‌خواندند و آنها را از عوامل نابودی و هلاکت برحذر می‌داشتند. ﴿فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِو برایشان دلایل روشن آوردند، هر پیامبری دعوتش را با دلایل روشن ارائه می‌داد. ﴿فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُاما ایشان هرگز بر آن نبودند که به آنچه که پیش از این تکذیب کرده بودند، ایمان بیاورند. یعنی وقتی که پیامبر پیش آنها آمد و آنها را تکذیب کردند خداوند آنها را مجازات کرده و به کیفر آن بر دل‌هایشان مهر زد و بعد از آنکه توانایی ایمان آوردن را داشتند میان آنها و ایمان آوردن حایل قرار داد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ[الأنعام: ۱۱۰]. «و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌کنیم آن‌گونه که اولین بار به آن ایمان نیاورند». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَبدینسان بر دل‌های متجاوزان مهر می‌زنیم پس هیچ خبری وارد آن نمی‌شود و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنان خودشان با نپذرفتن حق و تکذیب پیامبران بر خویشتن ستم کردند.

آیه‌ی ۷۵:

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَ٧٥[یونس: ۷۵]. «سپس بعد از آنان موسی و هارون را با آیات خود به‌سوی فرعون و سران قوم او فرستادیم ولی تکبر ورزیدند و گروهی گناهکار بودند».

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰو بعد از این پیامبران که خداوند آنها را به‌سوی قوم‌های تکذیب کننده و هلاک شده فرستاده بود، موسی بن عمران، کلیم رحمان، و یکی از پیامبران اولوالعزم و پیشوایان بزرگ را فرستاده که آیین‌های بزرگ و گسترده بر آنها نازل شده است. ﴿وَو برادرش ﴿هَٰرُونَهارون را وزیر او قرار دادیم و آن دو را ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِبه‌سوی فرعون و سران و بزرگان دربار او فرستادیم. چون تودۀ مردم پیرو سرانشان هستند ﴿بِ‍َٔايَٰتِنَاموسی و هارون را با آیات خود فرستادیم که بر راست بودن آنچه از توحید خدا و نهی از پرستش غیر وی آورده بودند دلالت می‌نمود. ﴿فَٱسۡتَكۡبَرُواْپس آنها بعد از این‌که به حقانیت آن یقین کردند از روی ستم، خود را پذیرفتن آن بزرگ‌تر انگاشتند و تکبر ورزیدند ﴿وَكَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَو گروهی گناهکار بودند. یعنی به گناه‌کاری و تکذی کردن عادت کرده بودند.

آیه‌ی ۷۷-۷۶:

﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِينٞ٧٦[یونس: ۷۶]. «و هنگامی‌که از نزد ما حق به آنان رسید، گفتند: به راستی این جادوی آشکاری است».

﴿قَالَ مُوسَىٰٓ أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمۡۖ أَسِحۡرٌ هَٰذَا وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّٰحِرُونَ٧٧[یونس: ۷۷]. «موسی گفت: آیا حق(ی ‌را) که به‌سوی شما آمده است سحر می‌نامید؟ آیا این جادو است؟ و جادوگران رستگار نمی‌شوند».

﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَاو هنگامی‌که از سوی ما حق به آنان رسید، حقی که از جانب خداوند بود، آن ذات بزرگواری که همۀ موجودات در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آورده‌اند، و او پروردگار جهانیان است و تمام مخلوقات را با نعمت‌های خود پرورش داده است، هنگامی که این حق توسط موسی به آنان رسید، آن را رد کردند، ﴿قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِينٞو گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به روی گردانی و نپذیرفتن اکتفا نکردند، بلکه آن را باطل‌ترین باطل که سحر است به حساب آوردند، سحر هم یک نوع متشبه کردن و وارونه جلوه دادن (حقایق) است. و به واژه‌ی «سحر» هم اکتفا نکردند بلکه گفتند: جادوی روشن و اشکار است. در حالی که حق روشن بود. بنابر این ﴿قَالَ مُوسَىٰٓموسی با سرزنش آنها حق را رد کردند که حق را جز ستمگرترین مرم کسی رد نمی‌کند به آنان گفت: ﴿أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمۡ«آیا حق (را) چون به‌سوی شما آمد سحر می‌نامید؟ یعنی به آن می‌گویید جادوی آشکاری است؟ ﴿أَسِحۡرٌ هَٰذَابه محتوای این پیام و ویژگی آن بنگرید، آیا این دو جادو است؟ زیرا در نگاه اول معلوم می‌شود که آن حق است. ﴿وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّٰحِرُونَو جادوگران در دنیا رستگار نمی‌شوند. پس بنگرید که سرانجام از آنچه کسی است، و چه کسی رستگار می‌شود و کامیابی در دست چه کسی است؟ و آنها بعداً دانستند که موسی رستگار شد و موفقیت دنیا و آخرت را به دست آورد.

آیه‌ی ۷۸:

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلۡكِبۡرِيَآءُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا نَحۡنُ لَكُمَا بِمُؤۡمِنِينَ٧٨[یونس: ۷۸]. «گفتند: آیا پیش ما آمده‌ای تا ما را از چیزهایی که پدران و نیاکان خود را بر آن نیافته‌ایم منصرف گردانی؟ و می‌خواهید دراین سرزمین بزرگی و مهتری برای شما دو نفر باشد؟ ما به شما ایمان نمی‌آوریم».

﴿قَالُوٓاْآنها در حالی که سخن موسی را رد می‌کردند، به او گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَاآیا تو پیش ما آمده‌ای تا ما را از شرک و پرستش غیر خدا که پدران خود را بر آن یافته‌ایم باز داری؟ و ما را دستور می‌دهی تا تنها خدایی را که شریکی ندارد عبادت کنیم ؟ پس آنان سخنان پدران و گمراهشان را حجت و دلیل قرار دادند و به وسیلۀ آن حقی را که موسی ÷پیش آنه آورده بود رد کردند.

﴿وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلۡكِبۡرِيَآءُ فِي ٱلۡأَرۡضِو شما دو نفر پیش ما آمده‌اید تا رئیس باشید و مهتری و بزرگی برای شما دو نفر باشد. آمده‌اید تا ما را از سرزمینمان بیرون کنید. آنها با این سخنان می‌خواستند عوام فریبی کنند و مردمان نادان را گول بزنند و آنان را بر دشمنی با موسی و ایمان نیاوردن به او تحریک کنند.

و کسی که حقایق را بداند و خوب و بد را تشخیص بدهد چنین استدلال نمی‌کند، زیرا دلیل جز با حجت و دلیل رد نمی‌شود. اما کیس که حق را اورده است با این دلایل پوچ و واهی گفتار او رد شود مبین ناتوانی طرف است و این‌که او نمی‌تواند چیزی را بیاورد که ادعای طرفش را رد نماید، چون اگر او دلیلی داشت آن‌را ارائه می‌داد، و به این پناه نمی‌برد که بگوید: قصد شما این یا آن است، خواه در بیان قصد و نیت طرف مقابلش راستگو باشد یا دروغگو. حال آنکه هرکس موسی و دعوت او را بشناسد، می‌دند که او قصد ریاست طلبی و حکمرانی بر زمین را نداشته است، بلکه قصد او به مانند قصد دیگر پیامبران هدایت مردم و راهنمایی آنان به‌سوی چیزی است که نفع آنان در آن می‌باشد.

اما همانطور که خودشان گفتند: ﴿وَمَا نَحۡنُ لَكُمَا بِمُؤۡمِنِينَو ما به شما ایمان نمی‌آوریم، از روی تکبر و سرکشی ایمان نیاوردند، اما نه به خاطر باطل بودن آنچه که موسی و هارون آورده بودند، یا به خاطر این‌که اشتباهی در آن باشد، و نه به خاطر دیگر دلایل، بلکه تنها از روی ستم و دشمنی و بلند پروازی‌هایی که موسی و هارون را به آن متهم کردند و خودشان هم درپی آن بودند.

آیه‌ی ۸۱-۷۹:

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِي بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖ٧٩[یونس: ۷۹]. «و فرعون گفت: همۀ جادوگران ماهر و دانا را نزد من آورید».

﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٨٠[یونس: ۸۰]. «و هنگامی‌که جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: آنچه شما می‌خواهید بیافکنید، بیاندازید».

﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَيُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٨١[یونس: ۸۱]. «و هنگامی که افکندند، موسی گفت: آنچه را آورده‌اید جادو است، همانا خداوند آن‌را باطل خواهد کرد، بدون شک خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمی‌گرداند».

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُفرعون با حقی که موسی آورده بود مبارزه کرد، و به منظور به اشتابه انداختن قومش گفت: ﴿ٱئۡتُونِي بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖهمۀ جادوگران ماهر را نزد من بیاورید. پس کسانی را به شهرهای مصر فرستاد تا انواع جادوگران را ـ علی رغم اختلاف و تفاوتی که در جنس و طبقات آنان بود ـ پیش او آوردند. ﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُو هنگامی که جادوگران برای مقابله با موسی آمدند، ﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَموسی به آنان گفت: هر چیزی را که می‌خواهید بیاندازید عملی کنید و من برای شما تعیین نمی‌کنم که فلان چیز را بیاندازید. این به خاطر آن بود که موسی به پیروز شدن خود یقین داشت، و به آنان و به آنچه آورده بودند اهمیتی نمی‌داد. ﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْو هنگامی‌که ریسمان‌ها و عصاهایشان را انداختند، انگار مارهایی شدند که حرکت می‌کردند. ﴿قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُموسی گفت: این جادوی واقعی و بزرگ است، اما با وجود بزرگی آن ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَخداوند قطعاً آن را باطل خواهد کرد، همانا خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمی‌گرداند. چون آنها با این کار می‌خواهندباطل بر حق پیروز شود، و چه فساد و تباهی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟!.

نیز هر فساد کننده‌ای که نقشه‌ای بکشد یا توطئه‌ای بکند کارش باطل و نابود خواهد گشت. گرچه زمانی کار او رونق بگیرد، اما سرانجام آن اضمحلال و نابودی است. ولی اصلاح کنندگانی که هدف‌شان رضای خداست و کارها و وسایلی که از آن است،اه می‌کنند مشروع و به انجام آن دستور داده است، خداوند کارهایشان را ساماندهی کرده، و آن را پیش می‌برد و همیشه آن را رونق می‌دهد. پس موسی عصای خود را انداخت و همۀ آنچه را که جادوگران درست کرده بودند بلعید و جادویشان باطل شد و باطل آنها نابودگردید.

آیه ۸۳-۸۲:

﴿وَيُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢[یونس: ۸۲]. «و خداوند با سخنان خود حق را پایدار و ماندگار می‌نماید گرچه کافران نپسندند».

﴿فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّيَّةٞ مِّن قَوۡمِهِۦ عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِمۡ أَن يَفۡتِنَهُمۡۚ وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ٨٣[یونس: ۸۳]. «پس هیچ‌کس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنی‌اسرائیل (آن هم) با ترس از فرعون و سرانشان که مبادا آنان را از این دین برگردانند. بی‌گمان فرعون در زمین طغیان کرده بود و از زمرۀ متجاوزان بود».

﴿وَيُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢و خداوند با سخنان خود حق را پایدار و ماندگار می‌سازد گرچه کافران نپسندند.

پس جادوگران وقتی که حق برای‌شان روشن شد تسلیم شدند و ایمان آوردند. فرعون آنها را به اعدام و قطع کردن دست‌ها و پاهایشان تهدید کرد. اما آنها به تهدید او توجهی نکردند و بر ایما‌ن‌شان پایدار ماندند. و اما فرعون و سران قومش و پیروان آنها ایمان نیاوردند و همچنان در سرکشی خود سرگردان ماندند.

بنابراین فرمود: ﴿فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّيَّةٞ مِّن قَوۡمِهِپس هیچ کس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنی اسراییل، آنان وقتی که ایمان در دل‌هایشان جای گرفت با ترس و هراس بردباری کردند. ﴿عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِمۡ أَن يَفۡتِنَهُمۡبا ترس از فرعونو سران‌شان که مبادا آنان را از دین‌شان برگردانند. ﴿وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِي ٱلۡأَرۡضِو بی‌گمان فرعون قدرت و فرمانروایی گسترده‌ای داشت. پس شایسته است که آنها نیز از عذاب و هجوم فرعون بترسند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِينَو به ویژه او (فرعون) در ستم و تجاوز از حد گذشته بود.

و حکمت این‌که خدا بهتر می‌داند جز جوانانی از قوم موسی کسی به او ایمان نیاورد این است که جوانان زودتر حق را می‌پذیرند، و زودتر از آن فرمان می‌برند، به خلاف پیرمردان و امثال‌شان که بر کفر پرورش یافته‌اند، زیرا آنها به خاطر عقاید فاسدی که در دل‌هایشان جای گرفته و ماندگار شده است نسبت به دیگران از حق دورترند.

آیه ۸۴:

﴿وَقَالَ مُوسَىٰ يَٰقَوۡمِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَ٨٤[یونس: ۸۴]. «و موسی گفت: ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده‌اید پس بر او توکل کنید اگر خود را به او تسلیم کرده‌اید».

﴿وَقَالَ مُوسَىٰوموسی قومش را به بردباری توصیه کرد و وسایلی را که در این امر به کمک‌شان می‌آید به آنان تذکر داد و گفت: ﴿إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِای قومن! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. ﴿فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَبه وی تکیه کنید، و به او پناه ببرید و از او یاری بجویید، اگر خود را به او تسلیم کرده‌اید.

آیه‌ی ۸۵:

﴿فَقَالُواْ عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٥[یونس: ۸۵]. «پس مؤمنان گفتند: برخدا توکل می‌کنیم، پروردگارا! ما را دستخوش فتنۀ ستمکاران مگردان».

﴿فَقَالُواْآنها با فرمان بردن از این دستور گفتند: ﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَبر خدا توکل نمودیم، پروردگار! ستمکاران را بر ما مسلط مگردان که ما را به فتنه مبتلا کنندو از دین برگردانند، یا ما را شکست دهند و با این کار دچار فتنه شوندو بگویند: اگر این‌ها بر حق بودند شکست نمی‌خوردند.

آیه‌ی ۸۶:

﴿وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِكَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٨٦[یونس: ۸۶]. «و ما را به فضل و رحمت خود از گروه کافران رهایی بخش».

﴿وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِكَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٨٦و ما را به فضل و رحمت خود از گروه کافران نجات بده، تااز شر آنها در امان بمانیم و آیین وقوانین دین رااقامه کنیم، بدون این‌که کسی با ما مخالفت و ستیزه‌جویی کند.

آیه ۸۷:

﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِكُمَا بِمِصۡرَ بُيُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُيُوتَكُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٨٧[یونس: ۸۷]. «و به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود خانه‌هایی در مصر برگزینند و خانه‌هایتان را محل برگزاری نماز قرار دهید، و نماز را بر پا دارید و مؤمنان را مژده بده».

﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِو هنگامی که از جانب فرعون و قومش بر بنی اسراییل سخت‌گیری شد و فرعونو قومش خواستند آنها را از دینشان برگردانند، به موسی و هارون وحی کردیم. ﴿أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِكُمَا بِمِصۡرَ بُيُوتٗاقوم خود را دستور دهید که برای خود در مصر خانه درست کند تا بتوانند در آن پنهان شوند. ﴿وَٱجۡعَلُواْ بُيُوتَكُمۡ قِبۡلَةٗو چون شما نمی‌توانیددر کلیساها و عبادتگاه‌های عمومی نماز بگزارید خانه‌هایشان را محل برگزاری نماز قرار دهید. ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَو نماز را برپا دارید، زیرا نماز در همۀ کارهایتان به شما کمک مین ماید. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَو مومنان را به فرارسیدن کمک خدا و پیروزی دینشان مژده بده [الشرح: ۵-۶]. ﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرًا٥ إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرٗا٦[الشرح: ۵-۶]. «زیرا به دنبال سختی آسانی است و با سختی، آسانی همراه است». و هرگاه اندوه شدت بگیرد و اوضاع و احوال وخیم شود خداوند گشایش می‌آورد. پس وقتی موسی دید که فرعون و قومش سنگدلی می‌کنندو اعراض می‌نماید علیه آنها دعا کرد، و هارون بر دعایش آمین گفت: پس فرمود:

آیه ۸۸:

﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِينَةٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٨٨[یونس: ۸۸]. «و موسی گفت: پروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در دنیا زینت و اموال داده‌ای، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. پروردگارا! مال‌هایشان را نابود نما و بر دل‌هایشان (بند قسوت) را محکم کن تا ایمان نیاورند مگر آنکه به عذاب دردناک گرفتارآیند».

﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِينَةٗپروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در نیا زینت وا موال فراوان داده‌ای که با آن خود را می‌آرایند، زینت‌هایی از قبیل زیور آلات و لباس‌ها و خانه‌های آراسته و سواری‌های خوب و خدمت گزاران. ﴿وَأَمۡوَٰلٗاو مال‌های زیاد و فراوانی ﴿فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَدر زندگانی دنیا به آنان داده‌ای، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. یعنی از مال‌هایشان برای گمراه کردن مردم کمک می‌گیرند، پس هم خود گمراه می‌شوند و هم دیگران را گمراه می‌سازند ﴿رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡپروردگارا! مال‌هایشان را یا از بین ببر و یا آن‌را همچون سنگ بگردان که غیر قابل استفاده باشد. ﴿وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡو بند (قسوت) را بر دل‌هایشان محکم کن، و آنها را سنگدل بگردان، ﴿فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَتا ایمان نیاورند مگر آنکه به عذاب دردناک گرفتار آیند. موسی این را از روی خشم و عصبانیت گفت، چرا که بر ارتکاب حرام جرات کردند و بندگان خدا را فاسد گرداندند، و از راه وی بازداشتند. و چون موسی کاملاً می‌دانست که خداوند به زودی آنها را بر کارهایی که کرده‌اند با بستن دروازۀ ایمان به روی آنها مجازات خواهد کرد.

آیه ۸۹:

﴿قَالَ قَدۡ أُجِيبَت دَّعۡوَتُكُمَا فَٱسۡتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ٨٩[یونس: ۸۹]. «(خداوند) فرمود: دعای شما پذیرفته شد، پس پایداری کنید و از راه کسانی پیروی نکنید که نادانند».

﴿قَالَ‌خداوند متعال فرمود:﴿قَدۡ أُجِيبَت دَّعۡوَتُكُمَادعای شما پذیرفته شده است. از این آیه بر می‌آید که موسی دعا می‌کرد و هارون آمین می‌گفت. نیز از این آیه استنباط می‌شود کسی که آمین بگوید در آن دعا شریک است ﴿فَٱسۡتَقِيمَاپس بر دینتان پایداری کنید، و دعوت خود را ادامه بدهید، ﴿وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَو شما از راه نادانان گمراه که از راه راست منحرف گشته و راه‌های جهنم را در پیش گرفته‌اند پیروی نکنید.

پس خداوند موسی را دستور داد تا شب هنگام بنی‌اسراییل را با خود ببرد، و او را خبر داد که فرعونیان وی را دنبال خواهند کرد و فرعون کسانی را به شهرها فرستاد که مردم را جمع کنند، و می‌گفتند: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ٥٤ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ٥٦[الشعراء: ۵۴-۵۶]. «همان موسی و موقش گروه اندکی هستند و آنها بر ما خشمگین بوده و ما همۀ آمادۀ (نبرد با آنان) هستیم».

پس فرعون لشکریان دور و نزدیک خود را جمع کرد و بنی اسرایل را دنبال نمود ﴿بَغۡيٗا وَعَدۡوًادر حالی که بر موسی و قومش تجاوزگر بودند و در زمین سرکشی می‌کردند. و هرگاه تجاوز و گناه شدت بگیرد و ریشه بداوند منتظر عقوبت و عذاب خدا باش.

آیه ۹۰:

﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ وَجُنُودُهُۥ بَغۡيٗا وَعَدۡوًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَكَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٩٠[یونس: ۹۰]. «و بنی‌اسراییل را از دریا عبور دادیم، آنگاه فرعون و لشکریانش از روی ستم و تجاوزکاری در پی ایشان راه افتادند تا هنگامی که غرقاب فرعون را در خود گرفت، گفت: ایمان آوردم که معبودی نیست مگر کسی که بنی‌اسراییل به او ایمان آورده‌اند و من از فرمان برداران هستم».

﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَوقتی موسی به دریا رسید خداوند به او وحی کرد که دریا را با عصایش بزند، پس او عصایش را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در آن شکافته شد، و بنی اسراییل در این راهها حرکت کردند، و فرعون و لشکریانش به دنبال آنها به دریا زدند وقتی موسی و قومش همه به طور کامل از دریا بیرون رفتند و فرعون و لشکریانش در آن داخل شدند خداوند دریا را دستور داد و امواج آن از هر سو بر فرعون و لشکریانش تلاطم گرفت و آنها را غرق کرد، در حالی که بنی اسراییل این منظرۀ هولناک را نگاه می‌کردند. وقتی که غرقاب فرعون را در برگرفت و به هلاک شدن خودش یقین حاصل کرد، ﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَگفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آورده‌اند، و خداوند معبود به حق است، کسی که هیچ معبود راستینی جز او نیست. ﴿وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَو من از فرمانبرداران از دین خدا و آنچه موسی آورده است می‌باشم.

آیه ۹۱:‌

﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٩١[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون (ایمان می‌آوری) حال آنکه قبلاً نافرمانی می‌کردی و از تباهکاران بودی»؟!

خداوند متعال با بیان این‌که ایمان در این حالت برای او فایده‌ای ندارد، فرمود: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَآیا اکنون ایمان می‌آوری و به رسالت پیامبر خدا اقرار می‌کنی ﴿وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُحال آنکه قبلاً با انجام گناهان و کفر و تکذیب به ستیز برخاسته بودی، ﴿وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَو ازتباهکاران بودی؟ پس ایمان به تو فایده‌ای نمی‌دهد، همانطور که شیوۀ الهی چنین است که وقتی کافران به حالت اضطرار برسند ایمان آوردنشان به آنان سودی نمی‌دهد، چون ایمانشان ایمانی است ناشی از مشاهده و دیدن. همانند ایمان آوردن کسی که وارد قیامت می‌شود، زیرا ایمانی فایده می‌دهد که به غیب باشد و صاحبش ندیده ایمان بیاورد.

آیه‌ی ۹۳-۹۲:

﴿فَٱلۡيَوۡمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنۡ خَلۡفَكَ ءَايَةٗۚ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ٩٢[یونس: ۹۲]. «پس امروز ما لاشۀ تو را می‌رهانیم تا برای کسانی که پس از تو می‌آیند مایۀ عبرتی باشی، بی‌گمان بسیاری از مردم از آیات ما غافل و بی‌خبرند».

﴿وَلَقَدۡ بَوَّأۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ مُبَوَّأَ صِدۡقٖ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ فَمَا ٱخۡتَلَفُواْ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُۚ إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ٩٣[یونس: ۹۳]. «و بنی‌اسراییل را در جایگاه خوب و پسندیده‌ای جای دادیم و از پاکیزه‌ها بدیشان روزی دادیم. و اختلاف نورزیدند مگر وقتی که دانش و آگاهی به آنان رسید. بی‌گمان پروردگارت روز قیامت دربارۀ چیزی که در آن اختلاف داشتند در میان آنان داوری می‌کند».

﴿فَٱلۡيَوۡمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنۡ خَلۡفَكَ ءَايَةٗمفسران گفته‌اند: از آنجا که فرعون در دل‌های بنی اسرائیل رعب و وحشت بزرگی داشت، انگار آنان غرق شدن وی را باور نکرده بودند ود ر آن شک داشتند، پس خداوند دریا را دستور داد تا جسد او را به مکان بلندی بیاندازد تا برای آنان مایۀ عبرت و اندرز باشد. ﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَو بسیاری از مردم از آیات ما بی‌خبرند. بنابراین، نشانه‌های ما را مکر می‌بینند، اما به خاطر توجه نکردن به آنها فایده نمی‌برند. اما کسی که عقل و قلبی بیدار دارد آیات خدا را بزرگ‌ترین دلیل بر صحت آنچه پیامبران آورده‌اند می‌داند. ﴿وَلَقَدۡ بَوَّأۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ مُبَوَّأَ صِدۡقٖو بنی‌اسراییل را در جایگاه خوب و پسندیده‌ای جان دادیم. یعنی خداوند آنها را در خانه‌های خاندان فرعون جای داد، و آنان رادر سرزمین و دیار آنها جایگزین کرد. ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِو پاکیزه‌ها را به آنان روزی دادیم، از قبیل خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها وغیره.

﴿فَمَا ٱخۡتَلَفُواْ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُپس در مورد حق با یکدیگر اختلاف نورزیدند مگر وقتی که دانش و آگاهی به آنان رسید، آگاهی ود انشی که می‌بایست اتحاد و یکپارچگی آنان را بهد نبال داشته باشد، اما برخی بر برخی دیگر ستم کردند و بسیاری از آنان خواستها و اهدافی داشتند که باحق مخالف بود. بنابر این در میان خود به اختلاف زیادی دچار شدند. ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَبی‌گمان و پروردگارت روز قیامت دربارۀ چیزی که در آناختلاف داشتند از روی حکم دادگرانه‌ی خود از علم تام و قدرت فراگیر وی نشأت می‌گیرد، در میان آنان داوری می‌کند.

و اختلاف مرض کشنده‌ای است که برای اهل دین صحیح پیش می‌آید، زیرا شیطان وقتی ناامید شد از این که بندگان از وی پیروی نمی‌نمایند و دین را به صورت کامل ترک نمی‌کنند، برای ایجاد اختلاف و انداختن حسد و دشمنی میان آنها تلاش می‌کند، پس این سبب بروز اختلاف می‌شود. سپس گمراه قلمداد کردن یکدیگر و دشمنی‌شان با یکدیگر سبب رضایت و روشنی چشمان شیطان معلون می‌گردد.

آنان پروردگارشان یکی است، و پیامبرشان یکی است، و دینشان یکی است و منافع عمومی آنها یکی است، پس چرا اختلاف می‌ورزند؟ چرا که اختلاف، همبستگی و اتحاد آنها را پراکنده می‌نماید و انسجام و نظام آنها را از هم می‌پاشد، و در نتیجه بسیاری از منافع دینی و دنیوی را از دست داده و بسیاری از امور دینی از بین می‌رود؟

بار خدایا! از تو می‌جوییم به لطفی که نسبت به بندگان مومن خویش داری، شکاف و از هم پاشیدگی آنان را باری دیگر پیوند ده، و انس و الفت را در میان آنان برقرار کن، ای پروردگار بزرگ و بخشنده!.

آیه‌ی ۹۵-۹۴:

﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ فَسۡ‍َٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَۚ لَقَدۡ جَآءَكَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ٩٤[یونس: ۹۴]. «پس اگر دربارۀ چیزی که بر تو نازل کرده‌ایم، در شک و تردید هستی از آنان که پیش از تو کتاب می‌خواندند بپرس. بی‌گمان از سوی پروردگارت حق برای تو آمده است. پس، از شک کنندگان مباش».

﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٩٥[یونس: ۹۵]. «و نیز ازآنان مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، آنگاه از زیانکاران خواهی بود».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَاگر دربارۀ‌چیزی که بر تو نازل کرده‌ایم شک و تردید داری که آیا درست است یا نادرست؟ ﴿فَسۡ‍َٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَاز اهل کتاب منصف و علمای راسخ بپرس، زیرا آنان به راست بودن آنچه ه تو از آن خبر داده‌ای و موافق بودن آنبا کتابی که با آن‌هاست اقرار می‌کنند. اگر گفته شود: بسیاری از یهودیان و نصارا، بلکه بیشترشان پیامبر پیامبر راتکذیب کردند، وبا او مخالفت ورزیدند و دعوت او را نپذیرفتند و رد کردند، بااین حال خداوند پیامبرش رادستور داد تا آنها را گواه بگیرد، و گواهی دادن آنها را بر صحت آنچه پیامبر آورده است حجت قرار داده است، پس این چطور تفسیر می‌شود؟ پاسخ این را از چند جهت می‌توان گفت: یکی این‌که شهادت و گواهی دادن وقتی که به گروهی یا به پیروان مذهبی یا به شهری نسبت داده شود شامل افراد منصف و راستگوی آنها میگردد. اما غیر از منصفان و راستگویان هر چند زیاد هم باشند اعتبار ندارند، چون شهادت بر مبنای راستگویی و عدالت استوار است. و این گواهی دادن با ایمان آوردند بسیاری از دانشمندان ربانی آنها مانند «عبدالله بن سلام» ‌و یارانش و «کعب الاحبار» و غیر آن دو، و بسیاری از کسانی کهدر زمان پیامبر صو جانشینانش و کسانی که پس از آنها بودند حال گردیده است.

و این‌که گواهی دادن اهل کتاب برای پیامبر صبر اساس کتابشان تورات است که آنها به آن منتسب‌اند. پس اگر در تورات چیزی وجود داشته باشد که موافق با قرآن باشد و آن را تصدیق نماید و به صحت آن گواهی دهد، و از طرفی همۀ اهل کتاب جمع شوند و آن را انکار کنند به آنچه پیامبر آورده است عیبی وارد نمی‌کند.

و این‌که خداوند متعال پیامبرش را دستور داد تا اهل کتاب را بر صحت و درست بودن آنچه آورده است گواه بگیرد، و این را در ملاء عام اعلان نمود. و مشخص است که بسیاری از اهل کتاب به شدت درصدد ابطال دعوت پیامبر صبودند. پس اگر آنان در نزد خود چیزی داشتند که آنچه را خدا بیان کرده است رد می‌کرد حتماً آن را اشکار می‌کردند. پس وقتی که چنین نکردند این خود روشن‌ترین دلیل بر صحت قرآن و راستی آن است.

و این‌که بیشتر اهل کتاب دعوت پیامبر ص را رد نکردند، بلکه بیشترشان آن را پذیرفتند و از روی اختیار از آن فرمان بردند، زیرا پیامبر در حال مبعوث شد که بیشتر مردم روی زمین اهل کتاب بودند، و مدت زیادی بر دین پیامبر نگذشت تا این‌که بیشتر اهل شام و مصر و عراق و سرزمین‌هایی که در کنار آن بود و مقر دین اهل کتاب بود به اسلام گرویدند و کسی جز فرمانروایی که ریاستشان را بر حق ترجیح می‌دادند، و مردمان عوام و نادانی که از آنها پیروی می‌کردند، و کسانی که فقط نام دین را یدک می‌کشیدند، مانند فرنگی‌ها که در حقیقت دهری و بی‌دین هستند و از ادیان پیامبران دور می‌باشند، باقی نماند. و این فرنگی‌ها خود را به دین مسیح نسبت می‌دهند تا فرمانروایی خود را رواج دهند، و مردم را به باطل خود بفریبند. و هر کس حالات آنها را بنگرد این را می‌داند.

﴿لَقَدۡ جَآءَكَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَبی‌گمان از سوی پروردگارت حقی برای تو آمده است که به هیچ صورت در آن شکی نیست. ﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَپس از شک و تردید کنندگان مباش مانند فرمودۀ الهی که می‌فرماید: (کتب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرج منه )‌کتابی است که آن را به‌سوی تو فرستاده‌ایم، پس در دلت از آن شک و تردیدی نباشد. ﴿كِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَيۡكَ فَلَا يَكُن فِي صَدۡرِكَ حَرَجٞ مِّنۡهُ. «کتابی است که آن را به سوی تو فرستاده‌ایم، پس در دلت از آن ک و تردیدی نباشد». ﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٩٥و نیز از آنان مباش که ایات خدا را تکذیب کردند، آنگاه از زیانکاران خواهی بود.

خلاصه مطلب این که خداوند از دو چیز نهی کرده است:‌شک و تردید در قرآن و بیشتر از آن یعنی تکذیب کردن آیات روشن خداوند که به هیچ صورتی قابل تکذیب نیست. و خداوند نتیجۀ تکذیب قرآن یا داشتن شک و شبهه را زیانمندی قرار اده است. زیان‌مندی یعنی از دست دادن هر سود و نفعی، و این زیانمندی با از دست دادن پاداش دنیا و آخرت و پیش آمدن عذاب در دنیا و آخرت تحقق می‌یابد. و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است، پس خداوند به تصدیق کردن کامل قرآن و اطمینان داشتن به آن و روی آوردن به آن در علم و عمل دستور می‌دهد.

پس با این کار بنده از سودمندان می‌شود، کسانی که به بزرگ‌ترین خواسته‌ها و بهترین امور و کامل‌ترین فضیلت‌ها دست یافته و هر زیان و ضرری از آنان دور می‌شود.

آیه ۹۷-۹۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ٩٦[یونس: ۹۶]. «بی‌گمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است ایمان نمی‌آورند».

﴿وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ كُلُّ ءَايَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٩٧[یونس: ۹۷]. «وگرچه هر نشانه‌ای برایشان بیاید (ایمان نمی‌آورند) تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَبی‌گمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است که از گمراهان و اهل جهنم هستند، باید به‌سوی آنچه که خداوند مقدور نموده است بروند. پس آنان ایمان نمی‌آورند گرچه نشانه‌های زیادی نزدشان بیاید، پس نشانه‌ها جز سرکشی و افزودن به گمراهی چیزی به آنها نمی‌افزاید. و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان با رد کردن حق آنگاه که نخستین بار نزدشان آمد بر خود ستم کردند، پس خداوند به سزای کارشان بر دلها و گوشها و چشم‌هایشان مهر زد. پس ایمان نمی‌آورند مگر آنکه عذاب دردناکی را که به آنان وعده داده شده است ببینند.

در آن هنگام به یقین می‌دانند که آنچه بر آن بودند گمراهی بوده و آنچه پیامبران برایشان آوردند حق است.

اما این زمانی است که ایمان آوردنشان سودی به آنان نمی‌بخشد، پس در آن روز عذر خواهی ستمکاران به آنان فایده‌ای نمی‌دهد، و آنان به دنیا بر نمی‌گردند. و اما آیات خدا به کسی فایده می‌رساند که دلی آگاه و گوشی شنوا داشته باشد.

آیه ۹۸:

﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ٩٨[یونس: ۹۸]. «و مردم هیچ شهری ایمان نیاوردند که ایمانشان به آنان سودی رساند مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف نمودیم و آنان را تا مدتی برخوردار کردیم».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌپس چرا مردم هیچ شهری از شهرهایی که مردمش (حق را) تکذیب کرده‌اند بر ان نبودند، ﴿ءَامَنَتۡآنگاه که عذاب را دیدند ایمان بیاورند، ﴿فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآو ایمان‌شان به آنان سود برساند؟

یعنی هیچ کس از آنان به هنگام دیدن عذاب فایده‌ای از ایمان آوردنش نبرده است. همانطور که خداوند اندکی پیش‌تر حالت فرعون را بیان کرده و فرمود:

﴿ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ[یونس: ۹۰]. «ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آورده است و من از فرمان برادران هستم»، پس به او گفته شد ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٩١[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون ایمان می‌آوری حال آنکه قبلاً نافرمانی کردی و از تباه‌کاری بودی؟». و همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ٨٤ فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِ[غافر: ۸۴-۸۵]. «پس هنگامی که عذاب ما را دیدند، گفتند: تنهابه خدا ایمان آورده، و به آنچه شریک خدا می‌ساختیم کفر ورزیدیم. پس ایمان آوردنشان هنگامی که عذاب ما را دیدند به آنان سودی نبخشید. این سنت خداست که درمیان بندگانش گذشته است».

و خداوند متعال فرموده است:‌ ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآ[المؤمنون: ۹۹-۱۰۰]. «تا هنگامی که مرگ به سراغ یکی از آنها آید، می‌گوید: ای پروردگارم! من را دوباره به دنیا برگردان امید است به تلافی کارهای گذشته عمل صاحل انجام دهم نه چنین نیست».

و حکمت این امر ظاهر است، زیرا ایمان اضطراری در حقیقت ایمان نیست، چون اگر عذاب و کاری که او را مجبور به ایمان آوردن کرده است از او دور شودبه کفر و ناسپاسی بر می‌گردد.

﴿إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْمگر قوم یونس که چون بعد از این‌که عذاب را مشاهده کردند ایمان آوردند ﴿كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖعذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور کردیم، و آنان را تا مدتی برخوردار نمودیم. پس آنها از این قاعدۀ کلی و سابق مستثنی هستند و حتماً در این حکمتی است از جانب خدایی که به پیدا و پنهان آگاه است و فهم و درک ما از آن عاجز است. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٣٩[الصافات: ۱۳۹]. «و بی‌گمان یونس از زمرۀ پیامبران است». تا آنجا که می‌فرماید: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ١٤٧ فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ١٤٨[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را به‌سوی صد هزار یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدتی بهره‌مند ساختیم». وشاید حکمت این باشد که اگر هلاک شدگان باز گردانده می‌شدند به آنچه از آن نهی شده بودند برگشته و آن را تکرار می‌کردند. اما خداوند دانست که قوم یونس بر ایمانشان پایدار خواهند ماند، و خداوند بهتر می‌داند.

آیه‌ی ۱۰۰-۹۹:

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاۚ أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٩٩[یونس: ۹۹]. «و اگر پروردگارت می‌خواست همۀ آنان که در زمین‌اند جملگی ایمان می‌آوردند، آیا می‌توانی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟».

﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ١٠٠[یونس: ۱۰۰]. «و هیچ کس نمی‌تواند ایمان بیاورد مگر آنکه خدا اجازه دهد، و بر آنان که نمی‌فهمند پلیدی قرار می‌دهد».

خداوند متعال به پیامبرش ÷فرمود: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاو اگر پروردگارت می‌خواست همۀ آنان را در زمین هستند ایمان می‌آوردند. به این صورت که خداوند ایمان را به آنها الهام می‌کردف و دل‌هایشان را بر پرهیزگاری یاری می‌داد. پس او می‌تواند چنین کاری بکند، اما حکمتش اقتضا نموده است که برخی از مردم مومن و برخی کافر باشند.

﴿أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَآیا شما می‌توانی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟ یعنی این کار را نمی‌توانی بکنی، و هیچ کس غیر از خدا نمی‌تواند این کار را بکند. ﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِو هیچ کس نمی‌تواند ایمان بیاورد مگر این‌که خدا اجازه دهد. یعنی با اراده و اجازه و تقدیر شرعی خدا می‌تواند ایمان بیاورد. پس هرکس که شایستۀ ایمان آوردن باشد خداوند او را توفیق داده و هدایت می‌نماید.

﴿وَيَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَو گمراهی و بدی را بر کسانی قرارمی دهد که اوامر و نواهی خداوند را نمی‌فهمند و به اندرز و پندهای او توجهی نمی‌کنند.

آیه‌ی ۱۰۳-۱۰۱:

﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ١٠١[یونس: ۱۰۱]. «بگو: بنگرید که چه چیزی در آسمان‌ها و زمین است؟ اما آیات و بیم دادنها به گروهی که ایمان نمی‌آورند سودی نمی‌بخشد».

﴿فَهَلۡ يَنتَظِرُونَ إِلَّا مِثۡلَ أَيَّامِ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِهِمۡۚ قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ١٠٢[یونس: ۱۰۲]. «پس آیا جز مانند مصیبت‌های پیشینیان را انتظار می‌کشند؟ بگو: پس چشم به راه باشید، من نیز با شما از چشم به راهانم».

﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۚ كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٣[یونس: ۱۰۳]. «سپس پیامبران خود و مؤمنان رانجات می‌دهیم و این حق است بر ما».

خداوند بندگانش را به تأمل و اندیشه در آنچه که در آسمان‌ها و زمین است فرا می‌خواند. و منظور از نگاه کردن، تفکر و عبرت گرفتن و اندیشیدن در آنچه در آسمان‌ها وز مین است، زیرا برای گروهی که ایمان می‌آورند و یقین می‌کنند در آن عبرت‌ها و نشانه‌هایی است دال بر این که تنها خداوند معبود شایسته و پسندیده و بزرگ و بخشنده و دارای نام‌ها و صفات بزرگ است. ﴿وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَو آیات و بیم دادنها به گروهی که ایمان نمی‌آورند سودی نمی‌بخشد. زیرا آنها از آیات و نشانه‌ها بهره‌مند نشده و فایده نمی‌برند، زیرا روی گردانی کرده و مخالفت می‌ورزند. .

﴿فَهَلۡ يَنتَظِرُونَپس آیا جز مانند روزهای پیشینیان را انتظار می‌کشند؟ آیا کسانی که به ایات واضح و روشن خدا ایمان نمی‌آورند، جز هلاکت و عذابی را که پیشینیان را در برگرفت انتظار می‌کشند؟ اینان کارشان مانند کار آنهاست، و سنت و قانون خدا در میان گذشتگان و آیندگان جاری است. ﴿قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَبگو: چشم به راه باشید، من نیز همراه شما از چشم به راهانم. پس خواهید دانست که سرانجام نیکو و نجات یافتن در دنیا و آخرت از آنچه کسی خواهد بود و حقیقتاً سرانجام نیک و نجات جز برای پیامبران و پیروانشان نخواهد بود. بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۚسپس پیامبران خود و مؤمنان را از ناگواری‌ها و سختی‌های دنیا و آخرت نجات می‌دهیم. ﴿كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَبه همان شیوه برخود واجب کرده‌ایم که مؤمنان را نجات دهیم. و این جزو دفاع کردن خداوند از مؤمنان است. پس خداوند از مؤمنان دفاع می‌نماید و بر حسب ایمانی که بنده دارد او را از سختی‌ها نجات می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰۶-۱۰۴:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِي فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٤[یونس: ۱۰۴]. «بگو: ای مردم! اگر شما دربارۀ آیین من در شک و تردید هستید، من کسانی را نمی‌پرستم که شما به غیر از خدا می‌پرستید، بلکه خداوندی را می‌پرستم که شما را می‌میراند، و فرمان یافته‌ام از مؤمنان باشم».

﴿وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٠٥[یونس: ۱۰۵]. «و (به من فرمان داده شده است) که به آیینی رو کن که خالی از هرگونه شرک و انحرافی است، و از مشرکان مباش».

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦[یونس: ۱۰۶]. «و به غیر از خدا کسی (و چیزی) را مخوان که سودی به تو نمی‌بخشد و زیانی به تو نمی‌رساند، اگر چنین کنی از ستمکاران و مشرکان خواهی شد».

خداوند متعال به پیامبرش، سرور پیامبران، و پیشوای پرهیزگاران و بهترین یقین کنندگان، محمد صمی‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِيبگو: ای مردم اگر شما دربارۀ‌آیین من در شک و تردید هستید، من در مورد آن شکی ندارم، بلکه به یقین می‌دانم آن حق است، و آنچه که شما به غیر از خداوند می‌خوانید باطل است، و من در این مورد دلایل روشن و حجت‌های قاطع دارم.

بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِپس آنچه از بت‌ها همتایان و غیره را که به غیر از خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم، چون آنها چیزی را نمی‌آفرینند و کسی را روزی نمی‌دهند و هیچ کاری را تدبیر نمی‌کنند، بلکه آنها مخلوقات مسخری هستند و چیزی ندارند که مقتضی پرستش آنان باشد.

﴿وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡبلکه خداوندی را می‌پرستم که شما را می‌میراند. یعنی او خداوندی است که شما را آفریده است و شما را می‌میراند، سپس شما را بر می‌انگیزد تا طبق اعمالتان سزا و جزایتان بدهد. پس او کسی است که سزاوار پرستش است و برای او نماز بگذارید و در برابر او سر سجده بر زمین آرید. ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٤ وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاو فرمان یافته‌ام که از مؤمنان باشم، و به من فرمان داده شده است که به آیینی رو کنم که خالی از هر شرک و انحرافی است. یعنی کارهای ظاهری و باطنی خود را برای خدا خالص بگردان و با روی آوردن به خدا و روی گرداندن از غیر خدا، همۀ قوانین دین را بر پا بدار. ﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَو از مشرکان مباش، حالت آنها را به خود مگیر و با آنان همراهی مکن ﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَو به غیر ازخدا کسی و چیزی را به فریاد مخوان که به تو سودی نمی‌بخشد و زیانی نمی‌رساند. و هیچ مخلوقی نمی‌تواند زیانی برساند و یا سودی دهد، بلکه فایده دهنده و زیان رسانند تنها خداوند متعال است.

﴿فَإِن فَعَلۡتَپس اگر چنین کردی و به جای خدا آنچه را که نمی‌تواند به تو فایده و زیانی برساند وبه فریاد خواندی، ﴿فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَهمانا آنگاه از کسانی خواهی شد که با هلاک ساختن خود به خویشتن زیان رسانده‌اند. و منظور از این ستم شرک ورزیدن است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ[لقمان: ۱۳]. «بی‌گمان شرک ستم بزرگی است». پس وقتی که بهترین فرد (= رسول اکرم ص) اگر با خداوند غیر از او را بخواند از ستمکاران مشرک خواهد شد، دیگران چطور خواهند بود؟!.

آیه‌ی ۱۰۷:

﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ١٠٧[یونس: ۱۰۷]. «و اگر خداوند زیانی به تو برساند هیچ کس جز او نمی‌تواند آن را برطرف گرداند، و اگر خیری در حق تو بخواهد هیچ کس نمی‌تواند فضلش را از تو برگرداند، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌رساند و او آمرزنده و مهربان است».

این بزرگ‌ترین دلیل است بر این که تنها خداوند سزاوار عبادت است، زیرا او نفع دهنده و زیان رساننده و بخشنده و محروم کننده می‌باشد، و هرگاه زیانی از قبیل فقر و بیماری و مانند آن را بیاورد، ﴿فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَجز او هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌را برطرف گرداند، چون اگر همه مردم جمع شوند تا فایده‌ای برسانند، نمی‌توانند فایده‌ای برسانند جز آنچه خداوند نوشته است، و اگر همه جمع شوند تا به کسی زیانی برسانند نمی‌توانند هیچ زیانی به او برسانند مگر این که خداوند بخواهد. بنابر این فرمود: ﴿وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِو اگر (خدا) خیری در حق تو بخواهد هیچ‌کس نمی‌تواند بخشش و احسان او را رد کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِ[فاطر: ۲]. «رحمتی که خداوند برای مردم می‌گشاید هیچ کس نمی‌تواند آن را باز دارد، و آنچه را باز دارد هیچ کس نمی‌تواند بعد از او آنرا روانه کند». ﴿يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِرحمت خویش را به هرکس از خلق خود که بخواهد اختصاص می‌دهد، و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است.

﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُو او آمرزندۀ همۀ لغزشهاست، و بنده‌اش را برای کسب اسباب آمرزش خود توفیق می‌دهد، سپس وقتی بنده آن اسباب را فراهم نموده خداوند گناهان کوچک و بزرگش را می‌آمرزد. ﴿ٱلرَّحِيمُمهربان است و رحمت و مهربانی او هر چیزی را فرا گرفته، و احسان او به همۀ موجودات رسیده است، طوری که همۀ موجودات نمی‌توانند برای یک لحظه از احسان او بی‌نیاز باشند. پس وقتی که بنده به یقین دانست که تنها خدا نعمت‌ها را داده و تنها او رنج‌ها را دور می‌نماید، خوبی‌ها را عطا کرده، و بدی‌ها و اندوه‌ها رادور می‌کند، و دانست که هیچ مخلوقی اختیاری ندارد، و هیچ چیزی در دست‌شان نیست مگر آنچه که خداوند اراده کند، یقین خواهد کرد که خداوند حق است و آنچه را که به غیر از او می‌خوانند باطل است. بنابر این پس از آنکه دلیل روشن را بیان کرد فرمود:

آیه‌ی ۱۰۹-۱۰۸:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۖ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِوَكِيلٖ١٠٨[یونس: ۱۰۸]. «بگو: ای مردم! برای شما از سوی پروردگارتان حق آمده است، پس هر کس راه یابد فقط خودش راهیاب می‌شود، و هر کس گمراه شود فقط به زیان خود گمراه می‌شود، و من بر شما نگاهبان نیستم».

﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَٱصۡبِرۡ حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُۚ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ١٠٩[یونس: ۱۰۹]. «و از آنچه به تو وحی می‌شود پیروی کن، و شکیبا باش، تا آنکه خداوند داوری کند و او بهترین داوران است».

﴿قُلۡای پیامبر! بعد از آنکه حق روشن شد بگو: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡای مردم! از سوی پروردگارتان حق برای شما آمده است. یعنی خبر راستین که با دلایل واضح تایید شده و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، و آن از اجنب پروردگارتان به شما رسیده است. و بزرگ‌ترین عنایت او نسبت به شما این است که این قرآن را برای شما فرستاده که بیانگر هر چیز است و در آن انواع احکام و مطالب الهی و اخلاق پسندیده برای شما وجود دارد، و بزرگ‌ترین احسان او برای شماست که در آن گمراهی از هدایت مشخص گردیده و برای هیچ کس شبهه‌ای باقی نگذاشته است. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰپس هر کس که به رهنمود خدا راهیاب شود، به گونه‌ای که حق را بشناسد و بفهمد و آن را بر دیگر چیزها ترجیح دهد، ﴿فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِفقط به سود خودش است و خداوند از بندگانش بی‌نیاز است و نتیجه و ثمرۀ اعمالشان به خود آنها بر می‌گردد.

﴿وَمَن ضَلَّو هر کس گمراه شود به این صورت که از شناخت حق یا عمل کردن به آن روی بگرداند، ﴿فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَافقط به زیان خودش گمراه می‌شود، و هیچ زیانی به خداوند نمی‌رساند. پس او فقط به خودش زیان می‌رساند. ﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِوَكِيلٖو من بر شما نگاهبان نیستم، و مراقب اعمالتان نبوده و شما را بر اعمالتان محاسبه نمی‌کنم، بلکه فقط بیم دهنده‌ای برای شما هستم، و خداوند مراقب و نگاهبان شماست. پس تا فرصت و مهلت دارید تجدید نظر کنید.

﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَای پیامبر! از آنچه بر تو وحی می‌شود در علم و عمل و با زبان حال و با فرا خواندن به‌سوی آن پیروی کن. ﴿وَٱصۡبِرۡو بر این امر شکیبایی کن، زیرا این بالاترین نوع شکیبایی و بردباری است و سرانجام پسندیده ای دارد، پس سست مباش و به کارت ادامه بده و بر آن مواظبت کن و پایدار باش.

﴿حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُتا آنکه خداوند بین شما و کسانی که تو را تکذیب کرده‌اند داروی نماید. ﴿وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَو او بهترین داوران است. زیرا حکم و داوری او مشتمل بر عدالت کاملی است که بر آن ستایش می‌شود.

و پیامبر ÷از دستور پروردگارش فرمان برد و بر راه راست پابرجا ماند تا این‌که خداوند دینش را بر سایر ادیان و پیامبرش را بر دشمنانش پیروز گرداند، بعد از این‌که او را با دلیل و برهان بر آنها چیره گرداند. پس ستایش و سپاس نیکو خدا را سزد آن‌گونه که شایستۀ بزرگی و عظمت و کمال و گستردگی احسانش می‌باشد.

پایان تفسیر سوره یونس

تفسير سوره‌ی هود

مکی و ۱۲۳ آیه است.

آیه‌های ۴-۱:

﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ١[هود: ۱]. «الف لا را. این کتابی است که آیات آن استوار و محکم گردیده، سپس از سوی خداوند حکیم و آگاه تشریح و تبیین شده است».

﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ إِنَّنِي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ٢[هود: ۲]. «این‌که جز خدا را نپرستید که من از سوی او برای شما هشدار دهنده و مژده دهنده هستم».

﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَيُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥۖ وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ كَبِيرٍ٣[هود: ۳]. «و این‌که از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به‌سوی او برگردید و توبه کنید تا شما را تا زمانی معین به طرز نیکویی بهره‌مند سازد، و تا به هر صاحب فضلی فضل و احسانش را بدهد. و اگر روی بگردانید من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم».

﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُكُمۡۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤[هود: ۴]. «بازگشتتان به‌سوی خداست و او بر همه چیزی تواناست».

خداوند متعال می‌فرماید: این ﴿كِتَٰبٌکتاب بزرگی است، ﴿أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُکه آیات منظم و محکم و نیکو گردیده است، اخبارش راست است و عادلانه امر و نهی می‌نماید و کلمات آن فصیح و مبانی آن زیباست. ﴿ثُمَّ فُصِّلَتۡآنگاه ایاتش مشخص گردیده و به نحو احسن بیان شده است، ﴿مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍاز جانب خداوند حکیم که هر چیزی را در جای آن قرار می‌دهد، و امر و نهی نمی‌کند، مگر به چیزی که حکمتش اقتضا نماید. ﴿خَبِيرٍخداوندی که به ظاهر و باطن آگاه است.

پس از آنجا که استوار گرداندن و شرح و بیان آن از جانب خداوند حکیم و آگاه است، از عظمت و مرتبه‌ای بلند و کمال و حکمت و رحمتی واسع برخوردار است و پروردگار کتابش را نازل کرده است تا ﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚدین را خالصانه و به طور کامل برای خدا اقامه کنید، و هیچ‌کس را با او شریک نگردانید.

﴿إِنَّنِي لَكُم مِّنۡهُای مردم! همانا من برای شما از سوی پروردگارتان ﴿نَذِيرٞبیم دهنده‌ی کسانی هستم که بر ارتکاب گناهان جرات می‌کنندف و از عذاب دنیا و آخرت بر حذر می‌دارم. ﴿وَبَشِيرٞو مژده دهنده‌ی فرمانبرداران هستم به پاداش دنیا و آخرت. ﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِو به خاطر گناهانی که از شما سرزده است از پروردگارتان آمرزش بخواهید، پس در بقیه‌ی عمری که دارید به‌سوی او برگردید و از انچه خدا نمی‌پسندد دست بردارید، و به‌سوی آنچه که دوست می‌دارد و می‌پسندد، روی آورد.

سپس به پاداش تائبان اشاره کرد و فرمود: ﴿يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىتا وقت مردنتان به طرز نیکویی از روزی خود به شما می‌بخشد و از آن بهره‌مند می‌شوید. ﴿وَيُؤۡتِ كُلَّ ذِي فَضۡلٖ فَضۡلَهُو به هر صاحب فضلی از شما پاداش همسنگ فضل و احسانش را می‌دهد، پس آنچه را که دوست دارد برایش حال می‌کند و آنچه را که نمی‌پسندد از وی دور می‌گرداند. ﴿وَإِن تَوَلَّوۡاْو اگر از آنچه شما را به‌سوی آن دعوت می‌کنم روی بگردانید ـ که واقعاً این کار را کردید، و احتمالاً آن را تکذیب هم نمودید ـ ﴿فَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ كَبِيرٍمن بر شما ازعذاب روز بزرگی بیمناکم، و آن روز قیامت است که پیشینیان و پسینیان در آن گرد می‌آیند. پس بر اساس اعمال خیر و شری که انجام داده‌اند پاداش خوب و بد را دریافت می‌دارند.

﴿وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌاین دلیلی است بر زنده گرداندن مردگان، زیرا او بر هر کاری تواناست. از جملۀ این امور زنده کردن مرده‌هاست و خداوند از این خبر داده‌است و او راستگوترین گویندگان است. و تحقق آن از نظر عقلی و نقلی حتمی است.

آیه‌ی ۵:

﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِيَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُۚ أَلَا حِينَ يَسۡتَغۡشُونَ ثِيَابَهُمۡ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٥[هود: ۵]. «هان! آنان سینه‌هایشان را کج می‌کنند تا خویشتن را از خدا پنهان دارند. هان! آنان هنگامی که خود را با جامعه‌هایشان می‌پوشانند خداوند آنچه را که پنهان می‌دارند و آنچه را که آشکار می‌سازند می‌داند، و او به راز دل‌ها داناست».

خداوند متعال از نادانی مشرکان و شدت گمراهی‌شان خبر می‌دهد که آنان ﴿يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡسینه‌هایشان را کج می‌کنند، ﴿لِيَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُتا خود را از خدا پنهان دارند، و با چرخاندن سینه‌هایشان حجابی در مقابل علم خدا ایجاد کنند و خداوند احوال آنان را نداند و قیافه‌هایشان را نبیند. خدا با بیان اشتباه آنها و گمان پوچشان می‌فرماید: ﴿أَلَا حِينَ يَسۡتَغۡشُونَ ثِيَابَهُمۡهان! آنان هنگامی که با جامه‌هایشان خود را می‌پوشانند خداوند در این حالت که یکی از مخفی‌ترین حالات است، از آنها آگاه است. بلکه خداوند، ﴿يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَگفته‌ها و کارهایی را که پنهان می‌دارند، ﴿وَمَا يُعۡلِنُونَو گفته‌ها و کارهایی را که آشکار می‌کنند، می‌داند، وحتی پوشیده‌تر از این را نیز می‌داند، ﴿إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِهمانا خدا به اراده‌ها و وسوسه‌ها و افکاری که در دلهاست و نه در پنهان و نه در آشکار آن را بر زبان نیاورده‌اند، آگاه است. پس چگونه حالت شما بر او پوشیده می‌ماند آنگاه که سینه‌هایتان را کج می‌کنید تا خود را از او پنهان بدارید؟!.

احتمال دارد معنی آیه این باشد که خداوند از کسانی صحبت می‌کند که پیامبر را تکذیب کردند و از دعوتش غافل شدند، و از شدت روی گردانی‌شان وقتی پیامبر صرا می‌دیدند ﴿يَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡخود را خم می‌کردند تا آنها را نبیند و دعوتش را به گوش آنان نرساند و آنان را به چیزی که به نفع آنان است اندرز ندهد. پس آیا از این روی گردانی بالاتر چیزی هست؟!.

سپس خداوند آنها را هشدار داد که او به همۀ حالات‌شان آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمی‌ماند، و به زودی آنها را به خاطر کارهایشان مجازات خواهد کرد.

آیه‌ی ۶:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٦[هود: ۶]. «و هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر این‌که روزی آن بر عهدۀ خداست، و قرارگاه و محل ایاب و ذهاب‌شان را می‌داند. همۀ این‌ها در کتاب روشنی ثبت است».

هر چیزی‌که در زمین حرکت می‌کند از قبیل انسان و حیوان، بری باشد یا بحری، خداوند روزی همه را به عهده گرفته و به همه روزی می‌دهد. ﴿وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاو قرارگاه این جنبدگان و محل زیست و جایی که در آن قرار می‌گیرند را می‌داند و محل رفت و آمد آنها را که در حالت‌های مختلف به آن روی می‌آورند می‌داند ﴿كُلّٞتفاصیل احوال آنها، ﴿فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖدر لوح محفوظ که همۀ اتفاقاتی که پیش می‌آید و آنچه در آسمان‌ها و زمین اتفاق می‌افتد را در بر دارد. ثبت و ضبط شده است. و علم خداوند به همه این‌ها احاطه دارد، و قلمش آن را نگاشته است، و مشیت او بر آن جاری گردیده است و روزیش به همه می‌رسد. پس دلها آرام گیرند به کفایت و شایستگی کسی که روزی آنها را به عهده گرفته است آنان را به عهده گرفته است و با علم و دانش خود ذات و صفات آنها را دربر گرفته است.

آیه‌ی ۸-۷:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّكُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَيَقُولَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞ٧[هود: ۷]. «و او خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرشش بر آب بود، تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتر انجام می‌دهد، و اگر بگویی شما پس از مرگ برانگیخته می‌شوید، کافران می‌گویند: این سخن جز جادوی آشکار نیست».

﴿وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحۡبِسُهُۥٓۗ أَلَا يَوۡمَ يَأۡتِيهِمۡ لَيۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٨[هود: ۸]. «و اگر عذاب را تا مدت زمان محدودی به تأخیر اندازیم، می‌گویند: چه چیز آن‌را باز می‌دارد؟ آگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان بازداشته نمی‌شود، و چیزی را که مسخره می‌کردند آنان را دربر می‌گیرد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او، ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖآسمان‌هاو زمین را در شش روز آفریده است، نخستین این ایام روز یکشنبه و اخرین آن روز جمعه است. ﴿وَهنگامی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، ﴿كَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِعرشش بر روی آب و بر بالای آسمان هفتم بود. و بعد از این‌که آسمان‌ها و زمین را آفرید بر عرش خود بلند و مرتفع گردید و کارها و احکام قدری و شرعی را طبق مشیت خود تدبیر می‌کند.

بنابراین فرمود: ﴿لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاتا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتری ا نجام می‌دهد. یعنی خداوند به خاطر پیروی شما از اوامر و نواهی وی آنچه را در آسمان‌ها و زمین است آفرید تا امتحان کند و ببیند کدام یک از شما عمل نیکوتری را نجام می‌دهد.

فضیل بن عیاض /گفته است: «یعنی تا شما را بیازماید که چه کسی عمل خالص‌تر و درست‌تر انجام می‌دهد».

گفته شد: ای ابا علی! عمل خالص و درست‌تر کدام است؟ گفت: «اگر عمل خالصانه انجام شود و درست نباشد پذیرفته نمی‌شود و اگر درست باشد و خالصانه انجام نشود (باز) پذیرفته نمی‌شود، مگر این‌که خالصانه و درست باشد. عمل خالص این است که برای خدا انجام شود. و عمل درست یعنی عملی که در انجام آن از قرآن و سنت پیروی شود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦[الذاریات: ۵۶]. «من جن‌ها و انسان‌ها را نیافریدم مگر برای این‌که مرا پرستش نمایند».

و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عِلۡمَۢا١٢[الطلاق: ۱۲]. ««الله» تعالی ذاتی است که هفت آسمان را آفرید و در زمین نیز مثل آن را آفرید، امر خود را میان آنها نازل می‌گرداند، تا بدانید که خداوند بر همه چیز توانا است، و علم او همه چیز را احاطه نموده است». پس خداوند متعال خلق را به خاطر عبادت خویش و شناختن ذات و اسما و صفت‌هایش آفریده است، و آنها را به این دستور داده است. پس هرکس فرمان ببرد و آنچه را که به آن دستور داده است انجام دهد از رستگاران است، و هرکس روی بگرداند از زیان کاران می‌باشد و حتماً خداوند آنها را در جهانی دیگر جمع خواهد کرد تا آنان را جزا و سزا بدهد. بنابر این خداوند به تکذیب سزا و جزا از سوی مشرکین پرداخت و فرمود : ﴿وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّكُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَيَقُولَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞو اگر از سوی من به ایشان بگویی، و آنها را زنده شدن پس از مرگ خبر دهی، کافران تو را تصدیق نمی‌کنند، بلکه به شدت تو را تکذیب می‌نمایند، و از آنچه آورده‌ای عیب گرفته و می‌گویند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞاین چیزی جز جادوی آشکار نیست. آگاه باشید و بدانید که آن حق آشکار است.

﴿وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖو اگر عذاب را تا مدت زمانی مشخص از آنان به تأخیر بیاندازیم، می‌گویند: چرا نیامده است، و چرا دیر می‌آید؟ و از روی نادانی و ستمگری‌شان می‌گویند: ﴿مَا يَحۡبِسُهُچه چیزی آن را باز می‌دارد؟ و مفهوم سخن‌شان این است که آن را دروغ می‌انگارند، و آنها از این‌که عذاب زود نمی‌آیدبر دروغگو بودن پیامبر استدلال می‌کنند که از آمدن عذاب خبر می‌دهد. چه استدلال بی‌جایی است!!.

﴿أَلَا يَوۡمَ يَأۡتِيهِمۡ لَيۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡآگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان باز داشته نمی‌شود، و نمی‌توانند در کار خویش بنگرند ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَو چیزی را که مسخره می‌کردند آنان را احاطه کرده و دربر می‌گیرد. یعنی عذابی که آن را مسخره می‌کردند و آن را ناچیز می‌انگاشتند تا جایی که قاطعانه به دروغگو بودن پیامبر حکم کردند، آنان را از هر سو فرا می‌گیرد.

آیه‌های ۱۱-۹:

﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ ثُمَّ نَزَعۡنَٰهَا مِنۡهُ إِنَّهُۥ لَيَ‍ُٔوسٞ كَفُورٞ٩[هود: ۹]. «و اگر به انسان از سوی خود رحمتی بچشانیم سپس آن را از او بستانیم بسی ناامید و ناسپاس گردد».

﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ نَعۡمَآءَ بَعۡدَ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتُ عَنِّيٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ١٠[هود: ۱۰]. «و اگر بعد از رنج و ناخوشی که به انسان‌ها رسیده است خوشی و نعمت بدو برسانیم، می‌گوید: بدی‌ها و سختی‌ها از من دور شدند و بسی شادمان شده و فخر فروشی می‌کند».

﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ كَبِيرٞ١١[هود: ۱۱]. «مگر کسانی که شکیبایی ورزند و کارهای شایسته انجام دهند، اینان آمرزش و پاداش بزرگی دارند».

خداوند متعال از طبیعت انسان خبر می‌دهد که وی نادان و ستمکار است و هر وقت رحمتی را از سوی خود به او بچشاند از قبیل سلامتی، روزی، فرزندان و امثال آن، سپس آن نعمت‌ها را از او بگیرد، به ناامیدی و یاس تن می‌دهد، و امیدی به پاداش خدا نخواهد داشت و به ذهنش نمی‌آید که خداوند آن را باز خواهد گرداند یا بهتر از آن را باز به او خواهد داد. و هرگاه خداوند بعد از رنج و ناخوشی که به انسان می‌رسد نعمت و رحمتی به وی عطا کند شادمان می‌شود و به خود می‌بالد و گمان می‌برد که آن خیر برای همیشه برایش باقی می‌ماند، و می‌گوید: ﴿ذَهَبَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتُ عَنِّيٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌبدی‌ها و سختی‌ها از من دور شدند، و او شادمان و خودستا است.

یعنی به آنچه که طبق میل و دلخواهش به او داده شده است شاد می‌گردد، و با نعمت‌هایی که خداوند به و عطا کرده است بر بندگان خدا فخر فروشی می‌کند و این حالت او را به خود پسندی و تکبر ورزیدن بر مردم و تحقیر آنان وادار می‌کند و چه عیبی بزرگتر از این وجود دارد؟!.

و این طبیعت انسان است، مگر کسانی که خداوند آنان را توفیق دهد و ازاین اخلاق زشت بیرون آورد، و به ضد آن راهنمایی کند، و آنان کسانی هستند که به هنگام ناخوشی و رنج بردباری کرده و ناامید نمی‌شوند، و هنگام راحتی و خوشی به خود نبالیده و کارهای شایسته و واجب و مستحب را انجام می‌دهند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ كَبِيرٞبا بخشوده شدن گناهانشان هر امر نامطلوبی از آنها دور می‌گردد و به پاداش بزرگی می‌رسند و آن دست یابی به باغ‌های پرناز و نعمت و بهشت است که هر چه انسان بخواهد و چشم‌ها از دیدن آن لذت ببرند در آن موجود است.

آیه‌های ۱۴-۱۲:

﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ بَعۡضَ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَكٌۚ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِيرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٌ١٢[هود: ۱۲]. «مبادا برخی از چیزهایی را که به تو وحی می‌شود رها کنی و از این‌که می‌گویند: چرا گنجی بر او فرستاده نشده است یا چرا فرشته‌ای با او نیامده است دلتنگ و ناراحت شوی، تو تنها بیم دهنده هستی و خداوند بر همه چیز مراقب و نگاهبان است».

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٣[هود: ۱۳]. «می‌گویند: آن را خودش ساخته است، و به دروغ به خدا نسبت می‌دهد. بگو: اگر راستگو هستید ده سورۀ دروغین همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هرکس را که می‌توانید به یاری فراخوانید».

﴿فَإِلَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٤[هود: ۱۴]. «پس اگر سخن شما را نپذیرفتند، بدانید که این قرآن همراه با علم الهی نازل شده است و معبود به حقی جز او نیست، پس آیا شما فرمانبردار می‌گردید؟».

خداوند متعال با دلجویی دادن پیامبر صدر مقابل تکذیب کنندگان می‌فرماید: ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ بَعۡضَ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُكَ أَن يَقُولُواْیعنی شایسته نیست که گفتۀ آنان در تو اثر بگذارد، و از آنچه که بر آن هستی باز بدارد، و آنگاه برخی از مطالبی را که به‌سوی تو وحی می‌شود رها کنی و به خاطر خیره سری آنان دلتنگ گردی، که می‌گویند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَكٌچرا گنجی بر او فرو فرستاده نشد یا چرا فرشته‌ای با او نیامده است؟ زیرا این سخن ناشی از خیره سری و ستمگری و مخالفت و گمراهی و عدم شناخت آنان نسبت به حجت‌ها و دلایل است. پس به کارت ادامه بده و این گفته‌های پوچ که جز فردی بی‌خرد آن را بر زبان نمی‌آورد تو را باز ندارد و دلت را تنگ و ناراحت نکند. آیا دلیلی ارائه داده‌اند که از حل آن درمانده باشی؟ یا در آنچه آورده‌ای عیبی گرفته‌اند که عیب‌جویی آنها در آن اثر گذارد و ارزش آن‌را کم کند؟ پس دل تنگ نشو، زیرا حساب آنها بر گردن تو نیست، و با زور نمی‌توان آن را هدایت کنی. بلکه تو ﴿إِنَّمَآ أَنتَ نَذِيرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٌتنها بیم دهنده هستی و خداوند بر هر چیزی نگاهبان است و اعمالشان را ثبت و ضبط می‌نماید و آنها را طبق اعمال‌شان سزا و جزا می‌دهد.

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُآیا مشرکان می‌گویند : محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: ﴿قُلۡبه آنان بگو: ﴿فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاگر راستگو هستید ده سورۀ دروغن همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هرکس را که می‌توانید به یاری فرا خوانید. یعنی اگر او قرآن را از خود ساخته است شما هم مانند وی فصاحت و بلاغت دارید، و دشمنان حقیقی او هستید و برای باطل کردن دعوتش هر چه را که دارید صرف می‌کنید، پس اگر راست می‌گویید ده سورۀ دروغین همانند آن‌را بیاورید.

﴿فَإِلَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْپس اگر سخن شما را در این مورد نپذیرفتند، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِبدانید که این قرآن از جانب خدا نازل شده است. چون برای اثبات این‌که از جانب خدا است دلیل وجود دارد، و معارضی برای آن پیدا نشده است.

﴿وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَو بدانید که جز خدا هیچ معبود بر حقی که سزاوار الوهیت و پرستش باشد وجود ندارد. ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَپس آیا شما تسلیم الوهیت خدا گشته و فمران بردار بندگی او می‌شوید؟

و این آیات مبین آنند که برای دعوتگر راه خدا شایسته نیست اعتراض معترضین و انتقاد منتقدان و عیب جویان او را از دعوت و فراخوانی به‌سوی دین باز دارد. به خصوص وقتی که اعتراض و انتقاد بی‌دلیل باشد و معترض نتواند در آنچه که دعوتگر به‌سوی آن دعوت می‌کند کاستی و نقصی بیاورد. و نباید دلتنگ شود بلکه بایداطمینان خاطر داشته باشد و کارش را ادامه بدهد، و به آن روی آورد. و نیز لازم نیست پیشنهادایت که پیشنهاد کنندگان ـ بنا به دلایلی که برای خود دارند ـ مطرح می‌کنند، جواب داده شود. بلکه کافی است در پاسخ تمام این مسایل و خواسته‌ها دلیلی را اقامه کرد که معارض و مخالفی نداشته باشد.

و این آیات بیانگر آنند که قرآن در ذات خود معجزه است و هیچ‌کس نمی‌توانند مانند آن را بیاورد، و نمی‌تواند ده سوره مانند آن را بیاورد، و حتی نمی‌تواند یک سوره مانند آن را بیاورد. چون خداوند دشمنان فصیح و بلیغ را به مبارزه طلبید اما با آن معارضه نکردند، چون می‌دانستند توانایی آن‌را ندارند.

و در این آیات به این مطلب اشاره شده است که یکی از چیزهایی که باید نسبت به آن یقین داشت و نباید به گمان غالب بسنده کرد قران و توحید است، زیرا فرموده است: ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَپس بدانید که این قرآن همراه با علم خدا نازل شده است و هیچ معبود راستینی جز او نیست.

آیه‌ی ۱۶-۱۵:

﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ١٥[هود: ۱۵]. «کسانی که زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهند اعمال‌شان را در این جهان تمام و کمال به انها می‌دهیم و آنان در آنجا کاستی نبینند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٦[هود: ۱۶]. «ایشان کسانی‌اند که در آخرت جز آتش بهره‌ای ندارند و آنچه در دنیا کرده بودند ضایع و هدر می‌رود، و کارهایشان پوچ و باطل است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَاهرکس که هدف نهایی‌اش زندگانی دنیا و زینت آن از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های نشان دارد و چهارپایان و کشتزارها باشد و تمام هم و غمش را در این چیزها منحصر نماید، و آخرت و دنیای باقی در تفکر او جایگاهی نداشته باشد، این فرد را جز کافر نمی‌توان نامید، زیرا اگر مومن بود، ایمانش را از این کار و از این طرز تفکر باز می‌داشت، بلکه ایمان او و آنچه که از اعمال (خیر) انجام داده است، نشانه‌ای است از نشانه‌های آخرت خواهی او.

اما این بدبختان که گویا فقط برای این دنیا آفریده شده‌اند ﴿نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَایعنی آن پاداش دنیای که برای آنان در «لوح المحفوظ» رقم‌زده شده است و به آنان می‌دهیم، ﴿وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَو آنان در آنجا کاستی نبینند یعنی از آنچه برایشان مقدر شده است کم نمی‌شود ولی این نهایت و پایان نعمت‌ها است. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُایشان کسانی‌اند که در آخرت بهره‌ای جز آتش ندارند، و در آن جادوانه می‌مانند و یک لحظه عذاب از آنها دور نمی‌شود، و به راستی که از پاداش فراوان محروم گشته‌اند، ﴿وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَاو نقشه‌هایی که علیه حق و اهل حق می‌کشیدند مضمحل و نابود گشته و کارهای خیری که انجام می‌دادند و اساسی نداشت و بر اساس ایمان انجام نیافته بود پوچ گشته و به هدر می‌رود.

آیه‌ی ۱۷:

﴿أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَيَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةًۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦۚ وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥۚ فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُۚ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ١٧[هود: ۱۷]. «آیا کسی‌که دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش دارد، و گواهی از سوی خدا به دنبال آن می‌آید، و قبل از قرآن (هم) کتاب موسی پیشوا و رحمت بوده است (مانند کسی است که در تاریکی‌ها به سر می‌برد)؟! اینان (که در پی کشف حقایقند) به آن ایمان می‌آورند، و هرکس از گروه‌ها به آن کفر بورزد میعادگاه او آتش است. پس دربارۀ آن به خود شک و تردیدی راه مده، بی‌گمان آن (قرآن) حق است و از سوی پروردگارت آمده است ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند».

خداوند متعال حالت پیامبرش محمد صرا و حالت وارثان و جانشینان او را که به تبلیغ دینش و اقامه‌ی حجت‌های آن می‌پردازند و به آن یقین دارند بیان کرده و این‌که کسی جز آنان دارای این صفت نیست، و اصولاً هیچ‌کس نمی‌تواند مانند آنان باشد، و می‌فرماید: ﴿أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِآیا کسی که ـ به واسطه‌ی وحیی که خداوند آن را فرو فرستاده و مسایل مهم و دلایل آشکار را در آن بیان کرده است و او هم در نتیجه به آن یقین کرده باشد ـ دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش داشته باشد، ﴿وَيَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُو شاهدی از سوی خدا به دنبال آن بیاید ـ یعنی به دنبال این دلیل و برهان دلیل دیگری بیاید و آن دلیل فطرت و سرشت مستقیم و عقل درست است که بر صحت (آن) وحی گواهی می‌دهند ـ و با عقل خود نیکویی و پاکی آن وحی را بداند، و از این رهگذر بر ایمانش بیافزاید، ﴿وَمِن قَبۡلِهِو پیش از قرآن گواه سومی وجود دارد، ﴿كِتَٰبُ مُوسَىٰٓو آن تورات کتاب موسی است که خداوند آن را ﴿إِمَامٗا وَرَحۡمَةًپیشوا و رحمتی برای مردم قرار داده و بر راست بودن قرآن گواهی می‌دهد، و با حقی که قرآن آورده موافق و مطابق است.

یعنی آیا کسی که چنین است، و شواهد و دلایل یقین آور نزد وی به وفور یافت می‌شود، مانند کسی است که در تاریکی‌ها و جهالت‌ها به سر می‌برد و نمی‌تواند از آن بیرون رود؟ به راستی نزد خداوند برابر نیستند و نزد بندگان خدا نیز برابر نمی‌باشند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَاینان که دلایل یقین آور به وفور نشان یافته می‌شود، ﴿يُؤۡمِنُونَ بِهِبه طور حقیقی به قرآن ایمان می‌آورند و ایمان‌شان هر نوع خوبی و برکت را در دنیا و آخرت برای آنان به بار می‌آورد.

﴿وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِو هرگروه از گروه‌های روی زمین که بر نپذیرفتن حق اتفاق نظر دارد، به قرآن کفر می‌ورزد، ﴿فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُمیعادگاه‌شان آتش است، و حتماً به آن وارد می‌شوند، ﴿فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُپس دربارۀ آن کوچک‌ترین شکی به خود راه مده، ﴿إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَبی‌گمان آن (= قرآن) حق می‌باشد، و از سوی پروردگارت آمده است، ولی بیشتر مردمان ایمان نمی‌آورند. یا به خطار جهالت و گمراهی‌شان ایمان نمی‌آورند، یا از روی ستمگری و عناد و تجاوز، زیرا هرکس قصد و هدفش نیکو، و فهمش درست باشد، باید به آن ایمان بیاورد، چون دلایل و شواهد قاطعی وجود دارد که او را به ایمان آوردن فرا می‌خوانند.

آیه‌های ۲۲-۱۸:

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَيَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ١٨[هود: ۱۸]. «و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد؟ آنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه می‌گردند و گواهان می‌گویند: اینانند کسانی که بر پروردگار خود دروغ بسته‌اند. هان! نفرین بر ستمکاران باد».

﴿ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ١٩[هود: ۱۹]. «آن ستمکارانی که(مردم را) از راه خدا باز می‌دارند و آن‌را کج و نادرست نشان می‌دهند و آنان منکر آخرتند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يَكُونُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَۘ يُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَ٢٠[هود: ۲۰]. «ایشان چنان نیستند که بتوانند در دنیا (خدا را) ناتوان و درمانده سازند و آنان به غیر از خدا دوستان یاورانی ندارند، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد (و آنان) نمی‌توانستند بشنوند و ببینند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٢١[هود: ۲۱]. «اینان کسانی‌اند که خودشان را زیانبار کردند و آنچه به دروغ به هم می‌بافتند از آنان گم و ناپدید گردید».

﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٢٢[هود: ۲۲]. «مسلّماً آنان در آخرت زیانکارترند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که هیچ کس ﴿أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًاستمگرتر از کسی نیست که بر خدا دروغ ببندد. و این شامل حال هر کسی است که به خدا دروغ نسبت دهد، شریکی را به او نسبت بدهد یا او را به چیزی توصیف بکند که شایسته‌اش نیست. و یا سختی را به وی نسبت دهد که نگفته است، یا ادعای نبوت کند، و دیگر دروغ‌هایی که به خدا نسبت داده می‌شود.

پس این‌ها ستمگرترین مردم هستند، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡآنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه می‌گردند تا آنها را به سبب ستمگریشان مجازات نماید، و چون به پیشگاه او عرضه گردند عذاب سختی را برایشان مقرر می‌دارد. ﴿وَيَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُو گواهان که بر دروغ بستن و دروغ گفتن آنها گواهی می‌دهند، می‌گویند: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَاینان کسانی‌اند که بر پروردگار خود دروغ بسته‌اند، هان! نفرین خدا بر ستمکاران باد، نفرین و لعنتی که قطع نمی‌شود، زیرا ستم کردن صفت همیشگی آنان بوده است، به همین خاطر عذابشان تخفیف پذیر نیست.

سپس خداوند از ظلم و ستم آنها سخن به میان آورد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِآنان کسانی هستند که (مردم را ) از راه خدا باز می‌دارند، پس خودشان را از راه خدا که راه پیامبران است و مردم را به‌سوی آن فرا خوانده‌اند باز داشته، و دیگران را نیز از رفتن به این راه باز می‌دارند و آنان پیشوایانی شده‌اند که به آتش جهنم فرا می‌خوانند. ﴿وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗاو برای کج و زشت قرار دادن راه خدا و معیوب کردنش تلاش می‌نمایند، تا راه خد انزد مردم درست جلوه نکند، پس آنان باطل را خوب و زیبا نشان داده و حق را تقبیح می‌نمایند. خداوند آنان را زشت بگرداند. ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَو آنان منکر آخرت هستند ﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يَكُونُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِایشان چنین نیستند که بتوانند از دست خداوند در روند، چون آنها در قبضه و تحت فرمانروایی او هستند. ﴿وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَۘو آنان به غیر از خدا دوستان و یاورانی ندارند که امر ناگوار و ناخوشایند را از آنان دور کنند، و یا آنچه را که به سود آن‌هاست برای‌شان فراهم نمایند، بلکه دست‌شان از توسل به هر وسایلی کوتاه شده است.

﴿يُضَٰعَفُ لَهُمُعذاب برای آنان سخت‌تر خواهد گردید و بر آن افزوده می‌شود، و چون آنان خود گمراه شدند و دیگران را نیز گمراه کردند. ﴿مَا كَانُواْ يَسۡتَطِيعُونَ ٱلسَّمۡعَبه خاطر نفرت آنها از حق و گریزان بودنشان از ان نمی‌توانستند آیات خدا را بشنوند و فایده ببرند. ﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡكِرَةِ مُعۡرِضِينَ٤٩ كَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ٥٠ فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ٥١[المدثر: ۴۹-۵۱]. «چرا آنها از یادآور شدن به وسیلۀ قرآن روی گردان هستند؟ انگار گور خرهایی هستند که از دست شیر فرار می‌کنند». ﴿وَمَا كَانُواْ يُبۡصِرُونَو نمی‌توانستند با عبرت و تفکر در آنچه که به آنها فایده می‌رساند، بنگرند، بلکه آنان مانند کر و لال‌هایی بودند که نمی‌فهمند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡاینان کسانی‌اند که خودشان را متضرر کردند، چون بزرگ‌ترین پاداشت را از دست دادند، و سزاوار سخت‌ترین عذاب گشتند، ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَو دینشان که مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کردند و آن را خوب معرفی می‌نمودند نابود گردید، و از بین رفت. و هنگامی‌که عذاب پروردگارت آمد، معبودانی که آنها به غیر از «الله» می‌پرستیدند برای آنها هیچ کاری نکردند و هیچ چیزی را از آنان دور ننمودند.

﴿لَا جَرَمَمسلّماً، ﴿أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَآنان در آخرت زیانکارترین (مردمان) هستند. خداوند متعال زیان را منحصراً برای آنان قرار داد. و حتی بیشترین زیان را برای آنان مقرر نمود و این به خاطر شدت حسرت و محرومیت آنان، نیز شدت مشقت و عذابی است که به آن گرفتار می‌شوند. از حالت آنان به خداوند پناه می‌بریم.

هنگامی که وضعیت شقاوتمندان را بیان کرد، صفات نیک بختان و سعادتمندان و پاداشی را که نزد خداوند دارند بیان نمود. پس فرمود:

آیه‌ی ۲۴-۲۳:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٣[هود: ۲۳]. «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر خدای خود فروتنی کردند، اینان بهشتی‌اند، آنان در آن جاودانه می‌ماند».

﴿مَثَلُ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ كَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّ وَٱلۡبَصِيرِ وَٱلسَّمِيعِۚ هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًاۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٢٤[هود: ۲۴]. «حال این دو گروه مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا حال این دو گروه یکی است؟ آیا پند نمی‌پذیرید؟!».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْبی‌گمان کسانی که اصول و قواعدی را که خداوند دستور داده است به آن ایمان بیاورند، تصدیق کردند، و به آن اقرار نمودند. ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو کارهای شایسته، مشتمل بر اعمال قلوب و جوارح و زیان انجام دادند. ﴿وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡو در برابر خدای خود فروتنی کردند، و درمقابل عظمت و شکوه او کرنش و سجده نمودند، و با محبت و دوست داشتن خدا و ترس از او و امید به او وزاری به درگاهش به سویش باز گشتند. ﴿أُوْلَٰٓئِكَاینان که دارای همۀ این صفات هستند، ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَیاران بهشت‌اند، آنان در آن جاودانه می‌مانند، چون آنها از هر خیر و خوبی برخوردار شده و در انجام خیرات از دیگران پیشی گرفتند.

﴿مَثَلُ ٱلۡفَرِيقَيۡنِحالت این دو گروه، یعنی گروه شقاوتمندان و سعادتمندان ﴿كَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّمانند حالت کور و کر است. این مثال بدبختان است. ﴿وَٱلۡبَصِيرِ وَٱلسَّمِيعِ(یا) مانند حالت بینا و شنوا است. و این حالت سعادتمندان است.

﴿هَلۡ يَسۡتَوِيَانِ مَثَلًاآیا این دو گروه حالتشان یکی است؟ حالت این دو گروه یکی نیست، بلکه تفاوت و فرقشان چنان زیاد است که قابل توصیف نیست. ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَآیا پند نمی‌پذیرید؟ و کارهایی را به یاد نمی‌آورید که به شما فایده می‌دهد تا آن‌را انجام دهید؟ و نیز کارهایی را که به شما زیان می‌رساند آنها را ترک کنید.

آیه‌ی ۲۸-۲۵:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ٢٥[هود: ۲۵]. «و به راستی که ما نوح را به‌سوی قومش فرستادیم (و گفت): همانا من برای شما بیم دهنده‌ای آشکار هستم».

﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ أَلِيمٖ٢٦[هود: ۲۶]. «که جز خداوند را پرستش نکنید، بدون شک من از عذاب روز دردناک بر شما می‌ترسم».

﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَ٢٧[هود: ۲۷]. «سران کافر قوم او گفتند: تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم، و ما می‌بینیم که جز افراد فرومایه و کوتاه فکرِ ما کسی از تو پیروی نکرده‌اند، و شما هیچ فضل و برتری بر ما ندارید، بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم».

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡ أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَ٢٨[هود: ۲۸]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر دلیلی روشن از سوی پروردگارم داشته باشم و رحمتی از نزد خود به من داده باشد و این رحمت الهی بر شما پنهان مانده باشد، آیا می‌توانم شما را به پذیرش آن وادارم درحالیکه شما دوستش نمی‌دارید؟».

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِو به راستی که نوح (شیخ پیامبران) را به‌سوی قومش فرستادیم تا آنان را به‌سوی خدا دعوت کند و از شرک ورزیدن باز دارد. پس گفت: ﴿إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌهمانا من برای شما بیم دهنده‌ای آشکار هستم. یعنی آنچه را که شما را از آن بیم می‌دهم طوری برایتان بیان می‌نمایم که هیچ اشکال و ابهامی در ان باقی نماند. ﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَکه عبادت را خالصانه و تنها برای خدا انجام دهید، و عبادت غیر خدا را رها کنید.

﴿إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ أَلِيمٖهمانا من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌ترسم، و اگر خدا را یکتا ندانید و از من اطاعت نکنید، دچار آن عذاب دردناک می‌گردید. ﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِسران کافر و اشراف قومش دعوت او را نپذیرفتند. و آنها اولین کسانی بودند که دعوت پیامبر را رد کرده و گفتند: ﴿مَا نَرَىٰكَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَاتو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینم وانسان بودن نوح ـ به ادعای آنها ـ مانعی برای پیروی کردن از وی بود، با این‌که در حقیقت همین درست است و غیر از آن جایز نیست، چون انسان‌ها می‌توانند از انسان یاد بگیرند و در هر کاری به او مراجعه نمایند، به خلاف فرشتگان: ﴿وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَاو می‌بینیم که جز افراد فرومآیه‌ی ما کسی از تو پیروی نکرده است.

اما در حقیقت آنان اشراف و اهل عقل بودند که از حق فرمان بردند و مانند فرومایگانی نشدند که به آنها سران قوم گفته می‌شد، اما از هر شیطان سرکشی پیروی کرده و خدایانی از سنگ و درخت برای خود برگرفته و برای آن سجده برده و به آن تقرب می‌جستند. آیا فرومآیه‌تر و ذلیل‌تر از این‌ها کسی وجود دارد؟

﴿بَادِيَ ٱلرَّأۡيِیعنی بدون فکر و اندیشه از تو پیروی کردند. منظورشان این بود که آنها از روی بینش و تفکر این کار را نکرده‌اند، بلکه به محض این‌که آنان را عوت نمودی از تو پیروی کردند. غافل از این‌که عقل‌های سلیم حق آشکار را به طور بدیهی می‌پذیرند و خردمندان آن را تصدیق می‌نمایند، به خلاف کارها و امور پنهانی که به تأمنل و تفکر طولانی احتیاج دارد. ﴿وَمَا نَرَىٰ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلِۢو برای شما فضیلتی بر خویش نمی‌بینیم. یعنی از ما برتر نیستند تا از شما اطاعت کنیم.

﴿بَلۡ نَظُنُّكُمۡ كَٰذِبِينَبلکه شما را دروغگو می‌پنداریم. و آنها در این سخن دروغ می‌گفتند، چون آنها نشانه‌هایی را که خداوند برای تأیید نوح فرستاده بود، دیدند، نشانه‌هایی که باعث می‌شد به‌طور کامل به صداقت نوح پی ببرند.

بنابراین، ﴿قَالَنوح در پاسخ آنان گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّيای قوم من! به من بگویید، اگر به من دلیلی روشن‌تر و قاطع (دال بر حقانیتم) از سوی پروردگارم داشته باشم (باز هم از من پیروی نمی‌کنید؟!). نوح که پیامبری کامل و پیشوا است که خردمندان از او فرمان می‌برند و عقل مردان خردمند در کنار عقل او چیزی به حساب نمی‌آید، و به حقیقت راستگوست، اگر بگویید: «من دلیلی روشن و قاطع (دال بر حقّانیتم) از سوی پروردگارم دارم». همین گفته برای تصدیقش کافی است.

﴿وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِو به‌سوی من وحی نموده و مرا فرستاده، و هدایت را به من ارزانی نموده است. ﴿فَعُمِّيَتۡ عَلَيۡكُمۡو این رحمت الهی بر شما پوشیده شده است، به همین خاطر تنبلی و سستی می‌کنید. ﴿أَنُلۡزِمُكُمُوهَاآیا می‌توانم شما را به پذیرفتن آنچه ما به آن یقین داریم و شما در آن شک نموده‌اید مجبور کنیم؟ ﴿وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَدر حالی‌که شما دوستش نمی‌دارید و برای رد کردن آنچه آورده‌ام می‌کوشید؟ و این به ما زیانی نمی‌رساند و به یقین ما نقصی وارد نمی‌کند. و تهمت زدن شما، ما را از آنچه که بر آن هستیم باز نمی‌دارد، بلکه خودتان را از آن با زداشته‌اید و این امر باعث می‌شود تا شما (از پذیرش حق) باز دارد، و موجب شود در برابر حق تسلیم نشوید، حقی که ادعا می‌کنید باطل است. پس قومی را که این چنین هستند نمی‌توانیم به پذیرش آنچه خدا بدان دستور داده است وادار کنیم. و نمی‌توانیم شما را به چیزی وادار نماییم که از آن گریزان هستید، بنابر این فرمود: ﴿أَنُلۡزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا كَٰرِهُونَآیا می‌توانیم شما را به پذیرش آن واداریم در حالی‌که شما دوستش نمی‌دارید؟

آیه‌ی ۳۱-۲۹:

﴿وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۚ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۚ إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَلَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ٢٩[هود: ۲۹]. «و ای قوم من! در مقابل (رساندن) آن (دعوت) از شما چیزی نمی‌خواهم، چرا که پاداش من جز بر خدا نیست. و من مؤمنان را نمی‌رانم، آنان خدای خود را ملاقات می‌کنند ولی من شما را گروهی نادان می‌بینم».

﴿وَيَٰقَوۡمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٣٠[هود: ۳۰]. «و ای قوم من! اگر مؤمنان را طرد کنم چه کسی مرا در برابر «الله» یاری می‌کند؟ آیا پند نمی‌پذیرید؟».

﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞ وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزۡدَرِيٓ أَعۡيُنُكُمۡ لَن يُؤۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ خَيۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِيٓ أَنفُسِهِمۡ إِنِّيٓ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٣١[هود: ۳۱]. «و من به شما نمی‌گویم که خزاین خدا در دست من است. و غیب نمی‌دانم. و نمی‌گویم که من فرشته هستم، و به آنان که در نظر شما خوار می‌آیند نمی‌گویم خداوند خیری به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در دل‌های آنان است آگاه‌تر است در این صورت من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود».

﴿وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًاو ای قوم من! در برابر رساندن دعوت خویش از شما مالی نمی‌خواهم، تا آن را تاوان پنداشته و بر شما دشوار بیابد. ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِچرا که پاداش من جز عهدۀ خدا نیست. آنان از نوح خواستند تا مومنان ضعیف را از خود براند و طرد کند، بنابر این در جواب آنان فرمود: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۚو برای من شایسته نیست که مومنان را طرد کنم و از خود دور نمایم، بلکه آنان‌را به گرمی و محترمانه در آغوش می‌گیرم.

﴿إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡآنان با پروردگارشان ملاقات می‌کنند، و خداوند به خاطر ایمان و پرهیزگاریشان باغهای پر از و نعمت بهشت را به ایشان پاداش می‌دهد. ﴿وَلَٰكِنِّيٓ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَولی من شما را گروهی نادان می‌بینم. چون مرا دستور می‌دهید تا دوستان خدا را طرد کنم و از خود برانمک و حق را به خاطر این‌که آنان پیروان آن هستند، نپذیرفتند و بر باطل بودن حق این‌گونه استدلال کردید که من مانند شما انسان هستم، و این‌که بر شما برتری ندارم. ﴿وَيَٰقَوۡمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡو ای قوم من! چه کسی مرا از عذاب خدا نجات می‌دهد اگر آنان را طرد کنم؟ زیرا طرد کردن آنان باعث عذاب و بلایی می‌شود که کسی جز خداوند نمی‌تواند آن را باز بدارد. ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَآیا آنچه را که برایتان سودمندتر و شایسته‌تر است به یاد نمی‌آورید؟ و در امور خود نمی‌اندیشید؟.

﴿وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِو من به شما نمی‌گویم که خزاین خدا نزد من است. من فقط فرستادۀ خدا به‌سوی شما هستم، شما را مژده می‌دهم و از عذاب خدا بر حذر می‌دارم،غیر از این کاری در دست من نیست. پس خزانه‌های خداوندی در دست من نمی‌باشد تا به هرکس که بخواهم بدهم، و هرکس را که بخواهم محروم کنم.

﴿وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَو غیب نمی‌دانم تا شما را از رازهای درونتان آگاه سازم. ﴿وَلَآ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٞو نمی‌گویم فرشته هستم. یعنی مقامی بالاتر از آنچه خداوند به من داده است، اغدعا نمی‌کنم. و بر حسب گمان خود بر مردم حکم نمی‌رانم. ﴿وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزۡدَرِيٓ أَعۡيُنُكُمۡو من نمی‌گویم مومنان ضعیفی که سران و اشراف کافر آنها را تحقیر می‌کنند، ﴿لَن يُؤۡتِيَهُمُ ٱللَّهُ خَيۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِيٓ أَنفُسِهِمۡخداوند چیزی به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در در دل‌های آنان است آگاه‌تر است. پس اگر در ایمانشان راستگو باشند خیر فراوان بهرۀ آنان خواهد بود، و اگر چنین نباشند حساب‌شان با خداست.

﴿إِنِّيٓ إِذٗااگر چیزی از مطالب گذشته را بگویم، آنگاه ﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَمن از زمرۀ ستمکاران خواهم بود. و نوح ÷با این سخنان، قومش را از این‌که مومنان فقیر را طرد کند، یا از آنان ابراز بیزاری نماید ناامید کرد. و با است،اده از روش‌هایی که هر منصفی با آن قانع می‌شود، قومش را به قناعت رساند.

آیه‌ی ۳۷-۳۲:

﴿قَالُواْ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٣٢[هود: ۳۲]. «گفتند: ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست می‌گویی آنچه را که ما را از آن می‌ترسانی به ما برسان».

﴿قَالَ إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ٣٣[هود: ۳۳]. «گفت: خداوند اگر بخواهد آن را برای شما می‌آورد، و شما نمی‌توانید خدا را درمانده کنید».

﴿وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡۚ هُوَ رَبُّكُمۡ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٣٤[هود: ۳۴]. «و اگر بخواهم شما را اندرز بگویم، اندرز من - چنانچه خداوند بخواهد شما را گمراه سازد - به شما سودی نمی‌رساند، و او پروردگارتان است و به‌سوی او باز گردانده می‌شوید».

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ٣٥[هود: ۳۵]. «آیا می‌گویند که (محمد) این (قرآن) را از پیش خود ساخته است؟ بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشیم گناهش برگردن من است، و من از گناهی که می‌کنید بیزارم».

﴿وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ٣٦[هود: ۳۶]. «و به نوح وحی شد که از قومت جز آنان که ایمان آورده‌اند کسی ایمان نخواهد آورد، بنابر این بر آنچه می‌کنند غمگین مباش».

﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٣٧[هود: ۳۷]. «و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی بساز، و با من دربارۀ ستمگران گفتگو مکن. بی‌گمان آنان غرق خواهند شد».

هنگامی که دیدند نوح از دعوت کردن آنها دست بر نمی‌دارد، و به هدف‌شان دست نیافتند، ﴿قَالُواْ يَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَكۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٣٢گفتند: ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست می‌گویی عذابی را که ما را از آن می‌ترسانی به ما برسان.

چقدر نادان و گمراه بودند که این سخن را به پیامبر خیر خواه خود گفتند! آنان اگر راسگو بودند باید چنین می‌گفتند: نوح تو ما را اندرز دادی، و برای ما خیر خواهی و دلسوزی کردی، و ما را به چیزی فراخواندی که برایمان روشن و آشکار نبود، ما از تو می‌خواهیم که آن را بیشتر برای ما توضیح دهی تا از تو فرمان ببریم. وگرنه به خاطر خیر خواهی‌ات از تو تشکر می‌کنیم.

این پاسخ منصفانۀ کسی است که به چیزی دعوت شده است و آن چیز بر وی پوشیده مانده است. اما آنها دروغگو بودند، و نسبت به پیامبرشان جسارت کردند و آنچه را که او گفته بود بدون کوچک‌ترین شبهه‌ای رد نمودند و هیچ دلیلی بر این کار نداشتند.

بنابراین، به خاطر جهالت و ستمگری‌شان شتاب ورزیدند و عذاب خدا را درخواست کردند و گمان بردند که می‌توانند خدا را ناتوان سازند. بنابراین، نوح به آنها پاسخ داد و فرمود: ﴿إِنَّمَا يَأۡتِيكُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَاگر حکمت و ارادۀ خداوند اقتضا نماید که آن را بر شما فرو آورد و این کار را خواهد کرد. ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَو شما نمی‌توانید خدا را درمانده کنید، و هیچ کاری در دست من نیست.

﴿وَلَا يَنفَعُكُمۡ نُصۡحِيٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَكُمۡ إِن كَانَ ٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغۡوِيَكُمۡیعنی ارادۀ خداوند چیره و غالب است، پس اگر او بخواهد شما را به خاطر این‌که حق را نپذیرفتند گمراه سازد. هر چند من تمام تلاش خود را مبذول دارم و شما را نصیحت کنم، و ایشان ÷این کار را کردند این کار به شما سودی نخواهد رساند. ﴿هُوَ رَبُّكُمۡاو پروردگار شماست، هر چه را بخواهد با شما می‌کند، و هر آنچه بخواهد در مورد شما حکم می‌نماید. ﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَو به‌سوی او باز گردانده می‌شوید و شما را طبق کارهایتان سزا و جزا می‌دهد.

﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُآیا مشرکان می‌گویند که این را از پیش خود ساخته است؟ احتمال دارد که ضمیر به نوح برگردد، همانطور که سیاق کلام در رابطه با داستان او و قومش می‌باشد. در این صورت معنی اینطور می‌شود: آیا قوم نوح می‌گویند: نوح به خدا دروغ نسبت می‌دهد و در رابطه با وحیی که ادعا می‌نماید از جانب خداست دروغ م یگوید؟ و خداوند به نوح دستور داد: ﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِي وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَبگو: اگر من آن را از پیش خود ساخته‌ام گناهش بر گردن خودم است، و من از گناهی که می‌کنید بیزارم. یعنی گناه هرکس بر گردن خودش است، ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ[الأنعام: ۱۶۴]. «و هیچ‌کس بار گناه دیگران را به دوش نمی‌کشد».

و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر، محمد صبرگردد و این آیه در اثنای داستان نوح و قومش آمده باشد. چون این داستان از جمله اموری است که جز پیامبران کسی آن را نمی‌داند، و هنگامی که خداوند آن‌را برای پیامبرش تعریف کرد، و این داستان همانند سایر نشانه‌ها بر راستگویی و رسالت او دلالت نمود. به ذکر این مطلب پرداخت که قومش آن را تکذیب کردند هر چند که آن را به صورت تمام برایشان بیان کرده بود، و فرمود: ﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُآیا می‌گویند: محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ این از عجیب‌ترین گفته‌ها و باطل‌ترین سخنان است، زیرا آنها می‌دانند که محمد خواندن و نوشتن را نمی‌داند، و برای درس خوانده به‌سوی اهل کتاب نرفته است، ولی این کتاب را آورد که آنان‌را به مبارزه طلبید تا سوره‌ای همانندآن را بیاورند.

با وجود این اگر ادعا کنند که پیامبر آن‌را از پیش خود ساخته است نشانۀ آن است که آنها معاندند و مجادله کردن با آنها فایده‌ای ندارد، بلکه در این صورت شایسته است از آنها اعراض نمود: بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَيۡتُهُۥ فَعَلَيَّ إِجۡرَامِيبگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم گناه دروغ و افترایم بر گردن خودم است. ﴿وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَو من از گناهی که می‌کنید، بیزارم. پس چرا در تکذیب و دروغ انگاشتن من پافشاری می‌کنید؟!.

﴿وَأُوحِيَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن يُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِكَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَو به نوح وحی شد که از قومت جز انان که ایمان آورده‌اند کسی دیگر ایمان نخواهد آورد. یعنی آنها سنگدل شده‌اند، ﴿فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَبنابر این بر آنچه می‌کنند غم مخور، و به آنان کارهایشان توجه نکن. خداوند آنها را نفرین نموده و عذاب خودش را بر گردانده نمی‌شود بر آنان قرار داده‌است.

﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَاو زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی را بساز، ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْو در مورد هلاک ساختن ستمگران به من مراجعه نکن. ﴿إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَبی‌گمان آنان غرق خواهند شد. یعنی فرمان و تقدیر من در مورد آنها نافذ شده است.

آیه‌ی ۴۰-۳۸:

﴿وَيَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ٣٨[هود: ۳۸]. «و نوح کشتی را می‌ساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند و او را مسخره می‌کردند، می‌گفتند: اگر شما ما را مسخره می‌کنید ما هم همان‌گونه شما را مسخره خواهیم کرد».

﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ٣٩[هود: ۳۹]. «آنگاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و شکنجۀ همیشگی از آنچه کسی خواهد شد».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ٤٠[هود: ۴۰]. «تا آنگاه که فرمان ما در رسیدن و آب از تنور فوران کرد، گفتیم: از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن و خاندان خود را، مگر کسانی که فرمان هلاک آنان از پیش صادر شده است. و کسانی را در آن اسکان بده که ایمان آورده‌اند، و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند».

پس نوح از دستور پروردگارش اطاعت نمود و شروع به ساختن کشتی کرد، ﴿وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِو هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند و می‌دیدند که او کشتی می‌سازد، ﴿سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنكُمۡ كَمَا تَسۡخَرُونَ٣٨ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيۡهِ عَذَابٞ مُّقِيمٌ٣٩او را مسخره می‌کردند. (نوح) می‌گفت: اگر شما اکنون ما را مسخره می‌کنید ما هم شما را مسخره خواهیم کرد، آنگاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و پاینده بر چه کسی فرود می‌اید. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد این حقیقت را دریافتند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَاتا آنگاه که تقدیر و حکم ما در خصوص نازل شدن عذاب بر آنان در رسید. ﴿وَفَارَ ٱلتَّنُّورُو اب از تنور فوران کرد یعنی خداوند از آسمان آب فراوانی فرستاد، و تمام زمین به صورت چشمه‌های جوشان درآمد، حتی تنورها که معمولاً جای آتش می‌باشند و خیلی از آب دور هستند آب از آنها فوران کرد و (ارتفاع) آب به جایی رسید که مقرر شده بود.

﴿قُلۡنَا(آنگاه) به نوح گفتیم: ﴿ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِاز هر مخلوقی، نر و ماده‌ای را سوار کشتی کن تا جنس آنها باقی بماند، زیرا کشتی بیشتر از یک نر و ماده را نمی‌تواند حمل کند. ﴿وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُو خاندان خود را در آن سوار کن مگر کسانی از کافران که فرمان هلاکشان از پیش صادر شده است، مانند پسرش که غرق شد. ﴿وَمَنۡ ءَامَنَو کسانی را که ایمان آورده‌اند (سوار کن) در حالی که، ﴿وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞجز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.

آیه‌ی ۴۵-۴۱:

﴿وَقَالَ ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ٤١[هود: ۴۱]. «و گفت: سوار کشتی شوید، روان شدنش و لنگر انداختنش به نام خداست، بی‌گمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».

﴿وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡ فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖ يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٤٢[هود: ۴۲]. «و کشتی آنان را در موجی کوه آسا (با خود) می‌برد، و نوح پسرش را در حالی‌که در کناری بود فریاد زد (و فرمود): پسر جان! با ما سوار شو، و با کافران مباش».

﴿قَالَ سَ‍َٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِۚ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَ٤٣[هود: ۴۳]. «گفت: به کوهی پناه خواهم برد که مرا از آب محفوظ دارد (نوح) گفت: امروز هیچ پناه دهنده‌ای از عذاب خدا نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا گردد. و موج میان آنان حایل آمد و (پسر) از غرق شدگان گردید».

﴿وَقِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِي وَغِيضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٤٤[هود: ۴۴]. «و گفته شد: ای زمین! آبت را فرو بر، و ای آسمان! از باریدن بایست. و آب فرونشانده شد و فرمان اجرا گردید و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران».

﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ٤٥[هود: ۴۵]. «و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است و تو (داورترین داوران و) دادگرترین دادگرانی».

﴿وَقَالَو نوح به کسانی که خداوند دستور داده بود تا آنها را بر کشتی سوار نماید، گفت: ﴿ٱرۡكَبُواْ فِيهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآدر آن سوار شوید، روان شدن و لنگر انداختنش به نام و فرمان خداست. ﴿إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٞ رَّحِيمٞبی‌گمان پروردگارم آمرزنده و مرهبان است، ما را عفو کرد و بر ما رحم نمود و از گروه ستمکاران رهایمان بخشید.

سپس حرکت و روان شدن کشتی را آن‌گونه توصیف نمود که انگار آن را مشاهده می‌کنیم. پس فرمود: ﴿وَهِيَ تَجۡرِي بِهِمۡکشتی، نوح و کسانی را که همراه او در آن بودند، ﴿فِي مَوۡجٖ كَٱلۡجِبَالِدر میان امواجی کوه آسا می‌برد، و خداوند حافظ و نگاهبان کشتی و اهل آن بود، ﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُو نوح هنگامی که سوار شد پسرش را صدا کرد تا با او سوار شود، ﴿وَكَانَ فِي مَعۡزِلٖو پسر در کناری بود. هنگامی که آنها سوار شدند واز وی خواست که نزدیک شود تا سوار شود. بنابر این به او گفت: ﴿يَٰبُنَيَّ ٱرۡكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ ٱلۡكَٰفِرِينَپسر جان با ما سوار شو، و با کافران مباش تا (مبادا) به تو برسد آنچه را که به آنان می‌رسد.

﴿قَالَپسر نوح گفته‌ی پدرش را تکذیب کرد که می‌گفت: «هیچ کس نجات نخواهد یافت جز کسانی که سوار کشتی شوند» و گفت: ﴿سَ‍َٔاوِيٓ إِلَىٰ جَبَلٖ يَعۡصِمُنِي مِنَ ٱلۡمَآءِبه بالای کوهی می‌روم و خودم را از آب محفوظ می‌دارم. ﴿قَالَنوح گفت: ﴿لَا عَاصِمَ ٱلۡيَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَامروز هیچ نگاه دارنده‌ای نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا بگردد، پس کوه یا چیزی دیگر هیچ کسی را در امان نخواهد داشت گرچه بالاترین اسباب ممکن را برای نجات و حفاظت خود اختیار نماید. و اگر خداوند او را نجات ندهد هرگز نجات پیدا نخواهد کرد. ﴿وَحَالَ بَيۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِينَو موج میان آنان حایل آمد و پسر از غرق شدگان گردید.

﴿وَو هنگامی که خداوند آنها را غرق نمود و نوح و همراهانش را نجات داد، ﴿قِيلَ يَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِي مَآءَكِگفته شد: ای زمین! آبی که از تو بیرون آمده و آبی که از آسمان بر تو فرود آمده است و اکنون بر روی تو می‌باشد همه را فرو ببر. ﴿وَيَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِيو ای آسمان! از باریدن بایست. پس زمین و آسمان دستور خداوند را به جای آوردند، زمین ابش را فرو برد، و آسمان از باریدن باز ایستاد. ﴿وَغِيضَ ٱلۡمَآءُو آب از زمین فرونشانده شد، ﴿وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُو فرمان هلاک شدن تکذیب کنندگان و نجات یافتن مومنان اجرا گردید. ﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّو کشتی بر آن کوه معروف در سرزمین موصل لنگر انداخت، ﴿وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَو گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران یعنی پس از هلاک شدن‌شان لعنت و دوری از رحمت خدا و عذاب همواره به دنبال آنهاست. ﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّو نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است، و تو به من فرمودی: ﴿قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ«از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن، و خاندان خودت را» و تو وعده‌ای را که به من داده‌ای خلاف نخواهی کرد. شاید نوح ÷به خاطر دلسوزی برای پسرش و این‌که خداوند به او وعده داده بود که خاندانش را نجات دهد گمان برده بود این وعده برای همۀ آنهاست، هم برای کسانی که ایمان آورده‌اند و نیز برای کسانی که ایمان نیاورده‌اند، پس این درخواست را از پروردگار کرد. و با این وجود مسئله را به حکمت رسا و کامل خداوند سپرد گفت: ﴿وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَو تو داورترین داورانی و دادگرترین دادگرانی.

آیه‌ی ۴۹-۴۶:

﴿قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٤٦[هود: ۴۶]. «گفت: ای نوح! او از خاندان تو نیست، به راستی که این، عمل ناشایست است، بنابر این آنچه را که از آن آگاه نیستی از من مخواه. من به تو پند می‌دهم که از نادانان نباشی».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسۡ‍َٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٤٧[هود: ۴۷]. «گفت: پروردگارا! من به تو پناه می‌برم از این‌که چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمائی از زیان کاران خواهم بود».

﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞ٤٨[هود: ۴۸]. «گفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکت‌های فرود آمده بر تو و بر امت‌هایی که با تو هستند فرود آی، ملت‌ها و گروه‌های دیگری را از نعمت‌ها بهره‌مند خواهیم کرد، سپس عذابی دردناک از سوی ما بدانان می‌رسد».

﴿تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ فَٱصۡبِرۡۖ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَ٤٩[هود: ۴۹]. «این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم. تو و قومت پیش از این آن را نمی‌دانستید، پس شکیبایی کن که سرانجام از آن پرهیزگاران است».

خداوند به او فرمود: ﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَاو (پسرت) از خاندانت نیست که تو را به نجات دادنشان وعده دادم. ﴿إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖدعای تو برای نجات یافتن انسان کافری که به خدا و پیامبرش ایمان ندارد مصداقی از کار ناشایست است.

﴿فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌبنابر این آنچه را که سرانجام و خوب و بد بودن آن را نمی‌دانی از من مخواه.

﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَمن به تو پندی می‌دهم که با التزام به آن از زمرۀ افراد کامل خواهی شد و به وسیلۀ آن پند از صفت‌ها و ویژگی‌های نادانان رهایی خواهی یافت.

در این هنگام نوح ÷به شدت از کاری که از او سر زده بود پشیمان شد و گفت: ﴿رَبِّ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِكَ أَنۡ أَسۡ‍َٔلَكَ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَپروردگارا! من به تو پناه می‌برم از این‌که چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمایی از زیان کاران خواهم بود. پس آمرزش و رحمت خدا، بنده را از این‌که از زیان کاران بگردد نجات می‌هد. و این دلالت می‌نماید که نوح ÷نمی‌دانست طلب او از پروردگارش مبنی بر نجات دادن پسرش حرام و غیر جایز است، و در ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَداخل است. یعنی در مورد ستمکاران با من گفتگو مکن، چرا که آنان غرق خواهند شد بلکه این مطلب در نزد او مشتبه شد و او گمان برد که پسرش در فرمودۀ الهی ﴿وَأَهۡلَكَداخل است، اما بعداً برای نوح روشن شد که پسرش در زمرۀ کسانی است که نباید برای آنها دعا کرد، و در مورد هلاک ساختن آنان به خدا مراجعه نمود.

( ﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَگفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکتی فرود آمده بر تو و بر امت‌هایی از آدمیان و غیر آنان که با تو هستند و با خود سوار کشتی کرده‌ای فرود آی. پس خداوند به همه برکت داد به گونه‌ای که تمام دنیا را (دوباره) پر کردند.

﴿وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٞو ملت‌ها و گروه‌های دیگری را در دنیا از نعمت‌ها بهره‌مند می‌سازیم. سپس عذابی دردناک از سوی ما بدان می‌رسد. یعنی این نجات دادن مانع آن نمی‌شود که چنانچه کسی پس از آن کفر بورزد او را عذاب ندهیم. گرچه ممکن است مدت اندکی در دنیا بهره‌مند شوند، اما بعد از آن آنان را خواهیم گرفت.

خداوند متعال بعد از این‌که این داستان مفصل را برای پیامبرش تعریف نمود، داستانی که جز کسی که خداوند با اعطای رسالتش به او بر وی منت نهاده باشد، آن را نمی‌داند، می‌فرماید: ﴿تِلۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهَآ إِلَيۡكَۖ مَا كُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُكَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖاین از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم، تو و قومت قبلاً آن را نمی‌دانستید، تا قومت به شما بگویند: قبلاً آن را می‌دانست. پس خداوند را ستایش بگو و سپاس او را به جای آور و بر دینش استوار باش و بر راه راست که در پیش گرفته‌ای و بر دعوت به‌سوی او شکیبایی کن. ﴿إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِينَهمانا سرانجام (نیک) از آن پرهیزگاران است، کسانی که از شرک و سایر گناهان دوری می‌کنند. پس همان طور که سرانجام و پایان نیک از آن نوح شد، تو هم سرانجام بر قومت پیروز می‌شوی.

آیه‌ی ۵۳-۵۰:

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ٥٠[هود: ۵۰]. «و به‌سوی عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید».

﴿يَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِي فَطَرَنِيٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٥١[هود: ۵۱]. «ای قوم من! در برابر (تبلیغ رسالت و بیان) آن پاداشی از شما نمی‌خواهم، پاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است، آیا نمی‌فهمید؟».

﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا وَيَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَ٥٢[هود: ۵۲]. «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به‌سوی او برگردید تا آسمان را بر شما ریزنده و بارنده کند و توانی بر توانتان بیافزایید و گناهکارانه روی برنتابید».

﴿قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَ وَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَ٥٣[هود: ۵۳]. «گفتند: ای هود! تو دلیلی برای ما نیاورده‌ای و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را ترک نخواهیم کرد و به تو ایمان نمی‌آوریم».

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاو به‌سوی عاد ـ قبیلۀ معروفی که در احقاف یمن زندگی می‌کردند ـ برادرشان هود را فرستادیم تا بتوانند از او یاد بگیرند و در صداقت و درستی او علم حاصل کنند. ﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَگفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبود بر حقی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید. یعنی آنها را به پرستش خدا دستور داد، و از پرستش غیر او که بر آن بودند نهی کرد، و به آنان خبر داد که آنها در عبادت کردن غیر خدا به او دروغ می‌بندند، و در روا دانستن آن دروغگو هستند. و برای آنها توضیح داد که پرستش خدا واجب وعبادت غیر او باطل است.

سپس به بیان این مطلب پرداخت که هیچ مانعی برای اطاعت نکردن آنها وجود ندارد و گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًاای قوم من! در برابر دعوت چیزی از امولتان را نمی‌گیرم تا مبادا بگویید می‌خواهد مالهای ما را بگیرد، بلکه شما را بدون هیچ توقع و انتظاری دعوت و تعلیم می‌دهم.

﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِي فَطَرَنِيٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَپاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است، آیا آنچه را که شما را به‌سوی آن فرا می‌خوانم، درک نمی‌کنید و نمی‌دانید که این چیزها موجب قبول کردن دعوت من است و دلیلی برای عدم پذیرش آن وجود ندارد؟!.

﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡو ای قوم من! از پروردگارتان به خاطر گناهان گدشتۀ خود آمرزش بخواهید، ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِسپس در باقیمانده‌ی عمر خویش با توبۀ واقعی از گناهان به‌سوی خدا برگردید.

زیرا وقتی این کار را بکنید ﴿يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗاآسمان را بر شما ریزنده و بارنده می‌کند. یعنی بارانهای زیاد بر شما فرود خواهد امد که زمین را آباد کرده و خیر آن را فراوان می‌نماید. ﴿وَيَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡو توانی بر توانتان می‌افزاید. و آنها قویترین مردم بودند، بنابر این گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قویتر و نیرومندتر است؟». بنابر این خداوند به آنها وعده داد که اگر ایمان بیاورند توانایی آنها دو چندان خواهد شد. ﴿وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَو با سرباز زدن از پرستش خدا و جرات بر ارتکاب امور حرام، گناه‌کارانه از پروردگارتان روی برنتابید.

آنان سخن هود را رد کردند و گفتند: ﴿يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖای هود! تو دلیلی برای ما نیاورده‌ای اگر منظورشان دلیلی بود که آنها پیشنهاد می‌کردند، لزومی ندارد چنین دلیلی ارائه شود، بلکه پیامبر باید دلیل بیاورد که بر صحت و درستی آنچه آورده است دلالت نماید. و اگر منظورشان این بود که هود دلیل برای آنها نیاورده است که بر صحت و درتی آنچه به او گفته است دلالت نماید، دروغ گفته‌اند، زیرا هیچ پیامبری برای قومش نیامده است مگر این‌که خداوند نشانه‌ها و دلایلی در دست او قرار داده که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان می‌آورد.

هود آنها را به داشتن اخلاص در دین و عبادت خداوند بی‌شریک دعوت کرد و آنها را به هر کار شایسته و اخلاق زیبایی فرمان داد و از هر اخلاق ناپسند از قبیل شرک ورزیدن به خدا، و زشتی‌ها و ستم، و انواع منکرات نهی کرد. این موضوع و ویژگی‌هایی که هود دارا بود و کسی جز بندگان برگزیدۀ خدا و راستگوترین آنان از آن برخوردار نیست بهترین دلیل و نشانه بر صداقت او می‌باشد.

و از نظر عقلا و خردمندان این نشانه از ارائۀ معجزه و امور خارق العاده که بعضی مردم فقط آن را معجزه می‌دانند بزرگتر است. و از نشانه‌ها و دلایلی که بر صداقت او دلالت می‌کرد این بود که او تنها بود و یاور و مددکاری نداشت و اما در میان قومش فریاد توحید را سر داد و آنها را فراخواند و ناتوان به حساب آور و گفت: ﴿إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم[هود: ۵۶]. «من بر خدا توکل نموده‌ام که پروردگار من و پروردگار شماست».

﴿. . . إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥[هود: ۵۴-۵۵]. «من خدا را گواه می‌گیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما می‌پرستید و شریک خدا می‌سازید بیزارم. پس همگی به نیرنگ و چاره‌جویی بپردازید و مرا مهلت ندهید».

و آنان دشمن بودند و قدرت و نیرو داشتند و می‌خواستند نور و روشنایی هود را به هر طریق ممکن خاموش کنند، اما به آنها اعتنا نکرد و نتوانستند کوچکترین زیانی به او برسانند. همانا در این چیزها برای کسانی که می‌فهمند نشانه‌هاست.

﴿قَالُواْ يَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِكَو ما پرستش خدایان خود را به خاطر سخن تو خدایان که بی‌ادعای آنها دلیلی بر آن نیاورده بود ترک نخواهیم کرد. ﴿وَمَا نَحۡنُ لَكَ بِمُؤۡمِنِينَو ما و به تو ایمان نمی‌آوریمو آنها با این سخن هود را از ایمان آوردنشان ناامید کردند، و همچنان در کفر خود سرگردان ماندند.

آیه‌ی ۵۵-۵۴:

﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤[هود: ۵۴]. «جز این چیزی دربارۀ تو نمی‌گوییم که یکی از خدایان ما به تو بلایی رسانده است. گفت: خدا را گواه می‌گیرم و شما (هم) گواه باشید که من از آنچه شما می‌پرستید و شریک خدا می‌سازید بیزارم».

﴿مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥[هود: ۵۵]. «به جز خدا (از تمامی معبودانتان متنفرم، پس) همگی به نیرنگ و چاره‌جویی بپردازید و مرا مهلت ندهید».

﴿إِن نَّقُولُدربارۀ تو چیزی جز این نمی‌گوییم که ﴿إِلَّا ٱعۡتَرَىٰكَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖیکی از خدایان ما تو را دیوانه کرده است به گونه‌ای که چیزی را که نمی‌فهمی بر زبان آورده و هذیان می‌گویی. پاک است خداوند که بر دل‌های ستمکاران مهر زده است! چگونه راستگوترین مردم را که همراه با بزرگ‌ترین حق نزد آنها آمده بود در این جایگاه قرار دادند، که اگر خداوند سخن آنها را حکایت نکرده بود فرد عاقل از حکایت آن شرم می‌کرد. بنابر این، هود ÷بیان کرد که او کاملاً مطمئن است که از جانب آنها و معبودان‌شان بلا و رنجی به او نخواهد رسید، پس گفت: ﴿إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗامن خدا را گواه می‌گیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما می‌پرستید و شریک خدا می‌سازید بیزارم، پس همگی به هر طریق ممن برای رسیدن ضرر به من بکوشید. ﴿ثُمَّ لَا تُنظِرُونِو مرا مهلت ندهید.

آیه‌ی ۵۷-۵۶:

﴿إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٦[هود: ۵۶]. «من بر خداوند، پروردگار خود و پروردگار شما توکل نموده‌ام، هیچ جنبده‌ای نیست مگر این‌که خداوند بر او تسلّط دارد، بی‌گمان پروردگارم بر راه راست قرار دارد».

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ إِلَيۡكُمۡۚ وَيَسۡتَخۡلِفُ رَبِّي قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَفِيظٞ٥٧[هود: ۵۷]. «پس اگر روی بگردانید من آنچه را که با آن به‌سوی شما مأمور شدم به شما رساندم، پروردگارم قومی دیگر را به جای شما می‌نشاند، و شما کمترین زیانی به او نمی‌رسانید. همانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است».

﴿إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُممن در همه کارهایم بر خدا توکل کرده‌ام و او آفرینندۀ هم چیز است و به تدبیر امور ما و شما می‌پردازد، و اوست که ما را پرورش می‌دهد.

﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآهیچ جنبده‌ای نیست مگر این‌که خداوند بر او تسلط دارد، پس حرکت نمی‌کند و از حرکت باز نمی‌ایستد مگر به فرمان خدا، بنابر این اگر همۀ شما جمع شوید تا به من بلا و زیانی برسانید، مادامی که خداوند شما را بر من مسلط نکرده باشد نخواهید توانست زیانی به من برسانید، و اگر شما را بر من مسلط نماید ح تماً به خاطر حکمتی است که آن را خواسته است.

﴿إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖهمانا پروردگارم بر راه راست قرار دارد. یعنی بر راه دادگری و انصاف و حکمت قرار دارد و در تقدیر و قضا و فرمان خویش و در سزا و پاداش قابل حمد و ستایش است. هیچ‌کدام از کارهایش از راه راست خارج نیست، راه راستی که یکی از نعمت‌های والاست و بندگان، خدا را بر آن می‌ستایند.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓپس اگر از آنچه من شما را به‌سوی آن دعوت می‌کنیم روی بگردانید (بدانید) پیامی را که با آن به‌سوی شما رسالت یافته بودم به شما رساندم. پس مسئولیتی در مورد شما بر دوش من باقی نمی‌ماند.

﴿وَيَسۡتَخۡلِفُ رَبِّي قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡپروردگارم قومی دیگر را به جای شما می‌نشاند که عبادت او را انجام می‌دهند و چیزی را با و شریک نمی‌سازند، ﴿وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَيۡ‍ًٔاو شما کمترین زیانی به او نمی‌رسانید. بلکه ضرر و زیانتان به خودتان برمی‌گردد، زیرا نافرمانی گناهکاران به زیان او نبوده و طاعت فرمانبرداران نیز به او سودی نمی‌رساند.

﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَا[فصلت: ۴۶ و الجاثية: ۱۵]. «و هرکس کار شایسته‌ای انجام دهد به نفع خودش است و هرکس بدکند به زیان او می‌باشد». ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَفِيظٞهمانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است.

آیه‌ی ۶۰-۵۸:

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّيۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِيظٖ٥٨[هود: ۵۸]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید هود و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (واسطۀ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدید رهانیدیم».

﴿وَتِلۡكَ عَادٞۖ جَحَدُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُۥ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ٥٩[هود: ۵۹]. «و این قوم عاد بودند که آیات پروردگارشان را انکار کردند و از فرستادگانش سرپیچی نمودند، و از دستور هر سرکش ستیزه‌جویی پیروی کردند».

﴿وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ عَادٗا كَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ٦٠[هود: ۶۰]. «و در این دنیا دچار نفرین شدند و در روز قیامت نیز هان! عاد به خدای خود کافر شدند. هان بر عاد قوم هود نفرین باد».

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَاو هنگامی که عذاب ما سر رسید که باد و طوفانی سخت بود، طوفانی که ﴿مَا تَذَرُ مِن شَيۡءٍ أَتَتۡ عَلَيۡهِ إِلَّا جَعَلَتۡهُ كَٱلرَّمِيمِ٤٢[الذاریات: ۴۲]. «بر هر چیزی می‌گذشت آن را همچون استخوان‌های پوسیده و پودر شده می‌گرداند»، ﴿نَجَّيۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّيۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِيظٖهود و کسانی را که همراه با او ایمان آورده بودند به (واسطۀ ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدیدی که خداوند بر عاد فرود آورد به گونه‌ای که چیزی جز خانه‌هایشان دیده نمی‌شد، رهانیدیم.

﴿وَتِلۡكَ عَادٞو این قوم عاد بودند که به خاطر این‌که ستم کرده بودند خداوند عذاب خود را بر آنان فرود آورد، چون آنها ﴿جَحَدُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡآیات پروردگارشان را انکار کردند، بنابر این به هود گفتند: ﴿مَا جِئۡتَنَا بِبَيِّنَةٖ«تودلیلی برای ما نیاورده‌ای»، پس روشن است که آنها به دعوت او یقین داشتند و آن را خوب می‌شناختند، ولی مخالفت ورزیده و انکار کردند، ﴿وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُو از فرستادگان خدا نافرمانی نمودند، زیرا هرکس از یک پیامبر نافرمانی کند در واقع از همۀ پیامبران نافرمانی کرده است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. ﴿وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ كُلِّ جَبَّارٍو از کسی تبعیت کردند که با زور و ستم خود را بر مردم مسلط کرده بود. ﴿عَنِيدٖکسی که با آیات خدا مخالفت می‌ورزد، پس آنها از هر انسان خیرخواه و دلسوزی نافرمانی کردند و از هر کسی که آنها را فریب می‌داد و می‌خواست آنها را هلاک سازد پیروی کردند. و خداوند آنها را هلاک ساخت. ﴿وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗو در این دنیا نفرین و لعنت به دنبال آنهاست، پس هر نسلی که می‌آید داستان زشت آنها را به یاد آورده و مورد نکوهش و نفرین قرار می‌دهد. ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِو در روز قیامت هم برای آنان لعت است.

﴿أَلَآ إِنَّ عَادٗا كَفَرُواْ رَبَّهُمۡهان! عاد به خدای خود کافر شدند. یعنی کسی را انکار کردند که آنها را آفریده است و به آنان روزی می‌دهد. ﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖهان! خداوند آنها را از هر خیر و خوبی دور کند و به هر شر و بدی مبتلا نماید.

آیه ۶۲-۶۱:

﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞ٦١[هود: ۶۱]. «و به‌سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد، اوست که شما را از زمین آفریده، و شما را به آباد کردن آن گمارده است. پس، از او آمرزش بخواهید و به‌سوی او برگردید، بی‌گمان پروردگارم نزدیک و اجابت کننده‌(ی دعا) است».

﴿قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ٦٢[هود: ۶۲]. «گفتند: ای صالح! پیش از این مایۀ امید ما بودی، آیا ما را از پرستش چیزی باز می‌داری که پدران ما آن را عبادت می‌کردند؟ به راستی از آنچه ما را به‌سوی آن دعوت می‌کنی سخت در شک و تردید هستیم».

﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَو به‌سوی قوم ثمود که به عاد دوم معروف بودند، و در سرزمین حجر و وادی القری سکونت داشتند، ﴿أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗابرادر نسبی‌شان صالح، بنده و پیامبر خدا را فرستادیم تا آنها را به پرستش خدای یگانه فراخواند. ﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَگفت: ای قوم من! خدا را یگانه بدانید و دین و عبادت را خالصانه و فقط برای او انجام دهید. ﴿مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُشما نه در آسمان و نه در زمین جز او معبود به حقی ندارید.

﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِاوست که شما را از زمین آفرید، ﴿وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَاو شما را در آن جایگزین نمود و نعمت‌های ظاهری و باطنی را ارزانیتان کرد، و شما را در زمین قدرت داد به گونه‌ای که خانه می‌سازید و درخت می‌کارید و کشاورزی می‌کنید و آنچه را که می‌خواهید، می‌کارید، واز منافع آن استفاده می‌کنید. پس همانطور که او در عطا کردن این همه نعمت به شما شریکی ندارد شما هم در عبادت او چیزی را شریک وی نسازید. ﴿فَٱسۡتَغۡفِرُوهُو به خاطر کفر و شرک و گناهانی که از شما سرزده است از او آمرزش بخواهید و از آن دست بکشید. ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚسپس با توبۀ قطعی و واقعی به‌سوی او برگردید. ﴿إِنَّ رَبِّي قَرِيبٞ مُّجِيبٞبی‌گمان پروردگارم از کسی که او را فرا بخواند و چیزی را از وی بخواهد یا او را پرستش نماید نزدیک است. و طلبش را اجابت می‌نماید و آنچه را که درخواست کرده است به او می‌دهد. و عبادتش را می‌پذیرد و بزرگ‌ترین پاداش را به وی عطا می‌کند.

و بدان که نزدیکی خداوند به دو نوع است: یکی عام و دیگری خاص. نزدیکی عام آن است که خداوند با علم و آگاهی‌اش به تمام خلق نزدیک است و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است: [ق: ۱۶]. ﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ[ق: ۱۶]. «و ما به او از رگ گردن نزدیک‌تر هستیم».

و نزدیکی خاص، نزدیک بودن خداوند به کسانی است که او را پرستش می‌کنند و (حاجات خود را) از وی می‌خواهند و او را دوست دارند. و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب[العلق: ۱۹]. «و سجده کن و نزدیک شو».

واین نوع «قربت» که در این آیه و در آیۀ: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ[البقرة: ۱۸۶]. ذکر شده است مقتضی مهربانی خداوند متعال و پذیرش دعاهای بندگان از سوی او و بر اورده ساختن خواسته‌هایشان می‌باشد. بنابراین، در کنار اسم «قریب»، «مجیب» را بیان کرده است.

پس هنگامی که پیامبرشان صالح ÷آنها را به اخلاص دستور داد، دعوتش را رد کردند و به زشت‌ترین صورت با او رو به رو شدند. ﴿قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآگفتند: ای صالح! پیش از این ما به تو امیدوار بودیم، و امید داشتیم که عقل داشته باشی و به ما سود و نفع برسانی. و با این سخنان، برای پیامبرشان صالح گواهی دادند که همواره به فضایل اخلاقی و عادت‌های خوب معروف و از بهترین و برگزیده‌ترین افراد بوده است.

اما وقتی صالح این فرمان را به آنها داد که با خیال‌های فاسد‌شان موافق نبود، این گونه لب به سخن گشودند. و مفهوم آن این است که تو فرد کاملی بودی و اکنون بر خلاف گمان ما از آب درآمدی، به صورتی که امید خیری از تو نمی‌رود. گناه صالح این بود که انها در موردش گفتند: ﴿أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَاآیا ما را از پرستش چیزی باز می‌دارید که پدران ما آن را عبادت می‌کردند؟ به گمان آنها این بزرگ‌ترین عیب صالح بود چرا که عقل‌های آنها و پدران‌شان را مورد انتقاد و عیب‌جویی قرار داده و آنان را از پرستش سنگها و درختانی که فایده و زیانی نمی‌رسانند و هیچ کاری نمی‌کنند باز داشت.

و آنها را به انجام دادن عبادت خالصانه برای پروردگار فرمان داد که همواره نعمت‌هایش به‌سوی آنان سرازیر است، و احسانش بر آنان فرو می‌آید، خداوندی که تمامی نعمت‌های آنان از جانب اوست و جز او کسی بدیها را از آنان دور نمی‌کد.

﴿وَإِنَّنَا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖو به راستی همواره در رابطه با آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در شک هستیم، شکی که تردید را در دل‌های ما به وجود آورده است. و آنان ادعا می‌کردند که اگر صحبت آنچه را که وی آنان را به سویش دعوت می‌کرد، می‌دانستند حتماً از او تبعیت می‌کردند، حال آنکه آنان در این ادعا دروغگو بودند، به همین جهت دروغگویی آنان را بیان کرد.

آیه‌ی ۶۴-۶۳:

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي مِنۡهُ رَحۡمَةٗ فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَيۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيۡرَ تَخۡسِيرٖ٦٣[هود: ۶۳]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر از سوی پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، حال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا من را یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان بر من نمی‌افزایید؟».

﴿وَيَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٞ قَرِيبٞ٦٤[هود: ۶۴]. «و ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزه‌ای است، پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، و هیچ گزندی به او نرسانید که هر چه زودتر به عذاب سختی گرفتار می‌آیید».

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّيبه من بگویید، اگر من از سوی پروردگارم دلیلی داشته باشم و بر یقین باشم، ﴿وَءَاتَىٰنِي مِنۡهُ رَحۡمَةٗو از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، یعنی خداوند متعال با رسالت و وحی خویش بر من منت گذارده است، پس آیا از آنچه شما بر آن هستید و مرا به‌سوی آن فرا می‌خوانید پیروی کنم؟!.

﴿فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَيۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيۡرَ تَخۡسِيرٖحال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا مرا یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان و هلاکت به من نمی‌افزایید؟ ﴿وَيَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗو ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزه‌ای است، یک روز شتر آب می‌خورد سپس همه از شیر آن می‌نوشید، و یک روز شما آب می‌نوشید. ﴿فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِپس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، یعنی مخارج و علف آن بر شما نیست، ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٞ قَرِيبٞو هیچ گزندی به او نرسانید و آن را پی نزنید چرا که فوراً به عذاب سختی گرفتار می‌آید.

آیه‌ی ۶۸-۶۵:

﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ٦٥[هود: ۶۵]. «پس آنان شتر را پی زدند و صالح بدیشان گفت: سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهره‌مند گردید، این وعده‌ای است که دروغی در آن نیست».

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡيِ يَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡعَزِيزُ٦٦[هود: ۶۶]. «پس هنگامی که فرمان ما در رسید صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (سبب) رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خاری و رسوایی آن روز رهانیدیم، بی‌گمان پروردگارت نیرومند و چیره است».

﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ٦٧[هود: ۶۷]. «و صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بر چهره افتادند».

﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ٦٨[هود: ۶۸]. «آن چنان که گویی هرگز در آنجا نبودند، آری، قوم ثمود پروردگارشان را انکار کردند. هان! نفرین بر ثمود باد».

﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمۡ ثَلَٰثَةَ أَيَّامٖۖ ذَٰلِكَ وَعۡدٌ غَيۡرُ مَكۡذُوبٖ٦٥اما آنان شتر را پی زدند و صالح به آنان گفت: «سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهره‌مند گردید، این و عده‌ای است که دروغی در آن نیست، بلکه حتماً به وقوع می‌پیوندند.

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَاپس هنگامی که فرمان ما مبنی بر آمدن عذاب در رسید، ﴿نَجَّيۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡيِ يَوۡمِئِذٍصالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند در سایۀ رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خواری و رسوایی آن روز رهانیدیم.

﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡعَزِيزُبی‌گمان پروردگارت نیرومند و چیره است. از جمله نیرومندی و چیرگی‌اش این است که ملت‌های سرکش را هلاک نموده و پیامبران و پیروانشان را نجات داده است. ﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُو صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و دل‌هایشان را تکه و پاره کرد، ﴿فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَو در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بی‌حرکت بر رخسارشان افتادند. ﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآگویی هرگز در آنجا نبودند، یعنی هنگامی‌که عذاب بر آنها وارد آمده طوری شدند که گویا (هرگز) در آن خانه‌ها به سر نبرده‌اند، و ناز و نعمت‌ها از آنها سلب شد پیش آنها آمد و عذاب همیشگی آنها را فرا گرفت، عذابی که گویا همواره به آن گرفتار بوده‌اند. ﴿أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمۡآری، قوم ثمود بعد از این‌که نشانه و معجزه‌ای پیش آنها آمد که راه را برایشان روشن کرد پروردگارشان را و به او کفر ورزیدند. ﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَهان! نفرین بر ثمود باد. چقدر بدبخت و ذلیل شدند! از عذاب دنیا و رسوایی‌شان به خدا پناه می‌بریم.

آیه‌ی ۷۱-۶۹:

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖ٦٩[هود: ۶۹]. «و همانا فرستادگان ما همواره با مژدگانی پیش ابراهیم آمدند. سلام گفتند، ابراهیم جواب سلا‌م‌شان را داد، آنگاه طولی نکشید که گوساله‌ای بریان آورد».

﴿فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَيۡهِ نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ٧٠[هود: ۷۰]. «هنگامی که دید دستشان به‌سوی آن دراز نمی‌شود این کار را از آنان ناپسند (و ناشناخته) دانست (و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار می‌رود دانست) و در دل خود (نسبت به آنان) ترسی یافت، گفتند: مترس، ما به‌سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم».

﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِكَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ٧١[هود: ۷۱]. «و همسرش ایستاده بود و خندید، آنگاه او را مژده اسحاق و به دنبال وی یعقوب دادیم».

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِيمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰو فرستادگان و فرشتگان ما با مژدگانی نزد ابراهیم خلیل آمدند و او را به تولد فرزندی مژده دادند. هنگامی که خداوند آنها را بر هلاک ساختن قوم لوط فرستاد دستور داد تا از کنار ابراهیم بگذرند و او را به تولد اسحاق مژده بدهند. فرشتگان هنگامی که بر ابراهیم وارد شدند ﴿قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞآنها ابراهیم را سلام کردند و او ÷جواب سلامشان را داد.

این دلیلی بر مشروعیت سلام است، و این‌که سلام کردن همواره از آیین ابراهیم ÷بوده است. و اشاره به این مطلب است که قبل از سخن گفتن باید سلام کرد و مناسب است که پاسخ سلام بهتر و رساتر از سلام گفته شود. زیرا سلام کردن آنها در قالب جملۀ فعلیه است که بر تجدد دلالت می‌نماید، و پاسخ ان با جملۀ اسمیه آمده است که بر ثبوت و استمرار دلالت می‌کند، و این دو، فرق بزرگی دارند، همانطور که در علم بلاغت معروف است. ﴿فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِيذٖوقتی آنها بر ابراهیم وارد شدند شتابان به‌سوی خانه‌اش رفت و برای مهمانانش گوساله‌ای چاق و بریان شده روی سنگ تفتیده حاضر کرد، و پیش آنها گذاشت، و گفت: چرا نمی‌خورید؟ ﴿فَلَمَّا رَءَآ أَيۡدِيَهُمۡ لَا تَصِلُو هنگامی‌که دید دستشان به‌سوی آن ضیافت دراز نمی‌شود ﴿نَكِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِيفَةٗاین کار را از آنان ناپسند و ناشناخته دانست و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار می‌رود دانست، و در دل خود نسبت به آنان ترسی یافت و احساس کرد که آنان شری برای او آورده‌اند. و این قبل از آن بود که جیان کار آنها را بداند، ﴿قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖگفتند: مترس اما فرستادگان خدا هستیم و خداوند ما را برای هلاک ساختن قوم لوط فرستاده است. ﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞو همسر ابراهیم ایستاده بود و از مهمانش پذیرایی می‌کرد، ﴿فَضَحِكَتۡو هنگامی که از حال آنها و هدفی که برای انجام آن فرستاده شده بودند با خبر شد با تعجب خندید. ﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَآنگاه او را به (تولد) اسحاق و به دنبال وی به (تولد) یعقوب مژده دادیم.

آیه‌ی ۷۶-۷۲:

﴿قَالَتۡ يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞ٧٢[هود: ۷۲]. «گفت: وای بر من! آیا من که پیرزنم و این (هم) شوهرم است و پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ این چیزی شگفت آور است».

﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣[هود: ۷۳]. «گفتند: آیا از کار خود به شگفت می‌آیی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شماست از اهل بیت (نبوت و رسالت)، بی‌گمان او ستوده و بزرگوار است».

﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ يُجَٰدِلُنَا فِي قَوۡمِ لُوطٍ٧٤[هود: ۷۴]. «پس هنگامی که ترس از ابراهیم دور شد و مژده بدو رسید، دربارۀ قوم لوط با فرستادگان ما به مجادله پرداخت».

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِيبٞ٧٥[هود: ۷۵]. «همانا ابراهیم بسی بردبار، آه کشنده و توبه کار بود».

﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این (مجادله) دست بکش چرا که عذاب پروردگارت در رسیده است و به راستی برایشان عذابی بی‌بازگشت خواهد آمد».

پس او با تعجب گفت: ﴿يَٰوَيۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِي شَيۡخًاوای بر من! آیا در حالی که من پیرزنم و شوهرم نیز پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ چرا که پیری مانع باردار شدن است. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عَجِيبٞهمانا این چیزی شگفت آور است!. ﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِگفتند: آیا از کار خدا به شگفت می‌آیی؟ کار خداوند جای تعجب ندارد، زیرا مشیت او در هر چیزی نافذ است. پس هیچ چیزی از قدرت او بعید نیست، به ویژه آنچه که برای اهل این خانه‌ی مبارک تدبیر نماید.

﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥهمواره رحمت خدا و برکاتش که خیر و احسان فراوان است، ﴿عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞبرشماست ای اهل خانه! بی‌گمان او هم در صفات و هم در افعال ستوده است، چون صفت‌های او صفات کمال‌اند و کارهایش جملگی احسان و بخشایش و نیکی و حکمت و دادو انصاف است، (مَّجِیدٌ) دارای بزرگواری است، و ﴿مَّجِيدٞیعنی عظمت صفات و گستردگی آن، پس او دارای صفت‌های کمال است و هر صفتی را در کامل‌ترین و بالاترین حد دارا می‌باشد.

﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُو هنگامی‌که ترس از ابراهیم دور شد، ترسی که از ناحیه‌ی مهمانانش به او وارد شده بود، ﴿وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰو مژده تولد فرزند به او رسید، در این هنگام دربارۀ هلاک شدن قوم لوط با فرستادگان به مجادله پرداخت به آنها گفت: ﴿قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطٗاۚ قَالُواْ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِيهَاۖ لَنُنَجِّيَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ[العنکبوت: ۳۲]. «به درستی که لوط در آن جا است، گفتند: ما بهتر می‌دانیم که آنجا کی هست. ما او و خانواده‌اش جز همسرش را نجات خواهیم داد». ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَحَلِيمٌهمانا ابراهیم دارای اخلاق نیک و تحمل و سعۀ صدر است، و هنگامی نادانی نادانان خشم نمی‌گیرد ﴿أَوَّٰهٞو درهمۀ اوقات به درگاه خداوند زاری و تضرع می‌کند. ﴿مُّنِيبٞو توبه کار و بسیار رجوع کننده و بازگردنده به‌سوی خداست، چون خدا را می‌شناسد و او را دوست دارد، و به او روی می‌آورد و از غیر خدا روی می‌گرداند. بنابر این در مورد کسانی که خداوند به هلاکت قطعی آنها حجکم کرده بود مجادله می‌کرد.

پس به او گفته شد. ﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦ای ابراهیم! از این مجادله دست بکش چرا که فرمان پروردگارت مبنی بر هلاک شدن آنان در رسیده است، و به راستی برایشان عذابی بی‌بازگشت خواهد آمد. پس جر و بحث و مجادلۀ تو فایده‌ای ندارد.

آیه‌ی ۷۸-۷۷:

﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞ٧٧[هود: ۷۷]. «و هنگامی که فرستادگان ما پیش لوط آمدند از آنان اندوهگین شد و از این‌که قدرت دفاع از ایشان را نداشت سخت دلتنگ شد و گفت: امروز روز بسیار سختی است».

﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِ وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓۖ أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ٧٨[هود: ۷۸]. «و قومش شتابان به‌سوی او آمدند، و پیش از آن کارهای زشت انجام می‌دادند، گفت: ای قوم من! آنها دختران من هستند، و برای شما پاکیزه‌ترند، پس از خداوند بترسید و دربارۀ مهمانانم مرا رسوا نکنید. آیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمی‌شود؟».

﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِيٓءَ بِهِمۡو هنگامی که فرستادگان ما، یعنی فرشتگانی که پیش ابراهیم آمدند به نزد لوط رسیدند، آمدنشان بر لوط دشوار آمد، ﴿وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَصِيبٞو چون قدرت دفاع از ایشان را نداشت سخت دلتنگ گشت، و گفت: امروز روزی سخت و مشکل است. چون او می‌دانست که قومش آنان را رها نخواهند کرد، زیرا فرشتگان به صورت جوان‌های تازه به دوران رسیده که در نهایت زیبایی و کمال بودند به نزد لوط آمدند بنابر این آنچه لوط تصور می‌کرد پیش می‌آمد.

﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ يُهۡرَعُونَ إِلَيۡهِو قومش شتابان به‌سوی او آمدند و خواستند با مهمان‌های او عمل زشت را انجام دهند، به دلیل این‌که خداوند می‌فرماید: ﴿وَمِن قَبۡلُ كَانُواْيَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِو پیش از آن کارهای زشتی انجام می‌دادند که قبل از آنان هیچ کس انجام نداده بود. ﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطۡهَرُ لَكُمۡلوط گفت: ای قوم من! این‌ها دختران من هستند و برای شما از مهمانان من پاکیزه‌ترند. همانطور که سلیمان ÷به آن دو زن پیشنهاد کرد فرزندی را که هر یک ادعا می‌کرد مال اوست دو نیم کنند، و هدفش این بود تا حق روشن شود. و لوط می‌دانست که دسترسی آنها به دخترانش غیر ممکن است و هیچ حقی در آنها ندارند و هدفش دفع این کار زشت و بزرگ بود. ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِي ضَيۡفِيٓیعنی یا تقوای خدا را رعایت کنید و یا رعایت حال مهمانانم را بکنید و مرا به نزد آنان رسوا ننماید. ﴿أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞآیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمی‌شود که شما را باز دارد؟ و این دلیلی بر بی‌بندو باری آنها و دور بودن‌شان از خیر و جوانمردی بود.

آیه‌ی ۸۱-۷۹:

﴿قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُ٧٩[هود: ۷۹]. «گفتند: تو که می‌دانی ما به دخترانت نیازی نداریم، و می‌دانی که چه چیزی می‌خواهیم».

﴿قَالَ لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖ٨٠[هود: ۸۰]. «گفت: ای کاش بر شما توانایی داشتم! یا این‌که پناهگاه محکمی داشتم و به آن پناه می‌بردم».

﴿قَالُواْ يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَۖ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَۖ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡۚ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُۚ أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ٨١[هود: ۸۱]. «گفتند: ای نوح! ما فرستادگان پروردگارت هستیم، آنان به تو نخواهند رسید، خانواده‌ات را در پاسی از شب ببر و نباید کسی از شما به پشت سر خود بنگرد، مگر همسرت که هر آنچه به آنان برسد به او (هم) خواهد رسید، همانا موعد ایشان صبح است، آیا صبح نزدیک نیست».

﴿قَالُواْآنها به لوط گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّكَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِيدُتو که می‌دنی ما دربارۀ دخترانت خواسته‌ای نداریم، و می‌دانی که چه چیزی می‌خواهیم. ما جز شهوت رانی با مردان چیزی را نمی‌خواهیم و علاقه‌ای به زنان نداریم. بنابر این اضطراب و پریشانی لوط بیشتر و سخت‌تر شد و گفت: ﴿لَوۡ أَنَّ لِي بِكُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِيٓ إِلَىٰ رُكۡنٖ شَدِيدٖکاش بر شما توانایی داشتم مانندقبیله‌ای که مرا پناه می‌داد و شما را از این کار باز می‌داشتم.

مراد از این سخن داشتن پایگاه و تکیه گاه محسوس و مادی است، و گرنه او به نیرومندترین پناهگاه که خداوند است و هیچ‌کس توان مقابله با قدرت او را ندارد پناه می‌برد. بنابر این وقتی که کار به آخرین حد رسید و شدیداً اندوهگین شد، ﴿قَالُواْبه او گفتند:‌ ﴿يَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَای لوط! ما فرستادگان پروردگارت هستیم. او را از حالت خودبا خبر کردند تا دلش آرام گیرد، ﴿لَن يَصِلُوٓاْ إِلَيۡكَآنان هرگزبه تو گزندی نخواهند رسید.

سپس جبرئیل بال‌هایش را گستراند و چشم‌هایشان کور گشت و آنها رفتند و لوط را تهدید کردندکه فردا صبح بر خواهند گشت. فرشتگان به لوط دستور دادند تا خانواده‌اش را شب هنگام ببرد، ﴿بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِدر پاسی از شب و خیلی قبل از فجر، تا بتوانند از آبادی خود دور شوند، ﴿وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٌو به سرعت بیرون روید، و فقط به نجات خویش بیاندیشید و به پشت سر خود ننگرید. ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَۖ إِنَّهُۥ مُصِيبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡمگر همسرت که هر آنچه از عذاب به آنان برسد به او هم خواهد رسید، چون با قومش در گناه شریک بود و هرگاه برای لوط مهمانهایی می‌آمد آنها را خبر می‌کرد. ﴿إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُبدون شک موعد ایشان صبح است. گویا لوط عجله داشت، بنابر این به او گفته شد: ﴿أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖآیا صبح نزدیک نیست؟.

آیه‌ی ۸۳-۸۲:

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ مَّنضُودٖ٨٢[هود: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید آن را زیرورو نمودیم و آنجا را با سنگ گل و (به طور) پیاپی سنگباران کردیم».

﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَۖ وَمَا هِيَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ بِبَعِيدٖ٨٣[هود: ۸۳]. «سنگ‌هایی که از سوی پروردگارت نشان‌دار بودند و این چنین سنگ‌هایی از ستمکاران دور نیست».

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَاو هنگامی که فرمان ما مبنی بر فرود آمدن عذاب و واقع شدنش بر آنها در رسید، ﴿جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَاسرزمین آنها را زیرو رو نمودیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖو آنجا را با سنگ گل سنگباران نمودیم. ﴿مَّنضُودٖبه طور پیاپی، و هر کسی که می‌خواست از روستا فرار کند وی را اصابت می‌کرد. ﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَسنگ‌هایی که نزد پروردگارت با علامت عذاب و خشم نشان دار شده بودند، ﴿وَمَا هِيَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ بِبَعِيدٖاین چنین سنگ‌هایی از ستمکاران که عمل قوم لوط را انجام دهند دور نیست، پس بندگان باید بپرهیزند از این‌که کار آنها راانجام دهند، مبادا عذابی که به آنان رسیده است به ایشان هم برسد.

آیه‌ی ۸۶-۸۴:

﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَۖ إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖ وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖ٨٤[هود: ۸۴]. «و به‌سوی قوم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما جز او معبود (راستینی) ندارید، و از پیمانه و ترازو مکاهید، من شما را خوب و در آسایش می‌بینم، و من بر شما از عذاب روز فراگیر می‌ترسم».

﴿وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ٨٥[هود: ۸۵]. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را دادگرانه و به تمام و کمال دهید و از چیزهای مردم نکاهید، و در زمین فساد و تباهی نکنید».

﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖ٨٦[هود: ۸۶]. «(ای قوم من!) چیزی را که خداوند (ازمال حلال برایتان) باقی می‌گذارد. برایتان بهتر است، اگر مؤمن هستید، و من بر شما نگاهبان نیستم».

﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَو به‌سوی قبیلۀ معروف «مدین» که در جنوب فلسطین زندگی می‌کردند، ﴿أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗابرادر نسبی‌شان شعیب را فرستادیم، چون آنها او را می‌شناختند و می‌توانستند از او یاد بگیرند. ﴿قَالَشعیب به آنها گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُای قوم من! خدا را بپرستید که معبود راستنی جز او ندارید. و عبادت را خالصانه برای او انجام دهید. آنها شرک می‌ورزیدند و پیمانه و ترازو را کم می‌دادند. بنابر این آنان‌را از اینکار نهی کرد و گفت: ﴿وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَو از پیمانه و ترازو مکاهید، بلکه دادگرانه پیمانه و ترازو را به کمال و تمام بدهید. ﴿إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖمن شما را خوب و در آسایش می‌بینم. یعنی شما از نعمت‌های زیاد و سلامتی فراوان و اموال و فرزندان بسیاری برخوردار هستید، پس خداوند را به خاطر آنچه که به شما داده‌است سپاسگزار باشید و کفران نعمت نکنید که آن را از شما خواهد گرفت. ﴿وَإِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٖ مُّحِيطٖو من بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌ترسم، عذابی که همۀ شما را فرا بگیرد، و هیچ اثری از شما باقی نگذارد.

﴿وَيَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِكۡيَالَ وَٱلۡمِيزَانَ بِٱلۡقِسۡطِو ای قوم من! پیمانه و ترازو را به دادگری و انصاف بدهید همانگونه که دوست دارید، به شما داده شود. ﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡو از چیزهای مردم نکاهید و با کم کردن پیمانه و ترازو آن را ندزدید. ﴿وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَو در زمین فساد وتباهی نکنید. زیرا استمرار و گناه دین و دنیا را فاسد و تباه می‌نماید، و کشتزارو نسل او نابود می‌کند.

﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡمال حلالی که از آن شماست و خداوند آن‌را باریتان باقی می‌گذارد بهتر است، پس چشم طمع به چیزی ندوزید که به آن نیاز ندارید و بسیار برایتان مضر است. ﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَاگر شما مومن هستید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. ﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِحَفِيظٖو من مراقب و نگاهبان اعمالتان نیستم، بلکه اعمالتان را خداوند ثبت و ضبط می‌نماید، و من فقط پیامی را که با آن مبعوث شده‌ام به شما می‌رسانم.

آیه‌ی ۸۸-۸۷:

﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُ٨٧[هود: ۸۷]. «گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند رها سازیم یا نتوانیم در اموال خود آن‌گونه که می‌خواهیم تصرف کنیم؟ بی‌گمان تو بردبار و خردمند هستی».

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ٨٨[هود: ۸۸]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از سوی خود رزق و روزی خوبی به من داده باشد (آیا می‌توانم به خلاف دستورات او عمل کنم؟)، و نمی‌خواهم شما را از چیزی نهی کنم و خودم مرتکب آن شوم. من تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح چیزی را نمی‌خواهم، و توفیق من هم جز با خدا نیست، و بر او توکل نموده‌ام و به‌سوی او باز می‌گردم».

﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ أَصَلَوٰتُكَ تَأۡمُرُكَ أَن نَّتۡرُكَ مَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآگفتند: «ای شعیب! آیا نمازت ترا فرمان می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند رها سازیم؟ این سخن را در قالب مسخره ود ر قالب این‌که هرگز سخن او را نخواهند پذیرفت به پیامبرشان گفتند. ومعنی سخن‌شان این است که نماز خواندنت سبب شده است ما را از عبادت آنچه نیاکان ما می‌پرستیدند باز داری. پس پرستش خدا از سوی شما مو. جب آن می‌گردد که ما آنچه را نیاکانمان می‌پرستیدند بدون دلیل و فقط به خاطر میل و خواهش تو رها کنیم؟ پس چگونه از تو پیروی کنیم و پدران ونیماکانمان راکهدارای عقل و خرد بودند رها سازیم؟.

و همچنین سخن تو بر ما لازم نمی‌گرداند، ﴿أَن نَّفۡعَلَ فِيٓ أَمۡوَٰلِنَاکه نتوانیم در اموال خود آن‌گونه که می‌خواهیم تصرف کنیم. یعنی تو که به ما می‌گویی پیمانه و ترازو را کامل بدهیم و حقِ آن را بپردازیم ما را از این‌که به دلخواه خود در اموالمان تصرف کنیم باز نمی‌دارد، بلکه ما هرچه بخواهیم می‌کنیم چون اموالمان متعلق به خود ماست و تو در آن حقی نداری.

بنابراین با مسخره به و گفتند: ﴿إِنَّكَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِيمُ ٱلرَّشِيدُبی‌گمان بردباری و متانت و اخلاق نیک و راهیابی صفت توست، پس چیزی جز راهنمایی از تو سر نمی‌زند، و جز به خوبی فرمان نمی‌دهی، و جز از گمراهی و زشتی باز نمی‌داری. منظورشان این بود که شعیب به ضد این دو صفنت متصف، یعنی به بی‌خردی و گمراهی، یعنی چگونه تو بردبار و راه یافته هستی و پدران ما بی‌خرد و گمراه؟!.

آنها از روی تمسخر این سخنان را بر زبان آورده و عکس آن را گمان می‌بردند. اما حقیقت مساله آن‌گونه نبود که آنها گمان می‌بردند. ، بلکه حقیقت همانطور بود که می‌گفتند. نماز شعیب به او فرمان می‌داد تا آنها را از آنچه نیاکان گمراهشان می‌پرستیدند، و از این‌که هر طور بخواهند در اموال خود تصرف نمایند باز دارد، زیرا نماز از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد، و چه منکری بزرگتر از پرستش غیر خداوند است؟ و چه منکر و کار زشتی بزرگتر از ندادن حقوق مردم یا دزدیدن آن از طریق کم کردن پیمانه و ترازو است؟ و در حقیقت شعیب ÷راهیاب و خردمند بود.

﴿قَالَشعیب به آنها گفت: ﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَءَيۡتُمۡ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّيای قوم من! چه می‌اندیشید اگر من در صحت و درستی آنچه آورده‌ام یقین و اطمینان داشته باشم، ﴿وَرَزَقَنِي مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاو خداوند انواع مالها را به من بخشیده باشد.

﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُو من نمی‌خواهم در آنچه شما را از آن نهی می‌کنم با شما مخالفت ورزم، و نمی‌خواهم شما را از کم کردن پیمانه و ترازو نهی کنم و خودم آن را انجام دهم تا درا ین مورد متهم شوم. بلکه شما را از هیچ کاری باز نمی‌دارم مگر این‌که پیش از همه به ترک آن مبادرت می‌ورزم.

﴿إِنۡ أُرِيدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمن هدفی جز این که حالات شما اصلاح شود و منافعتان تامین گردد، ندارم. هدف شخصی ندارم و تا آنجا که می‌توانم برای اصلاح شما می‌کوشم.

و از آنجا که این سخن به نوعی تعریف و تمجید از مقام خودش بود، سوء تفاهم را برطرف کرد و گفت: ﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِو من برای انجام کار خوب و دوری از کار بد، هنری از خود ندارم مگر این‌که خداوند مرا توفیق دهد، و من با قدرت و حرکت خود نمی‌توانم کاری بکنم. ﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُدر کارهایم به او تکیه کرده و به او اعتماد کافی دارم. ﴿وَإِلَيۡهِ أُنِيبُو به‌سوی او باز می‌گردم و عبادت‌هایی را انجام می‌دهم که مرا به انجام آن فرمان داده است و بااین دو کار، یعنی کمک خواستن از پروردگارم و بازگشت به‌سوی او حالات بندگان درست می‌شود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِ[هود: ۱۲۳]. «او را پرستش کنم و بر او توکل نما». و فرموده است: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥[الفاتحة: ۵]. «تنها ترا می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم».

آیه‌ی ۹۰-۸۹:

﴿وَيَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓ أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖ٨٩[هود: ۸۹]. «و ای قوم من ! مخالف با من، شما را بر آن ندارد که همان بلائی به شما برسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما دور نیستند».

﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ٩٠[هود: ۹۰]. «و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به‌سوی او برگردید، بی‌گمان پروردگارم مهربان (و) دوستدار است».

﴿وَيَٰقَوۡمِ لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شِقَاقِيٓو ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من شما را بر آن ندارد، که، ﴿أَن يُصِيبَكُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنكُم بِبَعِيدٖبه شما بلا و عذابی برسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما دور نیستند، چرا که هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی به شما نزدیکند. ﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡو به خاطر گناهانی که مرتکب شده‌اید از پروردگارتان آمرزش بخواهید، ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِسپس در زندگی آینده‌تان با توسل به انجام طاعت او و ترک مخالفتش به سویش باز گردید.

﴿إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞبی‌گمان پروردگارم نسبت به کسی که توبه کند و به‌سوی او بازگردد مهربان است، به او رحم می‌کند و او را می‌آمرزد و توبه‌اش را می‌پذیرد و اورا دوست می‌دارد. ﴿وَدُودٞاز نام‌های‌ خدا می‌باشد و بدین معنی است که او بندگان مؤمن خود را دوست دارد، و آنها هم او را دوست می‌دارند. پس کلمۀ ﴿وَدُودٞ«فعول» به معنی «فاعل» و نیز معنی «مفعول» است.

آیه‌ی ۹۱:

﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗاۖ وَلَوۡلَا رَهۡطُكَ لَرَجَمۡنَٰكَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖ٩١[هود: ۹۱]. «گفتند:‌ ای شعیب! بسیاری از آنچه را که می‌گویی نمی‌فهمیم و ما تو را در میان خود ناتوان می‌بینیم، و اگر قبیله‌ات نبود تو را سنگسار می‌کردیم، و تو پیش ما گرانقدر نیستی».

﴿قَالُواْ يَٰشُعَيۡبُ مَا نَفۡقَهُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَقُولُآنان از موعظه و اندرزهای شعیب به ستوه آمده و گفتند: بسیاری از آنچه را که می‌گویی نمی‌فهمیم، و این به خاطر نفرت آنها از شعیب و گفته‌هایش بود.

﴿وَإِنَّا لَنَرَىٰكَ فِينَا ضَعِيفٗاو ما تو را در میان خود ناتوان می‌بینیم. یعنی تو از بزرگان و سران نیستی، بلکه از مستضعفان و ناتوانان می‌باشی. ﴿وَلَوۡلَا رَهۡطُكَو اگر قبیله‌ات نبود، ﴿لَرَجَمۡنَٰكَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡنَا بِعَزِيزٖحتماً تو را سنگسار می‌کردیم. تو نزد ما ارزش واحترامی نداری و اگر ما با تو کاری نداریم به خاطر احترام قبیله‌ات است.

آیه‌ی ۹۳-۹۲:

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّاۖ إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ٩٢[هود: ۹۲]. «گفت: ای قوم من! آیا قبیله‌ام در نزد شما از خداوند گرامی‌تر است؟ و خدا را پشت سر خویش انداخته و فراموش کرده‌اید، بی‌گمان پروردگارم به آنچه می‌کنید احاطه دارد».

﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنِّي عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِ وَمَنۡ هُوَ كَٰذِبٞۖ وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞ٩٣[هود: ۹۳]. «و ای قوم من بر روش و شیوۀ خودتان عمل کنید، من نیز (به شیوۀ خود) عمل می‌کنم، به زودی خواهید دانست که عذاب رسوا کننده به چه کسی می‌رسد، (و خواهید دانست) چه کسی دروغگو است، چشم براه باشید من هم چشم براهم».

﴿قَالَشعیب با دلسوزی به آنها گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِيٓ أَعَزُّ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِای قوم من! آیا قبیله‌ام در نزد شما از خداوند گرامی‌تر است؟ چگونه به خاطر قبیله‌ام رعایت مرا می‌کنید و به خاطر خدا رعایت مرا نمی‌کنید؟ پس قبیله‌ام برای شما از خداوند مهمتر و گرامی‌تر است. ﴿وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَكُمۡ ظِهۡرِيًّاو خدا را پشت سر انداخته و به آن توجه نکرده و از او نمی‌هراسید ﴿إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِيطٞهمانا پروردگارم به آنچه می‌کنید احاطه دارد و به اندازۀ ذره‌ای از کارهای شما در زمین و آسمان بر او پوشیده نمی‌ماند، و به زودی به کیفر کارهایی که می‌کنید سخت‌ترین سزا را به شما خواهد داد. و هنگامی که شعیب از آنها خسته شد، گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡای قوم من! به روش و دینتان عمل کنید. ﴿إِنِّي عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن يَأۡتِيهِ عَذَابٞ يُخۡزِيهِمن نیز به شیوۀ خود عمل می‌کنم به زودی خواهید دانست که عذاب رسوا کننده به چه کسی می‌رسد روایش می‌کند، و عذاب همیشگی بر چه کسی فرود می‌آید؟ ﴿وَمَنۡ هُوَ كَٰذِبٞو به زودی خواهید دانست که چه کسی دروغگو است، من یا شما؟ و وقتی عذاب بر آنان وارد شد این حقیقت را دانستند. ﴿وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّي مَعَكُمۡ رَقِيبٞو چشم به راه و منتظر باشید که چه بلایی به من می‌رسد، و من هم چشم به راه عذابی هستم که به آن گرفتار خواهید شد.

آیه‌ی ۹۵-۹۴:

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَ٩٤[هود: ۹۴]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید شعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به رحمتی از سوی خود نجات دادیم، و صدایی مرگبار ستمکاران را در گرفت، پس در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و از پای درآمدند».

﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَ كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ٩٥[هود: ۹۵]. «(چنان که) گویی هرگز در آنجا نبودند، هان! نفرین و لعنت بر قوم مدین باد همانطور که قوم ثمود نفرین شدند».

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَاو هنگامی که فرمان ما مبنی بر هلاک کردن قوم شعیب در رسید، ﴿نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلصَّيۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دِيَٰرِهِمۡ جَٰثِمِينَشعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به رحمتی از سوی خود نجات دادیم و صدایی مرگبار ستمکاران را در گرفت، پس در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و از پای درآمدند و صدایی از آنان به گوش نرسید و حرکتی از آنان به چشم نخورد. ﴿كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَآچنان که گویی اصلاًٌ در خانه‌هایشان سکونت نداشته و از ناز و نعمت بهره‌مند نبوده‌اند.

﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡيَنَهان! نفرین بر قوم مدین باد که خداوند آن را هلاک ساخت و رسوا کرد، ﴿كَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُهمانطور که قوم ثمود نفرین شدند، یعنی این دو قبیله در نابودی و دوری از رحمت خدا و هلاکت مشترک بودند.

شعیب ÷خطیب و سخنران پیامبران نامیده می‌شود، چون او خیی زیبا با قومش گفتگو می‌کرد. داستان او فواید و درس‌های عبرت آموز زیادی دارد، که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱- همانطور که کافران به پذیرش اصل اسلام دعوت می‌شوند و به خاطر نپذیرفتن ان مجازات می‌گردند همچنین به پذیرش قوانین و فروع اسلام نیز فراخوانده می‌شوند و به خاطر نپذیرفتن ان مجازات می‌گردند. زیرا شعیب قومش را به توحیدو کامل دادن پیمانه و ترازو فراخواند و به دنبال آن تهدید کرد که چنانچه سرپیچی کنند دچار عذاب الهی خواهند شد.

۲- کاستن از پیمانه و ترازو از گناهان کبیره است، و هرکس با تقلب و کم کردن از پیمانه و ترازو دادو ستد نماید بیم آن می‌رود که در دنیا دزدیدن اموال مردم است، و وقتی که دزدیدن اموال مردم با کاستن پیمانه و ترازو سبب عذاب گردد، پس دزدیدن اموال مردم و گرفتن آن با زور به طریق اولی موجب عذاب می‌باشد.

۳- جز از نوع عمل است، پس هر کس اموال مردم را کم دهد و بخواهد با کاستن از اموال آنها بر مال خودش بیفزاید، به کیفر این کار مال او کم خواهد شد، و این کار باعث از بین رفتن روزی حلال او می‌گردد، زیرا فرمود: ﴿إِنِّيٓ أَرَىٰكُم بِخَيۡرٖمن شما را به خوبی و آسایش می‌بینم. یعنی با این کارهایتان سبب از بین رفتن خوبی و آسایش خود نشوید.

۴- بنده باید به آنچه خداوند به او داده‌است قانع شود و به روزی و درآمدهای حرام چشم ندوزد و به شغل‌های مشروع و حلال قانع گردد و این برایش بهتر است. ﴿بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡروزی حلالی که خداوند برایتان باقی می‌گذارد بهتر است، و روی آوردن به اسباب حرام برای به دست آوردن روزی باعث تلف شدن مال و ثروت می‌گردد، و این روزی حلال است که دارای خیر و برکت باشد.

۵- قناعت به رزق حلال از ملزومات ایمان و آثار آن می‌باشد، زیرا بر حسب آیۀ شریفه زمانی آدمی به رزق حلال خدا قناعت می‌کند که ایمان داشته باشد، و این دلالت می‌نماید که هر گاه عمل نباشد ایمان ناقص است، یا اصلاً ایمانی در کار نیست.

۶- نماز همواره برپیامبران گذشته واجب بوده است، و نماز از بهترین اعمال است و حتی کافران فضیلت و برتری و مقدم بودن آن را بر سایر اعمال قبول داشتند، نماز از کارهای زشت و منکر باز می‌دارد. و نماز ترازویی برای سنجش ایمان و آیین قوانین ایمانی است. پس اگر نماز به صورت شایسته بر پا شود. احوال بنده کامل می‌گردد. و اگر نمای به صورت واقعی بر پا نشود دین آدمی مختل می‌گردد.

۷- مالی که خداوند به عنوان روزی به انسان می‌دهد گرچه خداوند آن را به او بخشیده است اما نمی‌تواند هر طور که دلش بخواهد در ان تصرف کند، زیرا آن مال امانتی است نزد او، و بر اوست که با پرداختن حقوقی که در آن است، و با پرهیز از شغل‌هایی که خدا و پیامبرش حرام نموده‌اند حق خداوند را از آن بپردازد. نه آن‌گونه که کافران و امثال آنها گمان می‌برند مالهایشان از آن خودشان است، و هر طور بخواهند می‌توانند در آن تصرف نمایند، خواه با دستور خدا مطابق و موافق، و خواه مخالف باشد.

۸- آنچه که مکمل کار دعوتگر می‌باشد این است که به انجام دادن چیزی بپردازد که دیگران را به انجام آن دستور می‌دهد. او باید قبل از همه به انجام این کارها مبادرت ورزد و قبل از همه از آنچه مردم را از آن باز می‌دارد باز آید. همانطور که شعیب ÷گفت: ﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أُخَالِفَكُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰكُمۡ عَنۡهُو من نمی‌خواهم در آنچه شما را از آن نهی می‌کنم با شما مخالفت ورزم. نیز به دلیل این‌که خداوند فرموده است:‌ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢[الصف: ۲]. «ای مومنان! چرا چیزهایی را می‌گویید که خود انجام نمی‌دهید؟».

۹- پیامبران موظفند بر حسب توانایی خویش برای تحصیل منافع و مصالح عمومی جامعۀ اسلامی تلاش نمایند و مفاسد و مضار را دفع نموده و یا آنرا کم کنند، ومصالح عام را بر مصالح خاص مقدم بدارند. تامین مصلحت یعنی این که حالات مختلف بندگان بهبود یابد، و امور دینی و دنیوی‌شان سامان پذیرد.

۱۰- هر کس باید به اندازۀ توان خود برای اصلاح جامعه بپاخیزد اما در مسایلی که قدرت و توانایی اصلاحگری را ندارد مورد نکوهش و مذمت قرار نمی‌گیرد. پس بنده باید به اندازۀ توان خود به اصلاح خود و دیگران بپردازد.

۱۱- شایسته است بنده حتی به اندازۀ یک چشم به هم زدن به خودش تکیه نکند، بلکه همواره از پروردگارش یاری بجوید، و بر او توکل نماید و از او توفیق مسئلت کند. و هرگاه توفیقی یافت آن‌را به توفیق دهنده نسبت دهد و به خود نبالد: ﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُتوفق من جز با خدا نیست، بر او توکل نموده‌ام و به‌سوی او باز می‌گردم.

۱۲- باید از آنچه که بر سر امت‌های گذشته آمده است برحذر باشیم، و شاسته است داستان‌هایی که در آن فرود آمدن عذاب بر مجرمان ذکر شده است در قالب وعظ و اندرز یادآوری شود. نیز به منظور تشویق و تحریک مسلمانان نعمت‌هایی را که خداوند به پرهیزگاران ارزانی داشته است یادآوری شود.

۱۳- خداوند گناه توبه کننده را می‌آمرزد و از او صرف نظر می‌کند و او را دوست می‌دارد اما سخن کسی که می‌گوید: «توبه کننده هرگاه توبه نماید خداوند او را عفو خواهد کرد، اما او را دوست نخواهد داشت»، ‌اعتباری ندارد زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٞ وَدُودٞ٩٠و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به‌سوی او برگردید، بی‌گمان پروردگارم مهربان و دوستدار است.

۱۴- خداوند به طرق زیادی از مومنان دفاع می‌کند که مردم برخی از این طرق را می‌دانند و گاهی چیزی را از آن نمی‌دانند.

و در بخری مواقع خداوند به وسیلۀ‌قبیله یا هموطنان‌شان کافران را ازآنان دفع می‌نماید، همانطور که خداوند قبیلۀ شعیب را مانعی جهت سنگسار شدن وی از سوی قومش قرار داد، و ایرادی ندارد برای ایجاد روابطی که منجر به دفاع از اسلام و مسلمانان گردد سعی و تلاش شود، بلکه گاهی اوقات واجب است برای ایجاد چنین روابطی اقدام نمود، چرا که سعی و تلاش در راستای اصلاح و ساماندهی (امور مسلمین) بر حسب توانایی و امکانات امری مطلوب و پسندیده است.

بنابراین اگر مسلمانانی که تحت حکومت کافران هستند دیگران را یاری دادند تا حکومت جمهوری راتشکیل دهند تا افراد و ملت‌ها بتوانند حقوق دینی و دنیوی خود را استیفا کنند، بهتر ازآن است که در برابر دولتی که می‌خواهد حقوق دینی و دنیوی آنان را زیر پا بگذارد و بر نابود کردن و قرار دادن آنان به عنوان برده و کارگر خودش حریص است، تسلیم شوند.

آری، در حال توانستن واجب است کاری کنند که حکومت از آن مسلمانان و آنان حاکم شوند. اما اگر رسیدن به این مرحله امکان پذیر نبود مرحله‌ای که محافظت از دین و دنیای مسلمانان درآن است مقدم بر هر چیزی است والله اعلم.

آیه‌ی ۹۷-۹۶:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ٩٦[هود: ۹۶]«و به راستی موسی را همراه با نشانه‌های خود و دلیل روشن فرستادیم».

﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖ٩٧[هود: ۹۷]. «به سوی فرعون و اشراف و رؤسایش (فرستادیم) پس آنان از فرمان فرعون پیروی کردند درحالیکه فرمان فرعون راست، و مایۀ هدایت نبود».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَاو به راستی که موسی پسر عمران را همراه با نشانه‌های خود که به راستی آنچه او آورده بود دلالت می‌نمود، از قبیل عصا و دست و امثال آن فرستادیم. ﴿وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍو (همراه با) دلیل روشنی که چون خورشید آشکار و روشن بود. ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِبه‌سوی فرعون و اشراف قومش فرستادیم، چون مردم از آنها پیروی می‌کردند. اما آنها تسلیم معجزاتی نشدند که موسی به آنها نشانه داد. همانطورکه مشروح قصۀ آنان در سوره اعراف گذشت. ﴿فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِيدٖولی آنان از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون راست و مایۀ هدایت نبود، بلکه او گمراه و سرکش بود، و جز به آنچه که زیان محض بود دستور نمی‌داد. و چون قومش از او پیروی کردند آنها را هلاک و نابود ساخت.

آیه‌ی ۹۹-۹۸:

﴿يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ٩٨[هود: ۹۸]. «فرعون در روز قیامت پیشاپیش قوم خود حرکت کرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جایگاهی است که بدان وارد می‌شوند!».

﴿وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ٩٩[هود: ۹۹]. «در این دنیا و در روز قیامت نفرین بدرقۀ راه آنان است. چه بد عطائی (به آنان) داده می‌شود!».

﴿يَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ٩٨فرعون در روز قیامت پیشاپیش قوم خود حرکت کرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جایگاهی است که بدان وارد می‌شوند! ﴿وَأُتۡبِعُواْ فِي هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِو خدا و فرشتگان و همۀ مردم آنان را در دنیا و آخرت نفرین می‌کنند. ﴿بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُچه بد چیزی است عذاب خدا و لعنت دنیا و آخرت که بر آنان قرار می‌گیرد.

آیه‌ی ۱۰۱-۱۰۰:

﴿ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَيۡكَۖ مِنۡهَا قَآئِمٞ وَحَصِيدٞ١٠٠[هود: ۱۰۰]. «این از خبرهای شهرهایی است که برای تو بازگو می‌کنیم، برخی از این شهرها هنوز باقی هستند و برخی از بیخ برکنده شده‌اند».

﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖ١٠١[هود: ۱۰۱]. «و ما بر آنان ستم نکردیم، بلکه خودشان بر خویشتن ستم کردند، و معبودانشان که به غیر از خدا می‌پرستیدند و به فریاد می‌خواندند وقتی که فرمان پروردگارت در رسید چیزی را از آنان دفع نکردند، و بر آنان جز نابودی نیافزودند».

وقتی که خداوند داستان این امت‌ها و پیامبرانشان را بیان نمود به پیامبرش فرمود: ﴿ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَيۡكَاین از خبرهای شهرهاست که برای تو بازگو می‌کنیم تا با آن مردمان را بیم دهی، و نشانه‌ای برای رسالت تو و موعظه و پندی برای مومنان باشد.

﴿مِنۡهَا قَآئِمٞبرخی از آنها باقی است و از بین نرفته و آثار خانه‌هایشان باقی مانده است. ﴿وَحَصِيدٞو برخی از آنها از بیخ‌کنده شده است، خانه‌ها و منزلهایشان ویران شده، و هیچ اثری از آن باقی نمانده است.

﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡو ما با گرفتار کردن آنها به انواع عذاب بر آنها ستم نکردیم، ﴿وَلَٰكِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡبلکه خودشان با ارتکاب شرک و کفر و مخالفت ورزیدن بر خویشتن ستم کردند.

﴿فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِي يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَو معبودهایی که به غیر از خدا می‌پرستیدند و به فریاد می‌خواندند وقتی که فرمان پروردگار در رسید چیزی را از آنان دفع نکردند. و هر کس که به غیر از خداوند پناه ببرد به هنگام پیش آمدن سختی‌ها به او فایده‌ای نمی‌دهد.

﴿وَمَا زَادُوهُمۡ غَيۡرَ تَتۡبِيبٖو بر عکس آنچه تصور می‌کردند جز نابودی و زیان و هلاکت بر آنان نیافزودند.

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۲:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ١٠٢[هود: ۱۰۲]. «و عذاب پروردگارت چنین است هرگاه شهرهایی را عقاب دهد که مردمانشان ستمگر باشند، به راستی عذاب خدا دردناک و سخت است».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ١٠٣[هود: ۱۰۳]. «به راستی در این برای کسی که از عذاب آخرت بترسد نشانه‌ای است، آن روزی است که مردم در آن گرد آورده می‌شوند و آن روز روزی است که (اهوال و صحنه‌های وحشت‌انگیزش) مشاهده می‌گردد».

﴿وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ١٠٤[هود: ۱۰۴]. «و آنرا مگر تا مدتی معین به تاخیر نمی‌اندازیم».

﴿وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ١٠٢و عذاب پروردگارت چنین است هرگاه شهرهایی را عقاب دهد که مردمانشان ستمگر باشند، به راستی عذاب خدا دردناک و سخت است. یعنی آنان را از بین برده و نابود می‌کند و آنچه را به جای خدا به فریاد می‌خواندند کوچکترین سودی به آنان نمی‌رساند.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِبه راستی در این برای کسی که از عذاب آخرت بترسد عبرت و دلیلی است بر این‌که ستمگران و گناهکاران هم در دنیا و هم در آخرت به عذاب گرفتار خواهند شد. سپس به بیان حالت آخرت پرداخت و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُآن روزی است که مردم در آن گرد آورده می‌شوند تا سزا و جزا یابند و تا عظمت خدا و عدالت گستردۀ او برای آنان آشکار شود و او را آن‌گونه که شایسته است بشناسند. ﴿وَذَٰلِكَ يَوۡمٞ مَّشۡهُودٞو آن روز روزی است که خدا و فرشتگان و همۀ آفریدگان در آن حاضر می‌آیند. ﴿وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ١٠٤و آمدن روز قیامت را مگر تا مدتی معین به تأخیر نمی‌اندازیم. پس هرگاه مدت زمان دنیا و عمر مخلوقاتی که خدا در آن خلق نموده است به پایان رسید آنگاه خداوند را به سرای آخرت منتقل می‌نماید، و احکام جزائی‌اش را بر آنان اجرا می‌کند، همانطور که احکام شرعی خود را در دنیا بر آنان اجرا نمود.

آیه‌ی ۱۰۸-۱۰۵:

﴿يَوۡمَ يَأۡتِ لَا تَكَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِيّٞ وَسَعِيدٞ١٠٥[هود: ۱۰۵]. «روزی که (قیامت) فرا می‌رسد هیچ‌کس جز به اذن او سخن نمی‌گوید، پس دسته‌ای از آنان بدبختند و دسته‌ای از آنان خوشبخت».

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ١٠٦[هود: ۱۰۶]. «اما آنان که بدبختند در آتش‌اند، آنان در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله دارند».

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٠٧[هود: ۱۰۷]. «آنان که در آن جا تا زمانی که آسمان‌ها و زمین باقی است جاودانه می‌مانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بی‌گمان پروردگار تو هر کاری را که بخواهد انجام می‌دهد».

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨[هود: ۱۰۸]. «و اما کسانی که خوشبخت‌اند در بهشت به سر می‌برند و در آنجا تا زمانی که آسمان‌ها و زمین باقی است جاودانه‌اند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بخشش بزرگی می‌دهد که گسستنی نیست».

﴿يَوۡمَ يَأۡتِآن روزی که (قیامت) فرا می‌رسد و خلق گرد می‌آیند، ﴿لَا تَكَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِهیچ‌کس جز به اجازۀ خدا سخن نمی‌گوید، حتی پیامبران و فرشتگان بزرگوار جز با اجازۀ او شفاعت نمی‌کنند. ﴿فَمِنۡهُمۡبرخی از مردم، ﴿شَقِيّٞ وَسَعِيدٞبدبختند و برخی خوشبخت. بدبختان کسانی‌اند که به خدا کفر ورزیده، و پیامبران را تکذیب کرده و از دستور خدا سرپیچی کرده‌اند. و خوشبختان، مومنان پرهیزگار هستند.

﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْو سزای کسانی که دچار بدرختی و رسوایی شده‌اند این است که، ﴿فَفِي ٱلنَّارِدر عذاب آتش غوطه ور شده و عذاب آتش بر آنان سخت می‌آید، (لَهُمْ فِیهَا ) ﴿لَهُمۡ فِيهَاآنان از سختی عذابی که در آن گرفتار آمده‌اند، ﴿زَفِيرٞ وَشَهِيقٌدر آنجا در هر دم و بازدم خود ناله سر می‌دهند، و آن بدترین و زشت‌ترین صداست.

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَآنان که در جهتنم که چنین عذاب سختی دارد برای همیشه در آن جاودانه می‌مانند، مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد در آن نباشند، و این قبل از دخول آن است. همانطور که جمهور مفسرین گفته ان. پس استثنا بر این مبنا مربوط به قبل از وارد شدن به جهنم است. پس آنان همواره در جهنم جاودانه می‌مانند، به جز زمانی که قبل از وارد شدن به جهنم است.

﴿إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُبی‌گمان پروردگارت تو هر کاری را که بخواهد انجام دهد انجام می‌دهد. پس آنچه را که بخواهد انجام دهد و حکمت او انجام شدنش را اقتضا نماید آن را انجام می‌دهد، و هیچ‌کس نمی‌تواند او را از آنچه که می‌خواهد باز دارد.

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْو اما کسانی‌که به سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافته‌اند، ﴿فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَدر بهشت‌اند، و تا زمانی که آسمان‌ها و زمین باقی است جاودانه می‌مانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد. این را با ﴿عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ(بخشش ناگسستنی)، تأکید کرد. یعنی ناز و نعمت پایدار و لذت عالی که خداوند به آنها بخشیده است همیشگی می‌باشد، و هیچ وقت قطع نمی‌شود. از خداوند بزرگوار می‌خواهیم که ما را از زمرۀ آنان بگرداند.

آیه‌ی ۱۰۹:

﴿فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّمَّا يَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِۚ مَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِيبَهُمۡ غَيۡرَ مَنقُوصٖ١٠٩[هود: ۱۰۹]. «پس، از بطلان آنچه می‌پرستند در تردید مباش، اینان همان چیزهایی را می‌پرستند که پدران‌شان در گذشته می‌پرستیدند، و ما بهرۀ آنان را بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿فَلَا تَكُ فِي مِرۡيَةٖ مِّمَّا يَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِاز باطل بودن آنچه این مشرکان می‌پرستند تردید نکن، زیرا دلیل عقلی و شرعی ندارند، بلکه دلیل و شبهۀ آنان این است که، ﴿مَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُآنان همان چیزهایی را می‌پرستند که پدران‌شان در گذشته می‌پرستیدند. و مع لوم است که این حتی شبهه‌ای را نیز ایجاد نمی‌کند، گذشته از این‌که دلیلی باشد، چون به جز سخن پیامبران که سند و مدرک معتبری هستند سخن دیگران معتبر نیست، و باید برای اثبات صحت آن دلیل آورد. خصوصاً سخن چنین افرادی گمراه که در رابطه با موضوع دین سخنان پوچ و باطل فراوانی از آنان روایت شده است، زیرا گفته‌هایشان ـ هر چند که بر آن اتفاق نموده بودند ـ اشتباه و آکنده از گمراهی است.

﴿وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِيبَهُمۡ غَيۡرَ مَنقُوصٖو ما بهرۀ آنان‌را بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد. حتماً بهره‌شان از دنیا که برایشان مقدور شده است به آنان می‌رسد گرچه آن بهره در نگاه مردم زیاد یا زیبا باشد. اما این امر دلیلی بر شایستگی آنان نیست زیرا خداوند دنیا را به کسی‌که دوستش بدارد و نیز به کسی که دوست نمی‌دارد می‌بخشد، اما ایمان و دین را جز به کسی که دوستش دارد نمی‌دهد. بنابر این از اتفاق نظر گمراهان بر سخنان پدران گمراهشان و نعمت‌هایی که خداوند به آنان ارزانی داشته است نباید فریب خورد.

آیه‌ی ۱۱۱-۱۱۰:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِيهِۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ١١٠[هود: ۱۱۰]. «و به درستی که ما کتاب را به موسی دادیم، آنگاه در آن اختلاف شد، و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود قطعاً در میان آنان داوری می‌شد و آنان سخت در شک و تردیدند».

﴿وَإِنَّ كُلّٗا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمۡ رَبُّكَ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ إِنَّهُۥ بِمَا يَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ١١١[هود: ۱۱۱]. «و پروردگارت (سزای) اعمال همگان را بی‌ کم و کا ست می‌دهد و او به آنچه می‌کنند آگاه است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که کتاب تورات را که موجب آن است بر اوامر و نواهی‌اش اتفاق نمود و بر آن اجماع نمود به موسی داده است. اما با وجود این کسانی که خود را به تورات منسوب می‌کنند در آن اختلاف نمودند و این اختلاف به عقاید و جامعۀ دینی‌شان ضرر وارد کرد. ﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَو اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که آنها را مهلت دهد و در دنیا آنان را به عذاب گرفتار نکند، ﴿لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡقطعاً در میان آنان داوری می‌شد، و عذاب او بر ستمگران فرود می‌آمد، و اما حکمت خداوند متعال اقتضا نموده است که حکم و داوری میان آنها را تا روز قیامت به تأخیر اندازد، و آنها در شک باقی مانده‌اند. پس وقتی موضعگیری آنان در مقابل کتاب خودشان چنین ا ست بعید نیست که گروهی از یهود به قرآنی که به تو وحی شده است ایمان نیاورند و در آن شک داشته باشند. ﴿وَإِنَّ كُلّٗا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمۡ رَبُّكَ أَعۡمَٰلَهُمۡو قطعاً خداوند در روز قیامت دادگرانه میان آنها قضاوت خواهد کرد و هرکس را آن‌گونه که سزاوارش باشد سزا و جزا می‌دهد. ﴿إِنَّهُۥ بِمَا يَعۡمَلُونَ خَبِيرٞو او به آنچه از خوبی و بدی انجام می‌دهند آگاه است، پس هیچ یک از کارهای بزرگ و کوچک‌شان بر او پوشیده نیست.

آیه‌ی ۱۱۵-۱۱۲:

﴿فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ١١٢[هود: ۱۱۲]. «پس همانگونه که فرمان یافته‌ای استقامت کن و (نیز) کسی که همراه تو روی به خدا آورده است (باید چنین کند) و سرکشی می‌کنید، بی‌گمان او به آنچه می‌کنید بیناست».

﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ١١٣[هود: ۱۱۳]. «و به ستمکاران گرایش پیدا نکنید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید، و جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید، و یاری نمی‌گردید».

﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ١١٤[هود: ۱۱۴]. «و در دو طرف روز و در اوائل شب نماز بگزار، بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را از میان می‌برند. این پندی است برای پندپذیران».

﴿وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١١٥[هود: ۱۱۵]. «و شکیبایی کن که خداوند پاداشن نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد».

خداوند هنگامی که از عدم استقامت اهل کتاب خبر داد که موجب اختلاف و دو دستگی آنان شد، پیامبرش محمد صو مومنان را دستور داد تا همان‌گونه که فرمان یافته‌اند پایداری و استقامت ورزند و آیین‌هایی را که خداوند مشروع نموده است در پیش بگیرند، و عقاید درستی را که خداوند به انان ارزانی داشته است پاس بدارند. و از آن منحرف نشون و بر آن مواظبت نمایند و همیشه به آن پایبند باشند و بر رعایت حد و مری که خداوند برایشان معین نموده است پابرجا مانده و از آن تجاوز نکنند.

﴿إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞبی‌گمان او به آنچه می‌کنید بیناست. یعنی هیچ چیزی از کارهایتان بر او پوشیده نمی‌ماند و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. در این آیه مسلمانان بر استقامت و پایداری تشویق، و از ضد آن نهی شده‌اند. به همین خاطر آنان را بر حذر داشت و از این‌که به کسانی تمایل و گرایش پیدا کنند که از راه راست منحرف شده‌اند و فرمود:

﴿وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْو به ستمکاران گرایش پیدا نکنید، زیرا وقتی که به‌سوی آنان گرایش پیدا کنید و در ستم‌شان با آنان موافقت نمایید و یا به ستمی که آنان روا می‌دارند خشنود شوید، ﴿فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُآتش دوزخ به شما خواهد رسید. ﴿وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَجز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید، که شما را از عذاب خدا نجات بدهند، و چیزی از پاداش خدا را برای شما فراهم نمی‌کنند. ﴿ثُمَّ لَا تُنصَرُونَو عذاب را آنگاه که فرا رسد از شما دور نمی‌کنند. پس در این آیه از گرایش به ستمگران نهی شده است، و منظور از «رکون» گرایش و پیوستن به ستم ستمگر، و همسویی با او و راضی شدن به ستمی است که انجام می‌دهد. پس وقتی که چنین وعیدی در مورد گرایش به ستمگران آمده است، حالت ستمگران چگونه خواهد بود؟ از خداوند می‌خواهیم که ما را از ستم دور بدارد.

﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَو خداوند متعال به بر پا داشتن نماز به‌طور کامل در ﴿طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِاول و آخر روز که نماز صبح و ظهر و عصر در آن داخل شده است دستور می‌دهد. ﴿وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِو در ساعتی از شب نماز بگذار. نماز مغرب و عشا و نماز شب «قیام اللیل» در این داخل است، زیرا این نماز انسان را به خدا نزدیک می‌نماید.

﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِبی‌گمان نیکی‌ها، بدی‌ها را از میان می‌برد. یعنی نمازهای پنج گانه و نمازهای نقل که به دنبال آنها انجام می‌شوند از بزرگ‌ترین نیکی‌ها به حساب آمده و انسان را به خدا نزدیک می‌نمایند و پاداش زیادی به همراه دارند. زیرا بدیها، گناهان صغیره است همانطور که احادیث صحیحی که از پیامبر صثابت شده آن را مقید کرده است. مانند فرمودۀ پیامبر که می‌فرماید: «و نمازهای پنج گانه، و جمعه تا جمعه‌ای دیگر و رمضان تا رمضانی دیگر گناهانی را که در این میان انجام شده‌اند محو می‌کنند، به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز شود». آیه‌ی ای در سورۀ نساء نیز آن را مقید به پرهیز از گناهان کبیره نموده است: ﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا٣١[النساء: ۳۱]. «اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی می‌شوید، بپرهیزید، بدیهایتان ر می‌زداییم، و شما را به جایگاه خوبی در می‌آوریم».

﴿ذَٰلِكَآن. شاید به همۀ مطالبی باشد که گذشت، اعم از استقامت بر راه است و تعدی نکردن از ان و گرایش پیدا نکردن به ستمگران، و امر به برپا داشتن نماز و این‌که نیکی‌ها، بدی‌ها را می‌زدایند. همۀ این‌ها ﴿ذِكۡرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَپندی است برای پند پذیران و از این طریق آنچه را که خداوند آنان‌را به آن فرمان داده و یا از آن بازداشته است می‌فهمند. و از اوامری که نیکی‌ها را به دنبال دارند و بدیها را دور می‌کنند فرمان می‌برند اما این کارها نایز به مجاهدۀ با نفس و تلاش و شکیبایی دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَٱصۡبِرۡو دل را بر طاعت خدا پایدار ساز، و از نافرمانی او بر حذر دار، و بر آن استوار دار. و این راه را ادامه بده و دلتنگ و آزرده خاطر مشو. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَچرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد، بلکه کارهای خوب آنان را می‌پذیرد، و پاداش آنها را بر اساس بهترین کارشان به آنان می‌هد. و این تشویق بزرگی است برای صبر و شکیبایی ورزیدن، و هرگاه انسان ضعیف و سست شود با به یادآوردن پاداش خدا تقویت می‌گردد.

آیه‌ی ۱۱۷-۱۱۶:

﴿فَلَوۡلَا كَانَ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِن قَبۡلِكُمۡ أُوْلُواْ بَقِيَّةٖ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡفَسَادِ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّنۡ أَنجَيۡنَا مِنۡهُمۡۗ وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجۡرِمِينَ١١٦[هود: ۱۱۶]. «در سده‌های قبل از شما اگر انسان‌هایی فاضل و نیکوکار را به وجود نمی‌آوردم که از فساد در روی زمین نهی می‌کردند، ادیان الهی به طور کلی از میان می‌رفتند، اما این نوع انسان‌ها کم بودند و سرانجام نجات‌شان دادم. و ستمکاران به دنبال خوشگذرانی و تنعمی بودند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود، گناهکار بودند».

﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ١١٧[هود: ۱۱۷]. «و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که شهرها را از روی ستم ویران کند درحالیکه ساکنان آن جاها نیکوکاران باشند».

پس از آنکه خداوند متعال بیان داشت امت‌هایی را هلاک ساخت که پیامبران را تکذیب کردند و فرمود بیشتر امت‌های گذشته منحرف بودند، و حتی بیشتر کسانی که اهل کتاب بودند، نیز منحرف بودند، و این امر سبب می‌شود تا ادیان آسمانی نابود شوند، فرمود: اگر خدا درمیان امت‌های پیش از شما، افرادی فاضل و نیکوکار را به وجود نمی‌آورد که مردم را به هدایت فرا خوانده و از فساد و گمراهی باز دارند که ادیان به برکت وجود همین افراد ماندگار شدند اگر چنین نبود فساد و انحرافی بزرگ روی می‌داد و به طور کلی ادیان الهی از بین می‌رفتند، اما تعداد آنان بسیار اندک بوده است و سرانجام کارشان چنین شد که با پیروی کردن از پیامبران و پایبندی به امور دینی‌شان خداوند آنان‌را نجات داد و خداوند حجت خویش را بر دست آنان به اتمام رساند ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «و این بدان خاطر بود که تا هرکس از آنان که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک شود و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند»، دلیل و حجتی که از سوی خدا بر وی ظاهر گشته است.

﴿وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِيهِولی ستمکاران به دنبال ناز و نعمت و خوشگذرانی رفتند و آن را با چیزی دیگر عوض نکردند.

﴿وَكَانُواْ مُجۡرِمِينَبه سبب غوطه‌ور شدن در ناز و نعمت و خوشگذرانی ستمکار شدند. بنابر این عذاب بر آنان واجب گردید، و خداوند آنها را ریشه کن کرد. و این تشویقی است برای این امت که بایددر میان آنها افراد مصلح باشد تا آنچه را مردم فاسد کرده‌اند اصلاح نمایند و دین خدا را بر پا دارند، و هرکس را که گمراه شده است به‌سوی هدایت فرا بخوانند و در مقابل اذیت و آزار آنان شیکبایی ورزند، و آنان را از کوری به بینایی بیاورند و روشنایی بخشند. و این بالاترین حالتی است که باید برای رسیدن به آن تلاش نمود. و صاحب چنین صفتی اگر عملش را خالصانه برای پروردگار جهانیان انجام دهد به مقام پیشوا و رهبریت دینی می‌رسد.

﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ١١٧[هود: ۱۱۷]. و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که ستمگرانه اهل شهرها را نابود نماید در حالی که نیکوکاران باشند. و به ا عمال خوب و نیکو ادامه دهند. پس خداوند آنها را هلاک نکرد مگر وقتی که ستم کردند و حجت بر آنان اقامه گردید.

و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد که خداوند آبادی‌ها را به خاطر ستمی که در گذشته انجام داده‌اند هلاک نخواهد کرد. به شرطی که توبه کنند و اعمالشان را صالح گردانند. زیرا خداوند آنها را می‌بخشد و ستم گذشتۀ آنا‌را محو می‌نماید.

آیه‌ی ۱۲۳-۱۱۸:

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨[هود: ۱۱۸]. «و اگر پروردگارت می‌خواست مردمان را یک امت قرار می‌داد، ولی همواره اختلاف دارند».

﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ١١٩[هود: ۱۱۹]. «مگر کسی که خداوند به و رحم کرده باشد، و برای این آنان را آفریده است، و سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر می‌کنم».

﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَۚ وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ١٢٠[هود: ۱۲۰]. «و از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیاز داری بر تو می‌خوانیم تا دلت را بدان استوار بداریم، در ضمن این (سوره) برای تو حق آمده است، و برای مؤمنان پند و یادآوری (مهمی) است».

﴿وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ١٢١[هود: ۱۲۱]. «و به کسانی که ایمان نمی‌آورند، بگو: بر شیوۀ خود عمل کنید ما نیز عمل می‌کنیم».

﴿وَٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ١٢٢[هود: ۱۲۲]. «و چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم».

﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٢٣[هود: ۱۲۳]. «و (آگاهی از) غیب آسمان‌ها و زمین ویژۀ خداست، و همۀ کارها به او برمی‌گردد، پس او را بپرست، و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه می‌کنند غافل نیست».

خداوند متعال خبر می‌دهد که اگر او می‌خواست همه‌ی مردم را در قالب یک امت بر دین اسلام قرار می‌داد، زیرا مشیت و خواست او محدودیتی ندارد و انجام هیچ کاری برای او غیر ممکن نیست، اما حکمت او اقتضا نموده است که آنان همواره مختلف و با راه راست مخالف باشند و از راههایی پیروی کنند که به جهنم منتهی می‌شود. و هر گروه چیزی را که می‌گوید حق می‌پندارد و سخن دیگری را گمراهی می‌بینند. ﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَمگر کسی‌که خداوند به آنان رحم کند و آنها را به شناخت حق و عمل کردن به آن رهنمون گرداند، پس ایشان سعادت را دریافته و عنایت خداوند و توفیق الهی آنان را دربرگرفته است، وغیر از ایشان همه خوارند و به خودشان واگذار شده‌اند. ﴿وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡو آنان را برای این آفریده است. یعنی حکمت او اقتضا نمود که آنان را بیافریند تا برخی از آنان نیک بخت باشند و برخی بدبخت، برخی متحد و برخی مختلف باشند، دسته‌ای را هدایت نمود، و گمراهی را بر دسته‌ای از آنان مقرر گرداند، تا عدل و حکمت الهی برای بندگانش روشن شود و خوبی و بدی که در سرشت انسان‌ها نهاده شده است آشکار گردد، و تا بازار جهاد و عبادت‌هایی که جز با امتحان و آزمایش میسر نمی‌شود دایر گردد.

﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَو برای این‌که سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر می‌کنم. پس باید برای جهنم افرادی فراهم شوند تا کارهایی را انجام دهند که انسان را به جهنم می‌رساند.

در این سوره سرگذشت و اخبار پیامبران بیان شد، سپس حکمت آن را بیان کرد و فرمود: ﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَو از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیازی داری به تو می‌خوانیم تا بدین وسیله دلت را بدان استوار بداریم، و قلبت آرام گیرد و پا برجا شود، و شکیبایی بورزی، همانطور که پیامبر اولوالعزم صبر و شکیبایی ورزیدند. زیرا انسان دوست دارد از دیگران الگو بدراری کند، و با اقتدار به دیگران بهتر می‌تواند کارهایش را انجام دهد و از این طریق می‌خواهد از دیگران گوی سبقت را ببرد، و حق نیز با بیان شواهد، و در صورت فراوانی کسانی که آن را بر پا می‌دارند استوار می‌گردد. ﴿وَجَآءَكَ فِي هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّو در این سوره حق و یقین برایت آمده است، و به هیچ صورت در آن شکی نیست. پس آگاهی یافتن از آن آگاهی یافتن از حق است، و بزرگ‌ترین برتری انسان‌ها شناخت حق است. ﴿ی ﴿وَمَوۡعِظَةٞ وَذِكۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَاست برای مومنان زیرا از آن پند می‌گیرند و از کارهای ناپسند باز می‌آیند و کارهایی را که مورد پسند خداست به یاد می‌آورند و آن را انجام می‌دهند. اما هرکس که اهل ایمان نیست موظعه و اندرز به آنان سودی نمی‌بخشد. بنابر این فرمود: ﴿وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَو به کسانی که ایمان نمی‌آورند بعد از آنکه حجت بر آنان اقامه گردید به آنها بگو: ﴿ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَكَانَتِكُمۡبه حالت و شیوۀ خود عمل کنید. ﴿إِنَّا عَٰمِلُونَما نیز به شیوۀ خود عمل می‌کنیم. ﴿وَٱنتَظِرُوٓاْو چشم به راه باشید که چه چیزی بر سرما می‌آید. ﴿إِنَّا مُنتَظِرُونَما (هم) چشم به راه هستیم که چه چیزی بر سر شما می‌آید.

و خداوند بین هر دو گروه جدایی آورد، و کاری کرد که بندگان مومنش هلاکت دشمنان خدا را با چشم سر ببیند.

﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِو آگاهی از امور پنهان و غیب آسمان‌ها و زمین ویژۀ خداوند است.

﴿وَإِلَيۡهِ يُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ كُلُّهُۥو همۀ کارها و انجام دهندگان آن به‌سوی او بر می‌گردند، پس پاک را از ناپاک جدا می‌نماید. ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَكَّلۡ عَلَيۡهِبنابر این عبادت را برای او انجام بده و آن عبارت از انجام چیزهایی است که خداوند به انجام آن فرمان داده است، و بر انجام آن توانایی داری. و در این کار بر خدا توکل کن. ﴿وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَو پروردگارت از کار خوب و بدی که انجام می‌دهند غافل نیست، بلکه آگاهی‌اش آن را احاطه کرده و قلمش بر آن رفته و فرمان او و سزا و جزایش بر آن جاری است.

پایان تفسیر سوره‌ی هود

تفسیر سوره‌ی يوسف

مکی و ۱۱۱ آیه است.

آیه‌های ۳-۱:

﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ١[یوسف: ۱]. «الف، لام، را. این آیه‌های کتاب روشن است».

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٢[یوسف: ۲]. «ما آن‌را (به صورت) کتاب خواندنی و (به زبان) عربی فرو فرستادیم باشد که شما دریابید».

﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ وَإِن كُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ٣[یوسف: ۳]. «ما از طریق این قرآن و از جانب خویش بهترین سرگذشها را برای تو بازگو می‌کنیم، هر چند پیش از آن بی‌خبران بودی».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آیات قرآن، ﴿ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِآیات کتاب روشن است. یعنی کلمات و معانی آن واضح و روشن است، و از جملۀ روشنی و واضح بودن آن این است که خداوند آن را به زبان فصیح عربی که بهترین و روشن‌ترین زبانهاست نازل نموده است. این قرآن، روشنگر همۀ نیازهای مردم از قبیل حقایق مفید است و این روشنگری و تبیین برای این است که ﴿لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَشما آن را دریابید. یعنی تا حدود، اصول، فروع، اوامر و نواهی آن را بفهمید.

و هرگاه آن را به قین دانستید و دل‌هایتان با معرفت و شناخت آن آراسته گردید جوارح و اعضایتان طبق دستور آن عمل خواهد کرد، و از آن فرمان خواهید برد، ﴿لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَبا تکرار معانی شریف و والای آن در اذهانتان عقلهایتان رشد یابد و به تکامل برسد.

﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَما از طریق این قرآن و از جانب خویش بهترین سرگذشت‌ها را برای تو بازگو می‌کنیم.

و این قصه‌ها را بهترین سرگذشت‌ها نامید، چون راست بوده و عبارت ساده و روان و عانی زیبایی دارند. ﴿بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَبه سبب آنچه که این قرآن بر آن مشتمل است. و آن را به تو وحی نمودیم و تو را به وسیلۀ آن بر سایر پیامبران برتری دادیم، و ای منت و احسان و شرف خالصی از جانب خداست. ﴿وَإِن كُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِينَهر چند که پیش از این‌که خداوند به تو وحی نماید نمی‌دانستی که کتاب و ایمان چیست، اما آن‌را نوری قرار دادیم و هرکس از بندگان خود را که بخواهیم با ان هدایت می‌کنیم.

و خداوند از داستان‌هایی که در قرآن آمده‌اند ستایش نمود و از آنها به عنوان بهترین داستان‌ها یاد کرد، پس در هیچ کتابی داستانی مانند داستان‌های قرآن وجود ندارد. بنابر این داستان یوسف و پدر و برادرانشان را بیان کرد که داستانی بس عجیب و زیباست، و فرمود:

آیه‌ی ۶-۴:

﴿إِذۡ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّي رَأَيۡتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوۡكَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَيۡتُهُمۡ لِي سَٰجِدِينَ٤[یوسف: ۴]. «آنگاه که یوسف به پدرش گفت: ای پدر (عزیز)م، همانا من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم که برایم سجده می‌برند!».

﴿قَالَ يَٰبُنَيَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡيَاكَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيۡدًاۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٥[یوسف: ۵]. «گفت: فرزندم! خوابت را برای برادرانت بیان مکن که برای تو بداندیشی می‌کنند، بی‌گمان شیطان دشمن آشکار انسان است».

﴿وَكَذَٰلِكَ يَجۡتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ ءَالِ يَعۡقُوبَ كَمَآ أَتَمَّهَا عَلَىٰٓ أَبَوَيۡكَ مِن قَبۡلُ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٦[یوسف: ۶]. «و بدینسان پروردگارت تو را بر می‌گزیند و تعبیر خواب‌ها را به تو می‌آموزد و نعمت خود را بر تو و خاندان یعقوب کامل می‌کند همانطور که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق کامل نمود. بی‌گمان پروردگارت دانا و حکیم است».

بدان که خداوند بیان نمود بهترین داستانها را در این کتاب برای پیامبرش تعریف می‌نماید. سپس این داستان را بیان کرد و آن را شرح داد، و آنچه را در آن اتفاق افتاده است ذکر نمود. پس دانسته شد که آن یک داستان کامل و زیباست، و هرکس بخواهد این داستان را با روایت‌های اسرائیلی که سند و ناقلی ندارند و غالباً دروغ هستند، کامل کند، در واقع می‌خواهد کاستی‌های خداوند را در این داستان جبران نماید و چیزی را کامل کند که به گمان او ناقص است. و این کار بی‌نهایت زشت است. بسیاری از تفاسیر در این زمینه مملو از دروغ پردازیهای زشت و متضادی هستند که با آنچه خدا تعریف نموده است سازگاری ندارد.

پس بنده باید آنچه را که خداوند تعریف نموده بفهمد، و یاد بگیرد و مسایلی را که از پیامبر ÷نقل نمی‌شود رها کند.

﴿إِذۡ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِآنگاه که یوسف به پدرش یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل گفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّي رَأَيۡتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوۡكَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَيۡتُهُمۡ لِي سَٰجِدِينَپدر جان! من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم که برابرم سجده می‌کنند.

این خواب مقدمه‌ای بود برای مقام بلندی که یوسف ÷در دنیا و آ[رت به دست آورد. و این چنین خداوند هرگاه بخواهد کار بزرگی راانجام دهد قبل از آن مقدمه‌ای را فراهم کرده و راه را برای آن هموار می‌نماید، و بنده را برای مقابله با سختی‌هایی که برایش پی می‌آید آماده می‌کند، و این به خاطر لطف و احسان خدا نسبت به بنده است.

یعقوب خواب یوسف را چنین تعبیر کرد که خورشید مادرش و ماه پدرش است و ستارگان برادران او هستند، و او به جایی خواهد رسید که پدر و مادر جوان و برادرانش برای او سر تعظیم فرود می‌آورند و به خاطر احترام و بزرگداشت او سجده می‌کنند. ولی باید اسباب این کار از پیش فراهم شود و خداوند او را برگزیند و نعمت خویش را با ارزیانی داشتن علم و عمل و قدرت به او در زمین کامل بگرداند. و این نعمت، خاندان یعقوب را که برای و سجده بردند و از وی پیروی کردند، فرا خواهد گرفت. ﴿وَكَذَٰلِكَ يَجۡتَبِيكَ رَبُّكَو بدینسان پروردگارت با او صاف بزرگوار و زیبایی که به تو ارزانی نموده تو را برمی‌گزینند. ﴿وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِو تعبیر خوابها و معانی سخن‌های راستین مانند کتابهای آسمانی و امثال آن را به تو می‌آموزد. ﴿وَيُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَو نعمت خویش را در دنیا و آخرت بر تو کامل می‌نماید و هم در دنیا و هم در آخرت به تو خوبی عطا می‌کند.

﴿كَمَآ أَتَمَّهَا عَلَىٰٓ أَبَوَيۡكَ مِن قَبۡلُ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَهمانطور که پیش از این آن را بر پدرانت ابراهیم و اسحاق کامل نمود، و نعمت‌های بزرگ دینی و دنیوی به آنان بخشید. ﴿إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٞبی‌گمان پروردگارت دانا و حکیم است. یعنی آگاهی و علم او هر چیزی را احاطه کرده است، و بر نیک و بدی که در دل‌های بندگان نهفته است احاطه دراد. پس به هر یک از آنان بر حسب حکمت خویش عطا می‌کند. او حکیم است و هر چیزی را در جای آن قرار می‌دهد.

و هنگامی که یعقوب تعبیر خواب یوسف را بیان کرد به او گفت: ﴿يَٰبُنَيَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡيَاكَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيۡدًافرزندم! خوابت را برای برادرانت بیان مکن که برای تو بد اندیشی می‌کنند. یعنی از این‌که تو رئیس و بزرگ آنها خوای شد به تو حسادت ورزیده و برایت بداندیشی خواهند کرد. ﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِينٞبی‌گمان شیطان دشمن آشکار انسان است و از مبارزه با او خسته نمی‌شود و دست نمی‌کشد و شب و روز و به صورت پنهان و آشکار با او مبارزه می‌کند.

پس باید از عواملی پرهیز کرد که به وسیلۀ آن شیطان بر بنده مسلط می‌گردد. یوسف از دستور پدرش اطاعت نمود و برادرانش را ازاین خواب آگاه نکرد و خواب را از آنها پنهان نمود.

آیه‌ی ۹-۷:

﴿لَّقَدۡ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَايَٰتٞ لِّلسَّآئِلِينَ٧[یوسف: ۷]. «بی‌گمان در (سرگذشت) یوسف و برادرانش برای پرسشگران نشانه‌هایی است».

﴿إِذۡ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰٓ أَبِينَا مِنَّا وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٨[یوسف: ۸]. «هنگامی که گفتند: همانا یوسف و برادرش در نزد پدرمان از ما محبوبترند، حال آنکه ما گروهی نیرومند هستیم، بی‌گمان پدرمان در اشتباه آشکاری است».

﴿ٱقۡتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ ٱطۡرَحُوهُ أَرۡضٗا يَخۡلُ لَكُمۡ وَجۡهُ أَبِيكُمۡ وَتَكُونُواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ قَوۡمٗا صَٰلِحِينَ٩[یوسف: ۹]. «یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی بیافکنید تا توجه پدرتان فقط به شما بوده و پس از آن گروهی شایسته باشید».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَايَٰتٞبی‌گمان در سرگذشت یوسف و برادرانش برای پرسشگران عبرت‌ها و دلایلی است بر بسیاری از مطالب و اهداف نیکو. ﴿لِّلسَّآئِلِينَیعنی برای هرکس که با زبان حال یا قال از آن بپرسد، زیرا پرسشگران از نشانه‌ها و عبرت‌ها بهره‌مند می‌شوند، اما کسانی که روی گردانی می‌کنند از نشانه‌ها و داستان‌ها و دلایل بهره‌مند نمی‌شوند. ﴿إِذۡ قَالُواْآنگاه که در میان خود گفتند: ﴿لَيُوسُفُ وَأَخُوهُیوسف و برادر تنی‌اش بنیامین. او و یوسف از یک مادر بودند و گرنه همه فرزندان یعقوب و برادر بودند. ﴿وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰٓ أَبِينَا مِنَّا وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌدر نزد پدرمان از ما محبوب‌ترند، حال آنکه ما گروهی نیرومند هستیم، پس چگونه پدر بیشتر به آنها محبت و مهربانی می‌نماید؟!.

﴿إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍبی‌گمان پدرمان در اشتباه آشکاری است، چرا که آن دو را بر ما ترجیح می‌دهد بدون این‌که علتی برای برتری آنها وجود داشته باشد ﴿ٱقۡتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ ٱطۡرَحُوهُ أَرۡضٗایوسف را بکشید یا او را در سرزمینی دور از چشم پدر پنهان کنید تا نتاند وی را ببیند. زیرا وقتی یکی از این دو کار را انجام دهید، ﴿يَخۡلُ لَكُمۡ وَجۡهُ أَبِيكُمۡتوجه پدرتان فقط به شما معطوف می‌گردد، و با محبت و مهربانی به شما روی می‌آورد، زیرا اکنون قلب او چنان به یوسف مشغول است که جایی برای محبت شما نمانده است. ﴿وَتَكُونُواْ مِنۢ بَعۡدِهِو شما پس از این کار، ﴿قَوۡمٗا صَٰلِحِينَگروهی شایسته خواهید شد. یعنی به‌سوی خدا بر خواهید گشت و توبه می‌کنید و بعد از انجام گناه از خداوند آمرزش می‌خواهید. پس آنان قبل از انجام گناه تصمیم گرفتند توبه کنند تا انجام دادن آن کار آسان شود، و زشتی آن را از بین برود، و با این کار یکدیگر را تشویق می‌کردند.

آیه‌ی ۱۴-۱۰:

﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ لَا تَقۡتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلۡقُوهُ فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ يَلۡتَقِطۡهُ بَعۡضُ ٱلسَّيَّارَةِ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ١٠[یوسف: ۱۰]. «گوینده‌ای از آنان گفت: یوسف را مکشید و او را به ژرفای چاه بیاندازید تا کسی از مسافران او را برگیرد، اگر می‌خواهید کاری بکنید».

﴿قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا مَالَكَ لَا تَأۡمَ۬نَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُۥ لَنَٰصِحُونَ١١[یوسف: ۱۱]. «گفتند: پدر جان! چرا نسبت به یوسف به ما اطمینان نداری حال آنکه ما خیرخواه او هستیم؟».

﴿أَرۡسِلۡهُ مَعَنَا غَدٗا يَرۡتَعۡ وَيَلۡعَبۡ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ١٢[یوسف: ۱۲]. «او را فردا با ما بفرست تا بخورد و بازی کند، و ما نگاهبان و مراقب وی خواهیم بود».

﴿قَالَ إِنِّي لَيَحۡزُنُنِيٓ أَن تَذۡهَبُواْ بِهِۦ وَأَخَافُ أَن يَأۡكُلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَأَنتُمۡ عَنۡهُ غَٰفِلُونَ١٣[یوسف: ۱۳]. «گفت: اگر او را ببرید اندوهگین می‌گردم، و می‌ترسم درحالیکه شما از او غافل هستید گرگ وی را بخورد».

﴿قَالُواْ لَئِنۡ أَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّآ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ١٤[یوسف: ۱۴]. «گفتند: اگر گرگ او را بخورد – در حالی‌که ما گروه نیرومندی هستیم - آنگاه زیانکار خواهیم بود».

﴿قَالَ قَآئِلٞبرادران یوسف می‌خواستند وی را بکشند یا تبعید کنند، اما یکی از آنان گفت: ﴿لَا تَقۡتُلُواْ يُوسُفَیوسف را مکشید، زیرا کشتن او گناهی بسیار بزرگ و زشت است، بلکه او را تبعید کنید، و شما با دور کردنش از پدر به هدف خود می‌رسید، پس او را ﴿فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّبه ژرفای چاه بیاندازید و تهدیدش کنید که ماجرای شما را به اطلاع کسانی نرساند که او را می‌یابند بلکه بگوید «برده‌ای فراری هستم». تا ﴿يَلۡتَقِطۡهُ بَعۡضُ ٱلسَّيَّارَةِبرخی از کاروان‌هایی که مقصد دوری را در پیش دارند و از آن جا رد می‌شوند او را بر می‌گیرند و با خود ببند.

و نظر این گوینده در مورد یوسف از همه بهتر، و در این قضیه از همه نیکوکارتر و پرهیزگارتر بود. زیرا شر نیز مراتبی دارد و می‌توان با تحمل ضرر سبک ضرر سنگین را دفع نمود.

و هنگامی که بر این رأی اتفاق ن مودند، ﴿قَالُواْبرادران یوسف برای این‌که به هدف خود برسند، به پدرشان گفتند: ﴿يَٰٓأَبَانَا مَالَكَ لَا تَأۡمَ۬نَّا عَلَىٰ يُوسُفَپدر جان! چرا نسبت به یوسف به ما اطمینان نداری و به خاطر چه نگران یوسف هستی؟ بدون این‌که سبب و انگیزه‌ای برای ترس داشته باشی؟

﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَنَٰصِحُونَحال آنکه ما خیر خواه او هستیم و نسبت به او دلسوزیم و آنچه را برای خود دوست داریم برای او هم دوست می‌داریم. و این دلالت می‌نماید که یعقوب ÷اجازه نمی‌داد یوسف با برادرانش به صحرا و جاهای دیگر برود.

پس هنگامی که اتهامات را از خود دور کردند آنچه را که به نفع یوسف بود و پدر نیز آن را برای او می‌پسندید بیان کردند تا پدر اجازه بدهد یوسف همراه آنان به بیانان برود. بنابر این گفت:

﴿أَرۡسِلۡهُ مَعَنَا غَدٗا يَرۡتَعۡ وَيَلۡعَبۡفردا او را با ما بفرست تا بخورد و در بیابان تفریح نماید و لذت ببرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَو ما او را از هر اذیت و آزاری محافظت خواهیم کرد. یعقوب در پاسخ آنان گفت: ﴿إِنِّي لَيَحۡزُنُنِيٓ أَن تَذۡهَبُواْ بِهِۦبه محض این‌که او را ببرید ناراحت می‌شوم و این کار بر من دشوار می‌آید، زیرا توان تحمل جدایی او را حتی برای مدت اندکی ندارم، پس او را نمی‌فرستم. و دلیل دوم برای نفرستادن وی این است که، ﴿أَخَافُ أَن يَأۡكُلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَأَنتُمۡ عَنۡهُ غَٰفِلُونَمی‌ترسم از او غافل بمانید و گرگ او را بخورد. چون او کوچک است و نمی‌تواند در مقابل گرگ از خود دفاع کند و خود را برهاند.

﴿قَالُواْ لَئِنۡ أَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّآ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ١٤[یوسف: ۱۴]. گفتند: «اگر گرگ او را بخورد در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم و بر محافظت او می‌کوشیم آنگاه زیانکار خواهیم بود، و خیری در ما نیست، امید فایده و سودی از ما نمی‌رود.

هنگامی که اسباب آرامش پدرشان را فراهم آوردند و موانع فرضی این کار را برطرف نمودند یعقوب به منظور سرگرمی و تفریح یوسف به وی اجازه داد همراه برادرانش برود.

آیه‌ی ۱۸-۱۵:

﴿فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِۦ وَأَجۡمَعُوٓاْ أَن يَجۡعَلُوهُ فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٥[یوسف: ۱۵]. «و هنگامی که او را بردند و تصمیم گرفتند وی را به ژرفای چاه بیاندازد به او وحی نمودیم که قطعاً آنان‌را در آینده از این کارشان خبر خواهی کرد، در حالی‌که نمی‌فهمند».

﴿وَجَآءُوٓ أَبَاهُمۡ عِشَآءٗ يَبۡكُونَ١٦[یوسف: ۱۶]. «و شبانگاه، گریان به نزد پدرشان آمدند».

﴿قَالُواْ يَٰٓأَبَانَآ إِنَّا ذَهَبۡنَا نَسۡتَبِقُ وَتَرَكۡنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَٰعِنَا فَأَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا وَلَوۡ كُنَّا صَٰدِقِينَ١٧[یوسف: ۱۷]. «گفتند: ای پدر! ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را نزد اسباب و اثاثیه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد، و تو هرگز ما را باور نمی‌داری هر چند راستگو هم باشیم».

﴿وَجَآءُو عَلَىٰ قَمِيصِهِۦ بِدَمٖ كَذِبٖۚ قَالَ بَلۡ سَوَّلَتۡ لَكُمۡ أَنفُسُكُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِيلٞۖ وَٱللَّهُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١٨[یوسف: ۱۸]. «و پیراهن او را آلوده به خون دروغین آوردند، گفت: (نه)! بلکه نفس شما کار زشتی را برای شما آرسته است، و من صبر نیک را پیشه می‌کنم، و بر آنچه بیان می‌دارید خداوند یاور من است».

هنگامی که برادران یوسف (به سفر تفریحی خویش) رفتند، تصمیم گرفتند یوسف را در ژؤفای چاه بیاندازند همچنان که یکی از آنان این را گفت، که قبلاً نیز به آن اشاره شد. و آنها قدرت خویش را در مورد یوسف اعمال کردند و او را در چاه انداختند. سپس خداوند متعال در این حالت دشوار بر او وحی نمود: ﴿لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَقطعاً آنان را در سرزنش خواهی نمود و آنان از این کارشان مطلع خواهی کرد و آنها این‌را نمی‌فهمند.

پس این مژده‌ای است مبنی بر این‌که او به زودی از این چاه نجات خواهد یافت، و خداوند او را با خانواده و برادرانش به صورتی که قدرت و فرمانروایی از آن یوسف خواهد بود جمع می‌کند.

﴿وَجَآءُوٓ أَبَاهُمۡ عِشَآءٗ يَبۡكُونَ١٦و شبانگاه گریه کنان پیش پدرشان آمدند تاخیر از وقت معمول و همیشگی که از صحرا می‌آمدند، و گریه کردنشان را دلیلی بر راستگو بودن خود قرار دادند. پس آنها در حالی که عذری دروغین می‌آوردند، گفتند: ﴿يَٰٓأَبَانَآ إِنَّا ذَهَبۡنَا نَسۡتَبِقُای پدر! ما رفتیم که مسابقه دهیم. مسابقۀ دوندگی یا مسابقه تیراندازی و نیزه افکنی. ﴿وَتَرَكۡنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَٰعِنَاو یوسف را نزد اسباب و اثاثیه خود گذاشتیم تا همان‌جا راحت بنشیند، ﴿فَأَكَلَهُ ٱلذِّئۡبُپس درحالیکه ما نبودیم و مسابقه می‌دادیم گرگ او را خورد، ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا وَلَوۡ كُنَّا صَٰدِقِينَو تو هم به خاطر اندوه، و محبت و دلسوزی شدیدی که نسبت به یوسف داری ظاهراً ما را تصدیق نمی‌کنی. اما تصدیق نکردن تو، ما را از این باز نمی‌دارد که عذر حقیقی را بیان نکنیم. ﴿وَجَآءُو عَلَىٰ قَمِيصِهِۦ بِدَمٖ كَذِبٖپیراهن او را آلوده به خون دروغین نزد پدر آوردند و عنوان کردند که این، خون یوسف است و گرگ او را خورده و پیراهنش به خون آغشته گردیده است. اما پدرشان آنها را تصدیق نکرد و گقفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَكُمۡ أَنفُسُكُمۡ أَمۡرٗابلکه نفس شما کار زشتی را در جدایی انداختن میان من و او برای شما آراسته است. حالات و خوابی که یوسف دیده بود او را به گفتن این گفتار راهنمایی کرد. ﴿فَصَبۡرٞ جَمِيلٞۖ وَٱللَّهُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَو من می‌کوشم وظیفه‌ام را انجام دهم، وظیفه‌ام این استکه بر این رنج صبر نمایم، صبری زیبا، و از نارضایتی و شکایت به مردم دوری می‌جویم. و برای حل این مشکل از خداوند یاری می‌طلبم. نه از قدرت و توانایی خودم. پس او با خودش چنین قرار گذاشت و به آفریننده‌اش شکایت کرد و گفت: ﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ[یوسف: ۸۶]. «من شکایت پریشانی و اندوهم را تنها به نزد خدا می‌برم، و شکایت به درگاه آفریننده با صبر نیک در تعارض نیست، زیرا چنانچه پیامبر وعده‌ای بدهد به آن وفا می‌کند».

آیه‌ی ۲۲-۱۹:

﴿وَجَآءَتۡ سَيَّارَةٞ فَأَرۡسَلُواْ وَارِدَهُمۡ فَأَدۡلَىٰ دَلۡوَهُۥۖ قَالَ يَٰبُشۡرَىٰ هَٰذَا غُلَٰمٞۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَٰعَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِمَا يَعۡمَلُونَ١٩[یوسف: ۱۹]. «و کاروانی آمد و آب آورِ خود را فرستادند و او دلوش را به پایین انداخت (و) گفت: مژده باد که این نوجوانی است. و او را به عنوان کالایی پنهان داشتند و خداوند به آنچه می‌کردند داناست».

﴿وَشَرَوۡهُ بِثَمَنِۢ بَخۡسٖ دَرَٰهِمَ مَعۡدُودَةٖ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ ٱلزَّٰهِدِينَ٢٠[یوسف: ۲۰]. «و او را به پول ناچیزی (و تنها) به چند درهم فروختند و نسبت به او بی‌علاقه بودند».

﴿وَقَالَ ٱلَّذِي ٱشۡتَرَىٰهُ مِن مِّصۡرَ لِٱمۡرَأَتِهِۦٓ أَكۡرِمِي مَثۡوَىٰهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗاۚ وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلِنُعَلِّمَهُۥ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِۚ وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٢١[یوسف: ۲۱]. «و کسی از اهل مصر که او را خریداری کرد به زنش گفت: او را گرامی دار، شاید به ما سود ببخشد یا او را به فرزندی بگیریم. بدینسان ما یوسف را در سرزمین تمکین دادیم، و تا تعبیر خوابها را بدو بیاموزیم، و خداوند بر کار خود چیره و غالب است اما بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥٓ ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ٢٢[یوسف: ۲۲]. «و چون به حالت رشد و کمال خود رسید به او داوری و دانایی دادیم، و بدینسان به نیکوکاران پاداش می‌دهیم».

یوسف مدتی در چاه باقی ماند تا این‌که ﴿وَجَآءَتۡ سَيَّارَةٞکاروانی آمد که می‌خواست به مصر برود ﴿فَأَرۡسَلُواْ وَارِدَهُمۡو آب آور و پیشاهنگ خود را فرستادند. یعنی کسی را فرستادند که آب برای‌شان تهیه می‌کرد، و محل پیدایش آب را برایشات جستجو می‌کرد و زمینه‌ی فرود آمدن آنان را بر حوض و یا چاهی را فراهم نمود.

﴿فَأَدۡلَىٰ دَلۡوَهُو او دلوش را به چاه انداخت و یوسف داخل دلو شد و بیرون آمد. ﴿قَالَ يَٰبُشۡرَىٰ هَٰذَا غُلَٰمٞگفت: مژده باد! با این جوان گرانقدری است ﴿وَأَسَرُّوهُ بِضَٰعَةٗو او را به عنوان کالایی پنهان داشتند. و برادرانش یوسف را از نزدیک تعقیب می‌کردند و سپس او را از برادرانش خریدند. ﴿بِثَمَنِۢ بَخۡسٖبا پولی ناچیز و بسیار اندک او را خریدند، ﴿دَرَٰهِمَ مَعۡدُودَةٖ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ ٱلزَّٰهِدِينَتنها به چند درهم او را فروختند، و نسبت به او بی‌علاقه بودند، چون هدفی جز پنهان کردن و دور نمودن او از پدرش نداشتند. هدف‌شان این نبود که پول بگیرند و بخورند. هنگامی که کاروانیان او را یافتند، خواستند آن را پنهان بدارند و آن را از جمله کالاهایی که همراهشان بود قرار دهند، تا این‌که برادرانش آمدند و گفتند: این برده ایست متعلق به ما که فرار کرده بود. و کاروانیان یوسف را از آنان با پولی اندکی خریدند و از آنها عهد گرفتند که فرار نکند.

کاروانیان او را به مصر بردند و عزیز مصر وی را خرید و مورد پسندش قرار گرفت، پس زنش را در مورد او سفارش نمود و گفت: ﴿أَكۡرِمِي مَثۡوَىٰهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗااو را گرامی بدار، شاید چون بردگان و خدمتگزاران برای ما خدمت کند و به ما فایده برساند، و یا از او همانطور است،اده نماییم که از فرزندانمان بهره برداری می‌کنیم. و شاید این بدان خاطر بود که آنها فرزندی نداشتند.

﴿وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي ٱلۡأَرۡضِو هم چنان‌که زمینه را برای یوسف فراهم کردیم که عزیز مصر او را بخرد و مورد تکریم قرار دهد، به همان شیوه از این رهگذر زمینه را برایش فراهم نمودیم که در زمین قدرت و سلطه یابد.

﴿وَلِنُعَلِّمَهُۥ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِو یا تعبیر خواب‌ها را به او بیاموزیم. پس او شغل و حرفه‌ای جز علم و دانش اندوزی نداشت و این کار سبب شد تا دانش فراوانی در مورد احکام و تعبیر خواب و غیره به دست آورد. ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِو خداوند بر کار خود چیره و غالب است. یعنی ارادۀ خداوند جاری است و هیچ‌کس نمی‌تواند او را شکست بدهد. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَاما بیشتر مردم نمی‌دانند، بنابر این به منظور نقض نمودن اوامر تقدیری خداوند کارهایی از آنان سر می‌زند، حال آنکه آنها بسی نانتوانتر و ضعیف‌تر از آنند که بتوانند چنین کاری را بکنند.

﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥٓو هنگامی که یوسف به مرحلۀ رشد و قدرت معنوی و جسمی‌اش رسید و صلاحیت پیدا کرد که بتواند بارهای سنگینی از قبیل نبوت و رسالت را بر دوش بکشد. ﴿ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗااو را پیامبر و عالمی ربانی قرار دادیم، ﴿وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَو بدینسان نیکوکاران را پاداش می‌دهیم، کسانی که عبادت خداوند را به نحو احسن و از روی اخلاص انجام داده، و به بهترین وجه ممکن به خلق خدا کمک می‌کنند و از جمله پاداشی که در برابر نیکوکاریشان به آنان می‌هد علم و دانش مفید است. و این دلالت می‌نماید که یوسف در مقام احسان بود، پس خداوند داوری و دانش فراوان و نبوت را به او داد.

آیه‌ی ۲۴-۲۳:

﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِي هُوَ فِي بَيۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِۦ وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ وَقَالَتۡ هَيۡتَ لَكَۚ قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ رَبِّيٓ أَحۡسَنَ مَثۡوَايَۖ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣[یوسف: ۲۳]. «و زنی که یوسف در خانه‌اش بود مکّارانه خواست تا او را از (پاکدامنی) خود به در کند، و درها را بست و گفت: بیا جلو، و دست به کار شو. یوسف گفت: به خداوند پناه می‌برم و او (= عزیز مصر) سرور من است، مرا گرامی داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند».

﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ٢٤[یوسف: ۲۴]. «و به راستی آن زن قصد (زدنِ) یوسف کرد و یوسف (نیز) قصد (انتقام گرفن از) او نمود اما برهان پروردگارش را دید. ما چنین کردیم تا بدی و ناشایستی را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان پاکیزه و برگزیدۀ ما بود».

یوسف این مصیبت بزرگ را از مصیبتی که از جانب برادرانش به او رسیده بود بزرگتر انگاشت، اما صبر و پایداری او پاداش بزرگتری دربر داشت، زیرا در اینجا او از روی اختیار صبر نمود، هر چن که انگیزه‌های راوانی برای انجام یافتن آن کار (حرام) وجود داشت). پس یوسف محبت خدا را در برابر عملکرد برادرانش صبر اجباری بود، مانند بیماری‌ها و سختی‌هایی که بدون اختیار به آدمی می‌رسد و راهی جز صبر و مقاومت ندارد. و یوسف ÷در خانۀ عزیز مصر محترم و گرامی بود.

یوسف دارای چنان زیبایی و کمالی بود که باعث شد، ﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِي هُوَ فِي بَيۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِزن صاحب خانه‌اش مکارانه درصدد آن باشد او را از پاکدامنی‌اش به در کند. یوسف، غلام آن زن، و دراختیار وی بود. خانه نیز خالی بود و انجام دادن کار زشت بسیار آسان بود، و کسی هم پی نمی‌برد. ﴿وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَواضافه بر آن، درها را بست و مکان خلوت شد و آنها مطمئن بودند که کسی وارد نخواهد شد، زیرا درها بسته بود. و آن زن یوسف را به خود خواند. ﴿وَقَالَتۡ هَيۡتَ لَكَو گفت : بیا جلو، و شروع کن، یوسف مردی مسافر و غریب بود و بسیاری از انسان‌ها که در وطن خود و در میان اشنایان خود از انجام کار زشت شرم می‌کنند، در آن دیار به راحتی چنین کارهایی را انجام می‌دهند. نیز یوسف اسیر آن زن، و آن خانم بانو و سرورش بود. وی از چنان زیبایی برخوردار بود که حسن و جمالش آدمی را به انجام چنین کاری وا می‌داشت. یوسف هم جوان مجردی بود که زن او را تهدید کرد که اگر آنچه را می‌گوید انجام ندهد وی را به زندان خواهد افکند یا شکنجۀ دردناکی خواهد داد. اما یوسف با وجود چنین انگیزۀ قوی از ارتکاب نافرمانی خدا پرهیز نمود. یوسف آهنگ وی را نمود، اما به خاطر خدا آن را ترک کرد و خواستۀ خداوند را بر خواستۀ خداوند را بر خواستۀ نفس اماره‌اش مقدم داشت. و برهان پروردگار که یوسف آن را دید علم و ایمانی بود که از آن برخوردار بود و باعث ترک همۀ چیزهایی شد که خداوند حرام کرده است، و باعث شد از این گناه بزرگ دوری جوید و دست نگاه دارد.

﴿قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِیوسف گفت: به خداوند پناه می‌برم از این‌که این کارزشت را انجام دهم، زیرا این از کارهایی است که خداوند را خشمگین می‌نماید و انسان را از او دور می‌کند، نیز خیانتی است در حق سرورم که مرا گرامی داشته است. پس شایسته نیست در مقابل این همه نیکی بدترین کار را با خانوادۀ او انجام دهم، و اگر چنین کاری بکنم مرتکب بزرگ‌ترین ستم شده‌ام، و ستمگر نیز هرگز رستگار نمی‌شود.

خلاصه این‌که ترس از خدا و رعایت حق سرورش که او را گرامی داشته بود، نیز صیانت و پاک نگهداشتن نفسش از ظلم و ستم، ظلم و ستمی که هرکس بدان بیالاید رستگار نمی‌شود، همچنین برهان و ایمانی که در قلبش بود کاری کرد که دستورات خدا را به جای آورد و از آنچه نهی نموده است پرهیز کند. خداوند متعال موانع زیادی را بر سر راه انجام این کار قرار داد، چرا که می‌خواست بدی و ناشایستی را از او در نماید، زیرا او از بندگان مخلص خدا بود وعبادت‌هایش را خالص برای خدا انجام می‌داد. و خداوند وی را پاکیزه نمود و برای خود برگزید، و نعمت‌ها را به سویش سرازیر کرد و زشتی‌ها را از وی دور نمود.

آیه‌ی ۲۹-۲۵:

﴿وَٱسۡتَبَقَا ٱلۡبَابَ وَقَدَّتۡ قَمِيصَهُۥ مِن دُبُرٖ وَأَلۡفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا ٱلۡبَابِۚ قَالَتۡ مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِكَ سُوٓءًا إِلَّآ أَن يُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢٥[یوسف: ۲۵]. «و با همدیگر به‌سوی درشتافتند و آن زن پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد. شوهرش را دم در دریافت. (زن به شوهر خود) گفت: سزای کسی که نسبت به همسرت قصد انجام کار زشت کند چیست جز این که یا زنداین گردد یا عذابی دردناک ببیند؟».

﴿قَالَ هِيَ رَٰوَدَتۡنِي عَن نَّفۡسِيۚ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن قُبُلٖ فَصَدَقَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٢٦[یوسف: ۲۶]. «یوسف گفت: او با نیرنگ مرا به خود خواند، و شاهدی از خانوادۀ آن زن گواهی داد که اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد زن راست می‌گوید، و یوسف از دروغگویان است».

﴿وَإِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ فَكَذَبَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٢٧[یوسف: ۲۷]. «و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ می‌گوید و او (= یوسف) از راستگویان است».

﴿فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ قَالَ إِنَّهُۥ مِن كَيۡدِكُنَّۖ إِنَّ كَيۡدَكُنَّ عَظِيمٞ٢٨[یوسف: ۲۸]. «هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است، گفت: این از مکر شماست، آری! مکرتان (بسیار) بزرگ است».

﴿يُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَاۚ وَٱسۡتَغۡفِرِي لِذَنۢبِكِۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِ‍ِٔينَ٢٩[یوسف: ۲۹]. «(عزیز مصر گفت:) ای یوسف! از این ماجرا در گذر (و تو نیز ای زن!) برای گناهت آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بوده‌ای».

بعد از این‌که آن زن با نیرنگ و کرشمه و ناز یوسف را به‌سوی خود خواند و یوسف از پذیرش خواسته‌اش امتناع ورزید و خواست فرار نماید، و به‌سوی در شتافت تا نجات پیدا کند و از فتنه بگریزد، زن به سویش شتافت و لباسش را گرفت و پیراهن یوسف پاره شد، و هنگامی که به دم در رسید شوهرش را در نزدیکی درب یافتند، و او چیزی را مشاهده کرد که بر وی دشوار آمد. بنابر این زن عزیز بلافاصله به دروغ گفتن پرداخت و ادعا کرد که یوسف درصدد انجام چنین کاری با او بوده است، پس گفت: ﴿مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِكَ سُوٓءًاسزای کسی که به همسرت قسد بدی داشته باشد چیست؟ و نگفت کسی که با همسرت کار بدی انجام دهد، تا خود و یوسف را از انجام این کار تبرئه کند، بلکه می‌خواست وانمود کند که یوسف درصدد انجام چنین کاری بوده است. ﴿إِلَّآ أَن يُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِيمٞسزای او جز این نیست که یا زندانی گردد یا شکنجه دردناکی ببیند.

یوسف خودش را از اتهامی که همسر عزیز وی را بدان متهم کرد تبرئه نمود و گفت: ﴿هِيَ رَٰوَدَتۡنِي عَن نَّفۡسِياو با نیرنگ مرا به خود خواند. پس در این هنگام احتمال راست گفتن هر یک از آن دو می‌رفت و معلوم نبود که کدامیک راست می‌گوید. اما خداوند برای حقیقت و راستی نشانه و علامت‌هایی قرار داده است که بر آن دلالت می‌نمایند. و گاهی بندگان آن را می‌دانند و گاهی آن را نمی‌دانند. پس خداوند در این قضیه منت گذاشت تا راستگو از دروغگو شناخته شود و پیامبرش یوسف ÷تبرئه گردد. بنابر این شاهدی را از خانوادۀ آن زن برانگیخت و به قرینه‌ای گواهی داد که همراه هرکس باشد بیان‌گر راستی اوست بنابر این گفت: ﴿إِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن قُبُلٖ فَصَدَقَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَاگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد زن راست می‌گوید، و یوسف از دروغگویان است، زیرا این دلالت می‌نماید که یوسف به او روی آورده، و برای انجام کار زشت کوشیده، و زن خواسته است تا او را از خودش دور نماید، بنابر این پیراهنش از این طرف پاره شده است.

﴿وَإِن كَانَ قَمِيصُهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ فَكَذَبَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٢٧و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ می‌گوید و او یوسف از راستگویان است، زیرا این بر فرار کردن یوسف دلالت می‌نماید، و این‌که زن از او خواسته است چنین کاری بکند اما او فرار نموده و پیراهنش از این طریق پاره شده است.

﴿فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖو هنگامی که عزیز مصر دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است، راستگویی و بی‌گناهی یوسف برایش محرز شد و پی برد که زنش دروغ می‌گوید پس به وی گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن كَيۡدِكُنَّۖ إِنَّ كَيۡدَكُنَّ عَظِيمٞاین از مکر شماست، بی‌گمان مکرتان (بسیار) بزرگ است.

آیا مکری بزرگ‌تر از این وجود دارد ک او خودش را تبرئه کرد و پیامبر خدا یوسف ÷را متهم نمود؟ سپس وقتی که همسرش درباره مسئله تحقیق کرده به یوسف گفت: ﴿يُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَاای یوسف! در این باره سخن مگوی و آن را فراموش کن، و برای هیچ‌کس آن را بازگو مکن. هدفش این بود که عیب خانواده‌اش را بپوشاند. ﴿وَٱسۡتَغۡفِرِي لِذَنۢبِكِۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِ‍ِٔينَو تو ای زن آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بوده ای. پس یوسف را به چشم پوشی و گذشت و زن را به استغفار و توبه امر نمود.

آیه‌ی ۳۵-۳۰:

﴿وَقَالَ نِسۡوَةٞ فِي ٱلۡمَدِينَةِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِيزِ تُرَٰوِدُ فَتَىٰهَا عَن نَّفۡسِهِۦۖ قَدۡ شَغَفَهَا حُبًّاۖ إِنَّا لَنَرَىٰهَا فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٣٠[یوسف: ۳۰]. «و گروهی از زنان شهر گفتند: زن عزیز مکّارانه از غلامش می‌خواهد که از(پاکدامنی) خویش در گذرد، به راستی عشق (یوسف) در دلش جای کرده است، همانا او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم».

﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَكۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَيۡهِنَّ وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّكَ‍ٔٗا وَءَاتَتۡ كُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِكِّينٗا وَقَالَتِ ٱخۡرُجۡ عَلَيۡهِنَّۖ فَلَمَّا رَأَيۡنَهُۥٓ أَكۡبَرۡنَهُۥ وَقَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّ وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞ٣١[یوسف: ۳۱]. «و هنگامی که (زن عزیز) نیرنگ ایشان را شنید کسی را دنبال آنان فرستاد و برای آن بالش‌هایی فراهم دید و چاقویی به دست هر یک از آنان داد و (به یوسف) گفت: وارد مجلس ایشان شو. آنگاه چون او را دید بزرگش یافتند و دست‌های خویش را بریدند و گفتند: ماشاءالله! این انسان نیست، بلکه فرشته‌ای بزرگوار است».

﴿قَالَتۡ فَذَٰلِكُنَّ ٱلَّذِي لُمۡتُنَّنِي فِيهِۖ وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَۖ وَلَئِن لَّمۡ يَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَيُسۡجَنَنَّ وَلَيَكُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِينَ٣٢[یوسف: ۳۲]. «گفت: این است آن کسی که مرا به خا طر او سرزنش کرده بودید، و به راستی وی را به خویشتن خوانده‌ام ولی او خویشتن داری کرد، و اگر آنچه را که به او دستور می‌دهم انجام ندهد قطعاً زندانی می‌شود و خوار و زبون خواهد بود».

﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٣٣[یوسف: ۳۳]. «گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از چیزی است که مرا به آن فرا می‌خوانند، و اگر مکر آنان‌را از من باز نداری به آنان گرایش پیدا کرده و از زمرۀ نادانان می‌گردم».

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٣٤[یوسف: ۳۴]. «پروردگارش دعای او را اجابت کرد و کید و مکر آنان را از او باز داشت. بی‌گمان او شنوای داناست».

﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖ٣٥[یوسف: ۳۵]. «آنگاه پس از آنکه نشانه‌ها را دیدند چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند».

خبر در شهر پخش شد و زنان با یکدیگر در این مورد گفتگو کرده و همسر عزیز را ملاقات نموده و می‌گفتند: ﴿ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِيزِ تُرَٰوِدُ فَتَىٰهَا عَن نَّفۡسِهِزن عزیز مکارانه از غلامش می‌خواهد تا از پاکدامنی خود در گذرد، به راستی عشق یوسف دلش را اشغال کرده است. و این کار زشتی است، چرا که او زن گرانقدر و بزرگی است و شوهرش نیز شخصیت گرانقدر و بزرگی می‌باشد. با وجود این از غلامش که زیر دستش بود و او را به خدمت گرفته بود می‌خواد با وی چنین کاری را انجام دهد، و سخت به محتب او گرفتار آمده است. ﴿قَدۡ شَغَفَهَا حُبًّاهمانا محبت و عشق او در عشق قلبش جای گرفته، این نهایت عشق و محبت است، ﴿إِنَّا لَنَرَىٰهَا فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖهمانا ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم که چنین کاری از او سرزده است. این امر از ارزش او می‌کاهد ونزد مردم او را خوار می‌گرداند.

این سخن آنها مکر و توطئه بود، و هدف‌شان تنها سرزنش و انتقاد از وی نبود، بلکه می‌خواستند بدینوسیله به دیدن یوسف که زن عزیز مصر دلباخته‌اش شده بود، بروند تا همسر عزیز مصر خشمگین شود و یوسف را به آنها نشان دهد و وی را معذور بدارند. بنابر این این اقدام را مکر نامید و فرمود:

﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَكۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَيۡهِنَّهنگامی که زن عزیز مکر و بدگویی ایشان را شنید کسی را به دنبال آنان فرستاد و آنها را برای مهمانی به خانه‌اش دعوت کرد. ﴿وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّكَ‍ٔٗاو برای آنان مکانی آماده نمودکه در آن انواع فرش‌ها و بالش‌ها و خوردنی‌های لذیذ فراهم شده بود. و از جمله چیزهایی که در این مهمانی آورده بود میوه‌ای بود که به چاقو نیاز داشت و آن پرتقال یایغره بود. ﴿وَءَاتَتۡ كُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِكِّينٗاو به دست هر یک از آنان چاقویی داد تا آن میوه را پوست بکنند و بخورند. ﴿وَقَالَتِو به یوسف گفت: ﴿ٱخۡرُجۡ عَلَيۡهِنَّدر حالت زیبایی و درخشندگی وارد مجلس ایشان شو، ﴿فَلَمَّا رَأَيۡنَهُۥٓ أَكۡبَرۡنَهُپس هنگامی که زنان او را دیدند در دل‌های خود او را بزرگ یافتند و منظرۀ شگفت‌انگیزی مشاهد نمودند که هرگز چنین چیزی را ندیده بودند. ﴿وَقَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّو از شدت حیرت دست‌هایشان را با چاقو‌هایی که در دست داشتند، بریدند. ﴿وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِو گفتند: سبحان الله! ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞاین انسان نیست، بلکه فرشته‌ای بزرگوار است زیرا یوسف، چنان زیبایی نوری داشت که نشانه‌ای برای بینندگان و عبرتی برای اندیشمندان بود.

و هنگامی‌که زیبایی آشکار یوسف برای آنان ثابت شد آنان را شگفت زده کرد و همسر عزیز را معذور دانستد. زن عزیز خواست زیبایی باطنی و درونی یوسف و آراستگی و عفت و پاکدامنی او را هم به آنان نشان بدهد، پس آشکارا و بدون پروا محبت شدید خود را نسبت به یوسف اعلام کرد، زیرا دیگر زنان او را ملامت نمی‌کردند، و گفت: ﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَو به راستی او را به خویشتن خوانده‌ام ولی او امتناع ورزید. درحالیکه زن عزیز همچنان او را مکارانه به خود می‌خواند و گذر وقت و زمان جز محبت و اضطراب و اشتیاق وصال یوسف چیزی به او نمی‌افزود. بنابر این در حضور زن‌ها گفت: ﴿وَلَئِن لَّمۡ يَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَيُسۡجَنَنَّ وَلَيَكُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِينَو اگر آنچه را که به او دستور می‌دهم انجام ندهد قطعاً زندانی می‌شود و خوار و زبون خواهد بود.

او را تهدید کرد تا خواسته‌اش را بپذیرد و به هدفش برسد. در این هنگام یوسف به پروردگارش پناه برد و در مقابل مکر زنان از او یاری جست و، ﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِگفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از چیزی است که مرا به آن فرا می‌خوانند و این دلالت می‌نماید که زنان به یوسف اشاره می‌کردند که از بانویش اطاعت کند و فرمان او را بپذیرد و در این مورد مکر می‌ورزیدند.

پس یوسف زندان و عذاب دنیوی را بر لذتی آماده که موجب عذاب سخت می‌شود، ترجیح داد. ﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّو اگر مکر آنان‌را از من بازنداری به آنان تمایل پیدا می‌کنم. زیرا من ضعیف و ناتوان هستم اگر بدی را از من دور نکنی. ﴿وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَو اگر به آنان تمایل پیدا کنم از زمرۀ نادانان می‌گردم، زیرا این کار نادانی و جهالت است، چون آدم جاهل لذتی اندک و آلوده را بر لذت‌ها و خوشی‌ها‌ی متنوع در باغ‌های پر ناز و نعمت ترجیح می‌دهد. و هرکس لذت زودگذر را بر سعادت حقیقی وابدی ترجیح دهد بسیار نادان است. و علم و عقل، آدمی را به ترجیح دادن مصلحت و لذت بزرگتر را فرا می‌خوانند، و چیزی را ترجیح می‌دهند که سرانجام آن بهتر است.

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥو پروردگارش دعای او را بدانگاه که وی را فرا خواند اجابت کرد، ﴿فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّزن عزیز همواره با مکر و زاری از او التماس می‌کرد و به راه‌های مختلفی متوسل می‌شد تا او را راضی کند. اما یوسف او را ناامید کرد و خداوند مکر همسر عزیز را از او باز داشت. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُبی‌گمان خداوند شنوای دعای دعا کننده است و به نیت و قصد شایستۀ او و ضعف و ناتوانی‌اش که مقتضی آن است خداوند با لطف و یاری خود به کمک وی بشتابد، آگاه است. و خداوند با لطف و یاری خویش او را یاری نمود. پس این است آنچه که خداوند یوسف را با آن از این فتنۀ بزرگ و رنج سخت نجات داد. اما مالکان و صاحبان یوسف پس از آنکه خبر پخش شد و برخی زن عزیز را معذور دانستند و برخی او را ملامت کرده، و برخی از او عیب گرفتند. ﴿بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖپس از آنکه نشانه‌های دال بر برائت و پاکدامنی وی دیدند چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند تا این خبر پایان یابد و مردم آن را فراموش کنند.

زیرا وقتی که خبری پخش شود مادامی که اسباب و عوامل آن وجود داشته باشد همواره شایع می‌گردد، و چون اسباب آن از بین برود به فراموشی سپرده خاهد شد. پس آنان صلاح را در آن دیدند که یوسف را زندانی کنند. بنابر این او را به زندان فرستادند.

آیه‌ی ۳۷-۳۶:

﴿وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَيَانِۖ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِي خُبۡزٗا تَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِنۡهُۖ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِيلِهِۦٓۖ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٣٦[یوسف: ۳۶]. «و دو جوان با او وارد زندان شدند، یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که انگور برای شراب می‌فشارم، و دیگری گفت: من در خواب دیدم که بر سر خویش نانی برداشته‌ام که مرغان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن با خبر کن که تو را از زمرۀ نیکوکاران می‌بینیم».

﴿قَالَ لَا يَأۡتِيكُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُكُمَا بِتَأۡوِيلِهِۦ قَبۡلَ أَن يَأۡتِيَكُمَاۚ ذَٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّيٓۚ إِنِّي تَرَكۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ٣٧[یوسف: ۳۷]. «یوسف گفت: پیش از آنکه غذایتان به شما برسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت، این (تعبیر خواب) که به شما می‌گویم از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است. به راستی که من آیین قومی را که به خدا ایمان نمی‌آورند و به آخرت نیز بی‌باورند ترک گفته‌ام».

هنگامی که یوسف وارد زندان شد ﴿دَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَيَانِدو جوان با او وارد زندان شدند، و هر یک از این دو جوان خوابی را دید و آن را برای یوسف تعریف کرد تا تعبیرش را به وی بگوید. پس

﴿قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِي خُبۡزٗا تَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِنۡهُۖ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِيلِهِۦٓۖما را از تفسیر این خواب، و سرانجامی که در انتظار داریم با خبر کن. و گفته‌ی آنان: ﴿إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَیعنی: ما تو را از کسانی می‌دانیم که با مردم احسان می‌کنند. پس با تعبیر خوابمان به ما احسان کن، همچنانکه به دیگران نیز احسان کرده‌ای. پس با ذکر احسان یوسف به او متوسل شدند. ﴿قَالَ لَا يَأۡتِيكُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُكُمَا بِتَأۡوِيلِهِۦ قَبۡلَ أَن يَأۡتِيَكُمَایوسف با اجابت خواستۀ آن دو به آنها گفت: پیش از این‌که غذایتان به شما برسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. یعنی مطمئن باشید که من زود خواب شما را تعبیر می‌کنم، و هنوز نهار یا شمامتان به شما نمی‌رسد که شما را از تعبیر آن آگاه خواهم ساخت. شاید یوسف ÷خواست در این حالت که آنها به تعبیر خواب نیاز داشتند آنها را به ایمان فرا بخواند تا دعوتش موثر واقع شود و بهتر آن را بپذیرند. سپس گفت: ﴿ذَٰلِكُمَاتعبیری که برای خواب‌های شما می‌کنم، ﴿مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّيٓاز علم خداست که مرا آموخته است، و با بخشیدن آن به من نسبت به اینجانب احسان کرده است.

﴿إِنِّي تَرَكۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَو این به خاطر آن است که من آئین قومی را که به خدا ایمان نمی‌رود و هم آنان به آخرت بی‌باورند ترک گفته‌ام. واژۀ «ترکت» به دو معنی به کار می‌رود.

۱- کسی که اصلاً وارد کاری نشده و آن ‌را انجام نداده است.

۲- کسی که وارد چیزی شود سپس از آن بیرون بیاید. بنابر این نباید گفت که یوسف قبل از آن بر غیر آئین ابراهیم بوده است.

آیه‌ی ۴۱-۳۸:

﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۚ مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ٣٨[یوسف: ۳۸]. «و از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده‌ام، ما را نسزد که چیزی را شریک خدا کنیم، این فضل خدا بر ما و مردم است ولی بیشتر مردم سپاس نمی‌گذارند».

﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩[یوسف: ۳۹]. «دوستان زندانی من! آیا خدایان گوناگون بهترند یا خدایی یگانه (و) چیره؟».

﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٤٠[یوسف: ۴۰]. «به جای او نمی‌پرستید مگر نام‌هایی را که شما و پدرانتان نهاده‌اید، خداوند (هیچ) دلیل و برهانی بر (صحت) آنان نفرستاده است. فرمانروایی از آن خداست و فرمان داده که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ أَمَّآ أَحَدُكُمَا فَيَسۡقِي رَبَّهُۥ خَمۡرٗاۖ وَأَمَّا ٱلۡأٓخَرُ فَيُصۡلَبُ فَتَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِن رَّأۡسِهِۦۚ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِي فِيهِ تَسۡتَفۡتِيَانِ٤١[یوسف: ۴۱]. «ای دو رفیق زندانی من! اما یکی از شما به سرور خود شراب خواهد نوشاند، و اما دیگری به دار زده می‌شود و پرندگان از سرش خواهند خورد. امری که دربارۀ آن پرستش می‌کردید قطعی و حتمی است». ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَو از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده‌ام. سپس این آئین را چنین تعریف کرد: ﴿مَا كَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِكَ بِٱللَّهِ مِن شَيۡءٖما را نسزد که چیزی را شریک خدا کنیم. بلکه ما خدا را یگانه می‌دانیم، و دین و عبادت را تنها برای او انجام می‌دهیم. ﴿ذَٰلِكَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَيۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِاین از برترین و بهترین منت‌ها و بخشش‌های الهی بر ما و کسانی است که خداوند آنها را هدایت کرده است، زیرا هیچ احسانی برتر و بهتر از آن نیست که خداوند اسلام و دین استوار را به بندگان ارزانی نماید، پس هرکس آن را پذیرفت و از آن فرمان برد اسلام و دین بهرۀ اوست، و بزرگ‌ترین نعمت‌ها و برترین فضیلت‌ها را به دست آورده است.

﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَولی بیشتر مردم نمی‌دانند، بنابر این منت و احسان الهی نزد آنها می‌آید، اما آن را نمی‌پذیرند، و حقوق الهی را ادا نمی‌کنند.

و یوسف با این سخنان آنها را به در پیش گرفتن راهی که خودش بر آن بود تشویق نمود. و هنگامی که دریافت آن دو جوان با دیدۀ تعظیم و بزرگداشت به او می‌نگرند، و این‌که او را نیکوکار و معلم می‌دانند برای آنها بیان کرد حالتی که من دارم از فضل و احسان خداست، چرا که نعمت دوری از شرک و پیروی از آئین نیاکانم را به من بخشیده، و به جایی رسیده‌ام که می‌بینید، پس شایسته است شما هم راهی را در پیش بگیرید که من در پیش گرفته‌ام.

سپس به صراحت آنها را به‌سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کرد و گفت: ﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُای دوستان زندانی من! آیا خدایان ضعیف و ناتوان که نمی‌توانند ضرر و فایده بدهند، و نمی‌توانند چیزی را ببخشند یا منع کنند، و این خدایان انواع گوناگونی دارند از قبیل درختان و سنگ‌ها و فرشتگان و مردگان و دیگر مع بودهایی که مشرکان به خدایی می‌گیرند، آیا این‌ها بهترند یا خداوندی که دارای صفت‌های کمال است و در ذات و صفات و کارهایش یگانه است؟ پس او در هیچ چیزی شریکی ندارد. ﴿ٱلۡقَهَّارُچیره است، هر چیزی در برابر قدرت و فرمانروایی او منتقاد و مطیع است، پس هر چه بخواهید انجام می‌پذیرد. و آنچه او نخواهد انجام نمی‌پذیرد. ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ[هود: ۵۶]. «و هیچ جنبده‌ای نیست مگر این‌که تحت قدرت خداست». و معلوم است خدایی که چنین است از خدایان متفرق و پراکنده‌ای که فقط نامهایی تو خالی هستند، نام‌هایی که از هیچ کمال و کارهایی برخوردار نیستند، بهتر است.

بنابر این گفت: ﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمبه جای خدا نمی‌پرستید مگر نام‌هایی که شما و پدرانتان نهاده‌اند. یعنی نامهایی بر آن گذاشته و آنها را خدا نامیده اید، حال آنکه چیزی نیستید و از صفت‌های الوهیت و خدایی برخوردار نمی‌باشند. ﴿مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍخداوند هیچ دلیل و برهانی بر (حقّانیت) آنها نفرستاده است، بلکه دلیل و براهین زیادی را مبنی بر عدم پرستش آنها، و باطل بودنشان فرستاده است. پس چون خداوند بر حقانیت آنها دلیلی نفرستاده است، باطل و پوچ می‌باشند.

﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِفرمانروایی فقط از آن خداست و بس. پس اوست که فرمان می‌دهد و باز می‌دارد و قوانین را وضع می‌نماید و احکام را می‌فرستد. و اوست که، ﴿أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُفرمان داده است جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار. دین استواری که انسان را به همۀ خوبی‌ها می‌رساند همان دین خداست و دیگر دین‌ها مستقیم و درست نیستند، بلکه کج و منحرفند و انسان را به پرتگاه می‌رسانند. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَولی بیشتر مردم حقایق را نمی‌دانند، و گرنه فرق بین عبادت خدای یگانه که شریکی ندارد با پرستش بت‌ها بسیار آشکار و روشن است. اما از آنجا که بیشتر مردم این را نمی‌دانند شرک می‌ورزند. پس یوسف ÷دو هم زندانی خود را به عبادت خدای یگانه و خالص گرداندن دین برای وی دعوت نمود. احتمال دارد که آنها دعوت یوسف را پذیرفته، و فرمان برده باشند و اگر چنین باشد از نعمت کامل برخوردار شده‌اند. و احتمال دراد بر شرک خود باقی مانده و به وسیلۀ دعوت یوسف بر آنان اتمام حجت شده باشد. سپس او ÷بعد از این‌که آنها را وعده داده بود که خوابشان را تعبیر خواهد کرد، شروع به بیان تعبیر خوابشان نمود و گفت:

﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ أَمَّآ أَحَدُكُمَا فَيَسۡقِي رَبَّهُۥ خَمۡرٗاای دوستان زندانی من! یکی از شما و او کسی بود که در خواب دیده بود خوشۀ انگوری برای شراب می‌فشارد از زندان بیرون می‌آید و به سرورش که او را خدمت می‌نمود شرای می‌نوشاند، و ساقی او خواهد شد. و این مستلزم آزاد شدن او از زندان است. ﴿وَأَمَّا ٱلۡأٓخَرُو اما دیگری که در خواب دیده بود بر سر خویش نانی گرفته و پرندگان از آن می‌خورند، ﴿فَيُصۡلَبُ فَتَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِن رَّأۡسِهِبه دار آویخته می‌شود و پرندگان از سرش می‌خورند. یوسف نان را به گوشت سر و چربی و مغز وی تعبیر کرد. و گفت: او دفن نخواهد شد و از دستبرد پرندگان در امان نخواهد بود. بلکه به دار آویخته و در جایی قرار داده می‌شود که پرندگان بتوانند گوشت او را بخورند. سپس آنها را خبر داد که یان تعبیر قطعاً تحقق خواهد یافت. پس گفت: ﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِي فِيهِ تَسۡتَفۡتِيَانِچیزی که شما درباره‌ی تعبیر و تفسیر آن پرسیدید قطعی و حتمی است.

آیه‌ی ۴۲:

﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُۥ نَاجٖ مِّنۡهُمَا ٱذۡكُرۡنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَىٰهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ ذِكۡرَ رَبِّهِۦ فَلَبِثَ فِي ٱلسِّجۡنِ بِضۡعَ سِنِينَ٤٢[یوسف: ۴۲]. «و به یکی از آن دو که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: مرا در نزد سرورت یاد کن، پس شیطان از یادش بُرد که پروردگارش را یاد کند، بنابر این چند سالی در زندان ماند».

﴿وَقَالَو یوسف ÷گفت: ﴿لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُۥ نَاجٖ مِّنۡهُمَابه یک از آن دو که می‌دانست آزاد می‌شود و او همان کسی که در خواب دیده بود انگور برای شراب می‌فشارد. ﴿ٱذۡكُرۡنِي عِندَ رَبِّكَمرا به نزد سرورت یاد کن، شاید دلش به حال ما بسوزد و از زندان آزاد کند، ﴿فَأَنسَىٰهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ ذِكۡرَ رَبِّهِاما شیطان خدا را از یاد آن کس ببرد که نجات پیدا کرده بود و او را از ذکر آنچه که به خدایش نزدیک می‌نمود فراموش گرداند. از جمله چیزهایی که او را به خدا نزدیک می‌کرد اما آن‌را فراموش کرد یاد یوسف بود که سزاوار بود نیکی‌اش به بهترین وجه جبران شود. و این به خاطر آن بود تا خداوند فرمان و دستورش را کامل بگرداند. ﴿فَلَبِثَ فِي ٱلسِّجۡنِ بِضۡعَ سِنِينَبنابر این چند سالی در زندان ماند. و کلمۀ ﴿بِضۡعَشامل سه تا نه می‌باشد. بنابر این گفته شده است که او هفت سال در زندان ماند و هنگامی‌که خداوند خواست فرمانش را کامل بگرداند و یوسف از زندان آزاد شود سببی را مقدر و معین نمود و آن خواب پادشاه بود.

آیه‌ی ۴۵-۴۳:

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ إِنِّيٓ أَرَىٰ سَبۡعَ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ يَأۡكُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعَ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ يَابِسَٰتٖۖ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ أَفۡتُونِي فِي رُءۡيَٰيَ إِن كُنتُمۡ لِلرُّءۡيَا تَعۡبُرُونَ٤٣[یوسف: ۴۳]. «و پادشاه گفت: من در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر آنها را می‌خوردند، و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک دیگر را دیدم. ای بزرگان! اگر خواب‌ها را تعبیر می‌کنید نظر خود را دربارۀ خوابم بیان دارید».

﴿قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖۖ وَمَا نَحۡنُ بِتَأۡوِيلِ ٱلۡأَحۡلَٰمِ بِعَٰلِمِينَ٤٤[یوسف: ۴۴]. «گفتند: (این خواب‌ها از زمرۀ) خواب‌های پریشان است و ما از تعبیر آن آگاه نیستیم».

﴿وَقَالَ ٱلَّذِي نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّكَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُكُم بِتَأۡوِيلِهِۦ فَأَرۡسِلُونِ٤٥[یوسف: ۴۵]. «و کسی که از آن دو نفر نجات پیدا کرده بود بعد از مدت‌ها به یاد آورد (و) گفت: من شما را از تعبیر آن باخبر می‌کنم، مرا بفرستید».

هنگامی که خداوند خواست یوسف را از زندان ازاد کند این خواب عجیب را به پادشاه نشان داد که تاویل و تعبیر آن به همۀ مردم ارتباط پیدا می‌کرد، و تعبیر آن به وسیلۀ یوسف صورت می‌گرفت و فضل و علم او آشکار می‌گردید و باعث بلندی مقام او در هر دو جهان می‌شد. و از قضای الهی پادشاهی که امور ملت و منافع مردم در دست او بود این خواب را دید.

و پادشاه از این خواب به وحشت افتاد. بنابراین، دانشمندان و خردمندان قومش را جمع کرد و گفت: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ إِنِّيٓ أَرَىٰ سَبۡعَ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ يَأۡكُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞمن در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر و ضعیف هفت گاو چاق و پرقدرت را بخورند. ﴿وَسَبۡعَ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ يَابِسَٰتٖو هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک دیگر را دیدم. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ أَفۡتُونِي فِي رُءۡيَٰيَ إِن كُنتُمۡ لِلرُّءۡيَا تَعۡبُرُونَای بزرگان! اگر خواب‌ها را تعبیر می‌کنید نظر خود را دربارۀ خوابم بیان دارید، چون همۀ این چیزها یک تعبیر دارند پس متحر شدند، و راهی برای آن نیافتند و ﴿قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖگفتند: این‌ها خوابهای آشفته و پریشان هستند که تعبیری ندارند. و آنان به طور قطع و یقین چیزی را گفتند که آن را نمی‌دانستند، و به گونه‌ای برای خود عذر آوردند که در واقع عذر آنان قابل قبول نیست. پس گفتند: ﴿وَمَا نَحۡنُ بِتَأۡوِيلِ ٱلۡأَحۡلَٰمِ بِعَٰلِمِينَو ما از تعبیر خواب‌های آشفته آگاه نیستیم. ما فقط خواب‌های واقعی را تعبیر می‌کنیم، اما خیالات و خواب‌های آشفته‌ای را که از سوی شیطان یا خیالات انسان است تعبیر نمی‌کنیم. پس آنها تعبیر خوابش را ندانستند و معتقد بودند خواب و خیال آشفته است. و به خود می‌بالیدند، زیرا نگفتد : تعبیر آن را نمی‌دانیم، و این برای اهل دین و خرد شایسته نیست.

و این از لطف خدا نسبت به یوسف ÷بود. زیرا اگر ابتدا یوسف آن را تعبیر می‌کرد قبل از این‌که پادشاه آن را بر بزرگان قوم خود و دانشمندان ارائه کند و آنها از تعبیر آن عاجز بمانند. یوسف چنین جایگاهی نمی‌داشت، اما وقتی که پادشاه خواب را بر آنان عرضه کرد و آنها از تعبیر آن درماندند و پادشه به آن خواب خیلی اهمیت می‌داد، یوسف آن را تعبیر کرد و جایگاهی بزرگی نزد آنان کسب نمود.

و این جریان همانند آشکار شدن برتری آدم به وسیلۀ علم بر فرشتگان بود، زیرا خداوند پرسشی را بر آنان عرضه کرد اما جوابش را ندانستند. سپس از آ دم پرسید و او نام هر چیزی را به آنان آموخت و با این برتری آدم ثابت شد.

و همانطور که خداوند متعال فضل و برتری پیامبر خود محمد صرا در روز قیامت اظهار می‌نماید، به گونه‌ای که به مردم الهام می‌کند که از آدم شفاعت جویند، سپس از ابراهیم، سپس از موسی و سپس از عیسی اما همگی عذر می‌آورند. سپس مردم پیش محمد صمی‌آیند و او می‌فرماید: «من می‌توانم شفاعت کنم. من می‌توانم شفاعت کنم». و پیامبر برای همۀ مردم شفاعت می‌نماید و به آن مقام محمود و ستده می‌رسد که پیشینیان و پسینیان به آن رشک می‌برند.

پس پاک است خداوندی که مهربانی‌های او فراوان است و نیکی و احسانش را به خواص و برگزیدگان و دوستانش عطا می‌کند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِي نَجَا مِنۡهُمَاو یکی از آن دو جوان که نجات یافته بود. و او همان کسی بود که در خواب دیده بود به قصد درست کردن شراب، انگور می‌فشارد و یوسف وی را سفارش کرده بود که او را نزد سرورش یاد کند. ﴿وَٱدَّكَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍو پس از گذشت سالیانی تعبیر یوسف و سفارش او را به یاد آورد و دانست که یوسف می‌تواند این خواب را تعبیر کند، بنابر این گفت: ﴿أَنَا۠ أُنَبِّئُكُم بِتَأۡوِيلِهِۦ فَأَرۡسِلُونِمن شما را از تعبیر آن خبر می‌دهم پس مرا به‌سوی یوسف بفرستید، تا از او دربارۀ این خواب بپرسم.

آیه‌ی ۴۹-۴۶:

﴿يُوسُفُ أَيُّهَا ٱلصِّدِّيقُ أَفۡتِنَا فِي سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ يَأۡكُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعِ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ يَابِسَٰتٖ لَّعَلِّيٓ أَرۡجِعُ إِلَى ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَعۡلَمُونَ٤٦[یوسف: ۴۶]. «ای یوسف! ای بسیار راستگو! دربارۀ هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند، و (دربارۀ) هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک به ما پاسخ ده تا این‌که من به‌سوی مردم برگردم، امید است آنان بدانند».

﴿قَالَ تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِينَ دَأَبٗا فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِي سُنۢبُلِهِۦٓ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّا تَأۡكُلُونَ٤٧[یوسف: ۴۷]. «گفت: هفت سال پیاپی کشت کنید و آنچه را که درو نمودید جز اندکی که می‌خورید در خوشۀ خود نگاه دارید».

﴿ثُمَّ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ سَبۡعٞ شِدَادٞ يَأۡكُلۡنَ مَا قَدَّمۡتُمۡ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّا تُحۡصِنُونَ٤٨[یوسف: ۴۸]. «پس از آن، هفت سالِ سخت در می‌رسد که آنچه را به خاطرشان اندوخته‌اید از میان بر می‌دراند مگر اندکی از آنچه که انبار می‌کنید».

﴿ثُمَّ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ عَامٞ فِيهِ يُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَفِيهِ يَعۡصِرُونَ٤٩[یوسف: ۴۹]. «سپس بعد از آن (سال‌های خشک و سخت) سالی می‌آید که به مردم (در آن سال) باران می‌رسد، و در آن شیرۀ (انگور و زیتون و دیگر میوه‌ها) را می‌فشرند».

و آنها او را فرستادند و پیش یوسف آمد و یوسف ا و را به خاطر فراموش کردن و از یاد بردن سفارشش سرزنش نکرد، بلکه به خواسته‌اش گوش فراداد و پاسخ او را گفت. آن مرد گفت: ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا ٱلصِّدِّيقُیوسف! ای بسیار راستگو و راستکار! ﴿أَفۡتِنَا فِي سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ يَأۡكُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعِ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ يَابِسَٰتٖ لَّعَلِّيٓ أَرۡجِعُ إِلَى ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَعۡلَمُونَدربارۀ هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند، و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک به ما پاسخ ده تا این‌که من به‌سوی مردم برگردم، امید است آنان بدانند. چون آنها چشم به راه تعبیر این خواب هستند و برایشان بسیار مهم است. پس یوسف هفت گاو چاق و هفت خوشۀ سبز را تعبیر کرد که آنها هفت سال آباد هستند و هفت گاو لاغر و هفت خوشۀ خشک را چنین تعبیر کرد که سالهای خشک هستند.

و شاید دلیل تعبیر یوسف این باشد که وجود کشت و زرع به سال خوش بستگی دارد و هرگاه سالی خوش در پیش باشد کشتزارها قوی و زیبا و بابرکت شده و محصول آن زیاد می‌شود، ما در خشک سالی بر عکس خواهد بود.

و اغلب به وسیلۀ گاو زمین را شخم می‌زنند و هم به وسیلۀ گاو، زمین آبیاری می‌شود. و خوشه‌های بزرگ‌ترین و بهترین غذا هستند و خواب را اینگونه تعبیر کرد، چون بین خواب و تعبیرش مناسبت وجود دارد، پس هم خواب را تعبیر کرد و هم به کارهایی که باید انجام گردد و تدابیری که باید در سال‌های آبادی برای مقابله با خشکسالی اتخاذ شود اشاره نمود و گفت: ﴿تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِينَ دَأَبٗاهفت سال پیاپی کشت کنید، ﴿فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِي سُنۢبُلِهِو آنچه را که از آن کشتزارها درو کردید در خوشه‌اش بگذارید، چون بهتر باقی می‌م‌اند و کمتر کسی به آن توجه می‌نماید. ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّا تَأۡكُلُونَو در این سال‌ها آباد به اندازه و از روی تدبیر و به صورت حساب شده بخورید. کمتر بخورید و بخش اعظم را انبار و ذخیره کنید.

﴿ثُمَّ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَپس از آن هفت سال خوش و خرم، ﴿سَبۡعٞ شِدَادٞهفت سال سخت و خشک در می‌رسد، ﴿يَأۡكُلۡنَ مَا قَدَّمۡتُمۡ لَهُنَّکه همۀ آنچه را که ذخیره کرده‌اید گرچه زیاد هم باشد مصرف می‌کند، ﴿إِلَّا قَلِيلٗا مِّمَّا تُحۡصِنُونَمگر اندکی از آنچه که نگاه می‌دارید.

﴿ثُمَّ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَسپس بعد از آن سال‌های خشک و سخت، ﴿عَامٞ فِيهِ يُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَفِيهِ يَعۡصِرُونَسالی می‌آید که مردم از نمعت باران برخوردار می‌شوند و شیرۀ (میوه جات) را می‌فشرند. یعنی باران و سیل در آن سال زیاد شده غلات فراوان، و روزی مردم زیاد می‌شود تا این‌که انگور و مثال آن‌را می‌فشرند و شیرۀ آن را می‌گیرند که افزون بر خوراکشان است. علت این‌که یوسف به چنین سالی اشاره می‌کند علی رغم این‌که در خواب پادشاه به آمدن آن تصریح نشده است احتمالاً این است که او از تعبیر هفت سال خشک فهمید که پس از این سال‌های سخت سالی در می‌رسد که مصایب گذشته را از بین می‌برد. و معلوم است که آثار قحطی ای که هفت سال طول کشیده است جز با سالی بسیار آباد و خرم دور نخواهد شد وگرنه تعیین هفت سال مفهومی نداشت.

و هنگامی‌که فرستاده پیش پادشاه و مردم بازگشت و آنها را از تعبیر یوسف آگاه ساخت تعجب کردند و به شدت خوشحال شدند.

آیه‌ی ۵۲-۵۰:

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ ٱئۡتُونِي بِهِۦۖ فَلَمَّا جَآءَهُ ٱلرَّسُولُ قَالَ ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّكَ فَسۡ‍َٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّٰتِي قَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّۚ إِنَّ رَبِّي بِكَيۡدِهِنَّ عَلِيمٞ٥٠[یوسف: ۵۰]. «و پادشاه گفت: یوسف را پیش من آورید، هنگامی که فرستاده نزد او آمد، گفت: پیش سرورت باز گرد و از او بپرس ماجرای زنانی که دست‌هایشان را بریدند چه بود؟ و به راستی که پروردگارم به مکر آنان داناست».

﴿قَالَ مَا خَطۡبُكُنَّ إِذۡ رَٰوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفۡسِهِۦۚ قُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَيۡهِ مِن سُوٓءٖۚ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٥١[یوسف: ۵۱]. «پادشاه گفت: جریان شما چه بود آنگاه که خواستید یوسف را به خود بخوانید؟ گفتند: پناه بر خدا، هیچ گناهی از او سراغ نداریم. زن عزیز گفت: هم اکنون حق آشکار شد، این من بودم که او را به خود خواندم و همانا او از راستگویان است».

﴿ذَٰلِكَ لِيَعۡلَمَ أَنِّي لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَيۡبِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي كَيۡدَ ٱلۡخَآئِنِينَ٥٢[یوسف: ۵۲]. «این (اقرار من) بدان خاطر است که او (یوسف) بداند من در نهان به او خیانت نکرده‌ام و خداوند مکر خیانت‌کاران را به جایی نمی‌رساند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُو پادشاه به کسانی‌که نزد او بودند، گفت: ﴿ٱئۡتُونِي بِهِیوسف را پیش من آورید، یعنی او را از زندان بیرون آورید و نزد پادشاه حاضر نمایید. ﴿فَلَمَّا جَآءَهُ ٱلرَّسُولُو هنگامی‌که فرستاده پادشاه نزد یوسف آمد و اورا دستور داد نا نزد پادشاه حاضر شود، از اقدام به بیرون رفتن امتناع ورزید تا بی‌گناهی او کاملاً روشن شود. و این نشانۀ بردباری و عقل و خرد کامل اوست. در این هنگام، ﴿قَالَ ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّكَبه فرستاده گفت: پیش سرورت «پادشاه » باز گرد. ﴿فَسۡ‍َٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّٰتِي قَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّو از او بپرس ماجرای زنانیکه دست‌هایشان را بریدند چه بود؟ زیرا ماجرای زنانی آنها واضح و روشن است. ﴿إِنَّ رَبِّي بِكَيۡدِهِنَّ عَلِيمٞو به راستی که پروردگارم به مکر آنها داناست.

پادشاه آن‌ها را حاضر کرد و گفت: ﴿مَا خَطۡبُكُنَّ إِذۡ رَٰوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفۡسِهِجریان کار شما چه بود آنگاه که خواستید یوسف را به خود بخوانید؟ آیا از او چیز مشکوکی مشاهده کردید؟ زنان، یوسف را بی‌گناه دانسته و ﴿قُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَيۡهِ مِن سُوٓءٖگفتند: پناه بر خدا! هیچ گناهی نه کوچک و نه بزرگ از او سراغ نداریم. در این هنگام اساس اتهام از بین رفت و جز آنچه که زن عزیز گفته بود چیزی باقی نماند. ﴿قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّزن عزیز مصر گفت: ما به او تهمت زدیم و به او بد گفتیم و عمل ما سبب شد که او به زندان بیافتد، اما اکنون حق آشکار شد. ﴿أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَاین من بودم که او را به خود خواندم و مکارانه خواستم او را از پاک دامنی‌اش به در کنم. و او راست می‌گوید و بی‌گناه است.

﴿ذَٰلِكَاین که اعتراف نمودم یوسف را به خود خوانده‌ام به خاطر آن است، ﴿لِيَعۡلَمَ أَنِّي لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَيۡبِکه او بداند من در نهان به او خیانت نکرده‌ام، احتمال دارد منظورش شوهرش باشد. یعنی اقرار من بدان خاطر است تا شوهرم بداند که در نهان به او خیانت نکرده‌ام و از من کاری جز خواستن از یوسف سر نزده است. و احتمال دارد که منظور این باشد که اقرار می‌نمایم او را به خود خواندم، و این بدان معنی است که یوسف راستگو است و درپشت سرش به او خیانت نکرده‌ام.

﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي كَيۡدَ ٱلۡخَآئِنِينَو خداوند مکر و حیلۀ خیانت کاران را به جایی نمی‌رساند، زیرا خیانت و بد اندیشی هر خیانت کاری به خودش بر می‌گردد. و روزی حقیقت کارش روشن می‌شود. سپس از آنجا که این سخن زلیخا روشن می‌شود. سپس از آنجا که این سخن زلیخا نوعی پاک قرار دادن و تبرئه کردن خویشتن بود، و این‌که او در حق یوسف گناهی مرتکب نشده است، این موضوع را تصحیح کرد و گفت:

آیه‌ی ۵۳:

﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥٣[یوسف: ۵۳]. «و نفس خود را تبرئه نمی‌کنم، چرا که نفس به بدی‌ها فرمان می‌دهد، مگر نفس کسی‌که پروردگارم بدو رحم نماید، بی‌گمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».

﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓو من نفس خود را از توطئه چینی و تلاشی برای این کار تبرئه نمی‌کنم. ﴿إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِچرا که نفس بسیار به بدیها و زشتی‌ها و گناهان فرمان می‌دهد، زیرا نفس مرکب شیطان است و از این راه شیطان به انسان نفوذ می‌کند.

﴿إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓمگر کسی‌که پروردگارم بدو رحم نماید، و او را از شر نفس سرکش که به بدی‌ها فرمان می‌دهد نجات دهد، و نفسش به پروردگارش اطمینان حاصل کند، و از دعوتگر هدایت اطاعت نماید واز دعوتگر گمراهی سرپیچی کند و این حالت نیک از نفس آدمی نیست، بلکه از سرفضل و رحمت خدا نسبت به بنده‌اش است. ﴿إِنَّ رَبِّي غَفُورٞبی‌گمان پروردگارم آمرزنده است. و هرکس را که مرتکب گناه شود و توبه نماید و به سویش باز گردد، می‌آمرزد. ﴿رَّحِيمٞمهربان است و توبۀ او را می‌پذیرد و به وی توفیق می‌دهد تا کارهای شایسته انجام دهد. و درست همین است که این گفتۀ زن عزیز مصر است نه گفتۀ یوسف، زیرا وقتی که یوسف در زندان بود و هنوز در حضور پادشاه حاضر نشده بود زن این صحبت را می‌کرد.

آیه‌ی ۵۷-۵۴:

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ ٱئۡتُونِي بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِيۖ فَلَمَّا كَلَّمَهُۥ قَالَ إِنَّكَ ٱلۡيَوۡمَ لَدَيۡنَا مَكِينٌ أَمِينٞ٥٤[یوسف: ۵۴]. «و پادشاه گفت: او را نزد من بیاورید تا وی را از افراد مقرب و خاص خود گردانم. پس چون با او به سخن پرداخت، گفت: تو امروز نزد ما ارجمند و امانتداری».

﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ٥٥[یوسف: ۵۵]. «(یوسف) گفت: مرا بر خزائن این سرزمین بگمار که من نگاهدارنده‌ای دانا هستم».

﴿وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَيۡثُ يَشَآءُۚ نُصِيبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُۖ وَلَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٥٦[یوسف: ۵۶]. «و بدینسان یوسف را در این سرزمین قدرت و نعمت دادیم، هر جا می‌خواست منزل می‌گرفت، ما نعمت خود را به هرکس که بخواهیم می‌بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌گردانیم».

﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٧[یوسف: ۵۷]. «و پاداش آخرت برای کسانی که ایمان می‌آورند و پرهیزگاری می‌کنند بهتر است».

هنگامی که بی‌گناهی یوسف برای پادشاه و مردم ثابت شد، پادشاه کسی را به دنبال وی فرستاده و گفت: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِكُ ٱئۡتُونِي بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِياو را نزد من بیاورید تا وی را از افراد مقرب و به ویژه خود گردانم، پس او را با احترم و بزرگداشت نزد پادشاه آورند. ﴿فَلَمَّا كَلَّمَهُۥو هنگامی‌که با او به گفتگو نشست سخن او را پسندید و جایگاهش نزد پادشاه بیشتر وبالاتر گردید. پس پادشاه به او گفت: ﴿إِنَّكَ ٱلۡيَوۡمَ لَدَيۡنَا مَكِينٌ أَمِينٞتو امروز نزد ما ارجمند و امانتدار هستیی.

﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِیوسف به خاطر تأمین مصلحت مردم گفت: مرا سرپرست اموال و محصولات زمین گردان. ﴿إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞچرا که من نگهدارندۀ دانا هستم. یعنی آنچه را که به عهده می‌گیرم محافظت می‌نمایم، و هیچ چیز از آن ضایع نمی‌شود، و ورود و خروج آن را کنترل می‌کنم، و روشن منع و عطا را می‌دانم، و به پیچ و خم کار واقف هستم و این بیان‌گر آن نیست که یوسف بر فرمانروایی حریص بود، بلکه او علاقه‌مند بود که به مردم خدمت نماید و به صورت فراگیر مردم بهره‌مند شوند. این انگیزه او را وادار نمود تا چنین چیزی را طلب کند. و او می‌دانست دارای کفایت و امانت داری می‌باشد، و مردم نمی‌دانستند که او دارای چنین صفاتی است، بنابراین، از پادشاه خواست تا او را سرپرست محصولات زمین قرار دهد، پادشاه هم او را سرپرست محصولات و اموال زمین قرار داد و این کار را به وی سپرد.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَو به واسطۀ این عوامل و مقدمات مذکور ﴿مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَيۡثُ يَشَآءُیوسف را در آن سرزمین قدرت و نعمت دادیم و هر جا که می‌خواست منزل می‌گرفت، و زندگی آسوده و برخوردار از نعمت فراوان و مقام بلند داشت. ﴿نُصِيبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُما نعمت خود را به هر کسی که بخواهیم می‌بخشیم. این رحمت الهی بود که به یوسف رسید و خداوند آن را برای او مقدر نمود و این تنها در نعمت دنیا منحصر نیست، ﴿وَلَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَو ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم و یوسف ÷از طلآیه داران نیکوکاران بود، پس او در دنیا و آخرت پاداش نیک می‌یابد. بنابر این گفت: ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٧و پاداش آخرت از پاداش دنیا برای کسانی‌که ایمان می‌آورند و پرهیزگاری می‌کنند بهتر است. یعنی کسی‌که هم پرهیزگاری نماید و هم ایمان داشته باشد.

پس به وسیلۀ پرهیزگاری کارهای حرام از قبیل گناهان بزرگ و کوچک ترک می‌شود، و به وسیلۀ ایمان کامل، تصدیق قبلی دستورات خدا به دست می‌آید، و اعمال قلب و اعمال جوارج از قبیل واجبات و مستحبات انجام می‌گیرد.

آیه‌ی ۶۰-۵۸:

﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٥٨[یوسف: ۵۸]. «و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند، یوسف آنان‌را شناخت ولی آنها یوسف را نشناختند».

﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ قَالَ ٱئۡتُونِي بِأَخٖ لَّكُم مِّنۡ أَبِيكُمۡۚ أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّيٓ أُوفِي ٱلۡكَيۡلَ وَأَنَا۠ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ٥٩[یوسف: ۵۹]. «و هنگامی که ساز و برگ‌شان را فراهم کرد، گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید، مگر نمی‌بینید که من پیمانه را به تمام و کمال می‌دهم و من بهترین میزبان هستم؟».

﴿فَإِن لَّمۡ تَأۡتُونِي بِهِۦ فَلَا كَيۡلَ لَكُمۡ عِندِي وَلَا تَقۡرَبُونِ٦٠[یوسف: ۶۰]. «پس اگر او را نزد من نیاورید نزد من پیمانه‌ای ندارید و دیگر نزد من نیایید».

هنگامی که یوسف ÷خزانه دار محصولات زمین شد به بهترین شیوه به تدبیر امور آن پرداخت، و در تمام زمین‌های زراعی مصر در سال‌های پر برکت کشاورزی بزرگی را به راه انداخت و خوراکی‌های زیادی را انبار کرد. و کاملاً آن‌را حفظ نمود. و هنگامی که سالهای خشک فرا رسیدند و قحطی به هر طرف سرایت کرد تا این‌که به فلسطین رسید که یعقوب و فرزندانش در آن اقامت داشتند و یعقوب فرزندانش را برای تهیه‌ی آذوقه و مخارج خانواده به مصر فرستاد، ﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٥٨و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند، یوسف آنان را شناخت ولی آنها یوس را نشناختند. ﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡو هنگامی که ساز و برگشان را فراهم دید، به آنها پیمانه داد همانطور که به دیگران پیمانه داد و از تدبیر و روش خوب او این بود که به هیچ‌کس بیش از یک بار شتر پیمانه نمی‌داد. یوسف آنان را از حالتشان پرسید و آنها به او خبر دادند که برادری دیگر دارند که نزد پدرشان است و او بنیامین نام دارد. ﴿ٱئۡتُونِي بِأَخٖ لَّكُم مِّنۡ أَبِيكُمۡیوسف به آنان گفت: آن برادر پدری خود را نزد من بیاورید، سپس آنها را بر آوردن برادرشان تشویق نمود و گفت: ﴿أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّيٓ أُوفِي ٱلۡكَيۡلَ وَأَنَا۠ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَمگر نمی‌بینید که من پیمانه را به تمام و کمال می‌دهم و من بهترین میزبانم؟ سپس آنها را ترساند که اگر او را نیاورید، ﴿فَلَا كَيۡلَ لَكُمۡ عِندِي وَلَا تَقۡرَبُونِنزد من هیچ پیمانه‌ای ندارید، و به شما چیزی نمی‌دهم، و دیگر پیش من نیایید، و این به خاطر آن بود که او می‌دانست که مجبورند به نزد وی بیایند، و این موضوع آنان را وادار می‌سازد تا او را با خود بیاورند.

آیه‌ی ۶۳-۶۱:

﴿قَالُواْ سَنُرَٰوِدُ عَنۡهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَٰعِلُونَ٦١[یوسف: ۶۱]. «گفتند: ما تلاش خواهیم کرد به هر وسیله‌ی ممکن او را نزد تو بیاوریم و این کار را خواهیم کرد».

﴿وَقَالَ لِفِتۡيَٰنِهِ ٱجۡعَلُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ فِي رِحَالِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَعۡرِفُونَهَآ إِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٦٢[یوسف: ۶۲]. «و به غلامانش گفت: قیمت کالایی را که پرداخته‌اند در میان بارهایشان بگزارید، شاید آنان چون به نزد خانواده‌شان باز روند بدان پی ببرید و بلکه بر گردند».

﴿فَلَمَّا رَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِيهِمۡ قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا ٱلۡكَيۡلُ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَآ أَخَانَا نَكۡتَلۡ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٦٣[یوسف: ۶۳]«و هنگامی که به نزد پدرشان برگشتند، گفتند: آذوقه و حبوبات را از ما دریغ داشته‌اند، پس برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه بگیریم، و همانا ما نگهبان و حافظ او هستیم».

﴿قَالُواْ سَنُرَٰوِدُ عَنۡهُ أَبَاهُگفتند: ما با پدرش راجع به او با لطایف حیل گفتگو می‌کنیم. این دلالت می‌نماید که یعقوب ÷دل باخته و شیفتۀ فرزندش بود و طاقت دوری‌اش را نداشت، چرا که بعد از گم شدن یوسف مایۀ دلگرمی و دلجویی یعقوب بود. بنابر این فرستادن او همراه برادران نیاز به اندیشه داشت. ﴿وَإِنَّا لَفَٰعِلُونَو آنچه را که به ما فرمان داده‌ای خواهیم کرد، ﴿وَقَالَ لِفِتۡيَٰنِهِو یوسف به خدمت گذاران خود گفت: ﴿ٱجۡعَلُواْ بِضَٰعَتَهُمۡپول و کالای آنها را که با آن آذوقه خریدند، ﴿فِي رِحَالِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَعۡرِفُونَهَآدر میان بارهایشان بگذارید، شاید آنان چون به نزد خانواده‌هایشان باز روند بدان پی ببرند، ﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَبدان امید که به‌سوی ما باز آیند. البته بر یوسف گران نیامده بود که در مقابل آذوقه‌ای که به آنان داده بوده هیچ کالا و پولی از برادرانش نگرفته بود. و ظاهراً می‌خواست آنها را ترغیب کند که دوباره به آنان احسان کند و در حد کفاف به آنان آذوقه بدهد. سپس طوری پول و کالاهایشان را به آنان باز گرداند که خود احساس نکنند، و اندانند که یوسف در آینده چه برنامه‌ای برای آنان دارد، زیرا احسان و نیکی انسان را وادار می‌نماید تا نیکی دیگران را کاملاً جبران نماید.

﴿فَلَمَّا رَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِيهِمۡ قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا ٱلۡكَيۡلُو هنگامی که به نزد پدرشان برگشتند، گفتند: پدر جان، پیمانه و (و آذوقه) را ماز ما دریغ داشته‌اند و اگر برادرمان را با ما نفرستی به ما آذوقه نخواهند داد، ﴿فَأَرۡسِلۡ مَعَنَآ أَخَانَا نَكۡتَلۡپس برادرمان را با ما بفست تا سبب گرفتن پیمانه برای ما باشد. سپس خود را به محافظت از او پایبند نموده و گفتند: ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَو همانا او را در مقابل سختی‌ها محافظت می‌کنیم.

آیه‌ی ۶۶-۶۴:

﴿قَالَ هَلۡ ءَامَنُكُمۡ عَلَيۡهِ إِلَّا كَمَآ أَمِنتُكُمۡ عَلَىٰٓ أَخِيهِ مِن قَبۡلُ فَٱللَّهُ خَيۡرٌ حَٰفِظٗاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٦٤[یوسف: ۶۴]. «یعقوب گفت: آیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همانگونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟! خداوند بهترین نگهبان و او مهربانترین مهربانان است».

﴿وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَٰعَهُمۡ وَجَدُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ رُدَّتۡ إِلَيۡهِمۡۖ قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا مَا نَبۡغِيۖ هَٰذِهِۦ بِضَٰعَتُنَا رُدَّتۡ إِلَيۡنَاۖ وَنَمِيرُ أَهۡلَنَا وَنَحۡفَظُ أَخَانَا وَنَزۡدَادُ كَيۡلَ بَعِيرٖۖ ذَٰلِكَ كَيۡلٞ يَسِيرٞ٦٥[یوسف: ۶۵]. «و چون بارشان را باز کردند، دیدند که کالایشان به آنان باز گردانده شده است. گفتند: ای پدر! ما دیگر چه می‌خواهیم؟ این کالای ماست که به ما بازگردانده شده است و (می‌رویم) برای خانوادۀ خود آذوقه بیاوریم و از برادرمان مراقبت می‌کنیم و یک بار شتر افزون خواهیم آورد، به دست آوردن این «بار»، برایمان سهل و آسان است».

﴿قَالَ لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَكُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ لَتَأۡتُنَّنِي بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يُحَاطَ بِكُمۡۖ فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡ قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ٦٦[یوسف: ۶۶]. «گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا این‌که پیمانی الهی به من بدهید که او را به من برمی‌گردانید، مگر این‌که گرفتار آیید (و قدرت از شما سلب شود)، سپس وقتی آنان با او پیمان بستند، گفت: خداوند بر آنچه می‌گوییم آگاه است».

﴿قَالَیعقوب ÷به آنان گفت: ﴿هَلۡ ءَامَنُكُمۡ عَلَيۡهِ إِلَّا كَمَآ أَمِنتُكُمۡ عَلَىٰٓ أَخِيهِ مِن قَبۡلُآیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همان‌گونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟! یعنی قبلاً نیز شما تاکید کردید که به محافظت و مراقبت از یوسف خواهید پرداخت، با وجود این به عهد و پیمان موکدی که داده بودید وفا نکردید، پس من به عهد شما اعتماد نمی‌کنم بلکه به خدا توکل می‌نماییم.

﴿فَٱللَّهُ خَيۡرٌ حَٰفِظٗاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَخداوند بهترین نگهبان و مهربانترین مهربانان است. یعنی خداوند حالت مرا می‌داند و امیدوارم که به من رحم نماید، و اورا حفاظت کند و به من باز گرداند. از این گفتار چنین بهنظر می‌آید که حضرت یعقوب در رابطه با فرستادن بنیامین با پسرانش نرمی نشان داد.

سپس آنان ﴿وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَٰعَهُمۡ وَجَدُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ رُدَّتۡ إِلَيۡهِمۡوقتی بارشان را باز کردند، دیدند که کالایشان به آنان باز گردانده شده است. و آنها دانستند که یوسف قصداً آن را به آنان باز گردانده و خواسته است در ملکیت آنان باقی بماند. ﴿قَالُواْو برای این‌که پدرشان را تشویق نمایند تا برادرشان را همراه آنان بفرستد، گفتند: ﴿يَٰٓأَبَانَا مَا نَبۡغِيای پدر! ما بعد از این بزرگرداشت نیکو که پیمان را به طور کامل به ما داده است، و کالای ما را که در عوض خرید آذوقه داده‌ایم به ما برگردانده است دیگر چه می‌خواهیم؟ و این کار او بیانگر خلوص فراوانی است که نسبت به ما دارد. ﴿هَٰذِهِۦ بِضَٰعَتُنَا رُدَّتۡ إِلَيۡنَاۖ وَنَمِيرُ أَهۡلَنَااین کالای ماست که به ما بازگردانده شده است، اگر برادرمان را با خود ببریم سهمیۀ یک نفر دیگر را به ما می‌دهد، و ما برای خانواده آذوقه می‌آوریم که آنها به شدت به مخارج و آذوقه نیاز دارند.

﴿وَنَحۡفَظُ أَخَانَا وَنَزۡدَادُ كَيۡلَ بَعِيرٖو از برادرمان مراقبت می‌کنیم و با فرستادن وی با مان یک بار شتر افزودن خواهیم آورد، چرا که به هر یک نفر بار یک شتر می‌دهد ﴿ذَٰلِكَ كَيۡلٞ يَسِيرٞبه دست آوردن این بار آذوقه سهل و آسان است. و از این کار ضرری متوجه شما نمی‌شود، چون رفتن و بازگشتن مدت زیادی را نمی‌برد، و مصلحت این کار هم روشن است.

﴿قَالَیعقوب به آنان گفت: ﴿لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَكُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِمن هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر این‌که پیمان سختی بدهیدو به خدا سوگند بخورید که، ﴿لَتَأۡتُنَّنِي بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يُحَاطَ بِكُمۡاو را به من بر می‌گردانید مگر این‌که چیزی بر سر شما بیاید که توان رویارویی با آن را نداشته، و نتوانید آنرا از خود دور سازید. ﴿فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡهنگامی که با او بر آنچه که گفته و خواسته بود پیمان بستند، ﴿قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞگفت: خداوند بر آنچه می‌گوییم آگاه است. یعنی شهادت و گواهی خدا و حفاظت و کفالت او برای ما کافی است.

آیه‌ی ۶۹-۶۷:

﴿وَقَالَ يَٰبَنِيَّ لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖۖ وَمَآ أُغۡنِي عَنكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٍۖ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَعَلَيۡهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ٦٧[یوسف: ۶۷]. «و گفت: ای پسران من! از یک در داخل نشوید، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید، و نمی‌توانم چیزی را که خداوند مقرر کرده است از شما دور کنم، فرمانروایی و حکم از آن خداست، بر او توکل کرده‌ام و توکل کنندگان باید بر او توکل نمایند».

﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَهُمۡ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغۡنِي عَنۡهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٍ إِلَّا حَاجَةٗ فِي نَفۡسِ يَعۡقُوبَ قَضَىٰهَاۚ وَإِنَّهُۥ لَذُو عِلۡمٖ لِّمَا عَلَّمۡنَٰهُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٦٨[یوسف: ۶۸]. «و هنگامی که به روشی که پدرشان به آنان دستور داده بود وارد شوند، چنین ورودی نمی‌توانست آنان را از آنچه خداوند خواسته بود بدور بدارد، ولی آنچه را که در دل یعقوب بود برآورده کرد، بی‌گمان یعقوب به خاطر این‌که ما به آموخته بودیم، دارای دانش بزرگی بود. اما بسیاری از مردم نمی‌دانند».

﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ يُوسُفَ ءَاوَىٰٓ إِلَيۡهِ أَخَاهُۖ قَالَ إِنِّيٓ أَنَا۠ أَخُوكَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٦٩[یوسف: ۶۹]. «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند برادرش را نزد خود جای داد. گفت: من برادر تو هستم، پس از آنچه کرده‌اند ناراحت مباش».

سپس وقتی بنیامین را با آنها فرستاد آنان را سفارش کرد که وقتی به مصر وارد شدند، ﴿لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖاز یک در داخل شهر نشوند بلکه از درهای گوناگون وارد شوند، و این بدان خاطر بود که یعقوب ترسید چشم بد بخورند، زیرا آنها زیادب بودند و منظر و سیمای خوبی داشتند، آنها فرزندان یک نفر بودند و همین امکان چشم خوردن آنان فراهم می‌کرد.

﴿وَمَآ أُغۡنِي عَنكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٍو نمی‌توانم چیزی را که خداوند مقرر کرده است از شما دور کنم، زیرا آنچه برای شما مقدر شده است حتماً باید پیش بیاید. ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِفیصله دادن امور از آن اوست، و فرمان، فرمان اوست. پس آنچه که او مقدر نموده و به آن حکم کرده است حتماً به وقوع خواهد پیوست.

﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُبر خدا توکل نموده‌ام، نه بر سبب و راهی که شما را بدان سفارش نمودم، ﴿وَعَلَيۡهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَو توکل کنندگان باید بر او توکل نمایند، زیرا با توکل همۀ خواسته‌ها حاصل می‌شود، و هر امر ناگواری دور می‌گردد.

﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَهُمۡ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغۡنِي عَنۡهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٍ إِلَّا حَاجَةٗ فِي نَفۡسِ يَعۡقُوبَ قَضَىٰهَاو هنگامی که رفتند و از آنجا که پدرشان به آنان دستور داده بود وارد شدند، این کار آنان را از آنچه خداوند خواسته بود نمی‌توانست دور بدارد، ولی آنچه را که در دل یعقوب بوده برآورده کرد، و آن انگیزۀ مهربانی و محبت نسبت به فرزندان بود، و با این کار آرامش خاطرش حاصل شد و این ناشی از کمبود علم او نبود، زیرا یعقوب از پیامبران بزرگوار و علمای ربانی بود. بنابر این خداوند در مورد او فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَذُو عِلۡمٖو او دارای دانش بزرگ بود. ﴿لِّمَا عَلَّمۡنَٰهُبه خاطر این‌که ما به او آموخته بودیم و با قدرت و توانایی خودش آن‌را یاد نگرفته بود، بلکه به فضل خدا و به تعلیم الهی از آن دانش برخوردار شده بود ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَاما بیشتر مردم سرانجام کارها را نمی‌دانند همچنین اهل علم نیز بخش زیادی از علوم و احکام و لوازمات آن بر آنان پوشیده و مخفی می‌ماند.

و هنگامی‌که برادران یوسف پیش او آمدند و بر وی وارد شدند، ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَيۡهِ أَخَاهُبرادر تنی‌اش بنیامین را که آنها را به آوردنش دستور داده بود نزد خود جای داد، و او را با خود همراه کرد، و از میان برادرشان برگزید و از حقیقت ماجرا آگاه ساخت. ﴿قَالَ إِنِّيٓ أَنَا۠ أَخُوكَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَگفت: من برادر تو هستم، پس از آنچه کرده‌اند ناراحت مباش زیرا سرانجام نیک از آن ماست. سپس او را خبر داد که می‌خواهد برای باقی ماندن وی نزد خود حیله‌ای بیاندیشد، تا زمانی که کار به نوعی فیصله پیدا می‌کند.

آیه‌ی ۷۵-۷۰:

﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ جَعَلَ ٱلسِّقَايَةَ فِي رَحۡلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا ٱلۡعِيرُ إِنَّكُمۡ لَسَٰرِقُونَ٧٠[یوسف: ۷۰]. «و هنگامی که آذوقه را برایشان پیمانه کرد پیمانه را در بار برادرش نهاد. آنگاه ندا دهنده‌ای ندا داد: ای کاروانیان! شما دزدید».

﴿قَالُواْ وَأَقۡبَلُواْ عَلَيۡهِم مَّاذَا تَفۡقِدُونَ٧١[یوسف: ۷۱]. «روی به‌سوی ایشان کرده و گفتند: چه چیز را گم کرده‌اید؟».

﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِكِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِيرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِيمٞ٧٢[یوسف: ۷۲]. «گفتند: پیمانۀ پادشاه را گم کرده‌ایم، و هر کس آنرا بیاورد بار شتری در برابر آن خواهد گرفت و من ضامن این (پاداش) هستم».

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ عَلِمۡتُم مَّا جِئۡنَا لِنُفۡسِدَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا كُنَّا سَٰرِقِينَ٧٣[یوسف: ۷۳]. «گفتند: سوگند به خدا! شما می‌دانید که ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین فساد کنیم و ما هرگز دزد نبوده‌ایم».

﴿قَالُواْ فَمَا جَزَٰٓؤُهُۥٓ إِن كُنتُمۡ كَٰذِبِينَ٧٤[یوسف: ۷۴]. «گفتند: سزای او چیست اگر دروغگو باشید».

﴿قَالُواْ جَزَٰٓؤُهُۥ مَن وُجِدَ فِي رَحۡلِهِۦ فَهُوَ جَزَٰٓؤُهُۥۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ٧٥[یوسف: ۷۵]. «گفتند: سزایش این است که هر کس آن پیمانه در بارش یافت شود اسیر گردد، ما این چنین ستمکاران را سزا می‌دهیم».

﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡو هنگامی که برای هر یک از برادرانش از جمله برادرش بنیامین آذوقه پیمانه کرد، ﴿جَعَلَ ٱلسِّقَايَةَ فِي رَحۡلِ أَخِيهِپیمانه را که عبارت از آن ظرفی بود که با آن آذوقه پیمانه می‌کردند و با آن آب می‌خوردند، دربار برادرش گذاشت. و هنگامی که حرکت کردند. ﴿أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا ٱلۡعِيرُ إِنَّكُمۡ لَسَٰرِقُونَندا دهنده‌ای ندا داد: کاروانیان! شما دزدید. و شاید این ندا دهنده حقیقت حال را نمی‌دانست. ﴿قَالُواْبرادران یوسف گفتند ﴿وَأَقۡبَلُواْ عَلَيۡهِمو آنان روی آوردند تا تهمت را از خود دور نمایند، زیرا دزد می‌خواهد هر چه زودتر از محل حادثه دور شود تا آنچه را که دزدیده است به سلامت ببرد. اما این‌ها روی به مأموران کرده و آمدند، و هدفی جز دور کردن تهمتی که بدان متهم شده بودند نداشتند. پس در این حالت گفتند: ﴿مَّاذَا تَفۡقِدُونَچه چیزی را گم کرده‌اید؟ و نگفتند: ‌«ما چه چیزی را دزدیده‌ایم» چون یقین داشتند پاکند و دزد نیستند.

﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِكِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِيرٖگفتند: پیمانۀ پادشاه را گم کرده‌ایم، و هر کس آنرا بیاورد بار شتری در برابر آن پاداش خواهد گرفت. ﴿وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِيمٞو من شخصاً این پاداش را تضمین می‌نمایم. و این را کسی گفت که به جستجوی پیمانه می‌پرداخت. ﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ عَلِمۡتُم مَّا جِئۡنَا لِنُفۡسِدَ فِي ٱلۡأَرۡضِگفتند: سوگند به خدا! شما می‌دانید که ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین فساد و تباهی کنیم، ﴿وَمَا كُنَّا سَٰرِقِينَو ما هرگز دزد نبوده‌ایم. زیرا دزدی بزرگ‌ترین فساد و تباهی در زمین است، و آنها بر آگاهی و دانش خود مبنی بر این‌که دزد نیستند سوگند خوردند. قسم خوردند که آنها فساد کننده و دزد نیستند،چون می‌دانستند پادشاه و اطرافیانش با بررسی حالات ایشان به این نتیه رسیده‌اند که ایشان پاکدامن و پرهیزگارند و چنینک اری از این‌ها سر نزده است. و آنان گفتند: «سوگند به خدا ما در زمین فساد نکرده و دزدی نکرده‌ایم!» چرا که این در دفع تهمت رساتر است.

﴿قَالُواْ فَمَا جَزَٰٓؤُهُۥٓگفتند: «سزای او چیست اگر دروغگو باشید». ﴿إِن كُنتُمۡ كَٰذِبِينَاگر شما دروغگو باشید و پیمانه پیش شما باشد؟ ﴿قَالُواْ جَزَٰٓؤُهُۥ مَن وُجِدَ فِي رَحۡلِهِۦ فَهُوَ جَزَٰٓؤُهُگفتند: سزای آن این است که هر کس آن پیمانه دربارش یافت شود به سزای آن اسیر گردد، یعنی صاحب مال مسروقه سارق به اسارت بگیرد و این آئین آنها بود که هرگاه دزدی دزد ثابت می‌شد به کیفر آن در مالکیت صاحب مال مسروقه قرار می‌گرفت. بنابر این گفتند: ﴿كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَما این چنین ستمکاران را سزا می‌دهیم».

آیه‌ی ۷۸-۷۶:

﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِيَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِيهِ ثُمَّ ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِيهِۚ كَذَٰلِكَ كِدۡنَا لِيُوسُفَۖ مَا كَانَ لِيَأۡخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ ٱلۡمَلِكِ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ وَفَوۡقَ كُلِّ ذِي عِلۡمٍ عَلِيمٞ٧٦[یوسف: ۷۶]. «پس پیش از خرجین برادرش، به بازرسی خورجین‌های دیگران مبادرت کرد و سپس پیمانه را از خرجین برادرش بیرون آورد، ما اینگونه برای یوسف چاره‌سازی کردیم، زیرا او نمی‌توانست در آئین پادشاه برادرش را بگیرد مگر این‌که خدا بخواهد، درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم و برتر از هر داننده‌ای دانایی هست».

﴿قَالُوٓاْ إِن يَسۡرِقۡ فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ مِن قَبۡلُۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفۡسِهِۦ وَلَمۡ يُبۡدِهَا لَهُمۡۚ قَالَ أَنتُمۡ شَرّٞ مَّكَانٗاۖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَصِفُونَ٧٧[یوسف: ۷۷]. «(برادرانش) گفتند: اگر او دزدی کند (بعید نیست) چون برادرش قبلاً دزدی کرده است. پس یوسف آن را در دل خود نهان نمود و آن را برایشان آشکار نکرد. (در دل خویش) گفت: شما مقام بدتری دارید و خداوند به آنچه بیان می‌کنید داناتر است».

﴿قَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ إِنَّ لَهُۥٓ أَبٗا شَيۡخٗا كَبِيرٗا فَخُذۡ أَحَدَنَا مَكَانَهُۥٓۖ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٧٨[یوسف: ۷۸]. «گفتند: ای عزیز! او پدر پیر و کهنسالی دارد، یکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم».

﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِيَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِيهِپس تفتیش کننده پیش از خرجین برادرش، به بازرسی خرجین‌های دیگران پرداخت، و این برای آن بود تا این شک از بین برود که او قصداً چنین کاری را کرده است. ﴿ثُمَّسپس وقتی که در خرجین‌هایشان چیزی را نیافت ﴿ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِيهِپیمانه را در خرجین برادرش بیرون آورد، و نگفت: «آن را یافت، یا آن را برادرش دزدیه بود، تا حقیقت امر را مخدوش نکرده باشد. در این هنگام آنچه یوسف خواسته بود مبنی بر این‌که برادرش پیش او بماند تحقق یافت و برادرانش هم نفهمیدند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿كَذَٰلِكَ كِدۡنَا لِيُوسُفَاین چنین برای یوسف این را آسان کردیم تا بدین وسیله به امری که مذموم نبوددست یابد. ﴿مَا كَانَ لِيَأۡخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ ٱلۡمَلِكِ‌او در آئین پادشاه نمی‌توانست برادرش را بگیرد، زیرا در آئین پادشاه چنین نبود که سزای دزد بازداشت نمودن او باشد، بلکه نزد آنان دزدی سزای دیگری داشت، پس اگر قضاوت و داوری به آئین پادشاه برگردانده می‌شد یوسف می‌توانست برادرش را پیض خود نگاه داردف اما داروی را به آنان سپرد تا انچه را که خواسته است محقق شود.

خداوند متعال می‌فرماید:‌ ﴿نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُدرجات هر کس را که بخواهیم از طریق علم مفید و شناخت راه‌هایی که آدمی را به مقاصد آن درجات می‌رساند بالا می‌بریم، همانطور که مقام یوسف را بالا بردیم. ﴿وَفَوۡقَ كُلِّ ذِي عِلۡمٍ عَلِيمٞو برتر از هر داننده‌ای دانایی هست. پس بالاتر از هر عالم و داناتر می‌باشد، تا به داننده‌ی «غیب» و «شهادت» منتهی می‌شود.

هنگامی که برادران یوسف این جریان را دیدند، ﴿قَالُوٓاْ إِن يَسۡرِقۡگفتند: اگر او دزدی کند بعید و جای تعجب نیست، ﴿فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ مِن قَبۡلُچراکه برادرش هم پیش از او دزدی کرده است و منظورشان یوسف بود، و می‌خواستند خودشان را تبرئه نماید و بگویند: این و برادرش دست به دزدی می‌زنند و این دو از مادر ما نیستند.

و این توهین به آن دو بود، بنابر این یوسف نارحتی حاصل از این تهمت را در درون خود پنهان کرد، ﴿فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفۡسِهِۦ وَلَمۡ يُبۡدِهَا لَهُمۡو آن را برای‌شان اشکار نکرد. یعنی در مقابل به آنها چیزی نگفت که ناراحت شوند و برایشان ناخوشایند باشد. بلکه خشم خود را فرو برد و مسئله را در دل خود پنهان کرد. ﴿قَالَو یوسف با خودش گفت: ﴿أَنتُمۡ شَرّٞ مَّكَانٗاشما مقام و مکانت بدتری دارید، چرا که ما را به وسیله‌ی چیزی مورد مذمت قرار دادید که خود بر آن هستید و بدتر است از آنچه کهما بر آن قرار داریم. ﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَصِفُونَو خداوند به آنچه می‌کند در مورد ما می‌گویید، و ما را به دزدی متهم می‌کنید داناتر است، و می‌داند که ما از این تهمت مبرا هستیم.

سپس برادران یوسف از راه خواهش و تملق وارد شدند تا شاید پادشاه برادرشان را مرخص کرده و او را ببخشد.

﴿قَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ إِنَّ لَهُۥٓ أَبٗا شَيۡخٗا كَبِيرٗاگفتند: ای عزیز! او پدر پیر کهنسالی دارد و طاقت جدایی پسرش را ندارد و این کار بر او دشوار می‌آید. ﴿فَخُذۡ أَحَدَنَا مَكَانَهُۥٓۖ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَیکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم. پس با آزاد کردن برادرمان بر ما و پدرمان احسان کن.

آیه‌ی ۸۰-۷۹:

﴿قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّظَٰلِمُونَ٧٩[یوسف: ۷۹]. «گفت: پناه بر خدا که ما غیر از کسی را که کالایمان را نزد او یافته‌ایم نگاه داریم، ما در آن صورت از زمرۀ ستمکاران خواهیم بود».

﴿فَلَمَّا ٱسۡتَيۡ‍َٔسُواْ مِنۡهُ خَلَصُواْ نَجِيّٗاۖ قَالَ كَبِيرُهُمۡ أَلَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ أَبَاكُمۡ قَدۡ أَخَذَ عَلَيۡكُم مَّوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَمِن قَبۡلُ مَا فَرَّطتُمۡ فِي يُوسُفَۖ فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ يَأۡذَنَ لِيٓ أَبِيٓ أَوۡ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ لِيۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ٨٠[یوسف: ۸۰]. «و هنگامی که از او ناامید شدند به کناری رفتند و با یکدیگر به خلوت نشستند بزرگ آنان گفت: آیا ندانسته‌اید که پدرتان از شما پیمان الهی گرفته است، و پیش از این دربارۀ یوسف کوتاهی کرده‌اید؟ من هرگز از این سرزمین حرکت نمی‌کنم مگر این‌که پدرم به من اجازه دهد، یا خداوند در حق من داوری کند و او بهترین داوران است».

﴿قَالَیوسف گفت:‌ ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُۥٓپناه به خدا که ما غیر از کسی که کالایمان را نزد او یافته امی نگاه داریم. یعنی اگر فرد بی‌گناهی را به جای کسی بگیریم که کالای خود را نزد او یافته‌ایم ستم کرده‌ایم. و نگفت: کسی که دزدی کرده است، همۀ این‌ها به خاطر پرهیز از دروغگویی بود. ﴿إِنَّآ إِذٗاما در آن صورت، یعنی اگر نفری غیر از کسی که کالای خود را نزد او یافته‌ایم، بگیریم ﴿لَّظَٰلِمُونَاز ستمکاران خواهیم بود، چون فرد بی‌گناهی را کیفر داده‌ایم.

هنگامی که برادران یوسف ناامید شدند که برادرشان را مرخص کند، ﴿خَلَصُواْ نَجِيّٗاو گوشه‌ای با هم جمع شدند و درحالیکه کسی غیر از خودشان با آنان نبود با یکدیگر به مشاوره پرداختند. ﴿قَالَ كَبِيرُهُمۡ أَلَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ أَبَاكُمۡ قَدۡ أَخَذَ عَلَيۡكُم مَّوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ(برادر) بزرگ آنان گفت: آیا ندانسته‌اید که پدرتان برای محافظت و مراقبت (از بنیامین) از شما پیمان گرفته است که وی را با خود بیاورید مگر این‌که گرفتار شوید؟

﴿وَمِن قَبۡلُ مَا فَرَّطتُمۡ فِي يُوسُفَو پیش از این دربارۀ یوسف کوتاهی کرده‌اید؟ پس شما دو کار کرده اید، یکی این‌که در گذشته دربارۀ یوسف کوتاهی نمودید، و اینک برادرش را با خود به پیش پدر نمی‌برید، و من نمی‌توانم با پدرم روبرو شوم.

﴿فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ يَأۡذَنَ لِيٓ أَبِيٓ أَوۡ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ لِيۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَپس من ازا ین سرزمین حرکت نمی‌کنم یعنی در آن اقامت می‌گزینم و برای همیشه در آن خواهم ماند مگر این‌که پدرم به من اجازه بدهد، یا خداوند در حق من داوری کند. یعنی آمدن را برای من به صورت تنهایی یا همراه با برادرم مقدر نماید، و او بهترین داوران است.

آیه‌ی ۸۲-۸۱:

﴿ٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِيكُمۡ فَقُولُواْ يَٰٓأَبَانَآ إِنَّ ٱبۡنَكَ سَرَقَ وَمَا شَهِدۡنَآ إِلَّا بِمَا عَلِمۡنَا وَمَا كُنَّا لِلۡغَيۡبِ حَٰفِظِينَ٨١[یوسف: ۸۱]. «به سوی پدرتان برگردید و بگویید:‌ پدر جان! پسرت دزدی کرده است، و گواهی ندادیم جز به آنچه دانستیم و ما از غیب خبر نداشتیم».

﴿وَسۡ‍َٔلِ ٱلۡقَرۡيَةَ ٱلَّتِي كُنَّا فِيهَا وَٱلۡعِيرَ ٱلَّتِيٓ أَقۡبَلۡنَا فِيهَاۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٨٢[یوسف: ۸۲]. «و از اهل شهری که در آن بودیم و از کاروانی که با آنان برگشتیم بپرس، همانا ما از راستگویان هستیم».

سپس آنان را به سخنانی سفارش کرد که به پدرشان بگویند، پس گفت: ﴿ٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِيكُمۡ فَقُولُواْ يَٰٓأَبَانَآ إِنَّ ٱبۡنَكَ سَرَقَبه‌سوی پدرتان برگردید و بگویید: پدر جان! پسرت دزدی کرده است، و بر اثر آن بازداشت شده است، و ما نتوانستیم او را همراه خود پیش تو بیاوریم. هر چند که در این مورد خیلی کوشش کردیم. حال آنکه چیزی را مشاهده نکردیم که آنرا ندانیم، و ما چیزی را برایت بازگو می‌کنیم که با چشمان خود دیدیم، زیرا پیمانه را از بار او بیرون آوردند. ﴿وَمَا كُنَّا لِلۡغَيۡبِ حَٰفِظِينَو ما از غیب خبر نداشتیم. یعنی اگر غیب را می‌دانستیم هرگز سعی نمی‌کردیم او را با خود ببریم، و به تو عهد و پیمان نمی‌بستیم، و فکر نمی‌کردیم که کار به اینجا برسد.

﴿وَسۡ‍َٔلِ ٱلۡقَرۡيَةَ ٱلَّتِي كُنَّا فِيهَا وَٱلۡعِيرَ ٱلَّتِيٓ أَقۡبَلۡنَا فِيهَاو اگر تو در صحت سخن ما شک داری، از مردمان شهری که در آن بودیم و از کاروانی که با آنان برگشتیم بپرس، چرا که آنها از آنچه که تو را خبر کردیم آگاه هستند. ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ‌و ما از راست گویانیم، و دروغ نگفته و چیزی را جابجا نکرده‌ایم، بلکه واقعیت همین است که پیش آمده است.

آیه‌ی ۸۶-۸۳:

﴿قَالَ بَلۡ سَوَّلَتۡ لَكُمۡ أَنفُسُكُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِيلٌۖ عَسَى ٱللَّهُ أَن يَأۡتِيَنِي بِهِمۡ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ٨٣[یوسف: ۸۳]. «گفت: نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته، و پیشۀ من صبر نیک است، امید است که خداوند همۀ آنان را به من بازگرداند، بی‌گمان او دانایی حکیم است».

﴿وَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَٱبۡيَضَّتۡ عَيۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ كَظِيمٞ٨٤[یوسف: ۸۴]. «و از آنان روی برتافت و گفت: دریغا بر یوسف! و چشمانش از اندوه سفید و نابینا گردید درحالیکه سرشار از غم بود».

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ تَفۡتَؤُاْ تَذۡكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوۡ تَكُونَ مِنَ ٱلۡهَٰلِكِينَ٨٥[یوسف: ۸۵]. «گفتند: سوگند به خدا پیوسته یوسف را یاد می‌کنی تا مشرف به مرگ می‌شوی یا از مردگان می‌گردی».

﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٦[یوسف: ۸۶]. «گفت: من شکایت پریشان حالی و اندوهم را تنها به نزد خدا می‌برم و از سوی خدا چیزهایی را می‌دانم که شما نمی‌دانید».

هنگامی که به‌سوی پدرشان برگشتند و او را از این خبر آگاه کردند اندوه وی بیشتر شد و ناراحتی‌اش چندین برابر گشت، و آنان رادر این قضیه نیز متهم کرد. همانطور که در قضیۀ اول آنها را متهم نمود. گفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَكُمۡ أَنفُسُكُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِيلٌبلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته، و پیشۀ من صبر نیک است. یعنی در این کار به صبر نیک پناه می‌برم، صبری که ناراحتی و فریاد و شکایت را دربر ندارد. سپس ابراز امیدواری کرد که گروه کار باز شو و مشکلات حل گردد و گفت: ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَأۡتِيَنِي بِهِمۡ جَمِيعًاامید است که خداوند همۀ آنان را به من باز گرداند. یعنی امیدوارم که خداوند یوسف و بنیامین و برادر بزرگترشان را که در مصر اقامت گزیده است به نزد من بیاورد.

﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِيمُ: بی‌گمان او داناست، و نیاز شدید مرا به منت و کرم خود می‌داند ﴿ٱلۡحَكِيمُحکیم است و برای هر چیزی بر حسب حکمت ربانی خویش اندازه و پایانی قرار داده است.

یعقوب ÷بعد از این‌که فرزندانش این خبر را به اطلاع او رساندند و از آنان روی بر تافت و تأسف و اندوهش بیشتر شد و چشم‌هایش از غم و اندوهی که در دلش بود و به سبب گریه فراوان نابینا شدند، ﴿فَهُوَ كَظِيمٞو در حالی که قلبش سرشار از اندوه بود، ﴿وَقَالَ يَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَو گفت: دریغا بر یوسف و آنچه از غم و اندوه قدیم که در دلش نهفته مانده بو و شوقی که در قلبش جای گرفته بود پدیدار شد، و این مصیبت نسبتاً کوچک او را به یاد مصیبت اولی انداخت. پس فرزندانش با ابراز تعجب از حالت پدر به او گفتند ﴿تَٱللَّهِ تَفۡتَؤُاْ تَذۡكُرُ يُوسُفَسوگند به خدا پیوسته یوسف را یاد می‌کنی، ﴿حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًاتا این‌که مشرف به مرگ می‌شوی و بی‌حرکت به زمین می‌افتی و توان سخن گفتن را از دست خواهی داد. ﴿أَوۡ تَكُونَ مِنَ ٱلۡهَٰلِكِينَیا از نابود شدگان می‌گردی. یعنی تو همواره به یاد یوسف خواهی بود تا وقتی که قدرت یادآوری او را داشته باشی.

﴿قَالَیعقوب گفت: ﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّيمن شکایت پریشان حالی و سخنانی را می‌گویم، ﴿وَحُزۡنِيٓو شکایت اندوهی را که در دل دارم، ﴿إِلَى ٱللَّهِبه نزد خدای یگانه می‌برم و نه به نزد شما و کسی دیگر از مردم، پس هر چه را که می‌خواهید، بگویید. ﴿وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَو از سوی خدا چیزهایی را می‌دانم که شما نمی‌دانید، می‌دانم که آنان را به من باز خواهد گرداند، و چشمانم به دیدارشان روشن خواهد شد.

آیه‌ی ۸۸-۸۷:

﴿يَٰبَنِيَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَاْيۡ‍َٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا يَاْيۡ‍َٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٧[یوسف: ۸۷]. «ای فرزندانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، چرا که جز گروه کافران از رحمت خدا ناامید نمی‌گردند».

﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيۡهِ قَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةٖ مُّزۡجَىٰةٖ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡكَيۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّ ٱللَّهَ يَجۡزِي ٱلۡمُتَصَدِّقِينَ٨٨[یوسف: ۸۸]. «و هنگامی‌که پیش یوسف رفتند، گفتند: ای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است، و کالای اندک و ناپذیرفتنی آورده‌ایم، پس پیمانۀ ما را کامل بده و بر ما (بیشتر) بخشش کن، بی‌گمان خداوند بخشندگان را پاداش می‌دهد».

یعقوب ÷به فرزندانش گفت: ﴿يَٰبَنِيَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِای فرزندانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید، و در جستجوی آنها بکوشید. ﴿وَلَا تَاْيۡ‍َٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِو از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا امیدوار بودن باعث می‌شود تا آدمی بکوشد و تلاش نماید. و ناامیدی باعث می‌شود ارادۀ انسان سست شود. و بهترین چیزی که بندگان باید به آن امیدوار باشند فضل و احسان و رحمت خداست. ﴿إِنَّهُۥ لَا يَاْيۡ‍َٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَچرا که جز گروه کافران کسی از رحمت خدا ناامید نمی‌شود.

زیرا آنان به سبب کفر ورزیدنشان رحمت خدا را از خود دور می‌داند، و رحمت خداوند از آنها دور است، پس خود را مانند کافران نکنید و این دلالت می‌نما ید که امیدواری بنده به رحمت خدا به اندازۀ ایمان او باشد.

پس فرزندان یعقوب رفتند. ﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيۡهِو هنگامی که نزد یوسف رفتند، ﴿قَالُواْبا تضرع و زاری به او گفتند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةٖ مُّزۡجَىٰةٖ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡكَيۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَيۡنَآای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است، و کالایی اندک و ناپذیرفتنی آورده‌ایم، پس با این‌که نمی‌توانیم قیمت واقعی کالا را بپردازیم پیمانۀ ما را کامل بده و از مقدار معین بیشتر به ما ببخش. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَجۡزِي ٱلۡمُتَصَدِّقِينَبی‌گمان خداوند بخشندگان را در دنیا و آخرت پاداش می‌دهد.

هنگامی که کار تمام شد و به نهایت رسید، دل یوسف نسبت به آنها سوخت و خودش را به آنان معرفی کرد آنها را سرزنش نمود.

آیه ۹۲-۸۹:

﴿قَالَ هَلۡ عَلِمۡتُم مَّا فَعَلۡتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذۡ أَنتُمۡ جَٰهِلُونَ٨٩[یوسف: ۸۹]. «گفت: آیا می‌دانید که نسبت به یوسف و برادرش بدانگاه که نادان بودید چه کردید؟».

﴿قَالُوٓاْ أَءِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُۖ قَالَ أَنَا۠ يُوسُفُ وَهَٰذَآ أَخِيۖ قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَآۖ إِنَّهُۥ مَن يَتَّقِ وَيَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٩٠[یوسف: ۹۰]. «گفتند: آیا واقعاً تو یوسف هستی؟ گفت: آری! من یوسف هستم و این برادر من است، خداوند بر ما منت نهاده است. بی‌گمان هرکس تقوا پیشه کند و بردباری ورزد همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند».

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ ءَاثَرَكَ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا وَإِن كُنَّا لَخَٰطِ‍ِٔينَ٩١[یوسف: ۹۱]. «گفتند: سوگند به خدا! خداوند تو را بر ما برتری داده است و ما از خطاکاران بوده‌ایم».

﴿قَالَ لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَۖ يَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٩٢[یوسف: ۹۲]. «گفت: امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، خداوند شما را می‌آمرزد و او مهربان‌ترین مهربانان است».

﴿قَالَگفت: ﴿هَلۡ عَلِمۡتُم مَّا فَعَلۡتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِآیا می‌دانید با یوسف و برادرش چه کردید؟

کاری که آنها با یوسف کرده بودند مشخص بود. و اما نسب به برادرش ـ والله اعلم ـ شاید این گفته‌شان باشد: ﴿إِن يَسۡرِقۡ فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ[یوسف: ۷۷]. «اگر او دزدی کند پیش از وی برادش دزدی کرده است». یا این حادثه‌ای بود که میان او و پدرش جدایی انداخت و آن‌ها مسبب آن بودند.

﴿إِذۡ أَنتُمۡ جَٰهِلُونَبدانگاه که شما نادان بودید، و این نوعی عذر تراشی برای آنها بود. یا آنها را سرزنش می‌کند که کار نادانان را انجام دادند با این‌که شایسته نبود که نادانان را انجام دهند.

پس دانستند کسی که آنها را خطاب می‌کند یوسف ا ست، و گفتند: ﴿أَءِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُۖ قَالَ أَنَا۠ يُوسُفُ وَهَٰذَآ أَخِيۖ قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَآآیا تو واقعاً یوسف هستی؟ گفت: آری! من یوسف هستم و این برادرم است، خداوند با دادن ایمان و پرهیزگاری و تمکین، بر ما منت گذارده است. و این نتیجه‌ی صبر و تقوا بود. ﴿إِنَّهُۥ مَن يَتَّقِ وَيَصۡبِرۡبی‌گمان هرکس از انجام دادن آنچه خداوند حرام نموده است پرهیز نماید، و دبر دردها و مصیبت‌ها شکیبا باشد و بر انجام دستورات الهی بردباری ورزد، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَهمانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند، زیرا این کارها نیکوکاری به حساب می‌آید، و خداوند پاداش هرکس که کار نیک را انجام دهد ضایع نمی‌کند.

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ ءَاثَرَكَ ٱللَّهُ عَلَيۡنَاگفتند: سوگند به خدا! به سبب اخلاق نیکو و عادت‌های خوبی که داری خداوند تو را بر ما برتری داده است و ما نسبت به تو بی‌نهایت بدی کردیم، و برای رساندن اذیت و آزار به شما ودور کردنتان از پدرت کوشیدیم، پس خداوند شما را بر ما برتری داد و به تو نعمت و قدرت بخشید. ﴿وَإِن كُنَّا لَخَٰطِ‍ِٔينَو به درستی که ما از خطاکاران بوده‌ایم. و این اوج اعتراف آنان به چیزی بود که از آنان نسبت به یوسف سرزده بود.

﴿قَالَیوسف ÷از روی بخشش و بزرگواری به آنها گفت: ﴿لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَامروز شما را سرزنش و ملامت نمی‌کن. ﴿يَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَخداوند شما را می‌آمرزد و او مهربان‌ترین مهربانان است. پس به طور کامل آنها را بخشید بدون این‌که با یادآوری گناه گذشته آنان از آنها ایراد بگیرد و برای‌شان دعای مغفرت و رحمت نمود و این نهایت احسان و نیکوکاری است که جز خواص و بندگان برگزیده آن را نجام نمی‌دهند.

آیه ۹۸-۹۳:

﴿ٱذۡهَبُواْ بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلۡقُوهُ عَلَىٰ وَجۡهِ أَبِي يَأۡتِ بَصِيرٗا وَأۡتُونِي بِأَهۡلِكُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٣[یوسف: ۹۳]. «این پیراهنم را با خود ببرید و آن‌را بر روی پدرم بیاندازید تا بینا گردد و تمام خانواده‌تان را به نزد من بیاورید».

﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ ٱلۡعِيرُ قَالَ أَبُوهُمۡ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَۖ لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِ٩٤[یوسف: ۹۴]. «و هنگامی که کاروان حرکت کرد پدرشان گفت: اگر مرا به بی‌خردی و خرفتی متهم نکنید بی‌گمان بوی یوسف را می‌یابم».

﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَٰلِكَ ٱلۡقَدِيمِ٩٥[یوسف: ۹۵]. «گفتند: سوگند به خدا تو در سرگشتگی قدیم خود هستی».

﴿فَلَمَّآ أَن جَآءَ ٱلۡبَشِيرُ أَلۡقَىٰهُ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ فَٱرۡتَدَّ بَصِيرٗاۖ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٩٦[یوسف: ۹۶]. «و هنگامی که مژده دهنده نزد او آمد پیراهن را بر چهره‌اش افکند، بینا شد (و) گفت: آیا به شما نگفته بودم که از سوی خدا چیزهایی را می‌دانم که شما نمی‌دانید؟».

﴿قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَٰطِ‍ِٔينَ٩٧[یوسف: ۹۷]. «گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را برای ما بخواه که ما خطاکار بوده‌ایم».

﴿قَالَ سَوۡفَ أَسۡتَغۡفِرُ لَكُمۡ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٩٨[یوسف: ۹۸]. «گفت: برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبید، بی‌گمان او آمرزنده و مهربان است».

یوسف به برادرانش گفت: ﴿ٱذۡهَبُواْ بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلۡقُوهُ عَلَىٰ وَجۡهِ أَبِي يَأۡتِ بَصِيرٗااین پیراهنم را با خود ببرید و آن را به صورت پدر بیاندازید تا بینا گردد. چون هر بیماری و دردی با ضد آن معالجه می‌گردد، و این پیراهن بوی یوسف داشت. و خدا می‌داند چقدر غم یوسف و انتظار و حسرت وی در دل پدر بود. یوسف خواست تا پدر آن را بو کند و گره روحش باز گردد، و بی‌تابی‌اش به او برگردد. و خداوند در این کار حکمت و اسراری دارد که بندگان از آن مطلع نیستند اما یوسف از آن اطلاع داشت. ﴿وَأۡتُونِي بِأَهۡلِكُمۡ أَجۡمَعِينَو فرزندان و فامیلتان و همۀ بستگان خود را پیش من بیاورید تا آنها را ملاقات کنم و سختی و تنگی زندگی از شما دور شود.

﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ ٱلۡعِيرُ قَالَ أَبُوهُمۡو هنگامی که کاراون از سرزمین مصر به‌سوی فلسطین حرکت کرد، یعقوب بوی پیراهن یوسف را احساس کرد و گفت: ﴿إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَۖ لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِبدون شک من بوی یوسف را احساس می‌کنم، اگر مرا مسخره نمی‌کنید و گمان نمی‌برید که از روی نادانی چنین می‌گوییم، چون یعقوب متوجه شد که آنها تعجب کردند، به همین جهت این سخن را گفت: وآنچه در مورد آنها گمان برده بود پیش آمد و گفتند: ﴿تَٱللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلَٰلِكَ ٱلۡقَدِيمِسوگند به خدا تو همواره در دریای سرگردانی گرفتار هستی و نمی‌دانی چه می‌گویی.

﴿فَلَمَّآ أَن جَآءَ ٱلۡبَشِيرُو هنگامی که مژده دهنده نزد او آمد و فرا رسیدن دورۀ رهایی ود ور هم جمع شدن، و شاد شدن یوسف و برادران و پدر به دیدار یکدیگر را مژده داد، ﴿أَلۡقَىٰهُ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ فَٱرۡتَدَّ بَصِيرٗاپیراهن را بر چهره‌اش انداخت و به حالت اولیۀ خود برگشت و بینا شد، بعد از این‌که چشم‌هایش از اندوه کور شده بود

پس یعقوب که از نعمت خدا شادمان بود به فرزندان و خانواه‌اش که قبلاً او را نامتعادل دانسته و از او تعجب می‌کردند گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَآیا به شما نگفتم که از سوی خدا چیزهایی را می‌دانم که شما نمی‌دانید؟ من به دیدن یوسف امیدوار بوده و منتظر بودم غم و اندوهم برطرف شود.

پس آنان به گناه خویش اعتراف کردند، و با این کار نجات یافتند، ﴿قَالُواْ يَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَٰطِ‍ِٔينَ٩٧گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را برای ما بخواه که ما خطاکار بوده‌ایم زیرا این چنین کارهایی را با تو کرده‌ایم.

﴿قَالَاو با پذیرفتن خواستۀ آنها و درنگ نکردن در اجابتشان گفت: ﴿سَوۡفَ أَسۡتَغۡفِرُ لَكُمۡ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُبرای شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبید، بی‌گمان او آمرزنده و مهربان است، و من امیدوارم که گناهانتان را بیامرزد، و بر شما رحم نماید و رحمت خویش را شامل حالتان گرداند و گفته شده است که او آمرزش خواستن برای آنها را تا وقت سحر که وقت بهتری برای طلب آمرزش می‌باشد و به تاخیر انداخت تا بهتر و کاملتر آمرزش بطلبد و بهتر پذیرفته شود.

آیه‌ی ۱۰۴-۹۹:

﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ يُوسُفَ ءَاوَىٰٓ إِلَيۡهِ أَبَوَيۡهِ وَقَالَ ٱدۡخُلُواْ مِصۡرَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ٩٩[یوسف: ۹۹]. «و هنگامی که به نزد یوسف رسیدند پدر و مادرش را در کنار خود جای داد و گفت: به سرزمین مصر داخل شوید، که اگر خدا بخواهد در امان خواهید بود».

﴿وَرَفَعَ أَبَوَيۡهِ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ وَخَرُّواْ لَهُۥ سُجَّدٗاۖ وَقَالَ يَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِيلُ رُءۡيَٰيَ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّٗاۖ وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِيٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِي مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِكُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بَيۡنِي وَبَيۡنَ إِخۡوَتِيٓۚ إِنَّ رَبِّي لَطِيفٞ لِّمَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ١٠٠[یوسف: ۱۰۰]. «و پدر و مادرش را بر تخت نشاند، و همۀ آنان برای او سجده‌کُنان به زمین افتادند، و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیده بودم و پروردگارم آن را راست و درست گرداند، و به راستی خداوند وقتی که از زندان رهایم نمود، و شما را پس از آنکه شیطان بین من و برادرانم اختلاف افکنده بود از صحرا باز آورد، در حق من نیکی‌ها کرد. به راستی پروردگارم هر چه بخواهد سنجیده و دقیق انجام می‌دهد، بی‌گمان او دانای حکیم است».

﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَيۡتَنِي مِنَ ٱلۡمُلۡكِ وَعَلَّمۡتَنِي مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِيِّۦ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ١٠١[یوسف: ۱۰۱]. «پروردگارا! (بهره‌ای بزرگ) از فرمانروایی به من داده‌ای، و مرا از معنی سخنان کتاب‌های آسمانی و تعبیر خواب‌ها آگاه ساخته‌ای، ای پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین! تو سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق بگردان».

﴿ذَٰلِكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهِ إِلَيۡكَۖ وَمَا كُنتَ لَدَيۡهِمۡ إِذۡ أَجۡمَعُوٓاْ أَمۡرَهُمۡ وَهُمۡ يَمۡكُرُونَ١٠٢[یوسف: ۱۰۲]. «این خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم، و بدانگاه که تصمیم گرفتند و توطئه‌چینی کردند پیش آنان نبودی».

﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند گرچه حرص بورزی».

﴿وَمَا تَسۡ‍َٔلُهُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٤[یوسف: ۱۰۴]. «و تو در برابر (این دعوت) از آنان پاداشی نمی‌خواهی و آن جز پند و اندرزی برای جهانیان نیست».

﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ يُوسُفَو هنگامی که به یعقوب و فرزندانش همراه با خانواده‌هایشان بار و بنۀ خود را جمع کردند و از سرزمین فلسطین به قصد دیدار با یوسف و اقامت در مصر کوچ کردند و به نزد یوسف رسیدند، ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَيۡهِ أَبَوَيۡهِپدر و مادرش را در کنار خود جای داد و احسان و بزرگداشت و احترام فراوانی نسبت به آنان ابراز داشت. ﴿وَقَالَو به همۀ افراد خانواده‌اش گفت: ﴿ٱدۡخُلُواْ مِصۡرَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَوارد سرزمین مصر شوید، که اگر خدا بخواهد از همۀ ناخوشایندی‌ها و وحشت در امان هستید، پس آنان در حالت شادی و سرور وارد شدند و رنج و سختی زندگی از آنان دور شد، و به شادی و سرور دست یازیدند.

﴿وَرَفَعَ أَبَوَيۡهِ عَلَى ٱلۡعَرۡشِو پدر و مادرش را بر تخت فرمانروایی خود نشاند، ﴿وَخَرُّواْ لَهُۥ سُجَّدٗاو پدر و ما در و برادرانش به احترام و بزرگداشت او سجده کنان به زمین افتادند. ﴿وَقَالَو هنگامی که مشاهده کرد آنها در مقابل او سجده افتاده‌اند گفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِيلُ رُءۡيَٰيَ مِن قَبۡلُای پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیده بودم، آنگاه که در خواب دیدم یازده ستاره و ماه و خورشید برایم سجده می‌کنند. پس آنچه او در خواب دیده بود به وقوع پیوست، ﴿قَدۡ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّٗاپروردگارم آن خواب را راست و درست گرداند، و آن را خیال و خوابی آشفته و بی‌جان قرار نداد.

﴿وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِيٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِي مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِكُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِو به راستی خداوند وقتی که از زندان رهایم نمود، و شما را از صحرا باز آورد، در حق من نیکی بزرگی نمود.

و این از بزرگواری و گویش زیبای یوسف ÷است که حالت خودش در زندان را بیان کرد، اما به حالت خود در چاه اشاره‌ای ننمود، چون او به طور کامل برادرانش را بخشیده بود و او آن گناه را بیان نکرد. و گفت: آمدن شما از صحرا احسان بزرگی است که خداوند در حق من نمود. پس نگفت: که شما را از گرسنگی و رنج بیرون آورد و نگفت: به شما نیکی کرد، بلکه گفت: ﴿أَحۡسَنَ بِيٓبا من نیکی کرد و احسانرا به خود نسبت داد. پس با برکت و بزرگوار است خدایی که رحمت خویش را به هرکس از بندگانش که بخواهد اختصاص می‌هد واز جانب خویش بدانان رحمت می‌بخشد و او بسیار بخشنده است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بَيۡنِي وَبَيۡنَ إِخۡوَتِيٓپس از ینکه شیطان بین من و برادرانم اختلاف افکند.

و نگفت: شیطان برادرانم را دستخوش فتنه گرداند و به اختلاف وادار کرد، بلکه چنان وانمود کرد که گویا گناه و جهالت از و طرف سرزده است. پس سپاس خداودی را که شیطان را خوار کرد و آن‌را طرد نمود و ما را بعد از پراکندگی، جمع و متحد گرداند.

﴿إِنَّ رَبِّي لَطِيفٞ لِّمَا يَشَآءُبه راستی که پروردگارم هر چه بخواهد دقیق و سنجیده انجام می‌دهد. و احسان و نیکی را از جایی به بنده‌اش می‌رساند که احساس نمی‌کند، و انسان را از چیزهای که نمی‌پسندد نجات می‌دهد و به مقام‌های بلن می‌رساند. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِيمُبی‌گمان او دانا است و درون و برون کارها و رازهای بندگان را می‌داند. ﴿ٱلۡحَكِيمُو حکیم است و هر چیزی را در جایش قرار داده و کارها را در اوقات معین انجام می‌دهد.

و هنگامی که خداوند قدرت و نعمت و پادشاهی را به یوسف داد و او را به دیدار پدر و مادر و برادرانش شاد نمود، و از علم و دانش بزرگی برخوردار گرداند، در حالی که به نعمت خدا اعتراف می‌کرد و شکر خدا را به جای می‌آورد و از خداوند می‌خواست او را به جای می‌آورد و از خداوند می‌خواست او را بر تسلیم شدن در برابر او ثابت قدم بدارد، وگفت: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَيۡتَنِي مِنَ ٱلۡمُلۡكِپروردگار! به من بهره‌ای از فرمانروایی داده‌ای، و آن این بود که او سرپرست محصولات زمین و وزیر بزرگ پادشاه بود. ﴿وَعَلَّمۡتَنِي مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِو به من معنی سخنان کتاب‌های آسمانی و تعبیر خواب‌ها را آموخته‌ای و علاوه بر آن دانش فراوان دیگری را نیز به من یاد داده‌ای.

﴿فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِيِّۦ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗاای پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین! تو سرپرست و کارساز من در دنیا و آخرت هستی، اسلام را همیشه بر من پایدار بدار و مرا بر آن ثابت قدم بگردان و بر آن بمیران. و این دعائی نبود برای این که مرگ وی زودتر تحقق یابد، ﴿وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَو مرا به صالحان از قبیل پیامبران و نیکوکاران و برگزیدگان ملحق بگردان.

هنگامی که خداوند این داستان را برای حضرت محمد ÷بیان کرد. به او فرمود: ﴿ذَٰلِكَخبری که تو را از آن آگاه ساختیم، ﴿مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَيۡبِ نُوحِيهِ إِلَيۡكَاز خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم، و اگر آن را به تو وحی نمی‌کردیم این سرگذشت گرامی هرگز به تو نمی‌رسید.

﴿وَمَا كُنتَ لَدَيۡهِمۡ إِذۡ أَجۡمَعُوٓاْ أَمۡرَهُمۡ وَهُمۡ يَمۡكُرُونَو تو بدانگاه که برادران یوسف با همدیگر پیمان بستند که بین یوسف و یعقوب جدایی بیاندازند، آنجا حضور نداشتی و جز خدا هیچ‌کس از آنها اطلاع نداشت.

همانطور که خداوند متعال وقتی داستان موسی و آنچه که برایش پیش آمد بیان کرد، اعلام نمود که برایش پیش آمد بیان کرد، اعلام نمود که برای دانستن آن راهی جز وحی خداوندی وجود ندارد، پس فرمود: ﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّ إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٤٤[القصص: ۴۴].

پس این دلیل روشنی است بر این‌که آنچه پیامبر صآورده است حق و راست است.

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ١٠٣و بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند گرچه تو بر ایمان آوردن آنها بکوشی، زیرا اهداف و مقاصد آنها فاسد گردیده است، پس حرص و کوشش خیرخواهان به آنان سودی نمی‌بخشد، هر چند که موانعی هم بر سر راهشان وجود نداشته باشد، به این صورت که خیرخواهان آنها را تعلیم دهند و آنان را به آنچه که برایشان خوب است و شر و بدی را از آنان دور می‌گرداند، بدون مزد و پاداش دعوت دهند، و نشانه‌ها و شواهدی که بر راستی آنان دلالت می‌نماید ارائه نماید.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَا تَسۡ‍َٔلُهُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٤و تو در برابر این دعوت از آنان پاداشی نمی‌خواهی، و این قرآن جز پند و اندرزی برای جهانیان نیست، که آنچه را به آنها فایده می‌رساند یادآوری می‌کند تا آن را انجام دهند و آنان را از آنچه که به زیانشان است بر حذر می‌دارد تا آن‌را ترک گویند.

آیه‌ی ۱۰۸-۱۰۵:

﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار نشانه‌هایی در آسمان‌ها و زمین است (که) از کنار آن اعراض کنان می‌گذرند».

﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ١٠٦[یوسف: ۱۰۶]. «و بیشترشان (که ادعا می‌کنند) به خداوند ایمان نمی‌آورند مگر این‌که مشرکند».

﴿أَفَأَمِنُوٓاْ أَن تَأۡتِيَهُمۡ غَٰشِيَةٞ مِّنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ أَوۡ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٠٧[یوسف: ۱۰۷]. «آیا ایمن هستند از این که عذاب فراگیری از سوی خدا آنان را دربرگیرد، یا ناگهان قیامت به سراغ‌شان بیاید، در حالی‌که غافل و بی‌خبر باشند؟!».

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٠٨[یوسف: ۱۰۸]. «بگو: این راه من است، با آگاهی و بینش به‌سوی خدا دعوت می‌کنم و پیروان من هم (باید چنین باشند) وخداوند پاک است و من از مشرکان نیستم».

﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَاو چه بسیار نشانه‌هایی در آسمان‌ها و زمین است که بر توحید خداوند دلالت می‌نماید که ازکنار آن اعراض کنان می‌گذرند. با وجود این، گرچه شمه‌ای از ایمان برده‌اند. ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ١٠٦اما بیشترشان که ماعی ایمان به خداوند هستند مشرک میباشند.

پس آنان گرچه به ربوبیت خداوند متعال و اینکها و آفریننده و روزی دهنده و مدبر همۀ کارهاست ایمان می‌آورند، امادر موضوع الوهیت خداوند و یگانگی او شرک می‌ورزند. پس برای آنان چیزی جز این باقی نمانده است. که عذاب ایشان را فراگیرد، در حالی که از عذاب خدا ایمن هستند.

﴿أَفَأَمِنُوٓاْآیا کسانی که این کارها را انجام می‌دهند و آیات خدا روی بر می‌تابند ایمن هستند از این‌که ﴿أَن تَأۡتِيَهُمۡ غَٰشِيَةٞ مِّنۡ عَذَابِ ٱللَّهِعذابی فراگیر آنان را بپوشاند و همۀ آنها را فراگیرد و ریشه کن کند.

﴿أَوۡ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَیا ناگهان قیامت به سراغشان بیاید، در حالی که ازآن خبر نداشته باشند. یعنی آنها خود را مستحق عذاب خدا قرار داده‌اند، پس باید به‌سوی خدا بر گردند و توبه نمایند و آنچه را که سبب گرفتار شدنشان به عذاب خداست رها کنند.

خداوند متعال به پیامبر ÷می‌فرماید: ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓبه مردم بگو : این راه من است، که مردم را به‌سوی آنان دعوت می‌کنم، و آن راهی است که انسان را به خدا و و سرای بهشت می‌رساند. این راه، راه شناخت حق و عمل کردن به آن و ترجیح دادن آن و خالص گرداندن دینو عبادت برای خداوند است، خداوندی که شریکی ندارد و یکتا و یگانه است.

﴿أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِمردم برای رسیدن به پروردگارشان تشویق می‌کنم و آنان را ازآنچه که از خدا دور می‌کند بر حذر می‌دارم. ﴿عَلَىٰ بَصِيرَةٍبا وجود این من از دین خود آگاهی دارم. یعنی باآگاهی و یقین و حقانیت دین و بدون این‌که شک و تردیدی در این زمینه داشته باشم، دعوت می‌کنم. ﴿أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيمن و همچنین هر کس که از من پیروی می‌کند و به‌سوی خدا دعوت می‌دهم او نیز باید با بینش و شناخت مردم را دعوت کند. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِو پاک است خداوند از آنچه که به او نسبت داده می‌شود و شایستۀ شکوه و عظمت او نیست و با کمال و تعالی او مخالف و منافی است. ﴿وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَو من در همۀ کارهایم از مشرکان دوری می‌جویم و خالصانه خدا را می‌پرستم.

آیه‌ی ۱۱۱-۱۰۹:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰٓۗ أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۗ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠٩[یوسف: ۱۰۹]. «و پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها نفرستاده‌ایم که به آنان وحی می‌کردیم. مگر در زمین به گشت و گذار نمی‌پردازند تا بنگرند که سرانجام گذشتگانِ پیش از آنان چگونه شد؟ بی‌گمان سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است، آیا تعقّل نمی‌کنید؟».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَيۡ‍َٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ كُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَآءُۖ وَلَا يُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١١٠[یوسف: ۱۱۰]. «تا آنجا که پیامبران ناامید گشته و گمان بردند که آنان تکذیب شده‌اند، آنگاه یاری ما به آنان رسید و هر کس را که خواستیم نجات دادیم، و عذاب ما از گروه گناهکاران بر نمی‌گردد».

﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ مَا كَانَ حَدِيثٗا يُفۡتَرَىٰ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١١١[یوسف: ۱۱۱]. «به راستی که در داستانهایشان عبرتی برای خردمندان است، (قرآن) سخنی نبود که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق کنندۀ کتابی است که پیش از آن است، وبیانگر هر چیزی است و هدایت و رحمت است برای کسانی که ایمان می‌آورند».

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗاو پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها نفرستاده‌ایم، یعنی ما فرشتگان هیچکدام از مخلوقات دیگر را به عنوان پیامبر نفرستاده‌ایم، پس چرا قوم تو از رسالتت تعجب می‌کنند و گمان می‌برند که بر آنها برتری ویژه‌ای نداری؟ پس پیامبران گذشته برای تو الگوی نیکو و خوبی هستند.

﴿نُّوحِيٓ إِلَيۡهِم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰٓمردانی از اهل شهرها که به آنان وحی می‌کردیم، یعنی نه از اهل بادیه و صحرا، بلکه پیامبران ما اهل شهرها بوده‌اند، کسانی که عقلشان کامل‌تر و نظرشان درست‌تر است، تا جریان کار آنها روشن و واضح باشد. ﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِمگر در زمین به گشت و گذار نمی‌پردازند بدانگاه که سخن تو را تصدیق نمی‌کنند، ﴿فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡتا بنگرند که سرانجام گذشتگان پیش از آنان چگونه بوده و چگونه خداوند آنان را به سبب تکذیب کردنشان هلاک ساخت؟ پس بپرهیزید از این‌که همان عملی را انجام دهید که آنان انجام داده‌اند، و آنگاه همان عذابی به شما می‌رسد که به آنان رسید. ﴿وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞو سرای اخرت، یعنی بهشت و آنچه از نعمت‌های ماندگار که در آن است، ﴿خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْۚبرای پرهیزگاران بهتر است، کسانی که در انجام دادن دستورات خدا و پرهیز کردن از آنچه او از آن نهی کرده است از او می‌ترسند. زیرا نعمت دنیا تمام شدنی و آغشته به تلخی و ناگواری است، و نعمت آخرت کامل است و هرگز تمام نمی‌شود، و همواره رو به افزایش است، و بخشش ناگسستنی است. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا نمی‌فهمید، و چه عقل و خرد ندارید تا آنچه را بهتر است برای آنچه که کم ارزش است ترجیح دهید؟!.

خداوند متعال خبر می‌دهد که پیامبران بزرگوار را می‌فرستد اما قوم گناهکار انها را تکذیب می‌نمایند، و خداوند آنها را مهلت می‌دهد تا به‌سوی حق باز گردند و پیوسته آنان را مهلت می‌دهد تا به‌سوی حق بازگرندند و پیوسته آنان را مهلت می‌دهد تا جایی که بی‌نهایت کار بر پیامبران سخت می‌شودو علی رغم یقین و تصدیق‌شان به وعده و وعید الهی احتمالاً نوعی از ناامیدی و یاس به دل‌شان خطور می‌کند، و نوعی ضعف به آنان دست می‌دهد و زمانی که کار به اینجا میرسد، ﴿جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَآءُیاری ما به آنان می‌رسد و هر کس را که بخواهیم نجات می‌دهیم و آنها پیامبران و پیروانشان هستند، ﴿وَلَا يُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِينَو عذاب ما از کسانی که مرتکب گناه شوند و بر ارتکاب نافرمانی خدا جرأت نمایند دور نمی‌شود، (فلما له من قوه و لا نصره) پس آنان نه قدرتی دارندو نه یاوری.

﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِبه راستی که در داستان پیامبران وقومشان عبرتی است، برای خردمندان، تا اهل خیر و اهل شر عبرت گیرند. و از داستان آنها چنین می‌آموزند که هر کس کاری مانند آنها انجام دهد همان کرامت و بزرگرداشت یا توهین و عذابی که به آنان رسید به ایشان نیز خواهد رسید. نیزصفت‌های کمال و حکمت بزرگ خداست را از این داستانها آموخته و به این نتیجه می‌رسند که او خداوندی است که عبادت جز او برای او شایسته کسی نیست، و هیچ شریکی ندارد.

﴿مَا كَانَ حَدِيثٗا يُفۡتَرَىٰاین قرآن که خداوند به وسیلۀ آن سرگذشت‌هایی از غیب برای شما تعریف نمود سخنی دروغین نیست، ﴿وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِبلکه تدیق کنندۀ کتابهایی است که پیش از آن نازل شده‌اند.

قرآن با آنها مطابقت دارد، و بر صحت و درستی آن کتاب‌ها گواهی می‌دهد. ﴿وَتَفۡصِيلَ كُلِّ شَيۡءٖو بیان‌گر هر چیزی است از قبیل اصول و فروع دین و دلایل و حجتی که بنگان به آن نیازدارند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَو هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می‌آورند، آنان به سبب آگاهی و شناختی که از حق پیدا می‌کنند و با برگزیدن آن به هدایت دست می‌یازند، و با پاداشی که دردنیا و آخرت به دست می‌آورند مشمول رحمت خداوند می‌گردند.

در اینجا به بیان فواید و نکاتی می‌پردازیم که این قصۀ بزرگ در بر دارد، قصه‌ای که خداوند در آغاز آن فرمود: ﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ[یوسف: ۳ و الکهف:۱۳]. «ما بهترین داستان‌ها را برای تو حکایت می‌کنیم». و فرمود: ﴿لَّقَدۡ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَايَٰتٞ لِّلسَّآئِلِينَ٧[یوسف: ۷]. «به راستی که در داستان یوسف و برادرانش برای پرسش کنندگان نشانه‌هاست». و در آخر آن فرمود: ﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِدر استان آنان عبرت فراوانی برای خردمندان وجود دارد.

فوایدی که در لابلای این داستان به چشم می‌خورد بدین شرح است:

۱- این داستان از بهترین و واضح‌ترین و روشن‌ترین داستان‌هاست، چون قهرمانان داستان همواره از رنج و محنت به آسایش و رحمت، و از ذلت به عزت، و از بردگی به پادشاهی، و از غم به شادی، و از آبادی به قحطی، و از قحطی به فراخی، و از تنگدستی به گستردگی، و از انکار به اقرار منتقل می‌شوند. پس با برکت است خداوندی که آن را تعریف و به طور زیبا و روشن بیان کرد.

۲- در این داستان دلیل مشروعیت تعبیر خواب بیان شده است، و این‌که علم تعبیر خواب از جملۀ‌علوم مهمی است که خداوند به هر کس از بندگانش بخواهد، و غالباً مبنای تعبیر خواب مشابهت و مناسبت در اسم و صفت است، زیرا یوسف که در خواب دیده بود خورشید و ماه و یازده ستاره برای او سجده می‌کنند، وجه مناسبت این خواب عبارت است از این‌که ماه و خورشید و ستاره‌ها موجب روشنایی و زینت بخش آسمان و مایۀ منافع آن هستند. پس پیامبران و دانشمندان برای زینت بخش زمین می‌باشند، و انسان‌ها به وسیلۀ آنان در تاریکی‌ها راهیاب می‌شوند، همانطور که در پرتو روشنایی ماه و خورشید و ستارگان آدمی رهیاب می‌شود و از آنجا که پدر و مادرش اصل هستند و برادرانش فرع، مناسب است نور اصل از نور فرع بیشتر و حجم اصل از حجم فرع بزرگتر باشد. بنابر این خورشید را به مادر، و ماه را به پدر، و ستارگان را به برادرانش تعبیر نمود. و جزو مناسبت و مشابهت این است که کلمۀ: ﴿ٱلشَّمۡسِکه به معنی خورشید می‌باشد مونث است، بنابر این به مادرش تعبیر شد و کلمۀ: ﴿ٱلۡقَمَرَو ﴿كَوۡكَبکه به معنی ماه و ستارگان می‌باشند کلماتی مذکر هستند، بنابر این آنها را به پدر و برادرانش تعبیر نمود. همچنین جزو مناسبت و مشابهت این است که سجده کننده به نزد کسی که برایش سجده صورت گرفته است، دارای عظمت و احترام می‌باشد، همچنانکه وی نیز از احترام و مقام والا برخوردار است.

پس این دلالت می‌نماید که یوسف نزد پدر و برادرانش محترم خواهد بود. و لازمۀ اینکار آن است که یوسف در علم و فضیلت برتر باشد، علم و فضیلتی که موجب احترام و تکریم وی است. بنابر این پدرش گفت: ﴿وَكَذَٰلِكَ يَجۡتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِ[یوسف: ۶]. «و این چنین پروردگارت ترا بر می‌گزیند و تعبیر خواب‌ها را به شمامی آموزد».

یکی از آنان دو یار زندانی یوسف در خواب دیده بود که به منظور تهیۀ شراب،ا نگور می‌فشارد، و جزو مناسبت و مشابهت این است که فردی که شراب درست می‌کند معمولاً خدمت گذار فردی دیگر است، و عمل شراب‌گیری به قصد برخورداری دیگران صورت می‌گیرد، بنابر این خواب را به کار و پیشه‌ای که داشت تعبیر کرد و این‌که مجدداً به سرورش شراب می‌نوشاند، و این متضمن آزاد شدن او از زندان است.

جوان اولی که در خواب دیده بود نانی بر سر حمل می‌کند و پرندگان ازآن می‌خورند، یوسف خوابش را چنین تعبیر کرد که پوست سر و گوشت و مغز او به زودی در جایی قرار می‌گیرد که پرندگان می‌توانند آن را بخورند، بنابر این از حالت او چنین استنباط کرد که به زودی کشته می‌شود، و در معرض هجوم پرندگان قرار می‌گیرد و سر او را خواهند خورد، و لازمۀ این کارآن است که بعد از مرگ به دار آویخته شود.

و گاوها و خوشه‌هایی را که پادشاه در خواب دیده بود به سال‌های قطحی و سال‌های خرم و آباد تعبیر کرد، زیرا وجه مناسبت دراین جا است که سرنوشت مردم و منافع و مصالح آنان به پادشاه ارتباط دارد، و با صالح بودن پادشاه حالات مردم سامان می‌یابد، و با فاسد شدن او حالات مردم به فساد و تباهی دچار خواهد شد.

همچنانکه خوب شد حالات مردم و بهبود یافتن امورات زندگی آنان به بارندگی و خشکسالی بستگی دارد.

نیز به وسیله گاو زمین را شخم می‌زنند و کشتزارها را آبیاری می‌کنند و اگر سال، سالی آباد و خرم باشد گاو چاق می‌شود. و به هنگام قحط سالی لاغر می‌گردد. و همچنی خوشه‌ها در سال آباد و بارانی و سبز فراوان بوده و در خشک سالی کم و خشک می‌گردند، و خوشه‌ها بهترین حبوبات و محصولات روی زمین هستند.

۳- در این داستان دلایلی بر صحت نبود محمد صوجود دارد، زیرا این داستان طولانی را برای قومش حکایت نمود حال آنکه کتاب‌های گذشتگان را مطالعه نکرده، و پیش هیچ کسی درس نخوانده بود.

قومش یقین داشتند که او بی‌سواد است و خواندن و نوشتن را نمی‌داند، در حالی که این داستان با نچه که در کتاب‌های گذشته آمده است مطابق می‌باشد، و پیامبر نزد برادران یوسف حضور نداشت و آنگاه با بد اندیشی تصمیم گرفتند یوسف را در چاه بیاندازند.

۴- شایسته است بنده خود را از اسباب و عوامل شر دور بدارد و آنچه را که از زبانش بیم دارد پنهان نماید. به این دلیل یعقوب به یوسف گفت: ﴿لَا تَقۡصُصۡ رُءۡيَاكَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيۡدًا[یوسف: ۵]. «خوابت را برای برادرانت بازگو مکن، چرا که برای تو بداندیشی می‌کنند».

۵- جایز است در قالب نصیحت و اندرز برای دیگران، از معایب و مفاسد فرد یاافراد سخن به میان آورد، زیرا فرمود : ﴿فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيۡدًا«که برای تو بداندیشی می‌کنند».

۶- نعمتی که خداوند به بنده ارزانی می‌دارد، بستگان او نیز از قبیل خانواده و خویشاوندان و دوستانش از آن برخوردار می‌گردند. همانطور که یعقوب در تعبیر خواب یوسف گفت: ﴿وَكَذَٰلِكَ يَجۡتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ ءَالِ يَعۡقُوبَ«بدینسان پروردگارت تو را بر می‌گزیند و تعبیر خواب‌ها را به تو می‌آموزد و نعمت خود را بر تو و خاندان یعقوب کامل می‌نماید». و هنگامی که نعمت و برکت خدا به طور کامل به یوسف رسید خاندان یعقوب نیز به عزت و قدرت و نمعت و شادی دست یافتند که یوسف سبب دست یافتن آنها به این نعمت‌ها بود.

۷- در همۀ کارها باید به دادگری و عدالت رفتار نمود. و همچنان که پادشاه در تعامل با رعیت و ملت خود با عدل و دادگر باشد، پدر نیز در برخورد با فرزندانش باید دادگر باشد. پدر باید در محبت و ترجیح دادن یکی از فرزندان بر سایر آنان عدالت داشته باشد، و اگر در این زمینه انصاف و عدالت نداشته باشد مصیبت درست شده و کارش مختل می‌گردد. بنابر این وقتی که یعقوب یوسف را بیشتر دوست داشت و او را بر برادرانش ترجیح داد، فرزندانش این‌گونه با پدر و برادرشان رفتار کردند.

۸- باید از نحو سست و شومی گناه ترسید و این‌که یک گناه چندین گناه را به دنبال خواهد داشت، و انجام دهندۀ یک گناه لابد چندین گناه را انجام می‌دهد. برادران یوسف به منوظر فاصله انداختن بین یوسف و پدرشان انواع حیله‌ها و مکرها را به کار بستند و چندین بار دروغ گفتند، و پدرشان را با پیراهن آغشته به خون فریفتند، و نیز برای فریبن دادن او شب هنگام و گریه کنان پیش او أمدند. و بعید نیست که بحث و مرافعه هم جمع شدند ادامه داشته باشد. و هرگاه در این مورد بحث وگفتگو می‌شد دروغ می‌گفتند، و تهمت می‌زدند و این بر اثر نحوست و زشتی گناه و پیامدهای آن میباشد.

۹- آنچه که مهم و قابل اعتنا می‌باشد عاقبت به خیری بنده است، و نقص و کوتاهی‌هایی که در ابتدای راه از او سر می‌زند اعتبار ندارد، زیرا فرزندان یعقوب ÷ابتدا کارهایی بسیار شنیع انجام دادندف و یکی از بزرگ‌ترین اسباب مذمت و سرزنش را فراهم نمودند. سپس توبه‌ای واقعی کردند و یوسف کاملاً آنها را بخشید، و پدرشان نیز آنها را عفو کرد و برای آنان دعای آمرزش و رحمت نمود. و هرگاه بنده از حقش صرف نظر کند خداوند هم صرف نظر می‌کند، چرا که او بهترین و مهربان است. بنابر این طبق صحیح‌ترین گفته‌ها، برادران یوسف پیامبر بوده‌اند. به دلیل اینک خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ[النساء: ۱۶۳]. «و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان وحی نمودیم». و اسباط (نوادگان) فرزندان دوازده‌گانۀ یعقوب و فرزندان آنها هستند. و از جمله چیزهایی که بر صحت این مطلب دلابت می‌نماید این است که یوسف آنها را در خواب به صورت ستارگانی درخشان دید.

و ستارگان مایۀ روشنایی و هدایت و راهبری هستند، و روشنایی و راهنمایی کردن از صفات پیامبران می‌باشد. پس اگر هم پیامبر نبوده باشند دانشمندان و علمایی بوده که مردم را راهنمایی می‌کرده‌اند.

۱۰- خداوند به یوسف دانش و فرزانگی و اخلاق نیک و دعوت به‌سوی خدا و به‌سوی دینش، و گذشت از برادران خطاکارش را ارزانی نمود، و او بی‌درنگ آنها را بخشید و با سرزنش نکردنشانو عیب نگرفتن از آنان به طور کامل از آنها صرف نظر کرد، و این از منت‌های الهی بر یوسف بود. سپس یکی از نعمت‌های خدا ومنت‌های الهی بر یوسف این بود که با پدر و مادرش نیکی کرد و با برادرانش نیز نیکی نمود و با همۀ مردم نیکوکار بود.

۱۱- برخی از بدی‌ها از برخی دیگر سبک‌تر هستند، و مرتکب شدن زیانی سبک از ارتکاب زبان بزرگتر بهتر است، زیرا برادران یوسف وقتی که بر کشتن و قتل یوسف و با تبعید او به سرزمین دور اتفاق کردند، یکی از آنها گفت: ﴿لَا تَقۡتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلۡقُوهُ فِي غَيَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ[یوسف: ۱۰]. یوسف را نکشید بلکه او را در ژرفای چاه بیاندازید، و سخن این یکس از سخن دیگر برادران بهتر، و زیانش کمتر بود. و به سبب پیشنهاد او برادرانش ازگناه بزرگ قتل نجات یافتند.

۱۲- چیزی که دست به دست، و داد و ستد شودو کالا محسوب گردد و دانسته نشود که به طریقه‌ای غیر شرعی موردخرید و فروش واقع گشته است، جایز است که مورد خرید و فروش واقع شود یا از آن استفاده گردد. زیرا برادران یوسف که او را فروختند، فروختن یوسف جایز نبود، سپس کاروایان وی را به مصر برده و در آنجا روختند و یوسف نزد سرورش به عنوان غلام و بنده ماند و خداوند فرمود: ‌و خداوند فعل آنان را ـ هر چند که حرام بود ـ «شراء» یعنی فروختن نامید، و یوسف نزد آنها به منزلۀ غلام و برده‌ای محترم و گرامی بود.

۱۳- از خلوت کردن با زنانی که خطر بروز فتنه از جانب آنها وجود دارد باید پرهیز نمود، و نیز از محبتی که بیم آن می‌رود مضر باشد باید پرهیز کرد، زیرا آنچه که برای زن عزیز مصر پیش آمد بدان خاطر بود که با یوسف تنها بوده و به شدت یوسف را دوست می‌داشت، تا جایی که محبت یوسف آرام و قرار او را بر هم زد و سرانجام مکارانه از او خواست تا عمل منافی عفت را انجام دهد. سپس بر یوسف دروغ بست و به سبب آن یوسف مدت زیادی در زندان ماند.

۱۴- آهنگ و قصدی که یوسف برای آن زن کرد و سپس آن را برای خدا ترک نمود، از جمله چیزهایی است که او را به خدا نزدیک کرد، زیرا نفس سرکش و طبیعت و سرشت بیشتر مردم دارای چنین قصد و آهنگی می‌باشد.

پس هنگامی که یوسف خواستۀ نفس و محبت و ترس خدا را در کنار هم قرار داد، محبت خدا و ترس او را برانگیزد و هوای نفس ترجیح داد، و از جمله کسانی گردید که ﴿خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ[النازعات: ۴۰]. «از مقام پروردگارشان می‌ترسند و نفس را از پیروی از هوای و هوس باز می‌دارند». و از زمرۀ هفت گروهی گردید که خداوند آنها را در زیر سایۀ‌عرش خود در روزی که سایه‌ای جز سایۀ او نست جای می‌دهد. یکی از آن هفت گروه کسا ست که زنی دارای مقام و زیبایی فراوانی او را به عمل زشت زنا فرا بخواند اما او بگوید: من از خدا می‌ترسم.

و آهنگی که بنده به سبب آن ملامت می‌شود تصمیم و آهنگی است که بر آن پای بفشارد و تبدیل به تصمیم قطعی او شود و درصدد عملی کردن آن بر آید.

۱۵- هر کس که اهل ایمان باشد و کارهایش را فقط برای خدا انجام دهد، خداوند به پاس ایمان و اخلاص صادقانه‌اش انواع بدی و زشتی و عوامل گناه را از او دور می‌نماید، زیرا فرمود: ﴿وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ[یوسف: ۲۴]. «و یوسف قصد او را کرد اما برهان پروردگارش را دید و از این کار منصرف شد. ما چنین کردیم تا بدی و ناشایستی را از دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود». بنا به قرائت کسی که «المخلصین» را به کسر لام بخواند. و اما کسی که آن را با فتح لام «المخصلین» بخواند و بدین معنی است که خداوند او را خالص گرداند و از ناپاکی‌ها دور کرد، و این متضمن اخلاص یوسف نیز می‌باشد.

و هنگامی که یوسف عمل خود را خالصانه برای خدا انجم داد خداوند او را خالص گرداند و از بدی و زشتی نجات داد.

۱۶- شایسته است که بندۀ مسلمان هرگاه محلی را دید که در آن فتنه و اسباب گناه است از آنجا دور شود، تا بتواند از گناه رهایی یابد. زیرا وقتی آن زن که یوسف در خانه‌اش بود مکارانه از او خواست تا با وی عمل منافی عفت انجام دهد یوسف فرار کرد و به‌سوی در رفت تا از شر آن نجات یابد.

۱۷- چنانچه مسئله‌ای بر ما مشتبه گردد به قرینه عمل می‌کنیم، پس اگر زن و رمدی در رابطه با اسباب و اثاثیۀ خانه با همدگیر اختلاف کردند و هر یک آن را از آن خود دانست، آنچه که مردانه می‌باشد از آن مرد است، و آنچه که زنانه می‌باشد و از آن زن است. و این در صورتی است که گواه و شاهدی وجود نداشته باشد. و همچنین اگر نجار و آهنگری در رابطه با وسیله‌ای از وسایل حرفۀ خود اختلاف کردند و گواهی وجود نداشت، آن وسیله به کسی تعلق می‌گیرد که در شغل او کاربرد دارد.

و استناد به قیافه شناس در اشتباه و اثار از این باب است. و آن گواه که از فامیل‌های همسر عزیز بود و قرینه را مشاهده کرد و طبق قرینۀ «پاره شدن پیراهن یوسف» بر راستگو بودن وی و دروغگو بودن زن عزیز استدلال نمود.

و طبق اصل «صدر حکم بر اساس وجود قرینه» با پیدا شدن پیمانه پادشاه دربار برادر یوسف به دزد بودن او حکم شد، بدون این‌که گواهی وجود داشته، و بدون این‌که او اقرار به دزدی نموده باشد.

بنابراین هرگاه کالای دزدیده شده در دست سارق یافت شد به ویژه اگر چنین کسی معروف باشد که دزدی می‌کند بر او حکم می‌شود که دزدی کرده، و این از وجود گواه در اثبات مسئله موثرتر است.

و همچنین اگر کسی شراب است،راغ کرد، و نیز اگر زنی بدون این‌که شوهر داشته باشد حامله شد بر انان حد جاری می‌گردد، مگر این‌که مانعی وجود داشته باشد. بنابر این خداوند این داور را گواه نامیده و فرمود: ﴿وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۡ أَهۡلِهَآ[یوسف:۶۷]. «و گواهی از خاندان او گواهی داد».

۱۸- یوسف، هم دارای زیبایی ظاهری بود و هم دارای زیبایی باطنی، و زیبایی ظاهری او باعث شد تا زنی که سوف در خانه‌اش بود چنان کند، نیز زنانی که همسر عزیز را ملامت کرده بودند، دست‌هایشان را ببرند و بگویند: ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞ[یوسف: ۳۱]. «این انسان نیست، این جز فرشته‌ای بزرگواری نیست». و اما زیبایی باطنی یوسف، عفت و پاکدامنی و دوری وی از گناه بود، هر چند که انگیزه‌های زیادی برای انجام دادن گناه وجود داشت. اما زن عزیز و دیگر زنان به پاکدامنی او گواهی دادند، بنابر این زن عزیز گفت: ﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَ«من او را به خود خواندم اما وی خودداری کرد». و بعد از آن گفت: ﴿ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ[یوسف: ۵۱]. «اکنون حق آشکار گردید، من او را به خود خواندم، همانا او از راستگویان است». و زنان گفتند: ﴿حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَيۡهِ مِن سُوٓءٖ[یوسف: ۵۱]. «هرگز ما از او چیز بدی ندیده‌ایم».

۱۹- یوسف ÷زندان را بر ارتکاب گناه ترجیح داد. پس شایسته است که بنده هرگاه به دو چیز مبتلا شد که یا گناهی را انجام دهد یا به سزای دنیوی گرفتار شود سزای دنیوی را انتخاب نماید و آن را بر انجام گناهی که باعث سزا و کیفر سخت در دنیا و آخرت می‌گردد ترجیح دهد. بنابر این یکی از علامت‌های وجود ایمان این است که بنده بازگشت به کفر را پس از این‌که خداوند او را از آن نجات داده است بسیار ناپسند بداند، همانگونه که افتادن در آتش را نمی‌پسندد.

۲۰- بنده باید به هنگام فراهم شدن اسباب گناه به خدا پناه ببرد و به قدرت و توانایی خود اعتمادن کند، زیرا یوسف ÷گفت: ﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ[یوسف: ۳۳]. «واگر مکر و حیلۀ آنان‌را از من باز نداری به آنان گرایش پیدا رکده و از زمرۀ نادانان می‌گردم».

۲۱- علم و عقل عامل به دیت آوردن خیر و نیکی بوده و آدمی را از شر و بدی باز می‌دارند، همان‌گونه که جهالت و نادانی آدمی را به همراهی با هوای نفس فرا می‌خوانند، هر چند که همراهی با هوای نفس معصیتی ضرر دهنده برای صاحبش باشد.

۲۲- بر بنده لازم است که در آسایش و تنگنا خدا را بندگی کند. یوسف ÷همواره به‌سوی خدا دعوت می‌کرد و هنگامی که وارد زندان شد دعوت خویش را ادامه داد و آن دو جوان را به توحید و یگانه پرستی فرا خواند و آنها را از شرک نهی کرد. و از زیرکی و هوشیاری او این بود هنگامی که دریافت آن دو شایستگی پذیرفتن دعوت او را دارند چرا که نسبت به او گمان نیک بردند و به او گفتند : ﴿إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ[یوسف: ۳۶]. و پیش یوسف آمدند تا خواب‌هایشان را برای آنان تعبیر نماید پس یوسف احساس کرد که آنان بسیار علاقمندند که خواب‌شان تعبیر شود. یوسف این فرصت را غنیمت شمرد و قبل از این‌که خواب‌شان را تعبیر نماید آنهارا به‌سوی خدا دعوت کرد تا بهتر به هدفش برسد و خواسته‌اش حاصل شد. پس نخست برای آنها بیان کرد عاملی که او را به این عمل و کمالات رسانده است ایمان و توحیدو ترک ائین کسی است که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورد. و این دعوت و فراخوانی باز بان بی‌زبانی بود. سپس آنها را به صراحت دعوت نمود و به تبیین فساد و شرک پرداخت، و برای فاسد بودن آن دلیل آوردو حقیقت توحید را نیز با دلیل بیان نمود.

۲۳- باید از «اهم و مهمتر» آغاز کرد، و هرگاه از مفتی سوال شد ولی پرسش کننده به اموری دیگر نیازمند‌تر بود، مناسب است که مفتی قبل ازا ینکه پرش را پاسخ بدهد آنچه را که از بدان نیاز دارد بیان کند و به او بیاموزد، و این نشانۀ خیر خواهی و زیرکی معلم است. زیرا یوسف وقتی که آن دو جوان از او در مورد خوابشان پرسیدند پیش از انکه خواب‌هایشان را تعبیر نماید آنها را به‌سوی خدای یگانه و بی‌شریک دعوت نمود.

۲۴- هر کس که به امری ناگوار گرفتار شود اشکالی ندارد که از کسی که می‌تواند او را نجات دهد کمک بخواهد، و یادیگران را از حال خویش مطلع کند و این شکایت بردن به نزد مخلوق نیست، زیرا این یک امر عادی است و معمولاً مردم از یکدیگر کمک می‌طلبند. بنابر این یوسف ÷به آن جوان که می‌دانس نجات می‌یابد،گفت: ﴿ٱذۡكُرۡنِي عِندَ رَبِّكَ[یوسف: ۴۲]. «مرا نزد سرورت یاد کن».

۲۵- شایسته است که معلم در امر تعلیم اخلاص داشته و تعلیم خود را وسیله‌ای برای نیل به مال یا مقام قرار ندهد. و نباید در هیچ شرایطی از تعلیم امتناع ورزد. و یا چنانچه طالب علم تکالیف معلم را انجام نداد او را نصیحت نکند، زیرا یوسف ÷یکی از دو جوان را سفارش نمود که او را پیش سرورش یاد کند، اما او یوسف را یاد نکرد و فراموش نمود، و هنگامی که به یوسف نیاز پیدا کرد آن جوان را به‌سوی یوسف فرستادند، و از یوسف دربارۀ تعبیر آن خواب سوال کرد، و یوسف او را به خاطر نسیانی که دچار شده بود سرزنش نکرد بلکه به طور کامل سوالش را پاسخ داد.

۲۶- فردی که مورد سوال واقع می‌شود باید پرسشگر را به کاری راهنمایی نماید که به او فایده می‌رساند، و باید او را به راهی هدایت کند که از دین و دنیای خویش بهره‌مند شود، پس این نشأت گرفته از کمال خیر خواهی و زیرکی و حسن راهنمایی اوست، زیرا یوسف ÷به تعبیر کردن خواب اکتفا نکرد. بلکه آنها را به کشت زمین و ذخیره کردن فراوان در سالهای خرم و آباد راهنمایی نمود.

۲۷- انسان مسلمان باید بکوشد تا تهمت را از خود دور کند و بی‌گناهی‌اش را ثابت نماید، و این یک امر ستوده و محبوب است.

همانطور که یوسف از بیرون آمدن از زندان امتناع ورزید تا این‌که بی‌گناهی او در جریان تحقیق از زنانی که دست‌هایشان را بریده بودند روشن گردید.

۲۸- علم و دانش و دانستن احکام و شریعت، و یادگیری تعبیر خواب، و علم تدبیر و تربیت و مدیریت و برنامه ریزی از فضیلت فراوانی برخوردار است و از داشتن صورت زیبا و چهره‌ای نیکو بهتر است، هر چند که انسان در جمال و زیبایی ظاهری به پای یوسف نیز برسد، زیرا یوسف به خاطر زیبایی‌اش به آن مصیبت و زندان گرفتار امد اما در سایۀ علم و دانس خود به عزت و مقام بلندو قدرت و مکنت دست یافت، و با علم و دانش می‌توان خیر و خوبی دنیا و آخرت را به دست آورد.

۲۹- علم تعبیر خواب یکی از علوم شرعی است، و انسان به خاطر آموختن و یاد دادن آن به دیگران مأجور میشود، و تعبیر خواب یکی از شعب فتواست، زیرا یوسف به آن دو جوان گفت: ﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِي فِيهِ تَسۡتَفۡتِيَانِ[یوسف: ۴۱]. کاری که در مورد آن جویا شدید قطعی و حتمی است و پادشاه گفت: ﴿أَفۡتُونِي فِي رُءۡيَٰيَ«مرا دربارۀ خوابم پاسخ دهید». و جوان به یوسف گفت: ﴿أَفۡتِنَا فِي سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ[یوسف: ۴۶]. «ما را در مورد هفت گاو پاسخ بده». پس بدون علم جایز نیست که به تعبیر خواب اقدام نمود.

۳۰- اشکالی ندارد که انسان از صفات خوب و پسندیدۀ خویش از قبیل علم یا تجربه‌ای که دارد خبر دهد، البته به شرطی که مصلحتی در کار بوده و منظور ریا و شهرت نباشد، زیرا یوسف گفت: ﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ٥٥[یوسف: ۵۵]. «مرا سرپرست خزاین زمین بگردان، بی‌گمان من نگهبان دانا هستم».

همچنین حکومت و فرمانروایی قابل نکوهش نیست به ظرطی که فرد مسئول بتواند حقوق خدا و بندگان را به جای آورد. پس اگر فردی در پی فرمانروایی بوده و از دی گران کفایت بیشتری داشته باشد هیچ اشکالی و ایرادی به کارش وارد نیست. آنچه که قابل نکوهش است این است که انسان کفایت و شایستگی کاری را نداشته باشد (و آن را طلب نماید)، و یا این که فردی دیگر همانند او و یا برتر از او (برای آن کار ) وجود داشته باشد. و یا این‌که هدف انسان از طلب مسئولیت اقامۀ دستور خدا نباشد، پس در این حالات با طلب مسئولیت خود را در معرض فتنه قرار داده و از این عمل نهی می‌شود.

۳۱- خداوند دارای بخشش و بزرگواری گسترده می‌باشد و خیر دنیا و آخرت را به بنده عطا می‌کند. خیر و ثواب آخرت مبتنی بر ایمان و پرهیزگاری است و ایمان و پرهیزگاری از پاداش دنیا و فرمانروایی آن بهتر است، و شایسته است که بنده این دو عامل خوشبختی را از خدا درخواست کند و برای تحصیل آنها بکوشد، و نباید برای زینت و زخارف دنیا و لذت‌های آن اندوهگین گردد. بلکه باید به پاداش آخرت فضل بزرگ خداوند دل ببندد. به دلیل این‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٧[یوسف: ۵۷]. «و پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آوردند و پرهیزگاری کرند بهتر است».

۳۲- ابنار کردن و ذخیره نمودن روزی‌ها به شرطی که مراد از آن ایجاد گشایش برای مردم باشد و ضرری به آنان نرسد اشکالی ندارد. به دلیل این‌که یوسف آنها را دستور داده تا خوراکی‌ها را در سال‌های آباد ذخیره و انبار کنند تا در سال‌های خشک و قحطی از آن است،اده نمایند و این با توکل تضادی ندارد، زیرا بنده بر خدا توکل می‌نماید اما از اسبابی که به دین و دنیایش فایده می‌رساند بهره می‌گیرد.

۳۳- یوسف که مسئولیت خزانه داری محصولات زمین را به دست گرفت مدیریت بسیار موفق و کارا داشت و چنان عمل کرد که غلات آنها فراوان شد تا جایی که اهل شهرها برای تهیۀ آذوقه زندگی خود به مصر می‌رفتند چون می‌دانستند که در آنجا آذوقه زیاد است. یکی از مصادیق حسن مدیریت وی این بود که به هر کس به مقدار نیاز یا کمتر از آن می‌داد و هر کس را که می‌آمد بیش از بار یک شتر نمی‌داد.

۳۴- یکی از نکات مهمی که از این داستان استنباط می‌شود مشروعیت ترتیب دادن ضیافت و مهمانی است و این‌که مهمان را باید اکرام کرد، و این امر یکی از سنت‌های پیامبران است، زیرا یوسف به برادرانش گفت: ﴿أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّيٓ أُوفِي ٱلۡكَيۡلَ وَأَنَا۠ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ[یوسف: ۵۹]. «آیا نمی‌بینید که من پیمانه را به تمام و کمال می‌دهم و به بهترین میزبانم؟».

۳۵- گمان بد ـ در صورت موجود بودن قرینه‌هایی که بر آن دلالت نماید ـ ممنوع و حرام نیست، زیرا بعد از این‌که حضرت یعقوب از فرستادن یوسف با برادرانش امتناع ورزید و به آنها به شدت با او گفتگو کرد و حیله نمودند، و یوسف را با آنان فرستاد و توطئه شوم خود را در رابطه با وی عملی کردند، نزد یعقوب آمدند و به دروغ گفتند:‌گرگ یوسف را خورده است، یعقوب به آنها گفت: «بلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته است».

و در مورد برادر دیگرشان به آنها گفت‌: ﴿هَلۡ ءَامَنُكُمۡ عَلَيۡهِ إِلَّا كَمَآ أَمِنتُكُمۡ عَلَىٰٓ أَخِيهِ مِن قَبۡلُ[یوسف: ۶۴]. «آیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همان‌گونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟».

سپس وقتی یوسف برادرش را نزد خود نگاه داشت، و برادرانش به‌سوی یعقوب برگشتند، یعقوب به آنها گفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَكُمۡ أَنفُسُكُمۡ أَمۡرٗا[یوسف: ۱۸]. بلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته است. پس آنها در مورد برادر اخیر گرچه مقصر نبودند اما پیش‌تر کاری از آنان سر زده بود که پدرشان به آنها چنین گفت. البته در این زمینه گناه و حرجی بر یعقوب نبود.

۳۶- است، او از اسباب و راه‌کارهایی که چشم بد و دیگر ناگواری‌ها را دور نماید جایز است، گرچه هیچ چیز جز با تقدیر الهی صورت نمی‌گیرد. زیرا اسباب نیز از جملۀ قضا و تقدیر الهی هستند. به دلیل این‌که یعقوب به فرزندانش گفت: ﴿يَٰبَنِيَّ لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖ«فرزندان من! ازیک در داخل نشوید، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید».

۳۷- برای کسب حقوق و رسیدن به اهداف، جایز است به لطایف الحیل متوسل شد. و شناختن راه‌های ظریف و پوشیده‌ای که آدمی را به مقصد می‌رساند، امری است که انسان بر آن ستایش می‌شود، و کاری پسندیده است. آنچه ممنوع است حیله کردن برای ساقط نمودن امری واجب یا انجام دادن کاری حرام است.

۳۸- چنانچه کسی دوست نداشت دیگران را از انجام دادن کاری مطلع کند، و خواست گمان انجام دادن غیر آن کار را برایشان ایجاد نماید، باید از کنایه‌های فعلی و قولی است،اده کند، تا دچار دروغ گفتن نشود. همانگونه که یوسف چنین کرد و پیمانه را در بار برادرش انداخت سپس آن را از بار او بیرون آورد تا آنهاچنین بپندارند که وی دزد است. و در این کار یوسف هیچ بدی وجود ندارد، جز این‌که برادرش را دچار اشتباه و توهم نمود. سپس گفت:‌ ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُ[یوسف: ۷۹]. «پناه به خدا از این‌که غیر از کسی را که کالای خود را نزد او یافته‌ایم بازداشت کنیم».

نگفت: «غیر از کسی که کالای ما را دزده است»، و نگفت: «ما کالای خود را نزد وی یافته‌ایم»، بلکه سخنی فراگیر آورد که او و دیگران را شامل می‌شد، و این ایرادی ندارد، زیرا می‌خواست آنها را در شک بیاندازد که او دزد است تا هدف حاصل شود و برادرش پیش او باقی بماند. و این شک و گمان پس از این‌که حوادث روشن گردید از وی دور شد.

۳۹- برای انسان جایز نیست گواهی دهد مگر به آنچه که بدان واقف است و با چشمان خود آن را دیده و یا کسی که به وی اعتماد دارد آن را برایش بازگو کرده است، به دلیل این‌که آنها گفتند: ﴿وَمَا شَهِدۡنَآ إِلَّا بِمَا عَلِمۡنَا[یوسف: ۸۱]. «ما گواهی نداده‌ایم جز به آنچه دانسته‌ایم».

۴۰- خداوند پیامبر برگزیده‌اش یعقوب ÷را با این رنج بزرگ آزموده و به جدایی بین او و فرزندانش یوسف که طاقت یک لحظه دوری از او را نداشت حکم نمود و مدتی طولانی قریب به سی سال میان او و یوسف جدایی انداخت و در این مدت غم و اندوه از دل یعقوب بیرون نیامد، ﴿وَٱبۡيَضَّتۡ عَيۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ كَظِيمٞ[یوسف: ۸۴]. «و چشم‌های یعقوب از غم و اندوه نابینا شد و قلبش سرشار از اندوه گشت».

سپس وقتی فرزند دومش که از مادر یوسف بود از او جدا شد اندوه وی سخت‌تر و بیشتر شد و یعقوب همچنان در برابر دستور خدا صبر نمود و از خداوند چشمداشت پاداش داشت و با خود عهخد بسته بود که صبر نیک پیشه نماید، و بدون شک او به عهد خود وفا نمود.

و این با گفتۀ او تضادی ندارد که گفت:‌ ﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ«من شکایت پریشانی و اندوه خود را به نزد خدا می‌برم». زیرا شکایت بردن به نزد خداوند با صبر و شیکبایی منافی و متضاد نیست، بلکه آنچه با صبر در تضاد است شکایت بردن به نزد مخلوق و مردم است.

۴۱- بعد از رنج و سختی شادمانی و آسانی خواهد آمد، زیرا وقتی اندوه یعقوب طولانی شد و بسیار غمگین گردید و خانواده‌اش درمانده و فقیر شدند دراین هنگام خداوند راحتی و گشایش را به وی ارزانی داشت و در سخت‌ترین شرایط یوسف را به آنن بازگرداند، و پاداش به طور کامل به آنها رسید و شاد گشتند و این بیانگر آن است که خداوند دوستانش را با شیوه‌های مختلف می‌ازماید تا بردباری و صبر و شکر آنها را امتحان کند و بر ایمان و یقین و شناخت آنها بیافزاید.

۴۲- جایز است که انسان از بیماری با فقری که بدان مبتلا است خبر دهد به شرطی که در قالب ابراز ناراحتی و ناخشنودی از تقدیر خداوند نباشد. به دلیل این‌که برادران یوسف گفتند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ«ای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است و یوسف به خاطر این سخن‌شان بر آنها اعتراض نکرد».

۴۳- از این داستان بر می‌آید که فضیلت پرهیزگاری و صبر بسیار زیاد است، و این‌که در نتیجۀ صبر و پرهیزگاری آدمی در دنیا و آخرت از هر خیری برخوردار می‌گردد، و پرهیزگاران و بردباران بهترین سرانجام و سرنوشت را دارند. به دلیل ﴿قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَآۖ إِنَّهُۥ مَن يَتَّقِ وَيَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ[یوسف: ۹۰]. «خداوند بر ما منت گذارده است، و هرکس تقوا پیشه نماید و بردباری کند بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند».

۴۴- شایسته است کسی که بعد از سختی و فقر و بدحالی به نعمتی دست می‌یابد به نعمت خدا اعتراف نماید و همواره حالت فقر و تنگدستی خود را به یاد آورد تا یادآوری آن حالت بیشتر او را به تشکر و تقدیر وادارد. به دلیل این‌که یوسف ÷گفت: ﴿وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِيٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِي مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِكُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ[یوسف: ۱۰۰]. «و به راستی خداوند در حق من نیکی نمود آنگاه که از زندان رهایم ساخت و شما را از صحرا آورد».

۴۵- این لطف بزرگ خدا در حق یوسف که او را در به این حالت‌ها گرفتار نمود و سختی و مصیبت‌ها را به او رساند تا بدین وسیله او را به بالاترین مقام‌ها برساند.

۴۶- بنده باید از خداوند بطلبند که همواره ایمانش را مستحکم بگرداند، و اسباب این کار را نیز فراهم نماید و نعمت‌های خدا را خواستار گردد و عاقبت به خیری را ازاو طلب کند. به دلیل این‌که یوسف ÷گفت: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَيۡتَنِي مِنَ ٱلۡمُلۡكِ وَعَلَّمۡتَنِي مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِيِّۦ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ١٠١[یوسف: ۱۰۱]. «پروردگارا! تو را سپاس می‌گویم که بهره‌ای از فرمانروایی به من داده، و معنی سخنان کتاب‌های آسمانی و تعبیر خواب‌ها را به من آموخته‌ای. ای پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین! تو در دنیا و آخرت سرپرست و کارساز من هستی، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق بگردان».

پس این فواید و درس‌های این داستان مبارک بود و کسی‌که در این تدبر نماید بیشتر از این نیز حاصلش می‌گردد. علم مفید و عمل پذیرفته شده را از خداوند می‌خواهیم و او بخشنده و بزرگوار است.

پایان تفسیر سوره‌ی یوسف ÷

تفسير سوره‌ی رعد

مدنی و ۴۳ آیه است. و گفته می‌شود مکی می‌باشد.

آیه‌ی ۱:

﴿الٓمٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِۗ وَٱلَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ١[الرعد: ۱]. «الف، لام. میم، راء. این آیات کتاب (قرآن) است، و آنچه که از سوی پروردگارت به‌سوی تو نازل شده حق است، ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که این قرآن نشانه‌ها و آیاتی را دربردارد که بندگان را به تمام اصول و فروع دین راهنمایی می‌نماید. قرآن کتابی است که از سوی پروردگار نازل شده، و حق آشکار است، زیرا تمامی آنچه را که از آن خبر داده راست است و دستورات و نواهی آن مبتنی بر عدل می‌باشد و با دلیل و حجت‌های قاطع مورد تایید قرار گرفته است. پس هرکس به فراگرفتن و علوم آن روی بیاورد از زمرۀ کسانی خواهد بود که به حق اگاهی دارند، حقی که آگاهی یافتن از آن باعث می‌شود تا آدمی به آنچه خداوند دوست دارد عمل نماید.

﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَولی بیشتر مردم از روی نادانی و اعراض و بی‌مبالاتی و یا از روی عناد و ستمگری به این قرآن ایمان نمی‌آورند، پس بیشتر مردم از آن بهره‌مند نمی‌شوند، چون ایمان که باعث بهره بردن از آن است در دوران آنان وجود ندارد.

آیه‌ی ۴-۲:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ يُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُم بِلِقَآءِ رَبِّكُمۡ تُوقِنُونَ٢[الرعد: ۲]. «خداوند ذاتی است که آسمان‌ها را بدون ستون‌هایی که آنها را ببینید برپا داشت، آنگاه بر عرش بلند و مرتفع گردید، و خورشید و ماه را رام کرد، هر یک تا زمان معین روان است، خداوند کار هستی را تدبیر می‌کند و او آیات را بیان می‌دارد تا شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي مَدَّ ٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۡهَٰرٗاۖ وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٣[الرعد: ۳]. «و او ذاتی است که زمین را گسترانید و در آن کوه‌ها و رودها قرار داد و از هر میوه‌ای جفتی دوگانه آفرید، شب را بر روز می‌پوشاند، بی‌گمان در این (امور) نشانه‌هایی است برای آنان که می‌اندیشند».

﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِيلٞ صِنۡوَانٞ وَغَيۡرُ صِنۡوَانٖ يُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ٤[الرعد: ۴]. «و در روی زمین قطعه زمین‌های به هم پیوسته و باغ‌هایی از درختان انگور و کشتزارها وجود دارد، و درختان خرمای هم ریشه و نا هم ریشه که با یک آب آبیاری می‌شوند، اما برخی را از لحاظ طعم بر برخی دیگر برتری می‌دهیم، بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای کسانی که خرد می‌ورزند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او در آفرینش و تدبیر امور جهان یگانه است و در شکوه و فرمانروایی یکتاست. پس تنها او معبود است و عبادت جز برای او شایسته نیست. بنابر این فرمود: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِخداوند ذاتی است که آسمان‌ها را با وجود بزرگی و گستردگی آنها با قدرت بیکران خویش بر پا داشت. ﴿بِغَيۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَابدون این‌که زیر آسمان‌ها ستون وجود داشت باشد، زیرا اگر ستونی بود شما آن را می‌دیدید. ﴿ثُمَّپس از این‌که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید، ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِبر عرش که بزرگ‌ترین آفریده‌ها است بلند و مرتفع گردید، آن‌گونه که شایستۀ بزرگی اوست و آن طور که مناسب کمال او می‌باشد.

﴿وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَو خورشید و ماه را در راستای منافع بندگان و چهارپایان، و به منظور فراهم شدن میوه‌هایشان رام کرد، ﴿كُلّٞ يَجۡرِي لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىهر یک از خورشید و ماه بر حسب تدبیر خداوند توانا و دانا تا مشخص در گردش و حرکت منظم به سر می‌برند، و آنها سست و خسته نمی‌شوند تا آن وقت که زمان مشخص فرا می‌رسد، و آن زمانی است که خداوند بساط جهان هستی را بر می‌چیند و مردم را به جهان آخرت می‌برد که سرای همیشگی است. پس در آن وقت خداوند آسمان‌ها را درهم می‌پیچد و زمین را دگرگون می‌سازد. و خورشید و ماه بی‌فروغ گشته و هر دو را در آتش می‌اندازد تا کسانی که خورشید و ماه را می‌پرستیدند بدانند که این دو سزاوار عبادت نیستند و آن وقت به شدت حسرت می‌خورند، و کافران به دروغگویی خود پی می‌برند.

﴿يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ يُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِخداوند کار هستی را تدبیر می‌نماید و آیات را بیان می‌دارد، هم جهان هستی را آفریده و هم به تشریع احکام می‌پردازد. یعنی خداوند بزرگ بر تخت پادشاهی بلند و مرتفع گردید و امور جهان بالا و پائین را تدبیر می‌نماید، پس می‌آفریند و روزی می‌دهد و عده‌ای را ثروتمند می‌نماید و برخی را فقیر می‌کند، و مقام گروهی را بالا می‌برد، و کسانی را ذلیل می‌کند و منزلت آنان را پایین می‌آورد، و از لغزش چشم پوشی می‌نماید، مشکلات و سختی‌ها را دور می‌کند و قضا و قدر خود را در اوقات مناسب جاری می‌نماید، قضا و قدری که از پیش به آن آگاهی دارد و قلمش بر انجام آن جاری شده است، و فرشتگان بزرگوار خود را برای تدبیر آنچه که آنان را مامور اجرای آن گردانده است می‌فرستد.

کتابهای خود را بر پیامبران فرو می‌فرستد و قوانین و نواهی و اوامری را که بندگان به آن نیاز دارند بیان می‌نماید و آن‌را تا آخرین حد شرح و توضیح می‌دهد. ﴿لَعَلَّكُمتا به سبب نشانه‌های آفاقی و آیات قرآنی که برایتان فرستاده است، ﴿بِلِقَآءِ رَبِّكُمۡ تُوقِنُونَبه ملاقات پروردگارتان یقین حاصل کنید. زیاد بودن دلیل و روشن و واضح بودن آن سبب حاصل شدن یقین در همه‌ی امور الهی می‌شود، به خصوص در امور عقیدتی مهم، مانند رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و بیرون آمدن از قبرها.

مسلماً خداوند با حکمت است و مخلوقات را بیهوده نیافریده و آنها را رها نمی‌کند، پس همانطور که خداوند پیامبرانش را فرستاده و کتابهایش را نازل کرده است تا بندگان را امر و نهی کند، باید آنها را به جهانی ببرد که در آنجا نیکوکارانش را پاداش و جزا دهد و بدکاران را به سبب کارهای بدشان مجازات نماید.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي مَدَّ ٱلۡأَرۡضَو او ذاتی است که زمین را برای بندگان آفریده و آن را گسترادنیده و برکات فراوانی در آن قرارداده و آن را برای زندگی آماده ساخته و منافع زیادی را برای بندگان در آن به ودیعت نهاده است، ﴿وَجَعَلَ فِيهَا رَوَٰسِيَو در آن کوههای بزرگی قرار داده تا مردم تکان نخورند و بر اثر لرزش زمین به این سو و آن سو نروند، زیرا اگر کوه‌ها نبودند ساکنان زمین بر اثر تکان و لرزه‌های شدیدش به این سو و آن سو می‌افتادند، چون زمین بر امواج آب قرار دارد و ثبات و پابرجایی ندارد مگر به وسیله‌ی کوه‌های بزرگ که خداوند آنها را میخ زمین قرار داده‌است.

﴿وَأَنۡهَٰرٗاو در زمین رودها و جویبارهایی قرار داد تا انسان‌ها و چهارپایانشان و کشتزارها و میوه‌ها را سیراب کند که در آن خیر و برکت فراوان نهفته است. به همین منظور فرمود: ﴿وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِيهَا زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِو از هر میوه‌ای که بندگان به آن نیاز دارند دو نوع آفریده است. ﴿يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَشب را بر روز می‌پوشاند و با آمدن شب، جهان تاریک می‌شود و هر حیوانی در کاشانه و جایگاه خود آرام می‌گیرد، و خستگی و رنج روز را از تن بیرون می‌کند، و چون زمان خوابشان تمام شود روز را بر شب می‌پوشاند و بار دیگر صبح می‌شود و همۀ موجودات در پی منافع و کارهایشان پخش می‌شوند.

﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٧٣[القصص: ۷۳]. «و از رحمت الهی این است که شب و روز را برایتان قرار داده تا در شب آرام بگیرید و در روز از فضل الهی بجویید، و تا سپاس گذارید».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَقطعاً در این امر نشانه‌هایی است دال بر قدرت و عظمت الهی برای قومی که می‌اندیشند و در آن تفکر می‌نمایند، و به منظور کسب عبرت و پند گرفتن در آن می‌نگرند، پس در می‌یابند کسی که این مجموعۀ عظیم را آفریده است و به تدبیر امور آن می‌پردازد و آن را می‌گرداند خداوند است که جز او هیچ معبود به حقی وجود ندارد و او دانای پنهان و آشکار و بخشنده و مهربان است و بر هر کاری تواناست و فرازنه با حکمت است و بر آنچه آفریده، و بر دستوراتش ستایش می‌شود، و او با برکت و بلند مرتبه است.

﴿وَاز جمله نشانه‌هایی که بر کمال قدرت و شگفتی صنعت او دلالت می‌نماید این است که ﴿فِي ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِيلٞ صِنۡوَانٞ وَغَيۡرُ صِنۡوَانٖ يُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِدر زمین قطعه زمین‌های به هم پیوسته و باغ‌هایی از درختان انگور و کشتزارها، و نیز درختان خرما و دیگر انواع درختان وجود دارد، و درختان خرمای هم ریشه، یعنی چند درخت که ریشه‌هایشان یکی است، و درختان خرمای ناهم ریشه، به این صورت که پآیه و ریشۀ هر درختی جدا است (همۀ این‌ها در روی زمین قرار دارند) و با یک آب آبیاری می‌شوند و در یک زمین می‌رویند، اما از لحاظ رنگ و طعم و فایده و لذت برخی را بر برخی دیگر برتری داده است.

بنابراین زمینی مرغوب را داریم که در آن گیاه و علف زیادی می‌روید و درختان و کشتزارها در آن سبز می‌شوند، و در کنار آن زمینی وجود دارد که نه گیاهی را می‌رویاند و نه آبی را فرو می‌برد و در خود نگاه می‌دارد. و زمینی هست که آب را فرو می‌برد اما علف در آن نمی‌روید. و زمینی هست که کشتزارها و درخت در آن سبز می‌شود اما گیاه و علف در آن نمی‌روید، و میوه‌ای هست که شیرین است و میوه‌ای دیگر تلخ، میوه‌ای دیگر هست ک نه شیرین و نه تلخ می‌باشد. پس آیا این تنوع و گوناگونی در خود این چیزهاست؟ یا این‌که خداوند دانا و توانا آن را چنین تقدیر نموده است؟

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَبی‌گمان در این چیزها نشانه‌هایی است که برای کسانی که خرد می‌ورزند، کسانی که دارای عقل‌هایی هستند که آنان را هدایت و راهنمایی می‌کند و به‌سوی رستگاری سوق می‌دهد، به گونه‌ای که توصیه‌ها و دستورات و نواهی خداوند را می‌فهمند. ولی کسانی که روی می‌گردانند و اهل حماقت و نادانی هستند در تاریکی‌هایشان سرگردان و در گمراهی خود سرگشته می‌مانند و به‌سوی پروردگارشان راه نمی‌برند و هیچ سخنی از سخنانش را نمی‌فهمند.

آیه‌ی ۵:

﴿وَإِن تَعۡجَبۡ فَعَجَبٞ قَوۡلُهُمۡ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِي خَلۡقٖ جَدِيدٍۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَاقِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٥[الرعد: ۵]. «و اگر به شگفت می‌آیی، شگفت‌انگیز سخن آنان است که می‌گویند: آیا هنگامی که خاک شدیم آفرینش تازه‌ای پیدا می‌کنیم؟ اینان کسانی‌اند که به پرروردگارشان کفر ورزیدند و بندها و زنجیرها در گردن‌هایشان خواهد بود. اینان دوزخی‌اند و در آن جاودانه می‌مانند».

احتمال دارد که معنی ﴿وَإِن تَعۡجَبۡاین باشد که اگر تو از عظمت خداوند متعال و از کثرت دلایل توحید به شگفت آمده‌ای، شگفت‌انگیزتر این است که آنها رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار و تکذیب کرده و می‌گویند : ﴿أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِي خَلۡقٖ جَدِيدٍآیا هنگامی‌که خاک شدیم (دوباره) آفرینش تازه‌ای پیدا می‌کنیم؟ به گمان آنها غیر ممکن و بسیار بعید است پس از این‌که خاک شدند خداوند آنها را دوباره زنده گرداند. آنها ب خاطر نادانی و جهالت خود قدرت خالق و آفریننده را با توانایی و قدرت مخلوق مقایسه می‌کردند. پس وقتی دیدند که مخلوق توانایی چنین کاری را ندارد و گمان بردند که کار در توان خدا هم نیست و فراموش کردند که خداوند آنها را نخستین بار آفریده است، و در حالی‌که چیزی نبودند.

نیز احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد اگر تو از سخن آنها و از این‌که زنده شدن پس از مرگ را دروغ می‌انگارند به تعجب آمده‌ای، حق به جانب تو می‌باشد زیرا کسی که نشان‌ها و آیات برای او توضیح داده شود و دلایل قاطعی را که بر زنده شدن پس ازمرگ دلالت می‌نماید مشاهده کند که شک و تردید در آن راهی ندارد، سپس زنده شدن پس از مرگ را انکار کند و به حقیقت که سخن او بسیار تعجب برانگیز است.

اما چنین چیزی از کافران بعید نیست، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ(زیرا) اینان کسانی‌اند که به پروردگارشان کفر ورزیدند و یگانگی او را تکذیب کردند، که یگانگی او بیسار روشن و آشکار است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَاقِهِمۡو آنان بندها و زنجیره‌هایی در گردنشان دارند و از هدایت باز می‌مانند، چرا که به ایمان فراخوانده شدند اما ایمان نیاوردند، و هدایت بر آنها عرضه شد اما هدایت نشدند پس دل‌هایشان به سزای این که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند دگرگون شد. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَو اینان اهل دوزخ‌اند و در آن جاودانه می‌مانند و هرگز از آن بیرون نمی‌روند.

آیه‌ی ۶:

﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ وَقَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِمُ ٱلۡمَثُلَٰتُۗ وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ لِّلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلۡمِهِمۡۖ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٦[الرعد: ۶]. «و پیش از خوبی، بدی و عذاب را با شتاب از تو می‌خواهند، حال این‌که پیش از ایشان کیفرها (بر بی‌باوران) رفته است و پروردگارت نسبت به مردم - با وجود ستم‌هایی که می‌کنند - آمرزنده است و پروردگارت سخت کیفر می‌باشد».

خداوند متعال از جهالت کسانی خبر می‌دهد که پیامبرش را تکذیب می‌کردند و به خدا شرک می‌ورزیدند، آنان که اندرز داده شدند اما پند نپذیرفتند، و دلایل زیادی برای آنان اقامه شد اما تسلیم نگردیدند، بلکه آشکارا انکار کردند و از گذشت و بردباری خداوند قهار و این‌که خداوند در دنیا آنان را به عذاب گرفتار ننمود چنین استنباط کردند که آنها بر حق هستند و با شتاب از پیامبر خواستند که هر چه زودتر عذاب را بیاورد و گفتند: ﴿ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ فَأَمۡطِرۡ عَلَيۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٖ[الأنفال: ۳۲]. «بار خدایا! اگر این حق از جانب توست ما را از آسمان سنگباران کن و یا عذابی دردناک بر ما بیاور».

﴿وَحال آنکه، ﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِمُ ٱلۡمَثُلَٰتُکیفرها پیش از ایشان بر مردمان خدا نشناس رفته است. یعنی عذاب خدا بر امت‌های تکذیب کننده فرود آمده است. آیا در احوال آنها نمی‌ایشند و جهالت خود را رها نمی‌کنند؟ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ لِّلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلۡمِهِمۡو پرودرگات با وجود ستم‌هایی که مردم می‌کنند نسبت به آنها آمرزنده است. یعنی مردم همواره از خیر و احسان و نیکی و بخشش خداوند بهره‌مند هستند ولی پاسخ او را با شرک ورزیدن و نافرمانی می‌دهند، و آنها را فرمانش سرپیچی می‌نمایند اما او آنان‌را به درگاهش فرا می‌خواند. مرتکب جنایت و گناه می‌شوند ولی آنها را از خیر و احسان خویش محروم نمی‌کند، و اگر به سویش باز گردند پس او دوست آنها است چون توبه کنندگان را دوست می‌دارد، آنهایی که می‌خواهند خود را پاک دارند و اگر بندگان توبه نکنند خداوند طبیب آنهاست و آنان را به مصیبت‌هایی گرفتار می‌نماید تا آنها را از عیبها پاکیزه گرداند. ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣[الزمر: ۵۳]. «ای بندگانی که بر اثر ارتکاب گناه به خود ستم کرده اید! از رحمت خدا ناامید نشوید، همانا خدا تمامی گناهکاران را عفو می‌کند، زیرا او بس آمرزندۀ مهربان است».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ ٱلۡعِقَابِپروردگارت سخت کیفر است. یعنی کسی را که همواره بر گناه پافشاری نماید و از توبه کردن و طلب آمرزش و پناه بردن به خداوند توانا و آمرزنده، سرباز زند سخت کیفر می‌دهد. پس بندگان باید از کیفر او پرهیز کنند زیرا عذاب خداوند دردناک و سخت است.

آیه‌ی ۷:

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦٓۗ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٞۖ وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ٧[الرعد: ۷]. «و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از سوی پروردگارت بر او فرستاده نشده است؟. تو تنها بیم دهنده هستی و هر قومی راهنمایی دارد».

کافران که معجزات و نشانه‌هایی را که خود تعیین می‌کردند به محمد پیشنهاد نموده و می‌گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِچرا نشانه‌ای از سوی پروردگارش بر او فرستاده نشده است؟ و این سخن را عذری برای نپذیرفتن پیام پیامبر قرار می‌دادند، حال آنکه پیامبر فقط بیم‌دهنده است و هیچ کاری در دست او نیست، بلکه خداوند است که معجزه و نشانه‌ها را فرو می‌فرستد، و پیامبر را با نشانه‌ها و دلایلی تایید می‌نماید که بر خردمندان پوشیده نیست، و کسی که در پی حق باشد با این دلایل راه می‌یابد و هدایت می‌شود. ماما کافری که از روی ستمگری و نادانی نشانه‌ها یی را از خدا درخواست می‌کند، این عمل او دروغ و تهمت است، زیرا به هیچ نشانه‌ای ایمان نمی‌آورد، و هیچگاه فرمان نمی‌برد، چون دلیل نیاوردنش این نیست که چیزی وجود ندارد که او را بر درستی ایمان راهنمایی کند، بلکه امتناع ورزیدن او از ایمان آوردن به خاطر پیروی از هوای نفس و امیال و خواسته‌هایش می‌باشد.

﴿وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍو هر قومی راهنمایی دارد. یعنی هر قومی دعوت دهنده‌ای از پیامبران و پیروانش دارد که آنها را به‌سوی هدایت فرام می‌خواند، واین دعوتگران دلایلی همراه دارند که بر صحت دین و هدایتی که با آنهاست دلالت می‌نماید.

آیه‌ی ۱۱-۸:

﴿ٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ كُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِيضُ ٱلۡأَرۡحَامُ وَمَا تَزۡدَادُۚ وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨[الرعد: ۸]. «خداوند می‌داند که هر جاندار ماده چه چیزی را حمل می‌کند و آنچه را که رحم‌ها می‌کاهند و می‌افزایند، و هر چیزی در نزد او به اندازه است».

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِ٩[الرعد: ۹]. «به پنهان و پیدا داناست و بزرگوار و والاست».

﴿سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠[الرعد: ۱۰]. «کسی از شما که سخن را پنهان می‌دارد و کسی که آن را آشکار می‌سازد و آنکه در شب نهان است و کسی که در روز داخل مخفیگاه خویش است یکسان می‌باشند».

﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا فَلَا مَرَدَّ لَهُۥۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ١١[الرعد: ۱۱]. «برای وی فرشتگانی است که پیاپی از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت می‌نمایند، خداوند احول هیچ قومی را دگرگون نمی‌سازد مگر این‌که آنان احول خود را تغییر دهند و هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچ‌کس و هیچ چیز نمی‌تواند آن را بر گرداند و آنان جز او هیچ کارسازی ندارند».

خداوند متعال از دانش و آگاهی فراگیر خویش و گستردگی آگاهی و اطلاع خود و احاطه‌اش بر هر چیزی خبر داده و می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ كُلُّ أُنثَىٰخداوند می‌داند که هر مادینه‌ای از انسان و غیره چه چیزی را حمل می‌کند، ﴿وَمَا تَغِيضُ ٱلۡأَرۡحَامُو آنچه را که رحم‌ها می‌کاهند، یعنی آنچه که در آن ناقص می‌شود به این صورت که یا حمل از بین می‌رود و یا دچار نقص می‌گردد، ﴿وَمَا تَزۡدَادُو آنچه که رحم‌ها می‌افزایند، و جنینی که در آن است بزرگ می‌شود. ﴿وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍو هر چیزی در نزد او به اندازه است و از آن اندازه پس و پیش نمی‌شود، و از آن اندازه اضافه و کم نمی‌گردد، مگر به همان اندازه‌ای که حکمت و علم او اقتضا نماید. پس خداوند ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡكَبِيرُ ٱلۡمُتَعَالِبه پنهان و پیدا است و دارای ذات و اسماء و صفات بزرگی است، ذات و قدرت و مهر او والاتر و بالاتر از همۀ آفریده‌ها یش می‌باشد. ﴿سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠برای علم و سمع و بصر وی یکسان است کسی از شما که سخن را پنهان دارد و کسی که آن را آشکار می‌سازد و آنکه در شب نهان است و در مکانهای پنهان مستقر است و کسی که در روز وارد مخفی گاه خود از قبیل خانه یا غار یا امثال آن شود، و هیچ چیز از دید و علم و شنوایی خداوند پنهان نمی‌ماند.

﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞانسان دارای فرشتگانی است که به نوبت در شب و روز عوض می‌شوند. ﴿مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِو پیاپی از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت می‌نمایند، یعنی جسم و روح او را از هر آسیبی محافظت می‌نمایند و اعمال او را ثبت و ضبط می‌کنند و آن فرشتگان همواره همراه انسان هستند.

پس همان‌گونه که علم خداوند انسان را احاطه نموده است خداوند این محافظات را بر بندگان قرار داده است به صورتی که حالات و کارهای انسان پوشیده نمی‌ماند و هیچ چیز از آن فراموش نمی‌شود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍهمانا خداوند نعمت و احسان و زندگی و راحتی هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، ﴿حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡمگر این‌که آنان احول خود را تغییر بدهند، به این صورت که از دایرۀ ایمان بیرون آمده و به کفر روی بیاورند، و از طاعت به معصیت و یا از شکرگزاری نعمت‌های خدا به ناسپاسی و مغرور شدن بگرایند، پس آنگاه خداوند آن نعمت‌ها را از دستشان می‌گیرد.

و همچنین هرگاه بندگان حالت گناه ورزی را که بدان مبتلا هستند تغییر دهند و به اطاعت خدا روی بیاورند، خداوند حالت ناگواری را که در آن به سر می‌برند دگرگون می‌سازد و شقاوت آنها را به نیکی و شادی و رحمت مبدل می‌نماید.

﴿وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗاو هنگامی‌که خدا بخواهد عذاب و سختی را به قومی برساند حتماً ارادۀ الهی در رابطه با آنها محقق می‌شود، ﴿فَلَا مَرَدَّ لَهُزیرا هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بر گرداند، ﴿وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍو جز او هیچ کار سازی ندارند که امر پسندیده و دوست داشتنی را برایشان بیاورند و امور ناگوار را از آنها دور نماید. پس باید از قرار گرفتن در دایرۀ آنچه که خدا نمی‌پسندد بپرهیزند تا مبادا عذابی بر آنها بیاید که از قوم گناهکار برگردانده نمی‌شود.

آیه‌ی ۱۳-۱۲:

﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ١٢[الرعد: ۱۲]. «او کسی است که برق (آسمان) را به شما می‌نمایاند که هم باعث بیم و هم مایۀ امید شما می‌گردد، و نیز ابرهای سنگین بار را پدید می‌آورد».

﴿وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِۦ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مِنۡ خِيفَتِهِۦ وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمۡ يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِ١٣[الرعد: ۱۳]. «و رعد به ستایش او و فرشتگان نیز از ترسش تسبیح می‌کنند، و صاعقه‌ها را می‌فرستد و هرکس را که بخواهد بدان‌ها گرفتار می‌کند در حالی‌که آنان دربارۀ خدا به مجادله می‌پردازند، او بس قدرتمند است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗااو ذاتی است که رعد و برق آسمان را به شما نشان می‌دهد که هم باعث بیم و هم مایۀ امید شما می‌گردد، یعنی با دیدن آذرخش آسمان ترس از فرود صاعقه و انواع آفات بر میوه‌ها و نباتات مردم را فرا می‌گیرد، و نیز از طرفی آذرخش آسمان مایۀ امید و خیر و فایده هم می‌باشد.

﴿وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَو ابرهای سنگین بار را که باران فراوان دربر دارند و سبب بهره‌مند شدن بندگان و شهرها می‌شود پدید می‌آورد. ﴿وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِو رعد ستایش او او را به جای آورده و او را به پاکی می‌ستاید. و آن صدایی است که از ابرها شنیده می‌شود و بندگان را آشفته می‌نماید، پس رعد در مقابل پروردگارش فروتن و فرمانبردار است و زبان به ستایش و پاکی‌اش می‌گشاید. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مِنۡ خِيفَتِهِو فرشتگان نیز از بیمش پاکی او را بیان می‌کنند. یعنی فرشتگان در برابر خداوند فروتن هستند و از قدرت الهی می‌ترسند. ﴿وَيُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَو صاعقه‌ها را می‌فرستد و آن آتشی است که از ابرها بیرون می‌جهد، ﴿فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُو هرکس از بندگانش را بر حسب مشیت خویش بدان گرفتار می‌کند. ﴿وَهُمۡ يُجَٰدِلُونَ فِي ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلۡمِحَالِو آنان دربارۀ خدا به مجادله می‌پردازند، او بس قدرتمند است، هر چه بخواهد می‌کند و هیچ چیز نمی‌تواند از قدرت او سرپیچی نماید وهیچ فرار کننده‌ای از دست او در نمی‌رود.

و تنها اوست که برای بندگانش باران و ابر را می‌فرستد که روزیهایشان در آن نهفته است، و اوست که به تدبیر امور می‌پردازد. و آفریده‌های بزرگ که بندگان از آن به هراس می‌افتند در برابر او فروتن بوده و سر تسلیم فرود می‌آورند، وا و قدرتمند و دارای توانایی زیاد است، پس همو سزاوار است که پرستش شود و شریکی برایش قرار داده نشود، بنابر این فرمود:

آیه‌ی ۱۴:

﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ إِلَّا كَبَٰسِطِ كَفَّيۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ١٤[الرعد: ۱۴]. «خداست که شایستۀ عبادت و دعاست و کسانی را که به جای او به فریاد می‌خوانند به هیچ وجه دعایشان را اجابت نمی‌نمایند، مگر مانند کسی که دستهایش را به‌سوی آب بگشاید تا به دهانش برسد ولی هرگز آب به دهانش نخواهد رسید، و دعای کافران جز در گمراهی نیست».

﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّدعوت حق تنها از آن خداست، و آن عبارت است از: انجام دادن عبادت برای او، خدایی که هیچ شریکی ندارد، واینکه دعای عبادت و دعای مسالت خالصانه رای او صورت پذیرد. (یعنی ستایش و تمجید، و طلب و مسالت فقط از او بعمل می‌آید) و خداوند سزاوار هر دو نوع دعا می‌باشد، و شایستۀ ترس و امید و محبت و علاقه و بیم است. و شایسته است که انسان به‌سوی او باز گردد، زیرا تنها الوهیت او حق است، و الوهیت دیگران باطل می‌باشد.

﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِو کسانی که به‌جای او بت‌ها و انبازهایی را که شریک خدا کرده‌اند به فریاد می‌خوانند، و آنها را پرستش می‌کنند، ﴿لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُمبه هیچ وجه آنها را اجابت نمی‌کنند و کم‌ترین نیازی از نیازهایشان را از کارهای دنیا و امور آخرت بر آورده نمی‌نمایند. ﴿إِلَّا كَبَٰسِطِ كَفَّيۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِمگر مانند کسی‌که هر دو دستش را به‌سوی آب دراز کرده است و به خاطر دوری آب دست‌هایش به آن نمی‌رسد، ﴿لِيَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِتا با گشودن دست‌هایش آب به به دهانش برسد، زیرا او تنشه است و از شدت تشنگی می‌خواهد با دستش آب را بگیرد، آبی که امکان ندارد به آن برسد. همین طور کافران که همواره خدایان دیگری را به فریاد می‌خوانند به هیچ وجه آنها را اجابت نخواهند کرد و کم‌ترین نیازی از نیازهایشان را برآورده نخواهند ساخت، و در اوقاتی که آنها به شدت به آن معبودان نیاز دارند به آنها سودی نمی‌بخشند، چون آنها خود نیازمند هستند، و آن معبودان به اندازه ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین اختیاری ندارند و آنها هیچ مشارکتی در آن ندارند و هیچ یک از آنها پشتیبان و یاور خدا نیست. ﴿وَمَا دُعَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖو دعای کافران جز گمراهی نیست، چون آنچه که به جای خدا می‌خوانند باطل است، پس عبادت و دعایشان نیز باطل می‌باشد، زیرا با باطل گشتن هدف و مقصود، وسیله نیز باطل می‌گردد. و از آنجا که خداوند پادشاه و فرمانروای به حق و آشکار است پرستش و عبادت او نیز حق است، و کسی که او را پرستش می‌نماید در دنیا و آخرت سود می‌بیند.

و تشنه کردن دعایی که کافران و مشرکان از غیر خدا بعمل می‌آورند به کسی که دستهایش را به‌سوی آب دراز می‌کند تا آب به دهانش برسد از بهترین مثال‌ها است. زیرا این، تشبیه دادن به کار غیر ممکن است، پس همان‌گونه که این کار ممکن نیست آنچه که بدان تشبیه شده است نیز محال و غیر ممکن است. و منوط کردن چیزی به امری محال و غیر ممکن به بهترین و رساترین صورت بیان‌گر محال بودن آن می‌باشد، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَٱسۡتَكۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ[الأعراف: ۴۰]. «بی‌گمان کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در مقابل آن تکبر ورزیدند دروازه‌های آسمان برای آنها گشوده نمی‌شود و به بهشت وارد نمی‌گردند مگر این‌که شتر از سوراخ سوزن عبور کند».

آیه‌ی ۱۵:

﴿وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ۩١٥[الرعد: ۱۵]. «و آنچه که در آسمان‌ها و زمین است خواسته و ناخواسته برای خدا سجده می‌کنند، و همچنین سایه‌هایشان صبحگاهان و شامگاهان برای خدا سجده می‌کنند».

همۀ آنچه که آسمان‌ها و زمین در بردارند در مقابل پروردگارشان فروتن‌اند و از روی اختیار یا اجبار برای او سجده می‌برند، پس سجده و فروتنی از روی اختیار از سوی مومنان است، و کرنش و سجدۀ از روی اکراه از سوی کسی است که از پرستش پروردگارش سرباز می‌زند، در حالی‌که سرشتش او را در این کار تکذیب می‌نماید. ﴿وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِو سآیه‌های مخلوقات در اول روز و [ر روز برای خدا سجده می‌برند و سجدۀ هر چیزی بر حسب حالت آن است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡ[الإسراء: ۴۴]. «و هر چیزی حمد و تسبیح خداوند را به جای می‌آورد اما شما آن تسبیح را نمی‌فهمید».

آیه‌ی ۱۶:

﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ قُلِ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ لَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗاۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ أَمۡ هَلۡ تَسۡتَوِي ٱلظُّلُمَٰتُ وَٱلنُّورُۗ أَمۡ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ خَلَقُواْ كَخَلۡقِهِۦ فَتَشَٰبَهَ ٱلۡخَلۡقُ عَلَيۡهِمۡۚ قُلِ ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّٰرُ١٦[الرعد: ۱۶]. «بگو: چه کسی پروردگار آسمان‌ها و زمین است؟ در (پاسخ آنان)، بگو: «الله» بگو: آیا جز خدا دوستانی گرفته‌اید که برای خودشان سود و زیانی ندارند؟ بگو: آیا کور و بینا برابرند؟ آیا تاریکی‌ها و روشنی برابرند؟ آیا شریکانی برای خدا قائل می‌شوند که همچون آفریدگان او (چیزی را) آفریده باشند و آنگاه کار آفرینش بر آنها مشتبه شده باشد؟ بگو: خداوند آفرینندۀ همه چیز و یگانه‌ی قهار است».

پس وقتی که تمامی مخلوقات خواه ناخواه برای پروردگارشان سجده می‌نمایند، او معبود راستین است و معبود شایسته و به حق است و الوهیت دیگر چیزها باطل می‌باشد. بنابر این باطل بودن آن را بیان کرد و بر بطلان آن دلیل آورد و فرمود: به کسانی که بت‌ها و همتایانی را شریک خدا می‌سازند و آنها را مانند خدا دوست می‌دارند و انواع تقرب و عبادت‌ها را برای آنان انجام می‌دهند: بگو : آیا عقل‌هایتان را از دست داده‌اید که دوستانی را به خدایی گرفته‌اید و با پرستش آنها به آنان ابراز عشق و علاقه می‌کنید، در صورتی که آنها شایسته‌ی عبادت نیستند؟ زیرا آنها ﴿لَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗابرای خودشان سود وز یانی ندارند اما شما آنها را به دوستی برگرفته‌اید و ولایت و دوستی کسی را ترک می‌کنید که دارای نام‌ها و صفات کامل است، و مالک مردگان و زندگانی می‌باشد، و آفرینش تدبیر و سود و زیان بدست اوست، در حا لی که پرستش خداوند یگانه و عبادت کسانی که شریک او می‌سازید برابر نیست. همچنانکه کور و بینا برابر نیستند، و تاریکی‌ها و روشنی هم برابر نمی‌باشند؟

و اگر آنها دچار شک و اشتباه شدند و برای او شریکانی قرار دادند و گمان بردند چیزهایی که آنها شریک خدا می‌سازند مانند او می‌آفرینند و کار انجام می‌دهند، پس این التباس و اشتباه را با دلیل و برهانی که بر یگانگی خداوند دلالت می‌نماید برطرف کن و به آنها بگو: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖخداوند آفرینندۀ هر چیزی است، پس محال است که چیزی خود به خود آفریده شده باشد. و نیز غیر ممکن است که بدون آفریننده به وجود آمده باشد، پس مشخص شد که هر چیزی آفریننده و خدایی دارد که در آفرینش شریکی ندارد و یگانه تواناست. و یگانی و توانمندی را جز خداوند نشاید، و بالاتر از هر مخلوق توانمندی مخلوقی قویتر و توانمندتر وجود دارد و این سلسله همچنان تداوم می‌یابد تا به خداوند یگانه و توانمند می‌رسد. پس توانمندی و یگانگی همزاد یکدیگرند و هر دو ویژه‌ی خداوند یگانه هستند. پس با دلیل عقلی روشن شد که آنچه به جای خدا خوانده می‌شود کوچک‌ترین پیزی از آفریدن مخلوقاتی در دست او نیست، بنابر این پرستش آن باطل می‌باشد.

آیه‌ی ۱۷:

﴿أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَالَتۡ أَوۡدِيَةُۢ بِقَدَرِهَا فَٱحۡتَمَلَ ٱلسَّيۡلُ زَبَدٗا رَّابِيٗاۖ وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيۡهِ فِي ٱلنَّارِ ٱبۡتِغَآءَ حِلۡيَةٍ أَوۡ مَتَٰعٖ زَبَدٞ مِّثۡلُهُۥۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ وَٱلۡبَٰطِلَۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَيَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَيَمۡكُثُ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ١٧[الرعد: ۱۷]. «خداوند از آسمان آب فرو فرستاد و رودخانه‌هایی به اندازۀ گنجایش خویش روان گشت، سیل کف بلندی با خود برداشت. همچنین آنچه از طلا و نقره و غیره که جهت تهیه‌ی زینت آلات روی آتش ذوب می‌نمایند (از آن نیز کفی بالا می‌آید)، خداوند بدینسان حق و باطل را بیان می‌کند، اما کف از میان می‌رود و اما آنچه به مردم سود می‌بخشد در زمین ماندگار می‌گردد، خداوند بدینسان مثلها را بیان می‌کند».

خداوند هدایتی را که توسط پیامبر برای زنده کردن دل‌ها و ارواح فرو فرستاده است به آبی تشبیه می‌کند که مایۀ حیات اجسام است، و فایدۀ فراگیر و زیادی که د رهدایت وجود دارد و بندگان به آن نیازمندند را به سود و فایده‌ی فراگیری که در باران است تشبیه می‌کند. و تفاوت دل‌هایی که هدایت را می‌پذیرند به دره‌هایی تشبیه کرده که رودها در آن روانند، پس برخی از رودخانه‌ها بزرگ بوده و آب زیادی در خود جای می‌دهند، هم چنان‌که دل‌هایی بزرگ وجود دارند که دانش فراوانی را در خود جای می‌دهند، و رودخانه‌ای داریم که آب کمی در آن جاری است، مانند دلی کوچک که دانش کمی در خود جای می‌دهد.

و شهوات و شبهات دل‌ها را به هنگام تعامل با حق به کفی تشبیه می‌کند که بر بالای آب قرار می‌گیرد، و یا به کفی تشبیه می‌کند که به هنگام ذوب کردن زیور آلات و پالایش و گداختن و قالب‌گیری بر بالای آن قرار می‌گیرد، کف همواره بر بالای آب قرار دارد و آن را مکدر می‌نماید تا این‌که از بین می‌رود و آب صاف و زلال و زیور آلاتی که به مردم فایده می‌رساند، باقی می‌ماند. قلب نیز همواره شبهات و شهوات را ناپسند می‌داند و با دلایل راستین و اراده‌ای قاطع با آن مبارزه می‌نماید تا این‌که از بین رفته و نابود می‌شود، و قلب پالایش یافته و صاف شده و آنچه که به مردم فایده یم رساند از قبیل دانستن حق و ترجیح دادن آن و علاقه‌مند بودن به آن باقی می‌ماند. پس باطل از بین می‌رود و حق آن را نابود می‌گرداند. ﴿إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا[الإسراء: ۸۱]. «همانا باطل رفتنی و نابود شدنی است». ﴿كَذَٰلِكَ يَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَخداوند این چنین مثال‌ها را بیان می‌نماید تا حق از باطل روشن شود و هدایت از گمراهی مشخص گردد.

آیه‌ی ۱۸:

﴿لِلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُۥ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡحِسَابِ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٨[الرعد: ۱۸]. «کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت می‌کنند سرانجام نیک دارند، و کسانی که دعوت پروردگار خود را اجابت نمی‌کنند اگر همۀ آنچه که در زمین است و مانند آن همراه دشته باشند قطعاً همگی را بلاگردان خود می‌کنند، آنان حساب بدی دارند و جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است!».

وقتی خداوند حق را از باطل مشخص نمود، بیان کرد که مردم دو گروه هستند: گروهی دعوت پروردگارشان را اجابت می‌نمایند، پس به ذکر ثواب پروردگار برای آنان پرداخت، و گروهی نیز از پذیرش دعوت خدا امتناع می‌ورزند، و به بیان کیفرش در رابطه با آنان پرداخت و فرمود: ﴿لِلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُکسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت می‌کنند، یعنی دل‌هایشان برای علم و ایمان منقاد گردید و اعضا و جوارحشان تسلیم امر و نهی پروردگارشان از آنها خواسته شد، و مطابق آنچه که پروردگارشان از آنها خواسته است عمل نمودند، پس برای آنها ﴿ٱلۡحُسۡنَىٰحالت نیکو و پاداش نیک است و آنان دارای بزرگ‌ترین صفات و برترین فضایل هستند و پاداش دنیا و آخرت را در می‌یابند، پاداشی که هیچ چشمی تاکنون مانند آنرا ندیده و هیچ گوشی (اخبار آن را) نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُو کسانی که دعوت خدا را بعد از مثالهایی که برایشان آورده شده و حقی که برایشان بیان گردید، نپذیرفتند دارای حالتی بد خاهند بود، ﴿لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗاو اگر همۀ آنچه که در زمین است از قبیل طلا، نقره و غیره، داشته باشند، ﴿وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِو نیز مانند آن را داشته باشند، برای رهایی از عذاب روز قیامت خواهند پرداخت ولی از آنها پذیرفته نمی‌شود. آنها چگونه می‌توانند این اندازه را داشته باشندو آن را از کجا خواهند آورد؟ ﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡحِسَابِآنان حساب بدی دارند، و آن حسابی است که در مقابل همۀ کارهای زشتی که در گذشته انجام داده‌اند، و آنچه از حقوق خدا که بندگان ضایع کرده‌اند نوشته شده و از آنها حساب گرفته می‌شود، و می‌گویند: ﴿يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا[الکهف: ۴۹]. «ای وای بر ما! این کتاب (= نامه‌ی اعمال) را چه شده که هیچ گناه کوچک و بزرگی را نگذاشته مگر این‌که آن را بر شمرده است! و آنچه را که کرده‌اند حاضر می‌یابند و پروردگارت بر هیچ‌کس ستم نمی‌کند».

﴿وَو بعد از این‌که عذاب سخت و بد چشیدند، ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُجایگاه‌شان دوزخ است که در آنجا هر عذای از قبیل گرسنگی شدید و تشنگی دردناک و آتش داغ و سوزان و درخت زقوم و ضریع (گیاه خوارداری که شبرق نایمده می‌شود و خوراک جهنمیان است) و همه‌ی انواع عذابی که خداوند بیان کرده است وجود دارد ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُو (دوزخ) بد جایگاهی است.

آیه‌ی ۲۴-۱۹:

﴿أَفَمَن يَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّ كَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩[الرعد: ۱۹]. «آیا کسی که می‌داند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی که او کور است؟ همانا فقط خردمندان پند می‌پذیرند».

﴿ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَ٢٠[الرعد: ۲۰]. «کسانی که به عهد خداوند وفا می‌نمایند و پیمان را نمی‌شکنند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ٢١[الرعد: ۲۱]. «و کسانی که آنچه را خداوند به پیوسته نگاه داشتن آن امر فرموده پیوسته نگاه می‌دارند و از پروردگارشان بیمناک هستند و از محاسبۀ بد می‌ترسند».

﴿وَٱلَّذِينَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٢[الرعد: ۲۲]. «و کسانی که به خاطر پروردگارشان بردباری کردند و نماز را بر پا داشتند و از آنچه که به آنها روزی دادیم به صورت پنهان و آشکار بخشیدند و خرج کردند، و بدی را به نیکی دفع می‌کنند اینان هستند که پاداش نیکِ آن سرای از آن ایشان است».

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖ٢٣[الرعد: ۲۳]. «باغ‌های بهشت که جای ماندگاری است، آنان همراه پدران و فزندان و همسران شایستۀ خود بدان جا وارد می‌شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌شوند».

﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤[الرعد: ۲۴]. «(به آنان می‌گویند:) سلام بر شما باد به سبب صبر و شیکبایی که داشتید، پس آن سرا چه نیکو است!».

خداوند میان کسانی که علم دارند و بدان عمل می‌نمایند و کسانی که علم دارند اما بدان عمل نمی‌کنند و یا اصلاً علم و دانشی ندارند فرق گداشته و می‌فرماید: ﴿أَفَمَن يَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّآیا کسی که می‌داند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است و آن را فهمیده و به آن عمل می‌نماید، ﴿كَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓ، مانند کسی که او کور است و حق را نمی‌شناسد و به آن عمل نمی‌کند؟ پس این دو فرد زمین تا آسمان با هم فرق دارند، و شایسته است که بنده بیندیشد و دریابد که حالت کدام یک از دو گروه بهتر و سرانجام کدام یک خوبتر است، و آنگاه راه وی را برگزیند و به دنبال آن گروه حرکت نماید. ولی هرکس به سود و زیان خودش نمی‌اندیشد.

﴿إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِبلکه فقط خردمندان و کسانی که دارای عقل‌ها و آرای کامل هستند، می‌اندیشند، آنان که مغز و هستۀ جهان و برگزیدگان فرزندان آدم می‌باشند.

اگر بپرسی که آنان دارای چه صفاتی می‌باشند و چگونه کسانی هستند، زیباتر از آنچه که خداوند در توصیف آنان بیان داشته است نخواهی یافت، آنجا که فرموده است:

﴿ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِآنان که به عهد خدا وفا می‌نمایند، و به عهد و پیمانی که خداوند از آنها گرفته و آنان را متعهد نموده است که حقوق الهی را به طور کامل انجام دهند، وفا می‌کنند پس وفای به عهد مقتضی آن است که عهد را به طور کامل ادا کرد و در آن خیر خواهی نمود. ﴿وَو کمال وفاداری آنان این است که، ﴿لَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَپیمان را نمی‌شکنند. یعنی پیمانی را که با خدا بسته‌اند نمی‌شکنند. پس همۀ پیمانها و عهدها و سوگندها و نذرهایی که بندگان می‌بندند در این داخل است. بنابر این بنده از خردمندان و کسانی که دارای پاداش بزرگ هستند نخواهد بود مگر این‌که این پیمانها را به طور کامل ادا کند و آنها را نشکند، و نیز به طور ناقص آنها را انجام ندهد.

﴿وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَو کسانی که آنچه خداوند به پیوستن داشتن آن فرمان داده است پیوسته می‌دارند. این حکم عام است و همۀ آنچه را که خداوند به پیوسته داشتن آن امر کرده است از قبیل ایمان به خدا و رسولش و محبت خدا و پیامبرش، و پرستش خدای یگانه، و اطاعت از پیامبر را دربر می‌گیرد، و با رفتار و کردار نیک با پدران و مادرانشان پیوند نیک را برقرار می‌دارند و از فرمان آنها سرپیچی نمی‌کنند، و با رفتار و گفتار نیک، پیوند خویشاوندی را برقرار می‌دارند.

و با ادای حقوق دینی و دنیوی همسران و همراهان و بردگان، به طور کامل پیوند نیک را با آنان برقرار می‌دارند.

و چیزی که سبب می‌شود بنده چنین عمل کند و دستورات خداوند را انجام دهد، ترس از خدا و روز قیامت است. بنابر این فرمود: ﴿وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡو از پروردگارشان می‌ترسند و ترس از خداوند و ترس از روز قیامت و این که برای حساب و کتاب پیش وی حاضر می‌شوند آنها را از ارتکاب گناه، و انجام ندادن چیزی که خداوند به آن دستور داده است باز می‌دارد، چون آنها از عذاب الهی می‌ترسند و به پاداش او امیدوارند.

﴿وَٱلَّذِينَ صَبَرُواْو کسانی که بر اطاعت و فرمانبرداری از دستورات خدا و دوری کردن از آنچه پروردگار متعال از آن نهی فرموده است شکیبایی می‌ورزند. و یا در هنگام مصیبت و بلا بردبارند، و این صبر و شیکبایی، ﴿ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡبرای خشنودی و رضای پروردگارشان است، نه برای دیگر اهداف و اغراض فاسد.

و چنانچه بنده خودش را کنترل نماید و برای خشنودی پروردگارش و به امید نزدیک شدن به او و بهره‌مند شدن از پاداش وی بردباری نماید برایش سودمند است، و این صبر از ویژگی‌های اهل ایمان است و چنانچه هدف از آن کسب شهرت باشد، در حقیقت این کار ستودنی نیست زیرا چنین صبری از انسان عابد و انسان فاسق و مومن و کافر برمی‌آید.

﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَو نماز را بر پا داشتند یعنی آن را همراه با تمام ارکان و شرایط و آنچه که نماز در ظاهر و باطن تکمیل می‌نماید انجام دادند. ﴿وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗو از آنچه که به آنها روزی داده‌ایم در پنهان و آشکار بخشیدند. نفقات واجب از قبیل زکات و کفاره‌ها، و نفقات مستحب در این بخشش و اتفاق داخل می‌باشند و آنها هر جا نیاز به انفاق باشد به صورت پنهان و آشکار انفاق می‌نمایند.

﴿وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَو بدی را با نیکی دفع می‌کنند. یعنی هرکس با گفتار و یا کردار نسبت به آنها بدی نماید با او مقابله به مثل نکرده و همان کار را با او انجام نمی‌دهند، بلکه با او نیکی می‌نمایند.

پس هرکس از دادن و بخشیدن به آنها دریغ بورزد آنان به او می‌بخشند، و هرکس بدانها ستم روا بدارد، عفوش می‌کنند،و هرکس پیوند خویشاوندی را با آنها قطع نماید پیوند خیوشاوندی را با او برقرار می‌دارند، و هرکس که با آنان بدی کند با وی نیکی می‌کنند. پس با کسی که با آنان بدی نمی‌کند چگونه رفتار خواهند کرد! ﴿أُوْلَٰٓئِكَکسانی که دارای این صفت‌های بزرگ و فضیلت‌ها‌ی زیبا هستند، ﴿لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِپاداش نیک آن سرارا دارند و پاداش نیک را چنین تفسیر نمود: ﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖباغهای بهشت که جای ماندگاری است و از آن دور نمی‌شوند و نمی‌خواهند به جای دیگری برده شوند، زیرا به خاطر نعمت‌های فراونی که بهشت دربر دارد و شادی‌ای که در آنجا هست، همۀ خواسته‌ها و اهداف آدمی در آن برآورده می‌شود، به گونه‌ای که آنها بالاتر از آن چیزی را نمی‌بینند. و از جمله چیزهایی که نعمت و شادی انها را کامل می‌کند این است که، ﴿يَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡهمراه با پدران و فرزندان و همسران صالح و شایستۀ خود بدانجا وارد می‌شوند. و دوستان و یاران نیز از زمرۀ همسران و فرزندان به شمار می‌روند.

﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖو فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌شوند و آنها را گرامی می‌دارند و مراتب خشنودی خداوند را به آنها تبریک گفته و می‌گویند: ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمدرودتان باد و سلام خدا بر شما باد. و این کلام بیانگر دور شدن آنان از هر امر ناپسندی است و مستلزم حصول هر امر پسندیده و دوست داشتنی برای آنان است.

﴿بِمَا صَبَرۡتُمۡبه سبب شکیبایی‌تان، و صبور بودنی که شما را به این منازل عالی و باغ‌های گران‌بها رساندیم. ﴿فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِپس جزای آنان سراچۀ نیک است.

بنابر این شایسته است کسی‌که خیر خواه خودش می‌باشد و برای خویشتن ارزش قایل است با نفس خود مبارزه و جهاد نمایند تا از صفات خردمندان برخوردار شود و از نعمت‌های آن جهان بهره‌مند گردد، نعمت‌هایی که شادی بخش ارواح است و همه‌ی لذات و شادی‌ها را دربر می‌گیرد. پس آدمی باید برای رسیدن به چنین چیزی بکوشد و دراین زمینه با دیگران به رقابت بپردازد.

آیه‌ی ۲۵:

﴿وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ٢٥[الرعد: ۲۵]. «و آنان که پیمان خدا را پس از بستن آن می‌شکنند، و پیوندی را می‌گسلند که خداوند به حفظ آن دستور داده است، و در زمین فساد می‌کنند، لعنت و نفرین بهرۀ ایشان است و سختی آن سرای را (نیز) دارند».

وقتی خداوند حالت اهل بهشت را بیان نمود، بیان داشت که اهل جهنم بر عکس بهشتیان می‌باشند، پس در مورد اهل جهنم فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِو آنان که پیمان خدا را پس از بستن آن می‌شکنند. یعنی بعد از این‌که خداوند پیمانش را به وسیلۀ پیامبرانش بر آنان محکم نمود آنها منقاد نشدند و تسلیم نگشتند، بلکه با روی گردانی و پیمان شکنی با آن برخورد کردند.

﴿وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَو پیوندی را می‌گسلند که خداوند به حفظ و نگاه داشتن آن دستور داده است، پس رابطۀ خود و پروردگارشان را با ایمان آوردند و انجام عمل صالح نگه نداشته و پیوند خویشاوندی را گسستند، و حقوق آنان را به جای نیاوردند، بلکه با کفر و زیدن و انجام گناهان و بازداشتن مردم از راه خدا و کج نشان دادن دین او، در زمین فساد و تباهی کردند.

﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُاینان نفرین بهرۀ ایشان است. یعنی دوری از رحمت خدا و مذمت و نکوهش از جانب وی و فرشتگان و بندگان مومن بهرۀ ایشان است. ﴿وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِو بدی و سختی آن سرای را نیز دارند. و آن جهنم و عذاب‌های دردناک آن است.

آیه‌ی ۲۶:

﴿ٱللَّهُ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞ٢٦[الرعد: ۲۶]. «خداوند روزی را برای هرکس که بخواهد فراغ و فراوان می‌گرداند و آن را برای هرکس که بخواهد تنگ و کم قرار می‌دهد و آنها به زندگی دنیا شاد و خشنودند درحالیکه زندگی دنیا در برابر آخرت کالای ناچیزی بیش نیست».

یعنی فقط خداوند است که روزی را برای هرکس بخواهد فراخ و فراوان می‌گرداند و آن را برای هرکس که بخواهد تنگ می‌دارد. ﴿وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاو کافران به زندگی دنیا شاد و خشنودند، خشنودیی که باعث شده تا به زندگی دنیا بچسبند و از آخرت غافل نشوند و این به سبب نقصان عقل‌شان است. ﴿وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞو زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی است و مدت کمی از آن بهره‌مند می‌شوند، چرا که عاقبت از خانواده و یاران‌شان جدا می‌شوند و عذاب دراز مدتی را پیش روی خواهند داشت.

آیه‌ی ۲۹-۲۷:

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَنۡ أَنَابَ٢٧[الرعد: ۲۷]. «و کافران می‌گویند: چرا بر او نشانه‌ای از جانب پروردگارش فرو فرستاده نشده است؟ بگو: خداوند هرکس را بخواهد گمراه می‌کند و هرکس را که توبه کند به‌سوی خودش هدایت می‌نماید».

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨[الرعد: ۲۸]. «آن کسانی که ایمان آورده و دل‌هایشان به یاد خدا آرامش پیدا می‌کند، بدانید که دل‌ها با نام خدا آرام می‌گیرند».

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مَ‍َٔابٖ٢٩[الرعد: ۲۹]. «آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند خوشا به حال ایشان و آنان سرانجام نیکی دارند».

خداوند متعال خبر می‌دهد کسانی که به آیات وی کفر ورزیدند و بر پیامبر سخت گرفتند و به او پیشنهاد کرده و گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِچرا نشانه‌ای از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟ و آنها ادعا می‌کردند که اگر معجزه و نشانه‌ای بر پیامبر فرو فرستاده می‌شد آنها به وی ایمان می‌آوردند. پس خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَنۡ أَنَابَبگو: خداوند هرکس را بخواهد گمراه می‌کند و هرکس را که توبه نماید و خشنودی پروردگار را بجوید و به‌سوی خویش هدایت می‌کند. پس هدایت و گمراهی در دست آنان نیست تا آن را منوط به معجزه‌ها و نشانه‌ها کنند. آنها دروغگویند، ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ كُلَّ شَيۡءٖ قُبُلٗا مَّا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَجۡهَلُونَ١١١[الأنعام: ۱۱۱]. «حتی اگر ما فرشتگان را به‌سوی آنها فرو بفرستیم و مردگان با آنها سخن بگویند و همه چیز را پیش چشم آنها محشور کنیم ایمان نخواهند آورد، مگر این‌که خدا بخواهد، ولی بیشتر آنان نمی‌دانند».

و لازم نیست پیامبر نشانه و معجزه‌ای بیاورد که آنان تعیین و پیشنهاد می‌نمایند، بلکه هر معجزه‌ای را که پیامبر پیش آنها بیاورد و حق را روشن نماید کفایت می‌کند و مقصود حاصل می‌شود، و این برایشان بهتر است، زیرا اگر معجزات آنچنان که آنها می‌خواهند و پیشنهاد می‌کنند نزدشان بیاید و به آن ایمان نیاورند بلافاصله و در همین دنیا عذاب خدا آنها را فراموش خواهد گرفت. سپس خداوند علامت مومنان را بیان نمود و فرمود:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِکسانی که ایمان آورده، و دل‌هایشان با یاد خدا آرامش پیدا می‌کند و اضطراب و نگرانی‌هایش برطرف می‌شود و لذت و شادی بدان روی می‌آورد، ﴿أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُیعنی شایسته است که دلها جز به یاد خدا سکون و آرامش پیدا نکند، زیرا هیچ چیزی برای دل‌ها از محبت آفریننده لذت بخش‌تر و شیرین‌تر نیست و هیچ چیز از انس گرفتن به خدا و شناخت او شیرین‌تر نیست. و دلها به اندازۀ شناختی که از خداوند دارند و به اندازه محبتی که به خدا دارند به یاد و ذکر او می‌پردازند، پس ذکر خدا یعنی یاد کردن بنده پروردگارش را با تسبیح و تهلیل و تکبیر و. . . .

و گفته شده که منظور از ذکر خدا کتابش است که آن را به منظور پند پذیری مومنان فرا فرستاده است، بنابر این معنی آرامش یافتن قلب با ذکر خدا این است که دل معانی وا حکام قرآن را بفهمد تا با آن آرام گیرد، زیرا معانی و احکام قرآنی روشن است و با دلایل و حجت فراوانی مورد تایید قرار گرفته است. و از این طریق دلها آرام می‌گیرند، زیرا دلها جز با یقین و علم ارامش نمی‌یابند و یقین و علم به کامل‌ترین صورت در لابلای آیان قران نهفته است و قطعاً دلها به غیر از قرآن آرام نمی‌گیرند، اما دیگر کتاب‌ها که بر مبنای قران تدوین نشده‌اند، دل‌ها به آنها سکون و آرامش پیدا نمی‌کنند، زیرا به خاطر تعارض دلایل و تضاد احکامی که در انها وجود دارد دچار اشفتگی و اضطراب می‌شود.

﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢[النساء: ۸۲]. «و اگر قرآن از جانب کسی دیگر غیر از خدا بود در ان تضاد و اختلاف زیادی می‌یافتند». و اگر در اخبار کتاب خدا تامل شود و با سایر علوم و تألیفات مقایسه گردد میان آن دو فرق بزرگی مشاهده خواهد شد.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِآنان که قلباً به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش و به روز قیامت ایمان آوردند، و این ایمان را با انجام کارهای شایسته، کارهای قلبی از قبیل محبت و ترس از او و امید به او، و کارهای جوارح از قبیل نماز دیگر کارهای پسندیده تصدیق کردند. ﴿طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مَ‍َٔابٖخوشا به حال ایشان، و آنان سرانجام نیکی دارند. یعنی آنان دارای حالتی خوش و سرانجامی نیک هستند.

و آنان در سایۀ خشنودی و گرامیداشت خداوند در دنیا و آخرت خوشحال خواهند بود. و کمال آسایش و آرامش را در خواهند یافت. از جملۀ آن درخت طوبی است که در بهشت است و سواره در سایۀ آن حرکت می‌نماید و صد سال طول می‌کشد تا آن را بپیماید، همانونه که در احادیث صحیح آمده است.

آیه‌ی ۳۰:

﴿كَذَٰلِكَ أَرۡسَلۡنَٰكَ فِيٓ أُمَّةٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ لِّتَتۡلُوَاْ عَلَيۡهِمُ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَهُمۡ يَكۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ قُلۡ هُوَ رَبِّي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ مَتَابِ٣٠[الرعد: ۳۰]. «بدین‌گونه تو را به میان امتی فرستادیم که امت‌های فراوانی پیش از آن آمده و رفته‌اند، تا آنچه را به تو وحی کرده‌ایم بر آنان - هر چند که منکر خداوند مهربانند - بخوانند. بگو: خداوند پروردگار من است، جز او معبود به حقی نیست، بر او توکل نموده‌ام و بازگشت من به‌سوی اوست».

خداوند متعال به پیامبر محمد صمی‌فرماید: ﴿كَذَٰلِكَ أَرۡسَلۡنَٰكَ فِيٓ أُمَّةٖبدین‌گونه تو را به‌سوی قومت فرستادیم تا آنان را به‌سوی راه هدایت فرا بخوانی، ﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞکه پیش از آنان امت‌های فراوانی آمده و رفته‌اند، و ما پیامبران خود را به میان آنها فرستادیم، پس شما نخستین رسول و پیامبر نیستی تا رسالتت برای انها ناآشنا جلوه کند. و شما از جانب خود سخن نمی‌گویی بلکه آیات خداوند را برای آنان می‌خوانی که بر تو وحی می‌شود، آیاتی که دلها را پاک می‌نماید و نفس‌ها را پاکیزه می‌گرداند، اما قوم تو به خداوند مهربان کفر می‌ورزند، پس آنان با پذیرش و شکر به استقبال رحمت و احسان خدا نرفتند، رحمت وا حسانی که بزرگ‌ترین نوع آن عبارت بود از این‌که شما را به عنوان فرستاده به‌سویشان روانه کردیم و کتاب را بر تو نایل نمودیم. بلکه با انکار و عناد با مهربانی و احسان خداوند برخورد کردیم. پس آنان از ملت‌هایی که پیش ازایشان بودند و پیامبران را تکذیب کردند عبرت نگرفتند که چگونه خداوند آنان را به سمت گناهانشان به عذاب سخت خویش گرفتار ساخت. ﴿قُلۡ هُوَ رَبِّي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَبگو: او پروردگار من است و هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد. و این کلام، هر دو قسم توحید را در بردارد، هم توحید الوهیت، و هم توحید ربوبیت. پس او پروردگار من است و از همان ابتدا مرا با نعمت‌هایش پرورش داده، و معبود و خدایم است. ( ﴿عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُو در همه‌ی کارهایم بر او توکل نموده، ﴿وَإِلَيۡهِ مَتَابِو در تمام عبادت‌هایم و در همه‌ی احوالم به‌سوی او بر می‌گردم.

آیه‌ی ۳۱:

﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ كُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰۗ بَل لِّلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ جَمِيعًاۗ أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن لَّوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ لَهَدَى ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاۗ وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوۡ تَحُلُّ قَرِيبٗا مِّن دَارِهِمۡ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ وَعۡدُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ٣١[الرعد: ۳۱]. «و اگر قرآنی باشد که کوهها بدان به حرکت در آیند و یا زمین به وسیله‌ی آن پاره پاره گردد و یا مردگان بدان به سخن درآورده شوند (این قرآن خواهد بود)، بلکه همۀ کارها در دست خداست. آیا مؤمنان نمی‌دانند که اگر خداوند می‌خواست همۀ مردم را هدایت می‌کرد؟ کافران پیوسته به سبب کاری که می‌کنند دچار بلا و مصیبت کوبنده می‌گردند. یا آن بلا و مصیبت نزدیک خانه آنها فرود می‌آید، تا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد، بی‌گمان خداوند خلاف وعده نمی‌کند».

خداوند متعال با بیان فضیلت و برتری قرآن کریم بر سایر کتابهایی که فرو فرستاده شده‌اند، می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗاو اگر قرآنی در میان کتباهای الهی یافت شود) که ﴿سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡکوهها بدان از جای خود روان می‌شد و به حرکت در می‌آمد. ﴿أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُیا زمین به وسیلۀ آن پاره پاره می‌گردید، و نهرها بدان روان می‌گشت و باغها بدان شکفته می‌شد، ﴿أَوۡ كُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰو یا مردگان بدان به سختی در می‌آمدند این قرآن می‌بود. ﴿بَل لِّلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ جَمِيعًابلکه همۀ کارها در دست خداست و خداوند نشانه‌هایی را می‌آورد که حکمت او اقتضا می‌کند. پس تکذیب کنندگان چرا معجزات و نشانه‌هایی را پیشنهاد می‌نمایند، آیا آنان اختیاری دارند و کاری در دست آنان است؟

﴿أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن لَّوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ لَهَدَى ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاآیا مومنان نمی‌دانند که اگر خداوند می‌خواست همۀ مردم را هدایت می‌کرد؟ پس مومنان باید بدانند که خداوند بر هدایت کردن همۀ مردم تواناست، اما پروردگار این را نمی‌کند، بلکه هرکس را که بخواهد هدایت می‌نماید و هرکس را که بخواهد گمراه می‌سازد ﴿وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْو کافران پیوسته بر کفرشان قرار دارند و عبرت نمی‌گیرند و پند نمی‌پذیرند، و خداوند مصیبت‌های کوبنده‌ای را یکی پس از دیگری در خانه‌هاشان بر آنان و یا بر اطرافیانشان فرود می‌آورد اما باز هم بر کفر خود اصرار می‌ورزند. ﴿حَتَّىٰ يَأۡتِيَ وَعۡدُ ٱللَّهِتا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد، و عده‌ای که به آنها داده شده است مبنی بر این‌که پیوسته عذاب خدا بر آنان وارد می‌شود، و هیچ راه گریزی از آن نیست. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَبی‌گمان خداوند خلاف وعده نمی‌کند. و این تهدید و ترسان آنهاست و بیانگر عذابی است که خداوند به سبب کفر و مخالفت و ستمگری اشان به آنان و عده داده‌است و بر آنها نازل خواهد شد.

آیه‌ی ۳۲:

﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَ فَأَمۡلَيۡتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَكَيۡفَ كَانَ عِقَابِ٣٢[الرعد: ۳۲]. «و به راستی که پیامبرانی پیش از تو مورد استهزا قرار گرفته‌اند، و من کافران را مدتی مهلت داده‌ام، سپس ایشان را گرفتار ساخته‌ام، پس (بنگر) کیفرم چگونه بود؟».

خداوند متعال در راستای دلجویی دادن پیامبر و استوار گرداندن وی می‌فرماید: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَبراستی پیامبرانی پیش از تو نیز به ریشخند و تسمخر گرفته شده‌اند، پس تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده و مورد اذیت قرار گرفته‌ای.

﴿فَأَمۡلَيۡتُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْپس کسانی را که به پیامبرانشان کفر ورزیدند مدتی مهلت دادم تا گمان بردند عذاب داده نمی‌شوند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡسپس ایشان را با انواع عذابها گرفتار ساختم، ﴿فَكَيۡفَ كَانَ عِقَابِپس کیفرم چگونه بود؟ کیفری سخت و عذابی دردناک بود. بنابراین، کسانی که تو را تکذیب کرده و مسخره می‌کنند ازاینکه آنان را مهلت داده امی فریب نخوردند ومغرور نشوند، و امت‌های گذشته الگو و نمونۀ آنها هستند، و بپرهیزند از این‌که بلایی بر سر آنها بیاید که بر سر امت‌های گذشته آمده است.

آیه‌ی ۳۳:

﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۗ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ أَمۡ تُنَبِّ‍ُٔونَهُۥ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِۗ بَلۡ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكۡرُهُمۡ وَصُدُّواْ عَنِ ٱلسَّبِيلِۗ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣٣[الرعد: ۳۳]. «آیا کسی که حافظ و مراقب همه است و اعمال ایشان را می‌پاید (چون بتان است)؟! و برای خداوند شریکانی قرار داده‌اند. بگو: (آنها را نام ببرید، آیا خداوند را به آنچه که در زمین نمی‌داند خبر می‌دهید؟ یا این‌که با سخنان ظاهری فریفته می‌شوید؟ بلکه برای کافران مکرشان آراسته شده است و از راه راست باز داشته شده‌اند، و هرکس را که خدا گمراه سازد هیچ راهنمایی ندارد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡآیا کسی که حافظ و مراتب همه است و اعمال ایشان را می‌پاید و با عدل و دادگری سزا و جزای کارهایشان را در دنیا و آخرت می‌دهد و او خداوند تبارک و تعالی است مانند کسانی که این چنین نیستند؟ بنابر این فرمود: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَو برای خداوند یگانه و یکتا و بی‌نیاز که شریک و همتا و نظیری ندارد شریکانی قرار دادند. ﴿قُلۡبه آنان بگو: اگر راست می‌گویید ﴿سَمُّوهُمۡآنان‌را نام ببرید تا حالشان را بدانیم، ﴿أَمۡ تُنَبِّ‍ُٔونَهُۥ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلۡأَرۡضِآیا خداوند را از آنچه که در زمین است و احوال آن را نمی‌داند، خبر می‌دهید؟ اما او دنای پیدا و پنهان است و شریکی ندارد و ادعایتان در خصوص شریک قرار دادن برای وی باطل است و با قرار دادن شریک برای خداوند انگار به وی خبر می‌دهید که او شریکی دارد اما ایشان از آن خبری ندارد، و این باطل‌ترین سخن است. بنابر این فرمود: ﴿أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِیا این‌که با سخنی و ظاهر بیانه بر زبان می‌رانید؟ یعنی ادعای شما مبنی بر این‌که گویا خداوند شریکی دارد، تنها سخنی ظاهری است که بر زبانتان جاری می‌شود، چرا که در حقیقت هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد و هیچ فردی جز او سزوار عبادت و پرستش نیست. ﴿بَلۡ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكۡرُهُمۡبلکه برای کافران مکرشان اراسته شده است و مکرشان کفر و شرک ورزیدنشان و دروغ انگاشتن آیات خداست.

﴿وَصُدُّواْ عَنِ ٱلسَّبِيلِو راه راست که انسان را به خدا و بهشت می‌رساند باز داشته شده‌اند، ﴿وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖو هرکس را که خدا گمراه سازد هیچ راهنمایی ندارد. چرا که هیچ احدی مالک چیزی نیست.

آیه‌ی ۳۴:

﴿لَّهُمۡ عَذَابٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَقُّۖ وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ٣٤[الرعد: ۳۴]. «آنان در زندگانی دنیا عذابی دارند و عذاب آخرت سخت‌تر است، واز (عذاب) خداوند باز دارنده‌ای ندارند)».

﴿لَّهُمۡ عَذَابٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَقُّآنان در زندگانی دنیا عذابی دارند و عذاب آخرت سخت‌تر از عذاب دنیاست، زیرا عذاب آخرت شدیدتر و همیشگی است. ﴿وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖو برای آنان بازدارنده‌ای نیست که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، پس هرگاه عذاب خود را به‌سوی آنها فرود آورد هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از آنها دور نماید.

آیه‌ی ۳۵:

﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡكَ عُقۡبَى ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٱلنَّارُ٣٥[الرعد: ۳۵]. «صفت بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است (چنین است که) رودخانه‌ها و جویبارها در زیر درختان آن جاری است، میوه‌هایش همیشگی و سایه‌اش (نیز) دایمی است. این است سرانجام کسانی که پرهیزگارند و سرانجام کافران آتش (جهنم) است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَصفت و حقیقت بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، کسانی که از ارتکاب منهیات دوری گزیده و به انجام دستورات و مأمورات خداوند مبادرت می‌ورزند، چنین است که ﴿تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُرودها و جویبارها علس و شراب و شیر و آب بدون این‌که در شیار و جدول‌هایی جاری شوند در آن روان است، این جویبارها، باغ‌ها و درختان را آبیاری می‌کنند و درختان انواع میوه‌ها را به بار می‌آورند. ﴿أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَامیوه و سایۀ این درختان همیشگی است. ﴿تِلۡكَ عُقۡبَى ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْۚو سرانجام و عاقبت کسانی که پرهیزگارند ﴿وَّعُقۡبَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ٱلنَّارُو سرانجام کافران جهنم است. پس سرنوشت این دو گروه بسیار متفاوت است.

آیه‌ی ۳۶:

﴿وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَفۡرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَۖ وَمِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ مَن يُنكِرُ بَعۡضَهُۥۚ قُلۡ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَلَآ أُشۡرِكَ بِهِۦٓۚ إِلَيۡهِ أَدۡعُواْ وَإِلَيۡهِ مَ‍َٔابِ٣٦[الرعد: ۳۶]. «و کسانی که به ایشان کتاب داده‌ایم از آنچه به‌سوی تو فرو فرستاده شده است شاد می‌شوند، و از میان دسته‌های (کافران) کسانی هستند که بخشی از آن را انکار می‌کند. بگو: «من تنها و تنها فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و به او شرک نورزم. به‌سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به‌سوی اوست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَو کسانی که با نازل کردن کتاب و شناخت آن بر آنها منت نهاده‌ایم، ﴿يَفۡرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَاز آنچه بر تو فرو فرستاده شده است شاد می‌شوند، و به آن ایمان می‌آورند، و آن را تصدیق می‌نمایند، و از این‌که کتابهای آسمانی با یکدیگر موافقت و مطابقت دارند خوشحالند، و این حالت کسانی از اهل کتاب است که ایمان آورده‌اند. ﴿وَمِنَ ٱلۡأَحۡزَابِو از میان دسته‌های کافران که از حق منحرف گشته‌اند کسانی هستند که بخشی از این قرآن را نمی‌پذیرند و آن را تصدیق نمی‌کنند. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَا[الزمر: ۴۱]. «پس هرکس هدایت شود به سود خودش می‌باشد»، و هرکس که گمراه گردد گمراهی‌اش به زیان اوست و تو ای محمد ÷فقط بیم دهنده هستی و به‌سوی خدا دعوت می‌نمایی. ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَلَآ أُشۡرِكَ بِهِبگو: من تنها و تنها فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و شریکی برای او قرار ندهم. یعنی من فرمان یافته‌ام که عبادت را تنها برای خدا انجام دهم. ﴿إِلَيۡهِ أَدۡعُواْ وَإِلَيۡهِ مَ‍َٔابِبه‌سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به‌سوی اوست و او در برابر دعوتی که به‌سوی دینش انجام می‌دهم مرا پاداش می‌دهد.

آیه‌ی ۳۷:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ حُكۡمًا عَرَبِيّٗاۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا وَاقٖ٣٧[الرعد: ۳۷]. «و اینگونه قرآن را به عنوان کتابی روشن و با زبان عربی فرو فرستادیم، و اگر از آرزوها و خواسته‌هایشان پیروی کنی بعد از این‌که دانش به تو رسیده است تو را از (عذاب) خداوند هیچ کار ساز و بازدارنده‌ای نیست».

یعنی این قرآن را به اسلوبی محکم و سنجیده و به روشنترین و فصیح‌ترین زبان‌ها فرو فرستاده‌ایم تا شک و تردیدی در آن نباشد و تنها از آن پیروی کنی، و فریبکاری در آن روی ندهد، و از آنچه که با قرآن مخالف و متضاد است از قبیل خواستۀ کسانی که چیزی نمی‌دانند پیروی ننمایی.

بنابراین خداوند پیامبرش را با این‌که معصوم است تهدید کرد تا بر او منت نهد که به او عصمت داده است و تا در احکام برای امت خود الگو باشد. بنابراین، فرمود: ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِو اگر از آرزوها و خواسته‌هایشان پیروی کنی بعد از این‌که علم و دانش به تو رسیده است، آگاهی و دانش روشنی که تو را از پیروی از خواسته‌های آنان باز می‌دارد، ﴿مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا وَاقٖهیچ کار سازی نیست که تو را از (عذاب) خداوند حمایت نماید، و به امر مورد علاقه‌ی خودت دست بیابی. و هیچ بازدارنده‌ای نیست که تو را از امر ناگوار و ناخوشایند مصون بدارد.

آیه‌ی ۳۹-۳۸:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗۚ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بِ‍َٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ لِكُلِّ أَجَلٖ كِتَابٞ٣٨[الرعد: ۳۸]. «و به راستی پیش از تو پیامبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی را بدیشان داده‌ایم، و برای هیچ پیامبری ممکن نیست که جز به اجازۀ خدا معجزه‌ای بیاورد، و هر وعده‌ای سرآمدی معین دارد».

﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ٣٩[الرعد: ۳۹]. «خداوند هر چه را که بخواهد از میان می‌برد و هر چه را که بخواهد بر جای می‌دارد، و ام الکتاب (= لوح محفوظ) به نزد اوست».

تو اولین پیامبری نیستی که به‌سوی مردم فرستاده شده‌ای تا از این موضوع به شگفت آیند، بلکه ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّيَّةٗپیش از تو پیامبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی را بدیشان داده‌ایم، پس دشمنانت نمی‌توانند این را بر تو عیب بگیرند که همچون برادران پیامبرت داری زن و فرزند هستی. پس آنان چرا دارا بودن زن و فرزند را بر شما عیب می‌گیرند در حالی که پیامبران پیش از تو نیز چنین بوده‌اند. آنها جز به خاطر اهداف فاسد و خواسته‌های پلید خود از تو عیب نم گیرند و از تو معجزه بخواهد و نوع آن‌را پیشنهاد می‌کنند در حالی که اختیاری ندارد و چیزی در دست تو نیست. ﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بِ‍َٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِو هیچ پیامبری را نسزد که جز به اجازه خداوند معجزه‌ای بیاورد، و خداوند آوردن معجزه را اجازه نمی‌دهد مگر در آن وقت که مقدر فرموده است.

﴿لِكُلِّ أَجَلٖ كِتَابٞو هر اجلی را سرآمدی معین است که از آن پس و پیش نمی‌شود، پس عجله کردن و شتاب ورزیدن آنها در رابطه با آمدن معجزات یا فرا رسیدن عذاب سبب نمی‌شود که خداوند آنچه را مقدر نموده است بعداً رخ دهد پیش‌تر از موعد مقرر بنمایاند، با این‌که خداوند هرچه را بخواهد انجام می‌دهد.

﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُخداوند هر چه از تقدیرات الهی را که خواهد از میان می‌برد و هر چه را که بخواهد پا بر جا می‌دارد، و این از میان برداشتن و بر جا گذاشتن مربوط به چیزهایی نیست که علم و قلم الهی آن را نگاشته و ثبت کرده است، زیرا آنچه را که خداوند ثبت نموده است قابل تغییر و تبدیل نیست، زرا چنین چیزی برای خداوند محال است که در آگاهی و علم وی نقص و خللی واقع شود. بنابر این فرمو: ﴿وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِو لوح محفوظ که همه چیز به آن بر می‌گردد، و آن اصل، و سایر چیزها فرع‌اند، نزد اوست. پس تغییر و تبدیل در فرع واقع می‌گردد، مانند کارهای شبانه روزی که فرشتگان آن را ثبت می‌نمایند و خداوند برای ثبت و یا از میان بردن آن اسبابی قرار داه است، و این اسباب از دایرۀ آنچه که در لوح المحفوظ نگاشته شده است فراتر نمی‌رود، مانند این‌که نیکوکاری و صلۀ رحم و احسان را از اسباب طول عمر و فراوان شدن روزی قرار داده، و گناهان را به سبب از میان رفتن برکت عمر و روزی گردانیده است. و مانند این‌که اسباب نجات از مهلکه را سبب سلامتی قرار داده، و قرار دادن خویشتن در معرض هلاکت را سبب هلاک شدن قرار داده است. پس اوست که بر حسب قدرت و اراده‌اش به تدبیر امور می‌پردازد و آنچه را او تدبیر نماید با آنچه که آن را دانسته و در لوح محفوظ نوشته است تضادی ندارد.

آیه‌ی ۴۱-۴۰:

﴿وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ وَعَلَيۡنَا ٱلۡحِسَابُ٤٠[الرعد: ۴۰]. «و اگر برخی از آنچه را که بدان وعده می‌دهیم به تو بنمایانیم و یا این‌که تو را بمیرانیم، در هر حال تنها رسیدن بر (عهدۀ) تو است و حساب بر عهدۀ ما می‌باشد».

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَاۚ وَٱللَّهُ يَحۡكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكۡمِهِۦۚ وَهُوَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٤١[الرعد: ۴۱]. «آیا ندیده‌اند که ما از اطراف زمین می‌کاهیم و خداوند حکم می‌کند و فرمان و حکمش هیچ‌گونه رد و مانعی ندارد، و او سریع الحساب است؟!».

خداوند به پیامبرش محمد ص‌ می‌فرماید: برای فرا رسیدن عذابی که به آنان و عده داده شده است شتاب مکن، زیرا اگر آنان همچنان به سرکشی و کفر و ناسپاسی خود ادامه بدهند حتماً عذابی که به آنان وعده داده شده است به آنان می‌رسد. پس یا آن را ﴿مَّا نُرِيَنَّكَدر دنیا به تو می‌نمایانیم، و آنگاه خشنود و چشم روشن می‌شوی، ﴿أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَو یا قبل از این‌که آنان دچار عذاب شوند تو را می‌میرانیم، پس مبتلا کردن آنان به عذاب وظیفۀ تو نیست ﴿فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُزیرا تنها رساندن پیام خدا به مردم و روشنگری برای آنان بر عهدۀ تو است، ﴿وَعَلَيۡنَا ٱلۡحِسَابُو حساب بر عهدۀ ما است، و ما مردم را در مورد این‌که آیا آنچه که بر گردنشان بوده انجام داده و یا آن را ضایع کرده و انجام نداده‌اند مورد بازخواست قرارمی دهیم، پس یا آنان را پاداش عطا می‌کنیم و یا مورد عقوبت و انتقام قرار می‌دهیم.

سپس خداوند متعال تکذیب کنندگان را تهدید نموده و می‌فرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَاآیا کافران نمی‌بینند که ما همواره از اطراف زمین می‌کاهیم؟ گفته شده که منظور این است که خداوند با هلاک کردن تکذیب کنندگان و رشه کن کردن ستمگران، از سرزمین آنها می‌کاهد. و گفته شده این کاهش اشاره به فتوحات اسلامی و از دست رفتن شهرهای مشرکین و زیانمند شدن آنها در اموال و جان‌هایشان است. و سخنان دیگری نیز گفته شده است، اما به ظاهر والله اعلم منظور این است که خداوند به تدریج سرزمین تکذیب کنندگان و کافران را از دست‌شان می‌گیرد و از آن می‌کاهد و مصیبت‌ها را در گوشه و اطراف آن ایجاد می‌کند، تا آنان را بیدار سازد، قبل از این‌که نقص و کمبود دامانشان را بگیرد، و بلاهایی را بر آنان فرو می‌فرستد که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را دفع کند بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ يَحۡكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكۡمِهِو خداوند فرمان می‌دهد و فرمانش هیچ ردکننده‌ای ندارد.

هیچ‌کس نمی‌تواند فرمان شرعی و تقدیری، و جزای الهی را رد نماید. پس دستورات و فرمان‌هایی که خداوند صادر می‌کند در نهایت سنجیدگی و متانت و استحکام قرار داشته و هیچ خللی و نقصی در آن وجود ندارد، و بر پآیه عدالت و انصاف و نیکی استوار می‌باشد، و هیچ‌کس نمی‌تواند فرمان‌های او را مورد بازجویی قرار دهد، و اعتراضی بر ان وارد نیست. بر خلاف فرمان غیر خدا که گاهی درست و گاهی نادرست خواهد بود. ﴿وَهُوَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِو او سریع مانعی ندارد، و او سریع الحساب است پس کافران نباید در رابطه با آمدنی است نزدیک می‌باشد.

آیه‌ی ۴۳-۴۲:

﴿وَقَدۡ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَلِلَّهِ ٱلۡمَكۡرُ جَمِيعٗاۖ يَعۡلَمُ مَا تَكۡسِبُ كُلُّ نَفۡسٖۗ وَسَيَعۡلَمُ ٱلۡكُفَّٰرُ لِمَنۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٤٢[الرعد: ۴۲]. «به راستی کسانی که پیش از اینان بودند مکر ورزیدند ولی مکر و نقشه‌ها همگی از آن خداست، می‌داند آنچه را که هرکس انجام می‌دهد، و کافران می‌خواهند دانست که سرانجام نیکوی این جهان از آن کیست».

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗاۚ قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِ٤٣[الرعد: ۴۳]. «و کافران می‌گوید: تو پیامبر (خدا) نیستی، بگو: کافی است خدا و کسی که علم کتاب نزد او است میان من و شما گواه باشد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقَدۡ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡبه راستی کسانی که پیش از اینان بودند دربارۀ پیامبران و پیام حقی که آورده بودند مکر ورزیدند و توطئه کردند. اما توطئه ومکرشان چیزی از آنان دور نکرد و فایده‌ای برای آنان نداشت و نتوانستند کاری از پیش ببرند. آنان با خداوند مبارزه می‌کنند. ﴿فَلِلَّهِ ٱلۡمَكۡرُ جَمِيعٗاولی مکر و نقشه‌ها همگی از آن خداست یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند مکری بورزد و چاره‌ای بیاندیشد مگر به اجازۀ خدا و حسب تقدیر او، پس وقتی آنان علیه دین خداوند توطئه می‌کنند بدون شک مکر و توطئه‌هایشان به خودشان بر خواهد گشت و ناکام و پشیمان خواهند شد، زیرا خداوند ﴿يَعۡلَمُ مَا تَكۡسِبُ كُلُّ نَفۡسٖمی‌داند آنچه را که هرکس انجام می‌هد، و خداوند خواست و اراده و اعمال ظاهری و باطنی هرکس را می‌داند و توطئه و مکر ورزیدن بخشی از کارهای آنان است، بنابر این بر خداوند پنهان نمی‌باشد. از این رو ممکن است که توطئه، به حق و اهل حق زیانی برسانند و برای کفار مفید باشد. ﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلۡكُفَّٰرُ لِمَنۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِو کافران خواهند دانست که پایان نیکوی این جهان از آن آنهاست یا از آن پیامبران خدا؟ و مشخص است که سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است نه از کفر و کافران.

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗاو کافران می‌گوید: تو پیامبر نیستی یعنی شما و آنچه را که همراه با شما فرستاده شده است تکذیب می‌کنند. ﴿قُلۡاگر آنان در این رابطه گواه خواستند، به آنها بگو: ﴿كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡکافی است خدا میان من و شما گواه باشد و گواهی خداوند به سه صورت است، قول، عمل و اقرار. اما قول خدا وحی اوست که به راستگوترین بنده‌اش وحی نموده است. و رسالت و آیین خود را با آن استوار می‌دارد و اما گواهی عملی خداوند این است که پیامبرش را کمک و یاری نمود، چنان کمکی که از توان او و یاران و پیروانش خارج بود، و این یاری خداوند گواهی عملی خداوند است در خصوص صدق رسالت پیامبرش. و اما اقرار خداوند نیز گواه بر صدق رسالت پیامبر است. زیرا پیامبر از جانب خداوند خبر داده است که او پیامبر خداست و خداوند مردم را دستور داده تا از او پیروی نمایند، پس هرکس از او پیروی کند خشنودی خداوند و بهشت از آن اوست، و هرکس از او پیروی نکند سزاوار جهنم است و ناخشنودی خداوند از آن اوست، و خون و مالش برای پیامبر حلال است. و خداوند پیامبر را بر این کار تایید می‌کند. و اگر به دروغ به خداوند چیزی را نسبت می‌داد بلافاصله و در دنیا او را به عذاب گرفتار می‌نمود. ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡكِتَٰبِو کسی‌که نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد. و این علما و دانشمندان تورات و انجیل را دربر می‌گیرد، کسانی از آنان که ایمان آوردند و از حق پیروی کردند و به رسالت پیامبر گواهی دادند، و صداقت آن را به صراحت بیان کردند.

و هرکس از اهل کتاب این شهادت را کتمان کرده و خبر نداده باشد که چنین شهادتی را به نزد خود دارد (بداند که) خبر دادن خدا از شهادتی که نزد وی می‌باشد بی‌بلیغ‌تر است از خبر دادن وی. و چنانچه شهادتی نزد وی نبود با حجت و دلیل اثبات می‌نمود که نباید از او خواسته شود که شهادت بدهد.

و علت این‌که خداوند دستور داده است اهل کتاب بر رسالت پیامبر گواه گرفته شوند این است که آنها اهل این کار هستند و در هر کاری باید کسانی گواه گرفته شوند که اهلیت و شایستگی داشته باشند، و در این کار از دیگران آگاه‌تر باشند؟ اما کسی که نسبت به این مسئله بیگانه است، مانند بیسوادان و مشرکین عرب و دیگران، گواه گرفتن آنان فایده‌ای ندارد، زیرا آنها آگاهی و شناختی در مورد این قضیه ندارد و الله اعلم.

پایان تفسیر سوره‌ی رعد.

تفسير سوره‌ی ابراهيم

مکی و ۵۲ آیه است.

آیه‌ی۳-۱:

﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ١[إبراهیم: ۱]. «الف. لام. راء. این کتابی است که آن را بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون بیاوری، به‌سوی راه خداوندِ پیروزمند ستوده».

﴿ٱللَّهِ ٱلَّذِي لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَوَيۡلٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِيدٍ٢[إبراهیم: ۲]. «خدایی که آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، و وای بر کافران از عذاب سخت!».

﴿ٱلَّذِينَ يَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖ٣[إبراهیم: ۳]. «کسانی‌که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می‌دهند و مردم را از راه خدا باز می‌دارند و راه خدا را نادرست و کج نشان می‌دهند، ایشان در گمراهی دور (دراز)‌ی هستند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او کتابی بر پیامبرش محمد صفرو فرستاده است تا مردم را از تاریکی‌های جهالت و کفر و اخلاق زشت و انواع گیاهان به‌سوی نور دانش و ایمان و اخلاق نیکو بیرون آورد. ﴿بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡبه حکم پروردگارشان. یعنی آنچه را که خداوند دوست دارد جز با اراده و یاری او نمی‌توانند به دست بیاورند. و این تحریک و تشویق بندگان است بر کمک گرفتن ازپروردگارشان. پس نوری را که این کتاب آنها را به‌سوی آن راهنمایی می‌نماید تفسیر نموده و می‌فرماید: ﴿إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِبه‌سوی راه (خداوند) پیروزمند ستوده. یعنی به‌سوی راهی که انسان را به خدا و بهشت الهی می‌رساند و مشتمل بر علم و آگاهی از حق و عمل کردن به آن است.

ذکر کردن ﴿ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِبعد از بیان راهی که انسان را به خدا می‌رساند به خاطر دو چیز است، یکی اشاره باشد به این‌که هرکس آن راه را در پیش گیرد. به واسطۀ قدرت الهی قوی و نیرومند می‌گردد، گرچه جز خداوند هیچ باوری نداشته باشد، و در همۀ کارهایش خوب و ستودنی است و سرانجام نیکو خواهد داشت.

دیگر این‌که راه خدا بزرگ‌ترین دلیل است و این‌که خداوند صفت‌های کمال و جلال را دارد، و کسی که این راه را برای بندگانش نیرومند و ستوده می‌باشد و از خداوند و معبودی است که با انواع عبادت‌ها که هر کدام منزلی از منازل صراط مستقیم هستند مورد پرستش قرار می‌گیرد. و هم چنان‌که مالک آسمان‌ها و زمین است، اوست که می‌آفریند و روزی می‌دهد و امور زمین و آسمان را تدبیر می‌نماید، به همان شیوه مالک بندگان است و آنان را به انجام احکام دینی فرمان می‌دهد، چون آنها ملک او هستند و شایسته‌ی او نیست که بندگانش را بدون هدف رها نماید.

پس از آن که دلیل و برهان را بیان کرد، به سرنوشت کسانی پرداخت که از او فرمان نمی‌برند، و فرمود: ﴿وَوَيۡلٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِيدٍو وای بر کافران از عذاب سختی که پیش رو دارند! که اندازۀ آن قابل سنجش و شدت آن قابل توصیف نیست.

سپس آنان را این‌گونه توصیف نمود: ﴿ٱلَّذِينَ يَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِکسانی هستند که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح می‌دهند، بنابر این به زندگانی دنیا دل بسته و به آن راضی شده و انس گرفته و از جهان و سرای آخرت غافل مانده‌اند. ﴿وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِو مردم را از راه خدا که برای بندگانش قرار داده و در کتاب‌هایش و بر زبان پیامبرانش آن را بیان کرده است. بارز می‌دارند، پس ایشان به مخالفت و مبارزه با پروردگارشان برخواسته‌اند، ﴿وَيَبۡغُونَهَاو می‌خواهند راه خدا را نادرست و کج بنمایانند و می‌کوشند آن‌را زشت و ناپسند نشان دهند تا مردم را از آن گریزان و متنفر گردانند، اما خداوند جز این‌که نور خویش را کامل کند چیزی دیگر را نمی‌پذیرد هر چند برای کافران ناخشنود باشد.

﴿أُوْلَٰٓئِكَکسانی که صفت‌شان بیان شد، ﴿فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖدر گمراهی دور و درازی هستند، چون خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه نموده و با خدا و پیامبرش مخالفت کرده‌اند. پس چه گمراهی بزرگتر و ژرف‌تر از این وجود دارد؟ ولی مومنان بر عکس این‌ها به خدا و آیات او ایمان می‌آورند و آخرت را بر زندگی دنیا ترجیح می‌دهند و مردم را به اندازۀ توان خود به راه خدا دعوت می‌کنند و آن را زیبا ارائه داده و مستحکم و مستقیم می‌نمایانند.

آیه‌ی ۴:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡۖ فَيُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٤[إبراهیم: ۴]. «و هیچ پیامبری را نفرستاده‌ایم مگر به زبان قوم خودش، تا (حقایق را به روشنی) برای آنان بیان کند، سپس خداوند هرکس را که بخواهد گمراه می‌سازد و هرکس را که بخواهد هدایت می‌کند و او پیروزمند فرزانه است».

و این لطف خداوند نسبت به بندگانش است که هیچ پیامبری را نفرستاده است، ﴿إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمۡمگر این‌که به زبان قوم خودش سخن گفته است تا آنچه را که پیامبرش آورده است بیاموزند، زیرا اگر پیامبر به غیر از زبان آنان سخن می‌گفت می‌بایست زبانی را که پیامبر بدان سخن می‌گفت یاد بگیرند، و آنگاه سخنان او را می‌فهمیدند. پس وقتی پیامبر آنچه را که مردم بدان دستور داده شده‌اند و یا از آن نهی شده‌اند بیان کند، حجت و دلیل خدا بر آنان اقامه می‌شود.

﴿فَيُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُسپس خداوند هرکس را که بخواهد گمراه می‌سازد، و هرکس را بخواهد هدایت می‌کند، همان کسانی که رحمت خویش را به آنان اختصاص داده‌است.

﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُو او نیرومند و فرزانه است. از جمله نیرومندی و قدرت او ا ین است که تنها او هدایت می‌نماید و گمراه می‌سازد، و دل‌ها را به هر سو که بخواهد می‌گرداند. و از جمله حکمت الهی این است که هدایت نمودن و گمراه ساختن را در جایگاه مناسب آن قرار می‌دهد. یعنی هرکس که شایستگی هدایت یافتن را داشته باشد هدایت می‌کند و هرکس که شایستگی هدایت را نداشته باشد گمراه می‌سازد.

از این آیۀ کریمه استنباط می‌شود که آموزش و یادگیری علوم عربی که سبب روشن شدن مفهوم سخن خدا و پیامبر می‌شود امری مطلوب و مورد پسند خداوند می‌باشد، زیرا آنچه خداوند بر پیامبرش نازل نموده است. جز به وسیله این علوم درک نمی‌شود، مگر در شرایطی که مردم به این علم نیاز نداشته باشند و این وقتی است که عربی را تمرین کرده و از دوران کودکی با فراگیری این زبان آشنا شوند، و تبدیل به ملکه آنها گشته و به آن خوی بگیرند، پس در این هنگام نیازی نیست که برای یادگیری آن وقت و زمانی را صرف کنند و آنها صلاحیت خواهند داشت تا کلام خدا و پیامبرش را مستقیماً بفهمند، آن طور که اصحاب شآن را فهم کردند.

آیه‌های ۶-۵:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَآ أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَكَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ وَذَكِّرۡهُم بِأَيَّىٰمِ ٱللَّهِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ٥[إبراهیم: ۵]. «و همانا موسی را با نشانه‌های خود فرستادیم (و به او گفتیم): که قوم خویش را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون آور و آنان را به نعمت‌ها و مصیبت‌های خدا در روزهای الهی پند ده. بی‌گمان در این برای هر شکیبایی سپاس‌گزاری عبرت‌ها است».

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ أَنجَىٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ٦[إبراهیم: ۶]. «و آنگاه که موسی به قومش گفت: نعمت خدا را بر خویشتن به یاد آورید آن زمان که شما را از فرعونیان نجات داد که بدترین عذاب را به شما می‌رساندند، و پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند، و در این امر آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود».

خداوند متعال خبر می‌دهد که موسی را با معجزه و نشانه‌های بزرگش فرستاد که بر راست بودن و صحت آنچه او آورده بود دلالت می‌نمود، و او را به انجام دادن چیزی مامور کرد که پیامبرش محمد صو سایر پیامبران را بدان فرمان داده بود : ﴿أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَكَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِکه قوم خویش را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون آور. یعنی از تاریکی‌های جهالت و کفر و فروغ آن به‌سوی نور علم و ایمان و توابع آن. ﴿وَذَكِّرۡهُم بِأَيَّىٰمِ ٱللَّهِو نعمت و احسانی که خداوند نسبت به آنان ارزانی داشته و روزهای سختی که بر کافران سپری شده است را به آنان یادآوری کن تا سپاسگزاری نعمت‌هایش باشند و از عذاب او بپرهیزند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَبی‌گمان در این روزهای الهی که بر بندگان سپری شده است، ﴿لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖبرای هر شکیبای سپاسگزاری نشانه‌هاست. یعنی کسانی که در سختی‌ها و تنگندستی و ناخوشی شکیبایی می‌ورزند و در دوران برخورداری از خوشی و نعمت شکرگزارند.

همانا از طریق روزهای (خوشی و نا خوشی که) خدا (بر آنان آورده بود) بر کمال قدرت و احسان فراگیر و کمال عدالت و حکمت خدا استدلال می‌شود، بنابر این موسی دستور پروردگارش را اطاعت نمود و نعمت‌هایی را که خداوند به آنان داده بود به آنان گوشزد کرده و گفت: ﴿ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡبا دل و زبانتان نعمت‌های خدا را بر خویشتن یاد کنید. ﴿إِذۡ أَنجَىٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِآنگاه که شما را از فرعونیان نجات داد که بدترین و سخت‌ترین عذاب را به شما می‌رساندند، و آن را اینگونه تفسیر نمود: ﴿وَيُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡو پسرانتان را سر می‌بریدند و دخترانتان را زنده نگاه داشته و آنها را نمی‌کشتند. ﴿وَفِي ذَٰلِكُمو در این (امر که عبارت است از) نجات دادن شما از عذاب، ﴿بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞنعمت بزرگی است از جانب پروردگارتان یا به عبارت دیگر این عذابی که شما از جانب فرعون و گروهش بدان مبتلا شدید آزمایش بزرگی از جانب خداوند بود تا روشن سازد که آیا پند می‌پذیرید یا نه؟

آیه‌ی ۷:

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكُمۡ لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡۖ وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞ٧[إبراهیم: ۷]. «و آنگاه که پروردگارتان اعلام داشت که اگر سپاسگزاری کنید (نعمت و برکات) شما را افزون کنم و اگر کفر بورزید بی‌گمان عذاب من بسیار سخت است».

موسی با تحریک و تشویق نمودن آنان بر سپاسگزاری نعمت‌های خداوند، به آنان فرمود: ﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّكُمۡو به یاد آورید آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد و وعده داد که، ﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡاگر سپاسگزاری کنید و شکر نعمت‌هایم را به جای آورید، نعمت خود را بر شما افزون می‌کنم و شما را از نعمت‌های خویش بیشتر بهره‌مند می‌سازم، ﴿وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞو اگر کفر بورزید بی‌گمان عذاب من بسیار سخت است. و از جملۀ عذاب الهی این است که نعمتی را که به آنها بخشیده است از دست آنان بگیرد. و شکر نعمت یعنی این‌که آدمی قلباً به نعمت‌های خدا اعتراف کند و خدا را به خاطر آن ستایش نماید و آنها را در راه خشنودی خداوند متعال صرف کند و کفر نعمت بر عکس این است.

آیه‌ی ۸:

﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَكۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ٨[إبراهیم: ۸]. «و موسی گفت: اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی می‌کنند همگی کفر بورزید، (بدانید) که خداوند بی‌نیاز و ستوده است».

﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَكۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗاو (به یاد آورید آنگاه که) موسی گفت: اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین به سر می‌برند همگی کفر بورزید، هرگز نمی‌توانید کمترین زیانی را به خدا برسانید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌزیرا خداوند بی‌نیاز و ستوده است. پس انجام طاعت و عبادت بر پادشاهی او نمی‌افزاید و نافرمانی و عصیان چیزی از سلطنت وی نمی‌کاهد. و او کاملاً بی‌نیاز است و در ذات و اسما و صفات و کا رهایش ستوده است و تمام صفت‌های خوب و کمال را داراست و تمام نام‌های‌ نیک و کارهای زیبا از آن اوست.

آیه‌ی ۹:

﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرَدُّوٓاْ أَيۡدِيَهُمۡ فِيٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَقَالُوٓاْ إِنَّا كَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖ٩[إبراهیم: ۹]. «آیا خبر کسانی‌که پیش از شما بودند (مانند) قوم نوح، عاد، ثمود، و کسان دیگری که پس از ایشان آمدند (و) به جز خدا کسی از آنان خبر ندارد، به شما نرسیده است؟ پیامبرانشان با معجزات (فراوان) به نزد آنان آمدند آنگاه دستانشان را در دهان‌هایشان نهادند و گفتند: ما به آنچه شما بدان مأموریت یافته‌اید باور نداریم و از آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید سخت در شک هستیم».

خداوند متعال بندگانش را بیم می‌دهد، و به بیان عذابهایی می‌پردازد که بر امت‌های تکذیب کننده وارد کرده است، آنگاه که پیامبرانشان به نزد آنها آمدند اما آنان را تکذیب کردند و خداوند در همین دنیا آنها را به عذابی که مردم آن را دیده و شنیده‌اند گرفتار نمود، پس فرمود: ﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَآیا خبر کسانی که پیش از شما بودند مانند قوم نوح، عاد، ثمود که خداوند داستانشان را در کتباش بیان نموده و آن را شرح داده است به شما نرسیده است؟ ﴿وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُو کسان دیگری که پس از ایشان آمدند و چون زیاد بودند سرگذشت آنان از میان رفته است و کسی جز خدا آن‌را نمی‌داند. پس ایشان همه ﴿جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِپیامبرانشان با دلایلی روشن که بر راستی آنچه آورده بودند دلالت می‌نمود که به نزدشان آمدند و خداوند هیچ پیامبری را نرستاده مگر این‌که به او نشانه‌ها و معجزاتی داده‌است که انسان‌ها با مشاهدۀ چنان معجزاتی ایمان می‌آورند. پس هنگامی که پیامبرانش با معجزات و دلایل روشن به نزدشان آمدند فرمان نبردند بلکه با خود بزرگ بینی آن را رد نمودند. ﴿فَرَدُّوٓاْ أَيۡدِيَهُمۡ فِيٓ أَفۡوَٰهِهِمۡو دستانشان را در دهان‌هایشان نهادند یعنی به آنچه که پیامبران آورده بودند ایمان نیاوردند و لب به سخنی نگشودند که بر ایمانشان دلالت نماید. همچنانکه خداوند فرموده است: ﴿يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ[البقرة: ۱۹]. «انگشتان خود را از نهیبت آذرخش و بیم مرگ در گوش‌هایشان فرو می‌برند».

﴿وَقَالُوٓاْو به صراحت به پیامبران گفتند : ﴿إِنَّا كَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِي شَكّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَيۡهِ مُرِيبٖبدون شک ما به آنچه بدان فرستاده شده‌اید باور نداریم و از آنچه که ما را به آن فرا می‌خوانید سخت در شک هستیم. اما آنها در این سخن دروغ می‌گفتند و بر خود ستم کردند. .

آیه‌ی ۱۰:

﴿قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِي ٱللَّهِ شَكّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ يَدۡعُوكُمۡ لِيَغۡفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرَكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ١٠[إبراهیم: ۱۰]. «پیامبران‌شان گفتند: آیا دربارۀ خداوند آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین شک و تردیدی وجود دارد؟! او شما را فرا می‌خواند تا گناهانتان را ببخشاید و تا مدتی معین شما را مهلت دهد. گفتند: شما جز انسانهایی همچون ما نیستید، می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز دارید، پس برای ما دلیلی آشکار بیاورید».

بنابراین پیامبرانشان به آنان گفتند: ﴿أَفِي ٱللَّهِ شَكّٞآیا در وجود خداوند شک و تردیدی هست؟! یعنی وجود خداوند آشکارترین و روشن‌ترین موضوع است، پس هرکس در وجود خداند که آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین است شک کند، ﴿فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِخداوندی که هستی هر چیزی متکی به هستی اوست، چنین کسی به هیچ امر معروفی یقین ندارد و حتی امور محسوس را نیز انکار می‌کند. بنابر این پیامبران با آنان بر اساس سخن کسی سخن گفته‌اند که در وجود خدا تردیدی نداشته و در آن شک نمی‌کند. ﴿لِيَغۡفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرَكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىتا شما را به خاطر پذیرش دعوتش با برخوردار نمودنتان از پاداش دنیا و آخرت مورد عنایت قرار دهد. پس خداوند شما را فرا نمی‌خواند تا به خاطر عبادت شما سودی به وی برسد، بلکه سود و نفع آن به خود شما باز می‌گردد. ولی آنها پاسخ پیامبرانشان را همچون بی‌خردان دادند، ﴿قَالُوٓاْو گفتند: ﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَاشما هم انسانهایی مانند ما هستید پس چگونه افتخار نبوت و پیامبری را دارید؟ ﴿تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَامی‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز دارید. پس چگونه نظرات و خط مشی آنان‌را به خاطر نظر شما رها کنیم؟ و چگونه از شما فرمان ببریم در حالی که شما انسانهایی همچون ما هستید. ﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖپس برای ما دلیلی آشکار بیاورید. منظورشان دلیل و حجتی بود که آنها خودشان پیشنهاد می‌کردند، وگرنه قبلاً بیان شد که پیامبران‌شان با معجزه‌ها و دلایلی روشن نزد آنان آمدند.

آیه‌ی ۱۱:

﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١[إبراهیم: ۱۱]. «پیامبران‌شان به آنان گفتند: ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد، و ما را نسزد که جز به اذن خدا برای شما حجتی بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند».

﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡپیامبران‌شان در جواب پیشنهاد و اعتراض آنان گفتند : ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡدرست است که مانند شما انسان هستیم، ﴿وَلَٰكِنَّاما انسان بودن ما نباید سبب شود حقی را که آورده‌ایم نپذیرید زیرا ﴿ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِخداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌نهد، خداوند با وحی و رسالت خویش بر ما منت نهاده است و این فضل واحسان اوست و هیچ‌کس نمی‌تواند فضل الهی را محدود نماید و او را از این کار منع کند.

و به آنچه آورده‌ایم بنگرید، اگر حق بود آن را بپذیریم و اگر غیر از این بود که نپذیرند. و انسان بودن ما را دلیلی برای رد کردن آنچه آورده‌ایم قرار ندهید. و در خصوص این‌که می‌گویند: ﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖبرای ما دلیلی آشکار بیاورید، باید بگوییم که این کار در دست ما نیست و ما اختیاری نداریم. ﴿وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِيَكُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِو برای ما ممکن نیست که دلیلی برایتان بیاوریم مگر به اجازۀ خدا پس اوست که اگر بخواهد آن را برایتان می‌آورد، و اگر نخواهد آن را نمی‌آورد، و او جز به مقتضای حکمت و رحمتش عمل نمی‌کند.

﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَو مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بس، پس در جلب منافع و دفع آسیب و زیان باید به او تکیه نمایند، خداوند کافی است و قدرت و احسان فراگیر دارد، پس مومنان بر خدا توکل می‌کنند و گشایش امور خود را از وی می‌طلبند. و توکل مومنان به مقدار ایمانی است که از آن برخوردارند.

آیه‌ی ۱۲:

﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ١٢[إبراهیم: ۱۲]. «و چرا بر خداوند توکل نکنیم، حال آنکه او ما را به راهمان رهنمود کرده است؟! و قطعاً بر آزاری که به ما می‌رسانید شکیبایی می‌نماییم، و توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل کنند».

پس توکل واجب، و از لوازم ایمان و از عبادت‌های بزرگی است که خداوند آن را دوست دارد، چون سایر عبادت‌ها به آن وابسته‌اند. ﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَاو چه چیزی ما را باز می‌دارد که بر خدا توکل کنیم، حال آنکه او ما بر راه حق و هدایت هستیم؟ و هرکس که بر راه حق و هدایت باشد این امر موجب توکل وی می‌شود، نیز اطلاع داشتن از این‌که «خداوند عهده دار یاری رساندن و رزق دادن به شخص هدایت یافته می‌باشد». موجب می‌گردد که آدمی توکل داشته باشد. بر خلاف کسی که بر حق هدایت نباشد، چس خداوند ضامن هدایت او نیست. چرا که حال او با حال کسی که متوکل است، تناقض دارد.

پیامبران در این سخن به معجزه‌ی بزرگی اشاره می‌نمیاند و قوم خود را متوجه آن می‌سازند و آن این است که اغلب اقوام دارای قدرت و نیرو هستند، پس پیامبران آنها را به مبارزه می‌طلبند که ما بر خدا توکل نموده و خداوند توطئه و مکر شما را از ما دور می‌نماید. و یقین داریم که از ما حمایت می‌کند و خداوند پیامبران را از شر اقوامشان نجات داد هر چند که اقوام‌شان نهایت کوشش خود را کردند تا پیامبران را از بین ببرند و نور حق را خاموش کنند. همانند سخن نوح که به قومش گفت: [یونس: ۷۱]. ﴿يَٰقَوۡمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكُم مَّقَامِي وَتَذۡكِيرِي بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡ وَشُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُنۡ أَمۡرُكُمۡ عَلَيۡكُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ[یونس: ۷۱]. «ای قوم من اگر ماندن من و اندرز دادن من به آیات خداف بر شما گران آمده است، (پس بدانید که) بر خداوند توکل نموده‌ام. بنابر این در کارتان با شریکانتان همدست شوید و در کارتان تردید نداشته باشید، سپس هر اندازه برایتان امکان دارد در رساندن عقوبت و بدی به من دریغ نکنید و یک ساعت از روز نیز به من مهلت ندهید».

و سخن هود ÷ که گفت: ﴿. . . إِنِّيٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَكِيدُونِي جَمِيعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥[هود: ۵۴-۵۵]. «من خدا را گواه می‌گیرم و شما (هم) گواه باشید که من از آنچه انباز خدا می‌کنید بیزارم. پس همگی علیه من مکر ورزید ومرا مهلت ندهید».

﴿وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَيۡتُمُونَاهمچنان که دعوت و پند و موعظۀ شما ادامه خواهیم داد، و به اذیتی که از جانب شما به ما می‌رسد عادت خواهیم کرد و با آن خواهیم ساخت، تا خداوند ما را مورد عنایت خویش قرار دهد و شاید شما را نیز هدایت نماید و موعظۀ مستمر باعث هدایت شما شود. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَو توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل نمیاند، زیرا توکل بر خداوند کلید هر خیر و نیکی است. و بدان که توکل پیامبران در بالاترین حد و مرتبه قرار دارد، و آن توکل بر خدا در اقامۀ دین و یاری کردن آن و هدایت بندگان خدا دور کردن گمراهی از آنان است، و این کامل‌ترین نمونه‌ی توکل می‌باشد.

آیه‌ی ۱۷-۱۳:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّكُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِكَنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ١٣[إبراهیم: ۱۳]. «و کافران به پیامبران‌شان گفتند: البته شما را از سرزمین خودمان بیرون می‌کنیم مگر این‌که به آیین ما باز آیید. پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمکاران را نابود می‌کنیم».

﴿وَلَنُسۡكِنَنَّكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ١٤[إبراهیم: ۱۴]. «و پس از آنان شما را در این سرزمین ساکن خواهیم کرد. این از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند».

﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٖ١٥[إبراهیم: ۱۵]. «و کافران طلب پیروزی کردند و هر گردنکش باطل گرایی ناکام گشت».

﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَيُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِيدٖ١٦[إبراهیم: ۱۶]. «پشت سر او جهنم است و از خونابۀ دوزخیان به او نوشانده می‌شود».

﴿يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُۥ وَيَأۡتِيهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِيظٞ١٧[إبراهیم: ۱۷]. «آن ‌را جرعه جرعه می‌نوشد و به هیچ وجه گوارایش نمی‌یابد و مرگ از هرسو به سراغش می‌آید، حال آنکه نمی‌میرد، و عذاب سختی فراروی اوست».

پس از آنکه خداوند متعال دعوت پیامبران و استمرار و خسته نشدن آنها را در امر دعوت متذکر شد، آخرین حالتی را که آنها در این مسیر با آن مواجه شدند بیان کرد و فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡو کافران پیامبرانشان را تهدید کردند و گفتند:﴿لَنُخۡرِجَنَّكُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاالبته شما را از سرزمین خودمان بیرون می‌کنیم مگر این‌که به آیین ما باز آیید، و این نهایت انکار و عناد است، به گونه‌ای که دیگر امیدی به هدایت آنان نیست، چون آنها تنها به اعراض و روی گردانی از هدایت اکتفا نکردند، بلکه پیامبران را تهدید نمودند که آنها را از سرزمینشان بیرون خواهند کرد. و کافران سرزمین را از آن خود می‌دانستند و گمان بردند که پیامبران در آن حقی ندارند، و این بزرگ‌ترین ستم است، زیرا خداوند بندگانش را در زمین مستقر نموده و آنها را دستور داده است تا او را پرستش نمایند، و زمین و آنچه را که در آن وجود دارد برای بندگانش مسخر نموده است تا با است،اده از امکانات موجود در آن به عبادت خدا بپردازند و از آن برای عبادت الهی کمک بگیرند.

پس هرکس از امکانات موجود در زمین برای عبادت خدا مکمک بگیرد برای او حلال است و مورد پیگیری قرار نخواهد گرفت و هرکس از امکانات زمین در راستای کفر و ارتکاب گناهان کمک بگیرد، امکانات زمین تنها از آن او نیست و است،اده از آن برای وی جایز نمی‌باشد. پس دانسته شد که دشمنان پیامبر در حقیقت بهره‌ای از زمین ندارند تا او را تهدید کنند که وی را از آن بیرون کنندو اگر به عرف مردم باز گردیم می‌بینیم که پیامبران ساکنان سرزمین اقوامشان بوده و جزئی از آن مردمان به حساب آمده‌اند، پس برای چه آنها را از حق صریح و روشن باز می‌دارند؟ آیا این جز ناجوانمردی و بی‌دینی کامل چیز دیگری می‌تواند باشد؟

بنابراین وقتی که علیه پیامبران چنین توطئه‌ای کردند چیزی جز این باقی نماند که خداوند فرمانش را اجرا نماید و دوستانش را یاری کند، ﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِكَنَّ ٱلظَّٰلِمِينَپس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمگران را با انواع عذابها نابود می‌کنیم. ﴿وَلَنُسۡكِنَنَّكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِكَو همانا شما را پس از آنان در این سرزمین ساکن خواهیم کرد. این سرانجام نیکو که خداوند بر پیامبران و پیروانشان قرار داد، ﴿لِمَنۡ خَافَ مَقَامِيپاداش کس است که از جاه و جلال من بترسند و همواره خداوند را طوری عبادت کند که انگار او را می‌بیند، و او را مراقب رفتار و کردار خویش می‌داند، ﴿وَخَافَ وَعِيدِو از آنچه که گناهکاران بدان تهدید کرده‌ام، بهراسد، و این هراسیدن باعث شود تا از آنچه که خدا می‌پسندد دست نگاه دارد و به انجام کارهایی که خداوند دوست دارد مبادرت ورزد.

﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْو کافران طلب پیروزی کردند، یعنی آنها بودند که در مورد فیصلۀ خداوند در میان دوستان و دشمنانش شتاب ورزیدند، پس آنچه را که خواستند به نزد آنها آمد. وگرنه، خداوند دانا و بردبار است و هرکس را که از او نافرمانی نماید زود عذاب نمی‌دهد. ﴿وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٖو هر گردنکش باطل گرایی ناکام گشت. یعنی هرکس که در مقابل خدا و حق و بندگان خدا گردنکشی کند و در زمین تکبر ورزد و با پیامبران در ستیز و مخالفت وارد شود، در دنیا و آخرت زیانمند خواهد شد.

﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُو فراروی این گردنکش باطل گرای جهنم قرار دارد و حتماً وارد ان شده و عذاب سخت‌تر را می‌چشد. ﴿وَيُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِيدٖو از خونابۀ که آبی زرد رنگ و بدبو و بسیار داغ است به او نوشانده می‌شود.

﴿يَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُاز فرط تشنگی آن را جرعه جرعه می‌نوشد و نمی‌تواند آن را فرو ببرد، زیرا وقتی آن آب به چهره‌اش نزدیک می‌شود آن را کباب می‌کند و می‌سوزاند، و چون به شکمش برسد روده‌ها یش را تکه تکه می‌نماید، ﴿وَيَأۡتِيهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٖو انواع عذاب سخت به سراغ او می‌آید و از بس که سخت و سهمگین می‌باشند او را تا سر حد مرگ می‌برند.

اما خداوند چنین تقدیر نموده که آنها نمی‌میرند همانطور که فرموده است: ﴿لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ وَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَاۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي كُلَّ كَفُورٖ٣٦ وَهُمۡ يَصۡطَرِخُونَ فِيهَا[فاطر: ۳۶-۳۷]. «مرگ به سراغ‌شان نمی‌آید، و عذاب آنان تخفیق نمی‌یابد، و هر کافری را چنین عذاب می‌دهیم و آنان در جهنم فریاد سر می‌دهند». ﴿وَمِن وَرَآئِهِو فرا روی این گردنکش باطل گرای، ﴿عَذَابٌ غَلِيظٞعذاب سختی است. یعنی عذابی قوی و سخت که حالت و شدت آن را کسی جز خداوند نمی‌داند.

آیه‌ی ۱۸:

﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّيحُ فِي يَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا يَقۡدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَىٰ شَيۡءٖۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ١٨[إبراهیم: ۱۸]. «مثال آنانکه به پروردگارشان کفر ورزیدند کردارشان همچون خاکستری است که تند بادی در یک روز طوفانی بر آن وزیده باشد، به چیزی از آنچه در دنیا انجام داده‌اند دست نمی‌یابند. این گمراهی دور (ودرازی) است».

خداوند متعال از اعمالی که کفار برای خدا انجام داده ند خبر می‌دهد، و این‌که آن اعمال در بطلان و از بین رفتن همانند خاکستری است که ریزترین و سبک‌ترین یچز است، هرگاه در روز طوفانی باد تندی بر آن بوزد آن را با خود می‌برد و نا بود می‌شود. پس بدین‌گونه اعمال کافران را از بین می‌برد. ﴿لَّا يَقۡدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَىٰ شَيۡءٖبه چیزی از آنچه در دنیا انجام داده‌اند دست نمی‌یابند، و حتی اعمالی که در دنیا انجام داده‌اند به اندازه‌ی ذره‌ای دستگیر آنها نمی‌شود، چون بر اساس کفر و تکذیب انجام گرفته است. ﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُاین است گمراهی دور و دراز، زیرا کوشش آنها باطل گشت و کارشان از بین رفت و نابود شد. با منظور کارهایی است که کافران علیه اهل حق انجام می‌دادند و کوشش می‌کردند حق را در نطفه خفه کنند، اما مکرشان به خود آنان برگشت و آنها هرگز نتوانستند به خدا و پیامبران و لشکر حق زیانی برسانند.

آیه‌ی ۲۱-۱۹:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِن يَشَأۡ يُذۡهِبۡكُمۡ وَيَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِيدٖ١٩[إبراهیم: ۱۹]. «آیا نمی‌بینی که خداوند آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است، اگر بخواهد شما را از میان می‌برد و آفرینش جدیدی را پدید می‌آورد؟!».

﴿وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِيزٖ٢٠[إبراهیم: ۲۰]. «و این کار برای خداوند مشکل نیست».

﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعٗا فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖۚ قَالُواْ لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَيۡنَٰكُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٖ٢١[إبراهیم: ۲۱]. «و همه در برابر خداوند حاضر می‌شوند، پس ضعیفان به کسانی که خود را بزرگ می‌پنداشتند می‌گویند: ما پیروان شما بودیم، پس آیا می‌توانید چیزی از عذاب خداوند را از ما دفع کنید؟ می‌گویند: اگر خداوند ما ر اهدایت می‌کرد ما هم شما را هدایت می‌نمودیم، برای ما یکسان است چه بی‌تابی کنیم یا شکیبایی ورزیم هیچ پناه‌گاهی نداریم».

خداوند متعال بندگان را آگاه می‌سازد که ﴿أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّآسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است، تا مردم او را عبادت نمایند و بشناسند و آنان را امر و نهی کند، و با استناد به آفرینش آسمان و زمین و آنچه در میان این دو وجود دارد بر صفات کمال خود استدلال نماید. نیز تا مردمان بدانند آن کسی که آسمان‌ها و زمین را با این گستردگی و بزرگی آفریده است می‌تواند آنها را از نو بیافریند تا آنان را به خاطر نیکی‌ها و بدیهایشان جزا و سزا بدهد، و از انجام چنین کاری ناتوان نیست. بنابر این فرمود: ﴿إِن يَشَأۡ يُذۡهِبۡكُمۡ وَيَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِيدٖاحتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: اگر خداوند بخواهد شما را از میان می‌برد و قومی دیگر را پدید می‌آورد که بیشتر از خداوند فرمان می‌برد و احتمال دارد منظور این باشد که اگر خداوند بخواهد نابودتان می‌کند سپس در روز رستاخیز شما را با آفرینش تازه‌ای باز می‌گرداند، و آنچه از حالات قیامت که پس از این می‌آید این احتمال را تقویت می‌نماید.

﴿وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِيزٖو این کار برای خداوند غیر ممکن نیست. بلکه چنین کاری برای او خیلی آسان است. ﴿مَّا خَلۡقُكُمۡ وَلَا بَعۡثُكُمۡ إِلَّا كَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍ[لقمان: ۲۸]. «آفرینش و زنده کردن پس از مرگتان مانند آفرینش یک نفر است».﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِ[الروم: ۲۷]. «و او ذاتی است که آفرینش را آغاز می‌نماید، سپس آن تکرار می‌کند و آفریدن دوباره برای او آسانتر است».

﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعٗاو همه‌ی خلایق در برابر خداوند حاضر می‌گردند آنگاه که در صور دمیده می‌شود، پس مردم از قبرهایشان بیرون می‌آیند و در محضر پروردگار حاضر می‌گردند و در زمینی برابر و هموار و صاف می‌ایستند که هیچ فراز و نشیبی در آن نیست، و پیش خدا حاضر می‌شوند و هیچ‌کس نمی‌تواند از خدا پنهان شود، و چون حاضر شند به جر و بحث می‌پردازند و هریک از خود دفاع می‌نماید و می‌خواهد از سرنوشتی که برای او رقم خورده دفاع کند، ولی چگونه می‌تواند از آن سرنوشت محتوم رهایی یابد؟.

﴿فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْو پیروان مقدلین به سانی که خود را بزرگ می‌پنداشتند و مردم از آنها پیروی می‌کردند و رهبران گمراهی و انحراف بودند، می‌گویند: ﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗاما در دنیا پیروان شما بودیم، ما را به گمراهی دستور داده و آن را برای ما زیبا جلوه داده و ما را فریب دادید. ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖپس آیا می‌توانید چیزی از عذاب خداوند را از ما دور کنید، گرچه به اندازۀ ذره‌ای باشد؟ ﴿قَالُواْکسانی که از آنها پیروی می‌شد و رئیس و پیشوا بودند، می‌گویند: ﴿أَغۡوَيۡنَٰهُمۡ كَمَا غَوَيۡنَا[القصص: ۶۳]. «آنها را گول زدیم همانطور که خود فریب خوردیم» و ﴿لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَيۡنَٰكُمۡاگر خداوند ما را هدایت می‌کرد ما هم شما را هدایت می‌نمودیم، پس هیچ‌کس برای دیگری نمی‌تواند کاری بکند. ﴿سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَجَزِعۡنَآبرای ما یکسان است در مقابل عذاب چه بی‌تابی کنیم، ﴿أَمۡ صَبَرۡنَایا شکیبایی ورزیم. ﴿مَا لَنَا مِن مَّحِيصٖهیچ پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم و از عذاب خدا به‌سوی آن بگریزیم.

آیه‌ی ۲۲:

﴿وَقَالَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لَمَّا قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِيَّ إِنِّي كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٢٢[إبراهیم: ۲۲]. «و هنگامی‌که کار به پایان رسید (و کار از کار گذشت) شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعدۀ راستین داد و من به شما وعده دادم و با شما خلاف وعده کردم. و من هیچ سلطه‌ای بر شما نداشتم جز این‌که شما را دعوت نمودم و شما هم دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و خودتان را سرزنش نمایید، نه به من فریاد شما می‌رسم و نه شما به فریاد من می‌رسید، بی‌گمان به این‌که پیش از این شما مرا شریک خدا می‌دانستید کافرم. بی‌گمان ستمکاران عذاب دردناکی دارند».

﴿وَقَالَ ٱلشَّيۡطَٰنُو شیطان که به سبب هر شر و بدی است که در دنیا اتفاق اتاده یا می‌افتد، اهل جنم را خطاب می‌کند و از آن بیزاری می‌جوید، ﴿لَمَّا قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُهنگامی که کار به پایان رسید و اهل بهشت وارد بهشت می‌شوند و اهل جهنم وارد جهنم می‌روند، می‌گویند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّخداوند از طریق پیامبرانش به شما وعدۀ راستین داد اما شما از او پیروی نکردیدف و اگر از او اطاعت می‌کردید به کامیابی بزرگی دست می‌یافتید، ﴿وَوَعَدتُّكُمۡو من به شما وعدۀ خیر و نیکی دادم، ﴿فَأَخۡلَفۡتُكُمۡولی با شما خلاف وعده نمودم. یعنی آرزوهای پوچ و باطلی که در دل شما ایجاد کردم به دست نیامد و هرگز تحقق نیافت.

﴿وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍو من هیچ دلیلی نداشتم که سخنم را تایید نمایم، ﴿إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيجز این‌که شما را دعوت نمودم و شما هم دعوت مرا پذیرفتید. یعنی شما را به‌سوی خودم فراخواندم و آن را برایتان زیبا جلوه دادم و شما از روی هوای نفس و پیروی از شهوت‌هایتان فراخوان مرا پذیرفتند. ﴿فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُمپس مرا سرزنش مکنید بلکه خویشتن را سرزنش نمایید، زیرا سبب گمراهیتان و موجب عقاب و عذاب خودتان بودید. ﴿مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡدر این عذابی که شما در آن هستید من نمی‌توانم به فریادتان برسم، ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِيَّدر این عذابی که شما در آن هستید من نمی‌توانم به فریادتان برسم.

﴿إِنِّي كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُاز این مرا شریک خدا قرار می‌دادید تبری می‌جویم، چرا که من شریک خدا نیستم و اطاعت من واجب نیست.

﴿إِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞبی‌گمان آنان که با پیروی از شیطان بر خویشتن ستم کرده‌اند عذاب دردناکی دارند، ودر آن جاودانه می‌مانند.

و این لطف خداوند نسبت به بندگانش است که آنها را از اطاعت شیطان برحذر داشته و آنها را از درهایی که شیطان از آن وارد انسان می‌شود آگاه ساخته است و اهدافی را که شیطان در فراخوانی انسان به‌سوی خود دنبال می‌کند بیان نموده و خبر داده است که شیطان می‌خواهد انسان را وارد جهنم کند. و برای ما بیان نمود وقتی که شیطان و لشکریانش وارد جهنم می‌شوند شیطان اینگونه از آنها اظهار تنفر می‌کند و به شرک آنان کفر می‌ورزد. ﴿وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ[فاطر: ۱۴]. «و هیچ‌کس تو را مانند خداوند آگاه خبر نمی‌دهد».

و بدان که خداوند در این آیه بیان داشته است که شیطان سلطه‌ای بر انسان ندارد. و در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ١٠٠[النحل: ۱۰۰]. «همانا سلطۀ شیطان بر کسانی است که او را دوست می‌دارند، و بر کسانی است که او را دوست می‌دارند، و بر کسانی است که برای خدا شریک می‌گیرند». سلطه‌ای که خداود آن را نفی می‌کند سلطۀ حجت و دلیل است، پس شیطان برای توجیه آنچه که مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کند اصلاٌ دلیلی ندارد، بلکه شبهات و گناهان را برای انسان می‌آراید، به گونه‌ای که بر ارتکاب گناه جرات می‌نمایند. اما جایی که می‌فرماید: شیطان بر دوستان خود و مشرکین سلطه دارد، شیطان بر دوستان خود و مشرکین سلطه دارد، منظور این است که دوستانش را فریب می‌دهد تا مرتکب گناه شوند و آنها را به‌سوی گناهان می‌کشاند و آنها از راه دوستی با شیطان و پیوستن به حزب و گروهش، وی را بر خود مسلط می‌نمایند، بنابر این شیطان بر مومنان و کسانی که بر پروردگارشان توکل می‌نمایند تسلطی ندارد.

آیه‌ی ۲۳:

﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡۖ تَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلَٰمٌ٢٣[إبراهیم: ۲۳]. «و کسانی‌که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند به باغ‌هایی در آورده می‌شوند که در زیر درختان آن جویبارها روان است، در آنجا به حکم پروردگارشان جاودانه‌اند، درودشان در آنجا سلام گفتن است».

هنگامی که سزا و عذاب ستمگران را بیان کرد، پاداش فرمانبرداران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو کسانی‌که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، یعنی در گفتار و عمل و عقیده دین اسلام راپیاده نمودند، ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُبه باغهایی در آورده می‌شوند که در زیر درختان آن جویبارها روان است، و در آن لذت‌ها و شادی‌ها یی است که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ‌گوشی مانند آن‌را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡدر آنجا به حکم پروردگارشان برای همیشه می‌مانند. یعنی آنها با اراده و نیروی خود به آنجا نرفته‌اند بلکه به حول و قوه الهی به آن جا درآمده‌اند. ﴿تَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلَٰمٌدرودشان در آنجا سلام است. یعنی به همدیگر سلام گفته و درود و سخن خوب رد و بدل می‌کنند.

آیه‌ی ۲۶-۲۴:

﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗ كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِي ٱلسَّمَآءِ٢٤[إبراهیم: ۲۴]. «آیا نمی‌دانی که خداوند چگونه مثال می‌زند: سخن خوب و زیبا به درخت پاک و زیبایی می‌ماند که ریشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است».

﴿تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٢٥[إبراهیم: ۲۵]. «حکم پروردگارش در هر زمانی میوۀ خود را می‌دهد، و خداوند این مثالها را برای مردم می‌زند تا پند پذیرند».

﴿وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ٢٦[إبراهیم: ۲۶]. «و سخن پلید به درخت پلیدی می‌ماند که از روی زمین کنده شده و آن را هیچ قراری نباشد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا كَلِمَةٗ طَيِّبَةٗآیا ندانسته و ندیده‌ای که خداوند چگونه مثال می‌زند: سخن خوب را که عبارت است از «لا اله الا الله» و فروعات آن است، ﴿كَشَجَرَةٖ طَيِّبَةٍهمچون درخت خوب خرما است، ﴿أَصۡلُهَا ثَابِتٞریشه‌اش در زمین استوار است، ﴿وَفَرۡعُهَا فِي ٱلسَّمَآءِو شاخه‌اش در آسمان و فضا پخش شده است. و این درخت همواره فواید زیادی برای مردم دارد. ﴿تُؤۡتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَادر هر زمانی میوۀ خود را به حکم پروردگارش می‌دهد. پس درخت ایمان نیز این چنین ریشه‌اش در قلب مومن استوار است، آن‌را می‌شناسد و به آن باور دارد. و شاخه‌ی د رخت ایمان که سخن خوب و عمل صالح و اخلاق پسندیده و آداب نیکو است همواره در آسمان است، و کارها و گفتارهایی که درخت ایمان ببار می‌آورد و مومن و دیگران از آن بهره‌مند می‌شوند و به‌سوی خدا بالا می‌رود. ﴿وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَو خداوند برای مردم مثالها می‌زند تا پند پذیرند و اوامر و نواهی او را به یاد می‌آورند، زیرا زدن مثال این فایده را دارد که مفاهیم معقول را به مثال‌ها‌ی محسوس نزدیک می‌نماید و معنایی را که خداوند اراده نموده است به بهترین وجه روشن و واضح می‌گرداند. و این از جمله رحمت الهی و حسن تعلیم اوست. پس کامل‌ترین و فراگیرترین ستایش از آن خدا است. این است حالت کلمۀ توحید و ثبات آن در قلب مؤمن.

سپس خداوند ضد کلمۀ طیبه را که کلمۀ کفر و فرع آن است بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٖ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍو سخن پلید به درخت ناپاکی می‌ماند که طعم و مزه‌ی بد دارد و آن درخت هندوانۀ ابوجهل و امثال آن است. ﴿ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖاین درخت ناپاک ضمن این‌که میوه‌اش طعم و مزه‌ای بد دارد از روی زمین بر کنده شده و آن را نیز قراری نباشد. یعنی ریشه‌ای ندارد که آن را نگاه دارد، و میوۀ خوبی ندارد که ببار آورد، بلکه فقط میوه‌ای بد می‌دهد. کفر و گناهان نیز متین و استوار نبوده و فایده‌ای برای قلب ندارند و فقط سخن و عمل به بار می‌آورند، و صاحبش را معذب می‌سازند. و کسی که درخت کفر و عصیان در قلبش ریشه روانیده است عمل شایسته‌اش به‌سوی خدا بالا نمی‌رود، و به خود او نیز فایده‌ای نمی‌رساند و کسی از او بهره‌مند نمی‌شود.

آیه‌ی ۲۷:

﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧[إبراهیم: ۲۷]. «خداوند مؤمنان را در زندگانی دنیا و آخرت به سبب سخن استوار، پایدار نموده و ستمگران را گمراه و سرگشته ساخته، و هرچه بخواهد انجام می‌دهد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او بندگان مومنش را که ایمان کامل قلبی دارند پایدار می‌دارد. ایمان قلبی مستلزم اعمال جوارح است و اعمال جوارح نتیجۀ ایمان قلبی می‌باشد، پس خداوند مومنان را در زندگانی دنیا به هنگام رویارویی با شبهات هدایت نموده و به‌سوی یقین رهنمون ساخته و پایدار می‌دارد، و هنگام پیش رهنمون ساخته و پایدار می‌دارد، و هنگام پیش آمدن شهوات آنان را ارائه‌ای قطعی و راستین برخوردار می‌سازد تا آنچه را که خدا دوست دارد بر آنچه که هوای نفس است مقدم دارند و آنها را به هنگام مرگ بر دین اسلام و خاتمۀ نیک پایدار می‌دارد و آنها را در قبر و به هنگام سوال دو رشته ثابت قدم می‌دارد تا درست پاسخ بگویند. آنگاه که در قبر به مرده گفته می‌شود: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ خداوند آنها را به‌سوی پاسخ درست هدایت می‌نماید تا بگوید: «الله» پرورگارمان است، و اسلام دین ماست، و محمد پیامبرمان می‌باشد. ﴿وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَو خداوند ستمگران را در دنیا و آخرت از راه راست منحرف می‌سازد و خداوند بر آنها ستم نکرده است بلکه خودشان بر خویشتن ستم کرده‌اند.

این آیه بر فتنه و عذاب و نعمت قبر دلالت می‌نماید. همانطور که احادیث زیادی در مورد قبر و چگونگی آن و نعمت و عذاب آن به تواتر از پیامبر صنقل شده‌اند.

آیه‌ی ۳۰-۲۸:

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ٢٨[إبراهیم: ۲۸]. «آیا ندیده‌ای کسانی که نعمت خداوند را به ناسپاسی تبدیل کرده‌اند (چگونه خویشتن) و قومشان را به سرای نابودی در آورده‌اند؟!».

﴿جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٢٩[إبراهیم: ۲۹]. «(آن سرای نابودی) جهنم است که وارد آن می‌شوند و بد جایگاهی است».

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِۦۗ قُلۡ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ٣٠[إبراهیم: ۳۰]. «و برای خداوند همتایانی قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه کنند، بگو: بهره و لذت ببرید، بی‌گمان بازگشتتان به‌سوی آتش جهنم است».

خداوند متعال در حالی که اوضاع و احوال و سرانجام کافران قریش را که پیامبرش را تکذیب کرده‌اند بیان می‌کند، می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ كُفۡرٗاآیا ننگریستی به کسانی که نعمت خداوند را به ناسپاسی تبدیل کردند؟ (نعمت خدا فرستادن محمد به‌سوی آنها بود، واو آنان را به‌سوی خوبی‌های دنیا و آخرت و رهایی یافتن از شر و بدی‌های دنیا و آخرت دعوت می‌کرد، اما آنها این نعمت را با نپذیرفتن و کفر ورزیدن به آن و جلوگیری کردن از آن پاسخ دادند، ﴿وَو دیگران را نیز از پذیرفتن آن بازداشتند، تا این‌که ﴿أَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِقومشان را به سرای نابودی داخل کردند که سرای جهنم است، زیرا کافران قریش باعث گمراه شدن قومشان شدند. بنابراین، عامل نابودی قومشان شدند در حالی که گمان می‌رفت کافران به آنان سود برسانند از جمله کفار قریش که بیرون رفتن برای جنگ بدر را برای قوم خود زیبا جلوه دادند تا با خدا و پیامبرش بجگند، ولی سرانجام هلاک شدند و بسیاری از بزرگان و روسای‌شان در این قطعه کشته شدند.

﴿جَهَنَّمَ يَصۡلَوۡنَهَاآن سرای نابودی، جهنم است که وارد آن می‌شوند و در آن می‌سوزند. یعنی سوزش و گرمای جهنم آنان را از هر طرف احاطه می‌نماید، ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُو چه بد جایگاهی است.

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗابرای خداوند شریکانی قرار دادند، ﴿لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِتا به وسیلۀ همتایانی که برای خدا قرار دادند، و مردم را به‌سوی پرستش آنها فرا خواندند، بندگان را از راه خدا گمراه کنند، ﴿قُلۡبا تهدید به آنها بگو: ﴿تَمَتَّعُواْمدت کمی از کفر و گمراهیتان بهره‌مند شوید، ﴿فَإِنَّ مَصِيرَكُمۡ إِلَى ٱلنَّارِو این به شما فایده‌ای نخواهد رساند، زیرا بازگشت و سرانجام جایگاهتان جهنم است و بد سرنوشتی است!.

آیه‌ی ۳۱:

﴿قُل لِّعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خِلَٰلٌ٣١[إبراهیم: ۳۱]. «به بندگان مؤمنم بگو: باید نماز را برپا دارند و از آنچه بدیشان داده‌ایم مقداری را در پنهان و آشکار ببخشند پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن معامله و دوستی نیست».

﴿قُل لِّعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْبندگانم را به آنچه که به صلاحشان است فرمان بده تا فرصت را غنمیت بشمارند، قبل از آنکه انجام این کارها برایشان ممکن نباشد. پس به آنان بگو: ﴿يُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَاعمال ظاری و باطنی نماز را بر پا دارند. ﴿وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗو از نعمت‌هایی که به آنان بخشیده‌ایم مقداری را چه کم باشد یا زیاد در پنهان و آشکار انفاق نمایند. و این شامل نفقۀ واجب مانند زکات، و مخارج کسی که نفقه‌اش بر انسان واجب است، و نیز نفقۀ مستحب مانند صدقات و غیره می‌باشد. ﴿مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خِلَٰلٌپیش از آنکه روزی بیاید که در آن هیچ چیزی فایده نمی‌دهد، و راهی برای جبران آنچه که از دست رفته است وجود ندارد، و نمی‌توان آنچه را که از دست رفته با خرید و فروش یا بخشش و دوستی به دست آورد، بلکه در آن روز هرکس به فکر خویش است، پس انسان قبل از حضور در روز دادرسی بزرگ باید اعمال خود را عرضه دارد و خویشتن را محاسبه کند.

آیه‌ی ۳۴-۳۲:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ لِتَجۡرِيَ فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ٣٢[إبراهیم: ۳۲]. «خداوند ذاتی است که آسمان‌ها و زمین را آفرید، و از آسمان آبی فرو فرستاد، و با آن میوه‌های را پایدار کرد، و روزی شما گرداند، و کشتی را برایتان رام ساخت تا به حکم او در دریا روان شود، و رودخانه‌ها را برای شما مسخر نمود».

﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَيۡنِۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ٣٣[إبراهیم: ۳۳]. «و خورشید و ماه را که پیوسته روانند برای شما رام گردانید و شب و روز را برایتان مسخر نمود».

﴿وَءَاتَىٰكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ كَفَّارٞ٣٤[إبراهیم: ۳۴]. «و هر چه را از او خواستید به شما داد، و اگر نعمت خدا را برشمارید نمی‌توانید آنرا به شمار درآورید، همانا انسان (موجود) ستمگرِ ناسپاسی است».

خداوند متعال خبر می‌دهد تنها اوست که ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَآسمان‌ها و زمین را گستردگی و بزرگیشان را آفریده است. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِو از آسمان آبی فرو فرستاد، و آن بارانی است که خداوند از ابرها قرو می‌فرستد. ﴿فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِو با آن میوه‌های مختلفی را پدیدار نموده است، ﴿رِزۡقٗا لَّكُمۡو آن را روزی شما و چهارپایانتان گردانیده است. ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَو کشتی را برایتان رام ساخته است. ﴿لِتَجۡرِيَ فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِتا به حکم او در دریا روان باشند، پس اوست که ساختن کشتی‌ها را برایتان ممکن نموده و توانایی ساختن و نگهداری آن رادر میان امواج دریا به شما داده است تا به شما و کالاهایتان را به مقصدتان برسانند. ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَو جویبارها را در اختیار شما قرار داده است تا کشتزارها و درختانتان را آبیاری نمایند و از آن بنوشید.

﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَيۡنِو خورشیدو ماه را که پیوسته به چرخش خود ادامه می‌دهند و حرکت‌شان کند نمی‌شود در جهت تأمین منافع و مصالح شما انسان‌ها از قبیل حساب زمان و اوقات و مصالح جسم خودتان و حیوانات و کشتزارها و میوه‌هایتان برایتان رام نمود. ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَو شب را برایتان مسخر نمود تا در آن آرام گیرید و استراحت نمایید. ﴿وَٱلنَّهَارَو روز را برایتان مسخر نمود تا از روشنایی آن است،اده نموده و در آن فضل الهی را بجویید.

﴿وَءَاتَىٰكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُو هر آنچه را که آرزوی داشتن نمودید و به آن نیاز داشتید از قبیل چهارپایان و وسایل و صنایع و غیره که با زبان «حال» یا زبان «قال» از خدا طلب نمودید، به شما داد. ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآو اگر نعمت‌های خدا را برشمارید نمی‌توانید آنرا به شمار درآورید،چه رسد به این‌که بتوانید سپاس آن را به جای آورید. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ كَفَّارٞهمانا انسان موجود ستمگر ناسپاسی است. یعنی ستمگری طبیعت انسان است، و بر ارتکاب گناه جرأت می‌نماید و در به ‌جای آوردن حقوق الهی کوتاهی می‌ورزد و شکر نعمت‌های الهی را نمی‌گذارد و به آن اعتراف نمی‌کندف مگر کسی‌که خداوند او را هدایت نموده و شکر نعمت‌هایش را به جای آورد و حقوق پروردگارش را ادا کند.

در این آیات نعمت‌های زیادی که خداوند به بندگانش عطا نموده به طور مجمل و مفصل بیان شده است، و خداوند با بیان آن، بندگان را به شکرگزاری و ذکر نعمت‌هایش فرا می‌خواند و بندگان را بر این کار تشویق و ترغیب می‌کند و آنها را وادار می‌نماید تا خداوند را در طول شب و روز فرا بخوانند. همانطور که در همۀ اوقات آنها را از نعمت‌های الهی برخوردارند و نعمت خداوندی آنها را در می‌یابد.

آیه‌ی ۳۵:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ٣٥[إبراهیم: ۳۵]. «و به یاد آور آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را محل امن و امانی بگردان و مرا و فرزندانم را از این‌که بتها را بپرستیم دور بدار».

و ابراهیم ÷را در این حالت زیبا به یادآور که گفت: پروردگارا! شهر مکه و حرم را محل امن و امانی بگردان. و خداوند دعای او را پذیرفت و این شهر را شریعت و آیین خویش حرم قرار داد و اسباب حرمت آن را فراهم آورد تا جایی که هیچ ستمگری قصد سوء آن نکرده مگر این‌که خداوند او را شکست داده و از بین برده است. همانطور که با اصحاب فیل و دیگران چنین نمود. پس از آنکه ابراهیم برای امن و امان بودن سرزمینش دعا نمود برای خود و فرزندانش نیز دعا کرد تا خداوند آنان را از ان بر خوردار نماید و فرمود : ﴿وَٱجۡنُبۡنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَو من و فرزندانم را از این‌که بت پرست باشیم دور بدار. سپس علت ترس خویشتن و فرزندانش را از مبتلا شدن به عبادت بت‌ها بیان کرد و فرمود: دلیلش این است که بسیاری از مردم گمراه شده و به عبادت بت‌ها مشغول شده‌اند.

آیه‌ی ۳۶:

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُۥ مِنِّيۖ وَمَنۡ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣٦[إبراهیم: ۳۶]. «پروردگارا! این بت‌ها بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند، پس هرکس از من پیروی کند او از من است، و هرکس از من نافرمانی کند بی‌گمان تو آمرزندۀ مهربانی».

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖپروردگارا! بسیاری از مردم به وسیلۀ این بت‌ها گمراه شده‌اند، ﴿فَمَن تَبِعَنِيپس هرکس از من پیروی کند و اهل توحید و اخلاص و عبادت خداوند پروردگار باشد، ﴿فَإِنَّهُۥ مِنِّيهمانا از من است، چون او کاملاً با من موافق می‌باشد، زیرا هرکس قومی را دوست بدارد و از آنان پیروی نماید از آنها خواهد بود. ﴿وَمَنۡ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٞ رَّحِيمٞو هرکس از من نافرمانی کند بی‌گمان تو آمرزندۀ مهربانی. و این از مهربانی ابراهیم خلیل است که برای گناهکاران دعای آمرزش و رحمت نموده و از خداوند خواست تا آنان را بیامرزد، و خداوند نسبت به بندگانش از او مهربانتر است، و هیچ‌کس را عذاب نمی‌دهد، مگر آن کس که سرکشی نماید.

آیه‌ی ۳۷:

﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَ٣٧[إبراهیم: ۳۷]. «پروردگارا! من (یکی از) فرزندانم را در درّه‌ای بی‌کشت و زرع (و) در کنار خانۀ تو که آن ر احرام ساخته‌ای سکونت داده‌ام، پروردگارا تا این‌که نماز را برپا دارند، پس چنان کن که دل‌های گروهی از مردم متوجه آنان گردد و از میوه‌ها به آنان روزی ده شاید که سپاسگزار باشند».

﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِپروردگارا! من برخی از فرزندانم را در دره‌ای بی‌کشت و زرع (و) در کنار خانۀ تو که آن‌را حرام ساخته‌ای سکونت داده‌ام، چرا که ابراهیم هاجر و فرزندش اسماعیل را از شام به مکه آورد، آنگاه که اسماعیل کودکی شیرخواره بود و هیچ‌کس در مکه سکونت نمی‌گزید و احدی در آنجا نبود. وقتی ابراهیم آنها را در مکه تنها گذاشت با زاری و توکل به درگاه خدا چنین گفت: ﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِيپروردگارا یکی از فرزندانم را که عبارت است از اسماعیل ـ نه همۀ آنها را، چون اسحاق و دیگر فرزندانش در شام بودند ـ در مکه اسکان داده‌ام، ﴿بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍدر دره‌ای بی‌کشت و زرع ساکن کرده‌ام، زیرا مکه سرزمینی که قابلیت کشاروزی را نداشت. ﴿رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَخداوندا! آنها را موحود و یکتا پرست و نماز گزار بگردان، زیرا بر پا داشتن نماز یکی از بهترین عبادت‌های دینی است، پس هرکس آن را بر پا دارد دینش را بر پا داشته است. ﴿فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡپس دل‌های برخی از مردم را چنان کن که آنها را دوست بدارند وجایی را که آنها ساکن هستند دوست بدارند. خداوند دعای ابراهیم را پذیرفت و از نسل اسماعیل، محمد صرا پدید آورد که فرزندان اسماعیل را به دین اسلام و آیین پدرشان ابراهیم دعوت کرد و آنها دعوت وی را پذیرفتند و بر پا دارندۀ نماز گردیدند.

و خداند حج خانۀ کعبه را که ابراهیم، فرزندش را در محل آن سکونت داده بود فرض گردایند. و سر عجیبی در آن است که دلها را به‌سوی خود جذب می‌نماید، مردم به حج می‌روند اما هیچگاه از آن سیر نمی‌شوند بلکه هر اندازه بنده بیشتر به آنجا برود اشتیاق و علاقه‌اش افزونتر می‌گردد، و بیش از پیش مشتاق و شیفتۀ آن می‌شود و سبب این امر آن است که خداوند این خانه را به خود نسبت داده است. ﴿وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَو از میوه‌ها به آنان روزی ده شاید که سپاسگزار باشند. و خداوند دعای او را پذیرفت و انواع میوه جات به آنجا برده می‌شود و در تمامی فصول میوه‌های فراوانی در مکه‌ی مکرمه یافت می‌شود، و روزی و خوراکی از هر طرف به‌سوی آن سرازیر است.

آیه‌ی ۳۸:

﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِي وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ٣٨[إبراهیم: ۳۸]. «پروردگارا! بی‌گمان تو آگاهی از آنچه پنهان می‌داریم و از آنچه آشکار می‌سازیم و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند».

﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِي وَمَا نُعۡلِنُخدایا! تو نسبت به ما از ما داناتری. پس از تدبیر و تربیت تو برای خود آن را می‌خواهیم که به مقتضای علم و رحمتت کارهای پیدا و پنهانمان را برایمان آسان بگردانی. ﴿وَمَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِو هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند. و از آن جمله است این دعا که قصد ابراهیم خلیل ÷از آن جز خیر و شکر فراوان برای خداوند پروردگار جهانیان نبود.

آیه‌ی ۳۹:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى ٱلۡكِبَرِ إِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ٣٩[إبراهیم: ۳۹]. «ستایش خداوندی را که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، بی‌گمان پروردگارم شنوای دعا است».

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى ٱلۡكِبَرِ إِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَستایش خداوندی را که با وجود پیری و سن زیاد اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، این بزرگ‌ترین نعمت است، زیرا در حال پیری که ابراهیم فرزندی نداشت و خداوند به او فرزندی عطا کرد. نعمت بزرگتر این بود که فرزندان او صالح وپیامبر بودند. ﴿إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِبی‌گمان اجابت پروردگارم از کسی که او را می‌خواند نزدیک است. من او را فرا خواندم و امید مرا برآورد ساخت. سپس ابراهیم برای خود و فرزندانش دعا نمود و فرمود:

آیه‌ی ۴۱-۴۰:

﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِي مُقِيمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّيَّتِيۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ٤٠[إبراهیم: ۴۰]. «پروردگارا! مرا و فرزندانم را نمازگزار قرار بده. پروردگارا! و دعا ونیایش مرا بپذیر».

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١[إبراهیم: ۴۱]. «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز در آن روزی که حساب بر پا می‌گردد».

خداوند دعای او را در همۀ این موارد پذیرفت، بجز دعای ابراهیم در حق پدرش که پذیرفته نشد، و دعای ابراهیم برای پدرش به خاطر وعده‌ای بود که به و داده بود، اما وقتی برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست.

آیه‌ی ۴۳-۴۲:

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا يَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمۡ لِيَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِيهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٤٢[إبراهیم: ۴۲]. «و خداوند را از آنچه که ستمکاران می‌کنند بی‌خبر مپندار. جز این نیست که (کیفر) آنان‌را برای روزی که چشمان در آن خیره می‌شوند به تاخیر می‌اندازد».

﴿مُهۡطِعِينَ مُقۡنِعِي رُءُوسِهِمۡ لَا يَرۡتَدُّ إِلَيۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفۡ‍ِٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ٤٣[إبراهیم: ۴۳]. «شتابانند و در حالی‌که سر برافراشته‌اند و چشم بر هم نمی‌زنند و محل دل‌هایشان تهی است (به سوی ندا دهنده می‌روند)».

این تهدید شدیدی است برای ستمگران، و دلجویی و تسلیتی است برای ستم دیدگان، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًاگمان مبر خداوند از کارهایی که ستمکاران می‌کنند بی‌خبر است. خداوند آنها را مهلت داده و روزی فراوانی را به‌سوی آنان سرازیر نموده است و در شهرها آرام و مطمئن به تفریح و گردش می‌پردازند. این دلیلی بر خوب بودن حالت آنها نیست، زیرا خداوند به ستمگران مهلت می‌دهد تا بیشتر گناه انجام دهند، اما وقتی که آنها را گرفت دیگر رهایشان نمی‌کنند: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ١٠٢[هود: ۱۰۲]. «و این چنین است عذاب پروردگارت آنگاه که اهل آبادی‌ها در حالی که ستمگر بودند به عذاب خود گرفتار نمود، بی‌گمان مجازات او دردناک و سخت است». و ظلم در اینجا شامل ظلم بنده در حق پروردگار، و نیز ظلم او در حق بندگان خدا می‌شود. ﴿إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمۡ لِيَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِيهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ(کیفر) آنان‌را برای روزی که چشمان در آن خیره می‌شوند به تاخیر می‌اندازد. روزی که چشمان از حرکت باز مانده و از هراس و وحشت آن روز پلکها بر هم نهاده نمی‌شوند.

﴿مُهۡطِعِينَیک راست به‌سوی ندا دهندۀ محشر می‌شتابند و به منظور اجابت ندا دهنده آنگاه که آنان را برای حضور دربارگاه خداوند فرا می‌خواند، می‌شتابند و نمی‌توانند از حضور در آنجا امتناع ورزند، و پناهگاهی ندارند. ﴿مُقۡنِعِيسرهایشان را بالا گرفته و دستان‌شان زیر زنخدان‌شان بسته است، بنابراین، سرهایشان بالا است، ﴿لَا يَرۡتَدُّ إِلَيۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفۡ‍ِٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞو چشمان‌شان فرو بسته نمی‌شود و محل دل‌هایشان تهی است و دل‌هایشان به حلقوم رسیده و آکنده از غم و ناراحتی و پریشانی است.

آیه‌ی ۴۵-۴۴:

﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ يَوۡمَ يَأۡتِيهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَكَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَكُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٖ٤٤[إبراهیم: ۴۴]. «و مردم را از روزی بترسان که عذاب به سراغشان می‌آید آنگاه که ستمکاران می‌گویند: «پروردگارا! ما را تا مدتی مهلت بده تا دعوتت را بپذیریم و از پیامبران پیروی کنیم. (به آنان گفته می‌شود): مگر پیش از این سوگند نخوردید که شما را زوالی نیست و از بین نمی‌روید؟».

﴿وَسَكَنتُمۡ فِي مَسَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَيَّنَ لَكُمۡ كَيۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَكُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ٤٥[إبراهیم: ۴۵]. «و در منازل کسانی‌که برخودشان ستم کردند سکونت گزیدید، و برایتان روشن شد که با آنها چگونه رفتار کردیم، و مثالها برایتان زدیم».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ يَوۡمَ يَأۡتِيهِمُ ٱلۡعَذَابُو مردم را از روزی بترسان که عذاب به سراغشان می‌آید. یعنی آن حالات را برایشان بیان کن و آنان را از اعمالی که موجب عذاب سخت و هولناک می‌شود بر حذر دار. ﴿فَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْآنگاه کسانی که با ارتکاب کفر و تکذیب و انواع گناه برخود ستم کرده‌اند پشیمان شده و از خداوند می‌خواهند تا آنان‌را به دنیا باز گرداند، در حالی که چنین چیزی مقدور نیست. آنان می‌گویند ﴿رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖپروردگارا! ما را به دنیا برگردان به درستی که ما (حقیقت و صداقت گفتار شما را) مشاهده کردیم. ﴿نُّجِبۡ دَعۡوَتَكَتا دعوتت را بپذیریم، چون خداوند به بهشت و خانۀ امن دعوت می‌کند، ﴿وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَو از پیامبران پیروی کنیم. و این‌ها همه به خاطر آرزوی رهایی از عذاب دردناک است، وگرنه آنها در وعده‌ای که می‌دهند دروغ می‌گویند. [الأنعام: ۲۸]. ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ[الأنعام: ۲۸]. «و اگر چنانچه به دنیا باز گردانده شوند به آنچه از آن نهی شده‌اند باز می‌گردند». بنابر این مورد سرزنش قرار می‌گیرند و به آنها گفته می‌شوند: ﴿أَوَ لَمۡ تَكُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٖمگر پیش از این سوگند یاد نکرده بودید که شما را زوالی نیست و به جهان آخرت برده نمی‌شوید؟ اما اکنون برایتان روشن شده که سوگندتان بیهوده و شکسته شده است و دروغ گفته‌اید.

﴿وَسَكَنتُمۡ فِي مَسَٰكِنِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَيَّنَ لَكُمۡ كَيۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡو در منازل و سرزمین کسانی که برخودشان ستم کردند سکونت گزیدید، و برایتان روشن شد که با آنان چگونه آنها را به انواع عذاب گرفتار ساختیم، آنگاه که آیات روشن الهی را تکذیب کردند. ﴿وَضَرَبۡنَا لَكُمُ ٱلۡأَمۡثَالَو مثال‌های واضح را که کوچک‌ترین شک و تردیدی در دل باقی نمی‌گذارد، برایتان زدیم. این معجزات و نشانه‌ها در مورد آنان مفید واقع نشد بلکه همچنان بر باطل خود ماندند تا این‌که به روزی رسیدند که در آن هیچ عذری پذیرفتنی نیست.

آیه‌ی ۴۶:

﴿وَقَدۡ مَكَرُواْ مَكۡرَهُمۡ وَعِندَ ٱللَّهِ مَكۡرُهُمۡ وَإِن كَانَ مَكۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ٤٦[إبراهیم: ۴۶]. «و بی‌گمان آنان دسیسه و مکرشان را به کار بردند، و مکرشان با خدا است، هر چند مکرشان چنان شدید بود که کوه‌ها به سبب آن از جای برکنده می‌شد».

﴿وَقَدۡ مَكَرُواْ مَكۡرَهُمۡو کسانی که پیامبران را تکذیب کردند مکر و نیرنگ نمودند، مکری که بر عملی کردن آن توانایی داشتند. ﴿وَعِندَ ٱللَّهِ مَكۡرُهُمۡو آگاهی و قدرت خداوند مکر و نیرنگ آنان را احاطه نموده و نیرنگ و مکرشان را به خودشان باز گرداند: ﴿وَلَا يَحِيقُ ٱلۡمَكۡرُ ٱلسَّيِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِ[فاطر: ۴۳]. «و مکر بد جز دامان صاحب‌شان را نمی‌گیرد». ﴿وَإِن كَانَ مَكۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُهر چند مکر و نیرنگ کافران که پیامبران را تکذیب می‌کردند چنان بزرگ بود که به سبب آن کوههای محکم از جای برکنده می‌شد. یعنی ﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا كُبَّارٗا٢٢[نوح: ۲۲]. «مکر و نیرنگ بسیار بزرگی نمودند»، که میزان بزرگی آن قابل برآورده نیست. اما خداوند نیرنگشان را به خودشان باز گرداند. و این شامل هر مخالفی است که با پیامبران مخالف ورزد و برای یاری کردن باطل و یا ابطال حق مکر و نیرنگ نماید. خلاصۀ مطلب این‌که مکرشان چیزی را از آنان دور نساخت و فایده‌ای به آنان نرسانید و با مکر خود کوچک‌ترین زیانی را به خداوند نرساندند، بلکه به خودشان زیان وارد نمودند.

آیه‌ی ۴۸-۴۷:

﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ٤٧[إبراهیم: ۴۷]. «پس گمان مبر که خداوند وعده‌ای را که به پیامبرانش داده است خلاف می‌کند، بی‌گمان خداوند چیره و انتقام گیرنده است».

﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨[إبراهیم: ۴۸]. «در آن روزی که زمین و زمین دیگری و آسمان‌ها به آسمانهای دیگری تبدیل شده و بندگان برای محاسبه‌ی خداوند یگانۀ قهار از قبرهایشان خارج می‌شوند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُپس گمان مبر که خداوند وعده‌ای را که به پیامبرانش داده است مبنی بر این‌که آنها و پیروان‌شان را نجات می‌دهد و آنها را خوشبخت می‌نماید و دشمنان‌شان را در دنیا خوار می‌گرداند و در آخرت عذاب می‌دهد، خلاف می‌کند، بلکه حتماً این چیز به وقوع خواهد پیوست، زیرا خداوند صادق این وعده را داده، و این وعده بر زبان راستگوترین مخلوقاتش یعنی پیامبران اعلام شده است و این عالی‌ترین و درست‌ترین خبر است، به ویژه که با حکمت الهی و قوانین خداوند و عقلهای درست مطابق است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٞ ذُو ٱنتِقَامٖبدون شک هیچ چیز خداوند را ن اتوان نمی‌کند، زیرا او چیره و انتقام‌گیرنده است.

و خداوند هرگاه بخواهد از کسی انتقام بگیرد بدون شک هیچ‌کس نمی‌تواند از دست او در رود و یا او را ناتوان نماید، و آن در روز قیامت است، ﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُروزی که زمین و زمین دیگری و آسمان‌ها به آسمانهای دیگری تبدیل می‌شوند، و دگرگونی در صفات و حا لت زمین و آسمان پدید می‌آید نه این‌که خود زمین و آسمان‌ها و ماهیت آنها به چیزی دیگری تبدیل شود،زیرا در روز قیامت زمین همواره و صاف گشته و همانند چرم دباغ شده پهن می‌شود و کوهها و بلندی‌هایی که روی آن قرار دارد برداشته شده و زمین تبدیل به بیابان مسطح می‌گردد و هیچ فراز و نشیبی در آن وجود نخواهد داشت. و آسمان از شدت فجایع آن روز همانند مس ذوب می‌شوند، سپس خداوند با دست راست خویش آن را در هم می‌پیچد. ﴿وَبَرَزُواْو مردم از قبرهایشان بر می‌خیزند و به‌سوی رستاخیز و حشر می‌روند، و در محلی جمع می‌شوند که هیچ چیز از آنها بر خداوند پنهان نمی‌ماند.

﴿لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِو مردم جهت محاسبه‌ی خداوند یگانۀ قهار از قبرهایشان خارج می‌شوند، و خداوندی که در عظمت و اسما و صفات و کارهایش یگانه و بی‌همتا است و بر همۀ آفریده‌های جهان چیره است و همه تحت تصرف و تدبیر او هستند. پس هیچ موجود زنده‌ای جز به اجازۀ او حرکت نمی‌کند.

آیه‌ی ۵۱-۴۹:

﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِ٤٩[إبراهیم: ۴۹]. «و گناه‌کاران را در آن روز می‌بینی که با هم در زنجیره‌ها بسته شده‌اند».

﴿سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠[إبراهیم: ۵۰]. «و لباس‌هایشان از «قطران» است و آتش چهره‌هایشان را می‌پوشاند».

﴿لِيَجۡزِيَ ٱللَّهُ كُلَّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٥١[إبراهیم: ۵۱]. «تا خداوند هرکس را مطابق آنچه که انجام داده است کیفر می‌دهد، بی‌گمان خداوند حسابرس سریعی است».

﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَو کسانی را که جنایت کردن از ویژگی آنان بوده و زیاد گناه می‌کردند و در آن روز می‌بینی، ﴿يَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِينَ فِي ٱلۡأَصۡفَادِکه با هم در غل و زنجیره‌ها بسته شده‌اند. یعنی اهل هر معصیتی با زنجیرهای آتشین با هم بسته شده و در بدترین و خوارترین حالت به‌سوی عذاب برده می‌شوند. ﴿سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖلباس‌هایشان از «قطران» است و این به خاطر شدت اشتعال و گرمی و بدبویی آن است. ﴿وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُو چهره‌هایشان را که بهترین عضو بدن‌شان است آتش فرو می‌پوشاند و آن را احاطه می‌نماید و از هر طرف آن را می‌سوزاند و دیگر جاها را به طریق اولی می‌سوزاند، پس خداوند بر آنان ستم نمی‌کند، بلکه این عذاب، کیفر و سزای اعمالی است که مرتکب شده‌اند. بنابراین، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لِيَجۡزِيَ ٱللَّهُ كُلَّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡتا خداوند هرکس را مطابق آنچه از خیر و شر انجام داده است با عدل و انصاف سزا و پاداش بدهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِبی‌گمان خداوند حسابرس سریعی است. همچنان که می‌فرماید: ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١[الأنبیاء: ۱]. «محاسبۀ مردمان نزدیک است و در حالی که آنان غافل و روی گردان می‌باشند». و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: خداوند در محاسبۀ بندگانش سریع و تند است و در یک لحظه آنان را مورد محاسبه قرار می‌دهد، چنانکه در یک لحظه تدابیر زیادی را در مورد بندگانش اتخاذ می‌کند و انجام هیچ کاری او را از انجام کاری دیگر باز نمی‌دارد. و برای خداوند هیچ چیزی مشکل و سخت نیست.

آیه‌ی ۵۲:

﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِيَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٥٢[إبراهیم: ۵۲]. «این (قرآن) ابلاغی است برای مردمان تا بدان بیم یابند و بدانند که فقط او معبود یگانه است و تا خردمندان پند و اندرز گیرند».

پس از آنکه خداوند متعال به طور مبسوط در رابطه با این قرآن سخن گفت در مدح و ستایش آن فرمود: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِاین قرآن ابلاغی است برای مردم و می‌توانند از آن برای رسیدن به بالاترین مقام و بهترین ارزش‌ها توشه برگیرند، زیرا اصول و فروع همۀ دانشهایی که بندگان بدان نیاز دارند در آن موجود است. ﴿وَلِيُنذَرُواْ بِهِو تا بدان بیم یابند، چون آدمی در قرآن از ارتکاب اعمال شر بر حذر داشته شده و عذابی کرده است. ﴿وَلِيَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞو تا بدانند که فقط او (خداوند) معبود یگانه است. و در آن قرآن دلایل و حجت‌های فراوانی بر الوهیت و یگانگی خداوند به صورتهای گوناگون بیان شده است، تا جایی که این قضیه بسیار قطعی و روشن است. ﴿وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِو تا خردمندان و کسانی‌که دارای عقلهای کامل هستند پند و اندرز گیرند، و آنچه را که به سودشان می‌باشد انجام دهند و از آنچه که به زیانشان است دوری نمایند و هرگاه چنین کنند اهل عقل و خرد و بینش می‌شوند، زیرا به سبب پیروی از قرآن، معارف و اندیشه‌هایشان رشد نموده و افکارشان روشن می‌گردد. و قرآن آدمی را به والاترین اخلاق و بهترین اعمال فرا می‌خواند و در این راستا از قوی‌ترین و روشنترین دلایل است،اده می‌کند و هر گاه بنده در این مسیر بکوشد همواره راه ترقی و صعود را خواهد پیمود. «والحمد الله رب العالمين».

پایان تفسیر سوره‌ی ابراهیم

تفسير سوره‌ی حجر

مکی و ۹۹ آیه است.

آیه‌ی ۵-۱:

﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِينٖ١[الحجر: ۱]. «الف. لام. راء. این است آیات کتاب (خدا) و قرآن مبین و روشن‌گر».

﴿رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ كَانُواْ مُسۡلِمِينَ٢[الحجر: ۲]. «چه بسا کافران آرزو کنند که کاش مسلمان بودند».

﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٣[الحجر: ۳]. «آنان را به حال خود رها کن تا بخورند و بهره‌مند شوند و آرزو(ها) آنان را غافل سازد، سپس به زودی خواهند دانست».

﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤[الحجر: ۴]. «و ما هیچ شهر و قریه‌ای را نابود نکرده‌ایم مگر این‌که مدت معینی داشته است».

﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ٥[الحجر: ۵]. «و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمی‌گیرد و از آن عقب نمی‌افتد».

خداوند متعال با تعظیم و ستایش کتابش می‌فرماید: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِاین آیاتی است که بر بهترین مفاهیم و مطالب دلالت می‌نمایند. ﴿وَقُرۡءَانٖ مُّبِينٖو قرآنی است که حقایق را با بهترین و روشن‌ترین حکمت آشکار می‌کند. کلماتی که به بهترین وجه منظور مراد خود را بیان می‌نمایند. و این ایجاب می‌کند که بندگان تسلیم و منقاد فرمان آن شوند و آن‌را با وج و سرور و خوشحالی بپذیرند.

اما هرکس این نعمت بزرگ را ر د کند و به آن کفر بورزد، از تکذیب کنندگان گمراه است، کسانی که آرزو خواهند کرد که‌ای کاش مسلمان و فرمانبر احکام قرآن بودند! و این زمانی است که پرده برداشته می‌شود و حالات اولیۀ جهان آخرت آشکار می‌گردد، و مقدمات مرگ فرا می‌رسد و آنان در همۀ حالت‌های آخرت آرزو می‌نمایند که کاش مسلمان بودند. اما د یگر کار از کار گذشته و امکان چنین چیزی نیست، زیرا آنها دراین دنیا مغرور و فریب خورده بودند.

﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْآنان‌ را رها کن تا بخورند و از لذا‌ها بهره‌مند شوند. ﴿وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُو آرزوها آنان را غافل می‌سازد، یعنی آنها آرزوی باقی ماندن در دنیا دارند و این آرزو آنها را از آخرت غافل سازد. ﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَو بالاخره خواهند دانست که آنچه بر آن بودند باطل است و کارهایشان موجب زیان و بدبختی آنان شده است و خواهند دانست که نمی‌بایست به خاطر مهلتی که خداوند به آنها داده بود مغرور شوند و فریب خوردند، زیرا این قانون خدا درمیان ملت‌ها است.

﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍو ما هیچ شهر و را که سزاوار عذاب بوده است نا بود نکرده‌ایم، ﴿إِلَّا وَلَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞمگر این‌که مدت معینی داشته که برای نابودی آن مشخص گشته است. ﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَو هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمی‌گیرد و از آن عقب نمی‌افتد، چرا که اثر گناهان بالاخره باید تحقق یابد، هر چند که به تاخیر بیافتد.

آیه‌ی ۹-۶:

﴿وَقَالُواْ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ٦[الحجر: ۶]. «و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بی‌گمان تو دیوانه هستی».

﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٧[الحجر: ۷]. «اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را به نزد ما نمی‌آوری؟!».

﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَ٨[الحجر: ۸]. «فرشتگان را جز به حق فرو نمی‌فرستیم، و آنگاه (بعد از فرود آمدن فرشته‌ها) به آن قوم مهلت داده نمی‌شود».

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹]. «بی‌گمان ما قرآن را فرو فرستاده‌ایم و قطعاً خود نگهبان آن هستیم».

و کسانی که محمد صرا تکذیب می‌کردند به تمسخر به او گفتند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ‌ای کسی که ادعا می‌کنی قرآن بر تو نازل شده است؟ بی‌گمان تو دیوانه ای. زیرا گمان می‌بری که از تو پیروی کرده و آنچه را که پدرانمان بر آن بوده‌اند رها می‌کنیم». ﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٧[الحجر: ۷]. اگر از راستگویانی چرا که فرشتگان را به نزد ما نمی‌آوری تا بر درست بودن آنچه آورده‌ای گواهی دهند؟ و این بزرگ‌ترین ستم و جهالت بود، ستم بودنش مشخص است، زیرا چنین سختی جرأت بر خدا و لجاجت محسوب شده و در واقع تعیین تکلیف است برای خداوند زیرا آنان معجزاتی را می‌طلبیدند که ارادۀ خداوند بر آن جاری نشده بود، حال آنکه اهدافی را که آنان از ظهور چنین معجزاتی تعقیب می‌کردند با دلایل زیادی که بر صحت آنچه پیامبران آورده بود حاصل شده است. و اما جهالت بودنش از این روست که آنها مصلحت خود را از آنچه که به زیانشان بود تشخیص نداده و ندانستند که چه چیزی به نفع آنها است، زیرا در فرو فرستادن فرشتگان خیری برای آنها نیست، بلکه خداوند فرشتگان را جز به حق نمی‌فرستد، و هرکس از آنان پیروی نکند و تسلیم آنها نشود دیگر به او مهلت داده نمی‌شود. ﴿وَمَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَو هنگامی که فرشتگان فرود آیند، اگر ایمان نیاورند - که هرگز نخواهند آورد - مهلت داده نمی‌شوند. پس آنان که فرو فرستاده فرشتگان را می‌خواهند در واقع برای هلاکت و نابودی خویش شتاب می‌ورزند. زیرا ایمان در دست آنها نیست، بلکه در دست خدا است. ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ كُلَّ شَيۡءٖ قُبُلٗا مَّا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَجۡهَلُونَ١١١[الأنعام: ۱۱۱]. «و حتی اگر فرشتگان را به‌سوی آنان فرو فلرستیم و مردگان با آنان سخن بگویند و همه چیز را برایشان روبرو و آشکار سازیم (باز) ایمان نمی‌آورند مگر این‌که خداوند بخواهد، اما بیشترشان نمی‌دانند».

اگر آنها راست می‌گویند معجزات همین قرآن آنها را کافی است. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَما قرآن را فرو فرستاده‌ایم که در آن هر مسئله و دلایل واضحی به صورت کاملاً روشن بیان شده است. و هرکس بخواهد اندرز بگیرد از آن اندرز می‌گیرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَو همانا در هنگام نازل کردن و بعد از نازل نمودن آن ما نگهبانش هستیم. پس در حالت نازل کردن، آن را از دستبرد هر شیطان رجیمی محافظت می‌نماییم و بعد از نزول، خداوند آن‌را در قلب پیامبر و سپس امتش به ودیعه نهاد و کلماتش را از تغییر و تحریف محافظت نمود، و معانی و مفاهیم آن را در این‌که دستخوش تبدیل و دگرگونی شود حفظ کرد. پس هیچ تحریف کننده‌ای مفاهیم آن را تحریف ننماید مگر این‌که خداوند کسی را بر می‌انگیزد که حق را بیان کند، و این از بزرگ‌ترین معجزات الهی و نعمت‌های خداوندی بر بندگان مومنش می‌باشد. و از جمله محافظت قرآن از سوی خدا این است که پروردگار اهل قرآن را از دشمنانشان مصون نگاه می‌دارد، و دشمنی را بر آنان مسلط نمی‌گرداند که آنها را ریشه کن نماید.

آیه‌ی ۱۳-۱۰:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٠[الحجر: ۱۰]. «و همانا پیش از تو (نیز) درمیان دسته‌ها و گروه‌های پیشین (پیامبرانی را ) روانه کرده‌ایم».

﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ١١[الحجر: ۱۱]. «و هیچ فرستاده‌ای نزد ایشان نیامد مگر این‌که او را مسخره می‌کردند».

﴿كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١٢[الحجر: ۱۲]. «اینگونه آن (استهزاء) را به دل‌های گناهکاران داخل می‌گردانیم».

﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣[الحجر: ۱۳]. «به آن ایمان نمی‌آورند، و شیوۀ اقوام پیشین همواره چنین بوده است».

خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: اگر مشرکان شما را تکذیب کردند نگران مباش، چرا که همواره شیوۀ امت‌های گذشته چنین بوده است. ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٠و پیش از تو در میان گروه‌ها و دسته‌های گذشته پیامبرانی را فرستاده‌ایم.

﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ١١و هیچ پیامبری نزد ایشان نیامد که آنها را به حق و هدایت دعوت کند مگر این‌که او را مسخره کردند.

﴿كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ١٢هم چنان‌که تکذیب را در دل امت‌های پیشین جای دادیم، به همان شیوه نیز آن را در دل مجرمان قوم تو قرار می‌دهیم، کسانی که صفت‌شان ستمگری و افترا و تهمت زدن است. وقتی که دل‌های تکذیب کنندگان قومت در کفر و تکذیب و مسخره کردن پیامبران و ایمان نیارودن به آنان همانند دل‌های امت‌های پیشین شد آنان را گرفتار کفر و تکذیب و مسخره کردن و ایمان نیاوردن ساختم. بنابر این فرمود: ﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣(تکذیب را به دل‌های گناهکاران قومت داخل می‌گردانیم) تا به قرآن ایمان نیاورند، در حالی که قانون خدا در مورد اقوام پیشین گذشته است که هرکس به آیات خدا ایمان نیاورده هلاک و نابود می‌گردد.

آیه‌ی ۱۵-۱۴:

﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِيهِ يَعۡرُجُونَ١٤[الحجر: ۱۴]. «و اگر دری از آسمان بر آنان بگشایم و ایشان همواره از آن بالا بروند».

﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ١٥[الحجر: ۱۵]. «بی‌گمان خواهند گفت: قطعاً ما چشم بندی شده‌ایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم».

و اگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان بر آنان بگشاییم که از آن بالا بروند، و آن را به طور آشکار مشاهده کنند، بی‌گمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: ﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَاقطعاً ما چشم بندی شده‌ایم و چیزی را که واقعیت ندارد می‌بیینم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. ﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَو می‌گویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم. یعنی چیزی را که می‌بینیم حقیقت ندارد، بکله جادو است و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیده‌اند امیدی به هدایشتان نیست.

سپس خداوند نشانه‌هایی را بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آورده‌اند دلالت می‌نماید، و فرمود:

آیه‌ی ۲۰-۱۶:

﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ١٦[الحجر: ۱۶]. «و بدون شک ما در آسمان برج‌های فلکی پدید آورده و آن را بر بینندگان آراسته‌ایم».

﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ١٧[الحجر: ۱۷]. «و آن را از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ و مصون داشته‌ایم».

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ١٨[الحجر: ۱۸]. «مگر کسی که دزدکی گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال می‌کند».

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ١٩[الحجر: ۱۹]. «و زمین را گسترانیدیم و در آن کوه‌های استوار پدید آوردیم و هر چیز سنجیده‌ای در آن رویاندیم».

﴿وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ٢٠[الحجر: ۲۰]«و در آن برای شما و کسانی که روزی دهندۀ آنها نیستید اسباب زندگی قرار داده‌ایم».

خداوند متعال ضمن بیان کمال اقتدار و رحمت خویش نسبت به بندگان می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗاو همانا در آسمان ستارگان و برجهای آفریده‌ایم و نشانه‌های بزرگی پدید آورده‌ایم که انسان در تاریکی‌های دریا و خشکی به وسیلۀ آن رهیاب می‌شود. ﴿وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَو آن را برای بینندگان آراسته‌ایم، زیرا اگر ستارگان نبودند آسمان چنین منظره‌ای زیبا و شگفت‌انگیز نداشت، و این چیزی است که تماشاگران را به تامل و اندیشه در وجود آن و نظر در معانی آن و استدلال نمودن به آن بر خداوند آفریدگارش فرا می‌خواند. ﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ١٧و آسمان را از شر هر شیطان ملعون و رانده شده‌ای محفوظ داشته‌ایم و هرگاه شیطانی بخواهد از آنجا استراق سمع نماید و دزدانه چیزی را گوش کند شهاب سنگها او را دنبال خواهند کرد.

پس بیرون آسمان با ستارگان درخ‌شان مزین شده، و درون آن از رسیدن هر آفتی مصون داشته شده است.

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَیعنی گاهی اوقات برخی از شیاطین دزدکی گوش فرا می‌دهند و استراق سمع می‌کنند، ﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞبلافاصله شهاب سنگی روشن او را تعقیب می‌کند، پس یا او را می‌کشد و یا دیوانه‌اش می‌گرداند. و چه بسا شهاب آن شیطان را دریابد قبل از این‌که خبر را به دوستش برساند. پس خبر آسمان به زمین نمی‌رسد. اما گاهی اوقات شیطان آن را خبر را به دوستش می‌رساند قبل از این‌که شهاب سنگ او را دریابد، و صد دروغ دیگر به آن اضافه می‌نماید. سپس دوستش به خبر یا کلمه استدلال می‌نماید که از آسمان شنیده شده است.

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَاو زمین را گسترش دادیم به گونه‌ای که انسان‌ها و حیوانات بتوانند در گوشه و اطراف آن راه بروند و از روزی‌های آن است،اده نمایند و در آن ساکن شوند. ﴿وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَو در آن کوه‌های بزرگی قرار داده‌ایم تا آن را به اذن خدا استحکام بخشند و از تکان باز دارند. ﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖو از هر چیز سنجیده‌ای در آن رویانده‌ایم. یعنی هر چیز مفیدی که مردم بدان نیاز داشته باشند در آن پدید آورده‌ایم، از قبیل درخت‌های خرما و انگور و انواع درختان و گیاهان و معادن.

﴿وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَو در زمین برای شما اسباب زندگی از قبیل کشتزارها و چهارپایان و انواع و مشاغل و مکاسب پدید آورده‌ایم. ﴿وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَو بردگان و کنیزان و چهار پایانی را در راستای منافع و مصالحتان به شما بخشیده‌ایم که روزی آنها بر گردن شما نیست، بلکه خداوند آنها را به شما ارزانی نموده و خودش عهده‌دار روزی آنان می‌باشد.

آیه‌ی ۲۱:

﴿وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١[الحجر: ۲۱]. «و هیچ چیزی وجود ندارد مگر این‌که گنجینه‌هایش پیش ماست و آن را جز به اندازۀ معین فرو نمی‌فرستیم».

یعنی هر نوع رزق و روزی و انواع تقدیری در دست خداست و هیچ‌کس جز خداوند مالک آن نیست و گنیجنه‌های آن نزد او می‌باشد و بر حسب حکمت و رحمت گسترده‌اش به هرکس که بخواهد می‌بخشد و هرکس را که بخواهد محروم می‌کند. ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓو هیچ چیزی اعم از باران و غیره را نازل نمی‌کنیم، ﴿إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖجز به اندازه‌ای معین. پس نه از آنچه که خداوند تقدیر نموده بیشتر می‌گردد و نه کمتر.

آیه‌ی ۲۲:

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَيۡنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ٢٢[الحجر: ۲۲]. «و بادها را بارورکننده فرستادیم و به دنبال آن از آسمان آبی باراندیم و آن را به شما نوشانیدیم و شما خزانه‌دار آن نیستید».

یعنی بادهای رحمت را مسخر نمودیم تا ابرها را آبستن و بارور نماید، همانطور که جنس نر، ماده را بارور و آبستن می‌کند، و از این تلقیح به حکم خدا آب پدید می‌آید و خداوند آن را به بندگان و چهارپایان و زمین می‌نوشاند و قسمتی از آن به خاطر رفع نیازهای آنان و به اقتضای رحمت و قدرت الهی در زمین ذخیره می‌شود

﴿وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَو شما توانایی ذخیره کردن آن را ندارید، بلکه خداوند آن را برایتان ذخیره می‌سازد و به صورت چشمه سارهایی در زمین می‌جوشاند، و این احسان و مهربانی خداوند نسبت به شما است.

آیه‌ی ۲۵-۲۳:

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ٢٣[الحجر: ۲۳]. «و به یقین ما زنده می‌گردانیم و می‌میرانیم، و ما وارث هستیم».

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِينَ مِنكُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِينَ٢٤[الحجر: ۲۴]. «و یقیناً (حال) پیشینیان شما را شناخته‌ایم و به درستی که پسینیان شما را هم می‌شناسیم».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ٢٥[الحجر: ۲۵]. «و بی‌گمان پروردگار تو آنان را گرد می‌آورد و او فرزانۀ داناست».

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُیعنی او تنهاست و شریکی ندارد، مرد را از نیستی به هستی درآورده و آنها را زنده می‌گرداند، و هنگامی که اجلشان فرا رسد آنها را می‌میراند. ﴿وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَو ما وارث همۀ هستی می‌باشیم. همچنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَيۡهَا وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ٤٠[مریم: ۴۰]. «ما زمین و هر آنچه را که بر آن است به ارث می‌بریم و به‌سوی ما باز گردانده می‌شوند». و این برای خداوند مشکل و محال نیست، زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته و می‌داند که زمین چه مقدار از آنها می‌کاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده می‌گرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمی‌گرداند. او بندگانش را دوباره می‌آفریند و به نزد خود گرد می‌آورد.

﴿إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞو همانا او فرزانه‌ی داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرار می‌دهد و هرکس را طبق عملش جزا و سزا می‌دهد، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک می‌دهد و اگر عملش بد باشد به او سزای بد می‌رساند.

آیه‌ی ۲۷-۲۶:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٦[الحجر: ۲۶]. «و به راستی که انسان را از گلی خشک، گلی تیره و گندیده بیافریدیم».

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ٢٧[الحجر: ۲۷]. «و جن را پیش از این از آتش سراپا شعله بیافریدیم».

خداوند متعال نعمت و احسان خودش را بر پدرمان آدم ÷بیان می‌دارد، و آنچه را که از دشمنش ابلیس سر زد مطرح می‌نماید، و به صورت ضمنی ما را از شر و فتنۀ شیطان برحذر می‌دارد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَو ما آدم را از گل خشکیده و خمیر گشته‌ای که صدایی چون صدای سفال داشت بیافریدیم «حماء مسنون» به گلی گفته می‌شود که بر اثر ماندگاری زیاد آن رنگ و بویش تغییرکرده باشد. ﴿وَٱلۡجَآنَّو پدر جنها ابلیس را پیش از آفریدن آدم ﴿خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِاز آتشی پر حرارت بیافریدیم.

آیه‌ی ۳۰-۲۸:

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٨[الحجر: ۲۸]. «و به یاد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من از گلی خشکیده، از گل سیاه و گندیده‌ای انسانی را می‌آفرینم».

﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٢٩[الحجر: ۲۹]. «پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم در برابرش به سجده افتید».

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠[الحجر: ۳۰]. «پس فرشتگان همگی سجده کردند».

خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده انسانی را می‌آفرینم، پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم در برابرش به سجده افتید، فرشتگان همه دستور پرودگارشان اطاعت کردند. ﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠تاکیدِ بعد از تاکید است، تا بر این دلالت نماید که هیچ فرشته‌ای از سجده کردن تخلف نورزید. و این سجده به خاطر تعظیم فرمان خدا و اکرام آدم بود، زیرا آدم چیزهایی را می‌دانست که فرشتگان نمی‌دانستند.

آیه‌ی ۳۳-۳۱:

﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣١[الحجر: ۳۱]. «مگر شیطان که سرباز زد از این‌که از زمرۀ سجده‌کنندگان باشد».

﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣٢[الحجر: ۳۲]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که همراه سجده‌کنندگان سجده نبردی؟!».

﴿قَالَ لَمۡ أَكُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٣٣[الحجر: ۳۳]. «گفت: شایسته نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی سیاه و گندیده آفریده‌ای سجده کنم».

﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ٣١مگر شیطان که سرباز زد از این‌که از زمرۀ سجده کنندگان باشد. و این نخستین عداوت و دشمنی او با آدم و فرزندانش بود. خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نیستی؟ گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده آفریده‌ای سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.

آیه‌ی ۳۵-۳۴:

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ٣٤[الحجر: ۳۴]. «(خداوند) فرمود: پس از بهشت بیرون شو، بی‌گمان تو رانده شده‌ای».

﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٣٥[الحجر: ۳۵]. «و به راستی تا روز قیامت لعنت (خدا) بر توست».

خداوند به عنوان مجازات کفر ورزیدن و خود بزرگ بینی‌اش بدو فرمود: ﴿فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞاز بهشت بیرون شو، همانا تو رانده شده و مطرود بوده و از هر خوبی بدور هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٣٥و لعنت و نکوهش و دوری از رحمت خدا تا روز قیامت بر توست. این آیه و امثال آن مبین آن است که شیطان بر کفر و دوری‌اش از خیر ادامه خواهد داد.

آیه‌ی ۳۸-۳۶:

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٣٦[الحجر: ۳۶]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که (مردمان) برانگیخته می‌شوند مرا مهلت بده».

﴿قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ٣٧[الحجر: ۳۷]. «گفت: به یقین تو از مهلت یافتگانی».

﴿إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٣٨[الحجر: ۳۸]. «تا روز (و) وقت معین».

شیطان گفت: پروردگارا!تا روزی که مردمان دوباره زنده می‌شوند و برانگیخته خواهند شد مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین. یعنی تا روزی که زمان فرا رسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت، اما نه به خاطر احترام و بزرگی‌اش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را می‌پذیرد، از کسی که پنین نیست مشخص گردد. بنابر این خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته و آنچه را که شیطان از ما می‌خواهد برایمان توضیح داده‌است.

آیه‌ی ۴۱-۳۹:

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٣٩[الحجر: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی (گناهان) را در زمین برایشان زیبا جلوه می‌دهم و همگی آنان را گمراه می‌نمایم».

﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٤٠[الحجر: ۴۰]. «مگر بندگان برگزیده و پاکیزه‌ات از میان آنان».

﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌ٤١[الحجر: ۴۱]. «گفت: این راه درستی است که دقیقاً راه به‌سوی من دارد».

شیطان گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی دنیا را برایشان زیبا و آراسته جلوه می‌دهم و آنها را فرا می‌خوانم تا آن را بر آخرت ترجیح داده و بر انجام هر گناهی فرمانبردارم باشند. ﴿وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَهمگی آنان را از راه راست و صراط مستقیم باز می‌دارم. ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٤٠مگر بندگان برگزیده و پاکیزۀ تو از میان ایشان. یعنی کسانی که آنها را به خاطر ایمان و اخلاص و توکل‌شان برگزیده‌ای. ﴿هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌاین راه درست و راستی است که انسان را به من و بهشت می‌رساند.

آیه‌ی ۴۴-۴۲:

﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ٤٢[الحجر: ۴۲]. «بی‌گمان تو بر بندگانم سلطه و قدرتی نداری مگر گمراهانی که از تو پیروی می‌کنند».

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٣[الحجر: ۴۳]. «و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان است».

﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤[الحجر: ۴۴]. «جهنم هفت در دارد و برای هر دری از آنان بهره‌ای مشخص وجود دارد».

تو بر بندگانم تسلطی ندارد تا آنها را به‌سوی هر نوع گمراهی بکشانی، زیرا خداوند آنها را به سبب بندگی کردن و پرستش پروردگار و اطاعت‌شان از دستورات او یاری نموده و از شر شیطان در امان نگاه داشته است. مگر آن کسی‌که از گمراهان که به جای اطاعت از خداوند بخشنده به دوستی تو و اطاعت از تو خشنود شده است. ﴿مِنَ ٱلۡغَاوِينَ«غوی» ضد «رشد» است، و «غاوی» کسی است که حق را بشناسد اما آن را ترک کند. و «ضال» کسی است که حق را بدون شناخت ترک نماید.

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٣و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان یعنی شیطان و لشکریانش می‌باشد. ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖجهنم هفت در دارد و برای هر یک از دیگری پایین‌تر است. ﴿لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌو هر دری از پیروان ابلیس بر حسب اعمالشان بهره‌ای مشخص است. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥[الشعراء: ۹۴-۹۵]. «پس همۀ گمراهان و لشکریان شیطان بر روی صورت به جهنم انداخته می‌شوند».

پس از آنکه خداوند شکنجه و عذاب سختی را که برای پیروان شیطان آماده کرده است بیان نمود، فضل بزرگ و نعمت پایداری را که برای دوستانش تدارک دیده است نیز بیان نموده و فرمود:

آیه‌ی ۵۰-۴۵:

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ٤٥[الحجر: ۴۵]«بی‌گمان پرهیزگاران در باغ‌ها و چشمه‌ساران به سر می‌برند».

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ٤٦[الحجر: ۴۶]. «به سلامت و اطمینانِ خاطر به آن جا وارد شوید».

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ٤٧[الحجر: ۴۷]. «و کینه‌ای را که در سینه‌های آنان است بیرون می‌کشیم (و) برادرانه بر تخت‌ها روبروی هم می‌نشینند».

﴿لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ٤٨[الحجر: ۴۸]. «در آن جا رنجی به آنان نمی‌رسد، و از آنجا بیرون نمی‌گردند».

﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٤٩[الحجر: ۴۹]. «بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم».

﴿وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠[الحجر: ۵۰]. «و همانا عذاب من عذابی دردناک است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَبیگمان پرهیزگاران که از اطاعت شیطان و از همۀ گناهانی که شیطان آنها را به‌سوی آن فرا می‌خواند پرهیز می‌نمایند، ﴿فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍدر باغ‌ها و چشمه سارانند، باغهایی که انواع درختان در آن موجود است و در همۀ اوقات میوه‌های لذیذ ببار می‌آورند.

و به هنگام وارد شدنشان به باغهای بهشت به آنان گفته می‌شود: ﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ٤٦با اطمینان خاطر و بدون هراس از مرگ و خواب و بیماری و خستگی، و از بین رفتن نعمت‌هایی که از آن بهره‌مند هستید، و یا کاسته شدن از آن، و بدون هراس از بیماری و اندوه، و سایر ناراحتی‌ها وا رد آن شوید. ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّو کینه‌ای را که در سینه‌های آنان است بیرون می‌کشیم، پس دل‌هایشان صاف شده و یکدیگر را دوست می‌دارند.

﴿إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَو برادرانه بر تخت‌ها روبروی هم می‌نشینند. این آیه دلالت می‌نماید که اهل بهشت به دید و بازدید همدیگر می‌روند و گرد هم جمع می‌شوند و با یکدیگر رفتار خوبی دارند و روبروی هم می‌نشینند و بر این تخت‌ها که بر لولو و انواع جواهرات مزین گشته‌اند تکیه می‌دهند.

﴿لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞو هیچ رنج ظاهری و باطنی به آنان نمی‌رسد، زیرا خداوند به آنها زندگی کاملی می‌دهد که هیچ افتی به آن راه ندارد، ﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَو از آن جا بیرون نمی‌گردند. و در همۀ اوقات در آنجا هستند.

پس از آنکه خداوند از میان مخلوقات خویش به ذکر بهشت و جهنم پرداخت که باعث تشویق و ترس می‌شود، از میان صفت‌های خویش نیز آنچه را که موجب ترس و تشویق می‌شود بیان کرد و فرمود: ﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓبه بندگانم خبر قطعی بده، خبری که بد لایل روشن مورد تایید قرار گرفته است، که ﴿أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُبی‌گمان من آمرزندۀ مهربانم، زیرا وقتی آنها از کمال رحمت و آمرزش الهی مطلع گردند و می‌کوشند تا با اتخاذ اسبابی که انسان را به رحمت وی می‌رساند خود را مشمول رحمتش بگردانند، و از گناهان دست بکشند، و توبه نمایندف تا به آمرزش او دست یابند.

با وجود این نباید امید به توبه و رحمت الهی آنها را به بی‌خبری و بی‌خیالی بکشاند، پس آنان را خبر ده که ﴿وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠و عذابم نیز دردناک است. یعنی در حقیقت عذابی حز عذاب خداوند وجود ندارد، عذابی که نمی‌توان مقدار و اندازۀ آن را تعیین کرد، و ماهیت و حقیقت آن را درک نمود. پناه می‌بریم به خدا از عذابش. و هرگاه بندگان به یقین دانستند که ﴿. . . لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦[الفجر: ۲۵-۲۶]. «هیچ‌کس به مانند عذاب کردن او، عذاب نکند. و هیچ‌کس چون در بند کشیدن او، در بند نکشد». پرهیز خواهند کرد و از هر سببی که باعث عذاب آنها شود دوری خواهند جست. پس شایسته است که قلب بنده همواره در میان بیم و امید باشد. پس چون به رحمت و مغفرت و احسان پروردگارش بنگرد در او امید به وجود می‌آید، و چون به گناهان و تقصیر و کوتاهی ورزیدنش در حقوق پروردگارش بنگرد در او ترس به وجود می‌آید و از گناه دست می‌کشد.

آیه‌ی ۵۶-۵۱:

﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ٥١[الحجر: ۵۱]. «و از مهمانان ابراهیم، به آنان خبر ده».

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ٥٢[الحجر: ۵۲]. «زمانی که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم گفت: ما از شما بیمناکیم».

﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ٥٣[الحجر: ۵۳]. «گفتند: نترس، بدون شک ما تو را به فرزندی دانا مژده می‌دهیم».

﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِي عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ٥٤[الحجر: ۵۴]. «ابراهیم گفت: آیا چنین مژده‌ای را به من می‌دهید درحالیکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه مژده می‌دهید؟».

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَ٥٥[الحجر: ۵۵]. «گفتند: ما تو را به راستی مژده داده‌ایم. پس از ناامیدان مباش».

﴿قَالَ وَمَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦[الحجر: ۵۶]. «گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ٥١و آنها را از داستان عجیب مهمانان ابراهیم خبر ده، زیرا وقتی داستان پیامبران را برای آنان بیان کنی عبرت می‌گیرند و به آنان اقتدا می‌نمایند، به ویژه ابراهیم خلیل ÷که خداوند ما را دستور داده است از آیین او پیروی کنیم و مهمانانش فرشتگان بودند که خداوند افتخار میزبانی آنها را به ابراهیم داد.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗازمانی که بر او وارد شدند و به ابراهیم سلام کردند، ابراهیم در جواب سلام آنها گفت، ﴿إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَما از شما می‌ترسیم، چون وقتی پیش ابراهیم آمدند گمان کرد آنها مهمان هستند، و شتابان به خانه رفت و برای پذیرایی آنها گوساله‌ای بریان شده آورد و پیش آنها گذاشت. وقتی دید که به آن دست نمی‌زنند از آنها ترسید که مبادا دزد و یا افرادی از این قبیل باشند.

فرشتگان به ابراهیم گفتند: ﴿لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖنترس، ما تو را به فرزندی دانا مژده می‌دهیم. و این اسحاق ÷بود. از این مژده بر می‌آید که فرزند پسر است نه دختر. و علیم به معنی دارندۀ دانش فراوان است. و در آیه‌ای دیگر آمده است. ﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١١٢[الصافات: ۱۱۲]. «و او را به اسحاق که پیامبری از صالحین بود مژده دادیم».

ابراهیم با تعجب از این مژده گفت: ﴿أَبَشَّرۡتُمُونِيآیامرا به فرزندی مژده می‌دهید، ﴿عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُدر حالی که پیری به من رسیده است؟ و این نوعی ناامیدی بود. ﴿فَبِمَ تُبَشِّرُونَپس به چه صورت و بنا بر کدام قاعده مرا مژده می‌دهید. در حالی که اسباب بچه دار شدن در ما وجود ندارد؟

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّگفتند: ما تو را به چیز راست و درستی که هیچ شکی در آن نیست مژده داده‌ایم، چون خداوند بر هر چیز تواناست، و شما به ویژه‌ای اهل این خانه رحمت خدا و برکات او بر شماست، پس جای تعجب نیست که فضل خدا و احسان او شامل حال شما گردد. ﴿فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِينَبنابر این از ناامیدانی مباش که خیر را بعید می‌دانند، بلکه همواره به فضل و احسان خدا امیدوار باش. ابراهیم در پاسخ به آنان گفت:

﴿قَالَ وَمَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦و چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس می‌شود مگر گمراهانی که از قدرت و عظمت خدا بی‌خبرند؟ اما کسی که خداوند هدایت و دانش فراوان به او ارزانی نموده است ناامیدی به وی راهی ندارد، چون می‌داند که رحمت الهی از طریق اسباب و وسایل و را ههای زیادی به دست می‌آید. سپس وقتی که فرشتگان این مژده را به او دادند دانست که آنها برای این امر مهمی فرستاده شده‌اند.

آیه‌ای ۶۰-۵۷:

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٧[الحجر: ۵۷]. «گفت: ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید؟».

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ٥٨[الحجر: ۵۸]. «گفتند: ما به‌سوی قوم گناهکاران فرستاده شده‌ایم».

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥٩[الحجر: ۵۹]. «جز خانوادۀ لوط، بی‌گمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم».

﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٦٠[الحجر: ۶۰]. «مگر همسرش که مقرر نموده‌ایم از بازماندگانِ در عذاب باشد».

ابراهیم ÷به فرشتگان گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید و برای چه فرستاده شده اید؟

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَگفتند: ما به‌سوی قوم فرستاده شده‌ایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازات‌شان کنیم.

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥٩مگر لوط و خانواده‌اش که ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٦٠مگر همسرش که مقرر نموده‌ایم از بازماندگان و باقی ماندگان در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان در مورد هلاک کردن آنها جر و بحث نمود، پس به او گفته شد: ﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی می‌آید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند».

آیه‌ی ۶۶-۶۱:

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١[الحجر: ۶۱]. «پس هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط آمدند».

﴿قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ٦٢[الحجر: ۶۲]. «گفتند: شما قومی ناشناخته هستید».

﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ٦٣[الحجر: ۶۳]. «گفتند: بلکه برای تو چیزی آورده‌ایم که در آن شک می‌کردند».

﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٦٤[الحجر: ۶۴]. «و حق را برای تو آورده‌ایم و ما راستگو هستیم».

﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ٦٥[الحجر: ۶۵]. «بنابراین در پاسی از شب خانواده‌ات را بردار و از اینجا برو، و خودت از پسِ ایشان حرکت کن، و کسی از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا بروید که دستور داده می‌شوید».

﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ٦٦[الحجر: ۶۶]. «و ما به لوط این را وحی نمودیم که همۀ آنان بامدادان نابود و ریشه‌کن خواهند شد».

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١و هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، ﴿قَالَلوط به آنان گفت: ﴿إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَشما قومی ناآشنا هستید. یعنی شما را نمی‌شناسم و نمی‌دانم چه کسی هستید. ﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ٦٣گفتند: بلکه برای تو چیزی آورده‌ایم که در آن شک می‌کردند. یعنی به همراه خود عذابی آورده‌ایم که آنها در آن شک می‌کردند، و چون آنها را به آن تهدید می‌نمودی تو را تکذیب می‌کردند. ﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّو واقعیت و حقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست به نزد تو آورده‌ایم ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَو ما در آنچه به تو گفتیم راستگو هستیم. ﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِبنابر این در پاسی از شب وقتی که مردم به خواب می‌روند خانواده‌ات را بردار و از اینجا برو، و (سعی کن) هیچ‌کس محل شب روی شما را نداند، ﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞو خودت از پس ایشان حرکت کن و کسی از شما پشت سر خود را نگاه نکند. یعنی زود حرکت کند و شتابان بروید. ﴿وَٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَو به همانجا بروید که دستور داده می‌شوید. گویا راهنمایی همراه آنان بوده است که آنها راهنمایی می‌نمود به کجا بروند. ﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَو ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، ﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَصبح هنگام عذابی آنها فرا خواهد گرفت که نابودشان می‌نماید.

آیه‌ی ۷۷-۶۷:

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡتَبۡشِرُونَ٦٧[الحجر: ۶۷]. «و اهل شهر شادی کنان آمدند».

﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨[الحجر: ۶۸]. «گفت: اینان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مکنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩[الحجر: ۶۹]. «و از خداوند بترسید و مرا خوار نکنید».

﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٠[الحجر: ۷۰]. «گفتند: مگر ما تو را از مردمان نهی نکردیم؟».

﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٧١[الحجر: ۷۱]. «گفت: این‌ها دختران من هستند اگر می‌خواهید کاری کنید».

﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ٧٢[الحجر: ۷۲]. «به جای تو سوگند که آنان در مستی خود سرگشته‌اند».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ٧٣[الحجر: ۷۳]. «پس هنگام طلوع آفتاب فریادِ مرگبار ایشان را فرا گرفت».

﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ٧٤[الحجر: ۷۴]. «و آنجا را زیر و رو کردیم و با سنگپاره‌هایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ٧٥[الحجر: ۷۵]. «بی‌گمان در این برای هوشمندان نشانه‌هایی است».

﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ٧٦[الحجر: ۷۶]. «و به راستی آن (شهر) بر سر راهی است که پیوسته محل عبور و مرور است».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧[الحجر: ۷۷]. «بی‌گمان در این، نشانه‌های بزرگی برای مؤمنان است».

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِو اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند ﴿يَسۡتَبۡشِرُونَدر حالی که آمدن مهمانان لوط و زیبایی آنها را به یکدیگر مژده می‌داند و خوشحال بودند که آنها قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند با آنان انجام دهند و این بدان خاطر بود که آنها می‌خواستند با مهمانان لوط عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا خانۀ لوط رسیدند و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید، و اگر از خدای نمی‌ترسید مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید و با انجام عمل زشت با آنها به آنان بی‌حرمتی نکنید.

﴿قَالُوٓاْآنان در پاسخ لوط که گفت: مرا رسوار نسازید، فقط گفتند: ﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَآیا ترا از مردمان نهی نکردیم؟ و این‌که آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را بر حذر داشته بودیم، و هرکس که بر حذر داشته شود عذری ندراد. ﴿قَالَلوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود گفت: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَاین‌ها دختران من هستند و آنها را به ازدواج شما در می‌آورم. اما آنان از به سخن لوط توجهی نکردند، بنابر این خداوند به پیامبرش محمد صفرمود: ﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَبه جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردانند. و مستی و گمراهی آنها عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، به گونه‌ای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمی‌کردند.

وقتی که فرستادگان حالت خود را برای لوط بیان کردند ناراحتی او دور شد و دستور پروردگارش را فرمان برد و شب هنگام با خانواده‌اش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند، اما اهل شهر را، ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَبه هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه عذاب برایشان سخت‌تر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت. ﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَاو شهر آنها را زیر و رو کردیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍو با سنگپاره‌هایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم. و این سنگ‌ها آنان‌را که از شهر می‌گریختند دنبال می‌کرد.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ٧٥بدون شک در داستان قوم لوط برای کسانی که فکر و تامل می‌کنند، و دارای بینش و فراست هستند نشانه‌هایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را می‌فهمند، و می‌دانند که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید و به ویژه بر ارتکاب این عمل زشت و بزرگ گستاخ شود خداوند او را با سخت‌ترین عذاب مجازات می‌نماید، زیرا چنین کسی بر ارتکاب سخت‌ترین بدی جرأت نموده است پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.

﴿وَإِنَّهَاو همانا شهر قوم لوط، ﴿لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍبر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید آن را می‌بیند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧و بدون شک این داستان برای مومنان مایۀ عبرت است.

از جمله درس‌هایی که ازاین داستان آموخته می‌شود می‌توان به امور ذیل اشاره نمود:

۱- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم، زیرا لوط ÷از پیروان او بود و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود، پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید بدانگاه که سزاوار آن گشتند فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابرهیم بروند و به او مژدۀ فرزند دهند و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط مجادله و گفتگو کردف و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد.

۲- از آنجا که مردم آن سرزمین همشهری لوط ÷بودند ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد: «زمان عذاب آنها صبح فرداست»، احساس کرد این زمان برای عذاب آنها دور است.

۳- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد می‌گرداند، و چون آنها به نهایت شرارت و طغیان برسند عذابی را که سزوار آن می‌باشند بر آنها می‌فرستد.

آیه‌ی ۷۹-۷۸:

﴿وَإِن كَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ لَظَٰلِمِينَ٧٨[الحجر: ۷۸]. «و اهل «ایکه» همانا ستمکار بودند».

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖ٧٩[الحجر: ۷۹]. «پس از آنان انتقام گرفتیم، و هر دوی آنان بر سر راهی واضح و آشکار هستند».

اهل ایکه قوم شعیب هستند. خداوند آنها را به «ایکه» منسوب نموده است، و «ایکه» به معنی باغ پر درخت می‌باشد، تا خداوند نعمت خود را بر آنها یادآور شود. اما آنها وظیفه‌ی خود را انجام ندادند، بلکه پیامبرشان شعیب نزدشان آمد و آنها را به توحید و یکتاپرستی و رعایت پیمانه و وزن فرا خواند، و به طور جدی در این موارد با آنان گفتگو نمود، اما آنها به ستمشان در حق خدا و خلق ادامه دادند. بنابر این خداوند آنها را ستمگر نماید. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡپس از آنان انتقام گرفتیم، و عذاب ﴿يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ[الشعراء: ۱۸۹]. روز سآیه که عذاب بزرگی بود آنها را فرا گرفت. ﴿وَإِنَّهُمَاو سرزمین قوم لوط و اهل ایکه، ﴿لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖبر سر راهی آشکار هستند که هر وقت مسافران از کنار آن بگذرند آثار آنها را مشاهده خواهند کرد و خردمندان از آن عبرت می‌گیرند.

آیه‌ی ۸۴-۸۰:

﴿وَلَقَدۡ كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٨٠[الحجر: ۸۰]. «و به راستی اهل حجر پیامبران را دروغگو انگاشتند».

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَا فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَ٨١[الحجر: ۸۱]. «و آیات خود را برای ایشان فرستادیم ولی آنان روی گردان بودند».

﴿وَكَانُواْ يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ٨٢[الحجر: ۸۲]. «و از کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشیدند و خاطر جمع بودند».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ٨٣[الحجر: ۸۳]. «پس بامدادان فریاد و صدای مرگباری ایشان را فرا گرفت».

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٤[الحجر: ۸۴]. «و آنچه به دست می‌آوردند (عذاب الهی را) از ایشان دفع نکرد».

خداوند متعال از اهل «حجر» خبر می‌دهد و آنها قوم صالح بودند که در حجر حجاز سکونت داشتند. خداوند خبر می‌دهد که آنان پیامبران را تکذیب کردند. یعنی حضرت صالح را تکذیب نمودند وهر کس یک پیامبر را تکذیب نماید در حقیقت همۀ پیامبران را تکذیب کرده است، زیرا دعوت همۀ پیامبران یکی است و تکذیب یکی از پیامبران تنها تکذیب او محسوب نمی‌شود بلکه در واقع تکذیب حقی است که همۀ پیامبران در آوردن آن مشترک هستند.

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَاو ما آیات خود را برای ایشان فرستادیم که بر صحت حقی که صالح آورده بود دلالت می‌نمود، و از جملۀ آن نشانه‌ها و آیات شتر بود. ﴿فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَآنها از روی تکبر و گردنکشی از نشانه‌های خداوند روی گردان بودند، ﴿وَكَانُواْو از بس که خداوند به آنها نعمت داده بود، ﴿يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَاز کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشیدند به گونه‌ای که از وقوع خطرها در سرزمین خود درآمان بوند. پس اگر شکر نعمت را به‌جای آورده و پیامبرشان صالح را تصدیق می‌نمودند خداوند روزی‌ها را برای آنان سرازیر می‌نمود، و با انواع پاداش و نیکی در دنیا و آخرت آنها را مورد تکریم قرار می‌داد. اما وقتی پیامبر را تکذیب کردند و شتر را پی زدند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند، و گفتند: ﴿يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ[الأعراف: ۷۷]. «ای صالح ! آنچه را که به وعده می‌دهی بیاور اگر از فرستاده شدگان هستی»؟. ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ٨٣بامدادان صدایی مرگبار ایشان را فرا گرفت و دل‌هایشان از جای کنده شد و در خانه‌هایشان خشکیده و بی‌جان نقش بر زمین شدند، اضافه بر رسوایی و نفرینی که بدرقۀ راه آنان است.

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٨٤و ثروت و کسب و کارشان عذاب الهی را از ایشان دفع نکرد، چون فرمان خدا وقتی بیاید کثرت لشکر و نیروی یاوران و زیادی اموال نمی‌تواند آن را برگرداند.

آیه‌ی ۸۶-۸۵:

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ٨٥[الحجر: ۸۵]. «و آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو قرار دارد، جز به حق نیافریده‌ایم، و بی‌گمان قیامت خواهد آمد، پس به صورتی نیک در گذر و چشم پوشی کن».

﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ٨٦[الحجر: ۸۶]. «بی‌گمان پروردگارت آفرینندۀ دانا است».

ما آسمان و زمین را آنطور که دشمنان خدا گمان می‌برند بیهوده به وجود نیاورده‌ایم، بلکه آنها را جز به حق نیافریده‌ایم و برخی از این حقانیت عبارت است از این‌که آسمان‌ها و زمین و آنچه که در این دو می‌باشد دلیلی است بر کمال آفریننده واقتدار و گستردگی رحمت و حکمت و دانش فراگیر وی، و این‌که عبادت جز به او شایسته نیست. ﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞهیچ شکی در به وقوع پیوستن قیامت نیست، چرا که آفرینش نخستین آسمان‌ها و زمین از آفرینش مجدد آنها بزرگتر است. ﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَپس به نحوی نیک درگذر، گذشتی که هیچ اذیتی در آن نیست، بلکه در مقابل بدکار نیکی کن و گناهانش را ببخش، تا از جانب پروردگارت پاداش زیادی دریابی، زیرا آنچه آمدنی است من (نویسندۀ تفسیر) به معنایی بهتر از آنچه در اینجا بیان نمودیم دست یافته‌ایم و آن این است که آنچه بدان دستور داده شده است گذشت نیکوست. یعنی گذشتی سالم که از کینه بدور باشد، و بدور از اذیت گفتاری و رفتاری باشد، نه گذشت غیر نیکو، و آن عبارت است از گذشتی که در جای مناسب خودش نباشد، پس جایی که باید عقوبت و سزا دهد، نباید گذشت نماید. مانند مجازات کردن متجاوزان ستمکار که جز مجازات چیزی برایشان مفید نیست. و این معنی درست آیه است. ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُو پروردگارت آفرینندۀ هر مخلوقی است. ﴿ٱلۡعَلِيمُهمه چیز را می‌داند، و هیچ‌کس از همۀ موجوداتی که دانش او بر آن احاطه دارد و آن را آفریده است نمی‌تواند او را ناتوان کند.

آیه‌ی ۹۳-۸۷:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ٨٧[الحجر: ۸۷]. «و به راستی که سبع المثانی و قرآن بزرگ را به تو داده‌ایم».

﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٨٨[الحجر: ۸۸]. «و به آنچه گروههایی از آنان‌را بهره‌مند ساخته‌ایم چشم مدوز، و بر آنان غمگین مباش، و بال مهربانی خود را برای مؤمنان بگستران».

﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ٨٩[الحجر: ۸۹]. «و بگو: من بیم دهندۀ آشکارم».

﴿كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ٩٠[الحجر: ۹۰]. «همان‌گونه که (عذاب را) بر تقسیم کنندگان (قرآن) فرود آوردیم».

﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ٩١[الحجر: ۹۱]. «کسانی‌که قرآن را بخش بخش کردند».

﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٢[الحجر: ۹۲]. «سوگند به پروردگارت که حتماً جملگی ایشان را باز خواست خواهیم کرد».

﴿عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٣[الحجر: ۹۳]. «از آنچه که می‌کردند».

خداوند نعماتی را که به پیامبر داده است یادآور شده و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِيما «سبع المثانی» را به تو داده‌ایم طبق قول صحیح «سبع المثانی» عبارت است از هفت سورۀ طولانی بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، و توبه یا این‌که منظور سورۀ فاتحه است، چون هفت آیه دارد. در این صورت ﴿وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَکه بر آن عطف شده از قبیل عطف عام بر خاص است. و دلیل این‌که آن هفت سوره را «المثانی» نامیده‌اند این است که در آنها مسایل توحید، علوم غیب و احکام مهم و بزرگ زیاد ذکر شده است.

و توجیه نظریه‌ای که می‌گوید: منظور از «سبع المثانی» سورۀ فاتحه می‌باشد این‌گونه است که سورۀ فاتحه هفت آیه داشته و در هر رکعت تکرار می‌شود.

خداوند «سبع المثانی» و قرآن بزرگ را به پیامبر داده است، و در حقیقت بهترین چیز را به او بخشیده است که سبقت جویندگان در آن با یکدیگر به مسابقه می‌پردازند و مایۀ شادی مومنان می‌شود. ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ٥٨[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت الهی باید شاد شوند، و آن بهتر از چیزهایی است که آنان جمع می‌نمایند». بنابر این پس از آن فرمود: ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡبه آنچه گروه‌هایی از آنان را بهره‌مند نموده‌ایم چشم مدوز. یعنی ثروت و لذت‌های دنیا که بزهکاران از آن بهره‌مند ساخته‌ایم و جاهلان فریب آن را خورده‌اند نباید تو را شگفت زده نماید، طوری که فکرت بدان مشغول شود، بلکه «سبع المثانی» و قرآن بزرگ که عطیۀ خداوند به تو می‌باشد باید شما را بی‌نیاز سازد. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ، و بر آنان غمگین مباش، زیرا هیچ خیر و نفعی از آنها انتظار نمی‌رود. اما خداوند مومنا را به تو داده است که بهترین جایگزین برای آنها هستند. ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَو بال مهربانی خویش را برای مومنان بگستران. یعنی با آنها نرمی و مهربانی کن و با محبت و اکرام و اخلاق و رفتار نیک با آنان رفتار کن.

﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ٨٩و بگو: همانا من بیم دهنده‌ی آشکارم. یعنی وظیفۀ شما رساندن پیام خدا به دور و نزدیک به دوست و دشمن، و بر حذر داشتن آنان است، و هرگاه چنین کردی چیزی از حساب آنها بر تو نیست، و هیچ چیزی از حساب تو بر آنها نمی‌باشد.

﴿كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ٩٠همانطور که عذاب را بر کسانی فرو فرستادیم که ادعا می‌کردند آنچه آورده‌ای باطل است، و تلاش می‌کردند مردم را از راه خدا باز دارند.

﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ٩١آنانکه قرآن را به قسمت‌ها و بخش‌ها تقسیم کردند، و در آن طبق خواست خود سخن گفتند، برخی می‌گفتند جادو است و برخی می‌گفتند فال و رمالی است و برخی دیگر می‌گفتند ساخته و پرداختۀ (محمد) است، و دیگر سخنان کافران که قرآن را دروغ می‌انگاشتند، و آن را به باد انتقاد و ایراد می‌گرفتند تا مردم را از ایمان آوردن به آن باز دارند.

﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٩٢و سوگند به پروردگارت از همگی کسانی که قرآن را مورد عیبجویی و انتقاد و تحریف تبدیل قرار دادند پرس و جو به عمل خواهیم آورد. ﴿عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٣از آنچه که می‌کردند. و این بزرگ‌ترین هشدار به آنان است تا از آنچه انجام می‌دهند باز آیند.

آیه‌ی ۹۶-۹۴:

﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٩٤[الحجر: ۹۴]. «پس آشکار کن آنچه را که بدان فرمان داده می‌شوی، و از مشرکان روی بگردان».

﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥[الحجر: ۹۵]. «بی‌گمان ما تو را از (شر) استهزا کنندگان محفوظ می‌داریم».

﴿ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٩٦[الحجر: ۹۶]. «کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار می‌دهند در اینده‌ای زود (حقیقت را) خواهند دانست».

سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا به آنان توجه نکند و آنچه را خداوند بدان فرمان داده است آشکارا بیان نمایدف و فرمان الهی را برای عموم مردم اعلان دارد، و هیچ مانعی نباید او را از بیان آشکار فرمان الهی باز دارد و سخن و گفته‌های بزهکاران او را از انجام مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، منصرف نماید. ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَو از مشرکان روی بگردان. یعنی به آنان توجه نکن و در برابر ناسزا گویی آنها به مقابله به مثل متوسل نشو، و به کار خودت بپردازد. ﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥بدون شک ما تو را از شر و مکر کسانی که پیام و رسالتت را به باد تمسخر می‌گیرند، مصون و محفوظ می‌داریم. و این وعدۀ الهی به پیامبرش است که مسخره کنندگان نمی‌توانند زیانی به او برسانند، و خداوند مسخره کنندگان را با انواع عذاب‌ها مجازات خواهد کرد و پیامبرش را از شر آنان در امان خواهد داشت.

و خداوند چنین نمود، زیرا هرکس پیامبر و پیامش را به تمسخر گرفت او را نابود نمود، و به بدترین صورت شکست داد. سپس خداوند یکی دیگر از ویژگیهای آنها را بیان نمود، و آن این‌که همانگونه پیامبر را مسخره می‌کنند، خداوند را نیز خشمگین می‌نمایند:

﴿ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚکسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار می‌دهند در حالی که خداوند پروردگار و آفرینندۀ آنان است. ﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَو آنها بدون شک وقتی به قیامت بازگردانده شوند زشتی کارهایشان را خواهند دانست.

آیه‌ی ۹۹-۹۷:

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ٩٧[الحجر: ۹۷]. «و به راستی می‌دانیم که از آنچه می‌گویند دلت تنگ می‌شود».

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ٩٨[الحجر: ۹۸]. «پس پروردگارت را به پاکی یاد کن و از سجده کنندگان باش».

﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩[الحجر: ۹۹]. «و پروردگارت را تا هنگامی که مرگ به سراغت می‌آید پرستش کن».

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ٩٧و بدون شک ما می‌دانیم که از تکذیب و تمسخر آنان دلتنگ می‌شوی، پس ما توانایی آن را داریم که آنها را ریشه کن کرده و هر چه زودتر به سزای اعمال‌شان برسانیم. اما خداوند به آنان مهلت می‌دهد ولی آنها را فراموش نمی‌نماید. پس تو ای محمد! ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ٩٨خداوند را به کثرت یاد کن و تسبیح و ستایش او را زیاد بگو، و نماز زیاد بخوان، زیرا این کار به تو شرح صدر می‌دهد و تو را بر انجام کارهایت کمک می‌نماید. ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ٩٩و در همۀ اوقات از نزدیکی جستن به خداو انجام عبادت‌ها و استمداد بجوی. و پیامبر صدستور پروردگارش را فرمان برد و همواره به عبادت مشغول بود تا این‌که مرگ به سراغش آمد و به ملکوت اعلی پیوست.

پایان تفسیر سوره‌ی حجر

تفسير سوره‌ی نحل

مکی و ۱۲۸ آیه است.

آیه‌ی ۲-۱:

﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١[النحل: ۱]. «فرمان خداوند در رسیده، پس در آن شتاب مکنید. او پاک است و برتر از چیزهایی است که شریک او می‌سازید».

﴿يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ٢[النحل: ۲]. «به ارادۀ خویش فرشتگان را همراه با وحی بر هرکس از بندگانش که بخواهد نازل می‌کند (تا این پیام را به مردم برسانند) که جز من معبود بر حقی نیست. پس از من بپرهیزید و تقوا پیشه کنید».

خداوند متعال ـ در حالی که آنچه را وعده داده است نزدیک و وقوع آن را محقق می‌داند ـ می‌فرماید: ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُفرمان خداوند «قیامت» به زودی می‌آید، پس در آن شتاب نورزید، زیرا هر آنچه که می‌آید نزدیک است. ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَاو پاک و برتر از انباز و شرکایی است که شریک وی می‌سازید. پاک است از این‌که شریک و فرزند و همسر و همتایی داشته باشد، و پاک است از دیگر چیزهایی که شایستۀ شکوهش نیست یا با کمال او منافات داشته باشد.

هنگامی‌که خویشتن را از آنچه که مشرکان او را بدان توصیف می‌نماید مبرا ساخت، به بیان وحی پرداخت که بر پیامبرانش نازل می‌نماید، و این امری است که موجب می‌شود در رابطه با بیان صفات کمالی که به خداوند نسبت داده می‌شوند، از او تعبیت نمود. پس فرمود: ﴿يُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِفرشتگان را با وحی می‌رستد که مایۀ حیات ارواح است، ﴿عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِبر هرکس از بندگانش که صلاحیت بر دوش کشیدن بار رسالت او را داشته باشد و چکیده و محور دعوت همۀ پیامبران این است که، ﴿أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠به مردم بیاموزند هیچ معبودی به حقی جز «الله» وجود ندارد. یعنی اساس دعوت پیامبران شناخت خدا و یگانه دانستن او در صفات الوهیت است. و این‌که خداوند به یگانگی پرستش شود. و پروردگار متعال این مطلب را در تمامی کتاب‌هایش و توسط همۀ پیامبرانش به صورت جدی تذکر داده است. و همۀ آیین‌ها را چنان تدوین نموده است که به‌سوی آن دعوت نمایند و با مخالفان این طریقه مبارزه کنند، سپس دلایل این امر را بیان نمود و فرمود:

آیه‌ی ۹-۳:

﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ تَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣[النحل: ۳]. «آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است. او از آنچه شریکش می‌سازند برتر و والاتر است».

﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٤[النحل: ۴]. «انسان را از نطفه‌ای آفریده است، آنگاه ستیزه‌جویی آشکار است».

﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاۖ لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ٥[النحل: ۵]. «و چهارپایان را برای شما آفریده که در آنها برایتان وسیلۀ گرما و بهره‌هایی دیگر است، واز آنها می‌خورید».

﴿وَلَكُمۡ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسۡرَحُونَ٦[النحل: ۶]. «و برایتان در آنها زیبایی است وقتیکه آنها را (شامگاهان از چرا) باز می‌آورید و آنگاه که آنها را (بامدادن به چرا) روانه می‌کنید».

﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ إِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ٧[النحل: ۷]. «و بارهایتان را به شهر و سرزمینی حمل می‌کنند که جز با رنج فراوان بدان نمی‌رسید، بی‌گمان پروردگارتان رئوف و مهربان است».

﴿وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَزِينَةٗۚ وَيَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨[النحل: ۸]. «و اسب‌ها و قاطرها و الاغها را آفریده تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (برای شما)، و چیزهایی (دیگر) می‌آفریند که شما نمی‌دانید».

﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَ٩[النحل: ۹]. «(و هدایت مردمان به) راه راست بر خدا است، و برخی از آن (راه‌ها) بیراهه و کژ است، و اگر (خدا) می‌خواست همۀ شما را هدایت می‌کرد».

این سوره، سورۀ نعمت‌ها نامیده می‌شود،زیرا خداوند در آغاز آن اصول و پآیه‌های برخورداری از نعمت‌ها را بیان نموده و در آخر نیز مکمل نعمت‌ها را ذکر کرده است. پس خبر داده که او آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است، تا بندگان از راه تأمل در آفرینش آسمان‌ها و زمین به عظمت آفرینندۀ آن و صفت‌های کمالی که دارد پی برده، و بدانند که او آسمان‌ها و زمین را آفریده است تا بندگانش در آن سکنی گزیده و طبق آموزه‌های شریعت و رهنمودهای پیامبران وی را پرستش نمایند. بنابر این خودش را از شرک مشرکان مزه قرار داده و فرمود: ﴿تَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَاو از آنچه شرک مشرکان منزه و بالاتر و برتر است، زیرا او معبود به حق و خدای راستین است که عبادت و محبت و کرنش فقط سزاوار اوست. و چون آفرینش آسمان‌ها و زمین را بیان کرد آنچه را که در زمین و آسمان‌ها آفریده است نیز بیان نموده، و نخست از شریفترین و بهترین آنها آغاز کرد و فرمود: ﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖانسان را از نطفه‌ای آفرید و او را پرورش داد تا تبدیل به انسان کاملی شد و تمام اعضای ظاهری و باطنی‌اش کامل گردید و او را از نعمت‌های فراوانش برخوردار ساخت تا به کمال مطلوب برسد. اما بناگاه به خود می‌نازد و افتخار می‌کند. ﴿فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞاحتمال دارد که معنی‌اش این باشد که انسان ناگهان دشمن پروردگارش می‌شود و به او کفر می‌ورزد و با پیامبرانش مجادله می‌نماید و آیات خدا را تکذیب می‌کند، و آفرینش نخستین، نعمت‌هایی را که خداوند به او ارزانی نموده است فراموش می‌کند، و از نعمت‌هایی که خداوند به او داده است در راستای نافرمانی وی است، اده می‌نماید. و احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که خداوند انسان را از نطفه پدید آورده و او را همچنان از حالتی به حالتی دیگر در می‌آورد تا این‌که عاقل و سخنگو و دارای ذهن و فکر می‌گردد و مجادله و جر و بحث می‌نماید. پس انسان باید سپاسگزار پروردگارش باشد که او را به این مرتبه از کمال و تعالی رسانیده است، مرتبه‌ای که برای او ممکن نبود بدان دست یابد.

﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاو چهارپایان را برای شما آفریده و به خاطر منافع و مصلحتهایتان آفرسده است. از جمله منافع بزرگ چهارپایان یکی این است که ﴿لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٞدر آن برای شما وسیلۀ گرماست، چرا که از پشم و مو و پوست آن برای خود لباس و رختخواب تهیه می‌کنید. ﴿وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَو برایتان در آن بهره‌هایی دیگر است، واز گوشت آنها می‌خورید. ﴿وَلَكُمۡ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسۡرَحُونَ٦و برایتان در حرکت و سکون آنها و هنگامی که به چرا می‌روند و هنگام غروب که از صحرا باز می‌گردند زیبایی است، و این زیبایی عابد حیوانات نمی‌شود. به درستی که شما با آن خود را می‌آرایید، همچنانکه به وسیله‌ی لباس‌ها و اولاد و مال‌هایتان خود را می‌آرایید، و از این کار به شگفتی در می‌افتید.

﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِو شما و باورهایتان را به شهر و سرزمینی حمل می‌کنند که جز با رنج دادن فراوان خویشتن به آن نمی‌رسیدید اما خداوند آنها را برایتان رام کرد، پس برخی از این چهارپایان را سوار می‌شوید و با برخی بارهایتان را حمل می‌کنید، تا خود را به شهرهای دور و سرزمینهای پهناور برسانید. ﴿إِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞبی‌گمان پروردگارتان رئوف و مهربان است، زیرا آنچه را که بدان نیاز دارید برایتان مسخر نموده است، پس آنگونه که شایستۀ شکوه و عظمت و گستردگی جود و احسانش است او را ستایش می‌گوییم.

﴿وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَزِينَةٗو اسب‌ها و قاطرها و الاغها را برایتان آفریده و مسخر شما نمود تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند برایتان. یعنی گاهی از آنها برای سواری استفاده کنید، و گاهی برای زیبایی به کار گیرید. و نفرمود: تا از آنها برای خوردن است،اده کنید، زیرا خوردن الاغ و قاطر حرام است. و اغلب از اسب برای خوردن است،اده بعمل نمی‌آید، و از ذبح آن نهی می‌شود تا نسل آن منقرض نگردد. در صحیحین (مسلم و بخاری) آمده است که پیامبر صخوردن گوشت اسب را مجاز شمرده است.

﴿وَيَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَو برای حمل و نقل و طی کردن مسافت شما چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید و آن عبارت از ابزار و وسایلی است که بعد از نزول قرآن آفریده شده است و انسان‌ها از آن برای حمل و نقل در دریا و خشکی و هوا است،اده می‌نمایند، و آنها را در راستای منافع و مصلحت‌های خود به کار می‌گیرند. خداوند آن چیزها را به طور مشخص در کتاب خود نام نبرد، زیرا پروردگار فقط چیزهایی را از کتابش نام می‌برد که بندگان آنها را می‌شناسد، و یا مانند آن را دیده و می‌شناسند، اما چیزی که مشابه ندارد، چنانچه خداوند به ذکر آن در قرآن مبادرت می‌ورزید بندگان آن را نمی‌شناختند و مراد آن را درک نمی‌کردند، بنابر این خداوند اصلی جامع را ذکر می‌کند که هر آنچه بندگان آن را می‌دانند و یا نمی‌دانند در آن داخل می‌گردد. برای نمونه در قرآن از نعمات بهشت سخن رفته و فقط از چیزهای سخن به میان آمده است که ما آن و یا مشابهش را می‌شناسیم، مانند خرما، انگورو انار. اما زیباترین چیزی که شبیه و مانندی برای آن نمی‌یابیم در فرموده‌ی خداوند است: [الرحمن: ۵۲]. ﴿فِيهِمَا مِن كُلِّ فَٰكِهَةٖ زَوۡجَانِ٥٢[الرحمن: ۵۲]. «در آن دو (بهشت) از هر میوه‌ای دو نوع وجود دارد». پس همچنین در اینجا سواری‌هایی را بیان کرد که ما آنها را می‌شناسیم مانند اسب و قاطر و الاغ و شتر و کشتی‌ها، اما بقیۀ سواری‌ها در این گفتۀ خویش خلاصه نمود: ﴿وَيَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ.

وقتی خداند راه حسی را بیان کرد و فرمود: خداوند بر بندگانش سواری‌هایی از قبیل شتر و غیره آفریده که مسافت‌ها را با آن طی می‌نمایند، راه معنوی را نیز بیان کرد که بندگانش را به او می‌رساند و فرمود: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِو بیان راه راست که نزدیکترین و کوتاه‌ترین راه است و مردم را به خدا و به پاداش الهی می‌رساند بر خداست، اما راهی که با «صراط مستقیم» مخالف باشد، عقیده و اعمال آدمی را به کژی و انحراف کشانده و انسان را از خدای بیگانه نموده و به سرای بدبختی و شقاوت می‌رساند. پس هدایت یافتگان به حکم خداوند راه راست را در پیش گرفته، اما گمراهان از آن منحرف شده و به بیراهه می‌روند. ﴿وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَو اگر می‌خواست همۀ شما را هدایت می‌کرد. او به فضل و کرم خویش برخی را هدایت نموده و برخی دیگر را هدایت نکرده است. و این بر اساس حکمت و انصاف اوست.

آیه‌ی ۱۱-۱۰:

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗۖ لَّكُم مِّنۡهُ شَرَابٞ وَمِنۡهُ شَجَرٞ فِيهِ تُسِيمُونَ١٠[النحل: ۱۰]. «او کسی است که از آسمان‌ها آبی برایتان فرو فرستاده است که از آن می‌نوشید و به سبب آن درختان و گیاهان می‌رویند (و) حیوانات خود را در آنجا می‌چرانید».

﴿يُنۢبِتُ لَكُم بِهِ ٱلزَّرۡعَ وَٱلزَّيۡتُونَ وَٱلنَّخِيلَ وَٱلۡأَعۡنَٰبَ وَمِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ١١[النحل: ۱۱]. «خداوند به وسیلۀ آن، کشت و زیتون و خرما و انگور از همه نوع میوه می‌رویاند، بی‌گمان در این نشانۀ روشنی است برای کسانی‌که اندیشه می‌کنند».

خداوند با این آیه انسان را از عظمت و قدرت خویش آگاه ساخته و او را به اندیشیدن تشویق می‌نماید، چون آیه را با ﴿لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَبه پایان رساند. یعنی برای کسانی مایۀ عبرت است که کمال قدرت خدا را با چشم سر ملاحظه می‌کنند، چرا که این آب را از ابر سبک و لطیف فرو فرستاده و دراین ابر اب فراوان قرار داده است که انسان‌ها از آن می‌نوشند و حیواناتشان را از آن سیراب می‌کنند و کشتزارهای خود را با آن آبیاری می‌نمایند و آنگاه میوه‌های زیاد و نعمت‌های فراوانی به بار می‌آورند.

آیه‌ی ۱۲:

﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ وَٱلنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتُۢ بِأَمۡرِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ١٢[النحل: ۱۲]. «و شب و روز و خورشید و ماه را برایتان رام کرد و ستارگان به فرمان او مسخر شده‌اند. بی‌گمان در این کار برای گروهی که خرد می‌ورزند عبرتهای فراوانی است».

این چیزها را برای منافع و مصالح شما مسخر نموده است، به صورتی که هرگز نمی‌توانید از این‌ها بی‌نیاز باشیدف در شب آرامی می‌گیرید و می‌خوابید و استراحت می‌نمایید و در روز به دنبال زندگیتان و منافع دینی و دنیوی خود این سو و آن سو می‌روید، و خورشید و ماه مآیه روشنایی و رشد و نمو درختان و میوه‌ها و گیاهان خشک شدن رطوبت و دور شدن سرما است که برای زمین و بدن مضر است. همچنانکه خورشید و ماه نیازهای دیگری را نیز بر طرف می‌کنند. ستارگان نیز باعث زینت و زیبایی آسمان می‌باشند و آدمی در پرتو آنها در تاریکی‌های دریا راهیاب می‌شود، و اوقات و حساب زمان به وسیله‌ی آنان معلوم گردد، و فوائد و راهنمایی‌های گوناگون دیگری نیز دارند بنابر این خداوند این فواید را جمع بندی نمود و فرمود: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَبی‌گمان در این امر برای گروهی که خرد و اندیشه می‌ورزند نشانه‌هایی است. یعنی برای کسانی که عقل دارند و به اندیشه و تأمل فرو می‌روند و هر آنچه را که می‌بینند و می‌شنوند، می‌فهمند، و مانند کسانی نیستند که بی‌خبر بوده و بهرۀ آنان از نگاه کردن به اندازۀ بهرۀ حیواناتی است که عقل ندارند.

آیه‌ی ۱۳:

﴿وَمَا ذَرَأَ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَذَّكَّرُونَ١٣[النحل: ۱۳]. «و چیزهایی را که در زمین با رنگ‌های مختلف و در انواع گوناگون آفریده مسخر و رام شما گردانیده است. بی‌گمان در این امر برای گروهی که پند می‌پذیرند نشانۀ روشنی است».

آنچه خداوند پدید آورده و برای بندگان منتشر نموده است از قبیل حیوانات، و درختان و گیاهان و دیگر چیزهایی که رنگهای آن متفاوت و منافع آن مختلف است، دال بر کمال قدرت خداو احسان فراگیر و گستردگی بخشش اوست، و این‌که عبادت فقط شایستۀ اوست و او یگانه و یکتا است. ﴿لِّقَوۡمٖ يَذَّكَّرُونَبرای گروهی که آنچه را از علم مفید که به آنان سود می‌رساند در ذهن خود تداعی می‌کنند، و در آنچه که خداوند آنان را به تأمل در آن فرا خوانده است، تأمل و اندیشه می‌کنند تا با این تداعی و تأمل چیزی (= خدایی) را به یاد آورند که این پدیده‌ها دلیل و نشانه‌ای بر وجود او هستند. یعنی کسانی که دانش مفید دارند و در آنچه که خداوند از آنها خواسته است تا در آن بیندیشیدند، اندیشه می‌کنند تا در پرتو قدرت الهی و نیروی لایزال ایشان راهیاب شوند.

آیه‌ی ۱۴:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَ لِتَأۡكُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِيّٗا وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡيَةٗ تَلۡبَسُونَهَاۖ وَتَرَى ٱلۡفُلۡكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ١٤[النحل: ۱۴]. «و اوست که دریا را مسخر و رام ساخته است تا از آن گوشت تازه بخورید و از آن زیور آلاتی بیرون بیاورید که آن را می‌پوشید. و کشتی‌ها را در آن شکافنده می‌بینی، و تا از فضل او بجویید و باشد که سپاس‌گزاری کنید».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَو تنها اوست که دریا را مسخر شما ساخته است و آن را برای منافع گوناگون شما آماده کرده است. ﴿لِتَأۡكُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِيّٗاتا از آن گوشت تازه بخورید. و آن ماهی است که دریا شکار می‌کنید. ﴿وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡيَةٗ تَلۡبَسُونَهَاو از آن زیوری بیرون بیاورید که آن‌را می‌پوشانید. و بر زیبایی خودتان می‌افزایید. ﴿وَتَرَى ٱلۡفُلۡكَکشتی‌ها را می‌بینی، ﴿مَوَاخِرَ فِيهِکه در دریا روانند و دریای متلاطم و طوفانی را با پیشانی و نوک خود می‌شکافند و از کشوری به کشور دیگری می‌روند و مسافران و روزی‌هایشان و کالاها و جنس‌های تجارتی ایشان را حمل می‌کنند، کالاهایی که با آن رزق و فضل خدا را برای خود طلب می‌کنند. ﴿وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَباشد که سپاس کسی را به جای آورید که این چیزها را برایتان میسر و مهیا کرده، و چنین چیزهایی را به شما ارزانی نموده است. پس خداوند تعالی را شکر و ستایش می‌کنیم که منافع و مصالح بندگان را بالاتر از آنچه که می‌خواهند به آنها بخشیده و هر آنچه را که خواسته‌اید به آنها داده است. ما نمی‌توانیم او را ستایش کنیم آنگونه که شایسته‌ی اوست. ستایشی که شایسته‌ی اوست عبارت است از ستایشی که ایشان از خود بعمل آورده است.

آیه‌ی ۱۶-۱۵:

﴿وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمۡ وَأَنۡهَٰرٗا وَسُبُلٗا لَّعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥[النحل: ۱۵]. «و در زمین کوهها استوار و پابرجایی قرار داد تا (زمین) شما را نلرزاند. و رودخانه‌ها و راههایی را پدیدار کرد باشد که راه یابید».

﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ يَهۡتَدُونَ١٦[النحل: ۱۶]. «و نشانه‌هایی را قرار داد، و آنان به وسیلۀ ستاره راه می‌یابند».

﴿وَأَلۡقَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَو خداوند برای بندگانش در زمین کوههای بزرگی قرار داد تا زمین آنها را نلرزاند و بتواند کشاورزی نمایند و ساخت و ساز کنند و روی زمین راه بروند و از رحمت الهی این است که در زمین رودخانه‌هایی پدید آورد که آنها را از سرزمین دور دست به سرزمینی می‌آورد که به آن نیاز دارد تا از آن بنوشید و چهارپایانتان نیز از آن بنوشند و کشتزارهایتان به وسیلۀ آن آبیاری شوند. رودخانه‌هایی روی زمین پدید آورده و رودخانه‌هایی در درون زمین قرار داده است که برای بیرون آوردن آن، زمین را حفر می‌نمایید، و چون به آب برسد آن را به وسیلۀ ادواتی که خداوند برایتان مسخر نموده است بیرون می‌آورید. و از رحمت الهی این است که در روی زمین راههایی قرار داده است که انسان به وسیلۀ آن به سرزمین‌های دور می‌رسد. ﴿لَّعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَتا راه یابید. حتی خداوند در زمینی که کاملاً کوهستانی است و کوه‌ها به صورت زنجیره‌ای به هم پیوسته‌اند راه‌ها و گذرگاه‌هایی قرار داده‌است.

آیه‌ی ۲۳-۱۷:

﴿أَفَمَن يَخۡلُقُ كَمَن لَّا يَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ١٧[النحل: ۱۷]. «آیا کسی که می‌آفریند همچون کسی است که نمی‌آفریند؟ آیا پند نمی‌پذیرید».

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ١٨[النحل: ۱۸]. «و اگر بخواهید نمعت‌های خداوند را بشمارید نمی‌توانید آن را بشمارید، بی‌گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است».

﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ١٩[النحل: ۱۹]. «و خداوند آنچه را که پنهان می‌دارید و آنچه را که آشکار می‌کنید، می‌داند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ٢٠[النحل: ۲۰]. «و کسانی که جز خدا به فریاد می‌خوانند چیزی نمی‌آفرینند و خودشان آفریده می‌شوند».

﴿أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٢١[النحل: ۲۱]. «(آنچه می‌پرستند) مرده‌اند و بی‌جان، و نمی‌دانند چه وقت زنده و برانگیخته می‌شوند».

﴿إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ٢٢[النحل: ۲۲]. «و خدای شما خدای یکتایی است، و آنان که به آخرت ایمان نمی‌آورند دل‌هایشان منکر بوده و خودشان متکبر هستند».

﴿لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَكۡبِرِينَ٢٣[النحل: ۲۳]. «بدون شک خداوند آنچه را که پنهان می‌دارند و آنچه را که آشکار می‌کنند، می‌داند. همانا او مستکبران را دوست نمی‌دارد».

پس از آنکه خداوند به بیان مخلوقات بزرگ و نعمت‌های فراگیر خود پرداخت، فرمود: هیچ‌کس مانند او نیست و هیچ همتا و نظیری ندارد: ﴿أَفَمَن يَخۡلُقُآیا کسی همۀ مخلوقات را می‌آفریند و او هر چیزی که بخواهد انجام می‌دهد ﴿كَمَن لَّا يَخۡلُقُمانند کسی است که هیچ چیزی را نه کم و نه زیاد نمی‌آفریند؟ ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَآیا پند نمی‌پذیرید و تشخیص نمی‌دهید کسی که همو آفریننده است سزوار پرستش است؟ پس همانطور که او در آفریدن و تدبیر یگانه است، در الوهیت و توحید و پرستش نیز یگانه است.

و همانطور که خداوند در آفرینش شما و دیگران شریکی ندارد، در عبادت و پرستش وی نیز شریک و همتا قرار ندهید، بلکه عبادت را تنها برای او انجام دهید. ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِو اگر بخواهید نمعت‌های الهی را بشمارید، به جای سپسا وی را به جای آورید، ﴿لَا تُحۡصُوهَآنمی‌توانید آن را بشمارید، گذشته از این‌که سپاس آن را به جای آورید، به درستی که نعمت‌های ظاهری و باطنی خداوند که به بندگانش عطا نموده و به اندازۀ نفس‌ها و لحظه‌ها است، و انواع نعمت‌ها (را به بندگان داده است)، نعمت‌های فراوانی که بندگان برخی از آنها را می‌شناسند و هنوز از بقیه سر در نیاورده‌اند، و مصیبت‌های زیادی را نیز از آنان دفع کرده است، (در مجموع نعمت‌های خداوند) بیشتر از آنند که به شمارش در آیند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِيمٞبی‌گمان خداوند آمرزندۀ مهربان است. و چنانچه مقداری شکرگزار باشید از شما خشنود می‌شود، با وجود این که نعمت‌های بسیار زیادی را به شما داده‌است.

و همانطور که رحمت خدا گسترده و احسان او فراگیر است و آمرزش او همۀ بندگان را فرا گرفته است، دانش او نیز همه را احاطه کرده است. ﴿يَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَآنچه را که پنهان می‌دارید و آنچه را که آشکار می‌سازید، می‌داند. بر خلاف بتنها و کسانی که به جای خدا پرستش می‌کنید، زیرا آنها، ﴿لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗاکوچکترین چیزی را نمی‌آفرینند، ﴿وَهُمۡ يُخۡلَقُونَبلکه خودشان آفریده می‌شوند. پس چگونه می‌توانند چیزی را بیافرینند در حالی که آنها در آفرینش خود نیازمند خداوند متعال هستند؟

هیچ چیزی از صفت‌های کمال در آنها وجود ندارد، نه آگاهی دارند و نه شعور، ﴿أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖرده‌اند و بی‌جان، و نمی‌شنوند و نمی‌بینند، و چیزی نمی‌فهمند، آیا چنین چیزهایی به جای پروردگار جهانیان به خدایی گرفتار می‌شوند، پس وای بر عقل مشرکان؟ چقدر عقل‌هایشان فاسد و سرگشته است! زیرا موجودات پوچی را به خدایی گرفته و آنچه را که از هر جهت ناقص است و نه صفات کمالی دارد و نه کاری را انجام می‌دهد با ذاتی که از هر جهت کامل است و دارای هر صفت کمالی است و در هر صفتی کامل‌ترین و بزرگ‌ترین آن را دارا است برابر قرار داده‌اند! پس خداوند دارای علم و دانش فراگیر و رحمت گسترده است و رحمت او همۀ دنیا را پر کرده است، ستوده و بزرگوار و دارای عظمت و کبریا است و هیچ‌کس نمی‌تواند برخی از اوصاف او را به خود اختصاص دهد. بنابر این فرمود: ﴿إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞمعبود بر حق شما معبود یکتایی است، و آن خداوند یگانه و بی‌نیاز است که نه فرزندی دارد و نه از کسی متولد شده است، و هیچ همتایی ندارد. پس اهل ایمان و عقل و دل، او را بزرگ می‌دانند و وی را به شدت دوست می‌دارند، و تمام عبادت‌های بدنی و مالی، و قلبی را برای او انجام داده و او را با نام‌های‌ نیکو و صفات و افعال مقدسش ستایش می‌کنند. ﴿فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞو آن کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند قلباً این امر بزرگ را توحید است انکار می‌کنند، در حالی که جز نا دانترین و جاهلترین مخلوق کسی آن را انکار نمی‌کند، ﴿وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَو آنها با خود بزرگ بینی از عبادت او سرباز می‌زنند.

﴿لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَۚقطعاً خداوند کارهای زشتی را که پنهان می‌دارند و آنچه را که آشکار می‌سازند، می‌داند. ﴿إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَكۡبِرِينَهمانا او مستکبران را دوست ندارد. بلکه به شدت مورد نفرت الهی هستند و به زودی انها را به سزایی از نوع عمل‌شان خواهد رساند. [المؤمن: ۶۰]. ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠[غافر: ۶۰]. «و بی‌گمان کسانی که با خود بزرگ بینی از دعا و عبادت من سرباز می‌زنند وارد جهنم خواهند شد و در آن می‌مانند».

آیه‌ی ۲۹-۲۴:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡ قَالُوٓاْ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٢٤[النحل: ۲۴]. «و چون به آنان گفته شود: پروردگار شما چه چیزهایی را نازل کرده است؟ می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان را (نازل کرده است)».

﴿لِيَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ كَامِلَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٍۗ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ٢٥[النحل: ۲۵]. «(آنان) باید در روز قیامت به طور کامل بار گناهان خویش و برخی از بار گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون آگاهی گمراه ساخته‌اند، و چه بد است آنچه حمل می‌نمایند!».

﴿قَدۡ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡيَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَ٢٦[النحل: ۲۶]. «همانا کسانی که پیش از ایشان بوده‌اند مکر ورزیدند، پس خداوند بنیادشان را از پآیه برانداخت و سقف از بالای سرشان بر آنان فرو افتاد و عذاب (خدا) از جایی که نمی‌دانستند به آنان رسید».

﴿ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُخۡزِيهِمۡ وَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِيهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ إِنَّ ٱلۡخِزۡيَ ٱلۡيَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٢٧[النحل: ۲۷]. «سپس روز قیامت آنان را خوار و رسوا می‌سازد و می‌فرماید: کجا هستید شریکهای من که شما به خاطر آنها به ستیز و نزاع بر می‌خواستید؟ علما(ی ربانی) می‌گویند: به راستی خواری و بدی امروز نصیب کافران است».

﴿ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡۖ فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَ مَا كُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٨[النحل: ۲۸]. «کسانی که فرشتگان در حالی جانشان را می‌ستانند که ستم کارانند، پس تسلیم می‌شوند (و می‌گویند:) ما کار بدی نکرده‌ایم، آری! به راستی که خداوند به آنچه می‌کردند داناست».

﴿فَٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَاۖ فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ٢٩[النحل: ۲۹]. «پس از درهای جهنم وارد شوید در حالی‌که در آنجا جاودانه خواهید بود. چه بد است جایگاه متکبران».

خداوند متعال خبر می‌دهد که مشرکان به شدت آیات خدا را تکذیب می‌کنند: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡو هنگامی که در رابطه با قرآن و وحی از آنها سوال شود، قرآنی که بزرگ‌ترین هدیۀ خداوند برای بندگان است، و گفته شود شما در مورد قرآن چه می‌گویید؟ آیا شکر این نعمت را به جای می‌آورید و آن ‌را می‌پذیرید یا به آن کفر می‌ورزید و با آن مخالفت می‌کنید؟ آنها زشت‌ترین پاسخ را داده و می‌گویند: ﴿أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَاین قرآن دروغی است که محمد آنرا به خدا نسبت می‌دهد و آن را از پیش خود ساخته است، و قرآن چیزی جز داستان‌های گذشتگان نیست که نسل به نسل مردم آن را به یکدیگر منتقل می‌نمایند و برخی از این افسانه‌ها راست و برخی دروغ‌اند. پس این را گفته و پیروانشان را به‌سوی آن فرا خوانده‌اند، و در روز قیامت بار گناه خود و گناه کسانی را که از آنها پیروی کرده‌اند به دوش خواهند کشید. ﴿وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٍبار گناهان تقلید کنندگانی را حمل خواهند کرد که علم و آگاهی ندارند، پس آنها گناه کسانی را به دوش می‌کشند که آنان را به‌سوی کفر دعوت کردند، و اما کسانی را به دوش می‌کشند که آنان را به‌سوی کفر دعوت کردند، و اما کسانی‌که می‌دانند و با آگاهی از کفر و گناه پیروی می‌کنند هر یک جرم و گناهی مستقل دارد، چون از روی شناخت و آگاهی عمل کرده‌اند. ﴿أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَو چه بد است بار سنگین گناهانشان و گناه کسانی که گمراه ساخته‌اند، پس آن را بر پشت خود حمل می‌نمایند.

﴿قَدۡ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡهمانا کسانی که پیش از ایشان بوده‌اند علیه پیامبران توطئه کرده و انواع نیرنگ‌ها را برای رد کردن آنچه آورده بودند به کار گرفتند و از نیرنگ‌هایشان قصرهای بلندی ساختند. ﴿فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡيَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِولی فرمان خداوند به سراغ بنیاد آنان رفته و آن را از اساس ویران کرد. ﴿فَخَرَّ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡو سقف از بالای سرشان بر آنان فرو افتاد و آنچه که آنها ساخته بودند برای آنان تبدیل به عذابی شد. ﴿وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَو عذاب از جایی که نمی‌دانستند به آنان رسید. زیرا گمان می‌بردند که بنیادشان به آنها فایده خواهد داد و آنان را از عذاب مصون می‌دارد، اما آنچه ساخته بودند واصل و اساسش محکم بنا نهاده بودند. مایۀ عذاب‌شان شد. و این بهترین مثال است برای باطل شدن نیرنگ دشمن خدا، زیرا آنها آنچه را پیامبران آورده بودند تکذیب کردند و برای خود اصول و قواعدی از باطل پآیه ریزی نموده و به آن مراجعه می‌کردند، و بدین وسیله آنچه را پیامبران آورده بودند رد می‌نمودند. و نیز برای زیان رساندن به پیامبرانانشان توطئه‌ها کردند اما توطئه و نیرنگ‌شان عذابی برای آنها شد و تدبیر و نقشۀ آنها مایۀ هلاکت و نابودیشان گشت، چون مکر آنها بد بود، ﴿وَلَا يَحِيقُ ٱلۡمَكۡرُ ٱلسَّيِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِ[فاطر: ۴۳]. «و مکر و نیرنگ بد جز به صاحبش بر نمی‌گردد». این در دنیاست، و عذاب آخرت از این خوار کننده‌تر می‌باشد. بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُخۡزِيهِمۡسپس روز قیامت در ملاء عام آنان را رسوا می‌کند و دروغ پردازی وافتراهایشان را بر ملا می‌سازید. ﴿وَيَقُولُو به آنها می‌فرماید: ﴿أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِيهِمۡکجا هستید شریکان من که شما به خاطر آن با خداوند و حزب و گروه و جنگیده و دشمنی می‌کردید، و ادعا می‌کردید شریکان خدا هستید؟ خداوند این سوال را از آنها می‌پرسد، اما جز اعتراف به گمراهی و عناد خود پاسخی ندارند، پس می‌گویند: ﴿ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰفِرِينَ[الأعراف: ۳۷]. «(خدایا دروغین) از پیش ما گم شدند، و بر خود گواهی می‌دهند که آنان کافر بوده‌اند». ﴿قَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَعلمای ربانی می‌گویند: ﴿إِنَّ ٱلۡخِزۡيَ ٱلۡيَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَهمانا خواری و رسوایی، عذاب و بدی روز قیامت نصیب کا فران است. این اشاره به فضیلت اهل علم است، زیرا آنها در این دنیا و در روز قیامت سخن حق را بر زبان می‌آورند و سخن آنها نزد خدا و خلق خدا دارای اعتبار و ارزش است.

سپس خداوند آنچه را که در حالت مرگ و در روز قیامت با آنها انجام می‌شود بیان نمود و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡآنان در حالی که به خود ستم کرده‌اند ستم و گمراهی‌شان زیاد است، فرشتگان جان‌شان را می‌ستانند و ستمگران در این حالت با انواع عذاب و رسوایی و اهانت مواجه می‌شوند ﴿فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَپس تسلیم می‌شوند و آنچه را که به جای خدا پرستش می‌کرند انکار نموده و می‌گویند: ﴿مَا كُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢما کار بدی نکرده‌ایم، پس به آنان گفته می‌شود: ﴿بَلَىٰٓآری شما کار بد می‌کردید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَو خداوند به آنچه می‌کردید داناست. پس انکارتان به شما سود‌ی نیم رساند. آنان در روز قیامت آنچه را که در دنیا بر آن بودند انکار می‌نمایند، چون گمان می‌برند این کار به آنها سود می‌بخشد، اما آنگاه اعضای بدنشان علیه آنها شهادت داده و آنچه را که می‌کرده‌اند آشکار می‌سازد و به گناه خود اقرار و اعتراف می‌نمایند. بنابر این تا وقتی که به گناهانشان اعتراف نکنند وارد جهنم نمی‌شوند.

پس وقتی که وارد درهای جهنم شدند هرکس از دری که شایستۀ حالات و عمل اوست وارد می‌شود. ﴿فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَو چه بد است جایگاه متکبران و آن آتش جهنم است! جهنمی که جایگاه حسرت و ندامت و منزل بدبختی و درد، و محل غم و ناراحتی و خشم خداوند است. عذاب جهنم بر آنان تخفیف نمی‌یابد و حتی یک روز از عذاب دردناک جهنم در استراحت نخواهند بود. پروردگار مهربان از آنها روی گردانده و عذاب بزرگ را به آنان می‌چشاند.

آیه‌ی ۳۲-۳۰:

﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمۡۚ قَالُواْ خَيۡرٗاۗ لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِينَ٣٠[النحل: ۳۰]. «و به پرهیزگاران گفته می‌شود: پروردگارتان چه چیزی را نازل کرده است؟ می‌گویند: خیر و خوبی را. برای نیکوکاران در همین دنیا نیکی است و سرای آخرت بهتر خواهد بود. و چه خوب است سرای پرهیزگاران!».

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَۚ كَذَٰلِكَ يَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِينَ٣١[النحل: ۳۱]. «باغهای بهشت که به آن وارد می‌شوند جویبارها در زیر درختان آن روان است، در آنجا هر چه بخواهند دارند. خداوند این چنین به پرهیزگاران پاداش می‌دهد».

﴿ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٣٢[النحل: ۳۲]. «آنان که فرشتگان در حالی جان‌شان را می‌گیرند که پاک‌اند. می‌گویند: سلام بر شما باد به خاطر کارهایی که می‌کردید به بهشت وارد شوید».

وقتی خداوند سخن کسانی را ذکر کرد که آنچه را او نازل نموده بود تکذیب کردند، به بیان سخن پرهیزگاران پرداخت که اعتراف می‌کنند آنچه خداوند نازل نموده است نعمت و خیر بزرگی است و خداوند با دادن آن به بندگان، بر آنها منت نهاده است. پس پرهیزگاران این نعمت را پذیرفتند و تسلیم فرمان پروردگار شدند و شکر خدا را به خاطر آن به جای آوردند، و آن را شناختند و به آن عمل نمودند، ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْبرای کسانی که عبادت خدا را به خوبی و نیکی انجام داده و با بندگان خدا نیکی کرده‌اند، ﴿فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٞروزی زیاد و زندگی خوب و آرامش و امنیت و شادی این دنیا پاداش آنها خواهد بود. ﴿وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَيۡرٞو جهان آخرت از همۀ لذت‌ها و نعمت‌های آن بهتر است، زیرا نعمت‌های این جهان اندک و همراه با آفتها و مشکلات است. تمام می‌شوند. به خلاف نعمت‌های آخرت که چنین نیستند. بنابر این فرود: ﴿وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِينَو چه خوب است سرای پرهیزگاران!.

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَو سرای پرهیزگاران باغهای بهشت که به آن وارد می‌شوند و جویبارها از زیر درختان آن جاری است، و هر چه دلشان بخواهد و آرزو کنند به کامل‌ترین صورت به آنان می‌رسد. پس هر گاه نعمتی را بخواهند که باعث شادی ارواح و دلها شود، در برابر‌شان حاضر می‌گردد. بنابر این خداوند به اهل بهشت هر آنچه را که بخواهند می‌بخشد، حتی خداوند به آنها نعمت‌هایی می‌دهد که به خاطرشان نیامده است. پس با برکت است خداوندی که کرم و احسان او بی‌نهایت است، و اقیانوس جود و بخشش او بیکران است، خداوندی که هیچ در صفات ذاتش و در صفات افعالش مانند او نبوده و هیچ چیزی در عظمت و پادشاهی شبیه او نیست. ﴿كَذَٰلِكَ يَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِينَخداوند این چنین به پرهیزگارانی که با انجام دادن آنچه از فرایض و واجبات قلبی و بدنی و زبانی در حق او و حق بندگانش بر آنان واجب نموده است، و با ترک کردن آنچه که خداوند آنان را از آن نهی کرده است، از خشم و عذاب او می‌پرهیزند، پاداش می‌دهد.

﴿ٱلَّذِينَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُآنان که فرشتگان در حالی جانشان را می‌گیرند که بر تقوای خود پایدار بوده‌اند. ﴿طَيِّبِينَو در حالی که از هر نقص و آلودگی که به ایمانشان خلل وارد کند، پاک وپاک داشته شده هستند. پس دل‌هایشان با شناخت و محبت خدا و زبانهایشان با ذکر و ستایش خدا و اعضای بدنشان با طاعت و توجه به خدا پاک شده است.

﴿يَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمُمی‌گویند: درود بر شما باد! و از هر آفت و بلایی بدور باشید و شما از هر آنچه که نمی‌پسندید در امان هستید. ﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَبه خاطر کارهایی خوبی که می‌کردید از قبیل ایمان به خدا و فرمان بردن از دستورات وارد بهشت شوید. به درستی که عمل و رفتار علت اصلی وارد شدن به بهشت و رهایی یافتن از آتش جهنم است، وچنین عمل و رفتاری در سآیه رحمت و منت خداوند بر آنان برایشان حاصل گشته است، نه با قوت و توانایی خودشان.

آیه‌ی ۳۴-۳۳:

﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ يَأۡتِيَ أَمۡرُ رَبِّكَۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ٣٣[النحل: ۳۳]. «آیا کافران جز این انتظاری دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند، یا این‌که فرمان پروردگارت فرا رسد، همانطور کسانی که پیش از ایشان بودند این چنین کردند؟ و خداوند بر آنان ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ستم کردد».

﴿فَأَصَابَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٣٤[النحل: ۳۴]. «پس بدیهایی که می‌کردند بدیشان رسید و آنچه مسخره‌اش می‌کردند آنان را دربر گرفت».

خداوند متعال می‌فرماید: آیا کسانی که نشانه‌ها و معجزات (فراوان) پیش آنان آمد و ایمان نیاوردند، و پند داده شدند و نپذیرفتند، انتظاری دارند، ﴿إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُجز این‌که فرشتگان برای ستاندن روح‌شان به سراغ‌شان بیایند، ﴿أَوۡ يَأۡتِيَ أَمۡرُ رَبِّكَیا فرمان پروردگارت مبنی بر عذابی که آنها را فرا خواهد گرفت در رسد، در حالی که آنان مستحق مبتلا شدن به عذاب هستند؟ ﴿كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡکسانی که پیش از ایشان بودند نیز اینچنین کردند: پیامبران را تکذیب نمودند و کفر ورزیدند و ایمان نیاوردند، تا این‌که عذاب بر آنها فرود آمد. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَو خداوند که آنها را عذاب داد بر آنها ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ستم کردند. زیرا آنها برای عبادت خداوند آفریده شدند تا به بهشت درآیند، اما آنها بر خویشتن ستم کرده و آنچه را که آن آفریده شده بودند رها کردند و خویشتن را در معرض اهانت همیشگی و بدبختی پیوسته قرار دادند. ﴿فَأَصَابَهُمۡ سَيِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْپس کیفر و محجازات گناهانی که می‌کردند به آنان رسید، ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَو چیزی را که به تمسخر گرفته بودند آنان را دربر گرفت. زیرا هر گاه پیامبرانشان آنان را عذاب خدا می‌ترساندند، آنان را و آنچه را که از آن خیر داده بودند به تمسخر می‌گرفتند، پس چیزی را که به تمسخر گرفته بودند آنان را فرا گرفت.

آیه‌ی ۳۵:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٣٥[النحل: ۳۵]. «و مشرکان گفتند: اگر خدا می‌خواست نه ما و نه پدران ما به جای او هیچ چیزی را نمی‌پرستیدیم، و چیزی را بدون فرمان او حرام نمی‌کردیم، کسانی هم که پیش از ایشان بودند این چنین می‌کردند. مگر بر پیامبران وظیفه‌ای جز تبلیغ و رساندن آشکار است؟».

مشرکان، شرک خود را توجیه کرده و گفتند: اگر خواست خدا نبود آنها شرک نمی‌ورزیدند، و هیچ چیز را از چهارپایانی که خداوند حلال نموده حرام نمی‌شمردند، مانند «بحیره» و «حام» و «وسیله» و امثال آن. و این دلیل باطلی است، زیرا اگر این دلیل درست بود خداوند کسانی را که پیش از ایشان بوده‌اند مجازات نمی‌کرد، زیرا پیشینیان وقتی که شرکت ورزیدند خداوند آنها را به شدت مجازات نمود. و اگر خداوند این کار آنها را می‌پسندید هرگز آنان را عذاب نمی‌داد. و مشرکان از این سخن هدفی جز رد کردن حقی که پیامبران آورده‌اند، ندارند. و گرنه آنها می‌دانند که هیچ دلیلی برای شرک ورزیدنشان ندارند، زیرا خداوند آنان را امر و نهی نموده و به آنها توانایی انجام چیزی را داده است که بدان مکلف شده‌اند، وکارهایشان از توانایی و خواستشان سرچشمه می‌گیرد. پس متوسل شدن به تقدیر و قضای الهی از پوچ‌ترین دلایل است. و همه می‌دانند که انسان توانایی انجام هر کاری را دارد، و هر چه که بخواهد انجام می‌دهد. و این قضیه جای هیچ نزاع و جدلی نیست. پس مشرکان هم خدا و هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم امور عقلی و حسی را. ﴿فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُپس آیا پیامبران وظیفه‌ای جز تبلیغ روشن و آشکار که به دلها می‌رسد و برای هیچ‌کس دلیلی باقی نمی‌گذارد، دارند؟ پس وقتی پیامبران امر و نهی پروردگارشان را به آنان رساندند اما آنها برای مشرک شدن خود تقدیر خدا را بهانه کردند، وظیفۀ پیامبران انجام شده و مسئولیت دیگری ندارند، و حساب مشرکان با خداست.

آیه‌ی ۳۷-۳۶:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ٣٦[النحل: ۳۶]. «و به یقین ما به میان هر امتی پیامبری را فرستادیم (تا به مردم بگویند): خداوند را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس از، میان ایشان کسانی بودند که خداوند آنها را هدایت کرد، و دسته‌ای دیگر نیز بودند که گمراهی بر آنها واجب گردید. پس در زمین گردش کنید و بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه شد».

﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَن يُضِلُّۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ٣٧[النحل: ۳۷]. «اگر بر هدایت آنان آزمند باشی بدان که خداوند کسی را که گمراه نماید هدایت نمی‌کند، و آنان یاورانی ندارند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که حجت او بر همۀ ملت‌ها اقامه شده و هیچ امت پسین یا پیشینی نبوده است مگر این‌که خداوند در میان آنان پیامبری را مبعوث نموده است، و همۀ پیامبران بر تبلیغ یک پیام و یک دین اتفاق داشته‌اند و آن پرستش خداوند یگانه است که شریکی ندارد، ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَاین‌که خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. ملت‌ها بر حسب پذیرفتن دعوت پیامبران و نپذیرفتن آن به دو گروه تقسیم شده‌اند: ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُگروهی بودند که خداوند آنان را هدایت نمود و از پیامبران پیروی کردند و تعالیم آنها را آموخته و بدان عمل نمودند. ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُو کسانی هم بودند که گمراهی بر آنها واجب گردید و به بیراه رفتند. ﴿فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِپس با جسم و قلب‌هایتان در زمین گردش کنید. ﴿فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَو بنگرید و ببینید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه شد. زیرا چیزهای عجیبی خواهید دید، و هیچ تکذیب کننده‌ای را نمی‌بینید. مگر این‌که سرانجام او نابودی و هلاکت بوده است.

﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡاگر بر هدایت آنان آزمند باشی و تمام کوشش خود را در این مورد مبذول داری، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَن يُضِلُّبدان که خداوند کسی را که گمراه نماید هدایت نمی‌کند، و چنانچه هر سببی را فراهم نماید، جز خدا او را هدایت نمی‌کند. ﴿وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَو آنان یاورانی ندارند که آنها را از عذاب خداوند نجات دهد.

آیه‌ی ۴۰-۳۸:

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَا يَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن يَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٣٨[النحل: ۳۸] «و به طور جدی به خدا سوگند خوردند که خداوند کسی را که می‌میراند زنده نمی‌گرداند، آری! این وعدۀ راستین خداست ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَ٣٩[النحل: ۳۹]. «تا آنچه را که در آن اختلاف می‌ورزند برای ایشان روشن گرداند و تا کافران بدانند که آنان دروغگو بوده‌اند».

﴿إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَيۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٤٠[النحل: ۴۰]. «ما هرگاه چیزی را بخواهیم فقط بدان می‌گوییم: «باش»، پس فوراً می‌شود».

خداوند متعال از مشرکان تکذیب‌کنندۀ پیامبرش خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡو برای تکذیب خداوند و این‌که وی نمی‌تواند مردگان را پس از این‌که خاک شدند زنده نماید، موکدانه سوگند خوردند، خداوند نیز ادعای آنها را تکذیب نموده و می‌فرماید: ﴿بَلَىٰآری! خداوند مردگان را بر خواهد انگیخت و آنها را در روزی که در آن شکی نیست گرد می‌آورد. ﴿وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗازنده گرداندن مردگان وعدۀ راستین خدا است و آن ‌را تغییر نمی‌دهد. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَولی بیشتر مردم نمی‌دانند. و به سبب ن ادانی بزرگشان رستاخیز و روز جزا را انکار می‌نمایند.

سپس حکمت جزا و زنده گرداندن مردگان را بیان نمود و فرمود: ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِتا مسایل کوچک و بزرگی را که در آن اختلاف می‌ورزند برای آنان بیان کند و حقایق را روشن گرداند. ﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَو تا کافران در آن هنگام که اعمال‌شان را می‌بینند که مایۀ حسرتشان شده است، و در آن هنگام که فرمان پروردگارت فرا می‌رسد می‌بینند معبودانی که به جای خدا می‌پرستیدند هیزم جهنم می‌شند، و در آن هنگام که درهم پیچیده شدن خورشید و ماه و از هم پاشیدگی ستارگان را مشاهده می‌نمایند، کسانی که ماه و خورشید و ستارگان را می‌پرستیدند در می‌یابند که این‌ها بندگان مسخر هستند و در همۀ حالت‌ها به خداوند نیازمندند، (تا در این اوقات) دریابند که دروغگو بوده‌اند. و این کارها برای خدا سخت و مشکل نیست، زیرا خداوند وقتی بخاهد چیزی را انجام دهد به آن فرمان می‌دهد که بشو، پس آن چیز می‌شود و پدید می‌آید، بدون این‌که نیاز به کشمکش باشد، و بدون این‌که آن چیز از انجام یافتن امتناع ورزد. بلکه طبق آنچه خداوند خواسته است انجام می‌یابد.

آیه‌ی ۴۲-۴۱:

﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١[النحل: ۴۱]. «و آنان که در راه خدا هجرت کردند پس از این‌که مورد ستم قرار گرفتند، در این دنیا جایگاه خوی به آنان می‌دهیم و پاداش آخرت بزرگتر است اگر بدانند».

﴿ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٤٢[النحل: ۴۲]. «کسانی‌که شکیبایی ورزیده، و بر پروردگارشان توکل می‌کنند».

خداوند از فضیلت مومنانی که مورد آزمایش قرار گرفته‌اند خبر داده می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِو کسانی که در راه خدا و برای طلب خشنودی وی هجرت کردند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْپس از آنکه مورد ظلم و ستم و شکنجۀ قومشان قرار گرفتند تا آنها را به کفر و شرکت باز گردانند، پس آنان وطن و دوستان خود را ترک نمودند و به خاطر فرمانبرداری از خدا، از دیار و دوستانشان جدا شدند، خداوند برای آنان دو پاداش در نظر گرفته است: یک پاداش را در دنیا به آنان می‌دهد از قبیل روزی فراوان و زندگی مرفه. و آن را با چشمان خود مشاهده کردند، زیرا پس از این‌که هجرت نمودند بر دشمنان خود پیروز شدند و شهرها را فتح کردند و غنیمت‌های بزرگی را بدست آوردند و سرمآیه دار شدند و خداوند در دنیا به آنان خیر و برکت فراوانی داد. ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُو البته پاداش آخرت که خداوند توسط پیامبرش به آنان وعده داده است از پاداش دنیا بزرگتر است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠ يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ٢١ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ٢٢[التوبة: ۲۰-۲۲]. «کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مال‌ها و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کردند نزد خدا دارای مقام بزرگتر و برتری هستند و ایشان رستگارانند. پروردگارشان آنان را به رحمتی از جانب خویش و خشنودی و باغ‌هایی مژده می‌دهد که آنان را در این باغ‌ها نعمت‌های پایداری است و برای همیشه در بهشت جاودانند، به راستی نزد خداوند پاداش بزرگی است». ﴿لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَیعنی اگر آنها از پاداش واجری که پروردگار برای کسی که به او ایمان آورده و در راهش هجرت نموده است مهیا کرده، آگاهی یقین بخش داشته باشند، احدی از آن تخلف نمی‌ورزید.

سپس خداوند صفت دوستانش را بیان نمود و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ(دو ستان من) کسانی هستند که بر اطاعت خدا و انجام دستورات او شکیبایی ورزیده، و خویشتن را از نواهی الهی باز داشته و هنگام پیش آمدن مصیبت‌ها صبر کرده و در مسیر اذیت و رنجهایی که در راه خدا برایشان پیش می‌آید بردباری کنند. ﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَو در مسیر اجرای آنچه خداوند دوست دارد بر او توکل می‌نمایند نه بر خودشان، زیرا با بردباری و توکل است که کارهایشان موفق می‌شوند و حالاتشان سامان می‌یابد. صبر و توکل رمز موفقیت همۀ کارهاست، و هرگاه آدمی خیر و برکتی را از دست بدهد این بدان خاطر است که در راستای آنچه که از او خواسته شده است صبر پیشه نکرده و تلاش مبذول نداشته و بر خدا توکل ننموده است.

آیه‌ی ۴۴-۴۳:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٤٣[النحل: ۴۳]. «و پیش از تو جز مردانی را که به آنان وحی نمودیم روانه نکرده‌ایم، پس از آگاهان بپرس اگر نمی‌دانید».

﴿بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤[النحل: ۴۴]. «آنان را با دلایل روشن و کتابهایی فرستادیم، و قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم چیزی را که برای آنان نفرستاده شده است روشن سازی، و تا آنان بیندیشند».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗاو پیش از تو جز مردانی را که به آنان وحی کردیم، نفرستاده‌ایم. یعنی تو پیامبر تازه‌ای نیستی و ما پیش از تو فرشتگانی را به عنوان پیامبر نفرستاده‌ایم، بلکه پیامبران پیش از تو مرده بودند و زن نبوده‌اند. ﴿نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡشرایع و احکام را به آنان وحی نمودیم، که قوانین و احکام الهی فضل و احسان خدا بر بندگان است. و پیامبران آنچه را بر آنان وحی می‌شد تبلیغ کردند بدون این‌که از طرف خودشان چیزی بگویند. ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِدر این زمینه از اهل کتابهای پیشین بپرسید، ﴿إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَاگر شما اخبار گذشتگان را نمی‌دانید، و شک دارید که خدا مردانی را به عنوان پیامبر فرستاده است یا نه؟ پس در این مورد از اهل علم بپرسید، کسانی که کتاب‌ها و آیات روشن‌گر الهی بر آنان نازل شده است و آن را شناخته و فهمیده‌اند، و برای آنان ثابت شده است که خداوند جز مردانی از اهل آبادیها که بر آنان وحی فرستاده می‌شد روانه نکرده است. این آیه اهل علم را مورد ستایش قرار می‌دهد و بالاترین نوع علم و دانش، دانستن کتاب خداوند است، زیرا خداوند به کسی که بهره‌ای از علم ندارد دستور داده تا در همۀ اتفاقات به اهل علم مراجعه نماید. در این آیه به صورت ضمنی از اهل علم به عنوان انسان‌های عادل و پاکیزه سخن رفته است، زیرا خداوند دستور داده از آنها پرسیده شود، و این‌که جاهل و نادان با سوال از دانا از مسئولیت و عاقبت بد، رهایی می‌یابد. و این آیه دلالت می‌نماید که خداوند علما را امانت دار وحی و قرآن خویش قرار داده است، و به آنان دستور داده است که به خود سا زی و پاکیزه کردن نفس خویش و متصف شدن به صفت‌های کمال بپردازند.

و بهترین اهل علم کسانی هستند که از این قرآن بزرگ آگاهی داشته باشند. و در حقیقت عالمان قرآن اهل علم حقیقی هستند، و از دیگران به این نام (اهل علم) اولی‌ترند. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَو قرآن را بر تو فرو فرستاده شده است تا امور ظاهری و باطنی، دینی و دنیایی مورد نیاز بندگان در آن وجود دارد. ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡتا چیزی را که برای مردم فرو فرستاده شده روشن سازی. و این شامل روشنگری کلمات و مفاهیم قرآن می‌باشد. ﴿وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَشاید که در قرآن بیاندیشند و برحسب استعداد و توانایی خود گنج‌ها و علوم آن را بیرون بیاورند.

آیه‌ی ۴۷-۴۵:

﴿أَفَأَمِنَ ٱلَّذِينَ مَكَرُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ أَن يَخۡسِفَ ٱللَّهُ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ يَأۡتِيَهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَشۡعُرُونَ٤٥[النحل: ۴۵]. «آیا کسانی که بد اندیشی می‌کنند از آنکه خداوند آنان را به دل زمین فرو بَرَد یا این‌که عذاب الهی از جایی که نمی‌دانند به سراغشان بیاید ایمن گشته‌اند؟!».

﴿أَوۡ يَأۡخُذَهُمۡ فِي تَقَلُّبِهِمۡ فَمَا هُم بِمُعۡجِزِينَ٤٦[النحل: ۴۶]. «یا این‌که آنان را درآمد و شدشان عذاب دهد، پس آنان نمی‌توانند خدا را درمانده کنند».

﴿أَوۡ يَأۡخُذَهُمۡ عَلَىٰ تَخَوُّفٖ فَإِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٌ٤٧[النحل: ۴۷]. «یا آنان را در حالت بیم و هراس عذاب دهد، پس به راستی پروردگارتان رئوف و مهربان است».

در اینجا خداوند کافران و تکذیب کنندگان و گناه‌کاران را تهدید نموده و از عذاب ناگهانی خود بر حذر می‌دارد، زیرا بعید نیست که عذاب خداوند آنان را فراگیرد، در حالی که آنان نمی‌دانند. یا خداوند آنان را از بالای سرشان به عذاب خویش گرفتار نماید، یا با فروبردنشان در دل زمین آنها را عذاب دهد، و یا د رحال رفت و آمدشان و زمانی که از عذاب الهی در بیم و هراس نیستند یا زمانی که از عذاب خدا بیمناک و هراسانند آنان را عذاب دهد. پس آنان در هیچ حالتی از این حالت‌ها نمی‌توانند از دست خداوند بگریزند، و او درمانده کنند، بلکه پیشانی‌هایشان به دست خدا است، اما خداوند رئوف و مهربان است و گناه‌کاران را فوراً عذاب نمی‌دهد، بلکه به آنها مهلت، سلامتی و روزی می‌دهد، در حالی که آنها او و دوستانش را اذیت می‌کنند. با وجود این، خداوند درهای توبه را به روی آنها می‌گشاید و از آنان می‌خواهد تا از گناهان و بدیهایی که به ایشان زیان می‌رساند دست بکشند، و در مقابل توبه و دست کشیدن از گناهان بهترین نعمت‌ها را به آنان وعده داده و گناهانی را که از آنان سرزده است می‌آمرزد. پس مجرم و گناهکار باید از پروردگارش شرم نماید چرا که نعمت‌های خود را در همۀ حالت‌ها بر او فرو می‌ریزد، اما گناهان او در همه حالات بالا می‌رود و بداند که خداوند مهلت می‌دهد اما فراموش نمی‌کند، و هرگاه گناهکاران را بگیرد آنان را رسوا خواهد کرد. پس گناهکاران باید توبه نمایند و به‌سوی او باز گردند، زیرا او مهربان و توبه پذیر است. پس بشتابید به‌سوی رحمت گسترده و احسان فراگیر الهی، و راهی را در پیش گیرید که انسان را به فضل پروردگار مهربان می‌رساند. آری راه پرهیزگاری و ترس از خدا وعمل کردن به فرامین او را در پیش گیرید.

آیه‌ی ۵۰-۴۸:

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ يَتَفَيَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَٱلشَّمَآئِلِ سُجَّدٗا لِّلَّهِ وَهُمۡ دَٰخِرُونَ٤٨[النحل: ۴۸]. «آیا به چیزهایی که خداوند آفریده است نمی‌نگرند که چگونه سآیه‌هایش از راست و چپ سجده کنان و فروتنانه برای خداوند می‌گردند».

﴿وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ٤٩[النحل: ۴۹]. «و آنچه در آسمان‌ها وجود دارد و جنبده‌(هایی که) در زمین هستند برای خدا سجده می‌برند و (نیز) فرشتگان (برای خداوند سجده می‌برند) و آنان تکبر نمی‌کنند».

﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ۩٥٠[النحل: ۵۰]. «از پروردگارشان که بر بالای سرشان است می‌ترسند و آنچه را که به آنان دستور داده می‌شود، انجام می‌دهند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْآیا کسانی که در یگانگی و عظمت و کمال پروردگارشان شک دارند، ﴿إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَيۡءٖ يَتَفَيَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَٱلشَّمَآئِلِبه همۀ آفریدهای خداوند نمی‌نگرند و این‌که سآیه‌هایش به راست و چپ می‌گرداند؟! ﴿سُجَّدٗا لِّلَّهِهمه در برابر پروردگارشان سجده می‌برند و در برابر عظمت و شکوه الهی فروتن‌اند. ﴿وَهُمۡ دَٰخِرُونَآنان فروتن و خاضع هستند و تحت تسخیر وتدبیر قدرت الهی سرکرنش فرو آورده‌اند. و پیشانی همۀ آنان در دست خداوند است. ﴿وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖو آنچه در آسمان‌ها است و حیوانات ناطق و غیر ناطقی که در زمین هستند، خدا را سجده می‌برند، ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُو فرشتگان نیز برای خدا سجده می‌کنند.

بعد از بیان عموم سجده کنندگان، فرشتگان را به خاطر فضیلت و شرافتشان، و به خاطر کثرت و زیادی عبادت‌شان به طور خاص بیان نمود. بنابر این فرمود: ﴿وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَو آنها از انجام عبادت الهی تکبر نمی‌ورزند، با این تعدادشان زیاد است، و بزرگ و قوی هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ[النساء: ۱۷۲]. «مسیح و فرشتگان مقرب از این‌که بندۀ خدا باشند هرگز ابا نورزیده‌اند».

﴿يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡپس از آنکه خداوند متعال فرشتگان را به خاطر کثرت طاعت، و فروتنی در مقابل خدا ستایش نمود، آنان را به خاطر ترس از خدا ستود، خداوندی که از حیث ذات و چیره گی بر بالای آنان قرار دارد، پس آنان در برابر قدرت او همواره فروتن‌اند.

﴿وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَو خداوند آنان را به هر چه فرمان دهد، فرمانش را از روی رغبت و اختیار اطاعت می‌نمایند.

سجدۀ مخلوقات برای خداوند دو نوع است. یکی سجده‌ی اضطراری است که بر صفات کمال خداوند دلالت می‌نماید. و این برای مومن و کافر نیکوکار و فاسق، حیوان ناطق و غیره عام است و دیگری سجدۀ اختیاری که ویژۀ بندگان مومن و دوستان خدا و فرشتگان و دیگر مخلوقات است.

آیه‌ی ۵۵-۵۱:

﴿وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ٥١[النحل: ۵۱]. «و خداوند فرمود: دو معبود برنگیرد، بلکه خدا معبودی یگانه است، پس از من بترسید».

﴿وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاۚ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ٥٢[النحل: ۵۲]. «و آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ اوست، و دین ماندگار نیز از آن اوست، پس آیا از غیر خدا می‌ترسید؟».

﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجۡ‍َٔرُونَ٥٣[النحل: ۵۳]. «و آنچه از نعمت‌ها دارید همه از سوی خدا است، سپس چون زیانی به شما برسد او را با ناله و زاری به فریاد می‌خوانید».

﴿ثُمَّ إِذَا كَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنكُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنكُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ٥٤[النحل: ۵۴]. «سپس هنگامی که خداوند زیان را از شما دور کرد آنگاه گروهی از شما به پروردگارشان شرک می‌ورزند».

﴿لِيَكۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَيۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٥٥[النحل: ۵۵]. «(بگذار) تا در حق آنچه به آنان داده‌ایم ناسپاسی کنند. پس بهره‌مند شوید، سپس به زودی خواهید دانست (که چه سرنوشت سیاهی دارید)!».

خداوند متعال دستور می‌دهد تا تنها او به یگانگی پرستش شود، در این راستا چنین استدلال می‌نماید که تنها اوست نعمت‌ها را می‌دهد، پس فرمود: ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِدو معبود بر می‌گیرید، یعنی درعبادت هیچ شریکی را برای خدا قرار ندهید، چرا که ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞاو تنها معبود یگانه و یکتاست، و در صفت‌های بزرگش و در همۀ کارهایش یگانه و یکتاست. پس همانطور که او در ذات و اسما وصفات و کارهایش یکتاست، در عبادت نیز باید او را یکی بدانید، بنابر این فرمود: ﴿فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِپس، از من بترسید و دستور مرا اطاعت کنید، و از آنچه نهی نموده‌ام بپرهیزید و چیزی از مخلوقات را با من شریک نکنید، زیرا مخلوقات همه مملوک خدا می‌باشند.

﴿وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاو آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، و دین ماندگار نیز از آن اوست، یعنی دین و عبادت و کرنش در همۀ اوقات برای خدای یگانه است. پس دین را فقط از آن خدا بدانید و عبادت را فقط برای خدا انجام دهید و به عبادت و بندگی پروردگار متعال بپردازید. ﴿أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَآیا از غیر خدا، از اهل زمین و آسمان می‌ترسید؟ آنها نمی‌توانند به شما سود یا زیانی برسانند، و خداوند در بخشیدن و دادن یگانه و یکتاست، ﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖو نعمت‌های ظاهری و باطنی از آن برخوردار هستید، ﴿فَمِنَ ٱللَّهِهمه از سوی خدا است، و هیچ‌کس در آن با خداوند شریک نیست. ﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّسپس چون زیانی از قبیل فقر و بیماری و سختی به شما برسد، ﴿فَإِلَيۡهِ تَجۡ‍َٔرُونَاو را با ناله و زاری به فریاد می‌خوانید. چون می‌دانید هیچ‌کس جز او زیان و سختی را دور نمی‌کند. پس عبادت تنها شایستۀ خدایی است که آنچه را دوست دارید به شما بخشیده و آنچه را که دوست ندارید از شما دور نموده است.

اما بیشتر مردم بر خود ستم می‌نمایند و نعمت الهی را که بر آنان انعام نمود است انکار می‌کنند، و چون در حالت آسایش قرار بگیرند برخی از مخلوقات و آفریده‌های خداوند را که خودشان محتاج اندف شریک او می‌سازند. بنابر این فرمود:

﴿لِيَكۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَيۡنَٰهُمۡتا در حق آنچه به آنان بخشیده‌ایم، از قبیل این‌که آنها را از سختی‌ها نجات دادیم و از مشقت رهانیدیم ناسپاسی نمایند. ﴿فَتَمَتَّعُواْپس اندکی از دنیای خود بهره‌مند شوید، ﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَبالاخره سرانجام کفرتان را خواهید داشت.

آیه‌ی ۶۰-۵۶:

﴿وَيَجۡعَلُونَ لِمَا لَا يَعۡلَمُونَ نَصِيبٗا مِّمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡۗ تَٱللَّهِ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ٥٦[النحل: ۵۶]. «و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم بهره‌ای برای بتهایی که (چیزی) نمی‌دانند مقرر می‌کنند. سوگند به خدا از آنچه به دروغ برمی‌تافتید، سوال خواهید شد».

﴿وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا يَشۡتَهُونَ٥٧[النحل: ۵۷]. «و برای خداوند دخترانی قرار می‌دهند، (پاک است او) و برای خود آنچه دوست دارند (قرار می‌دهند)».

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ٥٨[النحل: ۵۸]. «و هرگاه به یکی از آنان مژده تولد دختر داده شود ـ در حالی‌که خشم و اندوهش را فرو می‌خورد ـ چهره‌اش سیاه می‌گردد».

﴿يَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ٥٩[النحل: ۵۹]. «به خاطر مژده بدی که به او داده می‌شد خویشتن را از قوم و قبیله پنهان می‌کرد، (با خودش می‌گفت): آیا با خواری او را نگاه دارد یا وی را زنده به گور سازد؟ هان که چه قضاوت بدی می‌کردند».

﴿لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِۖ وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٦٠[النحل: ۶۰]. «کسانی که به آخرت باور ندارند از وصف بدی برخوردارند، و صفت برتر از آن خداست، و او پیروزمند فرزانه است».

خداوند متعال از جهالت مشرکین و ستمگری‌شان و دروغ بستن آنها بر خدا خیر داده و می‌فرماید: آنها برای بت‌هایشان که چیزی نمی‌داند و فایده و ضروری نمی‌توانند به کسی برسانند از روزی‌هایی که خداوند به ایشان داده بهره‌ای قرار می‌دهند، پس مشرکان از رزق الهی برای شرک ورزیدن به خدا کمک می‌گیرند، و به وسیلۀ روزی الهی به بت‌هایی که خود تراشیده‌اند تقریب و نزدیکی می‌جویند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِيبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَكَآئِنَاۖ فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمۡ فَلَا يَصِلُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَا كَانَ لِلَّهِ[الأنعام: ۱۳۶]. «و مشرکان از آنچه خداوند از کشتزارها و چهارپایان پدید آورده است برای وی بهره‌ای مقرر کرده و به گمان خودشان گفتند: این برای خداست، و این برای بت‌های ما، پس آنچه که آنها برای بت‌های خود مقرر می‌داشتند به خدا نمی‌رسید».

و خداوند متعال فرموده است: ﴿تَٱللَّهِ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَفۡتَرُونَسوگند به خدا که از این دروغ و بهتان‌هایتان سوال خواهد شد خداوند می‌فرماید: ﴿. . . ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ٥٩ وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ. . .[یونس: ۵۹-۶۰]. «آیا خداوند شما را به این فرمان داده یا بر خدا دروغ می‌بندید؟ و کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند درباره‌ی عذابی که خداوند در روز قیامت به آنان می‌چشاند چه گمان می‌دارند؟ بدون شک خدا در روز قیامت آنها را به خاطر افترا و دروغ بستنشان به شدت مجازات می‌نماید».

﴿وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُو برای خداوند دخترانی قرار می‌دهند، خداوند پاک و منزه است. مشرکان در مورد فرشتگان که بندگان مقرب الهی هستند، می‌گفتند: فرشتگان دختران خدا هستند. ﴿وَلَهُم مَّا يَشۡتَهُونَو برای خود آنچه دوست داشتند قرار می‌دادند. آنان پسران را برای خود قرار می‌دادند و به شدت دختران را ناپسند می‌داشتند.

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٞ٥٨[النحل: ۵۸]. و هرگاه به یکی از آنان مژده تولد دختر داده شود از شدت ناراحتی که به او دست می‌داد چهره‌اش سیاه می‌گردید. و حزن و تاسفی را که به هنگام مژده داده شدن به او دست می‌داد، فرو می‌خورد، و پیش هم نوعان خود احساس رسوایی و خواری می‌کرد و به علت مژده بدی که به او دادهع می‌شد خویشتن را از آنان پنهان می‌کرد.

سپس از فکر و اندیشۀ فاسدش بهره می‌گرفت که با این دختر چکار کند؟ ﴿أَيُمۡسِكُهُۥ عَلَىٰ هُونٍآیا او را نکشد و با سرشکستگی نگاهش دارد؟ ﴿أَمۡ يَدُسُّهُۥ فِي ٱلتُّرَابِیا او ر ازنده به گور نماید؟ و خداوند به خاطر زنده به گور کردن دختران، مشرکین را مذمت و نکوهش نموده است، ﴿أَلَا سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَهان چه قضاوت بدی می‌کردند. زیرا داشتن فرزندی را شایستۀ شکوه و عظمت خدا نیست به وی نسبت می‌دادند.

سپس به این اکتفا نکردند، تا این‌که آنچه را که بدترین قسمت بود به خداوند نسبت دادند، و آن دختران بودند که آنها را برای خود ننگ و عار می‌پنداشتند و از آنها بیزار بودند. پس چگونه چیزی را که برای خود نمی‌پسندند به خدا نسبت می‌دهند؟ پس قضاوت آنها بسیار قضاوت بدی است.

و از آن جا که این صفت از صفت‌های بدی بود که مشرکین به خداوند نسبت می‌دادند، فرمود: ﴿لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِکسانی که به آخرت باور ندارند دارای صفت بد و زشتی هستند. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰو صفت برتر از آن خداست، و آن تمام صفت‌های کمال است، زیرا کمال مطلق از آن خداست، و خداوند از هرگونه نقص و کمبودی مبرا است، و چون در دل بندگانش از جایگاه والایی برخوردار است همگی به‌سوی او بر می‌گردند و او را دوست می‌دارند و سر توبه و انابت را بر آستانش می‌سایند. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُو او پیروزمند و با قدرت است و بر هر چیزی چیره است و همۀ مخلوقات منقاد اویند. ﴿ٱلۡحَكِيمُفرزانه و با حکمت است، هر چیزی را در جای مناسبش قرار می‌دهد، پس به هیچ چیز امر نمی‌کند و از هیچ چیز نهی نمی‌نماید مگر این‌که بر آن ستایش می‌شود و بر کمال او در آن مورد حمد و ثنا قرار می‌گیرد.

آیه‌ی ۶۱:

﴿وَلَوۡ يُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ٦١[النحل: ۶۱]. «و اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کیفر می‌داد هیچ جنبده‌ای را بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت، ولی آنان را تا مدت معینی مهلت می‌دهد، پس چون وقت مقرر آنان فرا رسد (اجلشان) به تاخیر نمی‌افتد، و لحظه‌ای نیز تقدیم نمی‌شود».

پس از آنکه خداوند آنچه را که ستمگران به دروغ به او نسبت داده بودند، بیان کرد، کمال بردباری و صبر خویشتن را بیان نمود و فرمود: ﴿وَلَوۡ يُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِمو اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کیفر می‌داد، ﴿مَّا تَرَكَ عَلَيۡهَا مِن دَآبَّةٖبر روی زمین هیچ جنبده‌ای باقی نمی‌گذاشت، یعنی اضافه بر کسانی که دست به ارتکاب گناه می‌زدند چهارپایان و حیوانات را نیز نابود می‌ساخت، زیرا بر اثر شومی گناه کشتزارها و نسل‌ها نیز نابود می‌شود.

﴿وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمۡاما آنها را تا مدت معینی مهلت می‌دهد، و به عذاب گرفتارشان نمی‌سازد، و آن موعد قیامت است. ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَپس چون وقت مقرر آنان فرا رسد لحظه‌ای باز پس نمی‌مانند و لحظه‌ای پیش نمی‌روند، پس باید بپرهیزند و بهراسند از زمانی که در آن به کسی مهلت داده نمی‌شود.

آیه‌ی ۶۳-۶۲:

﴿وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكۡرَهُونَۚ وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَ٦٢[النحل: ۶۲]. «و برای خداوند چیزی مقرر می‌کنند که خود نمی‌پسندند، و زبان‌هایشان دروغ پردازی کرده و می‌گوید: سرانجام نیک از آنِ آنان است. بدون شک آتش دوزخ بهرۀ ایشان است و آنان پیش از دیگران بدانجا رانده و افکنده می‌شوند».

﴿تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ ٱلۡيَوۡمَ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٦٣[النحل: ۶۳]. «سوگند به خداوند! پیامبرانی را پیش از تو به‌سوی امتهایی فرستادیم. پس شیطان کارهایشان را در نظر آنان آراست و امروز شیطان یاورشان است و عذاب دردناکی دارند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که مشرکان ﴿يَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكۡرَهُونَچیزهایی را که برای خود نمی‌پسندید، (از قبیل دختران و صفت‌های زشت) به خداوند نسبت می‌دهند، و آن شرک ورزیدن وا نجام عبادت برای برخی از مخلوقات و بندگان خدا بود، پس آنها نمی‌پسندیدند بردگانشان در صورتی که با آنان از یک نوع هستند در روزهایی که خداوند به آنان داده است شریک آنها باشند، چگونه بردگان، و بندگان خدا را شریک وی قرار می‌دهند؟

﴿وَو با وجود این کردار زشت، ﴿وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰ(بر) زبانهایشان دروغ رانده و می‌گویند: آنها در دنیا و آخرت دارای حالتی نیکو خواهند بود، خداوند سخن آنها را رد نموده و فرمود: ﴿لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَبدون شک آتش دوزخ بهرۀ ایشان است و آنها به‌سوی آن برده می‌شوند و در آن برای همیشه باقی می‌مانند و هرگز از آن بیرون نخواهند شد.

خداوند برای پیامبرش بیان نمود که او اولین پیامبر تکذیب شده نیست، ﴿تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِكَسوگند به خداوند که به‌سوی امتهای پیش از تو (نیز) پیامبرانی فرستادیم که آنها را به توحید و یکتاپرستی دعوت می‌کردند. ﴿فَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡو شیطان کارهایشان را در نظر ایشان زیبا جلوه داد، پس پیامبران را تکذیب کردند و گمان بردند آنچه آنها بر آن هستند حق است، و آنان را از هر چیز ناپسندی نجات می‌دهد، و گمان بردند که آنچه پیامبران آنها را به‌سوی آن را می‌خوانند باطل است، پس چون شیطان کارهایشان را در نظر ایشان زیبا جلوه داد، ﴿فَهُوَ وَلِيُّهُمُآنها را در دنیا و آخرت یاور و سرپرست است و از شیطان پیروی کردند و او را به دوستی برگرفتند. ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗا[الکهف: ۵۰]. «آیا شیطان و فرزندانش را به جای خدا به دوستی بر می‌گیرید، حال آنکه آنان دشمنان شما هستند؟ آنچه ستمگران به جای خدا انتخاب کرده‌اند بد چیزی است». ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞو آنان در آخرت عذاب دردناکی دارند، زیرا از دوستی با خدا اعراض نموده و به دوستی و یاوری شیطان خشنود شده‌اند، بنابراین، سزاوار عذاب خوار کننده شده‌اند.

آیه‌ی ۶۵-۶۴:

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٦٤[النحل: ۶۴]. «و ما کتاب را بر تو نازل نکرده‌ایم مگر بدان خاطر که چیزی را برای مردم بیان و روشن نمایی که در آن اختلاف ورزیده‌اند و تا هدایت و رحمتی باشد برای مؤمنان».

﴿وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ٦٥[النحل: ۶۵]. «و خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد و با آن زمین را پس از مردنش زنده ساخت، بی‌گمان در این دلیل روشنی است برای گروهی که می‌شنوند». خداوند متعال می‌فرماید: ای محمد! ما این قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم مگر به خاطر این‌که در آنچه دارند از قبیل توحید و قدر و احکام و حالات معاد حق را بیان نمایی، و قران را نازل نکرده‌ایم مگر به خاطر این‌که هدایت کامل و رحمت فراگیری باشد پس برای گروهی که به خداوند و به کتابی که نازل کرده است ایمان دارند.

﴿وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗخداوند در این آیه یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌ها را بیان می‌دارد تا (مردمان) پندها و تذکرهای الهی را درک نمایند، و یقین حاصل کنند که خداوند معبود به حق است و عبادت جز برای او شایسته نیست، زیرا خداوند با فرو فرستادن باران و رویاندن انواع گیاهان بندگان را مورد آنعام قرار می‌دهد، تا دریابند که او بر هرچیز تواناست، و پی ببرند خداوندی که زمین را پس از خشک شدن و مردن زنده می‌نماید بر زنده کرن مردگان نیز تواناست، و پی ببرند که خداوند دارای رحمت گسترده و بخشش فراوان است.

آیه‌ی ۶۷-۶۶:

﴿وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِۦ مِنۢ بَيۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ لَّبَنًا خَالِصٗا سَآئِغٗا لِّلشَّٰرِبِينَ٦٦[النحل: ۶۶]. «و بی‌گمان در وجود چهارپایان برای شما عبرتی است، (زیرا) از آنچه در شکمهایشان است از میان سرگین و خون، شیری خالص به شما می‌نوشانیم که برای نوشندگان گوارا است».

﴿وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِيلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَكَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ٦٧[النحل: ۶۷]. «و از میوه‌های درختان خرما و انگور شراب درست می‌کنید و روزری پاک و حلال از آن می‌گیرید، بی‌گمان در این نشانه‌ای است برای کسانی که خرد می‌ورزند».

﴿وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗبدون شک چهارپایانی که خداوند در راستای منافع شما برایتان مسخر نموده مایۀ عبرت است و باید از آن درس بیاموزید و از این رهگذر به کمال قدرت خداوند و گستردگی احسان او پی ببرید، چرا که خداوند از شکم این چهارپایان که مشتمل بر سرگین و خون است شیری خالص بیرون می‌آورد که برای نوشندگان لذیذ و گوارا است، و این کار جز از قدرت الهی از هیچ قدرت دیگری ساخته نیست. چه نیرویی در جهان هستی علفی را که چهارپایان خورده و آب شیرین و شوری را که می‌نوشند به شیر خالص و گوارا تبدیل می‌نماید؟

و خداوند متعال از میوه‌های درختان خرما و انگور منافع و مصالحی از قبیل انواع روزی‌های نیکو که بندگانش آن را به صورت‌تر و تازه و آماده و ذخیره شده، و به صورت غذا و نوشیدنی استفاده می‌کنند، قرار داده‌است، نوشیدنی‌ای که از عصارۀ و نبیذ این میوه‌ها برگرفته می‌شود، نیز نوشیدنی مست کننده‌ای از این میوه‌ها به دست می‌آید که قبلاً حلال بود، اما خداوند آن را حرام نمود و در عوض انواع نوشیدنی‌های لذیذ و جایز را حلال نمود. بنابر این برخی گفته اند: منظور از «سکر» در این آیه خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ است و این از گفتۀ اول بهتر است که می‌گوید: «شراب مست کننده در ابتدا حلال بود، و بعداً حکم حلال بودن آن نسخ شده است».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَبی‌گمان در این نشانه‌ای است برای کسانی که خرد می‌ورزند. و به کمال اقتدار خداوند می‌اندیشیند، خداوندی که این میوه‌های لذیذ و خوشمزه را از درختانی شبیه چوب خشک بیرون آورده است. (آری) این میوه‌ها نشانه‌ای است برای بندگانی که به شمول و فراگیری رحمت الهی پی برده و به آن می‌اندیشند، خدایی که این میوه‌ها را در دسترس عموم بندگانش قرار داده است. سپس درمی‌یابند که خداوند معبود یگانه است چون او به تنهایی این‌ها را آفریده است.

آیه‌ی ۶۹-۶۸:

﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِي مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا يَعۡرِشُونَ٦٨[النحل: ۶۸]. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از پاره‌ای از کوه‌ها خانه بسازد و (نیز) از برخی از درختان و (نیز) از آنچه مردم داربست می‌کنند».

﴿ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسۡلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلٗاۚ يَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٦٩[النحل: ۶۹]. «سپس از همۀ میوه‌ها بخور و فرمانبردارانه راه‌های پروردگارت را در پیش بگیر. از شکم‌های زنبوران مایه‌ای می‌تراود، که رنگهای مختلفی دارد. در آن برای مردمان شفا است، بی‌گمان دراین، نشانۀ روشنی است برای کسانی که می‌اندیشند».

آنچه که ذکر شد آیاتی است دال بر عظمت خدا، برای کسانی که در آفرینش این زنبور کوچک که خداوند آن را به صورتی شگفت‌انگیز رهنمون کرده و مکان‌های مکیدن شهد و سپس بازگشت به کندوها را برای آنها آسان نموده است می‌اندیشند. خداوند به او آموخته و وی را هدایت کرده است. سپس از شکم آن عسل لذیذی که بر حسب اختلاف سرزمین و چراگاهها دارای انواع مختلفی است، بیرون می‌آید، عسلی که مایۀ شفا و بهبودی بیماری‌های مختلف است. پس این دلیلی بر کمال عنایت خداوند و لطف او نسبت به بندگانش می‌باشد و دلیلی است بر این‌که شایسته نیست کسی غیر از خداوند خوانده شود و مورد محبت قرار بگیرد.

آیه‌ی ۷۰:

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ ثُمَّ يَتَوَفَّىٰكُمۡۚ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٞ قَدِيرٞ٧٠[النحل: ۷۰]. «و خداوند شما را آفریده است، سپس شما را می‌میراند و برخی از شما به خوارترین (حدّ) فرتونی و پیری برگردانده می‌شوند به گونه‌ای که پس از (آن همه) علم و آگاهی چیزی نخواهند دانست و همه چیز را فراموش می‌کنند، بی‌گمان خدا آگاه و تواناست».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او بندگان را آفریده است، و آنان را از حالتی به حالتی دیگر بر می‌گرداند، و پس از آنکه مدت زندگانی آنان به پایان رسید آنها را می‌میراند. و برخی از بندگان هستند که خداوند عمرشان را بالا می‌برد تا به خوارترین حد فرتونی برسند، که در آن سنین نیروهای ظاهر و باطنی انسان ضعیف می‌شوند، حتی عقل او ضعیف می‌گردد، عقلی که جوهر انسان است، و به ضعف آن افزوده می‌شود تا جایی که انسان همۀ معلوماتش را فراموش می‌نماید و عقل او همانند عقل کودکی شیرخوار می‌شود. بنابر این فرمود: ﴿لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَيۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٞ قَدِيرٞتا جایی که پس از علم و آگاهی پیزی نخواهد دانست و خداوند دانای تواناست. یعنی علم و آگاهی و توانایی او همه چیز را احاطه کرده است. از جمله قدرت الهی این است که انسان را در مراحل آفرنیش از حالتی به حالتی دیگر می‌برد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَيۡبَةٗۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡقَدِيرُ٥٤[الروم: ۵۴]. «خداوند ذاتی است که شما را به گونه‌ای ضعیف و ناتوان آفریده است، سپس بعد از آن ضعف و ناتوانی به شما نیرو بخشید و بعد از قدرت و نیرو باز شما را ناتوان و پیر می‌گرداند. هرچه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست».

آیه‌ی ۷۱:

﴿وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّي رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِيهِ سَوَآءٌۚ أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٧١[النحل: ۷۱]. «و خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر در روزی برتری داده است، آنان که برتری داده شده‌اند حاضر نیستند که روزی خود را به بردگان خود بدهند و ایشان را با خود در دارایی مساوی گردانند، آیا نعمت خدا را انکار می‌کنند؟».

این از دلایل یگانگی پروردگار، و به دلیلی بر زشتی شرکت ورزیدن به خداست. خداوند متعال می‌فرماید: همۀ شما مخلوق او هستید و به شما روزی می‌دهد، اما خداوند ﴿فَضَّلَ بَعۡضَكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلرِّزۡقِبرخی از شما را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است، بنابر این برخی شما را آزادگانی قرار داد که دارای مال و ثروت هستند و برخی دیگر را بردگانی قرار داد که مالک چیزی از دنیا نمی‌باشند. پس آقایان که خداوند آنها را بر بردگانشان در رزق و روزی برتری داده است حاضر نیستند. ﴿بِرَآدِّي رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡثروت و دارایی خود را به بردگان خود بدهند و آنها را شریک قدرت و ثروت خود بسازند و این کار را ناممکن می‌دانند. نیز کسانی را که شما شریک خدا قرار می‌دهید، بردگان هستند و به اندازۀ ذره‌ای مالک چیزی نیستند، پس چگونه شما آنها را شریک خدا قرار می‌دهید؟ آیا شریک قراردادن آنها برای خدا بزرگ‌ترین ستم و انکار نعمت الهی نیست؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَآیا نعمت خدا را انکار می‌کنند؟ پس اگر به نعمت خد اقرار می‌کردند و آن را به خداوند نسبت می‌دادند هیچ‌کس را با او شریک نمی‌ساختند.

آیه‌ی ۷۲:

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ يُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ يَكۡفُرُونَ٧٢[النحل: ۷۲]. «خداوند از جنس خودتان برای شما همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان آفرید و از پاکیزه‌ها به شما روزی داد، آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت خداوند ناسپاسی می‌کنند».

خداوند متعال از منت بزرگش بر بندگان خود خبر می‌دهد که برای آنها همسرانی قرار داد تا در کنارشان بیاسایند و آرام بیگرند، و از همسران‌شان برای آنان فرزندانی آفرید که به آنان دل خوش کنند و فرزندان‌شان به آنها خدمت نمایند، و کارهایشان را انجام دهند و در زیر سایۀ آنان بیارامند. و خوردنی‌ها و نوشیندنی‌های پاکیزه و نعمت‌های فراوان دیگری را به آنها بخشیده است، به طوری که بندگان نمی‌توانند آن همه نعمت را بشمارند.

﴿أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ يُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ يَكۡفُرُونَآیا به باطلی ایمان می‌آورند که هیچ اصل و اساسی ندارد و نابود شده و از بین می‌رود و بهره‌ای چز نابودی ندارد، نمی‌آفریند و روزی می‌دهد و هیچ کاری را انجام نمی‌دهد؟ و این شامل همۀ چیزهایی است که به جای خداوند پرستش می‌شود. بنابر این همۀ معبوداتی که به جای خدا پرستش می‌شوند باطل‌اند. پس چگونه مشرکین آنها را به جای خداوند می‌پرستند.

﴿وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ يَكۡفُرُونَو به نعمت خداوند ناسپاسی می‌کنند. و آن را انکار می‌نمایند، و نعمت الهی را در راستای نافرمانی خدا و کفر ورزیدن به او به کار می‌گیرند؟ آیا این بزرگ‌ترین ستم و بزرگ‌ترین فساد و بی‌خردی نیست؟!.

آیه‌ی ۷۶-۷۳:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ٧٣[النحل: ۷۳]. «و به جای خداوند چیزهایی را پرستش می‌کنند که مالک کم‌ترین رزقی در آسمان‌ها و زمین برای آنان نیستند و نمی‌توانند (کاری را انجام دهند)».

﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤[النحل: ۷۴]. «پس برای خدا شبیه و نظیر قرار می‌دهد، بی‌گمان خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید».

﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا لَّا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ يُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ يَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٧٥[النحل: ۷۵]. «خداوند بردۀ مملوکی را به عنوان مثال ذکر می‌کند که بر (انجام) هیچ چیز توانا نیست، و نیز کسی را مثل می‌زند که از سوی خویش به او روزی پاکیزه و حلالی داده است، پس او در پنهان و آشکار از آن می‌بخشد، آیا این دو برابرند؟ ستایش خدا را سزاست، بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند».

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلَيۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ لَا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ أَيۡنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأۡتِ بِخَيۡرٍ هَلۡ يَسۡتَوِي هُوَ وَمَن يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٧٦[النحل: ۷۶]. «و خداوند دو مرد را مَثَل می‌زند که یکی از آنان گنگ است و بر انجام چیزی توانایی ندارد، واو سربار خواجۀ خویش بوده و هر جا او را بفرستد خیری به بار نمی‌آورد. آیا او برابر با کسی است که به عدل و داد فرمان می‌دهد و در راه راست قرار دارد؟».

خداوند متعال از جهالت و ستمشان خبر می‌دهد که به جای او معبودانی را می‌پرستند و آنها را شریک خدا قرار می‌دهند در حالی که آن معبودان باطل در آسمان‌ها و زمین اختیار روزی دادن را ندارند، و آنها باران و رزقی را فرو نمی‌فرستند، و هیچ چیزی از گیاهان زمین را نمی‌رویانند به اندازۀ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین مالک چیزی نیستند، و اختیاری ندارند و نمی‌توانند این کارها را بکنند، زیرا کسی که چیزی در اختیار ندارد، بعضی اوقات قدرت و توانایی دارد که هرکس با او ارتباط برقرار نماید به او فایده برساند، اما این‌ها نه چیزی در اختیار دارند و نه قدرتی دارند.

این است صفت معبودان آنها. پس چگونه آنها چنین معبودان باطلی را در ردیف خدا قرار داده و آنها را مالک آسمان‌ها و زمین که تمام فرمانروایی از آن اوست و ستایش کاملاً از آن اوست و تمام قدرت از آن اوست تشبیه کرده‌اند؟!.

بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَبرای خداوند مثلها نزنید و برای او تشبیه و نظیر قرار مدهید، مثل‌هایی که بیانگر تساوی او و آفریده‌هایش باشد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَهمانا خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید.

پس بر ماست که بدون علم و آگاهی چیزی دربارۀ خدا نگوییم، و مثالهایی را که خداوند دانا بیان نموده است مد نظر قرار بدهیم. بنابر این خدا دو مثال برای خود و برای کسانی که به جای او پرستش می‌شوند بیان کرده است، یکی بردۀ مملوکی که اختیار خودش را ندارد و دارای هیچ مال و ثروتی در دنیا نیست، و دومی که آزاد و ثروتمند است و خداوند از جانب خویش به او روزی فراوان بخشیده است. این فرد، نیکوکار است و از آن مال آشکارا و پنهان می‌بخشد. آیا این فرد با آن برده برابر است؟ قطعاً برابر نیستند، با این‌که هر دو مخلوق‌اند، اما برابر بودنشان غیر ممکن است. پس اگر این دو یکسان نیستند چگونه مخلوق و بنده‌ای که ملک و قدرتی ندارد و از هر جهت نیازمند پروردگاری است که مالک همۀ دارایی‌هاست و بر هر چیزی توانا می‌باشد با خداوند آفریننده که مالک تمام مالک است و بر هر چیزی تواناست برابر است؟!.

بنابراین خداوند از مقام والای خویش تجلیل بعمل آورده و هر نوع حمد و ستایش را خاص خود قرار داد و فرمود: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِهر نوع حمد و ستایش مخصوص خداست. انگار د راین سوال مطرح می‌شود که اگر اینطور است پس پرا مشرکان معبودان خود را با «الله» برابر قرار می‌دهند؟ به همین جهت فرمود: ﴿بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَبلکه بیشتر آنها نمی‌دانند، زیرا اگر واقعاً می‌دانستند بر ارتکاب شرک جرأت نمی‌کردند. و مثال دوم، ﴿رَّجُلَيۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ لَا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖمثال دو مرد است که یکی از آن دو گنگ است، نه می‌شنود و نه حرف می‌زند و بر انجام کمترین کاری تونایی ندارد. ﴿وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُو او سربار صاحب و خواجۀ خویش است. پس خواجه‌اش به وی خدمت می‌کند و او نمی‌تواند کارهای خود را انجام دهد، پس چنین کسی از هر جهت کمبود دارد، آیا او با کسی است که به عدل و داد فرمان می‌دهد و بر راه راست قرار دارد و گفتارش عادلانه و درست است برابر می‌باشد؟ پس همانگونه که این دو مرد با هم برابر نیستند. کسی که به جای خدا پرستش می‌شود و توانایی انجام دادن کوچک‌ترین کاری را ندارد و اگر خداوند به او قدرت ندهد هیچ کاری را نخواهد توانست انجام بدهد. با خداوند برابر نیست که جز عقل چیزی نمی‌فمراید و جز کاری که به خاطر آن مورد ستایش قرار می‌گیرد انجام نمی‌دهد.

آیه‌ی ۷۷:

﴿وَلِلَّهِ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا كَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ أَوۡ هُوَ أَقۡرَبُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٧٧[النحل: ۷۷]. «و فقط خدا غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند و بس، و کار قیمت به اندازۀ چشم برهم زدن یا کمتر از آن است، بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست».

فقط خداوند غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند، و جز او کسی پوشیده‌ها و نهان‌ها و رازها را نمی‌داند. از جمله امور ناپیدا و پنهان دانستن قیامت است، پس هیچ‌کس جز خدا نمی‌داند قیامت کی بر پا می‌شود، و وقوع قیامت به اندازۀ چشم بر هم زدن و یا کمتر از آن است، پس مردم از قبرهایشان به‌سوی محشر و رستاخیز بلند می‌شوند و دیگر مهلتی داده نمی‌شود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞبی‌گمان خداوند بر انجام هر کاری تواناست. پس زنده کردن مردگان از دایرۀ قدرت فراگیر الهی خارج نیست.

آیه‌ی ۷۸:

﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٧٨[النحل: ۷۸]. «و خداوند شما را از شکم‌های مادرانتان بیرون آورد که چیزی نمی‌دانستید و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاس‌گزاری کنید».

یعنی فقط خداوند این نعمت‌ها را داده‌است، ﴿أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗاو شما را از شکم‌های مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و توانایی انجام کاری را نداشتید، سپس او، ﴿جَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَبه شما گوش و چشم و دل داد. این سه عضو را به خاطر برتری و اهمیتشان بیان نمود، چون این اعضا کلید هر آگاهی و دانشی می‌باشند، زیرا هر آگاهی و دانشی که به انسان می‌رسد از طریق یکی از این سه وارد می‌شود،و گرنه سایر عضوها و توانایی‌های ظاهری و با طنی را خداوند بخشیده است، و هریک را رفته رفته رشد می‌دهد تا به حالت تکامل خود برسند، و این بدان خاطر است که بندگان با به کار گرفتن این اعضا در راستای طاعت خدا عمل کنند و شکر او را به جای آورند و هرکس این عضوها را در مسیر معصیت خدا به کار ببرد حجتی علیه او خواهند بود. و چنین فردی نعمت‌های خدا را با قبیح‌ترین روش پاسخ داده ‌است.

آیه‌ی ۷۹:

﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّيۡرِ مُسَخَّرَٰتٖ فِي جَوِّ ٱلسَّمَآءِ مَا يُمۡسِكُهُنَّ إِلَّا ٱللَّهُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٧٩[النحل: ۷۹]. «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان ننگریسته‌اند؟ آنها را کسی جز خدا نگاه نمی‌دارد، بی‌گمان در این (قدرت نمایی) برای کسانی که ایمان دارند نشانه‌هاست».

این مایۀ عرت مومنان است، چون آنها از نشانه‌ها و آیات الهی بهره‌مند می‌شوند و در هر نشانه‌ای می‌اندیشند، و اما غیر از مومنان به چنین نشانه‌هایی از روی سرگرمی و غفلت می‌نگرند.

و آیه این مطلب را گوشزد می‌کند که خداوند پرندگان را طوری آفریده است که می‌توانند پرواز نمایند سپس خداوند این هوای لطیف را برایشان مسخر نموده و به آنها توانایی حرکت در هوا را داده است و این دلیلی بر حکمت و آگاهی و علم گستردۀ الهی و کمال اقتدار اوست. فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان!.

آیه‌ی ۸۳- ۸۰:

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمۡ سَكَنٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَيَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡ وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِينٖ٨٠[النحل: ۸۰]. «و خداوند از خانه‌هایتان برای شما آسایشگاه قرار داد، و از پوست چهارپایان چادرهایی برایتان قرار داده است که آنها را در روز جابجا شدنتان و در روز ماندنتان سبک می‌یابید، و از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسیاش شما را فراهم کرده است، تا مدتی از آنها استفاده کنید».

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَكۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡۚ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡلِمُونَ٨١[النحل: ۸۱]. «و خداوند از چیزهایی که آفریده سایه‌هایی را برایتان قرار داد، و از کوهها برای شما غارها قرار داد، و برایتان تن پوش‌هایی پدید آورد که شما را از گرما حفظ کند و تن پوشهایی که در جنگ محفوظتان می‌دارد، بدین‌گونه خدا نعمتش را به طور کامل به شما عطا می‌کند تا تسلیم و مطیع شوید».

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٨٢[النحل: ۸۲]. «پس اگر آنان روی برتابند، وظیفۀ تو تنها تبلیغ آشکار است».

﴿يَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٣[النحل: ۸۳]. «نعمت خدا را می‌شناسند (اما) سپس آن را انکار می‌کنند و بیشترشان کافر هستند».

خداوند نعمت‌های خویش را به بندگان خود یادآور می‌شود و از آنها می‌خواهد تا سپاس وی را به جای بیاورند، و به آن اعتراف نمایند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمۡ سَكَنٗاو خداوند از خانه و قصرها و منزلهایتان را محل آسایش شما قرار داده است، شما را از سرما و گرما محافظت نموده، و شما و فرزندان و کالاهایتان را می‌پوشانند، و دیگر فوایدی که خانه‌ها دارند. ﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِو از پوست چهارپایان یا از موی و پشم و کرکی که بر پوست می‌روید، ﴿بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَاچادرهایی برایتان ساخته است که آن را، ﴿يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَيَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡدر سفر و حضرتان سبک می‌یابید، و به آیانی جابجا می‌کنید، و در جاهایی که قصد اقامت همیشگی را در آن ندارید به آسانی بر پا می‌کنید، و شما را از گرما و سرما و باران در امان داشته، و اثاث‌هایتان را از گزند باران محافظت می‌کند.

﴿وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗاو از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسایش شما را فراهم کرده است، و این همۀ چیزهایی که از پشم و کرک و مو ساخته می‌شود از قبیل ساک و چمدانها، زیراندازها، لباسها، زین‌ها و غیره را شامل می‌شود.

﴿وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِينٖتا مدتی در این دنیا از آنها بهره‌مند شوید. پس آنچه ذکر شده از جملۀ چیزهایی هستند که خداوند توفیق ساخت و تهیۀ آنرا به بندگان داده است.

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗاو خداوند از چیزهایی که آفریده است و شما در آفرینش آن نقشی ندارید برایتان سآیه‌ها قرار داد. مانند سایۀ درختان و کوهها و تپه‌ها و امثال آن که انسان‌ها از این سآیه‌ها استفاده می‌نمایند ﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَكۡنَٰنٗاو از کوه‌ها برایتان غارها قرار داد که شما را از سرما و گرما و باران و دشمن مصون می‌دارند، ﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّو برایتان تن پوش‌ها و لباس‌هایی پدید آورد که شما را از گرما محافظت می‌کنند. و خداوند سردی را بیان نکرد، زیرا در دل اول این سوره نعمت‌های اصلی بیان شده‌اند و در پایان آن متمم و مکمل نعمت‌های اصلی بیان می‌شوند، و حفاظت از سرما و از نعمت‌های اصلی است، زیرا یک نیاز و ضرورت اساسی است، و خداوند در اول سوره آن را بیان نمود و فرمود: ﴿لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ[النحل: ۵]. مایۀ گرمای شما هستند و در آن منافعی دارید.

﴿وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡو تن پوش‌ها و لباس‌هایی برایتان پدید آورد که هنگام جنگ شما را از آسیب ضربات اسلحه مصون می‌دارد، مانند زره‌ها و امثال آن، و این چنین خداوند نعمت خویش را به طور کامل به شما عطا می‌کند. ـ چرا که نعمت‌های بیشماری را به شما ارزانی نموده است ـ . ﴿لَعَلَّكُمۡ تُسۡلِمُونَتا وقتی نعمت‌های خدا را یاد کردید و دیدید که نعمات و برکات الهی از هر سو شما را دربر گرفته است تسلیم شکوه و عظمت خدا شوید، و از دستور و فرمان او اطاعت کنید و نعمت‌های خدا را در راستای اطاعت و فرمانبرداری از وی به کار بگیرد. پس فراوان بودن نعمت‌ها موجب شکرگزاری بیشتر و ستایش خداوند بر این نعمت‌ها است. اما ستمگران جز سرکشی و مخالفت چیزی را نمی‌دانند.

بنابراین خداوند در مورد ستمگران فرموده است: ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْو چنانچه پس از این‌که به نعتمها و آیات خداوند تذکر داده شدند، روی گردان شوند، ﴿فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُوظیفه تو تنها تبلیغ آشکار است. یعنی هدایت کردن و توفیق دادن آشکار بر تو لازم نیست، بلکه فقط از تو خواسته می‌شود که آنها را پند و اندرز بدهی، و آنها را بترسانی و ازن نافرمانی خدا بر حذر بداری، پس اگر وظیفه‌ات را انجام دهی حساب آنها با خداست. زیرا آنان احسان را می‌بینند و نعمت خدا را می‌شناسند اما آن را انکار می‌کنند. ﴿وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَو بیشترشان کافراند، و خیری در آنها وجود ندارد، و پی در پی آمدن نشانه‌ها و آیات به آنها فایده‌ای نمی‌رساند، زیرا ضمیر و احساساتشان فاسد شده و اهدافی نادرست دارند و آنان خواهند دید که خداوند آدمهای سرکش، و کسانی را که شکر نعمتهایش را به‌جای نمی‌آورند و از خدا و پیامبرش سرپیچی می‌کنند، چگونه سزا می‌دهد!.

آیه‌ی ۸۷-۸۴:

﴿وَيَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا ثُمَّ لَا يُؤۡذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ وَلَا هُمۡ يُسۡتَعۡتَبُونَ٨٤[النحل: ۸۴]. «و روزی که از هر امتی گواهی بر می‌انگیزیم، آنگاه که به کافران اجازه‌(ی عذر آوردن) داده نشده و از آنان خواسته نمی‌شود که با توبه و عمل صالح پروردگارشان را خشنود گردانند».

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ٨٥[النحل: ۸۵]. «و هنگامی‌که ستمگران عذاب را ببینند (عذابشان) از آنان کاسته نمی‌شود و آنان مهلت نمی‌یابند».

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَ٨٦[النحل: ۸۶]. «و هنگامی‌که مشرکان انبازهایشان را می‌بینند، می‌گویند: پروردگارا! اینان انبازهای ما هستند که آنان را به جای تو می‌خواندیم، (انبازان) به آنان پاسخ داده و می‌گویند: به راستی شما دروغگوئید».

﴿وَأَلۡقَوۡاْ إِلَى ٱللَّهِ يَوۡمَئِذٍ ٱلسَّلَمَۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٨٧[النحل: ۸۷]. «و آن روز در برابر خداوند تسلیم شوند و آنچه را که می‌بافتند از آنان گم و ناپیدا می‌شود».

خداوند از حالت کافران در روز قیامت خبر داده و می‌فرماید عذری از آنها پذیرفته نمی‌شود، و عذاب از آنان رفع نمی‌گردد، و همانا کسانی‌که شریک خدا ساخته بودند از آنان بیزای می‌جویند، و ایشان به کفر و دروغ بستن به خدا اعتراف می‌نمایند. پس خداوند فرمود: ﴿وَيَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗاو روزی که از هر امتی شاهدی بر می‌انگیزیم، که بر آنها و بر کارهایشان گواهی می‌دهد. این شاهد گواهی می‌دهد که آنها دعوتگر هدایت را چه پاسخی دادند و گواهانی را که خداوند بر می‌انگیزد، پاک‌ترین و عادل‌ترین گواهان‌اند، و آنها پیامبران هستند، همان کسانی که چون شهادت دهند حجت خداوند بر مردم پایان می‌یابد. ﴿ثُمَّ لَا يُؤۡذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْو به کافران اجازۀ عذر آوردن داده نمی‌شود، زیرا عذر آوردن آنها دروغنی است و به آنها فایده‌ای نمی‌رساند، و نیز اگر بخواهند به دنیا برگردند تا آنچه را که از دست داده‌اند جبران نمایند، خواستۀ آنان مورد پذیرش خدا واقع نمی‌شود، بلکه بی‌درنگ به عذاب سختی گرفتار می‌گردند که از آن کا سته نمی‌شود. نی زبه آنها مهلت داده نمی‌شود که در راستای رهانیدن خود از عذاب الهی دست به اقدامی بزنند، چون اعمال نیک آنها آنقدر اندک و ناچیز ا ست که می‌توان آن را در چند موردی خلاصه کرد و بر شمرد، و خود نیز به ناچیز بودن آن اقرار می‌نمایند و رسوا می‌شوند.

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ شُرَكَآءَهُمۡو در روز قیامت هنگامی‌که مشرکان شریکها و انبازهایشان را می‌بینند، و باطل بودن آنها محرز می‌گردد، به گونه‌ای که نمی‌تانند این حقیقت را انکار کنند، ﴿قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا ٱلَّذِينَ كُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِكَمی‌گویند: پروردگارا! اینان شریکان ما هستند که آنان را به جای تو می‌پرستیدیم، و به فریاد می‌خواندیم. اینک نمی‌توانند هیچ سودی به ما برسانند و نمی‌توانند شفاعتی بکنند، پس خودشان باطل بودن آنها را خاطرنشان می‌کنند و به آنها کفر می‌ورزند، و دشمنی و نقرت میان آنها و معبودانشان آشکار می‌گردد. ﴿فَأَلۡقَوۡاْ إِلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَشریکان‌شان در پاسخ به آنها می‌گویند: ﴿إِنَّكُمۡ لَكَٰذِبُونَشما دروغ می‌گفتید که ما را شریک خدا قرار دادید، و ما را همراه خدا پرستش کردید، ما شما را به این کار فرمان ندادیم و چنین نپنداشتیم که شایستۀ عبادت هستیم. پس سرزنش و ملامت بر شما بادا!.

در این هنگام در پیشگاه خدا سر تسلیم فرود می‌آورند و در برابر حکم او سر می‌نهند و می‌دانند که آنها سزاوار عذاب هستند. ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَو آنچه به افترا می‌بستند از آنان گم و ناپیدا می‌شود، پس وارد جهنم می‌شوند. در حالی که از خود بیزارند و دل‌هایشان سرشار از ستایش پروردگار است، و می‌دانند که آنها جز به خاطر کارهایی که کرده‌اند مجازات نشده‌اند.

آیه‌ی ۸۸:

﴿ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفۡسِدُونَ٨٨[النحل: ۸۸]. «کسانی که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند به سزای آنکه فساد می‌کردند عذابی بر عذاب‌شان می‌افزاییم».

خداوندمتعال در این آیه عاقبت و سرانجام مجرمان را بیان می‌دارد، آنها که کفر ورزیدند و آیات خدا را تکذیب کردند و با پیامبران خدا مبارزه نمودند، و مردم را از راه خدا بازداشتند و دعوتگرانی به‌سوی گمراهی گردیدند، پس سزاوار عذابی چند برابر شدند، چرا که جرمشان بسیار زیاد بود و در زمین خدا فساد کردند.

آیه ۸۹:

﴿وَيَوۡمَ نَبۡعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدًا عَلَيۡهِم مِّنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَجِئۡنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ٨٩[النحل: ۸۹]. «و روزی که درمیان هر امتی گواهی از خودشان بر آنان بر می‌انگیزیم و تو را بر اینان گواه می‌گیریم، و کتاب را بر تو نایل کردیم که بیانگر همه چیز و وسیلۀ هدایت و مایۀ رحمت و مژده رسان مسلمانان است».

خداوند متعال در آیات قبل بیان کرد که در میان هر امتی گواهی را بر می‌انگیزد، اینجا نیز همان مطلب را بیان کرد و از میان گواهان، پیامبر گرامی اسلام را به‌طور ویژه بیان نمود و فرمود : ﴿وَجِئۡنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِو تو را بر امتت گواه می‌گیریم تا بر خیر و شر آنها گواهی دهی. و این از کمال عدل الهی است که هر پیامبری بر امتش گواهی دهد، چون هر یک در مورد اعمال امتش بیشتر از دیگران آگاهی دارد و در مورد امتش مهربان‌تر و منصف‌تر از دیگران است، و از آن جا که نسبت به آنها مهربان است به آنچه که نکرده‌اند گواهی نمی‌دهد، و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا[البقرة: ۱۴۳]. «و این چنین شما را امتی میانه قرار داده‌ایم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه خواهد بود».

و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا٤١ يَوۡمَئِذٖ يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ ٱلرَّسُولَ لَوۡ تُسَوَّىٰ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضُ[النساء: ۴۱-۴۲]. «پس چگونه است آنگاه که از هر امتی گواهی آوردیم و تو را به این‌ها گواه گیریم، در آن روز کسانی که کفر ورزیده و از پیامبر فرمان نبرده‌اند دوست دارند که با خاک یکسان شوند».

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖو کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی در اصول و فروع دین و احکام هر دو جهان است و همۀ آنچه که بندگان بدان نیاز دارند در آن و به طور کامل و با کلماتی واضح و مفاهیمی بزرگ بیان شده است.

حتی خداوند در این کتاب امور بزرگی را ـ که قلب به آن نیاز دارد و در هر زمانی باید آن را یاد کند و در هر لحظه‌ای آن را تکرار نماید ـ با کلمات مختلف و دلایل متنوعی بازگو می‌نما ید تا در دل‌ها جای گیرد و خیر و نیکی را بر حسب ثبوت آن ر دل به بار آورد.

و خداوند در کلمات اندکی، مفاهیم زیادی را جمع می‌نماید به گونه‌ای که کلمه به مانند قاعده و اساس قرار گرفته و مفاهیم فراوانی از آن متفرع می‌شود. شما به آیه‌ای که بعد از این آیه می‌آید دقت کنید که در آن انواع فرمانها و ناهی جمع شده است. پس چون این قرآن بیانگر هر چیزی است، حجت خدا بر همۀ بندگان است و بر همین اساس ستمگران دیگر دلیلی نخواهند داشت، و مسلمین از آن منتفع می‌گردند. پس مایۀ هدایت آنها شده و به وسیلۀ آن به امور دینی و دنیایی خود راهیاب می‌شوند. و رحمتی است برای آنان ایمان و به وسیلۀ آن تمام خیر و خوبی‌های دنیا و آخرت را به دست می‌آورند.

و هدایت همان علم مفید و عمل صالحی است که مسلمین بدان دست یافته‌اند، و رحمت همان پاداش نیک دنیا و آخرت است که در نتیجۀ علم مفید و عمل صالح به دست می‌آورند، مانند صلاح قلب و آرامش آن و نیز مانند عقل کامل که جز با تربیت پرورش آن در پرتو مفاهیم قرآن که بزرگ‌ترین و برترین مفاهیم هستند به کمال نمی‌رسد، و نیز مانند اعمال درست و اخلاق نیکو و روزی زیاد و پیروزی بر دشمنان در سخن و در عمل، و به دست آوردن رضای خدا و بهشت الهی که نعمتهایی که جز پروردگار مهربان کسی آن را نمی‌داند و همگی در سایۀ علم مفید و عمل صالح به دست می‌آیند.

آیه‌ی ۹۰:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠[النحل: ۹۰]. «به راستی خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و تجاوز باز می‌دارد و شما را اندرز می‌دهد تا این‌که پند بگیرید».

عدالت و دادگری که خداوند به آن دستور می‌دهد شامل دادگری در حق او و در حق بندگانش می‌باشد. و بنده باید تمام حقوق مالی و بدنی را که خداوند در حق خود و بندگانش بر او واجب نموده است، ادا کند و با مردم به عدالت کامل رفتار نماید. پس هر حاکم و فرمانروایی باید تمام حقوق ملت و رع یت خود را بپردزاد، خواه فرمانروا حکومت باشد یا ریاست قضاوت را به دست داشته، یا نیات و نمایندگی حاکم یا قاضی را عهده دار باشد.

خداوند عدالت و دادگری را در کتابش و نیز توسط پیامبرش بر مردم فرض نموده و به آنان دستور داده تا عدالت را پیشه کنند. و از جمله عدالت این است که در خرید و فروش وسایل داد و ستدها، تمام حقی را که برگردن توست بپردازی. و نباید از حق مردم بکاهی و آنها را فریب بدهی و به آنها ستم کنی.

پس رعایت عدالت در تمامی کارها واجب است و احسان، فضیلت و ارزشی مستحب می‌باشد. مانند فایده و رساندن به مردم با مال و بدن و بهره‌مند ساختن آنها به وسیلۀ علم و دانش و دیگر انواع خدمات و فایده‌ها، و حتی نیکی با چهارپایانی که گوشتشان خورده می‌شود و دیگر حیوانات در زمرۀ احسان است و خداوند بخشیدن و کمک کردن به خویشاوندان را به طور ویژه بیان کرد، گرچه به صورت کلی خویشاوندان هم شامل‌اند، ولی خداوند خواسته است بر حقوق آنها تأکید کرده و بیان نماید که باید صلۀ رحم آنها را برقرار داشت و با آنها به نیکی رفتار نمود و در این زمینه کوشا بود.

و دراین امر همۀ نزدیکان و خویشاوندان داخل‌اند، اما هرکس که نزدیکتر است به نیکی کردن سزوارارتر است. ﴿وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِو از زشتی‌ها باز می‌دارد، و آن هر گناه بزرگی است که شریعت‌ها و سرشت‌ها آن را زشت قرار داده‌اند، مانند شرک ورزیدن به خدا و کشتن مردم به ناحق، و زنا و سرقت و خود بزرگ بینی و تکبر و حقیر دانستن مردم، و دیگر زشتی‌ها. و هر گناه و معصیتی در حق خدا در این داخل است.

و خدا آدمی را از تجاوز باز می‌دارد، و تجاوز هر نوع پایمال کردن حقوق مردم را شامل می‌شود. ریختن خون و آبروی مردم و خوردن مال آنان به ناحق ار مصادیق تجاوز می‌باشد.

پس ای آیه تمامی دستورات و نواهی را دربرگرفته، و هیچ چیزی باقی نمانده مگر در آن داخل است، و این قاعده‌ای است که سایر جزئیات را دربر می‌گیرد. پس هر مسئله‌ای که مشتمل بر دادگری، احسان، یا بخشش به خویشان باشد از جمله چیزهایی است که خداوند به آن فرمان داده است. و هر مسئله‌ای که مشتمل بر منکر یا تجاوز باشد خداوند از آن باز می‌دارد. و به وسیلۀ آن این، خوبی آنچه که از آن نهی کرده است معلوم می‌شود و گفته‌های مردم در پرتو این قاعده سنجیده می‌شوند، و سایر حالات به آن برگردانده می‌شود پس با برکت است آن ذاتی که سخنش هدایت و شفا و نور و فرقان هر چیزی است. بنابر این فرمود: ﴿يَعِظُكُمۡو به وسیلۀ آنچه در کتابش برایتان بیان نموده است شما را اندرز می‌دهد، و شما را به آنچه که صلاح و بهبودیتان در آن نهفته است دستور می‌دهد، و از آنچه به زیان شماست باز می‌دارد. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَتا آنچه را که به شما اندرز می‌دهد به یاد آورید و بفهیمد و در آن بیاندیشید. پس هرگاه آن را به یاد آورید و فهمیدید و به مقتضای آن عمل کردید، به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت دست می‌یابید، چنان سعادتی که هیچ شقاوت و بدبختی با آن همراه نیست. پس چون به آنچه که در اصل شرع واجب است، امر نمود، دستور داد به آنچه که بنده بر خود واجب گردانده است وفا شود و فرمود.

آیه ۹۲-۹۱:

﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ٩١[النحل: ۹۱]. «و به پیمان خدا چون عهد بستید وفا کنید و سوگندها را پس از تأکید آن نشکنید در حالی‌که خدا را بر خود نگهبان ساخته‌اید، خداوند آنچه را که می‌کنید، می‌داند».

﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثٗا تَتَّخِذُونَ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا يَبۡلُوكُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ٩٢[النحل: ۹۲]. «و مانند آن (زنی) نباشید که رشتۀ خود را پس از محکم تایبدن از هم وا می‌کرد، شما نباید سوگندهایتان را درمیان مایۀ فریب سازید تا گروهی از گروهی دیگر (از لحاظ داشتن امکانات) فزونتر گردد. جز این نیست که خداوند شما را به آن می‌آزماید، و به یقین روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف می‌ورزیدید برایتان روشن خواهد ساخت».

این دو آیه همۀ عهدهایی را که بنده با پروردگارش بسته، از قبیل عبادت‌ها و نذرها و سوگندهای که مبنی بر انجام دادن کار نیک خورده است شامل می‌شود. و نیز پیمانی را که بنده با کسی دیگر می‌بندد و عده‌ای که بنده به کسی دیگر می‌دهد و آن را بر خود استوار می‌گرداند شامل می‌شود. پس بر بنده لازم است که در همۀ این موارد به عهد و سگوند خود وفا کند، و در صورت توانایی آن‌را به طور کامل به اتمام رساند. بنابر این خداوند از شکستن عهد و سوگند نهی کرده و فرموده است: ﴿وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَاو پس از آنکه به نام خدا سوگند خوردید آن را نشکنید. ﴿وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًادر حالی‌که شما ای دو طرفی که پیمان بسته‌اید خدا را بر خود نگهبان و مراقب قرار داده اید. پس برای شما جایز نیست به آنچه که خداوند را در آن ضامن قرار داده‌اید عمل نکنید، زیرا اگر به آن پایبند نباشید و بدان وفا نکنید این کار باعث ترک تعظیم خداوند را کفیل و نگهبان خویش قرار داده‌ای رضایت داده و قانع شده است. پس همانطور که طرف دیگر شما را امین قرارداده و نسبت به شما حسن ظن دارد شما نیز باید به آنچه گفته‌ای و برخود استوار و موکد نموده‌ای وفا بکنی. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَبی‌گمان خداوند می‌داند آنچه را که می‌کنید، پس هر عمل کننده‌ای را طبق عملش و بر حسب نیت و هدفش سزا و جزا می‌دهد. ﴿وَلَا تَكُونُواْو در شکستن پیمان‌هایشان از شت‌ترین الگو پیروی نکنید، الگویی که بر زشتی و نادانی انجام‌دهندۀ آن دلالت می‌نماید، و آن نمونه ﴿كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍزنی است که رشته‌های خود را محکم می‌تابیدو پس از آن کاملاً تابیده شده و محکم می‌گردیدند، رشتۀ خود را از هم وامی کرد، پس هم در تابیدن خسته شد و هم در واکردن رشته‌ها. پس جز ناکامی و خستگی و بر خردی سودی نبرد. همچنین کسی که پیمان خود را بشکند ستمگر و جاهل و بی‌خرد است و در دین و جوانمردی کمبود دارد، و همانند این زن می‌باشد. ﴿تَتَّخِذُونَ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ أَن تَكُونَ أُمَّةٌشما نباید سوگندهایتان را درمیان مایۀ فریب سازید تا گروهی از گروهی دیگر فزونتر گردد. یعنی شایسته نیست که سوگند موکد بخورید و برای شکستن آن منتظر فرصت باشید، به گونه‌ای که کسی که سوگند خورده است، اگر از نظر امکانات مادی و ضعیف باشد به سوگند خود وفا کند، اما نه به خاطر تعظیم سوگندی که خورده است، بلکه به خاطر ناتوانی در پرداخت جریمۀ نقض کردن سوگندش به ان وفا می‌کند اما چنانچه کسی که سوگند خورده است از نظر امکانات مادی قوی باشد، و ببیند که شکستن سوگند به سود اوست بدون توجه به پیمان خدا و سوگند خود آن را می‌شکند. همه‌ی این کارها به تبعیت از هواهای نفس و تقدیم آن بر آنچه خدا از آنان خواسته است صورت می‌گیرد. نیز این کار بدان جهت صورت می‌گیرد که هوای نفسانی بر مروت انسانی و اخلاقی پسندیده تقدیم داشته شده است، تا گروهی بر گروهی دیگر در تعداد و نیرو بیشتر گردد. ﴿إِنَّمَا يَبۡلُوكُمُ ٱللَّهُ بِهِبدون شک خداوند با وفای به عهد، شما را مورد آزمایش قرار می‌دهد، زیرا خداوند اسبابی را تدارک دیده است که به وسیلۀ آن راستگویی وفادار را مورد آزمایش قرار می‌دهد و او را از فاسق بدبخت متمایز می‌نماید. ﴿وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَو قطعاً خداوند در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف می‌ورزید برایتان آشکار می‌سازد. پس هرکس را طبق عملش مجازات می‌نماید و عهد شکن و فریبکار را خوار می‌گرداند.

آیه‌ی ۹۳:

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَلَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٣[النحل: ۹۳]. «و اگر خداوند می‌خواست شما را امتی واحد قرار می‌داد، ولی هرکس را که بخواهد گمراه می‌نماید و هرکس را که بخواهد هدایت می‌کند، و به طور قطع از آنچه می‌کردید پرسیده خواهید شد».

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُو اگر خداوند می‌خواست همه مردم را بر هدایت جمع می‌نمود و آنان را ﴿أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗیک امت قرار می‌داد، اما تنها خداست که هدایت می‌نماید و گمراه می‌سازد و هدایت کردن و گمراه نمودن کار اوست و تابع حکمت و عمل او می‌باشد، به فضل خویش، هدایت را به کسی می‌بخشد که مستحق آن است و کسی را که سزاوار هدایت نیست بر اساس عدالت خویش از آن محروم می‌نماید. ﴿وَلَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَواز خیر و شری که می‌کردید پرسیده خواهید شد، و خداوند به طور کامل و به منصفانه‌ترین وجه شما را بر آن سزا و جزا می‌دهد.

آیه ۹۴:

﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ فَتَزِلَّ قَدَمُۢ بَعۡدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَ بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَكُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٩٤[النحل: ۹۴]. «و سوگندهایتان را در میان خود وسیلۀ فریب قرار ندهید تا (مبادا) قدمی پس از استواری‌اش بلغزد، و به سبب جلوگیری از راه خدا عذاب بزرگی را بچشید و در آخرت عذاب بزرگی داشته باشید».

﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡو سوگندها و پیمانهایتان را تابع خواست‌ها خود مسازید، هرگاه خواستید به آن وفا کنید و هرگاه دلتان خواست آن را بکشنید، زیرا اگر چنین کنید گامهایتان پس از استوار شدن بر راه راست می‌لغزد. ﴿وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَو عذابی را بچشید که شما را ناگوار آید و به غم و اندوه اندازد ﴿بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِبه سبب جلوگیری شما از راه خدا، بدانگاه که گمراه شدید و دیگران را گمراه نمودید، ﴿وَلَكُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞو در آخرت عذابی بزرگ و چند برابر خواهید داشت.

آیه‌ی ۹۷-۹۵:

﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلًاۚ إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩٥[النحل: ۹۵]. «و پیمان خدا را به بهای اندک نفروشید، بی‌گمان آنچه نزد خداست همان برای شما بهتر است اگر بدانید».

﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِيَنَّ ٱلَّذِينَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٦[النحل: ۹۶]. «آنچه نزد شماست از میان می‌رود و آنچه نزد خداست ماندگار و باقی است و به شکیبایان به (حسب) نیکوترین آنچه می‌کردند پاداش می‌دهیم».

﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٩٧[النحل: ۹۷]. «هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد بدو زندگی پاکیزه و خوشایندی می‌بخشیم و پاداششان را طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد».

خداوند متعال بندگانش را از شکستن پیمان‌ها و سوگندهایشان به خاطر برخورداری از منافع دنیا بر حذر داشته و می‌فرماید: ﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلًاو پیمان خدا را به بهای اندک نفروشید، و به خاطر دنیا آن را نشکنید، بلکه به آن وفادار باشید. ﴿إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِهمانا پاداشی که در دنیا و آخرت نزد خداست برای کسی که خشنودی خدا را بر هر چیز ترجیح داده و به پیمان خدا وفا نموده است، ﴿هُوَ خَيۡرٞاگر متاع فانی دنیا بهتر است ﴿إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَاگر شما بدانید.

نعمتهای که نزد شماست فانی و ناپایدار است و آنچه نزد خدا می‌باشد ماندگار و باقی است، بنابر این آنچه را که ماندگار و باقی است بر آنچه که از بین می‌رود ترجیح دهید، زیرا آنچه شما دارید گرچه خیلی زیاد هم باشد، ﴿يَنفَدُاز میان می‌رود و فنا می‌شود ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖو آنچه نزد خداوند است باقی می‌ماند و از بین نمی‌رود. پس هرکس چیز فانی و بی‌ارزش را بر آنچه که ماندگار و با ارزش است ترجیح می‌دهد عاقل نیست. و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را ترجیح می‌دهید حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است». ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ[آل عمران: ۱۹۸]. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است». دراین آیات آدمی به زهد و بی‌توجهی به دنیا تشویق شده، به ویژه زهدی که بر بندگان لازم است و آن زهد در اموری است که به زیان بنده می‌باشد، و باعث می‌شود بنده بدان مشغول شود و خداوند را فراموش کند، و آن را بر حق خدا مقدم دارد. پس چنین زهدی واجب است.

و از اسباب زهد یکی این است که بنده لذت‌های دنیا و شهوت‌های آن را با خوبی‌های آخرت مقایسه نماید، و چون دنیا و آخرت را با یکدیگر مقایسه نماید چنان فرقی و تفاوتی میان این دو بیند که او را وادار کند تا آنچه را که برتر است ترجیح دهد.

زهدی که در مورد پسند خدا و پیامبر است آن نیست که آدمی تنها به عبادت‌هایی از قبیل نماز و روزه و روی آورد که نفع و سودشان فقط عادی انجام دهنده می‌گردد، بلکه زاهد واقعی کسی است که به اندازۀ توانایی خود دستورات ظاهری و باطنی شریعت را انجام دهد و با گفتار و کردار به‌سوی خدا و دین خدا دعوت دهد.

پس زهد حقیقی به معنی فاصله گرفتن از چیزی است که نه به سود د ین است و نه به سود دنیا، و این‌که آدمی به چیزی علاقه‌مند باشد و در مسیرش تلاش کند که برای او مفید است.

﴿وَلَنَجۡزِيَنَّ ٱلَّذِينَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَو به کسانی‌که بر طاعت خدا بردباری کردند و خویشتن را از نافرمانی و معصیت او باز داشتند و به شهوات نیالودند، پادش‌شان را بهتر و زیباتر از آنچه می‌کردند می‌دهیم، یک نیکی ده برابر می‌شود و تا هفتصد برابر افزایش می‌یابد و بیش از آن نیز افزایش می‌یابد. و خداوند پاداش کسی را که عملی خوب انجام دهد ضایع نمی‌کند. بنابراین، پاداش دنیوی و خروی کسانی را که عمل نیک انجام دهند بیان نموده و فرمود:

﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞهرکس ـ چه زن و چه مرد ـ کار شایسته انجام دهد و مومن باشد به او زندگی پاک و گوارایی می‌بخشیم. پس ایمان برای صحت و پذیرفته شدن اعمال صالح شرط است، بلکه اعمال بدون ایمان، صالح و شایسته نامیده نمی‌شود، زیرا ایمان اقتضا می‌نماید تا انسان کار شایسته انجام دهد. ایمان یعنی تصدیق قطعی و باور راستین، که ثمره‌ی آن اعمال واجب و مستحب جوارح است. پس هرکس ایمان داشته باشد و کار شایسته انجام دهد، ﴿فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗبه او زندگی گوارا و خوشایندی می‌بخشیم و به گونه‌ای که قلب او سرشار از آرامش می‌گردد و از هر تشویق و پریشانی مصون خواهد بود و خداوند روزی پاکی را از جایی که گمان نمی‌برد به او می‌دهد.

﴿وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَو در روز قیامت پاداش‌شان را بر حسب بهترین عملی که انجام می‌دادند، می‌دهیم و آنها را با انواع لذت‌ها و شادی‌هایی که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی اخبار آن‌را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است پاداش می‌دهیم پس خداوند به چنین کسی در دنیا و آخرت خوبی و نیکی می‌کند.

آیه ۱۰۰-۹۸:

﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ٩٨[النحل: ۹۸]. «پس هنگامی‌که خواستی قرآن بخوانی از (شر) شیطان رانده شده به خدا پناه ببر».

﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٩٩[النحل: ۹۹]. «بی‌گمان شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌نمایند هیچ‌گونه تسلطی ندارد».

﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ١٠٠[النحل: ۱۰۰]. «یک سلطۀ او فقط بر کسانی است که او را به دوستی می‌گیرند، و بر کسانی است که آنها به او (= خداوند) شرک می‌ورزند».

هرگاه خواستی کتاب خدا را بخوانی که بهترین و بزرگ‌ترین کتابهاست و صلاح دلها و علوم فراوانی در آن نهفته است به خدا پناه ببر، زیرا هر گاه انسان بخواهد کار خوبی را شروع کن شیطان برای منصرف کردن وی بسیار تلاش می‌نماید تا او را از فهمیدن و پرداختن به مفاهیم و معانی آن باز دارد.

پس راه در امان ماندن از شر شیطان این است که انسان به خدا پنان برد. بنابر این خوانندۀ قران باید بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و باید به معنی این جمله فکر کند و در دل به خدا توکل نماید و کوشش کند تا وسوسه‌ها و افکار بد شیطان را دفع نماید و سعی کند قوی‌ترین سبب دفع وسوسه را دارا باشد و آن خود آرایی با زینت ایمان و توکل است.

شیطان ﴿لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌهیچ‌گونه تسلطی ندارد، ﴿عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَبر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگار یگانه توکل می‌نمایند پس خداوند شر شیطان را از کسانی که ایمان دارند و بر او توکل می‌کنند، دور می‌نماید، و شیطان راهی برای تسلط بر آنان ندارد.

﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥبلکه تسلط شیطان تنها بر کسانی است که او را دوست خود قرار می‌دهند و دوست قرار دادن شیطان بدین صورت انجام می‌شود که آدمی خود را از خداوند دور نماید و از شیطان پیروی کند و به حزب و گروه او بپیوندد. پس آنها کسانی‌اند که شیطان را یاور و سرپرست خود قرار داده و در نتیجه شیطان آنها را به‌سوی ارتکاب گناهان کشانده و به طرف جهنم سوق می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۱:

﴿وَإِذَا بَدَّلۡنَآ ءَايَةٗ مَّكَانَ ءَايَةٖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ١٠١[النحل: ۱۰۱]. «و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر جایگزین کنیم ـ و خداوند خود بهتر می‌داند که چه چیز را نازل می‌کند ـ می‌گویند: تو بر خدا دروغ می‌بندی، بلکه بیشترشان نمی‌دانند».

﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِٱلۡحَقِّ لِيُثَبِّتَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ١٠٢[النحل: ۱۰۲]. «بگو: روح القدس آن را به حق از سوی پروردگارت نازل کرده است تا مؤمنان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتی باشد برای مسلمانان».

خداوند متعال بیان می‌کند کسانی که قرآن را تکذیب می‌کنند از چیزی پیروی می‌نمایند که گمان می‌کنند دلیلی است برای (صحت ادعای) آنان و آن این که خداوند متعال که حاکم و حکیم و قانون گزار است و بر اساس حکمت و رحمتش حکمی را جایگزین حکمی دیگر می‌نماید. پس تکذیب کنندگان وقتی این را می‌بینند از پیامبر و آنچه آورده است خرده می‌گیرند و ﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢۚمی‌گویند: «تو بر خدا دروغ می‌بندی». خداوند متعال می‌فرماید: ﴿بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَبلکه بیشتر آنها نمی‌دانند. پس آنان نادان هستند و پروردگار خود و شریعت او را نمی‌شناسند و مشخص است خرده گرفتن جاهلی که بدون علم و دانش صورت می‌گیرد اعتباری ندارد، زیرا نقد کردن چیزی مستلزم آن است که آدمی بدان چیز علم کافی داشته باشد. یعنی باید شخص چیزی را به خوبی بداند آنگاه از آن عیب بگیرد یا به ستایش آن بپردزاد.

بنابراین خداوند حکمت آن را بیان نمود و فرمود: ﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّكَبگو: قرآن را جبریل مقدس که از هر عیب و خیانت و آفتی پاک است، از سوی پروردگارت نازل کرده است، ﴿ٱلۡقُدُسِیعنی نازل شدن آن از جانب خدا به حق است و قرآن مشتمل بر اخبار، اوامر و نواهی حق است و هیچ‌کس راهی برای اتقاد صحیح در آن ندارد، چون وقتی بداند که قرآن حق است خواهد دانست که آنچه با قرآن معارض و مخالف باشد باطل است. ﴿لِيُثَبِّتَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْتا مؤمنان را هنگام نزول آیات قرآن بر آنها ثابت قدم گرداند. پس همواره حق به تدریج به دل‌هایشان می‌رسد تا ایمانشان از کوههای محکم استوارتر شود. نیز آنها می‌دانند که قرآن حق است، و هرگاه خداوند حکمی از احکام را مشروع نماید، سپس آن را منسوخ کند مومنان می‌دانند که خداوند به جای آن، حکمی دیگر مانند آن یا بهتر از آن را جایگزین می‌نماید و می‌دانند که منسوخ شدن آن با حکمت الهی و اقتضای عقل تناسب دارد. ﴿وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَو هدایت و بشارتی برای مسلمانان است. یعنی آنها را به حقایق اشیا راهنمایی می‌کند و برای آنها حق را از باطل و هدایت را از گمراهی مشخص می‌نماید، و به آنان مژده می‌دهد که پاداش نیکی دارند و همواره در آن باقی می‌مانند.

بنابراین نزول تدریجی قرآن مایۀ هدایت و بشارت بیشتر آنها می‌گردد و اگر قرآن یک دفعه بر آنان نازل می‌شد، فکر آنها پراکنده می‌شد، بلکه ابتدا خداوند حکم و بشارتی را نازل می‌کند، سپس چون آن را فهمیدند درک نمودند و منظور آن‌را دانستند و از آن سیراب شدند مجدداً حکمت دیگر را نازل می‌نماید و این روند را ادامه می‌دهد. بنابر این اصحاب شبه وسیلۀ قرآن به جایگاه والایی رسیدند و اخلاق و سرشت آنها تغییر کرد و از فضایل و مکارم شایسته‌ای برخوردار شدند به گونه‌ای که از گذشتگان و آیندگان گوی سبقت را ربودند. و برای کسانی که بعد از اصحاب می‌آیند برتر و بهتر این است که با اخلاق آن خوی بگیرند و در تاریکی‌های گمراهی و جهالت به وسیله نور آن راهشان را روشن نمایند و در همۀ حالتها قرآن را پیشوای خود قرار دهند و با این کار امور دینی و دنیوی خود را سامان بخشند.

آیه‌ی ۱۰۵-۱۰۳:

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِي يُلۡحِدُونَ إِلَيۡهِ أَعۡجَمِيّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌ١٠٣[النحل: ۱۰۳]. «و به راستی می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که انسانی این قرآن را به او می‌آموزد. زبان کسی که به او نسبت می‌دهند گنگ و غیر عربی است و این قرآن به زبان عربی روشن است».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ لَا يَهۡدِيهِمُ ٱللَّهُ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ١٠٤[النحل: ۱۰۴]. «بی‌گمان کسانی که به آیات خدا ایمان نمی‌آورند خداوند آنان را هدایت نمی‌کند و عذاب دردناکی دارند».

﴿إِنَّمَا يَفۡتَرِي ٱلۡكَذِبَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٠٥[النحل: ۱۰۵]. «فقط آنان دروغ می‌بندند که به آیات خدا ایمان ندارند و ایشانند که دروغگویانند».

خداوند متعال از گفتۀ مشرکانی خبر می‌دهد که پیامبر را تکذیب می‌کردند و اینکه، ﴿أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞآنها می‌گویند: قرآنی که پیامبر آورده است انسان به او می‌آموزد. اما انسانی که مد نظر آنان است عجمی زبان و غیر عرب است، ﴿وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌو این قرآن به زبان روشن عربی است. آیا این امکان دارد؟ آیا چنین سخنی صادق است؟ اما دروغگو، دروغ می‌گوید و به دروغش فکر نمی‌کند که نتیجه‌اش به کجا می‌رسد. بنابر این سخن او دارای تناقض و فساد می‌گردد و این تضاد و فساد باعث می‌شود تا سخنش رد شود.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِبدو شک کسانی که به آیات خدا که به صراحت بر حق روشن دلالت می‌نمایند ایمان نمی‌آورند و آن را رد کرده و نمی‌پذیرند، ﴿لَا يَهۡدِيهِمُ ٱللَّهُخداوند آنها را هدایت نمی‌کند چرا که هدایت پیش آنها آمد، اما آن را نپذیرفتند. پس به سزا و کیفر نپذیرفتن هدایت از آن محروم شدند و خداوند خوارشان گردانید. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌو در آخرت عذابی دردناکی پیش رو دارند. ﴿إِنَّمَا يَفۡتَرِي ٱلۡكَذِبَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَهمانا دروغ بستن کار کسانی است که به آیات خدا ایمان ندارند، مانند کسانی که پس از این‌که نشانه اهی روشن پیش آنها آمد با پیامبر خدا مخالفت ورزیدند. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَدر حقیقت خود ایشانند که دروغگویند، و دروغگویی در آنها منحصر است و آنها بیش از دیگران سزاوارند که دروغگو نامیده شوند.

اما محمد صکه به آیات خدا ایمان دارد و در برابر پروردگارش فروتن می‌باشد محال است که بر خدا دروغ ببندد، و به دروغ چیزهایی را به او نسبت دهد که خداوند نگفته است. دشمنانش او را به دروغگویی ـ که صفت خودشان است ـ متهم کردند، اما خداوند خوارشان نمود و رسوای‌شان کرد. و ستایش از آن خداست.

آیه‌ی ۱۰۹-۱۰۶:

﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ١٠٦[النحل: ۱۰۶]. «هر کس که پس از ایمان آوردنش به خدا کفر ورزد (به عذاب دردناکی گرفتار خواهد شد) مگر کسی که وادار به اظهار کفر شود و در همان حال دلش به ایمان مطمئن باشد، ولی کسانی که برای پذیرش کفر سینه بگشایند خشم خداوند بر آنان است و عذاب بزرگی دارند».

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٠٧[النحل: ۱۰۷]. «این بدان خاطر است که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٠٨[النحل: ۱۰۸]. «ایشان کسانی‌اند که خداوند بر دلها و گوش‌ها و چشمانشان مهر نهاده است و اینان بی‌خبرانند».

﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٠٩[النحل: ۱۰۹]. «بدون شک آنان در آخرت همان زیان کارانند».

خداوند از زشتی حالت کسی که خبر می‌دهد که ﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓپس از ایمان آوردنش کافر شود. چنین کسی پس از این‌که بینا شده کور گشته و بعد از این‌که هدایت شده به گمراهی بازگشته و سینه‌اش را برای پذیرش مجدد کفر گشوده و به آن راضی و مطمئن شده است. خداوند می‌فرماید: چنین کسانی به خشم شدیدی از سوی پروردگار مهربان گرفتار می‌شوند خداوند هرگاه به خشم بیاید هیچ چیزی در برابر خشم او توان مقاومت را ندارد و همه چیز بر چنین کسانی خشمگین می‌شود. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞو ایشان عذاب بزرگ و مستمری در پیش روی دارند. ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِاین بدان خاطر است که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و به طمع متاع دنیا، و به سبب علاقه نداشتن به آخرت به عقب برگشتند، پس وقتی که کفر را بر ایمان ترجیح دادند خداوند آنها را از هدایت محروم نمود، چون کفر تبدیل به صفت و حالت همیشگی آنها شد. بنابر این خداوند بر دل‌هایشان مهر نهاد به گونه‌ای که هیچ خیری به دل‌هایشان وارد نمی‌شد، وبر گوش و چشمانشان مهر نهاد، به نحوی که نمی‌توانستند چیزی را بشنوند یا ببینند که به آنها فایده برساند.

پس غفلت و خواری آنها را دربرگرفت و از رحمت خدا ـ که هر چیزی را در گسترۀ خود جای داده است ـ محروم شدند چون رحمت الهی به نزد آنها آمد ولی آن را نپذیرفتند.

﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٠٩بدون شک آنان در آخرت همان زیان کارانند. که خود و اموال و خانوادۀ خود و نعمت پایدار و همیشگی را از دست می‌دهند و به عذاب دردناک گرفتار می‌شوند. به خلاف کسانی است که مجبور به اظهار کفر می‌شوند، اما دل‌هایشان سرشار از ایمان است و به ایمان علاقه دارند، برای چنین افرادی که بناچار اظهار کفر می‌کنند اشکالی ندارد و بر آنها گناهی نیست و در صورتی که مجبور شوند می‌توانند کلمۀ کفر را بر زبان بیاورند و این دلالت می‌نماید کسی که از روی اجبار زنش را طلاق می‌دهد یا برده‌اش را ازاد می‌کند یا مجبور به خریدن یا فروختن چیزی می‌شود و یا سایر عقدها و معاملاتی که به زور و اجبار می‌بندد، اعتباری ندارد و هیچ حکم شرعی بر آن مترتب نمی‌شود. چون اگر انسان از روی اکراه و اجبار کلمۀ کفر را بر زبان بیاورد مورد مواخذه قرار نگیرد، در دیگر موارد به طریق اولی مواخذه نمی‌شود.

آیه ۱۱۱-۱۱۰:

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ١١٠[النحل: ۱۱۰]. «سپس پروردگارت نسبت به کسانی‌که پس از آنکه شنکنجه شدند هجرت کردند، سپس به جهاد پرداختند و شکیبایی ورزیدند آمرزندۀ مهربان است».

﴿يَوۡمَ تَأۡتِي كُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ١١١[النحل: ۱۱۱]. «(به یاد آر) روزی را که هر شخصی جدال کنان به دفاع از خود می‌پردازد و به هر کسی پاداش آنچه کرده است به تمام و کمال داده می‌شود و ایشان ستم نمی‌بینند».

پروردگارت نسبت به بندگان مخلص خویش که آنها را با لطف واحسان خود پرورانده است آمرزندۀ مهربان است، کسانی‌که در راه او هجرت نموده و سرزمین و اموالشان را برای طلب رضای خدا رها کرده،و بر دینش مورد شکنجه قرار گرفته‌اند تا به کفر بازگردند، اما همچنان بر ایمان و یقین استوار و ثابت قدم بوده و با دشمنان خدا با زبان و دست خویش جهاد نموده تا آنان را وارد دین خدا نمایند، و بر این عبادتها که برای بیشتر مردم سخت و دشوارند شکیبایی نمودند، بی‌گمان خداوند برای چنین کسانی آمرزنده و مهربان است.

و این بزرگ‌ترین سببی است که به وسیلۀ آن می‌توان به بزرگ‌ترین و بهترین بخشش دست یازید، و آن مغفرت و آمرزش الهی است که تمام گناهان کوچک و بزرگ را دربر می‌گیرد. و از هر چیز ناگواری در امان می‌مانند، و به وسیلۀ رحمت الهی حالات آنها و امور دینی و دنیایشان سامان می‌یابد و در روز قیامت از رحمت خداوند بهره‌مند می‌شوند.

﴿يَوۡمَ تَأۡتِي كُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَاروزی (خواهد آمد) که هر شخصی از خود به دفاع بر می‌خیزد و هر یک به نجات خویش می‌اندیشد و هیچ چیزی جز خودش برای او مهم نیست. در چنین روزی بنده محتاج ذره‌ای از نیکی خواهد بود، ﴿وَتُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡبه هر کسی پاداش آنچه از خیر و شر انجام داده‌است به تمام و کمال داده می‌شود. ﴿وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَو ایشان ستم نمی‌بینند، پس به گناهان و بدیهایشان افزوده نشده و نیز از نیکی‌هایشان کاسته نمی‌شود. [یس: ۵۴].

﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤[یس: ۵۴]. «پس امروز بر هیچ‌کس ستمی نمی‌شود و جز آنچه که می‌کردید پاداش نمی‌بینید».

آیه‌ی ۱۱۳-۱۱۲:

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا قَرۡيَةٗ كَانَتۡ ءَامِنَةٗ مُّطۡمَئِنَّةٗ يَأۡتِيهَا رِزۡقُهَا رَغَدٗا مِّن كُلِّ مَكَانٖ فَكَفَرَتۡ بِأَنۡعُمِ ٱللَّهِ فَأَذَٰقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِ بِمَا كَانُواْ يَصۡنَعُونَ١١٢[النحل: ۱۱۲]. «خداوند (مردمان) شهری را مثال می‌زند که ایمن و آسوده بودند و از هر طرف روزیشان به گونۀ فراوان به سویشان سرازیر می‌شد، اما کفران نعمت خدا کردند و خداوند به خاطر کاری که انجام دادند لباس گرسنگی و هراس را (به تن آنان کرد و طعم گرسنگی را) بدیشان چشانید».

﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡهُمۡ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ١١٣[النحل: ۱۱۳]. «و به راستی پیامبری از خودشان به‌سوی آنان آمد و او را دروغگو انگاشتند و آنگاه در حالی که ستمکار بودند عذاب ایشان را فرا گرفت».

این شهر، مکه معظمه بود که در امن و امان به سر می‌برد، هیچ‌کس در آن مورد حمله قرار نمی‌گرفت و جاهلان به آن احترام می‌گذاشتند تا جایی که اگر کسی قاتل پدر و برادرش را در مکه می‌دید علی رغم این‌که شد غیرت و تعصب جاهلانه‌ای که در وی بود به او حمله ور نمی‌شد، پس آنها در مکه از امنیت کامل و روزی فراوان برخوردار بودند طوری که چنین امنیت و روزی فراوان در جایی دیگر یافت نمی‌شد. مکه شهری بود ک هکشتزار و درختی در آن وجود نداشت اما خداوند روزی را از هر طرف به‌سوی ساکنانش سرازیر نمود. پس پیامبری از خود اهل مکه پیش آنان آمد که به امانتداری و راستگویی او واقف بودند، سپس آنها را به‌سوی بهترین کارها فرا خواند و از کارهای بد بازداشت اما آنها او را تکذیب کرند و نعمت خدا را ناسپاسی نمودند. بنابراین، خداوند آنها را به عکس آنچه که در آن به سر می‌بردند گرفتار نمود و آنها را دچار ناامنی و هراس و فقر و تنگدستی کرد و این به خاطر عملکرد و ناسپاسی و کفر آنها بود: [آل‌عمران: ۱۱۷]. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِنۡ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ[آل عمران: ۱۱۷]. «و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنها خودشان بر خود ستم می‌کردند».

آیه‌ی ۱۱۸-۱۱۴:

﴿فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَيِّبٗا وَٱشۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ١١٤[النحل: ۱۱۴]. «و از روزی حلال و پاکیزه‌ای بخورید که خداوند به شما داده است، و شکر نعمت خدا را به جای آ ورید اگر او را می‌پرستید».

﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَيۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١١٥[النحل: ۱۱۵]. «خداوند فقط مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد بر شما حرام نموده است، ولی کسی که مجبور شود، در صورتی که علاقمند نبوده و متجاوز نباشد (بر وی ایرادی نیست ) همانا خداوند آمرزندۀ مهربان است».

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ١١٦[النحل: ۱۱۶]. «و برای آنچه که زبانتان به دروغ بیان می‌کند مگویید این حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ ببندید، همانا کسانی که بر خدا دروغ می‌بندد رستگار نمی‌گردند».

﴿مَتَٰعٞ قَلِيلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ١١٧[النحل: ۱۱۷]. «کالای اندکی است و عذابی دردناک دارند».

﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا مَا قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُۖ وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ١١٨[النحل: ۱۱۸]. «و (ما) بر یهودیان چیزهایی را حرام کردیم که قبلاً برای تو حکایت نمودیم، و ما به آنان ستم نکردیم بلکه خودشان به خویشتن ستم می‌کردند».

خداوند بندگانش را دستور می‌دهد تا از چهارپایان و دانها و میوه‌ها و چیزهای دیگری که ب آنها داده است بخورند، ﴿حَلَٰلٗا طَيِّبٗاو در حالی که این روزها دارای این دو صفت اند: حلال و پاکیزه. یعنی حرام نبوده و آن را به زور از دیگران نگرفته باشند. پس، از آنچه که خداوند برایتان آفریده است بدون اسراف و تجاوز است،اده کنید. ﴿وَٱشۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِو شکر نعمت خدا را به جای آ ورید، و با اعتراف به نعمت‌هایش و با به کارگیری آنها در مسیر طاعت خدا، شکر آن را به جای آورید. ﴿إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَاگر عبادت و پرستش را خالصانه و فقط برای او انجام می‌دهید. پس سپاس او را به جای آورید، و نعمت‌هایش را فراموش نکنید.

﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيۡكُمُخداوند تها چیزهای مضر را برای شما حرام نموده است تا شما را از آن دور بدارد. این اشیای مضر مانند: ﴿ٱلۡمَيۡتَةَمردار، و آن شامل هر چیزی است که به صورت غیر شرعی ذبح شده باشد. اما در این میان ملخ و ماهی مستثنی هستند. ﴿وَٱلدَّمَو خون جاری، اما آنچه در رگها و گوشت باقی می‌ماند زیانی ندارد. ﴿وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِيرِو گوشت خوک به خاطر آلودگی‌اش حرام است، و این شامل گوشت و چربی و تمام اجزای آن می‌باشد. ﴿وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِو هر آنچه که به نام ذبخ نام غیر خدا بر آن برده شده باشد، مانند حیوانی که برای بتها و قبرها و امثال آن ذبح می‌شود، زیرا هدف از این ذبیحه شرک ورزیدن است. ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّپس هرکس مجبور گردد تا از چیزی از این موارد حرام بخورد، به این صورت شود، یا بترسد که اگر نخورد هلاک گردد، بر او ایرادی نیست، ﴿غَيۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖاما به شرطی که علاقه‌مند نبوده و متجاوز نباشد. یعنی به شرطی که خوردن حرام در حالتی که مجبور نیست قصد نکند و از حلال به حرام تجاوز ننماید، یا این‌که از اندازه‌ای نیاز بیشتر نخورد. این‌ها چیزهایی هستند که خداوند حرام نموده است.

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞو با نسبت دادن دروغ به خداوند از جانب خود چیزی را حرام یا حلال نکنید. ﴿لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَتا بر خداوند دروغ ببندید، بدون شک کسانی که بر خدا دروغ می‌بندد نه در دنیا رستگار می‌شوند و نه در آخرت، و حتماً خداوند آنها را رسوا خواهد کرد گرچه در دنیا بهره‌مند شوند، زیرا دنیا. ﴿مَتَٰعٞ قَلِيلٞکالای اندک است و سرنوشت و سرا نجام آنها به‌سوی جهنم است. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞو آنان عذابی دردناکی دارند. پس خداوند جز چیزهای آلوده را بر ماحرام نکرده است، و این فضل اوست تا از هر آلودگی مصون بمانیم.

خداوند به سبب کفر و ستم یهودیان چیزهای پاکی را که برایشان حلال بود بر آنان حرام نمود، آن‌گونه که در سورۀ انعام آمده است: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٖۖ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِمۡ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَايَآ أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖۚ ذَٰلِكَ جَزَيۡنَٰهُم بِبَغۡيِهِمۡۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ١٤٦[الأنعام: ۱۴۶]. «و هر (حیوان) ناخن داری را بر یهودیان حرام کردیم. و از گاو و گوسفند پیه‌ها و چربی‌های آنها را بر آنان حرام نمودیم، مگر پیه‌ها و چربی‌هایی که بر پشت آنها قرار دارد، یا پیه‌ای که با آنچه در داخل شکم است مخلوط شده است، بدینسان نظر به سرکشی آنان مجازات‌شان کردیم و بی‌گمان ما راستگوییم».

آیه‌ی ۱۱۹:

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٌ١١٩[النحل: ۱۱۹]. «سپس پروردگارت نسبت به کسانی‌که از روی نادانی کارهای بد انجام دهند و بعد از آن توبه نمایند و به اصلاح بپردازند بس آمرزنده و مهربان است».

در اینجا خداوند بندگانش را به توبه کردن تشویق می‌نمیاد و آنها را به بازگشت به‌سوی خود فرا می‌خواند. پس خداوند خبر داده است که هرکس از روی نادانی کار بدی انجام بدهد و نداند عواقب آن چیست اگر چه قصداً آن گناه را مرتکب شده باشد حتماً به هنگام ارتکاب گناه از آگاهی او نسبت به زشتی و عواقب گناه کاسته می‌شود. پس وقتی که توبه کند و به درستکاری و اصلاح بپردازد، گناه را ترک نماید و از آن پشیمان شده و اعمالش را اصلاح کند خداوند او را می‌آمرزد، و بر او رحم می‌نماید و توبه‌اش را می‌پذیرد و او را به حالت اولی‌اش یا به حالت بهتر از آن بر می‌گرداند.

آیه‌ی ۱۲۳-۱۲۰:

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِيفٗا وَلَمۡ يَكُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٢٠[النحل: ۱۲۰]. «به راستی ابراهیم پیشوایی مطیع و علاقه‌مند به توحید بود و از مشرکان نبود».

﴿شَاكِرٗا لِّأَنۡعُمِهِۚ ٱجۡتَبَىٰهُ وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٢١[النحل: ۱۲۱]. «سپاسگزار نعمت‌های وی (= خدا) بود، او را برگزید و به راه راست هدایتش کرد».

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١٢٢[النحل: ۱۲۲]. «و در دنیا به او نیکی دادیم و در آخرت هم از زمرۀ شایستگاه خواهد بود».

﴿ثُمَّ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٢٣[النحل: ۱۲۳]. «سپس به‌سوی تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم حق‌گرا پیروی کن (زیرا) وی از مشکرکان نبود».

خداوند متعال از آنچه به ابراهیم ارزانی نموده و از فضایل و مناقب عالی و کاملی به وی اختصاص داده بود خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗبه راستی ابراهیم پیشوایی بودکه همۀ خصلت‌های خوب را داشت و هدایت‌گر بود ﴿قَانِتٗا لِّلَّهِمطیع و بر طاعت پروردگارش مداوم بود و دین و عبادت را خالصانه برای خدا انجام می‌داد، ﴿حَنِيفٗااز سر محبت و توبه و بندگی روی آورنده به خدا بود و از غیر او روی گردان بود. ﴿وَلَمۡ يَكُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَو در گفتار و کردار و تمام حالاتش از مشرکان بیزار بود، چون ابراهیم امام و پیشوای موحدان و یکتاپرستان است. ﴿شَاكِرٗا لِّأَنۡعُمِهِاو سپاس گزار نعمت‌های خدا بود، یعنی خداوند در دنیا به او خوبی و نیکی داده و او شکر آن را به جای آورد. پس در نتیجه برخورداری از این عادتهای زیبا و عالی ﴿ٱجۡتَبَىٰهُپروردگارش او را برگزید و دوست و خلیل خود قرار داد، و ایشان را از برگزیدگان خلق خدا و از منتخبان و از بهترین بدنگان مقربش گرداند.

﴿وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖو او را در علم و عمل به راه راست هدایت نمود، پس او حق را شناخت و هر چیزی ترجیح داد. ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗو در دنیا با او نیکی کردیم. روزی زیاد و همسر زیبا و فرزندان صالح و شایسته و اخلاق پسندیده از جملۀ نیکی‌هایی بود که به او دادیم. ﴿وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَو بی‌گمان در آخرت هم از زمرۀ صالحان خواهد بود، کسانی که دارای مقام‌های عالی، و مقرب خداوند متعال هستند و از بزرگ‌ترین فضیلتهای ابراهیم این است که خداوند به کامل‌ترین انسان و سرور انسانیت (حضرت محمد ص) و حی نمود که از آیین ابراهیم پیروی نماید و او و امتش ایشان را پیشوای خود قرار دهند.

آیه‌ی ۱۲۴:

﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِۚ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ١٢٤[النحل: ۱۲۴]. «(گرامیداشت) روز شنبه بر کسانی واجب گردید که دربارۀ آن اختلاف ورزیدند، و بی‌گمان پروردگارت روز قیامت میان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدند داوری خواهد کرد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِبزرگداشت شنبه بر کسانی واجب گشت که دربارۀ آن اختلاف ورزیدند، آنگها که در مورد جمعه گمراه شدند. و آنها یهودیان بودند. پس اختلاف ورزیدن آنان سبب شد تا بزرگرداشت روز شنبه بر آنها واجب شود، وگرنه در حقیقت روز جمع برتر و با فضیلت‌تر است، و جمعه روزی است که خداوند این امت را به بزرگداشت آن رهنمون کرده است.

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَو بی‌گمان پروردگارت روز قیامت میان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدند داوری خواهد کرد. و اهل حق را از اهل باطل، نیز آنان که سزاوار پاداش‌اند و آنهایی که سزاوار عذاب هستند از یکدیگر جدا می‌نماید.

آیه‌ی ۱۲۵:

﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ١٢٥[النحل: ۱۲۵]. «(مردم را) با حکمت و اندرز نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان و با ایشان به شیوه‌ی نیکوتر و بهتر گفتگو کن. بی‌گمان پروردگارت به حال کسی‌که از راه او گمراه و منحرف می‌شود آگاهتر، و او به راه یافتگان داناتر است».

دعوت و فراخوانی مردم چه مسلمان و چه کافر به راه راست پروردگار که مشتمل بر علم مفید و عمل صالح می‌باشد باید ﴿بِٱلۡحِكۡمَةِبا حکمت باشد. یعنی هر یک را طبق حالت و فهم و پذیرش و اطاعت او دعوت کن. و از جملۀ حکمت در دعوت این است که دعوت آگاهانه و از روی دانش انجام شود نه از روی نادانی و جهالت. و نیز حکمت این است که باید از آنچه مهم‌تر و به ذهن مردم نزدیکتر است و بیشتر آن را می‌پذیرند آغاز کرد، و با نرمی مهربانی دعوت داد. اگر مخاطب به وسیلۀ و اندرز فراخوانی حکیمانه منقاد شد چه بهتر، و اگر حکمت کارساز نشد باید با وی از باب، ﴿وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِدر آید، و آن عبارت است از امر و نهی همراه با تشویق و ترهیب. پس یا منافع بی‌شمار چیزهایی که خداوند به آن دستور داده است و مضرات فراوان چیزهایی که از آن نهی کرده است بیان کند، و یا به ذکر تکریم و رفعت مقام کسی بپردازد که دین خدا را اقامه نماید که دین خدا را اقامه ننموده است. و یا به ذکر ثواب دنیوی و اخرویی بپردازد که خداوند برای فرمانبرداران آماده نموده است و به عذاب دنیوی و اخرویی که برای گناهکاران در نظر گرفته است بپردازد.

چنانچه فردی که دعوت داده می‌شود خود را بر حق بداند. و یا انگیزه و علتی موجود باشد که او را به‌سوی باطل فرا خواند، در این صورت دعوتگر باید ﴿بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُبه شیوۀ نیکوتر و بهتر با او گفتگو و مجادله نماید. و این راههایی است که عقلاً و نقلاًٌ باعث می‌شود تا مخاطب دعوت و پیام را بپذیرد.

از جملۀ مجادله و گفتگو به شیوه‌ی بهتر این است با دلایلی که منکر به آن معتقد است علیه او استدلال شود، زیرا با این کار بهتر می‌توان به هدف دست یافت. و نباید مجادله و گفتگو به ناسزاگویی و دشمنی منجر شود، زیرا در آن صورت مجالده از هدف و مقصود خود خارج شده و فایده‌ای در بر نخواهد داشت، چرا که هدف از مجادله و گفتگو هدایت کردن مردم به‌سوی حق است نه هدف شکست دادن و پیروز شدن.

﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِبی‌گمان پروردگارت به حال کسی‌که از راه او گمراه منحرف می‌شود آگاهتر است یعنی سببی را باعث شده او گمراه شود بهتر می‌داند، و اعمالی را که از گمراهی‌اش ناشی می‌شوند بهتر می‌داند، و خداوند او را مجازات خواهد کرد. ﴿وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَو او به راه یافتگان داناتر است، و می‌داند که آنها شایستۀ هدایتند، بنابر این آنان‌را هدایت نموده، سپس بر آنها منت گذارده و آنان را بر می‌گزیند.

آیه‌ی ۱۲۸-۱۲۶:

﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ١٢٦[النحل: ۱۲۶]. «و هرگاه خواستید مجازات کنید بدان اندازه مجازات کنید (و کیفر دهید) که مانند آن کیفر یافته‌اید، و اگر صبر کنید قطعاً بردباری برای صبر کنندگان بهتر است».

﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُكَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ١٢٧[النحل: ۱۲۷]. «و شکیبایی کن و شکیبایی‌ات مگر به (توفیق) خداوند نیست، و بر آنان اندوهگین مشو و از آنچه مکر می‌ورزند تنگدل مباش».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨[النحل: ۱۲۸]. «بی‌گمان خداوند با پرهیزگاران است و با آنانکه نیکوکارانند».

خداوند متعال در حالی که عدالت را امری مباح می‌شمارد و فضل و احسان را بهتر می‌ستاید، می‌فرماید: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡو اگر کسی را که با گفتار و کردار با شما بدی کرده است مجازات کردید، ﴿فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِبه همان اندازه که کیفر یافته‌اید او را کیفر دهید و مجازات کنید، بدون این‌که بیشتر از آنچه با شما کرده با او انجام دهید، ﴿وَلَئِن صَبَرۡتُمۡو اگر از مجازات دادن خودداری کنید و جنایت آنها را ببخشید، ﴿لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَقطعاً گذشت و صبر کردن، برای بردباران از انتقام بهتر است. و آنچه نزد خداوند برای شما هست بهتر می‌باشد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ[الشورى: ۴۰]. «پس هرکس عفو کرد و اصلاح نمود پاداشش بر خداست».

و سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا در دعوت دادن مردم به‌سوی او صبر پیشه کند، و در این مورد از خداوند یاری بجوید و بر خودش تکیه ننماید. پس فرمود. ﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُكَ إِلَّا بِٱللَّهِو شکیبایی و بردباری پیشه کن و شکیبایی‌ات جز در پرتو لطف و یاری و توفیق خداوند میسر نیست، و اوست که تو را بر بردباری نمودن یاری می‌نماید و ثابت قدم و استوار می‌گرداند. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡو چون آنها را دعوت دادی و دعوت تو را نپذیرفتند غمگین مشو، زیرا اندوهگین شدن چیزی را برای تو ببار نمی‌آورد. ﴿وَلَا تَكُ فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَو در برابر مکر و نیرنگی که می‌ورزند تنگدل و ناراحت مباش، زیرا توطئه و مکرشان به خودشان بر می‌گردد و تو از پرهیزگاران نیکوکار هستی. و بدون شک خداوند با یاری و توفیق استوار داشتن با پرهیزگاران و نیکوکاران است، و آنان کسانی‌اند که از کفر و معاصی پرهیز نموده و عبادت خدای خود را به بهترین وجه انجام داده اند، او را طوری پرستش کرده‌اند که انگار وی را می‌بیندن و اگر وی را نمی‌بینند، می‌دانند که او آنان را می‌بیند و با بندگان خدا نیز نیکی نموده و به هر طریق ممکن به آنان نفع رسانده‌اند.

از خداوند متعال مسئلت می‌نماییم که ما را از زمرۀ پرهیزگاران و نیکوکاران فرار دهد.

تفسیر سوره‌ی نحل تمام شد سپاس خدای را

تفسير سوره‌ی اسراء

مکی و ۱۱۱ آیه است.

آیه‌ی ۱:

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١[الإسراء: ۱]. «پاک و منزّه است آن (خدایی) که بندۀ خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد که در پیرامونش برکت نهاده‌ایم، تا برخی از نشانه‌های خود را بدور بنمایانیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست».

خداوند متعال در این آیه پاکی و بزرگی ذات پاکش را بیان می‌دارد، خدایی که کارهای بسیار بزرگ را انجام می‌دهد و نعمت‌های بزرگ از آن اوست. از جمله نعمت‌های او یکی این است که ﴿أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَادر شبی، بنده و پیامبرش محمد را از مسجد الحرام که به طور مطلق بزرگ‌ترین و شریفترین مسجد است به مسجد الاقصی برد که یکی از سه مساجد فاضلی است که دارای فضیلت ویژه می‌باشند و جایگاه بسیاری از پیامبران می‌باشد.

پس خداوند در یک شب پیامبرش را تا مسافت دوری برد، و در همان شب او را به جایش برگرداند، و از نشانه‌ها و آیات خود چیزهایی را به او نشان داد که هدایت و بصیرت و ثبات خرد او را بیشتر گردانید. و این بیانگر توجه و لطف خداوند نسبت به او بود، چرا که هۀ کارهایش را آسان نمود و نعمت‌هایی را به او ارزانی دارد که به وسیلۀ آن نعمتها مقامش از مقام تمامی گذشتگان و آیندگان برتر شد.

از ظاهر آیه چنین برمی‌آید که اسرا در اول شب بوده و از مسجد الحرام شروع شده است. اما در روایت صحیح ثابت شده که پیامبر از خانۀ ‌ام‌هانی به اسرا رفته است. فضیلت مجسد الحرام شامل تمامی منطقه‌ی حرم می‌شود، پس همچنانکه پاداش عبادت در داخل مسجد مضاعف است، در سایر منطقه‌ی حرم نیز پاداش مضاعف دارد.

نیز از ظاهر آیه بر می‌آید که پیامبر با روح و جسد به اسرا رفته است، وگرنه نشانه‌ای بزرگ و فضیلتی عظیم به حساب نمی‌آمد.

احادیث فراوانی از پیامبر در مورد اسرا ثابت شده، که آنچه را در این سفر دیده بود به طور مشروح بیان می‌نماید. ایشان طبق این احادیث ابتدا به بیت المقدس برده شد، سپس از آنجا به آسمان‌ها عروج کرد تا این‌که به بالای آسمان‌ها رسید، و بهشت و جهنم و پیامبران را با مراتب مختلفی که دارند مشاهده نمود، و پنجاه نماز بر او فرض شد. سپس او به اشاره و پیشنهاد موسی چندین بار به پروردگارش مراجعه نمود تا این‌که نمازها در پنج فرض خلاسه شدند،ولی با پاداش همان پنجاه نماز. و در این شب پیامبر و امتش به افتخاراتی نایل آمدند که مقدار و اندازۀ آن را فقط خدا می‌داند.

خداوند در سه جا پیامبرش را به صفت بندگی متصف می‌سازد و از او به عنوان «عبد» نام می‌برد: اول در مقام اسرا، دوم در مقام نازل کردن قرآن بر وی، سوم در مقام مبارزه مطلبی با کافران تا همانند این قرآن را بیاورند، چون او به خاطر بندگی پروردگارش به ا ین مقامهای بزرگ نایل شد.

﴿ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥمسجد الاقصی، جایی است که اطرافش را مبارک گردانده‌ایم. یعنی با رویش درختان زیاد و جاری ساختن نهرها و پیدایش آبادانی، به آنجا برکت داده‌ایم. و از جمله برکت الهی برتر قرار دادن مسجد الاقصی بر دیگر مساجد به جز مسجد الحرام و مسجد النبی است و نیز از جملۀ برکتهایی که خداوند به مسجد الاقصی داده این است که در روایات از مسلمانان خواسته شده تا برای عبادت و نماز خواندن در مسجد الاقصی به‌سوی آن درخت سفر بر بندد، و خداوند آن را به عنوان جایگاه بسیاری از پیامبران اختصاص داده است.

آیه‌ی ۲-۸:

﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗا٢[الإسراء: ۲]. «و به موسی کتاب دادیم و آن‌را مایه‌ی هدایت بنی‌اسرائیل گردانیدیم که جز من کارسازی نگیرید».

﴿ذُرِّيَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَبۡدٗا شَكُورٗا٣[الإسراء: ۳]. «ای فرزندان کسانی‌که آنها را با نوح سوار کشتی کرده‌ایم، به راستی که او بنده‌ای سپاسگذار بود».

﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا٤[الإسراء: ۴]. «و در کتاب (= تورات) به بنی‌اسراییل اعلام کردیم که دوبار در سرزمین تباهی می‌ورزید و با سرکشی بزرگی سر به طغیان بر خواهید داشت».

﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا٥[الإسراء: ۵]. «پس چون وعدۀ نخستین آن دو فرا رسد، بندگان بس پیکارگر خود را بر شما انگیخته می‌دارم، پس خانه‌ها را تفتیش می‌کنند، و این وعده، انجام پذیرفتنی است».

﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا٦[الإسراء: ۶]. «سپس شما را بر آنان چیره گردانیدیم و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم و تعداد نفراتتان را افزونتر گردانیدیم».

﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا٧[الإسراء: ۷]. «اگر نیکی کنید برای خودتان نیکی می‌کنید، و اگر بدی کنید به خودتان بدی می‌کنید، پس چون وعدۀ دیگر فرا رسد (باز بندگانمان را می‌فرستیم) تا شما را بد حال سازند و وارد مسجد شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند و بر هر که هر چه دست یابند بکشند و درهم کوبند».

﴿عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا٨[الإسراء: ۸]. «امید است پروردگارتان به شما رحم کند، و اگر برگردید ما هم بر می‌گردیم و جهنم را زندانی برای کافران ساخته‌ایم».

در بسیاری جاها خداوند نبوت محمد صو نبوت موسی ÷و کتاب و شریعت او دو پیامبر را با هم مقایسه می‌نماید، چون کتاب‌های این دو پیامبر بهترین کتاب، و شریعت آنان کامل‌ترین شریعت می‌باشند، و نبوت این دو پیامبر برترین نبوت است، و بیشترین مومنان پیروان این دو پیامبر می‌باشند. بنابر این در این جا فرمود:

﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَو به موسی کتاب تورات را دادیم، ﴿وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَو آن را مآیه‌ی هدایت بنی‌اسرائیل گردانیدیم که با استفاده از آن در تاریکی‌های جهالت به‌سوی آگاهی بر حق راه می‌یابند و هدایت می‌شوند ﴿أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗاو به آنان گفتیم که جز من کار سازی نگیرد. و به همین هدف کتاب را به‌سوی آنها فرو فرستادیم تا تنها خدا را بپرستند، و به‌سوی او باز گردند و تنها او را وکیل و کارساز و مدبر خویش در امر دین و دنیای خود قرار دهند، و به کسی دیگر غیر از او که نمی‌تواند کاری بکند و به آنها سودی برساند دست به دامان نشوند.

﴿ذُرِّيَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍای فرزندان کسانی‌که ما بر آنها منت گذاردییم و همراه نوح آنان را سوار کشتی نموده‌ایم، ﴿إِنَّهُۥ كَانَ عَبۡدٗا شَكُورٗابه راستی که او (= نوح) بنده‌ای سپاسگذار بود. در اینجا خداوند نوح را می‌ستاید، چون او شکر خدا را به جای آورد و شکر گذاری متصف بود و خداوند فرزندان او را تشویق می‌نماید که در شکر گذاری از او پیروی کنند و وی را پیشوای خود قرار دهند، و نعمتهایی را که خداوند به آنان ارزانی نموده است، یاد کنند، چرا که آنها را باقی گذارد و خلیفه‌ی زمین قرار داد، و دیگران را غرق نمود.

﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَو بنی‌اسرائیل را در کتاب‌شان با خبر ساختیم و به آنان وعده نمودیم که دوباره در زمین تباهی و فساد ارتکاب گناهان، و ناسپاسی نعمت‌های خدا، و سرکشی و برتری‌جویی و تکبر ورزیدن از آنها سر خواهد زد، و چون یک بار تباهی و سرکشی از آنان سر زد خداوند دشمنان را بر آنها مسلط گرداند و از آنان انتقام گرفت و خداوند با این عمل، آنها را ترساند و برحذر داشت تا شاید بر گردند و پند پذیرند. ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَاو هنگامی که نخستین آن دوبار فساد فرا رسد و فساد کنند، ﴿بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآبر حسب تقدیر و مبر مبنای قانون ما در جهان هستی و به علت مجازات فسادتان بندگانی قدرتمند را بر شما مسلط می‌کنیم. ﴿أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖبندگانی بس پیکارگر را به که دارای شحجاعت و لشکر فراوان و اسلحه و سازو کار نظامی هستند بر شما مسلط و غالب می‌گردانیم، شما را می‌کشند و فرزندانتان را به اسارت می‌گیرند و اموالتان را غارت می‌نمایند.

﴿فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِآنها خانه‌ها را تفتیش و هر جایی را جستجو می‌نمایند، و حرمت خانه‌ها را هتک کرده و وارد مسجد الحرام می‌شوند و در آن فساد و تباهی می‌ورزند. ﴿وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗاو این وعده انجام پذیرفتنی است و حتماً به وقوع می‌پیوندد، چون علتش در آنها وجود دارد. مفسرین در تعیین کسانی که مسلط می‌شوند اختلاف نموده‌اند، اما همه در این اتفاق دارند که گروهی کافر و اهل عراق، یا شبه جزیرۀ عربستان یا جایی دیگر (از همین نواحی) هستند. و هنگامی که گناهان به کثرت در میان بنی اسرائیل رواج یافت و بسیاری از دستورات شریعت خود را ترک نمودن و در زمین فساد و سرکشی کردند خداوند کافران را بر آنها مسلط نمود.

﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡسپس شما را بر کسانی که بر شما مسلط شده بودند چیره گرداندیم و آنها را از سرزمین خود بیرون راندید. ﴿وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَو با اموال و فرزندان یاریتان دادیم. یعنی روزی‌هایتان را زیاد نمودیم و تعدادتان را افزون گرداندیم و شما را از آنها قویتر و قدرتمندتر نمودیم. ﴿وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًاو تعداد نفراتتان شما را از آنها بیشتر نمودیم. و این به خاطر نیکوکاری و تسلیم شدن شما به درگاه خداوند و فروتنی‌تان بود. (﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡاگر نیکی کنید برای خودتان نیکی می‌کنید، چرا که فایده‌اش ب خود شما بر می‌گردد، حتی در دنیا نیز همانطور که مشاهده نمودید بر اثر نیکوکاری بر دشمانتان پیروز شدید. ﴿وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاو اگر بدی کنید به خودتان بدی می‌کنید،و زیان آن به خودتان بر می‌گردد، همانطور که خداوند به شما نشان داد، آنگاه که بدی کردید و دشمنانتان را بر شما مسلط گرداند.

﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِو چون وعدۀ دیگر فرا رسد یعنی هنگامی که برای بار دوم فساد کنید، دشمنان را (دگربار) بر شما مسلط می‌کنیم، ﴿لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡتا با پیروز شدن بر شما و به اسارت گرفتنتان حال شما را بگیرند، ﴿وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖو تا وارد مسجد الاقصی شوند چنانکه بار نخست بدان داخل شدند. ﴿وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًاو تا بر هر چه چیره گردند آن را یکسره نابود و تخریب کنند، ÷پچس خانه‌ها و مساجد و کشتزارهایتان خراب و ویران نمایند.

﴿عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡامید است پروردگارتان به شما رحم کند و شما را بر آنها پیروز بگرداند. خداوند به آنها رحم کرد و حکومت و قدرت را به آنان داد. و آنها را تهدید نمود که اگر دست به ارتکاب گناه بزنید، ﴿وَإِنۡ عُدتُّمۡو به تباهکاری و فساد کردن باز گردید، (عُدْنَا)ما هم به مجازات و کیفر رساندن شما بر میگردیم و بنی اسرائیل به فساد و تباهکاری بازگشتند بنابراین، پیامبرش محمد صرا بر آنها مسلط نمود و خداوند به خاطر فساد کردن از آنها انتقام گرفت، و این سزای دنیاست. و عذابی که نزد خداوند برای آن‌هاست بزرگتر و سخت‌تر است. بنابر این فرمود: ﴿وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًاو جهنم را زندانی برای کافران گردانده‌ایم که وارد آن می‌شوند و در آن برای همیشه باقی می‌مانند و هرگز از آن بیرون نمی‌شند واین هشداری است برای مسلمانان که از ارتکاب گناه بپرهیزند تا به آنچه بنی اسرائیل بدان گرفتار شدند دچار نشوند، زیرا سنّت و قانون خداوند یکی است و دگرگون نمی‌شود.

و هرکس در مسلط شدن و چیره گشتی کافران و ستمگران بر مسلمین تأمل کند، می‌داند که کافران و ستمگران به خاطر گناهانی که مسلمانان مرتکب شده‌اند و بر آنان مسلط شده ان و این انتقام بدیهای است که مرتکب شده‌اند و هرگاه به قران و سنت پیامبرش عمل نمایند خداوند به آنها در زمین قدرت می‌دهد و آنان را بر دشمنانشان پیروز می‌گرداند.

آیه‌ی ۹-۱۰:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا٩[الإسراء: ۹]. «همانا این قرآن به راهی هدایت می‌کند که آن استوارتر است، و به مؤمنانی که کارهای شایسته و پسندیده می‌کنند مژده می‌دهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».

﴿وَأَنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا١٠[الإسراء: ۱۰]. «(و نیز خبر می‌هد) کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند برایشان عذاب دردناکی آماده کرده‌ایم».

خداوند متعال از شرافت و عظمت قرآن خبر می‌دهد که، ﴿يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُآدمی را به استوارترین و برترین و مستقیم‌ترین عقاید و اعمال و اخلاق هدایت می‌کند، پس هرکس به آنچه قرآن به‌سوی آن فرا می‌خواند عمل نماید د ر همۀ کارها کامل‌ترین و هدایت شده‌ترین و استوارترین مردمان خواهد بود. ﴿وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِو به مومنانی که کارهای شایسته و پسندیده از قبیل واجبات و مستحبات انجام می‌دهند مژده می‌دهد که، ﴿أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗاآنان پاداش بزرگی دارند، پاداشی که خداوند آن‌را در بهشت برایشان تهیه نموده و حالت و کیفیت آن را کسی جز خداوند نمی‌داند. ﴿وَأَنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا١٠و به مومنان مژده می‌دهد کسانی که به قیامت ایمان نمی‌آورند عذاب دردناکی خواهند داشت. پس قرآن مشتمل بر بشارت و بیم دادن است، و اسبابی که به وسیلۀ آن مژده به دست می‌اید در قرآن بیان شده و آن ایمان و عمل صالح است، و آنچه که به سبب آن انسان سزاوار بیم و تهدید می‌گردد کارهای منافی ایمان و عمل صالح می‌باشد.

آیه‌ی ۱۱:

﴿وَيَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَيۡرِۖ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا١١[الإسراء: ۱۱]. «و انسان دعای شر می‌کند، همانگونه که دعای خیر می‌کند، و انسان شتابکار است».

و این به خاطر جهالت و نادانی انسان و شتابگری وی است که به هنگام خشم، علیه خود و فرزندان و مالش دعای بد می‌کند، همان‌گونه که برای کارهای خوب شتاب دست به دعا بر می‌دارد، اما خداوند به لطف خویش دعای خیر او را می‌پذیرد و دعای بد او را نمی‌پذیرد. ﴿وَلَوۡ يُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَيۡرِ لَقُضِيَ إِلَيۡهِمۡ أَجَلُهُمۡ[یونس: ۱۱]. «و اگر خداوند شر و بدی را زود بر انسان فرود می‌آورد آن‌گونه که انسان‌ها برای آمدن خیر شتابزده هستند، وقت و مدتشان تمام می‌شد».

آیه‌ی ۱۲:

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَۚ وَكُلَّ شَيۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِيلٗا١٢[الإسراء: ۱۲]. «و شب و روز را دو نشانه قرار داده‌ایم، و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم و نشانه روز را روشن گردانیدیم تا از فضل پروردگارتان بهره‌مند گردید، و تا شمار سال‌ها و حساب را بدانید، و ما هر چیزی را به تفصیل بیان نموده‌ایم».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيۡنِو شب و روز را دو نشانه قرار داده‌ایم، که بر کمال قدرت خدا گستردگی رحمت او دلالت نموده و دال بر این هستند که عبادت جز برای خدا شایستۀ کسی نیست.

﴿فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِو نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم. یعنی آن را تاریک نمودیم تا مردمان در شب بیاسایند و آرام بگیرند.

﴿وَجَعَلۡنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗو نشانه روز را روشن گردانیدیم، ﴿لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡتا از فضل پروردگارتان بهره‌مند گردید، و به زندگی و کارها وتجارت‌ها و سفرهایتان بپردازید، ﴿وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَو در پرتو پیاپی آمدن شب‌ها و روزها و منازل مختلفی که ماه می‌پیماید شمار سال‌ها و حساب را بدانید، و منافع وامور زندگی خود را بر مبنای آن قرار دهید.

﴿وَكُلَّ شَيۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِيلٗاو ما هر چیزی را به تفصیل بیان نموده‌ایم. یعنی آیات را به شیوه‌های مخلتف بیان کرده‌ایم. تا هر حکمی مشخص شود، و حق از باطل روشن گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ[الأنعام: ۳۸]. «ما در این کتاب در رابطه با بیان هیچ چیزی کوتاهی نکرده‌ایم».

آیه‌ی ۱۳-۱۴:

﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِي عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا١٣[الإسراء: ۱۳]. «و ما اعمال هر کسی را به گردنش آویخته‌ایم و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون می‌آوریم که آن را بازگشوده ببیند».

﴿ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا١٤[الإسراء: ۱۴]. «(در آن روز به او گفته می‌شود): کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی».

و دراین جا خداوند از کمال دادگری خویش خبر می‌دهد واینکه نامۀ اعمال هر کسی به گردنش آویخته می‌شوند. یعنی خیر و شری که انجام داده است خداوند آن را همراه او قرار می‌دهد، و از او به کسی دیگر سرایت نمی‌کند و اندازه به خاطر کار و عمل کسی دیگر مورد محاسبه قرار نمی‌گیرد، و کسی دیگر نیز به خاطر عمل او محاسبه نمی‌شود.

﴿وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا١٣و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون می‌آوریم که آن را باز گشوده می‌بیند و خیر و شر و اعمال کوچک و بزرگ او در آن وجود دارد، و به وی گفته می‌شود.﴿ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا١٤کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی. و این بزرگ‌ترین دادگری و انصاف است که به بنده گفته شود: خود حسابگر خویشتن باش تا آنچه را که سبب مجازات او می‌شود بداند.

آیه‌ی ۱۵:

﴿مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥[الإسراء: ۱۵]. «هر کس که راه یابد به سود خودش راه می‌یابد، و هرکس گمراه شود به زیان خودش گمراه می‌شود، و هیچ‌کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد، و ما عذاب نخواهیم داد مگر این‌که پیامبری را بفرستیم».

یعنی هدایت هر کسی به سود خودش می‌باشد و گمراهی هر کسی به زیان خودش است و هیچ‌کس بار گناه کسی دیگر را به دوش نمی‌کشد، و به اندازۀ ذره‌ای از شر و بدی را نمی‌تواند از او دور نماید. و خداوند عادل‌ترین عادلان است. هیچ‌کس راعذاب نمی‌دهد تا وقتی که به وسیلۀ پیامیری بر او اقامۀ حجت شود، سپس آن حجت را نپذیرد و اما هرکس که از حجت پیروی نماید یا این‌که حجت بر او اقامه نشده باشد، خداوند متعال او را عذاب نمی‌دهد واز این آیه استدلال شده است کسانی که در برهه‌ای زیسته‌اند که پیامبری در آن مدت مبعوث نشده «اهل فتره»، و کودکان مشرکین که در کودکی کرده‌اند، خداوند آنان را عذاب نمی‌دهد، چرا که پیامبری به‌سوی آنها فرستاده نشده است و خداوند از ظلم و ستم پاک و مبرا است.

آیه‌ی ۱۶-۱۷:

﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا١٦[الإسراء: ۱۶]. «و چون بخواهیم (مردمان) شهری را هلاک کنیم خوشگذرانان و سرکشان آن شهر را وا می‌داریم تا در آن به فسق و فجور بپردازند، پس فرمان (عذاب) بر آن (شهر) محقق می‌شود و سخت آن (شهر) را نابود سازیم».

﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا١٧[الإسراء: ۱۷]. «و چه نسل‌ها را پس از نوح هلاک و نابود گردانده‌ایم، و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدان‌ها بیناست».

خداوند متعال خبر می‌دهد که هرگاه بخواهد شهری از شهرهای ستمگران را نابود و هلاک نماید و به وسیلۀ عذاب آن را ریشه کن کند سرنوشت خوشگذرانان و سرکشان آن جا را چنین رقم می‌زند که در آن به فسق و فجور بپردازند و سرکشی آنان شدت یابد، ﴿فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُو فرمان و نوع عذاب بر آنها واجب قطعی گردد، فرمانی که رد شدنی نیست. ﴿فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗاو سخت آن را نابود می‌سازیم. و در هم می‌کوبیم.

ملت‌های زیادی بعد از قوم نوح زیسته‌اند مانند قوم عاد و ثمود و لوط و دیگر کسانی که آنگاه سرکشی آنان شدت یافت و ناسپاسی و کفرشان فزونی گرفت خداوند به وسیله‌ی عذاب بزرگ خود آنان را مجازات نمود و نابود گرداند. ﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗاو کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بیناست. پس بندگان بیم این را ندارند که خداوند بر آنها ستم کند و یا این‌که آنها را به خاطر کاری که نکرده‌اند مجازات نماید.

آیه‌ی ۱۸-۲۱:

﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِيهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا١٨[الإسراء: ۱۸]. هرکس که (دنیای) زودگذر را بخواهد، در آن هرچه را بخواهیم زود به او می‌دهیم، سپس جهنم را برایش مقرر می‌داریم که در آن (آتش به صورت) خوار و رانده شده درمی‌آید.

﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡيَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ كَانَ سَعۡيُهُم مَّشۡكُورٗا١٩[الإسراء: ۱۹]. و هر کس که آخرت را بخواهد و برای آن تلاش سزاوار انجام دهد در حالی که مومن است. این چنین کسانی کوشش و تلاششان مورد سپاس و تقدیر قرار می‌گیرد.

﴿كُلّٗا نُّمِدُّ هَٰٓؤُلَآءِ وَهَٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّكَۚ وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحۡظُورًا٢٠[الإسراء: ۲۰]. «و (پیاپی) به هر یک از اینان و آنان از بخشش پروردگارت می‌دهیم، و بخشایش پروردگارت (از هیچ کس) منع نگشته است».

﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗا٢١[الإسراء: ۲۱]. «بنگر که چگونه برخی را بر برخی دیگر برتری داده‌ایم، و بی‌گمان درجات آخرت به مراتب افزونتر و بزرگ‌تر است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که ﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَهرکس دنیای زودگذر را بخواهد، برای آن تلاش نماید و آغاز و پایان خلقت را به فراموشی بسپارد، از بهره‌ها و کالاهای دنیا آنچه را که خداوند می‌خواهد از آنچه که در «لوح محفوظ» برایش مقدور نموده است هر چه زودتر به او می‌دهد، اما کالای دنیا فایده‌ای برای آدمی ندارد و ماندگار نیست.

﴿جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗاسپس در جهان آخرت جهنم را برای او مقرر می‌دارد و بهرۀ او می‌سازد، و در حالی که رسوا و رانده شده و از جانب خداو مخلوقش مورد نکوهش است و از رحمت الهی دور است به آن در می‌آید و خداوند او را رسوا می‌سازد و عذاب می‌دهد. ﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡيَهَاو هرکس آخرت را بخواهد و برای آن تلاش شایسته انجام دهد، تلاشی که کتابهای آسمانی و احادیث نبوی به آن فرا خوانده‌اند، و به اندازۀ توانش برای رسیدن به آن عمل نماید، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞدرحالیکه به خدا و فرشتگان، و کتاب‌ها و پیامبران و روز قیامت ایمان داشته باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ كَانَ سَعۡيُهُم مَّشۡكُورٗااین چنین کسانی تلاششان بی‌اجر نمی‌ماند. یعنی تلاش آنها مورد قبول واقع می‌گردد، و رشد داده می‌شود، و برایشان ذخیره می‌گردد، و پاداش و ثواب آنها در نزد پروردگارشان خاهد بود. با این وجود آنان بهرۀ خویش را از دنیا هم از دست نمی‌دهند و خداوند (بهرۀ دنیوی را نیز) به هر یک از آنان می‌دهد، چون دنیا (نیز) بخشش و احسان خداوند است.

﴿وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحۡظُورًاو بخشایش پروردگارت هرگز از کسی منع نگشته است، بلکه تمام خلق از سر فضل واحسان خداوند از آن بهره‌مند می‌شوند. ﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖبنگر که چگونه در دنیا برخی از مردم را بر برخی دیگر به وسیلۀ فراوانی و کمی روزی و دارایی تنگدستی و علم و جهل و عقل و بی‌خردی و دیگر چیزهایی که خداوند به وسیلۀ آن برخی از بندگانش را بر برخی دیگر برتری داده است، برتری داده‌ایم، ﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗاو آخرت دارای بزرگتر و برتری است و نعمت‌ها و لذایذ دنیا به هیچ صورت با نعمت‌های آخرت قابل مقایسه نیستند و کسانی که در کاخ‌های بلند و لذت‌های متنوع و شادی‌ها و خوبی‌های فراوان قرار دارند، با کسانی که در آتش سوزان جهنم می‌غلتد و عذاب دردناکی دارند و خداوند از آنها خشنود نیست خیلی تفاوت دارند، بی‌تفاوتی که هیچ‌کس نمی‌تواند آنرا محاسبه نماید.

آیه ۲۲:

﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا٢٢[الإسراء: ۲۲]. «با خداوند معبود دیگری قرار مده تا نکوهش شده (و) بی‌یاور بنشینی».

این چنین معتقد مباش که یکی از مخلوق‌ها سزاور چیزی از عبادت است و هیچ کدام از مخلوقات را با خداوند شریک مگردان، زیرا چنین چیزی سبب مذمت و رسوایی می‌گردد و خداوند و فرشتگان و پیامبرانش از شرک نهی کرده‌اند و عمل شرکت به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است و برای شرک نمهای زشت و صفت‌های زشتی قرار داده‌اند، و فردی که دست به شرک می‌زند زشت‌ترین مخلوق می‌با شد، و به اندازه‌ای که رابطه‌اش را با خداوند قطع نموده است در امر دین و دنیای خود رسوا می‌گردد. پس هرکس که دست به دامان غیر خدا شود او بی‌یاور است و به همان چیزی سپرده می‌شود که دست به دامان آن شده است. و هیچ مخلوقی نمی‌تواند دیگران را سودی ببخشد مگر این‌که خداوند بخواهد. و هرکس معبودی دیگر با خداوند شریک بگرداند مورد نکوهش قرار می‌گیرد و خوار و رسوا می‌شود و هرکس خداوند را یکی بداند و دین و عبادت را تنها برای او انجام دهد و فقط به وی روی آورد، چنین فردی مورد ستایش است و در همۀ حالات یاری می‌شود.

آیه‌ی ۲۳-۲۴:

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا٢٣[الإسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آنها یا هر دوی ایشان در نزد تو به سن پیری رسیدند، به آنان «أف» مگو، و بر سر ایشان فریاد مزن و محترمانه با آن دو سخن بگو».

﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا٢٤[الإسراء: ۲۴]. «و از روی مهربانی بال فروتنی را برای آنان بگستران و بگو: پروردگارا! به آنان رحم کن همانگونه که آنان در کوچکی مرا تربیت و بزرگ نمودند».

وقتی که خداوند از شرک نهی کرد به توحید و یکتاپرستی نیز دستور داد و فرمود: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْو پروردگارت در قالب فرمان دینی و شرعی حکم نمود که کسی از اهل زمین و آسمان‌ها را، خواه زنده باشند یا مرده نپرستید، ﴿إِلَّآ إِيَّاهُمگر او یعنی تنها را و را بپرستید، چون یگانه و یکتا و بی‌نیاز است و دارای تمام صفت‌های کمال می‌باشد، و از هر صفتی، بزرگ‌ترین و برترین آنرا داراست، به صورتی که هیچ کدام از مخلوقاتش در آن صفت با او مشابهتی ندارند. اوست که نعمت‌های ظاهری و باطنی را داده و همۀ آفت‌ها را دور می‌نماید. آفریننده و روزی دهنده است و تنها اوست که به تدبیر تمام امور می‌پردازد. پس او همۀ این کارها را تنها انجام می‌دهد و کسی دیگر با او مشارکتی ندارد.

سپس خداوند بعد از بیان حق خویش، به بیان حق پدر ومادر پرداخت و فرمود: ﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاو با انواع نیکی‌ها به پدر و مادر نیکی کنید و گفتار و کردارتان با آنها نیکو باشد. چون پدر و مادر سبب به وجود آمدن آدمی هستند، و نسبت به فرزند محبت فراوان دارند، که این امور ایفای حق آنها را واجب می‌کند، و این‌که با آنها به نیکی رفتار شود.

﴿إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَاو هر گاه پدر ومادر به سن پیری رسیدند، که انرژی و قدرت انسان در این سن ضعیف می‌شود و نیازمند مهربانی و نیکی می‌شوند، ﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖحتی اف به آنان مگو، و کلمۀ «اف» پایین‌ترین مراتب اذیت و آزار است. یعنی کوچکترین آزاری به آنها نرسانید. ﴿وَلَا تَنۡهَرۡهُمَاو بر سر ایشان فریاد مزن و به خشونت با آنها سخن مگوی، ﴿وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗاو با سخنان محترمانه با آن و سخن بگو و در سخن گفتن با آنها کلماتی را بر زبان بیاور که آن کلمات را دوست می‌دارند. و مودبانه و با مهربانی با پدر و مادر سخن بگوی، و سخنان نرم بگوی که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و این با توجه به حالت‌ها و عادت‌ها وزمان‌ها فرق می‌نماید.

﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِو از روی مهربانی، بال فروتنی برای آنان بگستران. یعنی با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها یا به خاطر امید داشتن به ثروت و دارایی آنان، و دیگر اهدافی که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست می‌دهد ﴿وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَاو در مقابل ایکه تو را در کودکی تربیت نموده و بزرگ کرده‌اند، آنها را مرده یا زنده دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگیرد.

از این آیه چنین فهمیده می‌شود که هر اندازه پدر و مادر در امر تربیت فرزندان بیشتر بکوشند حقشان بیشتر است. و همچنین غیر از پدر ومادر نیز که انسان را به صورت شایسته در امور دین یا دنیا تربیت نمایند بر آدمی حق دارند.

آیه‌ی ۲۵:

﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمۡۚ إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَ فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا٢٥[الإسراء: ۲۵]. «پروردگارتان به آنچه در دل‌هایتان است آگاه است. اگر نیکوکار باشید، بدانید که او در حق توبه کاران همیشه بخشنده است».

پروردگارتان به خوبی و بدیی که آن را در دل پنهان می‌دارید آگاه است و او به چسم‌ها و مالیتان نمی‌نگرد، بلکه به اعمال و دلهایتان و خیر و شری که در آن است نگاه می‌کند. ﴿إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَاگر افراد شایسته و بایسته‌ای باشید، به این صورت که اراده و اهداف شما بر محور خشنودی خداوند دور بزند و به آنچه که شما را به او نزدیک می‌نماید علاقه‌مند باشید و اهداف غیر خدایی در دلهایتان نباشد، ﴿فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗااو برای کسانی که در همۀ اوقات به‌سوی او باز می‌گردند آمرزنده است.

پس هرکس که خداوند از قلبش اطلاع یافت و دانست که در آن چیزی جز اثابت و بازگشت به‌سوی خدا و محبت او و محبت آنچه که وی را به خدا نزدیک می‌نماید وجود ندارد، چنین کسی گرچه در بعضی اوقات به اقتضای سرشت اسنان گناهانی از او سر بزند اما خداوند او را می‌آمرزد و اشتباهات گذرا و عارضی وی را می‌بخشاید.

آیه ۲۶-۳۰:

﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا٢٦[الإسراء: ۲۶]. «و حق خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپردازد و به هیچ وجه اسراف مکن».

﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا٢٧[الإسراء: ۲۷]. «بی‌گمان تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند، و شیطان پروردگارش را ناسپاس بود».

﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا٢٨[الإسراء: ۲۸]. «و اگر از آنان به خاطر طلب رحمت پروردگارت که بدان امید داری، رویگردان می‌شوی، پس با آنان سخنی نرم بگوی».

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا٢٩[الإسراء: ۲۹]. «و دست خود را بر گردنت بسته مدار و به تمامی آن‌را گشاده مساز که آنگاه ملامت‌زده (و) درمانده بنشینی».

﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا٣٠[الإسراء: ۳۰]. «بی‌گمان پروردگارت روزی را برای هرکس که بخواهد فراخ و گسترده می‌نماید و روزی هرکس را که بخواهد کم و تنگ می‌گرداند، چرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥو به خویشاوند حقش را بده، یعنی نیکی و احسان واجب و سنت را در حق او انجام بده، و این حق با تفاوت حالات خویشاوندان و نیاز و عدم نیاز آنان فرق می‌نماید. ﴿وَٱلۡمِسۡكِينَو حق بینوا اعم از زکات و غیره به او بده تا بیتوانیی‌اش برطرف شود. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِو حق فرد در راه مانده را بپرداز. ﴿وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًاو تبذیرمکن. یعنی به همۀ نیازمندان طوری بدهد که خودش ضرر نکند، و از اندازۀ مناسب بیشتر نباشد، زیرا چنین کاری تبذیر و باد دستی است که خداوند از آن نهی کرده و فرموده است.

﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِبی‌گمان باد دستان برادران شیطان جز به خصلت‌های زشت دعوت نمی‌دهد، پس انسان را به بخل دعوت می‌کند، و هرگاه انسان از او سرپیچی نماید او را به اسراف و باد دستی و ولخرجی فرا می‌خواند. و خداوند متعال به منصافه‌ترین و میانه روانه‌ترین کارها دعوت می‌کند و انسان را به خاطر آن می‌ستاید. همانطور که در مورد بندگان رحمن فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا٦٧[الفرقان: ۶۷]. «و کسانی‌که وقتی انفاق نمایند اسراف نمی‌کنند و بخل نیز نمی‌ورزند و میان این دو حالت پایدار هستند».

و در اینجا فرمود: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَو دست خود را بر گردنت بسته مدار و این کنآیه از شدت بخل است. ﴿وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِو به تمامی آن را گشاده مساز، که آنگاه در آنچه که شایسته نیست، و افزون از اندازۀ لازم انفاق می‌کنی. ﴿فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًاو آنگاه ملامت زده و درمانده خواهی بود. یعنی به خاطر کاری که کرده‌ای ملامت شده، و دست خالی می‌مانی، نه مالی در دست داری و نه به خاطر از دست دادن مال مورد ستایش قرار می‌گیری.

دستوری که در اینجا در رابطه با انفاق به خویشاوندان داده شده در صورتی است که انسان توانایی ان را داشته باشد، اما اگر مالی نداشت یا خرج خودش سنگین و مشکل بود خداوند متعال دستور داده‌است که در آن صورت خویشاوندان و غیره را به صورت زیبایی پاسخ بدهد. پس فرمود:

﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَاو اگر از بخشیدن و دادن به آنها روی بگردانی و آن را برای وقتی دیگر و به امید این‌که خداوند به تو توانایی بخشش را بدهد، به تأخیر بیاندازی، ﴿فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗابه نرمی و مهربانی با آنان سخنی بگوی. و به آنان وعده بده که در فرصت مناسب و چنانچه امکان کمک فراهم شود آنان را کمک خواهی کرد، و از این‌که در حال حاضر نمی‌توانی کمکشان بنمایی از آنان عذر خواهی کن تا با آسایش خاطر از پیش تو بروند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَيۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ يَتۡبَعُهَآ أَذٗى[البقرة: ۲۶۳]. «سخن نیکو و بخشش، از صدقه‌ای که به دنبال آن منت گذاردن فرد مورد اذیت قرار می‌گیرد بهتر است»، و این نیز از لطف خداوند نسبت به بندگان می‌باشد که به آنها دستور داده است تا منتظر رحمت و رزق و روزی وی باشند، زیرا انتظار چنین چیزی عبادت است و همچنین وعده دادن به بینوایان و خویشاوندان مبنی بر این که به آنها صدقه خواهد داد، عبادت است، چون اراده کردن انجام کار نیک نیز نیکی به حساب می‌آید. بنابر این شایسته است که انسان آنچه از کار خیر که در توانایی اوست انجام دهد، و آنچه را که نمی‌تواند انجام دهد نیت انجام دادنش را داشته باشد تا به او پاداش برسد، چه بسا خداوند به خاطر انتظار و امید وی آن کار را برایش آسان بگرداند.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُبی‌گمان پروردگارت روزی را برای هرکس که بخواهد فراخ و گسترده می‌نماید و روزی هرکس را که بخواهد کم و تنگ می‌گرداند، و این عین حکمت الهی است. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗاچرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست. پس آنچه که به صلاح بندگان است به آنها می‌دهد و به لطف و احسان خود به تدبیر امور آنها می‌پردازد.

آیه‌ی ۳۱:

﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡ‍ٔٗا كَبِيرٗا٣١[الإسراء: ۳۱]. «و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید، ما به آنان و (به) شما روزی می‌دهیم، به راستی که کشتن آنان گناه بزرگی است».

و این بیانگر رحمت الهی نسبت به بندگان می‌باشد، چرا کهاو از پدر و مادر نسبت به بنده مهربان‌تر است، پس پدر و مادر را از کشتن فرزندانشان به خاطر ترس فقر و تنگدستی نهی نموده، و روزی همه را بر عهده گرفته، و خبر داده که کشتن فرزندان گناه بزرگی است یعنی از بزرگ‌ترین گناهان کبیره می‌باشد، چون کسی که به خود جرأت می‌دهد و کودکان بی‌گناه را به قتل می‌رساند هیچ مهر و شفقتی در دل ندارد.

آیه‌ی ۳۲:

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢[الإسراء: ۳۲]. «و به زنا نزدیک نشوید، که زنا گناه بسیار زشت، و بد راهی است».

نهی از نزدیک شدن به زنا از نیه از انجام زنا بلیغ‌تر است، چون این نهی شامل نهی از تمام مقدمات و انگیزه‌های زناست. زیرا «هرکس در کنار و اطراف مزرعه و محل قرق شده بچرخد، به زودی در آن می‌افتد»، به ویژه این که در بسیاری از نفس‌ها انگیزۀ بسیار قوی برای انجام این کار وجود دارد. و خداوند زنا را چنین توصیف نموده است: ﴿كَانَ فَٰحِشَةٗزنا گناه بسیار زشتی است که از دیدگاه عقل و شریعت و سرشت زشت خوانده می‌شود، چون زنا شکستن حرمت حق خدا و حق زن و حق خانواده و همسر و از هم پاشیدن کانون خانواده و اختلاط نسبت و نژادها و دیگر مفاسد را در بر دارد. ﴿وَسَآءَ سَبِيلٗاو راه کسی که بر ارتکاب این گناه بزرگ جرأت نموده است بسیار راه بدی می‌باشد.

آیه ی۳۳:

﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا٣٣[الإسراء: ۳۳]. «و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است مگر به حق، و هرکس که از روی ستم کشته شود برای صاحب خون او قدرتی مقرر داشته‌ایم، ولی او نباید در کشتن زیاده روی نماید، بی‌گمان او یاری شونده است».

﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَو کسی را نکشید. و این شامل هر نفسی است که خداوند کشتن آن را حرام نموده است، خاه کوچک باشد یا بزرگ، زن باشد یا مرد، برده باشد یا آزاد، مسلمان باشد یا کافری که پیمان دارد، ﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّمگر در برابر حقی، م انند کشتن نفس در برابر نفس، و کشتن کسی که ازدواج کرده اما مرتکب زنا شده است، و یا مانند کشتن کسی که مرتد گشته و به آیین کفر در آمده است. و یا مانند کشتن انسان تجاوزگر در حالت انجام دادن تجاوزش، به شرطی که به جز قتل وی هیچ راه دیگری برای دفع تجاوز او وجود نداشته باشد. ﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗاو هرکس مظلومانه و به ناحق کشته شود برای صاحب خونش که نزدیک‌ترین وارثان و فامیل‌هایش می‌باشد حجت و دلیل آشکاری برای قصاص نمودن قاتل قرار داده‌ایم. نیز تسلطی تقدیری مبنی بر کشتن قاتل به او داده‌ایم. و این قصاص زمانی است که شرایط آن فراهم شود، مانند قاتلی که از روز قصد و تجاوز کسی را بکشد، و وجود کفائت در میان قاتل و مقتول.

﴿فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِو ولی نبایددر کشتن زایده روی و از حد تجاوز نماید، مانند این‌که گوش و بینی قاتل را ببرد یا او را با چیزی به قتل برساند که وی مقتول را با آن وسیله نکشته است، و یا این‌که کسی دیگر غیر از قاتل را بکشد. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗابی‌گمان او یاری شونده است.

و این آیه بیانگر آن است که حق کشتن از آن ولی است. بنابر این از قاتل قصاص گرفته نمی‌شود مگر به اجازۀ ولی خون، و اگر صاحب خداوند ولی مقتول را برای قصاص گرفتن از قاتل و کسی که او را کمک کرده است یاری می‌نماید تا قاتل را بکشد.

آیه‌ی ۳۴:

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا٣٤[الإسراء: ۳۴]. «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به شیوه‌ای که نیکوتر است، تا این‌که (یتیم) به (دوران) رشدش برسد، و به عهد و پیمان خود وفا کنید، چرا که از پیمان سؤال خواهد شد».

این لطف و رحمت خدا نسبت به یتیمی است که پدرش را از دست داده، و کوچک است و هنوز مصلحت خودش را تشخیص نمی‌دهد. خداوند به اولیای یتیم دستور داده است تا او و مالش را حفاظت نمایند، و به اصلاح آن بپردازند. و با نیت بد به مال یتیم نزدیک نشوند، و در آن تصرف نکنند. ﴿إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُمگر به شیوه‌ای که آن بهتر است، مانند این‌که با مال یتیم تجارت نمایند و آن را در معرض خطر قرار ندهند و بکوشند تا مالش رشد کند و زیاد شود، و این حالت باید ادامه یابد تا این‌که ﴿يَبۡلُغَ أَشُدَّهُیتیم به سن بلوغ و دوران عقل و رشد برسد، وچون او سن رشد خود رسید دیگر کسی سرپرست او نیست و خودش سرپرست خود می‌باشد ومالش به او برگردانده می‌شود.

همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ[النساء: ۶]. «پس اگر احساس کردید که آنها به سن رشد رسیده‌اند مالهایشان را به آنان بدهید»، ﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِو به عهد و پیمانی که با خدا و مردم بسته‌اید وفاد کنید. ﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسۡ‍ُٔولٗابه درستی که شما از وفای به پیمان پرسیده می‌شوید. پس اگر به آن وفا کنید پاداش بزرگی دارید و اگر به پیمان خود وفا نکنید گناه بزرگی بر شماست.

آیه‌ی ۳۵:

﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ إِذَا كِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗا٣٥[الإسراء: ۳۵]. «و هنگامی که پیمانه می‌کنید آن را به تمام و کمال پیمانه کنید و با ترازوی درست وزن نمایید که این کار سرانجام نیکوتر و بهتری دارد».

در اینجا به دادگری و به تمام و کمال دادن پیمانه‌ها و وزن‌ها دستور داده شده است، و این‌که بدون کم و کاست پیمانه‌ها و وزن‌ها باید داده شوند. و از هر نوع تقلب در قیمت یا کالا یا معامله نهی شده و به خیر خواهی و صداقت در آن دستور داده شده است. ﴿ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗااین کار بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد، و از این راه، بنده از عقوبت خدا در امان می‌ماند و این کار باعث برکت می‌شود.

آیه‌ی ۳۶:

﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا٣٦[الإسراء: ۳۶]. «و از پی چیزی مرو که به آن آگاهی نداری، بی‌گمان گوش و چشم و دل هر یک مورد سوال واقع خواهند شد».

و از آنچه که به آن آگاهی نداری پیروی مکن، بلکه در همۀ گفتار و کردارت تحقیق کن، و گمان مبر که هر چه از روی ناآگاهی بگویی یا انجام دهی اشکالی بدان وارد نیست، ﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗاهمانان گوش و چشم و دل هر یک این‌ها مورد بازخواست واقع خواهند شد. پس بنده‌ای در رابطه با آنچه گفته و انجام داده است باید پاسخگو باشد، و از وی پرسیده می‌شود که اعضا و جوارحی را که خداوند برای عبادت آفریده در چه راهی به کار گرفته است، باید پاسخی برای این پرسش الهی آماده نماید، و این جواب جز با بکارگیری اعضا و جوارح در پرستش خداوند نمی‌پسندد مقبول نخواهد شد.

آیه‌ی ۳۷-۳۹:

﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا٣٧[الإسراء: ۳۷]. «و خرامان در زمین راه مرو، چرا که تو نمی‌توانی زمین را بشکافی و به بلندای کوه‌ها برسی».

﴿كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗا٣٨[الإسراء: ۳۸]. «همۀ این‌ها، بدیهایش نزد پروردگارت ناپسند است».

﴿ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا٣٩[الإسراء: ۳۹]. «این (سفارشات) از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که سرزنش شده و مطرود به جهنم افکنده خواهی شد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاو در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو، و در برابر حق خود را بزرگ مپندار و با دیدۀ تحقیر به مردم منگر. ﴿إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗاچرا که تو با این کارت نمی‌توانی زمین را بشکافی، و نمی‌توانی از نظر عظمت و والایی به بلندای کوه‌ها برسی، بلکه با اینکار نزد خدا خوار و بی‌ارزش می‌شوی، و ینز مورد نفرت مردم قرار می‌گیرد، و نزد آنان خوار و بی‌ارزش خواهی شد. و با تکبر ورزیدن، در حقیقت بدترین روش اخلاقی و زشت‌ترین خوی را به خود می‌گیری و بدون این‌که بتوانی به برخی از اهداف خود دست یابی. ﴿كُلُّ ذَٰلِكَهمۀ امور مذکوری که خداوند در آیات گذشته از آنها نهی نمود از قبیل: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَو با خداوند معبودی دیگر قرار مده، و نهی از نافرمانی پدر و مادر، و آنچه که بعد از آن بیان شد، همۀ این کارها ﴿كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗاو به زیان کسانی است که آن را انجام می‌دهند و خداوند این کارها را نمی‌پسندد.

﴿ذَٰلِكَاحکام بزرگی که بیان نمودیم و آن‌را توضیح دادیم، ﴿مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِاز امور حکمت‌آمیزی است که پروردگارت به تو وحی نموده است، زیرا حکمت یعنی فرمان دادن به کارهای خوب و اخلاق شایسته، و نهی نمودن از زشتی‌های اخلاقی و کارهای بد، و کارهایی که در این آیات ذکر شدند سرشار از حکمت عالی و فضایلی هستند که پروردگار جهانیان آن را به سرور پیامبران در شرفت‌ترین کتاب خود وحی نموده است تا بهترین امت را بدان دستور دهد، پس این‌ها حکمت هستند و هرکس که حکمت بدو داده شود خیر فراوانی بدو داده شده است.

سپس با نهی کردن از پرستش غیر خداوند آیه را به پایان رساند. همانطور که این امور را با همین مطلب آغاز کرده بود، پس فرمود: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِي جَهَنَّمَو با خداوند معبودی دیگر قرار مده که در جهنم افکنده می‌شوی و برای همیشه در آن باقی می‌مانی، زیار هرکس برای خداوند شریک بگیرد، خداوند بهشت را بر او حرام نموده،و جایگاهش آتش جهنم است. ﴿مَلُومٗا مَّدۡحُورًایعنی چنانچه چیزی را شریک خدا سازی مورد سرزنش قرار گرفته و لعنت و نفرین و نکوهش خدا و فرشتگان و تمام مردم برتوست و به جهنم افکنده می‌شوی.

آیه‌ی ۴۰:

﴿أَفَأَصۡفَىٰكُمۡ رَبُّكُم بِٱلۡبَنِينَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنَٰثًاۚ إِنَّكُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِيمٗا٤٠[الإسراء: ۴۰]. «آیا پروردگارتان شما را به داشتن پسران اختصاص داده و خود از فرشتگان دخترانی را برگرفته است؟ واقعاً شما سخن بسیار بزرگی بیان می‌دارید».

این، انکار و اعتراض شدیدی است بر کسی که گمان می‌برد برخی از آفریده‌های خداوند دختران او هستند. بنابر این فرمود: ﴿أَفَأَصۡفَىٰكُمۡ رَبُّكُم بِٱلۡبَنِينَآیا بهرۀ کامل را به شما داده و پسران را ویژه شما قرار داده است، و برای خودش از فرشتگان دخترانی برگرفته است؟ چون آنها گمان می‌بردند که فرشتگان دختران خداوند هستند.

﴿إِنَّكُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِيمٗاواقعاً شما سخن بسیار بزرگی می‌گویید که بزرگ‌ترین جسارت در حق خداوند است، چرا که شما فرزند را به او نسبت دادید، که داشتن فرزند متضمن نیازمند‌ی خدا به فرزند و بی‌نیاز بودن برخی مخلوقات از اوست، و شما به آن بهره‌ای که از دیدگاهتان ناقص‌تر و بی‌ارزش‌تر است که دختران می‌باشند برای خداوند حکم نمودید، و در همان حال ادعا کردید که خداوند پسرها را به شما اختصاص داده است. پس خداوند بسی برتر و والاتر است از آنچه ستمگران می‌گویند.

آیه‌ی ۴۴-۴۱:

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا٤١[الإسراء: ۴۱]. «و به راستی در این قرآن (حق را به روش‌های) گوناگون بیان کردیم تا پند بگیرند (ولی) جز بر نفرت و گریزشان نمی‌افزاید».

﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا٤٢[الإسراء: ۴۲]. «بگو: اگر با او ـ چنان که می‌گویند ـ خدایانی بودند، آنگاه هر یک به‌سوی صاحب عرش راهی می‌جستند».

﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا٤٣[الإسراء: ۴۳]. «خداوند از آنچه آنان می‌گویند (بسیار منزّه و) خیلی والاتر و بالاتر است».

﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤٤[الإسراء: ۴۴]. «آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند او را به پاکی یاد می‌کنند و هیچ موجودی نیست مگر این‌که حمد وثنای وی می‌گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید، بی‌گمان او بردبار و آمرزنده است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که در قرآن به طرق و فنون مختلف حق را بیان داشته است. یعنی به صورت گوناگون احکام را بیان نموده و آن‌را روشن کرده، و دلایل و حجت‌های زیادی بر آنچه که مردم را به‌سوی آن فراخوانده، آورده، و موعظه و پند ارائه داده است و تا آنچه را که به سود آن‌هاست بپذیرند. و همان راه را در پیش بگیرند و آنچه را که به زیانشان است بشناسند، و آن را ترک گویند. اما بیشتر مردم از آیات خدا گریزانند، چرا که از حق نفرت دارند و باطلی را که بر آن قرار دارند دوست می‌دارند. به همین جهت برای آن تعصب‌شان می‌دهند، و جز گریز از آیات الهی راهی دیگر را انتخاب ننمودید، و به آیات الهی گوش ندادند و به آن توجه نکردند.

و بزرگ‌ترین موضوعی که به شیوه‌های مختلف بیان شده و برای اثبات ان دلیل آورده شده است توحید است که اصل و اساس همۀ اصول می‌باشد. و خداوند به یکتاپرستی و توحید دستور داده و از ضد آن نهی نموده است، و دلایل عقلی و نقلی زیادی را بر این مطلب اقامه کرده است، طوری که اگر کسی به برخی از این دلایل گوش فرا بدهد کوچکترین شک و تردیدی در قلب او برای پذیرش توحید باقی نمی‌ماند.

و از جمله دلایل توحید، این دلیل عقلی است که آن را در اینجا بیان نموده است: ﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَبه مشرکان که همراه با خداوند معبودی دیگر قرار می‌دهند، بگو: اگر بر حسب گمان و دروغ آنها مبعودانی با خداوند بودند، ﴿إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗاآنگاه راهی به‌سوی خدا به وسیلۀ پرستش او و بازگشت به‌سوی او و تقرب جستن به او می‌جستند، پس چگونه بنده‌ای که به شدت نیازمند عبادت پروردگارش می‌باشد معبودی دیگر با خداوند قرار می‌دهد؟ آیا این جز بزرگ‌ترین ستم و بی‌خردی چیزی دیگر است؟!!.

بر اساس این معنا این آیه، مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ[الإسراء: ۵۷]. یامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد می‌خوانند، برای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت می‌نمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می‌کند و توانایی انجام آن را دارند، انجام می‌دهند. و مانند این‌که فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ[الفرقان: ۱۷-۱۸]. «و روزی که آنها و آنچه را که به جای خدا می‌پرستیدند گرد می‌آورد و می‌گوید: «آیا شما این بندگانم را گمراه کردید یا خود راه را گم کردند؟» می‌گویند: خداوندا تو پاکی! هیچ احدی را نسزد که ما را به غیر از تو پرستش کند، چرا که ما بندگان تو هستیم و نیازمندان به‌سوی (لطف و کرم) تو».

و احتمال دارد که معنی این آیه این‌گونه باشد: ﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا٤٢بگو: اگر با او آن چنان که می‌گویند خدایانی بود در این صورت حتماً درصدد بر می‌آمدند که بر خداوند صاحب عرش چیره شوند و راهی برای شکست دادن خداوند می‌جستند و در پی غلبه بر پروردگار متعال می‌شدند، پس یا بر او چیره می‌شدند یا نه، و چنانچه غالب می‌شدند، ربوبیت و الوهیت از آن کسی می‌شد که پیروز می‌گردید. اما آنها می‌دانند و اقرار می‌کنند معبودانشان که به جای خدا می‌خوانند، شکست خورده و مغلوب‌اند و هیچ اختیاری ندارند، پس با این وجود چرا آنها را به خدایی گرفته‌اند؟

و این مانند فرمودۀ خداوند است که می‌فرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته است و خدایی با او وجود ندارد، زیرا اگر چنین بود هر خدایی آنچه را که آفریده است، می‌برد و برخی از خدایان بر برخی دیگر چیره می‌شدند».

﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰپاک و منزه است خداوند، ﴿عَمَّا يَقُولُونَاز شرک و قرار دادن همتایایی برای او، ﴿عُلُوّٗا كَبِيرٗاو بسیار بالا و برتر است، پس جایگاه او بلند است و کبریایی او با شکوه است و نمی‌توان خدایانی را همتای او قرار داده، و هرکس چنین بگوید به گمراهی آشکار مبتلا گشته و ستم بزرگی مرتکب شده است.

به راستی که مخلوقات بزرگ در برابر عظمت او بس حقیراند و در برابر شکوه و بزرگی‌اش اسمانهای هفت گانه و آنچه در آنهاست و زمین‌های هفت گانه و آنچه در آنهاست بس کوچک و ناچیزند! ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِ[الزمر: ۶۷]. «و تمام زمین در روز قیامت در قبضۀ اوست و آسمان‌ها به دست راست او در هم پیجیده می‌شوند، و جهان بالا و پایین برای بقا هستی خود نیازمند اوست». و این نیاز هیچ زمانی از آنها برطرف نمی‌شود و همیشه نیازمند خدا هستند و این نیازمندی، همه جانبه است چرا کهدر آفرینش و رزق و روزی و تدبیر نیازمند او هستند، پس ناچارند او را بپرستند و دوست بدارند به هنگام ناملایمات به او پناه ببرند.

﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِآسمانهای هفتگانه و زمین و تمام جانداران و درختان و گیاهان و جمادات و مردگانی که در این میان قرار دارند همگی با زبان «حال» و «قال» خداوند را به پاکی یاد می‌کنند. ﴿وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡاما شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. یعنی شما نحوۀ تسبیح دیگر مخلوقاتی که همزبانتان نیستند را نمی‌دانید، بلکه خداوند که آگاه به پنهانی‌هاست و به همه چیز احاطه دارد شیوۀ تسبیح آنان را می‌داند. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗابی‌گمان او بردبار آمرزنده است، کسانی را که در مورد او سخن باطلی می‌گویند که نزدیک است از زشتی آن آسمان‌ها تکه و پاره گردند و کوهها از بیخ برکنده شوندف در این دنیا و با شتاب به عذاب گرفتار نمی‌کند، بلکه به آنان مهلت داده و به آنها نعمت ارزانی داشته و به آنان روزی و سلامتی عنایت فرموده و آنان را به درگاهش فراخوانده است تا از این گناه بزرگ توبه نمایند، تاپاداش بزرگ و فراوان به آنان بدهد و گناهانشان را بیامرزد. پس اگر شیکبایی و آمرزش او نبود آسمان‌ها بر زمین می‌افتادند و خداوند هیچ جنبده‌ای را روی زمین باقی نمی‌گذاشت.

آیه‌ی ۴۸-۴۵:

﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا٤٥[الإسراء: ۴۵]. «و هنگامی که قرآن را می‌خوانی میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمی‌آورند پرده‌ای پوشیده قرار می‌دهیم».

﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦[الإسراء: ۴۶]. «و بر دل‌هایشان پوشش‌هایی قرار می‌دهیم تا آن (= قرآن) را نفهمند و در گوش‌های آنان سنگینی ایجاد می‌کنیم و هنگامی‌که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می‌کنی با نفرت پشت کرده و برمی‌گردند».

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٤٧[الإسراء: ۴۷]. «ما بهتر می‌دانیم که آنان به چه منظوری به سخنان تو گوش فرا می‌دهند، هنگامی که پای سخنانت می‌نشینند و هنگامی که با هم درِ گوشی صحبت می‌کنند، آن زمان که ستمکاران می‌گویند: جز از مرد جادو زده‌ای پیروی نمی‌کنید».

﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا٤٨[الإسراء: ۴۸]. «بنگر چگونه برای تو مثل‌ها می‌زنند، پس گمراه شدند و نمی‌توانند راهی پیدا کنند».

خداوند متعال از کیفر کسانی خبر می‌دهد که حق را تکذیب نموده و آن را رد کرده و از روی بر می‌تابند، و این که میان آنها و ایمان آوردنشان مانع ایجاد می‌کند، پس فرمود: ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَو هنگامی‌که قرآن را می‌خوانی که در آن موعظه و پند و هدایت و ایمان و خیر و دانش فراوان موجود است ﴿جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗامیان تو و آنان که به قیامت ایمان نمی‌آورند پرده‌ای پوشیده قرار می‌دهیم. به گونه‌ای که آنها را از فهمیدن حقیقت قرآن باز می‌دارد و آنان‌را از درک حقایق، و از تسلیم شدن در برابر خیری که آنان را به سویش فرا می‌خواند باز می‌دارد.

﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةًو بر دل‌های آنان پرده و پوشش‌هایی قرار می‌دهیم که بر اثر آن قرآن را نمی‌فهمند، بلکه فقط آن را می‌شنوند، و حجت بر آنها اقامه می‌شود. ﴿وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاو در گوش‌هایشان سنگینی ایجاد می‌کنیم. یعنی آنها را کر می‌کنیم تا آن را نشنوند، ﴿وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُو هگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی و به یگانگی او دعوت دهی و آنان را از شرکت ورزیدن به وی باز داری، ﴿وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦از بس که توحید را نمی‌پسندند و باطلی را بر آن هستند دوست دارند، با نفرت پشت کرده و می‌گریزند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ٤٥[الزمر: ۴۵]. «و هرگاه تنها خداوند یاد شود، آنان که به آخرت ایمان ندارند ناراحت و متنفر می‌شوند، و هنگامی که خدایان پنداری ایشان نام برده شوند شاد می‌گردند».

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِما آنها را از بهره‌مند شدن از قرآن به هنگام شنیدن آن باز می‌داریم، چرا که می‌دانیم اهداف بدی دارند و می‌خواهند دستاویزی برای طعنه زدن، و عیب‌جویی از قرآن به دست آورند. و گوش فرا دادن آنها به خاطر این نیست که رهنمون شوند و حق را بپذیرند، بلکه آنها تصمیم گرفته‌اند که از قرآن پیروی نکنند. و هرکس که چنین باشد گوش فرادادنش به قرآن سودی به او نمی‌بخشد. بنابر این فرمود: ﴿إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓهنگامی که پای سخنانت می‌نشینند و هنگامی که با هم در گوشی صحبت می‌کنند، ﴿إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٤٧آن زمان که ستمکاران با هم در گوشی صحبت می‌کنند و می‌گویند : «جز از مرد جادوزده‌ای پیروی نمی‌کنید». پس وقتی چنین ستمگرانه با خود در گوشی صحبت می‌نمایند و ادعا می‌کنند که پیامبر جادوزده است قطعاً آنان تصمیم دارند که به سخنانش بها ندهند، چرا که از دیدگاه آنان پیامبر یاوه‌گو است و خودش نمی‌داند که چه می‌گوید.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَبا تعجب بنگر که چه مثلهایی برای تو می‌زنند، که از حقیقت بسی دور است، ﴿فَضَلُّواْآنها در زدن این مثلها به بیراهه رفته‌اند، یا زدن این مثلها سبب گمراهی آنان شده است. چون آنها کار خود را بر اساس این مثلهای فاسد و پوچ قرار داده‌اند، و مسلم است هر چیزی را که بر امری فاسد استوار باشد نیز از اساس فاسد و تباه می‌باشد ﴿فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗاپس نمی‌توانند راهی (به سوی حق و هدایت) پیدا کنند. یعنی به هیچ‌سویی راهیاب نمی‌شوند، بلکه به گمراهی محض و ستم خالص گرفتار می‌آیند.

آیه‌ی ۵۲-۴۹:

﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدٗا٤٩[الإسراء: ۴۹]. «و گفتند: آیا هنگامی که ما (تبدیل به) استخوان‌ها و تکه‌های خشکیده شدیم، آیا دیگر بار به آفرینش نوینی برانگیخته خواهیم شد».

﴿قُلۡ كُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِيدًا٥٠[الإسراء: ۵۰]. «بگو: سنگ یا آهن باشید».

﴿أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا يَكۡبُرُ فِي صُدُورِكُمۡۚ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِي فَطَرَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖۚ فَسَيُنۡغِضُونَ إِلَيۡكَ رُءُوسَهُمۡ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَۖ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبٗا٥١[الإسراء: ۵۱]. «یا این‌که آفریدۀ دیگری باشید که در نظرتان بزرگ می‌نماید، خواهند گفت: چه کسی ما را باز می‌گرداند؟ بگو: (همان) خدایی که نخستین بار شما را آفرید. پس سرهایشان را به سویت تکان داده و می‌گوید: آن کی خواهد بود؟ بگو: شاید که نزدیک باشد».

﴿يَوۡمَ يَدۡعُوكُمۡ فَتَسۡتَجِيبُونَ بِحَمۡدِهِۦ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا٥٢[الإسراء: ۵۲]. «روزی که شما را فرا می‌خواند، پس در حالی‌که او را ستایش می‌کنید، پاسخش می‌دهید، و گمان می‌برید که جز مدت اندکی ماندگار نبوده‌اید».

خداوند از سخن آنانی که منکر رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ هستند، و آن را تکذیب می‌کنند، خبر می‌دهد که می‌گویند: ﴿أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًاآیا هنگامی که ما تبدیل به استخوانها و تکه‌های خشکیده شدیم، ﴿أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدٗاآیا دوباره آفرینش تازه‌ای خواهیم یافت و برانگیخته خواهیم شد؟ یعنی چنین نمی‌شود. و این کار به گمان آنها غیر ممکن بود. پس آنان به شدت گرفتار جهالت و نادانی شده و پیامبر خدا را تکذیب کرده و آیات الهی را انکار نموده و قدرت آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین را با قدرت ضعیف و ناتوان خود مقایسه نمودند. و هنگامی‌که دیدند آنها توانایی چنین کاری را ندارند قدرت خدا را نیز چنین انگاشتند.

پاک است خداوندی که خلقی از آفریده‌هایش را که خود را خردمند و اهل عقل می‌پندارد و نمونه‌ای برای ندانستن آشکارترین و روشن‌ترین چیز (= قیامت) و آنچه دلایلش از همه چیز واضح‌تر و بالاتر است قرار داده است، تا به بندگانش نشان دهند که دو راه بیشتر وجود ندارد، یا این‌که توفیق و مدد خدا یاور انسان باشد، و یا این‌که هلاک و گمراه شود. ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٨[آل عمران: ۸]. «پرورگارا پس از این‌که ما را هدایت نمودی دل‌های ما را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما ببخشای، بی‌گمان فقط تو بخشنده‌ای».

بنابراین خداوند به پیامبرش صدستور داد تا به کسانی که زنده شدن پس از مرگ را انکار می‌کنند و یا آن را بعید می‌دانند، بگوید:

﴿قُلۡ كُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِيدًا٥٠ أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا يَكۡبُرُ فِي صُدُورِكُمۡبگو: «سنگ یا آهن باشید یاغیر از این دو، چیز دیگری باشید که در نظرتان از این‌ها سخت‌تر و بزرگتر است» تا ـ به گمان خود ـ از این‌که قدرت الهی شما را دریابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانید. شما هر طور که باشید و به هر کیفیتی دربیابید نمی‌توانید خدا را ناتوان کنید، نه در زندگی دنیا و نه پس از مرگ نمی‌توانید چاره‌ای بیاندیشید، پس تدبیر و تصرف را برای کسی بگذارید که بر هرچیز و هر کاری تواناست و هر چیزی را احاطه نموده است، ﴿فَسَيَقُولُونَوقتی که دلایلی بر زنده شدن پس از مرگ برای آنها اقدامه شود، می‌گویند: ﴿مَن يُعِيدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِي فَطَرَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖچه کسی ما را باز می‌گرداند؟ بگو: خدایی که نخستین بار شما را آفرید، آنگاه که چیزی نبودید، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفرید. ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُ[الأنبیاء: ۱۰۴]. «همانطور که نخستین بار جان آفریدیم دوباره آن را باز می‌آفرینیم».

﴿فَسَيُنۡغِضُونَ إِلَيۡكَ رُءُوسَهُمۡپس سرهایتان را به علامت تعجب و انکار و نپذیرفتن سخنانت تکان می‌دهند، ﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَو می‌گویند: وقت زنده شدن پس از مرگ که تو آن را نزدیک می‌پنداری کی هست؟ در حقیقت این نشانۀ بی‌خردی آنهاست، چرا که قدرت خداوند را باور نکرده و می‌گویند: چنین چیزی امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن را پس از مرگ را قبول ندارند. ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبٗابگو: شاید نزدیک باشد و در تعیین زمان آن فایده‌ای نیست، بلکه آنچه فایده دارد و مدار موفقیت است پذیرش زنده شدن پس از مرگ و تایید و اثبات آن است و هر آنچه که می‌آید نزدیک است.

﴿يَوۡمَ يَدۡعُوكُمۡروزی که خداوند شما را برای رستاخیز و حشر فرا می‌خواند، و در صور دمیده می‌شود، ﴿فَتَسۡتَجِيبُونَ بِحَمۡدِهِو شما با حمد و سپاس پاسخ می‌گویید، یعنی تسلیم فرمان او می‌شوید و از فرمانش سرپیچی نمی‌کنید. ﴿بِحَمۡدِهِۦیعنی خداوند بر کلیۀ کارهایش مورد ستایش قرار می‌گیرد، و روز محشر که انسان‌ها را گرد می‌آورد، آنها را سزا و جزا می‌دهد و بر این کار هم ستایش می‌شود.

﴿وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاو از بس که رستاخیز به سرعت خواهد آمد و نعمت‌هایی که در آن قرار داشته‌اید سریع پایان می‌یابند، چنان احساس می‌کنید که گویا اصلاً در چنین ناز و نعمتی نبوده اید. پس این همان روزی است که شما را بر آن داشت بگویید: ﴿مَتَىٰ هُوَآن کی خواهد بود؟ و در هنگام تحقق آن روز به شدت پشیمان می‌شوند، و به آنها گفته می‌شود: ﴿هَٰذَا ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ[المطففین: ۱۷]. «این همان روزی است که شما آن را تکذیب می‌کردید».

آیه‌ی ۵۵-۵۳:

﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِينٗا٥٣[الإسراء: ۵۳]. «و به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که بهتر است. بی‌گمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه می‌اندازد، به راستی که شیطان برای انسان دشمنی آشکار است».

﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِكُمۡۖ إِن يَشَأۡ يَرۡحَمۡكُمۡ أَوۡ إِن يَشَأۡ يُعَذِّبۡكُمۡۚ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ وَكِيلٗا٥٤[الإسراء: ۵۴]. «پروردگارتان از حال شما آگاه‌تر است، اگر (خدا) بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار می‌هد، و اگر (خدا) بخواهد شما را عذاب می‌دهد، و تو را نگهبان بر آنان نفرستاده‌ایم».

﴿وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِمَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا٥٥[الإسراء: ۵۵]. «و پروردگارت به حال هر آنچه که در آسمان‌ها و زمین است آگاه‌تر است، ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و به داود زبور را بخشیدیم».

و این مبین لطف خداوند به بندگانش است که آنها را به زیباترین اخلاق و اعمال و گفتارهایی که باعث خوشبختی دنیا و آخرت آنان است دستور می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُو به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که آن بهتر است و این دستور به هر سخنی است که انسان را به خدا نزدیک می‌نماید، از قبیل خواندن قرآن، ذکر، آموزش علم، امر به معروف و نهی از منکر و گفتار نیک و مهربانی با مردم بر حسب جایگاه انسان‌ها. پس به همۀ این موارددستور داده شده است.

و این‌که هرگاه دو کار خوب وجود داشت، چنانچه آدمی نتواند هر دو کار خوب را انجام دهد، آن را برگزیند که خوب‌تر است.

و گفتار زیبا و نیک باعث توسعه و ترویج اخلاق زیبا و عمل صالح می‌شود، زیرا هرکس بتواند زبانش را کنترل نماید او می‌تواند تمام کارهایش را کنترل نماید.

﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡبی‌گمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه می‌اندازد، ینی چیزهایی را در میان بندگان اشاعه می‌دهد که دین و دنیایشان را به فساد و تباهی بکشد. و علاج این مشکل در این است که بندگان در تلفظ به سخنان نازیبا و ناشایستی که شیطان آنها را به سویش فرا می‌خواند، از وی پیروی نکنند.

نیز باید با یکدیگر به نرمی و خوبی رفتار کنند تا شر شیطانی که میان آنها فساد و تباهی به راه می‌اندازد از بین برود، و ناکام شود، زیرا شیطان دشمن واقعی آنهاست، و باید با او مبارزه کنند، چون آنها فرا می‌خواند [فاطر: ۶]. ﴿لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ[فاطر: ۶]. تا از اهل جهنم شوند و چنانچه شیطان میان آنها اختلاف و فساد به وجود آورد و برای ایجاد دشمنی میان آنها تلاش نماید باید قاطعانه برای مبارزه ومخالفت با دشمن خود بکوشند، و نفس‌های سرکش خود را که شیطان از راه آن وارد می‌شود اطاعت می‌نمایند و کارشان سامان می‌یابد و هدایت می‌شوند.

﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِكُمۡپروردگارتان از خودتان به حال شما آگاه‌تر است، بنابر این جز آنچه که خیر است برایتان نمی‌خواهند، و جز به آنچه که به مصلحت و فایدۀ شما است دستور نمی‌دهد، و چه بسا شما چیزی را می‌خواهید درحالیکه خیری در آن نیست.

﴿إِن يَشَأۡ يَرۡحَمۡكُمۡ أَوۡ إِن يَشَأۡ يُعَذِّبۡكُمۡاگر بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار می‌هد، و هرکس را که بخواهد توفیق می‌دهد که اسباب برخورداری از رحمت الهی را بدست آورد، و هرکس را که بخواهد خوار می‌گرداند و او را از فراهم نمودن اسباب رحمت الهی باز می‌دارد، و سزاوار عذاب می‌گردد. ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ وَكِيلٗاو تو را نگهبان بر آنان نفرستاده‌ایم که به تدبیر امورشان بپردازی و آنها را مجازات کنی، بلکه نگهبان و مراقب، خداوند است، و تو مبلغ، و راهنمای به‌سوی راه راست هستی.

﴿وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِمَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِخداوند به حال تمام خلایقی که در آسمان‌ها و زمین هستند آگاه‌تر است، پس به هر یک از آنان آنچه را که سزاوارش است و حکمت الهی آن را اقتضا می‌کند می‌بخشد و بخری را بر برخی دیگر برتری می‌دهد، همانطور که برخی از پیامبران را در فضایل و ویژگیهایی از قبیل اوصاف پسندیده و اخلاق و کارهای شایسته و پیروی زیاد از خداوند، نازل شدن کتابهایی که شامل احکام شرعی و عقاید پسندیده‌اند، بر برخی از آنان برتری داده‌است، و همۀ امور از منت‌های الهی بر آنهاست. هر چند که همه در این‌که از جانب خداوند بر آنها وحی می‌شود، مشترک‌اند، همانطور که زبور را بر داود نازل کرد.

پس مادامی که خداوند متعال برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و به برخی از آنان کتاب داده‌است. پس پرا کسانی‌که محمد صرا تکذیب می‌کنند، آنچه را که خداوند بر او نازل نموده و نبوت و کتابی را که به وسیلۀ آن خداوند وی را برتری داده است انکار می‌کنند؟!.

آیه‌ی ۵۷-۵۶:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦[الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که به جز خدا می‌پندارید، فراخوانید. پس نه می‌توانند بلایی را از شما برطرف کنند و نه (می توانند آن را) دگرگون سازند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا٥٧[الإسراء: ۵۷]. «پیامبران و صالحانی که آنان به فریاد می‌خوانند، برای تقرب جستن به پروردگارشان، آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می‌کند، انجام می‌دهند و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند، بی‌گمان باید از عذاب پروردگارت برحذر بود».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلِای پیامبر! به مشرکانی که جز خدا همتایایی را برای وی گرفته‌اند و آنها را می‌پرستند همانطور که خدا را پرستش می‌کنند، و همانطور که خدا را می‌خوانند آنها را نیز می‌خوانند، بگو: اگر آنچه باور دارید درست است و راست می‌گویید: ﴿ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِکسانی را که به جز خدا معبود می‌پندارید، فرابخوانید. و بنگرید آیا سودی به شما می‌رسانند، یا می‌تانید زیانی را از شما دور نمایند؟ ﴿فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡاما خواهید دید که نه توانایی دفع زبانی از قبیل بیماری یا فقر یا سختی امثال آن را از شما دارند، ﴿وَلَا تَحۡوِيلًاو نه می‌توانند آن را دگرگون سازند و از شخصی به شخصی دیگر منتقل نمایند، و نه توانایی کاستن از شدت اندوه و درد را دارند.

پس وقتی که معبودان شما چنین هستند، چرا به جای خدا آنها را می‌خوانید؟ آنها نمی‌توانند کاری بکنند و فایده‌ای به شما برسانند، پس چنین چیزهایی را به خدایی گرفتن، نشانۀ بی‌عقلی و بی‌خردی است.

و جای بسی تعجب است که آدمی چنین تفکری پوچ و سخیف را از پدران گمراه خود به ارث ببرد و آن‌را درست و مفید بپندارد، و اخلاص در عبادت را برای خداوند یگانه و یکتا که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی را به ما داده است، بی‌خردی و امری شگفت‌انگیز انگارد، همانطور که مشرکان گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ٥[ص: ۵]. «آیا همۀ معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بی‌گمان این چیز عجیبی است».

سپس خداوند خبر داد کسانی را که به جای خدا عبادت می‌کنند، به کاری مشغول‌اند و از آنها بی‌خبراند، زیرا برای نزدیک شدن به خدا وسیله می‌چویند و به او نیازمند هستند پس فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَپیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد می‌خوانند، ﴿يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُبرای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت می‌نمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک می‌کند، و توانایی انجام آن را می‌دهند، ﴿وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُو به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او می‌ترسند، بنابر این از چیزی که (آدمی را) به عذاب می‌رساند پرهیز می‌نمایند. ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗابی‌گمان باید خویشتن را از عذاب پروردگارت دور بر حذر داشت، و از موجبات عذاب وی پرهیز کرد. و این امور سه گانه، ترس و امید و محبت که خداوند مقربان درگاهش را بدان متصف نمود اساس و بنیان هر خیری هستند و هرکس این سه ویژگی را به طور کامل داشته باشد فواید و برکات فراوانی نصیب او می‌شود. و هرگاه دل از این سه چیز خالی شد خوبی‌ها از آن درخت بر بسته و بدی‌ها آنرا احاطه می‌نماید. و علامت محبت چیزی است که خداوند ذکر نموده است: به وی نزدیک می‌کند، بکوشد، و تلاش نامید در همۀ اعمال و کارهایش اخلاص داشته باشد، و ازاین طریق به خدا تقرب جوید، و در مسیر بندگی، با دیگر بندگان به رقابت بپردازد. پس هرکس ادعا کند که راه محبت خداوند چیزی غیر از این است، دروغ می‌گوید.

آیه‌ی ۵۸:

﴿وَإِن مِّن قَرۡيَةٍ إِلَّا نَحۡنُ مُهۡلِكُوهَا قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَوۡ مُعَذِّبُوهَا عَذَابٗا شَدِيدٗاۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَسۡطُورٗا٥٨[الإسراء: ۵۸]. «و هیچ شهری نیست (که ساکنانش ستمکار باشند) مگر این‌که ما پیش از روز قیامت نابودش می‌گردانیم، یا آن را به عذاب سختی گرفتار می‌نماییم. این در کتاب نگاشته شده است».

یعنی هیچ شهری از شهرهایی که پیامبران را تکذیب کرده‌اند وجود ندارد مگر این‌که حتماً باید گرفتار نابودی یا عذاب سختی شود، و این چیزی است که خداوند در لوح محفوظ ثبت نموده، و حکمی قطعی است و باید انجام شود. پس تکذیب کنندگان باید هر چه زودتر به‌سوی خدا باز گردند و پیامبرانش را تصدیق نمایند قبل ازاینکه فرمان عذاب، آنها را فرا بگیرد.

آیه‌ی ۶۰-۵۹:

﴿وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّآ أَن كَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ وَءَاتَيۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا٥٩[الإسراء: ۵۹]. «و (چیزی) ما را از فرستادن معجزات بازنداشت مگر این‌که گذشتگان آن را تکذیب کردند، و به ثمود ماده شتر دادیم که نشانه‌ای روشن بود، پس به آن ستم روا داشتند و ما معجزات را جز برای بیم دادن نمی‌فرستیم».

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡيَا ٱلَّتِيٓ أَرَيۡنَٰكَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا طُغۡيَٰنٗا كَبِيرٗا٦٠[الإسراء: ۶۰]. «و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: بی‌گمان پروردگارت به مردم احاطۀ کامل دارد. و رؤیا و خوابی را که به تو نشان دادیم، و درخت نفرین شده در قرآن را جز (مایۀ) آزمایش برای مردم قرار ندادیم، ما ایشان را بیم می‌دهیم، ولی جز سرکشی وعصیان فراوان چیزی بر آنان نمی‌افزاید».

خداوند متعال از رحمت گستردۀ خوش خبر می‌دهد، و این که معجزاتی را که تکذیب کننگان پیشنهاد می‌کردند نفرستاده است، و می‌فرماید چیزی او را از فرستادن آن معجزات درخواستی بازنداشت مگر این‌که خداوند نمی‌پسندد آنها آن‌را تکذیب کنند، زیرا وقتی معجزات را تکذیب کنند بلافاصله آنها را شکنجه می‌دهد و بدون درنگ، عذاب، آنان را فرا خواهد گرفت. همانطور که خداوند با پشتیبانی که معجزات را تکذیب کردند چنین رفتار نمود.

یکی از معجزات بزرگی که خداوند فرستاد، معجزه‌ای بود که برای قوم ثمود فرستاد و آن ماده شتری بزرگ و شگفت‌انگیزی بود که تمام قبیلۀ ثمود روزی که آن شتر برای نوشیدن آب به چشمه‌ی آنان می‌رفت، آنان به خاطر ارج نهادن به آن به سرچشمه نمی‌رفتند و از آن آب نمی‌آوردند. ولی با این وجود آن را تکذیب کردند، و در نتیجه به عذابی که خداوند در کتابش برای ما تعریف نموده است گرفتار شدند.

و این‌ها هم چنانچه معجزات بزرگی نیز به نزدشان می‌امد، ایمان نمی‌آورند، زیرا دلیل ایمان نیاوردشان این نبود که آنچه پیامبر آورده است پوشیده و پنهان، و حق و باطل بودنش بر آنان مشتبه می‌باشد، بلکه پیامبر با دلایل زیادی پیش آنها آمده که بر صحت آنچه آورده است دلالت می‌نماید، دلایلی که موجب هدایت کسی است که خواهان هدایت باشد. طبعاً معجزات و نشانه‌های دیگر نیز مانند همین نشانه‌ها و دلایل هستند که آنها حتماً با آن همان رفتاری را در پیش خواهند گرفت که با دیگر دلایل در پیش گرفتند، پس دراین حالت فرو نفرستادن معجزات برایشان بهتر و مفیدتر است.

﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗاو هدف از فرستادن معجزات این نیست که انگیزه و سبب ایمان آوردن باشد، زیرا ایمان بدون مشاهدۀ نشانه و معجزه محقق نمی‌شود، بلکه هدف از فرستادن نشانه‌ها و معجزات (دراین مورد مخصوص) ترساندن و بیم دادن است، تا آنها از آنچه که بر آن هستند باز آیند.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِو به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: پروردگارت با آگاهی و قدرت خویش مردم را از هر جهت در احاطه دارد. آنها پناهی ندارند که به آن پناه ببرند و این برای کسی که عقل دارد کافی است تا از آنچه که خداوند نمی‌پسندد، باز آید ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡيَا ٱلَّتِيٓ أَرَيۡنَٰكَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِبیشتر مفسرین بر این باورند که منظور شب اسرا است. یعنی ما دیدای را که در شب معراج برای تو میسر و ممکن کردیم، و (نیز) درخت نفرین شده (زقّوم) که در ته دوزخ می‌روید و در قرآن ذکر شده است، را جز وسیلۀ آزمایش مردم قرار نداده‌ایم.

این دو چیز مایۀ فتنۀ مردم قرار گرفتند تا جیای که کافران بر کفر خود پافشاری کردند و شر آنان بیشتر شد، و برخی از افرادی که ایمانشان ضعیف بود از ایمان خود برگشتند، زیرا اموری که پیامبر آنها را خبر داده بود مبنی بر این که در یک شب از مسجد الاقصی به‌سوی آسمان‌ها رفته است، حسب ظاهر و با توجه به امکانات مادی غیر ممکن بود. و نیز پیامبر از وجود درختی خبر داده بود که در اعماق جهنم می‌روید، این نیز از چیزهای خلاف عادت بود و باعث شد تا آنها پیامبر را تکذیب کنند. پس چطور بود اگر آیات و امور خارق العادۀ بزرگ را مشاهده می‌کردند؟ آیا [در چنین شرایطی] نیاوردن معجزات بهتر نیست؟ البته که بهتر است، زیرا آوردن معجزات بزرگ سبب می‌شود که شر و بدی آنان بشتر شود. بنابر این خداوند بر آنها رحم نمود و معجزات بزرگ را برای آنها نیاورد.

و از اینجا می‌توان دریافت که عدم تصریح به چیزهای بزرگ در قرآن و سنت که در زمان‌های اخیر پدیدار شده است، بسی بهتر است، زیرا ممکن بود که مردم آن زمان چنین چیزهایی را نپذیرند، و این باعث می‌شد تا دل‌های برخی از مومنان دچار تردید شود و نیز مانعی می‌شد تا کسانی که اسلام نیاورده‌اند آنها را از ورود به اسلام باز دارد و از اسلام گریزان شوند. خداوند کلمات عام و فراگیری را بیان نموده که تمام آنچه را که رخ می‌دهد دربر می‌گیرد.

﴿وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا طُغۡيَٰنٗا كَبِيرٗاو ما آنها را با نشانه‌ها و معجزات بیم می‌هیم ولی این ترساندن و بیم دادن جز سرکشی عصیان فراوان چیزی بر آنان نمی‌افزاید. و این بیانگر آن است که آنان بی‌نهایت به شر منصف بودند و آن را دوست می‌داشتند، و بی‌نهایت از حق متنفر بودند و به آن پایبند نبودند.

آیه‌ی ۶۵-۶۱:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا٦١[الإسراء: ۶۱]. «و به یادآور وقتی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده برید آنگاه همه سجده بردند مگر ابلیس، گفت: آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریده‌ای؟!».

﴿قَالَ أَرَءَيۡتَكَ هَٰذَا ٱلَّذِي كَرَّمۡتَ عَلَيَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَأَحۡتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٗا٦٢[الإسراء: ۶۲]. «(شیطان) گفت: به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گرامی داشته‌ای؟ (این جای بسی تعجب است!) اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی همگی فرزندان او را ـ جز اندکی ـ نابود می‌گردانم».

﴿قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا٦٣[الإسراء: ۶۳]. «(خدا) فرمود: برو، هرکس از آنان از تو پیروی کند، سزای همۀ شما جهنم است که سزایی فراوان (و تمام) است».

﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَ وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا٦٤[الإسراء: ۶۴]. «و هرکس از آنان را که می‌توانی با آوای خویش تحریک کن و لشکر سواره و پیاده را بر سرشتان بتازان و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و آنان را وعده بده، و وعدۀ شیطان به مردم جز نیرنگ و قریب نیست».

﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلٗا٦٥[الإسراء: ۶۵]. «بی‌گمان تو را بر بندگانم سلطه‌ای نیست و همین کافی است که پروردگارت حافظ و حمایت‌گر است».

خداوند متعال بندگانش را به دشمنی شدید شیطان و تلاش او برای گمراه کردنشان آگاه ساخته و می‌فرماید: وقتی که خداوند آدم را آفرید شیطان از سر تکبر و عناد از سجده کردن برای او امتناع ورزید و با تکبر گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗاآیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریده‌ای؟ و شیطان گمان می‌برد که به دلیل این‌که او از آتش آفریده شده است از آدم بهتر است. و پیشتر بطلان این قیاس از چند جهت بیان شد.

پس وقتی برای شیطان روشن شد که خداوند آدم را بر او برتری داده است، خطاب به خداوند گفت: ﴿أَرَءَيۡتَكَ هَٰذَا ٱلَّذِي كَرَّمۡتَ عَلَيَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَأَحۡتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٗابه من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گراهی داشته ای؟ جای تعجب است اگر مرا تا روز قیامت زنده بداری فرزندان او را آنان را نابود می‌کنم و گمراهشان خواهم کرد. مگر تعداد اندکی از آنان. شیطان پلید دانست که حتماً از میان فرزندان او کسانی خواهند بود که با وی دشمنی می‌ورزند و از فرمانش سرپیچی می‌کنند.

خداوند هب شیطان فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡبرو، هرکس از آنان از تو پیروی کند، و تو را بر پروردگار و کار ساز حقیقی‌اش ترجیح دهد، ﴿فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗابی‌گمان سزای همۀ شما جهنم است که برایتان آماده شده است و سزای اعمالتان را در آن به طور کامل خواهید دید.

سپس خداند شیطان را دستور داد (این دستور یک دستور تقدیری است نه شرعی) تا برای گمراه کردن بندگان هر چه می‌تواند انجام بدهد، و فرمود ﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَو هرکس از آنان‌را که می‌توانی با ندای خود از راه بدر کن و بترسان و خوار بگردان. و در این هر دعوت دهنده‌ای به‌سوی گناه داخل است. ﴿وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَو لشکر سواره و پیاده را بر سرشان بشوران و بتازان. و در این راه هر پیاده و سواری که به‌سوی معصیت و نافرمانی خدا (در حرکت است) داخل می‌باشد، و کسی که برای انجام گناه، پیاده در حرکت است یا سوار است و پیش می‌رود، از لشکر یا پیاده یا سوارۀ شیطان است. و منظور این است که خداوند بندگان را با این دشمن آشکار مورد آزمایش قرار می‌دهد، و دشمنی که با سخنان و کارهایش آنان را به نافرمانی خدا فرا می‌خواند.

﴿وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِو در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و این شامل هر گناهی است که متعلق به فرزندان و اموالشان می‌شود، از قبیل ندادن زکات و کفاره و عدم پرداخت حقوق واجب و عدم تربیت فرزندان بر کار خیر، و ترک شر، و گرفتن مال دیگران به ناحق، یا قراردادن و خرج کردن آن در جایی که حق آن نیست، یا ثروت اندوزی از راه‌های نامشروع و شغلهای نادرست. همۀ موارد مذکور در این باب داخل‌اند.

بسیاری از مفسران گفته‌اند: اگر هنگام خوردن غذا و آب و هنگام آمیزش با همسر اسم خدا برده نشود شیطان در اموال و فرزندان آدمی مشارکت می‌جوید. هر گا ه در این کارها اسم خدا را نبرد شیطان با و شریک می‌شود و همانطور که در حدیث آمده است.

﴿وَعِدۡهُمۡو به آنان وعده بده، وعده‌هایی که به ظاهر آراسته و فریبنده‌اند، اما حقیقتی ندارند. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًاو شیطان به آنان جز فریب وعده نمی‌دهد. یعنی و عده‌های باطل و نابود شدنی به آنان می‌دهد، مانند این‌که گناهان و عقاید فاسد را برایشان زیبا جلوه می‌دهد و به آنان و عده می‌دهد که اگر این کارها را بکنند پاداش خواهند داشت، چون آنها گمان می‌برند که بر حق هستند.

و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗا[البقرة: ۲۶۸]. «شیطان شما را به فقر و تنگدستی تهدید می‌کند، و شما را به زشتی‌ها فرمان می‌دهد و خداوند به شما وعدۀ آمرزش از جانب خود و وعدۀ فضل و بخشش می‌دهد».

و چون خداوند از آنچه شیطان می‌خواهد با بندگان انجام دهدف خبر داد، چیزی را که به وسیلۀ آن می‌توان از فتنۀ شیطان در امان بود و آن همان بندگی خدا و ایمان آوردن و توکل بر اوست، بیان نمود فرمود: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞبی‌گمان تو هیچ تسلطی بر بندگانم نداری، بلکه چنانچه عبودت و بندگی او را انجام دهند خداوند هر شری را از آنها دور می‌نماید، و آنان را ازشیطان رانده شده در امان می‌دارد، و پشتیبان آنان خواهد بود. ﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلٗاو کافی است که پروردگارت حافظ و پشتیبان (آنان) است، او کسی را حفاظت و پشتیبانی می‌نماید که بر وی توکل کند و آنچه را که خداوند او را به انجام آن دستور داده‌است، انجام دهد.

آیه‌ی ۶۹-۶۶:

﴿رَّبُّكُمُ ٱلَّذِي يُزۡجِي لَكُمُ ٱلۡفُلۡكَ فِي ٱلۡبَحۡرِ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا٦٦[الإسراء: ۶۶]. «پروردگارتان آن (خدایی) است که کشتی‌ها را در دریا برایتان روان می‌کند تا از فضل او بجویید، بی‌گمان او (نسبت) به شما مهربان است».

﴿وَإِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فِي ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰكُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ كَفُورًا٦٧[الإسراء: ۶۷]. «و هنگامی که در دریا سختی‌ها به شما رسد، جز خدا همۀ کسانی که به فریاد می‌خوانید از نظرتان ناپدید می‌گردند، اما وقتی که (خدا) شما را برهاند و به خشکی برساند روی می‌گردانید. و انسان (یک موجود بسیار) ناسپاس است».

﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن يَخۡسِفَ بِكُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗا ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ وَكِيلًا٦٨[الإسراء: ۶۸]. «آیا ایمن شده‌اید از این‌که شما را در گوشه‌ای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ آنگاه برای خود کارسازی نمی‌یابید».

﴿أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن يُعِيدَكُمۡ فِيهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَيُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّيحِ فَيُغۡرِقَكُم بِمَا كَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ عَلَيۡنَا بِهِۦ تَبِيعٗا٦٩[الإسراء: ۶۹]. «آیا ایمن شده‌اید از این‌که شما را به دریا بازگرداند، آنگاه تند بادی بر شما بفرستد، سپس به سبب آنکه کفر ورزیده‌اید شما را غرق نماید؟! آنگاه در این خصوص (و) در برابر ما (برای خود) بازخواست کننده‌ای نیابید».

خداوند نعمت خود را بر بندگانش یادآور می‌شود که کشتیها را برایشان مسخر کرده، و به آنها الهام نموده که چگونه کشتی بسازند، و دریای خروشان و پر تلاطم را برایشان مسخر نموده که کشتی‌ها در آن حرکت می‌نمایند، تا بندگان با سوار شدن بر آن و حمل کالاهای تجاری خود بر آن، و حمل کالاهای تجارتی خود بر آن، بهره‌مند شوند، و این رحمت و مهربانی خداونددر حق بندگانش است، و او همواره نسبت به بندگان مهربان بوده و هرچه به سودشان است به آنها می‌دهد.

و از جمله رحمت‌های الهی دال بر این که تنها او معبود حقیقی است نه آنچه غیر از او معبود خوانده می‌شوند، این است که هرگاه سختی و ناراحتی در دریا به آنها برسد و گرفتار طوفانها و امواج شوند و از نابودی و هلاک شدن بترسند، مرده‌ها و زنده‌هایی را که در حالت آسایش و راحتی به فریاد می‌خواندند از نظرشان ناپدید می‌گردد، و انگار هیچ زمانی آنها را به کمک و فریاد نخوانده‌اند. چون می‌دانند که آنها ضعیف‌اند و توانایی دور ساختن هیچ مشکل و سختی را ندارند. و اینجاست که آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین را که همه مخلوقات در سختی‌ها از او یاری می‌جویند به فریاد می‌خوانند، و خالصانه به درگاه اقدسش به نیایش و دعا می‌پردزاند، و در محضرش خاشع و فروتن می‌شوند.

اما وقتی سختی را از آنها دور نماید و آنان‌ را از غرق شدن نجات دهد، و به خشکی برسان، خدا را پیش‌تر به فریاد خوانده بودند، فراموش می‌کنند و با او کسی را که شریک می‌سازند که هیچ فایده‌ای را نمی‌رساند، و هیچ ضرری را دفع نمی‌کند، و کسی را محروم نمی‌گرداند. بنابر این از یگانه پرستی و اخلاص در عبادت و دعا برای پروردگارشان اعراض نموده و روی برمی‌تابند.

و این بر اثر جهالت انسان و ناسپاسی اوست، زیرا انسان شکر نعمت‌ها را نمی‌گذارد. مگر کسی که خداوند او را هدایت نموده و به وی عقل سلیم عطا کرده، او را به راه راست رهنمود کرده است. پس چنین فردی می‌داند کسی که سختی ا را دور می‌نماید و آدمی را از وحشت‌ها و امور هولناک نجات می‌دهد خداست که سزاوار آن است تنها پرستش شود، و در سختی و آسایش و در فراخنا و تنگناف هر عبادتی فقط برای او انجام شود.

اما هرکس که خوار شود و سرنوشت خود را به عقل ناتوان خو بسپارد، در هنگام سختی و شداید جز به مصلحت و منفعت و نجات خود نمی‌اندیشد، بنابر این وقتی که نجات یافت و مشقت و سختی از او دور شد به سبب جهالت و نادانی گمان می‌برد که خداوند نتوانسته او را مجازات نماید. و عقوبت دنیوی شرک به ذهن او خطور نمی‌کند، گذشته از این‌که به عواقب وخیم آن در قیامت بیاندیشد.

بنابراین خداوند آنها را متذکر شد و فرمود: ﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن يَخۡسِفَ بِكُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗاآیا ایمن شده‌اید از این‌که شما را در کناره‌ای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ یعنی خداوند بر هر چیز و هر کاری تواناست، اگر بخواهد عذابی از بالای سرتان فرود می‌آورد و شما را سنگباران خواهد کرد و آن عذابی است که آنها را هلاک و نابود می‌سازد. بنابر این گمان نکنید که نابودی و هلاک شدن جز در دریا در جایی دیگر صورت نمی‌گیرد.

و اگر چنین گمان برید، پس ایمن نیستید از این‌که ﴿أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن يُعِيدَكُمۡ فِيهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَيُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّيحِشما را به دریا بازگرداند، آنگاه تند باد در هم شکننده‌ای بر شما بفرستد، ﴿فَيُغۡرِقَكُم بِمَا كَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ عَلَيۡنَا بِهِۦ تَبِيعٗاو به سبب آنکه کفر ورزیده‌اید شما را غرق نماید؟ و کسی را نیابید که در برابر این کار، ما را تعقیب و مورد پیگرد قرار دهد، زیرا خداوند به اندازۀ ذره‌ای بر شما ستم نکرده است.

آیه‌ی ۷۰:

﴿وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا٧٠[الإسراء: ۷۰]. «و به راستی فرزندان آدم را گرامی داشته، و آنان را در خشکی و دریا حمل کرده، و از پاکیزه‌ها به آنان روزی عطا نموده و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتری‌شان داده‌ایم».

و این بیانگر کرم و احسان الهی بر بندگان است که نمی‌توان مقدار وا ندازه‌ی آن حساب کرد. چرا که خداوند بندگانش را به صورتهای گوناگون مورد تکریم قرار داده، پس آنان را با علم و عقل و فرستادن پیامبران و کتاب‌ها گرامی داشته، و از آنان اولیا و برگزیدگانی قرار داده، و نعمت‌های ظاهری و باطنی را به آنها بخشیده است. ﴿وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّو آنها را در خشکی بر مرکب‌هایی از قبیل شتر و قاطر و الاغ و ماشین‌های سواری حمل نموده‌ایم، ﴿وَٱلۡبَحۡرِو در دریا با کشتی‌ها آنها را حمل نموده‌ایم، ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِو خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و پوشاک و همسران پاکیزه‌ای را روزیشان نموده‌ایم، و هیچ چیز پاکیزه‌ای نیست که به آن نیاز داشته باشند مگر این‌که خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بدان گرامی داشته، و تهیۀ آن را برایشان آسان کرده است.

﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗاو بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان داده‌ایم. یعنی با فضیلت‌هایی که به آنان اختصاص داده آنها را برتری داده است، به گونه‌ای که دیگر مخلوقات آن خصوصیت‌ها را ندارند. پس آیا سپاس کسی را که نعمت‌ها را به سویشان سرازی نموده و رنج‌ها را از آنان دور نموه به جای می‌آورند؟ آنها را از خالق و عطاء کنندۀ نعمت‌ها مشغول دارد، و با مشغول شدن به نعمت‌ها و خوشی‌ها از عبادت پروردگارشان غافل شوند، و از نعمت‌ها در مسیر نافرمانی خدا است،اده نمایند.

آیه‌ی ۷۲-۷۱:

﴿يَوۡمَ نَدۡعُواْ كُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡ وَلَا يُظۡلَمُونَ فَتِيلٗا٧١[الإسراء: ۷۱]. «روزی (فرا خواهد رسید) که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم، آنگاه هرکس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، آنان نامۀ اعمالشان را می‌خوانند و کمترین ستمی نمی‌بینند».

﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلٗا٧٢[الإسراء: ۷۲]. «و هرکس در این (دنیا) کور باشد، او در آخرت (نیز) کور و گمراه‌تر است».

خداوند از حالت مردم در روز قیامت خبر داده و می‌فرماید: هر گروه از مردم را در حالی فرا می‌خواند که پیشوا و راهنمایشان همراه آنهاست، و آنان پیامبران و جانشینان هستند، پس هر امتی در حالی چیش می‌روند که پیامبرشان، همان که آنها را در دنیا به‌سوی خیر دعوت می‌کرد، حاضر می‌گردد. و اعمالشان بر کتابی که پیامبر مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کرد عرضه می‌شود تا معلوم گردد که کارها و اعمال آنان با کتاب وی موافق است یا نه؟ و بر این اساس به دو گروه تقسیم می‌شوند: ﴿فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِپس هرکس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، چون از پیشوای خود که به راه را ست هدایت می‌نمود پیروی کرده و با پیروی از کتابهایش هدایت یافته اس نیکی‌هایش زیاد و بدیهایش کم می‌گردد ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡو ایشان به سبب آنچه در نامۀ اعمال خود می‌بینند شاد می‌شوند و با شادی و سرور آنرا می‌خوانند. ﴿وَلَا يُظۡلَمُونَ فَتِيلٗاو به اندازۀ رشته نازکی که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد ستم نمی‌بینند. یعنی به اندازه ذره‌ای ستم نمی‌بیند.

﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰو هرکس در این دنیا از دیدن حق کور باشد، و آن را نپذیرد و از آن پیروی نکند و راه گمراهی را در پیش گیرد، ﴿فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰپس او در آخرت از حرکت در راه بهشت بازمانده و کور خواهد شد. همانطور که در دنیا آن را در پیش نگرفته است. ﴿وَأَضَلُّ سَبِيلٗاو گمراه‌تر است، زیرا جزا از نوع عمل است و آدمی هرطور رفتار نماید به همان صورت سزا و جزا می‌بیند.

و این آیه دلیلی است بر ای که هر امتی به دین و کتابش فراخوانده می‌شود که آیا به آن عمل کرده است یا نه؟ و دلیلی است بر این که مردم بر اساس شریعت پیامبری که ب هپیروی از او امر نشده‌اند مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند، و خداوند هیچ‌کس را عذاب نمی‌دهد مگر این‌که حجت بر او اقامه شود و او با حجت به مخالفت بر خیزد. و نیز در این آیه می‌فرماید: نامۀ اعمال اهل خیر و نیکوکاران به دست راستشان داده می‌شود و شادی بزرگی به آنها دست می‌دهد. و برعکس، بدکاران از بس که اندوهگین و ناراحت‌اند، نمی‌توانند نامۀ اعمالشان را بخوانند.

آیه‌ی ۷۷-۷۳:

﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗا٧٣[الإسراء: ۷۳]. «و نزدیک بود که تورا از آنچه به سویت وحی کرده‌ایم منصرف گردانند تا غیر آن را به دروغ به مان نسبت بدهی و آنگاه تو را به دوستی گیرند».

﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًا٧٤[الإسراء: ۷۴]. «و اگر ما تو را استوار و پا برجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی».

﴿إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا٧٥[الإسراء: ۷۵]. «آنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو می‌چشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمی‌یافتی».

﴿وَإِن كَادُواْ لَيَسۡتَفِزُّونَكَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِيُخۡرِجُوكَ مِنۡهَاۖ وَإِذٗا لَّا يَلۡبَثُونَ خِلَٰفَكَ إِلَّا قَلِيلٗا٧٦[الإسراء: ۷۶]. «و به راستی نزدیک بود که تو را از آن سرزمین بلغزانند تا تو را از آن بیرون کنند دراین صورت بعد از تو جز مدت کوتاهی نمی‌ماندند».

﴿سُنَّةَ مَن قَدۡ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِن رُّسُلِنَاۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحۡوِيلًا٧٧[الإسراء: ۷۷]. «این سنت خدا در مورد به هلاکت رساندن مردمانی است که پیامبرشان را از میان‌شان بیرون می‌کنند، و در روش و شیوۀ ما تغییر و تبدیلی نخواهی دید».

خداوند متعال منت خویش را بر پیامبرش محمد صبیان می‌دارد که او را از دشمنانی که برای ضربه زدن به وی و منصرف گرداندنش از هر راهی وارد شدند، حفاظت نمود. پس فرمود: ﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُو دست به انجام کاری زدند که از عاقبت وخیم آن غافل بودند، آنان توطئه کردند تا یغر از آنچه بر تو نازل نموده‌ایم به خدا نسبت دهی، و آنگاه آنچه را ک میل و خواست آنهاست به میان آوری و آنچه را که خداوند بر تو نازل نموده است رها کنی. ﴿وَإِذٗاو اگر آنچه را که دوست دارند، انجام دهی ﴿لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗاآنگاه تو را دوست خود قرار می‌دهند و از همۀ دوستان‌شان نزد آنها عزیزتر خواهی بود، چرا که خداوند خوبیهای اخلاقی و آداب نیکو را به تو عنایت نموده که باعث می‌شود دور و نزدیک و دوست و دشمن تو را دوست بدارند.

اما بدان که آنها با تو دشمنی نکرده و طرح دشمنی را با تو نریخته‌اند، مگر به خاطر حقی که آورده‌ای، و آنها با شخص خودت دشمنی ندارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ٣٣[الأنعام: ۳۳]. «قطعاً ما می‌دانیم که آنچه آنها می‌گویند تو را اندوهگین می‌سازد، آنان تورا تکذیب نمی‌کنند، بلکه ستمگران آیات خدا را انکار می‌نمایند».

﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَو با وجود این، اگر ما تو را بر حق استوار و پابرجا نمی‌داشتیم، ونعمت عدم اجابت فراخوانی آنها را بر تو نمی‌دادیم، ﴿لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًااز بس که برای هدایت آنان راه حل‌های فراونی ارائه می‌کردی، و از بس که دوست داشتنی آنها هدایت شوند، نزدیک بود به آنان گرایش پید کنی.

اما اگر به‌سوی آنان گرایش یابی و خواستۀ آنها را بر آورده سازی، ﴿إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِتو را به عذابی چند برابر، در دنیا و آخرت گرفتار می‌سازیم، و این به خاطر کمال نعمتی است که خداوند به تو داده، و نیز به خاطر کمال معرفتی است که شما از آن برخوردار می‌باشید.

﴿ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗاسپس برای خود در برابر ما یاری نمی‌یافتی که تو را از عذاب خدا نجات دهد، اما خداوند تو را از اسباب شر مصون و در امان نگاه داشت، و تو را پابرجا و استوار نمود، و بر راه راست هدایت کرد، و به هیچ صورت به‌سوی آنان گرایش نیافتی. و به هیچ صورت به‌سوی آنان گرایش نیافتی. پس خداوند بزرگ‌ترین بخشش و نعمت خویش را به تمام و کمال به تو داده‌است.

﴿وَإِن كَادُواْ لَيَسۡتَفِزُّونَكَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِيُخۡرِجُوكَ مِنۡهَاو به راستی نزدیک بود تو را از آن سرزمین برکنند تا تو را از ان بیرون نمایند. یعنی به خاطر نفرتی که از جایگاه تو در میان خود داشتند نزدیک بود تو را از آن سرزمین بیرون کنند و از آن آواره‌ات نمایند و اگر چنین می‌کردند بعد از تو جز مدت کوتاهی باقی نمی‌ماندند، و عذاب خدا آنها را فرا می‌گرفت. همانطور که سنت و شیوۀ الهی در میان همۀ ملت‌ها این‌گونه بوده و هرگز تغییر نمی‌یابد. و هر امتی که پیامبرش را تکذیب نموده و او را از سرزمین خود بیرون کرده‌اند خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است.

وقتی کفار مکه علیه پیامبر اسلام توطئه کردند و او را بیرون نمودند، مدت کوتاهی نگذشت که خداوند عذاب خویش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود و سردارانشان کشته شدند و قدرت آنان از هم پاشید.

این آیات مبین آنند که بنده به شدت به خداوند نیازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد، و باید همواره از خداوند بخواهد که او را بر ایمان استوار گرداند، و به هر راهی که انسان را پابر جایی می‌رساند متوسل شود، زیرا پیامبر صدرحالیکه کامل‌ترین بنده بود، خداوند به او فرمود: ﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًا٧٤و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به‌سوی آنان گرایش پیدا کنی. پس دیگران چگونه خواهند بود؟!.

و خداوند در اینجا نعمت خویش را بر پیامبرش یادآور می‌شود، و این‌که او را از شر مصون داشته است. این دلالت می‌نماید که خداوند دوست بدارد بندگانش به هنگام وجود اسباب شر و بدی بیشتر نعمات او را به یادآورند و با این کار خود را از شر مصون دارند، و همواره بر ایمان پابرجاو استوار باشند.

نیز آیه به این مطلب اشاره می‌نماید که بر حسب بلندی مقام بنده و نعمت‌هایی که خداوند به وی ارزانی داشته است، گناهش بزرگتر و جرمش چندین برابر محسوب می‌گردد، آنگاه که کاری انجام دهد که به خاطر آن مورد نکوهش قرار گیرد، چون خداوند به پیامبرش تذکر داده‌است که اگر چنین کند ـ که او هرگز چنین نخواهد کرد ﴿لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗاآنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو می‌چشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمی‌یابی.

و نیز آیه می‌فرماید: هرگاه خداوند بخواهد ملتی را هلاک و نابود نماید، جرم آن چندین برابر می‌شود و سزاوار عذاب الهی شده و عذاب بر آن واقع می‌گردد. همانطور که سنت و شیوه الهی در میان امت‌های پیشین نیز همین بوده است. و وقتی پیامبرشان را بیرون کردند آنها را به عذاب گرفتار نمود.

آیه‌ی ۸۱-۷۸:

﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ كَانَ مَشۡهُودٗا٧٨[الإسراء: ۷۸]. «به هنگام زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز را برپای دار و نماز صبح را بخوان، بی‌گمان نماز صبح (توسط فرشتگان) بازدید می‌گردد».

﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩[الإسراء: ۷۹]. «و در پاسی از شب برخیز و نماز تهجد بخوان، این یک فرضیۀ اضافی برای توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند».

﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا٨٠[الإسراء: ۸۰]. «و بگو: پروردگارا! مرا به طور پسندیده در (هر کاری) وارد کن و به نحو پسندیده (از آن) بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که یار و مددکار(م) باشد».

﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١[الإسراء: ۸۱]. «و بگو: حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت، بی‌گمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است».

خداوند به پیامبرش محمد صدستور می‌دهد تا نماز را به صورت ظاهری و باطنی و به طور کامل و در اوقات آن بر پا بدارد، ﴿لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِبه هنگام زوال آفتاب به‌سوی افق غربی که نماز ظهر و عصر را شامل می‌گردد. ﴿إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِتا تاریکی شب نماز که نماز مغرب و عشا را دربر می‌گیرد. ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِو نماز صبح را (نیز) بخوان، نماز صبح قرآن نامیده شده است، چون قرائت در نماز صبح از دیگر نمازها طولانی‌تر است، نیز خواندن نماز صبح فضیلت بیشتری دارد، چرا که خداوند شاهد آن است و فرشتگان شب و روز در آن حضور دارند.

و در این آیه اوقات پنجگانۀ نمازهای فرض بیان شده، نیز بیان شده است نمازهایی که در این اوقات قرار دارند فرض می‌باشند، چون به انجام آن دستور داده شده است. نیز آیه به این مطلب اشاره می‌نماید که شرط صحت نماز فرا رسیدن زمان آن است و «فرا رسیدن زمان»، سبب وجوب نماز می‌باشد، زیرا خداوند دستور داده است که نماز در این اوقات بر پا شود، و در صورت عذر می‌توان ظهر و عصر را جمع نمود، و نیز مغرب و عشا را جمع کرد، زیرا خداوند تمام ظهر و عصر را با هم ذکر کرده است، نیز وقت مغرب و عشا را با هم ذکر نموده است.

نیز آیه به فضیلت نماز صبح و فضیلت خواندن قرآن به صورت طولانی در آن اشاره نموده و این‌که قرائت قرآن رکن نماز است، چون هرگاه عبادت با بخشی از اجزای خود نامگذاری شود دلالت می‌نماید که آن بخش فرض است.

﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَو به غیر از نماز مغرب و عشا در سایر اوقات شب نماز بخون تا نماز شب بر مقام تو بیافزاید، به خلاف دیگران که نماز شب کفارۀ گناهانشان است.

و احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که نمازهای پنجگانه بر تو و بر مومنان فرض هستند، به خلاف نماز شب که فقط بر تو فرض می‌باشد، و چون تو پیش خداوند دارای ارزش والاتری هستی وظیفه‌ات را از دیگران بیشتر نموده است تا پاداشت نیز بیشتر شود و از این طریق به مقام ستوده و پسندیده ای برسی. و آن مقامی است که پیشینیان و پسینیان، تو را بر آن مقام خواهند ستود و آن مقام شفاعت بزرگ است. آنگاه که مردم از آدم می‌خواهند تا برای آنان شفاعت کند، سپس از نوح، سپس ابراهیم، سپس از موسی، سپس از عیسی می‌خواهند تا برای آنها شفاعت کنند، اما همه عذر می‌آورند و خود را عقب می‌کشند، تا این‌که مردم از سرور آدمیزادگان می‌خواهند به نزد خداوند شفاعت نماید تا خداوند آنها را از وحشت و هراس روز محشر نجات دهد و بر آنان رحم نماید. آنگاه محمد صپیش پروردگارش شفاعت می‌نماید، و خداوند او را به عنوان شفیع پذیرفته، او او را در جایگاه و مقامی قرار می‌دهد که پیشینیان و پسینیان به او رشک می‌برند، و با پذیرش شفاعت حضرت محمد صبر همۀ مردم منت خواهد نمود.

﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖیعنی تمام وارد شدن‌ها و همۀ بیرون آمدن‌های مرا در مسیر طاعت، و آنچه که می‌پسندی قرار بده، و آغاز کارها و ورود به آن و خروج از آن را همراه با اخلاص و مطابق دستور خود قرار بده. ﴿وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗاوحجتی آشکار و دلیلی قاطع بر همۀ آنچه که انجام می‌دهم و تمامی آنچه ترک می‌کنم به من عطا بفرما.

و این بالاترین حالتی استکه خداوند بنده را در آن قرار می‌دهد، به گونه‌ای که همۀ حالات او تبدیل به خیر و خوبی می‌شود، و همۀ کارها و حالاتش وی را به پروردگارش نزدیک می‌نماید، و بر هر کار و حالتی دلیلی اشکار دارد. و این بیانگر آن است که آدمی در چنین ح التی به مقام علم مفید و عمل صالح نایل می‌آید.

﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُو بگو: حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت. حق همان چیزی است که خداوند به پیامبرش محمد ص‌وحی نمود، و او را دستور داد تا اعلام کند که به راستی حق آمد و هیچ چیزی توان مقابلۀ با آن را ندارد و باطل متلاشی و نابود خواهد گشت. ﴿إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗابی‌گمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است. و این صفت همیشگی باطل است، اما گاهی باطل دارای قدرت و پیشرفت می‌شود، و آن زمانی است که حق با آن مقابله نکند، اما به هنگام فرا رسیدن حق، باطل از هم می‌پاشد و نابود می‌شود و حرکتی نخواهد داشت، بنابر این باطل جز در زمانها و مکانهایی که خالی از دانش به آیات الهی و دلایل اوست، رواج پیدا نمی‌کند.

آیه‌ی ۸۲:

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢[الإسراء: ۸۲]. «و از قرآن آنچه را که مایۀ بهبودی و رحمت مؤمنان است فرو می‌فرستیم، ولی بر ستمگران جز زیان و خسارت نمی‌افزاید».

قرآن مشتمل بر شفا و رحمت است، ولی برای هرکس مایۀ شفا و رحمت نیست، بلکه برای کسانی سبب شفا و ر حمت است که به آن ایمان دارند و آیاتش را تصدیق می‌نمایند، و به آن عمل می‌کنند. اما کسانی‌که با عدم تصدیق قرآن و عمل نکردن به آن به خود ستم ورزیده‌اند.

آیات قرآن جز زیان به آنها چیزی نمی‌افزاید. زیرا به وسیلۀ قرآن حجت بر آنان اقامه می‌شود و شفایی که قرآن در بر دراد این است که دلها را از شبهات و جهالت و آرای فاسد، و انحراف و اهداف زشت و پاکسازی می‌کند، زیرا قرآن مشتمل بر عمل یقینی است که هر شبهه و جهلی به وسیلۀ آن از میان می‌رود، و شامل موعظه و اندرز است و هرگونه شهوت پرستی را با فرمان الهی مخالف باشد از میان می‌برد، و جسم‌ها را نیز از دردها و بیماری‌های مختلف شفا می‌بخشد.

قرآن رحمت است زیرا آدمی را به اتخاذ اسباب رحمت و سعادت دنیوی و اخروی تشویق می‌نماید. به طوری که هرگاه بنده آنها را انجام دهد به سعادت همیشگی وپاداش نیک در دنیا و آخرت دست می‌یابد.

آیه‌ی ۸۳:

﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَ‍َٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ كَانَ يَ‍ُٔوسٗا٨٣[الإسراء: ۸۳]. «و چون به انسان نعمت عطا کنیم، روی گردان شده و خویشتن را کنار می‌کشد و تکبّر می‌ورزد، و چون سختی به او برسد مایوس و ناامید می‌شود».

طبیعت و سرشت انسان چنین می‌باشد، مگر کسی که خداوند او را هدایت کرده باشد. زیرا انسان هنگامی که خداوند به او نعمت دهد شاد می‌شود، و به خود می‌بالد و تکبر می‌ورزد، و از پروردگارش رویگردان می‌شود، و شکر او را به جای نمی‌آورد و او را یاد نمی‌کند. ﴿وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ كَانَ يَ‍ُٔوسٗاو چون شر و بلا گریبانگیرش شود و تنگدستی و بیماری او را فرا بگیرد، از هر خیر و خوبی ناامید می‌شود و گمان می‌برد حالتی که او در آن قرار دارد همیشگی است.

و اما کسی که خداوند او را هدایت نموده است هنگامی که پروردگار به او نعمت دهد در مقابل وی فروتنی می‌نماید، و شکر نعمتش را به جای می‌آورد. و هنگامی که سختی به او برسد ناله و زاری سر داده، و از خداوند عافیت وبهبودی می‌طلبد و امیدوار است که خداوند آنچه را که او را بدان گرفتار کرده است از وی دور نماید، و با این کار بلا و مصیبت بر وی آسان می‌گردد.

آیه‌ی ۸۴:

﴿قُلۡ كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦ فَرَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِيلٗا٨٤[الإسراء: ۸۴]. «بگو: هرکس به روش خودش کار می‌کند، و پروردگارتان بهتر می‌داند که چه کسی راه‌یانه‌تر است».

﴿قُلۡ كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦیعنی هرکس متناسب با حالات و وضعیت خود کار می‌کند، پس اگر از برگزیدگان نیکوکار باشد جز عمل برای پروردگار جهانیان چیزی را انجام نمی‌دهد، و اگر از رسوا شده گان باشد جز برای مردم کاری را انجام نمی‌دهد و هیچ چیز مورد پسندش نخواهد بود. مگر آنچه که با اهداف و خواسته‌هایش مطابق باشد. ﴿فَرَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِيلٗاو پروردگارتان بهتر می‌داند که چه کسی راهش درست‌تر است، پس هرکس را صلاحیت و شایستگی هدایت داشته باشد، هدایت می‌نماید، و هرکس را که شایستگی هدایت نداشته باشد خوار می‌گرداند.

آیه‌ی ۸۵:

﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥[الإسراء: ۸۵]. «و از تو دربارۀ روح می‌پرسند، بگو: روح چیزی است که تنها پروردگار من از آن آگاه است، و از دانش جز اندکی به شما داده نشده است».

این آیه به کسانی را که سوال می‌کنند و هدفشان لجاجت و به بن بست رساندن طرف است، از این کار باز می‌دارد، چرا که آنان مسایل مهم را نمی‌پرسند، بلکه از «روح» سوال می‌کنند که از امور پنهان است و هیچ‌کس نمی‌تواند صفت و کیفیت آن را درست بیان کند، زیرا دانشی که بندگان از آن برخوردارند دارای کمبود و نقص می‌باشد بنابر این خداوند پیامبرش را فرمان داد که پاسخ آنها را اینگونه بدهد: ﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّيبگو: روح از جملۀ مخلوقات پروردگارم می‌باشد که به آن دستور داده پدیده بیاید و آن پدید آمده است. پس، پرسش از آن فایدۀ زیادی ندارد، با این‌که شما چیزهایی زیادی غیر از آن را نمی‌دانید.

و این آیه دلیلی است بر این‌که هرگاه کسی از چنین مسایلی مورد سوال واقع شد از پاسخ دادن به آن رویگردان شود، و سوال کننده را به چیزی راهنمایی کند که به آن نیاز دارد و به سود اوست.

آیه‌ی ۸۷-۸۶:

﴿وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِۦ عَلَيۡنَا وَكِيلًا٨٦[الإسراء: ۸۶]. «و اگر ما بخواهیم آنچه را که به تو وحی کرده‌ایم از میان برمیداریم، آنگاه کسی را نخواهی یافت که در این رابطه علیه ما از تو دفاع کند».

﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَۚ إِنَّ فَضۡلَهُۥ كَانَ عَلَيۡكَ كَبِيرٗا٨٧[الإسراء: ۸۷]. «مگر رحمتی از سوی پروردگارت (به دادت برسد) بی‌گمان فضل او در حق تو همواره بسیار است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که قرآن و وحی که بر پیامبرش فرو فرستاده، رحمتی از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و این بزرگ‌ترین نعمت الهی بر پیامبر است و فضل و کرم خداوند در حق پیامبر بزرگ است و نمی‌توان اندازۀ آن را بیان کرد. پس خداوندی که این نعمت را از سر فضل خویش به تود داده‌است، می‌تواند آن‌را از میان بردارد، آنگاه کسی را نمی‌یابد که آن را برگرداند. و وکیلی را نیز نخواهی یافت که در این رابطه با خداوند سخن بگوید. پس باید به این نعمت شاد و خوشحال بود و تکذیب کنندگان، و مسخره کردن گمراهان نباید تو را اندوهگین کند، زیرا تو بزرگ‌ترین حجت را به آنها ارائه نمودی، اما آن را نپذیرفتند، و چون نزد خداوند ارزشی ندارند، خداوند آنان را خواب نموده است.

آیه‌ی ۸۸:

﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا٨٨[الإسراء: ۸۸]. «بگو: اگر انس و جن گرد آیند و متفق شوند بر این‌که مانند این قرآن را بیاورند هرگز نمی‌توانند مانند آنرا بیاورند، هرچند برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند».

این دلیلی قاطع و حجتی آشکار بر صحت و راست بودن چیزی است که پیامبر صآورده است. زیرا خداوند همۀ انسان‌ها و جن‌ها را به مبارزه طلبیده و از آنها خواسته است که مانند این قرآن را بیاورند، و خبر داده است که آنها نمی‌توانند مانند این قران را بیاورند، و اگر همه برای این کار همدیگر را کمک کنند بازتوانایی آوردن مانند قرآن را ندارند.

و همانطور که خداوند خبر داده پیش آمده است، زیرا انگیزۀ رد کردن قرآن به طور کامل در وجود دشمنان قرآن و تکذیب کنندگان وجود داشت، و آنها نیز اهل زبان و اهل فصاحت و شیوایی بیان بوده و هستند، پس اگر کوچکترین چاره و توانی برای این کار داشتند، انجام می‌دادند، پس آنها خواسته یا ناخواسته به حقانیت قرآن یقین داشته و از مخالفت و مبارزۀ با آن درمانده‌اند.

و چگونگی انسان که از خاک آفریده شده و از هرسو و نقص و کا ستی وی را احاطه کرده است، و هیچ علم و قدرت و اراده و مشیت و کلام کمالی جز از ناحیه‌ی پروردگارش ندارد، می‌تواند با سخنان پروردگار زمین و آسمان‌ها که بر تمام خفایا و نهان‌ها مطلع است و کمال و ستایش مطلق و مجد و سرافرازی عظیم از آن او می‌باشد مبارزه کند؟ سخنانی که هرگز تمام نمی‌شوند، هر چند که تمام دریاها تبدیل به مرکب، و تمام درختان تبدیل هب قلم شوند و کلمات خدا را بنویسند! چرا که در این صورت هم مرکب تمام می‌گردد و قلم‌ها نابود می‌شوند، ولی کلمات خدا هنوز به پایان نرسیده‌اند.

پس همانطور که هیچ مخلوقی مانند خدا نیست، و در هیچ صفاتی همتایی ندارد، کلام او نیز جزو صفتهایش می‌باشد و هیچ‌کس نمی‌تواند در کلامش با او برابری بکند.

پس هیچ چیزی در ذات و نام و صفات و کارهای خداوند مانند او نیست. هلاک باد کسی که کلام خالق را با کلام مخلوق اشتباه گرفته و گمان می‌برد قرآن را محمد به دروغ به خدا نسبت می‌دهد و آن را از جانب خود آورده است!.

آیه‌ی ۹۶-۸۹:

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا٨٩[الإسراء: ۸۹]. «و به راستی که در این قرآن هر مثلی را برای مردم به شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم ولی بیشتر مردم جز انکار و ناسپاسی نپذیرند».

﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا٩٠[الإسراء: ۹۰]. «و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که از زمین چشمه‌ای را برای ما روان سازی».

﴿أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِيرًا٩١[الإسراء: ۹۱]. «یا این‌که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در آن روان کنی».

﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا٩٢[الإسراء: ۹۲]. «یا این‌که آسمان را چنان که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما فرود آری، و یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما آوری».

﴿أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّي هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا٩٣[الإسراء: ۹۳]. «یا این‌که خانه‌ای از زر و زیور داشته باشی، و یا این‌که به‌سوی آسمان بالا روی، و به بالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که کتابی همراه خود برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. بگو: پروردگارم پاک و منزه است! آیا من چیزی فراتر از بشری پیام آور هستم؟».

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا٩٤[الإسراء: ۹۴]. «و مردم را بازنداشت از آنکه ایمان آورند آنگاه که هدایت به‌سوی آنان آمد مگر آنکه گفتند: آیا خداوند انسانی را که به عنوان پیامبر فرستاده است؟!».

﴿قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا٩٥[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بودند که آرام و آسوده راه می‌رفتند، ما از آسمان فرشته‌ای را به عنوان پیامبر به سویشان می‌فرستادیم».

﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا٩٦[الإسراء: ۹۶]. «بگو: خداوند به عنوان گواه بین من و شما بس است، بی‌گمان او از حال بندگانش بسیار آگاه و بیناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖو به تاکید مواعظ و مثلها را در قرآن به شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم و مفاهیمی را که بندگان به آن نیاز دارند بارها بیان کرده‌ایم تا آنها پند بپذیرند و باز آیند، اما جز تعداد اندکی از آنها که خداوند سعادت را برایشان رقم زده و با توفیق خود آنان را یاری کرده است، آن را نپذیرفتند. و بیشتر مرم جز ناسپاسی و کفران این نعمت، که از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست نپذیرفتند، و از روی عناد و لجاجت معجزات و نشانه‌هایی غیر از آیات قرآن را از جانب خود پیشنهاد نمودند.

پس آنها به پیامبر خدا که این قرآن را آورده و شامل هر دلیل و برهانی است، می‌گوید: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًاوما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که از زمین چشمه‌ای را برای ما روان سازی.

﴿أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖیا این‌که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی تا به وسیلۀ آن از رفتن به بازارها و رفت آمد بی‌نیاز باشی. ﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًایا این‌که آسمان را چنان که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما فرود آری، ﴿أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًایا این‌که خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری که آنها را ببینیم و به آنچه آوره‌ای گواهی بدهند. ﴿أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍو یا این‌که خانه‌ای زرنگار و منقوش به طلا داشته باشی، ﴿أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِو یا به صورت طبیعی و محسوس به آسمان بالا بروی، ﴿وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُبا این وجود، به بالا رفتنت ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که همراه خود کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم.

و از آنجا که این گفته‌ها از سر لجاجت و به قصد ناتوان کردن پیامبر، و سخنانی بی‌خردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذیرفتن حق و بی‌ادبی در برابر خداوند بود، و با توجه به این‌که از این سخن‌ها چنین بر می‌آید که پیامبر از جانب خویش معجزات را می‌آورد، خداوند به وی دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود، ﴿قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّيبگو: پاک است پروردگارم و بسی برتر و بالاتر است از آنچه که شما می‌گویید. و پاک است خداوند از این‌که رمان‌ها و آیات او پیرو خواسته‌های فاسد و نظرهای گمراه شما باشد. ﴿هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗاآیا من جز فرستاده‌ای از سوی خداوند برای هدایت مردمان هستم؟ من فقط فرستاد شده‌ام و چیز در دست من نیست.

و عاملی که باعث شد بیشتر مردم ایمان نیاورند این بود که پیامبرانی که به‌سوی آنها فرستاده می‌شدند از خود آنها و انسان بودند و این رحمت الهی و لطف خداوندی در حق آنان بود که برای آنها انسانی از میان آنان فرستاده بود، زیرا اگر فرشتگان به میانشان می‌آمدند. نمی‌توانستند چیزی از آنان فرا بگیرند.

﴿قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَبگو: اگر به‌جای انسان فرشتگانی مستقر بوند و همچون انسان‌ها در آن راه می‌رفتند و در روی زمین سکونت و اقامت می‌گزیندند و انسان‌ها نیز می‌توانستند آنها را ببینند و از آنان بیاموزند. ﴿لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗاما قطعاً از آسمان فرشته‌ای را به عنوان پیامبر به سویشان می‌فرستادیم تا بتوانند از او فرا بگیرند.

﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا٩٦بگو: کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد، او به بندگانش بسیار آگاه و بیناست. و از جمله گواهی خداوند برای پیامبرش این است ک او را با معجزات تأیید کرد و آیات را بر او نازل نمود، و او را برکسانی که با وی دشمنی کرده و او را از خانه و کاشانه‌اش بیرون رانده بودند پیروز گردانید. و چنانچه چیزی خلاف واقعیت را به خدا نسبت دهد بی‌گمان از او به سختی انتقام می‌گرفت، سپس رگ دلش را پاره می‌کرد، زیرا خداوند آگاه و بیناست و هیچ چیزی از احوال بندگان بر او پوشیده نمی‌ماند.

آیه‌ی ۱۰۰-۹۷:

﴿وَمَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ كُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا٩٧[الإسراء: ۹۷]. «و هرکس که خداوند هدایتش کند، راهیافته اوست، و هرکس را گمراه سازد به غیر از او برای آنان یاور و دوستانی نیابی. و روز قیامت آنان‌را کور و لال و کر به روی چهره‌اشان درافتاده بر می‌انگیزیم. جایگاه‌شان دوزخ است، هرگاه که زبانۀ آتش فروکش کند بر زبانۀ آتششان می‌افزاییم».

﴿ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدًا٩٨[الإسراء: ۹۸]. «این است سزای آنان، بدان خاطر که به آیه‌های ما کفر ورزیده و گفتند: آیا زمانی که (ما تبدیل به) استخوان‌هایی گشته و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازه‌ای پیدا کرده و برانگیخته می‌شویم؟!».

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَيۡبَ فِيهِ فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورٗا٩٩[الإسراء: ۹۹]. «آیا نمی‌نگرند خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است (همو) تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ و برای آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، اما ستمگران جز کفر و انکار را پذیرا نمی‌باشند».

﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّيٓ إِذٗا لَّأَمۡسَكۡتُمۡ خَشۡيَةَ ٱلۡإِنفَاقِۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا١٠٠[الإسراء: ۱۰۰]. «بگو: اگر شما مالک گنجینه‌های بخشایش پروردگار بودید باز هم از ترس فقر، بخل می‌ورزیدید، و انسان بسیار بخیل است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که تنها او را هدایت می‌نماید و تنها اوست که گمراه می‌نماید، پس هرکس را که هدایت نماید او را توفیق می‌دهد و راه هدایت وی را آسان کرده و از گمراهی دور می‌دارد. پس در حقیقت این خداوند است که هدایت می‌نماید، و هرکس را که گمراه کند او را خوار می‌گرداند و به حال خودش رها می‌سازد. پس جز خدا هیچ هدایت کننده‌ای برای او نیست و یاور مددکاری ندارد که وی را از عذاب او نجات دهد، آنگاه که خداوند آنها را بر چهره‌یشان، کور و کر و لال حشر نماید. پس آنها نمی‌بینند و حرف نمی‌زنند و کر هستند و نمی‌شوند. ﴿مَّأۡوَىٰهُمۡجایگاه آنان ﴿جَهَنَّمُجهنم است که سراسر اندوه و غم و عذاب است. ﴿كُلَّمَا خَبَتۡهرگاه که زبانه آتش فرو کش کند و بخواهد خاموش شود. ﴿زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗابه وسیله‌ی آنان بر زبانه‌ی آتش می‌افزاییم و عذاب از آنها کاسته نمی‌شود، نه کارشان به پایان می‌رسد تا بمیرند و نه از عذاب‌شان کاسته می‌گردد. و خداوند بر آنها ستم نکرده، بلکه آنان را به سبب کفر ورزیدن به آیات الهی و انکار رستخیز که پیامبران از آن خبر داده و کتاب‌ها از آن سخن گفته‌اند، و به خاطر این‌که خداوند را ناتوان دانستند و قدرتش را انکار کردند، مجازات می‌نماید.

﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدًاآنان گفتند: زمانی که ما تبدیل به استخوان‌هایی گشتیم و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازه‌ای پیدا می‌کنیم و برانگیخته می‌شویم؟. یعنی چنین چیزی که محقق نخواهد شد، چون از دیدگاه فاسد آنان تحقق چنین چیزی بعید است.

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَتواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ آری! او بر کار تواناست.

﴿وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَيۡبَ فِيهِو خداوند بر آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، و اگر خدا می‌خواست، ناگهان آن را می‌آورد. و با این‌که خداوند دلایل و حجت‌هایی را برای رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ به آنان ارائه اده است اما ﴿فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورٗاستمگران از روی ستم و افترا جز کفر از در انکار در نمی‌آیند. ﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّيٓبگو: اگر شما مالک گنجینه‌های نعمت پروردگارم که تمام شدنی نیست بودید ﴿إِذٗا لَّأَمۡسَكۡتُمۡ خَشۡيَةَ ٱلۡإِنفَاقِباز هم از ترس این‌که مبادا آنچه می‌بخشد تمام شود، بخل می‌ورزیدید، با این‌که تمام شدن گنجینه‌های نعمت الهی محال است، اما انسان طبعاٌ موجود بخیلی است.

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۱:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۖ فَسۡ‍َٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا١٠١[الإسراء: ۱۰۱]. «و به‌راستی موسی را نُه معجزۀ آشکار دادیم. پس، از بنی‌اسرائیل بپرس بدانگاه که موسی به‌سویشان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده می‌بینم».

﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا١٠٢[الإسراء: ۱۰۲]. «(موسی به فرعون) گفت: تو که (خوب) می‌دانی این معجزه‌های روشنی بخش را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نفرستاده است، و من تو را ای فرعون! نابود شدنی می‌پندارم».

﴿فَأَرَادَ أَن يَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِيعٗا١٠٣[الإسراء: ۱۰۳]. «پس (فرعون) خواست که آنان را از سرزمین (مصر) بیرون براند، و ما او و کسانی را که با وی بودند همگی غرق نمودیم».

﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱسۡكُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا١٠٤[الإسراء: ۱۰۴]. «و پس از او به بنی‌اسرائیل گفتیم: در آن سرزمین سکونت جویید، آنگاه چون وعدۀ آخرت فرا رسد همۀ شما را با همدیگر خواهیم آورد».

ای پیامبری که با معجزات و نشانه‌های(ی قرآن) مورد تایید قرار گرفته ای! تو اولین پیامبری نیستی که مردم وی را تکذیب کرده‌اند. بلکه پیش از تو موسی کلیم را به‌سوی فرعون و قومش فرستادیم و به او ﴿تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖنه معجزه روشن و آشکار دادیم که یکی از آن معجزات برای کسی که هدفش پیروی از حق باشد، کافی بود، مانند معجزۀ اژدها و عصا و طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون و دست درخشان، و شکافته شدن دریا. و اگر چیزی از این‌ها تردید دارید از بنی‌اسرائیل بپرس، ﴿إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُوقتی که موسی به سویشان آمد و با وجود این همه مجعزات فرعون به او گفت: ﴿إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗاای موسی ! من تو را جادو زده می‌بینم.

﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَموسی به فرعون گفت: تو که خوب می‌دانی این معجزه‌های روشنی بخش را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نفرستاده است، پس آنچه را که می‌گویی دور از حقیقت است، و به خاطر فریب دادن قومت و توهین به آنها چنین می‌گویی، ﴿وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗاو من تو را ای فرعون! نابود شدنی می‌پندارم، به عذاب گرفتار خواهی شد و هلاک می‌شوی و هلاکت و مذمت و نفرین بدرقۀ راه توست.

﴿فَأَرَادَ أَن يَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِيعٗا١٠٣پس فرعون خواست که موسی و پیروانش را از سرزمین مصر بیرون نماید، و آواره‌شان کند، پس او و همگی کسانی را که همراهش بودند غرق نمودیم، و بنی‌اسرائیل را وارث سرزمین و دیارشان کردیم.

بنابراین فرمود: ﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱسۡكُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا١٠٤پس از آنکه فرعون را غرق کردیم به بنی اسرائیل گفتیم: در سرزمین مقدسی که به شما وعده داده شده است سکوت گزینید و هنگامی‌که وعده آخرت فرا رسد همۀ شما را در پای حساب و کتاب حاضر می‌گردانیم تا به هرکس طبق عملش سزا و جزا بدهیم.

آیه‌ی ۱۰۵:

﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَۗ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا١٠٥[الإسراء: ۱۰۵]. «و آن (= قرآن) را به حق فرو فرستادیم و به حق فرود آمده است، و تو را جز نویدرسان و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم».

ما قرآن را به حق نازل کردیم تا بندگان را امر و نهی نماید. و پاداش و سزایشان را بیان کند، ﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُو به راستی، و در حالی که از هر شیطان رانده شده‌ای محفوظ مانده، نازل شده است. ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗاو تو را جز نوید دهنده و ترساننده نفرستاده‌ایم، تا هرکس را که از خداوند پیروی می‌نماید به پاداش دنیا و آخرت نوید دهی، و هرکس را که از خداوند سرپیچی می‌کند، از عذاب دنیا و آخرت بر حذر داری. و از این مطلب، بیان چیزی لازم می‌آید که به وسیلۀ آن مژده و بیم داده می‌شود.

آیه‌ی ۱۰۹- ۱۰۶:

﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا١٠٦[الإسراء: ۱۰۶]. «و قرآن را جزء جزء فرو فرستادیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی، و آن‌را کم کم و بهره بهره فرستاده‌ایم».

﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧[الإسراء: ۱۰۷]. «بگو: به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید (باکی نیست)، همانا کسانی که پیش از نازل شدن قرآن دانش و آگاهی بدیشان داده شده است هنگامی‌که قرآن بر آنان خوانده می‌شود سجده‌کنان بر چهره می‌افتند».

﴿وَيَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا١٠٨[الإسراء: ۱۰۸]. «و می‌گویند: پروردگارمان پاکی و منزه است! به راستی وعدۀ پروردگارمان انجام شدنی است».

﴿وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ يَبۡكُونَ وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩[الإسراء: ۱۰۹]. «و بر چهره‌ها فرو می‌افتند، و می‌گریند، و بر تواضع آنان می‌افزاید».

این قرآن را بخش بخش فرستادیم تا حق و باطل و هدایت و گمراهی را از یکدیگر جدا نماید، ﴿لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖتا با درنگ آن را بر مردم بخوانی و در آن بیاندیشند و در معانی آن تأمل کنند و علوم و دانش‌های آن‌را استخراج نمایند.

﴿وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗاو آن را کم کم و به تدریج و در مدت بیست و سه سال نازل نمودیم. [الفرقان: ۳۳]. ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا٣٣[الفرقان: ۳۳]. «و برای تو ای محمد صحجت و شبهه‌ای نمی‌آورند مگر این‌که جواب آنرا به حق برایت آورده و تفسیر بهتری (از آن) ارائه می‌دهیم». و هرگاه روشن شد که قرآن حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، پس ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚبه کسانی‌که قرآن را تکذیب نموده و از آن روی می‌گردانند، بگو: به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید خداوند به شما نیازی نداردف و اگر ایمان نیاورید هیچ زیانی به خداوند نمی‌رسانید، بلکه زیان آن به خودتان بر می‌گردد، زیرا خداوند بندگانی دیگر غیر از شما را دارد که او را می‌پرستند، و آنها کسانی هستند که خداوند دانش مفید را به آنها داده است. ﴿إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤهنگامی‌که قرآن بر آنان خوانده شود سجده کنان بر چهره می‌افتند. یعنی بیش از حد از قرآن متأثر می‌شوند و در برابر خدا کرنش می‌کنند.

﴿وَيَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآو می‌گویند: پاک و منزه است پروردگارمان از چیزهایی که مشرکان به او نسبت می‌دهند، و از چیزهایی که شایستۀ شکوه او نیست. ﴿إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗابه راستی که وعدۀ پروردگارمان در خصوص تحقق روز رستاخیز و جزای اعمال، انجام شدنی است و خلاف آن نخواهد شد، و تردیدی در وقوع آنچه او وعده داده است وجود ندارد.

﴿وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ يَبۡكُونَ وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩و بر چهره‌هایشان به سجده می‌افتند، و می‌گویند، و قرآن بر تواضع آنان می‌افزاید. مانند کسانی از اهل کتاب که ایمان آوردند، همچون عبدالله بن سلام و دیگر کسانی که در زمان پیامبر یا بعد از او ایمان آوردند.

آیه‌ی ۱۱۱-۱۱۰:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلٗا١١٠[الإسراء: ۱۱۰]. «بگو: خداوند را بخوانید یا رحمن را بخوانید، خدا را به هر کدام از نامهایش بخوانید او دارای نام‌های‌ زیباست، و نمازت را (با صدای) بلند مخوان و آن را آهسته نیز مخوان، بلکه میان آن دو راهی پیش‌گیر».

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢا١١١[الإسراء: ۱۱۱]. «و بگو: ستایش خداوندی را سزاست که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، و یاوری از سرِ ناتوانی نداشته است، بنابر این او را چنان که سزاوار است به بزرگی یاد کن».

خداوند متعال به بندگانش می‌فرماید: ﴿ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖخدا را بخوانید یا رحمن را، فرقی نمی‌کند. ﴿أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰخدا را به هر کدام از اسمای حسنی بخوانید مانعی ندارد. یعنی همۀ نام‌های‌ او نیکوست، بنابر این از فراخواندن به هیچ یک از نام‌هایش نهی نکرده است، و با هر اسمی از اسمهایش او را بخوانید هدف برآورده می‌شود و آنچه شایسته است این است که در هر خواسته‌ای با اسمی خوانده شود که با آن خواسته مناسبت دارد.

﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَاو در نماز، قرائت را بلند مخوان و آن را نیز آ]سته مخوان. چون اگر با صدای بلند خوانده شود، مشرکانی که آن را تکذیب می‌نمایند، وقتی آن را بشنوند به آن ناسزا می‌گویند، و کسی را که آنرا آورده است نیز دشمنامی می‌دهند، و اگر آهسته نیز خوانده شود کسی‌که می‌خواند به آن گوش کند نمی‌تواند خوب گوش فرا دهد.

﴿وَٱبۡتَغِ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلٗابلکه راهی میان قرائت بلند و آهسته در پیش بگیر، واعتدال و میانه روی را رعایت کن.

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِو بگو: ستایش خداوندی را سزاست که از هر لحاظ دارای کمال و مجد و ستایش است و از هر آفت و نقصی پاک است. ﴿ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِخدایی که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، بلکه تمام پادشاهی و فرمانروایی از آن خداوند یکتا و قهار است، پس جهان بالا و پایین همه در اختیار اوست، و هیچ‌کس دارای کوچکترین بهره‌ای از فرمانروایی نمی‌باشد.

﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّو هیچ‌کدام از آفریده‌هایش را به دوستی نمی‌گیرد تا او را کمک و یاری نماید. بلکه او بی‌نیاز و پسندیده است. او خدایی است که به هیچ یک از مخلوقات نیاز ندارد، نه در زمین و نه در آسمان، ولی از سر احسان و منت مومنان را دوست می‌دارد و آنها را از تاریکی‌ها به‌سوی روشنایی بیرون می‌آورد:

﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ[البقرة: ۲۵۷].

﴿وَكَبِّرۡهُ تَكۡبِيرَۢابنابراین، با بیان صفت‌های بزرگش و ورد زبان دادن نام‌های زیبایش و ستودن او به خاطر کارهای حکیمانه‌اش و تعظیم و پرستش وی و شریک قرار ندادن برای او اخلاص در عبادت، او را به بزرگی یاد کن.

پایان تفسیر سوره‌ی إسراء

تفسير سوره‌ی کهف

مکی و ۱۱۰ آیه است.

آیه ۶-۱:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡكِتَٰبَ وَلَمۡ يَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ١[الکهف: ۱]. «ستایش خداوندی را سزاست که کتاب را به بنده‌اش فرو فرستاده و در آن هیچگونه کژی و انحرافی قرار نداده است».

﴿قَيِّمٗا لِّيُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِيدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَيُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا٢[الکهف: ۲]. «(کتابی) که مستقیم و پابرجاست تا (مردمان را) از عذاب سخت خود بترساند، و مؤمنانی را که کارهای شایسته می‌کنند بشارت دهد به این‌که پاداش خوبی دارد».

﴿مَّٰكِثِينَ فِيهِ أَبَدٗا٣[الکهف: ۳]. «جاودانه در آن خواهند ماند».

﴿وَيُنذِرَ ٱلَّذِينَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا٤[الکهف: ۴]. «و بترساند کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است».

﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡۚ كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا٥[الکهف: ۵]. «نه ایشان و نه پدران‌شان از آن هیچ‌گونه آگاهی ندارند، سخنی که از زبانشان بر‌می‌آید بس گران است، آنان جز دروغ نمی‌گویند».

﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَسَفًا٦[الکهف: ۶]. «پس چه بسا که جان خویش را در پی ایشان از غم و خشم این‌که آنان به این کلام ایمان نمی‌آورند هلاک سازی».

حمد یعنی ستایش خداوند بر صفت‌هایش که همه صفت کمال‌اند، و بر نعمت‌های ظاهری و باطنی و دینی و دنیوی او، و به طور مطلق بزرگ‌ترین نعمت او فرو فرستادن کتاب بزرگ قرآن بر بنده و پیامبرش محمد ص‌ است. پس خداوند خویشتن را ستده و در ضمن آن بندگان را راهنمایی می‌کند تا او را به خاطر این‌که پیامبری را به‌سوی آنها فرستاده و کتاب را برای‌شان نازل نموده است بستایند. سپس این کتاب را به دو صفت متصف نموده که مبین آنند این کتاب را هر جهتی کامل، است: این‌که کژی و انحراف در آن وجود ندارد، و این‌که خداوند ثابت نموده این قرآن راست و درست است. پس نفی کردن کژی و انحراف از قرآن بدان معنی است که در اخبار آن دروغ وجود ندارد و اوامر و نواهی‌اش ستمگرانه و دستوراتی بیهوده نیستند.

و اثبات راست بودن قرآن مقتضی آن است که قرآن خبر نمی‌دهد مگر از بزرگ‌ترین خبرها، و آن‌ها خبرهایی هستند که قلب‌ها را مملو از شناخت و ایمان و عقل می‌نمایند، مانند اینه خداوند از نام‌ها و صفات و کارهایش خبر داده‌است. و از جمله اخبار قرآن امور پنهان گذشته و آینده است. و اوامر و نواهی قرآن نیز نفس‌ها را پاک نموده و رشد داده و به کمال می‌رساند، چون اوامر و نواهی قرآن کمال عدالت و انصاف و اخلاص و بندگی کردن برای پروردگار جهانیان را که شریکی ندارد دربر دارند. و چون قرآن چنین کتابی است باید خداوند خویشتن را به خاطر فرو فرستادن آن بستاید.

﴿لِّيُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِيدٗا مِّن لَّدُنۡهُتا مردم را با این قرآن از عذابش بترساند، عذابی که آن را برای کسانی مقدر نموده است که با دستورش مخالفت می‌ورزند. و این عذاب دنیا و عذاب آخرت را شامل می‌شود. و از نعمت‌های الهی این است که بندگانش را بیم داده، و از آنچه که به آنه زیان می‌رساند و آنها را هلاک می‌کند بر حذر داشته است، همچنانکه خداوند متعال وقتی در قرآن حالت جهنم را بیان می‌نماید، می‌فرماید: ﴿ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ يَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ[الزمر: ۱۶]. «این چیزی است که خداوند بندگانش را با آن می‌ترساند پس ای بندگانم برحذر باشید».

و از مهربانی خداوند نسبت به بندگان این است که کیفرهای سختی برای کسانی که با دستورات او مخالفت نمایند مقرر کره است. و آن را برایشان بیان نموده، و اسبابی که انسان را به آن کیفرهای سخت گرفتار می‌نماید بیان داشته است.

﴿وَيُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗاو مومنانی را که کارهای شایسته می‌کنند مژده می‌دهد به این‌که پاداش خوبی دارند. یعنی خداوند کتاب را بر بنده‌اش نازل نموده تا کسانی را که به او و پیامبران و کتاب‌هایش ایمان دارند، آنانی که ایمان‌شان کامل گشته و کارهای شایسته از قبیل امور واجب و مستحب را با اخلاص و از روی پیروی از کتاب و سنت انجام می‌دهند، مژده بدهد. ﴿أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗاکه پاداش خوبی دارند، و آن پاداشی است که خداوند برای ایمان و عمل صالح قرار داده است. و بزرگ‌ترین آن دست یافتن به خشنودی خدا و ورود به بهشت است، بهشتی که هیچ چشمی نمونۀ آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این‌که خداوند پاداش را به «نیکو» متصف نموده است، و بر این دلالت می‌نماید هر چیزی که صفای نیکو بودن بهشت را تیره نماید، و ناراحت کننده باشد،وجود ندارد، زیرا اگر چنین باشد آن پاداش کاملاًٌ پاداش نیکو خواهد بود.

﴿مَّٰكِثِينَ فِيهِ أَبَدٗاو آنها همواره در این پاداش نیکو به سر می‌برند و آن را از دست نمی‌دهند، بلکه همیشه بر نعمت‌هایشان افزوده می‌گردد. و بیان مژده، مقتضی بیان اعمال است که آدمی را به آن مژده می‌رساند. پس این قران هر نوع عمل صالحی را در بر دارد و انسان را به چیزی می‌رساند که جانها را راحت و روحها را شاد می‌کند.

﴿وَيُنذِرَ ٱلَّذِينَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا٤و تا یهود و نصارا و مشرکانی را بترسان که گفتند: خداوند فررزندی را برگرفته است. کسانی که این سخن زشت را گفتند آن را از روی علم و یقین نگفتند، و پدرانشن نیز از آن آگاهی نداشتند. و آنها با تقلید از جهالت پدرانشان چنین سخنی را بر زبان آورده و از آنها پیروی نمودند، بلکه آنها فقط از گمان و خواسته‌های خود پیروی می‌کنند.

﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡچه سخن درشت و زشتی از دهان‌هایشان بیرون می‌آید که عذابی سخت برایشان دربر دارد. و چه زشتی بزرگتر از این که خداوند را صاحب فرزند قرار دهند! این توصیف مقتضی آن است که خداوند دارای کمبود می‌باشد، و در ربودیت و الوهیت دارای شریک است! همچنانکه این توصیف مقتضی دروغ بستن بر خداست: ﴿مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا[الأنعام: ۱۴۴]. «پس کیست ستمگرتر از کسی که به دروغ به خداوند افترا ببندد».

بنابراین در اینجا فرمود: ﴿إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗاآنان جز دروغ نمی‌گویند. یعنی سخن آنها دروغ محض است و هیچ راستی در آن نیست. و بنگرید که چگونه خداوند این سخن را به تدریج باطل نمود، پس ابتدا خبر دارد که ﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡنه ایشان و نه پدران‌شان هیچ آگاهی از آن ندارند، و شکی نیست که سخن گفتن بر خداوند بدون علم پوچ و باطل است. سپس در مرحلۀ دوم خبر داد که این، سخنی زشت است. پس فرمود: ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡسخنی که از زبانشان بر می‌آید بس گران و زشت است. و در مرحلۀ سوم جایگاه آن را در زشتی بیان کرد و آن دروغ بودنش است که با راستی متضاد است.

از آن جا که پیامر صبر هدایت شدن مردم بسیار مصر بود، و در این زمینه نهایت کوشش را مبذول می‌داشت، از هدایت شدن کسانی که هدایت می‌شدند شاد و خوشحال می‌شد، و به حال تکذیب کنندگان گمراه تأسف می‌خورد و ناراحت می‌شد، چون او صدلسوز آنها، و نسبت به آنان مهربان بود. خداوند او را راهنمایی نمود که با تأسف خوردن به حال کسانی که به این قرآن ایمان نمی‌آورند خودش را مشغول نکند. هانطور که در آیه‌ی دیگر فرموده است: ﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٣[الشعراء: ۳]. «نزدیک است به خاطر این‌که ایمان نمی‌آورند خودت را از ناراحتی هلاک سازی». و فرمود: ﴿فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُكَ عَلَيۡهِمۡ حَسَرَٰتٍ[فاطر: ۸]. «با تأسف خوردن برای آنها خودت را تباه نکن».

و در اینجا فرمود: ﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَنزدیک است که خویشتن را از غم و ناراحتی هلاک سازی. بدان که پاداشی تو پیش خداوند ثبت شده است و اگر خداوند خیری در این‌ها سراغ می‌داشت آنها را هدایت می‌کرد، اما خداوند می‌داند که جز آتش جهنم شایستۀ آنان نیست، بنابر این آنها را خوار نموده و هدایت نمی‌کند. پس فایده‌ای ندارد که خودت را به غم و اندوه آنان مشغول نمایی. در این آیه و امثال آن عبرت مردم به‌سوی خدا مأمور شده است وظیفه‌اش رساندن پیام الهی با هر وسیلۀ ممکن به گوش مردم، و بستن راه‌های گمراهی است و باید در این راه نهایت سعی و تلاش خود را بکند، و به خدا توکل نماید. پس اگر هدایت نشدند غم و تأسف نخورد، زیراغم خوردن و متأسف شدن، انسان را ضعیف می‌نماید، و انرژی و توان وی را از بین می‌برد، و برای آدمی فایده‌ای در بر ندارد، بلکه باید به کارش ادامه بدهد، و فراتر از آن که از توانش بیرون است، بر عهدۀ او نیست.

و وقتی خداوند به پیامبر صمی‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ[القصص: ۵۶]. «تو کسی را که دوست داری نمی‌توانی هدایت کنی». و موسی ÷می‌گوید: ﴿رَبِّ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ إِلَّا نَفۡسِي وَأَخِي[المائدة: ۲۵]. «پروردگارا! من جز خودم و برادرم اختیار کسی را ندارم». پس دیگران به طریق اولی نمی‌توانند کسی را هدایت نمایند، مگر این‌که خدا بخواهد و خداوند متعال فرموده است:

﴿فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ٢١ لَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ٢٢[الغاشیة: ۲۱-۲۲]. «پند بده، همانا تو پند دهنده هستی و بر آنان مسلط و گمارده شده نیستی».

آیه‌ی ۸-۷:

﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِينَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧[الکهف: ۷]. «بدون شک ما همۀ چیزهای روی زمین را زینت آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام‌یک از آنها کار نیکوتر می‌کند».

﴿وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَيۡهَا صَعِيدٗا جُرُزًا٨[الکهف: ۸]. «و به راستی ما هر آنچه را که روی زمین است قطعاً به میدانی مسطّح (و) بی‌علف تبدیل خواهیم نمود».

خداوند خبر می‌دهد که همۀ آنچه روی زمین است از قبیل خوردنتی‌های لذیذ و نوشیدنی‌های گوارا و پوشاک‌های خوب و درختان و جویبارها و کشتزارها، میوه‌ها، منظره‌های زیبا و باغهای قشنگ صداهای هیجان برانگیز و چهره‌ها و نماهای زیبا و طلا و نقره و اسب و شتر و امثال آن را خداوند مایۀ زینت و آرایش این دوجهان قرار داده است، تا بدین وسیله این چیزها مردم را بیازماید.

﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاتا آنان ‌را بیازماییم که کدام یک کار مخلصانه‌تر و درست‌تر انجام می‌دهد، با وجود این، خداوند همۀ چیزهایی را که ذکر شده نابود می‌کند و از بین می‌برد، و زمین به میدانی مسطح و بی‌گیاه تبدیل می‌شود، همۀ لذت‌های ان از بین رفته و جویبارهای آن خشکیده، و نشانه‌های آن محو شده و نعمت‌هایش از بین می‌رود.

و این حقیقت دنیاست که خداوند آن را برای ما روشن نموده است، انگار که با چشمهای خویش آن را مشاهده می‌کنیم. و ما را از قریب خوردن بدان برحذر داشته، و به روی آوردن به جهانی تشویق نموده که نعمت‌هایش همیشگی است، و کسی که در آن قرار می‌گیرد خوشبخت می‌شود. همه این چیزها را خداوند برای ما بیان نموده چون نسبت به ما مهربان است.

پس هرکس که به ظاهر دنیا و زینت آن نگاه کند و به باطن آن نظری نیافکند قریب آن‌را می‌خورد، و چنین فردی چون چهارپایان و حیوانات از آن بهره‌مند می‌شود، و به حق پروردگارش که بر وی است توجهی نمی‌کند، و برای شناخت آن اهتمام نمی‌ورزد، بلکه تمام هم و غم وی این است که از لذت‌ها بهره‌مند شود و آن را به هر صورتی که به دست می‌آید به دست بیاورد. پس هرگاه مرگ چنین کسی فرا برسد از این‌که می‌میرد و لذت و شادی‌هایش را از دست می‌دهد آشفته و مضطرب می‌گردد، اما اضطراب او به خاطر گناهان و زیاده رویهای نیست که کرده است، بلکه به خاطر پایان زندگی و لذت‌هاست.

ولی هرکس که به درون و باطن دنیا بنگرد، و هدف از خلقت آن، و افزایش خود را درک کند، چنین کسی به اندازه‌ای از دنیا استفاده می‌کند که او را بر انجام وظیفه‌ای که برای آن آفریده شده است کمک نماید، و عمر و زندگی خود را غنیمت می‌شمارد، و دنیا را سفری آکنده از سختی و رنج می‌داند نه منزلی که اقامتگاه دایمی او باشد، بنابر این تمام تلاش خود را برای شناخت پروردگار و اجرای دستوراتش، و انجام کار نیک مبذول می‌دارد.

و چنین کسی بهترین جایگاه را پیش خداوند خواهد داشت، و سزاوار هرگونه پاداش و بزرگداشت و شادی از جانب خداست. پس او به باطن دنیا نگاه می‌کند، در حالی که فرد فریب خورده به ظاهر دنیا می‌نگرد، و این فرد برای آخرت خود کار می‌کند، اما فرد باطل گرا برای دنیای خود می‌کوشد. پس، این دو گروه تفاوت بزرگی با هم دارند، و با هم فرق می‌کنند!.

آیه‌ی ۱۲-۹:

﴿أَمۡ حَسِبۡتَ أَنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡكَهۡفِ وَٱلرَّقِيمِ كَانُواْ مِنۡ ءَايَٰتِنَا عَجَبًا٩[الکهف: ۹]. «آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم در میان عجایب و غرایب ما (که در این گیتی پراکنده‌اند) چیز شگفتی است؟».

﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡيَةُ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا١٠[الکهف: ۱۰]. «آنگاه که آن جوانان به غار پناه برده و گفتند: پرودگارا! از جانب خود رحمتی به ما ببخش و در کارمان راه نجاتی برایمان فراهم فرما».

﴿فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِي ٱلۡكَهۡفِ سِنِينَ عَدَدٗا١١[الکهف: ۱۱]. «پس، چندین سال در آن غار بر گوش‌هایشان پرده افکندیم».

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا١٢[الکهف: ۱۲]. «سپس ایشان را برانگیختیم تا بدانیم کدام یک از دو گروه مدت زمانی را که درنگ کرده‌اند بهتر به خاطر دارد».

این استفهام به معنی نفی و نهی است. یعنی گمان مبر که داستان اصحاب کهف و آنچه برایشان اتفاق افتاد در میان نشانه‌های قدرت خدا چیزی عجیب و غریب است، و در گسترۀ حکمت الهی همانند و مشابهی ندارد، بلکه خداوند دارای عجایب و غرایبی زیاد از نوع اصحاب کهف است، و حتی از آن نیز بزرگتراند. و خداوند همواره نشانه‌هایی در آفاق و انفس به بندگان نشان می‌دهد تا به وسیلۀ آن حق را از باطل و هدایت را از گمراهی باز شناسند. البته منظور این نیست که داستان اصحاب کهف از نشانه‌های عجیب الهی به شمار می‌آید. ولی منظور این است که چنین چیزهایی بسیار زیاد ایت، و تنها از یک مورد آن شگفت‌زده شدن و تعجب کردن نوعی کمبود در علم و عقل است. وظیفۀ مومن این است که به همۀ نشانه‌های الهی که خداوند از بندگان خواسته تا در آن فکر کنند، بیاندیشند، زیرا اندیشیدن در نشانه‌های قدرت الهی کلید و راهگشای ایمان و علم و یقین است.

و نسبت دادن این دسته از مسلمانان به کهف «اصحاب کهف» به خاطر غاری است که در آن بودند و «رقیم» یعین لوحه‌ای که نام و داستانشان در آن نوشته شده و سال‌ها این لوحه ملازم آنان بود.

سپس داستان آنها را به طور خلاصه بیان نمود و بعد از آن داستانشان را به طور مفصل ذکر کرد، و فرمود: ﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡيَةُ إِلَى ٱلۡكَهۡفِآنگاه که جوانان به قصد مصون ماندن از فتنه‌ای که قوم‌شان برای‌شان تدارک دیده بودند به غار پناه بردند. ﴿فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗو گفتند: پروردگارا! ما را از رحمت خویش بهره‌مند کن. یعنی ما را با رحمت خویش پابرجا بنما و از شرشان محافظت کن. و با رحمت خویش ما را بر انجام خیر و خوبی توفیق بده. ﴿وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗاو در کارمان راه نجاتی برایمان فراهم فرما.

یعنی هر سببی که انسان را به هدایت می‌رساند برای ما فراهم و میسر ساز، و کار دین و دنیا ما را درست کن. پس آنها کوشش نموده و به جایی که می‌توان در آن از فتنه پنهان شد، گریختند، و به درگاه خداوند زاری و فروتنی نموده و از او خواستند تا کارهایشان را برای آنان آسان نماید. پس برخویشتن و بر مردم تکیه نکردند.

بنابراین خداوند دعایشان را پذیرفت و بر ایشان کاری کرد که گمانش را نمی‌بردند، پس فرمود: ﴿فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِي ٱلۡكَهۡفِ سِنِينَ عَدَدٗا١١و دعای‌شان را برآوردیم و پرده‌های خواب را چندین سال بر گوش‌هایشان فرو افکندیم. یعنی آنها را به خواب فرو بردیم، و (۳۰۹) سال در خواب بسر بردند، و این خواب موجب حفظ شدن دل‌هایشان از ترس و اضطراب و محفوظ ماندن آنان از قوم‌شان شد، تا نشانه‌ای روشن (از قدرت و توانایی خداوند) باشد.

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡپس از آن سال‌ها که در خواب بودند ایشان را از خوابشان برانگیختیم و بیدارشان کردیم. ﴿لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗاتا بدانیم کدام یک از دو گروه، مدت زمانی را که درنگ کرده‌اند بهتر به خاطر می‌آورد.

همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواْ بَيۡنَهُمۡ[الکهف: ۱۹]. «و این‌گونه آنان‌را برانگیخیتم تا از یکدیگر بپرسند».

و دانستن مدتِ ماندن آنها در غارف آدمی را بر محاسبه و اندازه‌گیری دقیق زمان، و شناخت کمال قدرت الهی و حکمت و رحمت او وام می‌دارد. پس اگر انها همچنان به خوابشان ادامه می‌دادند و در آن می‌ماندند چیزی از این معلومات از داستان آنها به دست نمی‌آید.

آیه‌ی ۱۴-۱۳:

﴿نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى١٣[الکهف: ۱۳]. «ما داستان آنان را بگونه‌ای راستین برای تو بازگو می‌کنیم. آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و بر هدایت آنان افزودیم».

﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا١٤[الکهف: ۱۴]. «و به دل‌هایشان قدرت دادیم، آنگاه که بپا خواستند و گفتند: پروردگارمان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، در این صورت سخنی دور از حق گفته‌ایم».

از اینجا داستان آنها به طور مشروح آغاز می‌شود و خداوند داستان آنها را به حق و به گونه‌ای راستین و بدون کم و کاست و بدون هیچ تردید و شبه‌ای برای پیامبرش بازگو می‌کند.

﴿إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡکلمۀ: ﴿فِتۡيَةٌجمع قله است و بر این دلالت می‌نماید که آنها کمتر از ده نفر بوده‌اند. آنان جوانانی بودند که به پروردگار یگانه و بی‌شریک خود ایمان آوردند، اما قومشان به خدای یکتا ایمان نداشتند، پس خداوند به سپاس ایمانشان بر هدایت آنان افزود. یعنی به سبب این‌که به ایمان رهنمود شده بودند خداوند بر هدایت آنها که همان علم مفید و عمل شایسته است افزود. همانطور که خداوند می‌فرماید: ﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى[مریم: ۷۶]. «و خداوند همواره بر هدایت کسانی که هدایت شده‌اند می‌افزاید».

﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡو بدی‌شان دل و جرأت دادیم و آنها را شکیبا و پا برجا نمودیم، و در آن حالت پریشان کننده دل‌هایشان را استوار و مطمئن ساختیم. و این لطف و احسان خداوند در حق آنان بود که به آنها توفیق ایمان و هدایت و شکیبایی و ثابت قدمی و آرامش را ارزانی نمود. ﴿إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِآنگاه که بپا خواستند و گفتند: پروردگار آسمان‌ها و زمین است، یعنی کسی‌که ما را آفریده و روزی داده و به تدبیر امور ما پرداخته و ما را پرورش داده‌است، آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین است و همۀ این پدیده‌های بزرگ را به تنهایی آفریده است. اما بت‌ها که شما آنها را می‌پرستید هیچ چیزی نمی‌آفرینند، و روزی نمی‌دهند، و مالک هیچ سود و زیانی نیستند، و هیچ مرگ و زندگی و رستاخیزی در دست آنها نیست. پس آنها از توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال کردند، می‌گفتند: ﴿لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاهرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، ﴿لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًاو چنانچه بعد از این‌که دانسته‌ایم جز پروردگار کسی شایستۀ عبادت نیست، چنین چیزی بگوییم و کسی را جز او معبود بدانیم در این صورت سخنی گزاف و باطل و بسیار بدور از حق گفته، و راهی که خیلی از واقعیت دور است در پیش گرفته‌ایم. پس آنها هم به توحید ربوبیت و هم به توحید الوهیت اقرار، و خود را بدان پایبند نمودند، و نیز بیان کردند که آنچه به آن معتقدند حق و غیر از آن باطل است و این دلیلی است بر این که آنها کاملاً پروردگار خود را شناخته بودند و خداوند نیز بر هدایت‌شان می‌افزود.

آیه‌ی ۱۵:

﴿هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا يَأۡتُونَ عَلَيۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَيِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا١٥[الکهف: ۱۵]. «این قوم ما، جز خدا معبودهایی را به خدایی گرفته‌اند. چرا دلیل روشنی بر (خدایی) آنها نمی‌آورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد؟!».

پس از آنکه اصحاب کهف ایمان و هدایت و پرهیزگاری را که بر آن بودند، بیان کردند. به آنچه که قومشان بر آن بودند نیز اشاره نمودند، و این‌که معبوداتی را جز خدا پرستش می‌کردند. پس آنها را نکوهش کرده و بیان نمودند کارشان از روی یقین و دانش نیست، بلکه آنها در نهایت نادانی و گمراهی به سر می‌برند. پس گفتند ﴿لَّوۡلَا يَأۡتُونَ عَلَيۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَيِّنٖچرا دلیل و حجتی بر حقانیت باروری که بر آن هستند ارائه نمی‌دهند. البته که آنها نمی‌توانند دلیلی بیاورند. زیرا کارشان دروغی است که بر خدا می‌بندد؟ و این بزرگ‌ترین ستم است، بنابر این فرمود: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗاپس کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد؟.

آیه‌ی ۱۶:

﴿وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ يَنشُرۡ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَيُهَيِّئۡ لَكُم مِّنۡ أَمۡرِكُم مِّرۡفَقٗا١٦[الکهف: ۱۶]. «و چون از آنان و از چیزهایی که به جز خدا می‌پرستند کناره گرفتید، به آن غار پناه ببرید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و در کارتان برای شما گشایشی فراهم آورد».

یعنی برخی از ایشان به برخی دیگر گفتند: قومتان از شما بریده‌اند و دین دیگری دارند، پس راهی جز نجات و فرار از شر آنها ندارید و باید از اسباب و راههایی که به نجات از آنها منتهی می‌شود است،اده کنید، چون راهی برای جنگیدن با آنها نیست، و نیز نمی‌توانید در میان آنها باقی بمانید در حالی که دین دیگری دارند.

﴿فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ يَنشُرۡ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَيُهَيِّئۡ لَكُم مِّنۡ أَمۡرِكُم مِّرۡفَقٗاپس به غار پناهنده شوید و در آن پنهان گرید، تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگسترداند و وسایل رفاه و رهایی شما را از این کار مشکلی که در پیش رو دارید مهیا و آسان سازد.

و پیش‌تر گذشت که آنها چنین پیش خداوند دعا کردند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا[الکهف: ۱۰]. «پروردگارا از جانب خود رحمتی به ما ببخش و در کارمان راهیابی را برایمان فراهم فرما». پس آنان اظهار داشتند که قدرت و توانایی ندارند و برای سامان یافتن کارشان به خدا پناه بردند، و نیز به خدا اعتماد داشتند که چنین می‌کند، پس خداوند رحمت خویش را بر آنها گسترداند و وسایل رفاه و رهایی آنان را مهیا و آسان نمود، و آنان و دینشان را محفوظ کرد و آنها را نشانه‌هایی برای آفریدگانش قرار داد. و نام نیکی از آنها بر جای گذاشت تا مورد ستایش قرار گیرند. و این رحمت الهی نسبت به آنهاست. و هر وسله‌ای را برایشان میسر نمود و جایی که در آن خوابیدند، بی‌نهایت مکانی امن و محفوظ بود. بنابر این فرمود:

آیه‌ی ۱۸-۱۷:

﴿وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن كَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ وَهُمۡ فِي فَجۡوَةٖ مِّنۡهُۚ ذَٰلِكَ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِۗ مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِيّٗا مُّرۡشِدٗا١٧[الکهف: ۱۷]. «و خورشید را می‌بینی که چون برمی‌آید به طرف راست غارشان می‌گرایید، و چون غروب می‌کرد به طرف چپشان می‌گرایید، درحالیکه آنان در محل وسیع غار قرار داشتند، این از نشانه‌های خداست، هرکس که خداوند او را هدایت کند راه یافته است، و هر که را گمراه نماید برای او دوست و راهنمایی نمی‌یابی».

﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَيۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞۚ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِۖ وَكَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَيۡهِ بِٱلۡوَصِيدِۚ لَوِ ٱطَّلَعۡتَ عَلَيۡهِمۡ لَوَلَّيۡتَ مِنۡهُمۡ فِرَارٗا وَلَمُلِئۡتَ مِنۡهُمۡ رُعۡبٗا١٨[الکهف: ۱۸]. «و آنان را بیدار می‌پنداری، حال آنکه آنان خفته‌اند. و ما آنان را به راست و چپ می‌گرداندیم، و سگشان دو دستش را به آستانۀ در گشاده بود، اگر بدیشان می‌نگریستی از آنان می‌گریختی و به راستی سرتا پای از ترس و وحشت آکنده می‌شدی».

عنی خداوند آنها را از تابش نور خورشید محافظت نمود، زیرا غار اینگونه بود که خورشید به هنگام طلوع به طرف راست می‌گرایید. و به هنگام غروب به طرف چپشان می‌گرایید، پس گرمای خورشید به آنها برخورد نمی‌کرد که بدن‌هایشان را خراب کند.

﴿وَهُمۡ فِي فَجۡوَةٖ مِّنۡهُو خودشان در محل بسیار وسیع غار قرار داشتند، یعنی در جایی گشاده و وسیع. و این به خاطر آن بود تا هوا و نسیم باد بر آنها بوزد و هوای آلوده را از آنها دور نماید، و تا از تنگ بودن جا رنج نبرند، و اذیت نشوند، و به خصوص که آنها مدت طولانی در آن غار ماندند. و این از نشانه‌های الهی است که بر قدرت و رحمت او دلالت می‌نمید که خداوند دعای‌شان را پذیرفت و حتی در این چیزها آنها را هدایت و را هنمایی کرد. بنابر این فرمود: ﴿مَن يَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِهرکس که خداوند او را هدایت کند راه یافته است، یعنی برای بدست آوردن هدایت، راهی جز از سوی خداوند نیست، و اوست که انسان را به منفعت هر دو جهان هدایت می‌نماید. ﴿وَمَن يُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِيّٗا مُّرۡشِدٗاو هر که را گمراه نماید برای او دوست و راهنمایی نمی‌یابی. یعنی کسی را نمی‌یابی که او را سرپرستی کند و کارهایش را به گونه‌ای سامان دهد که به صلاح اوست، و وی را به خیر و رستگاری راهنمایی کند، چون خداوند بر گمراه شدن او حکم نموده است و حکم او را هیچ‌کس نمی‌تواند رد کند.

﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَيۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞو اگر بدیشان می‌نگریستی آنان را بیدار می‌انگاشتی، حال آنکه آنان خفته بودند.

مفسرین گفته‌اند این بدان خاطر بود که چشم‌هایشان باز بود تا تباه و ضایع نشودف بنابر این کسب که به آنها نگاه می‌کرد آنان را بیدار می‌پنداشت حال آنکه خواب بودند. ﴿وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِو ما آنان‌را به راست و چپ می‌گرداندیم، و این ینز به خار آن بود تا بدن‌هایشان محافظت شود، زیرا طبیعت زمین اینگونه است که بدن‌هایی را که با آن چسبیده باشد از بین می‌برد. بنابر این خداوند چنین مقدر ن موده بود که آنها را به راست و چپ و بر پهلوهایشان به اندازه‌ای که بدنشان را زمین خراب نکند، بگرداند و خداوند می‌توانست بدون این‌که آنها را به چپ و راست بگرداند بدن‌هایشان را محافظت نماید، اما او حکیم است و خواست که سنت او در جهان هستی اجرا شود، و خداوند اسباب را به مسببانشان ربط می‌دهد.

﴿وَكَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَيۡهِ بِٱلۡوَصِيدِو سگشان دو دستش را به آستانۀ در غار گشاده بود، سگ اصحاب کهف که از آنها نگهبانی می‌کرد مانند آنها به خواب فر رفت، بنابر این هر دو دستش بر آستانۀ در دراز کشیده بود، خداوند اینگونه آنها را از آفت زمین حفاظت کرد. اما چگونه آنها را از گزند انسان‌ها محافظت نمود؟ در این زمینۀ فرموده است: آنها را به وسیلۀ رعب و ترسی که از دیدنشان انسان را فرا می‌گرفت محافظت نمود، پس اگر کسی آنها را می‌دید ترس سراپای او را فرا می‌گر فت و از آنها روی می‌گرداند و پا به فرار می‌گذاشت، و این چیزی بود که باعث شد تا آنها مدت مدیدی در غار بمانند. و هیچ‌کس آنها را ندید، با این‌که خیلی با شهر فاصلۀ نزدیکی داشتند. و چیزی که مبین آن است آنان از شهر نزدیک بودند این است وقتی آنها بیدار شدند یکی از خودشان را فرستادند تا از شهر غذایی خریداری کند و بقیه منتظرش ماندند. پس این دلالت می‌نماید که آنها به شهر خیلی نزدیک بوده‌اند.

آیه‌ی ۲۰-۱۹:

﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواْ بَيۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ كَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِينَةِ فَلۡيَنظُرۡ أَيُّهَآ أَزۡكَىٰ طَعَامٗا فَلۡيَأۡتِكُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡيَتَلَطَّفۡ وَلَا يُشۡعِرَنَّ بِكُمۡ أَحَدًا١٩[الکهف: ۱۹]. «و اینچنین ایشان را برانگیخیتم تا از یکدیگر بپرسند. گوینده‌ای از آنان گفت: چه مدتی مانده‌اید؟ گفتند: یک روز یا بخشی از روز؟ گفتند: پروردگارتان بهتر می‌داند که چقدر مانده‌اید، پس کسی از خودتان را با این سکه پول به شهر بفرستید، و باید بنگرد کدامیک از آنان غذای پاکتری دارد، پس روزی و خوراکی از آن برایتان بیاورد، اما باید نهایت دقت را به خرج دهد و هیچکس را از حال شما آگاه نسازد».

﴿إِنَّهُمۡ إِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ يَرۡجُمُوكُمۡ أَوۡ يُعِيدُوكُمۡ فِي مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا٢٠[الکهف: ۲۰]. «بی‌گمان اگر آنان بر شما دست یابند شما را سنگسار می‌کنند، یا این‌که به دین خود بر می‌گردانند، و آنگاه هرگز رستگار نخواهید شد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواْ بَيۡنَهُمۡاین چنین ایشان را ز خواب طولانی برانگیخیتم، تا مدت خواب را از یکدیگر بپرسند، و از مقدار واقعی زمانی که در غار مانده‌اند از یکدیگر پرس و جو کنند. ﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ كَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖیکی از آنان گفت: چه مدتی مانده‌اید؟ گفتند: یک روز یا بخشی از روز؟ و این بر اساس گمان گوینده بود. گویا در مقدار مدتی که مانده بودند دچار اشتباه شدند، بنابر این گفتند: ﴿رَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡپروردگارتان بهتر می‌داند که چقدر مانده اید، پس آگاهی از مدت سپری نشده را به کسی برگرداند که آگاهی و علم او همه چیز را کاملاً احاطه نموده است، و شاید خداوند بعد از این آنها را از مدتی که مانده بودند آگاه نمود، چون آنها را از مدتی که مانده بودند آگاه نمود، چون آنها برانگیخت تا از یکدیگر بپرسند، و خبر داد که آنها در مورد مقداری که در غار مانده‌اند از یکدیگر پرسیدند، و به اندازۀ آگاهی خود سخن گفتند، و نتیجۀ کارشان این شد که دچار اشتباه شدند. بنابر این باید این‌گونه باشد که خداوند اشتباه آنان را رفع کرده و آنها را از مدت زمانی که مانده بودند آگاه کرده باشد و ما این را از حکمت الهی در برانگیختن آنها در می‌یابیم، و او هیچ کاری را بیهوده انجام نمی‌دهد.

و از رحمت الهی است که هرکس بخواهد در اموری که دانستنش مطلوب است، به اندازه‌ای که برای آن تلاش نماید حقیقت را برای او روشن و آشکار می‌کند و دلیلی دیگر بر این‌که خداوند آنها را از مدتی که در غار مانده‌اند آگاه کرده این است که از این پس می‌فرماید:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَعۡثَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ لِيَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَيۡبَ فِيهَآ[الکهف: ۲۱]. «و این‌گونه (مردم) را متوجه حال‌شان کردیم تا بدانند که وعدۀ خدا حق است، و بدون شک قیامت فرا می‌رسد». پس اگر مردم از حال آنان ومدت زمان ماندنشان در غار بارخبر نمی‌شدند، آنها دلیلی برای آنچه بیان شد قرار نمی‌گرفتند. سپس وقتی آنها از یکدیگر پرسیدند و سخنانی در میان آنان رد و بدل شد که خداوند آنها را ذکر کرده است، یکی از خودشان را با سکه‌های نقره‌ای که داشتند به شهری که از آن رانده شده بودند، فرستادند تا برایشان غذا بخرد، و او را دستور دادند تا پاکیزه‌ترین و لذیذترین غذا را انتخاب نماید، و نیز به او گفتند که در خرید و رفتن و برگشتن خود نهایت دقت را به خرج دهد و کسی را از حال برادرانش آگاه نسازد، و هیچ‌کس متوجه آنان نشود.

و گفتند: اگر از حال آنها کسی اطلاع یافته و مردم به آنها دست یابند، آنها را سنگسار کرده و به بدترین وضع به قتل می‌رسانند، چون کینۀ آنها و کینۀ دینشان را در دل دارند. و یا آنها را دچار فتنه می‌نمایند و به آیین خود بر می‌گردانند. و اگر به دین آنها برگردند هرگز رستگار نخواهند شد، بلکه به دین و دنیا و آخرت خود را از دست خواهند داد.

این دو آیه بر چند چیز دلالت می‌نمایند:

۱- تشویق به فراگیری دانش و مباحثه در آن، چون خداوند اصحاب کهف را به این منظور برانگیخت.

۲- کسی که در مورد موضوعی دچار اشتباه می‌گردد، ادب آن است که آن را به کسی برگرداند که آن را می‌داند، و باید در همان حدود و اندازه توقف کند و جایگاه خود را بشناسد.

۳- وکالت در خرید و فروش و شرکت در خرید و فروش صحیح باشد.

۴- خوردن پاکیزه‌ها و خوراکی‌های لذیذ جایز است، به شرطی که به حد اسراف نرسد، زیرا از اسراف نهی شده است. به دلیل این‌که خداوند متعال فرموده است:

﴿فَلۡيَنظُرۡ أَيُّهَآ أَزۡكَىٰ طَعَامٗا فَلۡيَأۡتِكُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُپس باید بنگرد کدامین ایشان غذای پاکتری دارد تا روزی و خوراکی از آن برایتان بیاورد.

به ویژه وقتی که انسان جز چنین غذایی به بدنش سازگار نباشد. و شاید این دلیل بسیاری از مفسران باشد که گفته اند: اصحاب کهف شاهزادگانی بودند، چون دوست خود را دستور دادند تا پاکیزه‌ترین غذا را بیاورد که عادت ثروتمندان بزرگ این است که همواره بهترین غذا را تناول کنند.

۵- تشویق به پنهان کاری و احتیاط و دور شدن از جایگاه‌هایی که انسان را در امر دین دچار فتنه می‌کند، و آدمی باید در مورد حفظ جان برادرانش نهایت تلاش را به خرج دهد.

۶- شدت علاقۀ این جوانان به دین، و فرارشان از تمام فتنه‌هایی که دینشان را مورد تهدید قرار می‌داد، و ترک وطن و در راه خدا.

۷- بیان ضرر و مفاسدی که شر در بر دارد، امری که موجب آن می‌شود که از آن متنفر بود، و آن را ترک کرد. و به درستی که این روش (بیان ضرر و مفاسدی که شر در بردارد)، روش مومنان گذشته و آینده بوده و هست، به دلیل این‌که گفتند: ﴿وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗاو اگر به دین خود برگردید هرگز رستگار نخواهید شد.

آیه‌ی ۲۱:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَعۡثَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ لِيَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَيۡبَ فِيهَآ إِذۡ يَتَنَٰزَعُونَ بَيۡنَهُمۡ أَمۡرَهُمۡۖ فَقَالُواْ ٱبۡنُواْ عَلَيۡهِم بُنۡيَٰنٗاۖ رَّبُّهُمۡ أَعۡلَمُ بِهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِينَ غَلَبُواْ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِمۡ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيۡهِم مَّسۡجِدٗا٢١[الکهف: ۲۱]. «و بدینسان (مردم را) به (حال) آنان آگاه ساختیم تا بدانند که وعدۀ خدا حق است و قطعاً هیچ شکی در تحقق روز قیامت نیست. بدانگاه که میان خود کشمکش داشتند و گفتند: بر (غار) آنان بنایی بسازید. پروردگارشان از حال ایشان آگاه‌تر است، و کسانی که بر کاروبارشان دست یافتند، گفتند: بر غار ایشان مسجدی می‌سازیم».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او مردم را از حال اصحاب کهف مطلع نمود، و این خدا بهتر می‌داند بعد از آن بود که بیدار شدند و یکی از خودشان را فرستادند تا برایشان غذایی بخرد، و او را دستور دادند تا خود را پنهان نماید، اما خداوند چیزی را خواست که مایۀ صلاح مردم و پاداشی بیشتر برای آنان بود، و آن این‌که مردم با دیدن آنها نشانه‌ای از نشانه‌های قدرت خداوند را با چشم و به طور آشکار مشاهده کردند و دانستند که وعدۀ خداوند حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. در حالی که همین مردمان چندی قبل در مورد رستاخیز و قیامت با یکدیگر کشمکش داشتند، برخی می‌گفتند قیامت و سزا و جزا حق است است و خواهد آمد، و برخی آن را نفی می‌کردند، پس خداوند داستان آنها را باعث رشد بیشن و یقین مومنان، نیز حجتی بر انکار کنندگان قرار داد، و پاداش این کار به اصحاب کهف رسید.

و خداوند جریان آنها را مشهور و جایگاه‌شان را بلند کرد، به گونه‌ای که کسانی که گفتند: ﴿ٱبۡنُواْ عَلَيۡهِم بُنۡيَٰنٗابر غار بنایی بسازید. خداوند به عاقبت و سرانجام آنها آگاه‌تر است و کسانی که زمامدار امور مردم بودند، و بزرگان قوم بشمار می‌آمدند، گفتند: ﴿﴿لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيۡهِم مَّسۡجِدٗابر در غار مسجدی و پرستشگاهی می‌سازیم و خدا را در آن عبادت می‌کنیم، بدین وسیله همواره به یاد آنان خواهیم بود.

ساختن عبادتگاه بر سر قبرها ممنوع است، و پامبر صاز آن نهی کرده و کسانی را که چنین کاری می‌کنند مدمت نموده است. و ذکر این کار در اینجا دلیلی برعدم مذمت و نکوهش آن نیست، زیرا موضوع ساختن مسجد بر سر در غار، در رابطه با واقعۀ اصحاب کهف و تعریف و تمجید از موضعگیری شجاعانۀ آنان بیان شده است، تا جایی که اقوامشان گفتند: بر آنها مسجدی بسازید این در حالی بود که اصحاب کهف قبلاً به شدت از قومشان می‌ترسیدند و از این‌که از وضعیت آنان باخبر شوند پرهیز می‌کردند. پس، از ان موضع خصمانۀ خود در قبال آنان کوتاه آمده و گفتند: مسجدی بر در آن بسازید.

و این دلیلی است بر این‌که هرکس دینش را مصون دارد و از فتنها بگریزد خداوند او را سالم و مصون می‌دارد. و هرکس برای تندرستی و سلامتی بکوشد خداوند او را سلامت می‌گرداند، و هرکس به خدا پناه ببرد خداوند او را پناه داده و او را مایۀ هدایت دیگران قرار می‌دهد. و هرکس در راه خدا و برای طلب رضای الهی فروتنی کند سرانجام خداوند عزت و بزرگی به او ببخشد. ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ[آل عمران: ۱۹۸]. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است».

آیه‌ی ۲۲:

﴿سَيَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ كَلۡبُهُمۡ وَيَقُولُونَ خَمۡسَةٞ سَادِسُهُمۡ كَلۡبُهُمۡ رَجۡمَۢا بِٱلۡغَيۡبِۖ وَيَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ كَلۡبُهُمۡۚ قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِيلٞۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِيهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا٢٢[الکهف: ۲۲]. «خواهند گفت: آنان سه نفرند، که چهارمین ایشان سگ‌شان است. و (گروهی) خواهند گفت: پنج نفرند که ششمین ایشان سگشان است. همۀ این‌ها از روی حدس و گمان است. و می‌گویند، هفت نفرند که هشتمین ایشان سگ‌شان است. بگو: پروردگارم از تعدادشان آگاه‌تر است. جز گروهی کمی تعدادشان را نمی‌دانند، بنابر این جز بر اساس علم و یقین در مورد آنان مجادله مکن و دربارۀ آنان از هیچ‌کس مپرس».

خداوند متعال خبر می‌دهد که اهل کتاب در رابطه با تعداد افراد اصحاب کهف با هم اختلاف داشتند و این اختلاف از حدس و گمانشان سرچشمه می‌گیرد، زیرا به دروغ چیزهایی می‌گویند که نمی‌دانند آنها در مورد تعداد اصحاب کهف سه گروه بودند: برخی می‌گفتند آنان سه نفراند و چهارمین ایشان سگشان است. و برخی می‌گفتند: پنج نفر بوده و ششمین ایشان سگشان است، و خداوند بعد از این سخن بیان داشته است که این‌ها سخنهای بی‌دلیلی است، و آنها از روی ظن و گمان این را می‌گویند، پس بی‌دلیل بودن این سخنان دلیلی بر بطلان آن می‌باشد.

و گروهی می‌گفتند: «اصحاب کهف هفت نفرند و هشمین ایشان سگشان است». و این ـ خدا بهتر می‌داند ـ درست است چون خداوند دو قول پیش از این را باطل قرار داد اما این را باطل قرار نداد، پس باطل قرار ندادن این قول بر این دلالت می‌نماید که آن درست است.

و در این اختلاف نظر فایده یا وجود ندارد، و اگر تعداد افراد اصحاب کهف دانسته شود هیچ منفعت دینی و معنوی برای مردم ندارد. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِيلٞبگو: پروردگارم به تعدادشان آگاه‌تر است. جز اندکی تعدادشان را نمی‌دانند، و گروه کمی که تعدادشان را می‌دانند کسانی هستند که به حقیقت رسیده، و می‌دانند آنچه بدان رسیده‌اند درست است.

﴿فَلَا تُمَارِ فِيهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗابنابراین، جز بر اساس علم و یقین دربارۀ آنان مجادله مکن، و اگر مجادلۀ تو بر این اساس باشد مفید فایده خواهد بود. اما مماشات و همسویی‌اش که بر اساس ناندانی و از روی ظن و گمان باشد، و یا بی‌فایده باشد، یعنی طرف مجادله کننده مخالفت و کینه توزی ورزد، و یا این‌که مسئله اهمیتی نداشته و دانستن آن فایده‌ای دینی دربر نداشته باشد مانند دانستنِ تعداد اصحاب کهف و امثال آن، به درستی که مناقشه زیادی در این‌گونه موارد باعث ضایع شدن وقت می‌گردد، و تأثیر منفی بر همدلی و دوستی‌ها می‌گذارد.

﴿وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِيهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗاو در مورد اصحاب کهف از هیچ کسی از اهل کتاب سوال مکن، چون سخنان آنها بر اساس حدس و گمان است و انسان را به حق نمی‌رساند. پس این بیانگر آن است نباید از کسی که صلاحیت فتوان دادن را ندارد است،تا کرد، چون یا او در مسئله‌ای که از وی پرسیده می‌شود توان پاسخگویی را نداشته، و یا این‌که باکی ندارد که چه می‌گوید، و تقوای آن چنانی ندارد که او را از گفتن سخن غیر واقعی باز بدارد.

و مادامی که از است،تاء و پرسیدن از چنین کسانی نهی شده است، به طریق اولی چنین افرادی از دادن فتوا منع می‌شوند. و نیز آیه بیانگر آن است که ممکن است فردی در یک چیز ممنوع الاست،تاء باشد، اما در موردی دیگر از او است،تاء کرد. پس در آن قسمت که صلاحیت دارد فتوا می‌دهد، به خلاف قسمت‌های دیگر که صلاحیت فتوا دادن در آن را ندارد، به دلیل این‌که خداوند از است،تاء اهل کتاب به طور مطلق نهی نکرده است، بلکه فقط از استفتاء از آنان در مورد اصحاب کهف و امثال آن نهی کرده است.

آیه‌ی ۲۴-۲۳:

﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا٢٣[الکهف: ۲۳]. «و دربارۀ هیچ چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم».

﴿إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَهۡدِيَنِ رَبِّي لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا٢٤[الکهف: ۲۴]. «(مگر این‌که بگویی:) اگر خدا بخواهد (آن را انجام می‌دهم) و پروردگارت را هنگامی که فراموش کردی یاد کن، و بگو: امید می‌رود که پروردگارم مرا به (راهی) درست‌تر از این رهنمود کند».

این نهی مانند دیگر نواهی گرچه متوجه پیامبر صاست، اما متوجه عموم مردم نیز می‌باشد، و همۀ مکلفین را دربر می‌گیرد، بنابر این خداوند بنده را از این نهی می‌نماید که در رابطه با آینده بگوید: من فلان کار را انجام می‌دهم، و نگوید: اگر خدا بخواهد، زیرا چنانچه نگوید ان شاء الله فلان کار را در آینده انجام می‌دهم، از دو جهت مرتکب حرام می‌گردد:

اول، به صورت ناآگاهانه نسبت به غیبت آینده اظهار نظر می‌کند و می‌گوید: در آینده کاری را انجام می‌دهم یا چیزی به وقوع می‌پیوندد. حال آنکه نمی‌داند آیا آن کار را انجام می‌دهد و این شیء به وقوع می‌پیوندد یا نه.

دوم، سخن او بیانگر آن است که انجام دادن آن کار فقط متلعق به مشیت اوست و بس، حال آنکه متعلق ساختن کاری، تنها به مشیت بنده امری محور و ممنوع می‌باشد، چرا که تمامی مشیت برای خداست: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٩[التکویر: ۲۹]. «و شما نمی‌خواهید مگر اینک خداوند پروردگار جهانیان بخواهد».

و از آن جا که بیان خواست خداوند باعث آسان شدن کار و حصول برکت در آن می‌شود و «ان شاء الله» گفتن به مثابۀ کمک خواستن بنده از پروردگارش می‌باشد، و چون انسان گاهی اوقات «ان شاء الله» گفتن را فراموش می‌نماید، خداوند او را دستور داد که هر گاه به یادش آمد بگوید « ان شاء الله» تا مطلوب وی حاصل، و آنچه محذور است از دور شود.

و از فرمودۀ الهی: ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَچنین بر می‌آید که خداوند دستور داده است به هنگام فراموشی، خدا را یاد کنند، زیرا یاد کردن خداوند، نسیان و فراموشی را دور می‌نماید و آنچه را که بنده فراموش نموده است به یاد می‌آورد. و به کسی که ذکر پروردگارش را فراموش نموده، دستور داده است که پروردگارش را یاد کند و از غافلان نباشد. و از آنجا که بنده در توفیق یافتن به صدق، و دوری جستن از اشتباه در گفتار و کردارش به خداوند نیازمند است، خداوند او را فرمان داد تا بگوید: ﴿عَسَىٰٓ أَن يَهۡدِيَنِ رَبِّي لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗاامید است که پروردگارم مرا به راهی درست‌تر از این رهنمون کند.

پس خداوند بنده را دستور داده تا او را بخواند و به وی امید و اعتماد داشته باشد، چرا که مسلماً خدا او را به نزدیکترین راهی رهنمود می‌کند که وی را به رشد و تکامل می‌رساند، و بنده‌ای که چنین است و تمام تلاش خود را در طلب هدایت مبذول می‌دارد، سزاوار است که موفق شود، و یاری پروردگارش او را در یابد و خداوند او را در همۀ کارهایش به راه راست رهنمود نماید.

آیه‌ی ۲۶-۲۵:

﴿وَلَبِثُواْ فِي كَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِينَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا٢٥[الکهف: ۲۵]. «و (اصحاب کهف) مدت سیصد و نه سال در غارشان ماندند».

﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖ وَلَا يُشۡرِكُ فِي حُكۡمِهِۦٓ أَحَدٗا٢٦[الکهف: ۲۶]. «بگو: خداوند به مدتی که در غار مانده‌اند آگاهتر است، تنها اوست که غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند، چقدر بینا و چقدر شنواست! آنان جز او هیچ کارسازی ندارند و در فرماندهی و حکم خود کسی را شریک خود نمی‌سازد».

خداوند پیامبر را از پرستش از اهل کتاب در مورد اصحاب کهف نهی کرد، چون اهل کت اب در این مورد چیزی نمی‌دانستند، اما خداوند که دانای پیدا و پنهان است و همه چیز را می‌داند، پیامبر را از مدت زمانی که اصحاب کهف در غار سر بردند آگاه نمود، و آگاهی این موضوع مختص خداست، زیرا این از غیب آسمان‌ها و زمین است و آگاهی از غیب آسمان‌ها و زمین ویژۀ خداوند است، پس آنچه را خداوند از غیب آسمان‌ها و زمین توسط پیامبرانش خبر داده، حقیقت یقینی است و هیچ شکی در آن نیست. و آنچه را که پیامبرانش از آن اطلاع ندارند هیچ‌کس از مردم نیز آن را نمی‌داند.

﴿أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡتعجب کن از کمال بینا بودن و شنوا بودن خدا که شنوایی و بینایی خداوند همۀ شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها را احاطه نموده است، همچنانکه دانش او همۀ دانستنی‌ها را دربر دراد.

سپس خداوند خبر داد که ولایت عام و خاص تنها برای اوست، و این‌که او به تنهایی امور هستی و بندگان مومنش را سرپرستی و تدبیر می‌نماید، و آنها را از تاریکی‌ها به‌سوی نور هدایت می‌نماید و کارشان را آسان می‌سازد و آنها را از سختی دور می‌نماید، بنابر این فرمود: ﴿مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖبه جز او هیچ کار سازی ندارند. یعنی او بود که اصحاب کهف را به لطف و کرم خویش حمایت و یاری نموده و آنها را به هیچ فردی از مخلوقاتش نسپرد.

﴿وَلَا يُشۡرِكُ فِي حُكۡمِهِۦٓ أَحَدٗاو خداوند هیچ کسی را در فرمانش شریک نمی‌سازد. و این شامل فرمان کونی: تقدیری، و فرمان شرعی، دینی می‌شود، زیرا تنها خداوند فرمانروای جهان هستی و مخلوقاتش می‌باشد و در آن حکم و قضاوت می‌نماید، و سرنوشت آنها را رقم می‌زند و آنها را می‌آفریند و به تدبیر امورشان می‌پردازد. و اوست که حاکم آنهاست و آنها را امر و نهی می‌نماید و سزا و جزایشان می‌دهد.

آیه‌ی ۲۷:

﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا٢٧[الکهف: ۲۷]. «و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است، بخوان، و هیچ‌کس نمی‌تواند سخنانش را دگرگون کند، و هرگز پناهی جز او نخواهی یافت».

و هنگامی که خداوند خبر داد که آگاهی از غیب آسمان‌ها و زمین از آن اوست، و هیچ مخلوقی راهی به‌سوی آگاهی یافتن و دانستن غیب آسمان‌ها و زمین ندارد مگر از راهی که خداوند به بندگانش خبر می‌دهد. و بسی واضح است که این قرآن بسیاری از مسایل غیبی را دربر دارد، خداوند متعال دستور داد تا مردمان به آن راه (= راه قرآن) روی آورند. پس فرمود: ﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا٢٧و تلاوت کن، یعنی پیروی کن از آنچه که بر تو وحیمی شود، مفاهیمش را بشناس و اخبارش را تصدیق کن و دستورات آن را گردن نه، و از نواهی آن پرهیز نما، زیرا این، قرآن بزرگی است که کلماتش دگرگون کننده‌ای ندارد. یعنی به خاطر راست بودن و منصفانه بودن آن و بخاطر این‌که در اوج شیوایی و زیبایی قرار دارد، دگرگون نمی‌شود. ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗا[الأنعام: ۱۱۵]. «و سخن پروردگارت از نظر راستی و عدالت به تمام و کمال رسیده است». پس به خاطر کمالی که از آن برخوردار است تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. و چنانچه نقص و خللی داشت در معرض تغییر و دگرگونی قرار می‌گرفت. و این بزرگداشت و تعظیم قرآن و نیز تشویق به روی آوردن به آن می‌باشد.

﴿وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗاو به جز خدا هیچ پناهی وجود ندارد که به آن پناه ببری. پس مشخص شد که فقط خداوند در همۀ کارها پناهگاه است، و خداوند معبودی است که در خوشی و ناخوشی به‌سوی او باید روی آورد. و بنده در همۀ حالت‌هایش نیازمند اوست، و همۀ خواسته‌هایش را باید از او طلب کند.

آیه‌ی ۲۸:

﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨[الکهف: ۲۸]. «و با کسانی شکیبا باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را در حالی که خشنودی او را می‌جویند به فریاد می‌خوانند، و نباید در طلب زینت زندگانی دنیا دو دیده‌ات را از آنان برگیری، و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساخته‌ایم، و او از هوای خود پیروی کرده و کارش ضایع و معطّل شده است».

خداوند پیامبرش محمد صو کسانی دیگر را که رسول خدا در اوامر و نواهی الگویشان است دستور می‌دهد با مؤمنان باشند که خدا را زیاد عبادت می‌کنند و به‌سوی او باز می‌گردند:

﴿ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّکسانی که پروردگارشان را در آغاز روز و در آخر آن به فریاد می‌خوانند و هدفشان رضای اواست. خداوند چنین کسانی را به عبادت، و اخلاص در عبادت توصیف نمود. و در اینجا به مبارزۀ با نفس و همنشینی با خوبان و مومنان دستور داده شده است گرچه آنها فقیر باشند، زیرا همراهی آنان فواید بی‌شمار دارد. ﴿وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاو به قصد جستن زینت حیات دنیوی چشمانت را از ایشان برنگردان. زیرا چنین چیزی مطلوب نیست، و انسان را از مصلحت‌های دینی دور می‌سازد، زیرا اینکار باعث می‌شود تا انسان به دنیا دل ببندد و افکار و خیالات زیادی به دلش راه یابد، و علاقۀ به آخرت از دل او زدوده شود، زیرا نیا برای بیننده بسیار زیبا جلوه می‌نماید، و دل را مسحور خود می‌کند. در نتیجه قلب از ذکر خداوند غافل می‌شود و به لذت‌ها و شهوت‌ها روی می‌آورد. در چنین حالتی است که وقت آدمی ضایع شده و کارش از هم می‌پاشد و به زیان همیشگی و ندامت جاودانگی گرفتار می‌آید. بنابر این فرمود:﴿وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَاو از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساخته‌ایم.

کسی که از خدا غافل شود، خداوند به مجازات غفلتش او را از یاد و ذکر الهی غافل می‌گرداند، ﴿وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُو او از هوی و آرزوهایش پیروی کرده، به گونه‌ای که هر چه نفس او بخواهد انجام می‌دهد و برای بدست آوردن آن تلاش می‌نماید، گرچه آن کار مایۀ نابودی و زیانمند شدن او باشد، پس او هوایش را به خدایی می‌گیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ[الجاثیة: ۲۳]. «آیا دیده‌ای کسی را که هوای خودش را خدای خود گرفته و خداوند او را از روی آگاهی گمراه نموده است؟».

﴿وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗاو مصالح دینی و دنیوی او ضایع و مطلع شده است. خداوند از اطاعت و فرمانبرداری از چنین کسی نهی کرده است زیرا اطاعت از او به اقتدار کردن به او می‌انجامد، و او آدمی را به چیزی فرا نمی‌خواند. مگر به آنچه که خود بدان متصف است. و آیه دلالت می‌نماید کسی که شایسته است از او پیروی شود و پیشوای مردم باشد همان کسی است که قلب او سرشار و آکنده از محبت خدا باشد، و حب الهی در دلش جای گیرد، و زبان او همواره ذکر و یاد الهی را زمزمه نماید، و از خشنودی‌های پروردگارش پیروی کند، و آن را بر هوای خود مقدم دارد. پس او با این کار وقت خود را ضایع نمی‌کند و حالاتش بهبود می‌یابد و کا رهایش سامان می‌گیرد. و او مردم را به‌سوی آنچه که خداوند به وی ارزانی نموده است دعوت می‌کند. پس چنین کسی سزاوار است از او پیروی شود و پیشوای مردم قرار گیرد. و صبری که در این آیه بیان شده است، صبر کردن بر طاعت الهی است، که بالاترین انواع صبر و شکیبایی است. و اگر صبر بر طاعت الهی کامل باشد دیگر انواع صبرها کامل می‌گردند.

و آیه به این مطلب اشاره می‌نماید که ذکر و دعا و عبادت در اول و آخر روز مستحب است، چون خداوند آنها را به خاطر ذکر و عبادت در صبح و شام ستوده است. و هر کاری که خداوند انجام دهندۀ آن را ستوده باشد مبین آن است که آنرا دوست می‌دارد، ووقتی خداوند آن را دوست بدارد به آن دستور می‌دهد، و مردم را بر انجام آن تشویق می‌نماید.

آیه‌ی ۳۰-۲۹:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا٢٩[الکهف: ۲۹]. «و بگو: حق از سوی پروردگارتان است، پس هرکس که می‌خواهد، ایمان بیاورد و هرکس که می‌خواهد، کافر شود همانا ما برای ستمگران اتشی را آماده کرده‌ایم که سرا پرده‌هایش آنان‌را فرا می‌گیرد. و اگر کمک بخواهند با آبی همچون مسِ گداخته شده به فریادشان رسند، که چهره‌ها را بریان می‌کند. چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا٣٠[الکهف: ۳۰]. «بدون شک کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، ما پاداش کسانی را هدر نمی‌دهیم که کار نیکو کرده‌اند».

ای محمد! به مردم بگو: حق همان چیزی است که از سوی پروردگارتان آمده است»، یعنی هدایت از گمراهی مشخص شده، و صفات اهل سعادت و صفات اهل شقاوت را توسط پیامبرش بیان داشته، و هیچ شک و شبهه‌ای در کار نمانده و همه چیز روشن و آشکار شده است، ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡپس هرکس که می‌خواهد، ایمان بیاورد و هرکس که می‌خواهد، کافر شود. یعنی جز در پیش گرفتن یکی از این و راه بر حسب توفیق یافتن یا عدم توفیق بنده باقی نمانده است، و خداوند به وی اختیار داده که ایمان بیاورد یا کافر شود. و می‌تواند کار خوب یا بد انجام بدهد. پس هرکس که ایمان بیاورد، به راه راست توفیق یافته است، و هرکس کافر شود حجت بر او اقامه شده، و او بر ایمان آوردن مورد اجبار و اکراه قرار نمی‌گیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّ[البقرة: ۲۵۶]. «هیچ اجباری در دین نیست، به راستی که هدایت از گمراهی مشخص شده است». و در فرموده‌ی خداوند: ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ«پس هرکس که خواست ایمان بیاورد و هرکس که خواست کافر شود». اجازه‌ی هر دو کار صادر نشده است، بلکه این تهدید و وعیدی است برای کسی که بعد از آنکه بیانات کافی دریافت کرد کفر را انتخاب نماید. نیز به این بیانگر آن نیست که جنگ با کافران تعطیل و ترک شود.

سپس خداوند سرانجام هر دو گروه را بیان نموده و فرمود: ﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاما به سبب کفر و فسق و گناه ستمگران برای آنان آتشی را آماده کرده‌ایم که سرا پرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد. یعنی آتش آنان‌را احاطه می‌نماید، به گونه‌ای که هیچ راه گریز و نجاتی نمی‌یابند، و آتش سوزان به آنان می‌رسد.

﴿وَإِن يَسۡتَغِيثُواْو اگر کمک بخواهد با آب طلب کنند تا تشنگی شدیدی را که بآنها دست داده است خاموش کنند، ﴿يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِبا آبی که از شدت داغ بودنش همچون مس گذاخته، و درد ته نشین و آلودۀ روغن است به فریادشان می‌رسند، ﴿يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَ(آب داغی) که چهره‌ها را بریان می‌کند. پس وای به حال شکم و رودها‌ها. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١[الحج: ۲۰-۲۱]. «آنچه در شکم‌هایشان است با پوست (بدن‌شان) گداخته می‌شود، و برای آنان چکش‌هایی آهنین است که با آن زده می‌شوند».

﴿بِئۡسَ ٱلشَّرَابُبدنوشابه ای است که می‌خواهند با آن تشنگی خود را رفع کنند، چرا که عذابشانت را بیشتر و شدیدتر می‌گردان. ﴿وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًاو آتش جهنم بدجایگاهی است. و این مذمت حالت آتش است که آتش بدجایگاهی است برای کسانی که در آن آرام می‌گیرند، البته در آن آرامشی نیست، بلکه سراپا عذاب و سخت است، و لحظه‌ای از آن کاسته نمی‌شود، و آنها همیشه در آن می‌مانند و از هر خوبی ناامید می‌گردند، و خداوند مهربان آنها را داخل عذاب فراموش می‌نماید، همانطور که در دنیا او را فراموش کرده بودند.

سپس گروه دوم را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِقطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، یعنی هم به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر خدا ایمان آورده‌اند و هم کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات را انجام داده‌اند. ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًابی‌گمان ما پاداش کسانی را هدر نمی‌دهیم که کار نیکو کرده‌اند، و نیکوکاری یعنی این‌که هدف بنده از کاری که انجام می‌دهد رضای خداوند باشد و در انجام دادن کار از شریعت خدا پیروی کند. پس چنین عملی را هرکس انجام دهد خداوند آن را ضایع نمی‌کند، و کوچکترین چیزی را از آن هدر نمی‌دهد، بلکه چنین عملی را برای صاحبش محفوظ نگاه می‌دارد، و پاداش وی را به طور کامل و بر حسب عمل و فضیلت و نیکو انجام دادن آن می‌دهد. و خداوند پاداش انها را بیان نموده و می‌فرماید:

آیه‌ی ۳۱:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَيَلۡبَسُونَ ثِيَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّكِ‍ِٔينَ فِيهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا٣١[الکهف: ۳۱]. «آنان کسانی‌اند که بهشت جاویدان از آن ایشان است، بهشتی که در زیر آن جویبارها روان است، در آن جا با دستبندهای زرین آراسته می‌شوند و لباسهای ابریشم سبز و نازک و ضخیم می‌پوشند، در حالی که بر تخت‌ها تکیه زده‌اند، چه پاداش خوبی است و چه آرامگاه زیبایی است!».

کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند، بهشت و باغ‌های پر درختش از آن ایشان است که جویبارهای آن فراوان است و از زیر درختان زیبا و کاخ‌های بلند آن روانند. و زیور آنها در بهشت طلاست، و لباسشان ابریشم سبز نازک و لطیف و ابریشم ضخیم است، و آنان در آن جا بر تخت‌ها و مبلمان‌ها تکیه می‌زنند، و از آن تخت‌هایی است که آراسته شده، و با پارچه‌های زیبا‌تزیین شده‌اند.

و تکیه زدن آنها بر تخت‌ها بر این دلالت می‌نماید که آنها در کمال راحتی و آسایش به سر می‌برند و رنج و خستگی از آنان دور می‌شود، و غلامان برای آوردن آنچه دوست دارند، می‌کوشند، واقامت جاودانه در این بهشت نعمتی است که آنها از آن برخوردارند.

پس این سرای بزرگ ﴿نِعۡمَ ٱلثَّوَابُپاداش بسیار خوبی است برای کسانی که کارهای نیک انجام داده‌اند، ﴿وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗاو آرامگاه خوبی است که در آن اقامت می‌گزینند و از نعمت‌هایی که در آن هست، از هر آنچه که دل‌شان بخواهد و چشم‌ها از دیدن آن لذت ببرند، و از شادی و سرور دائم و لذت‌های پی در پی و نعمت‌های فراوان بهره‌مند می‌شوند و چه منزل و آرامگاهی بهتر از سرایی است که پایین تین ساکنانش در چنان پادشاهی و نعمت و برکتی قرار دارند، که قصرها و باغ‌ها گسترده‌تر از مسافت دو هزار سال است، به گونه‌ای که هیچ نعمتی را بالاتر از آنچه آنان از آن برخوردارند، نمی‌بینند، به همۀ آرزوها و خواسته‌هایشان دست یافته، و بیش از خواسته‌هایشان به آنان بخشیده شده است، به گونه‌ای که حتی آرزوی برخورداری از این نعمات را در خیال خود نیز نمی‌پرورانند.

با وجود این، نعمت‌هایی که از آن برخوردار هستند همیشگی است و همواره به اوصاف و زیبایی آن افزوده می‌شود.

پس، از خداوند مهربان می‌خواهیم ما را به سبب بدی و تقصیر و گناهانی که داریم از خیر و برکتی که نزد اوست محروم نکند.

این آیۀ کریمه و امثال آن دلالت می‌نماید که زیور آلات در بهشت، هم برای مردان است و هم برای زنان. همانطور که در احادیث صحیح آمده است، چون خداوند به طور مطلق فرموده است: ﴿يُحَلَّوۡنَبا زیور آرسته می‌شوند و نیز ابریشم و امثال ان هم برای مردان است و هم برای زنان.

آیه‌ی ۳۴-۳۲:

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلٗا رَّجُلَيۡنِ جَعَلۡنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيۡنِ مِنۡ أَعۡنَٰبٖ وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُمَا زَرۡعٗا٣٢[الکهف: ۳۲]. «و آن دو شخص را برای آنان مثل بزن که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و گرداگرد باغ‌ها را با درختان خرما پوشاندیم، و میان باغ‌ها را کشتزاری قرار دادیم».

﴿كِلۡتَا ٱلۡجَنَّتَيۡنِ ءَاتَتۡ أُكُلَهَا وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَيۡ‍ٔٗاۚ وَفَجَّرۡنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرٗا٣٣[الکهف: ۳۳]. «هر دو باغ، میوه‌هایش را (به موقع) می‌داد، و چیزی از صاحبش فروگذار نمی‌کرد و ما در میان آنها جویباری روان ساخته بودیم».

﴿وَكَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ يُحَاوِرُهُۥٓ أَنَا۠ أَكۡثَرُ مِنكَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا٣٤[الکهف: ۳۴]. «و او میوه‌های (فراوانی) داشت، پس به دوست خود در حالی که با وی گفتگو می‌کرد، گفت: من از تو ثروتمندتر و از لحاظ نفرات از تو نیرومندترم».

خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید که برای مردم مثل این دو مرد را بیان کند، یکی سپاسگزار نعمت‌های خدا بود، و دیگری کفران نعمت می‌کرد. نیز گفته‌ها و کا رهایی را که هر یک از انجام می‌دادند برای مردم بیان کرده، و عذابی را که در دنیا و آخرت بدان گفتار می‌شوند بازگو نماید. و پاداش آن یکی را نیز که نیکوکار بود برای مردم بازگوی، تا از حالت آن دو نفر درس عبرت بگیرند. شناختن اسم این دو نفر و این‌که در چه زمانی بوده‌اند و در چه جایی می‌زیسته‌اند فایده‌ای برای ما ندارد. بلکه هدف، از کلیات داستان این دو مرد به دست می‌آید، و چنانچه درصدد بررسی اموری غیر از این اسم باشیم، خود را به تکلف انداخته‌ایم. یکی از این دو نفر که شکر نعمت‌های خدا را به جای نمی‌آورد خداوند به او دو باغ زیبای انگور داده بود ﴿وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖو گرداگرد باغ‌هایش را با درختان خرما احاطه کرده بودیم. یعنی در این باغها هر نوع میوه‌ای وجود داشت، به ویژه بهترین رختان، یعنی درخت انگور و خرما در آن وجود داشت، درختان انگور در وسط باغها بود، و در ختان خرما در گرداگرد باغ قرار داشت و این چشم انداز زیبایی به باغ داده، و به زیبایی آن افزوده بود. و درختان انگور و درختان خرما در معرض تابش خورشید وباد بوند، و این امر در رسیدن میوه‌ها اثر به سزایی دارد، و با وجود این، میان درختان کشتزاری قرار داده بودیم، و چیزی کم نداشتند جز این‌که بگویند: میوه‌های این دو باغ چگونه است؟ و آیا آبی که این باغ‌ها را کفایت نماید وجود دارد؟

خداوند متعال خبر می‌دهد که هر یک از آن دو باغ میوه و ثمر خود را دو برابر به بار می‌آورد ﴿وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَيۡ‍ٔٗاو از میوه و ثمر آن باغها چیزی کم نبود. با وجود این جویبارهای بزرگ در کناره‌های باغ‌ها روان بود.

﴿وَكَانَ لَهُۥ ثَمَرٞو آن شخص دارای فراورده‌های فراوانی بود. یعنی هر دو باغش به طور کامل میوه داده، و کوچکترین آفت و کمبودی به آنها نرسیده بود، پس این نهایت زیبایی دنیای کشاورزی است. بنابر این آن مرد مغرور شد و به خود بالید و فخر فروشی کرد و آخرت خود را فراموش نمود.

صاحب آن دو باغ مغرورانه و با فخر فروشی در حالی که با دوست مومن خود گفتگو می‌کرد، گفت: ﴿أَنَا۠ أَكۡثَرُ مِنكَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗامن از تو ثروتمندتر هستم و از لحاظ نفرات از تو نیرومندترم. او به فراوان بود مال و قدرت بردگان و خدمتگزاران و خویشاوندانش افتخار کرد و این ناشی از جهالت او بود و گرنه چگونه می‌توان به چیزی افتخار نمود که از وجود انسان خارج است و هیچ فضیلت ذاتی ندارد و از هر صفت معنوی تهی است؟ و این به مانند آن است که کودکی به آرزوها و خیالات خود که حقیقتی ندارند، ببالد و افتخار نماید.

آیه‌ی ۳۶-۳۵:

﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا٣٥[الکهف: ۳۵]. «و در حالی که بر خویشتن ستمگر بود به باغش درآمد و گفت: گمان نمی‌کنم که این (باغ) هیچگاه نابود شود».

﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦[الکهف: ۳۶]. «و گمان نمی‌کنم که قیامت برپا شود. و اگر (هم) به‌سوی پروردگارم برگردانده شوم، بی‌گمان سرانجام بهتر و جایگاه خوبتری خواهم یافت».

سپس او به فخر فروشی بر دوست خود بسنده نکرد و بر اساس جهالت و گمان خود حکم نمود، و وقتی که وارد باغش شد، گفت: ﴿مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗاگمان نمی‌کنم که هرگز این باغ‌ها نابود شده و از بین بروند. پس او به این دنیا مطمئن و راضی شد و رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار کرد، و گفت: ﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦و گمان نمی‌کنم که قیامت بر پا شود. و اگر به فرض این‌که قیامتی بر پا شده و من به‌سوی پروردگارم برگردانده شوم، مسلماً سرانجام بهتری خواهم یافت. یعنی چیزی بهتر از این دو باغ را به من خواهد داد. و این از دو حالی خالی نیست، یا این‌که او حقیقت را می‌دانست و این سخنش را در قالب تمسخر می‌گفت، پس این سخن کفری است که بر کفر او می‌افزاید. و یا حقیقتاً چنین گمان می‌کرد، د راین صورت او نادانترین فرد به شمار رفته و بی‌عقل‌ترین مردم است، زیرا اگر کسی در دنیا صاحب ثروت و دارایی باشد، آیا در آخرت هم به او ثروت و دارایی داده می‌شود؟ آری غالباً خداوند بهرۀ دوستان و برگزیدگانش را در دنیا کم می‌دهد، و دنیا را بر دشمنان خود می‌گستراند، اما در آخرت بهره‌ای ندارند. و ظاهراً چنین به نظر می‌رسد که صاحب باغ واقعیت امری را می‌دانسته، اما این سخن را از روی غرور و تمسخر می‌گفته است، به دلیل این‌که خداوند فرموده است: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِو در حالی که بر خویشتن ستمگر بود وارد باغش شد، پس اثبات این‌که ستمگرانه وارد باغش شده و چنین سخنانی را گفته است بر سرکشی و عناد او دلالت می‌کند.

آیه‌ی ۴۱-۳۷:

﴿قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ يُحَاوِرُهُۥٓ أَكَفَرۡتَ بِٱلَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰكَ رَجُلٗا٣٧[الکهف: ۳۷]. «دوستش در حالی که با او گفتگو می‌کرد به وی گفت: آیا منکر کسی شده‌ای که تو را از خاک و سپس از نطفه‌ای آفریده و بعداً تو را مرد کاملی کرده است».

﴿لَّٰكِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا٣٨[الکهف: ۳۸]. «ولی من (می‌گویم) او (خدا) پروردگار من است و کسی را با پروردگارم شریک نمی‌سازد».

﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَكَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنكَ مَالٗا وَوَلَدٗا٣٩[الکهف: ۳۹]. «چرا وقتی که وارد باغت شدی، نگفتی: «ماشاءالله» هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیۀ خدا نیست، اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌بینی».

﴿فَعَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يُؤۡتِيَنِ خَيۡرٗا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرۡسِلَ عَلَيۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَتُصۡبِحَ صَعِيدٗا زَلَقًا٤٠[الکهف: ۴۰]. «امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد و بر آن عذابی از آسمان بفرستد و (این باغ) به سرزمین لخت همواری تبدیل شود».

﴿أَوۡ يُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا فَلَن تَسۡتَطِيعَ لَهُۥ طَلَبٗا٤١[الکهف: ۴۱]. «یا این‌که آب این باغ فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازجویی».

دوست مومنش او را نصیحت کرد و آفرینش نخستینش را به او تذکر داد و گفت: آیا منکر کسی می‌شوی که تو را از خاک و سپس از نطفه‌ای افریده، و آنگاه تو را مرد کاملی گردنده است؟ پس اوست که تو را پدید آورده و به تو زندگی و عمر بخشیده، و نعمت‌هایش را پی در پی به تو ارزانی داشته و از حالتی به حالتی دیگر درآورده تا این‌که تو را کامل نموده و همۀ اعضا و جوارح حسی و عقلی تو را کامل گردانده، و نعمت‌های دنیا را برایت میسر و فراهم نموده است. تو دنیا را با قدرت و توان خود به دست نیاورده‌ای، بلکه به فضل خداوند از نعمت‌ها برخوردار گشته‌ای، پس چگونه به خداوندی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفریده سپس تو را مرد کاملی گردانده است، کفر می‌ورزی، و کفران نعمت کرده و گمان می‌بری که تو را پس از مرگ زنده نمی‌کند، و اگر زنده کند بهتر از باغت به تو می‌دهد! پس سزاوار نیست که چنین بگویی.

بنابراین وقتی که دوست مومنش دید که او بر کفر و طغیانش اصرار می‌ورزند، او نیز از وضعیت خودش خبر داد و شکر پروردگارش را به جای آورد و اعلام کرد که به هنگام قار گرفتن در مسیر شبهات نیز همواره بر دین خود باقی می‌ماند، و گفت: ﴿لَّٰكِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا٣٨ولی من می‌گویم: خداوند، پروردگارم است، و کسی را با پروردگارم شریک نمی‌سازد. پس به ربوبیت پروردگار و یگانگی او و التزام به طاعت و عبادتش، و این‌که هیچ یک از مخلوقاتش را شریک خدا نمی‌سازد، اقرار نمود.

سپس خبر داد که گرچه از نظر مال و فرزند از دیگران کمتر هستم اما خداوند نعمت ایمان و اسلام را به من ارزانی نموده و به درستی که این نعمت، نعمت حقیقی است، و او را گوش زد کرد که غیر از ایمان و اسلام دیگر دارایی‌ها در معرض نابودی قرار گرفته و باعث عذاب الهی می‌شوند، پس گفت : ﴿تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنكَ مَالٗا وَوَلَدٗاگرچه به وسیلۀ کثرت مال و فرزندت بر من افتخار می‌کنی و من را از لحاظ مال و فرزند از خودت کمتر می‌بینی، اما بدان که آنچه نزد خداوند است بهتر و ماندگارتر است، و خیر و برکتی که از ناحیۀ خداوند به آن امیدوارم از تمام دنیای که مردمان در آن به رقابت می‌پردازند برایم بهتر است.

﴿فَعَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يُؤۡتِيَنِ خَيۡرٗا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرۡسِلَ عَلَيۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِو امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد و بر باغ تو که به خاطر آن سرکشی نموده‌ای عذابی در قالب بارانی سیل آسا و سایر آفات بفرستد، ﴿فَتُصۡبِحَ صَعِيدٗا زَلَقًاو این باغ به وسیلۀ آن عذاب به سطحی لغزنده که درختان آن از بیخ درآمده و میوه‌هایش تلف شده و کشتزارش فرو رفته و از بین رفته است، تبدیل شود.

﴿أَوۡ يُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗایا این‌که آب این باغ که شکوفایی و فراورده‌هایش به وسیلۀ این آب به دست آمده است به اعماق زمین فرو رود، ﴿فَلَن تَسۡتَطِيعَ لَهُۥ طَلَبٗاو دیگر هرگز نتوانی به آن دسترسی پیدا کرده و با کلنگ و دیگر وسیله‌ها آن را بیرون آوری. و علت این‌که مرد مومن برای نابودی باغ او دعا کرد، این بود که او به خاطر پروردگارش خشمگین شده بود، زیرا باغ، دوستش را مغرور و سرکش نموده، و به آن دل بسته بود. (بنابراین مؤمن برای نابودی آن دعا کرد) تا شاید دوستش برگردد و به عقل بیاید و در کارش تجدید نظر کند.

آیه‌ی ۴۴-۴۲:

﴿وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصۡبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُشۡرِكۡ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا٤٢[الکهف: ۴۲]. «و میوه‌هایش را (آفت آسمانی) فرا گرفت، پس برای هزینه‌هایی که صرف آن کرده بود دست تحسّر و تأسف به هم مالید، درحالیکه باغ بر داربست‌ها و چوب بندها فرو ریخته بود، و می‌گفت: ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمی‌کردم!».

﴿وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ فِئَةٞ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا٤٣[الکهف: ۴۳]. «و گروهی را جز خدا نداشت که او را یاری دهند، و خودش هم توانایی دفع بلا را نداشت».

﴿هُنَالِكَ ٱلۡوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَيۡرٞ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ عُقۡبٗا٤٤[الکهف: ۴۴]. «در آن مقام (و در آن حال معلوم شد که) یاری و کمک از آن معبود راستین است. او بهترین پاداش را دارد و در جزا دادن بهترین است».

خداوند دعای مومن را پذیرفت، ﴿وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِو عذاب الهی محصولات و میوه‌های باغ را فرا گرفت و هیچ چیزی از آن باقی نماند، و درختان و میوه‌ها و کشتزارهای باغ تلف شد، و صاحب آن سخت پشیمان و به شدت متأسف گردید. ﴿فَأَصۡبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِيهَابه گونه‌ای که صاحب باغ بر هزینه‌هایی که صرف آن کرده بود دست تسحر به هم مالید، چرا که باغ نابود و ویران شد. صاحب باغ نیز از این‌که برای خدا شریک قرار داده بود و همچنین از شرارت و بدکاری خود پشیمان شد. بنابر این گفت: ﴿يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُشۡرِكۡ بِرَبِّيٓ أَحَدٗاای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمی‌کردم.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ فِئَةٞ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا٤٣وقتی که عذاب خداوند بر باغ او فرود آمد آنچه که بدان افتخار می‌کرد برایش کا ری نکرد، چرا که می‌گفت: ﴿أَنَا۠ أَكۡثَرُ مِنكَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا[الکهف: ۳۴]. «من از تو ثروتمندتر و از لحاظ نفرات نیرومندترم»، پس مال و نفرات او در زمانی که به شدت به آنها نیاز داشت، نتوانست چیزی از عذاب الهی را از او دور نماید، و خودش نیز نتوانست خویشتن را کمک، و بلا را دفع کند. و چگونه می‌تواند عذاب و بلا را از خود دفع نماید؟ و چگونه می‌تواند بر تقدیر و قضای الهی چیره شود؟ تقدیری که اگر تمام اهل آسمان و زمین جمع شوند تا کوچکترین چیزی از آن را دور نمایند نخواهند توانست. و بعید نیست که خداوند صاحب باغ را به لطف و عنایت خود دریافته باشد، به گونه‌ای که به‌سوی خدا بازگشته و به عقل آمده و از طغیان و سرکشی‌اش دست کشیده باشد، زیرا از این‌که باری خدا شریک قرار داده بود اظهار ندامت کرد، و خداوند چیزی که باعث غرور و سرکشی‌اش شده بود از دستش گرفت، و او را در دنیا مجازات کرد. و هرگاه خداوند نسبت به بنده‌ای ارادۀ خیر داشته باشد وی را در دنیا عذاب می‌دهد. وفضل و کرم الهی در خیالات و عقل‌ها نمی‌گنجد و جز ستمگر نادان کسی آن را انکار نمی‌کند.

﴿هُنَالِكَ ٱلۡوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَيۡرٞ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ عُقۡبٗا٤٤در این وضعیت که خداوند کسانی را عقوبت کرد که دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند، و کسانی را که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده و شکر خدا را به جای آورده و دیگران را به ایمان و عمل صالح دعوت کرده‌اند، مورد بزرگرداشت قرار داد، روشن گردید که یاری و کمک فقط از آن معبود راستین است. پس هرکس مؤمن و پرهیزگار باشد، خداوند سرپرست اوست و او را با انواع خوبی‌ها مورد تکریم قرار داده و بدی‌ها و بلاها را از او دور می‌نماید. و هرکس به او ایمان نیاورد و وی را دوست نداشته باشد دین و دنیایش را از دست داده است. پس پاداش خداوند در دنیا و آخرت بهترین پاداش است. و این داستان بزرگ درس عبرتی است برای کسی که خداوند نعمت‌های دنیوی را به او داده، اما این نعمت‌ها وی را از خداوند و از روز قیامت غافل و مغرور کرده و از فرمان خدا سرپیچی می‌نماید. او باید بداند که سرانجام این نعمت‌ها از بین می‌رند و نابود می‌شوند و او اگرچه مدت اندکی از آن بهره‌مند شود اما مدتی طولانی از آن محروم خواهد بود. این داستان به ما می‌آموزد که هرگاه چیزی از مال یا فرزند مورد پسند واقع شد و باعث اعجاب آدمی گردید، باید آن‌را از خداوند بداند، و این نعمت‌ها را به کسی نسبت دهد که به وی ارزانی نموده است. و باید بگوید: «ماشاءالله لا قوه الا بالله» این چیزی است که خدا خواسته است، هیچ قدرت و قوتی جز از ناحیۀ خدا نیست.

تا اینگونه شکر نعمت خدای را به جای آورده باشد، و همواره نعمت‌هایش تداوم یابد. زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَكَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ[الکهف: ۳۹]. «چرا وقتی که وارد باغ شدی، نگفتی: «ماشاء الله، هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیه خدا نیست».

نیز این داستان ما را راهنمایی می‌کند که اگر کسی فاقد لذت و شهوت‌های دنیا بود باید با به یاد آوردن خوبیهایی که نزد خداوند است خوشتن را دلداری بدهد، زیرا فرموده است: ﴿. . . إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنكَ مَالٗا وَوَلَدٗا٣٩ فَعَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يُؤۡتِيَنِ خَيۡرٗا مِّن جَنَّتِكَ. . . [الکهف: ۳۹-۴۰]. «هر چند که از نظر مال و فرزند از شما کمترم اما امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت را به من بدهد».

و این داستان به ما می‌آموزد که مال و فرزند چنانچه انسان را در مسیر طاعت و عبادت خدا کمک نکنند هیچ خیر و فایده‌ای ندارند، همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا[سبأ: ۳۷]. «و اموال و فرزندانتان شما را به ما نزدیک نمی‌کنند مگر کسی که ایمان آورده باشد و کار شایسته بکند». در این واقعه به این مطلب نیز اشاره شده است که دعا کردن برای از بین رفتن مال کسی که سبب سرکشی و کفر و بدبختی اشت شده، درست است، به ویژه اگر او به سبب آن مال خودش را از مومنان بهتر و برتر بداند و بر آنها فخر فروشی نماید. مطلب دیگر این‌که دوستی و یاوری خداوند، و عدم کمک و یاوری او در آن روز مشخص می‌شود که روز سزا و جزا است و نیکوکاران پااش خود را می‌یابند. پس فرمود: ﴿هُنَالِكَ ٱلۡوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَيۡرٞ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ عُقۡبٗا٤٤در آن مقام و در آن حال معلوم شد که یاری و کمک از آن معبود راستین است، او بهترین پاداش و بهترین سرانجم را فراهم می‌سازد.

آیه‌ی ۴۶-۴۵:

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا٤٥[الکهف: ۴۵]. «و برای آنان بیان کن که مثال زندگی دنیا همچون آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاهان زمین به وسیلۀ آن در می‌آمیزند، سپس خشک شده و بادها آن را پراکنده می‌سازند، و خداوند بر هر چیزی تواناست».

﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا٤٦[الکهف: ۴۶]. «مال و فرزند زینت زندگی دنیایند. اما اعمال شایسته‌ای که پاداش و نتیجۀ آنها باقی و ماندگار است بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگارت دارد، و بهترین امید و آرزوست».

خداوند متعال پیامبرش، و کسانی را که وارث او قرار می‌گیرند مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید: مثال زندگی دنیا را برای مردم بیان کن تا به طور شایسته به آن فکر کنند و در آن بیاندیشند و ظاهر و باطن آن را بشناسند، و آنگاه دنیا وجهان آخرت را با هم مقایسه کنند، و هر کدام را که شایسته‌تر می‌بینند ترجیح می‌دهند.

به آنان بگو که مثال زندگی این دنیا مانند بارانی است که بر زمینی فرود می‌آید و گیاهان به وسیله آن رشد کرده و در می‌آمیزند، و از هر نوع گیاهی جفتی می‌روید، و در این حال که شکوفایی و زیبایی زمین بینندگان را شاد می‌کند و به سرور آنان می‌افزاید و چشم‌های افراد غافل از خیره می‌نماید، ناگهان خشک و پرپر شده و بادها آن را پراکنده می‌سازد و تمامی آن گیاهان سر سبز و گلهای شکوفا و منظرۀ زیبا از بین رفته و زمین به خاک خالی تبدیل می‌شود، به گونه‌ای که دیگر توجه کسی را جلب نمی‌کنند و کسی به آن نمی‌نگرد.

مثال دنیا نیز این چنین است، زیرا کسی که به آفت آن گرفتار شود، از جوانی خود دچار خودپسندی شده، و در جمع آوری ثروت و سامان از هم سن و سال‌هایش پیشی گرفته، و پول فراوانی را به دست آورده، و شادمان و خندان از شهد شیرین دنیا چشیده و در همۀ اوقات در شهوت‌ها غوطه ور شده، و گمان می‌برد که همواره در این ناز و نعمت خواهد بود اما ناگهان مرگ به سراغش می‌آید، و یا این‌که تمام دارایی و ثروتش تلف شده و از بین می‌رود. پس شادی‌اش را از دست می‌دهد و لذت و سرورش از بین می‌رود و قلبش مالامال از درد و هراس و وحشت می‌گردد، و از جوانی و نیورمندی و مال و ثروتش جدا می‌شود و تک و تنها با اعمال شایسته یا ناشایسته‌اش باقی می‌ماند.

اینجاست که ستمگر انگشت حسرت به دندان می‌گیرد و هنگامی که حقیقت آنچه را که در آن هست، دریافت، آرزو می‌کند که به دنیا باز گردد، اما نه برای این‌که شهوت و لذت‌هایش را تکمیل می‌کند، بلکه تا کاستی‌هایش را با توبه و اعمال صالح جبران نماید.

بنابر این فرد عاقل این حالت را بر خود عرضه کرده و می‌گوید: «چنان فرض ن که تو مرده‌ای، و حتماً روزی خواهی مرد، پس کدام یک از این دو حالت را بر می‌گزینی، فریب خوردن به زیبایی‌های دنیا و همچون حیوانات از آن بهره‌مند شدن، یا تلاش کردن برای دنیای که لذت‌ها و سآیه‌اش دلپذیرتر و گوارا و دایمی است، و هر آنچه که دل بخواهد و چشم از دیدن آن لذت ببرد در آن وجود دارد؟».

با این محاسبه و مقایسه می‌توان خسران و خذلان، سود و زیان و میزان موفقیت افراد را تعیین کرد.

بنابراین خداوند متعال خبر داد که دارایی و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند. یعنی جز این چیزی بیش نیستند و آنچه که برای انسان باقی می‌ماند و به او فایده می‌دهد و وی را شاد می‌نماید کارهای شایسته‌ای است که ثمره و ثواب آنها باقی و ماندگار است، و این تمام طاعتهای واجب و مستحب از قبیل حقوق خدا و حقوق بندگان خدا را شامل می‌شود، مانند نماز و زکات، حج، عمره و «سبحان الله»، «الحمدلله»، «لا اله الاالله»، «الله اکبر» گفتن قرآن خواندن، طلب علم مفید، امر به معروف و نهی از منکر، صلۀ رحمف نیکی با پدر و مادر، ادای حقوق همسران و بردگان و حیوانات و. . . همۀ این‌ها باقیات صالحات‌اند، پس این‌ها در پیشگاه خداوند پاداش بهتری دارند و می‌توان بدان چشم امید و آرزو دوخت و پاداش آن برای همیشه باقی می‌ماند و دو چندان می‌شود. پس شایسته است که رقابت کنندگان در این موارد به رقابت بپردازند، و در انجام آن از کیدگیر سبقت بگیرند، و در به دست آوردن آن بکوشند. و بنگر که چگونه زمانی که خداوند مثال دنیا و نابودی آن را بیان کرد، فرمود: هر آنچه که در دنیا است به دو دسته تقسیم می‌شود: دسته‌ای که مآیه‌ی زینت آن است و اندک زمانی از آن است،اده می‌شود، سپس بدون این‌که به صاحبش فایده‌ای برساند بلکه ممکن است به وی ضرر نیز برساند، از بین می‌رود. و این همان دارایی و فرزندان می‌باشند. و دسته‌ای دیگر برای صاحبش باقی می‌ماند و همواره به او سود می‌رساند و اینهان باقیات صالحات است.

آیه‌ی ۴۹-۴۷:

﴿وَيَوۡمَ نُسَيِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا٤٧[الکهف: ۴۷]. «و به یادآور روزی که کوه‌ها را به حرکت درمی‌آوریم، و زمین را نمایان می‌بینی و همۀ آنان را گرد می‌آوریم، و کسی از ایشان را فرو نمی‌گذاریم».

﴿وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّكَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا كَمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَكُم مَّوۡعِدٗا٤٨[الکهف: ۴۸]. «و (مردم) به صف بر پروردگارت عرضه می‌شوند، به راستی همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم به نزد ما آمدید، بلکه (شما) ادعا می‌کردید که هرگز موعدی برای شما قرار نمی‌دهیم».

﴿وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُشۡفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا٤٩[الکهف: ۴۹]. «و کتاب (= نامۀ اعمال) نهاده می‌شود، و مجرمان را می‌بینی که از دیدن آنچه در آن است ترسان و لرزان را رها می‌شوند، و می‌گویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده و همه را برشمرده است؟. و آنچه را که کرده‌اند حاضر و آماده می‌بینید و پروردگارت به هیچ‌کس ستم نمی‌کند».

خداوند متعال از حالت روز قیامت و از وحشت و اضطراب و سختی‌های پریشان کنندۀ آن خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ نُسَيِّرُ ٱلۡجِبَالَو روزی که کوهها را از جایشان بر کنده و به توده‌های ریگ تبدیل می‌نمایم. سپس کوهها را چون پشم حلاجی شده می‌گردانم. پس کوهها از بین رفته و متلاشی می‌شوند و به صورت گرد و غبار پراکنده در می‌آیند. و زمین نمایان می‌شود و به میدانی صاف و هموار تبدیل می‌گردد که هیچ کژی و فراز نشیبی در آن نیست. و خداوند همۀ خلق را بر آن زمین گرد می‌آورد و هیچ یک از آنان را فرو نمی‌گذارد، بلکه پیشینیان و پسینیان را از شکم و لایۀ بیابان‌ها و اعماق دریاها بیرون می‌آورد، و بعد از این‌که متفرق و پراکنده بودند و آنها را جمع می‌کند، و پس از اینک خشکیده و از هم پاشیده بودند آنها را از نو می‌آفریند. پس به صف بر او عرضه می‌شوند تا با اعمال‌شان بنگرد و در مورد آنان با حکم عادلانۀ خود که هیچ ظلم و ستمی در آن نیست قضاوت نماید. و به آنها بگوید: ﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا كَمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢهمانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم، پیش ما برگشته‌اید. یعنی بدون مال و بدون خانواده، و بدون طایفه و قبیله پیش خداوند حاضر می‌شوند و چیزی جز اعمالی که انجام داده و کارهای خوب و بدی که کرده‌اند همراه ندارند.

همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ كَمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَتَرَكۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰكُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِكُمۡۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمۡ شُفَعَآءَكُمُ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِيكُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْۚ[الأنعام: ۹۴]. «و به راستی که تک و تنها پیش ما آمده‌اید، همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم، و ناز و نعمتی را که به شما دادیم پشت سر خود رها کرده، و شفاعت کنندگانی که آنها را شریک خدا می‌انگاشتید به همراه شما نمی‌بینیم». در اینجا خداوند خطاب به کسانی که منکر روز قیامت هستند، آنگاه که آن را با چشمان خود مشاهده کردند، می‌فرماید: ﴿بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَكُم مَّوۡعِدٗابلکه شما ادعا کردید که هرگز موعدی برای شما قرار نمی‌دهیم. یعنی شما جزای اعمال و وعده و وعید الهی را انکار کردید، و اکنون آن را با چشمان خود دیده، و می‌چشید. پس در این هنگام نامۀ اعمالی که فرشتگان، نیکو آن را نوشته‌اند آماده شده، و از وحشت آن دلها از جای کنده بر می‌شود. و بر غمها افزوده‌ی گردد و نزدیک است که صخره‌ها از شدت آن وضعیت ذوب شوند. و گناهکاران را با دیدن نامۀ اعمال، هراسان و لرزان می‌شوند، و چون می‌بینند که علیه آنها نوشته شده و تمام گفتارها و کردارهایشان ثبت است، می‌گویند: ﴿يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده و همه را بر شمرده است؟.

هیچ گناه کوچک و بزرگی نیست مگر این‌که در نامۀ اعمال آنان نوشته شده، و در آن محفوظ است. و هیچ عملی که در پنهان و آشکار و یا در شب و روز انجام شده باشد فراموش نشه است. ﴿وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗاو آنچه را که کرده‌اند حاضر و آماده می‌بینید و نمی‌توانند آن را انکار نمایند، و پروردگارت بر هیچ‌کس ستم نمی‌کند. پس در این هنگام بر کارهایشان محاکمه می‌شوند، و به آن اقرار می‌کنند و خوار گشته و عذاب بر آنان واقع می‌گردد. ﴿ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِيدِ١٨٢[آل عمران: ۱۸۲ و الأنفال: ۵۱]. «این به خاطر چیزهایی است که از پیش فرستاده اید، و خداوند بر بندگان ستم نمی‌کند، بلکه همواره در دایرۀ عدل و فضل الهی به سر می‌برند».

آیه ۵۰:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ كَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗا٥٠[الکهف: ۵۰]. «و به یاد آور آنگاه که ما به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس آنان همگی سجده کردند، مگر ابلیس که از جن بوده و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. آیا به غیر از من او و فرزندانش را سرپرست و مددکار خود می‌گیرید، حال آنکه ایشان دشمنان شما هستند؟ ستمگران چه عوض بدی دارند!».

خداوند از دشمنی ابلیس با آدم و فرزندانش خبر داده و می‌فرماید، خداوند فرشتگان را فرمان داد تا برای احترام و بزرگرداشت آدم و به منظور امتثال فرمان الهی، برای وی سجده کنند. فرشتگان جملگی دستور خداوند را اطاعت کردند. ﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ كَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمگر ابلیس که از جن‌ها بوده و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا[الإسراء: ۶۱]. «آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریده‌ای؟». او گفت: ﴿أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ[الأعراف: ۱۲ و ص:۷۶]. «من از آدم بهترم». پس با این کارش دشمنی او با خدا و با پدرتان آدم و با شما مشخص گردید، ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّيَّتَهُۥٓ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِي وَهُمۡ لَكُمۡ عَدُوُّۢپس چگونه شیطان و فرزندانش را به دوستی و مددکاری خود می‌گیرید حال آنکه انان دشمنان شما هستند؟ ﴿بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِينَ بَدَلٗابد چیزی است آنچه که از ولایت شیطانی برای خود برگزیدند، شیطانی که آنان را جز به فساد و فحشا دستور نمی‌دهد. (آری! بد چیزی است این ولایت که آنرا ترجیح دادند) بر ولایت خداوند مهربان که تمامی سعادت و رستگاری و سرور در ولایت و سرپرستی اوست.

این آیه انسان را تشویق می‌نماید که شیطان را دشمن خود بگرد، و فریب او را نخورد. نیز سببی را که باعث می‌شود انسان، شیطان را به دوستی بگیرد بیان نمود و می‌فرماید: این کار را جز ستمگر انجام نمی‌دهد. و چه ظلم و ستمی بالاتر از این است که کسی دشمن حقیقی‌اش را به دوستی بگیرد و از دوستی خداوند یاور و کارساز چشم پوشی نماید؟

خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِ[البقرة: ۲۵۷]. «خداوند یاور و مددکار مومنان است، آنان را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون می‌آورد. و دوست و یاور کافران (انسان‌های) طاغوت (صفت‌اند) که آنها را روشنایی به‌سوی تاریکی بیرون می‌آورند».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ[الأعراف: ۳۰]. «آنان شیطان‌ها را به جای خداوند به دوستی و مددکاری گرفتند».

آیه‌ی ۵۲-۵۱:

﴿مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّينَ عَضُدٗا٥١[الکهف: ۵۱]. «آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها وز مین و نه در آفرینش خودشان به شاهد نگرفته، و گمراهان را دستیار و مددکار خود نساخته‌ایم».

﴿وَيَوۡمَ يَقُولُ نَادُواْ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُم مَّوۡبِقٗا٥٢[الکهف: ۵۲]. «و (یاد کن) روزی را که خداوند می‌فرماید: شریک‌هایی را که برای من گمان می‌بردید صدا بزنید و آنان شریک‌ها را صدا می‌زنند، و آنها به ندای ایشان پاسخ نمی‌دهند، و میان‌شان مهلکه‌ای قرار می‌دهیم که آنان را از یکدیگر جدا می‌نماید».

خداوند متعال می‌فرماید شیطان و گمراهان را به هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین و به هنگام آفرینش خودشان حاضر نکرده‌ام. یعنی نه آنها را بر افرینش مخلوقات گواه گرفته و نه در این خصوص با آنها مشورت کرده‌ام، پس چگونه آنها می‌توانند آفرینندۀ چیزی باشند؟ بلکه تنها خداوند است که می‌آفریند و به تدبیر امور می‌پردازد. حکمت و تقدیر تنها از آن اوست، و او آفریندۀ همه چیز است، و طبق حکمت خود در آن تصرف می‌نماید. پس چگونه شیاطین شریک او قرار داده شده، و همانند خداوند مورد محبت قرار می‌گیرند و از آنها اطاعت می‌شود؟ حال آنکه شیطان‌ها چیزی نیافریده و شاهد هیچ آفرینشی نبوده و خداوند را کمک نکرده اند؟ بنابر این فرمود: ﴿وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّينَ عَضُدٗاو گمراهان را معاون و یاور خود نساخته‌ایم. که در کاری از کارها با من همکاری داشته باشند. یعنی چنین چیزی شایسته و سزاوار خداوند نمی‌باشد که به آنها بهره‌ای از تدبیر امور بدهد، چون آنها در گمراه کردن مردم و دشمنی با پروردگارشان تلاش می‌کنند، پس سزاوار است که آنها را به کلی طرد نماید.

پس از آنکه خداوند از حالت فردی خبر داد که در دنیا به خدا شرک ورزیده است و این عمل را باطل گرداند و به جالت و بی‌خردی صاحب آن حکم نمود، از حال مشرکان در روز قیامت، و آنچه را که شریک خدا نموده‌اند، خبر داد، آنگاه که خداوند به آنها می‌فرماید: ﴿نَادُواْ شُرَكَآءِيَآنهایی که به گمان فاسد خود انباز و شریک من می‌کردید صدا بزنید، چرا که در حقیقت خداوند هیچ شریکی در اسمان و زمین ندارد. آنها را صدا بزنید، تا به شما فایده‌ای برسانند و شما را از سختی‌ها برهانند. ﴿فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡپس آنها را صدا می‌زنند، اما ندایشان را پاسخ نمی‌دهند، چون فرمانروایی و حکمرانی در آن روز فقط از آن خداوند است، و هیچ‌کس به اندازۀ ذره‌ای نمی‌تواند برای خود و دیگران نفعی بیاورد.

﴿وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُم مَّوۡبِقٗاو میان مشرکان و آنچه انباز خدا کرده بودند مهلکه‌ای قرار می‌دهیم که آنها را از هم جدا نموده، و از یکدیگر دور می‌کند و در این هنگام دشمنی شرکا با کسانی که آنها را انباز و همتای خدا قرار داده و به پروردگارشان کفر ورزیده بودند مشخص می‌شود و از یکدیگر بیزاری می‌جویند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦[الأحقاف: ۶]. «و هنگامی که مردم حشر شوند، کسانی که شریک خدا قرار داده شده بودند دشمنان آنها (= مشرکان) خواهند شد، و عبادت آنها را انکار می‌کنند».

آیه‌ی ۵۳:

﴿وَرَءَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٱلنَّارَ فَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمۡ يَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا٥٣[الکهف: ۵۳]. «و گناه‌کاران آتش دوزخ را می‌بینند و می‌دانند که ایشان بدان می‌افتند اما جایی را نمی‌یابند که بدان رو کنند».

وقتی که روز قیامت و زمان حساب و کتاب فرا می‌رسد، و مردم بر حسب اعمالی که انجام داده‌اند به گروه‌هایی تقسیم می‌شوند، و گناهکاران به عذاب گرفتار می‌آیند، مجرمان جهنم را می‌بینند و قبل از این‌که وارد آن بشوند به شدت پریشان و مضطرب می‌گردند، چون می‌دانند که به آن در می‌افتند. و مفسرین گفته‌اند: «ظن» در اینجا به معنی یقین است. پس آنها یقین می‌کنند که به جهنم می‌روند، ﴿وَلَمۡ يَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗاو راه گریز نمی‌یابند که بدان رو کنند، و هیچ‌کس جز با اجارۀ خدا نمی‌تواند برای آنها سفارش و شفاعت نماید. به راستی که دلها از خوف و وحشت چنین جایگاهی به لرزه می‌افتد.

آیه‌ی ۵۴:

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٖۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗا٥٤[الکهف: ۵۴]. «و به راستی که در این قرآن برای مردمان هرگونه مثلی را به شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم، وانسان بیش از هر چیز و (هرکس) مجادله‌گر است».

خداوند متعال از عظمت و شکوه قرآن و فراگیری آن خبر داده و بیان می‌نماید که در قرآن هرگونه مثلی را به شیسوه‌های گوناگون بیان داشته است. یعنی هر راهی که انسان را به دانش‌های مفید و سعادت جاودانگی می‌رساند، و هر راهی که انسان را از بدی و هلاکت مصون می‌دارد، در آن بیان کرده است. و در قرآن مثالهای حلال و حرام، و سزای اعمال، و تشویق و بیم دادن، و اخبار راستینی که به دلها باور و آرامش و نور می‌بخشد بیان کرده است. و این ایجاب می‌کند که انسان در برابر قرآن تسلیم شود و از آن اطاعت نماید، و با قرآن در هیچ چیزی به ستیز برنخیزد. با وجود این بسیاری از مردم بعد از این‌که حق برای‌شان روشن شد دربارۀ آن به مجادله می‌پردازند و در باطل فرو می‌روند تا حق را در هم بکشنند. بنابر این فرمود: ﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗاو انسان بیش از هر چیز به مجادله و مشاجره می‌پردازد، با این‌که جرو بحث و مشاجره شایستۀ آنان نیست و کاری منصفانه و دادگرانه نمی‌باشد. و آنچه باعث شده تا انسان به مشاجره و مجادله بپردازد و به خداوند ایمان نیاورد ستم و کینه توزی است، نه این‌که بیان و حجت الهی ناقص باشد و اگر عذاب به سراغ آنها بیاید و به مصایبی گرفتار شوند. که پیشینیان به آن گرفتار شده‌اند، حالتشان چنین نخواهد بود. بنابر این فرمود:

آیه‌ی ۵۵:

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّهُمۡ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ أَوۡ يَأۡتِيَهُمُ ٱلۡعَذَابُ قُبُلٗا٥٥[الکهف: ۵۵]. «و (چیزی) مردم را باز نداشت از این‌که ایمان آورند ـ آنگاه که هدایت به‌سوی آنان آمد ـ، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، مگر این‌که سرنوشت پیشینیان بر سر آنان بیاید. و یا این‌که آشکارا عذاب بدین‌شان برسد».

چیزی که مانع ایمان آوردن مردم شد حال آن که بر آنان اقامه‌ی حجت شده بود، و نور و هدایتی که با آن هدایت از گمراهی و حق از باطل تشخیص داده می‌شوند و به آنان رسیده بود عدم بیان حقیقت نبود، بلکه ستم و تجاوزگری آنان بود. پس چیزی باقی نمانده مگر این‌که سنت و قاعدۀ خداوند که در مورد گذشتگان جاری شد و آن عبارت بود از این‌که هرگاه ایمان نیاوردند در این دنیا آنان را به عذاب گرفتار نماید، دامنگیرشان گردد، و یا با دو چشم خود مشاهده کنند که عذاب به استقبالشان می‌آید یعنی : بنابر این مردم باید بترسند از این‌که چنین وضعیتی برایشان پیش آید، و باید دست از کفر و بی‌ایمانی بردارند، قبل از این‌که عذابی به سراغشان بیاید که قابل برگشت نیست.

آیه‌ی ۵۶:

﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَۚ وَيُجَٰدِلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِيُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّۖ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَايَٰتِي وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُوٗا٥٦[الکهف: ۵۶]. «و ما پیامبران را جز مژده رسان و بیم دهنده نمی‌فرستیم، و کافران به باطل مجادله می‌کنند تا با آن حق را از میان ببرند، و آیات مرا و چیزی که از آن بیم داده شده‌اند به استهزا می‌گیرند».

ما پیامبران را بیهوده نفرستاده‌ایم، و نیز آنها را نفرستاده‌ایم تا مردم آنان‌را به خدایی بگیرند، و آنان‌را نفرستاده‌ایم که (دیگران را) به‌سوی خودشان دعوت نمایند، بلکه برای این فرستاده‌ایم تا مردم را به‌سوی خوبی فرا خوانند و از بدی باز دارند، و آنها را مژده دهند که اگر از امر و نهی آنها فرمان ببرند در این دنیا و در آن جهان پاداش خواهند داشت. و آنها را بیم دهند که اگر سرپیچی کنند، در این دنیا و در آن جهان به عذاب گرفتار خواهند شد. پس به این طریق حجت خدا بر بندگان اقامه می‌گردد. با وجود این، ستمگران کافر، بیهوده در باطل مجادله کرده، و می‌خواهند با این روش حق را از میان ببرند. بنابر این کافران تا جایی که می‌توانند برای کمک کردن باطل و شکست دادن حق می‌کوشند، و آنها پیامبران خدا و آیات الهی را به مسخره گرفته، و به دانش انکی که دارند شادمان هستند اما خداوند نور خویش را کمال می‌نماید گرچه کافران نپسندند، و خداوند حق را بر باطل چیره می‌گرداند. ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه به وسیلۀ حق، باطل را در هم می‌کوبیم، و (سرانجام) حق، باطل را در هم می‌شکند، و باطل از بین می‌رود».

و از جمله حکمت و رحمت الهی این است که مقدر نموده باطل‌گرایان که به وسیلۀ باطل با حق به ستیز و مجادله می‌پردازند. یکی از بزرگ‌ترین اسباب روشن شدن حق و مشخص شدن شواهد و دلایل آن، و یکی از بزرگ‌ترین اسباب برای روشن شدن باطل و فساد آن می‌باشند، زیرا هر چیزی با ضدش شناخته می‌شود.

آیه‌ی ۵۹-۵۷:

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتۡ يَدَاهُۚ إِنَّا جَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۖ وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن يَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا٥٧[الکهف: ۵۷]. «و کیست ستمکارتر از کسی که با آیات پروردگارش پند داده شود، آنگاه از آن روی گرداند، و آنچه را که از پیش فرستاده است فراموش کند؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند، و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‌ایم، و اگر آنها را به‌سوی هدایت بخوانی هرگز راه نیابند».

﴿وَرَبُّكَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن يَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا٥٨[الکهف: ۵۸]. «و پروردگار تو بس آمرزنده و صاحب رحم است، اگر آنان را در برابر آنچه بدست آورده‌اند مجازات می‌کرد، عذاب را به شتاب برایشان می‌فرستاد، ولی موعدی دارند که (با فرا رسیدن) در برابرش پناهی نمی‌یابند».

﴿وَتِلۡكَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَكۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِكِهِم مَّوۡعِدٗا٥٩[الکهف: ۵۹]. «و (مردمان) این شهرها را چون ستم کردند، نابود کردیم، و برای هلاکشان میعادی مقرر نمودیم».

خداوند خبر می‌دهد که هیچ‌کس ستمگر و مجرم‌تر از بنده‌ای نیست که به آیات خدا پند داده شود و برای او حق از باطل و هدایت از گمراهی روشن شده، و از عذاب الهی بر حذر داشته شده و به پاداش او تشویق شود، اما باز از آن روی بگرداند، و پند نپذیرد، و از آنچه بر آن بوده است برنگردد، و گناهانی را که مرتکب شده است فراموش کند، و خداوند دانا به پنهان را مد نظر نداشته باشد. پس چنین کسی ستمگر‌تر است از آن کس که آیات الهی به او نرسیده و به آن پند داده نشده و روی گردان شده است. چنین فردی گرچه ستمگر است اما آن یکی از روی علم و آگاهی روی گردانده است ستمگرتر می‌باشد، زیرا کسی که از روی دانش و بینش مرتکب گناه می‌شود مجرم‌تر از کسی است که چنین نیست. خداوند متعال چنین کسی را به سبب روی گردانی‌اش از آیات خدا و به سبب این‌که گناهانش را فراموش کرده و به سبب این‌که علی رغم این که شر را می‌شناسد اما آن‌را برای خود بر می‌گزیند و به آن خشنود می‌گردد، مجازات می‌نماید و درهای هدایت را به روی او می‌بندد، به این صورت که بر دلش پرده‌های محکمی می‌افکند که او را از این‌که آیات الهی را بفهمد باز می‌دارد، پس او گرچه آیات را بشنود نمی‌تواند آن‌را بفهمد و بر دلش تأثیر بگذارد.

﴿وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاو در گوش‌هایشان ناشنوایی و کری قرار داده‌ایم، به گونه‌ای که نمیگ ذارد آیات خدا را طوری بشنوند که از آن بهره‌مند شوند. پس راهی برای هدایت آنها نیست.

﴿وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن يَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗاو اگر آنان‌را به‌سوی هدایت بخوانی هرگز راهیاب نمی‌شوند. زیرا که امید می‌رود به ندای دعوتگر هدایت لبیک بگوید کسی است که شناختی ندارد، اما اینان که حق را دیده‌اند، سپس چشم فروبسته‌اند و راه حق را شناخته، سپس آن را رها کرده‌اند، و راه گمراهی را دانسته و آن را در پیش گرفته‌اند، و خداوند به سزای کارهایشان، بر دل‌هایشان مهر زده و دل‌هایشان را بسته است. پس برای هدیات شدن چنین کسانی راه و چاره‌ای نیست. و این آیه هشداری است برای کسانی‌که حق را بعد از شناخت آن ترک گفته‌اند که مبادا میان آنان و حق چیزی حایل گردد که دیگر نتوانند به آن برسند.

سپس خداوند متعال از گستردگی آمرزش و رحمت خویش، و این‌که گناهان را می‌آمرزدف و توبۀ کسانی را که توبه می‌نمایند، می‌پذیرد. و آنان را با رحمت خویش می‌پوشاندف و احسان خود را شامل حال‌شان می‌گرداند، خبر داد و فرمود: اگر بندگان را به خاطر گناهانی که انجام می‌دهند مجازات نماید هر چه زودترعذاب را به سراغشان می‌فرستد، اما چنین نمی‌کند، بلکه آنان را مهلت می‌دهد، اما فراموششان نمی‌کند، و پیامدهای گناهان حتماً باید رخ بنمایاند، هرچه از زمان ارتکاب آن مدتی گذشته باشد. بنابر این فرمود: ﴿بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن يَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗاو آنها موعد و زمانی دارند که در موعد به سزای اعمالشان می‌رسند، و حتماً بدان روز گرفتار خواهند شد و هیچ پناهگاه و گریزی از آن ندارند. و این قانون خداوند در مورد پیشینیان و پسینیان است که آنها را فوراً به عذاب گرفتار نمی‌کند، بلکه آنها را به توبه نمودن و بازگشت به‌سوی خود دعوت می‌کند، پس اگر توبه نمودند و باز گشتند، آنها را می‌آمرزد و به آنان رحم می‌نماید و عذاب را از آنها دور می‌کند. و اگر به ستم و عناد و مخالفت خود ادامه دهند، و زمان موعد فرا برسد، در آن هنگام خدا عذاب خویش را بر آنان فرود می‌آورد. بنابر این فرمود: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَكۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْو این شهرها را چون اهالی آن ستم کردند، به سبب ستمشان نابود کردیم، و ما بر آنها ستم ننمودیم ﴿وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِكِهِم مَّوۡعِدٗاو برای نابودی‌شان وقتی را معین نمودیم که از آن وقت پس و پیش نمی‌شوند.

آیه‌ی ۷۰-۶۰:

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ أَوۡ أَمۡضِيَ حُقُبٗا٦٠[الکهف: ۶۰]. «و به یادآور آنگاه که موسی به جوان (همراه) خود گفت: پیوسته به پیش می‌روم تا این‌که به محل برخورد دو دریا برسم، یا این‌که روزگاران زیادی را بپیمایم».

﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَيۡنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا٦١[الکهف: ۶۱]. «پس هنگامی که به محل تلاقی دو دریا رسیدند ماهی‌شان را فراموش کردند، و ماهی راهش را سرازیر به دریا پیش گرفت».

﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا٦٢[الکهف: ۶۲]. «و هنگامی که (از آنجا) گذشتند به خدمتکارش گفت: صبحانۀ ما را برایمان بیاور، به درستی که در این سفرمان دچار خستگی و رنج زیادی شده‌ایم».

﴿قَالَ أَرَءَيۡتَ إِذۡ أَوَيۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِيهُ إِلَّا ٱلشَّيۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡكُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا٦٣[الکهف: ۶۳]. «(خدمتکارش) گفت: به یاد داری وقتی را که به آن صخره پناه جستیم، همانا من ماهی را از یاد بردم، و جز شیطان آن را از خاطرم نبرد، پس ماهی به طور شگفت‌انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت».

﴿قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا٦٤[الکهف: ۶۴]. «(موسی) گفت: این همان بود که ما می‌جستیم. پس جستجوکنان ردپای خود را گرفته و برگشتند».

﴿فَوَجَدَا عَبۡدٗا مِّنۡ عِبَادِنَآ ءَاتَيۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا٦٥[الکهف: ۶۵]. «پس بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که از نزد خود رحمتی به او داده و از جانب خویش علمی به او آموخته بودیم».

﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا٦٦[الکهف: ۶۶]. «موسی بدو گفت: آیا تو را پیروی کنم به این شرط که از آنچه به تو آموخته شده و مایۀ رشد است به من بیاموزی؟».

﴿قَالَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا٦٧[الکهف: ۶۷]. «گفت: تو هرگز نمی‌توانی همپای من شکیبایی ورزی».

﴿وَكَيۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨[الکهف: ۶۸]. «و چگونه می‌توانی در برابر چیزی که از راز و رمز آن آگاه نیستی شکیبایی کنی؟!».

﴿قَالَ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِي لَكَ أَمۡرٗا٦٩[الکهف: ۶۹]. «(موسی) گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری از تو نافرمانی نمی‌کنم».

﴿قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِي فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِي عَن شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَكَ مِنۡهُ ذِكۡرٗا٧٠[الکهف: ۷۰]. «گفت: اگر از من پیروی می‌کنی، دربارۀ چیزی از من مپرس، تا آنکه خودم از آن با تو سخن بگویم».

خداوند متعال از پیامبرش موسی ÷و از شدت علاقه‌مندی او به خیر و طلب علم و دانش خبر می‌دهد. او به جوان همراهش که خدمتگزارش بود و در سفر و اقامت همواره با او بود، ـ و آن جوان یوشع بن نون بود ـ، گفت: ﴿لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِهمواره در سفر خواهم بود. گرچه دچار مشقت و سختی بشوم تا این‌که به محل برخورد دو دریا برسم. و آن جا یی بود که خداوند به موسی وحی کرده بود در آنجا یکی از بندگان دانشمند را خواهند دید که دانش فراوانی دارد که وی آن دانش و علم را ندارد. ﴿أَوۡ أَمۡضِيَ حُقُبٗایا این‌که مسافتی طولانی را بیپمایم. یعنی شوق وعلاقه به دانش، موسی را واداشت تا این سخن را به خدمتگزاش بگوید و این تصمیم قاطع او بود، بنابراین، تصمیم خود را عملی کرد.

﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَيۡنِهِمَاو چون موسی ببه جوانی که هموارهش بود، به محل تلاقی دو دریا رسیدند، ﴿نَسِيَا حُوتَهُمَاماهی‌شان را فراموش کردند. آنها ماهی به همراه داشتند تا از آن بخورند. و به موسی وعده داده شده بود هر جا که ماهی را گم کرد، بنده‌ای که طلبش می‌باشی همان جا می‌باشد. آنها ماهی را فراموش کردند، و ماهی در دریا راه خود را در پیش گرفت و به درون دریا خزید و این از معجزات بود.

مفسران گفتند: چون موسی و همراهش به آنجا رسیدند، آب دریا به ماهی ای که توشۀ خود کرده بود اصابت کرد و ماهی به حکم خداوند به درون دریا خزید و به حیوانات زندۀ دریا پیوست.

و هنگامی که موسی و خدمتکارش از محل تلاقی دو دریا گذشتند و دور شدند، موسی به خدمتکارش گفت: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗاصبحانۀ ما را برایمان بیاور، واقعاً در این سفرمان ـ که عبادت بود از دور شدن از محل تلاقی دو دریا ـ خسته شده‌ایم، زیرا راه درازی را که تا رسیدن به محل تلاقی دو دریا پیموده بودند آنان را خسته نکرده بود و این از نشانه‌هایی بود که موسی را راهنمایی کرد که آنچه به دنبالش هست در اینجا می‌باشد. نیز علاقه‌ای که برای رسیدن بدانجا داشت راه را برای آنها آسان کرد، اما آنگاه که از مقصد خود گذشتند و دور شدند احساس خستگی کردند. و زمانی که موسی این سخن را به جوان همراهش گفت، جوان به او گفت: ﴿أَرَءَيۡتَ إِذۡ أَوَيۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِآیا به یاد نمی‌آوری آنگاه که شب ما را در کنار آن صخره‌ی معروف در میان دو دریا پناه داد ﴿فَإِنِّي نَسِيتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِيهُ إِلَّا ٱلشَّيۡطَٰنُهمانا من ماهی را از یاد بردم، و جز شیطان آن را از خاطرم نبرد، ﴿وَٱتَّخَذَ سَبِيلَهُۥ فِي ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗاو جزو شگفتی‌ها این بود که ماهی وارد بحر شد و در درون آن خزید.

مفسرین گفته‌اند: راهی را که ماهی در دریا در پیش گرفت، پشت سر او تبدیل به تونل می‌گشت و این امر برای موسی و خدمتکارش شگفت‌انگیز بود.

و هنگامی که خدمتکارش این سخن را گفت، و خداوند به وی وعده داده بود که هر جا ماهی را گم کند همان جا خضر را خواهد دید، موسی فرمود: ﴿ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبۡغِاین همان چیزی است که ما می‌خواستیم، ﴿فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗاپس جستجو کنان برای ردپای خود بازگشتند. یعنی ردپاهای خود را به‌سوی جایی که ماهی را فراموش کرده بودند در پیش گرفته و بازگشتند و چون به آنجا رسیدند بنده‌ای از بندگان ما را یافتند و او خضر، آن بندۀ صالح بود و طبق قول صحیح پیامبر نبوده است.

﴿ءَاتَيۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاخداوند رحمت ویژه‌ای به او داده بود که به سبب آن دانش و عملش زیاد شد و کردار نیکو گشته بود. ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗاو از جانب خویش علمی به او آموخته بودیم. و علم و دانش به او داده شده بود که موسی از آن برخوردار نبود، گرچه موسی در بیشتر چیزها از او عالم‌تر بود، به ویژه در علوم ایمانی و اصولی، زیرا موسی از پیامبران اولوالعزمی است که خداوند آنها را در علم و عمل و غیره بر سایر مخلوقات برتری داده بود. و هنگامی که موسی به او رسید، در قالب پیشنهاد، و بسیار مودبانه خواسته‌اش را مطرح کرد و گفت: ﴿هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗاآیا می‌پذیری که من همراه تو شوم و از تو پیروی کنم بدان شرط که از آنچه خداوند به تو آموخته است به من بیاموزی، تا مایۀ صلاح و رشد و هدایت من شود، و در این قضایا حق را به وسیلۀ آن بشناسم؟ خداوند الهام و کرامتی فراوان به خضر داده بود که به وسیلۀ آن چیزهای زیادی که حتی برای موسی پنهان و پوشیده بود، می‌دانست. پس خضر به موسی گفت: از این‌که با من همراه شوی امتناع نمی‌ورزم، اما ﴿لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗاتو هرگز توان شکیبایی با من را نداری. یعنی تو نمی‌توانی از من پیروی کنی و همراه من بایستی، زیرا کارهایی می‌بینی که به ظاهر منکر و نادرست می‌باشند و در باطن چنین نیستند، و تو نمی‌توانی این کارها را مشاهده و تحمل کنی. بنابر این گفت: ﴿وَكَيۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨چگونه می‌توانی در برابر چیزی شکیبایی کنی که ظاهر و باطن و هدف و سرانجام آن را نمی‌دانی؟ پس موسی گفت: ﴿سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِي لَكَ أَمۡرٗااگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ‌کاری از تو نافرمانی نمی‌کنم. البته این تصمیم موسی بود، قبل از این‌که موردی پیش آید و مورد امتحان قرار گیرد، اما عزم و اراده چیزی است و وجود صبر چیزی دیگر. بنابر این در میدان عمل صبر نکرد و شکیبایی نورزید. پس در این هنگام خضر به او گفت: ﴿قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِي فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِي عَن شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَكَ مِنۡهُ ذِكۡرٗا٧٠اگر از من پیروی کردی دربارۀ چیزی که انجام می‌دهم اما در نظرت ناپسند می‌باشد، از من مپرس، و اعتراض مکن، و بگذار تا خودم در زمانی مناسب راجع به آن برایت سخن بگویم و تو را از آن آگاه سازم. پس خضر، موسی را از سوال کردن بازداشت و به وی وعده داد که او را از حقیقت کار آگاه خواهد کرد.

آیه‌ی ۷۶-۷۱:

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَكِبَا فِي ٱلسَّفِينَةِ خَرَقَهَاۖ قَالَ أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَيۡ‍ًٔا إِمۡرٗا٧١[الکهف: ۷۱]. «پس به راه افتادند تا آنکه سوار کشتی شدند، (و خضر) آن را سوراخ کرد. (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی تا سرنشینان را غرق کنی؟ بی‌گمان کار بسیار بدی کردی».

﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا٧٢[الکهف: ۷۲]. «(خضر) گفت: آیا نگفته بودم که تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟».

﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِي مِنۡ أَمۡرِي عُسۡرٗا٧٣[الکهف: ۷۳]. «(موسی) گفت: مرا به خاطر آنچه فراموش کردم بازخواست مکن، و در کارم بر من سخت مگیر».

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِيَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَكِيَّةَۢ بِغَيۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَيۡ‍ٔٗا نُّكۡرٗا٧٤[الکهف: ۷۴]. «پس به راه خود ادامه دادند، آنگاه که به نوجوانی برخورد کردند و (خضر) او را کشت. (موسی) گفت: آیا انسان بی‌گناه و پاکی را کشتی؟ بی‌گمان کار زشت و ناپسندی کردی».

﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا٧٥[الکهف: ۷۵]. «(خضر) گفت: مگر به تو نگفتم که همانا تو با من توان شکیبایی را نخواهی داشت».

﴿قَالَ إِن سَأَلۡتُكَ عَن شَيۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِيۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّي عُذۡرٗا٧٦[الکهف: ۷۶]. «(موسی) گفت: اگر بعد از این از تو دربارۀ چیزی پرسیدم، با من همراهی مکن، بی‌گمان از سوی من معذور هستی».

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَكِبَا فِي ٱلسَّفِينَةِ خَرَقَهَاۖموسی و خضر به راه افتادند تا آنگاه سوار کشتی شدند، خضر تخته‌ای از تخته‌های کشتی را بیرون آورد و از این کار هدفی داشت و آن را آخر کار برایش بیان می‌کرد، اما موسی صبر نکرد، چون این کار را منکر و زشت می‌پنداشت، زیرا سوراخ کرن کشتی باعث معیوب شدن آن، و سبب غرق شدن سرنشینانش می‌شد. بنابر این موسی گفت: ﴿أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَيۡ‍ًٔا إِمۡرٗاآیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ و اقعاً کار بسیارز بدی کردی. این بدان خاطر بود که موسی صبر نداشت. پس خضر به او گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗاآیا نگفته بودم که تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟ یعنی همانطور شد که به تو گفته بودم، و اینجا موسی فراموش کرده بود که نباید چیزی بگوید. بنابر این گفت: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِي مِنۡ أَمۡرِي عُسۡرٗاسخت نگیر و مرا ببخش، زیرا این کار را از روز فراموشی کردم، پس در ابتدای کار مرا بازخواست مکن. موسی به تقصیر خویش اقرار کرد و عذرخواهی نمود، و به خضر گفت شایسته نیست که بر همراهت سخت بگیری، بنابر این خضر از او درگذشت.

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِيَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥموسی و خضر همچنان به راه خود ادامه دادند تا آنگاه که به کودکی رسیدند و خضر او را کشت. موسی به شدت خشمگین شد، آنگاه که دید خضر نوجوان بی‌گناهی را کشت. پس غیرت دینی‌اش به جوش آمد و ﴿قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَكِيَّةَۢ بِغَيۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَيۡ‍ٔٗا نُّكۡرٗاگفت: «آیا انسان بی‌گناه و پاکی را کشتی؟ بی‌گمان کار زشت و ناپسندی کردی».

و چه کاری زشت‌تر از کشتن کودکی است که هیچ گناهی نکرده، و هیچ‌کس را نکشته است؟! در حادثۀ اول، موسی از روی فراموشی از خضر سوال کرد، ولی در اینجا فراموش نکرده بلکه توان و شکیبایی را نداشت. بنابر این خضر او را مورد ملامت و نکوهش قرار داد و به او یادآور شد که ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗامگر به تو نگفتم توان شکیبایی با من را نخواهی داشت؟!.

موسی به او گفت : ﴿قَالَ إِن سَأَلۡتُكَ عَن شَيۡءِۢ بَعۡدَهَااگر بعد از این از تو دوباره از تو دربارۀ چیزی پرسیدم، ﴿فَلَا تُصَٰحِبۡنِيۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّي عُذۡرٗابا من همراهی مکن، زیرا تو معذور خواهی بود و می‌توانی از من جدا شوی.

آیه‌ی ۷۸-۷۷:

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَيَآ أَهۡلَ قَرۡيَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَيۡهِ أَجۡرٗا٧٧[الکهف: ۷۷]. «پس به راه خود ادامه دادند تا به روستیای رسیدند، از اهالی آن غذا خواستند، ولی آنان از مهمان کردن آن دو خودداری ورزیدند، و در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست بیفتد، پس (خضر) آن را راست (و درست) کرد. (موسی) گفت: اگر می‌خواستی می‌توانستی در برابر این کار مزدی بگیری».

﴿قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيۡنِي وَبَيۡنِكَۚ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأۡوِيلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرًا٧٨[الکهف: ۷۸]. «(خضر) گفت: این (دیگر زمان) جدایی من و توست، من تو را از حکمت و راز کارهایی که در برابر آن نتوانستی شکیبایی کنی آگاه می‌سازم».

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَيَآ أَهۡلَ قَرۡيَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَابه راه خود ادامه دادند تا به روستایی رسیدند، و از اهالی آن غذا خواستند، ﴿فَأَبَوۡاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُولی آن روستا از مهمان کردن آن دو خودداری کردند، و در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست و منهدم شود، پس خضر آن را از نو ساخت پس موسی به او گفت: ﴿لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَيۡهِ أَجۡرٗااگر می‌خواستی می‌توانستی در برابر این کار از اهالی این آبادی که ما را مهمانی نکردند با این‌که ضیافت ما بر آنان واجب بود مزد بیگری. ولی تو بدون مزد گرفتن دیوار را ساختی.

پس در این هنگام موسی به آنچه گفته بود وفادار نماند و خضر از او عذر خواست و به وی گفت:

﴿هَٰذَا فِرَاقُ بَيۡنِي وَبَيۡنِكَتو بر خودت شرط گذاشتی، و این‌که عذری نداری و جایی برای همراهی نمانده است. ﴿سَأُنَبِّئُكَ بِتَأۡوِيلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرًاو من تو را از حکمت و راز کارهایی که در برابر آن نتوانستی شکیبایی ورزی آگاه می‌سازم. یعنی تو را از آنچه که بر من خرده می‌گرفتی آگاه می‌کنم. و به تو خبر می‌دهم که ازا ین کارها چه اهدافی داشته‌ام، و این‌که اگر این کارها را انجام نمی‌دادم عاقبت و سرنوشت این موارد سه گانه چه می‌شد؟

آیه‌ی ۸۲-۷۹:

﴿أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَكَانَتۡ لِمَسَٰكِينَ يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗا٧٩[الکهف: ۷۹]. «اما آن کشتی از آن مستمندانی بود که در دریا کار می‌کردند، و (من) خواستم آن را معیوب سازم، چون سر راهشان پادشاهی بود که هر کشیت (سالمی) را غصب می‌کرد».

﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗا٨٠[الکهف: ۸۰]. «و اما آن نوجوان، پدر ومادرش با ایمان بودند، پس ترسیدیم که سرکشی و کفر را به آنها تحمیل کند».

﴿فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا٨١[الکهف: ۸۱]. «پس خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزند پاکتر و مهربان‌تری به ایشان عطا فرماید».

﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَٰمَيۡنِ يَتِيمَيۡنِ فِي ٱلۡمَدِينَةِ وَكَانَ تَحۡتَهُۥ كَنزٞ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِيۚ ذَٰلِكَ تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗا٨٢[الکهف: ۸۲]. «و اما دیوار از آنِ دو کودک یتیم بود، و زیر دیوار گنجی وجود داشت که مال ایشان بود، و پدرشان (مردی) نیکوکار بود و پروردگارت خواست که آن دو به سن بلوغ برسند و گنج خود را بیرون بیاورند و من به دستورخود این کارها را نکردم، این است تأویل آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی».

﴿أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَكَانَتۡ لِمَسَٰكِينَ يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِکشتی‌ای که من آن را سوراخ کردم متعلق به گروهی مستمندان بود که با آن در دریا کار می‌کردند، و باید نسبت به آنها دلسوز و مهربان بود، از این رو ﴿أَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗاخواستم کشتی را سوراخ کنم تا عیبی داشته باشد و از دست آن پادشاه ستمگری عبور می‌کردند که هر کشتی سالمی را غصب می‌کرد.

﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَيۡنِ فَخَشِينَآ أَن يُرۡهِقَهُمَا طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗا٨٠و اما نوجوانی که او را کشتم، پدر ومادرش با ایمان بودند، و چنین مقدر شده بود که اگر این کودک بزرگ شود آنان را به سرکشی و کفر بکشاند، و آنها یا به خاطر محبت او به کفر کشیده می‌شدند و یا نیازی که به او داشتند آنها را به کفر و سرکشی وادار می‌کرد، و من چون از این امر آگاه بودم او را کشتم تا دین پدر و مادرش در امان بماند. و این کار فایده یا بزرگ در بر دارد. گرچه به ظاهر، کشتن فرزندشان نوعی بدی کردن در حق آنهاست، و با کشته شدن فرزندشان نسل آنها از بین می‌رود، اما خداوند به آنها فرزندی بهتر از این خواهد بود.

بنابراین فرمود: ﴿فَأَرَدۡنَآ أَن يُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيۡرٗا مِّنۡهُ زَكَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا٨١خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزندی صالح و پاک که پیوند خویشاوندی را برقرار دارد، به آنان عطا فرماید، زیرا کودکی که کشته شد اگر به سن رشد می‌رسید به شدت از فرمان آنها سرپیچی می‌نمود، و چه نافرمانی بزرگ‌تر از این که آنان را به کفر و سرکشی وادار کند!.

﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَٰمَيۡنِ يَتِيمَيۡنِ فِي ٱلۡمَدِينَةِ وَكَانَ تَحۡتَهُۥ كَنزٞ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗاو اما آن دیوار که آن را بدون مزد برپا داشتم از آن دو کودک یتیم در شهر بود، و زیر دیوار گنجی وجود داشت که مال ایشان بود، و پدرشان مرد صالح و نیکوکاری بود، و از آنجا که کوچک بودند و پدر نداشتند و پدرشان پارسا و نیکوکاری بود می‌بایست نسبت به آنان مهربانی و دلسوزی می‌نمودیم.

﴿فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَاو پروردگارت خواست آن دو کودک به نهایت رشدشان برسند و گنج خود را بیرون بیاورند. یعنی بدین خاطر بود که دیوار را خراب کردم و گنج آنها را بیرون آورده و دیوار را بدون مزد بازسازی نمودم. ﴿رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَکاری که انجام دادم رحمتی از جانب خداوند بود که به نبده‌اش خضر داده است. ﴿وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِيو هیچ کاری را از سوی خودم و بر مبنای خواست و ارادۀ خودم انجام نداده‌ام، بلکه این از حمت خداوند، و به دستور وی می‌باشد. ﴿ذَٰلِكَآنچه برایت بیان و تفسیر نمودم، ﴿تَأۡوِيلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَيۡهِ صَبۡرٗاراز و رمز کارهایی بود که آنها را برنتابیدی.

این داستان زیبا و مهم، فواید و احکام و قواعد زیادی را در بر دارد که به یاری خداوند برخی از آنها را به آگاهی شما می‌رسانیم.

۱- در این داستان به فضیلت علم و رخت سفر بربستن برای طلب علم، و این‌که علم از همۀ امور مهم‌تر است اشاره شده است. موسی مسافتی طولانی را طی نموده و در پی کسب علم مرارت‌ها چشید، و به ماندن در نزد بنی اسرائیل، و تعلیم و راهنمایی آنها اکتفا نکرد، و به منظور افزودن بر دانش خود راه سفر را در پیش گرفت.

۲- ابتدا باید به چیزی پرداخت که مهم‌تر است، زیرا فزونی علم و دانش مهم‌تر از آن است که انسان به تعلیم مشغول شود بدون آنه توشه‌ای (وافر) از دانش داشته باشد، البته هر دو کار را با هم انجام دادن بهتر است.

۳- می‌توان در سفر و حضر برای انجام کارها و آسایش بیشتر از خدمتگذار است،اده کرد، چنان که موسی چنین نمود.

۴- مسافری که برای طلب علم یا جهاد و امثال آن رخت سفر برسته است اگر مصلحت ایجاب کرد می‌تواند هدف و مقصد خود را بیان کند، زیرا اینکار از مخفی داشتن آن بهتر است، چون وقتی او اظهار می‌دارد که به کجا و برای چه می‌رود، می‌تواند برای آن خود را آماده نماید و ار را از روی بینش انجام دهد، و جایگاه این عبادت بزرگ را برای دیگران بیان کند. چنانکه موسی گفت: ﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ أَوۡ أَمۡضِيَ حُقُبٗا٦٠[الکهف: ۶۰]. «(من هرگز) از پای نمی‌نشینم تا این‌که به محل برخورد دو دریا برسم هر چند که مدت زمان طولانی حرکت کنم».

پیامبر صنیز وقتی به جنگ تبوک رفت اصحابش را خبر داد که به کجا می‌رود با این‌که عبادتش توریه و پنهان کای بود، و این به مصلحت بستگی دارد.

۵- شر، و اسباب آن را باید به شیطان نسبت داد، چرا که او ایجاد وسوسه می‌کند و کارهای زشت را زیبا جلوه می‌دهد، گرچه همه چیز به تقدیر و قضای الهی انجام می‌شود، زیرا خدمتگزار موسی گفت: ﴿وَمَآ أَنسَىٰنِيهُ إِلَّا ٱلشَّيۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡكُرَهُ«و جز شیطان (کسی) آنرا از یاد من نبرد».

۶- انسان می‌تواند از خستگی و گرسنگی یا تشنگی که طبیعتاً نفس دچار آن می‌شود، خبر دهد به شرطی که در قالب اظهار نارضایتی از تقدیر الهی نبوده، بلکه بیان حقیقت باشد، به دلیل این‌که موسی گفت: ﴿ لَقَدۡ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا[الکهف: ۶۲]. «به راستی که در این سفررنج بسیار دیده‌ایم».

۷- مستحب است که خدمتگزار هوشیار و فهمیده و زیرک باشد تا کاری را که از او خواسته می‌شود به طور کامل انجام دهد.

۸- مستحب است انسان از خوراکی که خودش می‌خورد به خدمتگذارش نیز بدهد، و با هم غذا بخورند، زیرا ظاهراً گفتۀ موسی چنین است: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا«خوراکمان را بیاور، یعنی هر دو با هم می‌خورند».

۹- به اندازه‌ای که آدمی وظیفه‌اش را انجام دهد به همان اندازه از سوی خدا یاری می‌شود، و کسی که طبق دستور خداوند کار کند قطعاً از کمک و مساعدت الهی برخوردار می‌شود، به دلیل این‌که موسی فرمود: ﴿لَقَدۡ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا«به راستی که در این سفر خسته شدیم». «هَذَا» اشاره به مرحله‌ای از سفر است که طی آن از محل برخورد دو دریا گذشتند.

و موسی از مرحله اول سفر با این‌که طولانی بود شکایت نکرد، چون در حقیقت سفر هما مرحلۀ اول بود، و اما در مرحلۀ دوم چنین به نظر می‌آید که بخشی از یک روز را در سفر بوده‌اند، چون آنه وقتی که در کنار صخره‌ای جای گرفتند، ماهی را گم کردند، و ظاهراً در کنار آن شب را به سر آوردند و فردا حرکت کردند تا این‌که وقت ناهار رسید وموسی به خدمتگذارش گفت: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا«خوراکمان را بیاور»، پس در این وقت خدمتگذار به یاد آورد در جایی که مقصد آنها بوده است آن را فراموش کرده است.

۱۰- بنده‌ای که موسی و خدمتگذارش با او ملاقات کردند پایمبر نبود، بلکه بنده‌ای صالح و نیکوکار بود، زیرا خداوند او را به عنوان یک بنده ذکر نموده، و این که به او علم داده و مورد مرحمت قرار داده‌است، و خداوند رسالت و نبوت او را ذکر نکرده است، و اگر او پیامبر بود خداوند پیامبر بودنش را بیان می‌داشت هم چنان‌که به پیامبر بودن غیر او اشاره کرده است. اما این‌که در آخر داستان گفته است: ﴿وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِي«و آن را به دستور خودم انجام ندادم»، بر این دلالت نمی‌کند که او پیامبر است، بلکه بر الهام و احساس قلبی که غیر از پیامبران نیز از آن برخوردارند دلالت می‌نماید، چنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِيهِ[القصص: ۷]. «و به مادر موسی الهام نمودییم که او را شیر بدهد». ﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّكَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِي مِنَ ٱلۡجِبَالِ[النحل: ۶۸]. «و به زنبور عسل الهام کردیم که در کوه‌ها برای خودش خانه بسازد».

۱۱- از این داستان استنباط می‌شود دانش و علمی که خداوند به بندگانش می‌آوزود دو نوع است، یکی علمی است که بنده با کوشش و تلاش خود به دست می‌آورد، و نوع دوم علم لدنی است که خداوند به هرکس از بندگانش که بخواهد می‌بخشد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا«و به او از جانب خود علمی آموختیم».

۱۲- در مقابل معلم باید ادب را رعایت کرد و با بهترین صورت وی را مورد خطاب قرار داد، زیرا موسی ÷گفت: ﴿هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا«آیا از تو پیروی کنم بدان شرط که از آنچه مایۀ رشد و صلاح است و به تو آموخته شده است به من بیاموزی؟».

موسی با مهربانی با او سخن گفت و از ایشان اجازه خواست تا از وی بیاموزد، و اعتراف کرد که می‌خواهد از او یاد بگیرد، به خلاف اهل جفا و تکبر، کسانی که در مقابل معلم اظهار نمی‌کنند که به علم او نیازمندند، بلکه ادعا می‌کنند که آنها با او همکاری می‌نمایند، و حتی گاهی یکی از آنان چنین گمان می‌برد که او معلم خود را تعلیم می‌دهد، در حالی که او بسیار نادان است، زیرا فروتنی در برابر معلم و اظهار نیاز به تعلیم او، مفیدترین چیز برای دانش آموز است.

۱۳- فردی که می‌خواهد چیزی از کسی یاد بگیرد که مقامش از او پایین‌تر است باید در مقابل او فروتن باشد، زیرا بدون شک موسی از خضر برتر بود.

۱۴- عالم فاضلی که در بخشی از زمینه‌ها آگاهی لازم را ندارد باید از کسی که در آن مهارت دارد یاد بگیرد. هر چند که تا حد زیادی از نظر علم از او پایین‌تر باشد. موسی ÷از پیامبران اولوالعزم بود، کسانی که خداوند به آنها علم و دانشی عطا فرموده که به دیگران نداده است، اما در این زمینۀ خاص، خضر چیزهایی می‌دانست که موسی فاقد آن بود. بنابر این موسی علاقه داشت از او یاد بگیرد. پس اگر فقیه محدث در علم صرف یا نحو یا دیگر علوم کمبود داشت، باید از کسی‌که در آن زمینه‌ها ماهر است یاد بگیرد، گرچه آن فرد محدث و فقیه نباشد.

۱۵- علم و دیگر فضائل را باید به خدا نسبت داد، و باید اعتراف کرد که خداوند آن را داده است و شکر خداوند را بر آن به جای آورد، زیرا موسی گفت: ﴿تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ«مرا بیاموزی از آنچه که خداوند به تو آموخته است».

۱۶- علم مفید علمی است که انسان را به‌سوی خیر و خوبی راهنمایی کند. پس هر علم و دانشی که آدمی را به راه خیر هدایت کند و از راه بد باز بدارد، یا وسیله‌ای برای رسیدن به خیر، و دور شدن از زیان باشد، مفید است، و غیر از این هر چه باشد یا مضر است و یا (حداقل) فایده‌ای در آن نیست، به دلیل این‌که فرمود: ﴿أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا«از آنچه که مایۀ رشد و صلاح است و به تو آموخته شده به من بیاموزی؟».

۱۷- کسی که توانایی همراهی با عالم را نداشته باشد و بر این کار ثابت نباشد شایستگی فراگیری علم را ندارد، زیرا هرکس که صبر و شکیبایی نداشته باشد بسیاری از مسایل علمی را از دست می‌دهد، و هرکس که اهل صبر و شکیبایی باشد، هر کاری که برای آن کوشش نماید بدست خواهد آورد، به دلیل این‌که خضر ضمن بیان مانعی که موسی به سبب آن نمی‌توانست از وی یاد بگیرد، از همراهی با او معذرت خواست، و آن مانع این بود که او نمی‌توانست بر همراهی‌اش شکیبایی ورزد.

۱۸- بزرگ‌ترین عامل صبر و شکیبایی بر کاری که انسان به انجام آن دستور داده شده است آگاه بودن از جزئیات آن است، زیرا کسی که نسبت به کاری آگاهی ندارد و هدف و نتیجۀ آن را نمی‌داند، و از فایده و ثمرۀ آن بی‌خبر است، انگیزه‌ای برای شکیبایی ورزیدن در او وجود نخواهد داشت. ﴿وَكَيۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨«و چگونه بر چیزی شکیبایی می‌ورزی که به آن آگاه نیستی؟». پس عدم شکیبایی‌اش نتیجۀ عدم آگاهی کامل او به قضیه بود.

۱۹- باید در انجام کارها تأمل نمود، و تحقیق کرد، و نباید بلافاصله قضاوت و داروی نمود، بلکه باید هدف از آن کار را بداند و منظور از آن ‌را بفهمد.

۲۰- کارهایی را که بنده در آینده می‌خواهد انجام دهد و باید آنها را به خواست خداوند معلق سازد، و نگوید فلان کار را فردا انجام می‌دهم مگر این‌که بگوید: ﴿إِن شَآءَ ٱللَّهُ«اگر خداوند بخواهد».

۲۱- تصمیم گرفتن به انجام کاری به منزلۀ انجام دادن آن کار نیست، زیرا موسی گفت: ﴿سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا«با خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت». پس خودش را برای شکیبایی ورزیدن آماده کرد اما نتوانست آن را عملی سازد.

۲۲- اگر معلم صلاح دانش آموز را در آن دید که از برخی چیزها از وی سوال نکند، تا خودش او را از آن آگه سازد، مصلحت است که دانش آموز پیروی کند. نیز چنان‌که فهم دانش آموز قاصر باشد، یا اگر معلم دانش آموز را از پرسیدن از چیزهای ریز و کم ارزش منع کرد که برای وی اولویتی ندارند و سوالات دیگر برای وی اهمیت بیشتری دارند، یا اینه دانش اموز را از مطرح کردن سوال‌های بی‌ربط با موضوع درس نهی کرد، در تمامی این موارد باید به سخن معلم گوش کند و از وی اطاعت نماید.

۲۳- جایزه بودن سفر دریایی در حالتی که از آن ترسی نباشد.

۲۴- فردی که فراموشکار است، به خاطر فراموشکاری‌اش مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد، نه در حق خداوند و نه در حق بندگان، زیرا فرمود: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِي بِمَا نَسِيتُ«به سبب آنچه که فراموش کرده‌ام مرا مواخذه مکن».

۲۵- انسان باید در رفتار با مردم گذشت را پیشه نماید و بر آنان سخت نگیرد، و شایسته نیست که آنه را به انجام چیزی مکلف کند که توان آن را ندارند، یا بر آنها دشوار است، زیرا چنین کاری باعث نفرت و خسته شدن می‌گردد. بلکه آنچه را که آسان است پیشه کند تا ک ار آسان شود.

۲۶- احکام بر ظاهر امور صادر می‌شود، و احکام دنیوی در رابطه با مال‌ها و خون‌ها و غیر از آن به ظاهر این امور بستگی دارد، زیرا موسی ÷بر خضر اعتراض کرد که چرا کشتی را سوراخ نمودی، و نیز به کشتن کودک اعتراض کرد، و این کارها به ظاهر منکر هستند، و چنانچه موسی در جایی این مسایل را می‌دید نمی‌توانست سکوت کند، بنابر این بلافاصله حکم نمود و به این موضوع که او با خضر همره است و باید شکیبابی ورزد و اعتراض نکند، توجه نکرد.

۲۷- از جمله چیزهایی که از این داستان ثابت می‌شود قاعدۀ مهم و بزرگی است و آن این است که «شر بزرگ با شر کوچک دفع می‌شود» و از میان دو مصلحت هر کدام که بزرگتر است باید لحاظ شود، و آنکه مهمتر است باید رعایت گردد. کشتن کودک شر است، اما زنده ماندن وی که سبب منحرف گرداندن پدر و مادرش از دینشان می‌شود شر بزرگتری است، و زنده ماندن کودک و نکشتن او گرچه کار خوبی به نظر می‌آید اما این که پدر ومادرش مصون بماند از ان بهتر است، پس بدین خاطر خضر او را کشت. فروع بی‌شمار دیگری نیز تحت این قاعده وجود دارد. پس بر این اساس باید مصلحت‌ها و مفاسد را از هم تشخیص داد.

۲۸- نیز قاعدۀ بزرگ دیگری از این داستان آموخته می‌شود و آن این است که تصرف انسان در مال دیگری اگر در قالب مصلحت و دور کردن ضرر و زیان باشد جایز است، اگر چه بدون اجازه باشد، و گرچه به سبب عمل او برخی از این مال تلف شود، هم چنان‌که خضر کشتی را سوراخ کرد تا معیوب شود، تا پادشاه ستمگر آن را غصب نکند.

بنابراین اگر خانه یا مال انسانی دچار حریق شد، یا در معرض غرق شدن قرار گرفت، تلف کردن بخشی از مال یا خراب کردن قسمتی از خانه باعث سلامتی بخشی از آن می‌شد، برای انسان جایز است که چنین کند، بلکه باید چنین کند تامال محفوظ بماند. همچنین اگر ستمگری خواست مال را به زور بگیرد، و خیر خواهی بخشی از مال را به او داد تا بقیه نجات یابد، جایز است، گرچه بدون اجازۀ مالک باشد.

۲۹- کار در دریا جایز است همانطور که در خشکی جایز است، به دلیل این‌که فرمود: ﴿يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِ«در دریا کار می‌کنند و کار آنان را ناپسند ندانست».

۳۰- مستمند گاهی اوقات دارای مالی می‌باشد که او را کفایت نمی‌کند، و با داشتن این مال از مستمندی بیرون نمی‌آید، زیرا خداوند خبر از مستمندانی داده است که کشتی داشتند.

۳۱- کشتن انسان، یکی از بزرگ‌ترین گناهان است زیرا در مورد کشتن کودک فرمود: ﴿لَّقَدۡ جِئۡتَ شَيۡ‍ٔٗا نُّكۡرٗا«به راستی که کار زشتی انجام دادی».

۳۲- کشتن از روی قصاص، کار زشت و ناپسندی نیست، زیرا خداوند می‌فرماید: . ﴿بِغَيۡرِ نَفۡسٖ.

۳۳- خداوند بندۀ صالح و فرزندانش را محافظت می‌نماید.

۳۴- خدمت کردن به نیکوکاران و بستگان‌شان از خدمت به دیگران بهتر است، زیرا علت بیرون آوردن گنج، و تعمی رکردن دیوار این بود که پدر آن دو یتیم مرد صالح و پارسایی بود.

۳۵- در به کار بردن کلمات، ادب الهی را باید رعایت نمودف زیرا خضر معیوب و سوراخ کردن کشتی را به خودش نسبت داد و گفت: ﴿فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا«خواستم آن را معیوب سازم»، ولی خوبی را به خداوند نسبت داد و گفت: ﴿فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَيَسۡتَخۡرِجَا كَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ«و پروردگارت خواست آن دو کودک به نهایت رشدشان برسند و گنج خود را بیرون بیاورند و این مرحمت پروردگارت بود»، چنان که ابراهیم ÷گفت: ﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ٨٠[الشعراء: ۸۰]. «و هرگاه بیمار شوم او مرا شفا می‌دهد».

و جن‌ها گفتند: ﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا١٠[الجن: ۱۰]. «و ما نمی‌دانیم که برای اهل زمین شری خواسته شده، یا پروردگارشان صلاح آنها را خواسته است»؟ با این‌که هر کاری با تقدیر و قضای الهی انجم می‌شود، اما در تمام این موارد بدی به خداوند نسبت داده نشده است.

۳۶- همسفر نباید به هیچ وجه از همراهش جدا شود، و او را رها کند و هر وقت خواست از او جدا شود باید از همراهی‌اش عذر بخواهد، آن طور که خضر با موسی چنین کرد.

۳۷- موافقت با دوست، و همسویی با او در غیر از امور ممنوع چیزی است مطلوب، و سبب بقای دوستی و همسفری و محکم شدن آن می‌گردد، همانطور که عدم موافقت سبب قطعی شدن رفاقت و همراهی می‌شود.

۳۸- همانا قضایایی را که خضر اجرا نمود، تقدیرات محض خداوند بود که خداوند آنها را اجرا نمود و بر دست این بنده‌ی صالح علمی کرد تا بندگانان بدین وسیله در هر کار و قضیه‌ای بر الطاف او استدلال کنند، و این‌که بدانند خداوند کارهایی را بر بنده مقدر می‌کند که جداً آنها را ناپسند می‌دارد اما خیر و صلاح دین او در آن‌هاست، هم چنان‌که در قضیه‌ی پسر بچه چنین بود و یا خیر و صلاح دنیای او در آن است هم چنان‌که در قضیه‌ی کشتی روی داد. پس خداوند نمونه‌هایی از لطف و کرم خود را بر آنان نشان داد تا هدف از تقدیرات ناگوار خدا را بشناسند و به آن خشنود گردند.

آیه‌ی ۸۸-۸۳:

﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَن ذِي ٱلۡقَرۡنَيۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَيۡكُم مِّنۡهُ ذِكۡرًا٨٣[الکهف: ۸۳]. «و دربارۀ ذی القرنین از تو می‌پرسند، بگو: گوشه‌ای از سرگذشت او را برایتان بازگو خواهم کرد».

﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَءَاتَيۡنَٰهُ مِن كُلِّ شَيۡءٖ سَبَبٗا٨٤[الکهف: ۸۴]. «همانا به او در زمین قدرت و حکومت دادیم و از هر چیزی به او وسیله‌ای بخشیدیم».

﴿فَأَتۡبَعَ سَبَبًا٨٥[الکهف: ۸۵]. «پس او و هم سببی را دنبال کرد».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِي عَيۡنٍ حَمِئَةٖ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗاۖ قُلۡنَا يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِيهِمۡ حُسۡنٗا٨٦[الکهف: ۸۶]. «تا آنکه به غروبگاه خورشید رسید، آن را چنان یافت که (انگار خورشید) در چشمه‌ای سیاه فرو می‌رود، و در آن نزدیکی گروهی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین! (اختیار در دست توست) یا عذاب(شان) می‌دهی و یا نسبت به ایشان خوبی می‌کنی؟».

﴿قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗا٨٧[الکهف: ۸۷]. «گفت: اما کسی که ستم کند او را عذاب خواهی داد سپس در آخرت به‌سوی پروردگارش برگردانده می‌شود و او (نیز) سخت عذابش می‌دهد».

﴿وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا يُسۡرٗا٨٨[الکهف: ۸۸]. «و اما کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد پاداش نیکو خواهد داشت و ما به فرمان خود او را به کاری آسان وا خواهیم داشت».

اهل کتاب با مشرکین دربارۀ داستان ذی القرنین از پیامبر صپرسیدند، خداوند پیامبر را دستور داد تا بگوید: ﴿سَأَتۡلُواْ عَلَيۡكُم مِّنۡهُ ذِكۡرًاگوشه‌ای از سرگذشت او را برایتان بازگو خواهم کرد. یعنی برخی از حالات او را که مایۀ پند و عبرت است برایتان بازگو می‌کنم، و دیگر حالات او را برای‌شان بازگو نگرد.

﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِخداوند به او پادشاهی داد، و به وی در سرزمین‌های دنیا قدرت و نفوذ داد و مردم را مطیع او نمود.

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ مِن كُلِّ شَيۡءٖ سَبَبٗاو ابزار هر چیزی را در اختیار او قرار دادیم. یعنی خداوند اسبابی را که در پی به دست آوردن آن بود و از آن برای پیروز شدن بر شهرها است،اده می‌نمود و رسیدن به آبادی‌های دور دست را برای او آسان می‌کرد، به وی داد،، ﴿فَأَتۡبَعَ سَبَبًا٨٥و او نیز از این وسایلی که خداوند به وی بخشیده بود به بهترین شیوه است،اده کرد. یعنی آنها را در راستای رسیدن به هدف خود به کار برد. چرا که هرکس نمی‌تواند از وسائل به نحو مطلوب استفاده نماید، و یا نمی‌تواند وسیلۀ واقعی را به دست آود. و اگر این دو چیز وجود نداشته باشد یا یکی از آنها نباشد مقصود حاصل نمی‌گردد.

وسایلی که خداوند به او بخشیده بود ما را از آن آگاه نساخته، و پیامبر نیز ما را به آن آگاهی نکرده است.

در روایت نیز به طوری که مفید علم باشد از آن ذکر به میان نیامده است. بنابر این جز این که در این مورد سکوت کنیم کاری از دست ما ساخته نیست، و نباید به آنچه روایت‌های اسراییلی نقل می‌کنند توجه کرد. ولی به طور کلی می‌دانیم که آن‌ها وسایل زیاد، قوی، داخلی و خارجی بوده‌اند که از این طریق توانسته است لشکر بزرگی را با سرباز و اسلحه و سازو کار نظامی گسترده سامان دهد، و با این لشکر و ارتش مسلح توانست دشمنان را شکست دهد، و به شرق و غرب و اطراف دنیا دسترسی پیدا کند. پس خداوند به او چیزی بخشید که با آن به غروبگاه خورشید رسید، تا این‌که خورشید را مشاهده کرد، انگار در چشمه‌ای سیاه غروب می‌نماید لازم به ذکر است که هرکس بین او و افق غربی خورشید، آبی قرار گیرد چنین می‌پندارد که گویا خورشید به داخل آب غروب می‌کند، گرچه خورشید نسبت به آب ارتفاع بسیار بلندی داشته باشد. و ذوالقرنین در مغرب زمین قومی را یافت.

﴿قُلۡنَا يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِيهِمۡ حُسۡنٗاو گفتیم: «یا آنها را با کشتن و زدن و اسیر کردن و امثال آن عذاب ده و یا این‌که با آنها به نیکی رفتار کن. و به ذوالقرنین اختیار داده شد که یکی از این دو راه را انتخاب نماید، چون ظاهراً آنها یا کافر بوده‌اند و یا فاسق، و یا نوعی از کفر و فسق در آنها وجود داشته است، زیرا اگر مومن غیر فاسق بودند به ذوالقرنین اجازه داده نمی‌شد که آنها را شکنجه دهد و ذوالقرنین در قبال آنها چنان سیاستی را در پیش رگفت که سزاوار ستایش گردید، زیرا خداوند به او چنین توفیقی را داد. پس گفت: من آنها را به دو گروه تقسیم می‌کنم:

﴿أَمَّا مَن ظَلَمَاما کسی که با کفر ورزیدن، ظلم و ستم کند، ﴿فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَيُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّكۡرٗااو را عذاب خواهیم داد، سپس در آخرت به‌سوی پروردگارش باز برگردانده می‌شود و او نیز سخت عذاب می‌دهد. یعنی به عذاب دنیا و آخرت گرفتار می‌شود. ﴿وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰو اما کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد پاداش او در نزد خداوند پاداشی نیکو خواهد بود. ﴿وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا يُسۡرٗاو با او به نیکی رفتار می‌کنیم، و با نرمی با وی سخن می‌گوییم، و کار را برایش آسان می‌نماییم. و این دلالت می‌کند که ذوالقرنین از پادشاهان صالح و ازاولیای خدا، وپادشاهی عادل و عالم بوده است، زیرا در رفتار با هر کسی طبق رضای خداوند عمل می‌کرد.

آیه‌ی ۹۸-۸۹:

﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٨٩[الکهف: ۸۹]. «سپس وسیله‌ای را دنبال کرد».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا٩٠[الکهف: ۹۰]. «تا این‌که به محل طلوع و خورشید رسید (و) دید که آفتاب بر مردمانی می‌تابد که برای آنها در برابر آن پوششی ننهاده بودیم».

﴿كَذَٰلِكَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗا٩١[الکهف: ۹۱]. «این‌گونه (به پیش می‌رفت) و ما از آنچه می‌کرد کاملاً آگاه بودیم».

﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٩٢[الکهف: ۹۲]. «سپس از وسیله‌ای (دیگر) استفاده کرد».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا٩٣[الکهف: ۹۳]. «تا آنگاه که به یمان دو کوه رسید، و در فراسوی آن دو کوه گروهی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند».

﴿قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا٩٤[الکهف: ۹۴]. «گفتند: ای ذوالقرنین! همان یأجوج و مأجوج در این سرزمین تباهکارند، پس آیا (راضی هستی) که برای تو هزینه‌ای مقرر کنیم به شرط آنکه میان ما و ایشان سدی بسازی؟».

﴿قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا٩٥[الکهف: ۹۵]. «گفت: آنچه پروردگارم (از ثروت و نیرو و قدرت) در اختیار من گذاشته، بهتر است. پس مرا یاری کنید تا میان شما و ایشان سد بزرگ و محکمی بسازم».

﴿ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا٩٦[الکهف: ۹۶]. «قطعات آهن را برای من بیاورید، تا آنگاه که بین دو کوه را برابر کرد، گفت: در آن بدمید، تا آنکه (آهن) را آتش نمود، گفت: مس گداخته شده بیاورید تا بر آن بریزیم».

﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧[الکهف: ۹۷]. «پس نتوانستند از آن بالا رون و (نیز) نتوانستند سوراخی در آن پدید آورند».

﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَۖ وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا٩٨[الکهف: ۹۸]. «گفت: این رحمتی از سوی پروردگار من است، و هرگاه وعدۀ پروردگارم فرا رسد آن را ویران و با زمین یکسان می‌کند، و وعدۀ پروردگارم حق است».

وقتی که به غروبگاه خورشید رسید به قصد یافتن محل طلوع خورشید بازگشت، و از وسائل و راه‌هایی که خداوند دراختیار او قرار داده بود است،اده کرد، پس به محل طلوع خورشید رسید و ﴿وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗادید که خورشید بر مردمانی می‌تابد که در برابر آن ندارند. شاید عدم وجود پوشش به سبب وحشی‌گری و بی‌تمدنی آنها بود، و یا بدان خاطر بود که خورشید در نزد آنان حالتی دایمی داشت. آن چنان باید، غروب نمی‌کرد، چنان‌که در شرق آفریقای جنوبی چنین است. پس ذوالقرنین به نقطه‌ای از زمین رسید که اهل زمین در رابطه با آن هیچ آگاهی نداشتند، چه رسد به این‌که خودشان به آنجا برسند، با این وجود خداوند این کارها را برای ذوالقرنین میسر نمود و هر آنچه را که بدان دسترسی پیدا می‌کرد بر اساس تقدیر و علم الهی صورت می‌گرفت بنابر این فرمود: ﴿وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَيۡهِ خُبۡرٗاو ما به خوبی از اسباب بزرگی که او را در اختیار داشت، و به هرجا که می‌رفت، از او آگاه بودیم.

﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٩٢ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِسپس از وسیله‌ای است،اده کرد تا آنکه به میان دو کوه رسید.

مفسرین گفته‌اند: از مشرق به‌سوی شمال حرکت کرد تا آنگاه به میان دو کوه رسید که در آن زمان معروف بودند، و دو رشته کوه بودند که به چپ و راست امتداد یافته، و به دریا منتهی می‌شدند. این کوه‌ها سدی میان یأجوج و مأجوج و مردم بودند. در آن سوی این ود کوه ذوالقرنین قومی را یافت که به خاطر گنگی زبانشان و پایین بودن میزان درک و هوششان سخنی را نمی‌فهمیدند، و خداوند به ذوالقرنین علمی داده بود که به وسیلۀ آن زبان این قوم را فهمید و با آنها گفتگو نمود. و آنان ذوالقرنین را از ضرر و زیانی که یأجوج و مأجوج به آنها وارد می‌کرد آگاه نموده و به او شکایت کردند. یأجوج و مأجوج دو طایفۀ بزرگ از انسان‌ها هستند. بنابر این گفتند: ﴿إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِهمان یأجوج و مأجوج در این سرزمین با کشتن و گرفتن اموال مردم و دیگر کارهای ناروا تباهی می‌کنند. ﴿فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗاآیا راضی هستی که برای تو هزینه‌ای مقرر کنیم که میان و ما و ایشان سدی بسازی؟ و این دلالت می‌نماید که آنها خودشان نمی‌توانستند سد را بسازند، اما می‌دانستند که ذوالقرنین توانایی چنین کاری را دارد، بنابر این به او مزدی دادند تا این کار را انجام دهد، و سبب این کار را برای ذوالقرنین ذکر کردند، و آن تباهکاری یأجوج و مأجوج در زمین بود، و آنان می‌دانستند که ذوالقرنین چشم طمع به سرزمینشان ندوخته و نسبت به اصلاح حال مردم بی‌تفاوت نبوده و هدش ساماندهی اوضاع مردم است. پس خواستۀ آنان را اجابت کرد، چون مصلحت در آن بود، و ذوالقرنین از آنها مزدی نگرفت و شکر قدرت و حکومتی که خداوند به او داده بود به جای آورد. پس به آنان گفت: ﴿مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞتوانایی و قدرتی که خداوند در اختیار من نهاده است از آنچه شما به من می‌بخشید بهتر است، و من فقط این را از شما می‌خواهم که با نیرو و با دست‌هایتان مرا یاری کنید، ﴿أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًاتا میان شما و ایشان سد بزرگ و محکمی بسازم. که مانع از عبور آنان به‌سوی شما شود.

﴿ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِقطعات بزرگ آهن را برای من بیاورید، و آنها برایش آوردند، ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِتا آنگاه که میان دو کوه را که سد را بین آنان ساخته بود برابر کرد. ﴿قَالَ ٱنفُخُواْگفت: آتش بزرگی روشن کنید، و برای روشن کردن آن از دم‌های آهنگری است،اده کنید، و در آن بدمید تا آتش بیشتر روشن شود و مس، ذوب گردد. وقتی مس‌هایی که او درخواست کرده بود تا آهن پاره‌ها را با آن به هم بچسباند گداخته و ذوب شد، ﴿قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗاگفت: مس گداخته شده بیاورید تا بر آن بریزیم. پس او مس گداخته شده را بر آن ریخت و سد بسیار محکم شد و به وسیلۀ آن مردمی که این سوی سد بودند از ضرر یأجوج و مأجوج مصون ماندند.

﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧پس آنان نتوانستند از آن بالا روند زیرا بلند و مرتفع بود، نتوانستند آن را سوراخ کنند چون خیلی محکم و سخت بود. وقتی که ذوالقرنین این کار زیبا و شاهکار بزرگ را انجام داد آن را به پروردگارش نسبت داد و گفت: این از فضل و احسان خدا بر من است. و خلفا و فرمانروایان صالح اینگونه هستند که هر گاه خداوند نعمتی را به آنان ارزانی نماید شکر، و اقرار به نعمت آنان بیشتر می‌شود و بیش از پیش به نعمت خدا اعتراف می‌کنند، همانگونه که سلیمان ÷وقتی که تخت ملکۀ سبا از مسافت خیلی دور نزد او حاضر شد، گفت: ﴿هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُ[النمل: ۴۰]. «این از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا شکر را به جا می‌آورم یا ناسپاسی می‌کنم».

به خلاف سرکشان و متکبران و کسانی که در دنیا سرکشی می‌کنند و نعمت‌های دنیوی غرور و سرکشی آنها را می‌افزاید، آن‌گونه که قارون وقتی خداوند به او گنج‌هائی داد که کلیدهای آن بر گروه نیرومند سنگینی می‌کرد، گفت: ﴿إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓ[القصص: ۷۸]. «آن ‌را تنها بر اساس دانشی از نزد خود به دست آورده‌ام».

﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّيو هرگاه وعدۀ پروردگارم برای بیرون آمدن یأجوج و مأجوج فرا رسد، ﴿جَعَلَهُۥ دَكَّآءَآن سد محکم و بزرگ را منهدم و هموار می‌سازد، ﴿وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗاو وعدۀ پروردگارم حق است.

آیه‌ی - ۱۰۱-۹۹:

﴿وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا٩٩[الکهف: ۹۹]. «و در آن روز ما آنان را رها می‌سازیم تا برخی در برخی موج زنند، و در صور دمیده شود، و آنان را کاملاً گرد می‌آوریم».

﴿وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡكَٰفِرِينَ عَرۡضًا١٠٠[الکهف: ۱۰۰]. «و جهنم را آن روز به طرز شگفتی به کافران نشان می‌دهیم».

﴿ٱلَّذِينَ كَانَتۡ أَعۡيُنُهُمۡ فِي غِطَآءٍ عَن ذِكۡرِي وَكَانُواْ لَا يَسۡتَطِيعُونَ سَمۡعًا١٠١[الکهف: ۱۰۱]. «کسانی‌که چشمان‌شان از (دیدن) آیات من در پرده بود و نمی‌توانستند (حق) را بشنوند».

﴿وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖو در آن روز ما آنان‌را رها می‌سازیم تا برخی در برخی موج زنند، احتمال دارد که ضمیر او (در يَمُوجُ) به یأجوج و مأجوج برگردد، یعنی آنها از بس که زیادند و تمام زمین را فرا می‌گیرند وقتی که به‌سوی مردم بیرون می‌آیند برخی در برخی موج می‌زنند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ٩٦[الأنبیاء: ۹۶]. «تا این‌که سد یأجوج و مأجوج باز شد و آنها از هر بلندی بیرون آمده و سرازیر می‌شود».

و احتمال دارد که ضمیر به مردم برگردد، که روز قیامت جمع می‌شوند و چون زیادند به هنگام رویارویی با سختی‌ها و زلزله‌های بزرگ (به این سو و آن سو دویده و) موج می‌زنند. به دلیل این‌که می‌فرماید:

﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗاو وقتی اسرافیل در صور می‌دهد خداوند روح‌ها را به جسم‌ها بر می‌گرداند سپس آنها را گرد می‌آورد و آنان را برای حضور در محل ایستادن جمع می‌نماید و پیشینیان و کافران و مومنان را گرد می‌اورد تا مورد سوال قرار گیرند و محاسبه شوند و مجازات اعمال‌شان را ببینند، اما کافران با توجه به اختلاف حالتشان سزایشان جهنم است. و برای همیشه در آن باقی می‌مانند.

بنابراین فرمود: ﴿وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡكَٰفِرِينَ عَرۡضًا١٠٠و جهنم را آن روز به طرز شگفتی به کافران نشان می‌دهیم. آن‌گونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ٩١[الشعراء: ۹۱]. «و جهنم و گمراهان نشان داده می‌شود»، یعنی برایشان عرضه می‌شود تا جایگاه و منزل خود را مشاهده کنند، و از زنجیره‌ها و آتش سوزان و آب داغ و سرمای شدید آن بهره‌مند شوند، و عذابی را بچشند که دلها را گنگ می‌نماید و گوشها را کر می‌کند، این پیام‌ها اعمال و سزای کارهایشان است، زیرا آنها در دنیا ﴿كَانَتۡ أَعۡيُنُهُمۡ فِي غِطَآءٍ عَن ذِكۡرِيچشم‌هایشان را از خواندن و دیدن آیات خداوند و قرآن کریم می‌بستند و از آن روی بر تافته و می‌گفتند: ﴿قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَيۡهِ[فصلت: ۵]. «دل‌های ما از آنچه ما را به آن فرا می‌خوانی در پرده است»، و در برابر چش‌هایشان پرده‌هایی است که آنان را از دیدن آیات خداوند باز می‌دارد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ[البقرة: ۷]. «و بر چشمهایتان پرده‌ای است».

﴿وَكَانُواْ لَا يَسۡتَطِيعُونَ سَمۡعًاو توانایی شنیدن آیات خداوند را که انسان را به ایمان می‌رساند، نداشتند، چون از قرآن و پیامبر متنفر بوده و نسبت به آنها کینه داشتند، و کسی که کینه در دل دارد نمی‌تواند به سخن کسی گوش دهد که نسبت به او کینه دارد، و متنفر است. پس چون راه‌های علم و خیر به روی آنها بسته شده است نه گوش و چشم دارند و نه عقل مفید، به همین جهت به خدا کفر ورزیده و آیات او را انکار کرده و پیامبرانش را تکذیب نمودند، بنابر این مستحق جهنم شدند که بد سرنوشتی است.

آیه‌ی ۱۰۲:

﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗا١٠٢[الکهف: ۱۰۲]. «آیا کافران گمان می‌برند که به جز من، بندگان مرا کارساز و سرپرست خود گیرند؟ همانا ما جهنم را برای پذیرایی از کافران آماده کرده‌ایم».

این بیانگر باطل بودن ادعای مشرکان کافر است، کسانی که برخی از پیامبران و اولیا را شریک خدا قرار داده و آنها را پرستش نموده، و گمان می‌برند که یاور و سرپرست ایشان خواهند بود، و آنها را از عذاب خدا نجات می‌دهند، و پاداش الهی را بهرۀ ایشان می‌نمایند، حال آنکه آنها به خداوند و پیامبرش کفر ورزیده‌اند. خداوند در قالب است،هام انکاری که مبین باطل بودن عقل آنان است، می‌فرماید: ﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَآیا این کافران گمان می‌برند که (می‌توانند) به جز من، بندگان مرا دوست و محبوب قرار دهند؟ یعنی چنین نمی‌شود، و هرگز اولیای خدا یا ردی که دشمن خداست دوست نمی‌شوند، بلکه برای جلب محبت خدا و رضایت او و پرهیز از ناخشنودی و خشمش طبق دستور الهی عمل می‌نمایند. پس این هماند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و به یاد آور روزی که همۀ آنان‌ را گرد می‌آورد، سپس به ملائکه می‌گوید: آیا آنها شما را عبادت می‌کردند؟ گویند: پاکی تو، و از هر نقصی مبرایی، تو به جای آنان دوست و محبوب ما هستی».

پس هرکس ادعا کند که او یکی از اولیای خدا را به عنوان یاور (و فریادرس) قرار داده است، در حالی که او با خدا دشمنی می‌کند، او دروغگو است.

و احتمال دارد ـ و این قول ظاهر می‌باشد ـ که معنی آیه چنین باشد: آیا کافران به خدا و منکران پیامبران گمان می‌برند که می‌توانند به جز خدا دوستانی را بگیرند که آنها را یاری کنند و به جای خدا مشکلات را از آنها دور نمایند؟

این پنداری باطل و گمانی فاسد است، زیرا مخلوقات هیچ چیز از سود و زیان در دست‌شان نیست، و این مانند گفته الهی است که می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦[الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که به جز او گمان می‌برید می‌تواند کاری بکنند، بخوانید، پس نمی‌توانند زیان را از شما دور کنند و نمی‌توانند آن‌را برگرداند». ﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ[الزخرف: ۸۶]. «و کسانی را که به جای او پرستش می‌کنند». اختیار شفاعت ندارند و آیات دیگری نیز وجود دارد که خداوند در آنها بیان می‌نماید هرکس به جای خدا معبودی را بر گرفته و به آن محبت ورزد گمراه و ناکام است و به هیچ چیز از هدفش نایل نمی‌شود.

﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ نُزُلٗاهمانا ما جهنم را برای مهمانی و پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم، جهنم چه بد جایگاه، و چه بد محل پذیرایی است برای آنان.

آیه‌ی ۱۰۷-۱۰۳:

﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا١٠٣[الکهف: ۱۰۳]. «بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم»؟.

﴿ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤[الکهف: ۱۰۴]. «آنان کسانی‌اند که کوش‌شان در دنیا بر باد رفت و خود گمان می‌برند که کار نیک می‌کنند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗا١٠٥[الکهف: ۱۰۵]. «اینان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کفر ورزیدند، در نتیجه اعمال‌شان باطل شد و به هدر رفت و روز قیامت هیچ ارزش (و منزلتی) برایشان نخواهیم نهاد».

﴿ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَايَٰتِي وَرُسُلِي هُزُوًا١٠٦[الکهف: ۱۰۶]. «این سزای آن‌هاست به کیفر آنکه کفر ورزیدند و آیات و پیامبرانم را به مسخره گرفتند».

ای محمد صبه مردم هشدار ده و به آنان بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ ﴿ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاکیفر تمام اعمال‌شان که گمان می‌بردند به نیکی آن را انجام داده‌اند، باطل و نابود گشته است. پس چگونه خواهد بود اعمالشان که به یقین می‌دانند باطل است و مصداق مبارزه و دشمنی با خدا و رسولش است؟ پس چه کسانی اعمال‌شان بر باد رفته، و خود و خانواده اشان را در روز قیامت دچار زیان گردانده‌اند؟

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِآنها همان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کفر ورزیدند یعنی آیات قرآنی و آیات مشهودی را که بر واجب بودن ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و روز قیامت دلالت می‌نماید، انکار کردند. ﴿فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِيمُ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَزۡنٗاو به این سبب اعمال‌شان بر باد رفت و نابود شد، و روز قیامت هیچ ارزش و جایگاه و هیچ ترازویی برایشان در نظر نخواهیم گرفت، چون هدف از گذاشتن ترازو این است که نیکی‌ها و بدیها با آن وزن شده و تعیین گردد که کدام بیشتر و سنگین‌تر است. اما این‌ها هیچ نیکی ندارند، چون کارهایشان کارهای نیک محسوب نمی‌شود، چرا که نشأت گرفته از ایمان نبوده است. همانطور که خداوند متعال فرموده است ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد و او مومن باشد از هیچ ستم و ظلمی نمی‌ترسد». اما اعمال (فاسدشان) شمرده می‌شود و به آن اعتراف می‌کنند و در ملاء عام خوار و رسوا شده، سپس عذاب داده می‌شوند بنابر این فرمود: ﴿ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُمۡنابود شدن اعمالشان، و این‌که روز قیامت میزانی برایشان نهاده نخواهد شد به خاطر حقارت و نا چیز بودن اعمالشان است، چون به ایات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را به تمسخر گرفتند، در حالی که می‌بایست به طور کامل به ایات خدا و پیامبرانش ایمان آوردند و آنها را تعظیم کنند و این کار را به طور کامل انجام دهند. اما این‌ها بر عکس عمل نمودند، پس امرشان نیز بر عکس شده، و هلاک گشته و به عذاب گرفتار شدند.

آیه‌ی ۱۰۸-۱۰۷:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧[الکهف: ۱۰۷]. «بی‌گمان کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند باغهای فردوس جایگاه پذیرایی از ایشان است».

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا١٠٨[الکهف: ۱۰۸]. «جاودانه در آنجا می‌مانند، از آنجا درخواست انتقال نمی‌کنند».

وقتی سرانجام کافران و اعمال‌شان را بیان نمود، اعمال مومنان و سرانجام آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْهمانا کسانی که با دل‌هایشان ایمان آوردند و با اعضا و جوارح خود کارهای شایسته انجام دادند این صفت، تمام دین از قبیل عقاید و اعمال و اصول و فروع ظاهری و باطنی آن را شامل می‌شود پس اینان بر حسب تفاوت در جات ایمان و عمل صالح‌شان باغ‌های بهشت جایگاه پذیرایی از آنان است.

احتمالاً منظور از فردوس بالاترین و بهترین جای بهشت است، و این پاداش از آن کسی خواهد بود که ایمان و عمل صالح در او به طور کامل وجود داشته باشد و آنها پیامبران و مقربان هستند. و احتمال دارد که منظور از آن همۀ منزل‌های بهشت باشد، پس این پاداش شامل تمام اهل ایمان اعم از مقربین و نیکان و «مقتصدین» میانه روان می‌شود، و هر یک از این گروهها بر حسب حالت خود در آن قرار می‌گیرد. و این معنی از آن دیگری بهتر است چون عام است، همچنین «جنات» به صورت جمع ذکر شده و به فردوس نسبت داده شده است، و فردوس به باغی گفته می‌شود که انگور یا درختان انبوهی داشته باشد، پس بر همۀ بهشت صدق پیدا می‌کند. بنابر این «جنات فردوس» محل مهمانی و ضیافت اهل ایمان و عمل صالح می‌باشد، و چه پذیرایی بزرگ‌تر از این وجود دارد که همۀ نعمت‌هایی را که موجب شادی دل‌ها و ارواح و جسم‌ها می‌شود دربر دراد. در بهشت هر چه انسان بخواهد و چشم‌ها از دیدن آن لذت برند، از قبیل منازل زیبا، و باغهای سرسبز، و درختان پر میوه، و همسران زیبا، و پرندگان ترانه خوان، و خوردنی‌های لذیذ و خدمتگذاران و فرزندان و نهرهای جاری، و منظره‌های زیبا و جمال ظاهری و معنوی و نعمت همیشگی وجود دارد.

بالاتر و برتر از این، بهره‌مند شدن از نزدیکی خداوند و دست یافتن به خشنودی او و برخورداری از دیدن خداوند و شنیدن سخن او می‌باشد. به راستی که این، پذیرایی زیبا، و کامل و بزرگ و همیشگی است، و بزرگتر از آن است که خلائق بتوانند آن را توصیف نمایند یا به دل انسان‌ها خطور نماید و اگر بندگان به بخشی از این نعمت آگاهی داشتند و به طور حقیقی آن‌را می‌دانستند و دل‌هایشان به آن یقین حاصل می‌کرد بدان علاقه‌مند شده و از درد جدایی و دوری بهشت از ارواحشان از بدنشان جدا می‌شد و گروه گروه به‌سوی آن می‌شتافتند، و دنیای فانی و لذت‌های ناگوار و مقطعی را بر آن ترجیح نمی‌دادند، و وقت خود را بیهوده تلف نمی‌کردند، چرا که در هر لحظه می‌توان به اندازۀ سالیان دراز نعمت‌های بهشت را به دست آورد. اما غفلت فراگیر شده و ایمان ضعیف گشته و علم و دانش حقیقی رو به کاستی نهاده و اراده‌ها سست شده است. این است که به این روز افتاده‌ایم! لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم.

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَادر آن جاودانه می‌مانند، در بهشت نعمت‌های کامل هستند، و کامل بودن آنها بدان معنی است که از بین نرفته و تمام نمی‌شوند. ﴿لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗاو تقاضای نقل مکان و جابجایی از آن جا را ندارند، چون آنها جز آنچه که مورد پسندشان می‌باشد و آنان را شاد می‌نماید چیزی دیگر نمی‌بینند، و نعمتی بالاتر از آنچه که در آن به سر می‌برند، مشاهده نمی‌کنند.

آیه‌ی ۱۰۹:

﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا١٠٩[الکهف: ۱۰۹]. «بگو: اگر دریا برای سخنان پروردگارم جوهر شود، پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، بدون شک دریا تمام خواهد شد، هر چند همسان آن دریا را به (کمک) آن آوریم».

یعنی آنان را از عظمت خداوند و گستردگی صفاتش، و این‌که بندگان نمی‌توانند به چیزی از آن احاطه نمایند آگاه کن و بگو: ﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّياگر دریاهای موجود در جهان جوهر شوند و همۀ درختان دنیا از اول تا آخر از درختان شهرها گرفته تا درختان بیابان و (جنگل‌ها) قلم شوند تا سخنان و صفات خداوند را بنویسند، ﴿لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّيپیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد دریاها تمام خواهند شد و قلم‌ها خواهند شکست، چرا که این موضوع بی‌نهایت گسترده و بزرگ است، و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را احاطه نماید.

و در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ يَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ كَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٢٧[لقمان: ۲۷]. «و اگر همۀ درختانی که در روی زمین هستند قلم شوند، و دریاها هفت برابر شده و جوهر شوند، کلمات و سخنان خداوند تمام نخواهند شد. همانا خداوند با قدرت و فرزانه است».

و این از باب نزدیک کردن معنی به اذهان می‌باشد، چون این چیزها آفریده شده‌اند، و همۀ مخلوقات از بین رفتنی و پایان پذیرند، اما سخن خداوند صفت اوست، و صفات او مخلوق نیستند و حد و پایانی ندارند، و هر گستردگی و عظمتی را که دلها تصور نمایند خداوند بالاتر از آن است، و سایر صفات خداوند مانند علم و حکمت و قدرت و رحمتش نیز این چنین می‌باشند، و اگر علم همۀ خلائق، از پیشینیان گرفته تا آیندگان و اهل آسمان و زمین جمع گردد، و در مقایسه با علم الهی بسان گنجشکی می‌ماند که منقاری به آب زند و با منقار خود قطره آبی را بردارد، زیرا خداوند دارای صفت‌های بزرگ و وسیع و کامل است، و همانا بازگشت همه به‌سوی پروردگارت است.

آیه‌ی ۱۱۰:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠[الکهف: ۱۱۰]. «بگو: من فقط بشری مانند شما هستیم، به من وحی می‌شود که معبود بر حق شما یکی است (و بس)، پس هرکس که خواهان دیدار پروردگار خویش است باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».

﴿قُلۡای محمد! به کافران به کافران و دیگران بکو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡمن فقط انسانی مانند شما هستیم. یعنی معبود نیستم و مشارکتی در فرمانروایی جهان نداریم، و غیب نمی‌دانم و خزانه‌های خدا نزد من نیست.

﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡبلکه انسانی مانند شما هستم و بنده‌ای از بندگان پروردگارم می‌باشم. ﴿يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞبه من وحی می‌شود که معبود شما یکی است و بس. و فقط به سبب وحی که بر من وحی می‌شو دبرتری داده شده‌ام، و بزرگ‌ترین مطالب وحی این است که به شما خبر دهم خدایتان یکی است. یعنی شریکی ندارد و هیچ‌کس دیگری سزاوار ذره‌ای از عبادت نیست، و شما را به عملی فرا می‌خوانم که شما را به او نزدیک می‌نماید، و مستحق پاداش وی می‌گرداند، و عذابش را از شما دور می‌کند. بناراین فرمود: ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗاپس هرکس که امید دیدار خدای خویش را دارد کار شایسته انجام دهد. کار شایسته چیزی است که با شریعت خدا مطابق باشد از قبیل کارهای واجب و مستحب.

﴿وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢاو در پرستش پروردگارش کسی را شریک او نسازد. یعنی عملش را ریاکارانه انجام ندهد، بلکه آن‌را خالص برای رضای خدا انجام دهد، و کسی که هم اخلاص دارد و هم در کارهایش (از شریعت) پیروی می‌نماید، آنچه را بدان امید دارد و می‌خواهد، می‌یابد. و اما کسی که اینگونه نیست در دنیا و آخرت زیانکار می‌باشد و نزدیکی به مولا و سرورش، و دست یابی به رضای او را از دست می‌دهد.

پایان تفسیر سوره‌ی کهف

تفسير سوره‌ی مريم

مدنی و ۹۸ آیه است.

آیه‌ی ۱-۶:

﴿كٓهيعٓصٓ١[مریم: ۱]. «کاف. ها. یا. عین. صاد».

﴿ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ٢[مریم: ۲]. «(این) یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا».

﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا٣[مریم: ۳]. «آنگاه که پروردگارش را آهسته (و آرام) ندا کرد».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا٤[مریم: ۴]. «گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده است. و شعله‌های پیری سر مرا فرا گرفته است و پروردگارا! هرگز در دعایت ناامید نبوده‌ام».

﴿وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا٥[مریم: ۵]. «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس از نزد خویش جانشینی به من ببخش».

﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا٦[مریم: ۶]. «که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و ای پروردگار! او را پسندیده قرار ده».

﴿ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ٢این یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا، آن را برای تو حکایت می‌کنیم و به تفصیل بیان می‌داریم تا حالت پیامبرش زکریا و آثار شایسته و مناقب زیابی او شناخته شود. داستان او پند و عبرتی است برای عبرت آموزان، و الگویی است برای کسانی که پیروی می‌کنند. نیز توضیح و بیان رحمت خداوند نسبت به دوستانش، و این‌که این رحمت را به چه صورت به دست آورده‌اند، محبت خداوند را ببار می‌آورد و باعث می‌شود که ذکر و معرفت الهی در دل جای گیرد، و انسان را به خدا برساند. خداوند زکریا ÷را برای رسالت و وحی خویش برگزید و او چون دیگر پیامبران انجام وظیفه نمود، و بندگان را به‌سوی پروردگارش فراخواند و آنچه خدا به او آموخته بود به آنها آموخت، و در زندگی خود برای آنان خیر و صلاح می‌خواست و در پی آن بود که بعد از مرگش نیز در خیر و صلاح زندگی کنند، مانند دیگر برادران پیامبرش و پیروانشان که خیر خواه مردم بودند. اما وقتی زکریا دید که ناتوان و ضعیف شده است و ترسید کسی را پس از مرگش نیابد که در دعوت مردم به‌سوی پروردگار، و اندرز گفتن آنها جانشین او باشد، به درگاه پروردگارش از ضعف و ناتوانی ظاهری و باطنی‌اش شکایت کرد و پروردگارش را پنهانی ندا داد تا ندا و دعایش کامل‌تر و بهتر و مخلصانه‌تر باشد. پس گفت: ﴿رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّيپروردگارا! استخوانم ضعیف و سست شده است. و هنگامی‌که استخوان که ستون بدن است سست شود بدن نیز ضعیف و سست می‌گردد. ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗاو شعله‌های پیری سر مرا فرا گرفته است زیرا موی سفید دلیل ناتوانی و پیری است و پیام آور مرگ و هشدار دهندۀ آن است.

زکریا از ضعف و ناتوانی‌اش به خدا متوسل شد. و این از بهترین وسیله‌ها برای تضرع و زاری به درگاه خداوند می‌باشد، چون اظهار ضعف و متوسل شدن به نا توانی بر این دلالت می‌نماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبری می‌جوید و به قدرت الهی دل بسته است. ﴿وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗاو پروردگارا! هرگز چنین نبوده که در دعاهایی که کرده‌ام مرا محروم و ناکام نمایی، بلکه همواره نسبت به من مهربان بوده، و دعایم را اجابت نموده‌ای، و همواره الطافت شامل حال من شده و احسانت به من رسیده است. و این، توسیل به خدا به وسیلۀ نعمت‌هایی است که خداوند به بنده داده، و نیز توسل به اجابت دعاهای گذشته می‌باشد، بنابر این از کسی که قبلاً احسان نموده درخواست نمود که احسان خویش را بر او تکمیل نماید.

﴿وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِيو همانا من می‌ترسم کسانی که بعد از مرگ من سرپرستی بنی اسرائیل را به عهده می‌گیرند، دینت را بر پا ندارند و بندگانت را (به سوی تو دعوت) نکنند.

به ظاهر چنین بر می‌آید که او کسی را در میان بنی اسرائیل نمی‌دید که شایستگی حمل امانت دین را داشته باشد و این بیانگر مهربانی و دلسوزی زکریا ÷است و فرزند خواستن او مانند دیگران نبود که فقط برای مصلحت دنیوی فرزند می‌خواهند، بلکه هدفش مصلحت دین، و ترس از این بود که دین ضایع شود، چون کسی دیگر که این شایستگی را داشته باشد وجود نداشت.

و خاندان او به عنوان سرچشمه رسالت و دینداری معروف بود، و گمان خیر خواهی از آن می‌رفت، پس زکریا به درگاه خداوند دعا کرد که به او فرزندی بدهد تا پس از او امور دینی را انجام دهد، شکایت کرد که زنش نازا است، یعنی اصلاً بچه دار نمی‌شود، و خودش هم به سن فرتونی رسیده است که در چنان سن و سالی وجود شهرت و صاحب فرزند شدن تقریباً غیر ممکن به نظر می‌آید ﴿فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗاو از نزد خویش جانشینی به من ببخشف که منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدن در دین و گرفتن میراث نبوت و علم و عمل است.

بنابراین، گفت: ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا٦که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و پروردگار! او را بنده‌ای شایسته و نیکوکار بگردان که مورد پسندیدتو باشد و آن را محبوب بندگانت قرار ده. خلاصه این‌که از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد. و این نوع فرزند بهترین فرزند است، و از جمله رحمت‌های الهی نسبت به بنده این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همۀ خوبی‌های اخلاقی و عادت‌های پسندیده باشد.

آیه‌ی ۷-۱۱:

﴿يَٰزَكَرِيَّآ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ يَحۡيَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا٧[مریم: ۷]. «ای زکریا! ما تو را به کودکی نوید می‌دهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکرده‌ایم».

﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡكِبَرِ عِتِيّٗا٨[مریم: ۸]. «گفت: پروردگارا! مرا چگونه پسری خواهد بود حال آنکه همسرم نازا است و (خود نیز) به غایت پیری رسیده و فرتوت شده‌ام».

﴿قَالَ كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡ‍ٔٗا٩[مریم: ۹]. «فرمود: همین‌گونه است، پروردگار تو گفته است که این (کار) بر من آسان است و به راستی پیش از این تو را در حالی آفریدم که هیچ چیزی نبودی».

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗۖ قَالَ ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا١٠[مریم: ۱۰]. «گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم بگذار، فرمود: نشانه‌ات آن است که سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگویی با وجود این‌که سالم و تندرستی».

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَيۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا١١[مریم: ۱۱]. «پس از محراب نماز بیرون آمد، آنگاه به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح گویید».

پس پروردگارش او را مورد مرحمت قرار داد و دعوتش را اجابت نمود و توسط فرشتگان به او مژده داد که صاحب فرزندی به نام یحیی خواهد شد. و خداوند اسم او را یحیی گذاشت، و با مسمایش موافق بود، چرا که از یحیی محسوس برخوردار بود و دارای حیات معنوی نیز می‌باشد، و حیات معنوی به معنی زنده بودن قلب و روح به وسیلۀ وحی و علم دین می‌باشد.

﴿لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗاپیش از او کسی را با این اسم نامگذاری نکرده‌ایم. و احتمال دارد منی‌اش این باشد که پیش از او فردی را همانند و هم طراز او قرار نداده‌ایم.

پس مژده داد که دارای کمالات زیادی است و به صفات پسندیده متصف می‌باشد و از کسانی که پیش از او بوده‌اند برتر است. طبق این احتمال ابراهیم و موسی و نوح ÷و امثال آنها و کسانی که قطعاً از یحیی برتر هستند از این عموم مستثنی هستند.

و هنگامی که خداوند او را به فرزندی مژده داد که درخواست کرده بود، تعجب کرد و گفت: ﴿رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞپروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود در حالی که مانع را به خاطر نیاورده بود، چون به شدت علاقه داشت که صاحب فرزند بشود. و در این حال که دعایش قبول شد، بسیار شگفت‌زده گردید، اما خداوند او را جواب داد و فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞگفت: تحقق این کار طبق عادت و سنت خداوند در جهان هستی امری عجیب و غریب به نظر می‌آید. اما قدرت الهی می‌تواند اشیا را بدون سبب‌ها یشان به وجود بیاورد، و این کار را برای خدا آسان است، و از آفرینش نخستین که چیزی نبود و خداوند او را به وجود آورد دشوارتر نیست.

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗگفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم قرار بده که به وسیلۀ آن دلم آرامش یابد. این بیانگر تردید در خبر الهی نیست، بلکه مانند این است که ابراهیم خلیل ÷گفت: ﴿رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِي[البقرة: ۲۶۰]. «پروردگارا! به من نشان بده که مرده‌ها را چگونه زنده می‌نمایی؟ فرمود: مگر باور نداری؟ گفت: بله، ولی تا دلم اطمینان یابد».

پس خواستار آگاهی بیشتر و رسیدن به عین یقین بعد از برخورداری از علم یقین شد. خداوند از روی مرحمتی که نسبت به او داشت خواسته‌اش را اجابت نمود و فرمود: ﴿ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗانشانه‌ات آن است که در عین تندرستی سه شبانه روز تمام نمی‌توانی با مردم سخن بگویی و در آیه‌ای دیگر آمده است که سه روز تمام جز با اشاره نمی‌توانی سخن بگویی.

و معنی یکی است، چون سه شبانه روز را گاهی به سه روز تعبیر می‌کنند و گاهی به سه شب. و این را نشانه‌های عجیب پروردگار است، زیرا با داشتن یحیی از سخن گفتن به مدت سه روز، و عدم توانایی او بر سخن گفتن در نهایت صحت و تندرستی، بدون این‌که لال بوده و آفتی در کار باشد، از دلایلی است که بر قدرت خارق العادۀ الهی دلالت می‌نماید.

با وجود این توانایی حرف زدن با انسان‌ها را نداشت، اما تسبیح و ذکر و امثال آن را می‌توانست انجام دهد. بنابر این در آیه‌ای دیگر فرمود: ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ كَثِيرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ[آل‌عمران: ۴۱]. «و پروردگارت را بسیار یاد کن و شامگاهان و صبحگاهان او را به پاکی بستای».

پس دل زکریا اطمینان پیدا کرد و از این نوید بزرگ شادمان شد و با به جای آوردن شکر خدا در قالب عبادت و ذکر الهی از دستور خدا فرمان برد و در محرابش به اعتکاف نشست، و از محراب عبادت به‌سوی قومش بیرون آمد و با رمز و اشاره به آنان گفت: ﴿أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗاصبح و شام تسبیح گویید. چون مژدۀ تولد یحیی برای همه یک مصلحت دینی به حساب می‌آمد.

آیه‌ی ۱۲-۱۵:

﴿يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗا١٢[مریم: ۱۲]. «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر، و به او در کودکی حکمت دادیم».

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَوٰةٗۖ وَكَانَ تَقِيّٗا١٣[مریم: ۱۳]. «و از فضل خود به او مهر و محبت فراوان دادیم، و برکت و پاکی نصیبش کردیم، و پرهیزگار بود».

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِ وَلَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗا١٤[مریم: ۱۴]. «و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و گردنکش و نافرمان نبود».

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا١٥[مریم: ۱۵]. «و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود».

سخن گذشته بر تولد یحیی و دوران جوانی و پرورش یافتنش دلالت می‌نماید. وقتی یحیی به حالتی رسید که می‌توانست خطاب و سخن را بفهمد خداوند او را فرمان د اد تا کتاب را با جدیت و جهد بگیرد. یعنی در حفظ کردن کلماتش و فهمیدن معانی‌اش و عمل کردن به اوامر و نواهی آن بکوشد. حفظ کردن و فهمیدن و عمل کردن به امر و نهی، از مصادیق گرفتن با قوت است. یحیی فرمان پروردگارش را اطاعت کرد و به کتاب روی آورد و آن را حفظ کرد و در آن تدبیر نمود. و خداوند هوشیاری و ذکاوتی به او داد که در دیگران یافت نمی‌شود. بنابر این فرمود: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحُكۡمَ صَبِيّٗایعنی ما در دوران کودکی شناخت احکام خدا و حکم کردن را به او دادیم.

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّاو نیز ازجانب خویش به او مهربانی و رحمت دادیم که کارهایش به وسیلۀ آن آسان گردید، واحوالش بهبود یافت و رفتارش با آن ثبات یافت.

﴿وَزَكَوٰةٗو به او پاکی دادیم، یعنی او را از آفت‌ها و گناهان پاک نمودیم، پس دلش تنها شد و عقلش رشد کرد و این متضمن آن است که صفت‌های زشت و اخلاق نادرست از وی دور گردد و اخلاق نیکو و صفت‌های پسندیده در وی ریشه بدواند. بنابر این فرمود: ﴿وَكَانَ تَقِيّٗاو پرهیزگار بود، یعنی آنچه را که به آن فرمان داده می‌شود انجام می‌داد، و از آنچه نهی می‌شد دوری می‌کرد، و هرکس مومن و پرهیزگار باشد دوست خدانود خواهد بود و اهل بهشت می‌باشد، و بهشتی را که به پرهیزگاران وعده داده شده، و پاداشی که خداوند برای پرهیزگاری قرار داده‌است به دست خواهد آورد.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَيۡهِو نیز او نسبت به پدر و مادرش نیک رفتار و نیکوکار بود، یعنی از فرمان پدر و مادر سرپیچی نکرده و با آنها بدی نمی‌کرد، بلکه در سخن و رفتار با آنها به نیکی رفتار می‌نمود. ﴿وَلَمۡ يَكُن جَبَّارًا عَصِيّٗاو از عبادت پروردگارش سرباز نمی‌زود و گردنکشی نمی‌کرد و خودش را از بندگان خدا و از پدر و مادرش بالاتر نمی‌پنداشت، و تکبر نمی‌ورزید، پس او هم حق خدا را به جای می‌آورد و هم حق بندگان خدا را، بنابر این او در همۀ احوالش از سلامت و عافیتی که خداوند بهرۀ او نموده بود برخوردار بود، هم در آغا و هم در سرانجام کارها از سلامتی بهره‌مند بود. بنابر این فرمود: ﴿وَسَلَٰمٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ وَيَوۡمَ يَمُوتُ وَيَوۡمَ يُبۡعَثُ حَيّٗا١٥و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود. و این بدان معنی است که ایشان در این حالات سه گانه از شر و عقاب در امان است. یعنی او از اهل بهشت می‌باشد. درود و سلام خدا بر او و بر پدرش و بر همۀ پیامبران باد، و خداوند ما را از آن پیروان آنها بگرداند. و او بخشنده و بزرگوار است.

آیه‌ی ۱۶-۲۱:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا١٦[مریم: ۱۶]. «و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که در ناحیۀ شرقی (بیت المقدس) از خانواده‌اش کناره گرفت».

﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗا١٧[مریم: ۱۷]. «و در برابر آنان پوششی برگرفت، آنگاه روح خویش را به‌سوی او فرستادیم که در شکل انسانی کامل بر او ظاهر شد».

﴿قَالَتۡ إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا١٨[مریم: ۱۸]. «گفت: من از تو به خدای مهربان پناه می‌برم اگر پرهیزگار هستی».

﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗا١٩[مریم: ۱۹]. «(جبرئیل) گفت: من فرستادۀ پروردگارت هستم تا به تو پسر پاکیزه‌ای ببخشم».

﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَلَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَلَمۡ أَكُ بَغِيّٗا٢٠[مریم: ۲۰]. «گفت: چگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار (هم) نبوده‌ام؟».

﴿قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا٢١[مریم: ۲۱]. «گفت: بدینسان است، پروردگارت فرموده است که این (کار) برای من آسان است، و تا او را معجزه‌ای برای مردمان گردانیم و رحمتی از سوی خود سازیم و (این تصمیم) کاری انجام یافتنی است».

وقتی داستان زکریا و یحیی را که از نشانه‌های عجیب الهی بود بیان کرد به بیان داستان عجیب تری پرداخت و به تدریج از پایین تا به بالا شروع کرد. پس فرمود: ﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَای پیامبر ! در کتاب (= قرآن) از مریم علیها السلام سخن بگوی، و این از بزرگ‌ترین فضیلت‌های مریم است که در کتاب بزرگی که مسلمانان در شرق وغرب آن را تلاوت می‌نمایند از او یاد شده است. و از او به بهترین صورت یاد شده و مورد ستیاش قرار گرفته است. و این پاداش عمل خوب و تلاش کامل او است.

یعنی حالت نیکوی مریم را بیان کن، آنگاه که ﴿إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗادر ناحیۀ شرق از خانواده‌اش کناره گرفت و از آنها دور شد. ﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗاو میان خود و ایشان پرده و پوششی افکند، و این کناره‌گیری و افکندن پوشش میان خود و آنها بدان خاطر بود تادر گوشه‌ای تنها باشد و به عبادت پروردگارش بپردازد و با اخلاص و فروتنی او را عبادت نماید. و این اطاعت از فرمان الهی بود که فرموده بود: ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَٰمَرۡيَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰكِ وَطَهَّرَكِ وَٱصۡطَفَىٰكِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٢ يَٰمَرۡيَمُ ٱقۡنُتِي لِرَبِّكِ وَٱسۡجُدِي وَٱرۡكَعِي مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ٤٣[آل عمران: ۴۲-۴۳]. «و به یادآور آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! بی‌گمان خداوند تو را برگزیده و پاک نموده و تو را بر زنان جهان برگزیده است، ای مریم! پروردگارت را عبادت کن و سجده ببر و با رکوع کنندگان رکوع کن».

﴿فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهَا رُوحَنَاپس روح خویش یعنی جبرئیل ÷را به‌سوی او فرستادیم، ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِيّٗاو جبرئیل در شکل مردی کامل و خوش قیافه وکه عیب و نقصی نداشت بر مریم ظاهر شد، چون مریم توان دیدن جبرئیل را در قالب صورت و شکل واقعی‌اش نداشت، در حالی که از خانواده و جامعه دور شده و از عزیزترین مردمان که خانواده‌اش بودند خود را در پوشش قرار داده بود، ترسید که مبادا این مرد چشم طمع به او دوخته باشد. پس به خدا پناه برد و به وی گفت: ﴿إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَاز سوء قصد تو، به رحمت الهی پناه می‌برم، ﴿إِن كُنتَ تَقِيّٗااگر تو از خدا می‌ترسی و پرهیزگار هستی، پس به‌سوی من دست دراز نکن. مریم، هم به خدا پناه برد و هم او را ترساند و بر حذر داشت، و او دستور داد تا تقوای الهی را رعایت کند حال آنکه وی در آن حالت تنهایی و جوانی و دوری از مردم به سر می‌برد، و آن مرد از آن زیبایی آشکار و هیت کامل انسانی برخوردار بود. آن مرد با او سخن بدی نگفت و به و دست درازی نکرد، و این برخورد مریم تنها به علت ترس از خدا بود و این نهایت پاکدامنی و دوری از شر و ر اههای منتهی به آن می‌باشد.

و این عفت ـ به ویژه با وجود انگیزه‌ها و فقدان موانع ـ از بهترین اعمال است. از این رو خداوند مریم را ستوده و فرموده است: ﴿وَمَرۡيَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِكَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِۦ وَكَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِينَ١٢[التحریم: ۱۲]. ﴿وَٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ٩١[الأنبیاء: ۹۱]. و به مریم دختر عمران که دامن خود را به گناه نیالوده، پس، از روح خود در او دمیدیم، و او و پسرش را نشانه‌ای برای جهانیان قرار دادیم.

بنابراین خداوند به سبب پاکدامنی‌اش به او فرزندی بخشید که معجزۀ الهی و از همان اوان کودکی، پیامبر بود. وقتی جبرئیل دید که مریم می‌ترسد و هراسان است، گفت: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّكِمن فرستادۀ پروردگارت هستم. یعنی وظیفۀ من این است که رسالت الهی را در مورد تو اجرا کنم. ﴿لِأَهَبَ لَكِ غُلَٰمٗا زَكِيّٗاتا به تو پسر پاکیزه‌ای ببخشم.

و این مژدۀ بزرگی مبنی بر داشتن فرزند و پاکیزگی وی می‌باشد، زیرا پاکیزگی مستلزم آن است که وی از عادت‌های زشت و ناپسند پاک بوده، و به خصلت‌های پسندیده متصف باشد. مریم از پدید آمدن فرزند بدون پدر تعجب کرد وگفت: ﴿أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ وَلَمۡ يَمۡسَسۡنِي بَشَرٞ وَلَمۡ أَكُ بَغِيّٗاچگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار هم نبوده‌ام؟و فرزند جز از این طریق بوجود نمی‌آید!.

﴿قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِگفت: بدنیسان است، پروردگارت فرموده است که این کار برای من آسان است، و می‌خواهم او را معجزه‌ای برای مردمان کنم که بر قدرت خداوند دلالت نماید، و این‌که اسباب به طور مستقل تأثیرگذار نیستند، بلکه تأثیر آنها به تقدیر الهی است.

پس برخی اوقات بندگان خدا برخی از اسباب را تأثیر گذار نمی‌یابند، (به عبارت دیگر اینگونه نیست که هرگاه سببی وجود داشته باشد حتماً مسبب هم به وجود خواهد آمد) و این بدان جهت است تا بندگان نگاهشان فقط به اسباب معطوف نباشد، به گونه‌ای که به آن بنگرند و از خدایی که آن را سبب قرار داده‌است غافل بمانند.

﴿وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاو تا وی را از سوی خویش رحمتی قرار دهیم، و این کار را مرحمتی نبت به او و مادرش و عموم مردم قرار دهیم. اما رحمت خداوند نسبت به مریم این بود که خداوند او را با وحی خویش برگزید و آنچه را به پیامبران اولوالعزم ارزانی نموده بود به او نیز ارزانی کرد. و رحمت خدا نسب به مادرش این بود که ستایش نیکو و منافع بزرگ و افتخار فراوان بهرۀ او شد. و رحمت خدا و بزرگ‌ترین نعمت وی نسبت به مردم این بود که در میانشان پیامبری مبعوث نمود که آیات خدا را بر آنان تلاوت نمود و آنها را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت را به آنان آموخت، و مردم به او ایمان آوردند و از او اطاعت کردند و به سعادت دنیا و آخرت دست یافتند.

﴿وَكَانَو پدید آمدن عیسی ÷به این صورت ﴿أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗاکاری بود انجام یافته. یعنی پیش‌تر خداوندی چنین حکم نموده بود، و باید تقدیر و قضای الهی اجرا می‌شد. پس جبرئیل ÷در گریبان مریم دمید.

آیه‌ی ۲۲-۲۶:

﴿فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا٢٢[مریم: ۲۲]. «پس به او باردار و حامله گشت، سپس او را با خود به جای دور دستی برد».

﴿فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا٢٣[مریم: ۲۳]. «آنگاه درد زایمان او را در کنار تنۀ خرمایی کشاند. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم».

﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا٢٤[مریم: ۲۴]. «آنگاه (فرشته) از پایین او، ندا داد که اندوهگین مباش، به راستی پروردگارت پایین‌تر از تو چشمه‌ای پدید آورده است».

﴿وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا٢٥[مریم: ۲۵]. «و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا بر تو خرمای تازه چیده شده فرو ریزد».

﴿فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا٢٦[مریم: ۲۶]. «پس بخور و بنوش وچشم را روشن دار، و هرگاه کسی از آدمیان را دیدی، بگو: من برای خداوند مهربان روزی نذر کرده‌ام بنابر این امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت».

وقتی مریم به عیسی ÷باردار شد از رسوایی ترسید، بنابر این از مردم کناره‌گیری کرد و به ﴿مَكَانٗا قَصِيّٗاجای دوری رفت، و هنگامی‌که زمان زایمانش فرا رسید، درد زایمان او را به کنارۀ تنۀ درخت خرما کشاند، و چون درد زایمان و درد بی‌خوراکی و بی‌آبی او را به ستوه آورد قلبش از گفته‌های مردم دردمند شد و ترسید که مبادا نتواند شکیبایی ورزد، آرزو کرد که کاش قبل از این حادثه مرده بود، و چیز ناقابل و فراموش شده‌ای بود، و از یاد و خاطره‌ها محو می‌شد.

این آرزوی مریم به خاطر آن حالت پریشان کننده بود، و این آرزو هیچ خیر و مصلحتی برای او دربر نداشت، بلکه خیر و مصلحت در آنچه بود که اتفاق افتاد، پس در این هنگام فرشته او را دلداری داد ﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآو از پایین او را صدا زد. شاید در آن زمان جبرئیل در مکانی قرار داشته است که پایین‌تر از مکانی بود که مریم در آن قرار داشته است. و به او گفت: ﴿أَلَّا تَحۡزَنِيناراحت و پریشان مباش، زیرا ﴿قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗاپروردگارت پایین‌تر از تو چشمه‌ای پدید آورده است. که از آن می‌نوشی.

﴿وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا٢٥و تنۀ درخت خرما را بجنبان تا بر تو خرمای لذیذ و تازه فرو بریزد. ﴿فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗاپس، از آن خرما بخور و از چشمۀ آب بنوش و از تولد عیسی چشم روشن دار، و شاد باش، خداوند به او آرامش داد که از درد زایمان درامان خواهد بود و خوراک و نوشیدنی گوارا به دست خواهد آورد.

و برای درامان ماندن از گفته‌های مردم به او دستور داد که هرگاه انسانی را دید به صورت اشاره به او بگوید. ﴿إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗامن برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کرده‌ام، ﴿فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗابنابر اینامروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. یعنی با مردم سخن نگو تا از گفته‌ها و حرف‌هایشان در امان باشی.

و نزد آنها معروف بود که سکوت یکی از عبادت‌های شرعی است، و علت این‌که خداوند او را دستور نداد که تهمت را از خود دور کند دو چیز بود: اول این‌که مردم او را تصدیق نمی‌کردند، و این سخن فایده‌ای نداشت. دوم این‌که تبرئه‌ی مریم با سخن گفتن عیسی در گهواره که بزرگ‌ترین شاهد بر تبرئه و پاکدامنی‌اش بود محقق شود، زیرا فرزند آوردن زن بدون این‌که شوهری داشته باشد و ادعا کند که بدون پدر این فرزند را به دنیا آورده است ادعای بسیار بزرگی است که اگر حتی چندین گواه بر آن گواهی دهند باز هم تصدیق نخواهند شد.

پس مریم حجت این امر خارق العاده را امری از جنس آن قرار داد.

آیه‌ی ۲۷-۳۳:

﴿فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ يَٰمَرۡيَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡ‍ٔٗا فَرِيّٗا٢٧[مریم: ۲۷]. «آنگاه او را برداشت و پیش اقوام و خویشان خود برد، گفتند: ای مریم! عجب کار زشتی کرده‌ای؟».

﴿يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗا٢٨[مریم: ۲۸]. «ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت بدکاره بود؟».

﴿فَأَشَارَتۡ إِلَيۡهِۖ قَالُواْ كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗا٢٩[مریم: ۲۹]. «(مریم) به آن (کودک) اشاره کرد، گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!».

﴿قَالَ إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗا٣٠[مریم: ۳۰]. «(عیسی) گفت: من بندۀ خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است».

﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا٣١[مریم: ۳۱]. «و مرا هر جا که باشم خجسته و مبارک داشته، و مرا به خواندن نماز و دادن زکات تا وقتی که زنده باشم سفارش کرده است».

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا٣٢[مریم: ۳۲]. «و به نیک رفتاری با مادرم (مرا سفارش نموده). و مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است».

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا٣٣[مریم: ۳۳]. «و روزی که به دنیا آمدم و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم از هر آفت و کیدی در امانم».

وقتی مریم وضع حمل کرد، همراه با عیسی به نزد قومش آمد، در حالی‌که عیسی در آغوشش بود، چون او می‌دانست که بی‌گناه و پاک است، پس بدون این‌که به چیزی توجه نماید به نزد آنان آمد. اقوامش گفتند: ﴿لَقَدۡ جِئۡتِ شَيۡ‍ٔٗا فَرِيّٗاای مریم! عجب کار زشتی کرده و کار بسیار بزرگ و ناپسندی انجام داده ای؟ منظورشان زنا بود، که او از آن پاک بود. ﴿يَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَای خواهر هارون! ظاهراً برادر حقیقی مریم بوده است بنابر این او را به هارون نسبت دادند، ﴿مَا كَانَ أَبُوكِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا كَانَتۡ أُمُّكِ بَغِيّٗاپدرت مرد بدی نبود، و مادرت نیز نابکار نبود یعنی پدر و مادرت انسانهای صالح و از شر سالم بودند. به ویژه از این زشتی ـ که به آن اشاره می‌کردند ـ به دور بودند. منظورشان این بود که تو چگونه مانند پدر ومادرت نیستی و کاری کرده‌ای که آنها نمی‌کردند؟ زیرا فرزندان اغلب در خوبی و بدی مانند پدر و مادرشان می‌باشند، پس بر حسب آنچه تصور می‌کردند تعجب نمودند که چگونه چنین کاری زشتی از مریم سرزده است.

مریم به نوزادش عیسی اشاره کرد. یعنی اشاره کرد که با او حرف بزنید، و به این خاطر به کودک اشاره کرد چون به وی دستور داده شده بود که وقتی مردم با او سخن گفتند: بگوید ﴿إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗامن برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کرده‌ام، بنابر این امروز با هیچ‌کس سخن نخواهم گفت. وقتی به‌سوی او اشاره کرد تا با وی سخن بگویند آنها تعجب کردند و گفتند: ﴿كَيۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي ٱلۡمَهۡدِ صَبِيّٗاما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم! چون چنین چیزی معمولی نبود و هیچ‌کس در آن سن و سال سخن نگفته بود در این هنگام عیسی ÷که کودکی در گهواره بود، گفت: ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗامن بندۀ خدایم، برای من کتاب خواهد فرستاد و مرا پیامبر خواهد کرد. پس آنها را چنین خطاب نمود که او بنده است و دارای چنان اوصاف خدایی نمی‌باشد، و فرزندی خدا هم نیست.

از این گفتۀ عیسی که فرمود: ﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِمن بندۀ خدایم، ثابت می‌شود که خداوند از گفتۀ نصارا پاک و بری است که بر خلاف عیسی سخن می‌گویند، و ادعا می‌کنند با او موافق هستند. ﴿ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَیعنی چنین مقدر نموده که به من کتاب بدهد. ﴿وَجَعَلَنِي نَبِيّٗاو مرا پیامبر گردانیده است. عیسی آنها را خبر داد که او بندۀ خداست و خداوند کتاب را به او آموخته و وی را از جملۀ پیامبران گردانیده است. پس این بیانگر کمال اوست.

سپس بیان نمود که دیگران را نیز به کمال می‌رساند و گفت: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُو مرا هر جا و در هر زمانی که باشم با برکت و سودمند نموده است، بنابر این خداوند در وجودم برکت قرار داده، و خیر را تعلیم می‌دهم، و به‌سوی آن دعوت می‌کنم و از شر باز می‌دارم. پس در گفته‌ها و کارهایش به‌سوی خدا دعوت می‌کرد و هرکس که با او هم نشینی می‌نمود از برکت وی بهره‌مند می‌شد، و سعادتمند می‌گشت.

﴿وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗاو مرا سفارش نوده تا حقوق خدا و حقوق بندگانش را به جای آورم، که بزرگ‌ترین آن نماز وزکات است، و تا زمانی که زنده باشم مرا به این دو سفارش کرده است. پس من فرمان و سفارش او را به جای می‌آورم و به آن مل می‌کنم و آن را اجرا می‌نمایم.

و نیز مرا سفارش نموده که با مادرم به نیکوکاری رفتار کنم، و عیسی تا آخرین حد با مادرش به نیکی رفتار نمود. و آنچه شایستۀ او بود برایش انجام داد، چون از شرافت و فضیلت برخوردار است و بر وی حق مادری دارد. ﴿وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗاو مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است که در مقابل خداوند گردنکشی کنم، و خودم را از بندگانش بالاتر قرار دهم. ﴿شَقِيّٗاو مرا در دنیا و آخرت نگون بخت نکرده است.

پس مرا چنان نموده که در برابر خداوند فرمانبردار و فروتن و گردن کج و ذلیل باشم. و در برابر بندگان خدا نیز فروتن هستم و من و پیروانم در دنیا و آخرت خوشبخت می‌باشیم. و چون کمال و خصلت‌های پسندیده را به طور کامل دارا بود گفت:

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا٣٣و به فضل واحسان پروردگارم از روزی که به دنیا آمده‌ام و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم، از شر شیطان، و عذاب درامان خواهم بود، و این اقتضا می‌نماید که او از وحشت‌های قیامت و سرای فاسقان در امان، و از اهل بهشت باشد. پس این معجزه‌ای بزرگ و دلیلی آشکار بر این است که او پیامبر خدا و به حق بندۀ اوست.

آیه‌ی ۳۴-۳۶:

﴿ذَٰلِكَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَ٣٤[مریم: ۳۴]. «این است عیسی پسر مریم، سخن درستی که در آن تردید می‌کنند».

﴿مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٣٥[مریم: ۳۵]. «خداوند را نسزد که فرزندی داشته باشد، او پاک است از تهمت‌های ناروا، هرگاه ارادۀ انجام کاری بکند تنها کافی است که به او بگوید: بشو! آنگاه موجود می‌شود!».

﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ٣٦[مریم: ۳۶]. «و بی‌گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید، این است راه راست».

کسی که این صفت‌ها را دارا بود، عیسی پسر مریم است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، بلکه سخنی راستین و کلام خداست که از آن راست‌تر سخنی وجود ندارد، و گفته‌ای نیکوتر از آن وجود ندارد. پس خبر یقینی و واقعی در مورد عیسی این است و آنچه د رمورد وی گفته شده و با این مخالف است، قطعاً باطل و پوچ می‌باشد، و شک و شبهه‌ای است که ناآگاهانه بر زبان رانده می‌شود. بنابر این فرود: ﴿ٱلَّذِي فِيهِ يَمۡتَرُونَکه در آن تردید می‌کنند، و با تخمین و شک خود مجادله می‌نمایند، پس برخی می‌گویند: عیسی خداست، یا پسر خداست یا سومین سه تاست. پاک است خداوند از دروغ پردازی و تهمت آنها.

﴿مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٖشایسته و سزاوار خداوند نیست که فرزندی داشته باشد، چون این غیر ممکن است، زیرا او بی‌نیاز و ستوده، و مالک همۀ هستی است. پس چگونه کسی از بندگان و مملوک‌های خود را به فرزندی می‌گیرد؟

﴿سُبۡحَٰنَهُخداوند پاک و منزه است از داشتن فرزند و عیب، ﴿إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗاهرگاه ارادۀ پدید آوردن چیزی و انجام هیچ کاری برایش ناممکن و دشوار نیست، ﴿فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُبلکه به آن می‌گوید: پدید آی، و آن پدید می‌آید، پس وقتی تقدیر و خواست او در عالم بالا و پایین نافذ و جاری است چگونه فرزندی خواهد داشت؟ پس وقتی او چنین است که هرگاه پدید آوردن چیزی را اراده نماید و به آن بگوید: ﴿كُن فَيَكُونُچگونه به وجود آوردن عیسی بدون پدر بعید محسوب می‌شود؟

پس عیسی خبر داد که او نیز همانند سایر بندگان تحت پرورش خداوند می‌باشد، و گفت: ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡخداوندی که ما را آفریده و صورتگری نموده و تدبیر او در ما نافذ است، و تقدیرش ما را می‌چرخاند، پروردگار من و پروردگار شماست. +_ ﴿فَٱعۡبُدُوهُپس عبادت را تنها برای او انجام دهید، و در رجوع و انابت به‌سوی او بکوشید. و این اقرار به توحید ربوبیت و توحید الوهیت است. و با توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال نمود، بنابر این گفت: ﴿هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞاین است راه راست. یعنی راه درست و میانه که انسان را به خدا می‌رساند، چون این راه، راه پیامبران و پیروانش می‌باشد و غیر از این راه، گمراهی است.

آیه‌ی ۳۷-۳۸:

﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡۖ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍ٣٧[مریم: ۳۷]. «آنگاه گرو‌ه‌ها در میان خود اختلاف ورزیدند، پس وای بر کسانی که کافر شدند از مشاهدۀ روز بزرگ».

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ يَوۡمَ يَأۡتُونَنَاۖ لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٣٨[مریم: ۳۸]. «چقدر شنوا و چقدر بینا می‌باشند روزی که به پیش ما می‌آیند، اما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر می‌برند».

وقتی خداوند حالت عیسی را بیان کرد، حالتی که در آن شک و تردیدی نیست، خبر داد که گروهها و دسته‌های گمراه یهود نصاری و دیگران در مورد عیسی ÷در میان خود اختلاف ورزیدند، برخی در مورد او افراط نموده و برخی در حق او تفریط کردند، پس بخری از ایشان گفتند: عیسی خداست، و برخی گفتند: عیس پسر خداست، و برخی گفتند: او سومین سه تاست. و برخی دیگر مانند یهودیان او را به پیامبر به حساب نیاورده بلکه او را متهم کردند که حرام زاده است!.

سخنان همۀ این‌ها باطل و پوچ است و نظرشان فاسد، و آن را بر اساس شک و عناد و دلائل فاسد و شبهات بی‌ارزش بیان می‌کردند و همگی سزاوار وعید سخت خدا هستند و بنابر این فرمود:

﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْپس وای بر کسانی که به خدا و پیامبران و کتابهایش کفر ورزیدند. یهودیان و نصارا که در مورد عیسی سخن کفر می‌گویند در این‌ها داخل‌اند.

﴿مِن مَّشۡهَدِ يَوۡمٍ عَظِيمٍوای بر آنها به هنگام مشاهدۀ روز بزرگ. یعنی هنگام روز قیامت که پیشینیان و اهل آسمان‌ها و اهل زمین در آن گرد می‌آیند. روزی که آکنده از زلزله‌ها و وحشت‌ها می‌باشد، و در آن روز سزا و جزای اعمال داده می‌شود. پس در این وقت خداوند آنچه را که پنهان و آشکار می‌کردند روشن می‌سازد.

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ يَوۡمَ يَأۡتُونَنَاچه گوش شنوا و چه چشم بینا پیدا می‌کنند در آن روز که به نزد ما می‌آیند؟!.

پس به کفر خود و شرکشان اقرار می‌نمایند، و به گفته‌هایشان اعتراف می‌کنند، و می‌گویند: ﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ[السجدة: ۱۲]. «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم، ما را به عقب باز گردان تا عمل شایسته انجام دهیم»، بدون شک ما یقین داریم، پس در قیامت به حقیقت آنچه بر آن هستند یقین حاصل می‌کند.

﴿لَٰكِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡيَوۡمَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖاما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر می‌برند، و آنها برای این گمراهی‌شان عذری ندارند، زیرا برخی از آنان از روی بینش، گمراهی را اختیار نموده‌اند، و حق را می‌شناسند، اما ازآن روی گردان شده‌اند. و برخی راه حق را گم کرده و از آن منحرف شده‌اند، و می‌توانند حق و حقیقت را بشناسند، اما به گمراهی خود و ک ارهای بدی که انجام می‌دهند راضی هستند، و برای شناخت حق از باطل تلاش نمی‌نمایند. فکر کن چگونه خداوند بعد از ﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡو فرمود: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْو نفرمود (فويل لهم) تا ضمیر به احزاب برگردد، زیرا از میان دسته‌هایی که با هم اختلاف دارند گروهی هستند که به حقیقت رسیده و با حق موافق هستند و در مورد عیسی می‌گویند: او بندۀ خدا و پیامبرش می‌باشد، و به او ایمان اورده و از او پیروی می‌کنند. پس این‌ها مومن هستند و دراین وعید و هشدار داخل نمی‌ب اشند. بنابر این خداوند فقط کافران را مورد تهدید و وعید قرار داد.

آیه‌ی ۳۹-۴۰:

﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٣٩[مریم: ۳۹]. «و آنان را که (اینک) در غفلت به سر می‌برند، و ایمان نمی‌آورند از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار از کار می‌گذرد».

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَيۡهَا وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ٤٠[مریم: ۴۰]. «بی‌گمان ما زمین و همۀ کسانی را که بر روی آن هستند به ارث می‌بریم و به‌سوی ما برگردانده می‌شوند».

انذار: یعنی بر حذر داشتن از آنچه که ترسناک است، به صورت بیم دادن و خبر دادن از صفات آن، و آنچه که باید بندگان از آن ترسانده شوند روز قیامت است، روزی که کار از کار می‌گذرد، و پیشینیان و پسینیان در یک محل جمع می‌شوند، و از کارهایشان پرسیده می‌شود، پس هرکس به خدا ایمان آورده و از پیامبرانش پیروی کرده باشد به چنان سعادتی نایل می‌آید که بعد از آن هرگز بدبخت نخواهد شد، و هرکس که به خدا ایمان نیاورده و از پیامبرانش پیروی نکرده باشد به چنان شقاوت و بدبختی گرفتار می‌شود که پس از آن سعادتمند نخواهند شد، و خود و خانواده‌اش را از دست می‌دهد و در آن هنگام حسرت می‌خورد و چنان پشیمان می‌شود که دل او از شدت حسرت و تأسف از جا کنده می‌شود، و چه حسرتی از این بزرگتر است که انسان خشنودی خدا و بهشت او را از دست دهد و سزاوار خشم پروردگار و جهنم گرددف به صورتی که بازکشت به دنیا برایش امکان پذیر نباشد تا از نو عمل کند، و حال خود را عوض نماید!.

این چیزی است که پیش رو دارند، اما آنها از این امر غافل‌اند و به ذهنشان نمی‌آید، غفلت آنها را احاطه نموده و مستی آنها را فرا گرفته است، پس آنان به خدا ایمان نمی‌آورند و از پیامبرانش پیروی نمی‌کنند، دنیا آنها را غافل کرده و میان آنها و ایمان، شهوت‌ها و هوس‌های زودگذر حائل شده است، پس دنیا و همۀ آنچه در آن است از اول تا آخر از دستشان خواهد رفت، و آنها نیز از دنیا جدا خواهند شد، و خداوند وارث زمین و کسانی که روی آن زندگی می‌کنند، می‌گردد و آنها را به‌سوی خود بر می‌گرداند، و آنان را به سبب اعمالشان سزا و جزا خواهد داد. پس هرکس عمل خیری انجام داده باشد خداوند را ستایش می‌گوید، و هرکس عمل بدی انجام داده باشد جز خودش کسی را سرزنش نخواهد کرد.

آیه‌ی ۴۱-۵۰:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا٤١[مریم: ۴۱]. «و در این کتاب ابراهیم را یاد کن، بی‌گمان او راست کردار و پیامبر بود».

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗا٤٢[مریم: ۴۲]. «هنگامی که به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و چیزی را از تو دور نمی‌کند؟».

﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَ فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗا٤٣[مریم: ۴۳]. «ای پدر! از دانش چیزی به من رسیده که به تونرسیده است، پس، از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم».

﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا٤٤[مریم: ۴۴]. «ای پدر! شیطان را پرستش مکن، به راستی که شیطان خدای مهربان را عصیانگر است».

﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗا٤٥[مریم: ۴۵]. «ای پدرم! من از این می‌ترسم که عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد و آنگاه همدم شیطان شوی».

﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَۖ وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗا٤٦[مریم: ۴۶]. «(پدر ابراهیم) گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من رویگردانی؟ اگر بازنیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد، و برای مدت مدیدی از من دور شو و با من صحبت مکن».

﴿قَالَ سَلَٰمٌ عَلَيۡكَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا٤٧[مریم: ۴۷]. «(ابراهیم) گفت: سلام بر تو، من از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست، که او در حق من مهربان است».

﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا٤٨[مریم: ۴۸]. «و از شما و از آنچه به جز خدا می‌پرستید، کناره‌گیری و دوری می‌کنم، و پروردگارم را (به نیایش) می‌خوانم، باشد که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نباشم».

﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا٤٩[مریم: ۴۹]. «پس چون از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستیدند دوری کرد اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک پیامبری بود».

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗا٥٠[مریم: ۵۰]. «و از رحمت خویش به ایشان بخشیدم و آنان را نیکونام و بلند آوازه گردانیدیم».

بزرگترین و ذبرترین و بالاترین کتاب‌ها قرآن است که کتاب روشن و پند و اندرز است، چرا که اخبار و سرگذشت و داستان‌هایی که در آن بیان شده است راست‌ترین و شایسته‌ترین و مفیدترین اخبار است، و امر و نهی آن بزرگ‌ترین و عادلانه‌ترین و منصفانه‌ترین اوامر و نواهی هستند و اگر در آن جزا و وعده و عید بیان شده راست‌ترین و حق‌ترین وعده و وعید هستند، و بیش از هر چیز بر حکمت و عدالت و فضل دلالت دارند، و پیامبران و انباییی که در آن ذکر شده‌اند از دیگر پیامبران و کامل‌ترین و برتر می‌باشند، بنابر این در قرآن از پیامبرانی یاد شده است که به خاطر عبادت الهی و محبت و بازگشت به‌سوی او، و ادای حقوق خدا و بندگانش، و دعوت مردم به‌سوی خدا، و مقاومت، و شکیبایی، به مقام‌های افتخار آمیز و منازل عالی و جایگاهی برتر دست یافته‌اند، و در آن قرآن خیلی زیاد از آنان سخن به میان آمده و داستانهایشان تکرار شده است. خداوند در این سوره از تعدادی از پیامبران یاد نمود و پیامبرش را دستور می‌دهد تا آنها را یاد کند، زیرا یاد آنها به مثابۀ ستایش خدا بر آنان و بیان فضل و احسان خداوند بر آنهاست. نیز یاد و خاطرۀ پیامبران، آدمی را تحریک می‌نماید که به آنها ایمان آورد و بدانان محبت ورزد، و به آنها اقتدا کند. پس فرمود: ﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا٤١و دراین کتاب قرآن گوشه‌ای از سرگذشت ابراهیم را بیان کن، که او بسیار راست کردار، و پیامبر خدا بود و خداوند، راست کرداری، راست گفتاری، و پیامبری را به او داد.

صدیق: یعنی کسی که بسیار راست می‌گوید، پس او در گفته‌ها و در کارهایش راست است، و هر آنچه را که دستور داده شده است آن را تصدیق نماید، تصدیق می‌کند، و این مستلزم علم فراوانی است که به قلب راه یابد و در آن اثر نماید و موجب یقین و عمل صالح و کامل شود. و ابراهیم ÷بعد از محمد صاز همۀ پیامبران برتر است. و او پدر سوم طائفه‌های برتر می‌باشد و خداوند نبوت و کتاب را در میان فرزندانش قرار داد. او کسی است که مردم را به‌سوی خدا فرا خواند و بر شکنجۀ بزرگی که در این راه به او رسید شکیبایی ورزید، پس او خویش و بیگانه را دعوت داد و در دعوت دادن پدرش به اندازۀ توان خود کوشید.

و خداوند اصرار ابراهیم بر ایمان آوردن پدرش را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِآنگاه که ابراهیم پدرش را به خاطر پرستش بت‌ها مورد انتقاد و نکوهش قرار داد و گفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا يَسۡمَعُ وَلَا يُبۡصِرُ وَلَا يُغۡنِي عَنكَ شَيۡ‍ٔٗاای پدر جان! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و شر و بلایی را از تو دور نمی‌کند؟ یعنی چرا بت‌هایی را می‌پرستی که خودشان ناقص هستند و کا ری از دستشان ساخته نیست؟ پس این بت‌ها نمی‌شوندو نمی‌بینند و به کسی که آنها را پرستش نماید هیچ سود و زیانی نمی‌رسانند، بلکه به خودشان هم نمی‌تواند فایده‌ای بدهند، و توانایی دور کردن کوچک‌ترین زیان و بلایی را ندارند. پس این روشن و آشکار می‌نماید که عبادت چیزی که خودش ناقص است و کاری نمی‌تواند بکند از دیدگاه عقل و شرح ناپسند و زشت است.

و از استدلال ابراهیم می‌توان این نکته را استنباط نمود که کسی را باید پرستید که دارای کمال است، و بندگان هیچ نعمتی را مگر از جانب او بدست نمی‌آورند و جز او هیچ‌کس نمی‌تواند بلایی را از آنها دور کند، و از همان خداوند متعال است.

﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّي قَدۡ جَآءَنِي مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ يَأۡتِكَای پدر! مرا تحقیر نکن، و نگوی: تو پسر من هستی، چطور شما چیزی را نمی‌دانی که من نمی‌دانم! زیرا خداوند از دانش بهره‌ای به من بخشیده که به تو نداده است. پس ﴿فَٱتَّبِعۡنِيٓ أَهۡدِكَ صِرَٰطٗا سَوِيّٗااز من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمون کنم. یعنی به راه درست و میانه که همان راه عبادت خدای یگانه است ک شریکی ندارد. و راه راست یعنی اطاعت از خداوند در همۀ حالت‌ها.

مهربانی و لطافت از لابلای سخنان ابراهیم به چشم می‌خورد، زیرا او نگفت: «ای پدر! من عالم هستم و تو جاهل» بلکه گفت: من و تو هر دو دانش داریم، اما دانشی که به من رسیده به تو نرسیده است، پس شایسته است از دلیل پیروی و اطاعت کنی.

﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَپدر جان ! شیطان را پرستش مکن، زیرا هر کسی غیر از خدا را پرستش نماید به راستی که شیطان را پرستش کرده است. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠[یس: ۶۰]. «ای فرزندان آدم! مگر از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، همانا او دشمن آشکار شماست؟».

﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗابه راستی که شیطان نافرمان خداست، پس هرکس از گامهای شیطان پیروی نماید به درستی که وی را یاور و دوست خود قرار داده، و او نافرمان خدا و به منزلۀ شیطان است. و اضافه کردن عصیان به اسم رحمان اشاره به این دارد که گناهان، بنده را از رحمت خداوند دور می‌کند. و درهای رحمت را به روی او می‌بندد، چنان‌که طاعت و فرمانبرداری بزرگ‌ترین سبب برای به دست آوردن رحمت خداوند است. بنابر این گفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِای پدرم! به سبب اصرار ورزیدنت بر کفر و ادامه دادن سرکشی‌ات می‌ترسم عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد. ﴿فَتَكُونَ لِلشَّيۡطَٰنِ وَلِيّٗاو در دنیا و آخرت همدم و قرین شیطان شوی، و در جایگاه‌های زشت شیطان اقامت کنی و پای در جای او نهی. پس ابراهیم خلیل ÷آهسته آهسته و به تدریج پدرش را دعوت داد. از آنچه آسان‌تر بود شروع نمود، او را از عملش خبر داد، و گفت: علم و دانش من باعث می‌شود تا از من پیروی نمایی، و اگر از من اطاعت کنی به راه راست رهنمون می‌شوی، سپس او را از پرستش شیطان نهی کرد، و از زیان‌های عبادت شیطان آگاه ساخت. سپس او را از عذاب خداوند بر حذر داشت و گفت: اگر به این حالت ادامه دهی دوست و همدم شیطان خواهی شد. اما این دعوت در مورد آن بدبخت، مفید و کارساز واقع نشد، و پدر ابراهیم پاسخی جاهلانه داد و گفت: ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِي يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُپدر ابراهیم به خدایانش که از سنگ بودند، بالید و به آنها افتخار کرد، و ابراهیم را به خاطر رویگردانی از انها سرزنش نمود. و این جهالتِ بیش از حد و کفر خطرناکی است که آدمی به پرستش بت‌ها افتخار نماید و مردم را به سوی آن دعوت کند.

﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّكَو ای ابراهیم! اگر تو از ناسزا گفتن به معبودانم، و از دعوت دادنم به‌سوی عبادت خدا باز نیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد. ﴿وَٱهۡجُرۡنِي مَلِيّٗاو برو برای مدت مدیدی از من دور شو و زمانی طولانی با من سخن مگوی.

ابراهیم خیل او را به مانند پاسخ دهندگان رحمان وقتی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار می‌دهند پاسخ داد و ناسزا نگفت، بلکه صبر نمود و کاری نکرد که ناراحت شود، و گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكَمن از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست، و همواره به درگاه خداوند دعا خواهم کرد تا تورا هدایت کند و بیامرزد و تو را به اسلام رهنمون نماید که موجب آمرزش گناهان می‌شود. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗابدون شک او به حال من مهربان است. و مرا مورد عنایت قرار می‌دهد. پس ابراهیم همیشه از خداوند برای پدرش طلب آمرزش می‌نمود به امید این‌که خداوند او را هدایت نماید، اما وقتی روشن شد که او دشمن خداست و هیچ چیزی در مورد وی کارساز نیست آمرزش خواستن برای او را ترک نموده و از وی بیزاری جست.

خداوند ما را به پیروی از ایین ابراهیم دستور داده است، و از جملۀ پیروی از آیین او این است که در دعوت دادن به‌سوی خدا روش او را در پیش گیریم، و از راه علم و حکمت، و با نرمی و سهولت مردم را به تدریج دعوت کنم، و بر آن شکیبایی ورزیم. و نباید از دعوت دادن خسته شد. بلکه باید در مقابل اذیت و آزاری که مردم با زبان و کردارشان به دعوتگر می‌رسانند شکیبایی ورزید، و از آن گذشت نمود، و با زبان و کردار با آنها نیکی کرد.

وقتی ابراهیم از (ایمان آوردن) قوم و پدرش ناامید شد، گفت: ﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِو از شما و از بت‌هایی که به جای خدا می‌پرستید کناره‌گیری می‌کنم، ﴿وَأَدۡعُواْ رَبِّيو پروردگارم را می‌خوانم و این شامل دعای عبادت و دعای خواستن می‌شود. ﴿عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗاامید است که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نشوم. یعنی امیدوارم که خداوند با پذیرفتن دعایم و قبول کردن اعمالم مرا خوشبخت نماید. و این است وظیفۀ دعوتگری که در مسیر دعوت مردم به‌سوی حق ناامید شده است. پس آنان از هوی و آرزوهای خود پیروی کردند، و مواعظ در آنها کارساز و مفید واقع نشد، بنابر این بر سرکشی خود اصرار ورزیده و در آن سرگشته و حیران ماندند.

پس دعوتگر در چنین حالتی باید به اصلاح خویشتن بپردازد، و امید داشته باشد که خداوند از او بپذیرد، و از شر، و اهل شر کناره‌گیری نماید و طبعاً جدا شدن انسان از وطن و خانواده و قومش و از آنچه دوست دارد بسیار دشوار است، زیرا آدمی از کسانی ور می‌شود که به آنها افتخار می‌ورزد، و در جمع آنها زندگی می‌نماید، به همین جهت هرکس چیزی را به خاطر خدا ترک نماید خداوند به عوضش بهتر از آن به او می‌دهد. ابراهیم از قومش کناره‌گیری کرد، و خداوند در مورداو فرمود: ﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِيّٗا٤٩وقتی ابراهیم از آنان و از آنچه به جای خدا می‌پرستیدند دوری کرد به او اسحاق و یعقوب بخشیدم و هر یک از آنان را پیامبر قرار دادیم. پس او صاحب فرزندانی صالح و نیکوکار شد که به عنوان پیامبر به‌سوی مردم فرستاده شدند و خداوند آنها را از میان جهانیان برای رسالت و وحی خویش برگزید.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَاو از رحمت خویش به ابراهیم و فرزندانش اسحاق و یعقوب، بخشش‌ها عطا نمودیم. و این شامل تمامی رحمت‌هایی می‌شوند که خداوند به آنان بخشید از قبیل علوم مفید، و اعمال صالح، و فرزندان و دودمان زیاد که در هر جا منتشر شدند و پیامبران و صالحان زیادی در میان آنها به وجود آمد.

﴿وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِيّٗاو آنان را نیکونام و بلند آوازه کردیم. این نیز رحمتی است که خداوند به آنها بخشید، زیرا خداوند به هر نیکوکاری وعده داده است که بر حسب نیکوکاری‌اش از او نام نیک و آوازۀ بلد منتشر نماید. و این‌ها از پیشوایان نیکوکاران می‌باشند، پس خداوند از آنها نام نیک و آوازۀ راستینی به یادگار گذاشته است، نه شهرت و آوازۀ دروغین، پس یاد و آوازۀ آنان جهان را پر کرده، و تمجید و ستایش و محبت آنان دل‌ها را ملامال نموده است، و زبان‌ها در هرجا به ستایش و تمجید آنها گشوده می‌شوند. پس آنها الگوی پیروان و پیشوایان هدایت یافتگان می‌باشند، و همواره در تمام دوران یاد و خاطره آنها زنده است، و این فضل خداست که به هرکس بخواهد می‌بخشد، و خداوند دارای فضل بزرگ است.

آیه‌ی ۵۱-۵۳:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗا وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا٥١[مریم: ۵۱]. «و در این کتاب از موسی یاد کن، به راستی که او خلوص یافته، و فرستاده‌ای پیامبر بود».

﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا٥٢[مریم: ۵۲]. «و ما او را از طرف راست کوه طور ندا دادیم و او را نزدیک گرداندیم و با او سخن گفتیم».

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِيّٗا٥٣[مریم: ۵۳]. «و ما از سرِ رحمت خوش، برادرش هارون پیامبر را به او دادیم».

و دراین قرآن بزرگ موسی بن عمران را یاد کن و برای تکریم و بزرگداشت و معرفی مقام والای او و اخلاق کاملش از او سخن بگو. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ مُخۡلَصٗاهمانا او از جانب پروردگارت برگزیده شهد و خداوند او را از نقائص زدوده، و برای خویشتن برگزیده بود. و ﴿مُخۡلَصٗابا کسر لام نیز خوانده شده است، و به این معنی که او همۀ کارها و گفته‌ها و نیاتش را برای خدا خالص گردانده بود، پس توصیف نمود که در تمامی حالاتش دارای اخلاص بود. و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا خداوند او را به خاطر اخلاصش برگزید، و از نقائص دور کرد، و اخلاص او باعث شد تا خداوندی وی را برگزیند. و بزرگ‌ترین حالتی که بنده با آن توصیف می‌شود اخلاص است، و این که خداوند عیب‌ها را از او دور نماید و وی را برگزیند. ﴿وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗاو او فرستاده و پیامبر بود. یعنی خداوند هم رسالت و هم نبوت را به او داده بود.

رسالت می‌طلبد که رسول، سخن مرسل را ابلاغ کند، و همۀ امور کوچک و بزرگ شریعت را به مردم برساند. و نبوت یعنی این‌که خداوند به او وحی نماید و وی را با فرستادن وحی برگزیند، پس «نبوت» رابط میان او و پروردگارش می‌باشد، و «رسالت» رابط میان او و مردم، خداوند بزرگ‌ترین و برترین نوع وحی را به موسی اختصاص داد، و آن این بود که با وی سخن گفت و او را به خودش نزدیک نمود، به گونه‌ای که با خداوند مناجات کرد و از میان همۀ پیامبران، مقام «کلیم الرحمن» به او اختصاص یافت. بنابر این فرمود: ﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِو ما از طرف راست کوه طور او را در حالت راه رفتنش ندا دادیم و با این‌که «أیمن» به معنی با برکت‌تر استو گفتۀ الهی: ﴿أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا[النمل: ۸] «مبارک گردید کسی ک در کنار این آتش است، و کسی که پیرامون آن می‌باشد»، بر همین معنی دلالت می‌نماید.

﴿وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗاو او را نزدیک ساختیم وو با او سخن گفتیم. فرق ندا دادن و مناجات کردن این است که ندا به صدای بلند گفته می‌شود، و مناجات به صدای آهسته. و در این آیه برای خداوند سخن گفتن و انواع آن اعم از ندا و مناجات ثابت می‌گرد، آن طور که مذهب اهل سنت و جماعت بر آن است، به خلاف منکرین کلام خداوند از قبیل معتزله و جهمیه و کسانی که مانند آنها فکر می‌کنند.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِيّٗا٥٣این بزرگ‌ترین فضیلت موسی، و احسان و دلسوزی او نسبت به برادرش هارون است، چرا که از خداوند خواست تا هارون را در کارش شریک او سازد و مانند او پیامبر بگرداند. خداوند دعای موسی را پذیرفت. و برادرش هارون را که پیامبر بود به وی بخشید. پس پیامبر هارون تابع پیامبری موسی، بود و هارون، موسی را در کارش یاری نمود.

آیه‌ی ۵۴-۵۵:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَۚ إِنَّهُۥ كَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَكَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا٥٤[مریم: ۵۴]. «و در این کتاب اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعده‌هایش راست بود و فرستاده و پیامبر خدا بود».

﴿وَكَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّكَوٰةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗا٥٥[مریم: ۵۵]. «و او خانواده‌اش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان می‌داد و در پیشگاه پروردگارش پسندیده بود».

در قرآن کریم این پیامبر بزرگ را یاد کن، پیامبری که بزرگ‌ترین و برترین ملت‌ها یعنی ملت عرب که سرور و فرزندان آدم حضرت محمد صنیز از آنان است، از او سرچشمه گرفته است. ﴿إِنَّهُۥ كَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِاو در وعده‌هایش راست بود، و هیچ وعده‌ای نمی‌داد مگر این‌که به آن وفا می‌نمود، و این شامل وعده‌ای می‌شود که با خدا و با بندگان خدا می‌بست. بنابر این وقتی با خودش وعده کرد که اگر پدرش او را ذبح نماید صبر کند، به او گفت: ﴿سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ[الصافات: ۱۰۲]. «به زودی ان شاء الله مرا از بردباران خواهی یافت».

و به این وعده وفا نمود و پدرش را اجازه داد تا او را ذبح کند، در حالی که بریده شدن سر بزرگ‌ترین مصیبتی است که انسان دچار آن می‌شود. سپس خداوند او را به رسالت و نبوت متصف نمود که بزرگ‌ترین احسان الهی بر بندگانش می‌باشد، و خداوند او را از قشر برتر مردم قرار داد.

﴿وَكَانَ يَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّكَوٰةِو او خانواده‌اش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان می‌داد. یعنی دستور خداوند را در مورد خانواده‌اش اجرا می‌نمود، و آنها را به اقامۀ نماز خالصانه فرمان می‌داد، و آنها را به پرداخت زکات که یکی از مصادیق احسان نسبت به بندگان می‌باشد، فرمان می‌داد. پس او و خودش و دیگران را به کمال رسانید، به ویژه نزدیکترین مردمان به خود که خانواده‌اش بودند، چون خانواده‌اش از دیگران به دعوت او سزاوارتر بودند. ﴿وَكَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِيّٗاو نزد خداوند پسندیده بود. چون کارهایی که رضایت الهی را ر پی داشت انجام می‌داد، و در انجام اموری می‌کوشید که باعث خشنودی خدا می‌شد، خداوند نیز او را پسندید، و از خواص بندگان و دوستان نزدیکش قرار داد. پس خداوند از او خشنود بود و از پروردگارش راضی.

آیه‌ی ۵۶-۵۷:

﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِدۡرِيسَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗا٥٦[مریم: ۵۶]. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن، همانا او بسیار راست کردار، و پیامبری بزرگ بود».

﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّا٥٧[مریم: ۵۷]. «و او را منزلتی بلند فرا بردیم».

یعنی به صورت بزرگداشت و تکریم، در قرآن از ادریس یاد کن، او را به صفت‌های کمال توصیف نما، ﴿إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيّٗاخداوند او را صدیق قرار داد که متضمن برخورداری از تصدیق کامل و علم کامل و یقین استوار و عمل صالح است. و خداوند بیان نمود که او را برای وحی و رسالت خود انتخاب کرد. ﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَكَانًا عَلِيًّاو در میان آوازۀ او را بلند کرد و جایگاهش را درمیان مقربین بالا برد. پس او بلند آوازۀ و عالی رتبه بود.

آیه ۵۸:

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَ وَمِمَّنۡ هَدَيۡنَا وَٱجۡتَبَيۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗا۩٥٨[مریم: ۵۸]. «آنان پیامبرانی بودند که خداوند نعمت برایشان ارزانی داشت، از سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از زمرۀ کسانی که آنان را رهنمود کرده و برگزیده بودیم، هرگاه آیات خداوند مهربان بر آنان خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان (به زمین) می‌افتادند».

وقتی این پیامبر بزرگوار و پیامبران برگزیده و فضایل و مقام‌هایشان را بیان کرد، فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَاینان کسانی از پیامبران‌اند که خداوند بدیشان نعمت داده است، یعنی خداوند نعمت‌های بی‌نظیری از قبیل نبوت و رسالت به آنان داده است، و ما فرمان یافته‌ایم تا دعا کنیم و از خداوند بخواهیم ما را به راه کسانی که به آنان نعمت بخشیده است هدایت نماید، و هرکس از خداوند اطاعت نماید با کسانی خواهد بود که خداوند به آنها نعمت داده است: ﴿مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ[النساء: ۶۹]. و برخی از ایشان، ﴿مِن ذُرِّيَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖاز سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم.

﴿وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡرَٰٓءِيلَو از دودمان ابراهیم و یعقوب هستند. پس این‌ها بهترین خانواده‌های دنیا هستند که خداوند آنها را برگزیده است. و آنها به هنگامی که آیات خداوند مهربان بر انان تلاوت شود که مشمل بر اخبار پنهانی‌ها و صفت خداوند دانا، و اسرار و اخبار روز قیامت، و وعده و وعید است ﴿خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُكِيّٗاسجده کنان و گریان به زمین می‌افتند. و در برابر ایات آنان الهی فروتن می‌شوند و ایمان و بیم و امید در دل‌هایشان رسوخ می‌کند، و به همین امر باعث می‌شود تا بنگرند و به‌سوی خدا توبه نمایند، و در برابر پروردگارشان به سجده بیافتند. آنان از کسانی نیستند که چون آیات الهی را بشوند کر و کور از کنار آن می‌گذرند.

و نسبت دادن آیات به اسم الهی «رحمان» بر این دلالت می‌نماید که آیات خداوند از جملۀ رحمت و احسان او نسبت به بندگانش می‌باشند، چرا که آنها را به‌سوی حق هدایت نموده و از کوری و گمراهی نجات داده و از گمراهی و جهالت رهانیده و به‌سوی علم و دانش رهنمود کرده است.

آیه‌ی ۵۹-۶۳:

﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا٥٩[مریم: ۵۹]. «آن گاه پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین شدند که نماز را هدر دادند و از خواسته‌ها(ی نفسانی) پیروی کردند و (مجازات) گمراهی را خواهند یافت».

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗا٦٠[مریم: ۶۰]. «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، پس ایشان وارد بهشت می‌شوند و هیچ ستمی نمی‌بینند».

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗا٦١[مریم: ۶۱]. «باغ‌های جاودانی که خداوند در جهان غیب به بندگانش وعده داده است، و وعدۀ خدا حقاً تحقق می‌پذیرد».

﴿لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا٦٢[مریم: ۶۲]. «در آن جا [هیچ] سخن بیهوده‌ای نمی‌شنوند، بلکه سلام (می شنوند)، صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است».

﴿تِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗا٦٣[مریم: ۶۳]. «این است آن بهشتی که به هرکس از بندگان ما که پرهیزگار باشد به میراث می‌دهیم».

پس از آنکه خداوند متعال از این پیامبران سخن به میان آورد و ذکر نمود که آنان مخلص و در جستجوی خشنودی پروردگارشان بودند، و به‌سوی او بازگشتند، از کسانی که پس از آنان آمدند سخن گفت، کسانی که آنچه را به آن دسور داده شده بودند تحریف کردند، و بیان داشت که پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین آنها شدند و به عقب برگشتند، پس نماز را که به محافظت و اقامۀ آن دستور داده شده بودند ترک کردند، و در مورد آن سستی ورزیده و آن را ضایع نمودند، و چون نماز را ضایع کردند که ستون دین و تراوزی ایمان و اخلاص برای پروردگار جهانیان است، و بیش از همۀ اعمال بر آن تاکید شده، و بهترین اعمال است، دیگر امور دینی را نیز ضایع و ترک نمودند. و چیزی که آنها را به این امر فرا می‌خواند این بود که آنها از خواسته‌های نفسانی خود پیروی کردند، بنابر این توجه آنان به شهوت‌های نفسانی معطوف شد و آن‌را بر حقوق خداوند مقدم داشتند و این امر سبب ضایع کردن حقوق خدا، و روی آوردن به شهواتشان شد. بنابر این هرگاه شهوتی برایشان پدیدار می‌شد آن را حاصل می‌کردند و به هر شیوه‌ای برایشان روی می‌داد آن را انجام می‌دادند، ﴿فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّایعنی به زودی با عذابی مضاعف و شدید روبرو می‌شوند، سپس خداوند متعال استثنا قایل شد و فرمود: ﴿إِلَّا مَن تَابَمگر آن کسانی که از شرک و بدعت گناهان توبه کنند و از آن دست کشیده و از آن پشیمان شوند، و تصمیم قاطع بگیرند که آن را تکرار نکنند، ﴿وَءَامَنَو به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشند، ﴿وَعَمِلَ صَٰلِحٗاو کار شایسته انجام دهند، و آن کاری است که خداوند آن را بر زبان پیامبرانش مشروع قرار داده است، به شرط این‌که برای رضای خدا انجام شود. ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَپس کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ﴿يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَوارد بهشت می‌شوند، که شامل نعمت‌های پایدار و زندگی سالم و همسایگی پروردرگار بزرگوار می‌باشد. ﴿وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡ‍ٔٗاو در مورد اعمال‌شان هیچ ستمی نمی‌بینند، اعمال‌شان را به طور کامل می‌یابند و به طور کامل به آنان پاداش داده می‌شود.

سپس بیان نمود بهشتی که وعده داده آنها بدان وارد شوند مانند دیگر باغ‌هایی نیست، بلکه ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍباغ‌های بهشت باغ‌هایی برای اقامت و ماندن بوده و هیچ رنج و ناراحتی در آن وجود ندارد، و انسان از آن به جایی دیگر برده نمی‌شود و هیچ گاه از بین نمی‌روند، و این به خاطر پهناور بودن آن باغها و فراوانی خوبی‌ها و شادی‌هایی است که در آن وجود دارد. ﴿ٱلَّتِي وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَيۡبِباغهایی که خداوند مهربان به آن وعده داده است، آن را به «رحمان» نسبت داد، چون رحمت و احسانی در آن باغها وجود دارد که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. و خداوند بهشت را رحمت خویش نامیده و فرموده است: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱبۡيَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِي رَحۡمَةِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١٠٧[آل عمران: ۱۰۷]. «و اما کسانی که چهره‌هایشان سفید می‌شو در رحمت خداوند هستند و آنها در آن جاودانه‌اند». و همچنین نسبت دادن بهشت به رحمت خدا بر این دلالت می‌نماید که شادی بهشت استمرار دارد و همواره باقی خواهد ماند، چون رحمت الهی که بهشت اثری از آن می‌باشد همواره باقی است.

و منظور از ﴿عِبَادَهُۥبندگانی است که او را عبادت کرده، به شرایع وی پایبند بوده و عبودیت بندگانی تبدیل به صفت آنها شده است. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُو بندگان رحمان و امثال آن به خلاف بندگانی که فقط آفریدۀ او هستند و وی را عبادت ن کرده‌اند، پس ایشان گرچه بندگان ربوبیت خداوند میباشند ـ زیرا خداوند آنها را آفریده و روزی داده و به تدبیر امورشان پرداخته است ـ اما از زمرۀ آن بندگانی نیستند که وارد دایره‌ی بندی الویهت و پرستش و بندگی اختیاری شده اند، و پرستشی که آدمی به خاطر آن مورد ستایش قرار می‌گیرد. بلکه پرستش آنان پرستش اضطراری است و به خاطر این بندگی مورد ستایش قرار نمی‌گیرند.

﴿بِٱلۡغَيۡبِاحتمال دارد که متعلق ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُباشد. پس در این صورت معنی این طور می‌شود: خداوند آنان را به بهشتی وعدۀ داده است که آن را ندیده‌اند، اما به آن نادیده ایمان آورده و آن را تصدیق کرده‌اند که آن بهشت در غیب وجود دارد، و برای رسیدن به آن تلاش کرده‌اند با این‌که آن را ندیده بودند، پس چگونه بود اگر آن را می‌دیدند؟ بنابر این حتماً بیشتر آن را طلب می‌کردند و بیشتر به آن علاقه‌مند می‌شدند، و برای رسیدن به آن بشتر می‌کوشیدند. و در اینجا آنها چون به غیب و به آنچه ندیده‌اند ایمان دارند مورد ستایش قرار گرفته‌اند، و چنین ایمانی مفید است.

و احتمال دارد که ﴿بِٱلۡغَيۡبِمتعلق به ﴿عِبَادَهُباشد، یعنی کسانی که او را عبادت کردند بدون این‌که او را دیده باشند. پس آنان خدا را عبادت کردند، حال آنکه او را ندیده‌اند، پس اگر او را می‌دیدند بیشتر وی را عبادت می‌کردند و بیشتر توبه می‌نمودند، و بیشتر او را دوست می‌داشتند و اشتیاق آنها بیشتر می‌شد.

نیز احتمال دارد که معنی اینطور باشد: باغهایی که خداوند مهربان به بندگانش وعده داده است از اموری است که نمی‌توان توصیف آن را بیان کرد، و هیچ‌کس جز خدا آن را نمی‌داند. پس این نوعی تشویق به تلاش برای برخورداری از بهشت، و توصیف اجمالی ان است، و انسان‌ها را به حرکت درمی آورد تا در طلب آن برخیزند و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧[السجدة: ۱۷]. «هیچ کس نمی‌داند در برابر کارهای نیکی که کرده‌اند چه چیزهایی برای‌شان پنهان داشته شده است، چیزهایی که مایۀ شادی و سرورشان شده و از نگاه‌شان پنهان شده است».

و این معانی همه درست و ثابت است، اما احتمال اول بهتر است به دلیل این‌که خداوند فرموده است ﴿إِنَّهُۥ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِيّٗاو آن وعده محقق و شدنی است، زیرا خداوند خلاف وعده نمی‌کند و راستگوترین است.

﴿لَّا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوًادر آن جا سخن بیهوده و بی‌فایده‌ای که انسان را گناهکار نماید، نمی‌شنوند، پس آنها در آنجا ناسزا و عیبی نمی‌شوند و سخنی که انسان را به ورطۀ گناه و عصیان بکشاند و نیز هیچ گفتۀ نامناسبی را نمی‌شنوند ﴿إِلَّا سَلَٰمٗافقط گفته‌هایی می‌شوند که از هر نوع عیبی مبرا است، از قبیل ذکر خدا، درود، سخن شادی آفرین و مژده و گفته‌های نیک، و شنیدن خطاب خداوند مهربان و صداهای دل‌انگیز حوری‌های بهشتی و فرشتگان و نوجوانان، و ترانه‌های شاد و کلمات گهربار، چون بهشت سرای لامتی است و در آن جز سلامتی چیزی دیگر وجود ندارد.

﴿وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِيهَا بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗاو صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است. یعنی روزی آنان از قبیل خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و انواع لذت‌ها همواره موجود است، و هر کجا که بخواهند و در هر وقتی که میل داشته باشند حاضر است. و از کمال لذت و زیبایی آن این است که در اوقات مشخصی یافت شود، ﴿بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗاصبحگاهان و شامگاهان، تا خوب بچسبد و کاملاً مفید باشد. پس بهشتی که توصیف نمودیم، ﴿ٱلَّتِي نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّٗاکسی از بندگان در آن قرار می‌دهیم که پرهیزگار باشد. یعنی پرهیزگاران را در آن جای داده و آن را جایگاه همیشگی آنها قرار می‌دهیم، از آن جا اخراج نمی‌شوند و به جای آن چیز دیگری را نمی‌خواهند. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ١٣٣[آل عمران: ۱۳۳]. «و بشتابید به‌سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمان‌ها و زمین است، که برای پرهیزگاران آماده شده است».

آیه‌ی ۶۴-۶۵:

﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّكَۖ لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَيۡنَ ذَٰلِكَۚ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗا٦٤[مریم: ۶۴]. «و (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، از آنِ اوست آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، و پروردگارت فراموشکار نبوده است».

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗا٦٥[مریم: ۶۵]. «پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه درمیان این دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادت او پایداری ورز، آیا همتایی برای او می‌شناسی؟».

مدتی جبرئیل نز پیامبر نیامد، وقتی جبرئیل مجدداً نازل شد (پیامبر ص) به او گفت: «اگر بیشتر از این نزد ما می‌آمدی بهتر بود» چون پیامبر به او علاقه داشت و از جدایی او غمگین می‌شد، و قلبش با فرود آمدن او مطمئن می‌شد، پس خداوند بر زبان جبرئیل به پیامبر فرمود: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّكَو ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، یعنی ما اختیاری نداریم، اگر دستور داده شویم شتابان فرمان را اجرا می‌می کنیم، و هرگز از دستور خدا سرپیچی نمی‌کنیم، چنان که خداوند متعال در مورد فرشتگان فرموده است: ﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ[التحریم: ۶]. «از فرمانی که خداوند به آنها می‌دهد سرپیچی نمی‌کنند و آنچه را که به آن دستور داده می‌شوند انجام می‌دهند»، پس ما بندگانی مأمور هستیم.

﴿لَهُۥ مَا بَيۡنَ أَيۡدِينَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَيۡنَ ذَٰلِكَاز آن اوست آنچه پیش روی ما و آنچه میان این دو است. یعنی کارهای گذشته و آینده و حال، اینجا و آن جا و همه جا از آن خداوند متعال است پس روشن شد که همۀ امور از آن خداوند می‌باشد و مابندگانی هستیم که دراختیار او قرار درایم. بنابر این مسئلۀ اصلی این است که آیا حکمت الهی این کار را اقتضا می‌نماید یا نه؟ پس اگر حکمت او کاری را اقتضا نماید آن را اجار می‌کند، و اگر حکمت الهی آن کار را اقتضا نکند آن را به تأخیر می‌اندازد بنابر این فرمود: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّٗاو پروردگارت فراموشکار نبوده و نیست تا تو را فراموش کن. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ٣[الضحى: ۳]. «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نداشته است»، بلکه همواره امور تو را مورد توجه قرار داده و بهترین بهره‌ها و تدابیر بزرگش را به تو اختصاص می‌دهد. یعنی چنانچه جبرئیل از موعد همیشگی تأخیر کند نباید تو غمگین شوی، و نباید این امر بر شما سنگینی کند، و بدان که خداوند این را خواست است، چون در این حکمتی وجو دارد.

سپس بر این که علم الهی فراگیر است، و فراموشکار نیست، دلیل ارائه کرد و فرمود: ﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِاو پروردگار آسمان‌ها و زمین است، پس ربوبیت او آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. واینکه بر آسمان‌ها و زمین بهترین و کامل‌ترین نظم حکمفرماست و هیچ غفلت و فراموشکاری و بیهودگی در آنها دیده نمی‌شود دلیل قاطعی بر علم و آگاهی فراگیر الهی است. پس به سود توست که خودت را به این دلیل مشغول نکنی، چرا که بهره‌ای از آن عائدت نمی‌گردد، و آن چیز که باید خود را بدان مشغول نمایی و برایت مفید می‌باشد عبادت خدای یگانه است که همتا و شریکی ندارد.

﴿وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِو بر عبادت او شکیبا باش، یعنی نفس خود را بر آن استوار گردان و با آن مجاهده کن و عبادت را به کامل‌ترین صورت و در حد توان خویش انجام بده. زیرا پرداختن به عبادت خدا سبب می‌شود که آدمی رشتۀ وابستگی‌اش با همۀ خواسته‌ها قطع گردد و به عبادت سرگرم شود. چنان که خداوند متعال فرموده است: [طه: ۱۳۱]. ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِ[طه: ۱۳۱]. «و به زیبایی‌های دنیا که آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا به عذاب و فتنه‌اشان مبتلا کنیم چشم مدوز». و در ادامه می‌فرماید ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَا[طه: ۱۳۲]. «و خانواده‌ات را به خواندن نماز فرمان ده و بر آن شکیبایی کن».

﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِيّٗاآیا برای خداوند همتا و همنام همانندی از میان مخلوقات می‌شناسی؟ و این است،هام به معنی نفی است و عقلاً جواب آن معلوم است، یعنی برای خداوند همنام و همتایی نخواهی یافت، و او از همه جهات بی‌نیاز است. و دیگران از هر جهت نیازمنداند، و کامل کسی است که از تمام جهات دارای کمال مطلق است. و غیر از او ناقص هستند، و کمالی در آنها یافت نمی‌شود به جز آنچه که خداوند به آنها بخشیده است. پس این دلیل قاطعی است که بر این که تنها خداوند سزاوار عبادت و بندگی است، و پرستش و بندگی او حق است و عبادت و پرستش افراد و چیزهای دیگر باطل می‌باشد. بنابر این دستور داد تا تنها و فقط او پرستش شود، و بر آن شکیبایی و مداومت صورت گیرد، زیرا او تنها و یکتا است، و بسیار با عظمت بوده و از نام‌های‌ نیکو برخوردار است.

آیه‌ی ۶۶-۶۷:

﴿وَيَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَيًّا٦٦[مریم: ۶۶]. «و انسان می‌گوید: آیا هنگامی که مُردم، زنده برانگیخته خواهم شد؟».

﴿أَوَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ يَكُ شَيۡ‍ٔٗا٦٧[مریم: ۶۷]. «آیا انسان به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این در حالی آفریدیم که او هیچ چیزی نبود؟!».

منظور از انسان در اینجا هر آن کسی است که منکر زنده شدن پس از مرگ می‌باشد، و وقوع چنین چیزی را بعید می‌داند، پس به صورت نفی کردن و از روی عناد و کفر می‌گوید: ﴿أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَيًّاآیا هنگامی که بمیرم، دوباره زنده برانگیخته خواهم شد، یعنی خداوند پس از مرگ و بعد از این‌که نابود شدم چگونه مرا زنده خواهد کرد؟!.

چنین چیزی شدنی نیست و نمی‌تواند آن را تصور کرد، و این را بر حسب عقل فاسد و نیت بد و دشمنی‌اش با پیامبران خدا و کتاب‌هایش می‌گوید، و اگر کمی بیاندیشد و نگاه کند، خواهد دید که بعید دانستن زنده شدن پس از مرگ نهایت حماقت و بی‌خردی است، بنابر این خداوند دلیلی قاطع و برهانی آشکار بر ممکن بودن زنده شدن، پس از مرگ اقامه کرد که هرکس آن را می‌فهمد و می‌داند، پس فرمود: ﴿أَوَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ يَكُ شَيۡ‍ٔٗا٦٧آیا انسان نمی‌نگرد و آفرینش اولیۀ خود را به خاطر نمی‌آورد که نخست خداوند او را آفرید در حالی که هیچ چیزی نبود؟پس کسی که توانایی داشته باشد که انسان را از هیچ بیافریند، آیا بعد از تکه که شدنش نمی‌تواند دوباره او را پدید بیاورد، و بعد از متلاشی شدن، وی را جمع نماید؟ و این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢٧[الروم: ۲۷]. «و خداوند ذاتی است که آفرینش را آغاز می‌نماید، سپس آن را باز می‌گرداند، و آن را برای او آسان‌تر است».

و این فرمودۀ الهی ﴿أَوَ لَا يَذۡكُرُ ٱلۡإِنسَٰنُبه صورتی زیبا آدمی را فرا می‌خواند که از منظر دلیل عقلی (به موضوع زنده شدن) نگاه کند، و کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار می‌کند از خلقت اولیه‌اش غافل می‌باشد، زیرا اگر او آفرینش اولیۀ خود را به خاطر می‌آورد، زنده شدن پس از مرگ را انکار نمی‌کرد.

آیه‌ی ۶۸-۷۰:

﴿فَوَرَبِّكَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّيَٰطِينَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗا٦٨[مریم: ۶۸]. «پس سوگند به پروردگارت! آنان را همراه با شیاطین گرد می‌آوریم، آنگاه همه را در حالی که به زانو درآمده‌اند در اطراف دوزخ حاضر خواهیم کرد».

﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا٦٩[مریم: ۶۹]. «سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون می‌کشیم که در برابر خداوند مهربان از همه سرکش‌تر بوده‌اند».

﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا٧٠[مریم: ۷۰]. «سپس ما به آنان که برای درآمدن به آتش سزاوارترند داناتریم».

خداوند به ربوبیت و پروردگار بودن خویش قسم خورده است و او راستگوترین است. که منکران زنده شدن پس از مرگ را به همراه شیطان‌هایشان گرد خواهد آورد، سپس آنها را برای میعاد روزی معلوم جمع خواهد نمود:

﴿ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِيّٗاسپس ایشان را در حالی که از شدت سختی‌های روز قیمت و زلزله‌های زیاد و اوضاع و حشتناک به زانو درافتاده و منتظر حکم خداوند بزرگ و متعال هستند، گرداگرد جهنم حاضر می‌کنیم. بنابر این حکم خویش را در مورد آنان بیان فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِيّٗا٦٩سپس از هر گروه و فرقه‌ای از ستمگران که در ظلم و کفر و سرکشی مشترک‌اند افرادی را بیرون می‌کشیم که از دیگران ستمگرتر و سرکش‌تر و کافرتر بوده‌اند، سپس آنها را به‌سوی عذاب پیش می‌بریم، سپس انهایی که گناهان بزرگتری را انجام داده باشند جلوتر انداخته می‌شوند، و به دنبال آنان کسانی که گناهانشان از گروه اولی کوچک‌تر است و آنها در این حالت یکدیگر را نفرین می‌کنند، و آخرینشان به اولینشان می‌گوید: ﴿. . . رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِكُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰكِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨ وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا كَانَ لَكُمۡ عَلَيۡنَا مِن فَضۡلٖ. . . [الأعراف: ۳۸-۳۹]. «پروردگارا! این‌ها ما را گمراه کردند، پس به آنان عذابی چند برابر از آتش بده. خداوند می‌فرماید: برای هر یک عذابی دو چندان هست، اما شما نمی‌دانید. و گروه نخستین آنان به آخرین‌ها می‌گویند: شما بر ما برتری ندارید. و همۀ این‌ها تابع عدات الهی و حکمت و علم گستردۀ اوست». بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِينَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِيّٗا٧٠سپس ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند به خوبی آگاهیم و ما آنها را می‌شناسیم، و کارهایشان و سزاوار بودن‌شان را برای آتش، و سهم آنان را از عذاب به خوبی می‌دانیم.

آیه‌ی ۷۱-۷۲:

﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتۡمٗا مَّقۡضِيّٗا٧١[مریم: ۷۱]. «و کسی از شما نیست مگر این‌که وارد آن (دوزخ) می‌شود. این امر، حتمی و فرمانی قطعی است. بر پروردگارتان».

﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢[مریم: ۷۲]. «سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم و ستمگران را به زانو افتاده در آن رها می‌سازیم».

این خطاب به همۀ خلائق و مردمان است، به نیکوکار و بدکار، مومن و کافر. خداوند همه را خطاب می‌نماید که همۀ آنان وارد جهنم می‌شوند، این حکمی است قطعی که خداوند آن را انجام می‌دهد و بندگانش را به آن وعده داده است، پس باید اجرا شود و راهی برای به وقوع نه پیوستن آن وجود ندارد.

اما در معنی وارد شدن اختلاف شده است، گفته شده که ورود به معنی حاضر شدن جهنم در برابر همۀ خلائق و مردمان است، تا هر یک پریشان و هراسان شود، سپس خداوند پرهیزگاران را نجات می‌هد. و گفته شده ورود یعنی عبور و گذر بر صراط که روی جهنم است، پس مردم بر حسب اعمال خود از آن عبور می‌کنند، بعضی در یک چشم به هم زدن از آن عبور می‌نماید، و بعضی چون باد از آن می‌گذرند، و بعضی چون اسب‌های تیزرو می‌گذرند، و بعضی چون شتران تیزرو از آن عبور می‌نمایند، و برخی می‌دوند و از آن عبور می‌نمایند، و برخی راه می‌روند، و برخی می‌خزند، و برخی ربوده می‌شوند، و در جهنم می‌افتند، و هر یک به اندازۀ پرهیزگاری‌اش از آن عبور می‌کند.

بنابراین فرمود: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْسپس کسانی را نجات می‌دهیم که با انجام آنچه بدان فرمان یافته‌اند، و با پرهیز از آنچه از ارتکاب آن نهی شده‌اند تقوای الهی را رعایت کرده‌اند. ﴿وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗاو کسانی‌که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان ستم کرده‌اند، در حالی که به زانو افتاده در جهنم رها می‌کنیم، و به سبب ستمگری و کفرشان همیشه در جهنم می‌مانند و عذاب بر آنها واقع می‌شود، و راه چاره‌ای ندارند.

آیه‌ی ۷۳-۷۴:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِيّٗا٧٣[مریم: ۷۳]. «و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کافران به مؤمنان می‌گویند، کدامیک از دو گروه جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند؟!».

﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡيٗا٧٤[مریم: ۷۴]. «و چه نسل‌ها را که پیش از آنان می‌زیستند و از آنان خوش‌ساز و برگ‌تر و خوش قیافه‌تر بودند نابود کردیم».

یعنی آیات روشن ما بر این کافران خوانده می‌شود، آیاتی که به روشنی بر یگانگی خداوند و راستگویی پیامبرانش دلالت می‌نمایند، و کسی‌که آن را می‌شنود باید به آن ایمانی راستین بیاورد، و یقین محکمی نسبت بدان حاصل کند، اما کافران بر عکس، به هنگام شنیدن آن، آیات خدا و مومنان را به یاد تمسخر می‌گیرند، و از نیکی حالت خویش در دنیا استدلال می‌کنند که آنها از مومنان بهتراند، پس کافران در قالب مخالفت با حق می‌گویند: ﴿أَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ خَيۡرٞ مَّقَامٗاکدامیک از ما دو گروه در دنیا جایگاهی بهتر، و فرزندان و اموال فراوان و لذت‌های گوناگون، برخوردار است. ﴿وَأَحۡسَنُ نَدِيّٗاو مجلس زیباتری دارد؟ پس آنها از این مقدمۀ فاسد که فرزندان و اموال زیادی دارند و قسمت اعظم خواسته‌هایشان در دنیا برآورده شده، و مجالس آنان پر رونق و زیباست، و مومنان این چنین نیستند، نتیجه‌گیری کردند که از مومنان بهترند.

و این بی‌نهایت دلیلی پوچ می‌باشد، و از باب دگرگون کردن حقائق است، وگرنه کثرت اموال و فرزندان، و زیبایی چشم انداز، بسیاری وقت‌ها سبب هلاکت و نابودی و بدبختی صاحبش می‌شود بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗاو چه اقوام بی‌شماری را نابود کردیم که پش از آنان می‌زیستند و مال و ثروت و وسائل زندگی بهتر، و کالاها و ظروف و فرش‌ها و خانه‌های بهتری داشتند. ﴿وَرِءۡيٗاو ظاهر و هیئت و سیمای‌شان نیز آراسته‌تر و زیباتر از این‌ها بوده است. پس وقتی که این هلاک شدگان از این‌ها ثروت و وسائل زندگی و چهرۀ بهتری داشته‌اند و داشتن این چیزها مانع گرفتار شدنشان به عذاب خدا نشده، چگونه این‌ها که از آنان کمتر و خوارترند از عذاب الهی درامان خواهند بود؟ ﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ٤٣[القمر: ۴۳]. «آیا کافران شما از ایشان بهتراند، یا برائت شما در کتاب‌ها ثبت شده است؟».

و از این جا دانسته می‌شود که نمی‌توان از خوب بودن زندگی دنیا بر خوب بودن سرا و زندگی آخرت استدلال کرد، و این نوع استدلال پوچ‌ترین و فاسدترین استدلال بوده، و از شیوه‌های کافران می‌باشد.

آیه‌ی ۷۵:

﴿قُلۡ مَن كَانَ فِي ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا٧٥[مریم: ۷۵]. «بگو: هرکس که در گمراهی باشد خداوند مهربان بدیشان مهلت می‌دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده شده است: یا عذاب، یا روز آخرت را ببینند، آنگاه خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است».

پس از این‌که دلیل باطل‌شان را که بر شدت دشمنی و قوت گمراهی‌شان دلالت می‌نماید، بیان کرد، خبر داد که هرکس در گمراهی باشد، به این صورت که گمراهی را برای خودش بپسندد، و برای آن تلاش نماید، خداوند به کیفر این‌که گمراهی را برای هدایت برگزیده است، به او مهلت می‌دهد، و محبت او را نسبت به گمراهی افزون می‌کند. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ[الصف: ۵]. «پس چون منحرف شدند خداوند دل‌هایشان را کج و منحرف گردانید». ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ١١٠[الأنعام: ۱۱۰]. «و دل‌ها و چشمای‌شان را بر می‌گردانیم همان‌گونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنها را رها می‌کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَتا آنگاه کسانی‌که می‌گویند: «چه کسانی جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند». آنچه را که به آنان وعده داده شده است می‌بینند: یا عذاب را که به صورت کشته شدن و غیره بر آنها واقع می‌گردد، و یا قیامت را که روز سزا و جزای اعمال است. ﴿فَسَيَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗاپس خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیف‌تر و ناتوانتر است. در این وقت باطل بودن ادعایشن برای آنها روشن می‌شود، و می‌دانند که ادعای آنها ادعایی پوچ بوده است، و یقین می‌کنند که آنها اهل بدی و زشتی هستند. اما این دانستن فایده یا برای آنها ندارد، چون نمی‌توانند به دنیا برگردند و کارهایی غیر از آنچه انجام داده‌اند انجام دهند.

آیه‌ی ۷۶:

﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٞ مَّرَدًّا٧٦[مریم: ۷۶]. «و خداوند بر هدایت کسانی که هدایت یافته‌اند، می‌افزاید و نیکی‌های ماندگار در نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش سرانجام‌تر است».

وقتی بیان کرد که بر گمراهی ستمگران می‌افزاید و به آنها مهلت می‌دهد، این را نیز بیان داشت که خداوند از فضل و رحمت خویش بر هدایت کسانی که در راه هدایت گام بر می‌دارند، می‌افزاید. و هدایت شامل علم مفید و عمل صالح است. پس هرکس راه کسب علم و ایمان و عمل صالح را در پیش گیرد، خداوند آن‌را ابرایش افزودن و سهل و آسان می‌گرداند، و چیزهای دیگری به او عطا می‌گرداند که با کسب و علم خود نمی‌تواند آن را به دست آورد و این دلیلی است بر این‌که ایمان اضافه و کم می‌شود، آن طور که سلف صالح گفته اند: و نیز این فرمودۀ الهی: ﴿وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا[المدثر: ۳۱]. «تا ایمان مومنان افزوده گردد»، ﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا[الأنفال: ۲]. «و هنگامی که آیات خداوند بر آنها تلاوت شود ایمان‌شان افزون می‌گردد». بر اضافه و کم شدن ایمان دلالت می‌نماید.

واقعیت نیز بر کم و زیاد شدن ایمان دلالت می‌کند، زیرا ایمان عبارت است از اعقتاد قلب و اقرار به زبان و عمل به ارکان. و مومنان در این امور با یکدیگر تفاوت بسیار بزرگی دارند.

سپس فرمود: ﴿وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُو اعمالی که باقی هستند، و همواره ماندگارند و از بین نمی‌روند این‌ها اعمال شایسته‌اند، که می‌توان از آن جمله به نماز و زکات و روزه و حج و عمره و خواندن قرآن و تسبیح و تکبیر و تمجید و تهلیل و نیکوکاری با مردم و اعال قلبی و بدنی را ذکر کرد.

پس این اعمال ﴿خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٞ مَّرَدًّادر پیشگاه پروردرگارت پاداش و مزد بهتری دارند، و فایده و بازده آن برای انجام دهندگانش زیاد و فراوان است. و از این باب به کار بردن فعل تفضیل در غیر جایش می‌باشد، زیرا غیر از اعمال نیکوی ماندگار هیچ عملی وجود ندارد که مفید باشد و پاداش آن برای صاحب باقی بماند، وجه تناسب پرداختن به «باقیات صالحات» در اینجا ـ خداوند بهتر می‌داند ـ این است که از آنجا ستمگران مال و فرزند و جایگاه خوب و امثال آن را در علامتی برای خوب بودن حالت صاحبش قرار دادند، در اینجا خبر داد که آن طور نیست که آنها گمان می‌برند، بلکه آنچه نشان سعادت و منشور رستگاری می‌باشد عملی است که خداوند آن را دوست می‌دارد و می‌پسندد.

آیه‌ی ۷۷-۸۰:

﴿أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي كَفَرَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا٧٧[مریم: ۷۷]. «آیا در کار کسی نگریسته‌ای که آیات ما را انکار کرده و می‌گوید: قطعاً به من مال و فرزندی داده خواهد شد».

﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٧٨[مریم: ۷۸]. «آیا او از غیب آگاه شده است؟ یا از سوی خداوند مهربان عهدی گرفته است؟».

﴿كَلَّاۚ سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا٧٩[مریم: ۷۹]. «چنین نیست که او می‌گوید، ما آنچه را که او می‌گوید خواهیم نوشت و عذاب او را می‌افزاییم».

﴿وَنَرِثُهُۥ مَا يَقُولُ وَيَأۡتِينَا فَرۡدٗا٨٠[مریم: ۸۰]. «و آنچه را که می‌گوید، از او می‌گیریم و تنها پیش ما خواهد آمد».

آیا از حالت این کافر تعجب نمی‌کنی. که هم آیات الهی را انکار کرده و هم ادعای بزرگی نموده مبنی بر این‌که در آخرت به او مال و فرزندی داده خواهد شد و از اهل بهشت خواهد بود؟ این از شگفت‌انگیزترین چیزهاست؟ واگر او به خدا ایمان داشت و این ادعا را می‌کرد کارش آسان می‌شد.

و این آیه گرچه در مورد کافر مشخصی نازل شده است، اما هر کافری را شامل می‌شود که گمان برد اهل بهشت است و بر راه حق قرار دارد. خداوند با نکوهش و تکذیب او می‌فرماید: ﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَيۡبَآیا از غیب آگاه شده و از چیزهایی که اتفاق می‌افتد خبر دارد، و روز قیامت به او مال و فرزند داده می‌شود؟

﴿أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗایا این‌که در این زمینه از پیشگاه خدای مهربان عهدی گرفته است که آنچه می‌طلبد به او می‌رسد؟ یعنی هیچ چیزی از این امور وجود ندارد. پس دانسته شد که او دروغگو است، و چیزی می‌گوید که به او آگاهی ندارد. و این تقسیم که عبارت است از آگاهی یافتن از غیب یا گرفتن عهد از خدا، و این رد کردن به وسیلۀ لفظ ﴿كَلَّابسیار الزام آور است و به بهترین وجه اقامه‌ی حجت می‌کند، زیرا کسی که گمان می‌برد روز قیامت نزد خداوند خیری به او می‌رسد از دو حال خالی نیست، یا بر اساس آگاهی از غیب و آینده چنین می‌گوید، و دانسته شد که دانستن غیب تنها ویژۀ خداوند است و هیچ‌کس چیزی از امور غیبی و آینده را نمی‌داند، مگر کسانی که از پیامبران که خداوند آنها را از برخی امور مطلع کرده است. با فردی که چنین ادعایی می‌نماید در پیشگاه خداوند عهدی گرفته مبنی بر این‌که به خداوند ایمان بیاورد واز پیامبرانش پیروی نماید، و تبدیل به مسلمانی متعهد شود، مسلمانی که در آخرت از رستگاران است پس وقتی این دو چیز منتفی شد، باطل بودن ادعا نیز مسجل گشت. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿كَلَّاآن طور نیست که او گمان می‌برد، و از غیب آگاهی ندارد، چون او کافر است و از دانش پیامبران کوچک‌ترین چیزی ندارد و نزد خداوند عهدی نگرفته است، چرا که او کفر ورزیده و ایمان نیاورده است.

بلکه بر عکس سزاوار چیزی است که به دروغ می‌گوید، و سخن او نوشته می‌شود و ثبت و ضبط می‌گردد، تا بر آن مجازات شود و کیفر ان را ببیند. بنابر این فرمود: ﴿سَنَكۡتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗاآنچه را که می‌گوید می‌نویسیم و عداب را بر او خواهیم افزود و بر انواع عذاب‌هایش می‌افزاییم، هم چنان‌که او بر گمراهی و انحرافش افزود. ﴿وَنَرِثُهُۥ مَا يَقُولُو مال و فرزندش را از او می‌گیریم، و او تک و تنها بدون هیچ مال و فرزندی و یاوری به جهان آخرت می‌رود. ﴿وَيَأۡتِينَا فَرۡدٗاو تنها پیش ما می‌آید. و عذاب‌های ناگوار و سختی‌های فراوانی می‌بیند، و جزای ستمکاران و امثال او نیز همین می‌باشد.

آیه‌ی ۸۱-۸۴:

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١[مریم: ۸۱]. «و به جای خداوند معبودانی گرفتند تا برایشان مایۀ عزت باشند».

﴿كَلَّاۚ سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا٨٢[مریم: ۸۲]. «نه، چنین نیست، معبودهایی را که می‌پرستند، پرستش آنان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا٨٣[مریم: ۸۳]. «آیا ندانسته‌ای که ما شیطا‌ن‌ها را به‌سوی کافران فرستاده‌ایم تا سخت آنان را (برانجام گناه) تحریک کنند؟».

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا٨٤[مریم: ۸۴]. «پس بر ضد آنان شتاب مکن، که ما (زمان و ایام اجل‌شان را) برای آنان می‌شماریم».

و این مجازات کافران است که وقتی به خدا پناه نبردند و به ریسمان خدا چنگ نزدند، بلکه برای خدا شریک گرفتند و با شیاطین دوستی نمودند، خداوند شیطانها را بر آنان مسلس نمود تا آنان را به‌سوی گناهان بکشانند، و تحریک نمایند و به‌سوی کفر سوق دهند. پس ایشان را وسوسه می‌کنند و باطل را برایشان می‌آرایند، و نیکی را برایشان زشت جلوه می‌دهند، پس محبت باطل در دل‌هایشان وارد می‌شود و در آن جای می‌گیرد و در راستای باطل چنان تلاش می‌کنند که صاحب حق برای حقش می‌کوشد، بنابر این باطل را با تمام کوشش خود یاری می‌نمایند و با اهل حق مبارزه می‌کنند.

و این سزای او می‌باشد، چرا که از پروردگارش روی بر تافته و دشمن خداوند را به دوستی گرفته است. بنابر این خداوند شیطان را بر او مسلط می‌نماید و اگر به خدا ایمان می‌آورد و بر او توکل می‌کرد کسی بر او مسلط نمی‌شد. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ لَيۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِينَ هُم بِهِۦ مُشۡرِكُونَ١٠٠[النحل: ۹۹-۱۰۰] «بدون شک شیطان بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند تسلطی ندارد، بلکه تسلط او بر کسانی است که وی را بر دوستی گرفته‌اند». و نیز برای کسانی است که برای او شریک قرار می‌دهند.

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَيۡهِمۡپس برای نزول عذاب بر این کافران که در تعجیل آن شتاب می‌کنند، شتاب مکن. ﴿إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗاآنها چند روز مقرری در این دنیا باقی می‌مانند که از آن پس و پیش نمی‌شوند، ما به آنان مهلت می‌دهیم و مدتی صبر می‌کنیم، تا پیام خدا مجدداً به آنها ابلاغ شود، و چون دربارۀ آنها مفید واقع نشود آنان را بسان گرفتن توانای قدرتمندی خواهیم گرفت.

آیه‌ی ۸۵-۸۷:

﴿يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥[مریم: ۸۵] «روزی که پرهیزگاران را حشر می‌کنیم و سواره و با تکریم و شوکت به‌سوی خداوند رحمان روانه می‌سازیم».

﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦[مریم: ۸۶]. «و گناهکاران را تشنه کام به‌سوی جهنم گسیل می‌داریم».

﴿لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٨٧[مریم: ۸۷]. «نمی‌توانند شفاعت بکنند، مگر کسی که از نزد خداوند مهربان عهدی گرفته باشد».

خداوند متعال از تفات دو گروه پرهیزگاران و مجرمان خبر داده و بیان می‌نماید آنان که تقوای الهی را با پرهیز از شرک و بدعت و گناهان رعایت کرده‌اند، با احترام و بزرگداشت در جایگاه قیامت گرد آورده می‌شوند، و می‌فرماید: مقصود آنها خداوند مهربان است و به مهمانی او می‌روند، و مهمان باید به [کرامت و پذیرایی] میزبان امیدوار باشد، و این امری طبیعی است.

پس پرهیزگاران به‌سوی خدا برده می‌شوند در حالی که به رحمت و احسان فراگیر، و دست یابی به بخش‌هایی خداوندی در سرای رضوانش امیدوارند، و این به سبب پرهیزگاری و پیروی از خشنودی خداوند می‌باشد. و خداوند با آنان عهد نموده که چون پرهیزگار باشند و به آنها پاداش خواهد داد، و این وعده را بر زبان پیامبرانش بیان کرده است. پس آنان را با اطمینان و اعتماد به فضل الهی به‌سوی پروردگارشان می‌برند.

و اما گناهکاران، تشنه کام به‌سوی جهنم برده می‌شوند، و این بدترین حالت است که در آن قرار می‌گیرند، زیرا با ذلت و حقارت به‌سوی بزرگ‌ترین زندان و بدترین مجازات در حالت تشنگی و خستگی برده می‌شوند، کمک می‌طلبند اما کمک نمی‌شوند، دعا می‌کنند اما دعایشان اجابت نمی‌شود، و طلب شفاعت می‌کنند اما کسی برایشان شفاعت نمی‌کند. بنابر این فرمود: ﴿لَّا يَمۡلِكُونَ ٱلشَّفَٰعَةَشفاعت در اختیار آنها نیست، و از آن بهره‌ای ندارند، بلکه شفاعت در اختیار خداوند و از آن اوست (قل لله الشفعه جمیعا) و شفاعت شفاعت کنندگان سودی به آنان نمی‌رسانند، چون آنها با ایمان آوردن به خدا و پیامبرانش نزد خداوند عهد و پیمان بسته و به خدا و پیامبرانش ایمان آورده، و از آنها پیروی کرده باشد، خداوند از او خشنود گشته و از شفاعت برخوردارش خواهد کرد، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ[الأنبیاء: ۲۸]. «و (شفاعت کنندگان) شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خداوند از وی خشنود باشد»، و پروردگار، ایمان به خدا و پیامبرانش را عهد و پیمان نامیده است، چون در کتاب‌ها بر زبان پیامبرانش وعده داده است که هرکس به او و پیامبرانش ایمان بیاورد و از آنها پیروی نماید پاداش نیکو خواهد داشت.

آیه‌ی ۸۸-۹۵:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا٨٨[مریم: ۸۸]. «و گفتند: خداوند مهربان فرزندی برگرفته است».

﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِدّٗا٨٩[مریم: ۸۹]. «به راستی که سخن بسیار زشت و زننده‌ای در میان آوردید».

﴿تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠[مریم: ۹۰]. «نزدیک است آسمان‌ها از این سخن پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کو‌ه‌ها به شدّت در هم فرو ریزد».

﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١[مریم: ۹۱]. «از این‌که به خداوند مهربان فرزندی نسبت می‌دهند».

﴿وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢[مریم: ۹۲]. «و برای خداوند مهربان سزاوار نیستکه فرزندی برگیرد».

﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣[مریم: ۹۳]. «تمامی آنچه که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، جزو بنده وار به‌سوی (پروردگار) رحمان نمی‌آید».

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤[مریم: ۹۴]. «او همۀ آنان را سرشماری کرده و تعدادشان را می‌داند».

﴿وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥[مریم: ۹۵]. «و هریک از آنان روز قیامت تک و تنها به پیشگاه او خواهد آمد».

این بیان قباحت و زشتی سخن مخالفان و منکران است، کسانی که گمان می‌برند خداند فرزندی دارد مانند سخن نصاری که می‌گفتند: ﴿ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ[التوبة: ۳۰]. «مسیح پسر خداست». و یهودیان که می‌گویند: ﴿عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ«عزیر پسر خداست». و سخن مشرکین که می‌گفتند: «الملائکه بنات الله» فرشتگان دختران خدا هستند. پاک و منزه است خداوند و بسی بالاتر از ای گفته‌ها است.

یعنی سخن بسیار زشت و خطرناکی گفته‌اند ﴿تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُاز بس که این سخن خطرناک و زشت است نزدیک است آسنها با وجود استحکام و عظمتی که دارند متلاشی گشته و پاره پاره شوند، ﴿وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّاو زمین از زشتی این سخن بشکافد و کوه‌ها در هم شکسته و فرو ریزد ﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١به خاطر این دعای زشت، نزدیک است این مخلوقات چنان شود که ذکر شد، در حالی ﴿وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد. زیرا فرزند بر گرفتن او بر نقص و نیازمندی وی دلالت می‌نماید، در صورتی که او بی‌نیاز و ستوده است و فرزند نیز از جنس پدرش می‌باشد، و خداوند شبیه و نظیر و همتایی ندارد.

﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣همۀ آنچه که در آسمان‌ها و زمین هستند بندۀ خداوند مهربان می‌باشند، و در برابر او فرمانبرداری و فروتن‌اند، و متمرد و سرکش نیستند، و فرشتگان و انسان‌ها و جنها و دیگران همۀ مملوک اویند، و خداوند در انها تصرف می‌کند، و یک ذره از پادشاهی و فرمانروایی و تدبیر امور را در اختیار ندارند. پس چگونه او که دارای چنین سلطنتی بزرگ و شکوهی عظیم می‌باشد دارای فرزند خواهد بود؟!!.

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤علم و آگاهی خداوند همۀ خلائق و اهل آسمان‌ها و زمین را احاطه کرده و اعمالشان را بر شمرده است، پس او فراموش نمی‌کند و هیچ‌چیز پنهانی بر او پنهان نمی‌مان.

﴿وَكُلُّهُمۡ ءَاتِيهِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥و همۀ آنان روز قیامت تک و تنها در محضر او حاضر می‌شوند یعنی بدون فرزند و مال و یاور به پیشگاه او می‌آیند و هیچ چیزی جز عمل خویش به همراه ندارند. پس هر یک از سزا و جزا داده و حسابش را به طور کامل می‌دهد، پس اگر عملش خیر بوده باشد پاداش نیک می‌بیند، و اگر شر باشد شر و بدی خواهد دید. آنگونه که خداوند متعال فرموده است.

[الأنعام: ۹۴]. ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ كَمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ[الأنعام: ۹۴]. «و به راستی تک و تنها به نزد ما می‌آیندف آنطور که نخستین بار شما را آفریدیم».

آیه‌ی ۹۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَيَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا٩٦[مریم: ۹۶]. «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند برای آنان محبتی قرار خواهد داد».

این از نعمت‌های خداوند بر آن دسته از بندگانش می‌باشد که هم ایمان آورده و هم عمل صالح انجام داده‌اند، به گونه‌ای که محبت و دوستی ایشان را درر دل دوستان خود و اهل آسمان و زمین می‌اندازد، و آنها را عزیز و دوست داشتنی می‌گرداند، و آنها کارهای خیر و هدایت و امامت و پیشوایی به دست می‌آورند. بنابر این در حدیث صحیح آمده است : «هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست بدارد جبرئیل را صدا می‌زند که من فلانی را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار، پس جبرئیل آن بنده را دوست می‌دارد، سپس در میان اهل آسمان‌ها ندا می‌دهد که خداوند فلانی را دوست دارد، پس او را دوست بدارید، پس اهل آسمان‌ها او را هم دوست می‌دارند، سپس در زمین مورد قبول واقع می‌شود». و خداوند او را عزیز و دوست دشتنی می‌گرداند، چون آنها او را دوست داشته‌اند، پس خداوند آنها را باری دوستانش عزیر و دوست داشتنی می‌گرداند.

آیه‌ی ۹۷-۹۸:

﴿فَإِنَّمَا يَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧[مریم: ۹۷]. «در حقیقت ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان نمودیم تا به وسیلۀ آن پرهیزگاران را نوید دهی و ستیزه جویان را با آن بترسانی».

﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢا٩٨[مریم: ۹۸]. «و پیش از اینان نسل‌ها و نژادهای فراوانی را نابود کرده‌ایم، آیا کسانی از آنان را می‌بینی، یا کوچک‌ترین صدایی از آنان می‌شنوی؟».

خداوند متعال از نعمت خود خبر داده، و می‌فرماید: ما این قرآن کریم را بر زبان پیامبر صساده و آسان نمودیم تا مقصود از آن حاصل شود و از آن است،اده گردد. ﴿لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِينَتا پرهیزگاران با تشویق برای به دست آوردن پاداش و آخرت، بیان اسبابی که موجب برخورداری از مژده می‌گردد، نوید دهی. ﴿وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗاو ستیزه جویان و کسانی را که در باطل‌شان سرسختی می‌روزند، و بر کفرشان پافشاری می‌کنند، بترسانی، و بر آنان حجت اقامه نمایی، و راه روشن را برایشان بیان داری، پس آن وقت هرکس که هلاک شود از روی دلیل هلاک می‌گردد، و هرکس که نجات یابد از روی دلیل نجات می‌یابد. سپس آنها را به هلاکت تکذیب کنندگانی که پیش از آنان بوده‌اند هشدار داد و فرمود ﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍپیش از اینان چه نسلها و نژادهای فراوانی از قوم نوح و عاد و ثمود ودیگر مخالفان تکذیب کننده را آنگاه که به سرکشی خود ادامه دادند هلاک و نابود کردیم! پس خداوند آنها را نابود نمود و هیچ آثاری را از آنها باقی نگذاشت. ﴿هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِكۡزَۢاآیا کسی از آنان‌را می‌بینی، یا کوچک‌ترین صدایی از آنان می‌شنوی؟

هیچ اثری از آنها باقی نمانده است، بلکه حکایت آنها مایۀ عبرت دیگران شده و قصه‌هایشان پند و اندرزی برای پند آموزان گشته است.

پایان تفسیر سوره‌ی مریم

تفسير سوره‌ی طه

مکی و ۱۳۵ آیه است.

آیه‌ی ۱-۸:

﴿طه١[طه: ۱]. «از جملۀ حروف مقطّعۀ قرآنی است که بسیاری از سوره‌ها بدان آغاز گشته‌اند، و نام پیامبر نمی‌باشد».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢[طه: ۲]. «ما قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم که به رنج افتی».

﴿إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ٣[طه: ۳]. «(آن را نازل نکرده‌ایم) چز برای یادآوری کسانی که از خدا می‌ترسند».

﴿تَنزِيلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤[طه: ۴]. «از سوی خداوند نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است».

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. «خداوند مهربان بر بالای عرش است».

﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦[طه: ۶]. «از آن اوست آنچه که در آسمان‌ها، و آنچه که در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه که زیر خاک است».

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧[طه: ۷]. «و اگر آشکارا سخن بگویی (یا آن را نهان داری) بدان که او نهان و نهان‌تر را می‌داند».

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨[طه: ۸]. «او خداست و جز او معبود به حق و شایسته‌ای نیست، دارای نیکوترین و زیباترین نام‌ها است».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢هدف از وحی و فرستادن قرآن و شریعت آن نیست که خود را به رنج افکنی، و ما شریعت را بدان جهت برای تو و پیروانت نفرستاده‌ایم تا شما را در مشقت و دردسر اندازیم. به گونه‌ای که نتوانید آنرا ادا کنید، بلکه خداوند «رحیم» و «رحمن» دین و آیین را برایتان نهاده است تا پل ارتباطی برای نیل به خوشبختی و رستگاری و سرافرازیتان باشد و آن را برایتان بسیار سهل و میسور نموده، و تمامی ابواب و راه‌های آنرایتان آسان گردانده، و غذای دلها و جانها و مایۀ آسایش جسمتان قرار داده است. پس فطرت سالم و خرد و اندیشه‌های راست و پویا آنرا پذیرا شده و با جان و دل می‌پذیرند، چرا که به وضوح می‌دانند، «دین» متضمن خیر و برکت دنیا و آخرت آن‌هاست. ﴿إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ٣(ما قرآن را بر شما نازل کرده‌ایم) تا آن کس که ترس خدا را در دل دارد یادآور شود، و از تشویق و ترغیب‌هایی که در قرآن آمده است برای نیل به مقاصد والا بهره گیرد، و به آن عمل نماید، و از هشدارهایی که در قرآن آمده و آدمی را از شقاوت و بدبختی برحذر داشته است پند پذیرد، و بترسد، و احکام نیکوی شرع را به طور مشروح فرا گیرد، حال آنکه آن را به طور خلاصه در ذاکره و فطرت خود داشته و این تفصیل را مطابق با عقلش می‌یابد، بنابر این خداوند متعال آن را ﴿تَذۡكِرَةٗنامید.

و ﴿تَذۡكِرَةٗبه معنی یادآوری امری است که موجود می‌باشد اما صاحبش از آن غافل مانده است، یا این‌که آن را به طور مشروح به خاطر ندارد. سپس بیان کرد که قرآن فقط برای یادآوری کسانی است که از خدا می‌ترسند، زیرا آنهایی که از خدا نمی‌ترسند از آن بهره نمی‌گیرند، و چگونه کسی که به بهشت و جهنم ایمان ندارد و در دلش ذره‌ای ترس از خدا نیست می‌تواند از قرآن بهره ببرد؟ چنین چیزی امکان ندارد. ﴿سَيَذَّكَّرُ مَن يَخۡشَىٰ١٠ وَيَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١ ٱلَّذِي يَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡكُبۡرَىٰ١٢[الأعلى: ۱۰-۱۲]. «کسی‌که می‌ترسد و یادآور می‌شود و از آن پند خواهد گرفت، و نگون بخت که در آتش بزرگ سوزانده خواهد شد از آن دوری می‌جوید».

سپس عظمت این قرآن را بیان نمود و فرمود: قرآن را آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و مدبر همه مخلوقات نازل کرده است، پس با اذعان کامل و محبت و تسیلم، آن را بپذیرید و آن‌را بسیار بزرگ بدارید.

در جاهای بسیاری، قرآن «خلق» و «امر» یعنی موضوع آفرینش و فرمان را در کنار هم ذکر کرده است، چنان که در این آیه آمده، و در جایی دیگر نیز آمده است: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ[الأعراف: ۵۴]. «هان! آفرینش و فرمان از آن اوست».

و یا می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ[الطلاق: ۱۲]. «خداوند آن ذاتی است که هفت آسمان، و از زمین مانند آن را آفریده است و فرمان (خدا) در میان آنها فرود می‌آید». زیرا خداوند، آفریننده، فرمان دهنده، و نهی کننده است، پس همان طور که آفریننده‌ای غیر از او وجود ندارد، الزام و نهی و فرمانی مگر از جانب آفریننده‌شان بر بندگان نیست، و نیز آفرینش و خلق از تدبیر قدری و تکوینی اوست، و فرمانش حاوی تدبیر دینی است، پس همان طور که آفریده‌های خداوند از دایرۀ حکمت وی بیرون نیستند و او هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است، نیز جز به عدالت و حکمت و احسان امر و نهی نمی‌نامید. و چون بیان نمود که او آفرینندۀ مدبر، فرمان دهنده و نهی کننده است، از عظمت و کبریایی خودش خبر داده و فرمو: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. خداوند مهربان بر بالای عرش است که بالاترین مخلوقات و بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین آنها می‌باشد. ﴿ٱسۡتَوَىٰخداوند بر عرش، بلند و مرتفع گردید، مرتفع نمودنی که شایستۀ شکوه او و متناسب با عظمت و جمالش می‌باشد، پس او بر بالای عرش می‌باشد و مالک و فرمانروای هستی است.

﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَافرشته و انسان و جن و حیوان و جمادات و نباتاتی که در آسمان‌ها و زمین و میان آن دو است از آن او می‌باشد. ﴿وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰو آنچه که زیرزمین است، پس همه ملک خداوند متعال و بندگان اویند و تحت تدبیر او و مسخر وی هستند، و همه تحت قضا و تدبیر او می‌باشند، و هیچ اختیاری ندارند، و مالک فایده و زیان و مرگ و زندگی نیستند.

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُای پیامبر! اگر آشکارا سخن بگویی یا پنهان، برای خداوند فرقی نمی‌کند، چرا که او ﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّگفتار و کلام مخفی را می‌دانید. ﴿وَأَخۡفَىو پنهان‌تر از کلام مخفی (نیز) می‌داند، و آن عبادت از چیزی است که در دل می‌باشد و تلفظ نشده است یا ﴿ٱلسِّرَّچیزی است که به دل خطور می‌کند، ﴿وَأَخۡفَىیعنی چیزی که به دل هم خطور نکرده است اما خداوند می‌داند که به دل هم خطور نکرده است اما خداند می‌داند چه زمانی و چگونه خطور می‌نماید. یعنی علم خداوند همۀ چیزهای کوچک و بزرگ و پنها و پیدا را احاطه نموده است. پس خواه آشکار سخن بگویی یا آن را پنهان بداری برای علم الهی فرق نمی‌کند و برابر است.

هنگامی‌که خداوند متعال کمال مطلق خود را از طریق آفرینش و امر و نهی و رحمت فراگیر و عظمت گسترده و فرمانروایی مطلق وعلم فراگیرش بیان کرد، این نتیجه حاصل می‌شود که فقط او سزاوار عبادت است و عبادت او حق است و شرع و عقل و فطرت آن را واجب می‌نماید، و عبادت غیر او باطل و کاری بیهوده می‌باشد، پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَاو خداست و جز او معبودی به حق نیست. یعنی معبود راستینی به جز خدا وجود ندارد، و جز خداوند یکتا هیچ خدایی وجود ندارد که مورد محبت و کرنش قرار گیرد و بیم و امید و محبت و انابت و دعا برای او انجام شود.

﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰنام‌های‌ کامل نیکو فقط از آن اوست. از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که جملگی بر مدح و ستایش آن دلالت می‌کند، و در میان آنها اسمی وجود ندارد که بر مدح و ستایش دلالت نکند. و از حسن و زیبایی آنها این است که این نام‌ها علم محض نیستند بلکه اسم و صفت می‌باشند. و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که بر صفات کمال دلالت می‌کنند و خداوند از هر صفتی کامل‌ترین و شامل‌ترین و والاترین آن را دارا می‌باشد و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که خداوند بندگانش را دستور داده تا او را با این نام‌ها فرا بخوانند، چون این نام‌ها وسیله‌ای هستند که انسان را به خدا نزدیک می‌کنند، و خداوند این نام‌ها را دوست دارد وهرکس آنان را دوست می‌دارد. همچنین کسی را دوست می‌دارد که آنها را حفظ کند. و کسی که به جستجوی معانی و مفاهیم آن بپردازد و خداوند را با این نام‌ها عبادت نماید، پروردگار وی را دوست می‌دارد. خداوند متعال فرموده است: [الأعراف: ۱۸۰]. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا[الأعراف: ۱۸۰]. «و خداوند را نام‌هایی نیکوست پس او را با آن بخوانید».

آیه‌ی ۹-۱۲:

﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ٩[طه: ۹]. «و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟».

﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى١٠[طه: ۱۰]. «آنگاه که آتشی دید و به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، امیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم یا در اطراف آتش راهنمایی را بیابم».

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ يَٰمُوسَىٰٓ١١[طه: ۱۱]. «پس چون به آن نزدیک گردید ندا داده شد که ای موسی!».

﴿إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢[طه: ۱۲]. «بی‌گمان من پروردگار تو می‌باشم، کفشهایت را بیرون بیاور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی».

خداوند متعال به صورت استفهام تقریری و به منظور بزرگرداشت و تعظیم این داستان به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ٩و آیا خبر موسی در آن حالت که مبدأ سعادت و منشا نبوت او بود به تو رسیده است؟ وی بعد از این‌که راه را گم کرد و وسیله‌ای نداشت که در مقابل سرمای شدید خود را گرم نماید، آتشی را از دور دید. ﴿فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗاپس به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، و آن در طرف راست طور بود. ﴿لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍامیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم که خو را با آن گرم کنید. ﴿أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗىیا در اطراف آتش کسی را بیابم که راه را به من نشان دهد، و مرا راهنمایی کند. موسی به دنبال روشنایی حسی و راه یافتن حسی بود، اما در آن جا نور معنوی یعنی نور وحی که ارواج و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، هدایت حقیقی یعنی هدایت شدن به راه راست را یافت که آدمی را به بهشت می‌رساند، پس او چیزی به دست آورد که فکرش را نمی‌کرد.

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَاو هنگامی که به کنار آتش رسید که آن را از دور دیده بود. . . د رحقیقت آن نور بود که عبارت است از آتشی که هم می‌سوزاند و هم روشنی می‌بخشد. گفتۀ پیامبر صنیز بر این دلالت می‌نماید که فرمو: «چیزی که مانع دیده شدن خداوند است نور است، یعنی نور وحی که ارواح و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، و هرگاه آن را کنار بزند، شکوه و عظمت ذات الهی همۀ خلایق را خواهد سوزاند». وقتی موسی به آتش رسید از آن سو ندا داده شد. یعنی خداوند او را صدا زد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِيّٗا٥٢[مریم: ۵۲]. «و از سوی راست کوه طور او را نداد دادیم، و او را نزدیک ساختیم و با مناجات خود مشرف ساختیم».

﴿إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢خداوند او را خبر د اد که پروردگارش می‌باشد، و بدان اهتمام دهد و کفشهایش را در بیاورد، چون او در وادی مقدس و پاک و معظم «طوی» می‌باشد. و برای مقدس بودن آن سرزمین همین کافی است که خداوند آن را باری مناجات با کلیم خود موسی انتخاب کرد. و بسیاری از مفسرین گفته اند: خداوند موسی را دستور داد تا کفشهایش را در آورد چون کفشهایش از پوست الاغ بود وخداوند بهتر می‌داند.

آیه‌ی ۱۳-۱۴:

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ١٣[طه: ۱۳]. «و من تو را برگزیده‌ام، پس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده».

﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ١٤[طه: ۱۴]. «همانا من «الله» هستم، و معبودی بر حق جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را بخوان تا به یاد من باشی».

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُكَو من تو را از میان مردم انتخاب نموده‌ام، و این بزرگ‌ترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود، بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓپس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده و باید به وحی گوش داد، زیرا اصل و مبداء دین و ستون دعوت اسلامی است. سپس آنچه را که به او وحی کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠همان من خدا هستم و معبودی بر حقی جز من نیست، من الله هستم و سزاوار و الوهیت و بدان متصف هستم، چون در نام‌ها و صفاتم کامل و در کارهایم تک و تنها می‌باشم و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم ﴿فَٱعۡبُدۡنِيپس مرا با همۀ انواع عبادت ظاهری و با طنی و اصول و فروع عبادات پرستش کن. سپس نماز را به طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادت‌ها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز و برای این‌که نماز عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را دربر دارد آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِكۡرِيٓیعنی نماز را بر پا دارد تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند بزرگ‌ترین مقصود (بندگان راستین) است، و عبودیت قلب و سعادت آن به وسیلۀ نماز محقق می‌شود، و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران می‌باشد. پس خداوند برای بندگان انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند می‌باشد مشروع نموده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥[العنکبوت: ۴۵]. «بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است و نماز را بر پای دارد، بی‌گمان نماز از زشتی و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بالاتر است». یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهم‌تر و بالاتر است، و به این توحید الوهیت و توحید عبادت گفته می‌شود. پس الوهیت، صفت خداوند، و عبودیت صفت بنده‌اش می‌باشد.

آیه‌ی ۱۵-۱۶:

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ١٥[طه: ۱۵]. «بی‌گمان قیامت آمدنی است، نزدیک است آن را از خود نیز پنهان دارم تا هرکس برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود».

﴿فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦[طه: ۱۶]. «پس کسی که به آن ایمان ندارد و از هوی و هوس خود پیروی کرده است تو را از (باور داشتن به) آن باز ندارد، پس آنگاه هلاک می‌شوی».

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌقیامت حتماً خواهد آمد، ﴿أَكَادُ أُخۡفِيهَانزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائت‌ها است که می‌فرماید: «اکاد اخفيها عن نفسي» مانند این‌که فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي[الأعراف: ۱۸۷]. «تو را از قیامت می‌پرسند: قیامت کی برپا می‌شود؟ بگو: علم آن نزد خداوند است». ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ[الزخرف: ۸۵]. «و نزد اوست علم و آگاهی از قیامت»، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب وپیامبری آن‌را نمی‌داند.

و حکمت در قرار دادن روز قیامت این است که: ﴿لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰتا هرکس برابر تلاش و کوشش نیک و بد خو سزا و جزا داده شود. پس قیامت دروازۀ سرای سزا و جزا می‌باشد. ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى[النجم: ۳۱]. «تا بدکاران را سزا کارهایشان بدهد و نیکوکاران را پاداش نیک».

﴿فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦پس کسی‌که به قیامت کافر است و به وقوع آن باور ندارد و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به نحاق در مورد آن مجادله می‌نما ید، و شبهه‌هایی را در این زمینه ایجاد می‌کند، و دراین مورد از هوی و هوس خود پیروی میکند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواسته‌های نفس پیروی می‌نماید، نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید از گفته‌ها و کارهایشان را که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه می‌گیرد، بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسه‌ها و نیرنگهایشان برای مومن خرناک است، نیز انسان‌ها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفته‌اند. این اشاره است به این‌که انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت می‌کند، و آدمی را ز ایمان یا تکامل آن باز می‌دراد، و یا در دل شبهه و شک می‌اندازد، پرهیز کند، و از کتاب‌هایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند باید دوری نماید. و در اینجا از ایمان به خدا و عبادت پروردگار و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است، زیرا این سه امر، اصول ایمان و اساس دین می‌باشند، و هرگاه این‌ها به طور کا مل انجام شوند، امر دین کامل می‌گردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ دین ـ با ناقص بودن آن ـ سه امر ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی می‌دهد.

و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوت فرقه‌های اهل کتاب خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢[البقرة: ۶۲]. «بی گمان کسانی‌که ایمان آورده‌اند «مسلمین» و کسانی‌که یهودی و صابئی و نصرانی بوده‌اند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند». ﴿فَتَرۡدَىٰیعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز می‌دارد، هلاک و بدبخت می‌شوی.

آیه‌ی ۱۷-۲۳:

﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ١٧[طه: ۱۷]. «و ای موسی! در دست راست تو چیست؟».

﴿قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ١٨[طه: ۱۸]. «گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ می‌ریزم، و به آن نیازهای دیگری نیز دارم».

﴿قَالَ أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ١٩[طه: ۱۹]. «گفت: ای موسی! آن را بیانداز».

﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠[طه: ۲۰]. «پس آن‌را انداخت که ناگهان ماری شد که می‌شتافت».

﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١[طه: ۲۱]. «(خداوند) فرمود: آن را بگیر و مترس، به زودی آن را به حالت اولیه‌اش بر می‌گردانیم».

﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ ءَايَةً أُخۡرَىٰ٢٢[طه: ۲۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، تا به عنوان نشانه‌ای دیگر سفید و درخشان بیرون بیاید».

﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى٢٣[طه: ۲۳]. «تا از آیات بزرگ خود به تو نشان دهیم».

وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانه‌ها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد و باور ایمان او به این‌که خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد قوی شود.

پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ١٧ای موسی! در دست راست توچیست؟ با این‌که خداوند می‌دانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت است،هام بیان کرد. پس موسی گفت: ﴿هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِياین عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌ریزم. دو فایده برای آن بیان نمود، فایده‌ای برای خود انسان و آن این‌که در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه می‌نماید، و عصا او را یاری می‌دهد، و فایده‌ای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند می‌چراند وبا عصا و درختان را می‌زد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند.

این بیانگر اخلاق خوب موسی ÷است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوانات زبان بسته خوشرفتاری و نیکی می‌کرد. و این دلالت می‌نماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا می‌کرد. ﴿وَلِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰو غیر از این دو کار، نایزهای دیگری دارم که با این عصا آنها را براورده می‌سازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سوال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا از منافع آن؟ پس موسی هم ماهیت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.

پس خداوند به او گفت: ﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠ای موسی! عصا را بیانداز، و موسی آن را نداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد، موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و این‌که مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود بدان خاطر بود که توهمی را برطر فاسازد، و آن عبارت بود از این‌که ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ها خیالی است و حقیقت ندارد، پس حرکت مار این توهم و پندار را از ذهن دور کرد، خداوند به موسی گفت: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡآن‌را بگیر و مترس، یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰما آن‌را به همان هیئت نخستنیش که عصا بود بر می‌گردانیم، موسی از دستور خداوند فرمان برد و به آن باور آورد و تسیلم آن شد، پس آن را گرفت و به همان عصایی تبدیل شد که آن را می‌شناخت.

سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود: ﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَو دست خود را به گریبان خویش فرو ببر و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ(تا دستت) سفید و درخشان بیرون می‌آید، بی‌آنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَايَةً أُخۡرَىٰو این نشانه و معجزه‌ای دیگر است خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ[القصص: ۳۲]. «این دو دلیل از جانب پروردگارت به‌سوی فرعون و فرعونیان می‌باشند، بی‌گمان آنان قومی فاسق بودند». ﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى٢٣یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحت رسالت تو و حقیقت داشتن آنچه که آورده‌ای دلالت نماید، و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهی‌ات افزون شود و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است اعتماد کنی، و تا دلیل برهانی باشند برای کسانی که به‌سوی آنها فرستاده شده‌ای.

آیه‌ی ۲۴-۳۶:

﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤[طه: ۲۴]. «به سوی فرعون برو، همانا او طغیان و سرکشی کرده است».

﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي٢٥[طه: ۲۵]. «گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم بگشا».

﴿وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي٢٦[طه: ۲۶]. «و کارم را برای من آسان بگردان».

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي٢٧[طه: ۲۷]. «و گره از زبانم بگشای».

﴿يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي٢٨[طه: ۲۸]. «تا سخنم را بفهمند».

﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي٢٩[طه: ۲۹]. «و یاوری از خانواده‌ام برای من قرار بده».

﴿هَٰرُونَ أَخِي٣٠[طه: ۳۰]. «هارون برادرم را».

﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي٣١[طه: ۳۱]. «توانایی‌ام را با او استوار بدار».

﴿وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي٣٢[طه: ۳۲]. «واو را در کارم شریک کن».

﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا٣٣[طه: ۳۳]. «تا تو را بسیار تسبیح بگوییم».

﴿وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا٣٤[طه: ۳۴]. «و بسیار تو را یاد کنیم».

﴿إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا٣٥[طه: ۳۵]. «بی‌گمان تو به حال ما آگاه هستی».

﴿قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ٣٦[طه: ۳۶]. «(خداوند) گفت: ای موسی! بی‌شک خواسته‌ات برآورده شد».

پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد و او را پیامبر گرداند و آیات روشن را به او نشان داد، وی را به‌سوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤برو به‌سوی فرعون، او سرکشی کرده. یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین و ستم به ضعیفان از حد گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی می‌کند و طغیان و سرکشی‌اش سبب هلاکتش شد.

اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچ‌کس را عذاب نمی‌دهد مگر بعد از این‌که با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید. در این هنگام موسی ÷که به‌سوی این جبار سرکش فرستاد شد، جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بر دوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود و زمانی در آنجا مرتکب قتلی شده بود، پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، واز خداوند خواست که او را یاری نماید و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن دعوتش کامل گردد، پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِيپروردگارا! سینه‌ام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزار دهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینه‌ام تنگ نگردد، زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد ص فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب (رحمت و برکت) خداوند برای‌شان مهربان شدی، و اگر سنگدل و درشت خوی بودی قطعاً از پیرامونت پراکنده می‌شدند»، و بدون شک مردم حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر می‌پذیرند.

﴿وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي٢٦هر کار و راهی را که در راه تو در پیش می‌گیرم برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعی‌اش آغاز کند، و هرکس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است، و او را به نزدیکترین راهی که وی را به پذیرش حق می‌رساند دعوت کند.

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي٢٧ يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي٢٨و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون (را با من بفرست، چرا که) زبانش از من شیواتر است». پس از خداوند خواست که گره زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمن، و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. ﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي٢٩و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام یاری کن. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد، چون کمک و یاری یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوار‌تر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي٣٠به وسیلۀ برادرم هارون پشت مرا استوار بدار و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا[القصص: ۳۵]. «تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنم و برایتان قدرتی قرار می‌دهم». ﴿وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي٣٢یعنی او در نوبت شریک بساز، و وی را نیز مانند پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود: ﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا٣٣ وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا٣٤تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ÷دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری و نیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند. ﴿إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا٣٥همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها می‌دانی، و تو از خود ما به ما آگاهتر و مرهبان‌تر می‌باشی. پس آنچه را از تو خواسته‌ایم به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن.

خداوند متعال فرمود: ﴿قَالَ قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ٣٦همۀ آنچه که خواسته‌ای به تو داده شد، چس ما سینه‌ات را گشاده می‌داریم، و کارهایت را آسان می‌کنیم، و گره زبانت را می‌گشاییم، به گونه‌ای که آنان سخن تو را می‌فهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی می‌کنیم.

﴿وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ[القصص: ۳۵]. «و به شما قدرتی (فراوان) می‌دهیم، پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمی‌رسند، و شما و پیروانتان غالب پیروز هستید».

و این درخواست موسی از خداوند، بر کمال و شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزی‌اش دلالت می‌نماید. و کسی که به‌سوی خدا دعوت می‌کند، و راهنمایی مردم است به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او می‌رسد با زبان شیوا آنچه می‌خواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت می‌شود از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد.

فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازم‌ترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام می‌دهد، زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آن‌را در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنانکه باید قبح و مضرات باطل را بیان کند و مردم را از آن بر حذر دارد.

با وجود این دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او اسان شود، تا به هر کاری از مجرای طبیعی‌اش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هر یک از مردم بر حسب حالتش رفتار نماید.

علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری نمایند، چون هرگاه مدافعان فکری بیشتر شوند حتماً اثربخش خواهند بود. بنابر این موسی ÷این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی این‌گونه بوده‌اند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صو او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانی‌که بعد از آنان آمدند، داشت که او را بر حق یاری می‌کردند.

آیه‌ی ۴۱-۳۷:

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧[طه: ۳۷]. «و به راستی باری دیگر پیش از این برتو منت نهاده‌ایم».

﴿إِذۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰٓ٣٨[طه: ۳۸]. «بدانگاه که آنچه لازم بود به مادرت الهام کردیم».

﴿أَنِ ٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ فَلۡيُلۡقِهِ ٱلۡيَمُّ بِٱلسَّاحِلِ يَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّي وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّي وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓ٣٩[طه: ۳۹]. «که او را در صندوقی قرار ده، آنگاه او را در دریا بیافکن تا دریا او را به ساحل افکند، و دشمن من و او، وی را برگیرد، و من محبت خود را بر تو افکندم، و خواستم زیر نظر من پرورش یابی».

﴿إِذۡ تَمۡشِيٓ أُخۡتُكَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ مَن يَكۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰ٤٠[طه: ۴۰]. «آنگاه که خواهرت می‌رفت و می‌گفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را به عهده گیرد؟ سپس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود، و اندوهگین نگردد، و تو کسی را کشتی و ما شما را از غم و اندوه رهانیدیم، و تو را بارها و بارها آزمودیم، و سال‌هایی را در میان مردمان مدین ماندی، سپس ای موسی! در موعدی که مقدر شده بود بازگشتی».

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي٤١[طه: ۴۱]. «و تو را برای خویش پرورده‌ام».

وقتی منت و احسان خود را بر بنده و فرستاده‌اش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواسته‌هایش بیان کرد، و نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگی‌اش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧و ما پیش از این باری دیگر بر تو منت نهادیم، آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی اسرائیل سربریده شوند، بناراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او می‌ترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت. یعنی در دریا نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند مقرر نموده بود که بزرگ‌ترین دشمن او و بزرگ‌ترین دشمن موسی آن را بر گیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را می‌بینند. بنابر این فرمود: ﴿وَأَلۡقَيۡتُ عَلَيۡكَ مَحَبَّةٗ مِّنِّيو از سوی خود محبتی بس بزرگ به تو دادم، پس هرکس او را می‌دید دوستش می‌داشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَيۡنِيٓو تا تحت نظارت و رعایت من چنان‌که باید پرورش یابی.

و کدام نظارت و سرپرستی می‌تواند از سرپرستی خداوند مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده و دور کردن مضار از او بزرگ‌ترین و کاملتر باشد؟ پس موسی ازحالتی به حالت دیگر در نمی‌آمد مگر این‌که خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود.

و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمی‌گرداند نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست.

پس در این حالت خداوند شیر دیگران را بر موسی حرام کرد به گونه‌ای که موسی پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شو. پس خواهر موسی آمد و به آنها گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ[القصص: ۱۲]. «آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که از او سرپرستی کنند، و آنها خیر خواه او هستند».

﴿فَرَجَعۡنَٰكَ إِلَىٰٓ أُمِّكَ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗاو تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نگردد، و تو بعد از بزرگ شدن، کسی را کشتی، و آن یک قبطی بود. موسی بدون آنکه مردم متوجه باشند وارد شهر شد، و دید که دو مرد با هم دعوا می‌کنند، یکی از گروه موسی بود، و دیگری قبطی و از افراد دشمنش بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِ[القصص: ۱۵]. پس آن کس که از گروه موسی بود از موسی در برابر آن فرد کمک خواست ﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ[القصص: ۱۵]. «و موسی یک سیلی به او زد و آن مرد را کشت».

موسی به درگاه خداوند دعا کرد و از او طلب آمرزش نمود، و خداوند او را بخشید. سپس موسی وقتی دید که فرعونیان به دنبالش هستند تا او را بکشند از آنجا گریخت و فرار کرد. ﴿فَنَجَّيۡنَٰكَ مِنَ ٱلۡغَمِّپس خداوند او را از غم و اندوه حاصل از عقوبت گناه و قتل نجات داد، ﴿وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗایعنی تو را آزمودیم و به مشکلات گرفتار کردیم و تو در تمام حالات خود راست و استوار بودی. یا معنی ﴿وَفَتَنَّٰكَ فُتُونٗااین است که احوال و وضعیت تو را دگرگون ساختیم تا این‌که به اینجا رسیدی. ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِينَ فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَپس سال‌هایی را در میان مردمان اهل مدین ماندگار شدی. وقتی موسی از دست فرعون و سران قومش که می‌خواستند او را بکشند فرار کرد، به‌سوی مدین رفت و در ان جا ازدواج نمود، و ده یا هشت سال در ان جا ماند. ﴿ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ يَٰمُوسَىٰسپس از موسی! در موعدی که مقرر شده بود بازگشتی. یعنی آمدن تو اتفاقی نبود که بدون هدف و تدبیر بیایی، بلکه بر اساس تقدیر و لطف ما برگشتی، و این دلالت می‌نماید که خداوند کاملاٌ کلیم خودش موسی ÷را مورد عنایت قرار داده بود.

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي٤١و تو را از نعمت و عادت‌های خوب و تربیت الهی برخوردار نمودم تا مورد پسند من و از خالصان و برگزیدگان باشی، و در این زمینه به جایی برسی که جز افراد اندکی به آن نرسیده‌اند.

و چون کسی بخواهد از میان مردم دوستی را برای خود برگزیند و بخواهد او به کمال مطلوب برسد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن به آن کمال صرف می‌نماید. پس در مورد پروردگار توانا و بزرگوار چه فکر می‌کنی، آنگاه که بخواهد به کسی رسیدگی کند! و به گمان شما، خداوند در مورد کسی که می‌خواهد او را برای خودش تربیت نماید و او را از میان مردم برگزیند چه اقدامی خواهد کرد؟

آیه‌ی ۴۲-۴۶:

﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بِ‍َٔايَٰتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِي٤٢[طه: ۴۲]. «تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید».

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣[طه: ۴۳]. «به‌سوی فرعون بروید که سرکشی و طغیان کرده است».

﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ٤٤[طه: ۴۴]. «و با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بهراسد».

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآ أَوۡ أَن يَطۡغَىٰ٤٥[طه: ۴۵]. «گفتند: پروردگارا! به راستی که می‌ترسیم بر ما تعدّی کند یا از حدّ بگذرد».

﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦[طه: ۴۶]. «(خدا) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم بی‌گمان می‌شنوم و می‌بینیم».

پس از آنکه خداوند نعمت‌های دینی و دنیوی به موسی ارزانی کرد، به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوكَ بِ‍َٔايَٰتِيتو و برادرت هارون همراه با نشانه‌های من که بر حق و حقیقت و نیک بودن آن و زشتی باطل دلالت می‌نمایند و به‌سوی فرعون و فرعونیان بروید با نه آیت و نشانه، نشانه‌هایی چون دست سفید و درخشان، و عصا و امثال آن.

﴿وَلَا تَنِيَا فِي ذِكۡرِيو در یاد کردن من سستی و تنبلی نورزید، و همواره مرا یاد کنید، و به ذکر و یاد من پایبند باشید، چنانکه وعدۀ این کار داده‌اید: ﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا٣٣ وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا٣٤[طه: ۳۳-۳۴]. زیرا ذکر خداوند انسان را بر همۀ کارها یاری می‌کند، و کارها را آسان می‌نماید و بار آن را سبک می‌گرداند.

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣به‌سوی فرعون بروید، زیرا او در کفر و گمراهی و ستم و تجاوزش از حد گذشته است. ﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗاو با نرمی و مهربانی، و مودبانه با او سخن بگویید، بدون این‌که ناسزا بگویید، و گزافه گویی کنید، و بدون این‌که سخن تند، و حرکت تنفر آمیزی انجام دهید.

﴿لَّعَلَّهُشاید او به سبب این گفتار نرم، ﴿يَتَذَكَّرُیادآور شود، و هر آنچه را که به او فایده می‌دهد فراگیرد، و آن را انجام دهد، ﴿أَوۡ يَخۡشَىٰو یا بهراسد و از آنچه او را زیان می‌دهد، بپرهیزد، و آن را ترک کند، زیر گفتار نرم انسان را به این فرا می‌خواند، و گفتار تند و درشت انسان را ازگ وینده متنفر می‌کند، و گفتار نرم به این تفسیر شده است: ﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ١٨ وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۸-۱۹]. «پس بگو: آیا می‌خواهی پاکیزه شوی، و تو را به‌سوی پروردگارت راهنمایی کنم، پس بهراسی؟».

این سخن از نرمی و آسانگیری فراوانی بر خوردار است، که اگر کسی در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود. و کلمۀ: ﴿هَل را آورده است که بر پیشنهاد و مشاوره دلالت می‌نماید، و هیچ‌کس از آن متنفر نمی‌شود، و او را به پاک شدن از آلودگی گناهان فرا خوانده است که اصل آن پاک کردن خویشتن از شرک است، و پاک کردن خویشتن از شرک را هر عقل سالمی می‌پذیرد. و نگفت: من تو را پاکیزه می‌کنم، بلکه گفت: خودت را پاکیزه کن.

سپس او را به راه پروردگارش که او را پرورش داده و نعمت‌های باطنی و ظاهری به وی بخشیده بود فرا خواند، پروردگاری که باید در مقابل آن همه احسان بی‌پایانش شکرش را به جای آورد و او را یاد کند. ﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۹]. «و تو را به‌سوی پروردگارت هدایت کنم»، پس پرهیزگار شوی؟ وقتی فرعون این سخن را نرم را که در دل‌ها جای می‌گیرد، نپذیرفت، مشخص شد که تذکر دادن در مورد او مفید واقع نمی‌شوذ، پس خداوند او را به عذاب سخت گرفتار کرد.

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفۡرُطَ عَلَيۡنَآگفتند: پروردگارا! می‌ترسیم بر ما تعدی کند، یعنی بلافاصله و قبل از این‌که پیام تو را به او برسانیم و بر وی اقامۀ حجت کنیم، ما را شکنجه کند، ﴿أَوۡ أَن يَطۡغَىٰو یا از پذیرفتن حق سرباز زند، و تمرد نماید، و به سبب پادشاهی و قدرت و یاورانش سرکشی کند.

﴿قَالَ لَا تَخَافَآفرمود: از این‌که بر شما تعدی کند، نترسید، ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰهمانا من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینیم. یعنی شما تحت حفاظتی و رعایت من هستید، گفته‌های شما را می‌شنوم، و تمام حالات شما را می‌بینم. بنابر این از او نترسید، آنگاه ترس از آنها دور شد و دل‌هایشان به وعدۀ پروردگارشان اطمینان یافت.

آیه‌ی ۴۷-۴۸:

﴿فَأۡتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰكَ بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّكَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ٤٧[طه: ۴۷]. «پس به نزد او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگارمان هستیم، پس بنی‌اسرائیل را همراه ما بفرست، و آنان را اذیت و آزار مکن. به درستی که ما معجزه‌ای از سوی پروردگارت برایت آورده‌ایم، و به سلامت باد کسی که از هدایت پیروی کند».

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٤٨[طه: ۴۸]. «بی‌گمان به ما وحی شده است که عذاب بر کسی واقع می‌شود که (آیات آسمانی و معجزات) را تکذیب نماید، و روی بگرداند».

یعنی با این دو فرمان پیش او بروید، دعوت دادن او به اسلام و آزاد کردن این ملت شریف یعنی بنی اسراییل از اسارت و بردگی فرعون و فرغونیان، تا آزاد شوند و اموراتشان به دست خودشان باشد، و موسی شریعت و دین خدا را در میان آنان بر پا دارد.

﴿قَدۡ جِئۡنَٰكَ بِ‍َٔايَةٖنشانه و معجزه‌هایی را از پروردگارت برایت آورده‌ایم که بر راستگویی ما دلالت می‌نماید. (سپس موسی عصایش را انداخت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد، و دستش را بیرون کشید و سفید و درخشان گردید). و دیگر بیابانی که خداوند در مورد آنها گفته است. ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓیعنی کسی که از راه راست پیروی نماید و به شریعت روشن راهیاب شود و در دنیا و آخرت سلامت و در امان خواهد بود.

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآهمانا از جانب خدا خیر داده شده‌ایم، و از طرف خودمان نمی‌گوییم، ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰعذاب بر کسی واقع می‌شود که پیام پروردرگار و پیامبرش را تکذیب کند، و از تسلیم شدن در برابر آن و پیروی از آن روی بگرداند. در اینجا فرعون به ایمان آوردن و تصدیق نمودن و پیروی کردن از موسی و هارون تشویق شده است و از تکذیب آیات و عصیان در برابر خدا بر حذر داشته شده است. اما موعظه و پند دادن در مورد فرعون مفید واقع نگردید، و او پروردگارش را انکار کردبه وی کفر ورزیدف و دراین مورد از روی ستمگری و عناد مجادله کرد.

آیه‌ی ۴۹-۵۵:

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰ٤٩[طه: ۴۹]. «(فرعون) گفت: پروردگارتان کیست ای موسی؟».

﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠[طه: ۵۰]. «(موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را هستی بخشیده و سپس آن را (در راستای آن چیزی که برایش آفریده شده) هدایت کرده است».

﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ٥١[طه: ۵۱]. «(فرعون) گفت: پس حال (و سرنوشت) نسلهای نخستین چه می‌شود؟».

﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى٥٢[طه: ۵۲]. «(موسی) گفت: علم نزد پروردگارم در کتابی است، پروردگارم (هرگز) به خطا نمی‌رود و فراموش نمی‌کند».

﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ٥٣[طه: ۵۳]. «پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت و در آن راه‌هایی برایتان به وجود آورد، و از اسمان آبی فرو فرستاد، و آنگاه با آن انواع گیاهان را برآوردیم».

﴿كُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ٥٤[طه: ۵۴]. «بخورید و چهارپایانتان را بچرانید، بی‌گمان در این امر برای خردمندان نشانه‌ها است».

﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥[طه: ۵۵]. «ما شما را از زمین آفریدیم، و شما را در آن باز خواهیم گرداند، و بار دیگر شما را از آن بیرون خواهیم آورد».

فرعون در قالب انکار به موسی گفت: ﴿فَمَن رَّبُّكُمَا يَٰمُوسَىٰپس پروردگار شما دو نفر کیست ای موسی، موسی به او پاسخی کافی و روشن داد و گفت: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُپروردگار ما کسی است که همه مخلوقات را آفریده، و به هر مخلوقی آفرینش سزاوار آن را بخشیده و آن را زیبا آفریده، به گونه‌ای که جثۀ برخی را بزرگ و برخی را کوچک، و برخی متوسط خلق کرده و همۀ ویژگی‌های لازم را به آن داده است. ﴿ثُمَّ هَدَىٰسپس آن را در راستای چیزی که برایش آفریده شده، هدایت کرده است. واین هدایت عام در همۀ مخلوقات و آفریده‌ها مشاهده می‌شود، بنابر این هر موجودی برای منافع خود تلاش می‌نماید، و در دفع نمودن زیان‌ها از خویشتن می‌کوشد. حتی خداوند به حیوان زبان بسته هم به اندازه‌ای عقل داده که با آن می‌تواند برای منافع خود بکوشدو خود را از زیان‌ها دور نماید و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُ[السجدة: ۷]. «خداوندی که هر چیزی را زیبا آفریده است»، پس خداوندی که موجودات را آفریده و هر یک را چنان زیبا آفریده است که عقل‌ها زیباتر از آن را نمی‌توانند پیشنهاد کنند، و هر یک از موجودات را در راستای منافعش هدایت کرده است، پروردگار حقیقی است و انکار آن انکار بزرگ‌ترین حقیقت است، بلکه خود بزرگ بینی و دروغ آشکار است. پس چنانکه تصور شود که آدمی یکی از امور معلوم را انکار نماید، انکار خداوندی از سوی وی به مراتب بزرگتر از این است.

بنابر این وقتی فرعون نتوانست با این دلیل قاطع مخالفت کند، غوغا به پا کرد و به جنجال روی آورد و از مقصود اصلی خارج شد و به موسی گفت: ﴿فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰو حال نسل‌های گذشته چه می‌شود، و آنها در چه حالی قرار دارند، چون آنها پیش از ما انکار کرده و کفر ورزیده‌اند، و دست به ستمگری و مخالفت زده‌اند، و آنها الگوی ما هستند؟

پس موسی گفت: ﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَٰبٖۖ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَىخداوند اعمال نیک و بدشان را بر شمرده است و آن‌را در کتابش که لوح محفوظ است نوشته، و از آن آگاه و باخبر است، و در هیچ چیزی از آن به خطا نمی‌رود، و احوال گذشتگان را می‌داند و آن را فراموش نمی‌کند. یعنی آنها به نزد آنچه که ازپیش فرستاده‌اند برده شده و عمل خود را ملاقات کرده، و بر آن مجازات خواهند شد. و ای فرعون! سوال و پرسیدن تو از آنها معنی ندارد، زیرا آنها امتی هستند که گذشته‌اند، برای آنهاست آنچه که انجام داده‌اند، و شما نیز هر چه می‌کنید برای خود می‌کنید، زیرا دلایل و معجزات و نشانه‌های را به تو نشان داده‌ایم، و صدق و یقینی بودن آن محقق شده است، پس به حق روی آور، و کفر و ستمری و مجادلۀ به باطل را رها کن. و اگر در آن معجزات شک داری و آن را یقین نمی‌دانی، پس راه باز است و دروازۀ بحث و گفتگو بسته نشده است، (و شما هم) دلیل و حجت بیاور، و هرگز پاسخی در برابر دلایل و آیات ما نخواهی یافت، تا زمانی که شب و روز و جهان پایدار است. چگونه او در حقانیت دلایل شک داشت، حال آنکه خداوند از او خبر داده است که معجزات و دلایل را با این‌که به آنها یقین داشت انکار کرد. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا[النمل: ۱۴]. «و آن را از روس ستمگری و خود بزرگ بینی انکار کردند، درحالیکه نفس‌هایشان بدان یقین داشت».

و موسی گفت: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ[الإسراء: ۱۰۲]. «بدون شک تو می‌دانی که خداوند این نشانه‌ها را جز برای (پیدایش) بینش فرو نفرستاده است». پس موسی دانست که او ر مجادله‌اش ستمگر است و هدفش تکبر و فرمانروایی در روی زمین است.

سپس دلایل قاطعی را که برای فرعون بر شمرده بود با بیان بسیاری از نعمت‌ها وا حسان خدا ادامه داد و فرمود: ﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗاپروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت تا بتوانید در آن سکونت ورزید، و آرامش یابید و در ان ساخت و ساز کنید، و نهال بکارید. و خدا زمین را برای بذر افشانی و ذرع و کشت آماده نموئده، و آن طوری خلق نکرده است که به دست آوردن منافع انسان‌ها از آن مشکل باشد. ﴿وَسَلَكَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗاو راه‌هایی در آن به وجود آورد که شما را از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و از کشوری به کشور دیگر می‌رسانند، تا جایی که انسان‌ها خیلی راحت می‌وانند به تمام زمین دسترسی داشته باشند و از سفر و اقامت در آن لذت ببرند. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ، و از اسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه با آن آب انواع گیاهان و اقسام درختان نر و ماده را آفریدیم و رویانیدیم. یعنی باران را فرو فرستادیم، ﴿فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا[البقرة: ۱۶۴]«و زمین پس از آن خشکیده و مرده بود»، سبز و خرم گشت و به وسیلۀ آن گیاهان مختلف و گوناگون روئید. خداوند گیاهان و درختان را جهت روزی ما و چهارپایان فراهم آورده است، واگر این درختان و گیاهان نبودند انسان‌ها و حیوانات روی زمین نابود می‌شدند.

بنابر این فرمود: ﴿كُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَكُمۡخودتان (از نعمات روی زمین) بخورید، و چهارپایانتان را (در آن) بچرانید، این عبارت را به عنوان بیان منت خویش ذکر کرد، تا بر این دلالت نماید که اصل در همۀ گیاهان این است که خوردن آنها مباح و جایز است، پس از گیاهان جز گیاهی که خوردن آن مضر است حرام نیست، مانند گیاهان سمی وغیره که خوردن آن حرام است. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ بی‌گمان در این امور برای خردمندان و کسانی که فکرشان درست کار می‌کند نشانه‌هایی است که بر فضل خداوند و احسان و رحمت و گستردگی بخشش و کمال عنایت او دلالت می‌کند، واینکه او پروردگار و معبود و مالک ستوده است، کسی که جز او سزاوار عبادت نیست، و جز او شایستۀ حمد و ستایش نمی‌باشد، و این‌که خداوند بر همه چیز تواناست، پس همانطور که او زمین را پس از آن خشکیده و مرده بود، زنده و خرم نمود، مردگان را نیز زنده می‌کند.

و خداوند خردمندان را به صورت ویژه بیان نمود، چون آنها هستند که از این نشانه‌ها استفده می‌برند و با چشم عبرت و پند آموزی به آن می‌نگرند. و غیر آنها همچون حیوانات زبان بسته هستند و با چشم عبرت به این نشانه‌ها نمی‌نگرند، و چشم و نگاهشان این هدف و مقصد را نمی‌بیند، بلکه بهرۀ آنان از این نشانه‌ها بهرۀ حیوانات است، می‌خورند و می‌نوشند و دل‌هایشان غافل و جسم و بدنشان از آن روی گردان است. ﴿وَكَأَيِّن مِّنۡ ءَايَةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ يَمُرُّونَ عَلَيۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار آیاتی در آسمان‌ها و زمین است که آنان بر آن می‌گذرند و آنان از ان رویگردانند».

وقتی که نیکی و سخاوت و حسن سپاس زمین را در برابر بارانی که خداوند بر آن رو می‌فرستد بیان کرد، و متذکر شد که زمین به فرمان پروردگارش انواع گیاهان را می‌رویاند، خبر داد که او ما را از زمین آفریده است، و به هنگام مرگ در زمین دفن می‌شویم و ما را به زمین بر می‌گرداند، و باری دیگر ما را از آن بیرون می‌اورد، پس همچنانکه خداوند ما را از عدم به وجود اورده است، و به یقین این امر را می‌دانیم و برایمان محقق گشته است، پس بعد ازمرگ نیز ما را زنده خواهد کرد و دوباره از زمین بیرون می‌آورد تا سزای جزای اعمالی را که انجام داده‌ایم به ما نشان بدهد و این دو دلیل عقلی و واضح برای زندگی پس از مرگ است، بیرون آوردن گیاهان از زمین پس از مرگش، و زنده کردن انسان‌های مکلف و سر بر آوردن آنان از زمین.

آیه‌ی ۵۶-۶۱:

﴿وَلَقَدۡ أَرَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَىٰ٥٦[طه: ۵۶]. «و بی‌شک همۀ آیات خود را به او (=فرعون) نشان دادیم، ولی او تکذیب کرد و نپذیرفت».

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَ يَٰمُوسَىٰ٥٧[طه: ۵۷]. «(فرعون) گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟».

﴿فَلَنَأۡتِيَنَّكَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَكَانٗا سُوٗى٥٨[طه: ۵۸]. «ما نیز جادویی مانند آن برای تو می‌آوریم، پس بین ما و خودت در مکانی صاف و مسطح وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم».

﴿قَالَ مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩[طه: ۵۹]. «(موسی) گفت: وعده‌گاهتان روز جشن است، و آنکه مردمان به وقت چاشت گردآورده می‌شوند».

﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ٦٠[طه: ۶۰]. «پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فریب خود را جمع کرد، سپس آمد».

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ٦١[طه: ۶۱]. «موسی به آنان گفت: وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که خدا شما را با عذاب نابود و ریشه کن خواهد کرد، و کسی‌که بر خدا دروع بندد ناکام می‌گردد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که انواع نشانه‌های و عبرت‌ها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است به فرعون نشان داد، اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و درباطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِكَای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است جادوگری و فریب است، و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده و موسی بر آن حاکم شود. فرعون اینطور گفت: تا قومش را متأثر کند و سخنش در دل آنان اثر بگذارد، زیرا طبیعت انسان‌ها به وطن‌گرایش دارد و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است.

پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است که آنها را از وطن‌شان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت: ما نیز جادویی همانند جادوی تو می‌آوریم، بنابر این به ما مهلت بده. ﴿فَٱجۡعَلۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَو بین ما و خودت وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿مَكَانٗا سُوٗىیعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام می‌شود قابل رویت باشد.

پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِوعده ما و شما روز جشن است، و آن عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک می‌کردند. ﴿وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗىو باید مردم در چاشتگاه گردآورده شوند. موسی این را خواست چون در روز عید و وقت چاشت مردم زیاد جمع می‌شوند، و حقیقت را آن‌گونه که هست می‌بینند، و در غیر این وقت مردم زیاد جمع نمی‌شوند وصحنه هم خوب دیده نمی‌شود. ﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ كَيۡدَهُپس فرعون مکرها و حیله‌هایی را که می‌توانست با آن علیه موسی نیرنگ کند جمع کرد، و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگری رونق داشت، و دانش آن مورد علاقه بود، بنابراین، تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمع زیادی بود، مردان و زنان و اشراف و سران وعوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق می‌کردند، و به مردم می‌گفتند: ﴿. . . هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ٤٠[الشعراء: ۳۹-۴۰]. «جمع شوید تا از جادوگران پیروی کنیم اگر آنان پیروز شوند».

وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادی‌ها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجت اقامه کرد، و به آنان گفت: ﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖوای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه می‌کنید و بر خدا دروغ می‌بندیدد، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون که به دنبال آن هستید نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.

آیه ۶۲-۶۷:

﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ٦٢[طه: ۶۲]. «پس درمیان خود دچار اختلاف شدند، و مخفیانه در گوش هم به سخن پرداختند».

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ٦٣[طه: ۶۳]. «گفتند: این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، و آیین برتر و بهتر شما را از میان بردارند».

﴿فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡيَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ٦٤[طه: ۶۴]. «پس تمام حیله‌تان را به کار بندید، آنگاه صف بسته (و) بازآیید، بی‌گمان امروز هرکس که چیره گردد کامیاب شده است».

﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥[طه: ۶۵]. «گفتند: ای موسی! آیا تو اول (عصایت را) می‌اندازی یا ما نخستین کسانی باشیم که می‌افکنیم؟».

﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦[طه: ۶۶]. «موسی گفت: بلکه شما اول بیاندازید، پس ناگهان ریسمان‌ها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان (در نظر موسی) چنان به نظر رسید که تند راه می‌روند».

﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧[طه: ۶۷]. «و در این هنگام موسی در درون خود اندکی احساس ترس کرد».

و سخن حق باید در دل‌ها اثر بگذارد، بنابر این جادوگران وقتی سخن موسی را شندیدند، کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او بر حق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او به یک نظر واحد و قطعی نرسیده‌اند تا خداوند کاری را که شدنی است انجام دهد، ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک شود، و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند». پس در این هنگام مخفیانه و در گوشی با هم صحبت کردند، و آنها می‌خواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفته‌ها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.

و خداوند متعال در گوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرد. ﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، همچنان که پیش‌تر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بوند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را بر آن مصمم بود به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این رااضافه کردند و گفتند: ﴿وَيَذۡهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ(موسی و هارون) به خاطر جادویتان بر شما حسد ورزیده و می‌خواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم (= علم جادوگری)که وقت خود را در آن صرف کرده اید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان می‌خواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن یکدیگر را تشویق می‌کردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابرای گفتند: ﴿فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡهمگی مکر و کید خود را روی هم بریزید و یکپارچه بیابید، و یکدیگر را یاری کنید و رای وسخنتان یکی باشد. ﴿ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاپس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابهت بیشتری در دل‌ها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و توانایی‌هایتان است،اده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب می‌شود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود.

چقدر در مسیر باطل خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیلۀ، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه می‌کردند آورده بودند، اما خداوند جز این که نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید چیزی را نمی‌پذیرد. پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، ﴿قَالُواْ يَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِيَگفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را می‌اندازی، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰیا ما نخستین کسانی باشیم که می‌اندازیم؟

آنها موسی را مختار نمودند، زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.

موسی به آنان گفت: ﴿بَلۡ أَلۡقُواْبلکه شما بیاندازید پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را انداختند، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِيُّهُمۡ يُخَيَّلُ إِلَيۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰپس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان در نظر موسی چنان به نظر آمد که مار شده‌اند و می‌خزند و تند راه می‌روند، ﴿فَأَوۡجَسَ فِي نَفۡسِهِۦ خِيفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧وقتی موسی چنین به نظر آمد، چنانکه متقضای طبیعت بشری است در دل خود اندکی احساس هراس کرد، و گرنه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.

آیه‌ی ۶۸-۷۱:

﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨[طه: ۶۸]. «ما گفتیم: نترس! به راستی که تو چیره و غالب هستی».

﴿وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ٦٩[طه: ۶۹]. «و آنچه را که در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساخته‌اند ببلعد، بی‌شک آنچه را که ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پیروز نمی‌شود».

﴿فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ٧٠[طه: ۷۰]. «آنگاه جادوگران سجده‌کنان در افتادند و گفتند: به پروردگار جهانیان، پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ٧١[طه: ۷۱]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهایتان و پاهایتان را برخلاف یکدیگر قطع می‌کنم، و شما را به تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزم، و بی‌شک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدار است».

و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: ﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنان‌را شکست خواهی داد، و در برابر تو ذلیل و فروتن می‌شوند. ﴿وَأَلۡقِ مَا فِي يَمِينِكَو چیزی را که در دست راست داری بیافکن یعنی عصایت را بیانداز، ﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰتا مکر ون نیرنگ‌های ساختگی‌شان را که ساخته‌اند فرو ببلعد، چرا که آنچه ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا برود پیروز نمی‌شود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمره‌ای نخواهد داشت و موفق نخواهد بود، زیرا کار آنها نیرنگ جادوگران است، کسانی که مردم را فریب داده و باطل را چنان نشان می‌دهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفت‌انگیز را مشاهده کردند. پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست و این از طرف خداوند است، پس بلافاصله ایمان آوردند بنابراین، حق پیروز و چیره شد و سحر و مکر نیرنگ در ان مجمع بزرگ باطل و نابود گشت.

این ماجرا دلیل و رحمتی برای مومنان و حجتی علیه مخالفان شد، پس فرعون به ج ادوگران گفت: ﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡآیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه به اقدام به ایمان آوردن به او نمودید بدون این‌که به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجب کرد، زیرا آنها در مقابل او مودب بودند ودر هر کاری از او فرمان می‌بردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد و تصورش این بود که می‌بایست این بار هم از او اجازه بگیرند.

پس بعد از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران (پنهانی) توافق کرده، و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیده‌اند تا فرعون وقومش را از سرزمینشان بیرون کنند، پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست می‌گوید. ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ٥٤[الزخرف: ۵۴]. «قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بی‌گمان آنها قوم فاسقی بودند».

هر چند که سخن فرعون در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمی‌گنجد، زیر موسی تنها از مدین آمده و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود، بلکه او وقتی از مدین آمد بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد و معجزات را به آنها نشان داد، پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است مبارزه کن، بنابر این آنچه در توان داشت انجام داد، و افرادی را به شهرها فرستاد تا هر جادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند به آنها پاداش و مقام بدهد و جادوگران بسیار کوشیدند و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه می‌توانستند انجام دادند، پس آیا می‌وان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محال‌ترین محالها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖبی‌گمان دستهایتان و پاهایتان را بر عکس یکدیگر قطع می‌کنم، آن‌گونه که با محارب و «مفسد فی الارض» رفتار می‌شود، که دست راست و پای چپش قطع می‌شود.

﴿وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ فِي جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِو شما را بر تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزیم، تا همه شما را ببیند و رسوا شوید. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰبی‌شک خواهید دانست کدام یک از ما سخت کیفرتر و پایدار است. یعنی به گمانش کیفر او از عذاب خدا سخت تر، است و فرعون حقیقت‌ها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، می‌ترسان.

آیه‌ی ۷۲-۷۶:

﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلَّذِي فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآ٧٢[طه: ۷۲]. «(جادوگران به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده، و بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، پس هر فرمانی که می‌خواهی صادر کنی صادر کن، تو فقط در این زندگانی دنیا می‌توانی فرمان بدهی و حکم صادر کنی».

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَا وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ٧٣[طه: ۷۳]. «به راستی که ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا گناهان و جادوگریهایی را که بدان وادارمان کردی، ببخشاید و خداوند بهتر و پایدارتر است».

﴿إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. «بی‌گمان هرکس که گناه‌کار به پیش پروردگارش بیاید (کیفر) جهنم برای اوست، نه در آنجا می‌میرد و نه زنده می‌ماند».

﴿وَمَن يَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ٧٥[طه: ۷۵]. «و هر که با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، آنها دارای درجات بلندی هستند».

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰ٧٦[طه: ۷۶]. «باغ‌های (بهشت جاویدان) است که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، و جاودانه در آنجا می‌مانند و این پاداش کسی است که خویشتن را پاک و پاکیزه دارد».

بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند و خداوند به آنها عقی داد که با آن حقیقت را درک کردند، در پاسخ فرعون گفتند: ﴿لَن نُّؤۡثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِهرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده داده‌ای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هر چه هست باطل می‌باشد، ترجیح نمی‌دهیم و تو را بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. ﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍپس هر جه می‌خواهی بکن و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید می‌کنی مبنی بر این‌که دست و پایمان را قطع می‌کنی و ما را به دار می‌آویزی و شکنه می‌دهی دریغ مکن.

﴿إِنَّمَا تَقۡضِي هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَآزیرا آنچه ما را بدان تهدید می‌کنی نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار می‌شویم، و آن از بین می‌رود و به ما ضرر نمی‌رساند، اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد عذابش بزرگ و همیشگی است.

و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ[طه: ۷۱]. و خواهید دانست که کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران مبین این موضوع است که فرد عاقل باید لذت‌های دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰيَٰنَاما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا (خداوند) کفر و گناهانمان را بیامرزد، زیرا ایمان کفارۀ گناهان است و توبه‌ی گناهان گذشته را محو و نا بود می‌کند. ﴿وَمَآ أَكۡرَهۡتَنَا عَلَيۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِو تا جادوگریهایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخواستیم (نیز محو کند و ببخشاید). و این دلیلی است بر این که آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود.

ظاهراً چنین به نظر می‌آید و خداوند بهتر می‌داند وقتی که موسی آنها را موظعه کرد ـ و گفت: ﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖ[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ می‌بندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشه کن خواهد کرد» ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت، بنابر این بعد از موعظه با یکدیگر اختلاف کردند، سپس فرعون آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند وادار نمود. و قبل از این‌که موسی به نزدشان بیاید سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند. ﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ يُرِيدَانِ أَن يُخۡرِجَاكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. «این دو جادوگرند و می‌خواهند شما را از سرزمینتان به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند». پس جادوگران برنامه‌ای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود اجرا کردند.

آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل می‌دانستند و آن را نمی‌پسندیدند، و آنچه را که انجام دادند از روی چشم پوشی (از حقایقی) بود (که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند) و شاید همین امر سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: ﴿وَٱللَّهُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓخداوند از پاداش و مقامی که تو به ما وعده داده‌ای بهتر است، و پاداش او نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون می‌گوید: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰو خواهید دانست که کدامیک ازما عذابش سخت‌تر و دردناک‌تر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران می‌رسد، می‌فرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دستها و پاهایشان، و به دار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده ا ست که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فعرن دست و پاهایشان را قطع کرده و آنها را به دار آویخته باشد. یقین داشتن به این‌که این کار انجام شده یا نشده نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر می‌داند.

﴿إِنَّهُۥ مَن يَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. خداوند متعال خبر می‌دهد که هرکس که به صورت مجرم و گناهکار پیش او آید، یعنی از هر جهت گناهکار و مجرم باشد، و این مستلزم کفر است، جهنم از آن اوست، که شکنجۀ آن سخت، و زنجیرهایش بزرگ، و ژرفای آن بسیار عمیق است و گرمای آن دردناک می‌باشد. جهنمی که انواع عذاب در آن وجود دارد، و فردی که در آن عذاب داده می‌شود نه می‌میرد و نه زنده می‌ماند، نه می‌میرد که راحت شود و نه چنان زندگی میک ند که لذت ببرد، بلکه زندگی‌اش آکنده از عذاب قلب و روح و بدن است، و اندازۀ آن را کسی نمی‌داند. لحظه‌ای عذاب از او دور نمی‌شود، کمک می‌خواهد اما به دادش نمی‌رسند، دعا می‌کند اما اجابت نمی‌شود.

آری! وقتی فرد جهنمی کمک بجوید با آبی چون فلز گداخته شده که چهره‌ها را بریان می‌کند، به دادش می‌رسند، و چون دعا کند اینگونه پاسخ داده می‌شود. ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرکید در آن و حرف نزنید». و هرکس با ایمان عمل صالح و واجب و مستحب و در حالی‌که پیامبران را تصدیق نموده و از کتاب‌هایش پیروی کرده است، به نزد پروردگارش بیاید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰاینان درجات بلند دارند، یعنی در منزل‌های بلند و اتاق‌های مزین و لذت‌های پیوسته و جویبارهای روان خواهند ماند، که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی ان را نشنیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿وَذَٰلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّىٰو این پاداش کسی است که خویشتن را از شر و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است، یا این کار را اصلاً انجام نداده باشد، و اگر انجام داده باشد توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد، زیرا پاک کردن دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک بر پاکی‌اش بیافزاید. و زکات به خاطر این دو چیز زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.

آیه‌ی ۷۷-۷۹:

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِي فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِيقٗا فِي ٱلۡبَحۡرِ يَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَلَا تَخۡشَىٰ٧٧[طه: ۷۷]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را در شب ببر، و راهی خشک برای آنان در دریا بگشا، که نه از رسیدن (لشکر دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن در آن) بیمناک باشی».

﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِيَهُم مِّنَ ٱلۡيَمِّ مَا غَشِيَهُمۡ٧٨[طه: ۷۸]. «آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و از دریا آنچه را که فرو پوشانید فرو پوشانید».

﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩[طه: ۷۹]. «و فرعون و قومش را گمراه نمود و هدایت نکرد».

وقتی موسی با دلیل بر فرعون وقومش پیروز شد. در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا خواند و برای آزاد کردن بنی اسراییل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی اسراییل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان داد که در قرآن برای ما بیان کرده است.

بنی اسراییل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شر دشمنان نجات دهد و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند. بنابر این خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسراییل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد، پس بنی اسراییل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی اسراییل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی اسراییل تحریک نمایند. پس به وقت صبح آنها را دنبال کردند.

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ٦١[الشعراء: ۶۱]. «وقتی دو گروه روبرو شدند، یاران موسی گفتند: بدون تردید ما را گرفتند»، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و می‌ترسیدند. دریا جلوی‌شان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت. و به وعدل پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ٦٢[الشعراء: ۶۲]. «نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد». پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و مویس آن را به دریا زد، آنگاه دروازه راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فریاد داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگر کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در ان حرکت نمودند، تا این‌که قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ‌کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی اسراییل با چشم سر نابودی دشمن را نظاره کردند و خداوند با نابود کردن دشمنشان چشم آنان را روشن کرد.

و این سرانجام کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩فرعون با آراسته کردن کفر بر آنها و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادن‌شان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در مرض عذاب و شکنجه قرار داد.

آیه‌ی ۸۰-۸۲:

﴿يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ قَدۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ عَدُوِّكُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰكُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَيۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ٨٠[طه: ۸۰]. «ای بنی‌اسراییل! ما شما را از دشمنتان نجات دادیم، و طرف راست کوه طور را میعادگاه شما مقرر کردیم و بر شما (مَن) و (سَلوَی) فرو فرستادیم».

﴿كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبِيۖ وَمَن يَحۡلِلۡ عَلَيۡهِ غَضَبِي فَقَدۡ هَوَىٰ٨١[طه: ۸۱]. «از (رزق‌های) پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید و در آن تجاوز نکنید، آنگاه خشم من دامنگیرتان خواهد شد، و هرکس که خشم من او را فرا گیرد به راستی که نابود شده است».

﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢[طه: ۸۲]. «و به راستی من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و کار شایسته انجام دهد، آنگاه راه یابد».

خداوند منت و احسان بزرگ خویش را بر بنی اسراییل یادآور می‌شود، که دشمنشان را هلاک کرد، و موسی را در طرف راست کوه طور وعده داد تا کتابی را که احکام بزرگ و اخبار زیبا در آن هست بر وی نازل نماید، و نعمت دینی را بعداز تکمیل نمودن نعمت دنیوی بر آنان کامل بگرداند. نیز منت خویش را بر آنها بیان می‌نماید آنگاه که در آن میدان بر هوت «تیه ﴿مِّنۡیعنی ترنجین و ﴿سَّلۡوَىٰیعنی پرندۀ بلدرچین آسمانی، و روزی آماده و گوارا که بدون مشقت به دست می‌آید بر آنان فرو فرستاد و به آنها فرمود:

﴿كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡاز روزیهای پاکی که به شما داده‌ایم، بخورید، و سپاس نعمتهایی که به‌سوی شما سرازیر کرده‌ایم به جای آورید. ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِيهِو در آن از حد تجاوز نکنید، و آن را در نافرمانی خداوند به کار نگیرید و به سبب برخورداری از نعمت‌ها مغرور نشوید، زیرا اگر چنین کنید خشم من بر شما محقق شده و دامنگیرتان می‌شود. یعنی بر شما خشم می‌گیرم، سپس عذابتان خواهم داد. ﴿وَمَن يَحۡلِلۡ عَلَيۡهِ غَضَبِي فَقَدۡ هَوَىٰو هرکس که خشم من او را فرا بگیرد به راستی که نابود شده است. یعنی هلاک و ناکام و زیانمند می‌گردد، چون او خشنودی و احسان را از دست داده است. با وجود این، دروازۀ توبه باز است، گرچه بنده گناهان زیادی را انجام داده باشد. بناراین فرمود: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞو بدون شک امرزش و رحمت من نبت به کسی که از کفر و بدعت و فسق توبه نماید و به خدا و فرشتگانش و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورد، و اعمال قلبی و بدنی و گفتارهای شایسته انجام دهد، زیان و فراوان است. ﴿ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰسپس راه یابد، یعنی راه راست را در پیش بگیرد، و از پیامبر بزرگوار و از دین استوار اطاعت نماید، خداوند گناهان چنین کسی را می‌آمرزد و گناهان گذشته و اصرار او بر آنها را می‌بخشد، چون او بزرگ‌ترین اسباب آمرزش و رحمت را فراهم کرده است، چرا که همۀ اسباب آمرزش و رحمت دراین امور منحصر می‌شود، زیرا توبه تمام گناهان گذشته را از میان می‌برد، و ایمان و اسلام، پروندۀ گذشته را می‌بندد، و عمل صالح و نیکی‌ها، بدیها را از بین می‌برند، و در پیش گرفتن راه‌های هدایت از قبیل آموختن علم و اندیشیدن در مفاهیم ایات و احادیث و دعوت کردن مردم به‌سوی دین حق، و مبارزه با بدعت و کفر و گمراهی، و جهاد و هجرت و دیگر جزییات، همۀ گناهان را از بین می‌برند و انسان‌ها را به هدف و مطلوب می‌رسانند.

آیه‌ی ۸۳-۸۶:

﴿وَمَآ أَعۡجَلَكَ عَن قَوۡمِكَ يَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. «و ای موسی! چه چیز تو را (واداشت که) از قومت پیشی بگیری».

﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِي وَعَجِلۡتُ إِلَيۡكَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ٨٤[طه: ۸۴]. «(موسی) گفت: آنان به دنبال من هستند، و ای پروردگار! به‌سوی تو شتافتم تا خشنود شوی».

﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَكَ مِنۢ بَعۡدِكَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِيُّ٨٥[طه: ۸۵]. «فرمود: به راستی که ما بعد از تو قومت را آزمایش کردیم، و سامری آنان را گمراه ساخت».

﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَمۡ يَعِدۡكُمۡ رَبُّكُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن يَحِلَّ عَلَيۡكُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِي٨٦[طه: ۸۶]. «پس موسی خشمگین و اندوهناک به‌سوی قومش بازگشت و گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من و شما به طول انجامید، یا خواستید که خشمی از سوی پروردگارتان دامنگیرتان شود که در وعده‌ام خلاف کردید؟».

خداوند با موسی وعده گذارده بود که به نزد او بیاید تا در مدت سی شب تورات را بر او نازل کند، و آن را با ده روز دیگر تکمیل کرد. پس وقتی روز موعد فرا رسید، و از آنجا که موسی مشتاق دیدار پروردگارش بود پیش از موعد بدانجا شتافت، خداوند به او گفت: ﴿وَمَآ أَعۡجَلَكَ عَن قَوۡمِكَ يَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. چه چیز باعث شده تا پیش از آنها بیایی؟ و چرا صبر نکردی تا با هم بیاید؟گفت: ﴿هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِيآنها به دنبال من هستند، یعنی به من نزدیک بوده، و به زودی از پشت سر من خواهند رسید. و آنچه مرا وادار کرد تا پیش از دیگران به‌سوی میعاد تو بشتابم طلب نزدیکی و شتاب در جستن خشنودی و علاقمندی به تو بود.

خداوند به او گفت: ﴿فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَكَ مِنۢ بَعۡدِكَقطعاً ما بعد از تو قومت را دچار فتنه کردیم و آنان را آزمودیم. یعنی با عبادت گوساله آنان را آزمودیم، پس صبر نکردند و چون آزمایش و بلا به آنها رسید، کفر ورزیدند. ﴿وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِيُّو سامری آنها را گمراه ساخت. ﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ٨٨[طه: ۸۸]. «پس مجسمه گوساله را برای آنها ساخت و صدایی مانند صدای گاو داشت و به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است، و موسی آن را فراموش کرده است». بنابر این بنی‌اسرائیل گمراه شدند و آن را پرستش کردند. و هارون آنها را نهی کرد اما باز نیامدند.

موسی در حالی که خشمگین و اندوهناک بود به‌سوی قومش بازگشت و کارشان را نکوهش و تقبیح نمود و به آنها گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ أَلَمۡ يَعِدۡكُمۡ رَبُّكُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاای قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد که تورات را بر شما نازل نماید. ﴿أَفَطَالَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡعَهۡدُآیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید و غیبت من را طولانی احساس کردید؟ حال آنکه مدتی کوتاه بود؟ این گفتۀ بسیاری از مفسران است.

او احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که آیا از دوران نبوت و رسالت، مدتی طولانی بر شما گذشته است در نتیجه شما هیچ علم و آگاهی نسبت به نبوت ندارید؟ جهالت، و آگاهی نداشتن به آثار رسالت چیزی دیگر به جز خداوند را عبادت کردید؟ یعنی چنین نیست، بلکه نبوت در میان شماست، و بدان علم و آگاهی دارید، و هیچ عذری از شما پذیرفته نیست. بلکه با این کارتان خواسته‌اید خشمی از جانب خداوند شما را فرا بگیرد. یعنی اسباب حلول خشم الهی را فراهم آورید و آنچه موجب عذاب الهی است انجام دادید.

﴿فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِيو از وعده‌ام تخلف کردید، آنگاه که شما را به استقامت توصیه کردم و هارون را در مورد شما سفارش نمودم، و رعایت حال مرا نکردید و برای هارون که در میانتان بود احترامی قایل نشدید.

آیه ۸۷-۸۹:

﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَكَ بِمَلۡكِنَا وَلَٰكِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِينَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَكَذَٰلِكَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِيُّ٨٧[طه: ۸۷]. «گفتند: ما به اختیارخود در وعده‌ات خلاف نکردیم، بلکه بارهای سنگینی از زر و زیور قوم (قبط) بار ما شده بود، ما آنها را از خود دور افکندیم، و سامری نیز از خود دور افکند».

﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ٨٨[طه: ۸۸]. «سپس مجسّمۀ گوساله‌ای را برای آنان بیرون آورد که (همچون) صدای گوساله داشت، آنگاه گفتند: این معبود شما و معبود موسی است وموسی آن را فراموش کرد».

﴿أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا يَمۡلِكُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا٨٩[طه: ۸۹]. «آیا نمی‌بینید که پاسخی به آنان نمی‌دهد، و زیانی از آنان دور نمی‌گرداند و به سودی برای‌شان فراهم نمی‌آورد؟».

قومش به او گفتند آنچه که ما انجام دادیم از روی قصد و اختیار نبود، بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلات زیاد قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم پرهیز کرده و آن را دور انداختیم.

گفته می‌شود آنها زیور الات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت در مورد آن گفتگو نمایند.

سامری روز غرق شدن از فرعون و فرعونیان رد پای رسول خدا به‌سوی موسی را دید و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد، پس یک مشت را روی این مجسمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود، زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت در حالی‌که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است.

﴿أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗاآیا آنان نمی‌بینید که این گوساله پاسخی به آنان نمی‌دهد، یعنی سخن نمی‌گوید و با آنها گفتگو نمی‌کند و آنها با آن به گفتگو نمی‌پردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش کنندگان ناقص‌تر است سزاوار پرستش نیست. آنان سخن می‌گویند و توانایی برخی کارها را دارند، و می‌توانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد، اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست و از خود آنها ناقص‌تر و ضعیف‌تر است.

آیه‌ی ۹۰-۹۴:

﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّكُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوٓاْ أَمۡرِي٩٠[طه: ۹۰]. «و پیش از این هارون به آنان گفت: ای قوم من! شما با این (گوساله) دچار ابتلا وآزمون شده‌اید، پروردگار شما خداوند مهربان است، پس، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید».

﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰ٩١[طه: ۹۱]. «گفتند: ما پیوسته به پرستش این (گوساله) ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد».

﴿قَالَ يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢[طه: ۹۲]. «(وقتی موسی آمد) گفت: ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند چه چیزی تو را بازداشت؟».

﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي٩٣[طه: ۹۳]. «از آنکه دنبال من بیایی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟».

﴿قَالَ يَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَلَا بِرَأۡسِيٓۖ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِي٩٤[طه: ۹۴]. «گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، من ترسیدیم که بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی».

یعنی آنها را پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصل عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان خداوند مهربان است که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی شما از جا نب اوست، و او بلاها و مصیبت‌ها را دور می‌نماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند، پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد.

موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿قَالَ يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند په چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به‌سوی آنها باز گرد؟

﴿أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِيآیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ[الأعراف: ۱۴۲]. «در میان قومم جانشین من باش، و کار خوب انجام بده. و اصلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن؟».

موسی از آن جا که خشمگین بود و می‌خواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿يَبۡنَؤُمَّای پسر مادرم! تا مهربانی‌اش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَلَا بِرَأۡسِيٓۖ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِينه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی بین بنی اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم، پس اگر دنبال شما می‌آمدم آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی ترک می‌کردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و این‌که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی میان بدون این‌که نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند، زیرا اینکار آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین می‌برد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده و دشمنان را شاد مکن.

موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود پشیمان شد. پس گفت:

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِأَخِي وَأَدۡخِلۡنَا فِي رَحۡمَتِكَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ١٥١[الأعراف: ۱۵۱]. «پرودگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربانترین مهربانانی».

آیه‌ی ۹۵-۹۷:

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ٩٥[طه: ۹۵]. «(موسی) گفت: ای سامری! مقصود تو چه بود؟».

﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي٩٦[طه: ۹۶]. «گفت: به چیزی آگاه شدم که (مردم) به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش پای فرستادۀ (خداوند) برگرفتم، آنگاه آن را افکندم. این چنین نفس من (این کار را) در نظرم آراست».

﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًا٩٧[طه: ۹۷]. «گفت: پس برو، بی‌گمان در زندگی (این کفر) را دارای که خواهی گفت: (به من) دست نزنید، به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن (رفتار) نشود، و به آن معبودت که پیوسته وی را عبادت می‌کردی، بنگر و ببین که چگونه آن را می‌سوزانیم، آنگاه در دریا پخش و پراکنده‌اش می‌سازیم».

سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ٩٥ای سامری! تو راچه شد که این کار را کردی؟

پس سامری گفت: ﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِبه چیزی آگاه شدم که بنی اسرائیل به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش رد پای فرستادۀ خدا برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند و فرعون و لشکریانش غرق شدند سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش را برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آنطور که مفسران گفتند.

﴿وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِيو این چنین نفس من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم سپس آن را بیافکنم و چنین شد. پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡبرو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ، بی‌گمان کیفر و مجازات تو در دنیا این است که هیچ‌کس به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند،و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید، و این کیفر به خاطر کار زشتت می‌باشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود.

﴿وَإِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥبه راستی وعده‌ای دارد که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود، پس در برابر عمل خوب و بد خود مجازات خواهی شد.

﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗاو به معبودت، یعنی گوساله که پیوسته به عبادت آن می‌پرداختی بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًاقطعاً آن را می‌سوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا می‌ریزیم، و پراکنده می‌سازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود نمی‌گذاشت اذیت و آزاری به او برسد، و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت نابود می‌کرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند و خاکسترش را دریا انداخت تا محبت گوساله از دل‌های بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت، زیرا در وجود انسان‌ها انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را به‌سوی باطل فرا می‌خواند.

آیه‌ی ۹۸:

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا٩٨[طه: ۹۸]. «واقعاً معبود بر حق شما تنها الله است، همان خدایی که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است».

وقتی باطل بودن گوساله برا‌ی‌شان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت: ﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا٩٨هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیز نباید به خدایی گرفته شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت و به کسی دیگر امیدوار بود و از کسی دیگر ترسید و کسی دیگر را فراخواند، چون او ذات کاملی است که نام‌های‌ نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فرا گرفته است، خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر این‌که از جانب اوست، و کسی جز او بدی و شر را دور نمی‌نماید، پس هیچ خدایی جز او نیست و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد.

آیه‌ی ۹۹-۱۰۱:

﴿كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗا٩٩[طه: ۹۹]. «این چنین اخبار گذشته را برای تو باز می‌گوییم، و به راستی از نزد خویش پندی به تو داده‌ایم».

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًا١٠٠[طه: ۱۰۰]. «هر کس که از آن روی گردان شود در روز قیامت بار سنگینی از گناه بر دوش خواهد داشت».

﴿خَٰلِدِينَ فِيهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗا١٠١[طه: ۱۰۱]. «جاودانه در آن خواهند ماند و در روز قیامت چه بد باری خواهند داشت».

خداوند متعال به سبب این‌که پیامبرش صرا برای پیشینیان بازگو می‌کند، و جریانات گذشتگان را برای او تعریف می‌نماید، مانند این داستان عظیم و احکام و چیزهای دیگری که در آن است که هیچ یک از اهل کتاب آن را انکار نمی‌کند، و بر پیامبرش منت می‌گذارد. پس تو ای پیامبر! اخبار پیشینیان را نخوانده‌ای و آن را از کسی یاد نگرفته ای. بنابر این اخبار یقینی و درستی که تو بازگو می‌کنی بیانگر آن است که تو پیامبر بر حق خداوند هستی و آنچه آورده‌ای راست و درست است.

پس فرمود: ﴿وَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ مِن لَّدُنَّا ذِكۡرٗاو به‌راستی از نزد خویش پند و اندرزی به تو داده‌ایم. که ببخشی گرانبها و ارجمند است. ﴿ذِكۡرٗاو آن این قرآن کریم است که اخبار پیشینیان و پسینیان را بیان می‌نماید، و اسما و صفات کامل الهی و احکام وا وامر و نواهی و جزا را ذکر می‌نماید تا از آن عبرت گرفته شود. و این بیان‌گر آن است که قرآن بهترین احکام و فرمانها را دربردارد، که عقل‌ها وس رشت‌ها به نیکی و کمال آن گواهی می‌دهند، و قرآن هر آنچه را خداوند در آن نهاده است بازگو می‌نماید.

و قرآن پندی است برای پیامبر و امتش، پس باید آن را بپذیرند و در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند، و از آن اطاعت نمایند، و آن را تعظیم کنند، و در پرتو نور قرآن به راه راست راهیاب شوند و به یاد گرفتن و یاد دادن آن روی بیاورند.

اما اعراض و روی گردانی از قرآن یا آنچه که از روی گردانی بزرگتر است که آن هم عبارت است از انکار آن، کفر ورزیدن به این نعمت است، و هرکس چنین کند سزاوار عذاب و کیفر است.

بنابر این فرمود: ﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُو هرکس که از قرآن روی گردان شود و به آن ایمان نیاورد یا اوامر و نواهی‌اش را نپذیرد، یا در آموختن مفاهیم واجب آن سستی ورزد. ﴿فَإِنَّهُۥ يَحۡمِلُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وِزۡرًاو به درستی که در روز قیامت سنگینی بر دوش خواهد داشت، و آن بار گناهانش می‌باشد که به سبب آن از قرآن روی بر تافته و به کفر و هجران روی آورده است. ﴿خَٰلِدِينَ فِيهِدر (جهنم) گناهانش جاودانه می‌مانند، زیرا عذاب همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تبدیل می‌شوند، و کوچک بودن و بزرگ بودن عذاب بر حسب گناهان است. ﴿وَسَآءَ لَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ حِمۡلٗاو چه بسیار بار بدی است که در روز قیامت (بر دوش) خواهند داشت! و چه بد است عذابی که در روز قیامت با آن عذاب داده می‌شوند!.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۴:

﴿يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ يَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا١٠٢[طه: ۱۰۲]. «روزی که در صور دمیده می‌شود و گناهکاران را در آن روز کبود رنگ گرد می‌آوریم».

﴿يَتَخَٰفَتُونَ بَيۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا١٠٣[طه: ۱۰۳]. «در میان خویش آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه روز نمانده‌اید».

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗا١٠٤[طه: ۱۰۴]. «ما به آنچه می‌گویند داناتریم، آنگاه که نیک آیین ترین‌شان بگوید: جز یک روز نمانده‌اید».

سپس خداوند متعال ادامه داده و احوال روز قیامت و وحشت‌های آن را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِوقتی که در صور دمیده شد مردم هر یک طبق حالتش از قبرهایشان بیرون آمده، و پرهیزگاران به صورت مهمان در نزد پروردگاران گرد آورده می‌شوند، و گناهکاران در حالی که از ترس و اضطراب و تشنگی، چهره و اندامی کبود دارند، گرد آورده می‌شوند، و در مورد کوتاهی زندگی دنیا و سرعت آمدن قیامت آهسته حرف می‌زنند، پس بعضی می‌گویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر می‌گویند، و خداوند حرف‌های آهستۀ آنها را مید‌اند، و آنچه را که می‌گویند و می‌شنود: ﴿إِذۡ يَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِيقَةًآنگاه کسی‌که در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا به حقیقت نزدیکتر است، می‌گوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا يَوۡمٗاشما جز یک روز در دنیا به سر نبرده‌اید!.

منظور از این، پشیمانی بزرگ است، آنان پشیمان می‌شوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند، و در غفلت و فراموشی به سر بردند و از آنچه که به آنها فایده می‌داد روی گردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده و وعید ثابت شده و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است.

چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١٤[الشعراء: ۱۱۲-۱۱۴]. «می‌گویند: چند سال در زمین مانده‌اید؟ می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز مانده‌ایم. از شمارشگران بپرس می‌گوید: نمانده‌اید مگر اندکی، اگر می‌دانید».

آیه‌ی ۱۰۵-۱۱۲:

﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا١٠٥[طه: ۱۰۵]. «و از تو دربارۀ کوهها می‌پرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و پراکنده می‌سازد».

﴿فَيَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا١٠٦[طه: ۱۰۶]. «سپس زمین را به صورت هامونی صاف و همواره رها می‌سازد».

﴿لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا١٠٧[طه: ۱۰۷]. «در آن هیچ نشیب و فرازی را نمی‌بینی».

﴿يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا١٠٨[طه: ۱۰۸]. «در آن روز از فراخواننده پیروی می‌کنند، و در آن هیچ کژی نباشد و صداها در برابر خداوند مهربان فروکش می‌کنند و جز صدای آهسته نمی‌شنوی».

﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩[طه: ۱۰۹]. «در آن روز شفاعت (هیچ احدی) سودی نمی‌بخشد مگر کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده است و گفتارش را بپسندد».

﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠[طه: ۱۱۰]. «خدا می‌داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را که پشت سر گذاشته‌اند، ولی (انسان‌ها) از آفریدگار آگاهی ندارند».

﴿وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا١١١[طه: ۱۱۱]. «و چهره‌ها در برابر خداوند زنده و پاینده فروتن می‌شوند و کسی که بار ستم را بر دوش داشته باشد ناکام می‌گردد».

﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم و کاسته شدن (از حقش) نمی‌ترسد».

خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت و از زلزله‌ها و آشفتگی‌های آن روز خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِو از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که در روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗابگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗابس که صاف است در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗاو در آن دره‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کنید. پس زمین هموار می‌شود و برای خلائق پهن می‌گردد و خداوند آنها را چون سفره می‌گشاید و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند. بنابر این فرمود: ﴿يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَدر آن روز وقتی از قبرهایشان برانگیخته می‌شوند، منادی آنها را برای حضور و جمع شدن در جایگاه فرا می‌خواند، پس در حالی که به او چشم دوخته‌اند و به چپ و راست منحرف نمی‌شوند و از او پیروی می‌کنند، ﴿لَا عِوَجَ لَهُیعنی فراخوان دعوتگری برای همۀ مخلوقات حق و روشن است، و هیچ کژی و خلافی در آن وجود ندارد، و همه صدای او را می‌شنوند، و همه را فریاد می‌زند. پس در جایگاه قیامت حاضر می‌شوند، در حالی که صداهایشان در باربر خداوند مهربان فروکش کرده و رو به کاستی نهاده است.

﴿فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗاو جز صدای آهسته نمی‌شنوی. یعنی جز صدای پاها یا صدای آهسته و پنهان زیر لبان چیزی نمی‌شنوی، و همه منتظر صدور حکم الهی هستند، سکوت و فروتنی و سر به زیرند. و ثروتمندان و فقرا و مردان و زنان و آزادگان و بردگان وپادشاهان و عموم مردم را می‌بینی که همه ساکت و چشم‌هایشان پایین است و فروتن‌اند و بر زانواهایشان افتاده اند، نمی‌دانند در مورد آنان چگونه قضاوت می‌شود و با آنها چه خواهد شد، هرکس به خودش مشغول است و به فکر پدر و برادر و دوستش نیست.

﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ٣٧[عبس: ۳۷]. «هر شخصی از آنان در آن روز مشغولیتی دارد که او را (از اندیشیدن به دیگران) بی‌نیاز می‌کند».

و سرانجام، حاکم عادل و جزا دهنده حکم می‌نماید، و نیکوکار را در برابر نیکی‌اش پاداش می‌دهد و بدکار را محروم و ناکام می‌گرداند. اما همۀ مخلوقات از پروردگار بزرگوار و بخشنده و مهربان امید دارند که آنان را از فضائل و احسان و آمرزش خود که زبانها نمی‌توانند آن را تعبیر نمایند و افکار، توان تصور آن را ندارند بهره‌مند سازد، و در آن روز همه خلائق به رحمت او چشم می‌دوزند، پس او کسانی را که به وی و به پیامبرانش ایمان آورده‌اند به رحمت خویش اختصاص می‌دهد. پس او گفته شود چگونه چنین امیدی را دارند؟ و یا از کجا می‌دانید که چنین می‌شود؟ می‌گوییم: چون می‌دانیم که رحمت خداوند فراوان است و رحمتش بر خشم او غالب است. نیز از گستردگی بزرگواری و بخشش او که همۀ خلائق را فرا گرفته است، واز نعمت‌های فراونی که در این دنیا وجود دارد مشاهده می‌کنیم که چقدر اهل فضا و کرم است! به ویژه فضل الهی در روز قیامت بسیار گسترده‌تر است، زیرا فرموده‌ی الهی که می‌فرماید: ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِو صداها در برابر خداوند رحمان فروکش می‌کند، ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُمگر کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده باشد و می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ[الفرقان: ۲۶]. «فرمانروایی حقیقی در آن روز از آن خداوند رحمان است». و فرموده پیامبر صکه می‌فرماید: «خداوند را صد رحمت است که برای بندگانش یک رحمت فرو فرستاده است تا با آن بر یکدیگر رحم نمایند و با یکدیگر مهربانی ورزند، حتی حیوان زبان بسته سم خود را بلند می‌کند تا مبادا فرزندش را لگد مال کند، و این از رحمتی است که خداند در دلش نهاده است، پس وقتی که روز قیامت می‌آید این رحمت با نود و نه حرمت دیگر می‌پیوندد و خداوند با آن بر بندگان رحم می‌نماید». و می‌فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است». همه‌ای این‌ها دلیلی است بر فضل و احسان و رحمت خدا نسبت به بندگانش، به ویژه در روز قیامت.

پس هر چه می‌توانی از رحمت او بگو، و رحمت خدانود بالاتر از آن پیزی است که می‌گویی، و تا آنجا که می‌توانی رحمت الهی را تصور کن، باز هم رحمت الهی بالاتر از آن است. پس پاک است خداوندی که در دادگری و کیفرش به خلایق رحم می‌کند، همچنانکه در فضل و احسان و پاداش دادن خود به آنان رحم می‌نماید.

و بسی بلند و بالا و بزرگ و با شکوه و مهربان است خدایی که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و بخشش او هر موجود زنده‌ای را دربرگرفته، و آنان همواره و همیشه و در همۀ احوال به او نیازمندند. پس بندگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن نمی‌توانند از او بی‌نیاز باشند.

﴿يَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩در آن روز هیچ کسی از مردم نزد او شفاعت نمی‌کند مگر این‌که به او اجازۀ شفاعت داده شود، و خداوند اجازۀ شفاعت را به کسی نمی‌دهد مگر این‌که سخنش را بپسندد، یعنی شفاعتش را بپسندد، از قبیل پیامبران و بندگان مقربش که به آنها اجازه می‌دهد تا در مورد کسی که سخن و کردارش پسندیده است شفاعت کنند، و آن مومن مخلص است. پس اگر در یکی از این کارها خلل ایجاد شود، هیچ‌کس راهی برای شفاعت کردن ندارد.

و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس این‌ها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند.

گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده اند، ایمانی که بدان امر شه است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند. ﴿فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗاپس چنین کسانی از هیچ ستمی یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗاو این‌که از نیکی‌هایشان کاسته شود نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود.

﴿وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا[النساء: ۴۰]. «و اگر نیکی باشد آن را چند برابر می‌نماید و از جانب خود پاداشی بزرگ می‌دهد».

آیه‌ی ۱۱۳:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا وَصَرَّفۡنَا فِيهِ مِنَ ٱلۡوَعِيدِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗا١١٣[طه: ۱۱۳]. «و بدینسان آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن بیم دادن و ترساندن را به (شیوه‌هایی گوناگون) بازگو کردیم، تا بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری ایشان شود».

و این چنین قرآن را به زبان خوب عربی نازل کردیم و آن را می‌فهمید، و درک می‌کنید و کلمات و معنای آن بر شما پوشیده نمی‌ماند. ﴿وَصَرَّفۡنَا فِيهِ مِنَ ٱلۡوَعِيدِو هشدارها را به شیوه‌های گوناگون در آن بازگو نمودیم، گاهی با ذکر نام‌های‌ خداوند که ب رعدالت و انتقام دلالت می‌نمایند، و گاهی با ذکر عذاب‌های عبرت آموز که امت‌های گذشته به آن گرفتار شدند، نیز با سفارش امتهایی که بعد از آنان آمدند تا از آن عبرت بگیرند. و گا هی با بیان پیامدهای گناهان و زشتی‌هایی که دارند. و گاهی با ذکر صحنه‌های وحشتناک و اضطراب آور قیامت، و گاهی با ذکر جهنم و انواع عذاب‌هایی که در آن وجود دارد. همۀ این موارد ناشی از رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا از او بترسند و گناهان و بدیهایی را که به آنان زیان می‌رساند رها سازند. ﴿أَوۡ يُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِكۡرٗایا باعث یادآوری و بیداری‌شان شود. و آنچه از طاعت و نیکی که به آنان سود می‌رساند، انجام می‌دهند. پس عربی بودن قرآن و بیان وعیدها به شیوه‌های گوناگون در آن، بزرگ‌ترین سبب و انگیزه برای پرهیزگاری وع مل صالح می‌باشد، پس اگر به زبان عربی نمی‌بود یا وعده، و وعید در آن به شیوه‌های گوناگون بیان نمی‌شد چنین اثری نداشت.

آیه‌ی ۱۱۴:

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا١١٤[طه: ۱۱۴]. «پس خداوند فرمانروای راستین بزرگ و برتر است، و پیش از آنکه وحی قرآن بر تو انجام پذیرد در (خواندن) آن عجله مکن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیافزای».

پس از آنکه خداوند فرمان جزای خود و حکم دستوری و دینی‌اش را در مورد بندگانش در کتاب نازل نمود و بیان کرد که این از آثار فرمانروایی او می‌باشد، فرمود: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُخدا والا مقام و بلند و با شکوه است و از هر عیب و کاستی پاک است. خداوند ﴿ٱلۡمَلِكُفرمانروا و پادشاه است، پادشاهی و فرمانروایی صفت اوست و خلایق همه مملوک او هستند، و احکام تقدیری و شرعی وی در آن نافذ و جاری است. ﴿ٱلۡحَقُّیعنی وجود و پادشاهی و کمالش حق است، پس صفات کمال جز برای خداوند با شکوه ثابت نمی‌شوند، و از جملۀ این صفت‌ها پادشاهی و فرمانروایی است، و دیگر آفریده‌ها گرچه در بعضی اوقات شاید بهره‌ای از فرمانروایی بر بعضی چیزها داشته باشند، اما این فرمانروایی کوتاه و باطل است و از بین می‌رود، اما فرمانروایی پروردگار از بین نمی‌رود، و او پادشاهی زنده و پایدار و بزرگوار است. ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُو در خواندن قرآن پیش از آنکه بر تو وحی شود عجله مکن. یعنی وقتی جبرئیل قرآن را بر تو می‌خواند در فرا گرفتن آن شتاب مکن، بلکه صبر کن تا او تمام کند و چون او وحی را تمام کرد آن را بخوان، زیرا خداوند جمع کردن قرآن را در سینه و دل تو و خواندن آن را توسط تو تضمین کرده است. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ١٦ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ١٩[القیامة: ۱۶-۱۹]. «زبانت را حرکت مده تا به خواندن و فراگیری آن شتاب کنی، بی‌شک جمع کردن و خواندن آن بر ماست، پس وقتی ما آن را خواندیم از خواندن فرشته پیروی کن، سپس بیان کردن آن بر ماست».

و از ان جا که شتاب ورزیدن پیامبر برای فراگیری وحی بر این دلالت می‌نماید که او علم و دانش را بسیار دوست داشت و به آن علاقه‌مند بود، خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی و افزون شدن علم ازجانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقه‌مند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است. و از این آیه چنین استنباط می‌شود که باید در فراگیری دانش ادب داشت، و کسی که در پی علم و دانش است باید حوصله کند و صبر داشته باشد تا وقتی که معلم سخنانش را تمام نماید، و هرگاه معلم سخنش را تمام کرد اگر سوالی داشت آنرا بپرسد، و نباید سخن معلم را قطع نماید، و شتابان سوال کند، زیرا با این کار سبب محروم شدن ازعلم می‌شود. و نیز کسی که مورد سوال واقع می‌شود باید خوب گوش کند و منظور سوال کننده را قبل از این‌که پاسخ بدهد، بداند، چون این کار باعث می‌شود تا او پاسخ درستی بدهد.

آیه‌ی ۱۱۵:

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِيَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥[طه: ۱۱۵]. «و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس (آن را) فراموش کرد و در او عزمی استوار نیافتیم».

آدم را سفارش کردیم و او را فرمان دادیم و با وی پیمان بستیم تا آن را انجام دهد، پس او بدان پایبند شد، و آن را پذیرفت و از آن اطاعت نمود، و تصمیم گرفت آن را نجام دهد، اما با این وجود آنچه را که بدان دستور داده شده بود فراموش کرد، و ارادۀ استوارش از هم پاشید، و ماجرایی برایش پیش آمد، پس او عبرتی برای فرزندانش گردید، و طبیعت آنان هم مانند آدم شد. او فراموش کرد، پس فرزندانش فراموش می‌کنند. او اشتباه کرد پس فرزندانش نیز اشتباه می‌کنند. او بر تصمیم و ارادۀ استوار و طعی پابرجا نماند، و فرزندانش نیز چنین هستند، آدم ÷بلافاصله از اشتباه خود توبه کرد و به آن اقرار و اعتراف نمود، و بخشیده شد و هرکس بسان پدرش آدم کند ستم نکرده است. سپس تفصیل آنچه را که به صورت اجمال و خلاصه فرموده بود بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ۱۱۶-۱۲۲:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ١١٦[طه: ۱۱۶]. «و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده ببرید، پس سجده بردند به جز ابلیس که سرباز زد».

﴿فَقُلۡنَا يَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّكَ وَلِزَوۡجِكَ فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧[طه: ۱۱۷]. «پس گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسرت است، پس شما را از بهشت بیرون نکند، تا به رنج درافتی».

﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨[طه: ۱۱۸]. «و تو در آن بهشت نه گرسنه می‌شوی، و نه برهنه می‌مانی».

﴿وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩[طه: ۱۱۹]. «و تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرمای خورشید می‌بینی».

﴿فَوَسۡوَسَ إِلَيۡهِ ٱلشَّيۡطَٰنُ قَالَ يَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰ١٢٠[طه: ۱۲۰]. «پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟».

﴿فَأَكَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخۡصِفَانِ عَلَيۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١[طه: ۱۲۱]. «سرانجام هر دو نفر از آن درخت خورند، و شرمگاهاشان آشکار شد و شروع کردند از برگ (درختان) بهشت بر خودشان می‌چسپاندند، و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد».

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢[طه: ۱۲۲]. «سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد».

وقتی خداوند آفرینش آدم را با دست خودش کامل گردانی و نام‌ها را به او آموخت و او را برتری و بزرگواری داد، به فرشتگان امر نمود تا به مقصد بزرگداشت و تعظیم، او را سجده کنند، فرستگان نیز فرمان الهی را امتثال نموده و بلافاصله سجده کردند. شیطان هم در میان فرشتگان بود، پس شیطان از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و از سجده بر آدم امتناع ورزید و گفت: ﴿أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ[ص: ۷۶]. «من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک».

پس دراین وقت دشمنی وی با آدم و همسرش آشکار شد، چون شیطان دشمن خدا بود و حسادت او آشکار گردید که سبب دشمنی‌اش بود. پس خداوند آدم و همسرش را از بر حذر داشت و فرمود: ﴿فَلَا يُخۡرِجَنَّكُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓزینهارشیطان شما را از بهشت بیرون نکند، آنگاه به رنج خواهی افتاد. یعنی وقتی از بهشت بیرون کرده شوی به رنج و زحمت خواهی افتاد، زیرا در بهشت روزی گوارا و راحتی کامل وجود دارد.

﴿إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩و تو در آن بهشت گرسنه نشده و برهنه نمی‌مانی و در آن تشنه و آفتاب زده نمی‌شوی. یعنی گرمای خورشید و سوزش آن به تو نمی‌رسد، پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.

اما او را از خوردن یک درخت مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ[البقرة: ۳۵]. «و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد»، پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِآیا تو را به درخت جاودانگی ر هنمود کنم؟ یعنی درختی که هرکس از آن بخورد برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡكٖ لَّا يَبۡلَىٰو آیا تو را به ملک فناناپذیری رهنمود کنم؟

یعنی ملک و فرمانروایی‌ای که هر اندازه از آن است،اده شود تمام نمی‌گردد، پس شیطان در قالب دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد و او و هسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباسهایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد از این‌که قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخورد کردند تا اینگونه خود را بپوشند، و چنان خجالت زده شدند که خدا می‌داند!.

﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰآدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد، اما شتابان توبه نمود و بازگشت و با همسرش گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٢٣[الأعراف: ۲۳]. «پروردگارا! ما بر خویش ستم کرده‌ایم اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم شد».

پس پروردگارش او را برگزید و توبه را برایش اسان کرد، ﴿فَتَابَ عَلَيۡهِ وَهَدَىٰو توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد. و بعد از توبه کردن احوالش به مراتب بهتر شد و مکر دشمنی به خودش بازگشت، و نیرنگش باطل شد، و نعمت بر آدم و فرزندانش کامل گردید، و آنها باید نعمت الهی را در مسیر خشنودی وی بکار برده و به آن اعتراف نمایند، و از این دشمن که همواره به دنبال انها و در کمین آنهاست و شب و روز آنان را دنبال می‌کند برحذر باشند، ﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ كَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَيۡكُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ يَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ يَرَىٰكُمۡ هُوَ وَقَبِيلُهُۥ مِنۡ حَيۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ٢٧[الأعراف: ۲۷]. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبند و دچار فتنه نکنید، آن‌گونه که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون کرد، (و چون آدم و همسرش از آن درخت خوردند) لباس‌شان را بیرون آورد تا شرگاهشان را به آنان بنمایاند. شیطان و گروهش شما را از جایی می‌بینند که شما آنها را نمی‌بینید. ما شیطان را دوست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند».

آیه‌ی ۱۲۳-۱۲۷:

﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢاۖ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ١٢٣[طه: ۱۲۳]. «(خداوند) فرمود: هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالی که دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هرکس از هدایتم پیروی کند گمراه نمی‌شود، و به رنج نمی‌افتد».

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤[طه: ۱۲۴]. «و هرکس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد».

﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا١٢٥[طه: ۱۲۵]. «می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی حال آنکه (در دنیا) بینا بوده‌ام؟!».

﴿قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاۖ وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦[طه: ۱۲۶]. «(خداوند) می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، همانگونه تو (نیز) امروز فراموش می‌شوی».

﴿وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ يُؤۡمِنۢ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ١٢٧[طه: ۱۲۷]. «و این‌گونه کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده است سزا و عذاب می‌دهیم و عذاب آخرت سخت‌تر و ماندگارتر است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آدم و شیطان را دستور داد تا از بهشت به زمین فرود بیایند، و آدم و فرزندانش شیطان را دشمن خود قرار بدهند، و از آن بر حذر باشند و برای رویارویی با وی آمادگی پیدا کرده و با او مبارزه کنند و خبر داد که کتابهایی بر آنان نازل خواهد کرد و پیامبرانی به سویشان خواهد فرستاد تا راه راستی که انسان را به خدا و به بهشت الهی می‌رساند بیان کرده، و آنها را از این دشمن آشکار بر حذر دارند. و هر وقت این هدایت که عبارت از کتاب‌ها و پیامبران می‌باشند به نزد آنان آمد، هرکس از آن پیروی نماید و از آنچه به آن دستور داده شده فرمان برد، و از آنچه که از آن نهی شده است پرهیز کند، او نه در دنیا و نه در آخرت گمراه نمی‌شود، و درهر دو جهان به رنج و زحمت نمی‌افتد، بلکه او در دنیا و آخرت به راه راست هدایت شده و سعادت و امنیت آخرت از آن اوست.

و در آیه‌ای دیگر آمده که هیچ ترس و اندوهی ندارد: ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ[البقرة: ۳۸]. «پس هرکس از هدایت من پیروی نماید ترس و اندوهی بر آنان نیست». و پیروی از هدایت یعنی تصدیق آن، و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ ایجاد شبهه و تردید، و فرمان بردن از دستورات و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ تبعیت از شهوت. ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِيو هرکس از کتاب من که هر مضمون عالی با آن یادآوری می‌شود، روی بگرداند و آن را رها سازد، یا مرتکب بزرتر از این شود، یعنی آن را انکار نماید و به آن کفر بورزد، ﴿فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗاکیفرش این است که زندگی‌اش را تنگ و مشقت بار خواهیم کرد، و این عذاب اوست. وزندگی تنگ به عذاب قبر تفسیر شده است، قبرش تنگ شده و در آن محاصره گشته و عذاب داده می‌شود. و این کیفر روی گردانی‌اش از ذکر پروردگار می‌باشد. و این یکی از آیه‌هایی است که بر عذاب قبر دلالت می‌نماید. و آیۀ دیگری که بر عذاب قبر دلالت می‌کند این است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ[الأنعام: ۹۳]. «و چون ستمکاران را ببینی آنگاه که در سختی‌های مرگ هستند و فرشتگان دست‌هایشان را (به قصد تعذیب آنان) دراز می‌کنند».

و آیۀ سوم این‌که ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَكۡبَرِ[السجدة: ۲۱]. «و قطعاً پیش از عذاب بزرگ‌تر عذاب کمتر را به آنها می‌چشانیم».

و آیۀ چهارم، فرمودۀ خداوند در مورد فرعونیان است که می‌فرماید: ﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗا[غافر: ۴۶]. «صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند». آنچه برخی از سلف را واداشته تا این را فقط به عذاب قبر تفسیر نمایند آخر آیه است که خداوند در آن، عذاب روز قیامت را بیان کرده است.

از نظر برخی از مفسرین «زندگی تنگ» عدم است و شامل رنج‌ها و دردها و غم‌ها است و فردی که از ذکر خداوند روی گردان شود به آن گرفتار می‌آید، و این عذاب دنیاست، و در جهان برزخ و در جهان آخرت نیز زندگی تنگی خواهد داشت، چون زندگی تنگ به طور مطلق ذکر شده و به امری مقید نشده است.

﴿وَنَحۡشُرُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ أَعۡمَىٰو خداوند در روز قیامت این فرد را که از ذکر پروردگارش اعراض نموده است نابینا بر می‌انگیزد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡيٗا وَبُكۡمٗا وَصُمّٗا[الإسراء: ۹۷]. «و روز قیامت آنان را بر چهره‌هایشان کور و لال و کر گرد می‌آوریم». پس در حالی که احساس ذلت و خواری نموده و از وضعیت موجود اظهار درد و رنج می‌کند، می‌گوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗاپروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختگی حال آنکه در دنیا بینا بوده؟ پس چه چیزی مرا به این حالت زشت و نامطلوب کشاند؟

﴿قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاخداوند می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و از آنها اعراض نموده و آنها را فراموش کردی و نادیده گرفتی. ﴿وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰامروز تو نیز فراموش می‌شوی، و در عذاب رها می‌گردی.

پس به او پاسخ داده می‌شود که این عین عمل تو می‌باشد، و جزا از جنس عمل است، پس همانطور که تو از یاد پروردگارت غافل شدی و از آن چشم فروبستی، و آن را فراموش کردی، و بهره‌ای از آن نبردی، خداوند نیز چشمهایت را در آخرت نابینا می‌کند و در حالی که کور و کر و لال هستی به جهنم برده می‌شوی، و خداوند از تو روی برتافته و تو را در عذاب فراموش می‌نماید.

﴿وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَنۡ أَسۡرَفَو این‌گونه سزارا به کسی می‌دهیم که زیاده روی کند، به این صورت که از حدود و مرزهای الهی تجاوز کرده و مرتکب کارهای حرام شده و از محدودۀ مجاز فراتر رود. ﴿وَلَمۡ يُؤۡمِنۢ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِو به آیات پروردگارش ایمان نیاورده و آیات الهی را که به طور واضح و صریح بر مفاهم ایمان دلالت می‌نمایند باور نداشته باشد. پس خداوند بر او ستم نکرده است بلکه سبب کیفرش تجاوزگری و اصرار بر کفر می‌باشد.

﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓو عذاب آخرت از عذاب دنیا چندین برابر سخت‌تر و ماندگارتر است، قطع نمی‌شود و تمام نمی‌گردد، به خلاف عذاب دنیا که تمام می‌شود. پس باید از عذاب آخرت ترسید و از آن بر حذر بود.

آیه‌ی ۱۲۸:

﴿أَفَلَمۡ يَهۡدِ لَهُمۡ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ يَمۡشُونَ فِي مَسَٰكِنِهِمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلنُّهَىٰ١٢٨[طه: ۱۲۸]. «آیا به آنان ننمود (و برای آنان بیان نکرد) که پیش از ایشان بسیاری از مردمان را نابود کردیم که (اکنون آنان) در محل سکونتشان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این (امر) نشانه‌هایی برای خردمندان است».

آیا عذاب‌هایی که تکذیب کنندگان پیش از این‌ها بدان گرفتار شدند، کسانی که داستان‌هایشان را می‌دانند و قصه‌هایشان را برای یکدیگر بازگو می‌کنند، و با چشم‌های خود پس از آنها مسکن‌هایشان را می‌بینند مانند قوم هود و صالح ولوط و دیگران این تکذیب کنندگان و رویگردانان را هدایت نمی‌کند، و راه رشد و هدایت را به آنان نشان نمی‌دهد؟ و نمی‌دانند امت‌های گذشته که پیامبران ما را تکذیب کردند از کتاب‌های ما روی گردان شدند، به چه عذاب دردناکی گرفتار آمدند؟

پس چه چیزی آنان را از گرفتار شدن به آنچه آن امت‌ها بدان گرفتار شدند ایمن کرده است؟ ﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ يَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِيعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤[القمر: ۴۳-۴۴]. «آیا کافران شما از آنان بهتراند، یا برائت و نجات شما در کتابهای ثبت و ضبط شده است؟ یا می‌گویند: ما همه پیروز هستیم؟». هیچ چیزی از این موارد نیست، و این کافران از آنها بهتر نیستند تا به خاطر خوبی و بهتر بودنشان عذاب خدا از آنها دور شود، بلکه از آنها بدترند، چون این‌ها به بزرگ‌ترین و شریفترین پیامبر و بهترین کتاب کفر ورزیده‌اند، و برائت و نجات آنها در هیچ کتابی نیامده است، و پیمانی نزد خداوند برای نجات خود ندارند، و آن‌گونه نیست که می‌گویند: گروهمان به ما سود می‌رساند و عذاب را از مادور می‌نماید! بلکه آنها خوارتر و کوچک‌تر از این می‌باشند.

پس هلاک شدن نسل‌ها و امت‌های گذشته به علت گناهانشان، یکی از اسباب اندرز و هدایت مردم است، چون این نشانه‌ای است بر صحت و درست بودن رسالت پیامبرانی که به نزد آنها آمده‌اند، و مبین بطلان چیزی است که بر آن بودند. اما هرکس از آیات خدا است،اده نمی‌برد، بلکه فقط خردمندان و صاحبان فطرتهای درست و عقلهای سالم و خرده‌های که صاحبان خود را از کارهای ناشایست باز می‌دارند بهره‌مند می‌شوند.

آیه‌ی ۱۲۹-۱۳۰:

﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى١٢٩[طه: ۱۲۹]. «و اگر از پیش وعده‌ای از پروردگارت صورت نگرفته و موعدی مشخص مقرر نشده بود، بدون شک (عذاب آنها در همین دنیا) محقق می‌شد».

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآيِٕ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرۡضَىٰ١٣٠[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه می‌گویند شکیبایی ورز، و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در ساعاتی از شب و در بخش‌هایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول باش، باشد که راضی و خشنود گردی».

این دلگرم کردن پیامبر و توصیه به شکیبایی اوست. و این‌که در خصوص هلاک شدن تکذیب کنندگان اعراض کننده عجله نکنند، چرا که کفر تکذیب آنها سبب مناسبی است برای این‌که عذاب بر آنها واقع شود، و آنان‌را فرا بگیرد، چون خداوند کیفرها را برآمده از گناهان و جزء لاینفک آن قرار داده‌است.

و آنان سبب عذاب را فراهم آورده‌اند، اما چیزی که وقوع عذاب را بر آنها به تاخیر انداخته است سخن پروردگارت می‌باشد مبنی بر مهلت دادن به آنها و تأخیر عذاب از آنان، چرا که خداوند برای این کار مدت معینی را مقرر کرده است، پس تعیین شدن مدت و موعدی مقرر و نفوذ سخن الهی در این زمینه، عذاب را تا آن زمان معین از آنها به تأخیر انداخته است، شاید به‌سوی فرمان الهی برگردند، وخداوند توبۀ ایشان را بپذیرد و عذاب را از آنها دور نماید و این زمانی است که وعدۀ الهی مبنی بر گرفتار شدن آنها به عذاب تحقق نیافته باشد.

بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد تا در برابر آزار وا ذیت آنها شکیبایی ورزد، و او را فرمان داد تا برای مابله با اذیت آنها در این اواقت نیک وی را تحمید و تسبیح کند، قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و در بخش‌هایی از ابتدای روز و آخر آن ـ و این از باب ذکر عام بعداز خاص می‌باشد ـ نیز در اوقات و ساعاتی از شب (به تحمید و تسبیح پروردگار بپردازد( و از این ذکر و عبادت علیه آنان کمک بگیرد، باشد به پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت به او می‌دهد خشنود شود و تا دلت با پرستش پروردگارت ارام بگیرد، و چشم‌هایت روشن شود و در برابر اذیت آنها تسکین یابی، پس آنگاه شکیابیی کردن برایت آسان‌تر می‌شود.

آیه‌ی ۱۳۱:

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١[طه: ۱۳۱]. «و به زینت زندگی دنیا که گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا آنان را در آن بیازماییم چشم مدوز، و روزی پروردگارت بهتر و ماندگارتر است».

یعنی شگفت زده و با اعجاب به بهره‌مند شدن انان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ، و لباسهای فاخر و خانه‌های مزین و زنان زیبا چشم مدوز، زیرا همۀ این‌ها زیبایی‌های زندگی دنیا هستند که فریب خوردگان یا برخورداری از آن شادمان می‌شوند، و چشمهای اعراض کنندگان را خیره می‌نماید، و ستمگران از آخرت قطع نظر کرده و از ان بهره‌مند می‌شوند، سپس با سرعت از بین می‌رود، و همه چیز آن تمام می‌شود. دنیا، دوستداران و عاشقان خود را می‌کشد، و زمانی پشیمان می‌شوند که پشیمانی سودی ندارد، و چون در روز قیامت حاضر شوند، می‌دانند که بر چه چیزی بوده اند؟ و خداوند دنیا را فتنه و آزمایشی قرار داده تا مشخص نماید چه کسی در آن اقامت گزیده و فریب آن را می‌خورد، و چه کسی کار نیک انجام می‌دهد؟ چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِينَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَيۡهَا صَعِيدٗا جُرُزًا٨[الکهف: ۷-۸]. «بدون شک ما آنچه را روی زمین است زینتی قرار داده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک عملش بهتر سات. و قطعاً ما همۀ آن چیزی را که بر آن است (تبدیل به) میدانی صاف و هموار می‌کنیم».

﴿وَرِزۡقُ رَبِّكَو روزی پروردگارت از قبیل علم و ایمان و اعمال صالح که در این دنیا کسب می‌شوند، و پاداش خداوند در روز قیامت از قبیل نعمت‌های پایدار و زندگی سالم در کنار پروردگار مهربان. ﴿خَيۡرٞاز آنچه گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم بهتر است، ﴿وَأَبۡقَىٰو پایدارتر می‌باشد، چون روزی و پاداش خداوند قطع نمی‌شود و از بین نمی‌رود، میوۀ بهشت همیشگی و سآیه‌اش نیز جاودانه است. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را بر می‌گزینند، حال آنکه اخرت بهتر و ماندگارتر است».

این آیه به این نکته اشاره می‌کند که هرگاه بنده احساس کرد به زینت دنیا چشم دوخته و به آن روی آورده است باید روزی‌های پروردگارش را در بهشت یاد کند و این دو را با هم مقایسه نماید.

آیه‌ی ۱۳۲:

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُكَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢[طه: ۱۳۲]. «و خانواده‌ات را به اقامۀ نماز فرمان بده، و (خودت نیز) بر آن شکیبایی ورز، ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما تو را روزی می‌دهیم و سرانجام از آن پرهیزگاری است».

خانوده‌ات را بر خواندن نماز تشویق کن و آنها را به خواندن نمازفرض و نقل فرمان ده. و دستور دادن به انجام چیزی به مثابۀ دستور به همۀ چیزهایی است که بدون آنها آن کار تکمیل نمی‌شود. پس بر اساس این دستور باید آنچه نماز را صحیح (و شرعی) کرده و آنچه آن را فاسد می‌نماید، و آنچه نماز را کامل می‌گرداند، به خانواده یاد داده می‌شود.

﴿وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَاو نماز را با شرایط و ارکانش، و با خشوع و فروتنی اقامه کن و بر آن شکیبایی ورز، زیرا انجام این کار بر نفس سخت است، اما باید آن را بر این کار مجبور کرد، و همواره بر انجام آن شکیبا بود، زیرا هرگاه بنده نمازش را به صورتی که به آن فرمان داده شده بر پای بدارد دیگر امور دینی‌اش را بیشتر حفظ و نگهداری نموده و انجام می‌دهد، و اگر نماز را ضایع کند دیگر امور دینی رانیز ضایع خواهد کرد. سپس خداوند روزی پیامبرش را تضمین نمود، تا فکر کردن به موضوع معیشت او را از اقامۀ دینش باز ندارد. پس فرمود: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُكَما تو را روزی می‌دهیم. یعنی روزی تو بر عهدۀ ماست، ما آن را به عهده گرفته‌ایم، آنگونه که ضامن و عهده دار روزی همۀ خلائق هستیم. پس چگونه کسی را فراموش می‌کنیم که فرمان ما را انجام داده و به ذکر ما مشغول شده است؟

و خداوند هم به پرهیزگار روزی می‌دهد و هم به غیر او، اما آنچه که سعادت همیشگی را فراهم می‌آورد پرهیزگاری است. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰو سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاری است. پرهیزگاری یعنی انجام آنچه که بدان فرمان داده شده، و ترک آنچه که از ان نهی بعمل امده است. پس هرکس این حریم را رعایت کند سرانجام نیک از آن او خواهد بود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ[الأعراف: ۱۲۸]. و سرانجام نیک ازآن پرهیزگاران است.

آیه‌ی ۱۳۳-۱۳۵:

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا يَأۡتِينَا بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٣٣[طه: ۱۳۳]. «و گفتند: چرا معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟ آیا معجزۀ کتاب‌های پیشین نزد آنان نیامده است؟!».

﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَكۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ١٣٤[طه: ۱۳۴]. «و اگر ما آنان را پیش از او به عذابی نابود می‌کردیم، می‌گفتند: پروردگارا! چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا گردیم؟».

﴿قُلۡ كُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِيِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ١٣٥[طه: ۱۳۵]. «بگو: همه چشم به راهند پس (شما نیز) چشم به راه باشید، و به زودی خواهید دانست چه کسانی بر راه راست بوده و چه کسانی راه یافته‌اند».

تکذیب کنندگان پیامبر صگفتند: چرا معجزه ونشانه‌ای از سوی پروردگار ش برای ما نمی‌آوردی؟» منظورشان معجزه و نشانه‌هایی بود که پیشنهاد می‌کردند. مانند این‌که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا٩٠ أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِيرًا٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا٩٢[الإسراء: ۹۰-۹۲]. «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که باری ما چشمه‌ای از زمین بجوشانی، یا باغی از خرما و انگور داشته ب اشی که نهرها در آن بجوشد، یا آسمان را آن‌گونه که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما بیاندازی، یا خدا و فرشتگان را روبرو بیاوری».

و این ناشی از لجاجت و عناد و ستم آنها بود، پس آنان و پیامبران، انسان و بندگان خدا هستند بنابر این پیشنهاد کردن معجزه طبق خواسته‌هایشان برای آنها مناسب نیست، و این خداوند است که آن را نازل می‌نماید، و از میان معجزات گوناگون آنچه را که حکمتش ایجاب نماید انتخاب می‌کند.

و از گفتۀ آنان که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا يَأۡتِينَا بِ‍َٔايَةٖ مِّن رَّبِّهِچرا نشانه‌ها و معجزاتی از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ چنین بر می‌آید که پیامبر، نشانه و معجزه‌ای دال بر صداقت و حقانیت خود به آنان ارائه ن مداده است، اما این دروغ و افترا می‌باشد، زیرا او معجزات آشکار و نشانه‌های قوی آورده است که با برخی از آن هدف و مقصود حاصل می‌شود. به همین جهت فرمود: اگر راست می‌گویند و حق را با دلیلش می‌جویند، ﴿أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰمگر دلیل و معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟ مگر این قرآن بزرگ نزد آنان نیامده است که تصدیق کنندۀ کتابهای گذشته از قبیل تورات و انجیل و دیگر کتابهای گذشته است که مطابق با قرآن بوده و از چیزهایی که از آن خبر داده‌اند قرآن نیز خقبر داده است؟ نیز قرآن در آن کتاب‌ها تایید شده و در آنها به بعثت پیامبر مژده داده شده است: ﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحۡمَةٗ وَذِكۡرَىٰ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٥١[العنکبوت: ۵۱]. «آیا آنان را کافی نیست که ما این کتاب را بر تو فرو فرستاده‌ایم که بر آنها خوانده می‌شود؟ بی‌گمان در آن رحمت و پندی است برای قومی که ایمان می‌آورند».

پس نشانه‌ها و معجزات تنها به مومنان فایده می‌دهند و ایمان و یقینشان با آن افزوده می‌شود. اما کسانی که از آن روی گردانند و با آن مخالفت می‌کنند، به آن ایمان نمی‌آورند و از آن بهره‌مند نمی‌شوند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ٩٦ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ كُلُّ ءَايَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٩٧[یونس: ۹۶-۹۷]. «بی‌شک کسانی که سخن پروردگارت بر آنها ثابت شده است ایمان نمی‌آورند، گرچه هر نشانه‌ای به نزد آنها بیاید، مگر این‌که عذاب دردناک را ببینند».

و فایدۀ آوردن نشانه‌ها برای آنان این است که تا حجت بر آنها اقامه شود، نیز وقتی که عذاب بر آنها فرود می‌آید، نگویند: ﴿لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰچرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه با گرفتار شدن به عذاب خوار و رسوا شویم؟ به راستی که پیامبر ما نزد شما آمد و نشانه و دلایل ما همراه اوست، پس اگر شما آنگونه هستید که می‌گویید، او را تصدیق کنید.

ای محمد! خطاب به کسانی که تو را تکذیب می‌کنند و می‌گویند دربارۀ او منتظر حوادث زمان باشید، بگو: ﴿كُلّٞ مُّتَرَبِّصٞهمه چشم به راه و منتظر هستیم، شما منتظر مردن من باشید، و من نیز منتظر گرفتار شدن شما به عذاب هستم. [التوبة: ۵۲]. ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمۡ أَن يُصِيبَكُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَيۡدِينَا[التوبة: ۵۲]. «بگو: دربارۀ ما مگر جز یکی از دو خوبی منتظر پیز دیگری هستید؟ ما یا پیروز می‌شویم یا شهید می‌گردیم. و ما در مورد شما منتظریم که خداوند یا شما را به عذاب خود گرفتار نماید یا به دستد ما عذابتان دهد».

﴿فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِيِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰپس شما نیز چشم به راه و منتظر باشید و به زودی خواهید دانست که چه کسانی پیرو راه راست بوده و با در پیش گرفتن راه راست موفق و رستگار می‌شوند؟ و هرکس از راه راست منحرف شود زیانکار و ناکام گشته و به عذاب الهی گرفتار می‌شود، و معلوم است که پیامبر بر راه راست، و رستگار بود و دشمنانش منحرف و زیانکار بودند.

والله أعلم

پایان تفسیر سوره‌ی طه

تفسير سوره‌ی انبياء

مکی و ۱۱۲ آیه است.

آیه‌ی ۱-۴:

﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِي غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١[الأنبیاء: ۱]. «برای مردم (هنگام) حسابشان نزدیک شده است، در حالی که آنان در غفلت و بی‌خبری روی گردانند».

﴿مَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ يَلۡعَبُونَ٢[الأنبیاء: ۲]. «هیچ پند تازه‌ای به‌سوی پروردگارشان بدیشان نمی‌رسد مگر آنکه بازی کنان به آن گوش می‌دهند».

﴿لَاهِيَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٣[الأنبیاء: ۳]. «(در حالی‌که) دل‌هایشان غافل است و ستمکاران در نهان به نجوی و سخن در گوشی پرداختند که این (شخص) جز انسانی همچون شما نیست، آیا به سراغ جادو می‌روید؟ حال آنکه (حقیقت را) می‌بینید».

﴿قَالَ رَبِّي يَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٤[الأنبیاء: ۴]. «بگو: پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، می‌داند، و او شنوای داناست».

این ابراز تعجب و شگفتی از حالت مردم است، و این‌که پند دادن آنها فایده‌ای ندارد، و به هشداردهنده توجه نمی‌کنند درحالیکه زمان محاسبه و مجازات‌شان نزدیک شده است، اما آنان در غفلت روی گردانند، یعنی از هدفی که برای آن آفریده شده‌اند غافل‌اند و از آنچه که با آن بیم داده شده‌اند روی گردانند، آنگاه برای دنیا آفریده شده‌اند و برای است،اده و بهره‌مندی از ان به دنیا آمده‌اند، خداوند همواره آنها را تذکر و پند می‌دهد اما آنان همچنان در غفلت و رویگردانی به سر می‌برند.

بنابر این فرمود: ﴿مَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍهیچ پند و اندرز تازه‌ای به آنها را به منافع‌شان راهنمایی کند و از مضار و مکروهائی برحذر دارد، به انان نمی‌رسید، ﴿إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُمگر این‌که به آن گوش می‌دادند و با شنیدن آن حجت را بر خود اقامه می‌کردند، ﴿وَهُمۡ يَلۡعَبُونَ٢ لَاهِيَةٗ قُلُوبُهُمۡو در حالی که به آن گوش می‌دادند که دل‌هایشان از آن غافل و روی گردان، و متوجه خواسته‌های دنیوی اشان بود و جسمهایشان مشغول بازی و سرگرمی. آنها به شهوت و باطل و گفته‌های زشت و ناپسند مشغول بودند، در حالی نمی‌بایست چنین می‌بودند، بلکه می‌بایست دل‌هایشان به امر و نهی الهی روی می‌آورد و طوری به قران و پندهای خدا گوش می‌داند که دل‌هایشان منظور آن را درک می‌کرد، و اعضای‌شان برای عبادت پروردگار که برای آن آفریده شده‌اند تلاش می‌نمودند، و قیامت و حساب و سزا و جزا را به خاطر می‌آوردند، آنگاه حال و احوال‌شان درست می‌شد و کارهایشان سامان می‌یافت. در مورد ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡدو قول وجود دارد:

یکی این که منظور از «ناس» آخرین امت است، و پیامبرش آخریت پیامبرهاست، و قیامت بر این امت برپا می‌شود. پس زمان محاسبۀ آنها از امت‌های پیشین نزدیک‌تر است، چون پیامبر صفرموده است: من و قیامت چون این دو (به انگشت سبابه و انگشت کنار آن اشاره کرد) نزدیک هستیم.

دوم این‌که مراد از نزدیک شدن زمان محاسبه، مرگ است، و هرکس که بمیرد قیامت او برپا شده است و به جهانی وارد گشته که سزای اعمالش را می‌بیند. پس و اعجبا از فرد غافل و رویگردان که نمی‌داند چه وقت مرگ به سراغش می‌آید، صبح می‌آید یا شام؟! پس این حالت همۀ مردم است. مگر کسی که مرود عنایت خداوند باشد و خود را برای مرگ و محاسبۀ پس از آن آماده کند.

سپس به بیان عناد و سرکشی کافران ستمگر با حق پرداخت، و این‌که آنها با یکدیگر در گوشی و پنهانی گفتگو کردند و توافق نمدند تا در مورد پیامبر صبگویند: او نیز مانند شما یک انسان است، پس چه چیزی سبب شده تا خدا وی را بر شما برتری دهد و برگزیند؟! چرا که یک نفر از شما هم می‌تواند همان ادعای او را بکند! چه فرق می‌کند! زیرا هدف وی این است که خود را از شما برتر بداند و بر شما ریاست کند، بنابر این از او اطاعت نکنید و وی را تصدیق ننمایید، زیرا او یک جادوگر است و قرآنی که آورده است جادو می‌باشد، پس، از آن (قرآن) دور شوید و مردم را از آن بگریزانید و بگویید: ﴿أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَآیا آگاهانه به جادو روی می‌آورید؟!.

این گفته‌ها در حالی بر زبان می‌آوردند که به سبب معجزات و نشانه‌های اشکاری که مشاهده می‌کردند و دیگران مشاهده نکرده بودند، می‌دانستند او پیامبر به حق خداوند است، اما شقاوت و ستمگری و عناد، آنها را به گفتن این چیزها واداشت، و خداوند به آنچه به صورت پنهانی و درگوشی می‌گفتند کاملاً آگاه است، و به زودی آنها را بر آن مجازات خواهد کرد. بنابر این فرمود:

﴿قَالَ رَبِّي يَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِبگو: پروردگارم هر سخن پنهان و آشکاری را که در هر جای زمین و آسمان گفته شود، می‌داند، ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُو او همۀ صداها را به هر زبانی که با شد و با هر هدف و نیازی که گفته شود، می‌شنود و او به آنچه در دل‌ها است آگاه می‌باشد.

آیه‌ی ۵-۶:

﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡيَأۡتِنَا بِ‍َٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ٥[الأنبیاء: ۵]. «بلکه گفتند: خواب‌های آشفته و پراکنده‌ای بیش نیست، بلکه آن را از پیش خود ساخته است بلکه او شاعری است، پس چنان که پیشینیان (با نشانه‌هایی) فرستاده شدند باید نشانه‌ای برای ما بیاورد».

﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ يُؤۡمِنُونَ٦[الأنبیاء: ۶]. «پیش از آنان (نیز مردمِ) هیچ شهری که (اهلِ) آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند، آیا اینان ایمان می‌آورند؟!».

خداوند متعال تهمت زدن تکذیب کنندگان را به محمد صو قرآنی که آورده است، بیان داشته و می‌فرماید: آنها در مورد او سخنان دروغینی گفتند، بلکه گفته‌های پوچ گوناگونی در مورد وی قران بافتند. پس گاهی می‌گفتند: ﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢقرآن خوابهای آشفته و پراکنده‌ای بیش نیست، و مانند سخن کسی است که در خواب است و نمی‌داند چه می‌گوید. و گ اهی می‌گویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُ(محمد) قرآن را خود ساخته و پرداخته کرده است. و گاهی می‌گویند: او شاعری است و آنچه را آورده شعر می‌باشد.

و هرکس کوچک‌ترین شناختی از وضعیت پیامبر داشته باشد و به پیامش بیاندیشد به طور قطع خواهد دانست که قرآن بزرگ‌ترین و بالاترین کلام است و از جانب خداست و هیچ انسانی نمی‌تواند همانند بخشی از آن را بیاورد. چنان که خداوند دشمنانش را به مبارزه طلبید تا همانند آن را بیاورند. و با این‌که انگیزه‌های مخالف و دشمنی با قرآن در وجود آنها زیاد و فراوان بود، اما نتوانستند چیزی مانند آن را بیاروند و با آن مبارزه کنند، و آنها خود را می‌دانستند و همین امر آرام و قرار را از آنها گرفتند و خواب را از چشمانشان ربوده و زبانهایشان را به یاوه گویی گشود. اما هیچ چیز نمی‌تواند در برابر حق بایستند آنها این سخنان را در مورد قرآن می‌گفتند، چون به آن ایمان نداشتند و می‌خواستند کسی را که با آن آشنایی ندارد از آن دور و گریزان کنند. قرآن بزرگ‌ترین معجزه‌ای است که بر حت آنچه پیامبر صآورده و بر صداقت او دلالت می‌نماید، و همین امر برای تصدیق حقانیت پیامبر کافی است.

پس هرکس دلیلی غیر از قرآن بخواهد و معجزه‌ای دیگر را پیشینهاد نماید نادان وستمگر است، و مانند این مخالفان کینه توز است که آن را تکذیب کردند و معجزاتی را طلب نمودند که خود پیشنهاد می‌کردند، معجزاتی که برایشان مضر بود و هیچ مصلحتی برای آنها در بر نداشت، چون اگر هدف آنها این بود که حق را همراه با دلیلش بشناسند، دلیل حق بدون معجزاتی که آنها پیشنهاد می‌کردند روشن شده بود، و اگر هدفشان این بود که پیامبر را ناتوان کنند، و چنانچه پیامبر معجزات و نشانه‌هایی را که آنان پیشنهاد کرده‌اند ارائه ندهد خود را معذور بدانند، در این صورت نیز به فرض این‌که نشانه‌های مورد نظر آنان آورده شود به طور قطع ایمان نخواهند آورد. واگر نشانه‌های فراوانی نیز برایشان بیابد، تا وقتی که عذاب دردناک را نبینند ایمان نخواهند آورد. بنابر این خداوند متعال در مورد آنها فرموده است ﴿فَلۡيَأۡتِنَا بِ‍َٔايَةٖ كَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَپس چنان که پیشینیان با نشانه‌هایی فرستاده شدند باید نشانه‌ای برای ما بیاورد. یعنی چرا معجزه‌ای مانند شتر صالح و عصای موسی و امثال آن را نمی‌آورد؟

خداوند متعال فرمود: ﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآپیشینیان به این نشانه‌ها و معجزاتی که پیشنهاد کردند ایمان نیاوردند، و سنت خداوند اینگونه است که هرکس مجزاتی را طلب کند سپس بدان ایمان نیاورد در این دنیا از گرفتار شدن به عذاب الهی ایمن نخواهد بود.

پس امت‌های گذشته به این مجعزات ایمان نیاوردند، آیا این‌ها به آن ایمان می‌آوردند؟ این‌ها چه برتری بر آنان دارند! و چه خیری در اینهاست که آنان را به هنگام وجود معجزات به ایمان واردارد؟ این است،هام به معنی نفی است. یعنی هرگز ایمان نخواهند آورد.

آیه‌ی ۷-۹:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧[الأنبیاء: ۷]. «و پیش از تو جز مردانی را نفرستادیم که به آنان وحی می‌کردیم، پس اگر شما نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید».

﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا يَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا كَانُواْ خَٰلِدِينَ٨[الأنبیاء: ۸]. «و ما پیامبران را به صورت پیکرهایی که غذا نخورند، و جاودانه نبودند».

﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَيۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَكۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِينَ٩[الأنبیاء: ۹]. «سپس وعدۀ (خویش) را (دربارۀ) آنان راست گردانیدیم، و آنان و همۀ کسانی را که خواستیم نجات دادیم، و اسرافکاران را نابود کردیم».

این پاسخ شبهۀ تکذیب کنندگان پیامبر است، آن‌هایی که می‌گفتند: چرا پیامبران فرشتگانی نبوده‌اند که به خوراک و نوشیدنی و خرید و فروش در بازارها نیازی نداشته باشند؟ و چرا پیامبر جادوانه نیست؟ پس وقتی که چنین نیست او پیامبر نمی‌باشد.

و این شبهه همواره در دل تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است و آنها در کر ورزیدن همانند یکدیگرند. بنابر این گفته‌هایشان مشابه و همگون است، پس خداوند این شبهۀ تکذیب کنندگان را جواب می‌دهد ـ تکذیب کنندگان که به پیامبران پیش از پیامبر اسلام صاقرار داشتند، و اگر دیگر پیامبران را نپذیرند به نبوت ابراهیم ÷اقرار می‌کنند که همۀ طوائف به نبوت وی اقرار دارند. و مشرکان نیز گمان می‌بردند که آنها بر دین و آیین ابراهیم هستند ـ که همه پیامبران پیش از محمد صانسان بوده و غذا می‌خورده و در بازارها راه می‌رفته‌اند، و آنها نیز دچار بیماری، مرگ و. . . شده‌اند و خداوند آنها را به‌سوی اقوام و امت‌هایشان فرستاد، پس افرادی آنها را تصدیق کردند و گروهی آنها را تکذیب نمودند و خداوند به عهد و پیمان خود که به آنها داده بود مبنی بر این‌که آنان و پیروان‌شان را نجات داده و خوشبخت خواهد کرد وفا نمود، و اسرافکاران تکذیب کننده را نابود ساخت.

پس چرا برای انکار رسالت محمد شبهات باطلی ایجاد می‌شود، در حالی که همین شبهات (باطلی که آنان اقامه می‌کنند) در رابطه با دیگر برادران پیامبرش که تکذیب کنندگان محمد به نبوت آنها اعتراف می‌نمایند وجود دارد؟ پس این امر به صورت بسیار واضح برای آنان الزام آور است، و اگر آنان به یکی از پیامبران که بشر بوده است ایمان بیاورند در حالی که به پیامبری که از غیر بشر باشد هرگز ایمان نمی‌آ ورند به درستی که شبهه‌ی آنان باطل است و خودشان با اقرار کردن به فساد آن، و با تناقض گویی‌شان در این رابطه، آن را باطل کرده‌اند. و اگر فرض کنیم که آنان از این موضوع به انکار قطعی نبوت بشر برسند و بگویند: رسول اگر فرشته‌ای نباشد که همیشه زنده بماند و نیاز به خوردن غذا نداشته باشد، نمی‌تواند پیامبر باشد، خداوند در جواب این شبه می‌فرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ مَلَكٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَكٗا لَّقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ٨ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَكٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَيۡهِم مَّا يَلۡبِسُونَ٩[الأنعام: ۸-۹]. «و می‌گویند: چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده است؟ اگر ما فرشته‌ای را فرو می‌فرستادیم کار تمام می‌شد، و سپس به آن مهلت داده نمی‌شود. و اگر پیامبر را فرشته‌ای قرار می‌دادیم، او را مردی قرار می‌دادیم، و آنچه را که برایشان مشتبه است بر آنان مشتبه می‌کردیم».

و جواب دیگر این‌که انسان‌ها نمی‌توانند مفاهیم وحی را از فرشتگان فرا بگیرند. [الإسراء: ۹۵]. ﴿قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا٩٥[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بود که در آن راه می‌رفتند و سکونت می‌گزیدند، ما از آسمان فرشته‌ای را به عنوان پیامبر برایشان فرو می‌فرستادیم».

و اگر شما حالت پیامبران گذشته را نمی‌دانید و در آن شک دارید، ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِاز اهل کتاب بپرسید که به شما خبر می‌دهند و شما را خواهند گفت که همۀ پیامبران گذشته انسان بوده‌اند.

گرچه سبب نزول این آیه مخصوص سوال کردن از اهل کتابهای اسمانی (اهل علم و دانش) در رابطه با حالت پیامبران گذشته است، اما هر مسئله‌ای از مسائل دین را فرا می‌گیرد، اما هر مسئله‌ای از مسایل دین را فرا می‌گیرد، و شامل اصول و فروع آن می‌شود، و اگر انسان آنر ا نداند، باید از کسی بپرسد که اهل علم و دانش است. پس در این آیه به فرا گرفتن و پرسیدن از اهل علم دستور داده شده، و بدان جهت امر شده است که از آنان سوال شود که یاد دادن، و جواب دادن آنها طبق علمی که دارند واجب است.

و پرسیدن را به اهل علم و دانش اختصاص داد، و این بیانگر آن است که نباید از فردی سوال کرد که به جهالت و نادانی معروف است، و نباید چنین فردی درصدد پاسخ دادن بر آید. و این آیه دلیلی بر این است که هیچ زنی پیامبر نبوده است، نه مریم و نه غیر از اوف به دلیل این‌که فرمود: ﴿إِلَّا رِجَالٗامگر مردانی.

آیه‌ی ۱۰:

﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ كِتَٰبٗا فِيهِ ذِكۡرُكُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠[الأنبیاء: ۱۰]. «به راستی برایتان کتابی نازل کرده‌ایم که آوازۀ شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟!».

ای کسانی که محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب به‌سوی آنها فرستاده شده است! ما برایتان کتاب بزرگ و قرآنی روشن فرو فرستاده‌ایم که، ﴿فِيهِ ذِكۡرُكُمۡمایۀ شرافت و افتخار و وسیلۀ بزرگواری شماست، و اگر از اخبار راستینی که در آن هست پند پذیرند و به آن باور داشته باشید و به دستورات آن عمل کنید و از آنچه نهی کرده پرهیز نمایید، مقاماتتان بالا می‌رود و از جایگاهی مهم برخوردار خواهید شد. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا آنچه را که به سود شماست و آنچه را که به زیانتان است نمی‌فهمید؟ و چگونه به آنچه که وسیلۀ بیداری و شرافت شما در دنیا و آخرت است عمل نمی‌کنید؟ پس اگر شما عقل دارید باید این راه را در پیش گیرید. و اگر آن را در پیش نگرفتید و راهی دیگر را انتخاب نمایید، در دنیا و آخرت زیانمند و بدبخت خواهید شد، و این بیانگر آن است که عقل درست و نظری شایسته ندارید.

و مصداق این آیه مشخص است، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها آمدند، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها پند پذیرفتند و به برتری و مقام و شهرت بزرگی دست یافتند و شرافت آنها از پادشاهان بیشتر شد، و این چیزی است که برای همه معلوم و مشخص است.

هم چنان‌که زیان و بدبختی و فلاکت کسانی که به قرآن توجه نکردند و هدایت نشدند و خود را با قرآن پاک نگرداندند معلوم و مشخص است. پس چز پند گرفتن با این کتاب راهی برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت وجود ندارد.

آیه‌ی ۱۱-۱۵:

﴿وَكَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡيَةٖ كَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَ١١[الأنبیاء: ۱۱]. «و چه بسیار (اهالی) آبادی‌های ستمگر را نابود کردیم، و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم!».

﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا يَرۡكُضُونَ١٢[الأنبیاء: ۱۲]. «پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان پا به فرار گذاشتند».

﴿لَا تَرۡكُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِيهِ وَمَسَٰكِنِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡ‍َٔلُونَ١٣[الأنبیاء: ۱۳]. «(به آنان گفته می‌شود:) فرار نکیند! و به خانه‌ها و آسایشگاهتان بازگردید، باشد که از شما (چیزی) خواسته شود».

﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ١٤[الأنبیاء: ۱۴]. «گفتند: وای بر ما! همانا ما ستمگر بوده‌ایم».

﴿فَمَا زَالَت تِّلۡكَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِيدًا خَٰمِدِينَ١٥[الأنبیاء: ۱۵]. «و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود تا این‌که آنان را مانند گیاهانی درو شده می‌گردانیم».

خداوند متعال این تکذیب کنندگان ستمگر را از آنچه که با دیگر امت‌های تکذیب کننده انجام شده است بر حذر می‌دارد: ( ﴿وَكَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡيَةٖو بسیار بوده‌اند آبادی‌هایی که به سبب کفر ساکنانش، آن را با عذابی ریشه کن کننده نابود کرده‌ایم. به گونه‌ای که به طور کامل تلف شده و از بین رفته‌اند. ﴿وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِينَو پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم و این هلاک شدگان وقتی عذاب و مجازات الهی را حس کردند و آنها را به طور مستقیم فرا گرفت، بازگشت برایشان ممکن نشد و راهی برای فرار نداشتند و به خاطر پشیمانی و اضطراب و حسرت بر کارهایی که کرده بودند پا به فرار گذاشتند.

به صورت تمسخر و استهزا بدی‌شان گفته می‌شود: ﴿لَا تَرۡكُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِيهِ وَمَسَٰكِنِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡ‍َٔلُونَ١٣نگریزید! به جایی که در آن آسایش یافته‌اید و به خانه‌هایتان باز گردید باشد که بازخواست شوید. یعنی گریختن و ندامت فایده‌ای به شما نمی‌رساند. اما اگر توانایی دارید به‌سوی زندگانی پر ناز و نعمت خود و لذت‌ها و شهوتهایی که در آن به سر می‌بردید و به قصرهای پر زرق و برق خود و به‌سوی دنیا و معبودهایتان که شما را فریب داد، برگردید، و در آن قرار بگیرید و از لذتهای آن است،اده کنید و در خا نه‌هایتان با آرامش و شکوه بنشینید، شاید برای انجام کارهایتان به شما نیاز باشد، آن طور که قبلاً چنین بودید. و شاید از خواسته‌های دنیا چیزی از شما خواسته شود. اما بسیار بعید است که آنها به آن برسند! زیرا وقت تمام شده و عذاب و خشم خدا آنها را فرا گرفته و عزت و شرافت و دنیایشان را از دست داده‌اند، و ندامت و حسرت جانکاهی به آنها دست داده‌است.

بنابراین: ﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡكَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِيدًا خَٰمِدِينَ١٥می‌گویند: وای بر ما! ما ستمگر بوده‌ایم. و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود و همواره برای نابودی و از بین رفتن یکدیگر دعا خواهند کرد، و حسرت و پشیمانی آنان را فرا می‌گیرد و به ستم خود اقرار نموده و اعتراف می‌کنند عذابی را که خداوند آنها را به آن گرفتار نموده است عادلانه می‌باشد.

سپس آنان را همانند گیاهانی درو شده می‌گردانیم، بی‌حرکت‌اند و صدایی از آنها شنیده نمی‌شود. پس ای مخاطبان! از ادامه دادن تکذیب پیامبران بپرهیزید زیرا به عذابی گرفتار می‌شوید که آنها بدان گرفتار شند.

آیه‌ی ۱۶-۱۷:

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ١٦[الأنبیاء: ۱۶]. «و آسمان و زمین و آنچه را که در میان آن دو است برای بازی و شوخی نیافریده‌ایم».

﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَ١٧[الأنبیاء: ۱۷]. «اگر می‌خواستیم بازیچه‌ای بگیریم قطعاً چیزی مناسب خود انتخاب می‌کردیم».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او آسمان‌ها و زمین را بیهوده و بی‌فایده و برای بازی نیافریده بلکه آن را به حق و برای حق آفریده است تا بندگان از این طریق پی ببرند که او آفرینندۀ بزرگ و مدبر حکیم، بخشنده و مهربان است، کمال مطلق از آن اوست، و ستایش او را سزاست، و عزت همه از آن اوست، گفتارش راست است، و پیامبرانش در آنچه از او خبر می‌دهند راست می‌گویند. و خداوندی که آسمان و زمین را با آن همه عظمت و بزرگی آفریده است قطعاً می‌تاند انسان‌ها را بعداز مرگشان زنده کند تا به نیکوکار پاداش نیک بدهد و بدکاری را به سزای بدی‌اش برساند.

﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗاو به فرض محال اگر می‌خواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، ﴿لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فَٰعِلِينَچیزی مناسب خود انتخاب می‌کردیم. و شما را از بازیچه بودن آن آگاه نمی‌نمودیم، چون این نقص و کاستی است و دوست نداریم آن را به شما نشان دهیم. پس امکان ندارد که هدف از آفرینش آسمانه وزمینی که همواره آن را می‌بینید بازی و سرگرمی باشد. در مباحثی که گذشت خداوند عقلهای ضعیف را اقناع کرد و در حد و اندزاهای آن سخن گفت. پس پاک است خداوند بردبار و مهربان و فرزانه که هر چیزی را در جایش قرار داده‌است.

آیه‌ی ۱۸-۲۰:

﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه حق را بر باطل می‌افکنیم، پس آن را در هم می‌شکند، و به ناگاه باطل محو و نابود می‌شود. و وای بر شما به سبب توصیفی که می‌کنید».

﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَ١٩[الأنبیاء: ۱۹]. «و از اوست هر چه در آسمان‌ها و زمین است، و آنان که در نزد وی هستند از پرستش او سرباز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند».

﴿يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَ٢٠[الأنبیاء: ۲۰]. «شب و روز تسبیح می‌گویند، و سستی نمی‌ورزند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که تثبیت نمودن حق و از بین بردن باطل را به عهده گرفته است، و اگر باطلی در میان باشد و در آن مجادلۀ شود، خداوند حق و علم و بیانی را می‌آورد که باطل را در هم شکند، پس باطل نابود شده و از بین می‌رود و بطلان آن برای هر کسی روشن می‌شود.

﴿فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞو ناگهان باطل محو و نابود می‌شود. و از بین می‌رود، و این عام است و همۀ مسائل دینی را شامل می‌شود. بنابر این چنانچه باطل گرایان شبهه‌ای عقلی یا نقلی برای احقاق باطل یا رد کردن حق وارد کنند دلایل قطعی و عقلی و نقلی خداوند این سخن باطل را از بین برده و ریشه کن می‌نماید، و به زودی باطل بودن آن برای همه روشن و آشکار می‌شود. و با بررسی یکایک مسائل می‌بینی که چنین است.

سپس فرموئد : ﴿وَلَكُمُای کسانی که خداوند را آن‌گونه که شایستۀ او نیست توصیف می‌کنید، و می‌گویید او همسر و فرزند دارد، و شریکان و همتایانی برای او قرار می‌دهید! بهره‌ای که از این کار به شما می‌رسد، ﴿ٱلۡوَيۡلُهلاکت و زیان و ندامت است، و در آنچه که گفته‌اید برایتان فایده‌ای نیست، و سودی که به آن امید دارید و برای رسیدن به آن می‌کوشید، به شما نمی‌رسد، آنچه که عاید شما می‌شود ناکامی و زیانمندی است.

سپس خبر داد که پادشاهی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن اوست، و همه بندگان و ملک اویند و هیچ‌کس از انان بهره‌ای از فرمانروایی ندارد و خداوند را کمک و یاری نمی‌دهد، و هیچ‌کس بدون اجازۀ او نمی‌تواند برای کسی شفاعت کند. پس چگونه این‌ها به خدایی گرفته شده و چگونه یکی از این‌ها فرزند خداوند قرار داده می‌شود؟!.

پس پاک و منزه و برتر است پادشاه و فرمانروای بزرگ که همه در برابرش گردن خم کرده و تمامی دشواری‌ها در برابر عظمت او همواره شده، و فرشتگان مقرب در برابر او فروتن بوده و همواره به پرستش وی مشغول‌اند.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَنۡ عِندَهُو آنان که در نزد او هستند، یعنی فرشتگان، ﴿لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا يَسۡتَحۡسِرُونَاز پرستش او سرباز نزده و خسته نمی‌شوند، چون به شدت به عبادت خداوند علاقه دارند و به خاطر کمال محبتشان و به دلیل قدرت بدنشان هرگز خسته نمی‌گردند. ﴿يُسَبِّحُونَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا يَفۡتُرُونَشب و روز تسبیح می‌گویند، و سستی نمی‌ورزند. یعنی همواره و در همۀ اوقاتشان به عبادت و تسبیح مشغول‌اند، و هیچ بخشی از وقتشان خالی از عبادت و تسبیح نیست، و تمامی آنان این‌گونه‌اند. و این بیان عظمت خداوند و بزرگی سلطنت او و کمال علم و حکمت اوست، که ایجاب می‌کند جز او کسی عبادت نشود و پرستش برای غیر او انجام نگیرد.

آیه‌ی ۲۱-۲۵:

﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ يُنشِرُونَ٢١[الأنبیاء: ۲۱]. «آیا خدایانی از (موجودات) زمین را به خدایی گرفته‌اند که (ایشان را) برانگیزند؟!».

﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ٢٢[الأنبیاء: ۲۲]. «اگر در آسمان‌ها و زمین غیر از خداوند معبودها و خدایانی وجود داشت، قطعاً آسمان‌ها و زمین تباه می‌شدند، پس پاک و منزه است خداوند پروردگار عرش و فراتر است از آنچه بیان می‌کنند».

﴿لَا يُسۡ‍َٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَهُمۡ يُسۡ‍َٔلُونَ٢٣[الأنبیاء: ۲۳]. «(خداوند) در برابر آنچه انجام می‌دهد باز خواست نمی‌شود و آنها بازخواست می‌گردند».

﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡۖ هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَذِكۡرُ مَن قَبۡلِيۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٤[الأنبیاء: ۲۴]. «آیا غیر از او معبودانی را به خدایی گرفته‌اند؟ بگو: دلیل خود را بیان دارید، این کتاب امت من و (این‌ها هم) کتاب‌های امت‌های قبل از من است. بلکه بیشتر آنان حق را نمی‌دانند، این است که روی گردانند».

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥[الأنبیاء: ۲۵]. «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این‌که به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید».

وقتی خداوند کمال توانایی و عظمت خویش، و فروتنی تمام پدیده‌ها را در مقابل عظمت خویش بیان کرد، بر مشرکانی که موجودات ناتوان زمین را عبادت کردند اعتراض نمود و فرمود: ﴿هُمۡ يُنشِرُونَآیا می‌توانند به آنان زندگی دوباره ببخشند؟ استفهام به معنی نفی است. یعنی آنها توانایی برانگیختن و زنده کردنشان را ندارند. و این فرمودۀ الهی این آیه را تفسیر می‌نماید که فرموده است: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣[الفرقان: ۳]. «و به جز خداوند معبودانی را عباد کردند که هیچ چیزی نمی‌آفرینند، و خودشان آفریده می‌شوند. و مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیستند». ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يُنصَرُونَ٧٤ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥[یس: ۷۴-۷۵]. «و به غیر از خداوند معبوداتی را عبادت کردند که شاید یاری کرده شوند، آنها نمی‌توانند آنان را یاری نمایند، و اینان برایشان لشکر آماده‌ای هستند».

پس مشرک مخلوقی را عبادت می‌کند که نمی‌تواند فایده بدهد، و نمی‌تواند ضرری برساند، و اخلاص عبادت خداوندی که همۀ کمالات از آن اوست و فایده و زیان و همه چیز در دست اوست رها می‌نماید.

و این ناشی از عدم توفیق و بی‌بهره گی و جهالت فراوان و شدت ستمگری آنان است، زیرا شایسته نیست که جز مبعودی یگانه در آنها باشد، هم چنان‌که جهان هستی توسط پروردگاری یگانه به وجود آمده است. بنابر این فرمود: ﴿لَوۡ كَانَ فِيهِمَآاگر در آسمان‌ها و زمین، ﴿ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاغیر از خداوند معبودها و خدایانی بودند، آسمان‌ها و زمین تباه می‌شدند، و از بین می‌رفتند، و مخلوقاتی که در آنهاست تباه و نابود می‌گشتند.

جهان بالا و پایین آن‌گونه که دیده می‌شود در کامل‌ترین انتظام و ساختار قرار دارد، و خل و عیب و تضاد و تعارضی در آن وجود ندارد، پس این دلالت می‌نماید که مدبر و آفریننده و پروردگار و معبودش یکی است، و اگر دو آفریننده و خداوند داشت نظام آن مختل می‌شد و ارکان آن از هم می‌پاشید، زیرا اگر دو خدا بودند با یکدیگر مخالفت می‌کردند، و یکی آفریدن چیزی را اراده می‌کرد و دیگری نبودن آن را می‌خواست. و این غیر مکن است که خواستۀ هر دو محقق شود. و اگر خواستۀ یکی تحقق یابد و خواستۀ دیگری محقق نشود، این بر ناتوانی دیگر خدای دلالت می‌کند، و اتفاق کردن هر دو در همۀ کارها امکان پذیر نیست.

پس مشخص شد خداوند توانایی که تنها آنچه او می‌خواهد انجام می‌پذیرد و مخالفی ندارد و کسی نمی‌تواند از کارش جلوگیری نماید، پروردگار یگانه و تواناست. بنابر این خداوند متعال در این آیه دلیل تمانع را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ٩١[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند فرزندی برنگرفته است، وهمراه بااو معبودی نیست، زیراگر معبود دیگری بود هر خدایی آنچه را که آفریده است با خود می‌برد، و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری می‌جستند. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه بیان می‌کنند».

و طبق یکی از تفسیرها این آیه نیز دلیل تمانع است: ﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا٤٣[الإسراء: ۴۲-۴۳]. «بگو: اگر همراه او خدایانی بودند آن‌گونه که می‌گویند، آنگاه برای غلبه بر خداوند صاحب عرش عظیم راهی می‌جستند. پاک و منزه و بسی بالاتر است از آنچه می‌گویند».

بنابراین در اینجا فرمود: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِاو مال مطلق است و از هرعیب و نقصی پاک و منزه و بسی برتر و بالاتر است، ﴿رَبِّ ٱلۡعَرۡشِپروردگار عرش، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین مخلوق می‌باشد، پس وقتی این پروردگار عرش است به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقات می‌باشد. ﴿عَمَّا يَصِفُونَپاک است پروردگار عرش از آنچه که منکران و کافران بیان کرده و می‌گویند فرزند و همسر دارد. و پاک است از این‌که شریکی داشته باشد.

﴿لَا يُسۡ‍َٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُخداوند به خاطر عظمت و عزت و کمال و قدرتش در مقابل آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌شود و هیچ‌کس توانایی آن را ندارد که با او مخالفت نماید. و به خاطر کمال حکمتش و محکم ساختن هر چیزی به بهرتین صورت، کار او سوال برانگیز نخواهد بود، چون در آفرینش وی خلل یا کمبودی وجود ندارد. ﴿وَهُمۡ يُسۡ‍َٔلُونَو همۀ آفریده‌ها به خاطر ناتوانی و نیازمند بودنشان در رابطه با کارها و گفته‌هایشان مورد بازخواست قرار می‌گیرند، چون همه بنده هستند و در رابطه با حرکت و کارهایشان بازخواست می‌شوند، آنها نه می‌توانند در وجود خودشان تصرف کنند و نه می‌توانند به اندازۀ ذره‌ای در دیگران تصرف نمایند.

سپس مجدداً به تقبیح مشرکین پرداخت و فرمود: آنها به غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفته‌اند، پس آنها را نکوهش و ملامت کن و به آنان بگو: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡآیا غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفته اند؟ بگو: دلیل خود را بیاورند. یعنی حجت و دلیل خود را بر صحت آنچه بدان باور دارند، بیاورند و مسلماً حجت و دلیلی ندارند، بلکه بر باطل بودن عملشان حجت و براهین وجود دارد. بنابر این فرمود: ﴿هَٰذَا ذِكۡرُ مَن مَّعِيَ وَذِكۡرُ مَن قَبۡلِياین کتاب امت من و (اینها هم) کتاب‌های امت‌های قبل از من است. یعنی کتاب‌ها و شریعتها بر صحت آنچه به شما گفته‌ام مبنی بر این که شرکت باطل و بی‌اساس است اتفاق دارند. پس این کتاب خداست که در آن هر چیزی همراه با دلایل عقلی و نقلی‌اش بیان شده است، و همۀ کتابهای گذشته نیز دلایل و حجت‌هایی بر آنچه که گفتیم می‌باشند. پس معلوم شد که حجت بر آنها اقامه شده، و به طور یقین هیچ دلیلی توان مخالفت با آن دلایل را ندارد و هر دلیلی در مقابل آن شکست خواهد خورد. و اگر مخالفت‌هایی یافت شود شبهاتی است که نمی‌تواند جای حق و حقیقت را بگیرد.

﴿بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَبلکه بیشتر آنان حق را نمی‌شناسند، و به علت تقلید از نیاکان خود بر باورهای پوچشان پافشاری می‌کنند، و بدون علم و دانش به مجادله می‌پردارند. آنها حق را نمی‌شناسند، اما این بدان خاطر نیست که حق پوشیده و پیچیده است، بلکه آنها خود از آن روی گردانند، وگرنه چنانچه اندکی به آن توجه کنند و بدان روی آورند به طور واضح و آشکار حق را از باطل تشخیص می‌دهند. بنابر این فرمود: ﴿فَهُم مُّعۡرِضُونَاین است که آنها روی گردان هستند.

پس از آنکه خداوند متعال جهت روشن شدن این موضوع دستور داد که در سرگذشت امت‌های پیشین اندیشه کنیم، خود به طور کامل قضیه را باز کرده و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این‌که به او وحی کردیم که معبود به حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید. بنابر این همۀ پیامبران پیش از تو چکیده پیامشان این بوده است که تنها خداوند پرستش شود، خدایی که شریکی ندارد و او معبود راستین است، و پرستش دیگر چیزها باطل می‌شود.

آیه‌ی ۲۶-۲۹:

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦[الأنبیاء: ۲۶]. «و گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است! خداوند پاک و منزه است (فرشتگان فرزندان خدا نبوده) بلکه بندگانی گرامی هستند».

﴿لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧[الأنبیاء: ۲۷]. «در سخن گفتن از او پیشی نمی‌گیرند، و آنان به فرمان وی کار می‌کنند».

﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨[الأنبیاء: ۲۸]. «خداوند اعمال گذشته و حال و آیندۀ ایشان را می‌داند، و شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد، و آنان از بیم او ترسان و هراسانند».

﴿وَمَن يَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِكَ نَجۡزِيهِ جَهَنَّمَۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩[الأنبیاء: ۲۹]. «و هرکس از آنان بگوید غیر از خدا من نیز معبود هستم، جهنم را سزای او می‌گردانیم، بدینسان به ستمکاران سزا می‌دهیم».

خداوند متعال از بی‌خردی مشرکان سخن به میان می‌آورد که پیامبر را تکذیب کرده و ادعا کردند خداوند خوارشان کند. پروردگار فرزندی برای خود بر گرفته است، پس گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. بسی پاک و برتر است خداوند از گفتۀ آنان.

و خداوند خبر داد که فرشتگان فرزندان خدا نبوده، بلکه بندگانی هستند که آفریده شده‌اند و اختیاری ندارند، و آنها نزد پروردگار محترو و گرامی هستند، چون آنها را با خوبی‌ها و پاکی‌ها آراسته و از زشتی‌ها پاکیزه داشته است و آنان نهایت ادب را در مقابل با خداوند رعایت کرده و از فرمان او پیروی می‌کنند.

﴿لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِاز پیش خود سخنی در رابطه با ادارۀ امور نمی‌گویند مگر این که خداوند بگوید، چون در کمال ادب قرار دارند و به کمال حکمت و علم الهی آگاه هستند. ﴿وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَآنها را به هر چیزی دستور بدهد، از فرمانش اطاعت می‌کنند، و به هر کاری آنها را بگمارد آن را انجام می‌دهند. پس آنها به اندازۀ یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمی‌کنند، بدون فرمان الهی به دلخواه خود کاری را انجام نمی‌دهند، با وجود این، علم الهی آنها را احاطه کرده است.

﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡخداوند کارهای گذشته و آینده آنان را می‌داند، پس آنها نمی‌توانند از دایرۀ علم الهی بیرون روند، چنان که نمی‌توانند از فرمان و تدبیر او بیرون روند.

یکی دیگر از صفاتشان این است که آنها در سخن گفتن از او پیشی نمی‌گیرند، و برای هیچ کسی بدون اجازۀ خداوند شفاعت نمی‌کنند، و چون به آنها اجازه دهد، و کسی را که در مورد او شفاعت می‌نمایند بپسندد برایش شفاعت می‌کنند، اما خداوند هیچ گفتار و کرداری را نمی‌پسندد مگر آنچه که خالصانه برای وی انجام شده، ودر آن کار از پیامبر اطاعت شده باشد. و این آیه بیش از هر چیزی بر اثبات شفاعت دلالت می‌نماید و بیان‌گر آن است که فرشتگان شفاعت می‌کنند. ﴿وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَو آنان از بیم خداوند ترسان و هراسانند و همه در برابر شکوه و عظمت وی فروتن بوده، و در برابر عزت و جمال الهی تسلیم می‌باشند.

وقتی تصریح کرد که آنان حقی در الوهیت ندارند و سزاوار هیچ بندگی و پرستشی نیستند، چون صفاتی که دارند چنین اقتضا می‌نماید، بیان نمود که آنها حتی حق چنین ادعایی هم ندارند، و چنانچه ـ فرض کنیم و کوتاه بیاییم ـ یکی از آنها بگوید، ﴿إِنِّيٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِمن به جای او معبود هستم، ﴿كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلظَّٰلِمِينَچنین کسی جهنم را سزایش می‌گردانیم. بدینسان به ستمکاران سزا می‌دهیم و چه ستمی بزرگتر از این است که انسانی که از هر جهت محتاج خداوند است ادعا کند در الوهیت و ربوبیت با خداوند مشارکت دارد؟!.

آیه‌ی ۳۰:

﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ٣٠[الأنبیاء: ۳۰]. «آیا کافران ننگریسته‌اند که آسمان‌ها و زمین (ابتدا) صاف و فروبسته بودند، سپس آنها را از هم بازگشودیم، و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمی‌آورند؟!».

آیا این کافران که به پروردگارشان کفر ورزیده و بندگی و عبادت را تنها برای او انجام نمی‌دهند به وضوح نمی‌بینند که خداوند پروردگار ستوده و بزرگوار و معبود راستین است؟ پس اگر بنگرند آسمان و زمین را مشاهده می‌نمایند، آسمان و زمین را به هم پیوسته می‌بینند، این یکی ابر و بارانی در آن نیست، و آن یکی خشک و پژمرده است و هیچ گیاهی در آن وجود ندارد، پس ما آسمان را می‌گشاییم (و از آن باران فرو می‌ریزیم) و زمین را می‌شکافیم و از آن گیاهان زیادی بیرون می‌آوریم. آیا کسی که از آسمان صاف ابر پدید می‌ورد، و بارانی فراوان از آن سرازیر می‌کند سپس آن را به سرزمینی خشکیده و قحطی زده می‌رساند و در آنجا می‌باراند، سپس به دنبال باران انواع گیاهان گوناگون سبز شده و رشد می‌کنند، آیا این‌ها دلیلی نیست و این‌که او حق است است و غیر از او باطل، و او زنده کنندۀ مرده‌ها و بخشنده و مهربان است؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا يُؤۡمِنُونَآیا ایمان نمی‌آورند، ایمانی درست که شرک و شکی در آن نباشد؟!.

سپس خداوند آیات و نشانه‌های موجود در جهان آفرینش و آفاق را بر شمرد و فرمود:

آیه‌ی ۳۱-۳۳:

﴿وَجَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ٣١[الأنبیاء: ۳۱]. «و در زمین کوه‌های استوار و ریشه‌داری پدید آوردیم تا (مبادا) آنان را بجنباند، و درمیان کوه‌ها راه‌های گشاده بوجود آوردیم تا که آنان راه یابند».

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ٣٢[الأنبیاء: ۳۲]. «و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، (ولی) آنان از نشانه‌هایش رویگردانند».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ٣٣[الأنبیاء: ۳۳]. «و او خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک در مداری (معین) شناورند».

یکی از دلایلی که بر قدرت و کمال و یگانگی و رحمت خدا دلالت می‌نماید این است که خداوند زمین را به وسیلۀ کوه‌ها محکم و استوار گرداند و کوهها را به عنوان میخ بر آن کوبید تا انسان‌ها را مضطرب نسازد و نجنباند، که در صورت اضطراب و جنبش، بندگان نمی‌توانند در آن سکونت کنند، و نمی‌توانند در آن کشاورزی نمایند و در آن استقرار یابند.

پس خداوند زمین را با کوه‌ها استوار و پابرجا نمود و به وسیلۀ این عمل منافع زیادی برای انسان‌ها فراهم آورد، و از آنجا که کوه‌ها بسیار به هم پیوسته بودند، اگر به حالت قله‌ها و کوههای سر به فلک کشیده‌ای باقی می‌ماندند، برقراری ارتباط میان بسیاری از شهرها غیر ممکن می‌شد، پس خداوند بنابر حکمت و رحمت خویش در لابلای این کوهها راه‌های هموار و فراخی را به وجود آورد تا انسان‌ها برای رسیدن به شهرها مشکلی نداشته باشند و بتوانند به اهدافی که در دیگر مناطق دارند، برسند. و تا از این طریق یگانگی خداوند را دریابند و هدایت گردند.

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاو آسمان را سقف زمینی قرار دادیم که شما بر آن هستید و آن را از سقوط محفوظ داشته‌ایم: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَا[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمان‌ها و زمین را نگاه می‌دارد تا نیافتند». و نیز آسمان از استراق سمع شیطان‌ها محفوظ قرار داده است. ﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَو آنان از نشانه‌هایش روی گرداند. یعنی غافل و بی‌خبر هستند. و این شامل همۀ نشانه‌های آسمان از قبیل بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفت‌انگیزش می‌باشد و از دیگر نشانه‌های آن از قبیل ستارگان و سیاره‌ها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر می‌آیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگردانند.

و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصل‌ها برای بندگان پدید می‌آید و حساب عبادت و معادلات‌شان را می‌دانند. در شب استراحت می‌کنند و آرام می‌گیرند و در روز پراکنده می‌شوند، و برای کسب معاش خود تلاش می‌نمایند.

گر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیاندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور می‌نماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواسته‌هایشان از آن بدست می‌آورند و از آن بهره‌مند می‌شوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی می‌شود، و خداوندی که آنرا به وجود آورده است، همو آن را از بین می‌برد و نابود می‌کند، و کسی که آن را به حرکت در آورده است از حرکت باز می‌دارد. و انسان‌ها را به سرایی غیر از جهان منتقل می‌کند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل می‌یابند و (فرد هوشیار) متوجه می‌شود که مقصود از این جهان آن است که مزرعه‌ای برای آخرت باشد، نیز متوجه می‌شود که این دنیا سرای سفر است نه محل اقامت.

آیه‌ی ۳۴-۳۵:

﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤[الأنبیاء: ۳۴]. «و پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی مقرر نداشته‌ایم، آیا اگر تو بمیری ایشان جاودانه می‌مانند؟!».

﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَيۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ٣٥[الأنبیاء: ۳۵]. «و هر انسانی مزۀ مرگ را می‌چشد، و شما را به سختی و آسایش می‌آزماییم، و به‌سوی ما بازگردانده می‌شوید».

از آنجا که دشمنان پیامبر می‌گفتند: ﴿نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَيۡبَ ٱلۡمَنُونِ[الطور: ۳۰]. منتظر پیامبر هستیم تا گرفتار حوادث تلخ روزگار شود و بمیرد، خداوند متعال فرمود: راه مرگ راهی است که هر انسانی باید آن را در پیش گیرد، ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَو ای محمد! ما پیش از تو برای هیچ انسانی در دنیا جاودانگی مقرر نداشته‌ایم، پس اگر بمیری، مرگ راهی است که پیامبران و اولیاء و غیره آن را طی کرده‌اند. ﴿أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَآیا اگر بمیری ایشان بعد از تو جاودانه می‌مانند؟پس اگر چنین است، جاودانگی، آنها را مبارک باد! اما چنین نیست، بلکه هرکس روزی فنا می‌شود و از بین می‌رود. بنابر این فرمود: ﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِهر نفسی مرگ را می‌چشد. و این قانون همۀ خلائق را شامل می‌شود، و مرگ جامی است که هرکس آن را بنوشد، گرچه بنده مهلت زیاد و عمر طولانی داشته باشد. اما خداوند بندگانش را به وجود آورده و آنها را امر و نهی نموده، و با خیر و شر، و ثروتمندی و فقر، و عزت و ذلت، و زندگی و مرگ آزموده است. ﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا[الکهف: ۷]. «تا آنها را بیازماییم، که کدام یک عمل بهتری انجام می‌دهد»، و چه کسی در مواقع آزمایش دچار فتنه می‌شود و چه کسی نجات می‌یابد؟ ﴿وَإِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَو به‌سوی ما بازگردانده می‌شوید. پس شما را به سبب اعمالتان مجازت می‌کنیم، اگر اعمالتان نیک و خوب باشد به شما پاداش نیک می‌دهیم. و اگر بد باشد سزای بد می‌دهیم. ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان ستم نمی‌کند».

و این آیه بر باطل بودن سخن کسی دلالت می‌نماید که می‌گوید: خضر زنه است و در دنیا جاودان است. و این سخن که خضر برای همیشه زنده است سخن بی‌دلیلی است و با دلایل شرعی مخالف است.

آیه‌ی ۳۶-۴۱:

﴿وَإِذَا رَءَاكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِي يَذۡكُرُ ءَالِهَتَكُمۡ وَهُم بِذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ كَٰفِرُونَ٣٦[الأنبیاء: ۳۶]. «و هرگاه کافران تو را ببیند حتماً شما را مسخره و ریشخند می‌گیرند (و می‌گویند:) آیا این همان کسی است که معبودانتان را (به بدی) یاد می‌کند؟ و آنان یاد (خداوند) رحمان را انکار می‌کنند و به آن ایمان ندارند».

﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِيكُمۡ ءَايَٰتِي فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ٣٧[الأنبیاء: ۳۷]. «انسان از شتاب آفریده شده است. نشانه‌های خود را به شما خواهیم نمود، پس به شتابم نیاندازید و عجله نکنید».

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨[الأنبیاء: ۳۸]. «و می‌گویند: فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود اگر راست می‌گویید؟».

﴿لَوۡ يَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ٣٩[الأنبیاء: ۳۹]. «اگر کافران می‌دانستند هنگامی که نمی‌توانند آتش را از پس و پیش خود باز دارند و آنان یاری نمی‌گردند، (در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمی‌ورزیدند)».

﴿بَلۡ تَأۡتِيهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ٤٠[الأنبیاء: ۴۰]. «بلکه (آتش) ناگهان به سراغ ایشان می‌آید، و آنگاه حیرانشان می‌سازد، و نمی‌توانند آن را دفع کنند، و بدیشان مهلت داده نمی‌شود».

﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَ فَحَاقَ بِٱلَّذِينَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٤١[الأنبیاء: ۴۱]. «و به راستی پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفته‌اند، پس عذابی که مسخره کنندگان آن را به شوخی گرفته بودند ایشان را فرا گرفت».

و این ناشی از شدت کفرشان است، زیرا مشرکان وقتی پیامبر صرا می‌دیدند او را به استهزاء و تمسخر گرفته و می‌گفتند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِي يَذۡكُرُ ءَالِهَتَكُمۡآیا این همان کسی است که خدایان شما عیب‌جویی و بدگویی می‌کند؟ به گمان خود وی را ناچیز و حقیر می‌انگاشتند که خدایان آنان را مذمت می‌کند. پس توصیه می‌کردند که به او توجه نکنند.

این‌گونه پیامبر را مسخره کرده و او را تحقیر می‌کردند، با این‌که پیامبر در اوج کمال و انسانیت قرار داشت، و او کامل‌ترین و برترین انسان بود. یکی از خوبی‌ها و فضیلت‌هایش این بود که یکتاپرست بود و عبادت را فقط برای خداوند انجام می‌داد و هر آنچه را که با خدا پرستش می‌شد مذمت و نکوهش کرده و جایگاه و مقام پست آن را بیان نموده است.

در حقیقت این کافران باید مورد تمسخر قرار بگیرند و تحقیر شوند که تمام رفتارها و عادتهای زشت و ناپسنتد را دارا هستند، و برای زشتی و فساد کاری آنان همین بس که به پروردگار جهانیان کفر ورزیدند و رسالت پیامبران را نپذیرفتند. آنان در بهترین حالتشان که عبارت از ذکر و یاد خداوند مهربان است، کفر می‌ورزند، زیرا خداوند را یاد نمی‌کنند، و به او ایمان نمی‌آورند مگر این‌که چیزهایی را انباز و شریک او سازند، پس اگر ذ کر و یادشان کفر و شرک باشد دیگر احوال‌شان چگونه خواهد بود؟ بنابر این فرمود: ﴿وَهُم بِذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ كَٰفِرُونَآنان از پیامبر صایراد می‌گیرند و او را مورد استهزا قرار می‌دهند، در حالی که آنان خداوند رحمان را یاد نمی‌کنند و به او و وحدانیتش کفر می‌ورزند و اصلاً وی را باور ندارند.

و بیان اسم ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِدر اینجا مبین زشتی حالت کافران است، زیرا به خداوند مهربان که همۀ نعمتها را سرازیر نموده و بلاها را دور کرده است، و تمامی نعمات بندگان از جانب اوست و بدی را جز او کسی دور نمی‌نماید کفر و شرک می‌ورزند.

﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖانسان آن چنان شتابگر است که انگار از شتاب آفریده شده است. آدمی موجود عجول است و با شتاب به‌سوی هر کاری می‌رود و در انجام آن شتاب می‌ورزد، پس مومنان در رسیدن عذاب خداوند به کافران عجله دارند، و احساس می‌کنند که خیلی دیر کافران گرفتار عذاب می‌شوند، و کافران نیز از روی عناد و تکذیب، عذاب را به شتاب می‌طلبند و می‌گویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاگر راست می‌گویید فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود؟

اما خداوند مهلت می‌دهد و بردباری می‌نماید ولی فراموش نمی‌کند و برای آنها وقت مقرری تعیین کرده است: ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ[الأعراف: ۳۴]. «و هر گاه مدت معین آنها فرا برسد یک لحظه پس و پیش نمی‌شوند». بنابر این فرمود: ﴿سَأُوْرِيكُمۡ ءَايَٰتِينشانه‌های خود را در انتقام گرفتن از کسانی که به من کفر ورزیده و نافرمانی‌ام را روا داشته‌اند به شما نشان خواهم داد، ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِپس در آمدن این کار شتاب نکنید. همچون کافران می‌گویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاین وعده کی خواهد بود اگر راست می‌گویید؟ آنها روی غرور و از آنجا که فریب خورده بودند این سخن را گفتند، اما ﴿لَوۡ يَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْاگر کافران حالت وحشتناک و ناگوار خود را می‌دانستند، ﴿حِينَ لَا يَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡهنگامی که آنان نمی‌توانند آتش را از چهره‌هایشان و از پشتهایشان باز دارند و آتشی از هر سو آنان را احاطه نموده و از هر جهت فرا گرفته است، ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَو نه کسی آنها را یاری می‌کند، پس نه یاری می‌کنند و نه یاری می‌شوند. ﴿بَلۡ تَأۡتِيهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡبلکه آتش جهنم آنها را ناگهان فرا می‌گیرد و از شدت ترس و وحشت مات و مبهوت می‌شوند، ﴿فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ رَدَّهَاو نمی‌توانند آن را دفع کنند و برگردانند چون آنها کوچک‌تر و ناتوان‌تر از آن هستند که بتوانند آن را از خود دور کنند. ﴿وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَو مهلت داده نمی‌شوند و عذاب از آنها دور نخواهد شد. پس اگر کافران از این حالت واقعاً آگاهی داشتند، در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمی‌ورزیدند، و به شدت از عذاب می‌ترسیدند اما چون این شناخت را ندارند، چنان سخنهای یاوه ای می‌گویند. و وقتی بیان نمود که آنها پیامبر را به تمسخر می‌گیرند و می‌گویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِي يَذۡكُرُ ءَالِهَتَكُمۡآیا همین شخص است که از خدایان شما بدگویی می‌کند؟ پیامبر را دلجویی داد و فرمود: شیوۀ رفتار امتهای گذشته با پیامبرانشان همین‌گونه بوده است پس فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِكَ فَحَاقَ بِٱلَّذِينَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٤١و همانا پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند و سرانجام عذابی که مسخره کنندگان آن‌را بازیچه و شوخی می‌دانستند ایشان را فرا گرفت. یعنی عذاب بر آنها فرود آمد و راه گریزی از آن نداشتند، پس این‌ها نیز باید از عذابی که به تکذیب کنندگان رسید برحذر باشند.

آیه‌ی ۴۲-۴۴:

﴿قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ٤٢[الأنبیاء: ۴۲]. «بگو: چه کسی شما را درشب و روز (از عذاب خداوند رحمان) نگاه می‌دارد؟ بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند».

﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا يُصۡحَبُونَ٤٣[الأنبیاء: ۴۳]. «یا این‌که آنان معبودانی دارند که آنها را در برابر (عذاب) ما حفظ می‌کنند؟! (این معبودان ساختگی) نه می‌توانند خود را یاری کنند، و نه آنان یاری داده می‌شوند».

﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا يَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤[الأنبیاء: ۴۴]. «بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمت‌ها بهره‌مند ساختیم تا عمر بر آنان طولانی شد. آیا نمی‌بینند که ما آهنگ زمین می‌کنیم و از دامنه‌هایش می‌کاهیم، آیا اینان پیروز خواهند شد».

خداوند با بیان ناتوانی کسانی که به جای او معبودانی را به خدایی گرفته‌اند، و این‌که آنان به پروردگار مهربانشان نیازمندند، خداوندی که رحمت او هر فاسق و مومنی را در شب و روز فرا گرفته است، می‌فرماید: ﴿قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِبگو: «چه کسی درشب، آنگاه که بر رخت خواب‌هایتان خوابیده و حواس و فکرتان در عالم رویا است، ﴿وَٱلنَّهَارِو در روز، آنگاه که بیرون می‌روید و غافل هستید، شما را ﴿مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِاز (عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون می‌دارد؟ آیا کسی دیگر غیر از او شما را محافظت می‌نماید؟ هرگز، زیرا هیچ محافظ و نگهبانی جز او نیست.

﴿بَلۡ هُمۡ عَن ذِكۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَبلکه آنها از یاد پروردگارشان رویگردانند، بنابران به او شرک ورزیده‌اند، وگرنه آنها به پروردگارشان روی می‌آوردند و اندرزهای او را می‌پذیرفتند و به راه راست هدایت می‌شدند و سر عقل می‌آمدند، و کارشان سامان می‌یافت.

﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَااگر ما بخواهیم آنان را به عذابی گرفتار سازیم، آیا از معبودانشان کسی هست که آنها را از عذاب نجات بدهد. ﴿لَا يَسۡتَطِيعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا يُصۡحَبُونَاین خدایان ساختگی نه می‌توانند خود را یای کنند و نه بر کارهایشان از سوی ما کمک کرده می‌شوند. ووقتی از جانب خدا کمک کرده نشوند پس آنها در کارهایشان خوار و شکست خورده خواهند شد و نمی‌توانند سودی را جلب کنند یا زیانی را دور نمایند.

و خداوند سببی را که موجب استمرار آنها بر کفر و شرک‌شان شد ذکر می‌کند و می‌فرماید: ﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُبلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمت‌ها بهره‌مند ساختیم و عمر طولانی بر آنان ارزانی دادیم و با اموال دنیا بهره‌مند شدند و بدان مشغول و سرگرم گشته و به سبب آن از غایت خلقت خویش غافل گردیدند. روزگار زیادی زیستند، پس سنگدل شده و سرکشی آنها فزونی گرفت و کفران و نا سپاسی آنان فراوانتر گردید. پس اگر به آنان که در چپ و راستشان در روی زمین قرار دارند، بنگرند جز نابود شدگان را نمی‌یابند، و جز صدای ناله و درد چیزی را نمی‌شنوند، و جز نسلهایی که پی در پی هلاک شدند نمی‌یابند، و خواهند دید که مرگ در هر راهی دامهایش را برای شکار جانداران و اشخاص پهن کرده است.

بنابراین فرمود: ﴿أَفَلَا يَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِي ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآآیا نمی‌بینند که ما با نابود کردن اهالی زمین کم کم از آن می‌کاهیم تا آنکه خداوند وارث زمین و ساکنان آن شود و او بهترین وارثان است؟ پس اگر این حالت را ببیند فریب نمی‌خورند و به کفر خود ادامه نمی‌دهند. ﴿أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَآیا ایشان غالب و پیروزند؟ و می‌توانند از دایرۀ تقدیر الهی بیرون روند؟ و توانایی امتناع ورزیدن و نپذیرفتن مرگ را دارند؟ آیا چنین توانایی را دارند که فریب ماندگاری را بخورند؟ یا این‌که وقتی فرستادۀ پروردگارشان برای گرفتن جانشان به نزد آنها بیاید به یقین رسیده و خوار می‌شوند، و نمی‌توانند کوچکترین مخالفتی اظهار نمایند.

آیه‌ی ۴۵-۴۶:

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِٱلۡوَحۡيِۚ وَلَا يَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا يُنذَرُونَ٤٥[الأنبیاء: ۴۵]. «بگو: شما را با وحی بیم می‌دهم، و اشخاص کر هنگامی که بیم داده شوند ندا را نمی‌شنوند».

﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ٤٦[الأنبیاء: ۴۶]. «و اگر شمّه‌ای از عذاب پروردگارت بدیشان برسد خواهند گفت: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بوده‌ایم».

﴿قُلۡای پیامبر ص! به همۀ مردم بگو: ﴿إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِٱلۡوَحۡيِتنها شما را با وحی بیم می‌دهم، یعنی من فرستاده هستم و از طرف خود چیزی را برای شما نمی‌آورم، و نمی‌گویم که من فرشته هستم، و نمی‌گویم که گنجینه‌ها و خزانه‌های زمین نزد من است، و غیب نمی‌دانم، بلکه فقط شما را با چیزی بیم می‌دهم که خداوند بر من وحی کرده است. پس اگر بپذیرید به راستی فرمان الهی را پذیرفته اید، و خداوند به شما پاداش خواهد داد و اگر روی بگردانید و مخالفت کنید من اختیاری ندارم و فرمان و اختیار و تقدیر همه از آن خداست. ﴿وَلَا يَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَو شخصی که کر و ناشنوا است صدایی را نمی‌شنود، چون حس شنوایی او مختل شده و از کار افتاده است. و گوشی می‌شنود که قابلیت شنیدن را داشته باشد.

همچنین وحی سبب زندگی دلها و ارواح و بیدار شدن است، اما اگر دل قابلیت پذیرش هدایت را نداشته باشد، نسبت به هدایت و ایمان مانند شخص کری است که صداها را نمی‌شنود. پس این مشرکان از شنیدن هدیات کر هستند، به همین جهت هدایت نشدن این‌ها جای تعجب نیست، به خصوص در این حالت که عذاب به سراغشان نیامده و درد عذاب آنها را فرا نگرفته است.

﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّكَو اگر اندکی از عذاب پروردگارت بدیشان برسد، ﴿لَيَقُولُنَّ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَمی‌گویند: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودیم. یعنی آنها جز اعتراف به ندامت و ستمکاری و کفر و سزاوار بودنشان به عذاب و دعا کردن برای هلاک شدن و نابود گشتن چیزی دیگر نخواهند گفت:

آیه‌ی ۴۷:

﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ٤٧[الأنبیاء: ۴۷]. «و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و کسی هیچ ستمی نمی‌بیند و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد آن را (به میان) می‌آوریم، و بس است که ما حسابرس و حسابگر باشیم».

خداوند متعال از داوری عادلانه و قضاوت منصفانه‌اش در میان بندگان، وقتی که آنها را در روز قیامت گرد می‌آورد خبر داده و می‌فرماید: ترازوهای عادلانه می‌نهد که با آن هر ذره‌ای از عمل نیک و بد مشخص می‌شود، و با آن نیکی‌ها و بدیها وزن می‌گردد. ﴿فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗاو بر هیچ کسی، خواه مسلمان باشد یا کافر، کوچکترین ستمی نمی‌شود، به این صورت که از نیکی‌هایش کاسته، یا به بدیهایش اضافه شود. ﴿وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍو اگر به اندازۀ دانۀ خردل که کوچکترین چیز است، نیکی یا بدی انجام شده باشد، ﴿أَتَيۡنَا بِهَاآن را در میان می‌آوریم، و حاضر و آماده می‌سازیم تا انجام دهنده‌اش را به آن اساس سزا و جزا دهیم. همچنان که می‌فرماید: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨[الزلزلة: ۷-۸]. «پس هرکس به اندازۀ ذره‌ای نیکی کرده باشد آن را خواهد دید و هرکس به اندازۀ ذره‌ای بدی کرده باشد آن را خواهد دید».

﴿وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗا[الکهف: ۴۹]. «و می‌گویند: ای وای بر ما! چه شده این کتاب را که نه گناه کوچکی را گذاشته و نه گناه بزرگی را مگر این‌که آن را برشمرده است و آنچه را کرده‌اند حاضر و آماده می‌بینند». ﴿وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَخداوند می‌فرماید : ما حسابرسی را کفایت می‌کنیم، و بسنده خواهد بود که ما حسابگر و حسابرس باشیم. یعنی او تمامی اعمال بندگان را می‌داند و آنها را در کتابی ثبت و ضبط نموده است، و اندازۀ آن و مقدار پاداش سزای آن را می‌داند و جزای آن را به انجام دهندگان می‌دهد.

آیه‌ی ۴۸-۵۰:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِيَآءٗ وَذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَ٤٨[الأنبیاء: ۴۸]. «و همانا به موسی و هارون فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران دادیم».

﴿ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَيۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ٤٩[الأنبیاء: ۴۹]. «کسانی که در نهان از خداوند می‌ترسند و آنان از قیامت هراس کنند».

﴿وَهَٰذَا ذِكۡرٞ مُّبَارَكٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٥٠[الأنبیاء: ۵۰]. «و این (قرآن) پند با برکتی است که آن را نازل کرده‌ایم، آیا شما منکر آن هستید؟».

در بسیاری جاها خداوند این دو کتاب بزرگ «تورات و قرآن» را در کنار هم ذکر می‌کند که در دنیا کتابی بهتر و با برکت‌تر و هدایت کننده‌تر از آنها وجود ندارد. پس خداوند خبر داد که او فرقان را در اصل به موسی و به تبع وی به هارون داده است و فرقان، تورات بود که حق را از باطل و هدایت را از گمراهی جدا می‌نمود. و تورات ﴿وَضِيَآءٗروشنایی و نوری بود که راهیافتگان با آن راهیاب می‌شدند، و سالکان راه به آن اقتدا می‌نمودند، و به وسیلۀ آن احکام شناخته می‌شد، و حلال و حرام از یکدیگر مشخص می‌گشت. و ﴿وَذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَو پندی برای پرهیزگاران بود که آنچه را به سود و زیانشان بود از آن فرا می‌گرفتند، و در پرتو آن خیر و شر را از هم تشخیص می‌دادند. ﴿لِّلۡمُتَّقِينَپرهیزگاران را به طور ویژه بیان کرد، چون فقط آنها از این کتاب بهره‌مند می‌شوند، و آن را می‌آموزند، و به آن عمل می‌نمایند. سپس متقین را چنین تفسیر نمود: «کسانی که در نهان از پروردگارشان می‌ترسند»، پس در صورت مشاهدۀ مردم به طریق اولی از وی می‌ترسند و از آنچه حرام نموده است پرهیز می‌نمایند، و آنچه را که واجب و لازم قرار داده است انجام می‌دهند.

﴿وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَو آنها از قیامت در ترس و هراس به سر می‌برند، چون کاملاً پروردگارشان را می‌شناسند. پس هم نیکوکاری می‌کنند و هم از خداوند می‌ترسند. عطف در اینجا از باب عطف صفت‌های گوناگون می‌باشد که بر یک چیز و بر یک موصوف وارد می‌شوند.

﴿وَهَٰذَاو این قرآن، ﴿ذِكۡرٞ مُّبَارَكٌ أَنزَلۡنَٰهُقرآن را به دو صفت بزرگ متصف نمود، یکی این‌که پندی است که یادآور همۀ خوبی‌ها و چیزهایی است که برایتان مفید است از قبیل شناخت خداوند از طریق نام‌ها و صفات و کارهایش، و شناخت پیامبران و اولیا و حالات‌شان، همچنان که احکام شرع از قبیل عبادات و معاملات و غیره، و احکام پاداش و بهشت و جهنم به وسیلۀ این قرآن یادآور می‌شود. پس به وسیلۀ این قرآن مسایل و دلایل عقلی و نقلی یادآوری می‌شود. و پروردگار قرآن را ذکر نامید چون یادآور چیزهایی است که خداوند در عقلها و سرشت‌ها به ودیعه نهاده است، از قبیل تصدیق اخبار راست و امر به آنچه که از نظر عقل خوب و نیکوست، و نهی از آنچه که از نظر عقل زشت ناپسند است و با برکت بودن قرآن مقتضی افزون شدن خیر و رشد یافتن آن می‌باشد، و هیچ چیزی با برکت‌تر از این قرآن نیست، زیرا هر خیر و نعمت دینی و دنیوی و اخروی در سایۀ تمسک به آن به دست می‌آید.

پس وقتی قرآن پندی با برکت است باید آن را پذیرفت و تسلیم آن شد و خداوند را به خاطر این بخشش بزرگ ستایش نمود، و دستورات آن را انجام داد، و با آموختن کلمات و معانی‌اش از برکت آن استفاده کرد. و روی گردانی از قرآن و انکار آن و ایمان نیاوردن به آن بزرگ‌ترین کفر و شدیدترین جهالت و ستم است. بنابر این خداوند بر کسانی که آن را انکار کرده‌اند، اعتراض نموده و می‌فرماید: ﴿أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَآیا شما منکر آن هستید.

آیه‌ی ۵۱-۷۳:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ إِبۡرَٰهِيمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَكُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِينَ٥١[الأنبیاء: ۵۱]. «و بی‌گمان پیش از این به ابراهیم هدایت و راهیابی دادیم و به (حال او) دانا بودیم».

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ٥٢[الأنبیاء: ۵۲]. «آنگاه که به پدر و قومش گفت: این تندیسها چیست که همواره به عبادت آنها مشغول هستید؟».

﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِينَ٥٣[الأنبیاء: ۵۳]. «گفتند: ما پدران خویش را دیده‌ایم که این‌ها را پرستش می‌کردند».

﴿قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٥٤[الأنبیاء: ۵۴]. «گفت: به راستی شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده‌اید».

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَ٥٥[الأنبیاء: ۵۵]. «گفتند: آیا برایمان حق آورده‌ای یا از افراد شوخی کننده و بازیگر هستی؟».

﴿قَالَ بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٥٦[الأنبیاء: ۵۶]. «گفت: بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، همان پررودگاری که آنها را آفرید، و من بر این (سخن) گواهم».

﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَ٥٧[الأنبیاء: ۵۷]. «و سوگند به خداوند پس از آنکه پشت کردید و رفتید نسبت به بت‌هایتان تدبیری خواهم اندیشید».

﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَ٥٨[الأنبیاء: ۵۸]. «آنگاه آنها را تکه تکه کرد، مگر بت بزرگ‌شان را تا به پیش آن باز گردند».

﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥٩[الأنبیاء: ۵۹]. «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بی‌گمان او از ستمکاران است».

﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ٦٠[الأنبیاء: ۶۰]. «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته می‌شود از آنها (به بدی) یاد می‌کرد».

﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡيُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡهَدُونَ٦١[الأنبیاء: ۶۱]. «گفتند: او را به حضور مردم بیاورید باشد که آنان گواهی دهند».

﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَا يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ٦٢[الأنبیاء: ۶۲]. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کرده‌ای؟».

﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ٦٣[الأنبیاء: ۶۳]. «(ابراهیم) گفت: بلکه این بت بزرگ چنین کاری را کرده است، پس اگر سخن می‌گویند از آنان بپرسید».

﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤[الأنبیاء: ۶۴]. «پس آنان به خود آمدند و گفتند: بی‌گمان شما ستمگرید».

﴿ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ٦٥[الأنبیاء: ۶۵]. «سپس سرافکنده شدند (و گفتند:) بی‌شک تو می‌دانی که آنها سخن نمی‌گویند».

﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ٦٦[الأنبیاء: ۶۶]. «(ابراهیم) گفت: آیا به غیر از خداوند چیزی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی را به شما نمی‌رساند؟».

﴿أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧[الأنبیاء: ۶۷]. «وای بر شما، و وای بر چیزهایی که به جای خدا می‌پرستید! آیا خرد نمی‌ورزید؟!».

﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٦٨[الأنبیاء: ۶۸]. «گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید».

﴿قُلۡنَا يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩[الأنبیاء: ۶۹]. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».

﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَ٧٠[الأنبیاء: ۷۰]. «و خواستند (در حق او) نیرنگ ورزند، پس ما آنان را زیباترین مردم نمودیم».

﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَ٧١[الأنبیاء: ۷۱]. «و او و لوط را رهایی بخشیدیم و به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهاده‌ایم».

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَكُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِينَ٧٢[الأنبیاء: ۷۲]. «و اسحاق را به او بخشیدیم و (افزون بر خواسته‌هایش) یعقوب را نیز به او بخشیدیم، و همه را شایسته قرار دادیم».

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِۖ وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ٧٣[الأنبیاء: ۷۳]. «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری می‌کردند، و انجام دادن نیکی‌ها و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم و آنان تنها ما را می‌پرستیدند».

وقتی که خداوند متعال از موسی و محمد صو کتاب‌هایشان سخن به میان آورد، و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَآ إِبۡرَٰهِيمَ رُشۡدَهُپیش از فرستادن موسی و محمد و نازل شدن کتابهایشان، وسیلۀ هدایت و راهیابی را به ابراهیم دادیم.

خداوند ملکوت آسمان‌ها و زمین را به او نشان داد و به مقامی از هدایت و رشد رساند که با آن به کمال رسید و مردم را به‌سوی آن فراخواند، هدایت و رشدی که خداوند جز محمد به هیچ‌کس نداده است. خداوند متعال رشد و راهیابی را به ابراهیم نسبت داد چون بر حسب جایگاه بلندی که از آن برخوردار بود از رشد و هدایت بهره‌مند بود، و هر مومنی بر حسب ایمانی که دارد از هدایت و رشد برخوردار است.

﴿وَكُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِينَو ما به احوال او آگاه بودیم. یعنی وسیلۀ رشد و راهیابی را به او دادیم، و به ایشان رسالت بخشیدم و وی را دوست خویش قرار دادیمف و او را در دنیا و آخرت برگزیدیم، چون می‌دانستیم که او شایستۀ آن است، زیرا هشیاری و فهیمده و پاکیزه بود. بنابراین، به مجادلۀ ابراهیم با قومش، و نهی کردن آنها از شرک و شکستن بت‌ها و محکوم کردن‌شان با دلیل و برهان پرداخت و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِيلُ ٱلَّتِيٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰكِفُونَ٥٢آنگاه که به پدر و قومش گفت: این مجسم‌ها که خودتان آنها را ساخته و با دست‌هایتان تراشیده و به شکل برخی از مخلوقات درآورده‌اید چه هستند که همواره به عبادت آن مشغول هستید؟ و چه برتری دارند؟ عقلهایتان را از دست داده اید، چرا که اوقات خود را با رپستش این بت‌ها ضایع نموده اید، حال آنکه خودتان با دستان خود آنها را ساخته و تراشیده اید، این بسیار چیز عجیبی است که آنچه را خود می‌سازید و می‌تراشید عبادت می‌کنید.

آنها مانند فرد درمانده‌ای که کوچک‌ترین شبهه و دلیلی ندارد، پاسخی بی‌دلیل آوردند و گفتند: ﴿وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَاما پدران خویش را دیده‌ایم که چنین می‌کردند، پس ما هم راه آنها را در پیش گرفته و در عبادت بت‌ها از آنها پیروی می‌کنیم.

مشخص است که کار کسی دیگر غیر از پیامبران حجت نبوده و جایز نیست الگو و اسوه قرار داده شود، به خصوص در اصل دین و توحید و یگانه دانستن پروردگار جهانیان، بنابر این ابراهیم بیان داشت که همه گمراه بوده و هستید: ﴿قَالَ لَقَدۡ كُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٥٤قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده و هستید، گمراهی آشکار و روشن! و چه گمراهی بالاتر از گمراه شدن آنها در شرک و ترک توحید است؟ یعنی آنچه شما گفتید مبنی بر این که پدران ما چنین می‌کردند نمی‌تواند مجوزی برای توجیه اعمالتان باشد، و شما و آنها در گمراهی روشن و آشکاری هستید. ﴿قَالُوٓاْبا تعجب از گفتۀ ابراهیم و بزرگ جلوه دادن آن، و اینک چگونه آنها و پدرانشان بی‌خرد و نادان قرار می‌دهد، گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِينَآیا سخنی که برای ما آورده‌ای حقیقت دارد؟ یا این‌که شوخی و مسخره می‌کنی و نمی‌دانی چه می‌گویی؟ هدف‌شان از این گفته این بود که تو نمی‌دانی چه می‌گویی. و آنان دو محمل برای عمل ابراهیم قرار دادند، هر چند که آنها بر اساس گمان خود مطمئن بودند سخن ابراهیم سخن فرد نادانی است که نمی‌داند چه می‌گوید اما ابراهیم جوابی به آنها داد که بی‌خردی و کم عقلی آنها را مشخص کرد.

ابراهیم گفت: ﴿بَل رَّبُّكُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِي فَطَرَهُنَّمن اهل شوخی و مزاح نیستم و آنچه می‌گویم حقیقت دارد، و این بتها خدایان نیستند، بلکه پروردگار شما پروردرگار آسمان‌ها و زمین است، همان پروردگاری که آنها را آفریده است.

پس ابراهیم برای آنها هم دلیل عقلی ارائه داد و هم دلیل نقلی بیان کرد. دلیل عقلی این بود که هرکس حتی شما که با من مجادله می‌کنید، می‌دانید که تنها خداوند آفرینندۀ همۀ مخلوقات از قبیل انسان‌ها و فرشتگان و جن و حیوانات و آسمان‌ها و زمین می‌باشد، و او به تدبیر امورشان می‌پردازد، پس هر مخلوقی تحت تدبیر و تصرف او قرار دارد، و او آن را آفریده است، و همۀ چیزهایی که به غیر از خداوند پرستش می‌شوند د راین دایره داخل‌اند، پس کسانی که کمترین بهره‌ای از عقل و تشیخص دارند جایز نمی‌بینند که پرستش آفریننده، روزی دهنده و مدبر حقیقی را رها کنند و به عبادت مخلوقی بپردازند که نمی‌تواند سود و زیانی به کسی برساند، و مرگ و زندگانی و زنده شدن پس از مرگ در اختیار اوست.

اما دلیل نقلی مطالبی است که از پیامبران نقل شده است، زیرا آنچه آورده‌اند از اشتباه به دور می‌باشد و آنها حرف ناحق نمی‌گویند، و از جملۀ آن شهادت و گواهی دادن یکی از پیامبران بر این قضیه است. بنابر این ابراهیم گفت: ﴿وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِكُمو من بر این‌که خداوند تنها معبود حقیقی است و پرستش غیر او باطل است، ﴿مِّنَ ٱلشَّٰهِدِينَاز گواهانم. و بعد از گواهی خداوند چه شهادت و گواهی از شهادت و گواهی پیامبران بالاتر است؟ به خصوص گواهی پیامبران اوالعزم، و به خصوص گواهی خلیل الرحمان.

پس از آن که ابراهیم بیان کرد بت‌های آنان هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند، خواست به صورت عملی ناتوانی بت‌ها را به آنان نشان بدهد، و چاره‌ای بیاندیشد تا به ناتوانی و عدم کمک رسانی بت‌ها اقرار نمایند. بنابر این گفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُمو سوگند به خدا برای نابودی بت‌هایتان چاره‌ای خواهم اندیشید، یعنی آنها را می‌شکنم. ﴿بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَآنگاه که پشت کردید و برای مراسم عید از شهر بیرون رفتید و از آنها دور شدید. وقتی آنها رفتند، ابراهیم به صورت پنهانی به‌سوی بت‌ها رفت.

﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًاو آنها را تکه تکه کرد. مجموعۀ بت‌ها در یک خانه بودند، و ابراهیم همۀ آنها را شکست. ﴿إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡبه جز بت بزرگشان، که آن را به منظوری که به زودی بیان می‌شود سالم گذاشت.

در این احتراز و استثنای عجیب بیاندیشید! زیرا هر چیزی که مورد خشم خداوند باشد کلمات «کبیر» و بزرگ بر آن اطلاق نمی‌شود مگر به صورتی که به اصحاب و اهل آن نسبت داده شود، چنان که پیامبر صوقتی به پادشاهان مشرک دنیا نامه نوشت فرمود: «به بزرگ فارس»، «به بزرگ روم»، و امثال این، و نفرمود: «به بزرگوار». و در اینجا خداوند متعال فرمود ﴿إِلَّا كَبِيرٗا لَّهُمۡمگر بت بزرگشان، و نفرمود: «بزرگی از بت‌هایشان»، این چیزی است که باید به آن آگاه بود، و از تعظیم و بزرگداشت چیزی که خداوند آن را حقیر و ناچیز قرار داده است پرهیز کرد، مگر این‌که به کسانی نسبت داده شود که آن را تعظیم می‌کنند.

﴿لَعَلَّهُمۡ إِلَيۡهِ يَرۡجِعُونَباشد که به‌سوی آن بازگردند. یعنی ابراهیم شکستن بت بزرگشان را به این خاطر ترک کرد تا به‌سوی آن باز گردند، و به دلیل او توجه نمایند و از آن اعراض نکنند. بنابر این در آخر فرمود: ﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡبه خودشان باز آمدند.

ولی توهین و ذلتی را که بر بت‌هایشان رفته بود مشاهده کردند، ﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥٩گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بی‌گمان او از ستمکاران است». ابراهیم را به ستمگری متهم کردند، حال آنکه خود به این اتهام سزاوارتر بودند. آنها ابراهیم را به خاطر این‌که بت‌های را شکسته بود به ستمگری متهم کردند و ندانستند که شکستن بتها از بهترین فضایل و دادگری و یگانه پرستی اوست، و ستمگر کسی است که بت‌ها را به خدایی گرفته، و می‌بیند که چه بلایی بر سر بتها آمده است، اما باز آنها را به خدایی می‌گیرد.

﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ٦٠گفتند: شنیدیم جوانی که ابراهیم نامیده می‌شود از بت‌ها عیب‌جویی می‌کرد، و آنها را مذمت می‌نمودو کسی که چنین گفته است باید همو بت‌ها را شکسته باشد. یا این‌که بخری شنیده بودند که ابراهیم گفته بود: برای نابودی بت‌ها چاره‌ای خواهد اندیشید. وقتی ثابت کردند که ابراهیم بتها را شکسته است، ﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡيُنِ ٱلنَّاسِگفتند: ابراهیم را به حضور مردم بیاورید و در جایی که مردم ببینند و بشنند حاضر کنید. ﴿لَعَلَّهُمۡ يَشۡهَدُونَتا آنها حضور داشته باشند و خود بینند با فردی که خدایان انها را شکسته است چگونه برخورد می‌شود و این چیزی بود که ابراهیم می‌خواست، زیرا هدفش این بود که در حضور مردم حق بیان شود، و مردم حق را مشاهده نمایند و حجت بر آنها اقامه گردد.

چنان که موسی وقتی با فرعون وعده کرد، گفت: ﴿مَوۡعِدُكُمۡ يَوۡمُ ٱلزِّينَةِ وَأَن يُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى[طه: ۵۹]. «موعد شما روز جشن است، و این‌که مردم به هنگام چاشت گرد آورده شوند». پس هنگامی که مردم حضور یافتند و ابراهیم احظار گردید، به او گفتند: ﴿ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَا يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُآیا تو‌ای ابراهیم! بت‌ها و خدایان ما را شکسته ای؟ و این استفهام برای تقریر و اثبات است، یعنی چه چیزی به تو جرأت داد تا چنین کاری را بکنی، و چه چیز باعث شد تا به این کار اقدام نمایی؟

در حالی که مردم نظاره‌گر بودند، ابراهیم گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَانه، بلکه بت بزرگشان این کار را کرده است. یعنی بر بت‌های کوچک خشم گرفته که چرا همراه او عبادت می‌شوند؟ و آنها را شکسته است تا شما فقط بت بزرگتان را پرستش کنید. هدف از این سخن ابراهیم محکوم کردن مخاطبان و اقامۀ حجت بر آنان بود. بنابر این گفت: ﴿فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَپس اگر سخن می‌گویند از آنان بپرسید. منظورش این بود که از بت‌های شکسته شده بپرسید که پرا شکسته شده‌اند، از بتی که شکسته نشده است، بپرسید که چرا دیگر بت‌ها را شکسته است؟ پس اگر حرف بزنند جواب شما را خواهند داد. اما همۀ ما می‌دانیم که بت‌ها سخن نمی‌گویند، و فایده و ضرری نمی‌دهند، حتی اگر کسی بخواهد به آنها اسیبی برساند نمی‌توانند از خود دفاع نمایند و خود را یاری کنند.

﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡو آنان به خود آمدند و به عقل‌هایشان باز آمدند و دریافتند که در عبادت کردن بت‌ها به بیراهه و اعتراف کردند که مشرک و ستمگرند. ﴿فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَپس به (همدیگر) گفتند: حقیقتاً شما ستمگرید.

پس مقصود حاصل شد، و حجت بر آنها تمام گردید، زیرا خودشان اقرار و اعتراف کردند که آنچه بر آن هستند باطل بوده، و کارشان کفر و ستمگری است.

آنان در حالت اعتراف به گواهی خود باقی نماندند، بلکه ﴿ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡچرخشی زدند به عقب برگشتند یعنی حالتشان دگرگون شد و عقل‌هایشان به جای اولیه‌اش برگشت و گمراه شدند و به ابراهیم گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَتو می‌دانی که این‌ها سخن نمی‌گویند، پس چگونه ما را مسخره کرده و دستور می‌دهی که تا از آنها بپرسیم! حال آنکه می‌دانی بت‌ها حرف نمی‌زنند؟

ابراهیم با نکوهش و سرزنش آنها، و با بیان این‌که دچار شرک شده‌اند، و این‌که خدایانشان سزاوار پرستش نیستند، گفت: ﴿أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡآیا به جای خداوند چیزهایی را می‌پرستید که کمترین سود و زیانی را به شما نمی‌رسانند؟ پس نمی‌توانند سودی برسانند و نمی‌توانند زیان و بلایی را از شما دور کنند.

﴿أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚیعنی چقدر در زیان هستید و چه معاملۀ زیانمندی کرده اید؟ و چیزهایی که به جای خدا می‌پرستید چقدر حقیر هستند! ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا خرد نمی‌ورزید تا به این حالت واقف شوید! پس چون عقل را از دست داده و از روی آگاهی مرتکب جهالت و گمراهی شده‌اید حیوانات از شما بهترند.

وقتی ابراهیم آنها را جواب کوبنده داد، و ساکت کرد، و هیچ دلیلی برایشان باقی نماند، در سزا دادن او از قدرت خود استفاده کردند و ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ٦٨گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید. یعنی او را به بدترین شیوه به قتل بر سانید، و اینگونه خدایانتان را یاری کنید. هلاک باشند! باز هم هلاک باشند، زیرا چیزی را عبادت کردند و به خدایی گرفتند که خودشان اعتراف نمودند به کمک آنها نیاز دارند.

پس خداوند از خلیل خود وقتی او را در آتش انداختند حمایت نمود و به آتش گفت: ﴿يَٰنَارُ كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت شو. پس آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد، و هیچ آسیبی به او نرسید و کمترین رنجی را احساس نکرد.

﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗاو برای نابودی او نیرنگ ورزیدند و تصمیم گرفتند وی را بسوزانند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِينَپس ما آنان را در آخرت زیبارترین مردم نمودیم، چنان که خلیل و پیروانش را رستگار و سودمند گردانید.

﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ وَلُوطًاو ایشان و لوط را رهایی بخشیدیم، چون از قومش کسی جز لوط ÷ایمان نیاورده بود. گفته شد که لوط برادرزاده‌اش بوده است. پس خداوند ابراهیم را نجات داد، ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا لِلۡعَٰلَمِينَو او به سرزمینی هجرت نمود که در آن برای جهانیان خیر و برکت نهاده‌ایم. یعنی به شام رفت و قومش را در بابل عراق رها کرد. ﴿وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ[العنکبوت: ۲۶]. «و گفت: همانا من دیار قومم را ترک خواهم کرد و به جایی می‌روم که پروردگارم را عبادت کنم».

یکی از برکت‌های شام این است که بسیاری از پیامبران در شام سر بر آوردند، و خداوند آن را به عنوان محل هجرت خلیل خود انتخاب کرد، و یکی از سه خانۀ مقدس خداوند که بیت المقدس است در این سرزمین قرار دارد.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ نَافِلَةٗوقتی ابراهیم از قومش کناره‌گیری کرد اسحاق را به او ببخشیدیم و یعقوب فرزند اسحاق را افزون بر خواسته‌هایش در دوران پیری و نازایی هسمرش به او دادیم و فرشتگان او را به اسحاق مژده دادند: ﴿وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ[هود: ۷۱]. «و به دنبال اسحاق، یعقوب»، اسراییل است که امت بزرگی از نسل او پدید آمد و یکی از فرزند ابراهیم، اسماعیل بود که امت بزرگوار عرب از نسل اویند، و سردار گذشتگان وآیندگان محمد از فرزندان اوست.

﴿وَكُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِينَو هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب را شایسته قرار داده‌ایم، چرا که حققو خدا و حقوق بندگانش را به جای می‌آوردند. و از جملۀ صلاحیت و شایستگی آنها این بود که خداوند آنان را پیشوایانی قرار داد که با فرمان او مردم را هدایت می‌کردند، و این از بزرگ‌ترین نعمت‌های خدا بر بنده است که پیشوا باشد و راهیافتگان به وسیلۀ او راهیاب شوند و سالکان به دنبال او حرکت کنند. و این بدان سبب بود که آنها صبر کردند و به آیات الهی یقین داشتند.

﴿يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَامردم را برابر دستوراتمان به دین ما راهنمایی می‌کردند. آنها طبق امیال و هوای نفس خودشان دستور نمی‌دادند، بلکه به فرمان خدا و به‌سوی دین خدا و پیروی از خشنودی الهی راهنمایی می‌کردند. و بنده پیشوا نمی‌شود تا وقتی که به فرمان خدا دعوت نکند. ﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِو انجام دادن خوبی‌ها را به آنان وحی نمودیم، آن را انجام می‌دادند، و مردم را به‌سوی آن فرا می‌خواندند. و این شامل همۀ خوبیهاست از قبیل انجام دادن حقوق خدا و حقوق بندگان خدا.

﴿وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِو بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی کردیم. این از باب عطف خاص بر عام است، چون این دو عبادت شرافت و فضیلت بیشتری دارند، و چون هرکس نماز و زکات را به طور کامل انجام دهد آنگونه که خداوند دستور داده دینش را برپا داشته است. و هرکس نماز و زکات را ضایع کند دیگر امور دینی را نیز ضایع خواهد کرد. نماز برترین اعمال است، چرا که حق خداوند در آن است، و زکات (نیز) برترین اعمال است که در آن با مردم نیکی کرده می‌شود. ﴿وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَو آنها فقط ما را می‌پرستیدند. یعنی همواره عبادت‌های قلبی و قولی و بدنی را در بیشتر اوقات‌شان انجام می‌دادند، پس عبادت و بندگی تبدیل به صفت و شخصیت آنها شده بود، و به آنچه خداوند مردم را بدان دستور داده و به خاطر آن آفریده است متصف بودند.

آیه‌ی ۷۴-۷۵:

﴿وَلُوطًا ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِينَ٧٤[الأنبیاء: ۷۴]. «و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم، و او را از شهر و دیاری که (مردمانش) کارهای زشت می‌کردند، رهایی بخشیدیم، بی‌گمان آنان مردمان گناه‌کاری بودند».

﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِي رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٧٥[الأنبیاء: ۷۵]. «و او را به رحمت خود درآوردیم، به راستی او از شایستگان بود».

در اینجاخداوند پیامبرش لوط را ستایش می‌نماید که دارای علم شرعی و حکم و داوری درست در میان مردم بود. خداوند او را به‌سوی قومش فرستاد، و آنها را به عبادت پروردگار فرا خواند، و از کارهای زشتی که انجام می‌دادند نهی نمود. و د رمیان آنها ماند و آنان را دعوت کرد اما دعوتش را نپذیرفتند. بنابر این خداوند سرزمین آنها را زیر و رو کرد و همۀ آنان را عذاب داد، زیرا ﴿كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِينَقومی بد و گناهکار بودند، دعوتگر را تکذیب کردند و او را به اخراج از شهر تهدید نمودند. و خداوند لوط و خانواده‌اش را نجات داد و او را فرمان داد تا به همراه خانواده‌اش شب هنگام حرکت نماید تا از آبادی دور شوند. پس لوط و خانواده‌اش شب هنگام بیرون رفتند و نجات پید کردند و این از فضل خدا و منت الهی بر آنها بود.

﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِي رَحۡمَتِنَآو او را به رحمت خود در آوردیم، رحمتی که هرکس وارد آن شود از نجات یافتگان خواهد بود، و از همۀ خطرها ایمن گشته و از کسانی می‌شود که هر خوبی و نیکی و شادی و سعادتی را به دست می‌آورند، و اعمالشان صالح گشته و احوالشان سامان یافته، و خداوند احوال‌شان را اصلاح می‌نماید. و صلاح و شایستگی سبب داخل شدن بنده و درآمدن او به رحمت الهی می‌گردد، همانطور که فساد و گناه سبب محروم شدن بنده از رحمت و خیر می‌شود. و پیامبران از همه بیشتر دارای صلاحیت هستند، بنابر این خداوند آنها را به صلاح و شایستگی توصیف نموده است. وسلیمان گفت: ﴿وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ[النمل: ۱۹]. «و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات داخل کن».

آیه‌ی ۷۶-۷۷:

﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡكَرۡبِ ٱلۡعَظِيمِ٧٦[الأنبیاء: ۷۶]. «و نوح را (به یادآور) آنگاه که پیش‌تر دعا کرد و ما هم دعای وی را پذیرفتیم، پس او و خانواده‌اش را از اندوه بزرگ رهانیدیم».

﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِينَ٧٧[الأنبیاء: ۷۷]. «و او برابر قومی که آیات ما را دروغ انگاشتند، یاری و مدد دادیم، بی‌گمان آنان گروهی بد بودند، بنابر این همۀ ایشان را غرق کردیم».

بنده و پیامبر ما نوح ÷را با ستایش و تمجید یاد کن. خداوند او را به‌سوی قومش فرستاد، و نهصد و پنجاه سال در میانشان ماند و آنها را به عبادت خداوند دعوت کرد و از شرک ورزیدن به وی نهی نمود، و دعوت خود را بارها تکرار کرد، و آنان را پنهانی و آشکار، و شب و روز دعوت داد. پس وقتی متوجه شد که موعظه برای آنان مفید نیست و هشدار دادن فایده‌ای برای آنان دربر ندارد، پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿. . . لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا٢٧[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! کسی از کافران را روی زمین زنده مگذار، زیرا اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می‌سازند، و جز فرزندان فاسق و کافر به دنیا نمی‌آورند».

پس خداوند دعای او را پذیرفت و آنها را غرق نمود،و هیچ‌کس ا ز آنها را زنده نگذاشت. و خداوند نوح و خانواده‌اش، و مومنای را که همراه او بودند در کشتی نجات داد، و فرزندان او باقی گذاشت، و او را بر قومش که وی را مسخره می‌کردند، یاری کرد.

آیه‌ی ۷۸-۸۲:

﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ٧٨[الأنبیاء: ۷۸]. «و (یاد کن) داود و سلیمان را هنگامی که دربارۀ کشتزاری که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داوری کردند، و ما بر داوری آنان حاضر (و ناظر) بودیم».

﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ يُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّيۡرَۚ وَكُنَّا فَٰعِلِينَ٧٩[الأنبیاء: ۷۹]. «پس آن (شیوۀ قضاوت درست را) به سلیمان فهماندیم، و هر یک از آن دو را داوری و دانش اموختیم، و کوهها را برای داود رام ساختیم که با او تسبیح می‌گفتند و مرغان را (نیز رام کردیم) و بر آن (کار) توانا بودیم».

﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّكُمۡ لِتُحۡصِنَكُم مِّنۢ بَأۡسِكُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰكِرُونَ٨٠[الأنبیاء: ۸۰]. «و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از (آسیب) کارزارتان حفظ کند. آیا سپاسگذار هستید؟!».

﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَاۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَ٨١[الأنبیاء: ۸۱]. «و ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان نمودیم، و به فرمان او به‌سوی سرزمینی روان می‌شد که در آن برکت نهاده بودیم، و همه چیز را می‌دانستیم».

﴿وَمِنَ ٱلشَّيَٰطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُۥ وَيَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِكَۖ وَكُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِينَ٨٢[الأنبیاء: ۸۲]. «و از شیطان‌ها کسانی را (نیز برای او رام ساختیم) که برای او غواصی می‌کردند، و (همچنین) کاری جز این انجام می‌دادند، و ما حافظ آنها بودیم».

سلیمان و داود این دو پیامبر بزرگوار را با ستایش و بزرگداشت یاد کن، چرا که خداوند به آنها دانش وسیع و داوری میان بندگان را عطا کرده بود. به دلیل این‌که فرمود: ﴿إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَآنگاه که صاحب کشتزاری که گوسفندان گروهی شب هنگام در کشتزارش چریده و آن را تباه کرده بودند و به درختان و کشتزارش آسیب رسانده بودند، برای داوری به نزد وی آمدند. پس داود ÷چنین قضاوت کرد که گوسفندان باید در مقابل از بین رفتن درختان و مزرعه به صاحب کشتزار داده شوند، چون صاحب گوسفندان سهل انگاری کرده است و این سزای اوست، و سلیمان در این قضیه داوری درستی نمود، به این صورت که صاحبان گوسفندان، گوسفندانشان را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم آن استفاده نماید و در باغ صاحب کشتزار مشغول کار شوند تا آن را به حالت اولیه برگردانند، و وقتی باغ به حالت اولیه‌اش برگشت صاحب کشتزار گوسفندان آنها را باز پس دهد، و آنها نیز باغ را تحویل داده و هر یک مال خودش را ببرد و این از کمال فهم و زیرکی سلیمان ÷بود. بنابر این فرمود: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚشیوۀ درست قضاوت را در این قضیه به سلیمان فهماندیم. و این بدان معنی نیست که در دیگر موارد به داود فهم و بینش نداده است، بلکه این را به طور ویژه بیان کرد، به دلیل این‌که فرمود: ﴿وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاو به هر یک از آن داود و سلیمان دانش و حکمت آموختیم، این بیانگر آن است که حاکم و قاضی گاهی درست قضاوت می‌نماید، و به حق می‌رسد، و گاهی اشتباه می‌کند، و اگر اشتباه کند مورد ملامت و سرزنش نیست، به شرطی که کوشش خود را کرده باشد.

سپس آنچه را که به هر یک از آنها اختصاص داد، بیان نمود و فرمود: ﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ يُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّيۡرَو کوهها را در ذکر و تسبیح با او همراه کردیم. و بیان نمود که داود بیش از همۀ مردم عبادت می‌کرد و ذکر و تسبیح و تمجید خدا را می‌گفت، و خداوند آنچنان صدای زیبا و دلکشی را به او داده بود که به هیچ یک از مردم نداده بود، پس وقتی تسبیح می‌گفت و ستایش خود را می‌کرد کوههای جامد و پرندگان زبان بسته را با او همصدا می‌شدند، و این فضل و احسان خدا بر او بود. بنابر این فرمود: ﴿وَكُنَّا فَٰعِلِينَوما این کار را می‌کردیم.

﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّكُمۡو خداوند ساختن زره را به داود آموخت، و او اولین کسی بود که آن را ساخت، و دانش و شیوۀ ساخت آن به کسانی که بعد از او آمدند رسید، پس خداوند آهن را برای او نرم نمود و به او آموخت که چگونه آن را درست نماید. و فایدۀ آن فراوان است، ﴿لِتُحۡصِنَكُم مِّنۢ بَأۡسِكُمۡتا این لباس جنگی شما را در جنگها حفظ کند و به هنگام شدت گرفتن کارزار محافظ شما باشد. ﴿فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰكِرُونَآیا نعمت‌های خداوند را که از داود برایتان فراهم نمود سپاسگذار هستید، آنگونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡۚ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡلِمُونَ[النحل: ۸۱]. «و برایتان لباس‌هایی قرار داد که شما را از گرما محافظت می‌نماید، و لباس‌هایی قرار داد که شما را در جنگ محافظت می‌کند. بدینسان نعمت خویش را بر شما کامل می‌گرداند، باشد که بپذیرید».

احتمال دارد که نحوۀ ساختن زره و نرم شدن آهن برای داود امری خارق العاده بوده باشد، و آن طور که مفسرین گفته‌اند خداوند آهن را برای او نرم نموده، طوری که مانند خمیر و خاک و بدون این‌که آن را در اتش ذوب نماید آن را ببار می‌آورد.

و احتمال دارد که خداوند به صورت مرسوم به او آموخته، و آهن را از طریقی که خداوند به او نشان داده بود ذوب می‌کرد، و این چیزی است که از ظاهر آیه بر می‌آید. چون خداوند بر بندگان منت گذارده و آنها را به شکرگذاری دستور داده است، و اگر ساختن زره در توان بندگان نبود، خداوند بر آنها منت نمی‌گذاشت. و فایده زره را بیان می‌نماید، چون خداوند به خاطر عین زره‌هایی که داود ساخته است بر مردم منت نگذاشته بلکه به خاطر جنس زره بر بندگان منت گذارده است و جز این فرمودۀ خداوند هیچ توجیهی برای احتمالی که مفسرین بیان کرده‌اند وجود ندارد که می‌فرماید: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِيدَ[سبأ: ۱۰]. «و آهن را برای او نرم نمودیم»، و در این آیه چیزی نیست که بیانگر آن باشد او بدون سبب و وسیلۀ آهن را نرم کرده باشد.

﴿وَلِسُلَيۡمَٰنَ ٱلرِّيحَ عَاصِفَةٗو باد تند و سریع را برای سلیمان رام کردیم، به گونه‌ای که ﴿تَجۡرِي بِأَمۡرِهِۦٓو به فرمان او روان می‌شد، و به هر سو که برگردانده می‌شد از فرمان او اطاعت می‌کرد، و در یک صبحگاه مسافت یک ماه را طی می‌نمود و مسافتی که در یک شامگاه طی می‌کرد نیز به اندازۀ یک ماه بود. ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا(و به فرمان او) و به‌سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده‌ایم، یعنی سرزمین شام که مقر سلیمان بود، حرکت می‌کرد. پس سلیمان سوار بر تند باد رو به شرق و غرب می‌رفت و محل بازگشت او به‌سوی سرزمین پر خیر و برکت بود.

﴿وَكُنَّا بِكُلِّ شَيۡءٍ عَٰلِمِينَو همه چیز را می‌دانستیم چرا که علم و آگاهی ما همه چیز را احاطه کرده است. و به داود و سیلمان چیزهایی آموختیم که آنها را به آنچه گفتیم: رساند.

﴿وَمِنَ ٱلشَّيَٰطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُۥ وَيَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِكَو از شیطان‌ها کسانی را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم که برایش غواصی می‌کردند و کارهایی غیر از این نیز انجام می‌دادند. این هم از خصوصیت‌های سلیمان ÷بود که خداوند شیطان‌ها و جنهای بزرگ را فرمانبردار او کرده و به او قدرت داده بود تا از شیطان‌ها در بسیاری از کارهایی که غیر از آنان کسی نمی‌توانست آن را انجام دهد استفاده نماید. بنابر این برخی از شیاطین در امر بیرون آوردن مرواردی و گوهر و لولو و غیره از دریا برای سلیمان و غواصی می‌کردند، و کارهایی دیگر نیز انجام می‌دادند.

﴿يَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٖ كَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِيَٰتٍ[سبأ: ۱۳]. «آنان هر چه سلیمان که می‌خواست برایش درست می‌کردند از قبیل قلعه‌ها و مجسمه‌ها و کاسه‌های بزرگی چون حوضها و دیگ‌های ثابت». و گروهی را برای ساختن بیت المقدس گمارد، و سلیمان فوت کرد در حالی که آنها کار می‌کردند، و بعد از مرگ او تا یک سال کار کردند تا اینکه دانستند. او فوت کرده است. چنان‌که خواهد آمد إن شا الله.

﴿وَكُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِينَو ما حافظ آنها بودمی. یعنی توانایی نافرمائی و سرباز زدن از دستور او را نداشتند، بلکه خداوند آنها را با قدرت و عزت و فرمانروایی‌اش برای او نگاه داشته بود.

آیه‌ی ۸۳-۸۴:

﴿وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٨٣[الأنبیاء: ۸۳]. «و ایوب را (یاد کن) بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند (و گفت): بی‌گمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی».

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ٨٤[الأنبیاء: ۸۴]. «پس دعای او را پذیرفتیم و رنجی را که در خود داشت از او دور ساختیم، و خانواده‌اش و (نیز) مانند آنان را همراه با آنان به او دادیم تا رحمتی از جانب خویش و پندی برای عبادت کنندگان باشد».

بنده و پیامبر ما ایوب را با ستایش و بزرگداشت و جایگاهی والا یاد کن، هنگامی که خداوند او را به بلا و بیماری سختی مبتلا نمود، و مورد آزمایش قرار داد. و خداوند او را بردبار و خشنود یافت. شیطان بر جسم او مسلط شده بود، و این آزمایشی از جانب خداوند بود، پس شیطان در جسم او دمید و بر اثر آن دمل‌های بزرگی بیرون می‌آمد، و تا مدت‌ها ماند. بلا و مصیبت او شدت گرفت و خانواده‌اش مردند، و مالش از دست رفت. پس پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! بی‌گمان بیماری به من رسیده است و تو مهربان‌ترین مهربانان هستی. ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَایوب به رحمت گستردۀ خداوند متوسل شد و حالت خویش را برای وی بیان کرد، و این‌که بیماری و رنج همۀ وجود او را فرا گرفته است، و خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: ﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢[ص: ۴۲]. «با پایت (بر) زمین بزن، این محل شستن و نوشیدنی خنکی است».

پس او با پایش زمین را کوبید، و از کوبیدن او چشمه‌ای سرد جوشید، پس او خود را در آن شست و از نوشید، در نتیجه خداوند بیماری‌اش را دور نمود.

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُو خانواده و مالش را به او باز گردانیدیم، ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡو به جای اموال و اولادی که از دست داده بود دو چندان به او دادیم، به این صورت که خداوند سلامتی و تندرستی به او بخشید و فرزند و مال فراوانی به او داد. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاو این مرحمت و مهربانی محض ما در حق ایوب بود که صبر کرد و خشنود بود. پس خداوند قبل از پاداش جهان آخرت در همین دنیا به او پاداش داد. ﴿وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَو او مایۀ عبرت و پند عبادتگذاران نمودیم، کسانی که از صبر توشه بر می‌گیرند، بنابر وقتی آنها ایوب ÷را ببینند که به بلایی عظیم گرفتار امد و پس از مدتی آن بیماری و رنج از وی دور شد و خداوند به او پاداشی نیک داد، وقتی علت را نگاه کنند می‌بینند که به وضوح علت آن صبر و بردباری است. بنابر این وقتی خداوند ایوب را به خاطر صبر و بردباری‌اش ستایش نمود و فرمود: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ[ص: ۴۴]. «بدون شک ما او را بردبار یافتیم، بسیار بندۀ خوبی بود، او توبه کننده و رجوع کننده به‌سوی خدا بود». پس عبادتگذاران به هنگام دچار شدن به مصایب او را اسوه و الگوی خود قرار دادند.

آیه‌ی ۸۵-۸۶:

﴿وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِدۡرِيسَ وَذَا ٱلۡكِفۡلِۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِينَ٨٥[الأنبیاء: ۸۵]. «و (نیز یاد کن) اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که هر یک از بردباران بودند».

﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِي رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٨٦[الأنبیاء: ۸۶]. «و آنان را در رحمت خویش در آوردیم بی‌گمان آنان از شایستگان بودند».

بندگان برگزیده و پیامبران ما اسماعیل بن ابراهیم و ادریس و ذالکفل را به بهترین صورت یاد کن، و آنها را به کامل‌ترین وجه ستایش کن. ادریس و ذالکفل از انبیای بنی اسرائیل بودند. ﴿كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِينَهر یک از این افراد بردبار بودندو صبر یعنی کنترل نفس و بازداشتن آن از چیزی که به آن گرایش دارد، و این شامل انواع سه گانۀ صبر می‌شود: صبر بر طاعت خداوند، صبر بر بازداشتن نفس از ارتکاب نافرمانی خدا، و صبر در برابر تقدیرات دردناک الهی و مشکلات. پس بنده تا وقتی که از تمامی انواع صبر و بردباری به طور کامل برخوردار نباشد صابر به حساب نمی‌آید.

خداوند این پیامبران را به صبر و بردباری توصیف نموده است، و این دلالت می‌نماید که آنها به گونه‌ای شایسته بردبار بوده‌اند و نیز آنها را به شایسته بودن توصیف نمود که شامل صلاح و شایستگی قلب، زبان و سایر اعضا می‌شود، چرا که قلبی داشتند سرشار از شناخت خداوندو محبت او و بازگشتن به‌سوی او، و زبانی داشتند که همواره با آن ذکر و یاد خداوند را انجام می‌دادند، و سایر اعضا و جوارح را به اطاعت الهی و دوری از گناهان در آورده بودند. پس خداوند آنها را به سبب بردباری و شایستگی اشان به رحمت خویش در آورد و آنها را همراه با دیگر برادران پیامبرشان در دنیا و آخرت پاداش نیک داد. و اگر خداوند هیچ پاداشی نیز به آنها نمی‌داد، همین نام نیکی که از آنها بر جای مانده و در میان جهانیان زنده است برای آنان کافی بود، و این شرافت و افتخاری بس بزرگ است.

آیه‌ی ۸۷-۸۸:

﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٧[الأنبیاء: ۸۷]. «و (یاد کن) ذالنون را وقتی که خشمگین بیرون رفت و گمان برد که بر او سخت و تنگ نمی‌گیریم، و در تاریکی‌ها ندا در داد که معبود (راستینی) جز تو نیست، تو پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودم».

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَكَذَٰلِكَ نُ‍ۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٨٨[الأنبیاء: ۸۸]. «پس دعایشان را پذیرفتیم و از غم رهایی‌اش دادیم، و ما این‌گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم».

و بنده و پیامبرمان ذالنون را به خوبی یاد کن و او یونس است. ذالنون یعنی صاحب ماهی. خداوند او را به‌سوی قومش فرستاد، اما آنان ایمان نیاوردند، پس آنها را تهدید کرد که در فلان زمان عذاب به سراغشان خواهد آمد.

پس عذاب بر آنان فرود آمد و با چشمان خود آشکارا آن را مشاهده کردند، و با آه و ناله و زاری به‌سوی خدا برگشتند و توبه کردند، و خداوند عذاب را از آنها دور نمود. چنان که فرموده است: ﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ٩٨[یونس: ۹۸]. «اهل هیچ آبادی نبوده که [مردمش] ایمان بیاورند و ایمان‌شان برای‌شان سودمند باشد به جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور نمودیم، و تا مدت مقرری بهره‌مندشان ساختیم». و فرموده است: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ١٤٧ فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ١٤٨[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را به‌سوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدت معینی بهره‌مند ساختیم».

ایمان آوردن این ملت بزرگ به یونس از بزرگ‌ترین فضیلت‌های اوست، اما وی خشمگین بیرون رفت و به خاطر گناهی که خداوند آن را در کتابش برای ما بیان نکرده است بدون دستور پروردگارش از آنجا فرار کرد و نیازی نیست که ما حتماً بدانیم چه گناهی را مرتکب شده بود،زیرا خداوند در رابطه با گناه ایشان فقط می‌فرماید: . ﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡكِ. . . . وَهُوَ مُلِيمٞ[الصافات: ۱۴۰]. «آنگاه که به‌سوی کشتی گریخت. . . و او از ملامت شدگان بود». یعنی کاری کرده بود که به‌خاطر آن مورد سرزنش قرار می‌گرفت. و از ظاهر امر چنان بر می‌آید که شتاب ورزیدن وی، وخشم گرفتنش بر قومش و خارج گشتن وی ازمیان آنان قبل از آن صورت گرفته است که خداوند او را بدان امر نماید. ﴿فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِو گمان برد که خداوند بر او سخت و تنگ نمی‌گیرد، و او را در شکم ماهی و در جایی تنگ قرار نمی‌دهد و یاگمان برد از دست خداوند در می‌رود. البته چنان گمانی برای بندگان کاملی چون یونس اشکالی ندارد، به شرطی که این گمان به صورت ناپایدار برایش پیش آید و پایدار نباشد.

پس از آنکه یونس خشمگین شد و تصمیم گرفت فرار نماید با گروهی از مردم سوار کشتی شد، آنها قرعه کشی کردند که چه کسی در دریا بیاندازند؟ چون می‌ترسیدند اگر همه در کشتی باشند کشتی غرق شود، وتقی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس افتاد او را به دریا انداختند و ماهی او را فرو بلعید، و وی را به اعماق تاریکی‌های دریا برد و او در تاریکی‌ها ندا داد که ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَهیچ معبودی به حق جز تو نیست، پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بوده‌ام.

پس او به کمال الوهیت خداوند و پاک بودن او از هر کمبود و عیبی اقرار نمود، و به ستمکاری و گناه خود اعتراف کرد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِينَ١٤٣ لَلَبِثَ فِي بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٤٤[الصافات: ۱۴۳-۱۴۴]. «اگر از تسبیح گویان نبود تا روزی که برانگیخته می‌شود (یعنی تا روز قیامت) در شکم ماهی باقی می‌ماند».

بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّپس دعایشان را پذیرفتیم و او را از سختی و رنجی که در آن افتاده بود نجات دادیم، ﴿وَكَذَٰلِكَ نُ‍ۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَو اینگونه مومنان را نجات می‌دهیم. و این نوید و مژده‌ای است برای هر مومنی که به خاطر ایمانش به سختی وا ندوه و گرفتار شده باشد، پس خداوند او را از آن نجات خواهد داد، و بلا را از وی دور می‌نماید، و یا آن را بر وی سبک می‌کند، چنانکه با یونس ÷کرد.

آیه‌ی ۸۹-۹۰:

﴿وَزَكَرِيَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٨٩[الأنبیاء: ۸۹]. «و زکریا را (یاد کن) بدانگاه که پروردگارش را به فریاد خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی».

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ يَحۡيَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَكَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَ٩٠[الأنبیاء: ۹۰]. «پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او شایسته و اصلاح گردانیدیم، بی‌گمان آنان در (انجام) نیکوکاری می‌شتافتند و با امید و بیم ما را به فریاد می‌خواندند و برای ما فروتن بودند».

بنده و پیامبر ما، زکریا را یاد کن، و یادش را گرامی بدار، و فضیلتهای او را بیان کن، از جمله این‌که خیر خواه مردم بود و بدین سبب خداوند او را مورد مرحمت قرار داد. پس ﴿نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗاپروردگارش را ندا داد و گفت: « پروردگارا! مرا تنها مگذار، یعنی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا٤ وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي وَكَانَتِ ٱمۡرَأَتِي عَاقِرٗا فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا٥ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا٦[مریم: ۴-۶]. «پروردگارا! استخوان‌های من سست شده، و شعله‌های پیری (تمام موهای) سمر را فرا گرفته است. پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کرده‌ام ناامید و محروم بازنگشته‌ام. و من از بستگانم بیمناکم، و همسرم نیز از اول نازا بوده است، پس، از فضل خدا جانشینی به من ببخش که از من میراث بر و نیز از آل یعقوب میراث ببرد، و پروردگارش او را پسندیده قرار ده».

از این آیه‌ها در می‌یابیم که گفتۀ او ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗامبین آن است که وقتی اجل و زمان مرگش نزدیک شد ترسید که کسی بعد از او در خیر خواهی و اندرزگویی و فراخوانی بندگان به‌سوی خدا جانشین او نباشد، و از این بیمناک بود که تنهاست و کسی را ندارد که او را در آنچه به آن بپا خواسته است یاری نماید. ﴿وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَو تو بهترین وارثانی. یعنی تو بهترین کسی هستی که بعد از من باقی می‌مانی، و از من به بندگانت مهربان‌تر هستی. اما می‌خواهم که دلم اطمینان یابد و آرام گیرد، و پاداش کار جانشین من در ترازوی اعمالم قرار بگیرد.

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ يَحۡيَىٰپس دعایش را پذیرفتم و یحیی را که پیامبری بزرگوار بود و پیش‌تر نام او را بر کسی ننهاده بودیم به او بخشیدیم. ﴿وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُو همسرش را بعد از آنکه نازا و عقیم بود و بچه دار نمی‌شد شایستۀ زاد و ولد گرداندیم. و خداوند به خاطر زکریا یا صلاحیت باردار شدن را به همسرش داد، و این از فواید همنشین و همراه صالح است که همنشینی و همراهی او با برکت است، پس خداوند به زکریا و همسرش یحیی را بخشید.

پس از این‌که همۀ این پیامبران را تک تک یاد کرد، به طور کلی همه را ستایش نمود و فرمود ﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِآنها به نیکوکاری اقدام نموده و در انجام دادن کارهای نیک می‌شتافتند و آن را در وقت‌های با فضیلت انجام می‌دادند. و به صورت شایسته و مناسب آن را کامل می‌گرداندند، و فضیلتی را که بر آن توانایی داشتند ترک نمی‌کردند، بلکه فرصت را غنیمت شمرده و آن را انجام می‌دادند، ﴿وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاو چیزهای مورد علاقه‌اشان را از قبیل منافع دنیوی و اخروی از ما می‌خواستند و از امور ناگوار و چیزهایی که در هر دو جهان به انسان زیان می‌رساند به ما پناه می‌بردند. و آنها علاقه‌مند و امیدوار بودند و خدا را فراموش نمی‌کردند. ﴿وَكَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَو همواره برای ما فروتن بودند. و این به خاطر کمال شناختشان از پروردگار بود.

آیه‌ی ۹۱-۹۴:

﴿وَٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ٩١[الأنبیاء: ۹۱]. «و (یاد کن) زنی را که پاکدامنی ورزید، آنگاه از روح خویش در آن دمیدیم، و او و فرزندش را نشانه‌ای برای جهانیان قرار دادیم».

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ٩٢[الأنبیاء: ۹۲]. «همانا این است امت شما که امت یگانه‌ای است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید».

﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡۖ كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَ٩٣[الأنبیاء: ۹۳]. «و (آنان) کار خویش را درمیان خود پاره پاره نمودند، و همگی به‌سوی ما بر می‌گردند».

﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا كُفۡرَانَ لِسَعۡيِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ كَٰتِبُونَ٩٤[الأنبیاء: ۹۴]. «پس هرکس از کارهای شایسته انجام دهد در حالی‌که ایمان داشته باشد، برای کوشش او ناسپاسی نخواهد بود، و ما (نیکی‌هایش) را برای او می‌نویسیم».

مریم را یاد کن و پاکی و شرافت او را بیان نما، ﴿وَٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَازنی که دامان خویش را از آلوده شدن و نزدیک شدن به حرام بلکه حتی از نزدیک شدن به حلال نیز پاک نگاه داشت. و به خاطر مشغول شدن به عبادت و خدمت به بندگان خدا ازدواج نکرد. و هنگامی که جبرئیل در شکل یک انسان کامل و خوش قیافه به نزد وی آمد، و گفت: ﴿إِنِّيٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّٗا[مریم: ۱۸]. «من از تو به خداوند مهربان پناه می‌برم، اگر پرهیزگار هستی». پس خداوند به پاداش پاکی و پاکدامنی‌اش فرزندی بدون پدر به او بخشید، چرا که جبرئیل ÷در او دمید و به فرمان الهی حامله شد.

﴿وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَو او و فرزندش را نشانۀ بزرگی برای جهانیان قرار دادیم، زیرا بدون این‌که کسی به او دست زده باشد باردار شد، و بچه‌اش را به دنیا آورد. و در گهواره سخن گفت، و او را از تهمت اتهام زنندگان تبرئه نمود. و فرزندش در حالی که در گهواره بود از خودش خبر داد و مردم را آگاه کرد و خداوند معجزات و امور خارق العاده‌ای را که توسط او اجرا نمود. پس مریم و فرزندش نشانه‌ای برای جهانیان شدند و نسل به نسل از آن سخن می‌گویند، و عبرت آموزان از آن عبرت می‌گیرند.

پس از این‌که از پیامبران سخن به میان آورد خطاب به مردم فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗپیامبرانی که ذکر شدند امت و پیشوایان شما هستند، پس به آنها اقتدا کنید و از رهنمودهای آنان پیروی نمایید، زیرا همگی بر یک دین و بر یک راه بوده‌اند و نیز پروردگار همۀ آنان یکی است.

بنابراین فرمود: ﴿وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡو من پروردگار شما هستم، شما را آفریده و با نعمت‌های دینی و دنیوی خویش پرورش داده‌ام. پس چون پروردگار یکی است و پیامبر یکی است و دین یکی است و آن عبارت است از این‌که همۀ عبادتها تنها برای خدایی انجام شود که هیچ شریکی ندارد بنابراین، وظیفۀ شما است که عبادت خدا را انجام دهید، بنابر این فرمود: ﴿فَٱعۡبُدُونِپس تنها مرا بپرستید. و به وسیلۀ «فا» عبادت را بر آنچه که گذشت مترتب کرد، ه هم چنان‌که مسبب بر سبب متقدم است.

و شایسته بود که آنها بر این امر (= دین خدا) جمع شوند، و در آن اختلاف نورزند. اما تجاوز و سرکشی، آنها از هم گسیختن و جدایی کشاند. بنابر این فرمود: ﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُماحزاب و گروههایی که ادعای پیروی کردن از پیامبران را داشتند گروه گروه و پراکنده شدند، و هریک ادعا می‌کردند که حق با اوست و گروه دیگر باطل است. ﴿كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ[المؤمنون: ۵۳]. «و هر گروه به آنچه دارند شادمان هستند». و از این گروه‌ها، گروهی بر حق است که دین درست و راه راست را در پیش بگیرد و از پیامبران تبعیت کند. و این زمانی است که پرده‌ها کنار رود و پنهانی‌ها آشکار، و مردم برای داوری قاطع الهی در روز قیامت راستگو و دروغگو مشخص می‌شوند، بنابر این فرمود: ﴿كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَگروه‌های متفرق شده و غیره همگی همگی به‌سوی ما باز می‌گردند و به آنان سزا و جزای کامل می‌دهیم.

سپس با تصریح به آنچه که به صورت ضمنی فهمیده می‌شود، رفتار و جزای الهی را در مورد آنان به صورت مفصل بیان کرد و فرمود: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِوهر کس از کارهای شایسته انجام دهد، یعنی کارهایی را انجام دهد که پیامبران مشورع کرده و کتابهای آسمانی مردم را به انجام آن واداشته‌اند، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞدر حالی که او به خدا و پیامبرانش، و آنچه که آنان آورده‌اند ایمان داشته باشد، ﴿فَلَا كُفۡرَانَ لِسَعۡيِهِکوشش او مورد ناسپاسی نخواهد شد. یعنی تلاش او را ضایع نمی‌کنیم و آن را نادیده نمی‌گیریم، بلکه آن‌را برایش چند برابر می‌نماییم.

﴿وَإِنَّا لَهُۥ كَٰتِبُونَو ما در لوح محفوظ، و در نامه‌هایی که فرشتگان اعمال را در آن ثبت و ضبط می‌نمایند نیکی‌هایشان را می‌نویسیم. یعنی هرکس کارهای شایسته انجام ندهد و یا آنها را انجام دهد ولی ایمان نداشته باشد او محروم است و در دین و دنیایش زیانبار می‌باشد.

آیه‌ی ۹۵:

﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ٩٥[الأنبیاء: ۹۵]. «و (مردم) شهری که آن را نابود ساخته‌ایم محال است (به دنیا) بازگردند».

یعنی غیر ممکن است مردمان آبادیهای که نابود شده، و به عذاب (الهی) گرفتار شده‌اند، به دنیا بازگردند تا تقصیرات خود را جبران نمایند، پس کسی که هلاک گشته و عذاب داده شده است راهی برای بازگشت به دنیا ندارد. بنابر این مخاطبان باید از چیزی که باعث نابود شدن آنها می‌گردد بپرهیزند، تا به عذاب گرفتار نشوند، زیرا هرگاه عذاب بر آنها فرود بیاید دور کردنش از آنان محال است. پس اکنون که می‌توان گذشته را جبران کرد باید از گناهان دست بکشند.

آیه‌ی ۹۶-۹۷:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ٩٦[الأنبیاء: ۹۶]«تا این‌که (راه) یاجوج و ماجوج گشوده شود و ایشان شتابان از هر بلندی و ارتفاعی بتازند».

﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَٰوَيۡلَنَا قَدۡ كُنَّا فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ كُنَّا ظَٰلِمِينَ٩٧[الأنبیاء: ۹۷]. «(در این هنگام) وعدۀ راستین نزدیک گردد، آنگاه یکباره چشمان کافران به بالا دوخته شود، ای وای بر ما! ما ازاین (روز) غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم».

خداوند مردم را برحذر می‌دارد که به کفر و گناهان ادامه ندهند، و می‌فرماید زمان رها شدن یاجوج و ماجوج که دو قبیله از انسان‌ها هستند و روزگاری از فساد کاری آنها شکایت شد و ذوالقرنین در برابر آنها سدی را بست نزدیک شده است، و در آخر زمان سد شکسته می‌شود، و آنها آنچنان که خداوند بیان کرده است شتابان از هر سبلندی و راتفاعی می‌گذرند و به‌سوی مردم می‌آیند. این آیه دلالت می‌نماید که آنها بسیار زیادند و در زمین با شتاب راه می‌روند. پس یا با سرعت راه می‌روند، یا این‌که به وسیلۀ اسباب و وسایلی که خداوند برای آنها آفریده است مسافتهای دور را در می‌نوردند و ناهمواری‌ها و دشواری‌ها را پشت سر می‌گذارند و با سرعت زبان راهها را طی می‌کنند، و آنها بر مردم چیره می‌شوند و هیچ‌کس توان جنگیدن با آنها را ندارد.

﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّو در این هنگام وعدۀ راستین نزدیک می‌گردد، و در روز قیامت که خداوند آمدن آن را وعده داده بود فرا می‌رسد، و وعدۀ الهی حق و راست است، پس در این روز چشم‌های کافران از شدت وحشت و پریشانی از حرکت باز ایستاده و خیره می‌شوند، و فریادشان بلند گشته و می‌گویند: وای بر ما!کاش به دنیا نیامده بودیم! و بر گذشته حسرت می‌خوردند و پشیمان می‌شوند و می‌گویند: ﴿قَدۡ كُنَّا فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَاما ازاین روز بزرگ غافل بوده، و همواره در غفلت و بی‌خبری به سر می‌بردیم، و در سرگرمی‌های دنیا غرق شده بودیم، تا این‌که مرگ به سراغ ما آمد و وارد قیامت شویم. و اگر کسی از پشیمانی و حسرت می‌مرد آنها می‌مردند. ﴿بَلۡ كُنَّا ظَٰلِمِينَبلکه ما ستمکار بودیم. آنها به ستم خویش و عدل الهی در مورد خویش اعتراف می‌کنند، پس در این هنگام دستور داده می‌شود تا آنها و آنچه را که می‌پرستیدند به جهنم برده شوند. بنابر این فرمود:

آیه‌ی ۹۸-۱۰۳:

﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨[الأنبیاء: ۹۸]. «همان شما (هیزم جهنم هستید) و چیزهایی که به غیر از خدا می‌پرستید افزوزینۀ آتش جهنم است، شما به آن وارد خواهید شد».

﴿لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَكُلّٞ فِيهَا خَٰلِدُونَ٩٩[الأنبیاء: ۹۹]. «اگر این‌ها معبودها و خدایانی بودند هرگز وارد دوزخ نمی‌گشتند، و همگی در آن جا جاودانه‌اند».

﴿لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَهُمۡ فِيهَا لَا يَسۡمَعُونَ١٠٠[الأنبیاء: ۱۰۰]. «برای آنان در جهنم نالۀ غم‌انگیز است و در آن جا چیزی را نمی‌شنوند».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١[الأنبیاء: ۱۰۱]. «بدون شک آنانی که بیشتر از (سوی) ما نیکویی برایشان مقرر شده است آنان از (دوزخ) دور نگاه داشته می‌شوند».

﴿لَا يَسۡمَعُونَ حَسِيسَهَاۖ وَهُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ١٠٢[الأنبیاء: ۱۰۲]. «آنان حتی صدای اتش دوزخ را (هم) نمی‌شنوند و در میان (نعمت‌های) دلخواه‌شان جاودانه‌اند».

﴿لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣[الأنبیاء: ۱۰۳]. «هراس بزرگ ایشان را غمگین نمی‌سازد، و فرشتگان به استقبال‌شان می‌آیند (و می‌گویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده می‌شد».

و شما که چیزهایی دیگر به جای خداوند پرستش می‌کردید! ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَهیزم دوزخ خواهید بود. ﴿أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَشما و بت‌هایتان حتماً وارد آن می‌گردید. حکمت از وارد شدن بت‌های جامد و بی‌جان به جهنم که چیزی نمی‌دانند و گناهی ندارند این است تا دروغگویی کسانی که بت‌ها را به خدایی گرفته‌اند روشن شود، و عذابشان بیشتر گردد. به همین جهت فرموده: ﴿لَوۡ كَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَااگر آنها معبودان راستین بودند هرگز وارد دوزخ نمی‌گشتند.

این مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید. ﴿لِيُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي يَخۡتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰذِبِينَ٣٩[النحل: ۳۹]. «تا برای آنان آنچه را که در آن اختلاف می‌ورزیدند بیان کند و کافران بدانند که آنها دروغگو بوده‌اند».

و هر یک از عبادت کنندگان و عبادت شوندگان در جهنم جاودانه‌اند و از آن بیرون آورده نشده و از آن به جایی دیگر برده نمی‌شوند. ﴿لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞاز شدت و سختی عذاب، آنان در جهنم نالۀ غم‌انگیز دارند، ﴿وَهُمۡ فِيهَا لَا يَسۡمَعُونَو آنها در آن جا چیزی را نمی‌شوند، و کر و لال و کور هستند. و یا این‌که صدایی جز صدای جهنم را نمی‌شنوند، چون جهم به شدت به جوش می‌آید و صدای آن بلند است. و معبودهای مشرکین که به جهنم وارد می‌شوند بت‌ها هستند و یا کسانی می‌باشند که عبادت شده، و به معبود شدن خود راضی بوده‌اند.

و اما مسیح و عزیز و فرشتگان و اولیای که پرستش شده‌اند آنان در جهنم عذاب داده نمی‌شوند، بلکه در این فرموده الهی داخل اند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓهمانان کسانی که بیشتر (در علم الهی و در لوح محفوظ) سعادت برایشان مقرر گشته است. . . ، و خداوند مقرر داشته که آنها را برای انجام کارهای شایسته بگمارد و در این راه موفق نماید. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَچنین کسانی از جهنم دور نگاه داشته می‌شوند و وارد آن نمی‌گردند، و به آن نزدیک نمی‌شوند، بلکه تا آخرین حد از آن دور نگاه داشته می‌شوند، تا جایی که حتی صدای جهنم را نمی‌شنوند و خود آن را نمی‌بینند.

﴿وَهُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَو آنان در میان خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و همسران و منظره‌های دلخواه که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن ر ا نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است و جاودانه‌اند، و این ناز و نعمت همواره برایشان ادامه دارد و در طی روزگاران به زیبایی آن افزوده می‌شود.

﴿لَا يَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَكۡبَرُدر روز قیامت بدانگاه که جهنم نزدیک می‌گردد و بر کافران و گناهکاران خشم می‌گیرد و مردم را هراس بزرگ پریشان و اندوهگین می‌سازد، این‌ها اندوهگین نمی‌شوند، چون می‌دانند به کجا برده می‌شوند و خداوند آنها را از هر ترسی ایمن می‌دارد.

﴿وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُوقتی از قبرهایشان برانگیخته شده و به صورت سواره گروه گروه آورده می‌شوند، فرشتگان به استقبال آمده و با تبریک گفتن به آنها می‌گویند: ﴿هَٰذَا يَوۡمُكُمُ ٱلَّذِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَاین همان روزی است که به شما وعده داده می‌شد، پس آنچه را که خداوند به شما وعده داده است مبارکتان باد، و به خوبیهایی که در پیش دارید شاد شوید، و به خاطر این‌که خداوند شما را از ناگواری‌ها در امان قرار داده است، شادی و سرورتان بیشتر باشد.

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۵:

﴿يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِۚ كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ١٠٤[الأنبیاء: ۱۰۴]. «روزی که آسمان را همچون (صفحۀ) نامه‌ها درهم می‌پیچیم، همانگونه که نخستین (بار) آفرینش را آغاز کردیم (دیگر بار) آن را تکرار می‌کنیم. و عده‌ای لازم بر ماست، بی‌گمان ما انجام دهندۀ (آن) می‌باشیم».

﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥[الأنبیاء: ۱۰۵]. «و به راستی در کتاب‌های نازل شده نوشته‌ایم ـ پس از آنکه در لوح المحفوظ نوشته شد ـ که همانا زمین، بندگان صالح و شایستۀ من آن را به ارث می‌برند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که در روز قیامت آسمان‌ها را با این همه بزرگی و گستردگی، مانند طومار و نامه‌ها در هم می‌پیچد، پس ستارگان پراکنده می‌شوند و خورشید و ماه درهم پیچیده می‌شود و از مدارشان خارج می‌شوند.

﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَهمان‌گونه که نخستین بار، سهل و ساده آفرینش را آغاز کردیم، آن را از نو باز می‌گردانیم. این وعده ایست بر ما، چرا که قدرت الهی بی‌نهایت است و هیچ کاری برایش ناممکن نیست.

یعنی آفرینش دوبارۀ مردم از سوی ما همچون نخستین بار است که آنها را آفریدیم، پس همانطور که نخستین بار آنها را آفریدیم، در حالی که وجود نداشتند، پس از مرگشان نیز دوباره آنها را می‌آفرینیم.

﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِمنظور از زبور کتاب‌های نازل شده چون تورات و امثال آن است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِیعنی بعد از آنکه آن را در لوح محفوظ نوشتیم که همۀ تقدیرات الهی در آن نوشته شده است، در کتاب‌های نازل شده بر پیامبران نوشتیم که ﴿أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَبندگان شایستۀ من وارث سرزمین بهشت می‌شوند، کسانی که به آنچه خداوند دستور داده است عمل کرده و از آنچه نهی کرده است پرهیز نموده‌اند. پس خداوند آنها را وارث بهشت می‌گردنند. مانند گفتۀ اهل بهشت که می‌گویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَيۡثُ نَشَآءُ[الزمر: ۷۴]. «سپاس خداوندی را که وعده‌ای که به ما داده بود راست گرداند و ما را وارث زمین نمود و در هر مکان از بهشت که بخواهیم جای می‌گیریم».

و احتمال دارد که منظور جانشین شدن و به دست گرفتن قدرت در زمین باشد، و این‌که خداوند صالحان را در زمین قدرت می‌دهد و آنان را حاکم می‌گرداند. مانند فرموده خداوند: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند وعده داده است که آنها را در زمین جانشین خواهد کرد، هم چنان‌که کسانی را که پیش از ایشان بوده‌اند در زمین جانشین کرد».

آیه‌ی ۱۰۶-۱۱۲:

﴿إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِينَ١٠٦[الأنبیاء: ۱۰۶]. «بی‌گمان در این، ابلاغی (کافی) برای عبادتگذاران است».

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧[الأنبیاء: ۱۰۷]. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

﴿قُلۡ إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٨[الأنبیاء: ۱۰۸]. «بگو: جز این نیست که به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما مسلمان هستید؟».

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٞ مَّا تُوعَدُونَ١٠٩[الأنبیاء: ۱۰۹]. «پس اگر پشت کردند (و روی‌گردان شدند)، بگو: همۀ شما را یکسان خبر دادم، و نمی‌دانم که آنچه به شما وعده داده می‌شود نزدیک است یا دور».

﴿إِنَّهُۥ يَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا تَكۡتُمُونَ١١٠[الأنبیاء: ۱۱۰]. «همانا خداوند می‌داند سخنانی را که آشکارا می‌گویید، و می‌داند آنچه را که پنهان می‌دارید».

﴿وَإِنۡ أَدۡرِي لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّكُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ١١١[الأنبیاء: ۱۱۱]. «و نمی‌دانم، شاید آن را برایتان آزمودنی (بوده) و تا مدتی مایۀ بهره‌مندی‌تان باشد».

﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡكُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١١٢[الأنبیاء: ۱۱۲]. «گفت: پروردگارا! به حق و راستی (میان ما و اینان) داوری کن، و پروردگار مهربانمان در آنچه بیان می‌کنید یاریگر ماست».

خداوند کتاب بزرگش قرآن را ستایش می‌نماید و بیان می‌دارد که (برای سعادت هر دو سرا) کافی است و (آدمی را) از هر چیزی بی‌نیاز می‌کند و هرگز نمی‌توان از آن بی‌نیاز بود. پس فرمود: ﴿إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِينَ١٠٦آنها را کفایت می‌کند و با آن به پروردگارشان و بهشت می‌رسند، پس قرآن عبادت پیشه گان را به بزرگ‌ترین خواسته‌ها و برترین آرزوها می‌رساند، به گونه‌ای که عبادتگذاران که شریف‌ترین مردم می‌باشند بالاتر از این هدفی ندارند، چون قرآن خداوند را به وسیلۀ ا سما و صفات و افعالش به آنها می‌شناساند. قرآن اخبار راستین غیب را برایشان بازگو می‌کند، و حقایق ایمان و شواهد رسیدن به یقین را بیان می‌دارد، و همۀ چیزهایی که به آن امر شده و همۀ آنچه که از آن نهی شده است بیان می‌نماید، و عیبهای نفس و نواقص عمل را معرفی می‌کند، و راههایی را که به آدمی نشان می‌دهد که در تمامی امورات دین باید آنها را در پیش گرفت. و انسان را از راه‌های شیطان بر حذر می‌دارد، و راه ورود شیطان را بیان می‌کند. پس هرکس به قرآن کفایت نکند خداوند او را به خودکفایی نرساند.

سپس خداوند پیامبرش را که مبلغ قرآن است ستایش نمود و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. پس پیامبر رحمت الهی است که بندگان به وسیلۀ او هدایت می‌شوند. بنابر این کسانی که به او ایمان آورده این رحمت را پذیرفته و سپاس آن را به جای آورده‌اند. اما دیگران نعمت خداوند را ناسپاسی کرده و رحمت او را نپذیرفته‌اند.

﴿قُلۡای محمد! بگو: ﴿إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞجز این نیست که به من وحی می‌شود که معبودتان معبود یگانه است و هیچ چیزی جز او سزاوار پرستش نیست. بنابر این فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَآیا شما تسلیم خداوند یگانه می‌گردید، و برای بندگی کردن او گردن می‌نهید؟ پس اگر چنین کردند پروردگارشان را به خاطر ارزانی کردن این نعمت که بزرگ‌ترین نعمت‌ها است ستایش بگویند.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْو اگر از تسلیم شدن و گردن نهادن برای بندگی خداوند روی گردان شدند، آنها را به گرفتار شدن به عذاب الهی هشدار بده و، ﴿فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖبگو: همۀ شما را به طور یکسان از عذاب خدا باخبر کردم، و آگاهی عذاب بر شما نازل شد، نگویید: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِيرٖ وَلَا نَذِيرٖ[المائدة: ۱۹]. «هیچ مژده‌دهنده و بیم‌دهنده‌ای به نزد ما نیامده است». و اکنون آگاهی من و شما برابر است چون شما را بیم داده و بر حذر داشته‌ام، و شما را از سرانجام و عاقبت کفر ورزیدنتان آگاه کرده‌ام، و هیچ چیزی را از شما پنهان نساخته‌ام.

﴿وَإِنۡ أَدۡرِيٓ أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٞ مَّا تُوعَدُونَو نمی‌دانم عذابی که به شما وعده داده می‌شود نزدیک است یا دور، چون علم آن نزد خداوند است و آمدن عذاب به دست اوست، و من هیچ اختیاری ندارم.

﴿وَإِنۡ أَدۡرِي لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّكُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِينٖ١١١و شاید به تأخیر افتادن عذابی که شما برای آمدن آن شتاب دارید، برایتان بد باشد، و احتمالاً بدان علت باشد که تا مدت معینی در دنیا بهره‌مند شوید و باعث شود عذابتان شدیدتر گردد.

﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡكُم بِٱلۡحَقِّگفت: پروردگارا! میان ما و گروه کافران به حق داوری کن. خداوند این دعا را پذیرفت و در دنیا میانشان داوری کرد که در واقعۀ بدر و دیگر جاها کافران را مجازات نمود.

﴿وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَو این‌که می‌گویید ما بر شما پیروز می‌شویم و دینتان را نابود می‌کنیم از پروردگار بخشایندۀ خود یاری می‌جوییم، و مغرور نشده و به قدرت و توانایی خود تکیه نمی‌کنیم، بلکه از خداوند مهربان یاری می‌جوییم که هر مخلوقی در اختیار اوست.

و امیدواریم آنچه را که از او خواسته‌ایم انجام دهد، و خداوند چنین کرد. و سپاس خدای را.

پایان تفسیر سوره‌ی أنبیاء

تفسير سوره‌ی حج

گفته می‌شود که مکی است و عده‌ای نیز می‌گویند: مدنی می‌باشد و ۷۸ آیه است.

آیه ۱-۲:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ١[الحج: ۱]. «ای مردم! از پروردگارتان بترسید، بی‌گمان زلزلۀ قیامت چیز بزرگی است».

﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ٢[الحج: ۲]. «روزی که آن را ببینید، هر شیردهی از آنچه که شیرش می‌دهد غافل می‌شود، و هر (مادر) بارداری سقط جنین می‌کند، و مردم را مست می‌بینی حال آنکه مست نیستند، بلکه عذاب خدا بسیار سخت است».

خداوند همۀ مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد که از پروردگارشان که نعمت‌های ظاهری و باطنی به آنها بخشیده است بترسند. پس شایسته است آنها با دوری از شرک و گناه و نافرمانی، از خدا بترسند و تا جایی که می‌توانند از فرمانهای او اطاعت کنند. سپس آنچه ار که از آنها را به پرهیزگاری وا می‌دارد، بیان نمود، و آن خبر دادن از وحشتهای قیامت است. و آنان را به تقوی و پرهیزگاری سفارش نمود، پس فرمود: ﴿إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ، بی‌گمان زلزلۀ قیامت حادثه بزرگی است که به اندازه و عمق آن نمی‌‌توان پی برد. چون وقتی قیامت بر پا می‌شود زمین به لرزه می‌افتد و تکان می‌خورد و کوهها از جا کنده شده و تکه تکه گشته و به توده‌ای از شن تبدیل می‌شوند، سپس غبار شده و به هوا می‌روند. در آن روز مردم به سه گروه تقسیم می‌شوند. پس در آن وقت آسمان می‌شکافد و خورشید و ماه در هم پیچیده می‌شود و ستارگان پراکنده می‌گردند و پریشانی و اضطراب شدیدی که دلها را از جا می‌کند بر دلها مستولی می‌شود، و کودکان از شدت آن پیر می‌شوند، و چیزهای سخت از هیبت آن ذوب می‌شوند، و چیزهای سخت از هیبت آن ذوب می‌شوند. بنابر این فرمود:

﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡروزی که زلزله قیامت ار می‌بینید آن چنان هول و هراس سراپای مردمان را فرا می‌گیرد که همۀ زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخوار خود نهاده‌‌اند کودک خویش را رها می‌کنند، با اینکه، با این‌که مادر به شدت کودکش را دوست دارد، به خصوص در این حالت که او در آن به سر می‌برد ﴿وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَاو از شدت وحشت و هراس آن روز همۀ بارداران سقط جنین می‌نمایند. ﴿وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰو مردمان را مست می‌بینی، ولی آنان مست نیستند، ﴿وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞبلکه عذاب خدا بسیار سخت است، بنابر این عقل‌هایشان پریده و دل‌هایشان از جا برکنده شده و به گلو رسیده است، و در این روز پدران برای فرزندان کاری نمی‌کنند و فرزندان نیز نمی‌توانند برای پدرانشان کاری بکنند.

و در این روز ﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ٣٧[عبس: ۳۴-۳۷]. «انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش می‌گریزد. و هر کس در آن روز به خود مشغول است».

و در چنین روزی ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧ يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨[الفرقان: ۲۷-۲۸]. «ستمگر انگشتانش را گاز می‌گیرد و می‌گوید: ای کاش راه پیامبر را در پیش می‌گرفتم، ای وای بر من! کاش فلانی را دوست خود قرار نمی‌دادم».

و در آن وقت چهره‌هایی سفید و چهره‌هایی سیاه می‌شوند. و در ترازوهایی که با آن کارهای خوب و بد حتی اگر به اندازۀ ذره‌ای هم باشند وزن می‌شوند، نصب شده، و نامه‌‌های اعمال گشوده می‌شوند، و همۀ اعمال و اقوال و نیت‌های کوچک و بزرگ حاضر نمایان می‌گردند، و پل صراط روی جهنم نصب می‌شود، و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می‌گردد. و ﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗا١٢ وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَ دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗا١٣[الفرقان: ۱۲-۱۳]. «جهنم برای گمراهان آشکار گردانده می‌شود. و چون جهنم از دور آنها را ببیند، غرش و صدای آن را می‌شنوند، و وقتی دست و پا بسته در جای تنگی از آن انداخته شوند برای نابود شدن و از بین رفتتن خود دعا می‌نمایند» و به آنان گفته می‌شود: ﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡيَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا كَثِيرٗا١٤[الفرقان: ۱۴]. «امروز یک بار واویلا سر ندهید، بلکه واویلاهای زیادی بگویید». و وقتی پروردگاراشان را ندا می‌‍زنند تا آنها را از آن بیرون آورد، می‌فرماید: ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرگید در آن و سخن نگویید».

خداوند مهربان و بخشاینده بر آنها خشم گرفته و عذاب دردناکی را بر آنها مستولی کرده است، و از هر خیر و خوبی نامید می‌شوند، و همۀ اعمال خود را می‌بینند و کوچکترین چیزی از آن ناپدید نمی‌شود.

از طرفی پرهیزگاران در باغ‌های بهشت شاد و مسرور به سر می‌برند و در انواع لذت‌های و شادی‌های بهره‌مند می‌شوند، و در میان نعمت‌های دلخواه‌شان جاودانه می‌مانند.

پس برای عاقل که می‌داند چنین روزی را در پیش دارد شایسته است برای آن روز آمادگی داشته باشد و آروزهای دنیایی او را غافل نکند، پس عمل صالح را ترک ننماید، و پرهیزگاری و تقوای الهی را شعار خود قرار دهد، و ترس از خداوند را لباس خویش گرداند و محبت الهی و ذکر خداوند را اساس و مبنای اعمالش قرار دهد.

آیه ۳-۴:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيۡطَٰنٖ مَّرِيدٖ٣[الحج: ۳]. «و گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی دربارۀ خداوند به مجادله برمی‌خیزند، و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌کنند».

﴿كُتِبَ عَلَيۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ يُضِلُّهُۥ وَيَهۡدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ٤[الحج: ۴]. «(در قضای الهی) بر او مقرر شده است که هرکس شیطان را بدوستی بگیرد، گمراهش می‌کند و او را به‌سوی عذاب آتش سوزان هدایت می‌نماید».

گروهی از مردم راه گمراهی را در پیش گرفته‌اند، و به وسیلۀ باطل به مجادلۀ با حق برمی‌خیزند، و می‌خواهند باطل را حق جلوه دهند و حق را باطل بگردانند. حال آنکه آنها در نهایت نادانی قرار داشته و هیچ علم و دانشی ندارند، و تنها چیزی که دارند این است که از پیشوایان گمراه و از هر شیطان سرکشی که از خدا و پیامبرش فرمان نمی‌برد و با آنها مخالف است، و از پیشوایانی که به‌سوی جهنم فرا می‌خوانند تقلید نمایند.

﴿كُتِبَ عَلَيۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُدر قضا و تقدیر الهی بر این شیطان سرکش مقرر شده که هر کس آن را به دوستی بگیرد و از وی پیروی نماید، ﴿فَأَنَّهُۥ يُضِلُّهُشیطان او را گمراه می‌کند، ﴿وَيَهۡدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِاو را به‌سوی عذاب آتش سوزان سوق می‌دهد و حقیقتا چنین کسی نائب شیطان است. و خداوند در مورد شیطان فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ[فاطر: ۶]. «همانا او و گروهش را فرا می‌خواند تا از اهل آتش گردند».

پس کسی که در مورد خداوند به مجادله برمی‌خیزد خود گمراه شده و نیز به گمراه کردن دیگران می‌پردازد، و او از هر شیطان سرکشی پیروی می‌نماید، (کار او همانند) تاریکی‌هایی است که بر روی هم انباشته شده‌اند. و تمام اهل کفر و بدعت در این داخل‌اند چون بیشتر آنها مقلداند و بدون علم و دانش به مجادله برمی‌خیزند.

آیه‌ی ۵-۷:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡۚ وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡ‍ٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ٥[الحج: ۵]. «ای مردم! اگر از رستاخیز در شک هستید (بدانید که) ما شما را از خاک آفریده‌ایم، سپس از نطفه، آنگاه از خونی بسته، سپس از پاره گوشتی نقش یافته و نقش نایافته آفریده‌ایم، (همۀ این‌ها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم، و هر چه بخواهیم تا زمان معینی در رحم‌ها نگاه می‌داریم، و آنگاه شما را به صورت کودک بیرون می‌آوریم، سپس تا به حد رشدتان برسید. و از شما کسی هست که جانش گرفته می‌شود، و از شما کسی هست که به نهایت فرتوتی و پیری باز برده می‌شود تا پس از (آن همه) دانستن چیزی نداند. و زمین را خشکیده می‌بینی اما هنگامی‌که بر آن باران باراندیم حرکت و جنبش بدان می‌افتد و رشد می‌کند و انواع گیاهان زیبا و خرم را می‌رویاند».

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٦[الحج: ۶]. «این بدان خاطر است که خداوند بر حق است و این‌که مردگان را زنده می‌کند، و او بر هر چیزی توانا است».

﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِ٧[الحج: ۷]. «(و این‌که بدانید) قیامت آمدنی است (و) شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در گورها آرمیده‌اند زنده می‌گرداند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِای مردم! اگر در مورد قیامت شک و تردید دارید و نمی‌دانید که چه وقت روی می‌دهد، با این‌که باید پروردگارتان و پیامبرش را تصدیق نمایید- اما چون شک و تردید دارید دو دلیل عقلی ارائه می‌شود که آنها را مشاهده می‌کنید و به صورتی قطعی بر ثبوت آنچه شما در آن تردید دارید دلالت می‌نماید، و شک را از دلهایتان دور می‌کند.

یکی از آن دو دلیل استدلال کردن بر آفرینش نخستین انسان است و این‌که کسی که ابتدا آن را آفریده است او را باز می‌آفریند. و در این مورد فرمود: ﴿فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖمن شما را از خاک آفریده‌ام، زیرا که آدم ÷را از خاک آفرید. ﴿ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖسپس شمار از نطفه آفرید، و این ابتدای آفرینش است. ﴿ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖو نطفه به حکم خداوند به خون بسته قرمز رنگی تبدیل می‌شود. ﴿ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖو خون بسته تبدیل به یک قطعه گوشت به اندازه‌ای گوشتی که جوییده می‌شود. و این پاره گوشت گاهی، ﴿مُّخَلَّقَةٖنقش یافته و به صورت انسان آفریده می‌شود و کاملر و تا‌م‌الخلقه است، ﴿وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖو گاهی ناتمام و ناقص الخلقه است، به این صورت که قبل از آفریده شدن سقط می‌شود. ﴿لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡتا اصل آفرینش شما را بیان نماییم. با این‌که خداوند م تعالر بر آفرینش شما را بیان نماییم. با این‌که خداوند متعال بر آفرینش کامل آن در یک لحظه تواناست، اما کمال حکمت و بزرگی قدرت و گستردگی رحمت خویش را برای شما بیان می‌نماید. ﴿وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىو ما جنین‌هایی را در رحم باقی می‌گذارد تا وقتی که خداوند بخواهد و آن مدت، زمان بارداری است. ﴿ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗاسپس شما را از شکم مادرتان به صورت کودک بیرون می‌آوریم، که چیزی نمی‌دانید و هیچ توانایی ندارید.

و مادران شما را فرمانبردار و خدمت‌گزارتان گردانیدیم، و در پستان‌هایشان برایتان شیر قرار دادیم، سپس از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر در می‌آیید تا این‌که به سن رشد می‌رسید و آن کمال قوت و عقل است. ﴿وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِو برخی از شما قبل از آن که به سن رشد برسد می‌میرند، و برخی سن رشد را پشت سر گذاشته و به سن فرتوتی و پیری سالخوردگی می‌رسند. ﴿أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِیعنی پست‌ترین مرحلۀ عمر و آن پیری و فرتوتی است که در آن مرحله عقل انسان از دست می‌رود، آن طور که دیگر توانایی‌هایش تحلیل شده و ضعیف می‌گردد. ﴿لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡ‍ٔٗاتا کسی که به این مرحله از عمر رسیده است چیزی از آنچه قبلا می‌دانسته است نداند، چون عقلش ضعیف می‌شود. و توانایی انسان را دو ناتوانی فرا می‌گیرد، یک ناتوانی دوران کودکی و دیگری ناتوانی و نقص دوران پیری چنانکه خداوند متعالر فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَيۡبَةٗۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡقَدِيرُ٥٤[الروم: ۵۴]. «خداوند آن ذاتی است که شما را نیرومند گردانیده است، سپس شما را ضعیف می‌گرداند، و به پیری می‌رساند، و هر چه می‌خواهد می‌آفریند و او دانای تواناست».

دلیل دوم زنده کردن و سبز نمودن زمین بعد از خشکیدن و پژمرده شدن آن است. ﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗو زمین را خشکیده و پژمرده می‌بینی به گونه‌ای که گیاه سبزی در آن نیست. ﴿فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡاما هنگامی که بر آن آب باران باراندیم، با روییدن گیاهان به جنبش می‌افتد و سبز می‌شود. ﴿وَرَبَتۡیعنی پس از دوران فرو نشستگی، ارتفاع پیدا می‌کند، و این به سبب ازدیاد گیاهانش است. ﴿وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖو انواع گیاهان زیبا و دلکش در آن می‌روید. و این دو دلیل بر پنج مطلب دلالت می‌نمایند:

﴿ذَٰلِكَخداوند آن ذاتی است که انسان را از آنچه بیان شد آفرید و زمین را پس از خشکیده شدنش زنده و خرم نمود ﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّچون خداوند پروردگار و معبودی است که عبادت جز برای او شایسته نیست، و فقط پرستش او حق است و پرستش دیگران باطل می‌باشد. ﴿وَأَنَّهُۥ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰو خداوند همانگونه که ابتدا مردم را آفریده و زمین را پس از خشکیدن زنده نمود مردگان را نیز زنده می‌نماید. ﴿وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞو او بر هر چیزی تواناست، هم چنان‌که قدرت شگفت و صنعت بزرگش را به شما نشان داده‌ است.

﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَاو این‌که بدانید بدون شک قیامت فرا می‌رسد و جای هیچگونه تردیدی نیست، پس راهی برای بعید دانستن آن وجود ندارد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِو خداوند کسانی را که در گورها آرمیده‌اند زنده می‌کند، و شما را بر کارهای نیک و بدتان سزا و جزا خواهد داد.

آیه‌ی ۸-۹:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖ٨[الحج: ۸]. «و گروهی از مردم دربارۀ خداوند بدون (هیچ) دانش و هدایت و کتاب روشنی مجادله می‌کنند».

﴿ثَانِيَ عِطۡفِهِۦ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَنُذِيقُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٩[الحج: ۹]. «مستکبرانه شانه‌هایش را بالا می‌‌اندازد و مغرورانه رویش را بر می‌گرداند تا (مردم را) از راه خدا گمراه سازد، او در دنیا رسوایی (بزرگی) دارد، و روز قیامت عذاب آتش را به او می‌چشانیم».

مجادله‌ای که پیش‌تر بیان شد برای مقلد است، و این مجادله برای شیطان سرکش است که به بدعتها فرا می‌خواند. پس خداوند خبر داد که ﴿يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِبا پیامبران خدا و پیروانشان به وسیله باطل مجادله می‌نماید تا با آن حق را در هم بشکند ﴿بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗىو بدون هیچ دانش درستی و بدون این‌که رهنمودی داشته باشد مجادله می‌کند. یعنی در مجادلۀ خود از کسی پیروی نمی‌کند که عقل درستی دارد، و راهیافته است. ﴿وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖو بدون کتاب روشنی مجادله می‌کند، پس او نه دلیلی عقلی دارد و نه دلیلی نقلی.

این همان شبهات و تردیدهایی است که شیطان به او الهام می‌کند: ﴿وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ لِيُجَٰدِلُوكُمۡ[الأنعام: ۱۲۱]. «و همانا شیطان به دوستانشان الهام می‌کنند تا با شما مجادله نمایند». با وجود این ﴿ثَانِيَ عِطۡفِهِمستکبرانه رویش را بر می‌گرداند، و ای کنایه از آن است که او از روی خود بزرگی‌بینی حق را نمی‌پذیرد، و مردم را حقیر و ناچیز می‌داند و از دانش غیرمفیدی که دارد شاد شده و اهل حقی را که همراه‌شان هست حقیر می‌شمارد ﴿لِيُضِلَّتا مردم را گمراه سازد. یعنی تا از دعوتگران به‌سوی گمراهی باشد. و تمام پیشوایان کفر و گمراهی در این داخل هستند. سپس کیفر آنها را در دنیا و آخرت بیان کرد و فرمود: ﴿لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞاو در دنیا رسوایی (بزرگی) دارد. یعنی قبل از آخرت و در همین دنیا خوار و رسوا می‌شود، و این از نشانه‌‌های عجیب الهی است، و هیچ دعوتگری از دعوتگران کفر و گمراهی را نمی‌بینی مگر این‌که جهانیان از او متنفرند، و او را نکوهش و مذمت می‌کنند، و هر یک طبق حالتش مورد نفرت و نکوهش قرار می‌گیرد. ﴿وَنُذِيقُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِو روز قیامت عذاب سوزان را به او. می‌چشانیم یعنی گرمای سخت جهنم و آتش سوزان آن را به کیفر آنچه از پیش فرستاده و انجام داده است به او می‌چشانیم.

آیه‌ی ۱۰:

﴿ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتۡ يَدَاكَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ١٠[الحج: ۱۰]. «این به سزای کردار پیشین توست. و (گرنه) خداوند بر بندگان ستمگر نیست».

﴿ذَٰلِكَآن عذاب دنیوی و اخروی که بیان شد. ﴿ذَٰلِكَمفهوم دور بودن را دارد، که لام ﴿ذَٰلِكَبر بعد و دوری دلالت می‌کند، و این بیانگر آن است که کافر در نهایت وحشت و بدبختی و بدحالی قرار دارد. ﴿بِمَا قَدَّمَتۡ يَدَاكَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِکیفر کفر و گناهی است که مرتکب شده‌ای، و خداوند بر بندگان ستمگر نیست.

یعنی خداوند بندگانش را بدون این‌که گناهی مرتکب شده باشند عذاب نمی‌دهد. خلاصۀ معنی چنین است: به کافری که دارای صفت‌هایی باشد که در دو آیۀ گذشته باین شدند، گفته می‌شود: این عذاب و رسوایی که بدان دچار شده‌ای به سبب افترا و تهمت زدن و تکبر ورزیدنت می‌باشد، چون خداوند عادل است و ستم نمی‌کند، و مؤمن و کافر و صالح و فاسق را یکسان قرار نمی‌دهد، بلکه هر یک را به سبب عملش مجازات می‌کند.

آیه‌ی ۱۱-۱۳:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ١١[الحج: ۱۱]. «و از میان مردم کسی هست که با دو دلی خدا را می‌پرستد، پس اگر خیر و خوبی به او برسد بدان آرام گیرد، و اگر بلایی به او برسد به عقب برگردد، در دنیا و آخرت زیانکار شده، و این همان زیان روشن و آشکار است».

﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ١٢[الحج: ۱۲]. «به جای خداوند چیزی را که زیانی به او نمی‌رساند و سودی به او نمی‌بخشد به فریاد می‌خواند. این همان گمراهی بسیار دور است».

﴿يَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦۚ لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِيرُ١٣[الحج: ۱۳]. «کسی را می‌خواند که زیانش از سودش نزدیکتر است، چه یاوران و سروران بد، و چه همدمان و دوستان بدی هستند!».

برخی از مردم، ایمانشان ضعیف است و ایمان وارد دل‌هایشان نگردیده و نور و صفای ایمان با دل‌هایشان در نیامیخته است، بلکه یا از روی ترس و یا بنابر عرف و عادت ایمان آورده است، و به هنگام آزمایش و مشکلات استوار و ثابت قدم نمی‌ماند، و متزلزل و مذبذب است. ﴿فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِپس اگر خوبی و خیری به او برسد بدان آرام می‌گیرد. یعنی اگر همواره روزی گوارایی داشته باشد و در خوشی به سر ببرد و هیچ ناگواری و رنجی به او نرسد، به سبب این خیر خوبی آسوده خاطر و شادمان می‌شود، اما آرامش او بر اثر ایمانش نیست، چرا که ممکن است خداوند چنین فردی را در امان قرار دهد و او را به فتنه‌ها و بلاهایی مبتلا نکند که او را از دینش برگرداند ﴿وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌاما اگر بلایی به او برسد به این صورت که امر ناپسندی برایش پیش بیایید، یا چیز دوست داشتنی و مورد پسندی را از دست بدهد، ﴿ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِرویگردان می‌شود. یعنی از دینش برمی‌گردد و مرتد می‌شود. ﴿خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَسعادت دنیا و آخرت را از دست داده است. در دنیا به امید این‌که مال مورد نظرش را به دست آورده، و به گمان این‌که آنچه او می‌خواهد جز با ارتداد به دست نمی‌آید، از دین برمی‌گردد، حال آنکه چیزی اضافه بر آنچه درتقدیر خدا برایش مقرر گشته است به او نمی‌رسد، پس در حقیقت او ناکام و ناموفق گردیده و زیانکار شده است.

و بسیار ظاهر و روشن است که در آخرت از بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمان‌ها و زمین است محروم می‌شود، و سزاوار آتش جهنم می‌گردد. ﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُو این همان زیان آشکار و روشن است.

کسی که به عقب برگشته است، ﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُبه جای خداوند چیزی را به فریاد می‌خواند که نمی‌تواند به او زیانی برساند و سودی به وی ببخشد.

و هر معبود و هر چیزی که به جای خداوند فرا خوانده شود نمی‌تواند به خودش یا به دیگران سود و زیانی برساند. ﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُاین، سرگشتگی فراوان و بسیار دوری است، و گمراهی‌ای است که به آخرین حد رسیده است، و گمراهی‌ای است که به آخرین حد رسیده است، چون او از پرستش کسی که سودرسان و زیان دهنده و بی‌نیاز و برآورده کنندۀ نیازهاست روی گردان شده و به پرستش بنده‌ای مانند خود یا پایین‌تر از خویش روی آورده که هیچ اختیاری ندارد، بلکه زیان آن از سودش بیشتر است.

بنابر این فرمود: ﴿يَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِکسی را به فریاد می‌خواند که زیانش از سودش بیشتر است، زیرا پرستش و فراخواندن آن برای عقل و جسم و دنیا و آخرت مشخص است. ﴿لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰچه یاور و سرور بدی است این معبود ﴿وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِيرُو چه همدم و دوست بدی هستند! سرور و همدم اصولاً باید به آدمی سود برساند و زیان‌را از وی دور کند، پس وقتی سودی به دست نمی‌آید و زیانی دور نمی‌شود، همدم و سرور قرار دادن این‌ها نکوهش شده و زشت به حساب آمده است.

آیه‌ی ۱۴:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ١٤[الحج: ۱۴]. «همانا خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند به باغ‌هایی درمی‌آورد که رودها در زیر (درختان و کاخ‌های) آن روان است. بی‌گمان خداوند آنچه را می‌خواهد انجام می‌دهد».

خداوند از مجادله کنندگان در باطل سخن به میان آورد و فرمود: این گروه بر دو نوع هستند، یکی مقلد و دیگری دعوتگر، و نیز بیان کرد آنهایی که مؤمن نامیده می‌شوند نیز دو نوع می‌باشند، گروهی هستند که ایمان به قلبشان وارد نشده است، چنانکه پیش‌تر بیان شد، و نوع دوم مؤمن واقعی و حقیقی هستند که ایمانشان را با اعمال صالح تصدیق می‌کنند. پس خداوند خبر داد که آنها را به باغهایی وارد می‌نماید که رودها از زیر درختان و کاخهای آن روان است و بهشت «جنت» نامیده شده است، چون در آن کاخها و قصرها و درختان و گیاهانی وجود دارد که ساکنانش را می‌پوشاند به گونه‌ای که در آن پنهان می‌شوند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُبدون شک خداوند آنچه را که می‌خواهد انجام می‌دهد، پس خداوند هر چه بخواهد بدون این‌که کسی بتواند مانع کارش شود و با او مخالفت نماید انجام می‌دهد. و از جمله کارهایی که می‌کند این است که اهل بهشت را به بهشت می‌رساند. خداوند با منت و فضل خویش ما را از اهل بهشت بگرداند.

آیه‌ی ۱۵:

﴿مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ فَلۡيَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡيَقۡطَعۡ فَلۡيَنظُرۡ هَلۡ يُذۡهِبَنَّ كَيۡدُهُۥ مَا يَغِيظُ١٥[الحج: ۱۵]. «کسی که گمان می‌برد خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد، ریسمانی به آسمان بیاویزد، سپس آن (یاری خداوند) را قطع نماید، آنگاه بنگرد آیا این تدبیرش خشم او را از میان می‌برد؟».

هرکس گمان می‌برد که خداوند پیامبرش را یاری نمی‌کند، و دین وی نابود خواهد شد، بداند که یاری و کمک خداوند از آسمان می‌رسد. ﴿فَلۡيَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡيَقۡطَعۡو چنین گمان برنده‌ای ریسمانی را بیاویزد، و به وسیلۀ آن به آسمان برود تا یاری خداوند را قطع کند، و نگذرد به پیامبر برسد. ﴿فَلۡيَنظُرۡ هَلۡ يُذۡهِبَنَّ كَيۡدُهُۥ مَا يَغِيظُآنگاه بنگرد آیا این تدبیرش خشم او را از میان برود؟

یعنی بنگرد گه آیا تدبیر او و توطئه‌ای که علیه پیامبر طراحی می‌کند و برای مبارزۀ با او به کار می‌برد و برای باطل کردن دینش می‌کوشد خشم او را که به خاطر پیروزی دینش شعله‌ور شده است از بین می‌برد؟ و این استفهام برای نفی است. یعنی او نمی‌تواند با کارهایی که می‌کند خشم خود از بین ببرد.

و معنی آیه کریمه چنین است: ای کسی که با پیامبر صدشمنی می‌ورزی و برای خاموش کردن دینش تلاش می‌نمایی! و به سبب نادانی‌ات گمان می‌بری که این تلاش‌های نافرجام به تو فایده‌ای می‌رساند! بدان که هر وسیله‌ای را به کارگیری، و برای نیرنگ ورزیدن بر ضد پیامبر تلاش نمایی، خشم و رنج تو را از میان نمی‌برد. پس بر این کار توانایی نداری. ولی ما کاری را به تو پیشنهاد می‌کنیم که با این روش شاید بتوانی خشم خود را خاموش نموده، و از رسیدن کمک به پیامبر جلوگیری کنی.

از در وارد شو و با استفاده از ابزار و وسایل مناسب به‌سوی هدف پیش برو، ریسمانی از برگ درختان خرما یا سایر درختان بیاور و به آسمان آویزان کن، سپس از آن بالا برو تا این‌که به دره‌هایی برسی که از آن کمک و یاری فرود می‌آید، آنگاه آن دره‌ها را ببند و راهشان را قطع کن، پس با این کار خشم تو فرو می‌نشیند. چاره و نیرنگ همین است، چرا که از دیگر راه‌های نمی‌توانی خشم خود را فرو بنشانی گرچه تمام مردم تو را یاری دهند.

این آیۀ کریمه نوید و مژده‌ایست مبنی بر این‌که خداوند دینش را یاری می‌دهد، و نویدی است برای پیامبر خدا و بندگان مؤمن، و کافرانی را که می‌خواهند با دهان خود نور الهی را خاموش نمایند ناامید می‌نماید، و خداوند نورش را کامل می‌گرداند گرچه کافران نپسندند. یعنی گرچه آنها تمام تلاش خود را برای خاموش کردن نور الهی به کار بگیرند.

آیه‌ی ۱۶:

﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَٰهُ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يُرِيدُ١٦[الحج: ۱۶]. «و اینگونه آن (قرآن) را (به صورت) آیات روشن نازل کردیم و خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند».

و این چنین امور را به شیوه‌های گوناگون در قرآن بیان نموده و آن را آیات روشن و واضح قرار داده‌ایم تا بر همۀ مطالب و مسائل مفید دلالت نماید، اما هدایت در دست خداوند است و هر کس را که بخواهد هدایت کند به وسیلۀ این قرآن راهیاب می‌نماید، و خداوند قرآن را پیشوا و الگوی او قرار می‌دهد، و به وسیلۀ نور آن راهش را روشن می‌گرداند. و هر کس را که خداوند بخواهد هدایت نکند- گرچه نشانه‌ها و معجزات زیادی برای او بیاید- ایمان نمی‌آورد، و قرآن هیچ فایده‌ای به او نمی‌رساند، بلکه حجت و دلیلی علیه او خواهد بود.

آیه‌ی ۱۷-۲۴:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١٧[الحج: ۱۷]. «به راستی (خداوند در میان) مؤمنان و یهودیان، و صائبین، و نصارا، و مجوس، و کسانی که شرک ورزیدند، همانا خداوند در روز قیامت داوری خواهد کرد. بی‌گمان خداوند بر همه چیز آگاه است».

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَكَثِيرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يَشَآءُ۩١٨[الحج: ۱۸]. «آیا ندیده‌ای تمام کسانی‌که در آسمان‌ها و زمین هستند، و خورشید و ماه و ستاره‌ها و کوه‌ها و درختان و چهارپایان و بسیاری از مردم برای خدا سجده می‌برند؟ و بسیارند کسانی که عذاب بر آنان تحقق یافته است. و هر که را خداوند خوار سازد، گرامی دارنده‌ای ندارد. بی‌گمان خداوند هر آنچه را بخواهد انجام می‌دهد».

﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ١٩[الحج: ۱۹]. «این دو دسته که دشمن همدیگر می‌باشند دربارۀ خدا به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته‌اند. پس آنان که کفر ورزیده‌اند بر ایشان لباس‌هایی از آتش بریده شده است، از بالای سرشان آب داغ و سوزان ریخته می‌شود».

﴿يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠[الحج: ۲۰]. «(این آب جوشان آن چنان در بدنشان نفوذ می‌کند که) آنچه در درونشان است و (نیز) پوستهایشان بدان گداخته و ذوب می‌گردد».

﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١[الحج: ۲۱]. «و برای (عذاب دادن) آنان گرزهای آهنین مهیاست».

﴿كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٢٢[الحج: ۲۲]. «هرگاه بخواهند از غم و اندوه آتش بیرون بیایند به آنجا بازگردانده می‌شوند (و به آنان گفته می‌شود:) بچشید عذاب سوزان را».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ٢٣[الحج: ۲۳]. «بی‌گمان خداوند آنان را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند به باغهایی داخل می‌گرداند که از زیر (درختان) آن رودبارها جاری است، در آن جا با دستبندهای زرّین و مروارید آراسته می‌شوند، و لباس‌شان در آنجا ابریشم است».

﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِ٢٤[الحج: ۲۴]. «و به سخن پاکیزه راه یافتند و به راه پسندیده رهنمود شدند».

خداوند از گروه‌های اهل زمین خبر می‌دهد، از اهل کتاب از مؤمنان و یهودیان و نصارا و صابئین و آتش پرستان، و مشرکان خبر می‌دهد که همۀ آنها را در روز قیامت گرد خواهد آورد، و با فرمان دادگرانه‌اش میان آنها داوری می‌نماید، و به سبب اعمالشان که خداوند ثبت نموده و بر ‌آن حاضر و ناظر بوده است سزا و جزایشان می‌دهد. بنابر این فرمود : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌهمانا خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است.

سپس در میان آنها چنین داوری می‌کند که ﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡاین دو دسته دشمن همدیگر می‌باشند. و در بارۀ خداوند به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته و هر یک ادعا می‌نماید که او بر حق است. ﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْپس آنان که کفر ورزیده‌اند. هر کافری را از قبیل یهودی‌ها و نصارا و صابئین و آتش‌پرستان و مشرکین شامل می‌شود، ﴿قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖبرایشان لباس‌هایی از آتش دوخته می‌شود. یعنی لباس‌هایی از قطران برایشان دوخته می‌شود سپس آن را آتش می‌زنند تا از هر طرف، عذاب آنان را فرا بگیرد. ﴿يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُو از بالای سرشان آب بسیار داغ و سوزان بر روی آنان را ریخته می‌شود. ﴿يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠که گوشت و چربی و رودهایشان از شدت گرمای آن در داخل شکمشان ذوب می‌گردد.

﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١و برای شکنجه کردن آنان تازیانه‌ها و گرزهای آهنینی است که فرشتگان تندخو و سخت‌گیر آنها را با آن می‌زنند.

﴿كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَاهر زمان که دوزخیان بخواهند از غم و اندوه بزرگ آتش بیرون بیایند، به آنجا باز گردانده می‌شوند، پس نه عذاب از آنها کاسته شده و نه به آنان مهلت داده می‌شود. و با اهانت به آنان گفته می‌شود: ﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِعذاب سوزان را بچشید که دل‌ها و جسم‌ها را می‌سوزاند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُبی‌گمان خداوند آنان را را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند به باغهایی داخل می‌گرداند که از زیر درختان و کاخهای آن رودبارها جاری است. و مشخص است تنها مسلمانان که به همۀ کتاب‌ها و پیامبران ایمان آورده‌اند چنین صفتی را دارند. ﴿يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗازنان و مردان بهشتی با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند، و دستبندهای سیمین به دست دارند. ﴿وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞحریر و لباسشان در آن جا ابریشم است.

پس نعمتهایشان کامل است، و از انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ که کلمه: ﴿جَنَّٰتٖ«باغها» در بر گیرندۀ آن است، بهره‌مند می‌شوند. رودبارهای جاری و روان را ذکر کرد و آن رودهای آب و شیر و عسل و شراب است و در آن جا انواع لباس و زیورآلات زیبا وجود دارد.

این بدان سبب است که آنها ﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِبه سخن پاکیزه را یافتند که برترین و پاکیزه‌ترین آن کلمۀ اخلاص است. سپس همۀ گفته‌های پاکیزه‌ای را در بر می‌گیرد که با آن خداوند یاد می‌شودیا به وسیله آن عبادت الهی به بهترین وجه انجام شده یا نیکی و خیری به بندگان خدا رسانده می‌شود.

﴿وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِو به راه پسندیده راهنمایی شدند، زیرا تمام احکام شریعت سرشار از نیکی و حکمت است، و به بهترین چیزها دستور داده و از زشتی‌ها نهی کرده است. در شریعت افراط و تفریطی وجود ندارد، و در برگیرندۀ علم مفید و عمل صالح می‌باشد. یا چنین است: و به راه پسندیدۀ خدا هدایت شدند، زیرا خداوند در بسیاری مواقع راه را به خودش نسبت می‌دهد، چون آن راه صاحبش را به خداوند می‌رساند.

و ذکر ﴿ٱلۡحَمِيدِدر اینجا به خاطر این است که تا بیان نماید که آنها در سایۀ سپاس پروردگارشان و به منت و فضل او هدایت شدند، بنابر این در بهشت می‌گویند:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ[الأعراف: ۴۳]. «ستایش خداوندی ار سزاست که ما را به این راه راهنمایی کرد، و اگر او ما را هدایت نمی‌‌کرد ما هدایت نمی‌شدیم».

و خداوند در لابلای این آیات بیان کرد که همۀ آفریده‌ها برای او سجده می‌برند، همۀ آنچه که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، و ماه و خورشید و ستارگان و کوهها و درختان و چهارپایان، و همۀ حیوانات، و بسیاری از مردم -که مؤمنان هستند- برای خداوند سجده می‌برند. ﴿وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُو بر بسیاری نیز گرفتار شدن به عذاب الهی قطعی و حتمی شده است. یعنی به علت کفرورزیدن و ایمان نیاوردنشان عذاب بر آنها لازم گردیده است. آنان موفق نشده‌اند ایمان بیاورند و چون خداوند آنها را خوار کرده است. ﴿وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍو هر کس را که خداوند خوار گرداند هیچ گرامی دارنده‌ای ندارد. و کسی نمی‌تواند آنچه را که خداوند خواسته است برگرداند،. کسی نیست که بتواند با خواست الهی مخالفت نماید. پس وقتی که همۀ مخلوقات برای پروردگارشان سجده، می‌برند و در برابر شکوه او فروتن و سر به زیر هستند، و در برابر قدرت و عزت او سر تسلیم و فروتنی بر خاک می‌نهند این دلالت می‌نماید که تنها او فرمانروا و پادشاه ستوده است، و هر کس عبادت او را رها کند و به پرستش دیگر چیزها روی بیاورد بسیار سرگشته و گمراه شده و به زیان آشکاری گرفتار آمده است.

آیه‌ی ۲۵:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِي جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰكِفُ فِيهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٢٥[الحج: ۲۵]. «بی‌گمان کسانی که کفر ورزیده‌اند و (مردم را) از راه خدا، و (پیامبر و مؤمنان را در سال حدیبیه) از مسجد الحرام باز می‌دارند که ما آن را - برای همۀ مردم اعم از کسانی که در آن جا زندگی می‌کنند و یا از نقاط دیگر بدان وارد می‌شوند - یکسان (حرم امن و امان و محل مراسم حج) نموده‌ایم (برای آنان عذابی سخت دردناک است)، و کسی که ار روی ستم در آن جا مرتکب خلاف گردد عذاب دردناکی به او می‌چشانیم».

خداوند متعال از زشتی آنچه که مشرکان کافر بر آن هستند خبر داده و می‌فرماید: آنها هم به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و هم مردم را از راه خدا باز می‌دارند، و مردم را از این‌که ایمان بیاورند منع می‌کنند، و نیز مردم را از ورود به مسجدالحرام باز می‌دارند که نه ملک آنها و نه مال پدران‌شان است بلکه مردم اعم از کسانی که از بیرون بدانجا می‌آیند و کسانی که در آنجا زندگی می‌کنند در آن یکسان می‌باشند.

حتی بهترین انسان محمد صو اصحباش را از ورود به مسجدالحرام باز داشتند، حال آنکه حرمت و احترام و عظمت مسجدالحرام مقتضی آن است که هر کس با توسل به ظلم بخواهد در آن کجروی کند و مرتکب خلاف شود به او عذاب دردناکی بچشانیم. پس فقط ارادۀ ستم کردن و الحاد نمودن در حرم باعث عذاب می‌گردد، گرچه در غیر حرم هر گاه انسان ارادۀ گناه و ستم ار داشته باشد، تا وقتی که آن را انجام نده مجازات نمی‌شود. پس کسی که در حرم بزرگ‌ترین ستم یعنی کفر و شرک را انجام دهد و زائران کعبه را از آن باز دارد خداوند به بدترین نوع با وی برخورد خواهد کرد.

و این آیۀ کریمه تأکید می‌نماید که احترام حرم و تعظیم فراوان آن واجب است، و از ارادۀ گناه و انجام آن در حرم باید به شدت پرهیز کرد.

آیه‌ی ۲۶-۲۹:

﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِ أَن لَّا تُشۡرِكۡ بِي شَيۡ‍ٔٗا وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡقَآئِمِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ٢٦[الحج: ۲۶]. «و به یادآور آنگاه که جایگاه خانۀ (کعبه) را برای ابراهیم معین ساختیم (و به او گفتیم:) که چیزی را با من شریک میاور، و خانه‌ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده برندگان پاکیزه‌دار».

﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ٢٧[الحج: ۲۷]. «و در (میان) مردم به حج ندا برآور، و آنها را صدا کن تا پیاده و (سوار) بر هر شتر لاغری که از هر راه دور رهسپارند به‌سوی تو بیایند».

﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَ٢٨[الحج: ۲۸]. «تا شاهد منافع خود باشند، و در روزهای معینی نام خدا را بر چهارپایانی ببرند که خداوند روزی‌شان کرده است. پس، از آن بخورید و بینوایان و مستمندان را نیز بخورانید».

﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٢٩[الحج: ۲۹]. «سپس باید آلودگی‌های بدن‌شان را بزدانید و به نذرهایشان وفا کنند،. خانۀ قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند».

خداوند عظمت بیت‌الحرام و شکوه سازندۀ آن را که ابراهیم خلیل‌الرحمان است بیان می‌دارد. پس فرمود: ﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِو آنگاه که محل و جایگاه خانۀ کعبه را برای ابراهیم معین ساختیم، و او را به آن جا ساکن نمودیم، و خداوند به ابراهیم فرمان داد تا خانۀ کعبه را بسازد، پس ابراهیم آن را براساس پرهیزگاری و طاعت خداوند بنا نهاد، و او و فرزندش اسماعیل آن را ساختند، و خداوند به ابراهیم دستور داد تا چیزی را شریک او نسازد به این صورت که اعمالش را خالصانه برای خدا انجام دهد، و خانۀ کعبه را بر نام خداوند بنا نماید. ﴿وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَو خانه‌ام را از شرک و گناهان، و از آلودگی‌ها، پاکیزه ‌بدار. و خداوند خانه را به خودش نسبت داد، و این به خاطر شرافت و فضیلتی است که خانۀ کعبه دارد، و تا بیشتر محبت کعبه در دلها جای بگیرد، و از هر طرف مردم به آن دلبسته شوند. و تا بیشتر به پاکیزه داشتن آن اهتمام ورزند، زیرا کعبه خانۀ‌خداوند است برای طواف کنندگان و افرادی که در کنار آن مشغول عبادت هستند و اعتکاف می‌کنند و به انجام عباداتی از قبیل ذکر و خواندن قران و آموختن علم به یاد دادن آن به دیگران می‌پردازند، و دیگر انواع عبادت‌ها را انجام می‌دهند. ﴿وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِو نمازگزاران یعنی خانۀ‌کعبه را برای این افراد با ارزش و برتر که هدفشان اطاعت پروردگار و نزدیکی جستن به خدا در کنار خانه‌اش می‌باشد پاکیزه بدار، زیرا این افراد شایسته هستند و باید مورد بزرگذاشت قرار بگیرند. و یکی از مصادیق تکریم آنها این است که خانۀ کعبه باید برای آنان پاکیزه داشته شود. و پاکسازی کعبه از صداهای بیهوده و بلند که نماز و طواف مردم را مشوش می‌نماید از جمله پاک کردن و پاکیزه داشتن آن به حساب می‌آید. طواف را بر اعتکاف و نماز مقدم کرد، چون طواف فقط ویژه خانه کعبه است، سپس اعتکاف را بیان نمود، چون در هر مسجدی می‌توان آن را انجام داد.

﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّو به مردم اعالم کن که به حج بیایند و آنها را به حج فرابخوان و فرض بویدن و فضیلت حج فرا بخوان و فرض بودن و فضیلت حج را به همۀ آنان، و به دور و نزدیکشان خبر بده. و هرگاه آنها را به حج و عمره فرا بخوانی از بس که علاقه دارند با پای پیاده می‌آیند، ﴿وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖو سوار بر شتران باریک اندام راه‌های دور و دراز و بیابانها را طی می‌کنند تا به بهترین مکان و جایگاه برسند، ﴿يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖو از هر سرزمین و راه دوری به قصد حج رهسپار می‌شوند. و ابراهیم خلیل ÷چنین کرد و بعد از فرزندش محمد صنیز چنین نمود، پس هر دو مردم را به حج خانۀ کعبه فرا خواندند و این ندا را تکرار کردند، و آنچه خداوند به او وعده داده بود محقق شدد و مردم پیاده و سوار از شرق و غرب دنیا به‌سوی او آمدند. سپس فواید زیارت بیت‌الله الحرام را بیان نمودند و بر زیارت آن تشویق کرد و فرمود: ﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡتا به سبب حضور در بیت‌الله منافع معنوی و دینی‌اش را از قبیل عبادتهای با فضیلت که جز در بیت‌الله انجام نمی‌شود به دست بیاورند، و نیز از سود و منافع دنیوی از قبیل به دست آوردن سودهای مادی بهره‌مند شوند. و همۀ این‌ها امور مشخص و معلومی هستند و هر کس (به حج مشرف شده باشد آنها را) می‌داند. ﴿وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِو این نیز از منافع دینی و دنیوی است. یعنی تا هنگام سربریدن و ذبح قربانی‌ها نام خدا را ببرند، تا سپاس او را به خاطر آنچه روزی و نصیب آنها نموده و برایشان فراهم کرده است به جای آورند. و وقتی که قربانیها را سر بریدند، ﴿فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَاز آن بخورید و نیز به بینوایان مستمند بخورانید.

﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡسپس اعمالشان را به پااین برسانند و چرکها و آلودگی‌هایی را که در حالت احرام و به آن آلوده شده‌اند از خود برطرف سازند، ﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡو نذرهایی ا زقبیل حج و عمره و قربانی را که بر خود واجب کرده‌اند، انجام دهند و به آن وفا نمایند. ﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِو خانۀ‌قدیمی (کعبه) را که به طور مطلق از همۀ مساجد برتر است طواف نمایند، خانه‌ای که از چیره شدن ستمگران بر آن در امان است. در اینجا فرمان داده شده تا به طور عموم همۀ مناسک انجام شود، و به طور ویژه به طواف دستور داده شده است، چون طواف فضیلت فراوانی دارد، چرا که (در سفر حج) طواف مطلوب و مقصود است و دیگر چیزها وسیله‌ای برای نیل به این فضیلت می‌باشند. و شاید دستور به طواف فایده‌ای دیگر داشته باشد و آن این است که طواف در هر وقت جایز است، چه طواف در اثنای حج یا عمره باشد، چه بدون حج یا عمره این امر در هر حالتی جایز است.

آیه‌ی ۳۰-۳۱:

﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ٣٠[الحج: ۳۰]. «این است (حکم خداوند) هر کس مقدسات و شعایر خداوند را بزرگ و محترم بدارد آن برایش در نزد پروردگار بهتر است، و چهارپایان برایتان حلال گشته‌اند مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود، و از پلیدی‌ها که بعضی از آن بت‌ها هستند دوری کنید و از سخن دروغ بپرهیزید».

﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ٣١[الحج: ۳۱]. «حقگرا و مخلص خدا باشید، و هیچ‌گونه شریکی برای خدا قرار ندهید. و هر کس به خداوند شرک ورزد انگار از آسمان فرو افتاده، و آنگاه مرغان او را ربوده‌اند، یا این‌که باد او را به جای بسیار دوری افکنده است».

﴿ذَٰلِكَۖاحکامی را که برایتان بیان کردیم و آنچه را از تعظیم و بزرگ داشت شعایر خداوند بیان کردیم پاس بدارید، زیرا بزرگذاشت و تعظیم حرمات و مقدسات خداوند جزو چیزهایی است که پروردگار آن را دوست دارد و آدمی را به آن نزدیک می‌گرداند، و هر کس مقدسات و شعایر خداوند را بزرگ و محترم بدارد، خداوند به چنین فردی پاداشی فراوانی می‌دهد، و مایۀ خیر دین و دنیا و آخرتش به نزد پروردگارش خواهد بود. و حرمات خداوند تمامی چیزهایی هستند که دارای حرمت می‌باشند، و به محترم داشتن آن دستور داده شده است، از طریق عبادت و مانند همه مناسک‌ها، و مانند حرم و احرام، و قربانی و عبادت‌هایی که خداوند بندگان را دستور داده تا آن را انجام دهند. پس بزرگداشت مقدسات و حرمت‌های الهی اینگونه انجام می‌شود که در دل محترم و بزرگ شمرده شوند، و این عبادت‌ها به طور کامل و بدون سستی و تنبلی انجام شوند. سپس منت و احسان خیوش را بر بندگان بیان نمود که برای آنان چهارپایان از قبیل شتر و گاو و گوسفند را حلال قرار داده، و قربانی کردن آن را از جملۀ مناسک و عبادت‌هایی به حساب آورده که به وسیله آن بنده به خداوند نزدیک می‌شود. پس منت و احسان او از دو جهت بزرگ و بیکران است.

﴿إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡمگر آنچه در قرآن تحریم آن بر شما خوانده می‌شود از قبیل فرموده‌ی خداوند ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ. . . [المائدة: ۳]. «حیوان مردار و خون و گوشت خوک. . . بر شما حرام شده‌اند». اما خداوند چون نسبت به بندگانش مهربان است، محرمات مذکور را بر آنان حرام نمود، تا آنها را از آلودگی‌ها و از شرک و سخن دروغ پاک بدارد. بنابر این فرمود: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِو از پلیدی‌ها بپرهیزید که برخی از آن بت‌هایی هستند که آن را همراه با خداوند به خدایی گرفته‌اید، چون به راستی این بت‌ها بزرگ‌ترین انواع پلیدی می‌باشند.

و ظاهر آن است که مِن در اینجا برای بیان جنس نیست، آن طور که بسیاری از مفسران گفته‌اند، بلکه مِن برای تبعیض است، زیرا «رجس» و آلودگی عام است و همه امور حرامی را که از آن نهی شده است شامل می‌شود، پس، از همه‌ی محرمات به طور عموم نهی شده است و به طور خاص نیز از بت‌ها که برخی از پلیدی‌ها می‌باشند نهی شده است. ﴿وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِو از سخن دروغ بپرهیزید. یعنی از همۀ گفته‌های حرام دوری کنید، زیرا از جملۀ دروغ می‌باشند. و از آن جمله است شهادت دروغ.

هنگامی که خداوند آنان را از شرک و پلیدی و شهادت دروغ نهی کرد، آنها را فرمان داد تا ﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِمخلص و پاکدین بشاند، یعنی به خدا و عبادت او روی آورده و از غیر او روی بر تابند. ﴿غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِو هیچ‌گونه شریکی برای خدا قرار ندهید و هر کس چیزی را شریکخداوند سازد، ﴿فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِمانند این است که از آسمان فرو افتاده باشد، ﴿فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُپس پرندگان به سرعت او را بربایند، ﴿أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖیا این‌که باد او را به جای بسیاری دوری افکند. مشرکین این‌گونه هستند، و یامان به مانند آسمان بلند و محفوظ است، و هر کس ایمان را از دست بدهد مانند کسی است که از آسمان‌ها فرو افتاده باشد، و در معرض آسیب‌ها و بلاها قرار گیرد، و یا پرندگان او را بربایند و او را تکه تکه کنند. همینطور مشرک وقتی تمسک به ایمان را رها کند شیطان‌ها از هر سو او را می‌ربایند و او را تکه تکه می‌کنند، و دین و دنیایش را از او می‌گیرند، و یا این‌که تند بادی او را به هوا می‌برد و بعد از تکه تکه شدن او را در جای دوری می‌افکند.

آیه‌ی ۳۲-۳۳:

﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢[الحج: ۳۲]. «چنین است، و هر کس شعایر خداوند را بزرگ شمارد بی‌گمان بزرگداشت آن نشانۀ پرهیزگاری دل‌هاست».

﴿لَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٣٣[الحج: ۳۳]. «در آن (حیوانات قربانی) تا مدتی معین فایده‌ها می‌باشد، سپس محل قربانی کردن آنها خانۀ قدیمی و گرامی (کعبه) است».

آنچه از تعظیم و بزرگداشت مقدسات و شعایر خداوند برایتان بیان نمودیم بیانگر تقوای دل‌هاست. و منظور از «شعائر» علامات و نشانه‌های ظاهری دین است، و برخی از آن عبارت است از همه‌ی دستورات حج. هم چنان‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ[البقرة: ۱۵۸]. همانا صفا و مروه از شعایر خداوند می‌باشند، و قربانی‌ها نیز از شعایر الهی هستند، و پیش‌تر گذشت که تعظیم شعایر الهی به معنی بزرگداشت و محترم قرار دادن آن و انجام دادن آن و کامل نمودن آن به بهترین وجهی است که انسان توانایی آن را دارد. یکی از شعایر الهی قربانی است، و تعظیم و بزرگداشت آن عبارت است از این‌که با حیوان قربانی به خوبی و نیکی رفتار شود، چاق کرده شود، و از هر جهت بدون عیب و کامل باشد. پس بزرگداشت و تعظیم شعایر خداوند از پرهیزگاری دل‌هاست، و از آن سرچشمه می‌گیرد، و هر کس آن را بزرگ و محترم بدارد بیانگر آن است که او پرهیزگار است و ایمان درستی دارد، چون بزرگداشت و محترم داشتن شعایر الهی برخاسته از بزرگداشت و تعظیم خداوند است.

﴿لَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُبرایتان در حیوانات قربانی منافعی هست. این در قربانی‌هایی از قبیل شتر و غیره است که حجاج همراه با خود می‌برند و از آنها سود می‌برند، سوار آنها شده و شیرشان را می‌دوشند. نیز به روش‌های دیگری از آنها سود می‌برند که برایشان زیانی ندارد ﴿إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى(منافعی وجود دارد) تا مدتی معین، و آن زمان ذبح است، وقتی که به ﴿مَحِلُّهَآقربانگاهش برسد، و آن ﴿ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِخانه‌قدیمی و گرامی کعبه است. یعنی تمام حرم، متی و دیگر جاهها محل قربانی است. و چون قرانی ذبح شوئد از آن بخورند و به بینوایان مستمند نیز بخورانند.

آیه‌ی ۳۴-۳۵:

﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَكٗا لِّيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِينَ٣٤[الحج: ۳۴]. «و برای هر امتی قربانی کردن را مقرر داشته‌ایم تا با نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطا نموده است. معبودتان معبود یگانه است، پس برای او تسلیم شوید، و فروتنان را نوید ده».

﴿ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِينَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِيمِي ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣٥[الحج: ۳۵]. «(آنان) کسانی (هستند) که چون نام خدا برده شود دل‌هایشان ترسان گردد، و در برابر مصیبت‌هایی که به آنان می‌رسد شکیبایی می‌روزند، و (همواره) نماز را بر پا می‌دارند، و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند».

برای هر یک از امت‌های گذشته قربانی کردن را مقرر نموده‌ایم. یعنی برای انجام خوبی‌ها بشتابید، تا ما بنگریم که کدام یک از شما کار بهتری را انجام می‌دهد. و حکمت در این‌که خداوند برای هر امتی قربانی کردن را مقرر نموده این است تا او را یاد کنند و به شکر او بپردازند. بنابر این فرمود: ﴿لِّيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞتا نام خدا را بر چهارپایان حلال گوشتی که روزی آنان کرده است یاد کنند. پس معبودتان خداوند یگانه است. گر چه شریعت‌ها با یکدیگر فرق دارند، اما همۀ شریعتها بر این اصل متفق‌اند که معبود واقعی خداوند است، و باید تنها او پرستش شود، و برای او شریک قرار نداد. بنابر این فرمود: ﴿فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْپس تسلیم او شوید و از او فرمان برید و از کسی دیگر اطاعت نکنید زیرا تسلیم شدن در برابر فرمان او تنها راه رسیدن به بهشت است. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِينَمخلصان فروتن را به نیکی دنیا و آخرت مژده بده. «مخبت» کسی است که در برابر بندگانش متواضع می‌باشد.

سپس صفات فروتنان را بیان نمود و فرمود. ﴿ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡآنانکسانی هستند که چون نام خدا برده شود از ترس او هراسان می‌گردند. بنابر این به سببب هراسی که از خداوند یگانه دارند آنچه را که حرام نموده است ترک می‌کنند. ﴿وَٱلصَّٰبِرِينَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡو در برابر مصیبت‌ها و سختی‌ها و انواع آزارهایی که به آنان می‌رسد شکیبایی می‌ورزند، و از تقدیر الهی اظهار نارصایتی نمی‌کنند، بلکه به خاطر طلب رضایت خداوند و چشم داشت پاداش الهی شکیبایی می‌ورزند ﴿وَٱلۡمُقِيمِي ٱلصَّلَوٰةِو کسانی که نماز را به طور کامل و درست بر پا می‌دارند، به این صورت که امور لازم و مستحب نماز را به جای می‌آورند و در ظاهر و باطن (خدا را) پرستش می‌نمایند، ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَو از آنچه روزی ایشان کرده‌ایم انفاق می‌نمایند. و این، همۀ نفقات واجب مانند زکات و کفاره و انفاق بر همسران و برده‌ها و خویشاوندان را شامل می‌شود. نیز شامل همۀ نفقات مستحب می‌شود و ا زواژه مِن که به معنی بعضی است دانسته می‌شود آنچه خداوند به ما ارزانی داشته است، ‌و بنده برای به دست آوردن آن قدرتی ندارد، مادامی که خداوند برایش فراهم نسازد و به او روزی ندهد. پس ای کسی که از فضل خداوند به تو روزی داده است انفاق کن، تا خداوند نیز بر تو انفاق نماید و از فضل خویش به تو بیشتر دهد.

آیه‌ی ۳۶-۳۷:

﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞۖ فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٣٦[الحج: ۳۶]. «و (قربانی کردن) شتران (چاق و فربه) را برایتان از شعایر خدا قرار دادیم، در آنها برایتان خیر (فراوانی) است، پس در حالی که برپای ایستاده‌اند نام خدا را بر آنها ببرید، و هنگامی که بر پهلویشان افتادند از گوشت آنها بخورید، و به بینوایانِ سائل و غیر سائل بخورانید، اینگونه آنها را برایتان رام و مطیع کرده‌ایم تا سپاسگزاری کنید».

﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٣٧[الحج: ۳۷]. «هرگز گوشت‌های و خون‌های قربانیان به خداوند نمی‌رسد، بلکه پرهیزگاریتان به او می‌رسد، این‌گونه آنها را برایتان مسخر نمود تا خداوند را به خاطر آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید، و نیکوکاران را مژده بده».

این بیانگر آن است که شعایر شامل عبادات آشکار دین می‌شود. و پیش‌تر گذشت که خداوند خبر داده است هر کس شعایر او را محترم بدارد از پرهیزگار دلهاست. و در اینجا خبر داد که از جملۀ شعایر او شتران درشت اندام و فربه است که قربانی می‌شوند. و طبق یکی از دو قول، منظور از آن گاو است، پس این‌ها باید محترم و بزرگ شمرده شده، و باید چاق گردانده شوند و به خوبی با آنها رفتار شود. ﴿لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞبرای قربانی کننده و دیگران در آن خیر و خوبی است چرا که از آن می‌خورند، و آن را صدقه می‌دهند، و از آن استفاده می‌برند، و پاداش و مزد (خدا) به آنان می‌رسد. ﴿فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَاپس به هنگام سربریدن و ذبح، نام خدا را بر آنها ببرید. یعنی «بسم‌الله» بگویید و آنها را ذبح کنید. ﴿صَوَآفَّیعنی در حالی که بر پا ایستاده باشند، سپس پای چپ آن بسته شده و گردنش بریده می‌شود.

﴿فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَاو هنگامی که آن را بر زمین و به پهلو می‌اندازید در این وقت برای خوردن آماده شده است. ﴿فَكُلُواْو این خطاب به قربانی کننده است. پس برای او جایز است که از آن بخورد. ﴿وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّو از گوشت آن به فقیری که گدایی نمی‌کند و از روی قناعت و استغنا چیزی را طلب نمی‌نماید، بدهید، و او را بخورانیدو به فقیر گدا پیشه که سؤال می‌کند نیز بخورانید، پس هر یک از این‌ها در آن حق دارند.

﴿كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَاین‌گونه شتران را رام و مطیع شما کرده‌ایم تا پروردگارتان را سپاسگذار باشید که آنها را برایتان رام و فرمانبر کرده است. و اگر خداوند شتران را مطیع شما نمی‌کرد دست شما به آنها نمی‌رسید، آما خداوند آنها را برایتان رامکرده است، چون نسبت به شما مهربان است، و تا به شما احسان نماید. پس او را ستایش کنید.

﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَاهرگز گوشت‌ها و خون‌های قربانیان به خداوند نمی‌رسد. یعنی منظور از قربانی فقط ذبح کردن آن نیست. و از خون‌ها و گوشت‌هایشان چیزی به خداوند نمی‌رسد، چون خداوند بی‌نیاز و ستوده است، تنها چیزی که به او می‌رسد اخلاص شما و چشم امید داشتن به پاداش و نیت درست شماست. بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡبلکه پرهیزگاریتان به او می‌رسد در اینجا به اخلاص در قربانی کردن، و این‌که هدف از آن باید فقط جلب رضای خداوند باشد، و نباید به خاطر ریا و شهرت یا به عنوان یک عادت ذبح شود، فرمان شده است، و سایر عبادتها اگر خالصانه و بر مبنای پرهیزگاری صورت نگیرند پوچ و بی‌مغز خواهند بود، و تبدیل به جسمی می‌شوند که روحی در آن نیست. ﴿كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡاینگونه خداوند آنها را برایتان رام و مطیع نموده تا خداوند را به خاطر این‌که شما را هدایت کرده است بزرگ دارید، چون سزاوار کامل‌ترین و بزرگ‌ترین ستایش و بالاترین بزرگداشت است.

﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَو نیکوکاران را مژده بده، آنهایی که عبادت خداوند را به نیکویی انجام می‌دهند، به این صورت که او را طوری می‌پرستند انگار که او را می‌بینن، و اگر نماز و سایر عبادتهایشان در این سطح نباشد، باید او را طوری عبادت نمایند که به وقت عبادت خود چنین باور دشاته باشند که خداوند از حال آنها آگاه است و آنان را می‌بیند. و آنهایی که با تمام وجود با بندگان خداوند نیکوکاری می‌کنند و با مال و دانش و مقام و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر و سخن خوب و. . . نیکی می‌کنند، نیکوکاران را از جانب خداوند به سعادت دنیا و آخرت مژده باد، و خداوند با آنها نیکی خواهد کرد. همان‌گونه که آنها به نیکویی او را عبادت نمودند با بندگان نیکی کردند. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠[الرحمن: ۶۰]. «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟!».﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ[یونس: ۲۶]. «برای کسانی که نیکویی نمودند پاداش نیک، و افزون بر آن است».

آیه‌ی ۳۸:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍ٣٨[الحج: ۳۸]. «به راستی خداوند از مؤمنان دفاع می‌کند، چرا که خداوند هیچ خیانت پیشۀ کافری را دوست نمی‌دارد».

در اینجا پروردگار به مؤمنان خبر داده و به آنان نوید می‌دهد که هر چیز ناپسندی را از آنها دور می‌کند، و شر کافران و وسوسۀ شیطان و شر نفس خودشان و بدیهای اعمالشان را به سبب ایمان‌شان از آنها دور می‌نماید و به هنگام فرود آمدن مشکلاتی که توان تحملش را ندارند بارشان را سبک می‌کند. هر مومنی به اندازۀ ایمانش از این دفاع و فضیلت برخوردار است، پس بهرۀ برخی زیاد است و بهرۀ برخی اندک می‌باشد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍبدون شک خداوند هیچ خیانت پیشه‌ای را دوست ندارد، آن کس که در امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است خیانت می‌نماید. یعنی حقوق خداوند را که بر اوست انجام نمی‌دهد و به آن خیانت نموده و به مردم نیز خیانت می‌کند، و خداوند چنین کسی ار دوست نمی‌دارد. ﴿كَفُورٍخیانت پیشۀ ناسپاس که سپاس نعمت‌های خداوند را به جای نمی‌آورد. خداوند بر او احسان و نعمت پی در پی فرو می‌ریزد اما او همواره ناسپاسی می‌کند و گناه انجام می‌دهد. بلکه بر او خشمگین و از او ناخشنود است، و به زودی او را به خاطر ناسپاسی و خیانتش مجازات خواهد کرد. مفهوم آیه این است که خداوند هر امانتداری که امانتش را حفظ نماید و سپاس پروردگارش را به جای آورد، دوست می‌دارد.

آیه‌ی ۳۹-۴۱:

﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩[الحج: ۳۹]. «به کسانی که از روی ستم (با آنان) جنگ می‌شود اجازۀ (جهاد) داده شده و خداوند تواناست بر این‌که ایشان را پیروز گرداند».

﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗاۗ وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ٤٠[الحج: ۴۰]. «همان کسانی که از سرزمینشان به ناحق، بلکه از آن روی که می‌گفتند: ‌خداوند پروردگار ماست بیرون رانده شدند، اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی (دیگر) دفع نمی‌کرد صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها ومسجدهایی که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود، ویران می‌شدند، و به راستی خداوند کسی‌که او را یاری دهد یاری می‌کند، همانا خداوند نیرومند و چیره است».

﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٤١[الحج: ۴۱]. «کسانی که اگر در زمین آنها را قدرت ببخشیم نماز را برپای می‌دارند و زکات (اموال) را می‌پردازند و به کار خوب فرمان می‌دهند و از کار زشت باز می‌دارند، و سر انجام کارها به خدا باز می‌گردد».

براساس حکمت الهی، جنگیدن با کافران در آغاز اسلام برای مسلمان‌ها ممنوع بود، و آنها دستور داده شده بودند تا شکیبایی ورزند. وقتی که به مدینه هجرت کردند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، و دارای قدرت و توان گشتند به آنها اجازه داده شد تا جنگ کنند، چنان که خداوند متعال فرموده است:‌ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَبه کسانی که با آنان جنگ می‌شود اجازۀ جهاد داده شده است. از این فهمیده می‌شود که پیشتر جنگیدن برایشان ممنوع بود، پس خداوند به آنها اجازه داد تا با کسانی بجنگد که با آنها می‌جنگند و بدان خاطر به‌آنها اجازۀ جهاد داده شد که مورد ستم قرار گرفته و از عمل کردن به دینشان بازداشته می‌شدند. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌو بدون شک خداوند بر یاری کردن و پیروز گرداندن آنها تواناست، پس باید از او یاری و کمک بجویند.

سپس بیان کرد که چگونه آنها مورد ستم قرار گرفته‌اند. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمکسانی‌که از سرزمینشان بیرون رانده شده‌اند. یعنی بر اثر اذیت و فتنۀ کافران مجبور شده‌اند از سرزمین خود بیرون روند. ﴿بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُبه ناحق بیرون شده‌اند، بلکه از آن روی آواره گشتند که می‌گفتند: خداوند پروردگار ماست. یعنی آنها گناهی نداشتند مگر این‌که خداوند را یگانه دانسته و فقط او را می‌پرستیدند. به همین دلیل کافران آنان را مورد آزار و اذیت قرار دادند. پس اگر این، گناه و جرم است آنها این گناه ار داشتند مانند این‌که خداوند متعال فرموده: ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ٨[البروج: ۸]. «شکنجه گران هیچ عیب و ایرادی بر مؤمنان نمی‌دیدند جز این‌که ایشان به خداوند توانا و ستوده ایمان آورده بودند». و این فلسفه و حکمت جهاد را بیان می‌کند، و هدف از جهاد اقامۀ دین خدا، و دور کردن آزار کافرانی است که مؤمنان را آزار می‌دهند، و به آنان تجاوز می‌کنند، که جهاد برای دفع ستم و تجاوز آنها و انجام عبادت خدا و اقامۀ شرایع دیم به طور آشکار است. بنابر این فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖو اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، ﴿لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُصومعه‌ها و کلیساها و مسجدها ویران می‌شد. پس خداوند به وسیلۀ کسانی که در راه او جهاد می‌کنند زیان کافران را دفع می‌نماید، و اگر کافران را به وسیله مؤمنان دفع نمی‌کرد عبادتگاههای بزرگ یهودیان و نصارا و مساجد مسلمین ویران می‌گشت. ﴿يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗاعبادتگاه‌هایی که در آن نام خداوند بسیار زیاد برده می‌شود، و در آن نماز خوانده می‌شود، و کتاب خدا در آن تلاوت می‌گردد و با انواع ذکر، خداوند یاد می‌شود. پس اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ‌برخی دیگر دفع نمی‌کرد کافران بر مسلمانان غالب و چیره می‌شدند، و عبادتگاه‌هایشان را ویران می‌کردند و آنها را در دینشان دچار فتنه می‌نمودند. پس این دلالت می‌نماید که هدف از مشروعیت جهاد ذات جهاد نیست، یعنی هدف ذات کشتن و اذیت و آزار رساندن نیست، بلکه هدف از جهاد مقاصدی است که به وسیله‌ی آن تحقق می‌یابد مانند دفع تهاجم دشمن تجاوزگر و دفع آزار و اذیت از مسلمانان و پیروز گرداندن دین خدا و از بین بردن کفر و شرک و معاصی و این دلالت می‌نماید شهرهایی که مردم در آن با آرامش می‌توانند خدا را پرستش نمایند و مساجد آن شهرها آباد است و همۀ شعایر خدا در آن برپا است به برکت و فضیلت مجاهدین است، و خداوند به وسیلۀ جهاد کافران را از آن شهرها دفع نموده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ[البقرة: ۲۵۱]. «و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی (دیگر) دفع نمی‌کرد زمین تباه می‌شد اما خداوند بر جهانیان فضل و حسان دارد».

اگر کسی سؤآل کند و بگوید: امروز مساجد مسلمانان در دیارشان آبادند، و تخریب نشده‌اند، در حالیکه در بسیاری از سرزمین‌های مسلمین کشورهای کوچک و حکومتهایی نامنظمی شکل گرفته است که توانایی جنگیدن با کشورهای کافر ندارند. حتی در کشورهای تحت سلطه‌ی کفار نیز مساجد آباد می‌باشند و تخریب نشده‌اند، و مردم آن دیار نیز با آرامش زندگی می‌کنند، با این‌که فرمانروایان کافر آن ممالک می‌توانند آن مساجد را منهدم و تخریب نمایند، در حالی که خداوند خبر داده است که اگر بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی‌کرد این عبادتگاههای ویران می‌شدند. و اگر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که در آن دیار آن دفع وجود ندارد و مساجدشان نیز تخریب نشده‌اند.

در پاسخ چنین سؤالی می‌گوییم که جواب این سؤال در بطن عموم آیه است، و جزئی از معنای آن می‌باشد. زیرا هر کس حالات و نظام حکومتهای فعلی را بشناسد، پی خواهد برد که هر ملت و طایفه‌ای در داخل قلمرو آن حکومت‌ها بخشی از آن کشور و حکومت شمرده می‌شود که تحت فرمانروایی آن قرار دارد، و عضوی از اعضای آن مملکت و بخشی از اجزای آن حکومت به حساب می‌آید، و توانایی آن ملت چه از نظر تعداد، یا لشکر و ساز و برگ نظامی، یا ثروت یا علم، یا خدمات رسانی فرق نمی‌کند. حکومت‌های منافع مادی و مذهبی و طوایف و ملل تحت سلطۀ خود را مورد توجه قرار می‌دهند، چرا که اگر چنین نکنند در نظام و حکومت‌ها به امور دینی می‌پردازند و به ویژه مساجد را آباد می‌کنند. و مساجد به لطف خداوند در نهایت نظم و سامان قرار دارند، حتی در پایتخت کشورهای بزرگ غیرمسلمان بهترین مسجدها ساخته شده است. و این دولت‌ها رعایت حال حکومت‌های مستقل را می‌کنند تا رعایت حال مردم مسلمان تحت سلطه‌ی آن حکومت‌ها را کرده باشند. دولت‌های نصرانی با یکدیگر در حسدورزی و کینه‌توزی به سر می‌برند، هم چنان‌که خداوند متعال خبر داده است که آنها تا روز قیامت با یکدیگر به کینه‌توزی می‌پردازند، در نتیجه حکومت ملیمانی که نمی‌تواند شر آنها را از خود دفع نماید از بسیاری زیان‌ها و آسیب‌هایشان سالم می‌ماند، چون آنها با یکدیگر کشمکش دارند.

بنابر این هیچ کس از آنها نمی‌تواند به‌سوی آن حکومت‌های اسلامی دست تعدی دراز نماید، چون می‌ترسد که مبادا این کشور مسلمان با کشور دیگری پیمان ببندد و مورد حمایت قرار بگیرد، خداوند نیز حتماً اسلام و مسلمین را پیروز می‌نماید و در کتابش به این امر وعده داده است.

و «الحمدلله» اسباب پیروزی مهیا شده است چون مسلمین احساس می‌نمایند که باید به دین خود بازگردند، و احساس، آغاز کار و فعالیت است. و از خداوند می‌خواهیم که نعمت خویش را بر ما کامل بگرداند. بنابراین، خداوند در وعدۀ راستین خود که مطابق با واقعیت است فرمود: ﴿وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُو هر کس دین خدا را یاری کند و این کار را خالصانه برای خدا انجام دهد و در راه خدا جهاد کند تا پیام خدا بالاتر باشد قطعاً خداوند او را یاری خواهد کرد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌبدومن شک خداوند توانا و پیروزمند است، بر همۀ خلایق چیره و غالب است و همه در اختیار اویند. پس ای مسلمانان! مژده باد شما را، ‌زیرا اگر چه لشکر و ساز و برگ دشمن زیاد قوی است اما پشتیبان شما خداوند توانای نیرومند است، و بر کسی تکیه کرده‌اید که شما و کارهایتان را آفریده است. پس، از اسباب و وسیله‌هایی که به آن امر شده است استفاده کنید، سپس از او یاری بخواهید که حتماً شما را یاری خواهد کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ٧[محمد: ۷]. «ای مومنان! اگر خداوند را یاری کنید (او نیز) شما را یاری خواهد کرد، وقدمهایتان را استوار خواهد گرداند». پس ای مسلمانان! به گونه‌ای شایسته ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید.

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗا[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده داده است که آنها را در زمین جانشین (و خلیفه و حاکم) گرداند، و دین‌شان را که برای آنها پسندیده است حاکم نماید، و بعد از ترس به آنها امنیت خواهد داد، مرا می‌پرستد و چیزی را شریک من نمی‌سازند».

سپس علامت و نشانه‌های کسانی را که او را یاری می‌دهند بیان کرد، و هر کس ادعا کند دین خدا را یاری می‌نماید و این صفت‌ها را نداشته باشد دروغ می‌گوید. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِکسانی‌که اگر در زمین ایشان را قدرت بخشیم، یعنی آنها را حاکم و مالک زمین بگردانیم، و آنان را در آن مسلط کنیم بدون این‌که مخالفی داشته باشند که با آنها به کشمکش و ستیز بپردازند، ﴿أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَنماز را در اوقات مشخص شده و با رعایت خدود و ارکان و شرایط آن و در قالب جمعه و جماعت برپا می‌دارند ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَو زکات اموال خود را که بر آنها و بر مردمان تحت سلطه‌شان واجب است به مستحقین آن می‌پردازند. ﴿وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِو امر به معروف می‌کنند. و این هر معروف و امر خوبی که از دیدگاه شرع و عقل خوب به حساب آید از قبیل حقوق خدا و حقوق انسان‌ها را شامل می‌شود. ﴿وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِو از هر منکری که شرعاً و عقلاً زشت است و زشتی آن آشکار است باز می‌دارند. و آنچه امر به معروف و نهی از منکر جز با آن کامل نمی‌گردد در این حکم داخل است، پس اگر شناخت معروف و منکر جز با تعلیم و تعلم محقق نشود باید مردم را به یاد گرفتن و یاددادن واداشت. و اگر امر به معروف و نهی از منکر جز با تنبیه و ادب‌کردن کامل نگردد که در شریعت اندازۀ آن مقرر شده است، یا کم و کیف آن به انسانهای منخصص واگذار شده است، مانند انواع تعزیزها، باید این کار را بکنند. و اگر نیاز باشد که برای امر به معروف و نهی از منکر تعدادی از مردم را بگمارند، این کار لازم است و باید انجام شود، و دیگر اموری که امر به معروف و نهی از منکر جز با آن به مرحلۀ اجرا نمی‌رسد. ﴿وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِو سرانجام همۀ کارها به خدا باز می‌گردد، و خداوند خبر داده است که عاقبت و سرانجام نیک از آن پرهیزگاری است، پس هر فرمانروا و پادشاهی که خداوند او را بر مردم حاکم و مسلط نموده است، چنانچه دستور خداوند را اجرا نماید سرانجام نیک وشایسته از آن او خواهد بود.

و هر کس با ظلم و ستم بر مردم حکمرانی نماید و هر چه دلش بخواهد انجام دهد گرچه برای مدت کمی فرمانروایی و پادشاهی کند اما سرانجام او نیک و پسندیده نخواهد بود، و مردم از حکومت او بیزا و متنفر شده و سرانجام بد و ناپسندی در انتظار او خواهد بود.

آیه‌ی ۴۲-۴۶:

﴿وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ٤٢[الحج: ۴۲]. «و اگر تو را تکذیب کنند، به راستی که پیش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان) را دروغگو انگاشتند».

﴿وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ٤٣[الحج: ۴۳]. «و (همچنین) قوم ابراهیم و قوم لوط».

﴿وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَۖ وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ٤٤[الحج: ۴۴]. «و اهل دین (نیز پیامبر خود را تکذیب نمودند) و موسی (نیز) دروغگو انگاشته شد، پس به کافران مهلت دادم، آنگاه ایشان را گرفتار نمودیم. پس (بنگر) عقوبت من چگونه است!».

﴿فَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِيدٍ٤٥[الحج: ۴۵]. «و چه بسیار شهرهایی را در حالی‌که (اهلش) ستمگر بودند نابود کرده‌ایم، و (اینک) سقف‌هایشان بر دیوارهایشان فرو ریخته است، و چه بسیار چاه‌هایی که بی‌استفاده رها گشته است و کاخهای برافراشته و استواری که بی‌صاحب و متروک مانده است».

﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ٤٦[الحج: ۴۶]. «آیا در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن دریابند و گوش‌هایی داشته باشند که با آن بشنوند، بی‌گمان چشم‌ها نابینا نمی‌گردند، بلکه دل‌های درون سینه‌ها نابینا می‌شوند».

خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب می‌کنند کار تازه‌ای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده‌ای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشته‌اند، بلکه ﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ٤٢ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ٤٣ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَۖپیش از اینان قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین (=قوم شعیب نیز) پیامبرانشان را تکذیب کرده‌اند. ﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَو موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم و فوراً آنان‌را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا این‌که سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند و بر کفر و بدی خود افزودند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡسپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، ﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِپس بنگر که سرانجام تکذیب آنها را غرق نمود و برخی با تند باد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند گرفتار آیند، زیرا این‌ها از آنان بهتر نیستند، و در کتاب‌هایی که از سوی خداوند نازل شده است نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. افراد هلاک شده‌ای که مانند این‌ها بوده‌اند زیادند. بنابر این فرمود:

﴿فَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞو چه بسیار شهرها و آبادیهایی که ساکنان آن به سبب کفر ورزیدن به خدا و دروغ انگاشتن پیامبرانشان ستمگر گشته و ما آن را با عذاب سخت و خوار کننده‌ای ویران و نابود کرده‌ایم. و عقوبت و عذابی که ما بر آنها نهاده‌ایم ستمی از جانب ما نبوده است بلکه آنها خودشان ستمگر بوده‌اند. ﴿فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَاو شههرای و قصر و دیوارهای آن فرو تپیده و بر هم ریخته و ویران شده است، در حالی‌که پیش از آن آباد بود و مردمان زیادی با آرامش در آن زندگی می‌کردند. ﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِيدٍو چه چاه‌هایی که مردم برای نوشیدن آب و سیراب کردن حیوانات خود بر آن جمع می‌شدند اما اکنون بی‌استفاده مانده و اهالی خود را از دست داده و کسی بر سر آن نمی‌آید. و چه بسیار کاخهایی که صاحبان آن با رنج و زحمت آنها را برافراشته و آنها را آراسته و محکم کرده‌اند، پس آنگاه که فرمان خدا سر رسید اموال و کاخ‌هایشان نتوانست آنها را نجات دهد، و سرزمین و کاخهایشان از ساکنان خالی مانده و عبرتی شده‌اند برای کسی که عبرت می‌گیرد، و مثال و نمونه‌ای گشته‌اند برای کسی که فکر می‌کند و می‌اندیشید.

بنابراین خداوند بندگانش را به گشت و گذار در زمین فرا می‌خواند تا بنگرد و عبرت بگیرند. پس فرمود: ﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِآیا با جسم و دل‌هایشان در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند. ﴿فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآبِهَا تا با دیدن آثار گذشتگان و مشاهدۀ کاخهای ویران شدۀ ستمگران دلهایی داشته باشند و با آن آیات خدا را بفهمد و در عبرتهای آن بیاندیشند؟! ﴿أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَایا گوشهایی داشته باشند که با آن اخبار امتهای گذشته و اخبار ملت‌هایی که عذاب داده شده‌اند را بشنوند؟! و اگر نگاه کردن و شنیدن صرف، و سیر و سفر، بدون تفکر و عبرت آموختن باشد، فایده‌ای ندارد و آدمی را به هدف نمی‌رساند.

بنابر این فرمود: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِبی‌گمان چشم‌ها نابینا نمی‌گردند، بلکه این دل‌های درون سینه‌ها هستند که نابینا می‌شوند. یعنی کوری که در دین مضر به حساب آمده عبارت است از کوری قلب در برابر دین حق، و همانطور که فرد نابینا چیزهایی را نمی‌بینند که مردم می‌بینند کسی که قلبش کور است نیز حق را نمی‌بیند. اما کوری چشم تنها آدمی‌را از منافع دنیوی محروم می‌کند.

آیه‌ی ۴۷-۴۸:

﴿وَيَسۡتَعۡجِلُونَكَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ٤٧[الحج: ۴۷]. «و با شتاب عذاب را از تو می‌طلبند، و خداوند هرگز خلاف وعده نمی‌کند، و نزد پروردگارت یک روز مانند هزار سالی است که (شما می‌شمارید و) به حساب می‌آرید».

﴿وَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَمۡلَيۡتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُ٤٨[الحج: ۴۸]. «و آبادی‌ها و شهرهای بسیاری بوده‌اند که علی رغم این‌که (مردمانشان) ستمگر بوده‌اند (ولی) ما بدیشان مهلت دادیم، سپس (به موقع) ایشان را به عذاب گرفتار نمودیم، و بازگشت (همگی) به‌سوی من است».

تکذیب کنندگان به علت جهالت و ستمگری خود از تو می‌خواهند که هر چه زودتر عذاب را بر سر ایشان فرود آوری تا به گمان خود ثابت کنند که خداوند توانایی چنین کاری را ندارد، سپس پیامبرش را تکذیب نمایند. وخداوند هرگز وعده‌اش را خلاف نخواهد کرد، پس عذابی را که به ایشان وعده داد است حتماً‌آنها را فرا خواهد گرفت، و هیچ مانعی نمی‌تواند عذاب را از آنها باز دارد. اما این‌که هر چه زودتر بیاید این در اختیار تو نیست. ای محمد! شتاب ورزیدن آ»ها و ناتوان انگاشتن ما از سوی آنها تو را پریشان نکند، زیرا آنها روز قیامت را در پیش دارند که در آن روز اولین و آخرینشان گردهم می‌آیند و طبق اعمالشان سزا و جزا داده می‌شوند، و به عذاب دردناک و همیشگی گرفتار می‌گردند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَویک روز خدا را از بس که طولانی و سخت و و حشتناک است بسان هزار سالی است که شما می‌شمارید و به حساب می‌آورید، پس خواه عذابی در دنیا به آنها برسد یا این‌که در دنیا گرفتار عذاب نشوند، این روز حتماً آنها را فرا خواهد گرفت. و احتمال دارد که منظور این باشد که خداوند بردبار است و اگر آنها در آمدن عذاب شتاب ورزند یک روز نزد خداوند بسان هزار سالی است که شما می‌شمارید. پس گرچه احساس می‌کنید که مدتی طولانی است و احساس می‌کنید که عذاب دیر می‌آید اما خداوند مدتهای زیادی به انسان مهلت می‌دهد اما فراموششان نمی‌کند تا این‌که ناگهان ستمگران را به عذابش گرفتار می‌نماید و آنها را رها نمی‌کند.

﴿وَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَمۡلَيۡتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞچه آبادیها وشهرهای زیادی وجود داشته‌اند که با وجود این‌که ساکنان ان ستمگار بوده‌اند خداوند مدتی طولانی به آنان مهلت داده است، پس ارتکاب ستم ا زسوی آنان مهلت داده‌است، پس ارتکاب ستم از سوی آنان باعث نشد تا ما فوراً‌ آنها را به عذاب گرفتار کنیم، ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهَاسپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودیم، ﴿وَإِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُو شاکنان این آبادیها که مردمانشان ستمگر بودند در دنیا گرفتار عذا می‌شوند سپس به‌سوی خدا باز خواهند گشت و خداوند آنها را به خاطر گناهانی که مرتکب شدند عذاب می‌دهد. پس این ستمگران باید از آمدن عذاب الهی بترسند و نباید از این‌که خداوند به آنها مهلت می‌دهد مغرور شوند.

آیه‌ی ۴۹-۵۱:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٞ٤٩[الحج: ۴۹]. «بگو:‌ ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم».

﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٥٠[الحج: ۵۰]. «پس آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته‌ای کرده‌اند از آمرزش گناهان و رزق و روزی پاک و خوبی برخوردارند».

﴿وَٱلَّذِينَ سَعَوۡاْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ٥١[الحج: ۵۱]. «و کسانی‌که در (انکار) آیات ما کوشیدند آنان ساکنان دوزخ‌اند».

خداوند متعال بنده و پیامبرش محمد صرا فرمان می‌دهد که همۀ مردم را خطاب نماید و به آنها بگوید او پیامبر بر حق خداست، پیامبری که مؤمنان را به پاداش خداوند مژده می‌دهد و کافران و ستمگران را از عذاب الهی برحذر می‌دارد. و فرموده‌ی خداوند: ﴿مُّبِينٞیعین بیم و هشدارش آشکار است، و آن عبارت است از ترساندن همراه توضیح آنچه که مایه‌ی ترس است، زیرا دلایل روشن را بر راست بودن آنچه که آنان را بدان ترسانده است اقامه نموده است.

سپس بیم دادن و مژده دادن را به تفصیل بیان نمود و فرمود: ﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٥٠آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند گناهانشان مورد بخشش و آمرزش قرار می‌گیرد و از رزق کریم و روزی پاک و فراوانی که همان بهشت است برخوردار خواهند شد.

حاصل معنی آیه چنین است: کسانی‌که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، و ایمان در دل‌هایشان جای گرفته و تبدیل به ایمانی. واقعی و حقیقی شده است، به همین خاطر کارهای شایسته انجام داده‌اند، آمرزش الهی شامل حالشان می‌شود، و خداوند گناهانی را که مرتکب شده‌اند می‌آمرزد. همچنین در بهشت روزی پاک و ارزشمند خواهند داشت که این روزی دارای همۀ‌ خوبی‌ها وکمالات می‌باشد.

﴿وَٱلَّذِينَ سَعَوۡاْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَو کسانی که در راه مبارزه با قرآن و نادرست و ناچیز جلوه دادن آیه‌های ما کوشیده‌اند به گمان این‌که نیرنگ و مکر آنها علیه اسلام نتیجه خواهد داد و موفق خواهد بود، ﴿أُوْلَٰٓئِكَاینان که در انکار آیات ما کوشیده‌اند، ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِهمواره در آتش‌سوزان جهنم قرار دارند، و در همۀ اوقات در آن خواهند بود. پس، از عذاب دردناک از آنها دور نمی‌شود. حاصل معنی آیه چنین است: کسانی که در راه مبارزه با قرآن می‌کوشند. و با مؤمنان به رقابت می‌پردازند و با آنها مخالفت می‌نمایند به گمان این‌که می‌توانند به هدف خود برسند. این افراد در عذاب آتش جهنم جاودانه خواهند بود.

آیه‌ی ۵۲-۵۴:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٢[الحج: ۵۲]. «و هیچ رسول و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این‌که هنگامی که چیزی را تلاوت می‌کرد شیطان در تلاوت و خواندن او (شبهه) القا می‌نمود، پس خداوند آنچه را که شیطان القا می‌کرد از بین می‌برد، سپس خداوند آیاتش را استوار می‌دارد، و خداوند بس آگاه و با حکمت است».

﴿لِّيَجۡعَلَ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَفِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖ٥٣[الحج: ۵۳]. «تا خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند برای بیمار دلان، و آنان که دل‌هایشان سخت است آزمونی قرار دهد. بی‌گمان ستمگران در عداوت عمیق و مخالفت سختی به سر می‌برند».

﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٤[الحج: ۵۴]. «و تا دانش یافتگان بدانند که آن (وحی) از سوی پروردگارت حق است، و به آن ایمان آورند، تا دل‌هایشان بدان آرام گیرد، و در برابرش تسلیم و خاضع شوند و بی‌گمان خداوند مؤمنان را به راه راست هدایت می‌کند».

خداوند از اوج حکمت خویش صحبت می‌کند، و این‌که چه چیزی را برای بندگانش انتخاب نموده است. و می‌فرماید: ای محمد! ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓما هیچ پیامبر و رسولی را پیش از تو نفرستاده‌ایم مگر این‌که وقتی آیات و احکام خداوند را برای مردم می‌خواند تا آنها را پند دهد وآنها را پند دهد و آنها را به معروف امر، و از منکر نهی کند، ﴿أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِشیطان از راه‌های ویرانگرش وارد خواندن او شده و چیزهایی در خواندن او می‌افکند که با تلاوت و خواندن او متضاد بود، با این‌که خداوند متعال پیامران را معصوم و مصون قرار داده است و آنها در آنچه که از سوی خداوند به مردم می‌رسانند معصوم‌اند، خداوند وحی خویش را از این‌که مشتبه گردد یا با چیزی دیگر مخلوط شود محفوظ و مصون می‌دارد. اما این القا و شبهه‌افکنی شیطان پابرجا نیست و ادامه نخواهد داشت، بلکه عارضی است، و سپس از بین می‌رود، و عوارض احکامی جداگانه دارند. بنابر این فرمود: ﴿فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِپس خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند از بین می‌برد، سپس خداوند آیاتش را استوار می‌دارد. یعنی خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند از بین می‌برد و باطل می‌نماید و بیان می‌کند که آن از آیات خدا نیست، سپس آیات خود را محکم و استوار می‌دارد و آنرا خالص نموده و محافظت می‌کند. بنابر این آیات خداوند از آمیخته شدن با آنچه شیطان القا می‌کند همواره خالص و ناب باقی می‌ماند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞو خداوند، آگاه و دانا و فرزانه و با حکمت است و هر چیزی را در جایش قرار می‌دهد. پس، از کمال حکمت خداوند این است که شیطان را توانایی داده تا چنین القایی را بنماید تا آنچه را که در این بخش از آیه بیان نموده است تحقق یابد. آنجا که می‌فرماید: ﴿لِّيَجۡعَلَ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ فِتۡنَةٗتا القا و وسوسه‌های شیطان را برای دو گروه از مردم که خداوند به آنها توجهی نمی‌کند آزمونی قرار دهد، و آن دو گروه عبارتند از: ﴿لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞکسانی که در دل‌هایشان بیماری است، یعین ایمانشان ضعیف است و کامل نمی‌باشد و تصدیق و یقین قطعی در دل‌هایشان نیست، پس کوچکترین شبهه‌ای در آنها اثر می‌گذارد. و چون آنچه را که شیطان می‌افکند، بشنوند شک و تردید وارد دل‌هایشان می‌شود و موجب فتنه و آزمایش آنها می‌گردد.

﴿وَٱلۡقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمۡو سنگدلان. یعنی آنها که دل‌هایشان سخت است و هشدار و اندرز در آ» اثر نمی‌گذارد، و به خاطر قساوتی که دارند آنچه را که خدا و پیامبرش می‌گویند، نمی‌فهمند. این‌ها وقتی آنچه را که شیطان القا می‌کند، بشنوند آن را دلیلی برای باطل خود قرار می‌دهند و در پرتو آن مجادله می‌نماید و با خدا و پیامبرش به مخالفت می‌پردازند.

﴿وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَفِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖو بی‌گمان ستمگران در عداوت عمیق و مخالفت سختی قرار دارند، و آنچه شیطان الق می‌کند برای این دو گروه از مردم مایۀ فتنه و آزمایش می‌گردد، و پلیدی که در دل‌هایشان پنهان است آشکار می‌شود. و اما گروه سوم که مورد مرحمت قرار می‌گیرند کسانی‌اند که در این آیه ذکر شده‌اند: ﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَو تا عالمان و دانش آموختگان بدانند که آن وحی حق و از سوی پروردگارت است. خداوند به آنان دانش داده است و به وسیلۀ آن حق را از باطل، و هدایت را از گمراهی تشخیص می‌دهند. پس آنان با توجه به شواهد و دلایل موجود، حق پایدار را که خداوند آن را استوار می‌نماید از باطل و عارضی که خداوند آن را از بین می‌برد تشخیص می‌دهند، تا بدانند که خداوند حکیم و فرزانه است، و ابتلا و آزمایشات را برای انسان پیش می‌آورد تا امور نیک نیک و بدی را که در وجود او پنهان است آشکار نماید، ﴿فَيُؤۡمِنُواْ بِهِتا به سبب آن ایمان بیاورند، و پس از دفع شبهه ایمانشان افزون گردد. ﴿فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡو دل‌هایشان خاضع و تسلیم خدا شود. و این از هدایت الهی است که به آنها بخشیده است. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖو خداوند مومنان را به سبب ایمان‌شان به راه راست هدایت می‌نماید. و راه راست یعنی دانستن حق و عمل‌کردن به مقتضای آن، پس خداوند مؤمنان را با سخن استوار در زندگی دنیا و آخرت ثابت قدم می‌نماید، و این نوعی از تثبیت خداوند برای بندگان است. و این آیات بیان می‌نمایند که سایر پیامبران برای پیامبر اسلام الگو و سرمشق می‌باشند. وقتی که به هنگام خواندن و تلاوت آیۀ: ﴿وَٱلنَّجۡمِ[النجم: ۱]. تا به ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠[النجم: ۱۹-۲۰]. رسید، شیطان در تلاوت او این را افکند «تِلكَ الغَرانِيقُ العُلَی وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرتَجَی» یعنی «لات» و «عزّی» و «منات» بت‌ها بس‌والا مقام هستند و شفاعت کردن آنها جای امید است. به این سبب پیامبر غمگین شد و فتنه‌ای برای مردم گردید، هم چنان‌که خداوند متعال بیان نمود. پس خداوند این آیات را نازل کرد [۱].

آیه‌ی ۵۵-۵۷:

﴿وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِين كَفَرُواْ فِي مِرۡيَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَقِيمٍ٥٥[الحج: ۵۵]. «و کافران پیوسته دربارۀ آن تردید دارند تا این‌که ناگهان قیامت به آنان در رسد، یا عذاب روز نازل و عقیم گریبانشان را بگیرد».

﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ٥٦[الحج: ۵۶]. «ملک و فرمانروایی در آن روز از آن خداست، میان آنان داوری می‌کند، پس کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، در باغ‌های پرناز و نعمت خواهند بود».

﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ٥٧[الحج: ۵۷]. «و کسانی که کفر ورزیده و آیات مرا تکذیب کرده‌اند، اینان عذابی خوار کننده دارند».

خداوند متعال از حالت کافران خبر می‌دهد که آنها همواره در آنچه پیامبر آورده است شک و تردید دارند، به سبب این‌که عناد و کینه دارند و روی گردانند، و آنها همواره بر این حالت خواهند بود، ﴿حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةًتا این‌که ناگهان قیامت به سراغ آنها می‌آید، ﴿أَوۡ يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَقِيمٍیا این‌که ناگهان عذاب روز نازا و عقیم گریبانشان را می‌گیرد. یعنی عذاب روزی که هیچ خبر و خوبی در آن نیست، و آن روز قیامت است. پس وقتی قیامت بیاید کافران می‌دانند که آنها دروغگو بوده‌اند، و پشیمان می‌شوند، که پشیمانی در آن روز برای‌شان فایده‌ای ندارد. و از هر خوبی و خیری ناامید می‌شوند، و آرزو خواهند کرد که ای کاش به پیامبر ایمان آورده و راه او را در پیش می‌گرفتند! در این جا کافران از ادامه دادن شک و تردید برحذر داشته شده‌اند. ﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٖفرمانروایی و ملک در روز قیامت، ﴿لِّلَّهِفقط برای خداوند و از آن او است. ﴿يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡو با قضاوت دادگرانه وقاطع خویش در میانشان داوری می‌نماید، ﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْپس کسانی‌که به خدا و پیامبر و آنچه آورده‌اند، ایمان آورند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو کارهای شایسته انجام داده و با انجام آن ایمانشان را تصدیق نمایند، ﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِدر باغ‌های پرناز و نعمت‌اند. یعنی در ناز و نعمت و شادی قلبی و روحی و جسمی وصف‌ناپذیری که توصیف کنندگان نمی‌توانند آن‌را توصیف نمایند و عقل حقیقت آن‌را درک نمی‌کند به سر می‌برند.

﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاو سکانی که به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و آیات خداوند را که انسان را به حق و راه درست رهنمون می‌نمایند دروغ انگاشته و از آن روی برتافته یا با آن مخالفت کرده‌اند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞایشان عذابی خوار کننده دارند، که از بس سخت و دردناک است و به دلها سرایت می‌کند ایشان را خوار و ذلیل می‌گرداند، چرا که به پیامبر و آیاتش توهین نمودند و خداوند نیز آنها را به وسیلۀ عذاب خویش مورد توهین قرارداد، و خوار نمود.

آیه‌ی ۵۸-۵۹:

﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ٥٨[الحج: ۵۸]. «و کسانی‌که در راه خدا هجرت کرده و سپس کشته شده یا مرده‌اند، بدون شک خداوند به آنان روزی نیک می‌دهد و به یقین خداوند بهترین روزی دهندگان است».

﴿لَيُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا يَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٞ٥٩[الحج: ۵۹]. «قطعاً خداوند آنان را به جایگاهی که آن را می‌پسندند وارد خواهد کرد، و بی‌گمان خداوند دانا و شکیبا است».

این مژده و نویدی بزرگ است برای کسانی که در راه خدا هجرت کرده و از سرزمین و وطن خود بیرون رانده شده و فرزندان و اموالشان را برای رضای خدا و یاری کردن دینش ترک نموده‌اند، و مزد چنین کسانی بر خداوند است، خواه بر بستر خویش بمیرند یا در میدان جهاد کشته شوند. ﴿لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗابدون شک خداوند به آنان جزا و نعمت نیکویی در جهان برزخ و در روز قیامت خواهد داد و آنها را وارد بهشت خواهد کرد که هر نوع خیر و برکت و هر نیکی و احسان و نعمت‌های قلبی و بدنی در آن وجود دارد. و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: کسی که در راه خدا هجرت کند خداوند روزی او را در دنیا به عهده گرفته، و به او روزی گسترده و نیکویی خواهد داد، خواه او بر بستر خود بمیرد یا شهید شود، و خداوند ضامن روزی او است. پس نباید گمان کرد که هرکس از سرزمنی خود بیرون رود و اموالش را ترک نماید، فقیر و نیازمند خواهد شد، چون روزی دهندۀ او بهترین روز دهندگان است. و همانطور که خداوند خبر داده است پیش آمد، و مهاجرین سرزمین و فرزندان و مال‌هایشان را در راستای یاری‌کردن دین خدا رها کردند، اما دیری نپایید که خداوند کشورها را برای‌شان فتح کرد و آنها را حاکم گرداند و اموالی از آن کشورها و شهرها به غنیمت گرفتند که با آن از ثروتمندترین مردم گردیدند. بنابر این احتمال فرموده‌ی: ﴿لَيُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا يَرۡضَوۡنَهُیا به این معنا است که خداوند فتح ممالک را به خصوص فتح مکۀ مکرمه را نصیب آنان می‌گرداند، که - واقعاً‌ - مسلمانان در حالت خوشحالی و خشنودی وارد شدند. یا به منظور از آن روزی آخرت است که عبارت است از داخل شدن به بهشت. پس آیه هر دو روزی، روزی دنیا و روزی آخرت را در بر دارد، و مانعی نیست که نعمت دنیا و آخرت هر دو مورد نظر باشند، و این معنی نیز صحیح است. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِيمٌو خداوند به ظاهر و باطن و گذشته و آینده آگاه است. ﴿حَلِيمٞبردبار و شکیباست، مردم از فرمان وی سرپیچی می‌کنند، و با گناهان بزرگ به مبارزۀ با او برمی‌خیزند، اما او فوراً آنها را به عذاب گرفتار نمی‌سازد، با این‌که بر این کار توانایی کامل دارد، بلکه روزی آنها را پیوسته و پی در پی می‌دهد، و فضل خویش را بر آنان سرازیر می‌نماید.

آیه‌ی ۶۰:

﴿ذَٰلِكَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيۡهِ لَيَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ٦٠[الحج: ۶۰]. «(حکم بر) این است، و هر کس (دیگری را) به مانند آنچه خود به آن عقوبت داده شده است عقوبت دهد، سپس مورد ستم واقع شود، حتماً‌خداوند او را یاری خواهد کرد، به راستی خداوند بخشاینده و آمرزگار است».

مسئله به این منوال است که هر کس مورد ستم قرار بگیرد برای او جایز است به اندازه‌ای که به او ستم شده است بر جنایتکار ستم نماید، و اگر چنین کرد مورد ملامت قرار نمی‌گیرد، و مقصر نیست و اگر دوباره به او ستم شد خداوند حتماً‌ او را یاری خواهد کرد، چون او ستمدیده و مظلوم است، پس جایز نیست به خاطر این‌که حق خودش را گرفته است مورد ستم قرار بگیرد. بنابر این کسی که دیگری را چون بر او ستم کرده است مجازات نماید خداوند چنین کسی را یاری می‌کند. پس کسی که هیچ احدی را مورد ستم و مجازات قرار نداده است اگر مورد ستم قرار بگیرد و بر او جنایت شود، یاری خداوند به او نزدیک‌تر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞبدون شک خداوند بخشایندۀ ‌آمرزگار است. یعنی گناه‌کاران را می‌آمرزد، و فوراً آنها را عذاب نمی‌دهد، و گناهانشان را از بین می‌برد و آثارشان را از آنها دور می‌نماید. آمرزش و بخشایش، صفت ذاتی خداوند است، و بندگانش را در هر زمانی می‌آمرزد. پس برای شما مظلومان که مورد جنایت قرار گرفته‌اید شایسته است که ببخشد و گذشت کنید تا خداوند نیز با شما چنین رفتار نماید. ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ[الشورى: ۴۰]. «پس هرکس ببخشد و به اصلاح بپردازد پاداش او بر خداوند است».

آیه‌ی ۶۱-۶۲:

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ وَيُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِي ٱلَّيۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ٦١[الحج: ۶۱]. «این از آن جهت است که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل می‌گرداند، و خداوند شنوای بینا است».

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ٦٢[الحج: ۶۲]. «این از آن جهت است که خداوند بر حق است و آنچه را که به جز او فریاد می‌خوانند و پرستش می‌نمایند باطل است، و خداوند والا و بزرگوار است».

خداوند ذاتی است که این احکام نیکو و دادگرانه را برایتان مشروع نموده و در تقدیر و تدبیرش به خوبی و نیکویی عمل می‌نماید. خداوندی که ﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِشب را در روز داخل می‌گرداند، و روز را بعد از شب می‌آورد، و بر یکی از آن دو می‌افزاید، و از دیگری می‌کاهد و برعکس، و بر اثر آن فصل‌ها به وجود می‌آیند و منافع شب و روز و خورشید و ماه محقق می‌شود که از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی برای بندگان است، و این برای آنان ضروری و لازم می‌باشد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢو خداوند شنوا است و همۀ صداها را علی‌رغم این‌که به زبان‌های مختلفی هستند، و هر یک نیاز مختلفی دارند، می‌شنود. ﴿بَصِيرٞبینا است و خیزش و حرکت مورچۀ سیاه را در زیر صخره سنگ و در شب تاریک می‌بینند. ﴿سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠[الرعد: ۱۰]. «(برای او) یکسان است کسی که پنهانی سخن بگوید و آن کس که آشکارا بگوید و آنکه خویشتن را در شب پنهان گرداند و در روز آشکارا حرکت نماید».

﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّآن همه قدرت و حکم و احکامی که خداوند از آن برخوردار است بدان جهت است که خداوند از آن برخوردار است بدان جهت است که خداوند حق است. یعنی پایدار است و همواره بوده و هست. اول است و پیش از او هیچ چیزی نبوده است، و آخر است و بعد از او چیزی نیست. اسماء و صفاتش کامل است و وعده‌اش حق و ملاقات و دیدارش حق، و دین او حق و عبادتش حقث، و دین او حق و هبادتش حق، و همیشه ماندگار است.

﴿وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُو بت‌ها و انبازان و حیوانات و جماداتی که به جز او به فریاد خوانده شده و پرستش می‌شوند، باطل‌اند، خودشان باطل و عبادت‌شان نیز باطل است، چون آنها به چیزی دست انداخته‌اند که نابود شدنی و از بین رفتنی است، در نتیجه عبادت و پرستش آن بیهوده و باطل است. عبادت و پرستش آن بیهوده و باطل است. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُو همانا خداوند والا و بزرگوار است ﴿ٱلۡعَلِيُّیعنی هم در ذات والا است و بر بالای همۀ ‌مخلوقات قرار دارد، و هم در منزلت و مقام، و دارای صفات کامل است. و هم در قدرت و تسلط، والاست و بر همۀ مخلوقات چیره و غالب است. ﴿ٱلۡكَبِيرُو نیز هم در ذات عظیم است و هم در اسما و صفاتش و از مظاهر عظمت و بزرگی‌اش این است که آسمان‌ها و زمین در روز قیامت در قبصۀ اویند، و آسمان‌ها را با دست راستش درهم می‌پیچید. کرسی و قلمرو فرمانروایی‌اش آسمان و زمین را در بر گرفته است، و همۀ بندگان در اختیار او هستند، پس جز با خواست و مشیت خداوند تصرف نمی‌کنند و کاری انجام نمی‌دهند، و جز با خواست و ارادۀ او حرکت نمی‌کنند و از حرکت باز نمی‌ایستند. حقیقت کبریا و بزرگی خدا را جز او کسی نمی‌داند، و هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ پیامبری آن را نمی‌داند، و هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ پیامبری آن را نمی‌داند. از هر صفت کمال و کبریا و شکوهی برخوردار است، و او هر یک از این صفت‌ها را به طور کامل داراست. از کبریایی او این است که اهل آسمان‌ها و زمین هر عبادتی را برای او انجام می‌دهند و هدف از آن بزرگداشت و تعظیم خداوند است. به همین جهت «تکبیر» شعار و نشانۀ عبادتهای بزرگ مانند نماز و غیره است.

آیه‌ی ۶۳-۶۴:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ٦٣[الحج: ۶۳]. «آیا ندیده‌ای که خداوند از آسمان‌ها آب فرو فرستاده، آنگاه زمین سرسبز و خرم می‌گردد، بی‌گمان خداوند باریک بین و آگاه است».

﴿لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ٦٤[الحج: ۶۴]. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست، و خداوند بی‌نیاز و ستوده است».

در اینجا خداوند آدمی را به نگریستن در آیاتی که بر یگانگی و کمال او دلالت می‌نماید تشویق می‌کند، پس فرمود: ﴿أَلَمۡ تَرَآیا با چشمان و بینش خود مشاهده نکرده‌ای که ﴿أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗخداوند از آسمان آبی را فرو می‌فرستد، و بر زمین خشک که تمام درختان و گیاهانش خشک شده‌اند می‌بارند ﴿فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًآنگاه زمین را بعد از خشکی و مرگش زنده می‌نماید، مردگان را نیز بعد از آنکه تبدیل به استخوانهایی پوسیده شدند زنده می‌گرداند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌبی‌گمان خداوند باریک بین است و درون اشیا و امور پوشیده و پنهان را می‌بیند، و با لطف است و خیر و خوبی را به بندگان می‌رساند، و شر و بدی‌را از آنها دور می‌نماید، و همۀ این‌ها را طوری انجام می‌دهد که در بسیاری مواقع بر بندگانش پوشیده می‌ماند و از لطف خداوند (نسبت به بندگان) این است که توانایی و کمال اقتدارش را در انتقام گرفتن، به بنده‌اش نشان می‌دهد، اما بعد از آنکه در آستانۀ نابودی قرار گرفت به داد او می‌رسد و لطفش را برای او آشکار می‌کند. و از لطف خداوند این است که محل فرود قطرات باران و جای رویش بذرهای زمین را می‌داند. پس آب را به محل همان بذر می‌برد - بذری که خلائق و مردم پنهان است - سپس انواع گیاهان می‌رویند ﴿خَبِيرٞو به امور پنهان و پوشیده آگاه است.

﴿لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِآنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همه آفریده و بندگان اویند، و خداوند با فرمانروایی و حکمت و کمال اقتدار خود در آنها تصرف می‌نماید، و کسی دیگر در این میان اختیاری ندارد. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِيُّو او بی‌نیاز است و دارای بی‌نیازی مطلق می‌باشد و از هر جهت مستغنی می‌باشد. و از بی‌نیازی او این است که به هیچ کدام از آفریده‌هایش نیاز ندارد، و از سر ناتوانی و خواری به آنها پناه نمی‌برد، و کمبودی ندارد که آن را به وسیلۀ آنان جبران نماید. او نیازی ندارد که کسی را به همسری و فرزندی گیرد. و از بی‌نیازی‌اش این است که نمی‌خورد و نمی‌نوشد و به آنچه مردم بدان نیاز دارندبه هیچ وجهی نیاز ندارد. پس او دیگران را خوراک می‌دهد، ولی خوراک داده نمی‌شود. و از بی‌نیازی‌اش این است که آفریدگان همه در آفرینش و زندگی دینی و دنیایی خود به او نیاز دارند. و یکی از مصادیق بی‌نیازی‌اش این است که اگر همۀ موجودات آسمان‌ها و زمین، آنهایی که زنده‌اند و آن‌هایی که مرده‌اند در یک میدان جمع شوند و هر یک از آنها تا آنجا که دلش بخواهد از خداوند طلب نماید، و خداوند به هر یک از آنها بیش از آنچه بخواهد، ببخشد، این کار از ملک و پادشاهی او چیزی نمی‌کاهد. و از بی‌نیازی‌اش این است که دست سخاوت و خیر و برکتش را در شب و روز گشوده است، و چیزهایی را در بهشت قرار داده که هیچ چشمی مانند آن‌را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿ٱلۡحَمِيدُدر ذات و در نام‌هایش پسندیده و ستوده است، چون همه صفت‌های او صفات کمال‌اند. و در کارهایش پسندیده می‌باشد. چون کارهای او سرشار از عدل و احسان و رحمت و حکمت است. و نیز در شرع و قانون خویش ستوده است، چون جز به آنچه مصلحت است فرمان نمی‌دهد، و جز از آنچه که فساد محض است یا فسادش بیشتر است، نهی نمی‌نماید. تنها خداوند شایستۀ ستایش است، ستایشی که آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است، و بندگانش توان ادای آن را ندارند، ستایشی که خود گویندۀ آن است، و برتر است از آنچه که نبدگان وی را ستایش می‌کنند. و او به خاطر توفیقاتی که به بندگان موفقش ارزانی می‌دارد، نیز به خاطر خوارکردن کسانی که خوارشان نموده است قابل ستایش است. و او در ستایش و حمد خویش بی‌نیاز است، و در بی‌نیازی‌اش ستوده و پسندیده می‌باشد.

آیه‌ی ۶۵-۶۶:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡكَ تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَيُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ٦٥[الحج: ۶۵]. «مگر نمی‌بینی که خداوند آنچه را در زمین است، و کشتی‌ها را که به فرمان او روان‌اند برایتان مسخر گردانید، و (خداوند) نمی‌گذارد آسمان بر زمین فرو ریزد، مگر به اذن و خواست خودش؟! همانا خداوند نسبت به مردم بخشاینده و مهربان است».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يُحۡيِيكُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞ٦٦[الحج: ۶۶]. «و او خداوندی است که شما را زندگی داد، آنگاه شما را می‌میراند، سپس شما را زنده می‌کند. بی‌گمان انسان (بسیار) ناسپاس است».

آیا با چشم سر و دل نعمت فرایگر و فراوان پروردگارت را مشاهده نکرده‌ای که ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِهمانا خداوند حیوانات و گیاهان و جماداتی را که در زمین هستند فرمانبردارتان نموده است، پس همۀ آنچه در زمین است فرمانبردار انسان می‌باشد، حیوانات مسخر و مطیع انسان‌اند، تا بر آنها سوار شوند و بارهایشان را بر آنها حمل نمایند، و کارهایشان را با کمک آن‌ها انجام دهند، و از گوشت آنها بخورند و انواع استفاده‌ها را از آنها ببرند. و درختان و میوه‌هایش مسخر انسان‌اند، از آن تغذیه می‌نمایند، و خداوند به انسان توانایی کاشتن و استفاده کردن از آن را داده است، و معدنهایی را مسخر انسان نموده تا آن را استخراج کند و از آن استفاده نماید.

﴿وَٱلۡفُلۡكَو کشتی‌ها را برایتان رام و مسخر کرده است، ﴿تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِبه فرمان او در دریا شناورند، و کالاهای تجاری شما را حمل می‌کنند، و شما را از جایی به جایی دیگری می‌رسانند، و از دریا زیورآلاتی بیرون می‌آورید که می‌پوشید، ﴿وَو از جملۀ رحمت و مهربانی‌اش نسبت به شما انت است که او ﴿يُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِآسمان را نگاه می‌دارد و نمی‌گذارد بر زمین فرو افتد، پس اگر رحمت و قدرت الهی نبود آسمان بر زمین می‌افتاد و همۀ آنچه را که بر روی زمین است هلاک و نابود می‌کرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَكَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤١[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمان‌ها و زمین ار نگاه می‌دارد تا از جای کنده نشوند. و چنانچه کنده شوند کسی جز او نمی‌تواند آنها را نگاه دارد. بی‌گمان او بردبار و آمرزنده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞبدون شک خداوند نسبت به بندگان بخشایندۀ مهربان است، و از پدر و مادرشان و از خودشان نسبت به آنان مهربان‌تر است. بنابر این برای آنان خیر و خوبی را می‌خواهد، اما انسان‌ها برای خودشان بدی و زیان را می‌طلبند. و از جملۀ رحمت الهی این است که همۀ این چیزها را برای آنان مسخر و فرمانبردار نموده است.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاكُمۡو خداوند ذاتی است که شما را زندگی بخشیده و شما را از عدم و نیستی به وجود آورده است، ﴿ثُمَّ يُمِيتُكُمۡو بعد از آنکه شما را زنده گرداند (دوباره) شما را می‌میراند، ﴿ثُمَّ يُحۡيِيكُمۡو پس از مردنتان شما را زنده می‌نماید، و نیکوکار را به نیکی‌اش پاداش می‌دهد و بدکار را به خاطر بدکاری‌اش سزا می‌دهد. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞبی‌گمان انسان در برابر نعمت‌های خدا ناسپاس است، و به احسان او اعتراف نمی‌نماید، بلکه چه بسا به رستاخیز و قدرت و توانایی پروردگارش کفر می‌ورزد.

آیه‌ی ۶۷-۷۰:

﴿لِّكُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَكًا هُمۡ نَاسِكُوهُۖ فَلَا يُنَٰزِعُنَّكَ فِي ٱلۡأَمۡرِۚ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖ٦٧[الحج: ۶۷]. «برای هر ملتی آیینی مقرر داشته‌ایم تا آنان بدان عمل کنند، پس باید دربارۀ این امر با تو ستیز نکنند. و به‌سوی پروردگارت دعوت کن، بی‌گمان تو بر راه راست هستی».

﴿وَإِن جَٰدَلُوكَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ٦٨[الحج: ۶۸]. «و اگر با تو مجادله کردند، بگو: خداوند به آنچه می‌کنید آگاه‌تر است».

﴿ٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ٦٩[الحج: ۶۹]. «خداوند میان شما در روز قیامت دربارۀ آنچه اختلاف می‌ورزیدید داوری می‌کند».

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٧٠[الحج: ۷۰]. «آیا ندانسته‌ای که خداوند (همه) آنچه را در زمین و آسمان است می‌داند، بدون شک تمام این‌ها در کتابی ثبت و ضبط است، و این کار برای خدا آسان است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او برای هر ملتی آیین و عبادتی را مقرر داشته است، ﴿مَنسَكًابه گونه‌ای که در برخی امور با یکدیگر فرق دارند، با این‌که همه از عدل و حکمت او برخوردارند. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَكُمۡ فِي مَآ ءَاتَىٰكُمۡ[المائدة: ۴۸]. «برای هر یک از شما آیین و برنامه‌ای مقرر داشته‌ایم، و اگر خداوندی می‌خواست شما را ملت واحدی قرار می‌داد، اما تا شما را در آنچه به شما داده ‌است بیازماید». ﴿هُمۡ نَاسِكُوهُکه آنها برابر آن آیین عمل می‌کنند، پس نباید بی‌سوادان مشرک و جاهل آشکارا اعتراض کنند، زیرا وقتی رسالت پیامبر با دلایل متقن ثابت گردید همه باید آنچه را که آورده است بپذیرند و اتراض نکنند. بنابر این فرمود: ﴿فَلَا يُنَٰزِعُنَّكَ فِي ٱلۡأَمۡرِپس نباید دربارۀ این امور با تو ستیز کنند. یعنی تکذیب کنندگان نباید با تو به مجادله و ستیز بپردازند، و بر آنچه برای‌شان آورده‌ای به عقل‌های فاسدشان استناد کرده و اعتراض نمایند. هم چنان‌که در رابطه با حلال بودن حیوان مرداری که خود کشته‌اید می‌خورید و آنچه را که خداوند کشته است نمی‌خورید؟! و مانند این‌که گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ[البقرة: ۲۷۵]. «خرید و فروش همانند رباست». و دیگر اعتراضاتی که لازم نیست برای همه‌ی آنها جوابی آورده شود، در حالی که آنان اصل رسالت را نمی‌پذیرند در حالی‌که جای هیچ مجادله و اعتراضی نیست، چرا که هر سخن جای دارد و هرنکته مقامی پس کسی‌که اعتراض می‌کند و منکر رسالت پیامبر است، اگر می‌پندارد با مجادله راهیاب می‌گردد به او گفته می‌شود: ما با تو فقط در مورد اثبات رسالت و عدم آن سخن می‌گوییم، و گرنه، پافشاری بر نکته‌ای خاص در میان رسالت، بیانگر آن است که مقصد او سرسختی و لجاجت و ناتوان ساختن است. بنابر این خداوند پیامبرش را فرمان داد تا با حکمت و پند نیکو به‌سوی پروردگارش دعوت دهد، و این راه را ادامه دهد، خواه کساین اعتراض کنند یا نه و خداوند به وی فرمود: شایسته است که هیچ چیزی تو را از دعوت دادن دور نکند، چون تو ﴿لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖبر راه راست هستی، راهی که انسان را به هدف و مقصد می‌رساند، و این راه شناخت حق و عمل کردن به آن را دربر دارد، پس تو به کارت و به راه خویش اعتماد و یقین‌داری، و این اعتماد و یقین باعث صلابت تو در انجام فرمان پروردگارت می‌شود. و تو چیزی مشکوکی قرار نداری و یا سخن دروغی نیاورده‌ای تا همراه با مردم و در راستای تأمین خواسته‌ها و نظرهایشان حرکت کنی و اعتراض آنها تو را باز ایستادند. خداوند متعال در فرموده‌ای دیگر نیز پیامبر را به همین امر سفارش می‌کنند:‌ ﴿فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ٧٩[النمل: ۷۹]. «پس بر خداوند توکل کن، بی‌گمان تو بر حق آشکار هستی». فرمودۀ الهی: ﴿إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖپاسخی است به کسانی که به امور جزئی شریعت اعتراض می‌نمایند، زیرا همه آنچه پیامبر آورده است هدایت و رهنمون است. و هدایت بصیرتی است که آدمی به وسیلۀ آن در اصول و فروع راهیاب می‌شود، و آن مسائلی هستند که خوبی و عدل و حکمت آن باعقل و فطرت سالم شناخته می‌شود و این با اندیشیدن در جزء جزء آنچه بدان امر شده و یا از آن نهی بعمل آمده است شناخته می‌شود.

بنابر این خداوند او را دستور داد تا در این حالت از مجادله با آنها دوری نماید، پس فرمود:

﴿وَإِن جَٰدَلُوكَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ٦٨و اگر با تو به مجادله پرداختند، بگو: خداوندا به آنچه می‌کنید آگاهتر است. یعنی اهداف و نیت‌های شما را می‌داند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد، و او ﴿يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَروز قیامت در میان شما دربارۀ آنچه اختلاف می‌روزید داوری می‌کند. پس هر کس بر راه راست باشد از اهل بهشت است، و هرکس از راه راست منحرف گردد اهل جهنم است. و آنچه که موجب کمال داوری خداوند می‌گردد این است که آگاهی و شناخت او بیکران است. بنابر این آگاهی بی‌حد و حصر و احاطۀ کتابش را بیان نمود و فرمود: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِآیا ندانسته‌ای که خداوند آنچه را در زمین و آسمان است می‌داند و هیچ چیزی از امور ظاهری و باطنی، کوچک و بزرگ، گذشته و آینده بر او پوشیده نیست؟! خداوند این علم و آگاهی را که همۀ آنچه را در آسمان‌ها و زمین است احاطه نموده در لوح محفوظ ثبت و ضبط کرده است. وقتی خداوند قلم ر آفرید به او فرمود: بنویس گفت چه بنویسم؟ فرمود: همۀ آنچه را که تا روز قیامت انجام می‌شود، بنویس. ﴿إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞبی‌گمان این کار برای خداوند آسان و ساده است، گرچه شما نمی‌توانید آن را تصور نمایید، ولی برای خداوند آسان است که علم و دانش او همه چیز را فرا بگیرد، و آن را در کتابی مطابق با واقعیت بنویسد.

آیه‌ی ۷۱-۷۲:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَيۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖ٧١[الحج: ۷۱]. «(و مشرکان) بجز خداوند چیزهایی را می‌پرستند که خداوند دلیلی بر (صحت) پرستش آنها بیان ننموده است، و چیزی را می‌پرستند که به آن علمی ندارند، و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست».

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَۖ يَكَادُونَ يَسۡطُونَ بِٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٧٢[الحج: ۷۲]. «و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود در چهرۀ کافران ناخوشی را می‌بینی، بلکه نزدیک است به کسانی حمله‌ور شوند که آیات ما را بر آن می‌خوانند. بگو: آیا شما را به بدتر از این خبر دهم، به (آن) آتشی که خداوند آن را به کافران وعده داده‌است، و بد سرانجامی است».

خداوند حالات کسانی را که به او شرک می‌روزند و چیزهایی را با او برابر می‌دارند، بیان کرده و می‌فرماید: دارای زشت‌ترین حالت می‌باشند و آنها دلیلی بر آنچه کرده‌اند ندارند، پس به کار خود آگاهی ندارند، بلکه از روی تقلید چنین می‌کنند، کارشان تقلید محض است و آن‌را از پدران و نیاکان گمراه‌شان فرا گرفته‌اند. گاهی انسان کاری را انجام می‌دهد اما نمی‌داند دلیلی بر صحت آن وجود دارد یا خیر، ولی در واقع بر صحت آن دلیل هست، اما او نسبت به آن بی‌خبر است و در اینجا خبر داد که خداوند در این مورد حجت و دلیلی نازل نفرموده است. یعنی حجتی که بر صحت پرستش غیر خدا دلالت نماید، و آن را جایز قرار دهد نازل نفرموده، بلکه دلایل و حجتهای قاطعی بر فاسد و باطل بودن آن نازل نموده است. سپس ستمکاران‌شان را که با حق مخالفت می‌ورزند، تهدید نمود و فرمود: ﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖو ستمکاران هیچ یاوری ندارند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد. پس آیا کسانی که نمی‌دانند چکار می‌کنند قصد پیروی از آیات و هدایت خدایی را دارند، آنگاه که به نزد آنها می‌آید، یا به باطلی که بر آن هستند راضی و خشنود می‌گردند؟!.

این مطالب را در فرمودۀ خویش بیان کرد و فرمود ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖو هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده شود که آیات بزرگ الهی در برگیرنده حق، و روشنگر حقیقت از باطل می‌باشند، به آن توجه نمی‌کنند، ﴿تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَو ناخوشی را در چهره کافران می‌بینی، و چون از آن نفرت دارند اخم و تخم وآثار خشم و کینه در چهره‌هایشان هویدا است. ﴿يَكَادُونَ يَسۡطُونَ بِٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَابلکه نزدیک است به کسانی حمله‌ور شوند که آیات ما را بر آنان می‌خوانند. یعنی نزدیک است از شدت نفرت و دشمنی با حق، به کشتن و زدن آنها اقدام نمایند. پس این است حالت بد کافرارن، و شر آنان بسیار فراوان است، ولی شر بزرگتر حالت و شرانجام آنهاست که به آن دچار می‌شوند، بنابراین، فرمود: ﴿قُلۡ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُبگو: آیا شما را به بدتر از آن خبر دهم؟‌آن آتش دوزخ است که خداوند به کافران و عده داده‌است، و بد سرانجام یاست! و شر و بدی جهن پایان‌ناپذیر است، و بر ناگواری و زشتی آن همواره اضافه می‌شود.

آیه‌ی ۷۳-۷۴:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡ‍ٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣[الحج: ۷۳]. «ای مردم! مثلی زده شده، پس به آن گوش فرا دهید، کسانی را که به غیر از خدا به کمک می‌خوانید (و پرستش می‌نمایید) هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند، هر چند که همگان (برای آفرینش آن) دست به دست یکدیگرند دهند، و اگر آن مگس چیزی را از آنان برباید نمی‌توانند آن‌را از او باز پس گیرند، (و برهانند،) هم طالب و هم مطلوب درمانده و ناتوان‌اند».

﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ٧٤[الحج: ۷۴]. «آنان خداوند را آن‌گونه که باید بشناسند نشناخته‌اند، بی‌گمان خداوند توانای پیروزمند است».

این مثالی است که خداوند برای زشتی پرستش بت‌ها و بیان نقص‌ها عقل‌های عبادت کنندگان و ناتوان همگان زده است، پس فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُخطاب به مؤمنان و کافران است، و در این رهگذر به علم و بینش مؤمنان افزوده می‌گردد و بر کافران حجت ا قامه می‌شود. ﴿ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُمثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید، و آنچه را در بر دارد بفهمید، و نباید با دل‌های غافل و گوشهای رویگردان با آن روبرو شوید، بلکه با جان و دل به آن گوش بسپارید، ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِهمانا کسانی را که شما به جز خدا به کمک می‌خوانید و پرستش می‌کنید، ﴿لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗاهرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند، مگسی که یکی از حقیرترین و پست‌ترین مخلوقات است، پس آنها توانایی آفریدن این مخلوق ضعیف را ندارند، و به طریق اولی توان آفرینش بالاتر از آن را ندارند. ﴿وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡ‍ٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُو اگر همگان برای آفرینش آن دست به دست یکدیگر بدهند نخواهند توانست چنین کاری را بکنند، و اگر مگس چیزی را از آنها بستاند، نمی‌توانند آن را از او باز پس بگیرند و برهانند، و این نهایت ناتوانی و ضعف است. ﴿ضَعُفَ ٱلطَّالِبُهم طالب - که عبارت است از آنچه به غیر از خدا پرستش می‌شود - ناتوان است، ﴿وَٱلۡمَطۡلُوبُو هم مطلوب که مگس است. پس هردو ضعیف‌اند، و ضعیف‌تر از هر دو کسانی هستند که به‌سوی این ناتوانان دست کمک دراز نمایند و آنان را به جای پروردگار جهانیان قرار دهند.

پس ایشان ﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِخدا را آن‌گونه که باید بشناسند، نشناخته‌اند، زیرا فقیری را که از هر جهت تواناست برابر دانسته‌اند. کسی را که اختیاری ندارد و نمی‌تواند مرگ و زندگی و رستاخیز بیاورد. با کسی که فایده دهنده و زیان رساننده، بخشنده و محروم کننده و مالک و پادشاه و صاحب هر نوع تصرف است برابر قرار داده‌اند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌبی‌گمان خداوند توانای پیروزمند است. یعنی قدرت و توانایی‌اش کامل است، و از کمال قدرت و قوت او این است که بندگان در اختیار او هستند، و هیچ حرکت و سکونی جز با خواست و ارادۀ او صورت نمی‌پذیرد، پس هرچه خدا بخواهد می‌شود و هر چه نخواهد نمی‌شود. و از کمال قدرتش این است که آسمان‌ها و زمین را ثابت نگاه داشته، و همۀ آفریدگان را با یک فریاد بر می‌انگیزد. و از کمال قدرتش این است که ستمگران و ملت‌های سرکش را به چیزی ساده و اندکی از عذابش هلاک و نابود می‌کند.

آیه‌ی ۷۵-۷۶:

﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٞ٧٥[الحج: ۷۵]. «خداوند از میان فرشتگان رسولانی را انتخاب می‌کند، و از میان مردم نیز، بی‌گمان خداوند شنوای بیناست».

﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ٧٦[الحج: ۷۶]. «آینده و گذشتۀ آنان را می‌داند، و همۀ کارها به‌سوی خدا بازگردانده می‌شود».

وقتی خداوند کمال قدرت خویش، و ضعف و ناتوانی بت‌ها را بیان نمود و فرمود او معبود راستین است، فضل و امتیاز پیامبران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِخداوند از میان فرشتگان و از میان مردم رسولانی را بر می‌گزیند. یعنی از میان فرشتگان پیام‌آوران و رسولانی را بر می‌گزیند، نیز از میان مردم رسولانی ر انتخاب می‌کند که بهترین آن نوع هستند، و بیش از همه دارای صفات والا، و بیش از دیگران سزاوار گزینش و انتخاب می‌باشند، پس پیامبران به طور مطلق برگزیده‌ترین بندگان‌اند، و خداوند که آنها را برگزیده و انتخاب کرده است از حقیقت اشیاء‌آگاه است، و اینطور نیست که چیزی را بداند و چیزی را نداند. و کسی که آنها را برگزیده است شنوای بینا است، و او ذاتی است که علم و شنوایی و بینایی‌اش همه چیز را احاطه کرده است، پس انتخاب او از روی علم و آگاهی صورت گرفته است و آنها شایستگی رسیدن به این مقام را دارند، و صلاحیت آن را دارند که به آنان وحی شود. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُ[الأنعام: ۱۲۴]. «خداوند بهتر می‌داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد».

﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُو کارها به‌سوی خدا بازگردانده می‌شود. یعنی او پیامبران را می‌فرستد تا مردم را به‌سوی خدا دعوت کنند، پس برخی از مردم اجابت می‌نماید و برخی دعوت پیامبران را نمی‌پذیرند. برخی عمل می‌نمایند و برخی سر باز می‌زنند. پس وظیفۀ پیامبران همین است، اما سزا و جزا دادن بر این عملها در دست خداست و هیچ فضل و عدلی از جانب او از بین نمی‌رود.

آیه‌ی: ۷۷-۷۸:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧[الحج: ۷۷]. «ای مؤمنان! رکوع کنید، و سجده برید و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید».

﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ٧٨[الحج: ۷۸]. «و در راه خدا جها کنید، آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست. او شما را برگزیده، و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است. آیین پدرتان ابراهیم را (برای شما تشریع کرده است)، او شما را پیش از این مسلمان نام نهاده است، تا پیامبر بر شما گواه باشد و (شما نیز) بر مردم گواه باشید، پس نماز را بر پای دارید و زکات مال را پرداخت کنید، و به خدا تمسک نمایید که او یار و سرپرست شما است. چه سرور و یاور نیک، و چه مددکار و کمک کنندۀ خوبی است!».

خداوند بندگان مومن خویش را به برپاداشتن نماز فرا می‌خواند، و رکوع و سجده را به طور ویژه بیان کرد، چرا که دارای فضیلت، و رکن نماز می‌باشند. و بندگانش را به پرستش خویش دستور داد که پرستش او روشنی بخش چشمان و تسلی دهندۀ دل‌های غمگین است، و می‌فرماید: او پروردگار بندگان است، و بر آنها احسان می‌نماید، و این اقتضا می‌کند که عبادترا خالصانه برای او انجام دهند، و آنها را به طور عموم به کار خوب و نیک فرمان داد. و خداوند رستگاری را به انجام این کارها منوط کرد و فرمود: ﴿لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَتا رستگار شوید. یعنی تا به امر مطلوب و مورد علاقه دست یازید، و از امر ناگوار و ترسناک نجات یابید. پس به جز اخلاص در پرستش آفریننده و تلاش در رساندن قایده به بندگان راهی برای رستگاری وجود ندارد، و هر کس به این فهم توفیق یابد او به اوج سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافته است.

﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِو در راه خدا جهاد کنید آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست. و جهاد به معنی بذل نهایت توانایی و تلاش برای رسیدن به هدف است. پس جهاد در راه خدا آنگونه که شایسته جهاد در راه اوست یعنی انجام دادن کامل دستور خدا و دعوت نمودن مردم به راه او به هر وسیله‌ای که انسان را به خدا می‌رساند، از قبیل اندرز گفتن، تعلیم، جنگ، گفتگو، توسل به زور، وعظ و غیره ﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡاو شما را - ای گروه مسلمانان - از میان مردم برگزیده و دین را برای شما انتخاب نموده، و آن را برایتان پسندیده، و بهترین کتاب‌ها و بهترین پیامبران را برایتان انتخاب نموده است. پس در مقابل این عطیه و بخشش، آنگونه که شایسته است در راه خدا جهاد کنید. و از آنجا که شاید کسی گمان ببرد فرمودۀ الهی: ﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِاز باب مکلف کردن انسان به چیزی است که طاقت آن را ندارد، یا از باب مکلف کردن انسان به چیزی است که انجام آن بر او دشوار و سنگین می‌باشد، برای این‌که چنین توهم و گمانی پیش نیاید، فرمود: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖو در دین هیچ‌کار دشوار و سنگینی و دشواری نمی‌کند دستور نداده است. و هر گاه اسبابی پیش بیاید که ایجاب کند امورات دین تخفیف یابد و آسانتر شود، یا آن را کاملاً ساقط نموده، و یا آن را سبکتر کرده است. و از این است که مشقفت، آسانی را می‌طلبد، و به هنگام ضرورت انجام امور ممنوع جایز خواهد بود. پس بسیاری از احکام فرعی که در کتاب‌های احکام معروف‌اند در این قاعده داخل می‌باشند. ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَآیین و اوامری که ذکر شد، آیین پدرتان ابراهیم است که همواره بر آن چنگ بزنید ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُاو قبلاً شما را مسلمان نامید است. یعنی پیش از این و در کتاب‌های گذشته معروف و مشهور است که ابراهیم شما را مسلمان نامیده است ﴿وَفِي هَٰذَاو در این کتاب و در این شریعت نیز مسلمان نامیده شده‌اید. یعنی در گذشته و حال همواره نامتان همین بوده است. ﴿لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡتا این پیامبر بر اعمال خوب و بدتان بر شما گواه باشید ﴿وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِو شما هم ‌گواهان بر مردم باشید، چون شما بهترین امت هستید و برای پیامبران گواهی می‌دهید که آنها پیام الهی را به ملتهای خود رسانده‌اند، و بر ملت‌ها گواهی می‌دهید که پیامبرانشان پیام خدا را به آنها رسانده‌اند، و براساس آنچه که خداوند در کتابش شما را ازآن آگاه کرده است این گواهی را می‌دهید. ﴿فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَپس نماز را با همۀ ارکان وشرایط و حدود و لوازماتش بر پا دارید. ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَو زکات اموالتان را که بر شما فرض است به مستحقان بپردازید، تا با این کار سپاس خداوند را به خاطر نعمت‌هایی که به شما داده است به جای آورید ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِو به خدا چنگ زنید. یعنی به او پناه ببرید، و در این راه بر او توکل کنید، و هرگز بر قدرت و حرکت خود تکیه ننماید. ﴿هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡاو یاور و سرپرست شما و امورات شماست. پس به تدبیر شئون شما می‌پردازد، و به بهترین وجه امورات شما را می‌گرداند.

﴿فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰچه یاور و سرور نیک، و چه مددکار و کمک کنندۀ خوبی است! یعنی خداوند بهترین یاور است برای کسی که او را یاری کند و چنین کسی حتماً به هدفش می‌رسد. ﴿وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُو خدا را هر کس را یاری کند، او بهترین یاری کننده و مددکار است و هر امر ناگواری را از او دور می‌نماید.

پایان تفسیر سوره‌ی حج

[۱] مؤلف کتاب «نصب الـمجانیق لنسف قصه الغرانیق» به طور مفصل و علمی در این کتاب به این حدیث می‌پردازند و ثابت می‌کند که این حدیث، حدیثی موضوع است. و از این مطلب نیز سخن به میان می‌آورد که معنای صحیح آیه‌ی: +وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِ_چنین است: «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستاده‌ایم مگر این‌که هنگامی‌که چیزی را تلاوت می‌کرد شیطان وسوسه‌های و شبهاتی را در دل کافران می‌انداخت. «و».

تفسير سوره‌ی مؤمنون

مکی و ۱۱۸ آیه است.

آیه‌ی ۱-۱۱:

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١[المؤمنون: ۱]. «مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند».

﴿ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢[المؤمنون: ۲]. «کسانی‌که در نمازشان فروتن و خاشع هستند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣[المؤمنون: ۳]. «و کسانی که از کردار بیهوده و گفتار یاوه و پوچ روی گردانند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤[المؤمنون: ۴]. «و کسانی‌که زکات را پرداخت می‌کنند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥[المؤمنون: ۵]. «و آنان‌که شرمگاه‌هایشان را پاک نگاه می‌دارند».

﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٦[المؤمنون: ۶]. «مگر در مورد همسران یا کنیزان خود، که در این صورت سزاوار نکوهش نیستند».

﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧[المؤمنون: ۷]. «پس هر کس فراتر از این را بجوید، اینان همان تجاوز کارانند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨[المؤمنون: ۸]. «و کسانی که امانت‌ها و پیمانهایشان را رعایت می‌کنند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ٩[المؤمنون: ۹]. «و کسانی‌که به نمازهایشان پایبنداند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠[المؤمنون: ۱۰]. «آنان همان وارثان هستند».

﴿ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ١١[المؤمنون: ۱۱]«کسانی‌که بهشت برین را به دست می‌آورند، و آنان در آن جاودانه‌اند».

خداوند با یاد کردن بندگان مؤمن خود و بیان موفقیت و رستگاری آنها، و این‌که چگونه به آن می‌رسند، یاد آنها را گرامی می‌دارد، و آنان‌را ستایش می‌نماید، و در ضمن مردم را تشویق و تحریک می‌کند تا خود را به صفت‌های آنان متصف کنند، پس بنده باید وضعیت خود و دیگران را با این آیات بسنجد، که از این طریق ضعف و قوت ایمان خود و دیگران را می‌داند.

پس خداوند فرمود: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١مؤمنان که به خداوند ایمان آورده‌اند و پیامبران را تصدیق نموده‌اند، رستگار و موفق شده و همۀ آنچه را که یک انسان سعادتنمد به دنبال آن است، به دست آورده‌اند. یکی از صفت‌های کمال آنان این است که ﴿فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ. در نمازشان فروتن هستند. خشوع و فروتنی در نماز یعنی حضور قلب در برابر خداوند، و به خاطر آوردن نزدیکی او، که از این طریق دل مؤمن و جانش آرام می‌گیرد، و سکونت می‌یابد، و کمتر به این سو و آن سو توجه می‌نماید، و مؤدبانه در پیشگاه پروردگارش می‌ایستد، و همۀ آنچه را که می‌گوید انجام می‌دهد، و به خاطر می‌آورد، و از اول نمازش تا آخر آن بدان توجه دارد، و با این کار وسوسه‌ها و افکار بی‌ارزش را از خود دور می‌گرداند، و این روح نماز، است و مقصود و هدف از نماز همین است. و این چیزی است که برای بنده نوشته می‌شود. پس نمازی که خشوع و فروتنی و حضور قلب در آن نباشد چنانچه قابل قبول باشد و صاحبش بر آن پاداش یابد، پاداش آن به اندازه‌ای است که قلب از آن تعقل کند و بفهمد.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣و کسانی که از گفتن سخن بی‌فایده و بیهوده روی می‌گردانند چون به آن علاقه ندارند، و می‌خواهند نفس خود را از آن پاک بدارند، و هر گاه بر گفتار و کردار بیهوده‌ای گذر کنند با کرامت و به بهترین وجه از کنار آن می‌گذرند. و وقتی آنها از گفتار بیهوده روی گردان هستند از حرام نیز به طریق اولی روی می‌گردانند، و هر گاه انسان بتواند زبانش را کنترل کند قطعاً می‌تواند کارش را نیز کنترل نماید، و اختیارش در دست خودش خواهد بود، چنانکه پیغمبر صبه معاذ بن جبل آنگاه که او را به چند چیز توصیه نمود، فرمود: آیا تو را به ملاک همۀ این‌ها خبر دهم؟ گفتم: «آری، ای پیامبر خدا!» پس پیامبر زبان خودش را گرفت و فرمود: «این زبانت را کنترل کن». پس یکی از صفات پسندیدۀ مؤمنان این است که زبان خود را از گفته‌های بیهوده و سخن‌های حرام کنترل نمایند.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤و کسانی که زکات همۀ اموال‌شان را می‌پردازند و با پرداخت زکات، خودشان را از آلودگی‌های اخلاقی و کارهای زشت که نفس با ترک گفتن و پرهیز کردن از آن پاکیزه می‌گردد پاکیززه می‌نمایند. پس آنان عبادت پروردگار را به خوبی و نیکی و با فروتنی در نماز انجام می‌دهند و با پرداخت زکات با بندگان خدا نیکی می‌کنند.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥و کسانی‌که شرمگاه‌هایشان را از ارتکاب زنا پاک می‌دارند. و از کمال حفاظت شرمگاه این است که انسان از آنچه آدمی را به زنا فرا می‌خواند مانند نگاه کردن و دست زدن و غیره پرهیز نماید. پس آنها شرمگاه‌هایشان را حفظ می‌نمایند. ﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ٦مگر از همسران یا کنیزان خود، که با آنان همبستر شده و نزدیکی می‌کنند، و در این رهگذر سزاوار ملامت و نکوهشی نیستند، چون خداوند همسران و کنیزان را برایشان حلال نموده است.

﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَپس هرکس غیر از همسر و کنیز را برای اشباغ غریزۀ جنسی خود بجوید ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَچنین افرادی از آنچه خداوند حلال نموده است تجاوز کرده و به‌سوی حرام رفته، و بر ارتکاب محارم الهی جرأت نموده‌اند. این آیه بر حرمت «متعه» دلالت می‌نماید، چون زنی که با ازدواج موقت همسر قرار می‌گیرد، همسر حقیقی نیست که هدف نگاه داشتن و زندگی کردن با وی باشد، و کنیز هم نمی‌باشد، و حرام بودن ازدواج با زنی که به قصد حلال کردن وی برای شوهر قبلی‌اش انجام می‌گیرد، به همین خاطر است. و ﴿أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡبر این دلالت می‌نماید که شرط حلال بودن کنیز این است که شش دانگ کنیز در ملکیت او باشد. پس اگر نیمی یا بعضی از کنیز در ملکیت او بود برایش حلال نیست، چون در ملکیت او قرار ندارد، بلکه این کنیز در ملکیت او و کسی دیگر قرار دارد. پس همانطور که جایز نیست یک زن آزاد دو تا شوهر داشته باشد، نیز جایز نیست با یک کنیز دو آقا و ارباب رابطۀ زناشویی مشترک داشته باشند.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨و کسانی که امانت‌ها و پیمان‌هایشان را رعایت می‌کنند. یعنی آن را حفاظت می‌کنند و به آن پایبند هستند، و برای اجرای آن می‌کوشند. این شامل همۀ ‌امانت‌ها است، امانت‌هایی که حق خداوند هستند، و امانتهایی که حق بندگان خدا می‌باشند. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَيۡنَ أَن يَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُ[الأحزاب: ۷۲]. «بدون شک ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه نمودیم، پس ابا ورزیدند و از آن هراسیدند، و انسان آن را به دوش گرفت».

پس همۀ چیزهایی که خداوند بر بنده‌اش واجب نموده امانت است و باید کاملاً آنها را انجام دهد و حفظ نماید. همچنین امانتهایی که انسان‌ها بر دوش یکدیگر می‌گذارند، مانند مال‌هایی که به امانت داده می‌شود، و رازهایی که بطور امانت با کسی در میان نهاده می‌شود، و امثال آن. پس بنده باید هر دو امانت را ادا نماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا [النساء: ۵۸]. «همانا خداوند به شما فرمان می‌هد که امانتها را به اهل آن بسپارید». همچنین شامل عهد و پیمانی است که به بندگان با یکدیگر می‌بندند و بنده باید به آن وفادار باشد، که عهد‌شکنی حرام است.

﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ يُحَافِظُونَ٩و کسانی که همواره و همیشه نمازهایشان را در اوقات معین و با شرایط و ارکان آن انجام می‌دهند. پس خداوند آنها را ستایش نمود که در نماز فروتنی می‌نمایند و بر آن مواظبت می‌کنند، و اصولا نماز بدون این دو حالت نماز محسوب نمی‌شود. پس کسی که همیشه نماز می‌خواند اما بدون فروتنی و حضور قلب، یا این‌که نمار را با فروتنی و خشوع می‌خواند اما بدون محافظت و مواظبت بر آن، چنین کسانی قابل نکوهش و سرزنش می‌باشند، و کارشان ناقص است.

﴿أُوْلَٰٓئِكَکسانی‌که دارای این صفت‌ها هستند، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَوارثان‌اند که بهشت برین، و فردوس را که بالاترین و بهترین جای بهشت است به دست می‌آورند، چون آنها دارای بالاترین صفات نیک و خیر بوده‌اند. و بیا منظور از فردوس همۀ بهشت است، تا عموم مؤمنان با درجات و مراتب مختلفشان هر یک به اندازۀ خودش در آن داخل شوند. ﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَآنان در آن جاودانه‌اند، از آن رنجیده و خسته نمی‌شوند، و دل‌شان نمی‌خواهد که به جای دیگر برده شوند، چون بهشت کامل‌ترین و برترین نعمت‌های را در بر دارد، و هیچ چیزی در آن نیست که صفا و زیبایی آن را مکدر نماید.

آیه‌ی ۱۲-۱۶:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِينٖ١٢[المؤمنون: ۱۲]. «و به‌راستی که انسان را از گلی برداشته شده از تمام زمین آفریده‌ایم».

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِي قَرَارٖ مَّكِينٖ١٣[المؤمنون: ۱۳]. «سپس او را به صورت نطفه‌ای در قرارگاه استوار قرار دادیم».

﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَكَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ١٤[المؤمنون: ۱۴]. «سپس نطفه را به خونی بسته تبدیل کردیم، و آنگاه خون بسته را به شکل قطعه گوشتی به اندازه‌ی آنچه که جویده می‌شود در آوردیم، و از این تکه گوشت جویده شده استخوان‌هایی ساختیم، و بعد بر استخوان‌ها گوشت پوشانیدیم، و از آن پس او را (به) آفرینش دیگری آفریدیم، پس بزرگ است خداوند بهترین آفرینندگان».

﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ١٥[المؤمنون: ۱۵]. «بعد از آن قطعاً شما خواهید مُرد».

﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦[المؤمنون: ۱۶]. «سپس شما در روز قیامت حتماً برانگیخته خواهید شد».

خداوند در این آیات مراحل آفرینش انسان را از ابتدای خلقتش تا جایی که سرنوشتش به آن منتهی می‌گردد بیان می‌نماید، پس ابتدا از خلقت پدر بشریت آدم ÷سخن گفت و این‌که او را از یعنی از گلی آفرید که از تمام زمین برداشته شده است. بنابر این فرزندانش همانند زمین برخی پاکیزه و خوب، و برخی بد هستند، و برخی نرم و برخی سخت می‌باشند، و برخی در میان این دو قرار دارند. ﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَسپس انسان را به صورت نطفه قرار دادیم، نطفه‌ای که از میان سینۀ زن و کمر مرد بیرون می‌آید. سپس ﴿فِي قَرَارٖ مَّكِينٖدر قرارگاهی استوار و محکم که رحم مادر است قرار گیرد که از فاسد شدن مصون می‌ماند.

﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗسپس نطفه‌ای را که قبلاً در رحم قرار داده بودیم بعد از گذشت چهل روز به شکل خون بسته‌ای در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗسپس خون بسته را بعد از گذشت چهل روز به صورت قطعه گوشتی کوچک به اندازه‌ی آنچه که جویده می‌شود در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗاسپس مضغه را تبدیل به استخوان سختی نموده‌ایم و به میزان نیاز بدن گوشت را در لابلای آن قرار دادیم. «فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًـا» سپس گوشت را پوششی برای استخوان‌ها قرار دادیم، و این در چهل روز سوم انجام می‌شود. ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَو از آن پس او را به آفرینش دیگری آفریدیم که روح در آن دمیده می‌شود، پس آن موجود جامد و بی‌جان تبدیل به موجود زنده می‌گردد.

﴿فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَپس والا و دارای خیر فراوان است خداوند، که بهترین آفریننده می‌باشد. ﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِينٖ٧ ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِينٖ٨ ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ٩[السجدة: ۷-۹]. «خدایی که هر چیزی را نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس نسل او را از چکید، آبی پست مقرر نمود، آنگاه او را از اندامی درست برخوردار کرد، و از روح خود در وی دمید، و برای شما گوش و چشمان و دلها قرار داد، چه اندک سپاس می‌گذارید!».

پس همۀ آفرینش او زیباست، و انسان بهترین و زیباترین آفریده‌های اوست، بلکه به طور مطلق از همۀ مخلوقات بهتر است، چنان که خداوند متعال فرموده است: [التین: ۴]. ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤[التین: ۴]. «به‌راستی که انسان را در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریده‌ایم».

﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ١٥بعد از آفرینش و دمیده شدن روح در بدن شما، در مرحله‌ای دیگر خواهید مرد.

﴿ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦سپس شما در روز قیامت برانگیخته شده و طبق اعمال بد و نیکتان سزا و جزا خواهید شد خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن يُتۡرَكَ سُدًى٣٦ أَلَمۡ يَكُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِيّٖ يُمۡنَىٰ٣٧ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ٣٨ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَيۡنِ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣٩ أَلَيۡسَ ذَٰلِكَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰ٤٠[القیامة: ۳۶-۴۰]. «آیا انسان چنین می‌پندارد که رها می‌شود؟ آیا او قبلاً نطفه‌ای نبود که در رحم ریخته می‌شود؟ سپس به خون بسته‌ای تبدیل شد، سپس خداوند بعد از آن او را آفریده و مرتب نمود، و از آن دو نر و ماده را قرار داد. آیا این (آفریننده و خالق) توانایی ندارد که مرده‌ها را زنده گرداند».

آیه‌ی ۱۷-۲۰:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَكُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِينَ١٧[المؤمنون: ۱۷]. «و به راستی بر فرازتان هفت آسمان آفریدیم، و ما هرگز از آفرینش غافل نبوده‌ایم».

﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَسۡكَنَّٰهُ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ١٨[المؤمنون: ۱۸]. «و از آسمان آبی را به اندازه فرو فرستادیم، و آن‌را در زمین ماندگار نمودیم، و بی‌گمان ما بر از میان بردنش تواناییم».

﴿فَأَنشَأۡنَا لَكُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِيلٖ وَأَعۡنَٰبٖ لَّكُمۡ فِيهَا فَوَٰكِهُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ١٩[المؤمنون: ۱۹]. «ما به وسیلۀ این آب نخلستان‌ها و تاکستان‌ها را برای شما پدید آوردیم، و شما در آنجا میوه‌های بسیاری دارید، و از آن می‌خورید».

﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَيۡنَآءَ تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓكِلِينَ٢٠[المؤمنون: ۲۰]. «و همچنین با آن درختی پدیدار کردیم که در کوه طور سینا می‌روید (و) روغن و نان خورشی برای خورندگان بر می‌آورد».

وقتی خداوند آفرینش انسان را بیان کرد، جایگاه وی و فراوانی نعمت‌هایی را که به او ارزانی داشته است بیان داشت و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَكُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَو بر فرازتان هفت آسمان قرار دادیم. هفت آسمان که هر یک برفراز دیگری است، و آسمان با ستارگان و خورشید و ماه آراسته شده، و منافع و مصالح زیادی برای بندگان در آن نهفته است. ﴿وَمَا كُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِينَو ما از آفرینش غافل نبوده‌ایم، پس همانطور که همۀ پدیده‌ها را آفریده‌ایم، علم و آگاهی ما نیز همۀ آنچه ر که آفریده‌ایم احاطه نموده است. پس ما از هیچ مخلوقی غافل نیستیم و آن‌را فراموش نخواهمی کرد، و مخلوقی را نمی‌آفرینیم که آن را ضایع کرده و به فراموشی بسپاریم. و از آسمان غافل نیستیم که بر زمین بیافتند و ذره‌ای را در تاریکیها و میان امواج دریاها و در گوشه‌های فلاتها فراموش نمی‌کنیم. و هیچ جنبده‌ای نیست مگر این‌که روزی او به عهدۀ خدا می‌باشد، و محل زیست و محل دفن آن را می‌داند.

در بسیاری از جاها خداوند از آفرینش و آگاهی و علم خویش یکجا سخن گفته است. مانند این‌که می‌فرماید: ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ١٤[الملک: ۱۴]. «آیا کسی که آفریده است، نمی‌داند، حال آنکه او باریک بین و آگاه است؟!».

﴿بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ[یس: ۸۱]. «آری! و او آفرینندۀ آگاه است»، چون آفرینش مخلوقات از بزرگ‌ترین دلایل عقلی است که بر علم و آگاهی آفریننده و فرزانگی او دلالت می‌نماید.

﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢو از آسمان آبی را به اندازه فرو فرستادیم که روزی شما و چهارپایانتان در آن است. آن را به اندازه فرو می‌فرستد که شما را کفایت کند، پس آن را چنان کم نازل نمی‌کند که ساکنان زمین تلف شوند، و بر اثر کبمود آن درختان و گیاهان پژمرده گردند، بلکه به مقدار نیاز آن را فرو می‌فرستد. سپس آن را بند می‌آرد، زیرا اگر همیشه ببارد زیان‌آور خواهد بود.

﴿فَأَسۡكَنَّٰهُ فِي ٱلۡأَرۡضِو آن را در زمین ماندگار نمودیم. یعنی آب را بر زمین فرو فرستادیم، پس آب در آن جای گرفت و ماندگار شد، و به قدرت خداوند گیاهان همگون از زمین بیرون می‌آیند. و نیز آن را در بطن زمین آمادۀ شرب و بهره‌برداری می‌کند، آب چنان به قعر زمین فرو نمی‌رود که قابل دسترسی نبوده و رسیدن به آن ممکن نباشد. ﴿وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَو بی‌گمان ما بر از میان بردنش تواناییم، به این صورت که آن را از آسمان فرو نفرستیم، یا آن را فرو بفرستیم اما آب به عمق زمین فرو رود، به گونه‌ای که دسترسی به آن ممکن نباشد، یا هدف از آن محقق نشود. و در اینجا خداوند بندگانش را آگاه نمود و تذکر می‌دهد که سپاس او را ر نعمتش به جای آورند و فقدان آب را تصور کنند که در آن حالت چه زیانی متوجه انسان‌ها می‌شود! مانند این‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَصۡبَحَ مَآؤُكُمۡ غَوۡرٗا فَمَن يَأۡتِيكُم بِمَآءٖ مَّعِينِۢ٣٠[الملک: ۳۰]. «بگو: به من خبر دهید، اگر آبتان فرو نشیند چه کسی برایتان آبی روان می‌آورد؟».

﴿فَأَنشَأۡنَا لَكُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِيلٖ وَأَعۡنَٰبٖو به وسیلۀ این آب باغهایی از انگور و خرما آفریده‌ایم و پدید آورده‌ایم. خداوند متعال این دو نوع درخت را به طور ویژه بیان کرد، با این‌که به وسیلۀ آب درختانی دیگر نیز پدید می‌آیند، اما درخت خرما و انگور دارای فضیلت و منافعی هستند که از دیگر درختان بالاترند، بنابر این به صورت عام نیز فرمود: ﴿لَّكُمۡ فِيهَابرای شما در این باغها، ﴿فَوَٰكِهُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَمیوه‌های زیادی هست، و از آن می‌خورید، میوه‌هایی از قبیل انجیر و لیمو و انار و سیب و غیره.

﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَيۡنَآءَو درختی که در کوه طور سینا می‌روید، و آن درخت زیتون است. و به صورت ویژه بیان شده است، چون در جای خاصی در سرزمین شام می‌روید، و منافعی دارد که برخی از آن در فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓكِلِينَدارای روغن است، که بیشتر برای روشن کردن چراغها از آن استفاده می‌شود، و نان خورشی برای خورندگان است و نیز منافعی دیگر دارد.

آیه‌ی ۲۱-۲۲:

﴿وَإِنَّ لَكُمۡ فِي ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ كَثِيرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ٢١[المؤمنون: ۲۱]. «و به راستی برایتان در چهارپایان عبرتی است، از آنچه در شکم آن‌ها‌ست به شما می‌نوشانیم، و در آنها برایتان منافعی فراوان است، و از آن می‌خورید».

﴿وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَ٢٢[المؤمنون: ۲۲]. «و بر آنها و بر کشتی‌ها حمل می‌شوید».

یکی از نعمت‌های خداوند بر شما این است که چهارپایانی از قبیل شتر و گاو و گوسفند را برایتان مسخر نموده است، و در آنان عبرتی است برای آنان که عبرت می‌آموزند، و منافعی است برای آنها که عبرت می‌آموزند، و منافعی است برای آنها که فایده می‌گیرند. ﴿نُّسۡقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَااز شکم آن چهارپایان شیر به شما خالص و گوارا برایتان بیرون می‌آوریم. ﴿وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ كَثِيرَةٞو در آن برایتان منافع فراوان است، که از پشم و مو و کرک آن استفاده می‌کنید، و از پوست و موی آنها خانه می‌سازید که در حضر و سفر، نقل و انتقال آن راحت و سبک است. ﴿وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَو از آن بهترین خوردنیها را از قبیل گوشت و چربی می‌خورید.

﴿وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَو حیوانات خشکی به مثابۀ کشتی شما هستند، در اختیار شما قرار دارند و بارهای سنگین خود را توسط آنها از سرزمینی به سرزمین دیگر حمل نموده، و می‌رسانید، که اگر حیوانات نبودند جز با سختی و دشواری نمی‌توانستید آن را بدانجا برسانید. و نیز در دریا کشتی‌ها را قرار داده که شما و کالاهایتان را حمل می‌نماید.

پس خداوندی که این نعمت‌ها را به شما بخشیده و انواع احسان و نیکی را در حق شما نمودۀ، و خیر فراوان را به‌سوی شما سرازیر کرده است، سزاوار است تا کمال سپاس و شکرش به جای آورده شود و به‌طور کامل مورد ستایش قرار گیرد. شایستۀ است که در پرستش او بکوشید و نعمت‌هایش را در راستای ارتکاب گناه و نافرمانی به کار نبرید.

آیه‌ی ۲۳-۳۰:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ٢٣[المؤمنون: ۲۳]. «و به راستی نوح را به‌سوی قومش فرستادیم پس گفت:‌ای قوم من! خداوند را بپرستید، شما هیچ معبود حقیقی جز او ندارید. آیا (از عذاب خداوند و زوال نعمت او) نمی‌ترسید؟!».

﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗ مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ٢٤[المؤمنون: ۲۴]. «پس اشرافی از قومش که کافر بودند، گفتند: این مرد جز انسانی همچون شما نیست، می‌خواهد بر شما برتری یابد، اگر خداوند می‌خواست حتماً فرشتگانی می‌فرستاد، ما چنین چیزی را از پدران پیشین خود نشنیده‌ایم».

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ٢٥[المؤمنون: ۲۵]. «او جز شخصی نیست که در خود جنونی دارد، پس تا مدتی دربارۀ او صبر کنید».

﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ٢٦[المؤمنون: ۲۶]. «(نوح) گفت: پروردگارا! چون مرا تکذیب می‌کنند یاری‌ام کن».

﴿فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ فَٱسۡلُكۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ مِنۡهُمۡۖ وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٢٧[المؤمنون: ۲۷]. «پس به او وحی کردیم که زیر نظر و فرمان ما کشتی را بساز، پس هرگاه فرمان ما صادر شد و آب از تنور بر جوشید، بلافاصله از همۀ حیوانات از هر نوعی جفتی (نر و ماده) را سوار کشتی کن و خانواده‌ات را نیز سوارکن، مگر کسی از آنان که وعدۀ (حق) از پیش بر او مقرر شده است، و دربارۀ کسانی که ستم ورزیده‌اند با من سخن مگو، بی‌گمان آنان غرق شدنی‌اند».

﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَيۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى ٱلۡفُلۡكِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٢٨[المؤمنون: ۲۸]. «پس چون تو و همراهانت بر کشتی (سوار شدید) و استقرار یافتید، بگو: ستایش خداوندی را سزا است که ما را از گروه ستمکاران رهایی بخشید».

﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ٢٩[المؤمنون: ۲۹]. «و بگو: پروردگارا! مرا در منزلی پرخیر و برکت فرود آور، و تو بهترین فرود آورندگانی».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ وَإِن كُنَّا لَمُبۡتَلِينَ٣٠[المؤمنون: ۳۰]. «قطعاً در این نشانه‌هایی است، و به طور مسلم (ما بندگان خود را) آزمایش می‌نماییم».

خداوند متعال از رسالت بنده و پیامبرش نوح ÷سخن به میان می‌آورد که اولین پیامبری است که خداوند به‌سوی اهل زمین فرستاده است. پس خداوند او را به‌سوی قومش فرستاد که بت‌هایی را پرستش می‌کردند، و آنها را به پرستش و عبادت خداوند یکتا دستور داد و فرمود: ﴿يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ[الأعراف: ۵۹]. ای قوم من! عبادت را خالصانه برای خداوند انجام دهید، چون تنها عبادت خالص مورد قبول خداوند می‌باشد.

﴿مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُشما معبود به حقی جز او ندارید. در اینجا خداوند معبودهای دیگر را باطل قرار داده و الوهیت را برای خویش ثابت می‌نماید، زیرا او آفریننده و روزی دهنده است، خدایی که کمال مطلق از آن اوست و غیر از او هر کس که باشد بر سر خوان کریمانۀ او روزی می‌خورد. ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَآیا از پرستش بتها باز نمی‌آیید؟ بت‌هایی به شکل و سیمای مردمان صالح درست شده بودند و آنها به همراه خداوند آنان را عبادت می‌کردند، پس نوح آشکارا و پنهانی و شب و روز به دعوت دادن آنها پرداخت و دعوتش را تا نهصد و پنجاه سال ادامه داد، اما این کار جز به سرکشی و نفرت قوم او نمی‌افزود.

﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡاشراف و سران کافر قوم در قالب مخالفت با پیامبرشان نوح و بر حذر داشتن مردم از پیروی از او گفتند:‌این مرد جز انسانی همچون شما نیست، و هدفش از ادعای نبوت و پیامبری این است که بر شما برتری یابد و از او پیروی کنید، و گرنه او چه برتری بر شما دارد، حال آنکه از نوع شما و یک انسان است؟! و این مخالفت همواره در میان تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است.

و خداوند بر زبان پیامبرانش جواب کاملی به این اعتراض داده است، آنجا که آنها به پیامبرانشان گفتند: ﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ١٠ قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ[إبراهیم: ۱۰-۱۱]. «شما جز انسان‌هایی همانند ما نیستید، و می‌خواهید ما را از آنچه که پدران و نیاکانمان پرستش می‌کردند باز دارید، پس اگر راست می‌گویید دلیل آشکاری برای ما بیاورید. پیامبران‌شان گفتند: (درست است) ما جز انسان‌هایی مانند شما نیستیم، اما خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌گذارد».

پس آنها خبر دادند که این رسالت و نبوت، فضل و منت خداوند است، و شما نمی‌توانید دایرۀ فضل و منت خداوند است، و شما نمی‌توانید دایرۀ فضل او را تنگ کنید و او را از رساندن فضلش به ما بازدارید. و در اینجا گفتند: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِكَةٗاگر خداوند می‌خواست فرشته‌ای را فرو می‌فرستاد و این نیز با مشیت خدا تعارض دارد و باطل است، چون خداوند اگر می‌خواست فرشته‌ای را فرو می‌فرستاد، اما خداوند فرزانه و مهربان است، و حکمت و رحمت او اقتضا می‌نماید که پیامبر از جنس و نوع انسان‌ها باشد، و چون مردم توانایی گفتگو با فرشتگان را ندارند باید فرستادۀ خدا از جنس مردم باشد، زیرا در غیر این صورت کار بر ایشان مشتبه می‌شد.

و آنها می‌گفتند: ﴿مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَما در میان پدران و نیاکان خود نشنیده‌ایم که پیامبری فرستاده شود. آنها گفتند: نشنیده‌ایم که در میان پدران و پیشینیانمان پیامبری فرستاده شده باشد. و این جای تعجب ندارد، زیرا از گذشته آگاهی ندارند، پس آنها نباید بی‌خبری و جهالت خویش را دلیلی برای خود قرار بدهند. به فرض این‌که خداوند پیامبری را به میان گذشتگان آنان نفرستاده باشد، دو حالت متصور است: یا آنها بر هدایت بوده‌اند، که در این صورت نیازی به فرستادن پیامبر نبوده است، و یا گمراه بوده‌اند، پس در این صورت باید خداوند را ستایش نمایند که چنین نعمتی را به آنها اختصاص داده، نعمتی که به پدرنشان نرسیده است. و نباید عدم احسان به دیگران سبب شود تا به احسانی که خداوند به آنان ارزانی داشته است کفر ورزند.

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞاو جز مردی نیست که به نوعی از دیوانگی و جنون مبتلا شده است ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖحِینٍ پس چشم به راه و منتظرش باشید تا مرگش فرا رسد. شبهاتی را که ایراد کردند به منظور ابراز مخالفت با نبوت پیامبرانشان بود، که بر شدت کفر و کینه ‌توزی آنها دلالت می‌نماید. نیز بیانگر آن است که آنها در نهایت جهالت و گمراهی قرار دارند و این شبهات به هیچ ‌وجه صلاحیت و شایستگی آن را ندارند که با آنها مخالفت کرد، چرا که این شبهات متناقض و با یکدیگر مخالفند. پس آنها که می‌گویند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيۡكُمۡثابت کردند که پیامبر عقل و اندیشه‌ای دارد که از این طریق توطئه می‌نماید تا بر آنها برتری یابد، و ریاست کند، پس باید از او پرهیز کرد، تا کسی فریب او را نخورد. و این گفته با ادعای قبلی آنان که می‌گفتند: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞاو فقط مردی است که به نوعی از دیوانگی مبتلا می‌باشد، مطابقت ندارد، و این جز از فرد گمراه و وسوسه‌گری که قضیه بر او مشتبه گردیده و هدفش آن است که به هر طریقی حق را نپذیرد، و رسالت را انکار نماید، سر نمی‌زند، فردی که نمی‌داند چه می‌گوید، و خداوند هرکس را که با او و پیامبرانش دشمنی ورزد خوار می‌گرداند.

وقتی نوح دید که دعوت کردن وی آنها را سودی نمی‌بخشد، جز این‌که بر فرار و رویگردانی آنها می‌افزاید، ﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ٢٦گفت: «پروردگارا! چون مرا تکذیب می‌کنند یاری‌ام کن».

نوح از پروردگارش علیه آنها، و برای هلاکت‌شان و در راستای خشمگین شدن به خاطر خدا کمک خواست، چون آنها فرمان خداوند را پشت سر نهادند و پیامبرشان را تکذیب کردند. و نوح گفت: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا٢٧[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! بر روی زمین هیچ کس از کافران باقی مگذار زیرا اگر تو آنها را باقی بگذاری بندگانت را گمراه می‌سازند، و جز بدکار و ناسپاس به بار نخواهند آورد. خداوند متعال فرمود و لقد نائنا نوح فلنعم المحیبون و همانا نوح ما را صدا زد، و چه بسیار اجابت کنندۀ خوبی هستم!».

﴿فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِو وقتی دعای او را پذیرفتیم، فراهم نمودن وسیلۀ نجات را قبل از فرا رسیدن زمان استفادۀ از آن به وی وحی نمودیم. ﴿أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَاکه زیر نظر ما و با رهنمود و فرمانمان کشتی را بساز، و تو زیر نظر ما هستی، ما تو را می‌بینیم و صدایت را می‌شنویم. ﴿فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُپس هرگاه فرمان ما مبنی بر فرستادن طوفانی که با آن عذاب داده می‌شوند در رسید و آب از تنور برجوشید. یعنی زمین پر از آب شد، و چشمه‌هایی از آن جوشید، حتی محل آتشدانه که معمولاً از آب دور است پر از آب شد، ﴿فَٱسۡلُكۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ(در چنین شرایطی) بلافاصله از حیوانات و از هر نوع نر و ماده‌ای سوار کشتی کن تا نسل سایر حیواناتی که حکمت الهی اقتضا نموده در زمین باشند باقی بماند.

﴿وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُو خانواده‌ات را سوار کن، مگر کسی از آنان که وعدۀ حق از پیش بر او مقرر شده است، مانند فرزند نوح. ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْو در بارۀ کسانی که ستم ورزیده‌اند با من سخن مگوی. یعنی از من مخواه که آنها را نجات دهم زیرا تقدیر و قضای الهی به طور قطع بر این رفته است که آنها غرق شوند.

﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَيۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى ٱلۡفُلۡكِو هر گاه تو و همراهانت بر کشتی سوار شدید و بر آن استقرار یافتید، و در میان امواج حرکت کردید، خداوند را به خاطر این‌که شما را نجات بخشیده و سلامتی داده است ستایش کنید. پس بگو: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ«ستایش خداوندی را سزاست که ما را از گروه ستمگران رهایی بخشید». در اینجا خداوندی به نوح و همراهانش آموخت که این جمله را به عنوان شکر و ستایش خداوند و به پاس این‌که آنها را از عمل و عذاب ستمکاران رهایی بخشید، بگویند.

﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗاو بگو «پروردگار! مرا در جایگاه و منزلی خجسته فرود بیاور، ﴿وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَو تو بهترین فرود آوردندگانی» یعنی دیگر هست و از خداوند بخواهید تا آن را به شما بدهد، و آن این است که منزل و جایگاه شما را خجسته و با برکت نماید. پس خداوند دعای نوح را پذیرفت: ﴿وَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِيِّۖ وَقِيلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ[هود: ۴۴]. «و کار تمام شد، هلاکت باد برای گروه ستمگران». ﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَ[هود: ۴۸]. «گفته شد: ای نوح! با سلامتی از جانب ما و برکت‌هایی که برتو و بر مردمانی که همراه نو هستند، فرود بیا».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖبدون شک در این داستان نشانه‌هایی است دال بر این که تنها خداوند معبود است، و نوح پیامبر راستگوی اوست، و قومش دروغ می‌گویند، و این‌که خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و انسان‌ها را در صلب و کمر پدرشان نوح و در کشتی نگاه داشت، آنگاه که تمام اهل زمین غرق شدند.

و کشتی نیز از آیات و نشانه‌های خداوند است: ﴿وَلَقَد تَّرَكۡنَٰهَآ ءَايَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ١٥[القمر: ۱۵]. «و آن را به عنوان نشانه‌ای به جای گذاشتیم، آیا پند پذیرنده‌ای هست؟». بنابر این آیات را به صورت جمع ذکر نمود چون بر چندین نشانه و مطلب دلالت می‌نمایند. ﴿وَإِن كُنَّا لَمُبۡتَلِينَو به طور مسلم ما آزمایش می‌نماییم.

آیه‌ی ۳۱-۴۱:

﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ٣١[المؤمنون: ۳۱]. «آنگاه پس از آنان مردمانی دیگر پدید آوردیم».

﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣٢[المؤمنون: ۳۲]. «و پیامبری از خودشان به (میان) آنان فرستادیم که فقط خداوند را بپرستید، زیرا جز او معبود به حقی ندارید. آیا نمی‌پرهیزید؟!».

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يَأۡكُلُ مِمَّا تَأۡكُلُونَ مِنۡهُ وَيَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ٣٣[المؤمنون: ۳۳]. «و اشرافیان قومش که کفر ورزیدند و فرا رسیدن قیامت را قبول نداشتند، و به آنان در زندگانی دنیا آسایش داده بودیم، گفتند: این جز انسانی همانند شما نیست، از آنچه می‌خورید، می‌خورد، و از آنچه می‌نوشید، می‌نوشد».

﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَكُمۡ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ٣٤[المؤمنون: ۳۴]. «و اگر از انسانی مانند خود پیروی کنید آنگاه شما زیانکار خواهید بود».

﴿أَيَعِدُكُمۡ أَنَّكُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَكُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّكُم مُّخۡرَجُونَ٣٥[المؤمنون: ۳۵]. «آیا به شما وعده می‌دهد که چون بمیرید و تبدیل به خاک و استخوان گردید شما (بار دیگر زنده می‌گردید، و) از گورها خارج گردانده می‌شوید؟!».

﴿هَيۡهَاتَ هَيۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ٣٦[المؤمنون: ۳۶]. «آنچه به شما وعده داده می‌شود دورِ دور است».

﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ٣٧[المؤمنون: ۳۷]. «جز زندگانی این جهانِ ما (هیچ زندگی و حیاتی) وجود ندارد (گروهی از ما) زنده می‌شویم، و ما برانگیخته نخواهیم شد».

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا وَمَا نَحۡنُ لَهُۥ بِمُؤۡمِنِينَ٣٨[المؤمنون: ۳۸]. «و او جز مردی نیست که بر خدا دروغ بسته است و ما به او ایمان نمی‌آوریم».

﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِ٣٩[المؤمنون: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! یاری‌ام کن به سبب این‌که مرا دروغگو انگاشتند».

﴿قَالَ عَمَّا قَلِيلٖ لَّيُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِينَ٤٠[المؤمنون: ۴۰]. «فرمود: پس از اندک زمانی پشیمان می‌شوند».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗۚ فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٤١[المؤمنون: ۴۱]. «ناگهان صدای بلند (و مرگبار، آنان را به سبب استقامتی که در برابر حق داشتند) فرا گرفت و آنان را (مانند) خاشاکی که بر آب افتاده است گردانیدیم، پس نفرین بر گروه ستمکاران».

وقتی خداوند از نوح و قومش و این‌که آنها را هلاک کرد سخن به میان آورد، فرمود: ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ٣١آنگاه پس از آنان مردمانی دیگر پدید آوردیم. ظاهراً این نسل «ثمود» همان قوم صالح ÷می‌باشند، چون این داستان مشابه و همانند داستان آن‌ها‌ست. ﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡپس پیغمبری از خودشان که نسب و نژاد و صداقتش را می‌شناختند به میان آنها فرستادیم، چون وقتی که پیامبر از خودشان باشد زودتر فرمان می‌برند و موجب گریز آنها نمی‌شود. و آن پیامبر ملت خویش را به آنچه که پیامبران ملت‌های خود را به‌سوی آن دعوت کردند دعوت داد، و چنین گفت: ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚخدا را بپرستید، زیرا جز او معبود به حقی ندارید. پس همۀ پیامبران بر این دعوت اتفاق نموده‌اند و این اولین چیزی بوده است که امت‌های خود را به‌سوی آن دعوت کرده‌اند، این‌که فقط خدا را پرستش نمایید، و از عبادت غیر او نهی نموده و خبر داده‌اند که پرسستش غر خدا باطل و پوچ است. بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَآیا از پروردگارتان نمی‌هراسید تا از پرستش این بتها پرهیز کنید!.

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاو سران و اشرافی که کفر ورزیده و سر ستیز داشتند و قیامت و جزا را قبول نداشتند، و آنها را در زندگانی دنیا ناز و نعمت داده بودیم، به منظور مخالفت با پیامبرشان و تکذیب وی و بر حذر داشتن مردم از او، گفتند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡاین پیامبر انسانی همچون شما می‌باشد، که ﴿يَأۡكُلُ مِمَّا تَأۡكُلُونَ مِنۡهُ وَيَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ٣٣از چیزهایی می‌خورد که شما می‌خورید و از همان چیزهایی می‌نوشد که شما می‌نوشید. پس چه برتری و فضیلتی بر شما دارد؟ رسول می‌بایست فرشته‌ی باشد که غذا نخورد و آب ننوشد.

﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَكُمۡ إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ٣٤و اگر از پیامبر پیروی کنید و او را رئیس خود قرار دهید، حال آنکه او همانند شما انسان است، بی‌گمان عقلهایتان را از دست داده‌اید، و از کارتان پشیمان خواهید شد. عجب است! زیرا در حقیقت زیامندی و پشیمانی بهرۀ کسانی است که از او پیروی نکرده و فرمانش نبردند. و نادانی و بی‌خردی بزرگ از کسی سرزده که از اطاعت انسانی که خداوند وی را برگزیده و او را با رسالت خود برتری داده امتناع ورزیده و به پرستش درخت و سنگ گرفتار شده است. این همانند گفتۀ ایشان است که گفتند: ﴿. . . أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ٢٤ أَءُلۡقِيَ ٱلذِّكۡرُ عَلَيۡهِ مِنۢ بَيۡنِنَا بَلۡ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٞ٢٥[القمر: ۲۴-۲۵]. «آیا از انسانی از خودمان پیروی کنیم؟! همانا ما آنگاه در گمراهی و دیوانگی خواهیم بود. آیا از میان همه‌ی ما وحی بر او فرو فرستاده شده است؟ خیر، بلکه او دروغگویی خودپسند است». پس وقتی رسالت پیامبر را انکار کردند و نپذیرفتند، آنچه را که پیامبر می‌گفت مبنی بر این‌که پس از مرگ زنده می‌شوند و طبق اعمالشان مورد مجازات قرار می‌گیرند را نیز انکار کردند و نپذیرفتند، آنچه را که پیامبر می‌گفت مبنی بر این‌که پس از مرگ زنده می‌شوند و طبق اعمالشان مورد مجازات قرار می‌گیرند را نیز انکار نموده و نپذیرفتند. پس گفتند. ﴿أَيَعِدُكُمۡ أَنَّكُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَكُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّكُم مُّخۡرَجُونَ٣٥ هَيۡهَاتَ هَيۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ٣٦آیا به شما وعده می‌دهد که چون بمیردو تبدیل به خاک و استخوان گردید شما بار دیگر زنده می‌شوید و از گورها بدر آورده شده و برانگیخته می‌گردید؟! زنده شدن پس از مرگ بعد از این‌که تکه تکه شده و تبدیل به خاک و استخوان گشتید بسیار بعید، و دور از عقل است. دایرۀ دید آنها بسیار کوتاه بود، و این امر را غیرممکن می‌دیدند، و قدرت آفریننده را با قدرت و توانایی خود مقایسه می‌کردند. و پاک و منزه است خداوند از این‌که توانایی خداوند را بر زنده کردن مردگان انکار کردند، خداوند را ناتوان می‌شمردند، و آفرینش نخستین خود را فراموش کرده و از یاد برده بودند، خداوندی که آنها را از نیستی به هستی آورده است، زنده‌کردن دوبارۀ آنها بعد از آن که خشکیدند و از بین رفتند، برای او آسان‌تر است. هر دو کار برای خداوند آسان است. پس آنها چرا آفرینش نخستین خود را انکار نمی‌کنند و امور محسوس را بزرگ و غیرممکن دانسته و می‌گویند: ما همواره موجود بوده‌ایم. این را می‌گویند تا بهتر بتوانند رستاخیز را انکار نمایند، و در مورد وجود خداوند آفریننده به مجادله بپردازند.

و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد و آن این است که خداوند زمین را پس از پژمرده شدن و خشک شدنش سبز و خرم و زنده و شاداب می‌گرداند مردگان را نیز زنده می‌نماید و او بر هر کاری تواناست. و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد و آن پاسخی است که به منکران رستاخیز در این آیه فرموده است: ﴿بَلۡ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ فَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا شَيۡءٌ عَجِيبٌ٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗاۖ ذَٰلِكَ رَجۡعُۢ بَعِيدٞ٣[ق: ۲-۳]. «بلکه از این‌که بیم دهنده‌ای از خود آنان به نزدشان آمد تعجب کردند. پس کافران گفتند: آیا وقتی مردیم و تبدیل به خاک شدیم دوباره زنده می‌شویم؟ این بازگشتی بعید است». ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا تَنقُصُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۡهُمۡۖ وَعِندَنَا كِتَٰبٌ حَفِيظُۢ٤[ق: ۴]. «پس خداوند در پاسخ آنها فرمود:‌ وقتی آنها خشک شده و از بین رفتند آنچه را زمین از آنها می‌کاهد، می‌دانیم. و نزد ما کتابی است که همه چیز را ثبت و ضبط می‌نماید».

﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَازندگانی و حیاتی جز زندگانی این جهان وجود ندارد، برخی از مردم می‌میرند، و برخی زندگی می‌کنند، ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَو ما برانگیخته نخواهیم شد. او جز مردی نیست که دچار جنون و دیوانگی شده است، بنابر این سخنانی از قبیل یگانه بودن خداوند، و جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را به زبان می‌آورد. ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِينٖ[المؤمنون: ۲۵]. «پس تا مدتی عقوبت قتل و غیره را از او بردارید»، تا احترامی برای او باشد، و چون دیوانه است و به سبب آنچه که می‌گوید مؤاخذه نمی‌شود. یعنی - طبق ادعای باطل آنها- جای مجادله‌ای با او نیست و با در رابطه با صحت و سقم آنچه می‌گوید مجادله نکنید. آنها ادعا می‌کردند که سخنان او باطل و پوچ است،‌و فقط این مانده بود که آیا او را سزا بدهند یا نه؟ نبابراین به خیال خودشان عقل‌هایشان چنین اقتضا کرد که او را سزا ندهند، با این‌که مستحق سزا می‌باشد. آیا کفر و عنادی بالاتر از این هست؟!.

بنابراین وقتی که کفرشان شدت گرفت و بیم دادن در مورد آنها مفید واقع نشد، پیامبرشان آنان را نفرین نمود و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي بِمَا كَذَّبُونِای پروردگارم! به سبب آنکه مرا دروغگو انگاشتند آنان را نابود کن و خوارشان بگردان، و در همین دنیا یاری‌ام کن. پس خداوند دعایش را اجابت کرد و فرمود: ﴿عَمَّا قَلِيلٖ لَّيُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِينَ٤٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ بِٱلۡحَقِّبالحق به زودی پشیمان می‌شوند، پس به سبب استقامتی که در برابر حق داشتند ناگهان صدای بلند و مرگبار آنان را فرا گرفت، و این ستمی از جانب خدا بر آنان نبود، بلکه از روی عدالت به عذاب گرفتار شدند، و چون ستم کرده بودند صدای بلند و مرگبار آنها را فرا گرفت و همه‌را نابود کرد. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗما ایشان را همچون خس و خاشاکی نمودیم که روی سیلاب در گوشه‌های رودخانه پرت شده است. و در آیه‌ دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَكَانُواْ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ٣١[القمر: ۳۱]. ما بر آنان فریاد (مرگباری) فرستادیم پس همانند گیاه خشکیدۀ (کومه‌ها) ریز و خرد شدند. ﴿فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَپس همراه با عذاب، دوری از رحمت خدا و نفرین و نکوهش جهانیان بدرقۀ راه آنان است. ﴿فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ٢٩پس آسمان و زمین بر آنان گریه نکردند و مهلت داده نشدند. این تعبیر، کنایه از آن است که نابودی آنها مورد توجه نبوده، هم چنان‌که وجودشان نیز مورد عنایت و توجه نبوده است. استهزا و تمسخری است به آنان، چرا که آنها مانند کسی نبودند که فقدانش امر مهم و بزرگی شمرده شده و در باره‌ی او چنین گفته می‌شود: «آسمان و زمین بر فقدان او گریختند». و از همین قبیل است آنچه که روایت شده است: «به درستی که هر گاه مؤمن فوت کرد جایگاه نماز و محل عبادت و جایی که عملش بدانجا بلند گردانده می‌شود و جایی که روزی‌اش از آنجا نازل می‌شود، و رد پایش در زمین، برایش گریه می‌کنند». ﴿وَمَا كَانُواْ[البقرة: ۱۶]. و هنگامی که زمان هلاکت‌شان فرا رسید، نبودند از ﴿ٱلۡمُنظَرِينَ[الأعراف: ۱۵]. مهلت داده شدگان یعنی به آنان تا وقتی دیگر مهلت داده نشد، بلکه عذاب آنان را در همین دنیا فراهم ساخت. خلاصۀ مطلب این‌که وقتی آنها به عذاب گرفتار شدند اهل آسمان و زمین برایشان غمگین نشدند،‌چون ارزشی نداشتند و در حالی مردن که کافر بودند، و فرصت توبه کردن نداشتند و به آنها مهلت داده نشد تا کوتاهی خود را جبران نمایند، زیرا حقیر و بی‌ارزش بودند.

آیه‌ی ۴۲-۴۴:

﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قُرُونًا ءَاخَرِينَ٤٢[المؤمنون: ۴۲]. «آنگاه بعد از ایشان نسلهایی دیگر پدید آوردیم».

﴿مَا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ٤٣[المؤمنون: ۴۳]. «هیچ امتی از اجلش پیشی نمی‌گیرد، و باز پس نمی‌ماند».

﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا تَتۡرَاۖ كُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةٗ رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُۖ فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِيثَۚ فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ٤٤[المؤمنون: ۴۴]. «سپس پیامبرانی خود را یکی پس از دیگری روانه کردیم، هر گاه پیامبری به نزد امتش می‌آمد، او را تکذیب می‌کردند، ما هم (ملت‌های سرکش را نابود و) یکی را پس از دیگری روانۀ (دیار نیستی) کردیم، و آنان را افسانه ساختیم. آری! نفرین بر گروهی که ایمان نمی‌آورند».

بعد از تکذیب کنندگان مخالف نسلهایی دیگر پدید آوردیم. هر ملتی وقت و زمانی مشخص دارد که از آن پیش و پس نمی‌شود، و پشت سرهم به‌سوی آنها پیامبرانی فرستادیم تا ایمان بیاورند و به‌سوی خدا باز گردند.

پس کفرورزیدن و تکذیب کردن پیامبران هموار شیوۀ ملت‌های مجرم و سرکش و کافر بوده است، هر گاه پیامبری به نزد امت خویش می‌آمد او را تکذیب می‌کردند و دروغگو می‌نامیدند، با این‌که هر پیامبری همراه با نشانه‌ها و معجزاتی انسان باید ایمان بیاورد، بلکه دعوت پیامبر و شریعت و آیین او بر حقیقت آنچه آورده است دلالت می‌نماید.

﴿فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗاپس ما هم این ملت‌های سرکش را نابود و یکی را به دنبال دیگری روانۀ دیار نیستی نمودیم، و هیچ چیزی از آنان باقی نماند، و خانه‌هایشان خالی و ویران شد، ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِيثَو ایشان را زبانزد مجالس و مایۀ عبرت دیگران نمودیم. و کسانی که پس از آنان آمدند در مورد آن سخن می‌گفتند. و پندی برای پرهیزگاران و درسی عبرتی برای تکذیب کنندگان گشتند، و با عذاب خدا رسوا شدند.

﴿فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَپس نابود باد گروهی که ایمان نمی‌آورند. راستی این‌ها چقدر بدبخت و چقدر زیانکارند!! در اینجا سخن یکی از علما را به یاد می‌آورم که اکنون اسمش را به خاطر ندارم. ایشان می‌فرمودند: پس از موسی و نزول تورات خداون عذاب را از ملت‌ها رفع نمود، یعنی عذابی که آنها را ریشه کن نماید مرتفع کرد، و جهاد با تکذیب کنندگان مخالفت را مشروع نمود. من نمی‌دانستم که این عالم سخن را از چه منبعی گرفته بود. اما وقتی در این آیه‌ها و آیاتی که در سورۀ قصص هستند تأمل نمودم، دلیل سخن او را فهمیدم. در این آیات خداوند از امتهایی که پی در پی هلاک و نابود شده‌اند سخن گفته، سپس خبر داده است که پس از آنها موسی را فرستاده و تورات را بر او نازل کرده است که موجب هدایت مردم می‌باشد. و اما این‌که فرعون را هلاک نموده اعتراضی بر این مطلب وارد نمی‌شود، زیرا فرعون را پیش از نزول تورات هلاک کرده است. و اما آیه‌هایی که در سوره قصص هستند بسیار صریح می‌باشند، و وقتی که در لابلای آنها هلاک شدن و نابودی فرعون را بیان می‌کند، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٤٣[القصص: ۴۳]. «پس از آنکه امت‌های پیشین را هلاک نمودیم کتاب را به موسی دادیم که موجب هدایت و رحمتی برای مردم بود، تا شاید پند پذیرند». پس این آیه به صراحت می‌گوید که خداوند بعد از هلاک کردن ملت‌های متجاوز و سرکش به موسی کتاب داد، و خبر داد که تورات رهنمود و هدایت و رحمتی برای مردم است. و از همین مقوله است آنچه که خداوند در سورۀ یونس بیان می‌نماید: آنگاه بعد از نوح ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٧٤ ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ[یونس: ۷۴-۷۵]. «پیامبرانی را به‌سوی قوم‌شان فرستادیم که با نشانه‌های روشن‌ نزد آنان آمدند، اما آنها به آنچه که پیش‌تر تکذیب کرده بودند ایمان نیاوردند، این‌گونه بر دل‌های متجاوزان مهر می‌زنیم، آنگاه پس از آنها موسی و هارون را فرستادیم». والله أعلم.

آیه‌ی ۴۵-۴۹:

﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ٤٥[المؤمنون: ۴۵]. «سپس موسی و برادرش هارون را همراه با نشانه‌های خود، و دلیلی آشکار فرستادیم».

﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَ٤٦[المؤمنون: ۴۶]. «به‌سوی فرعون و اشراف (قوم) او، ولی آنان تکبر ورزیدند، و گروهی برتری جو بودند».

﴿فَقَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ٤٧[المؤمنون: ۴۷]. «پس گفتند: آیا به دو انسانی همچون خودمان ایمان آوریم، حال آنکه قوم آنها خدمتگذار ما هستند؟!».

﴿فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَكِينَ٤٨[المؤمنون: ۴۸]. «پس آن دو (موسی و هارون) را تکذیب کردند و در نتیجه هلاک و نابود شدند».

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ لَعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ٤٩[المؤمنون: ۴۹]. «و به موسی کتاب دادیم تا شاید راهیاب گردند».

سپس موسی بن عمران کلیم و برادرش هارون را - آنگاه که موسی از خداوند خواست هارون را در کارش شریک وی‌نماید، و خداوند خواستۀ او را پذیرفت - همان با آیاتی که بر راستگویی آنان و صحت آنچه آورده بودند دلالت می‌نمود، و همراه با دلیلی آشکار فرستادیم، دلیلی قوی که به خاطر قوتش بر دلها چیره می‌شود و مؤمنان از آن فرمان می‌برند، و حجت آشکار را بر مخالفان اقامه می‌کند. همچنانکه در جایی دیگر فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ[الإسراء: ۱۰۱]. «و به موسی نه نشانه آشکار دادیم». بنابر این سرکردۀ مخالفان، حق را شناخت اما مخالفت کرد، ﴿. . . فَسۡ‍َٔلۡ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا١٠١ قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا١٠٢[الإسراء: ۱۰۱-۱۰۲]. «از بنی‌اسرائیل بپرسید آنگاه که موسی با نشانه‌های روشن به نزد آنان آمد، پس فرعون به او گفت:‌ای موسی! گمان می‌برم تو را جادو کرده‌اند. موسی گفت: تو می‌دانی که این نشانه‌ها را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین برای راهنمایی نازل نکرده است، و من تو را ای فرعون! هلاک شده می‌دانم». و خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا[النمل: ۱۴]. «و آنان نشانه‌ها را از روی ستمگری و برتری‌جویی انکار کردند، حال آنکه به حقانیت آن یقین داشتند». و در اینجا فرمود: ﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ٤٥ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِسپس موسی و برادرش هارون را با نشانه‌های خودمان و (همراه با) دلیلی آشکار به‌سوی فرعون و اشراف قومش از قبیل هامان و دیگر سران آنها فرستادیم. ﴿فَٱسۡتَكۡبَرُواْاما انان نیاوردند و از روی تکبر خدا را انکار کردند، و خود را از آنها برتر دانستند. ﴿وَكَانُواْ قَوۡمًا عَالِينَو آنها قومی برتری‌جو و خود بزرگ بین بودند. یعنی برتری‌جویی و سلطه‌طلبی و تباهی و فساد در زمین تبدیل به صفت و نشانۀ آنها شده بود. بنابر این تکبر ورزیدند و از آنها بیش از این انتظار نمی‌رفت.

﴿فَقَالُوٓاْو از روی تکبر و سرکشی و بر حذر داشتن کم خردان و فریب دادن آنها گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَيۡنِ مِثۡلِنَاآیا به دو انسان همانند خودمان ایمان آوریم؟‌سخنی را گفتند که پیش از آنها دیگر نادانان آن را گفته بودند، پس دل‌هایشان در کفر همانند یکدیگر می‌باشد و گفته و کارهایشان همگون است. آنان رسالت الهی را که بر آن دو برادر ارزانی نموده بود انکار کردند ﴿وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَدر حالی که قوم آنان یعنی بنی‌اسراییل خدمتگزار ما هستند و با انجام کارهای سخت و طاقت‌فرسا زیر دست ما می‌باشند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذۡ أَنجَيۡنَٰكُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ يَسُومُونَكُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَكُمۡ وَيَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡۚ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَظِيمٞ١٤١[الأعراف: ۱۴۱ و البقرة: ۴۹]. «و به یاد آورید آن‌گاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که بدترین عذاب را به شما می‌چشاندند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زن‌هایتان را برای خدمت زنده می‌گذاشتند و در این آزمایش و عذابی بزرگ از جانب پروردگارتان بود». پس فرعونیان گفتند: چگونه ما پیرو می‌شده است؟! و چگونه این‌ها رئیس و رهبر ما باشند؟!.

و گفته قوم نوح مانند گفتۀ آن‌هاست: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ[الشعراء: ۱۱۱]. «آیا به تو ایمان بیاورم در حالی که انسان‌های حقیر و طبقۀ پایین از تو پیروی کرده‌اند؟!».﴿وَمَا نَرَىٰكَ ٱتَّبَعَكَ إِلَّا ٱلَّذِينَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ ٱلرَّأۡيِ[هود: ۲۷]. «و جز کسانی که آنها فرومایگان و بی‌خردان ما هستند کسی از تو پیروی نکرده است». معلوم است که چنین سخن پوچی دلیلی برای رد کردن حق نمی‌باشد، و چنین سختی عین لجاجت و مخالفت کور کورانه است.

بنابر این فرمود: ﴿فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَكِينَ٤٨[المؤمنون: ۴۸]. فرعونیان، موسی و هارون را تکذیب کردند، و در نتیجه در دریا غرق و نابود شدند، درحالیکه بنی‌اسرائیل (آنها را) نگاه می‌کردند.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىبعد از این‌که خداوند فرعون را هلاک کرد و بنی‌اسرائیل را به همراه موسی نجات داد، و موسی توانست دستور خدا را در میان آنها اجرا نماید، و شعایر الهی را اظهار کند، خداوند به او وعده داد که تورات را در مدت چهل شب نازل نماید، پس موسی به میعادگاه پروردگارش رفت. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَكَتَبۡنَا لَهُۥ فِي ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَتَفۡصِيلٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ[الأعراف: ۱۴۵]. «و در الواح، در مورد هر چیزی پندی برای او نوشتیم و هر چیزی را به شیوه‌های گوناگون بیان داشتیم». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿لَعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَتا شاید راهیاب گردند. یعنی با شناخت جزئیات امر و نهی، و ثواب و عقاب هدایت شوند، و پروردگارشان را با نان‌ها و صفت‌هایش بشناسند.

آیه‌ی ۵۰:

﴿وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَايَةٗ وَءَاوَيۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖ٥٠[المؤمنون: ۵۰]. «و پسر مریم و مادرش را نشانه‌ای گردانیدیم، و آن دو را در تپه‌ای استوار و برخوردار از آب روان جای دادیم».

یعنی بر عیسی پسر مریم منت نهادیم و او و مادرش رانشانۀ شگف‌انگیز خداوند قرار دادیم، و چرا که مادرش وی را بدون پدر به دنیا آورد، و عیسی در گهواره سخن گفت و خداوند معجزات و نشانه‌هایی را به دست او نمایان نمود. ﴿وَءَاوَيۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِينٖو آن دو را به هنگام وضع حمل- در تپه‌ای استوار و برخوردار از آب روان جای دادیم. یعنی در پایین محلی که آنها در آن به سر می‌بردند آبی روان و جاری قرار داشت، زیرا خداوند متعال می‌فرماید قد جعل ربک تحتک سریا خداوند در پایین شما چشمه‌ای قرار داده است. زیرا محل استقرار آنان مرتفع بود. ﴿وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا٢٥ فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗا[مریم: ۲۵-۲۶]. «و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا خرمای نورس و دست چین بر تو فرو بارد. پس (از این خرمای شیرین) بخور و (از آن آب گورا) بیاشام، و چشمت را روشن بدارو».

آیه‌ی ۵۱-۵۶:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ٥١[المؤمنون: ۵۱]. «ای پیامبران! از خوراکی‌های پاکیزه و حلال بخورید، و کارهای شایسته بکنید، بی‌گمان من از آنچه انجام می‌دهید آگاهم».

﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱتَّقُونِ٥٢[المؤمنون: ۵۲]. «و همانا این است امت شما که امتی یگانه است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها از من بهراسید».

﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ٥٣[المؤمنون: ۵۳]. «(اما مردمان) کار و بار خود را به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به آنچه نزد آنها است شادمان هستند».

﴿فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِينٍ٥٤[المؤمنون: ۵۴]. «پس بگذارتا مدت زمانی در غرقاب (جهالت و گمراهی) خود بسر ببرند».

﴿أَيَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِينَ٥٥[المؤمنون: ۵۵]. «آیا می‌پندارند با مال و فرزندانی که به آنان مدد می‌رسانیم».

﴿نُسَارِعُ لَهُمۡ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ بَل لَّا يَشۡعُرُونَ٥٦[المؤمنون: ۵۶]. «شتابان نیکی‌ها و خوبی‌ها را نصیب‌شان می‌کنیم؟ (چنین نیست) بلکه نمی‌دانند».

در اینجا خداوند پیامبرانش را فرمان می‌دهد. تا از پاکیزه‌ها بخورند، و آن روزی پاکیزه و حلال می‌باشد. و آنها را دستور می‌دهد تا با انجام کارهای شایسته که قلب و جسم با انجام آن سامان می‌یابد و دنیا و آخرت آدمی نیکو می‌شود، شکر و سپاس خداوند را به جای آورند. و آنها را خبر می‌دهد که خداوند به آنچه انجام می‌دهند آگاه است، پس هر کاری که بکنند به درستی که خداوند آن را می‌داند و به طور کامل و به بهترین صورت پاداش می‌یابند.

و این دلالت می‌نماید که پیامبران همه بر حلال بودن خوراکیهای پاکیزه، و بر حرام بودن پلیدی‌ها و خوردنی‌های ناپاک اتفاق دارند، و آنها بر انجام هر عمل صالحی اتفاق دارند گرچه برخی از چیزهایی که به انجام آن امر شده‌اند متفاوت است، و حکم شریعتها در مورد آن مختلف است، اما همه عمل صالح هستند ولی تفاوت شرایط زمانی، و مکانی، این اختلاف جزئی را پیش آورده است.

بنابراین کارهای شایسته‌ای که در همۀ زمانها شایسته و صالح‌اند همۀ پیامبران و همۀ شریعتها بر آن متفق می‌باشند، مانند دستور به یگانه دانستن خداوند، و انجام عبادت فقط برای خداوند و محبت خدا و ترس از او، و امید داشتن به او، و نیکوکاری و راستگویی و وفای به عهد وبرقرار داشتن پیوند خویشاوندی، و نیکی کردن با پدر و مادر، و نیکی کردن با ضعیفان و بینوایان و یتیمان و مهربانی و نیکوکاری با مردم و امثال آن، بنابر این اهل علم و کتاب‌های گذشته و اهل عقل، از آنچه محمد به آن دستور می‌داد و از آنچه نهی می‌کرد بر نبوت و پیامبری او استدلال می‌کردند، چنانکه «هرقل» پادشاه روم و دیگران چنین کردند. پس رسول خدا به آنچه پیامبران گذشته به آن دستور دادند فرمان داد، و از آنچه پیامبران پیشین نهی کردند نهی نمود. و این دلالت می‌نماید که او پیامبر است. به خلاف کسی‌که ادعای دروغین دارد، چنین کسی به بدی و شر دستور می‌دهد و از خوبی باز می‌دارد.

بنابراین، خداوند به پیامبران فرمود: ﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗای پیامبر! جماعت ﴿فَٱتَّقُونِپس با بجا آوردن فرمانهای من و پرهیز از آنچه از آن نهی نموده‌ام از من بهراسید. و خداوند مؤمنان را به آنچه که پیامبران بدان دستور داده است دستور می‌دهد، چون مؤمنان به آنان اقتدا می‌کنند و به دنبال آنها حرکت می‌نمایند. پس فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢[البقرة: ۱۷۲]. «ای مومنان! از روزی‌های پاکیزه‌ای که به شما داده‌ایم، بخورید، و شکر خداوند را به جای آورید، اگر شما تنها او را می‌پرستید». پس بر همۀ ‌کسانی که خود را به پیامبر منسوب می‌نمایند لازم است این فرمان را به جای آورند، و به آن عمل نمایند، اما ستمگران منکر جز سرکشی چیزی را نمی‌پذیرند. بنابر این فرمود: ﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ٥٣و کسانی که خود را به پیروی از پیامبر منسوب می‌کردند کار و بار دین خود را به پراکندگی کشاندند. و هر گروهی به راهی رفتند، و هر گروهی به دانش و دینی که داشتند شادمان شده و گمان بردند که آنها برحق‌اند، و دیگران بر باطل، حال این‌که کسی از آنها برحق است که بر راه پیامبران باشد. یعین روزی حلال بخورد و عمل صالح انجام دهد، و غیر از این‌ها بر باطل‌اند.

﴿فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡپس آنان‌را بگذار تا مدت زمانی در بحبوحۀ جهالت و ادعاهای باطلشان بمانند. ﴿حَتَّىٰ حِينٍتا زمانی که عذاب بر آنها فرود بیاید، زیرا پند و موعظه و ترساندن در مورد آنان مفید واقع نمی‌شود، و چگونه این چیزها در مورد کسی مفید واقع می‌شودکه گما می‌برد بر حق است و در این خیال است که دیگران را نیز به آنچه خودش بر آن است فرا بخواند؟

﴿أَيَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِينَ٥٥ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِآیا گمان می‌برند اموال و فرزندان فراوانی که به آنها داده‌ایم دلیلی بر آن است که آنان اهل خیر و سعادت و خوشبختی هستند، و خوبی دنیا و آخرت از آن آنهاست؟ آنها چنین فکر می‌کنند اما در حقیقت چنین نیست. ﴿بَل لَّا يَشۡعُرُونَبلکه نمی‌دانند که ما آنان را مهلت می‌دهیم و کمکشان می‌کنیم تا بیشتر گناه کنند و عذابشان در آخرت کامل و فراوان شود، و تا به آنچه داده شده‌اند شادمان شوند و دیگران به آن رشک برند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ[الأنعام: ۴۴]. «پس زمانی که به آنچه داده شده‌اند شاد شدند ناگاه آنان را به عذاب گرفتار می‌کنیم».

آیه‌ی ۵۷-۶۲:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ٥٧[المؤمنون: ۵۷]. «بی‌گمان آنان که از خوف خدا هراسانند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ يُؤۡمِنُونَ٥٨[المؤمنون: ۵۸]. «و کسانی‌که با آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند».

﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا يُشۡرِكُونَ٥٩[المؤمنون: ۵۹]. «و کسانی‌که آنان به پروردگارشان کفر نمی‌ورزند».

﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ٦٠[المؤمنون: ۶۰]. «و کسانی که آنچه را باید (در راه خدا) بدهند، می‌دهند، در حالی‌که دل‌هایشان ترسان و هراسان است از این‌که به‌سوی پروردگارشان باز خواهند گشت».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ٦١[المؤمنون: ۶۱]. «چنین کسانی برای انجام خوبی‌ها می‌شتابند و در انجام آن پیشتازند».

﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ وَلَدَيۡنَا كِتَٰبٞ يَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٦٢[المؤمنون: ۶۲]. «و هیچ کس را مگر به اندازۀ توانش تکلیف نمی‌کنیم و نزد ما کتابی است که به حق سخن می‌گوید، و هیچ ظلم و ستمی بدی‌شان نمی‌شود».

وقتی خداوند از کسانی که سخن به میان آورد که هم گناه کرده و هم احساس ایمنی می‌کنند و گمان می‌برند نعماتی که خداوند در دنیا به آنها ارزانی داده‌است دلیلی بر خوبی و برتری آن‌هاست، از کسانی یاد کرد که هم نیکوکاری می‌نمایند و هم از پروردگارشان می‌ترسند. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ٥٧بی‌گمان آنان که از خوف خدا هراسانند. یعنی دل‌هایشان از ترس پروردگارشان هراسان بوده و می‌ترسند که خداوند با آنها طبق عدالت خویش رفتار نماید، و آنگاه هیچ نیکی برایشان باقی نماند، و نسبت به خویش بدبین هستند که مبادا نتوانسته باشند حق خداوند را ادا نموده باشند. و می‌ترسند که مبادا ایمانشان از بین برود، و چون پروردگارشان را می‌شناشند و می‌دانند که تا چه حد او سزاوار بزرگداشت می‌باشد از او می‌هراسند و خوف و ترس آنها باعث می‌شود تا از گناهان دست بردارند و در انجام واجبات کوتاهی نورزند.

﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ يُؤۡمِنُونَ٥٨و کسانی‌که به آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند. یعنی هر گاه آیات خداوند بر آنها خوانده شود ایمانشان افزوده می‌شود. و نیز در آیات قرآنی می‌اندیشند و در آن تدبیر می‌نمایند، پس مفاهیم قرآن و شکوه و انجام آن برایشان روشن می‌گردد، و آنچه قرآن به آن فرا می‌خواند از قبیل شناخت خدا و ترس از او و امید داشتن به او برای‌شان معلوم می‌گردد، در نتیجه به درجاتی از ایمان می‌رسند که نمی‌توانند به زبان آن را تعبیر نمایند. و نیز در آیات آفاق تدبر می‌نمایند و می‌اندیشند، چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠[آل عمران: ۱۹۰]. «بی‌گمان در آفریشن آسمان‌ها و زمین و در گردش شب و روز برای خردمندان نشانه‌ها است».

﴿وَٱلَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا يُشۡرِكُونَ٥٩و کسانی که برای پروردگار خود انباز و شریک قرار نمی‌دهند. یعنی نه مرتکب شرک جلی و آشکار می‌شوند مانند به خدایی گرفتن غیر الله که آن را به فریاد بخوانند، و به آن امید داشته باشند، و نه مرتکب شرک خفی می‌شوند از قبیل ریا و امثال آن. آنها گفته‌ها و کارها و سایر حالات‌شان را مخلصانه برای خدا انجام می‌دهند.

﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْو کسانی که (از طرف خود) عطا می‌کنند (و می‌بخشند) آنچه را که به دادن آن دستور داده شده‌اند، و هر آنچه را که در توان دارند از قبیل نماز و زکات و حج و صدقه و غیره انجام می‌دهند.

﴿وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌبا وجود این دل‌هایشان ترسان و هراسان است، ﴿أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَو از این که اعمال‌شان پیش خدا می‌رود و در پیشگاه او می‌ایستند، می‌ترسند که مبادا اعمال‌شان آنها را از عذاب خدا نجات ندهد، چون آنها پروردگارشان را می‌شناسند و می‌دانند او سزاوار انواع عبادت‌هاست.

﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِچنین کسانی در انجام کارهای خوب با یکدیگر مسابقه می‌دهند و هدف‌شان این است کارهایی انجام دهند که آنان را به خدا نزدیک نماید. و به اموری مشغول می‌شوند که آنها را از عذاب خداوند نجات دهد، پس هرگاه چیز خوبی را بشنوند و یا فرصت انجام آن برای‌شان مهیا شود فرصت را غنیمت شمرده وشتابان آن را انجام می‌دهند. آنها به اولیا و برگزیدگان خدا که در اطراف‌شان هستند نگاه کرده و می‌بینند که در انجام هر کار خوبی می‌شتابند، و در نزدیک شدن به پروردگارشان با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. اینان نیز با آنها به رقابت می‌پردازند. و از آنجا که هر مسابقه دهنده‌ای گاهی به خاطر تلاش و آمادگی‌اش پیشی می‌گیرد، و گاهی به سبب کوتاهی‌اش باز می‌ماند، خداوند متعال خبر داده است که این‌ها همواره از نوع سابقین و پیشتازان هستند.

﴿وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَو آن‌هایی در انجام کارهای خوب پیشتازند، و به اوج خوبی‌ها رسیده‌اند. آنها گرچه با نسل‌های مخلص نخستین مسابقه داده‌اند. اما با وجود این خداوند آنها را خوشبخت و پیشتاز گردانده است. وقتی که پیشی گرفتن آنها بر یکدیگر در انجام کارهای خوب را بیان کرد، شاید کسی گمان برد که آنچه از آنها و از دیگران خواسته شده امری است که از توانایی ما انسانهای امروزه خارج و یا مشکل است. بنابر این خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا نُكَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاو هیچ کس را مگر به اندازۀ توانش مکلف نمی‌کنیم. یعنی به اندازه‌‌ای که توانایی‌اش بیشتر از آن است، و رحمت و حکمت الهی چنین است که انسان را به چیزهایی مکلف نماید که توانایی و قدرتش آن را به طور کامل قرار گیرد، و چنین نمود تا راه رسیدن به او نزدیک، و همواره جاده و راه کسانی که راه او را در پیش می‌گیرند آباد و پر راهرو باشد.

﴿وَلَدَيۡنَا كِتَٰبٞ يَنطِقُ بِٱلۡحَقِّو نزد ما کتابی است که به حق سخن می‌گوید، و آن کتاب نخستین یعنی «لوح المحفوظ» است که هر چیزی در آن ثبت و ضبط گردیده و هر آنچه صورت می‌پذیرد مطابق آنچه در آن نوشته شده است انجام می‌شود. ﴿وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَو بر آنان هیچ ظلم و ستمی نمی‌شود. یعنی از نیکی‌هایشان کاسته نشده و به عقوبت و عذاب نافرمانی‌هایشان افزوده نمی‌گردد.

آیه‌ی ۶۳-۶۷:

﴿بَلۡ قُلُوبُهُمۡ فِي غَمۡرَةٖ مِّنۡ هَٰذَا وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِكَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ٦٣[المؤمنون: ۶۳]. «بلکه دل‌هایشان غافل از این (قرآن) است، و آنان غیر از این (کار زشت) کارهای زشت دیگری دارند که انجامش می‌دهند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِيهِم بِٱلۡعَذَابِ إِذَا هُمۡ يَجۡ‍َٔرُونَ٦٤[المؤمنون: ۶۴]. «(در این حالت) سران خوشگذران ایشان را به عذاب گرفتار می‌کنیم، پس ناگهان فریاد بر می‌آورند».

﴿لَا تَجۡ‍َٔرُواْ ٱلۡيَوۡمَۖ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ٦٥[المؤمنون: ۶۵]. «(بدیشان خواهیم گفت:) امروز فریاد و واویلا سر ندهید، شما از سوی ما یاری و کمک نمی‌شوید».

﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَكُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ تَنكِصُونَ٦٦[المؤمنون: ۶۶]. «(چرا که) آیات من بر شما خوانده می‌شد ولی شما به عقب بر می‌گشتید».

﴿مُسۡتَكۡبِرِينَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ٦٧[المؤمنون: ۶۷]. «در حالی‌که ـ در برابر مردم به سبب خانه‌ی کعبه ـ تکبر ورزیدید، شب‌ها در جلسات و مراسم خود از قرآن بدگویی می‌کردید».

خداوند متعال خبر می‌دهد که تکذیب کنندگان در میان جهالت و ستمگری و غفلت و رویگردانی قرار دارند و این امر آنها را از رسیدن به این قرآن باز می‌دارد، پس آنان قرآن را راهنمایی خویش قرار نمی‌دهند، و با آن راهیاب نمی‌شوند، و چیزی از قرآن به دل‌هایشان نمی‌رسد: ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦[الإسراء: ۴۵-۴۶]. «و هنگامی که قرآن خواندی میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند پردۀ پوشید شده‌ای قرار دادیم، و بر دل‌هایشان پرده افکندیم که مانع فهم و درک قرآن می‌باشد». و در گوش‌هایشان کری هست پس وقتی که دل‌هایشان در غفلت از قرآن قرار دارد، برحسب این حالت اعمال و کارهای کفرآمیز انجام داده و با شریعت مخالفت می‌کنند که سبب مجازات و سزای‌شان می‌گردد.

﴿وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِكَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ[المؤمنون: ۶۳]. و آنها کارهایی غیر از این نیز دارند که انجامش می‌دهند. یعنی از این‌که خداوند آنها را به عذاب گرفتار می‌نماید تعجب نکنید، زیرا خداوند آنها را مهلت می‌دهد تا اعمالی که بر آنها مقرر شده است انجام دهند، پس هر گاه آن را به طور کامل انجام دهند، به بدترین حالت به خشم و عذاب خداوند گرفتار می‌شوند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِيهِم بِٱلۡعَذَابِکافران به کارهای زشت خود ادامه دادند تا این‌که نازپرورده‌هایشان را و آنان که جز با خوشگذرانی و رفاه و آسایش عادت نکرده بودند و ناگواری و ناراحتی به آنان دست نداده بود به عذاب گرفتار نمودیم، و آنها عذاب را احساس کردند، ﴿إِذَا هُمۡ يَجۡ‍َٔرُونَآنگاه ناگهان فریاد برآورده و واویلا سر داده و دردمند می‌شوند، چون چیزهایی به آنها رسیده که آرامش و راحتی آنها را به هم می‌زند.

و کمک می‌جویند پس به آنها گفته می‌شود: ﴿لَا تَجۡ‍َٔرُواْ ٱلۡيَوۡمَۖ إِنَّكُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَامروز فریاد و واویلا سر ندهید، شما از سوی ما یاری و کمک نمی‌شوید. و چون از طرف خداوند یاری و کمک نگردند و به دادشان رسیده نشود، نمی‌توانند خودشان را یاری نمایند و هیچ کس آنها را یاری نخواهند کرد.

گویا گفته می‌شود چه چیزی باعث شده تا آنها به این وضعیت گرفتار شوند؟ پس فرمود: ﴿قَدۡ كَانَتۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡبه راستی که آیات من بر شما خوانده می‌شد تا به آن ایمان بیاورید، و آن را بپذیرید، اما شما چنین نکردید، بلکه ﴿فَكُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ تَنكِصُونَشما به عقب باز می‌گشتید. چرا که آنها در صورت پیروی از قرآن پیش می‌رفتند، و با اعراض و رویگردانی از آن به عقب برگشته و به پایین‌ترین درجه سقوط نمودند.

﴿مُسۡتَكۡبِرِينَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ٦٧مفسرین گفته‌اند که معنی آیه چنین است: آنها به سبب خانۀ کعبه یا حرم بر مردم تکبر ورزیده و می‌گفتند: ما اهل حرم هستیم، پس ما از دیگران برتر و بهتر می‌باشیم، ﴿سَٰمِرٗایعنی به صورت گروهی و شبانه در اطراف کعبه افسانه‌سرایی می‌کردند. ﴿تَهۡجُرُونَو سخن بیهوده سر داده و می‌گفتند: قرآن زشت و نادرست است. شیوۀ تکذیب کنندگان دربارۀ قرآن این بود که از آن رویگردانی می‌کردند و یکدیگررا به اعراض و رویگردانی از آن توصیه می‌نمودند: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦[فصلت: ۲۶]. «و آنان که کافر شده بودند گفتند: «به این قرآن گوش فرا ندهید، (و به هنگام تلاوت آن) سروصدا به راه اندازید، شاید پیروز شوید». و خداوند در مورد آنها فرموده است ﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ٥٩ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ٦٠ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ٦١[النجم: ۵۹-۶۱]. «آیا از این گفتار قرآن تعجب می‌کنید، و می‌خندید، اما به حال خود گریه نمی‌کنید؟! و پیوسته در غفلت و هوسرانی به سر می‌برید؟!». ﴿أَمۡ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُۥۚ بَل لَّا يُؤۡمِنُونَ٣٣[الطور: ۳۳]. «آیا می‌گویند: قرآن را خودش به دروغ بر بسته است؟».

آیه‌ی ۶۸-۷۱:

﴿أَفَلَمۡ يَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ يَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ٦٨[المؤمنون: ۶۸]. «آیا در این سخن نیاندیشیده‌اند، یا چیزی برای‌شان آمده که برای نیاکان نخستین‌شان نیامده است؟».

﴿أَمۡ لَمۡ يَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٦٩[المؤمنون: ۶۹]. «یا این‌که آنان پیامبرشان را نمی‌شناسند، از این رو او را انکار می‌کنند؟».

﴿أَمۡ يَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢۚ بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَكۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَ٧٠[المؤمنون: ۷۰]. «یا می‌گویند: او دیوانه است؟ (چنین نیست) بلکه حق را برایشان آورده است. و بیشترشان خواهان حق نیستند».

﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِذِكۡرِهِمۡ فَهُمۡ عَن ذِكۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ٧١[المؤمنون: ۷۱]. «و اگر حق و حقیقت از خواستهای ایشان پیروی می‌کرد، آسمان‌ها و زمین و هر آنچه که در زمین است تباه می‌شدند. بلکه پندشان را برایشان آورده‌ایم ولی آنان از پندشان روی می‌گردانند».

و چون همۀ این زشتی‌ها را دارا بودند به عذاب گرفتار گردیدند، و چون گرفتار عذاب شدند یاری کننده‌ای نداشتند که آنها را یاری نماید و فریادرسی نداشتند که آنها را نجات دهد. پس به سبب این اعمال زشت مورد سرزنش قرار می‌گیرند: ﴿أَفَلَمۡ يَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَآیا در قرآن تفکر نمی‌کنند و نمی‌اندیشند؟! یعنی اگر آنها در قرآن بیندیشند حتماً ایمان می‌آورند، زیرا تفکر و اندیشه در قرآن آنها را از کفر باز خواهد داشت. مصیبتی که بدان گرفتار شده‌اند به خاطر رویگردانی از قرآن است، و این دلالت می‌نماید که اندیشیدن در قرآن آدمی را به خیر و خوبی فرا می‌خواند و از هر شر و بدی مصون می‌دارد، و آنچه که آنان را از اندیشیدن در قرآن باز داشت این بود که دل‌هایشان بسته شده بود.

﴿أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ يَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِينَیا چیزی که آنها را از ایمان آوردن باز داشته این است که پیامبر و کتابی به نزد آنها آمده که برای پدران نخستین آنها نیامده است؟ پس به در پیش گرفتن راه نیاکان گمراهشان خشنود و راضی شده و با هر آنچه که با شیوه و راه نیاکانشان مخالفت کردند، بنابر این آنان و آن دسته از کفار که همانند آنان بودند، چیزی را گفتند که خداوند از آن خبر داده است: ﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣[الزخرف: ۲۳]. «در هیچ آبادی و شهری، بیم دهنده‌ای را نفرستادیم مگر این‌که خشوگذرانان آن گفتند:‌ ما نیاکان خود را بر آیینی یافته‌ایم، و قطعاً ما دنباله‌رو راه آنان می‌باشیم».

پس (رسول‌شان) آنها را پاسخ داد و ﴿قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡ[الزخرف: ۲۴]. «گفت: آیا من برایتان چیزی نیاورده‌ام که از آنچه پدرانتان را بر آن یافته‌اید بهتر و بیشتر موجب راهیابی است؟».

پس اگر هدف شما رسیدن به حق می‌باشد، از من پیروی کنید. کافران به حقیقت اعتراف کرده و ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ[الزخرف: ۲۴]. «گفتند: ما به آنچه شما با آن فرستاده شده‌اید کافر هستیم».

﴿أَمۡ لَمۡ يَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنكِرُونَ٦٩یا این‌که پیامبرشان محمد صدر میانشان ناشناخته است و او را نمی‌شناسند، و این امر آنها را از پیروی کردن از حق باز داشته است؟

می‌گویند: ما او را نمی‌شناسیم، و راستگویی او را نمی‌دانیم، بگذارید ما حالت و وضعیت او را نگاه کنیم، و در مورد وی از کسی که به او آگاه است پرس و جو نماییم. یعنی چنین نیست، بلکه کوچک و بزرگ‌شان پیامبر صرا به طور کامل می‌شناسند، و به تمام اخلاق و عادتهای زیبایی او واقف هستند، و راستگویی او را می‌دانند. حتی آنها قبل از بعثت او را امین می‌نامیدند، پس چرا وقتی با حق بزرگ و راستی و حقیقت آشکار به نزد آنها آمد وی را تصدیق نکردند؟!.

﴿أَمۡ يَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢیا می‌گویند او دیوانه است؟ در حالی که حرفهای دیوانه شنیده نمی‌شود و سخنش اعتباری ندارد، چون سخنان پوچی را می‌گوید. خداوند در رد این سخن آنان فرمود: ﴿بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّچنین نیست که می‌انگارند، بلکه او حق، و یک امر ثابت و مسلم که سرشار از صداقت و عدل است و اختلاف و تناقضی در آن نیست، برای آنها آورده است. پس چگونه کسی که چنین چیزی را آورده است دیوانه می‌باشد؟ و آیا در مورد چنی کسی جز این‌که گفته شود او در بالاترین درجات کمال و علم و درایت و اخلاق خوب قرار دارد چیزی دیگری را می‌توان گفت؟ نیز در این شیوه‌ی گفتار به وسیله‌ی استعمال واژه‌ی «بل» انتقال از آنچه که ذکر شد، صورت گرفته است. یعنی: حقیقی که آنان را از ایمان آوردن منع کرد این است که ﴿بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَكۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَاو حق را برایشان آورده است، ولی بیشترشان از حق بیزارند و آن را نمی‌خواهند.

و بزرگ‌ترین حقی را که برای آنان آورده است یگانه‌پرستی و انجام دادن عبادت خالص برای خدا، و پرهیز از پرستش غیر او می‌باشد؟ و علت بیزار بودن آنها از این امر، و تعجب کردنشان از آن معلوم است. پس پیامبر حق را آورد و آنها از اصل حق گریزان و بیزار بودند، و همین امر باعث شد تا آنها حق را دروغ انگاشته و تکذیب کنند، نه این‌که در حقانیت پیامبر شک و تردید داشته باشند، یا این‌که وی را تکذیب کنند. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ[الأنعام: ۳۳]. «همانا آنان تو را تکذیب نمی‌کنند، بلکه در حقیقت ستمگران آیات خداوند را تکذیب می‌نمایند». اگر گفته شود که چرا حق با خواسته و امیال آنها موافق نبود تا ایمان بیاورند یا شتابان فرمان ببرند؟ خداوند متعال جواب می‌ده که ﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُو اگر حق از خواسته‌هایشان پیروی نماید آسمان‌ها و زمین به تباهی می‌روند. چون خواسته‌های آنان ناشی از اخلاق و کارهای ظالمانه و کافرانه و فسادآمیز است، پس اگر حق از خواسته‌هایشان پیروی می‌کرد آسمان و زمین تباه می‌شد فاسد بود، چرا که ستمگری و جور حاکم می‌شد، و آسمان‌ها و زمین جز به وسیلۀ حق و عدل پابرجا نمی‌مانند.

﴿بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِذِكۡرِهِمۡبلکه این قرآن را به آنان داده‌ایم که هر نیکی و خیری را به آنها یادآور می‌شود و مایۀ فخر و عزت و شرافت آنها می‌باشد، تا آن را اجرا نمایند، آنگاه سرور و رهبر مردم قرار می‌گیرند. ﴿فَهُمۡ عَن ذِكۡرِهِم مُّعۡرِضُونَاما آنها به علت شقاوت و بدبختی و عدم توفیق از پندشان روی گردانند. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِيَهُمۡ[التوبۀ: ۶۷]. «خداوند را فراموش کرده» و خداوند هم آنان‌ را از یاد برد. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡ[الحشر: ۱۹]. «خداوند را فراموش کردند، پس خداوند آنان را از یاد خودشان برد». پس قرآن و کسی که آن را آورده است بزرگ‌ترین نعمتی هستند که خداوند به‌سوی آنان روانه کرده است. اما انها با نپذیرفتن و رویگردانی از این نعمت استقبال کردند. پس آیا بعد از این، محرومیتی وجود دارد؟ و آیا سرانجام این کار جز زیان و ضرر چیز دیگری است؟.

آیه‌ی ۷۲:

﴿أَمۡ تَسۡ‍َٔلُهُمۡ خَرۡجٗا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيۡرٞۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ٧٢[المؤمنون: ۷۲]. «آیا از آنان مزدی می‌طلبی؟پس پاداش پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزی دهندگان است».

یا چون از آنها مزد می‌طلبی از تو پیروی نمی‌کنند؟ ﴿فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ[الطور: ۴۰]. و چون از آنها مزد و مالیات می‌گیری دادن این غرامت بر آنها سنگین آمده و پیروی کردن از تو برایشان سخت می‌باشد؟! در صورتی که چنین نیست؟ و تو از آنها مزد نمی‌خواهی، ﴿فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيۡرٞۖ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَپس پاداش پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزی‌دهندگان است. همانطور که پیامبران می‌گفتند: ﴿وَيَٰقَوۡمِ لَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ[هود: ۲۹]. «ای قوم! من از شما مزدی نمی‌طلبم، و مزد من جز بر خدا نیست». یعنی پیامبران مردم را به طمع و امید آنکه از طرف آنان چیزی به آنها برسد دعوت نمی‌کردند، بلکه از خود مردم نسبت به آنان دلسوزتر بودند، و فقط برای تامین منافع آنها می‌کوشیدند. خداوند از طرف امتها به آنان پاداش نیک بدهد، و به ما نیز توفیق دهد تا در همۀ حالالت از آنها پیروی کنیم.

آیه‌ی ۷۳-۷۴:

﴿وَإِنَّكَ لَتَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٧٣[المؤمنون: ۷۳]. «و بی‌گمان تو آنان را به راه راست هدایت می‌نمایی».

﴿وَإِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَ٧٤[المؤمنون: ۷۴]. «و حقیقتاً کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند از راه راست منحرف گشته‌اند».

خداوند در این آیات مبارک سببی را که باعث ایمان آوردن می‌شود بر شمرده و موانع ایمان را نیز بیان نموده، و باطل بودن موانعی که آدمی را از ایمان آوردن باز می‌دارند یک به یک ذکر کرده است. پس یکی از موانع ایمان آوردن آن بود که دل‌هایشان در جهالت و غفلت به سر می‌برد؟ و آنها در قرآن تدبر و اندیشه نمی‌کردند، و این‌که آنها نیاکان خود را الگوی خویش قرار می‌دادند. و این‌که آنها می‌گفتند: پیامبرمان دیوانه است، چنانکه پیشتر، از این موارد سخن به میان آمد.

و از اموری که باعث می‌شد تا آنها ایمان بیاورند، می‌توان به اندیشیدن و تدبر در قرآن و پذیرفتن نعمت‌های خدا و شناخت پیامبر رحمت صو کمال صداقت و امانت‌داری او و این‌که از آنها مزدی نمی‌طلبد و برای منفعت و خوشبختی آنها می‌کوشد اشاره می‌شود این است که پیامبر آنها را به‌سوی راه راست، راهی هموار و صاف فرا می‌خواند که آنها را به هدف می‌رساند، راهی راست و آسان که ادامۀ همان توحید پاک ابراهیمی و اعمال سهل و آسان است. پس ای پیامبر! دعوت دادن تو به راه راست، بر کسی‌که حق را می‌طلبد ایجاب می‌نماید تا از تو پیروی کند، چون پیروی کردن از حق چیزی است که عقل و سرشت سالم به خوبی آن و سازگار بودنش با منافع و مصالح آدمی گواهی می‌دهند. پس اگر از نو پیروی نکنند به کجا می‌روند؟ آنه چیزی ندارند که آنان را از پیروی از تو بی‌نیاز نماید. چون آنان ﴿عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰكِبُونَاز راه راست، و از راهی که انسان را به خدا و به بهشت می‌رساند منحرف هستند، و جز گمراهی و جهالت چیز دیگری ندارند. و این چنین هر کس که با حق مخالفت کند. قطعاً در همۀ کارهایش دچار انحراف و کژ روی می‌باشد. خداوند متعال فرموده است: اگر دعوت تو را نپذیرفتند پس بدان که آنان از خواسته‌ها و هوسهایشان پیروی می‌کنند. و کیست گمراه‌تر از کسی که بدون رهنمودی از سوی خدا از هوس و خواسته‌هایش پیروی نماید؟!.

آیه‌ی ۷۵-۷۷:

﴿وَلَوۡ رَحِمۡنَٰهُمۡ وَكَشَفۡنَا مَا بِهِم مِّن ضُرّٖ لَّلَجُّواْ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ٧٥[المؤمنون: ۷۵]. «و اگر بدی‌شان رحم می‌کردیم، و رنج و زحمتی را که بدان گرفتار آمده‌اند برطرف می‌ساختیم، در سرکشی خود کورکورانه دست و پا می‌زدند».

﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَكَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ٧٦[المؤمنون: ۷۶]. «و آنان را به عذاب گرفتار ساختیم، پس برای پروردگارشان فروتنی و زاری نکردند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِيدٍ إِذَا هُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَ٧٧[المؤمنون: ۷۷]. «تا هنگامی که دری از عذاب شدید به‌سوی آنان گشودیم، پس آنان بناگاه در آن درمانده و ناامید شوند».

در اینجا می‌خواهد شدت بدی و سرکشی آنها را بیان نماید، که دچار زیان و مصیبت و بلا می‌گردند و از خداوند می‌خواهند که بلا را از آنها دور نماید، و خداوند آنها را به این مصیبت گرفتار نمود تا ایمان بیاورند و به‌سوی او باز گردند. اما وقتی که خداوند مصیبت را از آنها برطرف می‌سازد و کورکورانه در سرکشی و طغیان خود دست و پا می‌زنند. همانطور که خداوند حالت آنها را به هنگام سوار شدن بر کشتی بیان نمود، که آنها در دریا خالصانه او را فرا می‌خوانند، و آنچه را که با وی شریک می‌سازند فراموش می‌نمایند، اما وقتی آنها را نجات دهد و به خشکی برسند به شرک ورزیدن و دیگر گناهان می‌پردازند.

﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِو آنان را به عذاب گرفتار نمودیم. مفسرین گفته‌اند: منظور از عذاب، گرسنگی است که هفت سال بدان گرفتار شدند. خداوند آنها را به این مصیبت مبتلا نمود تا به‌سوی او بازگردند، و در برابر او فروتنی نمایند، و تسلیم شوند. اما گرفتار شدنشان به عذاب در مورد آنان کارساز و مفید واقع نشد، و هیچ کس از آنان راه راست را در پیش نگرفت، ﴿فَمَا ٱسۡتَكَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا يَتَضَرَّعُونَپس آنان در برابر پروردگارشان سر تسلیم فرود نیاوردند، و کرنش نبردند و تضرع و زاری نکردند و خود را نیازمند او ندانستند، و انگار به عذابی گرفتار نشده بودند. و همچنان به سرکشی و کفر خود ادامه دادند. اما در آن سویشان عذابی دارند که از آنان دور کرده نمی‌شود. و خداوند در مورد آن فرموده است:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِيدٍتا این‌که دری از عذاب سخت بر روی آنان گشودیم مانند کشته شدن در روز جنگ بدر و غیره ﴿إِذَا هُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَو به ناگاه در آن درمانده شدند و از هر چیزی ناامید گشتند. و شر و بدی از هر سو آنها را فراگرفت. پس باید قبل از فرارسیدن عذاب سخت خداوند که برگردانده نمی‌شود، باز آیند. به خلاف عذاب معمولی که ممکن است از آنها برطرف شود، مانند سزا و عذاب‌های دنیوی که خداوند به وسیلۀ آن بندگانش را ادب می‌نماید.

پروردگار متعال در مورد عذاب دنیوی فرموده است: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٤١[الروم: ۴۱]. «به سبب آنچه مردم انجام داده‌اند تباهی و فساد در خشکی و دریا پدیدار شده است، (چنین شده) تا خداوند سزای برخی از کارهایشان را به آنها بچشاند، شاید باز گردند».

آیه‌ی ۷۸-۸۰:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنشَأَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ٧٨[المؤمنون: ۷۸]. «او خدایی است که برای شما گوش و چشمان و قلبها را آفریده است، اما اندکی سپاس می‌گذارید».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي ذَرَأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ٧٩[المؤمنون: ۷۹]. «و او خدایی است که شما را در زمین پدید آورد. و در پیشگاه او گردآوری می‌شوید».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٨٠[المؤمنون: ۸۰]. «و او خدایی است که زنده می‌کند، و می‌میراند، و رفت و آمد و شب و روز به فرمان اوست. آیا خرد نمی‌ورزید؟».

خداوند متعال از لطف و احسان خویش بر بندگانش خبر می‌دهد، منت و احسانی که بندگان را به شکرگزاری و به جای آوردن سپاس خداوند و ادای حقوق الهی فرا می‌خواند. پس فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنشَأَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَخداوند ذاتی است که برای شما گوش و شنوایی قرار داده است تا شنیدنیها را بشنوید و از دین و دنیای خود بهره‌مند شوید. ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرَو به شما بینایی و چشم داد تا دیدنیها را ببینید و از آن در جهت منافعتان استفاده نمایید. ﴿وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَو عقلها را برایتان آفریده است تا به وسیله آن اشیا را درک نمایید. و با عقل است که از حیوانات تمایز پیدا می‌کنید. پس اگر شنوایی و بینایی و عقل نداشتید، و کرولال بودید آنگاه چه حالتی داشته و چه قدر از ضروریات و از کمالتان را از دست می‌دادید؟

آیا سپاس کسی را به جای نمی‌آورید که این نعمت‌ها را به شما ارزانی کرده است؟ و سپاس او این است که وی را یگانه بدانید و از او فرمان ببرید، ﴿قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَشکرگزاری شما اندک است، با این‌که نعمت‌های خداوند فراوان و پیاپی به‌سوی شما سرازیر می‌شود.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي ذَرَأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِو خداوند متعال ذاتی است که شما را در مناطق و اطراف زمین پراکنده کرده، و به شما توانایی استخراج منابع زمین را داده، و منافع و مصالح زمین را به حدی که زندگی و مسکن شما را تأمین کند در اختیارتان قرار داده است ﴿وَإِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَو بعد از مرگتان در پیشگاه او گرد آورده می‌شوید، و آنگاه شما راطبق عمل خوب و بدی که در زمین انجام داده‌اید مجازات می‌نماید، و زمینی که در آن زندگی می‌کردید اخبار خودش را بازگو می‌کند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُو تنها خداوند زنده می‌کند و می‌میراند. یعنی کسی که در زندگی و مرگ تصرف می‌نماید فقط خداوند است. ﴿وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِو رفت و آمد شب و روز به فرمان خداوند می‌باشد. پس اگر او بخواهد روز را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که شب را برای شما بیاورد که در آن آرام گیرید؟! و اگر خداوند بخواهد شب را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که روشنایی برای شما بیاورد؟ آیا نمی‌بینید؟! و از جمله رحمت خداوند این است که شب و روز را برای شما آفریده است تا در شب آرام گیرید،‌و در روز فضل خداوند را بجویید، باشد که سپاس بگذراید.

بنابراین در اینجا فرمود: ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا خرد نمی‌ورزید، تا خداوند را که این همه نعمت از قبیل نعمت شنوایی و بینایی و خرد را به شما داده و شما را در زمین پراکنده نموده، و زنده می‌گرداند و می‌میراند، و تنها او شب و روز را می‌چرخاند، بشناسید؟ و این باعث می‌گردد تا عبادت را خالصانه وفقط برای او انجام بدهید، و پرستش و عبادت کسی دیگر که فایده‌ای را نمی‌رساند و زیانی را دفع نمی‌کند، و در چیزی تصرف نمی‌کند و از هر جهت ناتوان است رها کنید. و اگر شما ذره‌ای عقل داشتید چنین می‌کردید.

آیه‌ی ۸۱-۸۳:

﴿بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ٨١[المؤمنون: ۸۱]. «بلکه سخنانی همچون سخنان پیشینیان گفتند».

﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢[المؤمنون: ۸۲]. «گفتند: آیا چون بمیریم و به خاک و استخوانهایی تبدیل شویم، آیا برانگیخته خواهیم شد؟!».

﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٨٣[المؤمنون: ۸۳]. «این وعده به ما، و در گذشته به نیاکان ما داده شده است، اما این، چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست».

تکذیب کنندگان، مسلک و شیوۀ پیشینیانی را که رستاخیز را انکار نموده و آن را بی‌نهایت بعید تصور می‌کردند، و در پیش گرفتند و ﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢گفتند: آیا هنگامی که مردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم آیا واقعاً‌برانگیخته خواهیم شد؟! یعنی چنین چیزی ممکن و قابل تصور نیست، و به گمان آنها در عقل نمی‌گنجد. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُهمواره ما وعده داده می‌شویم که رستاخیز خواهد آمد، و این وعده به پدران ما نیز داده شده است، ولی ما آن را ندیده‌ایم، و هنوز نیامده است. ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَاین چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست، برای سرگرمی بیان می‌گردد، و حقیقتی ندارد. آنها دروغ گفتند، چون خداوند نشانه‌های بزرگ‌تر از زنده شدن پس از مرگ را به آنها نشان داده‌است، مانند این‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ[غافر: ۵۷]. «بدون شک آفرینش آسمان‌ها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است». ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِيَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن يُحۡيِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِيَ رَمِيمٞ٧٨[یس: ۷۸]. «و مثالی برای ما زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی استخوانهای فرسوده را زنده می‌نماید؟!». ﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ[الحج: ۵]. «و زمین را خشکیده و بی‌جان می‌بینی، و چون آب را بر آن فرو فرستیم سرسبز و زنده می‌شود».

آیه‌ی ۸۴-۸۹:

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤[المؤمنون: ۸۴]. «بگو: زمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست، اگر می‌دانید؟».

﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥[المؤمنون: ۸۵]. «خواهند گفت: همه از آن خدایند. بگو: آیا پند نمی‌پذیرید و یادآور نمی‌شوید؟».

﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦[المؤمنون: ۸۶]. «بگو: چه کسی پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ است؟».

﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧[المؤمنون: ۸۷]. «خواهند گفت: از آن خداست. بگو:‌پس چرا پرهیزگاری پیشه نمی‌کنید؟».

﴿قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨[المؤمنون: ۸۸]. «بگو: چه کسی است که ملکوت هر چیزی در دست اوست؟‌ و او خداوندی است که پناه می‌دهد، و در برابر (عذاب) او (از کسی) نتوان پناه گرفت اگر شما می‌دانید؟».

﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩[المؤمنون: ۸۹]. «خواهند گفت: (همۀ اینها) از آن خداست. بگو: پس چگونه دستخوش افسون شده‌اید؟».

با استدلال به توحید ربوبیتی که منکران به آن اقرار کرده‌اند با آنان به گفتگو بپرداز و برایشان روشن‌ساز که براساس این اعتراف نباید توحید الوهیت و انجام عبادت برای خدا را انکار نمایند، و با استدلال به این‌که آنها قبول دارند که تمامی پدیده‌های کوچک و بزرگ را خدا آفریده است به آنان بگو که نباید زنده شدن پس از مرگ را انکار نمایند، چرا که این امر، بسیار آسان است، پس به کسانی که زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز را تکذیب می‌کنند، و چیزهای دیگری را با خدا برابر می‌دانند، بگو: ﴿لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآزمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست؟ یعنی چه کسی زمین و کسانی را که روی آن هستند از قبیل حیوانات و نباتات و جمادات و دریاها و رودبارها و کوهها را آفریده است، و مالک و مدبر این چیزها کیست؟ پس وقتی که از آنان در این باره بپرسید، باید بگویند: فقط خداوند این‌ها را آفریده و همه از آن او هستند. و آنگاه که به این اقرار کردند به آنان بگو ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَآیا پند نمی‌پذیرید؟ یعنی آیا به آنچه که خداوند شما را به آن پند داده است بر نمی‌گردید؟ چرا که حقیقت امر برایتان مشخص است، و در سرشت و فطرت شما قرار دارد. ولی گاهی اوقات اعراض و رویگردانی شما آن را پنهان می‌نماید.

حقیقت این است که وقتی شما به اندیشه و حافظۀ خود برگردید خواهید دانست که تنها باید مالک این چیزها را معبود دانست، و معبود بودن چیزهایی که مملوک هستند باطل‌ترین امر است. سپس به امری بزرگتر روی آورد و فرمود ﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِبگو: چه کسی صاحب و پروردگار ستاره‌ها و سایه‌ها و چراغ‌های فروزان آسمان است؟ ﴿وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِو پروردگارش عرشی بزرگ که بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین مخلوق است، چه کسی است؟ پس چه کسی آن را آفریده و انواع تدابیر را در آن به کار برده است؟

﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِخواهند گفت: از آن خداست. یعنی اقرار خواهند کرد که پروردگار همۀ این‌ها خداست. و چون به این اقرار نمایند، به آنان بگو: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَپس چرا از پرستش مخلوقات و آفریده‌های ناتوان پرهیز نمی‌کنید، و از پروردگار بزرگ نمی‌هراسید، پروردگاری که قدرتش کامل و فرمانروایی‌اش برزگ است. و در فرموده ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَو ﴿أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[النحل: ۱۷]. لطافت گفتاری خاصی وجود دارد، چرا که خداوند با بکارگیری کلماتی که بیانگر تشویق و تحریک بوده دل‌ها را جذب نموده و آنان را اندرز گفته است. سپس به اقرار بزرگترشان پرداخت و فرمود: ﴿قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ[المؤمنون: ۸۸]. بگو: کیست که ملکوت هر چیزی است، و عالم بالا و پایین و آنچه را می‌بینیم و آنچه را نمی‌بینیم همه در دست اوست؟ ﴿مَلَكُوتُصیغۀ مبالغۀ و به معنی سلطنت و فرمانروایی است.

﴿وَهُوَ يُجِيرُو او بندگانش را از هر شری پناه می‌دهد، و ناگواری‌ها را از آنان دور می‌نماید، و از آنچه که به آنها زیان می‌رساند آنان را محافظت می‌کند. ﴿وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِو هیچ کس نمی‌تواند شری را که خداوند مقدر نموده است دور کند، بلکه هیچ‌کس نزد خدا جز با اجازه‌اش شفاعت و سفارش نمی‌کند.

﴿سَيَقُولُونَ لِلَّهِاقرار خواهند کرد که خداوند مالک و صاحب هر چیزی است، و او پناه دهنده می‌باشد، و کسی را در برابر او نمی‌توان پناه داد. ﴿قُلۡوقتی به آن اقرار نمودند به طور لزوم به آنان بگو: ﴿فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَپس چگونه گول می‌خورید؟ یعنی پس عقلهایتان کجا می‌رود، و کسانی را پرستش می‌کنید که می‌دانید آنان پادشاهی و اختیاری نداشته و بهره‌ای از فرماندهی و پادشاهی را ندارند، و آنها از هر جهت ناتوان می‌باشند، و شما اخلاص و بندگی مالک بزرگ و توانای مدبر را ترک کرده‌اید، پس خود و اندیشه‌ای که شما را به این راهنمایی نموده است، خردی فریب و افسون شده است، و بدون تردید شیطان عقل‌هایتان را با زیبا جلوه دادن و واژگون کردن حقایق افسون کرده است. پس عقل‌های آنان مسحور شده است، چنانکه جادوگران چشم‌های مردم را جادو می‌نمایند.

آیه‌ی ۹۰-۹۲:

﴿بَلۡ أَتَيۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ٩٠[المؤمنون: ۹۰]. «بلکه برای ایشان حق را آورده‌ایم، و قطعاً آنان دروغگو هستند».

﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ٩١[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته و هیچ معبودی با او نبوده است، اگر چنین می‌بود، هر معبودی آفریده‌های خود را با خود می‌برد، و برخی بر دیگری برتری می‌جستند، خدا از آنچه که آنان توصیف می‌کنند مبراست».

﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٩٢[المؤمنون: ۹۲]. «(خداوند یگانه) آگاه به پنهان و آشکار است، (و) از آنچه (با او) شریک می‌پندارد برتر است».

خداوند متعال می‌فرماید: بلکه ما برای این تکذیب کنندگان حق را آروده‌ایم که اخبار راستین و امر و نهی عادلانه را در بر دارد. پس چرا آنها به آن اعتراف نمی‌کنند، در حالی که سزاوار‌تر است از حق پیروی نمایند. آنها نزد خود چیزی جز دروغ و ستم ندارند که به جای حق قرار دهند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَو آنان دروغگو هستند.

﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍخداوند هیچ فرزندی را برنگرفته و هیچ معبودی با او نبوده است، و این‌که می‌گویند: «خداوند دارای فرزندی است و خدایی دیگر با او هست»، دروغ است که غیرواقعی بودن آن با شهادت خداوند و پیامبرانش و با عقل درست و سالم اثبات می‌شود. بنابر این خداوند بر ناممکن بودن وجود خدایی دیگر دلیلی عقلی بیان کرد و فرمود: ﴿إِذٗااگر همراه خداوند - آنگونه که آنها می‌گویند - دیگرخدایانی بودند، ﴿لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَهر خدایی به آفریدگان خود می‌پرداخت، و از دیگران جدا می‌شد، و برای بازداشتن و شکست دادن خدایان دیگر می‌کوشید.

﴿وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖعَلَى بَعْضٍو برخی از خدایان بر برخی دیگر چیزه می‌شدند، و آن که چیره و غالب می‌گشت خداوند می‌شد. بنابر این چنانچه خدایان متعددی وجود داشتند وجود جهان ممکن نبود، و چنین نظم شگفت‌انگیزی که عقلها را حیران کرده است در جهان حاکم نمی‌گشت. و نظم سرسام‌آوری که بر چرخش خورشید و ماه و ستارگان ثابت و متحرک حاکم است، این را اثبات می‌نماید. این دریای آکنده از ستاره‌ها و سیاره‌ها از زمانی که آفریده شده‌اند براساس یک نظام در حرکت می‌باشند، و همه در اختیار قدرت الهی می‌باشند، و با حکمت خاص خدا در راستای تأمین منافع آفریده‌ها حرکت کرده، و هیچ خلل و تضادی در آن نمی‌بینی، و هرگز کوچکترین تضاد و کنتاکتی در آنها نخواهی دید. پس آیا می‌توان تصور کردکه چنین نظم متقنی از صنع و تقدیر دو خدا باشد؟ ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَمنزه است خداوند از آنچه می‌گویند. جهان آفرینش با زبان حال و شگفت‌انگیز به ما می‌فهماند که مدبر آن یک خداست، که نام‌ها و صفاتش کامل‌اند، و همۀ مخلوقات نیازمند ربوبیت و الوهیت او هستند. پس هم چنان‌که بدون ربوبیت خداوند، مخلوقات وجود و دوامی ندارند، استوار ماندن و سامان یافتن اوضاع آنها نیز جز در پرتو پرستش او و مخصوص گرداندن عبادت برای او امکان‌پذیر نیست. بنابر این بزرگی صفاتش و یکی از مصادیق بارز آن را که عم فراگیر اوست، یادآور شد و فرمود: ﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِدانندۀ چیزهایی پنهانی است که از دید ما و علم ما پنهان می‌باشند، از قبیل چیزهایی که وجودشان قطعی است، اعم از واجبا و ممکنات و محالات ﴿وَٱلشَّهَٰدَةِو دانندۀ چیزهایی پیدا و آشکاری است که ما مشاهده می‌کنیم. ﴿فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَپس خداوند از آنچه آنان برایش شریک قرار می‌دهند بسی برتر و بالاتر است، شریکی که هیچ علم و آگاهی ندارد جز آنچه خداوند به آن آموخته است.

آیه‌ی ۹۳-۹۵:

﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ٩٣[المؤمنون: ۹۳]. «بگو: پروردگارا! اگر از آنچه که بدان وعده داده می‌شوند به من بنمایی».

﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٩٤[المؤمنون: ۹۴]. «پروردگارا! مرا از زمرۀ کافران ستمگر مگردان».

﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ٩٥[المؤمنون: ۹۵]. «و به راستی ما بر آن تواناییم که آنچه را به آنان وعده می‌دهیم به تو بنمایانم».

وقتی خداوند دلایل بزرگش را بر تکذیب کنندگان اقامه کرد، و آنان به آن توجهی ننموده و در برابر آن منقاد نشدند، آمدن عذاب بر آنها قطعی گردید، و به فرود آمدن عذاب وعده داده شدند. و خداوند پیامبرش را راهنمایی کرد که بگوید: ﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَپروردگارا! هر گاه آنان را به عذاب خودت گرفتار کردی، و مرا بر آن شاهد گرفتی، ﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٩٤پروردگارا! مرا از گناهانی که آنها را بدان مبتلا نموده و موجب عذاب می‌شود، مصون بدار، و بر من رحم بفرما. نیز از عذابی که بر آنان فرود می‌آید مرا در پرتو رحمت خویش بدار، چون وقتی که عقوبتی فراگیر فرود آید گناهکاران و بی‌گناهان را فرا می‌گیرد.

خداوند برای نزدیک جلوه دادن عذاب آنان فرمود: ﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ٩٥و به راستی ما بر آن تواناییم که آنچه را بدان وعده می‌دهیم به تو بنمایانیم. و اگر آن را به تاخیر انداخته‌ایم به خاطر حکمتی است، و گرنه، ما بر فرود عذاب بر سر آنان قدرت و توانایی کامل داریم.

آیه‌ی ۹۶-۹۸:

﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَ٩٦[المؤمنون: ۹۶]. «بدی را به روشی که آن بهتر است دفع کن، ما از چیزهایی که می‌گویند آگاهتر هستیم».

﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ٩٧[المؤمنون: ۹۷]. «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌های شیاطین به تو پناه می‌برم».

﴿وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ٩٨[المؤمنون: ۹۸]. «و خویشتن را در پناه تو می‌دارم، پروردگارا! از آنکه شیطان‌ها نزد من حاضر شوند».

این از محامد اخلاقی است که خداوند پیامبرش را به آن فرمان داده است، ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ٱلسَّيِّئَةَیعنی هرگاه دشمنانت با گفتار یا کردار بد با تو برخورد کردند، با آنها بدی مکن، گرچه می‌توان در مقابل کسی که بدی می‌کند به اندازۀ بدی او بدی کرد، اما تو در مقابل بدی آنها با آنان نیکی کن، زیرا این نشانۀ برتری تو بر بدی کننده می‌باشد. و از منافع و خوبیهای این کار یکی این است که در آیندۀ نسبت به تو کمتر بدی می‌کند. و نیکی کردن در مقابل بدی سبب می‌شود تا فرد خطاکار به حق باز گردد، و چه در بسا پشیمان شده و متأسف گشته و توبه نماید.

و عفو کننده به صفت نیکوکاری متصف می‌گردد،‌و با این کار بر دشمن خود و بر شیطان چیره می‌گردد، و از جانب خداوند مستحق پاداش می‌شود. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ[الشورى: ۴۰]. «و هرکس عفو کند و اصلاح نماید، اجرش بر خداست». و می‌فرماید: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِي بَيۡنَكَ وَبَيۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ كَأَنَّهُۥ وَلِيٌّ حَمِيمٞ٣٤ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَمَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٖ٣٥[فصلت: ۳۴-۳۵]. «با روشی که بهتر است دفع کن، پس آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی بود چنان می‌شود که گویا دوستی صمیمی است، و کسی این را در نمی‌یابد. (و توفیق دست یافتن به این صفت زیبا را نمی‌یابد) مگر کسی که بردباری کرده است، و آن را در نمی‌یابد مگر کسی که بهره‌ای بزرگ داشته باشد». . فرمود: ﴿نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَصِفُونَما به گفته آنها که کفر تکذیب است، آگاه‌تر هستیم، و علم ما آن را احاطه نموده است، اما بردباری می‌نماییم و آنها را مهلت می‌دهیم و با این‌که ما را تکذیب کرده و نپذیرفته‌اند صبر می‌کنیم. پس ای محمد صشایسته است در برابر آنچه می‌گویند بردباری نمایی، و با آنها نیکی کنی و این وظیفۀ بنده در مقابل انسانی است که بدی می‌کند. اما شیطانهایی که کارشان بدی کردن است احسان و نیکی کردن با آنها فایده‌ای ندارد، و شیطان همواره گروهش را فرا می‌خواند تا از اهل دوزخ سوزان باشند.

پس وظیفه انسان در مقابله کردن با شیطان این است که به همان چیزی که خداوند پیامبرش را به آن راهنمایی نموده است تأسی کند. پس فرمود: ﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ٩٧ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ٩٨و بگو: پروردگارا! به تو پناه می‌برم، یعنی به «حول» و «قوه‌ی» تو چنگ می‌زنم و از قدرت و توانایی خودم بیزارم می‌جویم و از شری که به سبب وسوسه و دست زدن شیطان‌ها به من می‌رسد و به آن دچار می‌گردم. و به تو پناه می‌برم از شری که به سبب حضور وسوسه‌های شیطانها به وجود می‌آید. و این پناه‌بردن از اصل شر می‌باشد، و پناه‌بردن به خدا از همۀ وسوسه‌های شیطان در این داخل است. پس وقتی که خداوند بنده‌اش را از این شر در پناه خویش قرار داد و دعایش را پذیرفت، از هر شر و بدی سالم می‌ماند، و بر انجام هر کار خوبی توفیق می‌یابد.

آیه‌ی ۹۹-۱۰۰:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩[المؤمنون: ۹۹]. «تا آنگاه که مرگ به‌سوی یکی از آنان آید، می‌گوید: پروردگارا! مرا باز گردانید».

﴿لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ١٠٠[المؤمنون: ۱۰۰]. «تا این‌که کار شایسته بکنم و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ام جبران نمایم، هرگز! بی‌گمان آن سخنی است که او آن را می‌گوید، و در برابر آنان حایلی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند».

خداوند از حالت فرد ستمکار و مجرمی که مرگش فرا رسیده، خبر می‌دهد، که او را در این موقع پشیمان می‌شود. وقتی که سرانجام وجایگاهش را ببیند و اعمال زشتش را مشاهده نماید بازگشتش به دنیا را می‌طلبد، نه بدان خاطر که از لذت‌های آن بهره‌مند شود، و از شهوت‌های آن استفاده کند، بلکه به گفته‌ی خود برای اینکه: ﴿لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُکاری شایسته بکنم، و فرصتهایی را که از دست داده‌ام و در آنجا دستورات الهی کوتاهی ورزیده‌ام، جبران نماییم. ﴿كَلَّآنه، هرگز او بازگشتی ندارد، و فرصت و مهلت مجددی به او داده نخواهد شد. و خداوند به طور قطع چنین حکم نموده که آنها به دنیا باز نمی‌گردند.

﴿إِنَّهَابدون شک سخن او. که در آن بازگشتن به دنیا را آرزو می‌نماید، ﴿كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَافقط سخنی است که وی بر زبان می‌آورد، و جز حسرت و پشیمانی به گوینده‌اش فایده‌ای نمی‌بخشد. و نیز او در این سخن راست نمی‌گوید، زیرا اگر به دنیا باز گردانده شود دوباره کارهایی را انجام می‌دهد که از آن نهی شده است.

﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَفرارویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند. برزخ یعنی آنچه میان دو چیز حایل و مانع می‌گردد. و در اینجا برزخ یعنی حایل میان دنیا و آخرت و در چنین برزخی فرمانبرداران از نعمت‌ها برخوردار شده و گناهکاران عذاب داده می‌شوند، از ابتدای مردن و قرار گرفتنشان در قبرهایشان تا روز قیامت عذاب داده می‌شوند. یعنی باید خود را برای زندگی برزخ آماده کرده و ساز و کار آن را مهیا نماید.

آیه‌ی ۱۱۰-۱۱۴:

﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ١٠١[المؤمنون: ۱۰۱]. «آنگاه چون در صور دمیده شود هیچگونه خویشاوند و نسبتی در میان آنان نمی‌ماند و در آن روز از همدیگر نمی‌پرسند».

﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٢[المؤمنون: ۱۰۲]. «پس کسانی‌که کفۀ کارهای نیکشان سنگین باشد، اینان قطعاً‌رستگارانند».

﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فِي جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ١٠٣[المؤمنون: ۱۰۳]. «و کسانی که کفّۀ کارهای نیک‌شان سبک باشد، اینان خویشتن را زیانمند نموده‌اند، و در جهنم جاودانه خواهند ماند».

﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَ١٠٤[المؤمنون: ۱۰۴]. «شعله‌های آتش چهره‌هایشان را فرا می‌گیرد، و آنان در آنجا (بر اثر شدت حرارت) رخ در هم کشیده و لب چروکیده‌اند».

﴿أَلَمۡ تَكُنۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ١٠٥[المؤمنون: ۱۰۵]. «مگر آیات من بر شما خوانده نمی‌شد، ولی شما آنها را دروغ می‌انگاشتید؟».

﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَا وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَ١٠٦[المؤمنون: ۱۰۶]. «می‌گویند: پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شد، و گروهی گمراه بودیم».

﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧[المؤمنون: ۱۰۷]. «پروردگارا! ما را از آنجا بیرون‌آور، پس اگر به (کفر بازگشتیم) آنگاه به حقیقت ستمکار خواهیم بود».

﴿قَالَ ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ١٠٨[المؤمنون: ۱۰۸]. «(خداوند بدیشان) می‌فرماید: بتمرکید و با من سخن نگویید».

﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ١٠٩[المؤمنون: ۱۰۹]. «همانا گروهی از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ایمان آورده‌ایم، پس ما را بیامرز و به ما رحم‌ فرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی».

﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَ١١٠[المؤمنون: ۱۱۰]. «آنگاه آنان را به ریشخند گرفتید تا آنجا (که سرگرم شدید) و به تمسخر گرفتن ایشان، ذکر و عبادت مرا از یادتان برد، و شما به آنان می‌خندیدید».

﴿إِنِّي جَزَيۡتُهُمُ ٱلۡيَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ١١١[المؤمنون: ۱۱۱]. «همانا من امروز در برابر بردباریشان به آنان (چنین) پاداش دادم و آنان رستگارانند».

﴿قَٰلَ كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَ١١٢[المؤمنون: ۱۱۲]. «(خداوند بدی‌شان می‌فرماید:) چند سال در روی زمین ماندگار بودید؟».

﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ١١٣[المؤمنون: ۱۱۳]. «می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندگار بودیم، از فرشتگان شمارشگر بپرس».

﴿قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١١٤[المؤمنون: ۱۱۴]. «(خداوند) می‌فرماید: جز مدتی اندک درنگ نکردید، کاش شما می‌دانستید».

خداوند متعال از اضطراب‌های روز قیامت خبر داده و می‌فرماید: وقتی که برای زنده شدن پس از مرگ در صور دمیده می‌شود، همه مردم در آن روز که از پیش تعیین شده است گرد می‌آیند، و چنان وحشتی به آنان دست می‌دهد که آنان خویشاوندان بسیار نزدیک خود را فراموش می‌نمایند. و دیگر علایق و پیوندها رابه طریق اولی فراموش می‌کنند. و در آن روز کسی از حال کسی نمی‌پرسد، چون هر کس به خودش مشغول است، و نمی‌داند که آیا نجات می‌یابد، نجاتی که هیچ بدبختی و شقاوتی بعد از آن وجود ندارد؟ یا به شقاوت و بدبختی گرفتار می‌شود که سعادتی بعد از آن نیست؟ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ٣٧[عبس: ۳۴-۳۷]. «آن روز انسان از برادرش می‌گریزد، و از مادر و پدر و از همسر وفرزندانش (نیز) می‌گریزد، هر کس از آنان در آن روز کار و بار و گرفتاری‌ای دارد که برایش کافی است، و هر کس گرفتار حال خودش می‌باشد». و در قیامت مواضع و جایگاه‌هایی است که اندوه آدمی در آن شدت می‌گیرد، و هول و هراس بسیار سنگین و شدیدی را بر انسان مستولی می‌گرداند. مانند ترازویی که اعمال بنده با آن وزن می‌شود، و آنچه به نفع اوست و آنچه به زیان اوست عادلانه با آن سنجیده می‌شود، و خوبی‌ها و بدی‌هایش هر چند که به اندازه ذره‌ای باشد با آن ترازو مشخص می‌گردد. ﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُو هر کس کفۀ ترازوی نیکی‌اش سنگین باشد به این صورت که نیکی‌‌هایش از بدی‌هایش سنگین‌تر باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَاینان قطعاً رستگارانند، چون از آتش جهنم نجات یافته و سزاوار بهشت گردیده و به ستایش زیبا دست یازیده‌اند. ﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُو هر کس که اعمال و اقوال نیک دنیوی‌اش کم باشد، به این صورت که بدیهایش سنگین‌تر از نیکی‌هایش بوده و گناهانش او را احاطه کرده باشند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡاینان خویشتن را زیانمند نموده و دچار زیان کامل گردیده‌اند. و تحمل آثار هر زیانی نسبت به این زیان آسان است، اما تبعات این زیان بسیار دشوار و سخت می‌باشد، و به هر کس که برسد جبران نمی‌شود، و هر چه را از دست آدمی بگیرد نمی‌توان آن را جبران کرد، زیانی همیشگی و بدبختی همیشگی است، چرا که خودش را باخته و از دست داده است. او که می‌توانست به سعادت همیشگی دست یابد، اما خویشتن را از این نعمت پایدار و همیشگی، و زندگی در کنار پروردگار بزرگوار محروم کرده است.

﴿فِي جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَو در جهنم جاودانه خواهند ماند و هرگز از آن بیرون نمی‌آیند. این هشدار همانطور که گفتیم در مورد کسی است که بدیهایش نیکی‌‌های او را احاطه کرده است، و جز کافر کسی چنین نخواهد بود. بنابر این از کافر به مانند کسی‌که نیکی و بدی دارد حساب گرفته نمی‌شود، زیرا کافران نیکی ندارند، اما اعمال و کارهایشان شمرده شده و آنها می‌ایستند و به آن اعتراف می‌نمایند، و رسوا می‌گردند. و اما کسی که ایمان در وجودش بوده ولی بدی‌هایش بزرگ و زیاد است، در جهنم برای همیشه نمی‌ماند، چنانکه قرآن و سنت بر این دلالت می‌نمایند.

سپس خداوند متعال سرنوشت بدی را که کافران بدان دچار می‌گردند بیان کرد و فرمود: ﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُآتش چهره‌های آنان را از هر طرف فرا می‌گیرد، تا این‌که به همه اعضای آنان می‌رسد و شعله‌های آتش از چهره‌هایشان بلند می‌شود. ﴿وَهُمۡ فِيهَا كَٰلِحُونَو آنان در آنجا ترشرو و عبوس هستند، و لبهایشان از شدت حرارت و سختی آنچه که در آن به سر می‌برند چروکیده است.

و به صورت سرزنش و نکوهش به آنان گفته می‌شود ﴿أَلَمۡ تَكُنۡ ءَايَٰتِي تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡمگر آیات من بر شما خوانده نمی‌شد؟ به‌سوی آن فرا خوانده می‌شدید تا به آن ایمان بیاورید و آیات من بر شما عرضه می‌شد تا در آن بنگرید. ﴿فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَاما شما از روی ستمگری و عناد آنها را دروغ می‌انگاشتید، حال آنکه آنها آیات و نشانه‌هایی روشن بودند که حق را از باطل معلوم می‌کردند و اهل حق و اهل باطل را مشخص می‌نمودند.

پس در این هنگام به ستم خویش اقرار می‌کنند اما اقرار کردن دیگر فایده‌ای ندارد. بنابر این می‌گویند: ﴿رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَيۡنَا شِقۡوَتُنَاپروردگارا! شقاوت و بدبختی برآمده از ستم، و رویگردانی از حق و روی آوردن به آنچه زیان می‌رساند و ترک کردن آنچه فایده می‌دهد، بر ما چیره شده بود. ﴿وَكُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّينَو ما گروهی گمراه بودیم و می‌دانستیم که ستمگریم. یعنی ما در دنیا کار انسان‌های سرگشته و گمراه و بی‌خرد را انجام می‌دادیم. چنانکه در آیه‌های دیگر سخن آنها حکایت شده است. آنگاه که می‌گویند: ﴿لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ[الملک: ۱۰]. «اگر گوش (شنوا) و خرد داشتیم از یاران آتش سوزان نبودیم».

﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧پروردگارا! مرا از آتش دوزخ بیرون بیاور و اگر به کفر و گناهان برگشتیم همانا ستمکار خواهیم بود. حال آنکه آنها در وعده و قولی که می‌دهند دروغگویند، زیرا چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ[الأنعام: ۲۸]. «و اگر بازگردانده شوند، دوباره کارهایی انجام می‌دهند که از آن نهی شده‌اند». و خداوند حجتی برای آنها باقی نگذاشته، بلکه عذرهای آنان را قطع نموده و در دنیا آنها را به اندازه‌ای فرصت داده است که پند پذیرند و از گناهانشان باز آیند.

پس خداوند در پاسخ آنها می‌فرماید: ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِاین سخن- پناه بر خدا- بزرگ‌ترین سخنی است که مجرمان در باب ناامید شدن و سرزنش و ذلت و مأیوس شدن از هر خیری و مبتلا شدن به هر شری، می‌شنوند و این سخن بیانگر خشم پروردگار مهربان است و برای آنان شکنجه‌ای سخت‌تر از عذاب جهنم است.

سپس آن حالت‌شان را که آنان را به عذاب واصل گرداند و از رحمت خدا محروم کرد بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّهُۥ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ١٠٩همانا گروهی از بندگان من می‌گفتند: «پروردگارا! ایمان آورده‌ایم، پس ما را بیامرز و به ما رحم فرما و تو بهترین رحم‌کنندگان هستی».

پس آنان هم ایمان آورده و هم اعمال صالح انجام داده و هم از پروردگارشان طلب آمرزش و رحمت نمودند و به ربوبیت الهی و احسان خداوند بر آنها مبنی بر ایمان آوردن و خبر دادن از گستردگی رحمت و احسان فراگیر وی متوسل شدند. و این بر فروتنی و کرنش آنها برای پروردگارشان و هراس و امید آنها دلالت می‌نماید.

پس این‌ها سروران و اشراف مردم بودند و شما ای کافران فرومایه و کم خرد! ﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِيًّاآنها را به باد تمسخر گرفته و آنها را تحقیر کردید و چنان به تمسخر ایشان مشغول شدید که ﴿حَتَّىٰٓ أَنسَوۡكُمۡ ذِكۡرِي وَكُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَكُونَمشغول شدن به آنها و به ریشخند گرفتنشان ذکر و عبادت مرا از یادتان برد. و چیزی که موجب فراموش شدن آنان شد مشغول شدنشان به مسخره کردن مؤمنان بود و این فراموش نمودن آنان را به استهزا و ریشخند وا می‌دارد. پس هر یک از این دو حالت (فراموش کردن یاد خدا و به تمسخر گرفتن مؤمنان) دیگری را تقویت می‌نماید و آیا جسارتی بالاتر از این وجود دارد؟!.

﴿إِنِّي جَزَيۡتُهُمُ ٱلۡيَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْمن امروز به خاطر صبر و استقامتی که بر طاعت من و در برابر اذیت و آزار شما نشان دادند، به آنان پاداش دادم، ﴿أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَو آنان بردباری کردند تا این‌که به اینجا رسیدند و به نعمت پایدار و نجات از جهنم دست یافتند. در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ٣٤[المطففین: ۳۴]. «امروز مؤمنان به کافران می‌خندند».

﴿قَٰلَو از آنجا که آنها بی‌خرد هستند و در این مدت کوتاه مرتکب هر گناه و شری شده‌اند که آنها را به خشم و عذاب خدا گرفتار نموده و کارهای خوبی را که مؤمنان انجام داده‌اند و آنها را به سعادت همیشگی و خشنودی پروردگارشان رسانده است، انجام نداده‌اند، خداوند به صورت سرزنش به آنها می‌فرماید: ﴿كَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِينَچقدر در دنیا مانده‌اید؟

﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَ١١٣می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندگار بوده‌ایم. پس از فرشتگان شمارشگر بپرس. این سخنشان مبتنی بر آن است که آنها مدت ماندگاری خود را در دنیا بسیار اندک می‌دانند، اما مقدار آن مشخص نیست. بنابر این می‌گویند: ﴿فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّينَاز شمارشگران بپرس. اما آنان آنقدر مشغول هستند و در عذابی به سر می‌برند که تعداد و شمار سالهایی را که در دنیا زیسته‌اند نمی‌دانند. پس خداوند به آنها می‌فرماید: ﴿قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗاجز مدت کمی ماندگار نبوده‌اید، خواه عدد و شمار آنرا تعیین نمایید یا تعیین نکنید. ﴿لَّوۡ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَکاش (این را در دنیا) می‌دانستید.

آیه ۱۱۵-۱۱۶:

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥[المؤمنون: ۱۱۵]. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم، و به‌سوی ما برگردانده نمی‌شوید؟».

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِ١١٦[المؤمنون: ۱۱۶]. «خداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبود به حقی جز او نیست و صاحب عرش عظیم می‌باشد، بسی برتر از آن است (که جهان را بیهوده بیافریند)».

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ عَبَثٗاای مردم! آیا گمان برده‌اید ما شما را بیهوده و بی‌هدف آفریده‌ایم، می‌خورید و می‌‌آشامید و تفریح می‌کنید و از لذت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوید و ما شما را به حال خودتان رها مب‌کنیم؟ و به شما امر و نهی نمی‌کنیم و در برابر بدیها شما را سزا نمِ‌دهیم؟ بنابر این فرمود: ﴿وَأَنَّكُمۡ إِلَيۡنَا لَا تُرۡجَعُونَو پنداشته‌اید که برای حساب و کتاب به‌سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟. بنابر این چیزی را به خاطر بسپارید، (و آن اینکه)، ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُخداوند بسی برتر و بالاتر از این گمان باطل می‌باشد و چنین گمان زشتی، حکمت و فرزانگی او را معیوب می‌کند. ﴿ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡكَرِيمِخداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبود به حقی جز او نیست و او صاحب عرش عظیم است. پس وقتی که او فرمانروای راستین همۀ آفریده‌هاست، و وعده و وعید او راست و حق است، خداوند معبود حقیقی اوست، چون دارای کمال مطلق و صاحب عرش عظیم و پروردگار و صاحب دیگر پدیده‌ها می‌باشد. پس چنین خداوندی امکان ندارد شما را بیهوده آفریده باشد.

آیه ۱۱۷- ۱۱۸:

﴿وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ١١٧[المؤمنون: ۱۱۷]. «و هر کس جز خدا معبود دیگری را فرا بخواند که هیچ دلیلی بر حقانیت آن ندارد. حساب او با خداست. بی‌گمان کافران رستگار نمی‌شوند».

﴿وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَ١١٨[المؤمنون: ۱۱۸]. «و بگو: پروردگارا! (مرا) بیامرز و ببخشای و تو بهترین مهربانانی».

و هر کس همراه با خدا معبودان دیگری را به فریاد بخواند، بدون این‌که دلیلی برای صحت کارش داشته باشد که او را به آنچه انجام می‌دهد راهنمایی کند، - و این قید یک قید لازم و غیر قابل اجتناب است، زیرا هر کس چیزی غیر از خدا را به نیایش بخواند حتماً دلیلی بر صحت این کار ندارد- بلکه دلایلی بر باطل بودن آنچه او انجام می‌دهد دلالت نماید، اما از روی ستمگری و عناد از آن دلایل روی گرداند، چنین کسی به نزد پروردگارش خواهد رفت و خداوند او را به سبب اعمالش مجازات خواهد کرد، و هیچ بهره‌ای از رستگاری به او نمی‌رسد، چون او کافر است. ﴿إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَهمانا کافران رستگار نمی‌شوند، پس کفرشان آنها را از رستگاری دور نموده و بازداشته است.

﴿وَقُلو مخلصانه پروردگارت را بخوان و بگو: ﴿خَيۡرُ ٱلرَّٰحِمِينَپروردگارا! مرا بیامرز و از امورات ناگوار و ناپسند برهان و بر ما رحم بفرما، و با رحمت خویش ما را به هر چیز خوبی برسان و تو بهترین مهربانانی. پس خداوند از هر کس نسبت به بنده‌اش از مادر مهربانتر می‌باشد و از خود بنده برای وی مهربانتر است.

پایان تفسیر سوره‌ی مؤمنون

تفسير سوره‌ی نور

مدنی و ۶۴ آیه است.

آیه‌ی۱:

﴿سُورَةٌ أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِيهَآ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ لَّعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ١[النور: ۱]. «این سوره‌ای است که آن را نازل کرده، و آن‌را واجب نموده‌ایم، و آیه‌های روشنی در آن فرستاده‌ایم، شاید یادآور شوید و پند پذیرید».

﴿سُورَةٌیعنی این سوره‌ای مهم و گرانقدر است و َأَنزَلْنَا از آنجا که نسبت به بندگان خود مهربان هستیم آن را نازل کرده و از شر هر شیطانی محافظت کرده، وَفَرَضْنَاو حدود و شهادت و غیره را در آن معین و مشخص نموده‌ایم. ﴿أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِيهَآ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖو آیه‌های روشنی را در آن فرو فرستاده‌ایم. یعنی احکامی بزرگ و اوامر بازدارنده، و حکمت‌های بزرگی را در آن بازل نموده‌ایم ﴿لَّعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَتا با چیزهایی که به شما می‌آموزیم یادآور شوید و پند گیرید سپس به بیان این احکام که به آنها اشاره شد، پرداخت و فرمود:

آیه‌ی ۲-۳:

﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢[النور: ۲]. «به هر یک از مرد و زن زناکار صد تازیانه بزنید، و اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید نباید در (اجرای) دین خدا دربارۀ آنان دچار دلسوزی شوید، و باید گروهی از مؤمنان بر شکنجۀ ایشان حاضر باشند».

﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوۡ مُشۡرِكَةٗ وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٣[النور: ۳]. «مرد زناکار مگر با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی‌کند، و زن زناکار نیز جز با مرد زنا پیشه و یا مرد مشرک ازدواج نمی‌کند، این بر مؤمنان حرام شده است».

این حکم در مورد زن و مرد زناکاری است که مجرد باشند، و درصورت ارتکاب زنا به هر یک صد تازیانه زده می‌شود. و اما زن و مرد زناکار که متأهل باشند سنت صحیح و مشهور دلالت می‌نماید که مجازات آن سنگسار است. و خداوند نهی فرموده که در اجرای قوانین دین در مورد آنان دلسوزی کنیم، و نسبت به آنان رحم و رأفت داشته باشیم و این دلسوزی و مهربانی ما را از اجرای حد و قانون بر آنان باز بدارد، خواه رأفت و دلسوزی طبیعی باشد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی و غیره باشد. و ایمان موجب می‌شود تا این دلسوزی و مهربانی که مانع اجرای قانون خدا می‌گردد متنفی شود، و دلسوزی حقیقی نسبت به فرد زناکار این است که قانون خدا بر او اجرا شود، پس ما گرچه نسبت به او دلسوزی می‌کنیم که چرا به چنین سرنوشتی گرفتار شده است اما نباید در راستای اجرای حد بر او برایش دلسوزی کنیم،‌و خداوند دستور داده تا به هنگام عذاب زناکار گروهی از مؤمنان حضور داشته باشند، و این کار باید در ملا عام انجام بگیرد، و به سبب آن زناکار رسوا شود، و دیگران نیز عبرت گرفته و باز آیند، و تا مردم اجرای قانون خدا را به صورت عملی مشاهده کنند، زیرا مشاهدۀ عملی احکام شریعت آگاهی و دانش را تقویت می‌نماید، و برای همیشه در ذهن جای می‌گیرد و روش صحیح انجام کار آموزش داده می‌شود. پس نه چیزی بر آن اضافه شده و نه از اندازه‌اش کاسته می‌گردد.

﴿ٱلزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةًدر اینجا زشتی زنا بیان شده است و این‌که زنا آبروی زناکار را مخدوش و آلوده می‌نماید، و حیثیت هر کس را که با زناکار همراهی نماید و با وی اختلاط داشته باشد نیز خدشه‌دار و معیوب می‌سازد، طوری که دیگر گناهان چنین نیستند. خداوند خبر داده که مرد زناکار حق ندارد جز با زنی زناکار که وضعیتی مانند او دارد، یا با زنی مشرک که به رستاخیز و جزا پاداش ایمان ندارد و پایبند دستور خدا نیست ازدواج کند. و زن زناکار نیز جز با مرد زناپیشه و یا با مرد مشرک ازدواج نمی‌کند، ﴿وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَو بر مؤمنان حرام شده که با زنی زناکار یا مردی زناکار ازدواج نمایند.

معنی آیه این است هر زن و مردی که به زناکاری متصف باشند و از آن توبه نکنند، و کسی برای ازدواج با آنان اقدام نماید، با این‌که خداوند ازدواج با فرد زناکار را حرام نموده است، از دو حال خالی نیست، یا این‌که به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمی‌توان باشد، و یا این‌که به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمی‌تواند باشد، و یا این‌که به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند است اما با این‌که می‌داند او زناکار است اقدام به ازدواج با او می‌نماید، پس چنین ازدواجی زنا شمرده می‌شود و ازدواج کننده زناکار می‌باشد، پس اگر به طور حقیقی به خدا ایمان داشت اقدام به چنین کاری نمی‌کرد. و این به طور صریح بر حرام بودن ازدواج با زن زناکار دلالت می‌نماید. مگر این‌که توبه نماید. و همچنین ازدواج با مرد زناکار حرام می‌باشد مگر این‌که توبه نماید، زیرا نزدیکی و همراهی زن و شوهر از مهم‌ترین نزدیکی و آمیختن‌ها می‌باشد.

و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ[الصافات: ۲۲]. «ستمگران و همسران‌شان را گرد بیاورید». یعنی همراهان و رفیقان‌شان را پس خداوند ازدواج با زناکار را حرام نموده است چون در آن شر بزرگی وجود دارد، و نشانۀ بی‌غیرتی، و باعث منسوب شدن فرزندانی به شوهر می‌شود که در حقیقت متعلق به او نیستند. مرد زناکار با زنان دیگر مشغول است و به پاکدامنی زن خود فکر نمی‌کند، و این دلیل برای حرام بودن ازدواج با زناکار کافی می‌باشد. و نیز بیانگر آن است که فرد زناکار مؤمن نیست، چنان‌که پیامبر صفرموده است: «زناکار وقتی که زنا می‌کند مؤمن نیست». پس او گرچه مشرک نباشد اما اسم مدح که همان ایمان مطلق است بر او اطلاق نمی‌شود.

آیه‌ی ۴-۵:

﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤[النور: ۴]. «و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا می‌دهند و آنگاه چهار گواه نمی‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید، و چنین کسانی فاسق‌اند».

﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥[النور: ۵]. «مگر آنان که پس از این توبه کردند و (کار را) به صلاح آوردند. بی‌گمان خداوند آمرزگار و مهربان است».

پس از آنکه خداوند گناه زناکار را خیلی بزرگ به حساب آورد و تازیانه یا سنگسار کردنش را در صورت متأهل بودن- واجب قرار داد، و فرمود: نزدیکی و همراهی با زناکار جایز نیست، تا بنده از شر وی در امان باشد، بیان کرد که متهم کردن مردم به زنا امری بسیار خطرناک است و فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِو کسانی‌که زنان آزادۀ پاکدامن و همچنین مردان پاکدامن را به زنا متهم می‌کنند، ﴿ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَسپس چهار مرد عادل که به طور صریح بر آن گواهی دهند برای اثبات تهمتی که زده‌اند نمی‌آورند، ﴿فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗبا تازیانه و شلاقی متوسط هشتاد تازیانه به آنان بزنید تا دردمند شوند. و در زدن چنین کسانی آنقدر مبالغه نکنید که بمیرند و تلف شوند، چون هدف ادب کردن است نه از بین بردن و در اینجا مجازات و تهمت زنا مشخص گردیده است اما به شرط این‌که فردی که متهم واقع شده است متأهل نیست موجب تعزیز می‌باشد. ﴿وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاو هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرند، یعنی آنها سزا و عقوبتی دیگر هم دارند، و آن این است که گواهی به خاطر تهمت زدن شلاق هم خورده باشد، مگر آنکه توبه نماید. چنان که بیان خواهد شد.

﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَو چنین کسانی فاسق‌اند. یعنی از فرمان خدا منحرف هستند و بدی و شرشان فزونی یافته است، زیرا دستور خدا و حرمت برادر خود را شکسته، و مردم را به گفتن آنچه که خودش می‌گوید وادار نموده، و پیوند برادری را که خداوند میان مؤمنان قرار داده است از بین برده و زشتی و بدی را در میان مؤمنان اشاعه داده‌است. و این دلیلی است بر این‌که تهمت زدن از گناهان کبیره می‌باشد.

﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥توبه در اینجا به این معنی است که تهمت زننده حرف خود را تکذیب نماید و اقرار کند که او در آنچه گفته است دروغگو می‌باشد. و بر او واجب است که خودش را تکذیب نماید، گرچه وقوع زنا را به طور یقین بداند، اما نتواند چهار گواه را بیاورد. پس وقتی که تهمت زننده توبه نمود و عمل خویش را اصلاح کرد و آن را به نیکوکاری تبدیل نمود، فسق از او دور می‌شود. و همچنین طبق گفتۀ صحیح گواهی دادن او پذیرفته می‌شود، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و هرکس را که توبه نماید و باز گردد همۀ‌گناهانش را می‌آمرزد، و تهمت زننده اگر چهار گواه نیاورد تازیانه زده می‌شود، و این در صورتی است که تهمت زننده شوهر نباشد، پس اگر شوهر، زنش را به زنا متهم کرد حکم او چنین خواهد بود:

آیه‌ی ۶-۱۰:

﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ وَلَمۡ يَكُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٦[النور: ۶]. «و کسانی که به زنانشان زنا نسبت می‌دهند و جز خودشان گواهانی ندارند، هر یک از ایشان باید چهار مرتبه خدای را به شهادت بطلبد که او از راستگویان است».

﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٧[النور: ۷]. «و پنجمین (گواهی چنین است) که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد».

﴿وَيَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٨[النور: ۸]. «و عذاب را از آن (زن) بر می‌دارد این‌که چهار بار (به خدا سوگند بخورد) و گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است».

﴿وَٱلۡخَٰمِسَةَ أَنَّ غَضَبَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَآ إِن كَانَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٩[النور: ۹]. «و در مرتبۀ پنجم آن زن باید بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر او (=شوهرش) از راستگویان باشد».

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ١٠[النور: ۱۰]. «و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نمی‌بود و این‌که خداوند توبه‌پذیر و حکیم است (بر آن کس از دو لعنت کننده که دروغ گفته است آنچه را وارد می‌کرد که برای خویشتن خواسته است)».

گواهی دادن شوهر به این‌که زنش مرتکب زنا شده است حد قاف را از او دور می‌نماید، چون اغلب چنین است که شوهر زنش را به زنا متهم نمی‌کند، زیرا بدنام شدن زن، بد نام شدن شوهر است، مگر این‌که شوهر راستگو باشد. و دلیل دوم این‌که شوهر در این باره حق دارد، و از این می‌ترسد که فرزندانی به او نسبت داده شوند که متعلق به او نیستند، و دیگر حکمت‌هایی که در غیر شوهر وجود ندارد. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡو آن کسانی که همسران آزاده‌ای خود (نه کنیزان) را به زنا متهم می‌نمایند، ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡو برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات اتهام نیاورند، ﴿فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِينَاز آنان خواسته می‌شود که هر یک از ایشان چهار مرتبه به نام خدا سوگند یاد کند که او از راستگویان است. و آن را شهادت نامید چون به جای شهود می‌باشد. به این صورت که بگوید: خدا را گواه می‌گیرم که من در سخنی که در مورد او زده‌ام از راستگویانم.

﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِ إِن كَانَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٧و در مرتبه پنجم به شهادت مذکور این را اضافه نموده، و گواهی‌ها را مؤکد می‌نماید. به این صورت که علیه خودش دعا کند و خویشتن را لعنت و نفرین کند که اگر دروغگو است لعنت بر او باد. پس وقتی لعان او کامل شد، حد قذف ومجازات تهمت از او ساقط می‌گردد.

و از ظاهر آیات چنین به نظر می‌آید که اگرشوهر مردی را نام برد و زن را متهم نمود که با آن مرد زنا کرده است، حق آن مرد در حد قذف به تبع ساقط شدن حق زن ساقط می‌شود. آیا به محض لعان مرد، و انکار زن، حد بر او جاری می‌شود، یا زن را زندانی می‌کنند؟ در این مورد علما دو قول دارند، یکی از دو قول بیانگرآن است که حد بر او جاری می‌گردد، چون خداوند فرمود است:‌ ﴿وَيَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ. . . «او عذاب را از زن دور می‌گرداند. . .» و اگر عذاب که همان حد است با لعان شوهر واجب نمی‌گردید، لعان زن آن را دفع نمی‌کرد، پس حد واجب شده است که لعان زن آن را دفع می‌نماید.

اگر زن در مقابل سوگنده‌های شوهر، سوگندهایی از همان نوع بخورد عذاب از وی دفع می‌گردد. ﴿أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَچهار بار با سوگند به خدا گواهی بدهد که شوهرش از دروغگویان است. و در مرتبۀ پنجم به عنوان تأکید علیه خودش دعا کند که اگر دروغ بگوید خشم و نفرین خداوند بر او باد. و چون لعان میان آنها انجام یافت برای همیشه میان آنان جدایی افکنده می‌شود، از هم جدا می‌شوند و فرزندی که در مورد وی لعان صورت گرفته است به پدر تعلق نمی‌گیرد.

و ظاهر آیات بر این دلالت می‌نمایند که به کاربردن این کلمات به هنگام لعان برای زن و مرد شرط است، ونیز تربیت در لعان شرط است، و نباید از این کلمات چیزی کم شده و به جای آن چیزی دیگر آورده شود. و لعان به شوهر اختصاص دارد وقتی که زنش را به زنا متهم نماید، و عکس آن درست نیست. یعنی اگر زن، شوهرش را به زنا متهم کرد، لعان انجام نمی‌شود، و شباهت فرزند در صورت لعان اعتباری ندارد، همانطور که در صورت فراش و همبستری شباهت بچه به کسی غیر از پدر اعتباری ندارد، بلکه شباهت زمانی اعتبار دارد که جز آن دیگر ترجیح دهنده‌ای نباشد. ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ١٠جواب شرط محذوف است و سیاق کلام بر آن دلالت می‌نماید. یعنی اگر بزرگواری و مرحمت خدا شامل حال شما نمی‌شد، و او بس توبه‌پذیر و حکیم نبود، یکی از دو فرد که لعان می‌کنند به دعا و نفرینی که علیه خود می‌کند، گرفتار می‌شد. و از رحمت و فضل خداوند این است که چنین حکم ویژه‌ای را برای زن و شوهر قرار داد، چون به شدت مورد نیاز است. و از رحمت و فضل اوست که قباحت و زشتی زنا و زشتی تهمت‌زدن را برایتان بیان نمود. و نیز از فضل و مرحمت اوست که توبه کردن از این گناهان کبیره و غیره را مشروع نموده است.

آیه‌ی ۱۱-۲۱:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ١١[النور: ۱۱]. «همانا کسانی که این تهمت بزرگ را عنوان کردند گروهی از خود شما هستند، این را برای خود بد نپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، و هر کدام از آنان به گناه‌کاری که کرده است گرفتار می‌آید، و کسی از آنان که بخشی عظیمی از آن (ماجرا) را به عهده داشته است عذابی بزرگ دارد».

﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفۡكٞ مُّبِينٞ١٢[النور: ۱۲]. «چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردند و نگفتند: این دروغی آشکار است؟!».

﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَۚ فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٣[النور: ۱۳]. «چرا برای اثبات آن چهار گواه نیاوردند؟ پس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند».

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ لَمَسَّكُمۡ فِي مَآ أَفَضۡتُمۡ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ١٤[النور: ۱۴]. «و اگر فضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، بی‌گمان به سبب فرو رفتن در کار تهمت (به عائشه ل) عذابی بزرگ به شما می‌رسید».

﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِكُمۡ وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِكُم مَّا لَيۡسَ لَكُم بِهِۦ عِلۡمٞ وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَيِّنٗا وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمٞ١٥[النور: ۱۵]. «آنگاه که آن (شایعۀ زشت) را دهان به دهان فرا گرفته و با زبان خود چیزی می‌گفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید. آن را سبک و ساده می‌پنداشتید در حالی‌که آن نزد خداوند (بسیار) بزرگ است».

﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦[النور: ۱۶]. «چرا وقتی آن (اتهام ناروا) را شنیدید، نگفتید: ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، تو را به پاکی یاد می‌کنیم، این بهتان بزرگی است؟!».

﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧[النور: ۱۷]. «خداوند شما را اندرز می‌دهد که اگر مؤمن هستید هرگز به (انجام گناهی) مانند آن باز نگردید».

﴿وَيُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ١٨[النور: ۱۸]. «و خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌دارد، و خداوند بس آگاه و حکیم است».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩[النور: ۱۹]. «به راستی کسانی که دوست دارند زشتی‌ها و بی‌عفتی‌ها درمیان مؤمنان پخش گردد، ایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند، و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید».

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ٢٠[النور: ۲۰]. «و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود و این‌که خداوند بخشاینده و مهربان است (در اسرع وقت به بلا و مصیبت دچار می‌شدید)».

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ وَمَن يَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٢١[النور: ۲۱]. «ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید، و هرکس از گامهای شیطان پیروی کند (بداند) که او به (کارهای) ناشایست و ناپسند فرمان می‌دهد، و اگر فضل و رحمت الهی شامل نمی‌شد هرگز فردی از شما پاک نمی‌گردید، ولی خداوند هر کس را که بخواهد پاک می‌گرداند، و خدا شنوای آگاه است».

آنچه که در گذشته به طور کلی بیان کردیم که اتهام به زنا چیز بزرگی است،‌مقدمه‌ای بود برای پرداختن به حادثه‌ای که برای شریف‌ترین زنان، ام‌المؤمنین عایشه لپیش آمد. و این آیات در مورد داستان معروف «افک» که در کتاب‌های صحاح و سنن و اسانید ثابت است نازل شده‌اند. خلاصۀ مطلب این است که پیامبر صبه یکی از جنگ‌ها رفت و در این جنگ همسرش عایشه دختر ابوبکر صدیق را به همراه داشت. به هنگام بازگشت، در جایی عایشه گردن‌بندش را گم کرد، و او در جستجوی گردن بندش عقب ماند، و کجاوه و شترش را حرکت دادند و متوجه عدم حضور وی نشدند. و لشکربه حرکتش ادامه داد و عایشه به محل اتراق برگشت، و دانست هرگاه آنها متوجه شوند که او نیست به سویش باز می‌گردند. کاروانیان به حرکت خود ادامه دادند. صفوان بن معطل سْلمی سیکی از بزرگان اصحاب که شب را در قسمت منتهی‌الیه اتراق کاروان گذرانده بود عایشه را دید و او را شناخت، بنابر این شترش را خواباند و عایشه بر شتر سوار شد، بدون این‌که با صفوان حرفی بزند، و بدون این‌که صفوان با او حرفی بزند. سپس صفوان او را در حالی که بر شتر سوار بود بعد از آن که لشکر به هنگام استراحت توقف کرده بود به کاروان ملحق کرد. وقتی برخی از منافقان که در این سفر همراه پیامبر بودند صفوان را دیدند، چیزهایی را شایع کردند وسخن در هر جا پخش شد و دهان به دهان گشت، تا این‌که برخی از مؤمنان نیز فریب خوردند و این سخن را برای یکدیگر نقل می‌کردند. مدتی طولانی وحی بر پیامبر صنیامد، و بعد از مدتی خبر شایعه به عایشه نیز رسید، او به شدت غمگین و ناراحت شد تا این‌که خداوند پاک دامنی او را در این آیه‌ها نازل نمود، و مؤمنان را اندرز گفت، و این خطا و شایعه‌سازی را اشتباه بزرگی قلمداد کرد و نصایح ارزشمندی را نیز بر مؤمنان عرضه کرد. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِبدون شک کسانی که این تهمت بزرگ و دروغ زشت، تهمت زدن به ام‌المؤمنین را ساخته و پرداخته کرده‌اند، ﴿عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡگروهی هستند که خود را به شما مؤمنان نسبت می‌دهند، بعضی مؤمن راستین و واقعی هستند، اما چون منافقان این سخن را شایعه کردند. فریب خوردند، و برخی مؤمن واقعی نیستند، بلکه منافق می‌باشند.

﴿لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡاین را برای خود بد مپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، چون باعث شد تا پاکدامنی‌ام المؤمنین ثابت شود، و مورد ستایش قرار بگیرد، و خاطره‌اش زنده بماند، و این مدح و ستایش، همۀ زنان پیامبر صرا در بر گیرد. و نیز باعث شد تا آیه‌هایی بیان شوند که بندگان به آن نیاز دارند، و تا روز قیامت به آن عمل می‌شود. پس همۀ این‌ها خیر بزرگی می‌باشند، و اگر سخن و گفتار اهل افک نبود این چیزها انجام نمی‌شد.

و هر گاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد برای آن سببی قرار می‌دهد، بنابر این همۀ مؤمنان را به طور عموم مخاطب قرار داد و خبر داد که تخریب کند. پس در اینجا اشاره شد که مؤمنان در دوستی و مهربانی با یکدیگر و جلب منافع برای یکدیگر مانند یک تن وجسد هستند، و مؤمن برای مؤمن مانند ساختمانی است که برخی از قسمتهای آن برخی دیگر را محکم می‌دارد. پس همانطور که کسی نمی‌پسندد به آبرو و حیثیت او لطمه زده شود، نیز در مورد برادر مؤمن خود نباید راضی شود که کسی به آبروی او خدشه وارد نماید، زیرا آبروی برادر مؤمنش آبروی خود او می‌باشد، و تا وقتی بنده به این حالت نرسیده باشد ایمانش ناقص است، و از نصح و دلسوزی برخوردار نمی‌باشد. ﴿لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِهر کدام از آنان به گناه کاری که کرده‌اند گرفتار می‌آید. این هشدار و وعیدی است برای کسانی که تهمت را ساخته و پرداخته کردند و آنها به کیفر آنچه گفتند مجازات خواهند شد. و پیامبر صگروهی از آنان را تازیانه زد و حد را بر آنها اجرا نمود.

﴿وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡو کسی که بخش عظیمی از آن را به عهده داشت، و تهمت را بزرگ کرد، و او منافق و خبیث‌عبدالله بن ابی بن رسول (لعنت خداوند بر او باد) بود، ﴿لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞعذابی بزرگ دارد، و برای همیشه در پایین‌ترین مقام جهنم می‌ماند.

سپس خداوند بندگانش را راهنمایی کرد که به هنگام شنیدن سخنی از این قبیل چگونه موضعگیری کنند: ﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗاچرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردید؟! یعنی باید زنان و مردان مؤمن نسبت به خود گمان نیک ببرند، و (برادر یا خواهر مسلمان خود) را از تهمتی که به وی زده شده است سالم و مبرا بدانند. چون ایمانشان تهمت باطلی را که در مورد آنان بر زبان جاری شده است دور می‌نماید. ﴿وَقَالُواْو چرا نگفتند: سْبحُنكُبار خدایا! تو پاک و منزهی از این‌که بندگان برگزیدۀ خویش را به امور زشت مبتلا نمایی؟ ﴿هَٰذَآ إِفۡكٞ مُّبِينٞو این دروغ و تهمتی آشکار است؟ و پوچ بودن آن از همه چیز روشن‌تر است؟ پس لازم است که وقتی مؤمن دربارۀ برادر (یا خواهر) مؤمنش چنین سخنی را بشنود او را تبرئه نماید و گوینده را تکذیب کند.

﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَچرا تهمت زنندگان برای اثبات تهمت خود چهار گواه عادل و پسندیده نیاوردند ؟! ﴿فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَپس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند، گرچه به آن یقین داشته باشند، اما طبق دستور و قانون الهی دروغگو هستند، چون خداوند سخن در این مورد را بدون آوردن چهار گواه حرام نموده است. بنابر این فرمود: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَنفرمود که اینان دروغگو هستند، بلکه فرمود این‌ها برابر حکم خدا دروغگو هستند. و این تعظیم و بزرگداشت حرمت مسلمان است، چرا که تهمت زدن به وی جایز نیست، مگر این‌که چهار شاهد وجود داشته باشد.

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِو اگر فضل خداوند و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، و احسان او در امر دنیا و دینتان شما را فرا نگرفته بود، ﴿لَمَسَّكُمۡ فِي مَآ أَفَضۡتُمۡ فِيهِبه سبب فرورفتنتان در کار تهمت، ﴿عَذَابٌ عَظِيمٌعذابی بزرگ به شما می‌رسید، چون به علت آنچه گفتید مستحق آن عذاب گردیده بودید، اما فضل خداوند و رحمت او بر شما بود، و توبه را برایتان مشروع نمود، و عقوبت و سزا را پاک کنندۀ گناهان قرار داد.

﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِكُمۡهنگامی که آن‌را دهان به دهان فرا می‌گرفتید. یعنی برای یکدیگر بازگو می‌کردید، و (در قالب تخریب شخصیت آن انسان وارسته) آن را برای یکدیگر نقل می‌نمودید،‌در حالی که سخنی پوچ و باطل بود. ﴿وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِكُم مَّا لَيۡسَ لَكُم بِهِۦ عِلۡمٞو با دهان خود سخنی می‌گفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید، و این دو چیز ممنوع می‌باشند، بر زبان آوردن سخن باطل، و سخن گفتن بدون اطلاع و آگاهی.

﴿وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَيِّنٗاو آن را سبک و ساده می‌انگاشتید، به همین جهت برخی از مؤمنان - که بعداً توبه کردند و خود را از آن گناه پاک نمودند - به آن اقدام نموده و در ترویج آن سهیم شدند. ﴿وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمٞحال آنکه نزد خداوند (گناهی بسیار) بزرگ است. در اینجا به صورت واضح از ارتکاب برخی گناهان و ساده انگاشتن و ناچیز شمردن آن نهی شده است. و باید دانست که گمان وظن آدمی به او فایده‌ای نمی‌دهد، و از عقوبت و کیفر گناه نمی‌کاهد، بلکه گناه را بیشتر و چند برابر می‌نماید، و ارتکاب گناه را برای دفعات بعد برای او آسان می‌کند.

﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُچرا شما ای مومنان! وقتی سخن کسانی که تهمت را سرهم کرده بودند، شنیدید، ﴿قُلۡتُمبا نپذیرفتن و انکار آن نگفتید ﴿مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَاما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، و برای ما شایسته نیست که چنین تهمتی را برر زبان بیاوریم ؟! چون مؤمن را ایمانش از ارتکاب زشتی‌ها باز می‌دارد، ﴿هَٰذَا بُهۡتَٰنٌو چرا نگفتند: این دروغی بزرگ است؟!.

﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِخداوند شما را اندرز می‌دهدکه هرگز چنین گناهی را تکرار نکنید. یعنی هرگز به گناهی مانند این از قبیل تهمت زنا به مؤمنان باز نگردید، و آن را تکرار نکنید. پس خداوند شما را اندرز می‌دهد و نصیحت‌تان می‌کند که چنین گناهی را تکرار نکنید. و چه اندرزها و نصیحت‌های خوبی از جانب پروردگار به ما عرضه شد! پس برماست که آنها را بپذیریم و به آنها یقین حاصل کنیم و در برابر آنها تسلیم شویم و شکر خدا را به جای آوریم. و پروردگار بیان کرده است که [النساء: ۵۸]. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ[النساء: ۵۸]. «بی‌گمان خداوند بهترین انردز را به شما می‌دهد».

﴿إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَاگر شما مؤمن هستید. این دلالت می‌نماید که ایمان راستین و واقعی صاحبش را از اقدام به انجام کار حرام باز می‌دارد.

﴿وَيُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِو خداوند آیات را که مشتمل بر بیان احکام، و موعظه، و هشدار، و تشویق، و ترساندن می‌باشند برایتان بیان می‌نماید، و آن‌را به صورت روشن برایتان توضیح می‌دهد ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌو خداوند بس آگاه و دارای دانش کامل است. و حکیم است و حکمت او فراگیر می‌باشد. از جملۀ علم و حکمتش این است که از علم و دانش خویش به شما می‌آموزد، و هر زمان که مصالح شما اقتضا نماید آنچه که به نفع شما باشد آن را به شما می‌آموزد.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْبی‌گمان کسانی که دوست دارند کارهای زشت در میان مؤمنان پخش گردد، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞدردناکی دارند، عذابی که قلب و جسم‌شان را به درد می‌آورد، چون چنین کسی نسبت به برادر مسلمانش خیانت ورزیده و بدی و زشتی را برای وی خواسته است. پس وقتی که خشنود بودن به پخش شدن زشتی در میان مسلمانان چنین هشدار و وعیدی را در پی داشته باشد اظهار و اشاعۀ زشتی و دهان به دهان گرداندن آن چگونه خواهد بود؟! و فرقی نمی‌کند زشتی انجام شده باشد یا نه.

و این‌ها به خاطر رحمت و مهربانی خداوند نسبت به بندگان مؤمن و حفاظت از حرمت و آبرویشان می‌باشد. زیرا خداوند از آبروی مسلمانان همانند خون. و مال‌هایشان محافظت کرده و آن را مصون داشته است. و آنها را به چیزی دستور داده که باعث صفا و صمیمت گردد، و مسلمانان باید هر آنچه برای خود می‌پسندد برای برادرش نیز بپسندد. و آنچه برای خود نمی‌پسندد. برای بردارش نیز نپسندد. ﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَو خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید، بنابر این شما را یاد داد و آنچه را که نمی‌دانید برایتان بیان کرد.

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُاگر فضل و رحمت الهی برشما نبود که از هر سوی شما را احاطه نموده و در بر گرفته است، ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞو خداوند بخشنده و مهربان نبود، این احکام و مواعظ و حکمت‌های بزرگ را برای شما بیان نمی‌کرد، و کسی را که با دستورش مخالفت می‌نمود مهلت نمی‌داد. اما فضل و رحمت دو صفت همیشگی اویند، و به همین خاطر نیکی و خوبی دنیوی و اخروی آن‌چنان فراوانی به شما داده که هرگز نمی‌توانید آن‌را بشمارید.

پس از آنکه خداوند متعال از این گناه به طور مخصوص نهی کرد، از دیگرگناهان نیز به طور عموم نهی کرد و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید. یعنی از راه‌های و وسوسه‌های شیطان پیروی مکنید، و در آن گام برمدارید. و همۀ گناهان مربوط به قلب و زبان و جسم در گامهای شیطان داخل هستند و از حکمت الهی این است که حکم پیروی کردن از گامهای شیطان را بیان می‌کند، و آن نهی‌کردن از پیروی کردن از گامهای شیطان است، و حکمت آن را نیز بیان می‌نماید، و آن بیان شری است که مقتضی ترک آن می‌گردد. پس فرمود: ﴿وَمَن يَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِو هرکس از گامهای شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به کارهای زشت و منکر از قبیل گناهان بزرگ که عقلها و آیین‌ها آن را زشت می‌دارند - هرچند که برخی نفس‌ها به آن گرایش دارند- فرمان می‌دهد، ﴿وَٱلۡمُنكَرِآن چیزهایی است که عقل آن ار نمی‌پسندد، و نمی‌شناسد. پس گناهان که گام‌های شیطان هستند از (دایره) منکر بیرون نمی‌باشد، و خداوند بندگان را از آن نهی نموده است. و این نعمت الهی بر بندگان است، و بر آنهاست که سپاس او را به جای بیاورند، و او را یاد کنند، چون این کار آنها را از آلوده شدن به زشتی‌ها و منکرات مصون می‌دارد. پس، از جملۀ احسان خداوند نسبت به بندگان این است که آنها را از کارهای زشت نهی کرده است، همان‌گونه که آنان را از خوردن سم‌های کشنده و امثال آن نهی کرده و بازداشته است.

﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗاو اگر فضل و رحمت‌الهی شامل حال شما نمی‌شد، هرگز فردی از شما پاک نمی‌گردید. یعنی از پیروی کردن از گامهای شیطان پاک نمی‌گردید، و به دور نمی‌ماند، چون شیطان و لشکریانش برای دعوت کردن انسان‌ها به‌سوی راه‌ها و گام‌های شیطانی می‌کوشند، و آن‌را زیبا جلوه می‌دهند، و نفس بسیار به بدی تمایل دارد و بدان امر می‌کند و بنده از هر جهت دارای نقص وکمبود است، و از ایمان آن چنان قوی برخوردار نیست. پس اگر انسان‌ها در میان این انگیزه‌ها رها شوند، هیچ کس نمی‌تواند از آلودگی گناهان و بدیها پاک شده، و با انجام نیکی‌ها پاکیزه گردد، و رشد نماید. اما فضل و رحمت خداوند باعث شد تا کسانی از شما که خود را پاک می‌دارند، پاک شوند. و یکی از دعاهای پیامبر این بود که می‌گفت: «بار خدایا! به نفس من پاکیزگی‌اش را بده، و آن را پاکیزه بگردان، تو بهترین کسی هستی که آن را پاکیزه می‌نمایی، تو یاور و سرپرست آن می‌باشی». بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّيولی خداوند هر که را بخواهد پاک می‌گرداند، هر آن کس که بداند با تزکیه پاک می‌گردد، او را پاک می‌گرداند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞو خداوند شنوای آگاه است.

آیه‌ی۲۲:

﴿وَلَا يَأۡتَلِ أُوْلُواْ ٱلۡفَضۡلِ مِنكُمۡ وَٱلسَّعَةِ أَن يُؤۡتُوٓاْ أُوْلِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ٢٢[النور: ۲۲]. «و کسانی از شما که اهل فضیلت و فراخی نعمت‌اند نباید سوگند بخورند که به خویشاوندان و بینوایان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند، و باید که ببخشند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزگار و مهربان است».

یکی از افرادی که در قضیه افک (تهمت زدن به عایشه) مشارکت داشت،‌و در پرداختن به آن فرو رفته بود «مسطح بن اثاثه» یکی از خویشاوندان ابوبکر صدیق سبود. او فردی فقیر و از زمرۀ کسانی بود که در راه خدا از سرزمین و وطن خویش هجرت کرده بود. ابوبکر سوگند خورد که چون او در مورد عایشه چنان سخن گفته است بر وی انفاق نکند، و به او چیزی ندهد، پس این آیه نازل شد و مسلمانان را از این سوگند خوردن که متضمن قطع کردن هزینه و نفقه بود، نهی نمود، و ابوبکر را به گذشت و عفو تشویق، و او را به آمرزش خداوند وعده داد، که اگر مسطح را ببخشد خدا هم او را می‌بخشد. پس فرمود: ﴿أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌآیا دوست ندارید که خداوند شما با بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است و هر گاه شما بندگان خدا را مورد گذشت و عفو قرار دهید، خداوند نیز با شما چنین رفتار خواهد کرد. ابوبکر وقتی این آیه را شنید، گفت: آری! سوگند به خدا من دوست دارم که خداوند مرا بیامرزد. پس دوباره نفقه دادن به مسطح را آغاز کرد. در این آیه دلیلی می‌بابیم مبنی بر آنکه نفقه بر فامیل نزدیک واجب است، و نباید به خاطر گناه انسانی، نیکوکاری و انفاق بر او ترک شود. نیز در این آیه به گذشت و عفو تشویق شده است، هر چند که آن کس مرتکب گناهی شده باشد.

آیه‌ی ۲۳-۲۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٢٣[النور: ۲۳]. «همانا کسانی‌که زنان پاکدامن و بی‌خبر و مؤمن را به زنا متهم می‌سازند در دنیا و آخرت نفرین شده‌اند، و عذابی بزرگ دارند».

﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٤[النور: ۲۴]. «روزی که زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان بر کارهایی که کرده‌اند گواهی می‌دهند».

﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ٢٥[النور: ۲۵]. «در آن روز خداوند جزای واقعی آنان را بی‌کم و کاست بدیشان می‌دهد، و خواهند دانست که خداوند همان حق آشکار است».

﴿ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٢٦[النور: ۲۶]. «زنان ناپاک از آن مردان ناپاک‌اند، و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک می‌باشند، و زنان پاکیزه سزاوار مردان پاک‌اند، و مردان پاکیزه سزاوار زنان پاک‌اند، اینان از آنچه می‌گویند مبرا و منزّه هستند، آنان آمرزش و روزی نیکو دارند».

سپس وعید سخت را برای متهم کردن زنان پاکدامن به زنا بیان کرد، و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِهمانا کسانی که زنان پاکدامن و بی‌خبر از هر‌گونه آلودگی را به زنا متهم می‌کنند، که چنین چیزی به دلشان هم خطور نکرده است، ﴿ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِزنان مؤمن را به زنا متهم می‌کنند، ﴿لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِدر دنیا و آخرت لعنت و نفرین شده‌اند. و آدمی جز به خاطر ارتکاب گناه بزرگ لعنت در هر دو جهان بر انها ادامه دارد. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞو عذابی بزرگ در پیش دارند. و این اضافه بر لعنت است، آنها را از رحمت خویش دور نموده و عذاب شدید خویش را بر آنها فرو نازل می‌کند.

﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٤روزی که زبانها و دست و پاهایشان بر کارهایی که کرده‌اند گواهی می‌دهند، پس هر عضوی علیه آنها گواهی می‌دهد، و خداوند که همه چیز را به سخن آورده است آن را به سخن می‌آورد. پس انسان نمی‌تواند انکار کند. و به راستی که خداوند در مورد بندگان به عدالت رفتار نموده و شاهدان و گواهان آنان‌را از خودشان قرار داده‌است.

﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّدر آن روز خداوند جزای واقعی اعمالشان را به عدل و انصاف و بدون کم و کاست به آنان می‌دهد، جزایی کامل که چیزی از آن کم نشده است. ﴿وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا[الکهف: ۴۹]. «و می‌گویند: «وای بر ما! این چه کتابی است که کوچک و بزرگی را رها نکرده، بلکه همه چیز را نوشته است». و آنان تمام کارهایی را که کرده‌اند حاضر می‌یابند، و پروردگارت به هیچ‌کس ظلم نمی‌کند».

و در این جایگاه بزرگ می‌دانند که خداوند همان حق آشکار است، و صفت‌های خداوند و افعالش حق است، و عبادت او و لقای او حق می‌باشد، و وعید او حق است و حکم دینی و جزایی او حق است، و پیامبرانش حق هستند. پس هیچ حقی جز در راه خدا و از طرف خدا نیست.

﴿ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِزن و سخن و کار ناپاک سزاوار مرد ناپاک است و با وی تناسب و همخوانی دارد. و مرد و سخن و کار پاک مناسب و لایق زن پاک می‌باشد. این کلمه‌ای عام است و هیچ استثنایی ندارد. و مطلب مهم این است که پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم و به خصوص سرور پیامبران به ویژه پیامبران، محمد صکه برترین و پاکیزه‌ترین سزاوارشان است. بنابر این تهمت زدن به عایشه لتهمت زدن به پیامبر می‌باشد و هدف منافقین از این تهمت و بهتان خود پیامبر صبود.

پس برای اثبات پاکی عایشه همین کافی است که همسر پیامبر صاست، و دانسته می‌شود که عایشه حتماً از این امر زشت، پاک و پاکیزه بوده است. در حالی که او از آن معالم رفیع ایمانی برخوردار است، صدیقه زنان، و برترین وعالم‌ترین و پاک‌ترین آنان است، محبوب پیامبر، که در بستر و لحاف هیچ زنی جز عایشه بر پیامبر وحی نازل نشده است! پس این را به صراحت بیان کرد، تا برای باطل‌گرایان جای سخنی باقی نماند، و مجالی برای شک و تردید نباشد، و فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَاینان از آنچه می‌گویند منزه هستند. در اصل اشاره به عایشه لاست، و به تبع ایشان تمام زنان مؤمن و پاکدامن را نیز در بر می‌گیرد. ﴿لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞآنان از آمرزش فراوانی برخوردار هستند، آمرزشی که همۀ گناهان آنان را فرا می‌گیرد، و در بهشت از جانب پروردگار بزرگوار از روزی نیک و ارزشمندی برخوردار خواهند شد.

آیه‌ی ۲۷-۲۹:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٢٧[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانه‌هایی غیر از خانه‌های خود مشوید مگر آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آن سلام گویید، این کار برای شما بهتر است، تا شاید پند پذیرید و یادآور شوید».

﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤۡذَنَ لَكُمۡۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ٢٨[النور: ۲۸]. «پس اگر در آنجا کسی را نیافتید، وارد آنجا نشوید، تا این‌که به شما اجازه داده شود. و اگر به شما گفته شود: برگردید، پس برگردید که برایتان سزاوارتر است. و خداوند به آنچه می‌کنید داناست».

﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَ٢٩[النور: ۲۹]. «بر شما گناهی نیست که به خانه‌های غیر مسکونی وارد شوید که در آنجا کالایی دارید، و خداوند می‌داند آنچه را آشکار می‌کنید و آنچه را پنهان می‌دارید».

خداوند باری تعالی بندگان مؤمن خویش را راهنمایی می‌نماید تا بدون اجازه وارد خانه‌های دیگران نشوند، چون بدون اجازه وارد شدن به خانۀ دیگران دارای چند فساد و تباهی است. از آن جمله یکی این است که پیامبر صفرموده است: «اجازه گرفتن به خاطر فرو نگاه‌داشتن چشم قرار داده شده است. پس به سبب اخلال در اجازه گرفتن توجهی به آن عورتهای داخل خانه‌ها هویدا می‌گردد، زیرا خانه پرده و لباس انسان است، مانند لباسی که عورت انسان را می‌پوشاند.

و دیگر این‌که بدون اجازه وارد شدن باعث می‌شود تا افرادی که در داخل خانه‌ها هستند به فردی که وارد می‌شود مشکوک شوند و او را به کار بد از قبیل دزدی و غیره متهم کنند، زیرا وارد شدن پنهانی بر شر و بدی دلالت می‌نماید و خداوند مؤمنان را از داخل شدن به خانۀ دیگران منع کرده است، مگر این‌که اجازه بگیرند. ﴿حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْتا اجازه بگیرید. «استئذان» را «استئاس» نامید، چون با اجازه گرفتن انس و الفت حاصل می‌شود، و در صورت عدم اجازه گرفتن وحشت به وجود می‌آید. ﴿وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاو بر اهل آن سلام کنید. و کیفیت آن همان است که در حدیث آمده است: «السلام عليكم، آیا وارد شوم؟ ﴿ذَٰلِكُمۡاین اجازه گرفتن ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَبرای شما بهتر است، شاید یادآور شوید. چون اجازه گرفتن منافع و مصالح زیادی را در بر دارد و یکی از فضایل اخلاقی واجب می‌باشد. پس اگر صاحب خانه اجازه داد، اجازه گیرنده می‌تواند وارد شود.

﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤۡذَنَ لَكُمۡۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْو اگر در خانه‌ها کسی را نیافتید پس وارد آنجا نشوید، تا به شما اجازه داده شود، و اگر به شما اجازه داده نشد، و گفتند: «برگردید» پس برگردید. یعنی از برگشتن امتناع نورزید، و خشمگین نشوید، چون صاحب خانه شما را از رسیدن به حق واجبتان منع نکرده است، بلکه صاحب خانه احسان می‌نماید، و اگر بخواهد اجازه می‌دهد، و اگر هم نخواهد اجازه نمی‌دهد پس در صورت عدم اجازه نباید حالت نفرت و تکبر به شما دست بدهد. ﴿فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡاین کار، یعنی برگشتن، بیشتر مایۀ پاک شدن شما از بدیها و رشدتان به وسیلۀ نیکی‌ها می‌گردد. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞو خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است، پس هر فردی را طبق عملش- کم باشد یا زیاد، خوب باشد یا بد- سزا و جزا می‌دهد. این حکم در مورد خانه‌های مسکونی است، خواه انسان در آنجا اثاثیه و کالایی داشته باشد یا نه، و نیز در مورد خانه‌هایی است که مسکونی نیستند و انسان در آنجا کالایی ندارد.

و اکا خانه‌های غیرمسکونی که کسی در آن نیست و کالای انسان در آن قرار دارد و آدمی نیازمند آن است که وارد آن شود، و کسی در آن نیست که بتوان از او اجازه گرفت، مانند خانه‌ی اجاره‌ای و غیره در چنین جاهای ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌبر شما گناهی نیست که بدون اجازۀ وارد آن شوید. این دلالت می‌نماید که وارد شدن بدون اجازه در دیگر خانه‌ها که پیشتر ذکرشان به میان آمد حرام و گناه می‌باشد. ﴿أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡو این از احتراز واستثناهای شگفت‌انگیز قرآن می‌باشد، چون وقتی فرمود: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ[النور: ۲۷]. بدون اجازه وارد خانه‌های دیگران نشوید، عام است و شامل هر خانه‌ای می‌شود که به خود انسان متعلق نباشد، و خداوند خانه‌ا‌ی را که مال او نیست اما کالایش در آن قرار دارد و در آن کسی ساکن نیست استثنا کرد، و فرمود: بدون اجازه وارد شدن به چنین خانه‌هایی گناه نیست.

﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَو خداوند می‌داند آنچه را که آشکارا می‌کنید و آنچه را که پنهان می‌دارید. یعنی خداوند احوال آشکار و پنهان، و منافع شما را می‌داند. بنابر این آن دسته از احکام شرعی را که به آن نیاز دارید برایتان بیان کرد.

آیه‌ی۳۰:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ٣٠[النور: ۳۰]. «به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و پاکدامنی ورزند، این برای‌شان پاکیزه‌تر است، بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است».

مؤمنان را راهنمایی کن و به آنان که ایمان دارند، ایمانی که آنها را از انجام آنچه خللی به اعتقاد و باورشان وارد می‌نماید، بگو: ﴿يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡچشم‌هایشان را از نگاه به عورت‌ها، و رنان بیگانه، ونوجوانانی «امرد» که نگاه کردن به آنها باعث فتنه می‌گردد، و نگاه کردن به زینت و زخارف دنیا که باعث فتنه می‌شود و انسان را به چیزی مبتلا می‌نماید که ممنوع است، فرو گیرند.

﴿وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡو شرمگاه‌های خویشتن را از آمیزش جنسی حرام با زنان، و یا همجنس‌بازی مصون بدارند، و از دست زدن به شرمگاه و نگاه کردن به آن دوری نموده، و پاکدامنی ورزند. ﴿ذَٰلِكَ(آن) حفاظت چشمان و شرمگاه‌ها، ﴿أَزۡكَىٰ لَهُمۡبرایشان سزاوارتر است و باعث رشد اعمال‌شان می‌گردد، زیرا هرکس شرمگاه و چشمان خود را از حرام حفظ نماید، از پلیدی‌هایی که بدکاران و اهل معاصی بدان آلوده می‌شوند محفوظ می‌ماند، و اعمالش به سبب ترک امور حرامی که نفس به آن طمع دارد و آدمی را به انجام آن فرا می‌خواند رشد می‌کند. پس هرکس چیزی را به خاطر خداوند ترک کند، خداوند در عوض به او چیزی بهتری می‌دهد، و هر کس چشمان خود را فرو بگیرد، خداوند به او بینش و روشنایی می‌دهد، زیرا هر گاه بنده شرمگاه و نگاهش را از حرام و مقدمات آن حفظ نماید علی‌رغم این‌که انگیزه‌های شهوت در وجود او باشد- بر دیگر اعضا و جوارحش کنترل کاملتر و بهتری خواهد داشت. بنابر این خداوند کنترل شرمگاه را «حفظ» نامیده است، پس هر چیزی که قرار است محفوظ نگاه داشته شود اگر حفظ کننده‌اش در مراقبت و نگاهداری آن نکوشد، و از اسبابی که باعث حفظ آن می‌گردد بهره نگیرد آن چیز محفوظ باقی نمی‌ماند. همچنین چشم و شرمگاه اگر بنده در حفاظت و کنترل آنها نکوشد او را دچار مصیبت و مشکلاتی خواهند کرد. و بنگر چگونه خداوند متعال به‌طور مطلق دستور داده است شرمگاه حفظ شود، چرا که در هیچ حالتی استفاده از آن در راه حرام جایز نیست. اما در مورد چشم فرمود: ﴿يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡو چشمان خود را فرو بگیرند، و کلمۀ: مِن را بکار برد که بر تبعیض دلالت می‌نماید، زیرا در بعضی اوقات اگر نیاز باشد نگاه کردن جایز است، مانند نگاه کردن شاهد و کارگر و خواستگار و امثال آن. سپس خداوند بندگان را یادآور شد که به یاد داشته باشند خداوند به اعمال و کارهایشان آگاه است، تا در نزدیک نشدن به چیزهای حرام بکوشند.

آیه‌ی ۳۱:

﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٣١[النور: ۳۱]. «و به زنان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو بگیرند، و پاکدامنی کنند و از زینت خود مگر آنچه از آن که آشکار است. آشکار نکنند، و باید روسری‌هایشان را بر گریبان‌هایشان فرو گذارند، و زینت خود را آشکار است آشکار نسازند مگر برای شوهران‌شان، پدارن‌شان، پدران شوهران‌شان، پسران‌شان، پسران شوهران‌شان، برادرن‌شان، پسران برادران‌شان، پسران خواهران‌شان، زنان (همکیش) خودشان، بردگان‌شان، مردان بی‌رغبت (به زنان) که پیرو شمایند، و کودکانی که بر شرمگاه زنان اطلاع نیافته‌اند. و نباید با پاهایشان (زمین) را بکوبند تا آنچه از زینت‌شان که پنهان می‌دارند آشکار شود. ای مومنان! همگی به‌سوی خدا برگردید تا رستگار شوید».

وقتی مردان مؤمن را به حفظ چشم از نگاه به نامحرمان، و حفظ شرمگاه دستور داد، زنان مؤمن را نیز به این دستور داد و فرمود: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّو به زنان مؤمن (نیز) بگو: «چشمان خود را از نگاه شهوت‌آمیز به نامحرمان و شرمگاهها و مردان فرو بگیرند. ﴿وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّو شرمگاههای خود را از آمیزش و لمس شدن و این‌که در معرض نگاه دیگران قرار گیرد حفظ نمایند. ﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّو زینت خود را از قبیل لباس‌های زیبا و زیورآلات‌شان آشکار نکنند. و همۀ بدن زینت می‌باشد، و از آنجا که لباس‌های آشکار و ظاهر بناچار دیده می‌شود، فرمود: ﴿إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَامگر آنچه که از آن آشکار است. یعنی لباس‌های آشکار که معمولا زنان آن را می‌پوشند، در صورتی که باعث فتنه نشود. ﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّو باید روسری‌هایشان را بر گریبان‌هایشان فرو گذارند تا کاملاً پوشیده شوند. و این دلالت می‌نماید زینتی که آشکار کردن آن حرام است شامل تمام بدن می‌شود، چنان که بیان نمودیم. سپس نهی از آشکار نمودن زینت را تکرار کرد تا موارد ذیل را از آن استثنا نماید، ﴿إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّمگر برای شوهرانشان ﴿أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّیا برای پدرانشان یا پدران شوهرانشان، که شامل پدر و پدر بزرگ و پدر پدربزرگ می‌گردد. ﴿أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّیا برادرنشان یا پسران برادرنشان، خواه برادران تنی باشند یا برادران ناتنی. ﴿أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّیا پسران خواهرانشان یا زنان همکیش خودشان یعنی برای زنان به طور مطلق جایز است که به یکدیگر نگاه کنند. و احتمال دارد منظور از اضافه کردن زنان به آنان که فرمود: «زنانشان» جنسیت باشد. یعنی زنان مسلمان که از جنس خودشان هستند، پس این دلیلی است برای کسی که می‌گوید جایز نیست زن ذمی به زن ذمی به زن مسلمان نگاه کند. ﴿أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّو یا بردگان‌شان پس برده‌ای که ششدانگ متعلق به زن است می‌تواند بانوی خودش را نگاه کند. اما اگر از ملکیت او خارج شد یا بخشی از مالکیت را از دست داد نگاه کردنش جایز نیست. ﴿أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِیا مردانی که پیرو شمایند، و وابسته به شما هستند، و نیاز جنسی در آنها نیست، مانند افراد ابله و دیوانه که چیزی نمی‌دانند، و مانند فردی که ناتوانی جنسی دارد، و در شرمگاه و قلب او شهوتی وجود ندارد، نگاه کردن چنین کسانی به زنان اشکالی ندارد.

﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِیا کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکرده‌اند. یعنی کودکانی که به حد تمییز و تشخیص نرسیده‌اند، پس نگاه کردن چنین کودکانی به زنان بیگانه جایز است، و خداوند علت جایز بودن آن را چنین بیان کرده است که آنها از عورت زنان آگاهی ندارند و هنوز شهوت در آنها به وجود نیامده است. و این دلالت می‌نماید که زن باید در برابر کودکی که به حد تشخیص و تمییز رسیده است حجاب را رعایت نماید و خود را بپوشاند، چون از عورت زنان آگاهی دارد.

﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّو پای خود را به هنگام راه رفتن به زمین نزنند تا زینتی که پنهانش می‌دارند آشکار شود. یعنی با پای خود نباید زمین را بکوبند تا زیورآلات پاهایشان از قبیل خلخال به صدا در آید و جلب توجه کند، و به سبب آن زینتش آشکار شود، و در نتیجه وسیله‌ای برای فتنه گردد. و از این موضوع و امثال آن، قاعدۀ سد ذرائع به دست می‌آید، و این که اگر چیزی ذاتاً جایز باشد ولی به حرام منتهی شود، مانند کوبیدن پا به زمین که در اصل یک کار جایز می‌باشد، اما از آنجا که وسیله‌ای برای پی‌بردن پی‌بردن به زینت زن می‌گردد از آن منع شده است.

وقتی خداوند به این دستورات نیکو و توصیه‌های خوب فرمان داد، و این‌که حتماً در این موارد از مؤمن کوتاهی سر می‌زند، فرمان داد تا توبه بنمایند. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَای مؤمنان! همگی به‌سوی خدا برگردیده، چرا که ایمان مؤمن او را فرا می‌خواند تا به‌سوی خدا برگردد. سپس رستگاری را منوط به توبه نمود و فرمود: ﴿لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَتا رستگار شوید، پس برای رسیدن به رستگاری راهی جز توبه وجود ندارد. و توبه یعنی این‌که آدمی از همۀ چیزهای ظاهری و باطنی که خداوند دوست ندارد دست بکشد. و این دلالت می‌نماید که هر مؤمنی نیازمند توبه می‌باشد، چون خداوند همۀ مؤمنان را خطاب نموده است. و در اینجا تشویق شده است که توبه باید خالصانه برای خدا باشد. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِو به‌سوی خدا برگردید و توبه کنید. یعنی هدفتان از توبه غیر از رضای خداوند چیزی دیگر از قبیل سالم ماندن از آفت‌‌های دنیوی یا ریا و شهرت وامثال آن نباشد.

آیه ۳۲- ۳۳:

﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡۚ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ٣٢[النور: ۳۲]. «و مردان و زنان بی‌همسر و بردگان و کنیزان خود را که سزاوار (ازدواج هستند) به همسری (دیگران) در آورید، اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش دارا و بی‌نیاز می‌گرداند و خداوند دارای خیر فراوان، و آگاه است».

﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱلَّذِينَ يَبۡتَغُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗاۖ وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡۚ وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَمَن يُكۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِكۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣٣[النور: ۳۳]. «و آنان که امکان ازدواج ندارند باید پاکدامنی پیشه کنند، تا آنکه خداوند آنان‌را از فضل خویش توانگر می‌سازد. و کسانی از بردگانتان که خواستار قرار داد «کتابت» برای آزاد شدن هستند، اگر خیری در ایشان سراغ دارید با آنان قرارداد ببندید، و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید، و همچنین کنیزان خود را وادار به زنا نکنید اگر آنان خواستند عفیف و پاکدامن باشند، و از این رهگذر خواهان مال و دارایی زودگذر دنیا باشید. و هرکس آنان‌را وادار سازد خداوند پس از وادار کردنشان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است».

خداوند متعال اولیا و اربابان را فرمان می‌دهد تا مردان و زنان مجردی را که زیردست آنها هستند به عقد ازدواج دیگران در آورند، پس بر خویشاوند و سرپرست یتیم واجب است تا کسانی را که مخارجشان بر عهدۀ اوست و نیاز به ازدواج دارند شوهر بدهد، و چون دستور داده شده‌اند تا زیردستان خود را به عقد و ازدواج درآورند به طریق اولی باید خودشان اقدام به ازدواج نمایند.

﴿وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡو کنیزان و غلامان صالح خود را به همسری دیگران درآورید احتمال دارد که منظور از صالحین صلاح و شایستگی دینی باشد و همانا سید بردگان و کنیزان شایسته و صالح و آن کسانی هستند که زناکار و فاجر نباشند موظف است که این برده یا کنیز صالح را به پاداش صلاح و شایستگی‌اش به نکاح کسی در بیاورد و دیگران را در رابطه ازدواج با وی ترغیب نماید چون ازدواج با کنیز یا برده‌ای که به سبب زنا دچار فساد شده است ممنوع می‌باشد. پس این آیه آنچه را که در آغاز سوره بیان شد مبنی بر این‌که ازدواج با زن و یا مرد زناکار حرام است مگر این‌که توبه نماید، تأیید می‌کند. و پاکدامنی و صلاح در مورد بردگان و کنیزان به طور ویژه بیان شده است، چون معمولاً عمل زشت بیشتر در میان کنیزان و بردگان وجود دارد. و احتمال دارد که منظور از صالحین این باشد که کنیزان و بردگان شایستگی ازدواج و صلاحیت آن را داشته، و به ازدواج نیازمند باشند. این مفهوم را این اصل کلی تأیید می‌نماید «سید» قبل از آن که کنیز یا برده نیازی به ازدواج داشته باشد موظف به شوهر دادن یا زن گرفتن برای وی نیست. البته مد نظر قرار دادن هر دو معنی هم بعید نیست ولله اعلم

﴿إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَاگر فقیر باشند، یعنی اگر همسران و ازدواج کنندگان تنگدست و فقیر باشند، ﴿يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِخداوند آنان‌را از فضل خویش دارا و بی‌نیاز می‌نماید. پس اگر گمان می‌برید که چنانچه ازدواج نمائید به علت مخارج تشکیل خانواده تنگدست می‌شوید و از عهده آن بر نمی‌آید، (بدانید که خداوند شما را یاری می‌دهد، و هرگز این گمان) شما را از مهیا کردن شرایط ازدواج آنها باز ندارد. و این تشویق برای ازدواج می‌باشد و وعده‌ا‌یست به فردی که درصدد آن می‌باشد، و این که خداوند او را بعد از فقر و تنگدستی توانگر و دارا خواهد کرد.

﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞو خداوند دارای خیر فراوان و فضل بزرگ است، و می‌داند چه کسی شایسته برخورداری از فضل دینی و دنیوی خداست، یا سزاوار یکی از آن دو می‌باشد، پس به هرکس آنچه را صلاح می‌داند و حکمتش اقتضا می‌نماید، می‌بخشد.

﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِو آنان که امکانات ازدواج را ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند آن را از فضل خویش توانگر کند. این، حکم کسی است که توانایی ازدواج را ندارد. یعنی حکم این است که از آنچه حرام است دست بکشد و کاری بکند که او را از حرام دور بدارد، و با وسوسه‌های قلبی‌اش که او را به ورطه ارتکاب حرام می‌کشاند، مبارزه نماید. نیز همان کاری را بکند که پیامبر صفرموده است: «ای گروه جوانان! هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج نماید. و هر کس توانایی ازدواج را ندارد، باید روزه بگیرد، چرا که روزه برای او بازدارنده، و سپری در برابر گناه است». ﴿ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًاو کسانی که به خاطر این‌که فقیر و تنگدست هستند نمی‌توانند ازدواج بکنند، یا چون اولیا و اربابان‌شان فقیر و نادار هستند ازدواج برایشان میسر نمی‌باشد، و یا این‌که از ازدواج آنها امتناع می‌ورزند، باید راه عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرند. و این تفسیر بهتر از تفسیر کسی است که در این آیه مضافی منصوب که کلمه‌ی «مهر» است، مقدار می‌نماید، «مضاعف‌الیه» را که کلمه‌ی «نکاح» است جانشین آن می‌سازد، که در آن صورت تقدیر آیه اینگونه خواهد بود: «الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مهر نِكَاحًا» آنان‌که قادر به پرداخت مهریه نیستند. زیرا در این تقدیر دو اشکال وجود دارد: یکی اینکه: در کلام حذف صورت می‌گیرد و اصل عدم حذف می‌باشد. دوم اینکه: معنی منحصر به کسی می‌گردد که دو حالت دارد، یا توانگر است و یا تنگدست. پس بردگان و کنیزان و کسانی که باید ولی یا سرپرست‌شان باید آنها زن یا شوهر بدهند خارج شده و آیه شامل آنها نمی‌گردد. ﴿حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِتا آنکه خداوند آنان را از فضل خویش توانگر کند. به کسی که پاکدامنی پیشه نماید وعده داده شده که بزودی خداوند او را توانگر خواهد کرد، و کارش را آسان خواهد نمود. و به او دستور داده شده تا منتظر فرج و حل مشکل باشد، تا وضعیتی که دارد بر او دشوارتر نیاید. ﴿وَٱلَّذِينَ يَبۡتَغُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗاو کسانی از برندگانتان که خواستار آزادی خود با عقد قرارداد شدن با ایشان عقد قرارداد ببندید اگر خیری را در ایشام سراغ دیدید. یعنی هر کس از بردگان و کنیزانتان که از شما طلب کتابت نمود و خواست خودش را بازخرید نماید خواسته او را بپذیرید و با او عقد قرارداد ببندید و بازخریدش نمایید، ﴿إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗااگر در کسانی که خواستار بازخرید خود هستند توانایی کسب و کار و صلاحیت دینی را سراغ دیدید. چون بازخرید و عقد قرارداد دو منفعت دارد، یکی منفعت آزادی، و دیگری مبلغی که در مقابل آزادی پرداخت شده، و برده آن را می‌پردازد تا خویشتن را از بردگی آزاد نماید. و چه بسا در مدت عقد قرار داد تلاش نماید و بتوانند مال و سرمایه‌ای را برای اربابش جمع کند که در دوران بردگی قادر به جمع‌آوری و بدست آوردن آن نباشد. پس آقا و ارباب در این که برده‌اش خود را بازخرید نماید متضرر نمی‌شود. ضمناً برده نیز به فایده بزرگی دست می‌یازد. بنابر این فرمان خداوند مبنی بر عقد کتابت به صورتی که از آن سخن رفت فرمان و دستوری لازم و واجب می‌باشد. و این یک امر ظاهر می‌باشد یا حداقل از این فرمان الهی معنی «استحباب» را درک می‌کنیم، (و این‌که مستحب است با «عبد» قرارداد نوشته شود تا بر طبق آن خود را آزاد کند) و خداوند دستور داده‌است اربابان‌شان آنها را در عقد کتابت یاری دهند، چون به آن نیاز دارند، زیرا آنان مالی ندارند. پس فرمود: ﴿وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡو از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. آقای برده در این امر داخل است، و باید چیزی از آنچه که در قرارداد ثبت شده است به وی بدهد، یا بخشی از آن را کم نماید. نیز خداوند مردم را فرمان می‌دهد تا به آنها کمک نمایند، بنابر این برای بردگانی که از طریق عقد کتابت خود را بازخرید می‌نمایند بهره‌ای از ذکات قرار داده، و مردم را تشویق نموده است که به آنها کمک کنند، که می‌فرماید: ﴿مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡاز مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. یعنی همانطور که مال از آن خداست و آنچه در دست شماست بخششی از جانب خداوند است، پس شما هم با بندگان خدا نیکی نمایید، همانگونه که خداوند با شما نیکی و احسان کرده است. مفهوم آیه کریمه این است که برده وقتی کتابت را طلب نکند آقایش موظف نیست با او عقد کتابت ببندد. و اگر آقا خیری را در او سراغ نداشت و می‌دانست که توانایی کسب و کار را ندارد و به سبب آن باری بر گردن مردم می‌شود و ضایع می‌گردد، یا ترس آن را داشت که اگر این برده آزاد شود دچار فساد می‌گردد، پس نباید به چنین برده‌ای اجازه داده شود که خود را بازخرید نماید. و آقا موظف به بستن عقد کتابت با وی نیست، بلکه از چنین کاری نهی شده است.

﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِکنیزانتان را وادار به زنا نکنید، إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا اگر خواستند پاکدامن باشند، چون فقط زمانی «وادار کردن» قابل تصور است که آنان خواهان پاکدامنی نباشند. . و اگر کنیز نخواهد پاکدامن باشد قطعاً‌زناکار خواهد بودو بر آقایش واجب است او را از زناکاری باز بدارد. و بدین جهت خداوند از وادار کردن کنیز به زنا نهی کرده است که در جاهلیت این کار را می‌کردند، و سید و آقا کنیزش را به زنا وادار می‌نمود تا پول و مزد این کار را بگیرد. یعنی هر چه کنیز به دست می‌آورد مال ارباب می‌شد. بنابر این فرمود: ﴿لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاتا بهره زندگان دنیا را بدست آورید: یعنی شایسته نیست و شما بخاطر برخورداری از کالای زندگی دنیا که کالای اندک است از بین می‌رود، آنها را وادار به زنا نمایید. پس بدست آوردن پاکی و جوانمردی - قطع نظر از پاداش آخرت و سزای آن- از بدست آوردن کالای اندک دنیا که فرومایگی و ناجوانمردی را بهره شما می‌نماید برایتان بهتر است. سپس کسانی را که کنیزتان را به زنا وادار می‌کنند فرا خوانده تا توبه نمایند، و فرمود: ﴿وَمَن يُكۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِكۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِيمٞو هر کس آنان را بر این کار وادار بنماید، خداوند پس از وادار کردن‌شان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است. یعنی چنین کسی باید توبه نماید و به‌سوی خداون باز گردد و از گناهی که از وی سرزده است دست بکشد. و وقتی چنین کرد خداوند گناهانش را می‌آمرزد، و بر او رحم می‌نماید، همانطور که با او نجات دادن خویشتن از عذاب الهی به خودش رحم نمود، و به کنیزش نیز رحم نمود و او را به انجام آنچه به وی زیان می‌رساند وادار نکرد.

آیه‌ی ۳۴:

﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖ وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۡ وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ٣٤[النور: ۳۴]. «و به راستی که آیاتی روشن و مثلی از (حال) کسانی که پیش از شما به سر برده‌اند، و پندی برای پرهیزگاران به‌سوی شما نازل کرده‌ایم».

این، تعظیم و بیان مقام والا و اهمیت آیاتی است که خداوند بر بندگان خویش عرضه کرده است، تا قدر آن را بدانند، و حق آن‌را ادا نمایند. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖو براستی آیاتی به‌سوی شما نازل کرده‌ایم که بر اصول و فروعی که به آن نیاز دارید، دلالت می‌نمایند، طوری که هیچ اشکال و شبهه‌ای در آن باقی نمی‌ماند. ﴿وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۡو نیز سرگذشت و اخبار پیشینیان صالح و ناصالح، و چگونگی اعمال‌شان، و آنچه برای‌شان اتفاق افتاده است را برایتان فرو فرستاده، و بیان نموده‌ایم تا از آن عبرت آموزید، و این‌که هر کس کارهای همانند کارهای آنان انجام بدهد به مجازات و سزای گرفتار خواهد شد که آنان بدان گرفتار شدند ﴿وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَو پندی برای پرهیزکاران فرو فرستادیم، موعظه‌ی که شامل وعده و وعید و تشویق و ترساندن است و پرهیزگاران از آن پند می‌گیرند، بنابر این از آنچه خداوند نمی‌پسندد دست می‌کشند و به کارهایی رو می‌آورند که خداوند دوست می‌دارد.

آیه‌ی ۳۵:

﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٣٥[النور: ۳۵]. «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. نور او مانند چراغدانی است که در آت چراغی باشد و آن چراغ نیز در حبابی قرار گیرد. حباب درخشانی که انگار ستاره‌ای فروزان است و این چراغ (با روغنی) افروخته شود (که) از درخت پر برکت زیتونی (بدست آید) که نه شرقی و نه غربی می‌باشد، نزدیک است که روغنش‌گر چه آتشی به آن نرسیده باشد- روشنی بخشد. نوری است بر فراض نور. خداوند هر که را بخواهد به نور خود رهنمود می‌کند. و خداوند برای مردم مثلها می‌زند، و خداوند به همه چیز داناست».

﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِخداوند نور آسمان‌ها و زمین است. نور حسی و معنوی آسمان‌ها و زمین است، چون ذات خداوند نور است و حجابش نور می‌باشد پیامبر صمی‌فرماید: چیزی که مانع آن است خداوند از سوی بندگان دیده شود، نور است. و اگر این مانع را بردارد و خود را به مخلوقاتش بنمایاند، شکوه عظمت ذاتش همه آفریدگانش را می‌سوزاند. با نور خدا عرش و کرسی و خورشید و ماه و روشنایی، نورانی شده‌اند، و با نور او بهشت منور گشته است. و همچنین نور معنوی به خدا برمی‌گردد، پس کتاب خدا نور است، و شریعت او نور می‌باشد و ایمان و معرفت در قلب‌های پیامبران و بندگان مومنش نور است. پس اگر نور الهی نبود تاریکی و ظلمتها روی هم انباشته می‌شد، و هر جا نور نباشد در آن تاریک و تنگی خواهد بود. ﴿مَثَلُ نُورِهِنور خدا که مردم را به‌سوی آن راهنمایی می‌نماید و آن همان نور ایمان و قرآن می‌باشد که در دل‌های مؤمنان است، ﴿كَمِشۡكَوٰةٖمانند چراغدانی است ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌکه در آن چراغی است چون چراغدان نور چراغ را جمع می‌نماید تا پراکنده نشود. ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞو آن چراغ در حباب و آبگینه‌ای قرار دارد که از بس صاف و درخشان است گویای ستاره‌ای فروزان می‌باشد، ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖو این چراغ با روغنی افروخته شود که از درخت پر برکت زیتون بدست آید. آتش روغن درخت زیتون روشن‌ترین و نورانی‌ترین روشنایی می‌باشد. ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖنه شرقی است و نه غربی، پس شرقی نیست که در آخر روز خورشید به آن بتابد، و غربی هم نیست که در اول روز خورشید بر آن بتابد. نه غربی است و نه شرقی، بلکه در وسط زمین قرار دارد. مانند زیتون شام که در اول و آخر روز آفتاب بر آن می‌تابد بنابراین، روغن چنین درختی بهتر و صاف‌تر است. پس فرمود: ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞنزدیک است که روغن از بس که صاف است - گرچه آتشی به آن نرسیده است- روشنی بخشد. پس وقتی آتش بدان برسد روشنایی کاملتری می‌بخشد. ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖنوری است بر فراز نور. یعنی نور آتش و نور روغن و تطبیق مثالی که خداوند زده است با حالت مومن در حالی که نور خدا در قلبش باشد اینگونه است: فطرت و سرشتی که مؤمن بر آن سرشته شده است به منزلۀ این روغن صاف می‌باشد، پس فطرت و سرشت وی صاف می‌باشد و آماده فراگیری تعالیم الهی و کار نیک و مشروع است. بنابر این وقتی علم و ایمان به فطرتش برسد نور قلبش مانند چراغ، روشن و مشتعل می‌گردد، و قلب از هر نوع بدی و فهم بد در مورد خدا پاک می‌شود. هر گاه ایمان به قلبش برسد روشنایی فراوان می‌بخشد، از آلودگی‌ها پاک شده است. مانند صفای حباب از و آبگینه درخشان، پس نور فطرت و نور ایمان و نور علم و صفای معرفت همه در او جمع شده و این نورها بر یکدیرگ انباشته می‌شود. و از آنجا که این نورها بخشی از نور خداوند متعال بوده، و هر کس شایستگی برخورداری از چنین نوری را ندارد، فرمود: ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُخداوند هر کس را که بخواهد به‌سوی نور خود رهنمون می‌کند، کسانی که خداوند پاکی و پاکیزیگی آنان را می‌داند، و خویشتن را با این نور پاکیزه می‌دارند و خود را با آن رشد می‌دهند.

﴿وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِو خداوند برای مردم مثلها می‌زند، تا درک نمایند و بفهمند. و این لطف خداوند نسبت به بندگان است، و احسانی از جانب او بر آنان می‌باشد تا حق از باطن مشخص و روشن بگردد، زیرا مثال، مفاهیم معقول را به محسوس نزدیک می‌نماید، در نتیجه بندگان آن را به طور واضح و روشن می‌فهمند. ﴿وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞو خداوند به هر چیزی داناست، و علم و آگاهی‌اش همه چیز را احاطه کرده است. پس باید بدانید که مثال زدن خداوند مثال زدن کسی است که حقیقت چیزها و تفاصیل آن را می‌داند. و مثال زدن الهی به نفع و مصلحت بندگان است. پس باید در این مثالها اندیشید و با آنها مخالفت نکرد، چرا که خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید. و از آنجا که اسباب نور ایمان و قرآن بیشتر در مساجد وجود دارد، با اشاره به بزرگ داشت.

مساجد فرمود:

آیه‌ی ۳۶-۳۸:

﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦[النور: ۳۶]. «خانه‌هایی که خداوند اجازه داده است برافراشته شوند، و نام او در آنجا یاد شود، و او را صبح و شام در آنجا تسبیح می‌گویند».

﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِ يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧[النور: ۳۷]. «مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا، و خواندن نماز، و دادن زکات غافل نمی‌سازد، از روزی می‌ترسند که دلها و دیدگان در آن دگرگون و پریشان می‌گردد».

﴿لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٨[النور: ۳۸]. «تا خداوند بر (مبنای) بهترین کارهایشان آنان را پاداش بدهد، و از فضل خویش افزون به آنان ببخشد، و خداوند هر که را بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد».

﴿فِي بُيُوتٍدر مساجدی که خانه‌های بزرگ و باارزش و بهترین جا در نزد خداوند سهتند خداوند عبادت می‌شود. ﴿أَذِنَ ٱللَّهُخداوند فرمان داده و توصیه نموده که، ﴿أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُبرآفراشته شوند و نام او در آنجا یاد شود. در این دو جمله تمام احکام متعلق به مساجد وجود دارد. زیرا برافراشته شدن مساجد در برگیرنده ساختن و تعمیر کردن و تمیز نمودن آن از آلودگی‌ها و حفاظت آن از دیوانه‌ها و کودکانی است که از پلیدی‌ها و آلودگی‌ها پرهیز نمی‌کنند. نیز شامل آن است که آن را از ورود کافر و این‌که در آن یاوه‌گویی و بلند صحبت نکرد، و جز ذکر خدا چیزی در آن گفته نشود. و یاد کردن نام خداوند در آنجا در برگیرنده‌ی نماز قرض و نفل و خواندن قرآن و تسبیح و تحلیل و دیگر انواع ذکر، و آموختن علم و آموزش آن به دیگران، و مذاکره علم، و اعتکاف و دیگر عبادت‌هایی است که در مساجد انجام می‌شوند. بنابر این آبادانی مسجد به دو صورت انجام می‌گیرد: آباد کردن ساختمان و محکم کردن آن، و آباد کردن مسجد با ذکر خدا از قبیل نماز و غیره، که این شریف‌ترین دو قسم است. و نزد اکثر علما واجب است که نمازهای پنج‌گانه و جمعه در مسجد انجام شوند. و گروهی دیگر گفته‌اند که خواند نمازها در مسجد مستحب است. سپس خداوند کسانی را که مساجد را با عبادت آباد می‌نمایند، ستایش کرد و فرمود: ﴿يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِمردانی که خدا را صبح و شام در آنجا مخلصانه تسبیح می‌گویند. خداوند این دو وقت- صبح و شام- را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای شرافت و عظمت می‌باشند، و حرکت کردن و رفتن به‌سوی خدا در این دو وقت آسان است. و تسبیح گفتن در نماز و خارج از آن در این آیه داخل است. بنابر این ذکرهای صبحگاهان و شامگاهان مشروع قرارداده شده است. یعنی در این مساجد مردانی صبح و شام مخلصانه خدا را تسبیح می‌گویند، آن هم چه مردانی! مردانی که دنیا را بر پروردگارشان ترجیح نمی‌دهند، و تجارت و کسب و‌کار آنها را از خداوند غافل نکرده و به خود مشغول نمی‌سازد.

﴿لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌمردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا غافل نمی‌کند. تجارت شامل هر معامله‌ای می‌باشد، پس فرموده‌ی خداوند ﴿وَلَا بَيۡعٌاز باب عطف خاص خاص بر عام خواهد بود، و این بخاطر کثرت اشتغال به بیع و غافل ماندن از غیر آن است. پس این مردان چنانچه به تجارت و خرید و فروش بپردازند اشکالی ندارد، چون تجارت و خرید و فروش آنها را غافل نمی‌سازد. به این صورت که آن را ﴿عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِدر ذکر خدا و خداوند نماز و دادن ذکات مقدم نمی‌دارند، و آن‌را بر این چیزها ترجیح نمی‌دهند بلکه آنها طاعت خداوند و عبادت و پرستش او را آخرین هدف، و مقصد نهای خود قرار دادند. پس هر چیزی که میان آنها و عبادت حایل و مانع قرار بگیرد آن را ترک می‌نمایند. و از آنچه که ترک گفتن دنیا برای بسیاری انسان‌ها سخت است،‌و کسب و تجارت برایشان دوست داشتنی است. و غالباً ترک گفتن آن بر نفس دشوار است، و از مقدم نمودن حق خداوند بر آن احساس سختی و دشواری می‌کنند به ذکر موضوعی پرداخت که نفس انسان را به مقدم داشتن ذکر الهی فرا می‌خواند. پس در قالب تشویق و ترهیب فرمود: ﴿يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُاز روزی می‌ترسند که دلها و دیدگان در آن روز از شدت وحشت و اضطراب دگرگون شده و دلها و جسمها پریشان می‌گردد. بنابر این از آن روز می‌ترسند، در نتیجه ترک گفتن آنچه انسان را از عمل صالح باز می‌دارد بر ایشان آسان می‌شود. ﴿لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْتا خداوند بر مبنای بهترین کارهایشان آنان را پاداش دهد. منظور از بهترین کارهایشان اعمال و کارهای نیک و شایسته‌اشان است، چون کارهای نیک آنان بهترین کاری است که کرده‌اند، زیرا آنها امور جایز و غیره را انجام می‌دهند، اما پاداش فقط در برابر عمل نیک داده می‌شود. همچنانکه فرموده است: ﴿لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٣٥[الزمر: ۳۵]. «تا بدترین کارهایی را که کرده‌اند از آنها بزداید، دور نماید، و پاداش بهترین کارهای را که می‌کردند به آنان بدهد». ﴿وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِو از فضل خود بر پاداش‌شان بیفزاید و پاداشی بیشتر از آنچه که در برابر اعمال خود سزاوارش هستند به آنان بدهد. ﴿وَٱللَّهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖو خداوندهر که را که بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد، و چنان پاداشی به او می‌دهد که عملش سزاوار آن پاداش نمی‌باشد. و در خیال و آرزوی او نمی‌گنجد. و بی‌حساب و بی‌شمار به او مزد می‌دهد. و این کنایه از آن است که خداوند پاداش بسیار زیاد و فراوانی به بندگانش می‌دهد.

آیه‌ی ۳۹-۴۰:

﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖ يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡ‍َٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡ‍ٔٗا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٣٩[النور: ۳۹]. «و کافران اعمالشان به سرابی می‌ماند که (فرد) تشنه در بیابان بی‌آب و علفی آن را آبی می‌پندارد، تا چون به آن نزدیک شود آن را چیزی نیابد، و خداوند را نزد خود بیابد و حسابش را تمام و کمال به او بدهد، و خداوند در حسابرسی سریع است».

﴿أَوۡ كَظُلُمَٰتٖ فِي بَحۡرٖ لُّجِّيّٖ يَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَاۗ وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ٤٠[النور: ۴۰]. «یا مانند تاریکی‌هایی در دریایی ژرف است که آن را موجی فرو پوشانده که برفرازش موجی است و بر فراز آن نیز ابری است، تاریکی‌هایی است که بر هم انباشته است، هر گاه دستش را بیرون آورد نزدیک است آن را نبیند و کسی که خدا نوری بهرۀ او نکرده باشد او را نوری نیست».

خداوند این دو مثال را برای اعمال کافران زده است مبنی بر این‌که این‌گونه اعمالشان بیهوده و باطل از بین خواهد رفت، و انجام دهندگان از آن حسرت می‌برند. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْو کسانی که به پروردگارش کفر ورزیدند،‌ و پیامبران‌شان را تکذیب کردند، ﴿أَعۡمَٰلُهُمۡ كَسَرَابِۢ بِقِيعَةٖاعمال‌شان به سرابی می‌ماند که در بیابانی بی‌آب و علف شخص تشنه آن‌را آب می‌پندارد. ﴿يَحۡسَبُهُ ٱلظَّمۡ‍َٔانُ مَآءًفرد تشنه‌ای که از شدت تشنگی گمان می‌برد آن سراب آب است. و این پنداری باطل است که فرد تشنه به‌سوی سراب می‌رود تا به وسیلۀ آن تشنگی خود را برطرف نماید. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ يَجِدۡهُ شَيۡ‍ٔٗاتا چون به آن رسد اصلاً چیزی نیابد، در نتیجه به شدت پشیمان می‌شود و چون امید دست یافتن به آب را از دست می‌دهد تشنگی‌اش بیشتر می‌شود. اعمال کافران نیز مانند سراب است، و فرد نادانی که چیزی نمی‌داند اعمال کافران را مفید می‌پندارد و اعمالشان وی را می‌فریبد و او نیز همانند کافران گمان میی‌برد که این اعمال آرزوهایش را محقق خواهد ساخت و او نیز به مانند آنان بدان نیاز دارد، آنگونه که انسان تشنه به آب نیازمند است. تا آنگاه که کافر در روز قیامت به نزد اعمال خود می‌آید می‌بیند که همهِ آنها باطل‌اند و هیچ سودی به او نمی‌رسانند، بلکه ﴿وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُخداوند را نزد اعمالش می‌یابد و حسابش را تمام و مال به او می‌دهد و هیچ چیزی ازط عملش بر خداوند پوشیده و پنهان نمانده و هیچ چیزی از اعمالش از نگاه الهی به دور نمی‌ماند. ﴿وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِو خداوند در حسابرسی سریع است. پس نباید جاهلان، میعاد قیامت را دور بپندارند، بلکه قطعاً قیامت فرا خواهد رسید.

خداوند اعمال کافران را به سرابی تشبیه نموده که در بیابان بی‌آب و علفی شخص تشنه آن‌را آب می‌پندارد و این مثال دل‌های کافران است که در آن هیچ خیر و نیکی وجود ندارد که به سبب آن اعمالشان پاکیزه گردد، چون کفر ورزیدن مانع نیکوکاری آنها می‌شود.

و مثال دوم برای بطلان اعمال کافران ﴿كَظُلُمَٰتٖ فِي بَحۡرٖ لُّجِّيّٖبسان تاریکی‌هایی در دریای ژرف مواج است، ﴿يَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍکه آن را موجی فرو پوشانده و بر فرازش موجی (دیگر) است و بر فراز آن نیز ابری است. تاریکی‌هایی است که بر هم انباشته شده است، تاریکی دریای ژرف و عمیق، سپس بر فراز آن تاریکی امواج انباشته و بالای آن (نیز) ابرهای تیره و تار خیمه زده و بر فراز آن (هم) تاریکی شب سیاه و ظلمانی است. بنابر این تاریکی بسیار شدیدی است و فردی که در این تاریکی قرار دارد، ﴿إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَاهرگاه دست خود را بیرون بیاورد با این‌که به آن نزدیک است اما ممکن نیست دست خود را ببیند پس چگونه می‌تواند چیز دیگزی را مشاهده نماید؟! کافران نیز تاریکی‌ها بر دل‌هایشان انباشته شده و روی هم قرار گرفته است تاریکی طبیعت و سرشت که خیری در آن نیست و بر فراز آن تاریکی کفر و بر بالای آن تاریکی جهل و نادانی و برفراز آن ظلمت و تاریکی اعمال و کارهایی است که برآمده از ظلمت‌های مذکور می‌باشد. در نتیجه آنها در تاریکی مطلق حیران مانده و در سرکشی و طغیان خود سرگردانند و به راه راست و صراط مستقیم پشت کرده‌اند و سرگشته در راه‌های گمراهی رفت و آمد می‌کنند. و این به خاطر آن است که خداوند آنان را خوار نموده و از نور خویش بی‌بهره‌شان کرده است.

﴿وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍو کسی که خدا نوری بهره او نکرده باشد، او را نوری نیست. چون نفسش ستمگر و نادان است، و در آن خیر و نوری وجود ندارد، مگر نوری که خداوند بهره او کرده و به او بخشیده باشد.

احتمال دارد که این دو مثال برای تبیین اعمال کافران ذکر شده باشند و هر یک از این دو مثال با اعمال کافران منطبق است و چون اوصاف و حالات فرق می‌کند چند مثال را بیان نمود. پس مثال اول بیان حالت سران کفار است که دیگر کافران از آنها پیروی می‌کنند و مثال دوم بیان حالت پیروان آنان است. والله اعلم.

آیه‌ی ۴۱-۴۲:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ كُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُۥۗ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ٤١[النور: ۴۱]. «آیا ندانسته‌ای تمام موجوداتی که در آسمان‌ها و زمین هستند، خداوند را به پاکی یاد می‌کنند؟! و پرندگان نیز که (در حال پرواز) بال می‌گشایند (او را تسبیح می‌گویند؟!) همگی به نماز و تسبیح خود آشنایند و خداوند به آنچه می‌کنند آگاه است».

﴿وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ٤٢[النور: ۴۲]. «و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خدا است و بازگشت (همۀ شما) به‌سوی او است».

خداوند بندگانش را از عظمت خویش و کمال قدرت و فرمانروایی‌‌اش و نیازمندی همۀ آفریده‌ها به او و بندگی کردن همۀ مخلوقات برای وی آگاه می‌نماید. پس می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِآیا نمی‌دانی که همۀ انسان‌ها و همۀ موجوداتی که در آسمان‌ها و زمین به سر می‌برند از قبیل جاندار و بی‌جان، خداوند را به پاکی یاد می‌کنند و او را تسبیح می‌گویند؟! ﴿وَٱلطَّيۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖو همۀ پرندگانی که در حال پرواز در آسمان بال گسترده‌اند سرگرم تسبیح او هستند؟! ﴿كُلّٞهر یک از این مخلوقات و آفریده‌های الهی ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُنیایش و تسبیح خود را می‌داند. یعنی هر یک بر حسب حالتی که مناسب او است نیایش و عبادتی دارد و این نیایش و عبادت را خداوند به وی الهام کرده، یا به وسیلۀ پیامبران به آنها آموخته شده است، مانند انسان‌ها و جن‌ها و ملائکه که روش عبادت را به وسیلۀ پیام‌آوران خویش آموخته‌اند. و یا روش عبادت به آنها الهام شده است مانند سایر مخلوقات الهی که خداوند به آنها الهام نموده چگونه به نیایش و پرستش او بپردازند. و این احتمال قوی‌تر و راجح‌تر است، به دلیل این‌که فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَو خداوند به آنچه می‌کنند دانا است. یعنی همۀ کارهایشان را می‌داند و هیچ چیزی از کارهایشان بر او پوشیده نیست و آنها را طبق کارهایی که انجام می‌دهند سزا و جزا خواهد داد. بنابر این خداوند اعمالشان را می‌داند، چون آن اعمال را او به آنها آموخته است. و نیز به اهداف و مقاصدشان که پاداش و سزا را در بر دارد آگاه است.

و احتمال دارد که ضمیر در ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِيحَهُبه خداوند برگردد، و معنی این‌طور شود: خداوند نیایش و تسبیح هر یک از آنان را می‌داند، گرچه شما بندگان از آن چیزی نمی‌دانید، مگر آنچه که خداوند شما را به آن آگاه نموده است. و این آیه مانند فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤٤[الإسراء: ۴۴]. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و کسانی‌که در آن هستند او را تسبیح می‌گویند و هیچ‌ چیزی نیست مگر این‌که او را ستایش می‌گوید، اما شما ستایش آنها را نمی‌دانید. بی‌گمان او بردبار آمرزنده است».

وقتی بندگی و نیازمند بودن مخلوقات را برای خداوند بیان کرد، و این‌که آنها در پرستش خداوند و یگانه دانستن وی محتاج پروردگار هستند، نیز بیان نمود که آفریده‌ها در راستای پرورش یافتن و سامان گرفتن اموراتشان نیازمند خداوند می‌باشند، فرمود: ﴿وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِو فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خدا است، خداوند آفریننده و روزی دهنده آنها است و با فرمان شرعی و تقدیری خویش در آسمان و زمین تصرف می‌نماید.

و در جهان آخرت نیز با فرمان جزایی خویش در آسمان‌ها و زمین تصرف می‌نماید. چون می‌فرماید: ﴿وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُو بازگشت به‌سوی خدا است. یعنی بازگشت همۀ مخلوقات و سرانجام آنها به‌سوی خداوند است و آنان را بر حسب کارهایشان مجازات می‌نماید.

آیه‌ی ۴۳-۴۴:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُزۡجِي سَحَابٗا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيۡنَهُۥ ثُمَّ يَجۡعَلُهُۥ رُكَامٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ يَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦ وَيُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن جِبَالٖ فِيهَا مِنۢ بَرَدٖ فَيُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن يَشَآءُۖ يَكَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ يَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٣[النور: ۴۳]. «آیا ندیده‌ای که خداوند ابری را روان می‌سازد، آنگاه اجزای آن را به هم می‌آورد، سپس آنرا در هم می‌فشرد، آگاه می‌بینی که باران از لابلای آن بیرون می‌ریزد و از (ابرهای مانند) کوه تگرگ فرود می‌آورد، آنگاه آن را به هر کس بخواهد می‌رساند و آن را از هر کس که بخواهد باز می‌دارد. نزدیک است درخشش برقش دیدگان را از بین ببرد».

﴿يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤[النور: ۴۴]. «خداوند شب و روز را می‌گرداند، بی‌گمان در این (کار) عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند».

آیا با چشمان خود عظمت و قدرت الهی را مشاهدت نکرده‌ای که چگونه ﴿يُزۡجِي سَحَابٗاقطعه‌های پراکندۀ ابرها را به‌سوی هم روان می‌سازد ﴿ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيۡنَهُسپس این قطعه‌ها را گرد می‌آورد و آن را همچون کوه تبدیل به ابرهایی متراکم می‌سازد، ﴿فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَآنگاه می‌بینی که از لابلای آن رگبار تند و باران آرام فرود می‌ریزد، تا به سبب آن نفع و فایده حاصل شود، بدون این‌که زیانی به بار آورد. و آبراهها و گودالها پر می‌شوند، و رودها جاری می‌گردند و از زمین هر نوع گیاهی می‌روید. و گاهی خداوند از آن ابر تگرگی فرود می‌آورد که به هر چیزی برخورد نماید آن را تلف می‌کند و از بین می‌برد ﴿فَيُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن يَشَآءُو هر کس را بخواهد با آن زیان می‌رساند، و هر کس را که بخواهد از زیان آن بدور می‌دارد. یعنی بر حسب حکم و تقدیر الهی و حکمت قابل ستایش او چنین می‌شود.

﴿يَكَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ يَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِنزدیک است درخشش این ابر چشم‌ها را از بین ببرد. آیا کسی که این ابر را پدید آورده و به‌سوی بندگان نیازمندش فرستاده، و آن را به صورتی بر زمین فرو می‌فرستد که فایده و سود (فراوانی) عایدشان شود، و به وسیلۀ آن زیان زیادی از آن دور گردد، دارای قدرت کامل نیست؟! و آیا خواست او نافذ نمِ‌ابشد؟! و آیا او دارای حجتی گسترده نمی‌باشد.

﴿يُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَخداوند شب و روز را دگرگون می‌نماید، آن را از گرما به سرما و از سرما به گرما و از شب به روز و از روز به شب تغییر می‌دهد، و روزگار را در بین مردم دست به دست می‌گرداند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِواقعاً در این کار و تغییر احوال عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند، و بنگرند، و بیاندیشند. و برای کسانی‌که عقل‌های تیزبین داشته باشند. همانطور که چشمها امور محسوس را مشاهده می‌نماید پس فردی که دارای بصیرت باشد با نگاهی عبرت‌آموز و با تفکر به این مخلوقات می‌نگرد، و در آن تدبر می‌نماید که برای چه منظوری آفریده شده‌اند؟ و فردی که رویگردان و جاهل است همچون حیوان از روی غفلت و بی‌خبری به مخلوقات می‌نگرد.

آیه‌ی ۴۵:

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٖ مِّن مَّآءٖۖ فَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ بَطۡنِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ رِجۡلَيۡنِ وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖۚ يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٤٥[النور: ۴۵]. «و خداوند هر جنبده‌ای را از آب آفریده است، برخی از آنها بر شکم خود راه می‌روند، و برخی از آنها بر روی دو پا راه می‌روند، و برخی از آنها بر روی چهار پا راه می‌روند. خداوند هرچه را بخواهد می‌آفریند. بی‌گمان خداوند بر هر کاری توانا است».

خداوند بندگانش را آگاه می‌نماید و توجهشان را به تأمل در آنچه مشاهده می‌نمایند معطوف می‌دارد، و این که او همۀ جنبندگان روی زمین را ﴿مِّن مَّآءٖاز آب آفریده است. یعنی عنصر اصلی همه آب است. همان‌گونه که خداوند فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّ[الأنبیاء: ۳۰]. و هر چیز زنده‌ای ار از آب آفریده‌ایم. پس حیواناتی که تولید مثل می‌نمانید ماده‌ی آنها نطفه‌ای است که به هنگام جفت‌گیری نر و ماده حاصل می‌آید. و حیواناتی که از زمین به وجود می‌آیند با استفاده از شرایط حاصل از نمناکی و مرطوبی زمین تکثیر می‌یابند مانند حشراتی که بدون آب هرگز چیزی از آنها به وجود نمی‌آید. پس عنصر اولیه همۀ موجودات یکی است اما خلقت و آفریشن آنها از جهان زیادی فرق می‌نماید ﴿فَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ بَطۡنِهِگروهی از آنها بر شکم خود راه می‌روند، مانند مار و غیره ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ رِجۡلَيۡنِو برخی از آنها بر روی دو پا راه می‌روند، مانند انسان‌ها و بسیاری از پرندگان. ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖو برخی بر روی چهار پا راه می‌روند، مانند حیوانات چهارپا و غیره پس تفاوت حیوانات- با آن که اصل و مادۀ آنها یکی است- بر مشیت الهی و فراگیر بودن قدرت او دلالت می‌نماید، بنابر این فرمود: ﴿يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُخداون هر مخلوقی را با هر صورت و حالتی که بخواهد می‌آفریند ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞهمانند خداوند بر هر کاری توانا است، چنان که باران را بر زمین فرو می‌ریزد و یک نوع باروری صورت می‌گیرد و مادر یکی است و آن زمین می‌باشد و فرزندان نیز دارای گونه‌ها و ویژگی‌های مختلف می‌باشند (که عبارتند از درختان و گیاهان گوناگون). [الرعد: ۴]. ﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِيلٞ صِنۡوَانٞ وَغَيۡرُ صِنۡوَانٖ يُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِي ٱلۡأُكُلِۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ٤[الرعد: ۴]. «و در زمین قطعاتی است کنار هم، و باغاتی از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب می‌گردند، و برخی از آنها را در میوه بر برخی دیگر برتری می‌دهیم. بدون شک در این برای مردمی که تعقل می‌کنند دلایلی (واضح و روشن) وجود دارد».

آیه‌ی ۴۶:

﴿لَّقَدۡ أَنزَلۡنَآ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖۚ وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٤٦[النور: ۴۶]. «به ‌راستی که آیات روشنی را نازل کرده‌ایم، و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمود می‌کند».

ما به بندگان خود رحم نموده، و به‌سوی آنان آیه‌های روشن و روشنگری را فرو فرستاده‌ایم، ‌آیاتی که به وضوح و روشنی انسان را به همۀ اهداف شرعی و آداب پسندیده و معارف و دانستنیهای درست و مفید رهنمایی می‌کنند، و به وسیلۀ آن راه روشن گشته، و هدایت از گمراهی روشن می‌گردد، و کوچکترین شبهه‌ای برای باطل‌گرایان باقی نخواهد گذاشت که آنرا دستاویز خویش قرار دهند. نیز کمترین اشکالی برای انسان حق طلب باقی نمی‌ماند. چون این آیات را کسی فرو فرستاده است که دانش و علم و رحمت و بیان او کامل است. و بعد از بیان روشنگر او بیانی نیست. ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا پس از این تبیینات خدا هر کس که هلاک می‌شود از روی دلیل و حجت هلاک شود»، و هر کس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند. ﴿وَٱللَّهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖو خداوند کسانی را که در تقدیرش سعادت بهرۀ آنها شده است به راه راست هدایت می‌نماید. یعنی آنا را به راه روشن و کوتاه که انسان را به خدا و بهشت می‌رساند هدایت می‌نماید، راهی که شناخت حق و ترجیح دادن و عمل‌کردن به آن‌را در بر دارد.

خداوند متعال به طور عموم برای همۀ خلق روشنگری نموده است، اما هر که را بخواهد هدایت می‌نماید. پس این فضل و بخشش خداوند بزرگوار است که قطع‌ناشدنی است و ناشی از عدل اوست. نیز دلایل کسانی را ابطال می‌کند که برای توجیه اعمال خود همواره دلایلی را ارائه می‌دهند و خداوند بهتر می‌داند احسان خویش را در چه جایی قرار دهد.

آیه‌ی ۴۷-۵۰:

﴿وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧[النور: ۴۷]. «و می‌گویند: به خدا و به پیامبر ایمان آورده، و اطاعت کرده‌ایم، سپس گروهی از ایشان روی می‌گردانند و ایشان مؤمن نیستند».

﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ٤٨[النور: ۴۸]. «و چون به‌سوی خدا و پیامبرش فراخوانده شوند تا در میانشان داوری کند، آنگاه گروهی از آنان رویگردانند».

﴿وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ٤٩[النور: ۴۹]. «و اگر حق با آنان باشد با نهایت تسلیم به‌سوی آن می‌آیند».

﴿أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٥٠[النور: ۵۰]. «آیا در دل‌هایشان بیماری است یا به شک افتاده‌اند؟ یا می‌ترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ (نه) بلکه ایشان ستمگرند».

خداوند متعال از حالت ستمکاران خبر می‌دهد، کسانی که در دل‌هایشان بیماری و ضعف ایمان است، یا در دل‌هایشان نفاق و شک و ضعف علم و دانایی است. آنها با زبانهایشان می‌گویند ایمان آورده‌ایم، و طوری وانمود می‌کنند که گویا به ایمان و اطاعت پایبند هستند، سپس به آنچه می‌گویند عمل نمی‌کنند. و گروهی از ایشان به شدت از اطاعت روی می‌گردانند، هم چنان‌که خداوند فرموده است: ﴿مُّعۡرِضُونَو آنان روی گردانند. فرد رویگردان گاهی قصد بازگشتن دارد، و به‌سوی آنچه که از آن روی برتافته است بر می‌گردد. اما این رویگردانان سرسخت پشت نموده و به آنچه که از آن روی گردانده‌اند توجه نمی‌کنند. و این حالت بسیاری از کسانی است که ادعای ایمان و اطاعت از خدا را دارند، در حالی که ایمان‌شان ضعیف است. و انجام دادن بسیاری از عبادت‌ها برای چنین افرادی بسیار سخت است، مانند زکات و نفقات واجب و مستحب، و جهاد در راه خدا و امثال آن.

﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡو هر گاه میان آنها و کسی اختلاف و دعوایی باشد و به‌سوی خدا و پیامبر فرا خوانده شوند تا در میان‌شان داوری کند، ﴿إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَآنگاه گروهی از آنان رویگردان می‌شوند، و قضاوت و داوری جاهلیت را می‌جویند، و دستورات و قوانین غیر شرعی را بر احکام شرع ترجیح می‌دهند، چون می‌دانند که حق با آنها نیست، و اگر به شریعت مراجعه نمایند محکوم خواهند شد، چرا که شریعت طبق واقعیت داوری می‌نماید.

﴿وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَولی اگر حق با آنان با فروتنی وشتاب به‌سوی حکم شرع می‌آیند. آنها به خاطر حکم شرع بدان روی نمی‌آورند، بلکه چون به نفع آنها و موافق با خواسته‌هایشان است به آن روی می‌آورند. پس در این حالت قابل ستایش نیستند، گرچه با نهایت تسلیم به آن روی آورند، چون بندۀ حقیقی کسی است که در آنچه می‌پسندد و در آنچه که برخلاف میل اوست، و در آنچه که او را شاد می‌نماید، و در آنچه که او را ناراحت می‌کند از حق پیروی نماید. اما کسی که به هنگام مطابق بودن شریعت با خواست و هوای نفسش از آن پیروی می‌نماید، و به هنگام مخالفت آن با خواسته و میل او آن را ترک می‌کند و امیال خود را بر شریعت ترجیح می‌دهد، و بندۀ حقیقی خدا نیست.

خداوند متعال به خاطر این‌که از حکم شرعی رویگردان شده‌اند، آنان را نکوهش کرده و می‌فرماید: ﴿أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌآیا در دل‌هایشان بیماری است؟ یعنی آیا در دل‌هایشان مرضی است که تندرستی و شعور قلب را از آنان گرفته است، در نتیجۀ به منزلۀ بیمار گشته و از آنچه که به سود آنان است روی بر می‌تابند، و به آنچه که آنها را زیان می‌رساند روی می‌آورند؟ ﴿أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْیا در شک افتاده‌اند و دل‌هایشان در حکم خدا و پیامبرش تردید دارد، و حکم خدا و پیامبرش را متهم می‌نمایند که به حق قضاوت و داوری نمی‌کنند؟! ﴿أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُیا می‌ترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ یعنی حکمی ستمگرانانه علیه آنان صادر نمایند؟ نه، چنین نیست. ﴿بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَبلکه ایشان خودشان ستمگرند، و حکم خدا وپیامبرش در نهایت عدل و انصاف قرار دارد و با حکمت موافق است. ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ[المائدۀ: ۵۰]. «و چه کسی برای قومی که یقین دارد در داوری از خداوند بهتر است؟!».

و این آیات بیانگر آنند که ایمان تنها گفتن نیست، بلکه باید عمل را به همراه داشته باشد. بنابر این خداوند کسانی را که از اطاعت وی روی گردانده، و تسلیم شدن در برابر حکم الهی و پیامبر را در هر حالی واجب نمی‌دانند، بی‌ایمان به حساب آورده است. و هر کس تسلیم حکم خدا و پیامبرش نشود، به بیماری قلب مبتلا شده و در ایمانش دچار شک و تردید گشته است. و بدگمانی نسبت به احکام شریعت حرام است، و نباید کسی گمان ببرد که احکام شریعت با عدل و حکمت مخالفت است.

آیه‌ی ۵۱-۵۲:

﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١[النور: ۵۱]. «مؤمنان هنگامی که به‌سوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند. تا میان آنان داوری کند سخن‌شان تنها این است که می‌گویند: ‌شنیدیم و فرمان بردیم و اینانند که رستگارند».

﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَخۡشَ ٱللَّهَ وَيَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢[النور: ۵۲]. «و هر کس از خدا و پیامبرش پیروی کند، و از خدا بترسد و از او پروا بدارد، اینانند که کامیابند».

وقتی حالت کسانی را بیان کرد که از حکم شرع رویگردانند، حالت مؤمنان را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَمؤمنان راستینی که صدق ایمان خود را با اعمالشان ثابت نموده‌اند، ﴿إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡهنگامی که به‌سوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کنند، خواه داوری آنان با خواسته‌هایشان موافق باشد یا مخالف، سخنشان تنها این است، ﴿أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاکه می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم» یعنی حکم خدا و پیامبرش را شنیدیم و ندای کسی که ما را به‌سوی آن فرا خواند اجابت نمودیم، و به طور کامل اطاعت می‌کنیم، و هیچ مشکل. و ناراحتی نداریم. ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَو تنها ایشان رستگارانند. فلاح و رستگاری را در این گروه منحصر نمود، چون رستگاری یعنی دست یافتن به آنچه که مطلوب است، و نجات یافتن از آنچه که ناخوشایند است. و جز کسی که خدا و پیامبرش را داور قرار دهد و از خدا و پیامبرش اطاعت نماید هیچ کسی رستگار نخواهد شد.

وقتی فضیلت اطاعت (از خدا و رسول) به خصوص در قضیۀ حکمیت و داوری را بیان نمود فضیلت اطاعت را به طور عموم در همۀ حالت‌ها بیان داشت و فرمود: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو هرکس از خدا و پیامبرش پیروی نماید، و خبر آنها راتصدیق کند، و دستوراتشان را اطاعت نماید، ﴿وَيَخۡشَ ٱللَّهَو از خدا بترسد، ترسی که همراه با معرفت و شناخت باشد، و آنچه را که خداوند از آن نهی نموده است ترک گوید و نفس خود را از آنچه که آرزویش کرده است باز دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَيَتَّقۡهِآنچه را که ممنوع است ترک نماید، چون تقوا به طور مطلق یعنی انجام دادن چیزی که به انجام دادن آن دستور داده شده، و ترک‌کردن چیزی که از ارتکاب آن نهی شده است. و اگر تقوا به همراه نیکی و اطاعت ذکر شود – چنان‌که در اینجا آمده است - در این صورت به معنی پرهیز از عذاب خدا به وسیلۀ ترک گناهان می‌باشد.

﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَپس اینان کسانی هستند که هم از خداوند وپیامبرش اطاعت کرده و هم ترس الهی را دارند بنابر این رستگار هستند، چرا که با پرهیز از عواملی که آدمی را به عذاب الهی دچار می‌کنند، خود را از آتش جهنم رهانیده و پاداش اخروی را به دست آورده‌اند. پس رستگاری منحصراً مال اینهاست. اگر کسی حالت اینان رانداشته باشد بر حسب کوتاهی او در این صفات پسندیده رستگاری را از دست می‌دهد. در این آیه حقی که میان خدا و پیامبرش مشترک است و آن اطاعت و فرمانبرداری که مستلزم ایمان می‌باشد بیان شده است. نیز حقی که مختص خداوند می‌باشد در این ذکر شده است، و آن ترس از خدا و تقوای الهی است. و حق سوم که مختص پیامبر است باقی می‌ماند و آن احترام گذاشتن و یاری کردن پیامبر است، همانطور که در سوره فتح هر سه حق را بیان نموده است: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا٩[الفتح: ۹]. «تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و پیامبر را یاری کنید، و احترامش بگذارید، و خداوند را صبح و شام به پاکی یاد کنید».

آیه‌ی ۵۳-۵۴:

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡ لَيَخۡرُجُنَّۖ قُل لَّا تُقۡسِمُواْۖ طَاعَةٞ مَّعۡرُوفَةٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٥٣[النور: ۵۳]. «و با سخت‌ترین سوگندهایشان به خداوند سوگند یاد کردند که اگر بدیشان دستور دهی (که برای جهاد بیرون روند) بیرون می‌روند. بگو: سوگند یاد نکنید، اطاعت شما معروف و شناخته شده است، بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید با خبر است».

﴿قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡۖ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْۚ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٥٤[النور: ۵۴]. «بگو: از خدا فرمان برید، و از پیامبر (نیز) فرمان برید، اگر روی گردانند بر او چیزی واجب است که بر دوش وی نهاده شده است، و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده شده است. اما اگر از او فرمان برید، راه خواهید یافت. و بر پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست».

خداوند متعال از حالت منافقانی که با پیامبر صدر جهاد شرکت نکرده بودند، و از حالت کسانی که در دل‌هایشان بیماری و ضعف ایمان بود خبر می‌دهد، که آنها به خدا سوگند یاد می‌کنند: ﴿لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡاگر آنان را در آینده دستور دهی، یا به هنگام حرکت و بیرون رفتن خود فرمانشان بدهی، ﴿لَيَخۡرُجُنَّحتماً بیرون می‌روند. و معنی اول بهتر است. خداوند با رد سخن آنها می‌فرماید : ﴿قُل لَّا تُقۡسِمُواْبگو: «سوگند یاد نکنید، یعنی ما به سوگند خوردن و عذرهایتان نیازی نداریم، چون خداوند ما را از اخبار و حالات شما خبر داده، و اطاعت شما معروف و شناخته شده است، و بر ما پوشیده نمی‌باشد. ما که می‌دانیم شما بدون این‌که عذری داشته باشید تنبلی کردید. پس دلیلی برای عذر آوردن و سوگند خوردنتان وجود ندارد. و کسی به سوگند احتیاج دارد که احتمال داشته باشد اطاعت نماید اما حالت او مشتبه و نامشخص باشد، پس برای چنین کسی شاید عذر آوردن و خود را تبرئه نمودن مفید باشد. اما شما هرگز، بلکه بیم آن می‌رود که به عذاب الهی گرفتار شوید. بنابر این آنها را تهدید نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَبی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید با خبر است، و سزای شما را به طور کامل خواهد داد. در واقع این است حالت و وضعیت آنها.

اما وظیفۀ پیامبر صاین است که شما را امر و نهی کند. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِنبگو: از خدا و پیامبر فرمان برید، پس اگر فرمان بردند کامیاب و خوشبخت شده‌اند. و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَروی گرداندند چیزی بر پیامبر خدا واجب است که بر دوش او نهاده شده است، و آن رساندن پیام خدا است، و ایشان آن را ادا نموده‌اند. ﴿وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡو بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده دشه است، و آن اطاعت و فرمانبرداری است. تکلیف شما روشن و آشکار است، و گمراهی و سزاواری آنان برای گرفتار شدن به عذاب خدا نیز آشکار است.

﴿وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْاما اگر از او فرمان برید، در گفتار و کردار به راه راست هدایت خواهدی شد. پس شما جز این‌که از پیامبر اطاعت کنید راهی به‌سوی هدایت ندارید، و بدون اطاعت از پیامبر، دسترسی به هدایت نه تنها ممکن نیست بلکه محال است. ﴿وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُو بر پیامبر خدا چیزی جز پیام‌رسانی و تبلیغ آشکار نیست. یعنی وظیفۀ پیامبر فقط این است که پیام الهی را به صورت روشن و آشکار به شما برساند، طوری که برای هیچ کسی شک و شبهه‌ای باقی نگذارند. و پیامبر هم چنین کرد، و به صورت آشکار و روشن پیام الهی را به مردم رساند. و کسی که شما را محاسبه و مجازات می‌نماید خداوند متعال است، و پیامبر صاختیاری ندارد، و او به وظیفه خود عمل کرده است.

آیه‌ی ۵۵:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده‌است که قطعاً آنان را در زمین جانشین خواهد کرد، چنان‌که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین ساخت، و دین‌شان را که برای‌شان پسندیده است پا برجا و برقرار خواهد ساخت، و بیم‌شان را به ایمنی تبدیل خواهد نمود (به گونه‌ای که) مرا بپرستید و چیزی را با من شریک نسازند، و کسانی که پس از این کفر ورزند اینانند که فاسقند».

این یکی از وعده‌های راستین است که تاویل و صورت عملی آن مشاهده شده است. خداوند به افراد این امت که ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را جایگزین پیشینیان و وارث فرماندهی و حکومت زمین کند، و آنان در زمین جانشین خواهند بود و به تدبیر امور آن خواهند پرداخت. و به آنان وعده داده است دینی را که برایشان پسندیده است پا برجا و استوار سازد، و آ‌ن دین اسلام است که از همۀ ادیان برتر می‌باشد. و خداوند آن را برای این امت برگزیده است، چون این امت دارای برتری و شرافت و از نعمت‌الهی بهره‌مند است، تا بتوانند دین را بر پا دارند و قوانین ظاهری و باطنی آن را در میان خود و دیگران پیاده کنند. چون پیروان دیگر ادیان و سایر کفار مغلوب و خوار می‌باشند، و خداوند وعده داده است که خوف و هراس مؤمنان را به امنیت و آرامش مبدل سازد، حال آنکه قبلاً فرد مؤمن نمی‌توانست دین و عقیده‌اش را اظهار دارد مگر این‌که از سوی کافران با اذیت و آزار زیادی مواجه می‌شد. و مسلمین نسبت به دیگران بسیار اندک بودند و همۀ‌اهل زمین به صورت متحد و یکپارچه به‌سوی آنان نشانه گرفته بودند و بر آنها یورش می‌برند. پس به هنگام نزول این آیه خداوند این چیزها را به آنان وعده داد، و در آن وقت مسلمین قدرت و حکومتی نداشتند و نمی‌توانستند دین اسلام را بر پا دارند. و امنیت کامل نداشتند تا بتوانند خداوند را به یگانگی پرستش نموده و از کسی به جز خداوند هراس و بیمی نداشته باشند. پس نخستین افراد این امت ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند و در این زمینه از دیگران پیش قدم بودند، در نتیجه خداوند آنها را بر شهرها و مردم مسلط نمود به گونه‌ای که شرق و غرب را فتح کردند و به قلمرو خود در آوردند، و امنیت و قدرت کامل به دست آوردند. و این یکی از نشانه‌های شگفت‌انگیز و آشکار الهی است و تا قیامت چنین خواهد بود، و به شرطی که مسلمین ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند حتماً آنچه را که خداوند به آنها وعده داده است خواهند یافت. اما اگر می‌بینیم که خداون کفار و منافقین را بر مسلمین مسلط می‌نماید و بعضی وقت‌ها مسلمین مغلوب می‌شوند به خاطر کوتاهی آنان در قبال ایمان و عمل صالح است. ﴿وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَو کسانی که پس از آن قدرت و سلطه‌ی کامل شما ای مسلمانان! کفر ورزند ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَاینان هستند که فاسقند و از طاعت الهی بیرون رفته و دست به فساد و تباهی زده‌اند، و شایستۀ کارهای نیک و پسندیده نیستند، و لیاقت برخورداری از خیر و خوبی را ندارند، چون کسی‌که در حالت قدرت و توانایی و متنفی بودن اسباب بازدارنده، ایمان را ترک گوید، این بیانگر نیت فاسد و سرشت پلید اوست، چون جز ترک دین قصد دیگری ندارد. و این دلالت می‌نماید که خداوند قبل از ما کسانی را در زمین جانشین و حاکم قرار داده و به آنها قدرت داده است، همانگونه که موسی به قونش گفت: ﴿وَيَسۡتَخۡلِفَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَيَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ[الأعراف: ۱۲۹]. «خداوند شما را در زمین جانشین می‌گرداند، آنگاه می‌نگرد که چگونه عمل می‌کنید».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٥ وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ[القصص: ۵-۶]. «و نمکن لهم فی الارض و می‌خواهیم بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شده‌اند منت بگذاریم، و آنان را رهبران و وارثان (زمین) بگردانیم. و آنها را در زمین قدرت بخشیم».

آیه‌ی ۵۶-۵۷:

﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦[النور: ۵۶]. «و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و از پیامبر اطاعت کنید تا بر شما رحم شود».

﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٥٧[النور: ۵۷]. «گمان مبر کسانی که کافر شده‌اند (ما را) درمانده می‌کنند، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است».

خداوند به بر پا داشتن نماز و رعایت ارکان و شرایط و آداب ظاهری و باطنی آن فرمان می‌دهد که بندگان فقیر را وارث آن قرار داده است، و این‌که زکات را به فقرا و دیگر کسانی که خداوند آنها را به عنوان اصناف زکات ذکر نموده است بپردازند. زیرا این دو عبادت (=نماز و زکات) بزرگ‌ترین عبادت هستند، چرا که هم حق خدا و هم حق بندگان خدا را در بر دارند و در آن هم اخلاص برای خدا وجود دارد و هم نیکی با بندگان خدا سپس دستور کلی و فراگیر را در کنار امر به نماز و پرداختن زکات بیان کرد و فرمود: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَو از پیامبر اطاعت کنید، دستورات او را به جای آورید، و از آنچه نهی نموده است پرهیز کنید، ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ[النساء: ۸۰]. «و هر کس از پیامبر پیروی نماید، به راستی که از خدا پیروی کرده است». ﴿لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَتا با انجام این کارها مورد مرحمت قرار گیرید. پس هر کس می‌خواهد رحمت خدا شامل حال او شود، راهش این است. و هر کس بدون خواندن نماز و پرداختن زکات و اطاعت از پیامبر صبه رحمت الهی امیدوار است، آرزو کننده‌ای دروغگو است و نفسش آرزوهای دروغگین به او القا می‌نماید.

﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِگمان مبر که کافران درمانده کنندگان (خدا) در زمین می‌باشند. پس آنچه در زندگی دنیا به آنان داده شده تو را فرب ندهد، خداوند گرچه آنها را مهلت می‌دهد اما آنان را از یاد نخواهد برد. ﴿نُمَتِّعُهُمۡ قَلِيلٗا ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِيظٖ٢٤[لقمان: ۲۴]. «اندک زمانی آنان را بهره‌مند می‌سازیم، سپس به عذاب سختی دچارشان می‌کنیم». بنابر این در اینجا فرمود:‌ ﴿وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُو جایگاه‌شان دوزخ است و بد سرانجامی است، زیرا سرانجام آنها شر و حسرت و عذاب همیشگی است.

آیه‌ی ۵۸-۵۹:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَ‍ٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٨[النور: ۵۸]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! باید بردگان و کنیزاتان و کسانی از شما که به (سن) بلوغ نرسیده‌اند در سه وقت از شما اجازه بگیرند، پیش از نماز صبح، و نیمروز به هنگامی که لباس‌های خود را در می‌آورید، و بعد از نماز عشاء. (ین) سه وقت برایتان (اوقات) خلوت است. بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست، چرا که ایشان در اطراف شما در رفت و آمدند، و شما نیز با ایشان در رفت و آمد هستید خداوند آیات را بدینسان برایتان روشن می‌سازد، و خداوند دانای فرزانه است».

﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡيَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٩[النور: ۵۹]. «و چون کودکان شما به سن (بلوغ) رسیدند باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه گرفتند، اجازه گیرند، خداوند آیاتش را بدینسان برایتان روشن می‌سازد، و خداوند بس آگاه و دارای حکمت است».

خداوند مؤمناان را دستور داده که بردگان و کنیزانشان و کودکانی که به حد بلوغ نرسیده‌اند در این سه وقت از آنها اجازه بگیرند آنگاه وارد شوند. و خداوند حکمت آن را بیان نمود و فرمود: این سه وقت، اوقات خلوت و استراحت شما می‌باشد، بعد از عشاء هنگام خوابیدن، و قبل از نماز صبح که وقت بیدار شدن شما می‌باشد، چون غالباً‌فردی که در شب می‌خوابد لباس‌های غیرعادی را می‌پوشد. اما خوابیدن روز از آنجا که غالباً کم می‌باشد، گاهی اوقات انسان با لباس‌های معمولی می‌خوابد. پس به همین جهت آن را مقید نمود به: ﴿وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِو وقتی که برای خوابیدن نیمروز لباس‌هایتان را در می‌آورید.

پس در این سه وقت بردگان و کودکان نیز مانند دیگران نمی‌توانند بدون اجازه وارد شوند. اما در رابطه با غیر از این سه وقت فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّبر شما و آنان گناهی نیست که در غیر از این سه وقت بدون اجازه وارد شوند. یعنی در غیر این سه وقت آنها مانند دیگران نیستند که برای وارد شدن اجازه بگیرند، زیرا مردم به آنها نیاز دارند و هر بار اجازه گرفتن مشکل می‌باشد. ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖآنها برای انجام کارهایتان در دور و بر شما رفت و آمد می‌نمایند. ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِبدینسان خداوند آیات را برایتان بیان می‌دارد و فلسفۀ آن را نیز بیان می‌کند تا رحمت و حکمت کسی که این قانون را وضع نموده است شناخته شود.

﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞو خداوند دانایی حکیم است، دانش او واجبات و مستحبات و امور ممکن را احاطه نموده، و دارای حکمت است و هر چیزی را در جای مناسب آن قرار می‌دهد. پس به هر مخلوقی آفرینش شایستۀ آن را داده است. و به هر حکم شرعی حکمت شایسته‌ی آن را بخشیده است، و از آن جمله است این احکام که آن را به طور کامل بیان نمود و محاسن آن را توضیح داد.

﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَو چون کودکان شما به بلوغ رسیدند. به سن بلوغ ایت است که از فرد در حالت بیداری یا خواب منی بیرون بیاید. ﴿فَلۡيَسۡتَ‍ٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚپس باید در سایر اوقات برای وارد شدن اجازه بگیرند، همانگونه اشخاصی که پیش از آنان بوده‌اند اجازه گرفته‌اند، و آنها همان کسانی هستند که خداوند در رابطه با آنان فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانه‌هایی نشوید که متعلق به شما نیست مگر بعد از اجازه گرفتن»، ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِبدینسان خداوند آیاتش را برایتان روشن می‌سازد و احکام آن را به طور مشروح برای شما بیان می‌نماید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞو خداوند بس آگاه و دارای حکمت است.

این دو آیه دارای فواید و آموختنی‌های مفید و فراوانی می‌باشند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱- آقا، ولی و بزرگ‌ترها موظف هستند که به بردگان و کوچکترها و کسانی که تحت سرپرستی آنان قرار دارند، علم و آداب شرعی بیاموزند، چون خداوند آنها را مخاطب قرار داده و فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَ‍ٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! باید بردگان و کنیزان و کسانی از شما که به سن بلوغ نرسیده‌اند در سه وقت از شما اجازه بگیرند». و این جز با یاد دادن و ادب کردن ممکن نیست. و چون فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّبعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.

۲- خداوند به حفظ عورت سفارش کرده و دستور داده است تا هر چه بیشتر در راستای حفظ عورت بکوشیم، و انسان در جایی که گمان می‌رود عورت وی را مشاهده خواهند کرد نباید در آنجا غسل بکند و طهارت بگیرد.

۳- جایز است عورت در صورت وجود نیاز ظاهر گردد، مانند آنکه به هنگام خواب و رفتن به دستشویی و توالت و. . . کشف عورت صورت گیرد.

۴- مسلمین به خوابیدن هنگام ظهر عادت داشتند، همانطور که به خواب شب عادت داشتند، چون خداوند با بیان حالات‌شان آنها را مورد خطاب قرار داده است.

۵- کودکی که به سن بلوغ نرسیده است نباید اجازه داده شود عورت آدمی را ببیند، و نباید عورت و شرمگاه او را کسی ببیند، چون دستور دادن الهی به اجازه گرفتن آنان به معنی این است که این امر (مشاهده‌ی عورت دیگران) جایز نیست.

۶- جایز نیست که برده عورت آقا و مالکش را ببیند، همانگونه که برای آقا و اربابش نیز جایز نیست که عورت او را ببیند. همچنانکه در مورد کودک بیان کردیم.

۷- برای واعظ و معلم و کسانی که در مورد مسائل شرع سخن می‌گویند بهتر است که همراه با بیان حکم، مأخذ و علت آن را نیز بگوید، و بدون بیان دلیل و علت، آن را بیان نکند، چون خداوند وقتی این حکم را بیان نمود، علتش را نیز بیان کرد و فرمود: ﴿ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡاین سه وقت برایتان اوقات خلوت است.

۸- کودک و برده نیز مورد خطاب خدا هستند. همانطور که ولی آنها مورد خطاب قرار گرفته است، چون خداوند متعال فرموده است: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّبعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.

۹- آب دهان کودک پاک است گرچه بعد از آلودگی مانند استفراغ بیاید، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم(چرا که ایشان) در اطراف شما در رفت و آمدند. پیامبر صنیز هنگامی که در رابطه با پاکی و نجاست گربه از ایشان سؤال شد. فرمود: «گربه نجس نیست، زیرا جزو کسانی است که در اطراف شما در رفت و آمد هستند» [۲].

۱۰- جایز است انسان زیردستان خود را از قبیل کودکان طبق عرف و عادت بکار گیرند، نه آنگونه که بر کودک دشوار آید، زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم.

۱۱- این حکم که به طور مشروح بیان شد در مورد کسانی است که به سن بلوغ نرسیده‌اند، و اما بعد از رسیدن به سن بلوغ باید اجازه بگیرند.

۱۲- زمانی فرد به سن بلوغ می‌رسد که انزال وی صورت گیرد، سپس تمام احکام شرع که مترتب بر بلوغ هستند، با فرا رسیدن زمان انزال تحقق می‌یابند. و این چیزی است که بر آن اتفاق شده است، و اختلاف در این است که آیا با رسیدن به سن مشخصی و یا با در آمدن موی زیر ناف بلوغ محقق می‌شود یا نه؟!.

آیه‌ی ۶۰:

﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖۖ وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٦٠[النور: ۶۰]. «و بر زنان از کار افتاده‌ای که امید ازدواج ندارند گناهی نیست که لباس‌هایشان را فرونهند در حالی‌که زینتی آشکار نکنند، و چنانچه پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است، و خداوند شنوای داناست».

﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِو زنان از کار افتاده‌ای که به سن و سال نازایی رسیده و میل زناشویی و جاذبۀ جنسی را کاملاً از دست داده‌اند، ﴿ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗاآنانی که میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج با آنها را ندارند، چون زنان پیر و سالخورده‌ای هستند که نه خودشان میل جنسی‌دارند و نه دیگران با این دید به آنان نگاه می‌کنند، یا قیافۀ زشتی دارند که کسی با دیدن آنها تحریک نمی‌شود. ﴿فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ(اینان) اگر لباس‌های خود را از قبیل روسری که خداوند به زنان دستور داده‌است آن را بپوشند ﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ[النور:۳۱]. «و باید روسری‌هایشان را بر گریبان‌هایشان فرو گذارند» بیرون بیاورند گناهی بر آنان نیست.

چنین زنانی می‌توانند چهره‌هایشان را ظاهر نمایند، چون خطری برای ابتلای آنان و دیگران به فتنه وجود ندارد. و از آنجا که بیان شد چنانچه لباسهایشان را فرو نهند گناهی بر آنان نیست، گمان آن می‌رود که پیرزن می‌تواند هر کاری را انجام دهد، برای دفع این توهم فرمود: ﴿غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖدر صورتی که زینتی آشکار نکنند، مانند این‌که خویشتن را با پوشیدن لباس‌های زیبا بیارایند- گرچه روی خود را بپوشانند- و یا پای‌کوبی کنند، تا آنچه از زینت‌شان که پنهان می‌دارند آشکار شود زیرا صرف خودآرایی زن با پوشیدن لباس- هر چند که محجبه هم باشد و صورت خود را نیز بپوشاند و از آن دسته از زنان نیز نباشد که دیگران نسبت به او تمایل از خود نشان دهند- سبب فتنه خواهد شد و مرد را دچار حرج و وسوسه‌های شیطانی می‌گرداند. ﴿وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّو اگر پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است. استعفاف یعنی عفت پیشه‌کردن، و این‌که آدمی با انجام اموری که به پاکدامنی می‌انجامد از قبیل ازدواج و دوری از چیزهایی که از آن بیم گناه می‌رود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞو خداوند شنوا است و همۀ صداها را می‌شنود، و آگاه است و همۀ نیت‌ها و مقاصد را می‌داند. پس زنان باید از هر گفتار و نیت فاسدی پرهیز کنند، و بدانند که خداوند آنها را به خاطر گفتارها و نیت‌های فاسدشان مجازات خواهد کرد.

آیه‌ی ۶۱:

﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ إِخۡوَٰنِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَعۡمَٰمِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخۡوَٰلِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمۡ أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِيقِكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١[النور: ۶۱]. «بر کور گناهی نیست، و بر لنگ (هم) گناهی نیست بر بیمار (نیز) گناهی نیست، و (نیز) بر خودتان گناهی نیست، که از خانه‌های فرزندان خود، یا خانه‌های پدران، مادران، برداران، خواهران، ‌عموها، عمه‌ها، دایی‌ها و خاله‌های خود و یا آن (خانه‌هایی) که کلیدشان را در اختیار دارید، یا خانه‌های دوستانتان غذا بخورید. همچنین بر شما گناهی نیست که به طور دسته‌جمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمائید. پس چون به خانه‌ها در آیید بر خویش به درودی مبارک و پاکیزه که رسمی است الهی سلام گویید. خداوند بدینسان آیات (خود) را برایتان روشن می‌سازد تا خرد ورزید».

خداوند متعال از منت و احسان خویش بر بندگانش خبر می‌دهد و بیان می‌دارد که دین را برای آنان دشوار و مشکل نکرده است بلکه آن را بی‌نهایت ساده و آسان نموده است. پس فرمود: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞبر کور و لنگ و بیمار گناهی نیست امور واجبی را ترک کنند که انجام آن جز برای افراد بینا و افرادی که پاهایشان سالم است و افرادی که مریض نیستند ممکن نمی‌باشد، مانند جهاد در راه خدا و امثال آن که بر لنگ و کور و بیمار واجب نیست. و خداوند متعال به خاطر این مفهوم کلی که بیان نمودیم سخن را در این مورد به طور مطلق و بدون قید بیان کرد. اما ﴿وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡـ همچنین بر شما گناهی نیست ـ را به ﴿أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡـ که از خانه‌های فرزندانتان غذا بخورید ـ مقید نمود، و این مطابق با حدیث صحیحی است که پیامبر صفرموده است: «أَنْتَ وَمَالُكَ لأَبِيكَ». «تو و مالت از آن پدرت می‌باشید». «إنَّ أطيبَ ما أكلتم من كسبكم ، وإنّ أولادَكم من كسبكم» «بی‌گمان بهترین چیزی که می‌خورید همان است که حاص دسترنج خودتان می‌باشد، و فرزندانتان درآمد شما می‌باشند».

و منظور از ﴿مِنۢ بُيُوتِكُمۡخانۀ انسان نیست، چون چنین مفهومی بیان یک امر بدیهی، و تحصیل حاصل است که کلام الهی منزه و بدور از این‌گونه امور است، و چون در اینجا گناه نبودن چیزهایی بیان شده است که گمان آن می‌رود گناه می‌باشند. اما خانۀ شخصی انسان کوچکترین گمانی نمی‌رود که خوردن از آن گناه باشد.

﴿أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ إِخۡوَٰنِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَعۡمَٰمِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخۡوَٰلِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمۡو نیز بر شما گناهی نیست که از خانه‌های پدران، ‌مادران، برادران، خواهران، عموها، عمه‌ها، دائی‌ها و خاله‌های خود بخورید. و این‌ها معروف و شناخته شده هستند. ﴿أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُو یا از خانه‌هایی بخورید که کلیدهای آن را در اختیار دارید. یعنی خانه‌هایی که شما به نمایندگی و وکالت از صاحبان‌شان در آن تصرف می‌نمایید، یا به عنوان سرپرست آن تعیین شده‌اید. اما تفسیر ﴿مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُبلکه گفته می‌شود: «ملكتموه» یا «ملكت أيمانكم» چون آنها مالک تمام آن هستند، نه انیکه فقط کلید آن در اختیار داشته باشند.

دوم این‌که: خانۀ برده‌ها چیزی جدا از خانۀ انسان نیست، زیرا برده و تمامی دارایی‌اش از آن آقا و صاحب وی می‌باشد. پس نیازی به بیان این نکته نیست که خوردن از خانۀ او گناه نمی‌باشد.

﴿أَوۡ صَدِيقِكُمۡو نیز بر شما گناه نیست که از خانه‌های دوستانتان غذا بخورید. و خوردن بدون اجازه از این خانه‌ها گناه نیست. و حکمت آن از سیاق آیه معلوم است، زیرا طبق عادت و عرف و به خاطر خویشاوندی و یا دوستی،‌آدمی اجازه دارد از خانۀ نامبردگان بخورد. و اگر اتفاق افتاد که یکی از این‌ها اجازه نداد که از خانه‌ی وی غذا خورده شود و بخل ورزید، نباید آن غذا خورده شود، و چنانچه خورده شود،‌حرام است، چرا که حکمت مقتضی آن است و معنای آیه نیز بیانگر همین مطلب است.

﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاهمچنین بر شما گناهی نیست که به طور دسته‌جمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمایید. و جایز است که اهل یک خانه همه با هم غذا بخورند، یا این‌که هر یک به تنهایی غذا بخورد، و این نفی گناه است نه نفی فضیلت تا مردم در تنگنا قرار نگیرند، و گرنه بهتر آن است که همه به طور دسته‌جمعی غذا بخورند.

در ﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗاکلمۀ: ﴿بُيُوتٗانکره و در سیاق شرط است، که هم شامل خانۀ انسان و هم خانۀ دیگران می‌شود. پس وقتی. وارد می‌شود باید سلام بگوید، خواه کسی در خانه باشد یا نباشد. بنابر این فرمود: وقتی انسان وارد خانه می‌شود، ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡبه یکدیگر سلام کنید، چون مسلمین از بس که با همدیگر محبت و دوستی دارند گویا یک جسم و جان هستند. پس هرگاه انسان وارد خانه‌ای شد باید سلام بگوید، و در این راستا خانه‌ها فرق نمی‌کنند.

و در مورد اجازه گرفتن پیشتر گذشت که احکام آن دارای تفضیل است. سپس خداوند این سلام را ستود و فرمود: ﴿تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗسلام شما به هنگام ورود به خانه‌ها که می‌گویید: «السلام عليكم ورحمه‌الله وبركاته» یا می‌گویید: «السلام عليكم ورحمة الله» یا می‌گویید: «السلام علينا وعلی عباد الله الصالحين»، ﴿تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِسلام پر برکتی است که خداوند آن را از سوی خود برایتان مشروع نموده است. ﴿مُبَٰرَكَةٗ(سلام) با برکت و پاک است، چون دوری از کمبود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. ﴿طَيِّبَةٗپاک است. چون دوری از کبمود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. طَیبَۀ پاک است. چون از کلمه‌های پاکیزه و محجوب در نزد خدا تشکیل یافته است و باعث شادمانی فرد شده و محبت و دوستی را به بار می‌آورد.

پس از آنکه این احکام بزرگ را برای ما بیان کرد، فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِبدینگونه خداوند آیاتش را که در بر گیرندۀ احکام شرعی خداوند است برایتان روشن می‌سازد. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَتا خرد ورزید، و آن را بفهمید، و با دلهایتان آن را دریابید، و از خردمندان باشید، چون شناخت احکام شرعی خداوند به صورت درست، بر عقل و خرد انسان می‌افزاید، و هوش و عقل آدمی را رشد می‌دهد، زیرا مفاهیم این احکام، و آداب آن بزرگ‌ترین مفاهیم و آداب هستن و پاداش از نوع عمل است، و اگر انسان در آیات او بیاندیشد، آیاتی که خداوند او را به اندیشیدن در آن فرا خوانده است، به پاس این کار به خرد و عقل او می‌افزاید.

و این آیات مبنای یک قاعدۀ کلی هستند و آن این است که: «عرف وعادت کلمات را تخصیص می‌‌نماید». مثلاً اصل بر این است که انسان از خوردن خوراک دیگران منع شده است، اما خداوند خوردن از خانه‌های افراد مذکور را جایز قرار داده است، چون عرف و عادت بر همین است. پس هر گاه استفاده از چیزی با تصرف نمودن در آن منوط به اجازه گرفتن از صاحب آن باشد، و صاحبش به طور شفاهی یا براساس عرف بدان اجازه داد، می‌توان از آن استفاده کرد و یا در آن تصرف نمود.

نیز بیانگر آنست که برای پدر جایز است از مال فرزندش بردارد، و آن را در ملکیت خویش قرار دهد، به صورتی که زیانی بر فرزند وارد نشود، چون خداوند خانۀ فرزند را خانۀ‌آدمی قرار داده است. و این آیه بیانگر آنست کسی که در خانۀ انسان تصرف می‌نماید از قبیل همسر و خواهر و امثال این‌ها، بر ایشان جایز است که از مال وی بخورند، و به سائل و گدا از آن خوراک بدهند. و دلیل براینکه مشارکت در خوراک جایز است، خواه به طور دسته‌جمعی یا جداگانه غذا بخورند، گرچه در این رهگذر بعضی بیشتر بخورند.

آیه‌ی ۶۲-۶۴:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا كَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ يَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ يَسۡتَ‍ٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَ‍ٔۡذِنُونَكَ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوكَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٦٢[النور: ۶۲]. «مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند، و چون در کار مهمی با او باشند بدون اجازۀ (وی) به جایی نمی‌روند، بی‌گمان آنان که از تو اجازه می‌خواهند، اینان کسانی‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که می‌خواهید اجازه بده، و از خداوند برایشان آمرزش بخواه. بی‌گمان خداوند آمرزگار مهربان است».

﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٦٣[النور: ۶۳]. «فراخواندن پیامبر را در میان خویش همچون فراخواندن همدیگر بشمار نیاورید، بدون شک خداوند کسانی از شما را که پنهانی بیرون می‌روند، می‌شناسد. پس آنانکه با فرمانش مخالفت می‌کند باید از این بترسد که بلای به آنان برسد یا این‌که عذاب دردناکی دچارشان شود».

﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قَدۡ يَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِ وَيَوۡمَ يُرۡجَعُونَ إِلَيۡهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْۗ وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ٦٤[النور: ۶۴]. «هان! بی‌شک آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداوند است، او آگاه است از آنچه شما بر آن هستید، و روزی که به‌سوی او بازگردانده می‌شوند آنان ‌را به آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازد، و خداوند به همه چیز دانا است».

در اینجا خداوند بندگان مؤمن خویش را رهنمایی می‌کند که هر گاه در کار مهمی همراه پیامبر باشند، یعنی کاری که نیاز به همدستی و همکاری داشته باشد، مانند جهاد و مشاوره و امثال آن از کارهای که مؤمنان در آن مشارکت می‌جویند باید همه جمع شده و متفرق نشوند. پس کسی که واقعاً به خداوند و پیامبرش ایمان دارند در چنین مواقعی برای انجام کاری معمولی به جایی نمی‌رود و به نزد خانواده‌اش برنمی‌گردد، و از جمع جدا نمی‌شود، مگر این‌که از پیامبر، و بعد از پیامبر از جاشنین وی اجازه بگیرد. پس خداوند متعال فرموده است بدون اجازه از نزد پیامبر نباید رفت. و آنها را بر این کارشان و رعایت ادب در محضر پیامبر صو ولی امر ستوده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَ‍ٔۡذِنُونَكَ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِبی‌گمان آنان که از تو اجازه می‌گیرند، اینان کسانی‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. ولی چنانچه اجازه گرفتند آیا به آنان اجازه می‌دهد یا نه؟ خداوند متعال برای اجازه دادن به آنان دو شرط را بیان کرده است: یکی این‌که بیرون رفتن آنها برای انجام کاری از کارهایشان باشد. اما کسی که بدون عذر اجازه می‌گیرد به او اجازه داده نمی‌شود.

دوم اینکه: مصلحتی ایجاب نماید که به وی اجازه داده شود. بدون این‌که اجازه دادن به او زیانی را متوجه اجازه دهند بکند. بنابر این فرمود: ﴿فَإِذَا ٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوكَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡپس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که می‌خواهی اجازه بده.

پس هرگاه یکی از آنان اجازه خواست و با توجه به این دو شرط به او اجازه داد، خداوند پیامبرش را دستور می‌دهد تا برای او آمرزش بخواهد، چون ممکن است او در اجازه خواستن مقصر باشد. بنابر این فرمود: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞو از خداوند برایشان آمرزش بخواه، بی‌گمان خداوند آمرزگار مهربان است، گناهان آنها را می‌آمرزد و بر آنان رحم می‌کند، چرا که اجازه خواستن را - در صورت داشتن عذر - برای آنان جایز قرار داده است.

﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗافرا خوانده شدن شما را از سوی پیامبر و فرا خواندن پیامبر را در میان خویش همچون فرا خواندن همدیگر به شمار نیاورید. پس هرگاه شما را فرا خواند، باید او را اجابت نمایید، حتی اجابت پیامبر صدر حالت نماز نیز واجب است. پذیرفتن سخن، و عمل کردن به حرف هیچ کسی جز پیامبر صواجب نیست، چون او معصوم است و به ما امر شده است از وی اطاعت کنیم: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ[الأنفال: ۲۴]. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اجابت کنید (دعوت) خدا و رسول خدا را، هرگاه شما را فرا خواند به‌سوی آنچه که شما را زنده می‌دارد».

همچنین صدا زدن پیامبر صرا همچون صدا زدن افراد معمولی بشمار نیاورید، پس وقتی که او را صدا می‌زنید، نگویید: «ای محمد»، و نگویید: «ای محمد پسر عبدالله» آن‌گونه که همدیگر را این طور فرا می‌خوانید، بلکه به خاطر احترام و شرافت و فضیلت او و تفاوتی که با دیگران دارد، باید گفت: «ای پیامبر خدا».

﴿قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاخداوند کسانی را ستود که به او و پیامبرش ایمان آورده‌اند، همان‌هایی که هرگاه در کار مهمی با ایشان باشند (به جایی) نمی‌روند، مگر این‌که از ایشان اجازه بگیرند. سپس به تهدید کسی پرداخت که اینگونه عمل نکرده و بدون اجازه رفته است. پس چنین کسی گرچه به شیوه‌ای مخفیانه رفتنش را از شما پنهان داشته باشد. و مراد خدا نیز در این آیه ﴿يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاهمین است، که در آن بیان می‌دارد آنان به هنگام در رفتن خود طوری عمل می‌کنند که خویشتن را از شما پنهان دارند، اما خداوند می‌فرماید که ما به حال آنان آگاهیم. و آنان را بر این کارشان بطور کامل مجازات خواهیم کرد. بنابراین، به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِپس آنان که با فرمان او مخالفت می‌کنند و دستور خدا و پیامبر را ترک کرده و به انجام کارهایشان می‌پردازند، و به خاطر کارهایشان فرمان خدا و رسول را ترک می‌کنند، باید بر حذر باشند. پس اگر کسی بدون این‌که کاری داشته باشد فرمان خدا و پیامبر را ترک گوید، حالش چطور خواهد بود؟! چنین افرادی باید بترسند، ﴿أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌاز این‌که گرفتار شرک و شری شوند، ﴿أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌیا این‌که به عذابی دردناک دچار گرداند.

﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِهان! بی‌شک آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداوند است، ملک او بوده، و بندۀ اویند، و با فرمان تقدیری و شرعی خودش در آنها تصرف می‌نماید ﴿قَدۡ يَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَيۡهِاو آگاه است از آنچه شما بر آن هستید. یعنی علم و آگاهی خداوند بر خیر و شری که شما بر آن هستید احاطه دارد، و همۀ کارهایتان را می‌داند، و قلم الهی بر آن رفته است، و نگهبانانی از فرشتگان که پیش خداوند مقرب و محترم هستند کارهایتان را می‌نویسند. ﴿وَيَوۡمَ يُرۡجَعُونَ إِلَيۡهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْو روزی که به‌سوی او بازگردانده می‌شوند آنان‌را به آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازد. یعنی آنها را از همۀ کارهای کوچک و بزرگی که از آنان سرزده است آگاه می‌سازد، و اعضای بدنشان را بر آنان گواه می‌گیرد، و کوچکترین ستمی بر آنها نمی‌شود، و کاملاً تحت فضل و عدل الهی قرار دارند. و هنگامی که خداوند علم خود را به اعمال آنان مقید گرداند، عام را بعد از خاص ذکر کرد و فرمود: ﴿وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢو خداوند به همه چیز داناست.

پایان سوره‌ی نور

[۲] ظاهراً مؤلف با این حدیث می‌خواهد بر پاکی آب دهان گربه استدلال نماید. انگار ایشان می‌گویند: مادامی که آب دهان گربه پاک است ـ وگربه جزو آن دسته از کسانی است که در داخل خانه رفت و آمد می‌کنند، و کودک نیز جزو همان دسته است ـ پس آّ دهان بپه نیز پاک می‌باشد. «و».

تفسير سوره‌ی فرقان

جمهور مفسرین بر این باورند که مکی است و ۷۷ آیه می‌باشد.

آیه‌ی ۱-۲:

﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِيَكُونَ لِلۡعَٰلَمِينَ نَذِيرًا١[الفرقان: ۱]. «خجسته است خداوندی که فرقان (=جدا سازندۀ حق از باطل) را بر بنده خود (محمد ص) نازل کرد تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد».

﴿ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗا٢[الفرقان: ۲]. «ذاتی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، و هیچ فرزندی برنگرفته، و در فرمانروایی شریکی ندارد، و همه چیز را آفریده و آنها را به اندازه مقرّر کرده است».

در این آیه عظمت خدا و این‌که او یگانۀ یکتا بوده و کلیۀ خوبی‌ها و نیکی‌ها در او منحصر است، بیان شده است. پس فرمود: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَبا شکوه و والا مقام است خدایی که «فرقان» را نازل کرده است. و صفات او کامل‌اند و خوبیهایش فراوان است. از بزرگ‌ترین خیرات و نعمت‌هایش این است که قرآن را نازل فرموده است که حلال و حرام را از هم جدا می‌نماید، و هدایت را از گمراهی، و سعادتمندان را از اهل شقاوت جدا می‌کند. ﴿عَلَىٰ عَبۡدِهِ(این قرآن را) بر بنده‌اش محمد صنازل فرموده است که مراتب عبودیت و بندگی را به حد کمال رسانده و از همۀ پیامبران پیشی گرفته است. ﴿لِيَكُونَ لِلۡعَٰلَمِينَ نَذِيرًاتا این نازل کردن فرقان بر بنده‌اش هشداری برای جهانیان باشد و آنها را از عذاب خداوند بیم دهد، و موارد خشنودی الهی را از موارد خشم وی مشخص کند. و هرکس این هشدار را بپذیرد و به آن عمل نماید از زمرۀ‌نجات یافتگان در دنیا و آخرت خواهد بود، کسانی که به سعادت جاودانی دست یازیده و مالکیت ابدی را دریافته‌اند. آیا بالاتر از این نعمت و فضل و احسان چیزی وجود دارد؟ پس خجسته و والا مقام است ذاتی که او آنچه ذکر شد گوشه‌ای از احسان و برکات اوست.

﴿ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِذاتی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست. یعنی تنها او در آسمان‌ها و زمین تصرف می‌نماید، و همۀ آنچه که در آسمان‌ها و زمین هستند در مالکیت او قرار دارند، و بندۀ او هستند، و در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آورده، و رد برابر ربوبیتش فروتن بوده و به رحمت او نیازمندند. ﴿وَلَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِو هیچ فرزندی بر نگرفته و در فرمانروایی شریکی ندارد. چگونه ممکن است فرزند یا شریکی داشته باشد در حالی که او مالک است و غیر او همه مملوک، و در اختیار اویند. و او چیره و غالب و دیگران همه مغلوب هستند، و ذات او از همه چیز بی‌نیاز است، و آفریده‌ها از همه جهت به او نیازمندند؟!.

و چگونه ممکن است در فرمانروایی و مالکیت شریکی داشته باشد حال آنکه بندگان همه در اختیار او هستند ؟! پس جز با اجازۀ او حرکت و سکونی از آنها سر نمی‌زند، و جز با اجازۀ او کاری انجام نمی‌دهند. پس بسی پاک است خداوند از این‌که شریک یا فرزندی داشته باشد، و هر کس دربارۀ او چنین چیزی بگوید قدر و منزلت الهی را درک نکرده است. بنابر این فرمود: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٍٖهمه چیز را آفریده است. این شامل جهان بالا و پایین، اعم از حیوانات و نباتات و جمادات آن است. ﴿فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗابه هر مخلوقی آفرینش شایسته و مناسبش را بخشیده است. و آن‌گونه آن را آفریده است که حکمتش آن را اقتضا نموده است، به نحوی که هر مخلوقی طوری آفریده شده است که عقل صحیح خلاف شکل و صورتی که به آن داده شده است، تصور نمی‌کند، بلکه عقل سالم حتی خلاف شکلی که به یکی از اعضای مخلوقی بخشیده شده است، تصور نمی‌کند، زیرا خداوند هر عضوی را در جایی قرار داده است که چنانچه در جایی دیگر گذاشته شود با آن تناسب نخواهد داشت. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١ ٱلَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢ وَٱلَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ٣[الأعلى: ۱-۳]. و خداوند متعال فرموده است: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ[طه: ۵۰]. و پس از آنکه کمال و عظمت و فراوانی احسان و نیکی‌های خود را بیان کرد- و این امر مقتضی آن است که او به تنهایی محبوب، فریادرس، تعظیم شده باشد و همه‌ی کارها و عبادات خالصانه برای وی انجام گیرد و کسی را شریک وی نسازند- مناسبت پیدا کرد که تصریح نماید که عبادت غیر او باطل است. پس فرمود:

آیه‌ی ۳:

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا يَخۡلُقُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣[الفرقان: ۳]. «و آنان غیر از خداوند معبودانی را برای خود برگزیده، (معبودانی) که چیزی را نمی‌آفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و نه مالک زیان و سود خویش هستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز (خویش)‌اند».

شگفت‌انگیزترین چیز، واولین دلیل بر نادانی و بی‌خردی و ستم‌ورزی و جسارت آنها نسبت به پروردگار این است که معبودانی چنین ناتوان را به خدایی برگرفته‌اند، معبودان ناتوانی که توانایی آفریدن چیزی را ندارند، بلکه خودشان آفریده شده‌اند، برخی از معبودانشان را با دست‌های خود درست کرده‌اند ﴿وَلَا يَمۡلِكُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاو مالک کوچکترین سود و زیانی برای خود نبوده، ﴿وَلَا يَمۡلِكُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَيَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗاو اختیار مرگ و زندگی و برانگیختن را ندارند. یعنی آنها توانایی زنده کردن پس از مرگ را ندارند، پس مهمترین داوری عقل در مورد این معبودان عبارت از بطلان خدایی آنان است، چرا که عقل به فاسدبودن آن (بت‌ها) و فاسد بودن عقل کسی که آنها را به خدایی گرفته و در آفرینش مخلوقات شریک آفریننده قرار داده است قضاوت می‌نماید، زیرا خداوند آنها را در آفرینش مخلوقات شریک خود قرار نداده است، خداوندی که سود و زیان و منع وعطا در دست اوست. و اوست که زنده می‌کند و می‌میراند و مردگان را بر می‌انگیزد و در روز رستاخیز آنان را گرد می‌آورد. و خداوند برایشان دو سرا قرار داده است: سرای شقاوت و خواری، و سرای موفقیت و سعادت و نعمت پایدار و همیشگی را برای کسی در نظر گرفته است که معبود را تنها خدا بداند.

آیه‌ی ۴-۶:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡكٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَيۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا٤[الفرقان: ۴]. «و کافران گفتند: این (قرآن) دروغی بیش نیست که (محمد) خود آن را به هم بافته است، و گروهی دیگر او را بر آن یاری داده‌اند. به درستی که ستم و دروغ به میان آورده‌اند».

﴿وَقَالُوٓاْ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٱكۡتَتَبَهَا فَهِيَ تُمۡلَىٰ عَلَيۡهِ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلٗا٥[الفرقان: ۵]. «و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که آن را باز نوشته است، و چنین افسانه‌هایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده می‌شود».

﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِي يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٦[الفرقان: ۶]. «بگو: آن را ذاتی فرو فرستاده است که هر راز نهانی را که در آسمان‌ها و زمین است می‌داند. بی‌گمان او آمرزگار و مهربان است».

وقتی صحت توحید و بطلان شرک را با دلیل قاطع و روشن ثابت نمود، درستی و صحت رسالت و باطل بودن گفتۀ کسی که با آن مخالفت ورزیده و بر آن اعتراض کرده است را نیز اثبات نموده و فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡكٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَيۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا٤کفر کافران باعث شد تا در مورد قرآن و پیامبر بگویند:‌این قرآن دروغی است که محمد آن را ساخته و پرداخته کرده است و به خدا نسبت داده و گروهی دیگر او را بر این کار یاری کرده‌اند.

خداوند سخن آنها را رد نمود و بیان کرد که این تکبر و لجاجت و عین ستمگری و دروغگویی آنان است، و چنین چیزی در عقل کسی نمی‌گنجد، چرا که آنها پیامبر صرا بیشتر از همۀ مردم می‌شناسند، و کمال صداقت و امانتداری و نیکوکاری او را می‌دانند. و امکان ندارد که پیامبر و هیچ مخلوق دیگری از طرف خود چیزی مانند این قرآن را که بزرگ‌ترین و بالاترین سخن است بیاورد، و پیامبر صنزد هیچ کسی نرفته است تا او را در ساختن قرآن یاری نماید، بلکه کافران این سخن را از روی ستمگری و دروغگویی می‌گویند.

و از جمله گفته‌های کافران در مورد قرآن این است که گفتند: آنچه محمد صآورده است، ﴿أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَافسانه‌های پیشینیان است که مردم از دهان یکدیگر فرا می‌گیرند، و هر یک آن را نقل می‌نماید، و محمد از کسی خواسته است تا این افسانه‌ها را برایش بنویسد، ﴿فَهِيَ تُمۡلَىٰ عَلَيۡهِ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلٗاو چنین افسانه‌هایی سحرگاهان و شامگاهان بر او خوانده می‌شود. کافران در این سخن خود مرتکب چند گناه بزرگ شدند که عبارتند از:

۱- آنها پیامبر صرا که نیکوترین و راستگوترین مردم بود به دروغگویی و جسارت متهم کردند.

۲- در مورد قرآن که راست‌ترین و بزرگ‌ترین سخن است گفتند: دروغ و افترا است.

۳- نیز گفتند آنها می‌توانند همانند این قرآن را بیاورند، و مخلوق ناقص می‌تواند با خالقی که از هر جهت کامل است در یکی از صفاتش که کلام است برابری کند و مانند آن را بیاورد.

۴- در حالی که پیامبر صرا می‌شناختند و بیشتر و بهتر از همۀ مردم می‌دانستند که او نوشتن بلد نیست و به نزد کسی که نوشتن بلد است نمی‌رود اما باز هم چنین خیالی را در سر می‌پروراندند.

بنابر این خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود: ﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِي يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِبگو: ذاتی این قرآن را نازل کرده است که علم و آگاهی او همۀ چیزهای پنهان و پیدایی را که در آسمان‌ها و زمین است فراگرفته است. همانگونه که فرموده است: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤[الشعراء: ۱۹۲-۱۹۴]. «و بی‌گمان آن را پروردگار جهانیان نازل کرده، و روح‌الامین (=جبرئیل) آن را در قلب تو نازل نموده است تا از بیم‌دهندگان باشی».

خداوند حجت را بر مشرکین اقامه نموده است، زیرا ذاتی که قرآن را نازل نموده علم آگاهی‌اش همه چیز را احاطه کرده است، پس محال است مخلوقی به دروغ این قرآن را ساخته باشد و به خدا نسبت داده و بگوید: این از جانب خدا است! در حالی که از طرف خدا نیست، و ریختن خون مخالفان خود و گرفتن اموالشان را حلال بداند، و ادعا نماید که خداوند این را به او گفته است، درحالیکه خداوند همه چیز را می‌داند، با و جود این او را یاری و کمک نماید، و بر دشمنانش پیروز گرداند و بر جان و سرزمین آنها مسلط گرداند. و بر جان و سرزمین آنها مسلط گرداند. پس هیچ‌کس نمی‌تواند این قرآن را انکار کند، مگر این‌که نخست علم الهی را انکار کند، سپس قرآن را انکار نماید. و هیچ گروهی از انسان‌ها بر این باور نیستند، جز فلاسفۀ دهری که خدا را قبول ندارند.

و ذکر علم همه جانبه و فراگیر الهی آنها را بر اندیشیدن در قرآن تحریک می‌نماید، و اگر آنها در قرآن بیاندیشند از علم و احکام الهی چیزهایی را می‌بینند که قاطعانه دلالت می‌نماید قرآن از سوی دانای پنهان و پیدا نازل شده است. و با این‌که کافران توحید و رسالت را انکار کردند اما لطف خداوندی آنها را رها نکرد و بر آنان ستم ننمود، بلکه آنان را به توبه و بازگشت به‌سوی خود فرا حواند و به آنان نوید داد که اگر توبه کنند و به‌سوی خدا بازگردند و آمرزش و رحمت الهی آنها را در بر خواهد گرفت.

﴿إِنَّهُۥ كَانَ غَفُورٗابی‌گمان خداوند آمرزنده است. یعنی مرتکبان جنایت و گناهان را می‌آمرزد، به شرطی که اسباب آمرزش را فراهم آورند. و اسباب آمرزش دست کشیدن و باز آمدن از گناهان و توبه کردن است. ﴿رَّحِيمٗاو با آنان مهربان است، چرا که فوراً آنان‌را عذاب نمی‌دهد، در حالی‌که آنها موجبات عذاب را فراهم آورده‌اند. و با آنها مهربان است، چون توبۀ آنان را پس از آن که مرتکب گناه شدند، می‌پذیرند، و گناهان گذشته آنان را از بین برده و نیکی‌هایشان را می‌پذیرد. و کسی را که از نزد او گریخته، چون باز آید او را در نزد خود می‌پذیرد، و حسناتش را قبول می‌کند و به وی روی می‌آورد و به جایگاه مطیعان و منیبان می‌رساند.

آیه‌ی ۷-۱۴:

﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا٧[الفرقان: ۷]. «و گفتند: این پیامبر را چه شده است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا فرشته‌ای به‌سوی او فرستاده نشده است تا به او هشدار دهنده باشد؟!».

﴿أَوۡ يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ تَكُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ يَأۡكُلُ مِنۡهَاۚ وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٨[الفرقان: ۸]. «یا چرا گنجی (از آسمان) به‌سوی او انداخته نشده است، یا چرا باغی ندارد که از (میوه‌های) آن بخورند؟! و ستمگران گفتند: شما جز از یک انسان جادوزده پیروی نمی‌کنید؟!».

﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَٰلَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا٩[الفرقان: ۹]. «بنگر چگونه برای تو مثل‌ها زدند، و گمراه شدند، و هیچ راهی نمی‌یابند».

﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِيٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيۡرٗا مِّن ذَٰلِكَ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَيَجۡعَل لَّكَ قُصُورَۢا١٠[الفرقان: ۱۰]. «بزرگوار است خداوندی که اگر بخواهد برایت بهتر از این می‌سازد، باغ‌هایی که در آنها جویبارها و رودها روان است، و برای تو کاخها قرار دهد».

﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن كَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِيرًا١١[الفرقان: ۱۱]. «بلکه قیامت را دروغ انگاشتند، و ما برای کسی که قیامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم دیده‌ایم».

﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗا١٢[الفرقان: ۱۲]. «هنگامی که (جهنم) آنان را از دور می‌بیند خشم و خروشی از آن می‌شنوند».

﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَ دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗا١٣[الفرقان: ۱۳]. «و چون در آنجا دست و پا بسته به جای تنگی از آتش دوزخ افکنده شوند در آنجا مرگ و نابودی را به فریاد می‌خوانند».

﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡيَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا كَثِيرٗا١٤[الفرقان: ۱۴]. «امروز یک بار نابودی مخواهید (بلکه برای خود) ‌بارها نابودی بطلبید».

این از گفته‌های کسانی است که پیامبر را تکذیب کرده و رسالت او را مورد طعن قرار داده و معترضانه می‌گفتند: چرا فرشته‌ی بر او نازل نشده، و چرا پادشاه نیست، و چرا فرشته‌ای او را در امر رسالت یاری نمی‌کند؟! پس گفتند: ﴿مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِاین پیامبر را چه شده است؟! یعنی از روی تمسخر می‌گفتند: این شخص که ادعای رسالت می‌کند، چرا ﴿يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَغذا می‌خورد، غذا خوردن که از ویژگیهای انسان است، چرا فرشته‌ی به عنوان پیامبر فرستاده نشده است که غذا نخورد و به آنچه انسان‌ها نیاز دارند نیاز نداشته باشد؟! ﴿وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِو چرا در بازارها برای خرید و فروش راه می‌رود؟ زیرا این چیزها - به گمان آنان - شایستۀ کسی نیست که پیامبر باشد. با این‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَيَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشُونَ فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ[الفرقان: ۲۰]. «و ما پیش از تو پیامبرانی را نفرستاده‌ایم مگر این‌که آنها غذا خورده و در بازارها راه می‌رفتند». ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞچرا همراه او فرشته‌ی نازل نشده که وی را معاونت و یاری نماید؟! ﴿فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًاو همراه او مردم را بیم دهد؟ آنها گمان می‌بردند که او. برای انجام رسالت کافی نیست، و توانایی انجام دادن آن را ندارد.

﴿أَوۡ يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡهِ كَنزٌیا این‌که گنجی از آسمان به‌سوی او انداخته شود، گنجی بی‌رنج. ﴿أَوۡ تَكُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ يَأۡكُلُ مِنۡهَایا این‌که باغی داشته باشد که از میوه‌های آن بخورد تا به وسیلۀ آن باغ برای طلب روزی از رفتن به بازارها بی‌نیاز گردد. ﴿وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًاو ستمگران گفتند: - و ستم‌شان آنها را به گفتن چنین سخنی واداشت، نه از روی اشتباه - شما جز از مرد جادوزده‌ای پیروی نمی‌کنید. این را گفتند در حالی که کمال عقل و گفتار نیک و سالم بودن پیامبر را از همۀ عیب‌ها می‌دانستند. و از آنجا که سخنان کافران بسیار عجیب بود، خداوند متعال فرمود: ﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَٰلَبنگر چگونه برای تو مثل‌ها زدند. و آن مثل‌ها این بود که می‌گفتند: چرا پیامبر فرشته نیست و ویژگیهای انسانی دارد؟ و چرا فرشته‌ی همراه او فرستاده نشده است؟! زیرا بر انجام آنچه می‌گوید توانایی ندارد. و چرا گنجی از آسمان به‌سوی او فرود نمی‌آید؟ و یا باغی ندارد؟ که او را از رفتن به بازارها بی‌نیاز کند؟ و یا این‌که می‌گفتند: او دیوانه و جادوزده است.

﴿فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗاآنها گفته‌های متضادی بر زبان آوردند که سراسر جهالت و گمراهی و بی‌خردی بود، و هیچ هدایتی در آن وجود نداشت. و هیچ یک از این گفته‌ها نمی‌تواند کوچک‌ترین شبهه‌ای در رسالت او ایجاد کند، و انسان عاقل با کمترین تأملی در گفته‌های آنان به پوچ و باطل بودن آن یقین حاصل کرده و دیگر نیازی به رد آن ندارد. بنابر این خداوند آدمی را به اندیشیدن فرمان داده است، تا در گفته‌های آنها بیاندیشد و بنگرد که آیا سخنان آنان می‌تواند انسان را از یقین کردن به رسالت و صداقت پیامبر باز دارد؟

بنابراین خداوند خبر داد که او می‌تواند خیر فراوانی در دنیا به پیامبر بدهد، پس فرمود: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِيٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيۡرٗا مِّن ذَٰلِكَبزرگوار و خجسته است ذاتی که اگر بخواهد بهتر از آنچه که آنها می‌گفتند برایت مهیا سازد. سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَيَجۡعَل لَّكَ قُصُورَۢاباغ‌هایی که رودها در زیر آن روان است، و برای تو کاخ‌های مجلل و بلند قرار دهد. پس او از انجام چنین کاری ناتوان نیست، اما چون دنیا نزد خداوند در نهایت پستی و حقارت قرار دارد، به دوستان و پیامبرانش اندازه‌ای را داده که حکمت او اقتضا نموده است، و این پیشنهاد دشمنان که می‌گویند چرا رزق بسیار فراوان به آنان داده نشده است، ستم و جسارت است.

و از آنجا که این گفته‌ها بی‌محتوا و فاسد بود، خداوند خبر داد که سخنان آنها در راستای طلب حق و پیروی از دلیل نیست، بلکه این حرفها را از روی لجاجت و ستمگری و دروغ انگاشتن حق بر زبان جاری می‌کنند، و چون دل‌هایشان سرشار از مخالفت و ستمگری و نپذیرفتن حق است چنین کلماتی از زبانشان بیرون می‌آید.

﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِبلکه همۀ این‌ها بهانه بوده و حقیقت قضیه این است که آنها قیامت را دروغ انگاشتند. و راهی برای هدایت تکذیب کنندۀ لجوج که از حق پیروی نمی‌کند، نیست، و مجادله کردن با او مفید واقع نخواهد شد بلکه باید عذاب بر او نازل شود. بنابر این فرمود: ﴿وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن كَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِيرًاو برای کسی که قیامت را دروغ انگارد دوزخ را فراهم دیده‌ایم. یعنی آتشی بزرگ که به شدت سوزان است و بر اهل آن خشمگین و صدای شعله‌های آن شدید است.

﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖهر گاه جهنم از راه دور آنان را نظاره کند، و قبل از رسیدن آنها به آتش جهنم و قبل از این‌که آتش به آنها برسد، ﴿سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗاصدای خشم آلوده آتش را می‌شنوند که دل‌ها را تکان می‌دهد و از جای بر می‌کند و نزدیک است از ترس آن بیمرند. آتش جهنم بر آنها خشمگین می‌شود، چون پروردگارش بر آنها خشم گرفته است، و به خاطر فزونی کفر و بدی آنها شعله‌هایش هر دم بیشتر می‌شود.

﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَبه هنگام عذاب‌شان که در وسط آتش جهنم هستند، به جای تنگی از آن افکنده شوند که افراد روی هم انباشته شده و با زنجیر دست‌ها و پاهایشان بسته شده است، و در بدترین مکان زندانی شوند، ﴿دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗادر آنجا مرگ و نابودی را به فریاد می‌خوانند، و برای نابودی و خواری و رسوایی خود دعا می‌کنند، چرا که می‌دانند ستمگر و متجاوزند، و خداوند آفریننده در مورد آنها به عدالت و دادگری رفتار کرده و آنها را به سبب اعمال‌شان در این جایگاه قرار داده است. و این دعا و کمک خواستن برایشان سودی ندارد، و آنها را از عذاب خداوند نجات نمی‌دهد.

یعنی به انها گفته می‌شود که ﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡيَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا كَثِيرٗا١٤امروز یک بار نه، بلکه بارها و بارها برای خود نابودی بخواهید. یعنی اگر گفته و طلبتان چندین برابر شود جز غم و اندوه و ناراحتی به شما نمی‌افزاید.

آیه‌ی ۱۵-۱۶:

﴿قُلۡ أَذَٰلِكَ خَيۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۚ كَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗ وَمَصِيرٗا١٥[الفرقان: ۱۵]. «بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است که پاداش وقرارگاه ایشان است؟».

﴿لَّهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خَٰلِدِينَۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ وَعۡدٗا مَّسۡ‍ُٔولٗا١٦[الفرقان: ۱۶]. «هرچه بخواهند در آنجا دارند، و برای همیشه در آنجا خواهند ماند، (این) وعده‌ایست که تحقق آن بر عهدۀ خداوند است».

وقتی سزای ستمگران را بیان کرد، پاداش پرهیزگاران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿قُلۡبی‌خردی آنها را بیان کن و این‌که مضر را بر مفید برگزیده‌اند و به آنها بگو: ﴿أَذَٰلِكَآیا آن عذابی که بر شما مقرر شده است، ﴿خَيۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِي وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَبهتر می‌باشد یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ بهشتی که توشۀ آن تقوا است؟ پس هر کس تقوا داشته باشد خداوند این بهشت را به او وعده داده‌است، ﴿كَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗکه پاداش پرهیزگاری و تقوای آنها است ﴿وَمَصِيرٗاو بازگشتگاه آنها است و به‌سوی آن باز می‌گردند، و در آن مستقر می‌شوند، و برای همیشه در آن می‌مانند.

﴿لَّهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَهر چه که بخواهند و میل و آرزوی‌شان باشد برایشان فراهم شده است، از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ و لباس‌های با ارزش و زن‌های زیبا و کاخهای بلند و باغهای دلکش و میوه‌هایی که به خاطر زیبایی و تنوع آن هر کس آنها را ببیند یا بخورد شادمان می‌شود، و رودهایی که در پایین دست باغهای بهشت روانند، هر کجا که بخواهند آن را می‌برند، و چشمه‌هایی از آب زلال می‌جوشانند، و جویبارهای شراب که برای نوشندگان لذت بخش است، و جویبارهای عسل پاک و صاف، و بوهای خوش، و مسکن‌های مجلل، و صداها و ترنم‌های دل‌انگیز و دل ربا، و دیدار با برادران، و بهره‌مند شدن از دیدار دوستان برای‌شان فراهم است، و هر چه بخواهند به آنان می‌رسد. و بالاتر از همۀ این‌ها نگاه‌کردن به چهرۀ پروردگار مهربان، و شنیدن سخن او، و بهره‌مند شدن از قرب او، و به دست آوردن رضای او، و ایمن شدن از خشم و ناخشنودی اوست. و این نعمت همواره و همیشه خواهد بود و در گذر زمان بر آن افزوده می‌شود. ﴿كَانَوارد شدن و رسیدن به این بهشت، ﴿عَلَىٰ رَبِّكَ وَعۡدٗا مَّسۡ‍ُٔولٗاوعدۀ خدا است که بندگان پرهیزگارش با زبان قال و با زبان حال تحققش را از او خواسته‌اند. پس کدامیک از این دو سرا بهتر است و باید ترجیح داده شود؟

و کدام دسته از افراد بهتر و عاقل‌تراند، آنهایی که برای سرای شقاوت و بدبختی کار می‌کنند، یا آن‌هایی که برای سرای سعادت عمل می‌نمایند؟ شما بگویید ای خردمندان؟! حق و راه روشن شده است، و کسی که کوتاهی ورزد عذری ندارد.

ای خداوند بزرگوار که برای گروهی شقاوت و برای گروهی سعادت را مقدر نموده‌ای! امیدواریم که ما را از زمرۀ کسانی بگردانی که برای‌شان خوبی، و افزون بر آن نوشته‌ای. بار خدایا! از سرنوشت اهل شقاوت به تو پناه برده و از تو می‌خواهیم که ما را به این سرنوشت دچار نگردانی.

آیه‌ی ۱۷-۲۰:

﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ١٧[الفرقان: ۱۷]. «روزی که خداوند آنان‌را و آنچه بجز خدا می‌پرستیدند گرد می‌آورد، و (به معبودان) می‌گوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کرده‌اید، یا این‌که خود راه را گم کرده‌اند؟».

﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّكۡرَ وَكَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا١٨[الفرقان: ۱۸]. «آنان (در پاسخ) می‌گویند: تو منزّه و پاکی، ما را نسزد که به غیر از تو دوستانی برگیریم، بلکه آنان و پدران‌شان را بهره‌مند ساختی تا آنجا که یاد تو را فراموش کردند، ومردمانی هلاک شده بودند».

﴿فَقَدۡ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسۡتَطِيعُونَ صَرۡفٗا وَلَا نَصۡرٗاۚ وَمَن يَظۡلِم مِّنكُمۡ نُذِقۡهُ عَذَابٗا كَبِيرٗا١٩[الفرقان: ۱۹]. «ایشان سخنان شما را تکذیب کردند، پس بازگرداندن (عذاب الهی) و یاری دادن (خود) توان ندارید، و هرکس از شما ستم کند عذاب بزرگی را بدو می‌چشانیم».

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَيَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشُونَ فِي ٱلۡأَسۡوَاقِۗ وَجَعَلۡنَا بَعۡضَكُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةً أَتَصۡبِرُونَۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرٗا٢٠[الفرقان: ۲۰]. «و ما پیش از تو پیامبرانی را نفرستاده‌ایم مگر این‌که غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند و ما برخی از شما را وسیلۀ امتحان برخی دیگر قرار داده‌ایم. آیا شکیبایی می‌ورزید؟ پروردگارت همواره بیناست».

خداوند متعال از حالت مشرکان و معبودانی که انباز خدا می‌کردند در روز قیامت خبر می‌دهد، و از بیزاری جستن آنها از کسانی که آنها را پرستش می‌کردند و باطل بودن تلاش پرستش کنندگان سخن می‌گوید. پس می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡو روزی که خداوند تکذیب کنندگان مشرک را حشر می‌کند، ﴿وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُو آنچه را که به جای خدا می‌پرستیدند گرد می‌آورد، و کسانی را که معبودان باطل را پرستش می‌کردند سرزنش کرده و می‌گوید: ﴿ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَآیا شما این بندگانم را فرمان دادید تا شما را عبادت کنند، و این کار را برایشان آراستید، یا آنها خودشان به پرستش و عبادت شما پرداختند؟!.

﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَپس خداوند را از چیزهائی که مشرکین شریک او ساخته بودند منزه و بدور دانسته و گفتند ما از این کار بیزاریم ﴿مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآشایستۀ ما نیست، و برای ما زیبنده نیست که دوستان و سرپرستانی جز تو برای خود برگزینیم، وآنها را پرستش کنیم و به فریاد بخوانیم. چرا که به عبادت تونیازمندیم و از عبادت غیر تو بیزاریم، پس چگونه کسی را فرمان می‌دهیم که ما را عبادت کند؟ چنین چیزی امکان ندارد.

یا می‌توان گفت معنی چنین است ﴿سُبۡحَٰنَكَتو پام منزه هستی ﴿مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَبرای هیچ کسی شایسته نیست که ما را ولی و سرپرست خود و شریک تو بگرداند و به جز تو ما را پرستش نماید. از این که جز تو سرپرستان و یاورانی برای خود برگزینیم و این مانند گفتۀ عیسی بن مریم ÷است:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡ[المائدۀ: ۱۱۶-۱۱۷]. «و آنگاه که خداوند می‌فرماید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای الله به عنوان دو معبود برگیرید؟. عیسی گوید: پاک و منزه هستی! مرا نسزد که چیزی بگویم که حق من نیست. اگر من آن را گفته‌ام تو آن را می‌دانی، تو می‌دانی آنچه در نفس من است، و من آنچه را در نفس تو است نمی‌دانم. بی‌گمان تو دانای پنهانی‌ها هستی من به آنان جز آنچه مرا به آن فرمان داده‌ای، نگفته‌ام، و آن این‌که خدا را پرستش کنید که پروردگار من و شماست».

و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و روزی که همۀ آنان را گرد می‌آورد، سپس به ملائکه می‌گوید: آیا این‌ها شما را پرستش کرده‌اند؟ گویند: پاک هستی! تو به جای آنها یاور ما هستی، بلکه جن‌ها را پرستش می‌کردند، و بیشترشان به آنها ایمان داشتند».

﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦[الأحقاف: ۶]. «و هنگامی که مردم گرده آورده شوند آنان دشمن ایشان خواهند شد و به عبادت آنها کفر می‌ورزند».

پس وقتی خودشان را تبرئه کردند و اعلام نمودند که مردم را برای پرستش غیرخداوند فرا نخوانده و آنها را گمراه نکرده‌اند، عامل گمراهی مشرکین را بیان می‌نمایند، پس گویند: ﴿وَلَٰكِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡبلکه آنان و پدرانشان را از لذت‌ها و شهوات دنیا و خواسته‌های نفسانی بهره‌مند ساختی، ﴿حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّكۡرَتا این‌که به لذت‌های دنیا مشغول شدند، و به شهوت‌های روی آوردند و به دنیا چسبیدند و دینشان را از دست دادند، و یاد خدا را فراموش کردند ﴿وَكَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗاو آنها گروهی بودند که خیری در آنها نبود و شایستۀ کار درستی نبودند. پس مانعی را که آنان‌را از پیروی نمودن از هدایت بازداشت، بیان کردند، و آن را برخورداری از دنیا- دنیایی که آنان را از هدایت باز داشت- و نبودن مقتضی هدایت بود، و نبودن مقتضی هدایت یعنی آنان سزاوار هدایت نیستند، و وقتی که مقتضی هدایت در کار نباشد و مانع آن وجود داشته باشد هر شر و هلاکتی در آنان یافت می‌شود.

وقتی معبودانشان از آنها بیزاری جستند خداوند با نکوهش و سرزنش به پرستش کنندگان مشرک فرمود: ﴿فَقَدۡ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَشما که می‌گفتید اینان ما را منحرف کرده و به عبادت خود فرا خواندند، و به ما قول دادند که در نزد خدا بر ایمان شفاعت کنند، اینک شما را تکذیب کرده و به بزرگ‌ترین دشمنان شما تبدیل شده‌اند! پس عذاب بر شما ثابت و محقق است. ﴿فَمَا تَسۡتَطِيعُونَ صَرۡفٗاپس شما نمی‌توانید عذاب را از خود بازگردانید، و نمی‌توانید فدیه و بلاگردانی بپردازید.

﴿وَلَا نَصۡرٗاو نمی‌توانید خود را یاری کنید، چون ناتوان هستید و یاری کننده‌ای ندارید. این حکم گمراهان جاهلی است که تقلید می‌کنند که حکم بسیار بدی است، و سرنوشت زشتی نیز در انتظار آنان است. ولی کسی از آنها که حق را دانسته اما از آن روی برتافته است، خداوند در حق او می‌فرماید: ﴿وَمَن يَظۡلِم مِّنكُمۡو هر کس از شما از روی ستم و عناد حق را ترک گفته و ستمگری نماید، ﴿نُذِقۡهُ عَذَابٗا كَبِيرٗاعذاب بزرگی بدو می‌چشانیم که اندازۀ آن را نمی‌توان دریافت.

سپس خداوند متعال در پاسخ تکذیب کنندگان که می‌گفتند: ﴿مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ[الفرقان: ۷]. «این پیامبر چرا غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود»، فرمود ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَيَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشُونَ فِي ٱلۡأَسۡوَاقِما پیامبران را جسم‌هایی نیافریده‌ایم که غذا نخورند، و نیز آنان را فرشته نگردانده‌ایم، پس آنان الگوی تو هستند، و اما فقر و توانگری آزمایش و حکمتی است از جانب خدا همانطور که فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا بَعۡضَكُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةًو برخی از شما را وسیله امتحان و آزمایش برخی دیگر قرار داده‌ایم.

پس پیامبر آزمایشی است برای کسانی که به‌سوی انها فرستاده شده تا فرمانبرداران از نافرمانان جدا شوند. و پیامبران را با فراخواندن مردم مورد آزمایش قرار دادیم. و توانگری آزمایشی است برای فقیر، و فقر آزمایشی است برای ثروتمند و اینگونه تمام آفریده‌ها در این جهان آزموده می‌شوند، و این دنیا سرای آزمایش و امتحان و گرفتار شدن به مصیبت است، و هدف از این آزمایش این است ﴿أَتَصۡبِرُونَ(تا معلوم شود) که آیا شکیبایی می‌ورزید؟ و وظیفۀ خود را انجام می‌دهید؟ پس خداوند شما را پاداش می‌دهد. یا این‌که شکیبایی نمی‌کنید و سزاوار مجازات می‌شوید. ﴿وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرٗاو پروردگارت بیناست و به احوال شما آگاه می‌باشد. و هر کس را که شایستۀ رسالت خود بداند برمی‌گزیند، و فضایل خود را به او اختصاص می‌دهد. و کارهایتان را می‌داند و شما را بر آن سزا و جزا می‌دهد، اگر کارهایتان خوب باشد به شما پاداش نیک، و اگر بد باشد به شما سزای بد می‌دهد.

آیه‌ی ۲۱-۲۳:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا كَبِيرٗا٢١[الفرقان: ۲۱]. «و کسانی که به لقای ما امید ندارند، می‌گویند: چرا فرشتگان پیش ما نمی‌آیند؟ یا چرا پروردگار خود را نمی‌بینیم؟. به راستی آنان خویشتن را بزرگ پنداشتند و سخت سرکشی کردند».

﴿يَوۡمَ يَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشۡرَىٰ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٢٢[الفرقان: ۲۲]. «روزی که فرشتگان را می‌بینند، آن روز گناهکاران هیچ مژده‌ای ندارند و می‌گویند: نصیبی جز حرمان ندارید».

﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا٢٣[الفرقان: ۲۳]. «و ما به سراغ تمام اعمالی که آنان انجام داده‌اند، می‌رویم سپس آن را چون غبار بر باد رفته می‌گردانیم».

کسانی که پیامبر و وعده و وعید خدا را تکذیب کردند. و آنها که در دلشان هراسی از هشدار خدا و تهدید او، و امیدی به ملاقات پروردگار نداشتند، گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاچرا فرشتگان بر ما فرود نمی‌آیند که بر صحت رسالت تو گواهی دهند، و تو ار تایید نماید؟ و یا به صورت پیامبر فرستاده نشده‌اند؟ و چرا ما پروردگار خود را نمی‌بینیم که با ما گفتگو کند و به ما بگوید این پیامبر من است و از او پیروی کنید؟ این مخالفت با پیامبر به وسیلۀ چیزی است که نمی‌تواند ابزاری برای مخالفت باشد، زیرا آنها از روی تکبر و خود بزرگ‌بینی چنین می‌گفتند.

﴿لَقَدِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡهمانا آنها خود را بزرگ پنداشتند که چنین پیشنهاد نمودند و چنین جرأتی به خود دادند. مگر شما ای نیازمندان بیچاره! کی هستید که می‌خواهید خداوند را ببینید، و گمان می‌برید اثبات رسالت و نبوت منوط به آن است؟! و چه تکبری بزرگتر از این است؟! ﴿وَعَتَوۡ عُتُوّٗا كَبِيرٗاو سخت سرکشی کردند. و در برابر حق به شدت مقاومت و سنگدلی نمودند، پس دل‌های آنان از سنگ سخت‌تر و از آهن سفت‌تر شد و در برابر پذیرش حق نرم نگردید، و به سخن اندرزگویان و خیرخواهان گوش ندادند. بنابر این آنگاه که بیم دهنده به نزد آنها آمد موعظه و پند دادن در آنها کارساز نگردید و آنان از حق پیروی نکردند، بلکه در مقابل راستگوترین مردمان و خیرخواه‌ترین آنها و در برابر آیات روشن الهی به روی گردانی و تکذیب روی آوردند. پس فراتر از این تکبر و گردنکشی چیست؟! بنابر این، اعمال آنها باطل شد و از بین رفت و به شدت زیانمند شدند. ﴿يَوۡمَ يَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشۡرَىٰ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِينَروزی که فرشتگان را می‌بینند و آن روز گناهکاران هیچ مژده‌ای ندارند. زیرا آنان زمانی فرشتگان را می‌بینند که عذاب را بر آنها فرود آوردند. پس اولین مرحلۀ دیدن فرشتگان به هنگام مرگ است، وقتی فرشتگان پیش آنها می‌آیند: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِي غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَاسِطُوٓاْ أَيۡدِيهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَكُمُۖ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا كُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَكُنتُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهِۦ تَسۡتَكۡبِرُونَ[الأنعام: ۹۳]. «و ای کاش ستمگران را در گردابهای مرگ می‌دیدی که فرشتگان دست‌هایشان را (به سوی آنان) گشوده و (فریاد بر می‌آورند:) جانهایتان را بیرون آورید، امروز به (سزای) آنچه به ناحق بر خدا دروغ می‌بستید و در برابر آیات او تکبر می‌کردید، به عذاب خوار کننده کیفر می‌یابد».

سپس در قبر فرشتگان را می‌بینید وقتی که نکیر و منکر به سراغ آنها می‌آیند و از آنان دربارۀ پروردگار و پیامبرش و دینشان می‌پرسند، و پاسخی ندارند که بتواند آنان را نجات بدهد. و فرشتگان آنان را عذاب می‌دهند و نسبت به آنها هیچ مهربانی نشان نمی‌دهند و نسبت به آنها هیچ مهربانی نشان نمی‌دهند. سپس روز قیامت فرشتگان را می‌بینند، وقتی که آنها را به‌سوی جهنم می‌برند، سپس آنان را به نگهبانان جهنم تحویل می‌دهند، نگهبانانی که مسئول عذاب دادن‌شان هستند، و به شکنجه و عذابشان می‌پردازند. پس این چیزی است که آنها پیشنهاد کرده و خواسته‌اند. و اگر به گناه و جنایت خود ادامه دهند حتماً آن را خواهند دید، و آن وقت از فرشتگان می‌گریزند، اما راه گریزی ندارند.

﴿وَيَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗاو فرشتگان به آنها می‌گویند: «شما بهره و نصیبی جز محرومیت (از رحمت خدا) ندارید».

﴿يَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ إِنِ ٱسۡتَطَعۡتُمۡ أَن تَنفُذُواْ مِنۡ أَقۡطَارِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ فَٱنفُذُواْۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلۡطَٰنٖ٣٣[الرحمن: ۳۳]. «ای گروه جن و انس! اگر می‌توانید، از کناره‌های آسمان‌ها و زمین بگذرید! (اما بدانید که) جز با نیرویی (شگرف) نمی‌توانید (از آنها) بگذرید».

﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖو ما به سراغ تمام کارهایی می‌رویم که آنها انجام داده، و امیدوار بودند باعث خیر و خوشی آنها می‌شود و با انجام آن خسته شدند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًاسپس آنرا چون غبار بر باد رفته می‌گردانیم. یعنی آن را باطل می‌کنیم و آن را از دست می‌دهند و از پاداش آن محروم می‌شوند، و بر آن مجازات می‌گردند، چون آنها این اعمال را انجام می‌دادند بدون این‌که ایمان داشته باشند. و این کارها به وسیلۀ افرادی انجام یافت که خدا و پیامبرش را تکذیب می‌کردند. بنابر این خداوند عملی را می‌پذیرد که مؤمن آن را انجام داده باشد، مؤمن مخلصی که پیامبران را تصدیق می‌نماید و در آنجام آن از آنها پیروی می‌کند.

آیه‌ی ۲۴:

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ يَوۡمَئِذٍ خَيۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِيلٗا٢٤[الفرقان: ۲۴]. «بهشتیان در آن روز جایگاه و استراحتگاه‌شان بهتر و نیکوتر است».

در آن روز هولناک و فاجعه‌بار ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِبهشتیان که به خدا ایمان آورده و کار شایسته انجام داده و از پروردگار خود ترسیده‌اند، ﴿خَيۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِيلٗاجایگاه و استراحتگاه بهتری از جایگاه اهل جهنم دارند. یعنی جایگاهشان در بهشت است که جایگاهی دلکش است، و استراحت آنها که خواب نیمروز است استراحتی کامل می‌باشد، چون در بهشت هر نعمتی وجود دارد و هیچ چیزی صفای آن را مکدر نمی‌نماید. به خلاف اهل جهنم که جایگاهشان جهنم است، و آن بد جایگاه و استراحتگاهی است. و در اینجا صیغۀ تفضیل در جایی بکار گرفته شده که یک طرف به کلی فاقد آن چیز است، چون هیچ نیکی و خیری در جایگاه و استراحت گاه اهل جهنم وجود ندارد. مانند این‌که خداوند فرموده است: ﴿ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ[النمل: ۵۹]. «آیا خدا بهتر است یا آنچه آنها انباز می‌کنند؟!».

آیه‌ی ۲۵ -۲۹:

﴿وَيَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ وَنُزِّلَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ تَنزِيلًا٢٥[الفرقان: ۲۵]. «و (به یاد آور) روزی که آسمان به وسیلۀ ابر پاره پاره گردد و فرشتگان به وفور فرو فرستاده شوند».

﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِۚ وَكَانَ يَوۡمًا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ عَسِيرٗا٢٦[الفرقان: ۲۶]. «آن روز فرمانروایی راستین از آن خداوند مهربان است و آن روز برای کافران روز دشواری خواهد بود».

﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧[الفرقان: ۲۷]. «و روزی که ستمکار هردو دست خویش را به دندان می‌گزد و می‌گوید: ای کاش با رسول خدا راهی (راست در پیش) می‌گرفتم!».

﴿يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨[الفرقان: ۲۸]. «وای بر من! ای کاش فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم!».

﴿لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيۗ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا٢٩[الفرقان: ۲۹]. «به راستی مرا از قرآن پس از آنکه (قرآن) به‌سوی من آمد گمراه ساخت و شیطان انسان را خوار می‌دارد».

خداوند متعال از عظمت روز قیامت و شداید و گرفتاری‌ها و محنت‌هایی که در آن روز دامنگیر آدمی می‌شود، سخن به میان آورده و می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِو به یادآور روزی که آسمان به وسیله‌ی ابر پاره پاره گردد، و آن ابری است که خداوند از طریق آن و از بالای آسمان‌ها فرود می‌آید، و آسمان‌ها شکافته می‌شوند و فرشتگان هر آسمانی فرود می‌آیند، و به صف می‌ایستند، یا همه در یک صف در پیرامون مردم قرار می‌گیرند، و یا ابتدا فرشتگان یک آسمان صف می‌بندند سپس فرشتگان دیگر آسمان‌ها به صف می‌ایستند. منظور این است که فرشتگان به وفور و با قدرت پایین می‌آیند و مردم را احاطه می‌کنند و در برابر دستور پروردگارشان سخن نمی‌گویند. پس در مورد انسان ضعیف و ناتوان چه گمان می‌کنی! به خصوص انسانی که با گناهان بزرگ به مبارزه خداوند برخاسته و اقدام به ناخشنود کردن او نموده و با گناهانی که از آن توبه نکرده به نزد او آمده است؟! پس پادشاه آفریننده در مورد آنها حکم می‌نماید، حکمی که در آن هیچ ستمی نیست، و به اندازۀ ذره‌ای بر کسی ستم نمی‌کند. بنابر این فرمود: ﴿وَكَانَ يَوۡمًا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ عَسِيرٗاو آن روز برای کافران بسیار سخت خواهد بود، به خلاف مؤمن که آن روز برای او آسان می‌گذرد.

﴿يَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِينَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥ وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦[مریم: ۸۵-۸۶]. «در آن روز پرهیزگاران را به صورت گروهی در نزد خداوند گرد می‌آوریم، و گناه‌کاران را با زبانی تشنه به جهنم می‌بریم».

﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِفرمانروایی وحکومت حقیقی در روز قیامت از آن خداوند مهربان است، و برای هیچ انسانی حکومت و نمادی از پادشاهی باقی نمی‌ماند و آن‌گونه که در دنیا بوده‌اند نخواهند بود، بلکه پادشاهان و رعیت‌ها و آزادگان و بردگان و اشراف و غیره همگی برابرند. و آنچه باعث آرامش و اطمینان خاطر می‌شود این است که او پادشاهی و فرمانروایی روز قیامت را به اسم [رحمان] خود نسبت داده است، چرا که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و هر موجود زنده‌ای را تحت پوشش قرار داده، و جهان هستی را پر کرده، و دنیا و آخرت از رحمت و مهربانی او آباد گشته است. و هر کم و کاستی به وسیلۀ رحمت او از بین می‌رود. و آن دسته از نام‌های‌ الهی که بر رحمت و مهربانی او دلالت می‌نمایند بر نامهایی که بر خشم و غضبش دلالت می‌کنند غلبه کردند. و رحمت او بر خشمش پیشی گرفته و بر آن غالب است. و انسان ضعیف را آفریده و به آن شرافت داده تا نعمتش را بر او کامل گرداند و او را به رحمت خویش بپوشاند.

و در روز قیامت انسان‌ها خوار و فروتن نزد او حاضر می‌گردند و منتظر حکم و قضاوت او هستند و منتظرند تا ببینند که با آنها چه می‌کند، در حالیکه خداوند از خود آنان و پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربان‌تر است. پس به گمان تو چه معامله‌ای با آنان خواهد کرد؟! بنابر این جز کسی که خود هلاک را هلاک کرده است کسی به نزد او هلاک نمی‌شود، و از رحمت و مهربانی او کسی بیرون نمی‌رود مگر آن که شقاوت و بدبختی بر وی چیره شده و عذاب بر او محقق گشته است. ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِو در آن روز کسی‌که با شرک و کفر ورزیدن و تکذیب پیامبران بر خود ستم کرده است از شدت تأسف و حسرت و اندوه هر دو دستش را به دندان می‌گزد، ﴿يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗاو می‌گوید: «ای کاش به همراه پیامبر راهی برای ایمان آوردن به او و تصدیق و پیروی کردنش بر می‌گرفتم!».

﴿يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا٢٨ای کاش فلان دوست که عبارت از شیطان انسی یا جنی است را به عنوان دوست خود برنمی‌گزیدم! و با خیرخواه‌ترین مردم و نیکوترین ومهربانترینشان دشمنی نمی‌کردم، و با سرسخت‌ترین دشمن خود دوستی نمی‌کردم، چرا که دوستی من با او چیزی جز بدبختی و زیان و رسوایی و هلاکت برای من به با نیاورد.

﴿لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيبه درستی بعد از آن که قرآن به دستم رسید (آن شیطان) مرا گمراه نمود، و گمراهی‌ام را برایم آراسته کرد و من را فریب داد. ﴿وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗاو شیطان انسان را خوار می‌کند، باطل را برای او می‌آراید و حق را در نظر او زشت جلوه می‌دهد،‌و وعده‌هایی به او می‌دهد، سپس او را تنها می‌گذارد و از وی بیزاری می‌جوید. همانطور که شیطان به همۀ پیروانش در روز قیامت، آنگاه که کار تمام می‌شود و خداوند حساب خلایق را تمام می‌کند، می‌گوید: ﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ لَمَّا قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِيۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِيَّ إِنِّي كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُ[إبراهیم: ۲۲]. «خداوند به شما وعدۀ راستین داد، و من (نیز) به شما وعدۀ دادم، و خلاف آن را کردم. و من بر شما سلطه‌ای نداشتم مگر این‌که شما را فرا خواندم و شما (هم) اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، و خودتان را ملامت نمایید. من امروز نمی‌توانم به فریاد شما برسم، و شما هم فریادرس من نیستید، من به آنچه شما قبلاً شرک می‌ورزیدید کفر می‌ورزم (و آن را قبول ندارم)».

پس بنده باید فرصت را غنیمت بداند و آنچه را که برایش ممکن است دریابد، قبل از آنکه ناممکن شود، و با کسی دوستی نماید که دوستی او مایۀ خوشبختی‌اش می‌شود، و با کسی دشمنی ورزد که دشمنی کردن با وی به نفعش می‌باشد، و دوستی کردن با او برایش زیان‌آور است.

آیه‌ی ۳۰-۳۱:

﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا٣٠[الفرقان: ۳۰]. «و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها نموده و از آن دوری کرده‌اند».

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا٣١[الفرقان: ۳۱]. «و این‌گونه برای هر پیامبری دشمنانی از گناهکاران قرار دادیم، و همین بس که خدای تو راهنما و یاور باشد».

﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُو پیامبر پروردگارش را صدا می‌زند و از روی گردانی قومش از آنچه که به نزد آنها آورده است شکایت نموده، و تأسف می‌خورد و می‌گوید: ﴿يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗاپروردگارا! قومی که مرا به‌سوی آنها فرستاده‌ای تا هدایتشان کنم و پیام شما را به گوش آنان برسانم این قرآن را رها کرده‌اند. یعنی از آن روی برتافته و دوری کرده و آن را ترک نموده‌اند، با این‌که بر آنها لازم بود که فرمان قرآن را اطاعت نمایند و به احکام آن روی آورند و به دنبال آن حرکت کنند.

خداوند پیامبر را دلجویی داده و او را خبر می‌دهد که این مردم پیشینیانی داشتند که کارهای این‌ها را می‌کردند، و فرمود: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَو این‌گونه برای هر پیامبری گروهی از گناهکاران را که صلاحیت برخورداری از هیچ خبری را نداشتند و پاکیزه وپاکدل نبودند، دشمن ساخته‌ایم که با آنها مخالفت می‌ورزند، و سخن آنها را رد می‌کنند، و به وسیلۀ‌باطل با آنان مجادله می‌نمایند، اما سرانجام حق بر باطل فایق می‌آید و حق و روشن می‌گردد و مخالفت باطل با حق باعث می‌شود تا حق بیشتر واضح و روشن شود، و بیشتر راهنما گردد. و پاداشی که خداوند به اهل حق عطا می‌کند، و سزایی که به اهل باطل می‌دهد روشن می‌شود. پس بر آنها غم مخور و خود را در حسرت آنان از بین نبر.

﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗاو همین بس که خدای تو یاور و راهنما باشد، تو را راهنمایی کند، و منافع دین و دنیای خود را به دست‌آوری، و تو را بر دشمنانت یاری دهد و هر امر ناپسند و ناگواری را در امر دین و دنیا از تور دور نماید. پس به این بسنده کن و بر خدا توکل نما.

آیه‌ی ۳۲-۳۳:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا٣٢[الفرقان: ۳۲]. «و کافران گفتند: چرا قرآن یکباره بر او فرستاده نشد؟ این‌گونه (آن را قسمت قسمت نازل کردیم) تا دل تو را پابرجا و استوار داریم، و آن را آرام آرام فرو می‌خوانیم».

﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا٣٣[الفرقان: ۳۳]. «و (این کافران) در حق تو مثلی نمی‌آورند مگر این‌که ما برایت (پاسخی) راستین و نیک‌تر می‌آوریم».

این از جمله پیشنهادات کفار است که نفس شوم‌شان به آنان القا می‌کرد. بنابر این گفتند:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗچرا قرآن یکجا بر او فرستاده نشد؟ چه مانعی وجود دارد که قرآن این‌گونه نازل شود؟ بلکه نازل شدن آن به این صورت بهتر و کاملتر است! بنابر این خداوند فرمود: ﴿كَذَٰلِكَاین‌گونه ما قرآن را به صورت متفرق و جدا جدا نازل کردیم ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَتا دل تو را با آن استوار بداریم، چون هر گاه قسمتی از قرآن بر او نازل می‌شد بر اطمینان و آرامش او می‌افزود، به خصوص هنگامی که دچار پریشانی می‌شد، زیرا نزول قرآن به هنگام روی آوردن غم و اندوه‌ها تاثیر بزرگی دارد، و تثبیت و پابرجایی زیادی را به بار می‌آورد. بسیار بهتر و رساتر است از این‌که قبل از وقوع اتفاقی نازل شود سپس به هنگام رخ دادن اتفاق آن را به یادآوری و بخوانی. ﴿وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗاو آن را به تدریج و قسمت قسمت بر تو فرو می‌خوانیم. این‌ها بیانگر توجه خداوند به قرآن و اهتمام او به پیامبرش محمد صمی‌باشد، چرا که فرو فرستادن کتابش را طبق احوال پیامبر و مصالح دینی او قرار داده‌است.

بنابر این فرمود: ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍو این کافران هیچ مثالی نمی‌آورند که به وسیلۀ‌آن با حق مخالفت نمایند و رسالت تو را با آن مورد اعتراض قرار دهند ﴿إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًامگر این‌که ما پاسخ راست و درست را به بهترین وجه و زیباترین تفسیر به تو می‌نمایانیم. یعنی قرآن را بر تو نازل می‌کنیم که مفاهیم آن در برگیرندۀ حق است و کلمات آن واضح و روشن است. پس همۀ معانی آن حق و راست است، و هیچ باطل و شبهه‌ای در آن نیست و کلمات و تعاریف آن روشن‌ترین کلمات و بهترین تفسیر می‌باشد به گونه‌ای که معانی را کاملاً بیان می‌دارد.

و این آیه دلیلی است بر این‌که کسی که از علم سخن می‌گوید خواه سخنگو باشد یا معلم یا واعظ، باید به پروردگارش اقتدا نماید، و همان‌گونه که خداوند متعال حالت پیامبرش را تحت نظر و بررسی قرارداد عالم نیز باید در امور و حالت مردم بیاندیشد، و هر گاه اتفاقی پیش آمد از آیات قرآنی و احادیث پیامبر صهمان را بگوید که با زمان و موقعیت مناسب است، و موعظه‌هایی ایراد نماید که موافق با آن باشد.

و این ردی است بر سخت‌گیران و تکلف کنندگان از قبیل «جهمیه» و امثال آنان که بر این باورند بسیاری از نصوص قرآن بر معنی ظاهری آن حمل نمی‌شوند، و غیر از این معانی، معانی دیگری دارند. پس طبق گفتۀ آنها قرآن نمی‌تواند بهترین تفسیر باشد، بلکه بهترین تفسیر- به گمان باطل‌شان- تفسیر آنهاست، تفسیری که طی آن معانی قرآن را تحریف می‌کنند!.

آیه‌ی۳۴:

﴿ٱلَّذِينَ يُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُوْلَٰٓئِكَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضَلُّ سَبِيلٗا٣٤[الفرقان: ۳۴]. «کسانی که بر چهره‌هایشان به‌سوی دوزخ برده شده و در آن گرد آورده می‌شوند آنان بدترین جایگاه و گمراهترین راه را دارند».

خداوند متعال از حالت و سرانجام مشرکانی که خداوند و پیامبرش را تکذیب کرده‌اند خبر داده، و می‌فرماید: ﴿يُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَآنان در بدترین صورت و زشت‌ترین هیئت حشر می‌شوند، و فرشتگان عذاب آنها را بر چهره‌هایشان می‌کشند و به جهنم می‌برند، جهنمی که هر نوع عذاب و سزا در آن وجود دارد، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ شَرّٞ مَّكَانٗااینان که چنین وضعیتی دارند، در مقایسه با کسانی که به خدا ایمان آورده و پیامبرانش را تصدیق کرده‌اند بدترین جایگاه را دارند، ﴿وَأَضَلُّ سَبِيلٗاوگمراه‌ترین راه را دارند. و این از باب «استعمال صیغۀ تفضیل» در موردی است که یک طرف به کلی فاقد آن چیز است، چرا که مؤمنان جایگاه خوبی دارند و در دنیا آنها به راه راست هدایت شده، و در آخرت نیز به باغهایی بهشت رهنمود گشته‌اند.

آیه‌ی ۳۵-۴۰:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلۡنَا مَعَهُۥٓ أَخَاهُ هَٰرُونَ وَزِيرٗا٣٥[الفرقان: ۳۵]. «و به راستی که به موسی کتاب (تورات) دادیم، و برادرش هارون را همراه و مددکار او ساختیم».

﴿فَقُلۡنَا ٱذۡهَبَآ إِلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَدَمَّرۡنَٰهُمۡ تَدۡمِيرٗا٣٦[الفرقان: ۳۶]. «آنگاه گفتیم: به‌سوی قومی بروید که آیات ما را دروغ انگاشته‌اند پس ما ایشان را به شدت هلاک و نابود کردیم».

﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ لَّمَّا كَذَّبُواْ ٱلرُّسُلَ أَغۡرَقۡنَٰهُمۡ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ لِلنَّاسِ ءَايَةٗۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ عَذَابًا أَلِيمٗا٣٧[الفرقان: ۳۷]. «و قوم نوح را چون پیامبران را تکذیب کردند غرق نمودیم و ایشان را عبرت مردمان ساختیم، و برای ستمگران عذابی دردناک فراهم دیده‌ایم».

﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَأَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ وَقُرُونَۢا بَيۡنَ ذَٰلِكَ كَثِيرٗا٣٨[الفرقان: ۳۸]. «و عاد و ثمود و اصحاب الرس و ملت‌ها و نسل‌های بسیاری را که در این میان بودند (هلاک ساختیم)».

﴿وَكُلّٗا ضَرَبۡنَا لَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَۖ وَكُلّٗا تَبَّرۡنَا تَتۡبِيرٗا٣٩[الفرقان: ۳۹]. «و برای هر کدام مثل‌ها زدیم و ما جملگی ایشان را به سختی نابود کردیم».

﴿وَلَقَدۡ أَتَوۡاْ عَلَى ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِيٓ أُمۡطِرَتۡ مَطَرَ ٱلسَّوۡءِۚ أَفَلَمۡ يَكُونُواْ يَرَوۡنَهَاۚ بَلۡ كَانُواْ لَا يَرۡجُونَ نُشُورٗا٤٠[الفرقان: ۴۰]. «و به راستی (کافران) از کنار شهری که باران شر و بدبختی بر سر اهالی آنجا فرود آمده بود. گذشته‌اند، آیا آن را نمی‌دیدند؟ (چرا) بلکه امیدی به زنده شدن نداشتند».

خداوند در اینجا به این داستان‌ها اشاره کرده و آن را به صورت مفصل در آیاتی دیگر بیان نموده است تا مخاطبان را از ادامه دادن دادن به تکذیب پیامبرشان بر حذر دارد، که اگر باز نیایند به عذابی گرفتار خواهند شد که این ملت‌ها بدان گرفتار شدند، ملت‌هایی که از آنها نزدیک بوده و داستان‌هایشان را می‌دانند. و برخی از این کافران آثار ملت‌های هلاک شده را آشکارا می‌بینند مانند قوم صالح در حجر، و مانند قریه‌ای که باران بلا بر آن بارانده شد و با سنگهایی از جنس گل سنگباران شدند. و این کافران صبحگاهان و شامگاههاهان و در سفرهایشان از آنجا عبور می‌کنند. به درستی که این ملت‌ها از آنها بدتر نبوده و پیامبرانشان از پیامبر این‌ها نبوده است، ﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ٤٣[القمر: ۴۳]. «آیا کافرانتان از ایشان بهترند یا در کتابهای نازل شده برائت شما نوشته شده است؟!».

آنچه که این‌ها را از ایمان آوردن - با وجود آیاتی که مشاهده کردند - بازداشت این بود که آنها به معاد و زنده شدن پس از مرگ باور و امیدی نداشتند. بنابر این امید به لقای پروردگارشان را ندارند و از عذاب او نمی‌ترسند. پس به عناد و مخالفت خود ادامه دادند، و گرنه نشانه‌های و آیاتی به نزد آنها آمده بود که هیچ شک و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذاشت.

آیه‌ی ۴۱-۴۴:

﴿وَإِذَا رَأَوۡكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِي بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا٤١[الفرقان: ۴۱]. «و هنگامی که تو را می‌بینند فقط به استهزا و تمسخرت می‌گیرند (و می‌گویند:) آیا این است کسی که خداوند او را به عنوان پیامبر فرستاده است؟!».

﴿إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَيۡهَاۚ وَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ حِينَ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ مَنۡ أَضَلُّ سَبِيلًا٤٢[الفرقان: ۴۲]. «به راستی نزدیک بود که ما را از (پرستش) معبودانمان - اگر بر آن شکیبایی نمی‌ورزیدیم- گمراه کند، و چون عذاب را ببینند خواهند دانست که چه کسی گمراه‌تر است».

﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًا٤٣[الفرقان: ۴۳]. «آیا دیده‌ای کسی را که هوی و هوس خود را معبود خود گرفته است؟ آیا تو وکیل او خواهی بود؟!».

﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَسۡمَعُونَ أَوۡ يَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا٤٤[الفرقان: ۴۴]. «یا گمان می‌بری که بیشترشان می‌شنوند یا می‌فهمند؟ آنان مانند چهارپایان هستند، بلکه اینان گمراه‌ترند».

﴿وَإِذَا رَأَوۡكَو کسانی که تو را تکذیب می‌کنند و با آیات خدا مخالفت و در زمین تکبر می‌ورزند هنگامی که ای محمد صتو را می‌بینند شما را مسخره نموده و به شما توهین می‌کنند، و به صورت تحقیر و توهین می‌گویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِي بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًاآیا این است که خداوند او را به عنوان پیامبر فرستاده است! یعنی شایسته نیست که خداوند چنین شخصیتی را به عنوان پیامبر بفرستد. و این شدت ستمگری و عناد و وارونه کردن حقیقت از سوی آنان را نشان می‌دهد، زیرا از این سخن چنان فهمیده می‌شود که پیامبر-نعوذبالله- در نهایت حقارت و پستی قرار دارد و چنانچه کسی دیگر پیامبر بود مناسبت‌تر بود. ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ عَظِيمٍ٣١[الزخرف: ۳۱]. «و گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگی از این دو قریه نازل نشده است؟!». چنین سخنی جز از نادان‌ترین و گمراه‌ترین مردم سرنمی‌زند، و کسی که این سخن را می‌گوید کینه‌توزی و لجاجت شدیدی داشته، و خودش را به نادانی می‌زند، وهدفش این است که با طعنه زدن به حق و عیب‌جویی از آن، و کسی که آن را آورده است، باطل خود را ترویج دهد. و گرنه هر کس در حالات محمد بن عبدالله صبیاندیشد او را مرد برجسته و عاقل می‌داند و این که از نظر خرد و علم و هوشیاری وداشتن عادتهای نیکو و پاکدامنی و شجاعت و. . . بر آنان مقدم است، و کسی که او را تحقیر می‌کند و ناسزا می‌گوید دارای چنان بی‌خردی و جهالت و گمراهی و تناقض وستم و تجاوزی است که در کسی دیگر وجود ندارد و برای جهالت و گمراهی‌اش همین قدر کافی است که پیامبر بزرگوار و رادمرد و سخاوتمند را مورد عیب‌جویی قرار دهد.

هدف مشرکان از توهین و استهزا به پیامبر این بود که بر باطل خود پافشاری کنند و انسان‌های ضعیف العقل را فریب دهند. بنابر این گفتند: ﴿إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَابه راستی نزدیک بود ما را از پرستش معبودانمان گمراه کند، و به جای همۀ معبودانمان یک معبود بپرستیم. ﴿لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَيۡهَاو اگر ما شکیبایی نمی‌ورزیدیم ما را گمراه می‌نمود. و آنها ادعا می‌کردند که توحید و یگانه پرستی گمراهی است، و شرکی که آنها بر آن هستند هدایت است. بنابر این یکدیگر را به شکیبایی و بردباری سفارش می‌کردند: ﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡ[ص: ۶]. «و سران و اشراف آنها به راه افتاده و گفتند: بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبایی ورزید».

و در اینجا گفتند: ﴿لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَيۡهَاو اگر ما شکیبایی نمی‌ورزیدیم. صبر و شکیبایی در همه جا قابل ستایش است به جز در چنین جایی، زیرا چنین صبری اسباب و عوامل خشم الهی را فراهم می‌نماید، و هیزم و سوخت جهن را بیشتر می‌کند. اما مؤمنان همانطور که خدا در مورد آنها فرموده است: ﴿وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ[العصر: ۳]. «یکدیگر را به حق و بردباری سفارش می‌کنند». و از انجا که آنها با این سخنان حکم می‌کردند که هدایت یافته‌اند و پیامبر گمراه است و روشن و ثابت است که چاره‌ای برای به راه آمدن آنها نیست، خداوند آنان‌را به آمدن عذاب تهدید کرد و خبر داد که آنها ﴿حِينَ يَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَدر آن وقت که عذاب را می‌بینند به صورت حقیقی و واقعی خواهند دانست که ﴿مَنۡ أَضَلُّ سَبِيلًاچه کسی گمراه‌تر است. ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا٢٧[الفرقان: ۲۷]. «و روزی (خواهد آمد) که ستمکار دست‌هایش را گاز می‌گیرد و می‌گوید: ای کاش! با پیامبر راهی بر می‌گرفتم».

و آیا گمراهی و ضلالتی بیشتر از این وجود دارد که کسی هوای نفس و خواسته‌های نفسانی خود را معبود خویش قرار دهد، و هر چه نفسش بخواهد انجام دهد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُآیا از حالت کسی تعجب نمی‌کنی که هوای نفس خویش ار معبود خود قرار داده؟! و نمی‌نگری که در چه گمراهی شدیدی قرار دارد؟! حال آن که خودش را در جایگاه والایی می‌بیند! ﴿أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيۡهِ وَكِيلًاآیا تو وکیل او خواهی بود؟ یعنی تو بر او مسلط و چیره نیستی، بلکه فقط بیم دهنده هستی، و تو وظیفه‌ات را انجام داده‌ای، و حساب آنان با خداست.

سپس خداوند متعال بر گمراهی بزرگ آنها تاکید نمود و فرمود: آنها عقل و گوش ندارند. و آنها را در گمراه بودن به چهارپایان تشبیه کرد که جز صدا چیزی نمی‌شنوند. کر و لال و کور هستند و باز نمی‌گردند. بلکه آنها از چهارپایان گمراه‌ترند، زیرا چهارپایان را چوپانشان هدایت می‌نماید، و چهارپایان راه را می‌یابند، و راه هلاکت و نابودی خود را می‌دانند، و از آن پرهیز می‌نمایند، و سرانجام سالم‌تر و نیکوتری از این‌ها خواهند داشت.

پس روشن شد کسی که پیامبر صرا به گمراهی متهم نماید خودش بیشتر سزاوار این صفت است، و هر حیوان زبان بسته‌ای از او راهیاب‌تر است.

آیه‌ی ۴۵-۴۶:

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيۡفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَلَوۡ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاكِنٗا ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَيۡهِ دَلِيلٗا٤٥[الفرقان: ۴۵]. «آیا در (کار) پروردگارت ننگریسته‌ای که چگونه سایه را گسترانیده است؟ و اگر می‌خواست آن را ساکن می‌کرد، سپس خورشید را دلیل (گسترش) آن قرار دادیم».

﴿ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَيۡنَا قَبۡضٗا يَسِيرٗا٤٦[الفرقان: ۴۶]. «سپس آن ‌را آهسته به‌سوی خود باز می‌گیریم».

آیا با چشم و بینش و بصیرت خود کمال قدرت پروردگارت و گستردگی رحمت او را مشاهده نکرده‌ای که چگونه سایه را بر بندگان گسترانده است؟ و این قبل از طلوع خورشید است، ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَيۡهِ دَلِيلٗاسپس خورشید را دلیل گسترش سایه قرار دادیم. پس اگر خورشید نبود، سیاه شناخته نمی‌شد، زیرا هر چیزی با ضدش شناخته می‌شود.

﴿ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَيۡنَا قَبۡضٗا يَسِيرٗا٤٦سپس هر اندازه خورشید بلند شود اندک اندک از سایه کاسته گردد، تا این‌که کاملاً از بین می‌رود. بنابر این به دنبال هم‌آمدن سایه و خورشید به گونه‌ای که مردم آن را به صورت آشکار مشاهده می‌کنند، و آنچه که به این امر مترتب می‌شود از قبیل دگرگونی شب و روز و در پی یکدیگر آمدن آنها، و پشت سر هم آمدن فصل‌ها و به دست آمدن مصالح فراوانی در این رهگذر، دال بر کمال قدرت و عظمت خداوند متعال و کمال رحمت او و توجه وی به بندگانش می‌باشد. و دلیلی است بر این‌که تنها او معبود مورد ستایش و محبوب بزرگوار و دارای شکوه و عظمت می‌باشد.

آیه‌ی ۴۷:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِبَاسٗا وَٱلنَّوۡمَ سُبَاتٗا وَجَعَلَ ٱلنَّهَارَ نُشُورٗا٤٧[الفرقان: ۴۷]. «و اوست ذاتی که شب را برایتان پوشش، و خواب را مایۀ آسایش گرداند، و روز را (هنگام) برخاستن قرار داد».

از جمله رحمت و لطف خداوند نسبت به شما این است که شب را همچون پوششی برایتان قرار داده که شما را می‌پوشاند، تا در آن آرام گیرید و به خواب فرو رفته و بیاساید، و به هنگام خواب از حرکت باز ایستید. پس اگر شب نبود بندگان آرام نمی‌گرفتند، و به کارشان ادامه می‌دادند و این برای‌شان بسیار زیان‌آور بود. نیز اگر تاریکی ادامه می‌یافت زندگی و مصالح آنها تعطیل می‌شد، اما خداوند روز را زمان بیداری و برخاستن و جنبش قرارداد تا مردم در آن به تجارت و سفر در کارهایشان بپردازند و با این کار منافع و مصالح‌شان تحقق یابد.

آیه‌ی ۴۸-۵۰:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا٤٨[الفرقان: ۴۸]. «و اوست ذاتی که پیش از رحمتش (=باران) بادها را مژده‌آور فرستاد، و از آسمانی آبی پاک نازل کردیم».

﴿لِّنُحۡـِۧيَ بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّيۡتٗا وَنُسۡقِيَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرٗا٤٩[الفرقان: ۴۹]. «تا با آن (آب) سرزمین مرده‌ای را زنده گردانیم، و چهارپایان و مردمان بسیاری را که آفریده‌ایم بنوشانیم».

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَٰهُ بَيۡنَهُمۡ لِيَذَّكَّرُواْ فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا٥٠[الفرقان: ۵۰]. «و به‌راستی آن (باران) را در میان‌شان گوناگون نازل کردیم تا پند گیرند، و بیشترِ مردمان جز سرِ ناسپاسی نداشتند».

تنها اوست ذاتی که بر بندگانش رحم نموده و روزی خویش را فراوان به‌سوی آنها گسیل داشته است، و بادها را پیش از باران رحمتش به عنوان مژده رسانهای پیش قراول می‌فرستد. و ابرها به وسیلۀ این بادها حرکت می‌کنند و به هم می‌پیوندند و به قطعه‌ها تبدیل می‌شوند، و بادها آن را بارور می‌کنند، و به حکم پروردگار باران می‌بارد تا بندگان قبل از باریدنش خوشحال شوند و برای آن آمادگی پیدا کنند قبل از این‌که ناگهان آنها را غافل‌گیر کند.

﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗاو از آسمان آبی پاک نازل کردیم، که از آلودگی و نجاست پاک بوده و دارای برکت است. از برکت آن این است که خداوند به وسیلۀ آن، سرزمین مرده و خشکی را آباد و زنده می‌نماید و آنگاه انواع درختان و گیاهان گوناگون که مردم و چهارپایان از آن می‌خورند در آن می‌روید. ﴿وَنُسۡقِيَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرٗاو آن را برای نوشیدن در اختیار شما و چهارپایانتان قرار داده‌ایم. آیا کسی که بادها را مژده‌رسانی رحمت خویش فرستاده، و کارهای متفاوتی را به آنها واگذار نموده، و از آسمان آبی پاک و مبارک فرو فرستاده تا با آن روزی بندگان و چهارپایانشان فراهم شود شایسته نیست که فقط او پرستش شود و کسی را با او شریک قرار نداد؟!.

خداوند آیات و نشانه‌هایی آشکار را که با چشم مشاهده می‌شوند بیان کرد، و آن را به صورتهای گوناگون برای بندگان ابراز داشت تا آن را بفهمند و سپاس آن را به جای آورند، و یاد کنند و از آن پند پذیرند، با وجود این، ﴿فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗابیشتر مردمان به خاطر فساد اخلاق و سرشت ناپاکشان در برابر آن جز کفر و ناسپاسی از خود نشان نمی‌دهند.

آیه‌ی ۵۱-۵۲:

﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَبَعَثۡنَا فِي كُلِّ قَرۡيَةٖ نَّذِيرٗا٥١[الفرقان: ۵۱]. «و اگر می‌خواستیم در هر شهر و آبادی بیم دهنده‌ای می‌فرستادیم».

﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَجَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا كَبِيرٗا٥٢[الفرقان: ۵۲]. «پس، از کافران فرمان مبر، و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز».

خداوند متعال از نفوذ مشیت و خواست خود خبر می‌دهد و این‌که اگر او می‌خواست، در هر شهر و آبادی بیم دهنده و پیامبری را می‌فرستاد تا اهالی آنجا را بیم دهد. خدا از انجام چنین چیزی ناتوان نیست اما ای محمد! حکمت و رحمت او نسبت به تو و به بندگان اقتضا نمود تا تو را به عنوان پیامبر به‌سوی سیاه و سرخ، عرب و عجم و انسان و جن بفرستد.

﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَو برای ترک کردن چیزی که بدان فرستاده شده‌ای از کافران اطاعت مکن، بلکه تمام تلاش خود را برای رساندن آن پیام مبذول دار، ﴿وَجَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا كَبِيرٗاو با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز. یعنی در یاری کردن حق و نابود کردن باطل از هیچ کوششی دریغ نورز، و تمامی توانایی و کوشش خود را برای یاری کردن حق مبذول بدار. اگر تکذیب و گستاخی از آنها سرزد، پس تو تلاش خود را بکن و آنچه را در توان داری انجام بده، و از هدایت شدن آنها ناامید مشو، و به خاطر خواسته‌ها و امیال آنان از تبلیغ رسالت خدا را ترک مکن.

آیه‌ی ۵۳:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ وَجَعَلَ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا٥٣[الفرقان: ۵۳]. «و او ذاتی است که دو دریا را در کنار هم روان ساخت، یکی شیرین و گوارا، و دیگری شور و تلخ است. و در میان آن دو حاجز و مانع استواری قرار داد».

اوست که دو دریا در کنار هم روان ساخت بدون این‌که با هم برخورد کنند. یکی شیرین و گوارا است، و آن رودهایی است که روی زمین روان‌اند، و دیگری دریای شور است. و خداوند هر دو را به نفع و مصلحت بندگان قرار داده است ﴿وَجَعَلَ بَيۡنَهُمَا بَرۡزَخٗاو در میان آن دو جایز و مانعی قرار داده که از مخلوط شدن یکی با دیگری جلوگیری می‌نماید، چون اگر مخلوط شوند فایده‌ای که مورد نظر است از بین خواهد رفت. ﴿وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗاو مانعی محکم و استوار (میان آن دو قرار داده‌است).

آیه‌ی ۵۴:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَصِهۡرٗاۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرٗا٥٤[الفرقان: ۵۴]. «و او ذاتی است که از آب انسانی را آفرید، آنگاه آنرا برای پیوند نسبی و سببی قرارداد، و پروردگارت تواناست».

او خدای یگانه‌ای است که شریکی ندارد، ذاتی که انسان را از آبی بی‌ارزش آفرید. سپس از او نسل زیادی را منتشر کرد، و آنها را خویشاوند و فامیل قرار داد، و مادۀ همه از این آب پست است. پس این بر کمال قدرت و توانایی خداوند دلالت می‌نماید. ﴿وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرٗاو پروردگارت تواناست. و پرستش او حق است و عبادت غیر او باطل می‌باشد.

آیه‌ی ۵۵:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَلَا يَضُرُّهُمۡۗ وَكَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗا٥٥[الفرقان: ۵۵]. «و به غیر از خداوند چیزی را می‌پرستند که به آنان سودی نمی‌بخشد، و زیانی به آنان نمی‌رساند و کافر پیوسته در راه سرکشی از پروردگارش (دیگران را) پشتیبانی می‌کند».

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمۡ وَلَا يَضُرُّهُمۡو آنها بت‌ها و مردگانی را عبادت می‌نمایند که سود و زیانی به آنان نمی‌رسانند، و این بت‌ها و مرده‌ها را همتای خداوندی قرار می‌دهند که صاحب سود و زیان و منع و عطا است. و با این‌که می‌بایست از رهنمودهای پروردگارشان اطاعت کنند و از دین او دفاع نمایند اما آنها عکس قضیه را انجام دادند.

﴿وَكَانَ ٱلۡكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِيرٗاپس باطل که بت‌ها و انبازها هستند دشمن خدا می‌باشند، و کافر که به کمک و پشتیبانی آنها می‌شتابد خودش نیز دشمن خدا قرار می‌گیرد، و به دشمنی و جنگ با او بر می‌خیزد. این در صورتی است که خداوند او را افریده و روزی داده و نعمت‌های ظاهری و باطنی را بدو بخشیده است، و نمی‌تواند از قلمرو فرمانروایی و قدرت او بیرون رود. با این وصف خداوند احسان و نیکی خویش را از او قطع ننموده است، اما او - به سبب نادانی‌اش- به این دشمنی و مبارزه ادامه می‌دهد.

آیه‌ی ۵۶-۶۰:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٥٦[الفرقان: ۵۶]. «و تو را جز مژده‌رسان و بیم دهنده نفرستاده‌ایم».

﴿قُلۡ مَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا٥٧[الفرقان: ۵۷]. «بگو: من در برابر (ابلاغ) این (قرآن) هیچ مزدی از شما نمی‌طلبم، ولی (پاداش من این است که) هرکس بخواهد به‌سوی پروردگارش راهی را درپیش گیرد».

﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَكَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرًا٥٨[الفرقان: ۵۸]. «و بر خداوندی توکل کن که همیشه زنده است و هرگز نمی‌میرد، و با ستایش او را (به پاکی) یاد کن. و همین که او به گناهان بندگانش آگاه می‌باشد بس است».

﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗا٥٩[الفرقان: ۵۹]. «ذاتی که آسمان‌ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفریده، سپس بر عرش بلند و مرتفع گردید. او دارای رحمت فراوان است، پس از فرد آگاهی بپرس».

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩٦٠[الفرقان: ۶۰]. «و هنگامی‌که به کافران گفته شود: برای خداوند رحمان سجده کنیم» می‌گویند: رحمان کسیت؟ ایا ما برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور می‌دهی؟ و این امر بر گریز آنان افزود».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او پیامبرش محمد صرا نفرستاده است تا بر مردمان چیره و مسلط باشد، و او را فرشته‌ای قرار نداده است، و خزانه و گنجینه‌ها در دست او نیست، بلکه او را فرستاده تا به مردم مژده دهد، و کسانی را که از خداوند فرمان می‌برند به پاداش هر دو جهان بیم دهد، ﴿وَنَذِيرٗاو او را فرستاده است تا بیم دهنده باشد، و هر کس را که از خدا نافرمانی کند به عذاب هر دو جهان بیم بدهد. و این مستلزم آن است که اوامر و نواهی خدا به طور روشن بیان شوند. و تو ای محمد ص! در مقابل رساندن قرآن و هدایت به آنها پاداشی از آنان نخواه، تا این چیز آنها را از پیروی کردن از تو باز ندارد و در دادن آن دچار سختی نشوند.

﴿إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗامگر کسی‌که خواست در راه خشنودی پروردگارش نفقه‌ای ببخشد، پس اگر چه من شما را به آن تشویق می‌کنم، اما شما را بر آن مجبور نمی‌سازم. و نیز پاداش من بر شما نیست، بلکه آنچه انفاق می‌کنید به مصلحت خودتان بوده و راهی است که برای رسیدن به پروردگارتان در پیش می‌گیرید.

سپس پیامبر را دستور داد تا بر او توکل نماید و از وی کمک بگیرد. پس فرمود: ﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِو بر خداوند زنده‌ای که دارای حیات کامل و مطلق است و هرگز نمی‌میرد توکل کن، و با ستایش او را به پاکی یاد کن. یعنی او را بپرست و در همۀ کارهایت بر او توکل نما.

﴿وَكَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرًاو همین کافی است که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است، و آن را می‌داند، و آنان را بر آن مجازات می‌نماید. پس بر تو واجب نیست که آنها را هدایت نمایی، و نیز ثبت و ضبط کارهایشان بر عهده تو نمی‌باشد.

بلکه همۀ این‌ها به دست خداوند است. ﴿ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِخداوندی که آسمان‌ها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز آفرید، سپس بر بالای عرش خود استوا یافت، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و از همۀ آفریده‌های الهی بلندتر و بزرگتر و زیباتر است. ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُخداوند مهربان بر عرش خود بلند و مرتفع گردید، عرشی که آسمان‌ها و زمین را در بر گرفته است. و رحمت خداوند هر چیزی را در بر گرفته است. پس او با داشتن گسترده‌ترین صفات بر بزرگ‌ترین مخلوقات بلند و مرتفع گردید.

و با این آیه ثابت می‌شود که او مخلوقات را آفریده و از درون و برون آنها آگاهی دارد. نیز مرتفع نمودن او بر عرش و متفاوت بودن او از مخلوقاتش و متصل نبودنش به آنان ثابت می‌گردد. ﴿فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗاپس در این باره از خداوند بپرس. چون اوست که اوصاف و عظمت و شکوه خویش را می‌داند، و شما را به آن خبر داده است، و از عظمت خویش چیزهایی به شما نشان داده که شناخت او را برایتان آسانتر می‌سازد. پس عارفان او را شناخته او را برایتان آسانتر می‌سازد. پس عارفان او را شناخته و در برابر عظمتش سر فرود آورده‌اند.

و کافران از عبادت او سرباز زدند و امتناع ورزیدند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِو هنگامی که به آنها گفته شود تنها برای خداوند رحمان سجده کنید، خداوندی که هر نعمتی را به شما ارزانی داشته و همه بدبختی‌ها را از شما دور کرده است، ﴿قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُاز روی انکار و کفر می‌گویند: ما خداوند رحمان را نمی‌شناسیم. و از جمله طعنه‌هایی که به پیامبر می‌زدند این بود که می‌گفتند: او ما را از گرفتن معبودانی دیگربه همراه خدا باز می‌دارد، در حالی که خودش خدایی دیگر به همراه خدا به فریاد می‌خواند، و می‌گوید «یا رحمان» و امثال این. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ[الإسراء: ۱۱۰]. «بگو: «الله» را بخوانید یا رحمان را بخوانید، به هر نامی او را بخوانید فرق نمی‌کند چرا که او دارای نام‌های‌ نیکوست»، پس نام‌های‌ خداوند زیادند، چون صفت‌های او زیادند، و کمال او متعدد است. پس هر یک از نام‌های‌ او بر صفت کمالی دلالت می‌نماید.

﴿أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَاآیا به فرمان تو برای کسی غیر از معبودان خود سجده کنیم! و این سخن آنها مبتنی بر تکذیب پیامبر و سرباز زدنشان از طاعت او بود. و ﴿وَزَادَهُمۡ نُفُورٗاو دعوت آنها به سجده و شتافتن به‌سوی باطل، و بر کفر و بدبختی‌اشان می‌افزود.

آیه‌ی ۶۱-۶۲:

﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي جَعَلَ فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَٰجٗا وَقَمَرٗا مُّنِيرٗا٦١[الفرقان: ۶۱]. «خجسته است ذاتی که در آسمان برج‌هایی آفرید و در آن چراغ فروزان (خورشید) و ماه تابان را به وجود آورد».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُكُورٗا٦٢[الفرقان: ۶۲]. «و اوست ذاتی که شب و روز را پیاپی مقرر داشت تا هر که خواهد پند گیرد یا سپاس‌گذاری کند».

خداوند متعال در این سورۀ‌کریمه واژه ﴿تَبَارَكَرا سه بار تکرار کرده است، چون معنی‌اش همانطور که گذشت بر عظمت خداوند باری و کثرت اوصاف و خوبی‌ها و احسان او دلالت می‌نماید.

و در این سوره چیزهایی بیان شده است که بیانگر عظمت خداوند و گستردگی قدرت و فرمانروایی و نفوذ خواست او و فراگیر بودن دانایی و توانایی و احاطۀ پادشاهی او در صدور احکام دستوری و جزایی و کمال اوست. و در این سوره چیزهایی بیان شده است که بر گستردگی رحمت و بخشش، و کثرت خیرات و خوبیهای دینی و دنیوی خداوند دلالت می‌نماید و مقتضی تکرار این صفت نیک می‌باشد. بنابر این فرمود: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي جَعَلَ فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗاخجسته است خداوندی که در آسمان‌ها برجها آفریده، و آن‌ها ستاره‌ها هستند و یا منازل خورشید و ماه می‌باشند که در آن قرار می‌گیرند و همانند برج و باروی شهرها باعث محافظت آن می‌شود. ستارگان نیز به منزلۀ برجهایی هستند که برای پاسداری و نگهبانی ساخته شده‌اند، زیرا ستاره‌ها سنگ‌هایی هستند که به‌سوی شیاطین انداخته می‌شوند.

﴿وَجَعَلَ فِيهَا سِرَٰجٗاو در آسمان چراغ فروزان خورشید را که دارای نور و گرماست قرارداد، ﴿وَقَمَرٗا مُّنِيرٗاو ماه تابان را به وجود آورد که دارای نور است اما حرارت و گرما ندارد. و این از نشانه‌های عظمت خداوند و کثرت احسان او می‌باشد و آفرینش آن و تدبیر سامان یافته، و زیبایی و جمال شگفت‌آور ماه و خورشید بر عظمت و بزرگی آفرینندۀ آن‌ها دلالت نموده و بیانگر آن است که آفرینندۀ آن‌ها دلالت نموده و بیانگر آن است که آفریننده‌شان در همۀ صفت‌هایش عظیم و بزرگ است، و منافع و مصالحی که ماه و خورشید برای مردم دارند دلیلی بر کثرت خوبی‌ها و خیرات اوست.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗو خداوند ذاتی است که شب و روز را جایگزین یکدیگر می‌سازد. یعنی یکی را می‌برد و دیگری را جایگزین آن می‌کند، و این روند همیشگی است تا از یکنواخت بودن شب و روز جلوگیری شود.

﴿لِّمَنۡ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُكُورٗابرای کسی که بخواهد از شب و روز پند و عبرت بگیرد، و از آن گستردگی قدرت الهی استدلال نماید، و خداوند را بر آن سپاس گوید. و برای کسی که خداوند را یاد می‌کند و شکر او را به جای می‌آورد در طول شب و روز او وردی هست که می‌تواند آنها را بر زبان جاری کند، پس اگر در شب نتوانست، در روز انجام دهد، و اگر در روز نتوانست، در شب انجام دهد. نیز دل‌ها در لحظات شب و روز دگرگون می‌شوند، گاهی با نشاط و سرحال بوده و گاهی تنبل می‌گردند، و گاهی با یاد الهی بوده و گاهی با غفلت لحظات را سپری می‌کنند. گاهی با اقبال و گاهی با اعراض زمان را پشت سر می‌گذارند. دل‌ها گاهی بسته و گاهی باز هستند. بنابر این خداوند شب و روز را چنان نمود که یکی پس از دیگری بر بندگان آیند و تکرار شوند و باعث فعالیت آنها گردند و به ذکر و شکر الهی در وقتی از اوقات روی آورند. و چون اوقات عبادت‌ها با تکرار شب و روز تکرار می‌شود پس هر دم برای بنده همتی پدید می‌آید که غیر از همت او در وقت گذشته است، وقتی که در آن تنبلی به او دست داده بود، و بنده در این اوقات بر پندگرفتن و یاد خدا و به جا آوردن شکر الهی می‌افزاید. پس عبادت‌هایی که آدمی انجام می‌دهد به منزلۀ آبیاری مزرعۀ ایمان است و ایمان را پرورش می‌دهد. و اگر طاعت‌ها و عبادت‌ها نبود نهال ایمان خشک و پژمرده می‌شد. پس زیباترین و کامل‌ترین ستایش‌ها سزاوار خداوند است.

سپس منت و احسان خود را بر بندگان صالحش یادآور شده، و این‌که آنها را به انجام کارهای شایسته توفیق داده است، کارهایی که به سبب آن جایگاه بلندی در اتاق‌های بهشت به دست می‌آورند. پس فرمود:

آیه‌ی ۶۳-۷۷:

﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣[الفرقان: ۶۳]. «و بندگان (خداوند) رحمان آنانند که روی زمین فروتنانه راه می‌روند، و هنگامی که نادانان ایشان را مخاطب قرار دهند گویند: سلام بر شما».

﴿وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا٦٤[الفرقان: ۶۴]. «و کسانی که شب را با سجده و قیام برای پروردگارشان می‌گذرانند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا٦٥[الفرقان: ۶۵]. «و کسانی که می‌گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور بدار، بی‌گمان عذابش پایدار است».

﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦[الفرقان: ۶۶]. «بی‌گمان دوزخ بدترین قرارگاه و جایگاه است».

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا٦٧[الفرقان: ۶۷]. «و کسانی که به هنگام خرج کردن زیاده‌روی نمی‌کنند، و بخل نمی‌ورزند، و بین این، (دو راه) اعتدال پیش گیرند».

﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا٦٨[الفرقان: ۶۸]. «و کسانی که همراه با الله معبود دیگری را به فریاد نمی‌خوانند، و جانی را که خداوند (خونش را) حرام کرده است جز به حق نمی‌کشند، و زنا نمی‌کنند و هر کس چنین کند کیفر آن را می‌بیند».

﴿يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا٦٩[الفرقان: ۶۹]. «عذاب او در قیامت دو چندان می‌گردد و خوار و ذلیل جاودانه در عذاب می‌ماند».

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٧٠[الفرقان: ۷۰]. «مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس اینانند که خداوند بدی‌هایشان را به نیکی‌ها تبدیل می‌کند و خداوند آمرزندۀ مهربان است».

﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ يَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا٧١[الفرقان: ۷۱]. «و هرکس توبه کند و کار شایسته انجام دهد همانا که او به‌سوی خدا باز می‌گردد».

﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ كِرَامٗا٧٢[الفرقان: ۷۲]. «و کسانی که بر باطل گواهی نمی‌دهند، و چون بر (کار و سخن) بیهوده بگذرند، بزرگوارانه می‌گذرند».

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ لَمۡ يَخِرُّواْ عَلَيۡهَا صُمّٗا وَعُمۡيَانٗا٧٣[الفرقان: ۷۳]. «و کسانی که چون به آیات پروردگارشان پند داده شوند همسان کران و نابینایان بر آن فرو نمی‌افتند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا٧٤[الفرقان: ۷۴]. «و کسانی‌که می‌گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان آن به ما عنایت کن که مایۀ روشنی چشم باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران بگردان».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَسَلَٰمًا٧٥[الفرقان: ۷۵]. «اینان به پاس آنکه بردباری کردند، به مقامی بلند دست می‌یابند، و در آنجا سلام و درود دریافت می‌کنند».

﴿خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ حَسُنَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٧٦[الفرقان: ۷۶]. «در آنجا جاودانه می‌مانند، قرارگاهی خوب و مقامی نیکو است».

﴿قُلۡ مَا يَعۡبَؤُاْ بِكُمۡ رَبِّي لَوۡلَا دُعَآؤُكُمۡۖ فَقَدۡ كَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ يَكُونُ لِزَامَۢا٧٧[الفرقان: ۷۷]. «بگو: اگر عبادت و دعایتان نباشد، پروردگار من به شما اعتنایی ندارد، بی‌گمان تکذیب کردید و (نتیجۀ بد) آن ملازم شما خواهد بود».

عبودیت و بندگی خداوند بر دو نوع است، عبودیت برای ربوبیت خداوند، که مسلمانان و کافر، نیکوکار و بدکار در این امر مشترک هستند، چون آنها همه بندگان خدایند و آنها را پرورش می‌دهد و تحت تدبیر اویند: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه در آسمان‌ها و زمین است در حال بندگی به نزد خدا می‌آیند».

و نوع دوم، بندگی و عبودیت برای الوهیت خداوند و پرستش و رحمت اوست، و آن بندگی پیامبران و اولیای الهی است که خداوند را می‌پرستند. و در اینجا منظور همین نوع از عبودیت است. بنابر این بندگی را به نام خودش «الرحمان» نسبت داد که اشاره به این است آنها به سبب این عبودیت به رحمت الهی می‌رسند. پس بیان نمود که صفاتشان کامل‌ترین صفت‌هاست، و برترین ویژگیها را دارند. بنابر این آنها را چنین توصیف نمود: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗاروی زمین با فروتنی و آرام راه می‌روند و در مقابل خدا و مردم فروتن می‌باشند. خداوند در اینجا آنها را به وقار و آرامش و فروتنی برای خدا و بندگانش توصیف نمود. ﴿خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗاو هنگامی که نادانان سخنی جاهلانه به آنان بگویند، ﴿قَالُواْ سَلَٰمٗاسخنی به آنها می‌گویند که در آن از گناه و جهالت در امان می‌مانند.

و در اینجا آنها ستوده شده‌اند که دارای بردباری زیادند، و در مقابل فردی که با آنان بدی می‌کند، نیکی می‌نمایند، و از جاهل در می‌گذرند، و دارای عقل و خرد و هوشیاری می‌باشند. و خرد است که آنها را به اینجا رسانیده است.

﴿وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا٦٤و نماز شب زیاد می‌خوانند و آن را خالصانه برای پروردگارشان و با فروتنی انجام می‌دهند: همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧[السجدة: ۱۶-۱۷]. «پهلوهایشان از بسترها جدا می‌شود و با ترس و امید پروردگارشان را به فریاد می‌خوانند، و از آنچه بدیشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند. پس هیچ کس نمی‌داند چه چیزهای مسرت بخشی در بهشت برایشان مهیا شده است، و ای پاداش کارهایی است که می‌کنند».

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَو کسانی‌که می‌گویند: پروردگارا! با مصون داشتنمان از اسباب عذاب و آمرزش خطاهایی که از ما سر زده وباعث عذاب می‌گردد، عذاب دوزخ را از ما دو بدار، ﴿إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًابی‌گمان عذاب دوزخ گریبانگیر هر کس گردد ملازم وی خواهد بود همانگونه که طلبکار ملازم بدهکار می‌باشند.

﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا٦٦بی‌گمان دوزخ بدترین قرارگاه وجایگاه است.

این سخن را به حالت شیون و زاری به درگاه پروردگارشان ابراز داشته، و شدت نیازمندی خویش را بیان می‌دارد و می‌گویند: توانایی تحمل این عذاب را نداریم. پس باید منت و احسا الهی را به یاد بیاورند، زیرا دورکردن عذاب به اندازۀ سختی و شدت آن دشوار است، و دور شدن آن بسی مایۀ شادی است.

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْو کسانی که به هنگام پرداخت نفقات واجب یا مستحب از حد نمی‌گذرند، نه ولخرجی می‌کنند و نه بخل می‌ورزند، ﴿وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗاو انفاق و خرج‌کردن آنها در میان اسراف و بخل قرار دارد، و میانه‌روی و اعتدال را رعایت می‌کنند.

نفقات واجب از قبیل زکات و کفاره‌ها را می‌پردازند، و در جای مناسب و به صورت مناسب خرج می‌کنند بدون این‌که به خود یا دیگران زیانی برسانند، و این حاکی از اعتدال و میانه‌روی آنهاست. ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَو کسانی که همراه با الله معبود دیگری را به فریاد نمی‌خوانند، و پرستش نمی‌کنند، بلکه فقط او را می‌پرستند، و دین و عبادت را تنه و خالصانه برای او انجام می‌دهند، و فقط به او روی آورده و از غیر او روی گردانند.

﴿وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُو انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است نمی‌کشند. و آن انسان مسلمان یا کافری است که با مسلمان‌ها پیمان دارد ﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّجز به حق نمی‌کشند، مانند کشتن یک انسان به خاطر این‌که انسانی دیگر را کشته، و کشتن فرد متأهلی که زنا کرده، و کشتن کافری که قتل او جایز و حلال است.

﴿وَلَا يَزۡنُونَو زنا نمی‌کنند، بلکه شرمگاه‌هایشان را حفاظت می‌نمایند، ﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ[المؤمنون: ۶]. «مگر بر همسران‌شان و یا کنیزانی که در ملک یمین آنها هستند». ﴿وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗاو هر کس یکی از این کارها یعنی شرک ورزیدن به خدا، یا کشتن انسانی که خداوند کشتن او را حرام نموده، یا زنا را انجام دهد به کیفر دشواری گرفتار خواهد شد.

سپس کیفر را چنین تفسیر نمود: ﴿يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا٦٩پس هر کس که همۀ این کارها را انجام دهد شکی در آن نیست که برای همیشه در جهنم جاودانه می‌ماند و نیز هر کس برای خداوند شریک قرار دهد برای همیشه در عذاب می‌ماند. و همچنین کسی که یکی از این کارها را انجام دهد به عذاب سختی تهدید شده است، چون او یا مرتکب شرک گشته و یا این‌که یکی از بزرگ‌ترین گناهان را انجام داده‌ است.

اما جاودانه بودن قاتل و زناکار در عذاب به این معنی نیست که به طور ابدی در عذاب می‌ماند، چون نصوص قرآنی و سنت نبوی بر این دلالت می‌نمایند که همۀ مومنان از جهنم بیرون خواهند آمد و هیچ مؤمنی برای همیشه در آن باقی نخواهد ماند، هر چند مرتکب هر گناهی شده باشد. و خداوند این سه گناه را به صراحت نام برد چون این‌ها بزرگ‌ترین گناهان هستند، شرک باعث فساد ادیان است و قتل باعث تباهی انسان‌هاست، و زنا آبرو و ناموس را به تباهی می‌کشد.

﴿إِلَّا مَن تَابَمگر کسی که از این گناهان و دیگر گناه‌ها توبه نماید، به این صورت که فوراً از آن‌ها دست بکشد و به خاطر گناهانی که در گذشته انجام داده است پشیمان شود، و تصمیم قاطع بگیرد که دوباره آن‌ها را انجام ندهد، ﴿وَءَامَنَو به خداوند ایمانی درست داشته باشد، ایمانی که ترک گناهان و انجام اطاعت را اقتضا می‌نماید.

﴿وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗاو عمل صالح انجام دهد، و کارهایی بکند که شارع به آن‌ها فرمان داده است، به شرطی که هدفش از انجام این اعمال رضایت خداوند باشد.

﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖاین گروه، کارها و اقوال آنانکه آمادگی آن را داشت تبدیل عمل زشت شود، به عمل نیک مبدل می‌گردد، بنابراین، شرک آنان به ایمان و معصیتشان به طاعت تبدیل می‌گردد. همچنین عین گناه و بدیهایی که کرده‌اند و از آن توبه نموده و به‌سوی خدا بازگشته‌اند، به نیکی تبدیل می‌شود. همانطور که از ظاهر آیه چنین بر می‌آید.

و در این مورد حدیثی وارد شده است مبنی بر این‌که خداوند مردی را به خاطر برخی از گناهانش بازخواست نمود، و گناهانش را برشمرد، سپس به جای هر بدی به او یک نیکی داد. پس آن مرد گفت: «پروردگارا! من بدیهایی دارم که اینجا آنها را نمی‌بینم». والله أعلم.

﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗاو خدا برای هر کس که توبه نماید آمرزنده است، و گناهان بزرگ را می‌آمرزد، و به بندگانش مهربان است، زیرا خداوند پس از آنکه با ارتکاب گناهان بزرگ به مبارزه بر او برخاستند آنان را به توبه فرا خوانده، و آنها را برای توبه توفیق داده و آنگاه توبه‌اشان را می‌پذیرد.

﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ يَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا٧١و هرکس توبه کند و کار شایسته انجام دهد همانا که او به‌سوی خدا باز می‌گردد. یعنی باید بداند که توبه‌اش در نهایت کمال است، چون توبه به معنی بازگشت به راهی است که انسان را به خدا می‌رساند، و رسیدن به خدا عین سعادت و بندگی و رستگاری است. و باید خالصانه توبه نماید و آن را از شائبه‌ها و اهداف فاسد دور نگاه دارد. پس مقصود از این تشویق، تکمیل کردن توبه است، و باید به بهترین شیوه راه توبه را بپوید تا به خدایی برسد که همه به‌سوی او باز می‌گردند و آنگاه بر اساس میزان تکامل توبه‌اش مزدش را می‌دهد.

﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَو کسانی که بر دروغ و باطل حاضر نمی‌شوند، و در مجالس دروغگویی و معاصی شرکت نمی‌کنند. «زور» یعنی گفتار و کردار ناجایز و حرام، پس این‌ها از تمامی مجالسی که مشتمل بر گفتار یا کردار حرام است پرهیز می‌کنند، مانند مسخره کردن آیات خدا، جدال به وسیلۀ باطل، غیبت، سخن چینی، دشنام دادن، تهمت زدن، مسخره کردن، اواز حرام، نوشیدن شراب، و استفاده از فرش ابریشمی، عکس‌ها و امثال این‌ها پس چون در مجالس دروغگویی و گناه شرکت نمی‌کنند، خودشان به طریق اولی دروغ نمی‌گویند. و گواهی دروغین در «قول زور» داخل است. ﴿وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِلغو سختی است که هیچ فایدۀ دینی و دنیوی ندارد، مانند سخن سبکسران و بی‌خردان. بندگان خاص خدا چون از کنار کار و سخن بیهوده بگذرند ﴿مَرُّواْ كِرَامٗابزرگوارانه می‌گذرند. یعنی خودشان را از آن دور می‌دارند، و در آن فرو نمی‌روند، و به آن نمی‌پردازند. البته چنانچه پرداختن به آن گناه نیز نباشد، نشانۀ بی‌خردی و خلاف شأن مروت است. پس آنها خودشان را از آن دور می‌دارند.

و گفته الهی ﴿وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِاشاره به این است که آنها قصد حضور در محافل و اماکنی را ندارند که در آنجا سخن بیهوده گفته می‌شود، و نمی‌خواهند آن را بشنوند. اما اگر به صورت تصادفی و بدون قصد گذرشان بر چنین جایی بیافتد خود را از آن پاک داشته، و با دوری جستن از آن خویشتن را گرامی می‌دارند.

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِ‍َٔايَٰتِ رَبِّهِمۡو بندگان خداوند رحمان کسانی‌اند که هنگامی آیات پروردگارشان که آنها را به شنیدن و گوش فرادادن ورهنمود شدن به آن فرمان داده است، به آنان یادآوری شود ﴿لَمۡ يَخِرُّواْ عَلَيۡهَا صُمّٗا وَعُمۡيَانٗادر مقابل آن روی گردانی نمی‌کنند و آن را ناشنیده نمی‌گیرند، و دلها و چشمهای خود را از آن آیات بر نمی‌گیرند، و دلها و چشمهای خود را از آن آیات بر نمی‌گردانند، آن‌گونه که افراد بی‌ایمان عمل می‌نمایند و آن را تصدیق نمی‌کنند.

بلکه حالت بندگان خداوند رحمان در مورد آیات، و به هنگام شنیدن آن چنان است که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُؤۡمِنُ بِ‍َٔايَٰتِنَا ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِهَا خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَسَبَّحُواْ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ۩١٥[السجدة: ۱۵]. «همانا کسانی به آیات ما ایمان می‌آورند که چون به آن پند داده شوند سجده کنان به زمین می‌افتند، وپروردگارشان را با ستایش و به پاکی یاد می‌کنند و تکبر نمی‌ورزند». و آن را می‌پذیرند، و خود را نیازمند آن می‌دانند، و در برابرش منقاد و تسلیم می‌شوند.

مؤمنان گوش‌هایی شنوا و دل‌هایی آگاه و مدرک دارند، پس ایمان‌شان با شنیدن آیات الهی بیشتر می‌گردد، و با آن یقین‌شان کامل می‌شود، و آنها را نشاط و طراوت می‌بخشد.

﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖو کسانی که می‌گویند: پروردگارا! دوستان و همسران و فرزندانمان را مایۀ روشنی چشم وشادی دلمان بگردان.

چنانچه حالت و صفات آنان را بررسی کنیم، از همت والا و مرتبه‌ی بلندشان در می‌یابیم که آنان چشم‌شان روشن نخواهد شد مگر این‌که همسران‌شان و فرزندان‌شان و دوستان‌شان را مطیع و فرمانبردار خدا و عالم و عامل ببیند. این هم چنان‌که دعاست برای شایسته بودن همسران و فرزندان‌شان، دعا برای خودشان نیز می‌باشد، چرا که نفع و فایده‌ی آن به خودشان بر می‌گردد. بنابر این آن را برای خود بخششی قرارداده و گفتند هب لنا و به ما عطا کن بلکه دعای آنها به نفع تمام مسلمین است، چون صالح بودن افراد مذکور سبب صالح شدن بسیاری از متعلقین آنها می‌گردد، و از آنها فایده می‌برند.

﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًاو پروردگارا! ما را به این مقام بلند برسان، مقام صدیقان، و مقام افراد کامل و بندگان صالح، و آن مقام امامت و پیشوایی در دین است. و ما را الگو و پیشوای پرهیزگاران قرار ده، به گونه‌ای که به گفتار و کردار ما تأسی کنند و اهل خیر به دنبال ما حرکت نمایند. پس هدایت می‌کنند و خود نیز هدایت می‌یابند. و بدیهی است که دعا کردن برای رسیدن به چیزی، دعا کردن برای مقتضیات آن چیز است. و این مقام -مقام امامت وپیشوایی در دین- جز با صبر و یقین به دست نمی‌آید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ٢٤[السجدة: ۲۴]. «و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما راهنمایی می‌کردند، آنگاه که بردباری ورزیدند، و به آیات ما یقین حاصل نمودند». پس این دعا مستلزم اموری است - از قبیل اعمال و بردباری بر طاعت الهی و بازداشتن نفس از معصیت و نافرمانی خدا و صبر در برابر مقدرات دردناک او، و علم کاملی که صاحب خود را به درجه‌ی یقین می‌رساند- (اموری) که دارای خیر فراوان و بخشش زیادی است، و صاحبش را در بالاترین مقام‌ها بعد از پیامبران قرار می‌دهد.

و از آنجا که همتها و خواسته‌هایشان بلند است، پاداش آنها نیز از نوع عملشان می‌باشد. پس خداوند منازل و جایگاه‌های والا را به آنها پاداش داد: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْبه پاداش این‌که صبر نمودند منزل‌های بلند و مسکن‌های زیبا به آنان داده می‌شود که همۀ آنچه دل انسان در پی آن است و چشم از دیدن آن لذت می‌برد به وفور در آن یافت می‌شود. آنها آنچه را به دست آورده‌اند به خاطر بردباری و صبرشان می‌باشد، همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿. . . وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابٖ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤[الرعد: ۲۳-۲۴]. «و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می‌شوند و می‌گویند: درود بر شما! به خاطر آنچه بردباری نمودید. چه خوب است پاداش سرای آخرت». بنابر این در آنجا فرمود: ﴿وَيُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَسَلَٰمًاو در اینجا از دعای خیر و سلام برخوردارند، از سوی پروردگار و فرشتگانش بر آنها سلام می‌شود، و خودشان یکدیگر را سلام می‌کنند، و از همۀ ناگواری‌ها و ناخوشی‌ها سالم و در امان خواهند بود.

خلاصۀ مطلب این‌که خداوند بندگان خود را چنین توصیف نموده که آنها دارای وقار و آرامش هستند، و در برابر خدا و بندگان‌شان فروتن می‌باشند، و مؤدب و بردبار بوده و اخلاق خوب دارند، و از جاهلان صرف نظر می‌کنند، و از آنها روی بر می‌تابند، و در مقابل بدی آنها نیکی می‌نمایند، و شب‌ها را با عبادت به سر می‌کنند، و عبادت را مخلصانه برای خدا انجام می‌دهند، و از جهنم می‌ترسند و به درگاه پروردگارشان تضرع و زاری می‌نمایند تا آنها را از جهنم نجات بدهد، و نفقه‌های واجب و مستحبی را که برآنهاست می‌پردازند، و در خرج کردن میانه روی می‌نمایند و وقتی که آنها را در خرج کردن میانه‌روی ورزند- که معمولا مردم زیاده‌روی می‌کنند- پس آنها در دیگر کارها به طریق اولی میانه‌روی و اعتدال را رعایت می‌کنند، و دور بودن از گناهان کبیره و اخلاص داشتن در عبادت و پرهیز از خون‌ریزی و هتک حرمت و آبروی دیگران، و توبه کردن - در صورت سر زدن یکی از گناهان - نیز از خصوصیات‌های آنان است. نیز آنها در مجالسی که لهو و لعب و گفتار و کردار حرام انجام می‌گیرد حاضر نمی‌شوند، و خود نیز آن را انجام نمی‌دهند، و خود را از یاوه‌گویی و انجام کارهای بیهوده و زشت که فایده‌ای ندارند دور می‌دارند. و این مستلزم مروت و کمال آنهاست. آنها خود را از هر سخن و کردار زشت و بی‌ارزش دور می‌دارند، و آیات الهی را می‌پذیرند، و معانی آن را می‌فهمند، و برای فهمیدن آن می‌کوشند، و به آن عمل می‌کنند. و برای اجرای احکام آن تلاش می‌نمایند. و آنها خداوند را به کامل‌ترین صورت فرا می‌خوانند، که خود و بستگانشان و مسلمین از آن بهره‌مند می‌شوند. آنها صلاحیت همسران و فرزندانشان را از خداوند می‌طلبند. از لوازم این دعا این است که آنها در تعلیم و موعظه کردن و اندرز گفتن زنان و فرزندان خود می‌کوشند، چون هر کس به چیزی علاقه‌مند باشد وآن را از خدا بخواهد باید در فراهم نمودن اسباب آن بکوشد. آنان از خداوند می‌خواهند که آنها را به بالاترین مقام‌هایی برساند که رسیدن به آن برایشان ممکن است، و آن مقام امامت و صدیق بودن است.

به راستی که این صفت‌ها بسیار والا، و این همت‌ها بسی بلند و این خواسته‌ها بسیار ارزشمندند! و چقدر این نفس‌ها پاکیزه و این دل‌ها و صاحبانش پاک‌اند! وچقدر این سرداران پرهیزگارند! و فضل و نعمت و رحمت خداوند بر آن‌هاست که آنان را بزرگوار نموده است، و لطف اوست که آنها را به این منازل رسانده است.

و خداوند بر بندگانش منت می‌نهد و صفت‌هایشان را برای آنان توصیف می‌نماید و از همت‌های عالیشان سخن به میان می‌آورد و پاداشهایشان را برایشان توضیح می‌دهد تا دیگران را تشویق نماید که خود را به صفات آنان متصف گردانند و از خداوندی که بر آنها منت نهاده و آنها را اکرام نموده است بخواهند تا آنان را هدایت نماید، و همانطور که آنان را هدایت کرده است با تربیت ویژه خویش آنها را نیز سرپرستی نماید.

بار خدایا! ستایش سزاوار توست، و به پیشگاه تو روی می‌آوریم. تو یاور ما هستی، و از تو یاری می‌جوییم. و هیچ توان و قدرتی برای انجام کارها جز از سوی تو نیست. مالک هیچ سود و زیانی نیستیم و توانایی جلب ذره‌ای خیر و خوبی نداریم مادامی که آن را برای ما میسر نگردانی، زیرا ما ناتوان هستیم و از هر جهت ضعیف و درمانده می‌باشیم.

و گواهی می‌دهیم که اگر به اندازه یک چشم به هم زدن ما را به خودمان بسپاری دچار ناتوانی و ضعف و اشتباه می‌شویم پس ما جز به رحمت تو که آفرینش ما را با آن عجین کرده‌ای، و روزی و نعمت‌های فراوان ظاهری و باطنی به ما داده‌ای و رنج‌ها را از ما دور ساخته‌ای، به چیزی دیگر اعتماد نمی‌کنیم و بر ما رحمی بفرما که ما را با آن از مهر و رحمت غیر تو بی‌نیاز گرداند. چرا که هر کس که از تو بخواهد و به تو امید بندد ناکام نخواهد شد.

و از آنجا که خداوند بندگانش را به خاطر فضیلت و شرافتی که داشتند به رحمت خویش نسبت داد، و آنها را به عبودیت خود اختصاص داد، شاید کسی گمان برد که دیگران نیز در بندگی داخل هستند؟

پس خداوند خبر داد که او به غیر از این‌ها توجه و اعتنایی نمی‌کند و اگر دعایتان نبود و او را به فریاد نمی‌خواندید و او را پرستش نمی‌کردید، به شما ارجی نمی‌نهاد، و شما را دوست نمی‌داشت. پس فرمود: ﴿قُلۡ مَا يَعۡبَؤُاْ بِكُمۡ رَبِّي لَوۡلَا دُعَآؤُكُمۡۖ فَقَدۡ كَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ يَكُونُ لِزَامَۢا٧٧بگو: «اگر عبادت و دعایتان نبود پروردگار من به شما اعتنایی نمی‌کرد». و شما چون رسالت آسمانی و پیامبران را تکذیب می‌کنید نتیجۀ بد این کار ملازم شما خواهد بود. یعنی به عذابی گرفتار می‌شوید که شما را ترک نخواهد کرد، و همانگونه که طلبکار بدهکار را رها نمی‌کند عذاب خدا نیز شما را رها نخواهد کرد، و خداوند میان شما وبندگانش داوری خواهد کرد.

پایان سوره‌ی فرقان

تفسير سوره‌ی شعراء

جمهور مفسرین بر آنند که این سوره مکی است و۲۲۷ آیه می‌باشد.

آیه‌ی ۱-۹:

﴿طسٓمٓ١[الشعراء: ۱]. «طا. سین. میم».

﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ٢[الشعراء: ۲]. «این آیات کتاب مبین است».

﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٣[الشعراء: ۳]. «شاید تو از آنکه آنان ایمان نمی‌آورند خویشتن را به نابودی بکشانی!».

﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَ٤[الشعراء: ۴]. «اگر ما بخواهیم از آسمان معجزه‌ای بر آنان فرو می‌فرستیم که در برابرش گردن نهند».

﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا كَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِينَ٥[الشعراء: ۵]. «و هیچ‌گونه موعظه و اندرز تازه‌ای از سوی خداوند رحمان نمی‌آید مگر این‌که از آن روی‌گردان هستند».

﴿فَقَدۡ كَذَّبُواْ فَسَيَأۡتِيهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ٦[الشعراء: ۶]. «به راستی که تکذیب کردند و در اسرع وقت خبر چیزی که به ریشخندش می‌گرفتند به آنها خواهد رسید».

﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ٧[الشعراء: ۷]. «آیا به زمین ننگریسته‌اند که چقدر از هرگونه (گیاه) ارزشمندی در آن رویانده‌ایم؟».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ٨[الشعراء: ۸]. «بی‌گمان در این کار نشانه‌ای است، و بیشتر آنان مؤمن نیستند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ٩[الشعراء: ۹]. «و بدون شک پروردگار تو چیرۀ مهربان است».

خداوند متعال با اشاره به تعظیم و بزرگداشت آیات قرآن و این‌که به صورت روشن و واضح‌بر همۀ مطالب الهی و مقاصد شرعی دلالت می‌نمایند، بیان می‌دارد که هر کس در آن بنگرد، در اخبار و احکام آن شک و تردید نخواهد کرد، چون به طور واضح بر بهترین مقاهیم دلالت می‌نمایند، و احکام صادره‌اش در خصوص مسایل و حوادث موجود کاملاً مرتبط و متناسب است. پیامبر صبا همین آیات مردم را بیم می‌داد و به راه راست هدایت می‌کرد، پس به وسیلۀ این آیات بندگان پرهیزگار خداوند راهیاب می‌شدند. و کسی که شقاوت و بدبختی برای او مقدر شده بود از آن روی بر می‌تافت و پیامبر صبه خاطر روی گردانی آنها و ایمان نیاوردنشان به شدت ناراحت و اندوهگین می‌شد چون ایشان صخیرخواه آنان بود.

بنابر این خداوند متعال به پیامبرش فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ٣از این‌که آنها ایمان نمی‌آورند مبادا خویشتن را نابود کنی. یعنی این کار را نکن، و نباید بابت این‌که ایمان نمی‌آورند آن قدر تأسف بخوری که خودت را نابودکنی، زیرا هدایت به دست خداوند است، و تو وظیفه‌ات را که تبلیغ و رساندن پیام خدا است انجام داده‌ای، و بالاتر از این قرآن که روشنگر احکام الهی است، آیه و معجزه‌ای نیست که آن را نازل کنیم تا به آن ایمان بیاورند. پس این قرآن کافی است برای کسی که در پی هدایت است.

بنابر این فرمود: ﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَايَةٗاگر ما بخواهیم معجزه و نشانه‌ای از آنچه که پیشنهاد کرده‌اند بر آنان فرو می‌فرستیم، ﴿فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِينَکه گردن‌های تکذیب کنندگان در برابر آن خم می‌گردد و تسلیم آن می‌شوند، اما نیازی به این کار نیست، و مصلحتی در میان نمی‌باشد، چون در آن وقت ایمان آوردن فایده‌ای ندارد، زیرا ایمان به غیبت و دنیای ناپیدا مهم و سودمند است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِيَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ يَأۡتِيَ رَبُّكَ أَوۡ يَأۡتِيَ بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَۗ يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ[الأنعام: ۱۵۸]. «آیا جز این انتظار می‌کشند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند یا پروردگارت بیاید و یا برخی از نشانه‌های پروردگارت بیابد؟ روزی که برخی از نشانه‌های پروردگارت فرا رسد ایمان افرادی که قبلاً ایمان نداشته‌اند سودی به حالشان نخواهد داشت».

﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن ذِكۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍو هیچگونه موعظه و اندرز تازه‌ای به نزد آنان نمی‌آید که آنها را امر ونهی کند و سود و زیان‌شان را به آنها یادآورد شود، ﴿إِلَّا كَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِينَمگر این‌که دل‌ها و جسم‌هایشان از آن روی گردان است. آنها از پند و اندرز تازه که معمولاً بیشتر موثر واقع می‌شود روی می‌گردانند، و از غیر آن نیز بیشتر رویگردانند، چون خیری در آنها نیست و اندرزها در مورد آنان نتیجه بخش نخواهد بود.

﴿فَقَدۡ كَذَّبُواْو آنها حق را تکذیب کردند و تکذیب حق عادت و پیشۀ آنها گردید، ﴿فَسَيَأۡتِيهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَو به زودی به عذاب خدا گرفتار خواهند شد، و آنچه را که تکذیب کرده‌اند بر آنها فرود خواهد آمد، زیرا گرفتار شدن آنها به عذاب قطعی است.

خداوند متعال آدمی را به اندیشیدن و تفکر سفارش نموده و بیان می‌دارد که آن به نفع تفکر کننده است: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ كَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجٖ كَرِيمٍ٧آیا به زمین نمی‌نگرند تا ببینند که انواع اقسام گیاهان زیبا و سودمند را در آن رویانده‌ایم؟

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗبدون شک آفرینش گیاهان و درختان از نیستی، و یا پس از پژمرده شدن نشانه و آیتی است بر این که خداوند مردگان را پس از مرگشان زنده می‌نماید، همانطور که زمین را پس از خشک شدن وپژمرده شدن زنده و سبز می‌کند. ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَو بیشتر مردمان ایمان نمی‌آورند. و ما اکثر الناس ولو حرصت بمومنین و بیشتر مردمان هر چند اصرار بورزی ایمان نمی‌آورند. ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشر مردمان هرچند اصرار بورزی ایمان نمی‌آورند». ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُو قطعاً پروردگار تو قدرتمند و چیره است، بر هر مخلوقی چیره است و جهان بالا و پایین در برابر او سر تعظیم فرود آورده است. ﴿ٱلرَّحِيمُمهربان است و رحمتش همه چیز را فرا گرفته و بخشش او به هر موجودی زنده‌ای رسیده است و خداوند مقتدر که اهل شقاوت را با انواع عذاب‌های هلاک و نابود می‌کند، نسبت به سعادتمندان بسیار مهربان است و آنان را از هر شر و بلایی نجات می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰-۲۲:

﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّكَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠[الشعراء: ۱۰]. «و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد که به‌سوی قوم ستمکار برو».

﴿قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا يَتَّقُونَ١١[الشعراء: ۱۱]. «قوم فرعون آیا نمی‌پرهیزند؟!».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ١٢[الشعراء: ۱۲]. «(موسی) گفت: پروردگارا! می‌ترسم که مرا تکذیب کنند».

﴿وَيَضِيقُ صَدۡرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ١٣[الشعراء: ۱۳]. «و دلم تنگ می‌گردد و زبانم گشوده نمی‌شود، پس به پیش هارون بفرست».

﴿وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ١٤[الشعراء: ۱۴]. «و آنان گناهی بر من دارند، و می‌ترسم که مرا بکشند».

﴿قَالَ كَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَ١٥[الشعراء: ۱۵]. «فرمود: چنین نیست. پس هر دوی شما با نشانه‌های ما بروید، همانا ما با شما هستیم و می‌شنویم».

﴿فَأۡتِيَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦[الشعراء: ۱۶]. «پس به نزد فرعون آیید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم».

﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ١٧[الشعراء: ۱۷]. «اینکه بنی‌اسرائیل را با ما بفرست».

﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ١٨[الشعراء: ۱۸]. «(فرعون) گفت: (ای موسی!) آیا ما تو را در کودکی میان خود پرورش ندادیم؟ و سال‌ها از عمرت در بین ما ماندگار نبودی؟».

﴿وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَكَ ٱلَّتِي فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ١٩[الشعراء: ۱۹]. «و آن کار بدی که انجام دادی از تو سرزد و تو از ناسپاسانی».

﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ٢٠[الشعراء: ۲۰]. «(موسی) گفت: آن را آنگاه مرتکب شدم که از سرگشتگان بودم».

﴿فَفَرَرۡتُ مِنكُمۡ لَمَّا خِفۡتُكُمۡ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكۡمٗا وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٢١[الشعراء: ۲۱]. «و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند».

﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٢٢[الشعراء: ۲۲]. «و آیا این که بنی‌اسرائیل را به بندگی و بردگی گرفته‌ای نعمتی است که (آن را) بر من منت می‌نهی؟!».

خداوند باری تعالی داستان موسی را تکرار کرده، و آن را چندین بار در قرآن ذکر نموده است، به گونه‌ای که دیگر داستان‌ها را اینگونه تکرار نکرده است چون داستان موسی حکمتها و عبرتهای فراوانی در بر دارد، و در این داستان ماجرای او با ستمگران و مؤمنان بیان شده است. موسی صاحب شریعتی بزرگ و تورات است، که بعد از قرآن برترین کتاب آسمانی است. پس فرمود: حالت نیک موسی را به یادآور، آنگاه که خداوند او را ندا داد و با او سخن گفت، و او را پیامبر گرداند و به‌سوی بنی‌اسرائیل فرستاد. پس فرمود: ﴿أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَبه نزد قوم ستمکار برو، قویم فرعون، آنهایی که در زمین تکبر ورزیده و خود را بر اهالی آن بالاتر قرار داده، و سرکرده‌شان ادعای خدایی کرده است. ﴿أَلَا يَتَّقُونَیعنی با گفتار نرم و با مهربانی به آنها بگو: ﴿أَلَا يَتَّقُونَآیا از خداوندی که شما را آفریده و روزی‌تان داده است نمی‌‌پرهیزید و از کفر خود دست نمی‌کشید؟!.

موسی ÷با اعتذار از بارگاه پروردگارش، عذر خویش را بیان کرد و از او خواست که وی را در حمل این بار سنگین کمک نماید: و فرمود :‌ ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي٢٥ وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي٢٧ يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي٢٨ وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي٢٩ هَٰرُونَ أَخِي٣٠[طه: ۲۵-۳۰]. «پروردگارا! سینه‌ام را گشاده‌دار، و کارم را برایم آسان کن، و گره زبانم را بگشای، تا سخنم را بفهمند، و از (میان) خانواده‌ام همکار و وزیری برایم مقرر بدار، هارون برادرم».

﴿فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَپس به هارون هم رسالت بده. آنگاه خداوند خواستۀ موسی را پذیرفت، و به هارون «نبوت» داد، همانگونه که موسی را به عنوان نبی و پیامبر مقرر کرد. ﴿فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا[القصص: ۳۴]. «و او را به عنوان یاور و مددکارم بفرست». ﴿وَلَهُمۡ عَلَيَّ ذَنۢبٞو آنها در مورد کشتن آن قبطی ادعای حقی برمن دارند، ﴿فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِو می‌ترسم به قصاص آن مرا بکشند.

﴿قَالَ كَلَّاگفت:‌چنین نیست، آنها هرگز نمی‌توانند تو را به قتل برسانند. ما به شما نیرو و قدرت می‌دهیم، و دست آنها به شما نمی‌رسد. شما و پیروانتان پیروزید.

بنابراین فرعون نتوانست موسی را بکشد با این‌که موسی تا آخرین حد به مخالفت او برخاست و او را متکبر وبی‌خرد، و موسی قومش را گمراه دانست. ﴿فَٱذۡهَبَا بِ‍َٔايَٰتِنَآپس شما هر دو با نشانه‌های ما که بر صداقت و راستگویی و صحت آنچه که آورده‌اید دلالت می‌نمایند، بروید، ﴿إِنَّا مَعَكُم مُّسۡتَمِعُونَبه راستی که من با شما هستم، شما را حفاظت و حمایت می‌کنم، و می‌شنوم.

﴿فَأۡتِيَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦به نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم، به‌سوی تو فرستاده شده‌ایم تا به خدا و رسالت ما ایمان بیاوری، و تسلیم شوی، و پروردگارت را بپرستی، و به یگانگی او یقین نمایی.

﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ١٧این‌که بنی‌اسرائیل را با ما بفرست. پس از شکنجۀ‌بنی‌اسرائیل دست بردار، و آنها را آزاد بگذار، تا پروردگارشان را پرستش نمایند، و تعالیم دین‌شان را برپای دارند.

وقتی موسی و هارون به نزد فرعون آمدند و آنچه را خدا به آنها گفته بود به فرعون گفتند، فرعون ایمان نیاورد و باورد نکرد، و نرم نشد، و شروع به مخالفت با موسی کرد، ﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗاو گفت: آیا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ یعنی آیا بر تو انعام نکردیم و تو را تربیت و پرورش ندادیم، آنگاه که کودکی در گهواره بودی؟! و از ناز و نعمت ما برخورددار شدی؟! ﴿وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَكَ ٱلَّتِي فَعَلۡتَو سال‌های متمادی از عمر خویش را در بین ما به سر بردی، و آن کار بدی که انجام دادی از تو سر زد. آن کار این بود که موسی دید مرد قبطی با فردی از موسی دعوا می‌کند. پس مردی که از قوم موسی بود از او کمک خواست، ﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِ[القصص: ۱۵]. «و موسی به آن قبطی مشتی زد و مُرد». ﴿وَأَنتَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَو تو از کافرانی یعنی تو هم نیز راهت همان راه ماست، و همان راهی که ما در پیش گرفته‌ایم تو هم همان راه را در پیش گرفته‌ای. پس فرعون بدون این‌که بداند به کفر اقرار کرد.

﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ٢٠موسی گفت: من این کار را زمانی انجام دادم که از سرگشتگان بودم. یعنی این کار را از روی کفر انجام ندادم، بلکه از روی سرگشتگی و اشتباه این کار را کردم، سپس از پروردگارم طلب آمرزش نمودم و او مرا آمرزید.

﴿فَفَرَرۡتُ مِنكُمۡ لَمَّا خِفۡتُكُمۡسپس من از دست شما گریختم، آنگاه که می‌خواستید مرا بکشید. پس من به «مدین» گریختم و سال‌ها در آن جا ماندگار شدم، سپس به نزد شما آمدم. ﴿فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكۡمٗا وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَآنگاه پروردگار به من دانش بخشید و مرا از رسالت یافتگان گرداند.

حاصل مطلب این که اعتراض فرعون به موسی از روی نادانی بود، یا این‌که خودش را به نادانی می‌زد. و فرعون قتل موسی را مانع نپذیرفتن رسالت او قرار داد. پس موسی برایش بیان کرد قتلی که من مرتکب شدم از روی اشتباه و نادانی بود و نمی‌خواستم قتلی صورت بگیرد. و هیچ کس از فضل الهی محروم نیست، پس چرا حکم و رسالتی را که خداوند به من بخشیده است، نمی‌پذیرید. پس فقط این مانده است که بگویی: ﴿أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗاایا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ اگر با دقت بنگریم روشن می‌شود که تو بر من هیچ منتی نداری.

بنابراین موسی گفت: ﴿وَتِلۡكَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٢٢آیا می‌خواهی این منت را بر من بگذاری که تو بنی‌اسرائیل را به کار گرفته و آنها را بردۀ خود ساخته‌ای، و من از بردگی کردن برای تو در امان مانده‌ام، و این را بر من منت می‌گذاری؟! اگر کمی تأمل شود به وضوح در خواهیم یافت که تو بر این ملت فاضل و خوب، ستم کرده و آنان را شکنجه نموده و مطیع خود ساخته‌ای تا کارهایت را انجام دهند، و خداوند مرا از اذیت و آزار تو به قوم من رسیده است. پس این چه منتی است که بر من می‌گذاری و آن را به رخ من می‌کشی؟.

آیه‌ی ۲۳-۳۱:

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٣[الشعراء: ۲۳]. «فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست؟».

﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ٢٤[الشعراء: ۲۴]. «(موسی) گفت: پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان این دو است اگر اهل یقین هستید».

﴿قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ٢٥[الشعراء: ۲۵]. «(فرعون) به اطرافیان خود گفت: آیا نمی‌شنوید!».

﴿قَالَ رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَ٢٦[الشعراء: ۲۶]. «(موسی) گفت: پرودگارا شما و پروردگار نیاکان پیشینیان شماست».

﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞ٢٧[الشعراء: ۲۷]. «(فرعون) گفت: بی‌گمان پیامبرتان که به‌سوی شما فرستاده شده دیوانه است».

﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٨[الشعراء: ۲۸]. «(موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و همۀ چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، اگر درک می‌کنید».

﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَ٢٩[الشعراء: ۲۹]. «(فرعون) گفت: اگر غیر از من معبودی برگزینی تو را از زمرۀ زندانیان خواهم کرد».

﴿قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُكَ بِشَيۡءٖ مُّبِينٖ٣٠[الشعراء: ۳۰]. «(موسی) گفت: آیا اگر چیز آشکاری هم برایت بیاورم؟».

﴿قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ٣١[الشعراء: ۳۱]. «(فرعون) گفت: اگر از راستگویانی آن را بیاور».

فرعون با این‌که به صحت آنچه موسی او را بدان فرا می‌خواند یقین داشت با انکار پروردگارش و از روی ستم و سرکشی و خود بزرگ‌بینی گفت: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَپروردگار جهانیان کیست؟ ﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَآموسی گفت: خداوندی است که جهان بالا و پایین را آفریده و به شیوه‌های گوناگون به تدبیر آن پرداخته و آن را پرورش می‌دهد. و از جملۀ آفریده‌هایش شما هستید که مورد خطاب من می‌باشید. پس چگونه آفرینندۀ مخلوقات، و پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین را انکار می‌کنید. ﴿إِن كُنتُم مُّوقِنِينَاگر شما راه یقین می‌پوئید! فرعون با پرخاش، و شگفت زده گفت: ﴿أَلَا تَسۡتَمِعُونَآیا نمی‌شنوید این مرد چه می‌گوید؟!.

موسی گفت: ﴿رَبُّكُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِكُمُ ٱلۡأَوَّلِينَپروردگار شما و پروردگار نیاکان و پیشینیان شماست، تعجب کنید یا تعجب نکنید، بپذیرید یا نپذیرید.

فرعون با حق مخالفت کرد و از کسی که آن را آورده بود ایراد گرفت و گفت ﴿إِنَّ رَسُولَكُمُ ٱلَّذِيٓ أُرۡسِلَ إِلَيۡكُمۡ لَمَجۡنُونٞهمانا پیامبرتان که به‌سوی شما فرستاده شده است دیوانه می‌باشد، چون چیزی برخلاف باورهای ما آورده و با ما مخالفت می‌نماید. پس عقل نزد ماست و خردمندان کسانی هستند که گمان می‌برند آفریده نشده‌اند، و آسمان‌ها و زمین همواره وجود داشته‌اند، بدون این‌که به وجود آورنده‌ای داشته باشند. آنها خودشان و بدون آفریننده آفریده شده‌اند! آری، عقل و خرد نزد او عبارت است از این‌که مخلوق ناقصی که از تمام جهات ناقص است پرستش شود! و دیوانگی نزد فرعون آن است پروردگاری را تصور کرد که آفرینندۀ جهان بالا و پایین بوده و نعمت‌های ظاهری و باطنی را ارزانی کرده باشد و مردم را به عبادتش فرا خواند! فرعون این سخن را برای قومش آراست، و آنها کم‌عقل بودند، ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ٥٤[الزخرف: ۵۴]. «پس قومش را به نادانی وا می‌داشت، بنابر این از او اطاعت کردندو بی‌گمان آنها قومی فاسق بودند».

موسی در پاسخ انکار فرعون و این‌که پروردگار جهانیان را نمی‌پذیرفت، گفت: ﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَيۡنَهُمَآخدای من پروردگار مشرق و مغرب و همۀ مخلوقاتی است که در میان آن دو قرار دارد. ﴿إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَاگر درک کنید من توضیح و بیانی برای شما ارائه داده‌ام که هر کس کوچک‌ترین بهره‌ای از عقل داشته باشد آن را در می‌یابد. پس چرا در آنچه به شما می‌گویم خود را به نادانی می‌‍زنید؟ در این آیه به این مطلب اشاره شد است که شما موسی را که عاقل‌ترین و عالم‌ترین مردم است به دیوانگی متهم کردید، و این در حقیقت بیماری است که در خود شما وجود دارد. شما دیوانه هستید و عقل‌های ناقصتان حکم می‌کند روشن‌ترین موجودات را که آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آن دو است انکار کنید پس شما که خدا را انکار می‌کنید چه چیزی را می‌پذیرید؟ شما که خدا را نمی‌شناسید چه چیزی را می‌شناسید؟ و چنانچه به خدا و آیاتش ایمان می‌آورید؟! سوگند به خدا دیوانه‌هایی که به منزلۀ چهارپایان هستند از شما عاقل‌تر و هدایت یافته‌تراند.

وقتی موسی با دلیل قاطعش فرعون را ساکت کرد و توانایی مقابله را از او سلب کرد، پس موسی را به قدرت و سلطنت خود تهدید کرد و گفت: ﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَيۡرِي لَأَجۡعَلَنَّكَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِينَاگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زمره‌ی زندانیان خواهم گرداند. فرعون - خداوند چهره‌اش را زشت بگرداند - ادعا کرد که امیدوار است موسی را منحرف گرداند و موسی غیر از فرعون هیچ معبود دیگر را معبود خویش قرار ندهد. فرعون تنها به خاطر فریب دادن قومش این سخن را گفت، و گرنه او خیلی خوب می‌دانست که موسی و پیروانش از روی علم و بصیرت این راه را انتخاب کرده‌اند و هرگز امکان ندارد که از اعتقادات خود دست بردارند. موسی به او گفت: ﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُكَ بِشَيۡءٖ مُّبِينٖآیا اگر من معجزۀ آشکاری به تو نشان دهم که بر صحت آنچه آورده‌ام دلالت کند (باز هم مرا زندانی می‌کنی؟!).

آیه‌ی ۳۲-۳۵:

﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعۡبَانٞ مُّبِينٞ٣٢[الشعراء: ۳۲]. «آنگاه عصایش را انداخت پس بناگاه اژدهای آشکاری شد».

﴿وَنَزَعَ يَدَهُۥ فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَ٣٣[الشعراء: ۳۳]. «و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن می‌دیدند».

﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ٣٤[الشعراء: ۳۴]. «(فرعون) به اشراف و بزرگان دوروبر خود گفت: بی‌گمان این جادوگری داناست».

﴿يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ٣٥[الشعراء: ۳۵]. «می‌خواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه فرمان می‌دهید؟».

موسی عصایش را انداخت و بناگاه تبدیل به اژدهایی آشکار شد که هر کس آن را می‌دید خیال و گمانی در آن نمی‌یافت. ﴿وَنَزَعَ يَدَهُو دستش را از گریبانش بیرون آورد، ﴿فَإِذَا هِيَ بَيۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِينَو ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن دیدند که دارای نوری بزرگ بود، و هر کس به آن نگاه می‌کرد هیچ نقص و عیبی را در آن مشاهده نمی‌کرد.

فرعون در قالب مخالفت با حق و پیام‌آور حقیقت، به اشراف و بزرگان پیرامونش گفت:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ٣٤ يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُم بِسِحۡرِهِاین جادوگری بس آگاه و ماهر است که می‌خواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند.

فرعون می‌دانست که آنها کم‌عقل و بی‌خرد هستند، بنابراین، آنان‌را فریب داد و گفت: چیزی که موسی نشان می‌دهد از نوع کارهایی است که جادوگران انجام می‌دهند، چون آنها این را به طور مسلم می‌دانستند که جادوگران چیزهای عجیبی نشان می‌دهند که دیگر مردم توانایی آن را ندارند. و فرعون آنها را ترساند که هدف او از این جادو این است که شما را از وطن خودتان بیرون کند، تا شما را آواره نماید و از خانه و کاشانه و فرزندانتان دور کند و بدین ترتیب در دشمنی و عداوت خود نسبت به شما جدیت نشان دهد. پس گفت: ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَچه فرمان می‌دهید، و چکار کنم؟

آیه‌ی ۳۶-۴۲:

﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ٣٦[الشعراء: ۳۶]. «گفتند: او و برادرش را مهلت بده، و افرادی را به تمام شهرها(ی مصر) بفرست تا جادوگران را جمع‌آوری کنند».

﴿يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٖ٣٧[الشعراء: ۳۷]. «تا هر جادوگر ماهر و دانایی را به نزد تو بیاورند».

﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨[الشعراء: ۳۸]. «آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گرد آورده شدند».

﴿وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩[الشعراء: ۳۹]. «و به مردم گفته شد: آیا شما گرد می‌آئید؟».

﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ٤٠[الشعراء: ۴۰]. «تا اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم».

﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَ٤١[الشعراء: ۴۱]. «وقتی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: اگر ما چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟».

﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّكُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَ٤٢[الشعراء: ۴۲]. «(فرعون) گفت: بله! و بی‌گمان شما آنگاه از مقربان خواهید بود».

گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده، و به تمام شهرهای مصر افرادی را به همۀ شهرهایی که محل دانش و مرکز جادو هستند بفرست تا هر جادوگر زبردست و ماهری را جمع‌آوری نموده و به نزد تو بیاورند، زیرا با جادوگر باید از طریق جادو مبارزه کرد.

و این لطف الهی بود که خداوند خواست بندگانش باطل بودن آنچه فرعون نادان و گمراه مردم را بدان فریب داده بود مشاهده کنند. بنابر این آنها را واداشت تا جادوگران و ساحران ماهر را جمع‌آوری کنند و در حضور او مجلس بزرگی منعقد شود و در آنجا حق بر باطل چیره شده و اهل دانش و فن به صحت و درستی آنچه موسی آورده است اقرار نمایند. پس فرعون به رأی و نظر آنها عمل کرد، و افرادی را برای گردآوری جادوگران به شهرها فرستاد و او در این کار با جدیت عمل کرد.

﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِيقَٰتِ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گردآوری شدند. در روزی که موسی به آنها وعده داده بود، و آن روز جشن بود، و آنها از کارهایشان دست کشیده و بی‌کار بودند، جادوگران گرد آورده شدند. ﴿وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩یعنی از عموم مردم خواسته شد تا در روز موعود گرد آیند. ﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن كَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِينَ٤٠تا اگر جادوگران پیروز شدند ما از آنان پیروی کنیم. یعنی به مردم گفتند: جمع شوید تا پیروزی جادوگران را بر موسی مشاهده کنید، و آنها در کار خود ماهرند، پس، از آنها پیروی می‌کنیم، و آنان را گرامی و بزرگ می‌داریم و ارزش دانش سحر را در خواهیم یافت. پس اگر آنان بر حق بودند، می‌گفتند: تا ما از آنهایی که در میان آنان اهل حق هستند، پیروی نماییم و راه راست را بشناسیم. بنابر این رویارویی موسی و جادوگران و شکست ساحران برای آنها فایده‌ای نداشت جز این‌که حجت بر آنان اقامه گردید.

﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُوقتی جادوگران آمدند و به نزد فرعون رسیدند به او گفتند: ﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن كُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِينَاگر ما موسی را شکست دهیم و بر او چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟

﴿قَالَ نَعَمۡفرعون گفت: آری! شما مزد و پاداش خواهید داشت، ﴿وَإِنَّكُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِينَبه علاوه، در صورت پیروزی بر او از مقربان دربارم خواهید بود. فرعون به آنان وعدۀ پاداش و مقرب بودن را داد تا نشاط آنها بیشتر شود و تمام توانایی خود را برای مخالفت و مبارزه با موسی به کار گیرند.

وقتی در موعد مقرر آنها و موسی و مردم مصر جمع شدند، موسی آنان را اندرز داد و به آنان فرمود: ﴿وَيۡلَكُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا فَيُسۡحِتَكُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که با عذابی (سخت) شما را نابود خواهد کرد. و هر کس به خدا دروغ نسبت دهد ناکام است». پس آنها با یکدیگر به کشمکش و جروبحث پرداختند، سپس فرعون آنها را تشویق کرد، و خودشان نیز یکدیگر را تشویق کردند.

آیه‌ی ۴۳-۴۸:

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٤٣[الشعراء: ۴۳]. «موسی به آنان گفت: آنچه را که می‌خواهید بیفکنید، بیفکنید».

﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِيَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤[الشعراء: ۴۴]. «پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: به بزرگی فرعون قسم! بی‌گمان ما چیره و پیروزیم».

﴿فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلۡقَفُ مَا يَأۡفِكُونَ٤٥[الشعراء: ۴۵]. «آنگاه موسی عصایش را انداخت، ناگهان (اژدهایی شد که) ساخته‌های آنان را بلعید».

﴿فَأُلۡقِيَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِينَ٤٦[الشعراء: ۴۶]. «پس جادوگران سجده‌کنان بر زمین افتادند».

﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٧[الشعراء: ۴۷]. «گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آورده‌ایم».

﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨[الشعراء: ۴۸]. «پروردگار موسی و هارون».

موسی به جادوگران گفت: هر هنری که دارید عرضه کنید، و موسی آنها را مقید به افکندن چیز مخصوص نکرد، چون یقین داشت چیزی که آنها برای مبارزه و مخالفت با حق آورده‌اند باطل و پوچ است.

﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِيَّهُمۡجادوگران ریسمان‌ها و عصاهایشان را به زمین انداختند، ناگهان به مارهایی تبدیل شدند که راه می‌رفتند، و آنها با این کار چشمان مردم را جادو کردند ﴿وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَو گفتند: به یاری و کمک فرعون ما چیره و پیروزیم. پس آنها از قدرت بنده‌ای ضعیف و ناتوان که فقط طغیان کرده و لشکریانی در اختیار داشت یاری جستند، و ابهت و شکوه ظاهری فرعون، جادوگران را فریب داد، و آنها حقیقت امر را ندیدند و یا این‌که سوگند خوردند و گفتند: «به عزت فرعون سوگند! ما پیروزیم».

موسی عصای خود را انداخت که ناگهان تبدیل به اژدهای بزرگی گردید و شروع به بلعیدن چیزهایی کرد که با دروغ سرهم می‌کردند. پس همۀ ریسمان‌ها و چوب دستی‌هایی را که انداخته بودند بلعید چون همه دروغ و افترا و باطل بود، و باطل نمی‌تواند در برابر حق مقاومت کند.

وقتی جادوگران این معجزۀ بزرگ را دیدند، یقین کردند که این جادو نیست، بلکه نشانه‌ای از نشانه‌های الهی، و معجزه‌ای است که از صداقت و راستگویی موسی و صحت آنچه آورده است خبر می‌دهد. بنابر این جادوگران سجده‌کنان بر زمین افتادند. و گفتند: ﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨به پروردگار جهانیان ایمان آورده‌ایم، پروردگار موسی و هارون.

پس باطل در این صحنه نابود شد و شکست خورد، و سران باطل نیز به باطل بودنش اعتراف کردند، و حق روشن و آشکار گردید تا جایی که بینندگان آن را با چشمان خود مشاهده کردند.

آیه‌ی ۴۹-۵۱:

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡۖ إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَ٤٩[الشعراء: ۴۹]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ‌ترتان است که به شما جادو آموخته است. پس خواهید دانست، حتماً دست‌ها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر قطع می‌گردانم و همگی شما را به دار خواهم آویخت».

﴿قَالُواْ لَا ضَيۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠[الشعراء: ۵۰]. «گفتند: باکی نیست، به درستی که ما به‌سوی پروردگارمان باز می‌گردیم».

﴿إِنَّا نَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآ أَن كُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٥١[الشعراء: ۵۱]. «همانا ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را از آن روی که نخستین ایمان آورندگان بوده‌ایم بیامرزد».

اما فرعون جز سرکشی و گمراهی را نپذیرفت و همچنان به عناد خود ادامه داد. بنابر این به جادوگران گفت:

﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَكُمۡآیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آورده‌اید؟ فرعون تعجب کرد و قومش نیز از جرأت جادوگران در برابر فرعون و این‌که بدون اجازۀ فرعون به موسی ایمان آوردند تعجب کردند. پس گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَبدون شک او بزرگ و استاد شماست که به شما جادو آموخته است. این را گفت در حالی که جادوگران را گرد آورده بود، و اشراف و درباریانش به او پیشنهاد کرده بودند که جادوگران را از تمام شهرها گرد بیاورد. و می‌دانستند که جادوگران قبلاً موسی را ندیده‌اند و آنها جادوهایی ارائه دادند که بینندگان را شگفت‌زده کرد اما با این وجود این سخن را به دروغ در مورد آنها شایعه کرد با این‌که خودشان می‌دانستند که این سخن، پوچ و بی‌معناست. پس افرادی که دارای چنین عقلی هستند بعید نیست به حقیقت آشکار و معجزات روشن ایمان نیاورند، چون فرعون هر چیزی را به عنوان حقیقت و واقعیت به آنان معرفی کرد و آنان هم آن را تصدیق می‌کردند. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَيۡدِيَكُمۡ وَأَرۡجُلَكُم مِّنۡ خِلَٰفٖحتماً دست‌ها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر (= دست راست و پای چپ و برعکس) قطع می‌گردانم. همانطور که با «مفسد در زمین» چنین می‌شود. ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّكُمۡ أَجۡمَعِينَوهمۀ شما را به دار خواهم آویخت تا زجر و شکنجه بچشید و خوار و ذلیل شوید.

جادوگران وقتی شیرینی ایمان را در یافتند و لذت آن را چشیدند، گفتند: ﴿لَا ضَيۡرَاز آنچه ما را به آن تهدید می‌کنی باکی نداریم. ﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰيَٰنَآما به‌سوی پروردگارمان باز می‌گردیم، و ما امیدواریم پروردگارمان گناهانی از قبیل کفر و جادوگری و غیره را که مرتکب شده‌ایم بیامرزد. ﴿أَن كُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَاز آن رو که میان این لشکریان، نخستین ایمان آورندگان به موسی بوده‌ایم. پس خداوند آنها را ثابت‌قدم گرداند و به آنان صبر و بردباری ارزانی نمود.

احتمال دارد فرعون تهدیدش را عملی کرده باشد، چون در آن وقت فرعون قدرت و پادشاهی داشت. بنابر این احتمال دارد که خداوند فرعون را از انجام آن کار باز داشته باشد. سپس فرعون و قومش همچنان به کفر خود ادامه می‌دادند و موسی معجزات آشکار را برای آنها می‌آورد، و هرگاه نشانه‌ای به نزد آنها می‌آمد و به شدت آنها را در تنگنا قرار می‌داد با موسی وعده می‌کردند و پیمان می‌بستند که اگر خداوند این بلا را از آنها دور نماید قطعاً به او ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را به همراه او خواهند فرستاد. پس خداوند عذاب را دور می‌نمود، سپس آنها باز عهدشکنی می‌کردند.

آیه‌ی ۵۲-۵۹:

﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِيٓ إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ٥٢[الشعراء: ۵۲]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقیب می‌شوید».

﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ٥٣[الشعراء: ۵۳]. «آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد».

﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ٥٤[الشعراء: ۵۴]. «(و به مأموران دستور داد که به اهالی شهرها بگویند:) همانا این‌ها گروه اندک و ناچیزی هستند».

﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥[الشعراء: ۵۵]. «و به راستی که آنان ما را به خشم آورده‌اند».

﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ٥٦[الشعراء: ۵۶]. «و ما گروهی محتاط هستیم».

﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ٥٧[الشعراء: ۵۷]. «و ما آنان ‌را از میان باغ‌ها و چشمه‌ها بیرون کردیم».

﴿وَكُنُوزٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ٥٨[الشعراء: ۵۸]. «و (ایشان را) از میان گنج‌ها و منزلگاه‌های نیک بدر کردیم».

﴿كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٥٩[الشعراء: ۵۹]. «اینچنین (آنها را به عذاب خود گرفتار ساختیم) و آنها را میراث بنی‌اسرائیل نمودیم».

وقتی موسی از ایمان آوردن آنها ناامید گردید و آمدن عذاب بر آنها قطعی شد و زمان آن فرا رسید که خداوند بنی‌اسرائیل را از اسارت و بندگی نجات دهد، و به آنها در زمین قدرت و ثروت ببخشد، خداوند به موسی وحی کرد که ﴿أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِيٓدر اول شب بنی‌اسرائیل را کوچ بده تا آهسته به راه‌شان ادامه دهند، ﴿إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَو حتماً فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد.

و همانطور که خداوند خبر داد اتفاق افتاد. آنها وقتی صبح کردند دیدند که همۀ بنی‌اسرائیل شبانگاه به همراه موسی رفته‌اند، ﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ٥٣پس فرعون مأمورانی را به شهرها فرستاد تا مردم را جکع کنند و بر بنی‌اسرائیل هجوم برند و بلایی بر سرشان بیاورند. فرعون قومش را تشویق می‌کرد و می‌گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ٥٤این بنی‌اسرائیلی‌ها گروه اندک و ناچیزی هستند. ﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥و آنها ما را به خشم آورده‌اند و ما باید خشم خود را در مورد این بردگان که از نزد ما فرار کرده‌اند به اجرا در آوریم. ﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ٥٦یعنی همۀ ما باید از آنها برحذر باشیم، چرا که دشمن ما هستند، و نابودی آنها به نفع همۀ ما است. پس فرعون و لشکریانش بیرون آمدند و از همه خواسته شد که شرکت کنند. و هیچ‌کس باز نماند، مگر افراد معذوری که توانایی نداشتند.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ٥٧و آنها را از باغ‌های خوب مصر و چشمه‌ساران و کشت‌زارهای آن که زمین‌هایشان را پوشانده و شهرها و بیابان‌ها را آباد کرده بود بیرون کردیم. ﴿وَكُنُوزٖ وَمَقَامٖ كَرِيمٖ٥٨و آنها را از میان گنج‌ها و کاخ‌ها مجلل بیرون راندیم که بینندگان را شگفت‌زده می‌کرد، و هر کس را که به آن می‌اندیشید فریب می‌داد؟ گنج‌ها و جایگاه‌هایی که مدت زمانی طولانی از آن بهره‌مند شده و با غرق در لذت‌ها و شهوت‌ها، عمری طولانی در کفر و فساد و تباهی و تکبر بر بندگان و سرگردانی سپری کرده بودند.

﴿كَذَٰلِكَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ٥٩اینچنین باغ‌ها و چشمه‌سارها و کشتزارها و جایگاه نیک را به بنی اسرائیل میراث دادیم. بنی‌اسرائیلی که فرعونیان آنها را بردگان خود قرار داده بودند و آنها را کارهای سخت و طاقت‌فرسا به کار می‌گرفتند. پس پاک است خداوندی که فرمانراوایی را به هر کس که بخواهد می‌دهد، و از هر کس که بخواهد، می‌دهد، و از هر کس که بخواهد می‌گیرد؟ و هر کس را که بخواهد به سبب فرمانبرداری‌اش غزت می‌بخشد، و هر کس را که بخواهد به سبب نافرمانی‌اش خوار می‌گرداند.

آیه‌ی ۶۰-۶۸:

﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِينَ٦٠[الشعراء: ۶۰]. «آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنان‌را تعقیب کردند».

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ٦١[الشعراء: ۶۱]. «پس هنگامی‌که هردو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً ما گرفتار می‌شویم».

﴿قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ٦٢[الشعراء: ۶۲]. «(موسی) گفت: چنین نیست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد کرد».

﴿فَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاكَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرۡقٖ كَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِيمِ٦٣[الشعراء: ۶۳]. «پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، آنگاه (دریا) شکافت و هر بخشی مانند کوه بزرگی گردید».

﴿وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِينَ٦٤[الشعراء: ۶۴]. «و دیگران را (نیز) در آنجا نزدیک آوردیم».

﴿وَأَنجَيۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ٦٥[الشعراء: ۶۵]. «و موسی و همۀ همراهانش را نجات دادیم».

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ٦٦[الشعراء: ۶۶]. «سپس دیگران را غرق کردیم».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ٦٧[الشعراء: ۶۷]«بی‌گمان در این (ماجرا) نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ٦٨[الشعراء: ۶۸]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

قوم فرعون به هنگام طلوع خورشید به تعقیب قوم موسی پرداختند، در حالی‌که خشمگین بودند و با قدرت و توانایی به دنبال آنها را افتادند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِوقتی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند. ﴿قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓیاران موسی به او شکایت بردند و با اندوه به وی گفتند: ﴿إِنَّا لَمُدۡرَكُونَبی‌گمان آنها به ما رسیده و ما گرفتار می‌گردیم. موسی آنها را دلداری داد و گفت: ثابت قدم باشید، و آنها را از وعدۀ راستین پروردگارش آگاه کرد. پس گفت: ﴿كَلَّآآن طور نیست که شما گفتید، و ما گرفتار نمی‌شویم، ﴿إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِچرا که پروردگارم با من است، و به راهی که مایۀ نجات من و شماست رهنمودم خواهد کرد. پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، و او و عصایش را به دریا زد، آن‌گاه دریا از هم شکافت و دوازده راه در آن باز شد، و هر بخشی مانند کوه بزرگی بود. پس موسی و قومش از همین راهها وارد دریا شدند. و فرعون و قومش را به این مکان نزدیک کردیم، و آنها را در این راه که موسی و قومش از آن رفته بودند وارد نمودیم. آنها همه از دریا عبور کردند و نجات یافتند و هیچ کسی باز نماند. و از لشکریان فرعون هیچ‌کس نجات نیافت بلکه همه غرق شدند.

بی‌گمان ماجرای نجات مؤمنان و غرق شدن کافران نشانه‌ای است بزرگ که بر راست بودن آنچه موسی آورده است و بر بطلان باور و عقیدۀ فرعونو قومش دلالت می‌کند ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَاما با وجود این نشانه‌های بزرگ که سبب ایمان می‌گردد آنها ایمان نیاوردند چرا که دل‌هایشان فاسد بود. ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ٦٨و بی‌گمان پروردگارت توانا و قادر است، را هلاک و نابود ساخت، و با رحمت خویش موسی و کسانی را که همراه او بودند نجات داد.

آیه‌ی ۶۹-۸۲:

﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩[الشعراء: ۶۹]. «و خبر ابراهیم را برای آنان بخوان».

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠[الشعراء: ۷۰]. «هنگامی‌که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟. عبادت‌شان ماندگار می‌مانیم».

﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ٧١[الشعراء: ۷۱]. «گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم، و همیشه بر عبادت‌شان ماندگار می‌مانیم».

﴿قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢[الشعراء: ۷۲]. «گفت: آیا هنگامی‌که آنها را به کمک می‌خوانید صدای شما را می‌شنوند؟».

﴿أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ٧٣[الشعراء: ۷۳]. «یا به شما سود می‌بخشند، یا زیان می‌رسانند؟».

﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٧٤[الشعراء: ۷۴]. «گفتند: نه، اما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که چنین می‌کرده‌اند».

﴿قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥[الشعراء: ۷۵]. «گفت: آیا می‌بینید که چه چیزی را می‌پرستید؟!».

﴿أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦[الشعراء: ۷۶]. «شما و پدران پیشین شما».

﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٧[الشعراء: ۷۷]. «بدون شک همۀ آنها دشمن من هستند، به جز پروردگار جهانیان».

﴿ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ٧٨[الشعراء: ۷۸]. «آن ذاتی که مرا آفریده است و هم او مرا هدایت می‌کند».

﴿وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ٧٩[الشعراء: ۷۹]. «آن خداوندی که مرا غذا می‌دهد، و (آشامیدنی) می‌نوشاند».

﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ٨٠[الشعراء: ۸۰]. «و چون بیمار شوم اوست که مرا شفا می‌دهد».

﴿وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ٨١[الشعراء: ۸۱]. «و آن خداوندی که مرا می‌میراند، سپس زنده‌ام می‌گرداند».

﴿وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ٨٢[الشعراء: ۸۲]. «و خداوندی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا بیامرزد».

ای محمد صسرگذشت و حکایت ابراهیم خلیل را برای مردم بخوان و ماجرای او را در این وضعیت خاص بیان کن. او ماجراهای زیادی دارد، اما شگفت‌ترین اخبار و بهترین سرگذشت او خبری است که رسالت او را در بر دارد که از دعوت کردن قومش و مجادله کردن با آنها و باطل نمودن باورهایشان سخن می‌گوید. بنابر این آن‌را مقید به ظرف زمان کرد و فرمود: و به یادآور زمانی را که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را می‌پرستید؟ آنها با افتخار پاسخ دادند: ﴿نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗابت‌هایی را پرستش می‌کنیم که آنها را با دست‌های خود می‌تراشیم ﴿فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَو در بیشتر اوقات به عبادت و پرستش آنها می‌پردازیم.

ابراهیم با بیان این‌که بت‌ها سزاوار پرستش و عبادت نیستند، گفت: ﴿هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَآیا هنگامی که بت‌ها را به کمک می‌خوانید، صدای شما را می‌شنوند تا دعایتان را پاسخ دهند، و مشکلات شما را حل نمایند، و هر امر ناگواری را از شما دور کنند؟

﴿أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ٧٣یا به شما سود می‌بخشند و یا زیان می‌رسانند؟! پس آنها اقرار کردند که بت‌ها هیچ یک از این کارها را نمی‌توانند انجام دهند، صدایی نمی‌شنوند و سود و زیانی نمی‌رسانند. بنابر این وقتی ابراهیم بت‌ها را شکست، گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ[الأنبیاء: ۶۳]. «بلکه بزرگترشان چنین کرده است. پس، از آنها بپرسید اگر حرف می‌زنند». کافران گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ[الأنبیاء: ۶۵]. «تو نیک می‌دانی که این‌ها حرف نمی‌زنند». یعنی ثابت و بدیهی است (که بت‌ها چنین کارهایی را انجام نمی‌دهند).

پس به تقلید از پدران و نیاکان گمراه‌شان پناه بردند و گفتند: ﴿بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَآنها چیزی از این کارها را نمی‌توانند بکنند، فقط ما پدران و نیاکان خود را دیده‌ایم که چنین می‌کرده‌اند، و ما از آنها پیروی نموده و راهشان در پیش گرفته و به عادت و سنت‌های آنان عمل نموده و آن را زنده نگاه داشته‌ایم. ابراهیم به آنها گفت: شما و پدرانتان همه در اشتباه هستید، و شما و پدرانتان در گمراهی برابرند.

﴿قَالَ أَفَرَءَيۡتُم مَّا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّيٓ«آیا در آنچه می‌پرستید اندیشیده‌اید؟! شما و پدران پیشین شما؟! بدون شک همۀ چیزهایی که معبود خود می‌دانید دشمن من هستند». پس اگر می‌توانند کوچک‌ترین زیانی به من برسانند و علیه من چاره‌اندیشی و توطئه کنند، و دریغ نورزند! اما توانایی این را ندارند. ﴿إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٧٧ ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ٧٨به جز پروردگار جهانیان، ذاتی که مرا آفریده است، و همو مرا راهنمایی می‌کند، و فقط او نعمت آفرینش، و رهنمود کردن به‌سوی منافع دینی و دنیوی را ارزانی می‌نماید.

سپس برخی از نیازها را به طور ویژه بیان کرد و گفت: ﴿وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ٨٠ وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ٨١ وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓ‍َٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ٨٢پس فقط خداوند این کارها را می‌کند، بنابر این فقط باید او پرستش شود، و از او اطاعت گردد، و پرستش این بت‌ها را ترک کرد، بت‌هایی که چیزی را نمی‌آفرینند، و هدایت نمی‌کنند، و نمی‌توانند کسی را بیمار نموده و یا بهبود ببخشند. و به کسی غذا نمی‌دهند، و آشامیدنی نمی‌نوشانند، و زنده نمی‌کنند، و نمی‌میرانند، و به عبادت کنندگان خود سودی نمی‌بخشند، رنج‌هایشان را از آنان دور نکرده و گناهانشان را نمی‌آمرزند. پس بسیار روشن است که شما و پدرانتان توانایی مخالفت با این دلایل روشن را ندارید. و معلوم است که شما و آنان در گمراهی و ترک گفتن راه هدایت یکسان هستید. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِ[الأنعام: ۸۰]. «و قومش با او به جر و بحث و مجادله پرداختند، گفت: آیا در بارۀ خدا با من مجادله می‌کنید، حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟!».

آیه‌ی ۸۳-۸۹:

﴿رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ٨٣[الشعراء: ۸۳]. «پروردگارا! به من حکمت ببخش، و مرا از زمرۀ شایستگان بگردان».

﴿وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ٨٤[الشعراء: ۸۴]. «و برای من نام نیک در میان آیندگان برجای بگذار».

﴿وَٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ٨٥[الشعراء: ۸۵]. «و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت بگردان».

﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِيٓ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ٨٦[الشعراء: ۸۶]. «و پدرم را بیامرز، بی‌گمان او از گمراهان بود».

﴿وَلَا تُخۡزِنِي يَوۡمَ يُبۡعَثُونَ٨٧[الشعراء: ۸۷]. «و مرا رسوا مکن روزی که برانگیخته می‌شوند».

﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨[الشعراء: ۸۸]. «روزی که اموال و اولاد (هیچ) سودی نمی‌رسانند».

﴿إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ٨٩[الشعراء: ۸۹]. «بلکه تنها کسی (نجات می‌یابد و سود می‌بیند) که با دلی پاک نزد خداوند بیاید».

سپس ابراهیم ÷پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗاپروردگارا! به من دانش زیادی عطا کن که به وسیلۀ آن حلال و حرام را بدانم، و در میان مردم داوری کنم، ﴿وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَو مرا به شایستگان از قبیل پیامبران ملحق بگردان.

و نام نیک و آوازه نیکو را برای همیشه در میان آیندگان برای من برجای بدار. پس خداوند دعایش را پذیرفت و به او دانش و حکمت بخشید که به سبب آن از برترین پیامبران گردید، و به برادران پیامبرش پیوست. و خداوند ابراهیم را دوست داشتنی و مقبول گردانید، به گونه‌ای که در میان همۀ ملت‌ها و در همۀ اوقات مورد بزرگداشت و ستایش قرار می‌گیرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ١٠٩ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١١[الصافات: ۱۰۸-۱۱۱]. «و برای او در(میان) آیندگان (آوازه نیک) بر جای گذاشتیم. سلام بر ابراهیم این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. همانا او از بندگان با ایمان ما بود».

﴿وَٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ٨٥و مرا از زمرۀ کسانی بگردان که خداوند آنها را وارث بهشت می‌گرداند. پس خداوند دعایش را پذیرفت و مقامش را در باغهای پرناز و نعمت بهشت بالا برد.

﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِيٓ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّينَ٨٦و پدرم را بیامرز، بی‌گمان او از گمراهان بود. و این دعا به سبب وعده‌ای بود که او به پدرش داده بود، آنگاه که گفت: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَكَ رَبِّيٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ بِي حَفِيّٗا[مریم: ۴۷]. «به زودی از پروردگارم برای تو طلب آمرزش می‌نمایم، بی‌گمان او نسبت به من مهربان است».

و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا كَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِيمٞ١١٤[التوبۀ: ۱۱۴]. «و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش فقط به خاطر وعده‌ای بود که به او داده بود، پس. وقتی برای ابراهیم آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست. همانا ابراهیم بردبار و بازگشت کننده (به سوی خدا) است».

﴿وَلَا تُخۡزِنِي يَوۡمَ يُبۡعَثُونَ٨٧و در روز قیامت که مردم برانگیخته می‌شوند، با توبیخ نمودنم به خاطر ارتکاب برخی از گناهان، و کیفردادن و خوار نمودنم، مرا رسوا مکن.

بلکه مرا در آن روز خوشبخت گردان، که ﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ٨٩اموال و اولاد سودی نمی‌رسانند، و تنها کسی نجات می‌یابد و سود می‌برد که با دلی پاک به نزد خدا آمده باشد. و تنها به وسیلۀ قلب پاک آدمی از کیفر و سزا نجات می‌یابد و سزاوار پاداش فراوان می‌گردد. دل سالم یعنی دلی که از شرک و شک و محبت غیرخدا، و اصرار ورزیدن بر بدعت و گناهان به دور باشد. و باید ضمن سالم بودن از امور مذکور، به اخلاص و علم یقین و محبت او تابع آنچه باشد که خدا می‌خواهد، و چیزی را پیروی نماید که از سوی خدا آمده است.

آیه‌ی ۹۰-۱۰۴:

﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ٩٠[الشعراء: ۹۰]. «و (در آن هنگام) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده می‌شود».

﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِلۡغَاوِينَ٩١[الشعراء: ۹۱]. «و دوزخ برای گمراهان آشکار می‌گردد».

﴿وَقِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢[الشعراء: ۹۲]. «و به آنها گفته می‌شود: کجا هستند معبودانی که (آنها را) پیوسته عبادت می‌کردید؟!».

﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ٩٣[الشعراء: ۹۳]. «(معبودهایی) غیر از خدا، آیا شما را یاری می‌کنند یا خویشتن‌را یاری می‌دهند؟».

﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤[الشعراء: ۹۴]. «پس، آنان و گمراهان پیاپی در آن (جهنم) افکنده می‌شوند».

﴿وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ٩٥[الشعراء: ۹۵]. «و (نیز) لشکریان شیطان همگی (به دوزخ افکنده می‌شوند)».

﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِيهَا يَخۡتَصِمُونَ٩٦[الشعراء: ۹۶]. «آنان در آنجا به کشمکش می‌پردازند و می‌گویند:».

﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧[الشعراء: ۹۷]. «سوگند به خدا ما در گمراهی آشکاری بودیم».

﴿إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨[الشعراء: ۹۸]. «آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر می‌ساختیم».

﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩[الشعراء: ۹۹]. «و ما را جز گناهکاران گمراه نکرده‌اند».

﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ١٠٠[الشعراء: ۱۰۰]. «(اینک) ما هیچ شفاعت کننده‌ای نداریم».

﴿وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ١٠١[الشعراء: ۱۰۱]. «و هیچ دوست صمیمی و دلسوزی (نداریم)».

﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗ فَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠٢[الشعراء: ۱۰۲]. «کاش (به دنیا) بر می‌گشتیم تا از زمرۀ مؤمنان می‌شدیم».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٠٣[الشعراء: ۱۰۳]. «بی‌گمان در این نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نیستند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٠٤[الشعراء: ۱۰۴]. «و قطعاً پروردگارت توانا و مهربان است».

به همین جهت از حالات آن روز بزرگ، و پاداش و سزای آن سخن به میان آورده و فرمود: ﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ٩٠بهشت برای کسانی که از پروردگارشان پروا داشته‌اند نزدیک است، کسانی که دستورات خداوند را به جای آورده، و از آنچه او نهی کرده دوری نموده، و از ناخشنودی و عذاب وی پرهیز کرده‌اند.

﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُو جهنم برای گمراهان آشکار می‌شود، و با همۀ عذابی که در آن وجود دارد برایشان آماده می‌گردد. ﴿لِلۡغَاوِينَکسانی که از فرمان الهی سرپیچی کرده و مرتکب کارهای حرام شده و پیامبرانش را تکذیب کرده و حقی را که پیامبران آورده‌اند رد می‌کنند. و به آنان گفته می‌شود: ﴿أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ يَنصُرُونَكُمۡ أَوۡ يَنتَصِرُونَ٩٣کجایند معبودانی که به جای خدا پرستش می‌کردید، آیا شما را کمک می‌کنند، یا خود را یاری می‌دهند؟! یعنی نمی‌توانند هیچ یک از این کارها را بکنند، و دروغ و رسوایی آنها آشکار می‌شود، و زیانمندی و ضرر و خواری و رسوایی و پشیمانی‌شان آشکار می‌گردد، و تلاش آنها بیهوده و بی‌نتیجه می‌ماند. پس معبودانی که عبادت می‌شدند و گمراهانی که آنها را عبادت می‌کردند همه در جهنم انداخته می‌شوند.

ولشکریان شیطان از قبیل انسان‌ها و جن‌هایی که شیطان آنها را به‌سوی گناهان و شرک ورزیدن و ایمان نیاوردن می‌کشاند و بر آنها مسلط می‌گردد و در نتیجه از دعوتگران راه شیطان می‌شوند و در راستای خشنودی شیطان تلاش می‌نمایند و مردم را به اطاعت از شیطان فرا می‌خوانند و دیگران از آنان تقلید می‌کنند، ﴿قَالُواْلشکریان گمراه شیطان به بت‌هایی که عبادت می‌کردند، می‌گویند:‌ ﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم، چرا که شما را در عبادت و محبت و ترس و امید با خدا برابر می‌داشتیم، و همانطور که خدا را می‌خواندیم، شما را هم به فریاد می‌طلبیدیم. پس در این هنگام گمراهی‌اشان برای آنها آشکار می‌گردد، و به گناه خود اعتراف می‌کنند. و خداوند در کیفر آنان عادلانه رفتار می‌کند، و کیفر و سزای آنها به جاست. و آنها معبودان و بت‌ها را فقط در عبادت و پرستش با خداوند برابر می‌دانستند نه در آفرینش، چون می‌گویند: ﴿بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَبا پروردگار جهانیان پس آنها اقرار می‌نمایند که خداوند پروردگار همۀ جهانیان است، که بت‌هایشان نیز از زمرۀ جهانیان‌اند.

﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩یعنی گناه‌کاران و پیشوایان گمراهی ما را گمراه کردند و به فساد و تباهی کشاندند و مردم را به‌سوی آتش جهنم فرا خواندند.

﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ١٠٠اینک ما هیچ شفاعت کننده‌ای نداریم که برای ما شفاعت کند و ما را از عذاب خدا نجات بدهد.

﴿وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ١٠١و هیچ دوست نزدیک و مهربان و صمیمی نداریم که کوچکترین فایده‌ای به ما برساند، آن‌طور که در دنیا دوستان صمیمی آدیم را یاری می‌کنند. پس آنها از هر خیری ناامید شده، و به سزای کارهایی که انجام داده‌اند گرفتار می‌شوند، آرزو می‌کنند که به دنیا بازگردند تا کارهای شایسته انجام دهند.

﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا كَرَّةٗای کاش یک بار به دنیا برگردانده می‌شدیم! ﴿فَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَتا از زمرۀ مؤمنان گشته و از عذاب نجات یافته و سزاوار پاداش شویم. اما بعید است، و آنها راهی به آنچه می‌خواهند ندارند، و هر دری به روی آنان بسته شده است. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗبی‌گمان در آنچه برای شما بیان و توصیف نمودیم، ﴿لَأٓيَةٗنشانه و پندی است برای شما ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَاما با وجود آمدن نشانه‌های فراوان بیشترشان ایمان نیاوردند.

آیه‌ی ۱۰۵-۱۱۰:

﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٠٥[الشعراء: ۱۰۵]. «قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٠٦[الشعراء: ۱۰۶]. «چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٠٧[الشعراء: ۱۰۷]. «همانا من برایتان رسولی امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٠٨[الشعراء: ۱۰۸]. «از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٠٩[الشعراء: ۱۰۹]. «من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١١٠[الشعراء: ۱۱۰]. «پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید».

خداوند متعال با اشاره به تکذیب شدن نوح از سوی قومش، و جوابی که نوح به آنان داد، و نیز با بیان سرنوشت همگی آنان فرمود: ﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٠٥قوم نوح همۀ پیامبران را تکذیب کردند، چون تکذیب نوح به مثابۀ تکذیب همۀ پیامبران است، زیرا همۀ پیامبران بر یک دعوت هستند و خبر واحدی را می‌رسانند. پس تکذیب یکی از پیامبران به معنی تکذیب حقیقتی است که آنها آورده‌اند ﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌو برادر نسبی خود به نوح را تکذیب کردند، وقتی که به آنها گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَآیا از خدا نمی‌ترسید تا بر اثر ترس و پروای الهی بت‌پرستی را رها کرده و خالصانه خدا را بپرستید؟!.

خداوند پیامبری را به میان هر قومی مبعوث کرده باشد، آن را از میان همان قوم انتخاب کرده است. یعنی آن پیامبر فردی از همان قوم بوده است، تا برای آنان سخت و ناخوشایند نباشد که از وی تبعیت نمایند. نیز تا اصل و نسبت ایشان را بشناسند و نیازی به این نداشته باشند که در مورد اصل و نسب وی تحقیق نمایند. پس نوح بسیار با مهربانی - همانطور که شیوۀ همۀ پیامبران است - خطاب به آنها گفت: آیا از خدا پروا نمی‌دارید؟ ﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٠٧همانا من برایتان رسولی امین هستم. و چون او به طور مخصوص به‌سوی آنها فرستاده شده بود، می‌بایست آنچه را که آورده بود بپذیرند، و به آن ایمان بیاورند، و سپاس خداوند را به جای آورند که این پیامبر بزرگوار را به آنان اختصاص داده‌است.

امین بودن او اقتضا می‌نماید که چیز ناحقی را به خدا نسبت ندهد، و وحی الهی را اضافه یا کم نکند. نیز امین بودنش ایجاب می‌کند که آنها خبرش را تصدیق نمایند، و از دستورش اطاعت کنند.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٠٨پس از خدا بترسید و در آنچه شما را بدان فرمان دهد و یا از آن نهی می‌کند از او اطاعت کنید، چرا که او پیامبری امین است، در نتیجه باید از وی اطاعت نمایید. بنابر این با فای سببیه آن را ذکر کرد، و سببی را که موجب اطاعت است بیان نمود. سپس عدم وجود مانع را بیان کرد و فرمود: ﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍو در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمی‌خواهم، مبادا که همچون تاوانی بر شما سنگینی کند. ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَمزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. من با این دعوت امیدوارم که به او نزدیک شوم وپاداش فراوان به دست آورم. من خیرخواه شما هستم و چیزی که از شما می‌خواهم این است که راه راست را در پیش بگیرید.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١١٠نوح ÷این را تکرار نمود و بارها و قومش را دعوت کرد و تا مدتی طولانی در میان آنها ماند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا[العنکبوت: ۱۴]. «او نهصد و پنجاه سال در میان قومش باقی ماند». و ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا٦[نوح: ۵-۶]. «گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، اما دعوت کردن آنها از سوی من جز گریز چیزی به آنها نیافزود». قوم نوح برای رد کردن دعوت او و مخالفت نمودن با وی بهانه‌ای را علم کردند که صلاحیت ندارد بدان تمسک جست. پس گفتند:

آیه‌ی ۱۱۱-۱۲۲:

﴿قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ١١١[الشعراء: ۱۱۱]. «گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کرده‌اند؟!».

﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١١٢[الشعراء: ۱۱۲]. «گفت: من چه می‌دانم آنان چه می‌کرده‌اند؟».

﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣[الشعراء: ۱۱۳]. «حساب ایشان- اگر می‌دانید- جز بر عهدۀ پروردگار نیست».

﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١٤[الشعراء: ۱۱۴]. «و من مؤمنان را طرد نخواهم کرد».

﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ١١٥[الشعراء: ۱۱۵]. «من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم».

﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰنُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَ١١٦[الشعراء: ۱۱۶]. «گفتند: ای نوح! اگر پایان ندهی سنگسار خواهی شد».

﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِي كَذَّبُونِ١١٧[الشعراء: ۱۱۷]. «گفت: پروردگارا! بی‌گمان قومم مرا تکذیب کردند».

﴿فَٱفۡتَحۡ بَيۡنِي وَبَيۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١٨[الشعراء: ۱۱۸]. «پس میان من و آنان داوری کن، و من کسانی از مؤمنان را که با من هستند نجات بده».

﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩[الشعراء: ۱۱۹]. «پس او و کسانی را که با وی بودند در کشتی انباشته نجات دادیم».

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِينَ١٢٠[الشعراء: ۱۲۰]. «و بعد از این بازماندگان را غرق کردیم».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٢١[الشعراء: ۱۲۱]. «بی‌گمان در این نشانه‌ای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٢٢[الشعراء: ۱۲۲]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

چگونه ما از تو پیروی کنیم در حالی که جز افراد فرومایه و بی‌ارزش را در کنارت نمی‌بینیم! با این تکبر و عدم پذیرش حق، خود بزرگ‌ بینی و جهالت‌شان نسبت به حقایق شناخته می‌شود، زیرا اگر هدف آنها پیروی از حق بود، ولی اشکال و شکی در دعوت او موجود بود، می‌گفتند: درستی و صحت آنچه را که آورده‌ای به طرقی که آدمی را به صحت آن می‌رساند، برای ما بیان کن.

و اگر آنها واقعاً می‌اندیشیدند، می‌دانستند که پیروان نوح برگزیدگان و خردمندان و افرادی دارای اخلاق و رفتار خوب هستند، و فرومایه کسی است که عقلش سلب شده و پرستش سنگ‌ها را نیک دانسته و راضی شده است تا برای آن سجده ببرد، و آن را صدا بزند، و از پذیرفتن دعوت پیامبران خودداری کند. و به محض این‌که یکی از دو متخاصمین سخن باطل را بر زبان آورد- قطع نظر از درست بودن دعوی طرفش- فاسد و پوچ‌بودن سخنش شناخته می‌شود. پس قوم نوح که در پاسخ به دعوت وی گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَكَ وَٱتَّبَعَكَ ٱلۡأَرۡذَلُونَآیا به تو ایمان بیاوریم، حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کرده‌اند، این سخن را اصل و پایه‌ای برای رد کردن دعوت او قرار دادند، و همه کس باطل بودن این سخن را می‌داند، پس می‌دانیم که آنها گمراه و در اشتباه بوده‌اند، گرچه ما معجزات نوح و دعوت بزرگش را ندیده‌ام که موجب یقین و باور قطعی به راستگویی و صحت آنچه آورده است می‌باشد.

نوح ÷گفت: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِي بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّيۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣من نمی‌دانم آنان چه می‌کرده‌اند. یعنی اعمال و حساب‌شان با خداست، و وظیفۀ من فقط تبلیغ و رساندن پیام الهی است. و شما آنها را بگذارید، و کاری به آنها نداشته باشید. اگر آنچه من برایتان آورده‌ام حق اوست از آن پیروی کنید و عمل هر کس برای خودش می‌باشد.

آنها از روی تکبر و سرکشی از نوح خواستند که مؤمنان را از خود براند و دور کند، تا آنها ایمان بیاورند.

پس نوح گفت: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١١٤من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد، چون آنها سزاوار طرد و توهین نیستند، بلکه آنها سزاوار آنند که با سخن و عمل به خوبی به آنها رفتار شود، و مورد بزرگداشت قرار گیرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡۖ كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ[الأنعام: ۵۴]. «و چون کسانی به نزد تو آمدند که به آیات ما ایمان می‌آورند، پس بگو: «درودتان باد! پروردگارتان رحمت و مهربانی را بر خود مقرر نموده است».

﴿﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ مُّبِينٞ١١٥من فقط بیم دهنده‌ای هستم که پیام الهی را می‌رسانم، و برای خیر و صلاح‌بندگان می‌کوشم، و اختیاری از خود ندارم، و همۀ کارها در دست خداست.

نوح ÷ شب و روز به طور سری و علنی به دعوت دادن آنها ادامه داد. اما دعوت دادن آنها چیزی جز تنفر و بی‌زاری بر آنان نیافزود. قَ ﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰنُوحُگفتند: «ای نوح! اگر از دعوت دادن ما به‌سوی خدا یگانه دست بر نداری، ﴿لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِينَقطعاً سنگسار خواهی شد». یعنی به بدترین صورت تو را با سنگ خواهیم کشت، همانطور که سگ کشته می‌شود.

هلاک‌شان باد! چه عکسی‌العمل بدی از خود نشان دادند! آنها به اندرزگوی امین که از خودشان نسبت به آنها مهربان‌تر و دلسوزتر بود بدترین پاداش را دادند. و چون ستم آنها به اوج رسید، و کفرشان شدت گرفت، پیامبرشان آنان را نفرین کرد، نفرینی که همه را فرا گرفت. پس گفت: ﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا. . . ٢٦[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! از کافران هیچ کسی را بر روی زمین باقی مگذار. . .».

و در اینجا نوح گفت: ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِي كَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَيۡنِي وَبَيۡنَهُمۡ فَتۡحٗا«پروردگارا! همانا قومم مرا تکذیب کردند، پس میان من و آنان چنانکه باید کار را یکسره کن». یعنی هر کدام از ما را که متجاوز است هلاک و نابود گردان. و او می‌دانست که قومش متجاوز و ستمگرند، بنابر این فرمود: ﴿وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَو من و مؤمنانی را که با من هستند نجات بده.

﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩او و همراهانشرا در کشتی پر از انسان‌ها و حیوان‌ها نجات دادیم.

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِينَ١٢٠و به جز نوح و مؤمنانی که همراه او بودند، بقیۀ قوم را هلاک و غرق کردیم. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗبی‌گمان در نجات یافتن نوح و پیروانش و هلاک ساختن کسانی که او را تکذیب کردند نشانه‌ای است که بر راستگویی پیامبران و صحت آنچه آورده‌اند، و باطل بودن آنچه دشمنان تکذیب‌کننده بر آن هستند دلالت می‌نماید.

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُپروردگارت تواناست و دشمنان را با قدرت خود مغلوب ساخت و با طوفان و سیل هلاک‌شان کرد. ﴿ٱلرَّحِيمُو پروردگارت نسبت به دوستانش مهربان است و نوح و همراهان مؤمن او را نجات داد.

آیه‌ی ۱۲۳-۱۴۰:

﴿كَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٢٣[الشعراء: ۱۲۳]. «(قوم) عاد پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤[الشعراء: ۱۲۴]. «آنگاه که برادرشان هود بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٢٥[الشعراء: ۱۲۵]. «همانا من برایتان پیامبر امینی هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٢٦[الشعراء: ۱۲۶]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٢٧[الشعراء: ۱۲۷]. «و در مقابل دعوت خود مزدی از شما نمی‌خواهم و مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨[الشعراء: ۱۲۸]. «آیا بیهوده بر هر بلندی و تپه‌ای بنایی می‌سازید که (در آن) دست به بیهوده‌کاری زنید؟».

﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩[الشعراء: ۱۲۹]. «و قصرها و دژهایی استوار می‌سازید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟».

﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ١٣٠[الشعراء: ۱۳۰]. «و چون به کیفر دست می‌گشایید، ستمگرانه دست می‌گشایید».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٣١[الشعراء: ۱۳۱]. «پس، از خداوند پروا بدارید و از من اطاعت کنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِيٓ أَمَدَّكُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢[الشعراء: ۱۳۲]. «و از خدایی بپرهیزید که شما را با نعمت‌هایی که می‌دانید یاری داده ‌است».

﴿أَمَدَّكُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِينَ١٣٣[الشعراء: ۱۳۳]. «شما را با چهارپایان و فرزندان یاری داده ‌است».

﴿وَجَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ١٣٤[الشعراء: ۱۳۴]. «و باغ‌ها و چشمه‌ساران (به شما بخشیده است)».

﴿إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٣٥[الشعراء: ۱۳۵]. «به ‌راستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم».

﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَكُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِينَ١٣٦[الشعراء: ۱۳۶]. «گفتند: بر ما یکسان است، خواه پند دهی یا از اندرزگویان نباشی».

﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣٧[الشعراء: ۱۳۷]. «این جز شیوۀ پیشینیان نیست».

﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ١٣٨[الشعراء: ۱۳۸]. «و ما عذاب داده نمی‌شویم».

﴿فَكَذَّبُوهُ فَأَهۡلَكۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٣٩[الشعراء: ۱۳۹]. «قوم عاد، هود را تکذیب کردند، در نتیجه آنان را هلاک ساختیم. بدون شک در این نشانه‌ای است، و اکثرشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٤٠[الشعراء: ۱۴۰]. «و به راستی پروردگارت توانا و مهربان است».

قبیله‌ای که عاد نامیده می‌شد پیامبرشان هود ÷را تکذیب کردند، و تکذیب او به مثابه تکذیب دیگر پیامبران است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. برادرشان هود که از خاندان آنها بود با مهربانی به آنان گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَآیا از خدا نمی‌ترسید و شرک ورزی و عبادت غیر خدا را ترک نمی‌کنید؟!.

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٤٣خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان و به شما عنایت دارد، مرا به‌سوی شما فرستاده است، و من امین هستم و شما هم این واقعیت را می‌دانید. به دنبال این فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٤٤یعنی حق الهی را ادا نمایید. و حق الهی تقوی و پرهیزگاری است. و حق مرا ادا کنید، و حق من این است که در آنچه به شما امر می‌کنم و از آنچه شما را باز می‌دارم از من اطاعت کنید. و حقیقت چنین ایجاب می‌نماید که از من اطاعت کنید، زیرا مانعی وجود ندارد که شما را از ایمان آوردن منع نماید.

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍپس من در امر تبلیغ و اندرز گفتنم پاداشی از شما نمی‌خواهم که این تاوان را گران احساس کنید. ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَپاداش من جز بر پرروردگار جهانیان نیست، خداوندی که جهانیان را با نعمت‌هایش پرورش داده، و فضل و کرم خویش را به آنها ارزانی نموده است، به ویژه آنچه که دوستان و پیامبرانش را با آن پرورش داده ‌است.

﴿أَتَبۡنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ ءَايَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨آیا در میان کوه‌ها و بر بلندی هر مکان مرتفعی کاخی بنا می‌نهید؟ و این کار را بدون این‌که فایده‌ای برای دنیا با آخرت شما داشته باشد انجام می‌دهید؟!.

﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩یعنی برکه‌ها و گودال‌هایی برای آب می‌سازید، به امید این‌که جاودانه بمانید، در حالی که هیچ کس راهی برای جاودانه ماندن ندارد.

﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِينَ١٣٠و چون به کیفر و مجازات مردم دست بگشایید همچون ستمگران کیفر می‌دهید، و مردم را می‌کشید و می‌زنید، و مال‌هایشان را از دست‌شان می‌گیرید. خداوند به آنها قدرت بزرگی داده بود، و بر آنها لازم بود که قدرت و توانایی خود را در راه اطاعت و فرمانبرداری خدا بکار گیرند، اما آنها تکبر ورزیدند و خود را بزرگ پنداشتند و گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قدرت و زور بیشتری دارد؟!». و آنها قدرت خود را در راه نافرمانی خدا و بیهودگی و بی‌خردی بکار بردند. بنابر این پیامبرشان آنها را از این نهی کرد.

و فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٣١از خدا بترسید و شرک‌ورزی و فساد را ترک کنید. و از من اطاعت نمایید، زیرا می‌دانید که من فرستاده و پیامبر خدا به‌سوی شما هستم و امین و خیرخواهتان می‌باشم.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِيٓ أَمَدَّكُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢و از خداوند بپرهیزید که به شما نعمت‌های فراوانی بخشیده است. نعمت‌هایی به شما داده است که قابل انکار نیست.

﴿أَمَدَّكُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِينَ١٣٣شما را با چهارپایانی از قبیل گاو شتر و گوسفند و فرزندان فراوان یاری داده است. مال‌ها و فرزندانتان را زیاد نموده، به ویژه به شما فرزندان پسران زیادی داده که از دختر بهتر است.

در اینجا نعمت‌هایی را یادآور شده که خداوند به آنان عطا کرده است. سپس آنها را به فرارسیدن عذاب خدا هشدار داد و گفت: ﴿إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٣٥یعنی- از آن‌جاکه نسبت به شما دلسوز و مهربانم- می‌ترسم عذاب روز بزرگ بر شما فرود بیاید، و هر گاه بیاید برگردانده نمی‌شود، و آن زمانی است که شما به کفر و تجاوز خود ادامه دهید.

آنها در حالی که با حق مخالفت نموده و پیامبرشان را تکذیب می‌کردند، گفتند: ﴿سَوَآءٌ عَلَيۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَكُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِينَاندرز گفتن و اندرز نگفتن تو برای ما یکسان است و این نهایت سرکشی است، زیرا قومی که وجود و عدم موعظۀ الهی که کوه‌های سرسخت در برابر آن ذوب می‌شود و دل‌های خردمندان از آن پاره پاره می‌گردد برایشان یکسان است، قومی هستند که ستمگری و شقاوت و بدبختی‌اشان به آخرین حد رسیده، و امیدی برای هدایت آنها نیست.

بنابراین گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِينَ١٣٧این حالت و برخورداری از این نعمت‌ها، عادت و شیوۀ گذشتگان است، که گاه ثروتمند می‌شوندو گاه نادار می‌گردند. و این شیوۀ روزگار است، و به درستی که این بلاها و نعمت‌ها بخشش‌هایی از سوی خداوند متعال است و آزمایشی است که بندگان را با آن می‌آزماید.

﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ١٣٨آنها با این سخن، زنده شدن پس از مرگ، و معاد را انکار کردند. و یا با این گفته پیامبرشان را تحقیر نموده و مورد توهین قرار دادند، و انگار می‌گفتند: به فرض این‌که رستاخیزی در کار باشد و پس از مرگ زنده شویم، همانطور که در این دنیا از نعمت‌ها برخوردار خواهیم بود.

﴿فَكَذَّبُوهُقوم عاد، هود را تکذیب کردند. یعنی تکذیب عادت و اخلاق آنها گردید، و هیچ چیزی آنها را از این منع نمی‌کرد. ﴿فَأَهۡلَكۡنَٰهُمۡپس آنان را هلاک نمودیم، ﴿. . . بِرِيحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِيَةٖ٦ سَخَّرَهَا عَلَيۡهِمۡ سَبۡعَ لَيَالٖ وَثَمَٰنِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِيهَا صَرۡعَىٰ كَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِيَةٖ٧[الحاقة: ۶-۷]. «و آنان را به وسیلۀ تندباد سرکش و پر سر و صدا و ویرانگر نابود کردیم. خداوند چنین تندبادی را هفت شب و هشت روز پیاپی بر انان مسلط کرد. پس مردمان را می‌دیدی که روی زمین افتاده‌اند و انگار تنه‌های پوک و تو خالی درختان خرمایند».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗهمانا این نشانه‌ای است بر راستگویی پیامبر ما هود ÷و صحت آنچه آورده است و باطل بودن شرک و سرکشی قومش ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَو با وجود این همه آیات که مقتضی ایمان آوردن آنان بود، بیشترشان ایمان نیاوردند.

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُو به راستی پروردگارت تواناست، همان خدایی که با قدرت خویش قوم هود را با وجود قدرت و زورمندی‌شان هلاک و نابود ساخت. ﴿ٱلرَّحِيمُو پروردگارت نسبت به پیامبرش هود مهربان است، چرا که او مؤمنانی را که همراهش بودند نجات داد.

آیه‌ی ۱۴۱-۱۵۲:

﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٤١[الشعراء: ۱۴۱]. «(قوم) ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢[الشعراء: ۱۴۲]. «آنگاه که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٤٣[الشعراء: ۱۴۳]. «بی‌گمان من برایتان پیامبری امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٤٤[الشعراء: ۱۴۴]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٤٥[الشعراء: ۱۴۵]. «و بر آن (تبلیغ) اجر و پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتُتۡرَكُونَ فِي مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِينَ١٤٦[الشعراء: ۱۴۶]. «آیا در آنچه اینجاست ایمن رها می‌شوید؟».

﴿فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ١٤٧[الشعراء: ۱۴۷]. «در میان باغ‌ها و چشمه‌سارها؟».

﴿وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِيمٞ١٤٨[الشعراء: ۱۴۸]. «و کشتزارها و نخلستان‌هایی که میوه و شکوفه‌هایشان‌ تر و تازه است؟».

﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا فَٰرِهِينَ١٤٩[الشعراء: ۱۴۹]. «و ماهرانه در دل کوه‌ها خانه‌هایی می‌تراشید».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٥٠[الشعراء: ۱۵۰]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ١٥١[الشعراء: ۱۵۱]. «و از فرمان اسراف کنندگان اطاعت مکنید».

﴿ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ١٥٢[الشعراء: ۱۵۲]. «آن کسانی که در زمین تباهی می‌نمایند و اصلاح نمی‌کنند».

ثمود آن قبیلۀ معروف که در سرزمین «حجر» زندگی می‌کردند، پیامبران را تکذیب نمودند. آنها صالح ÷را که پیام‌آور توحید بود، توحیدی که همۀ پیامبران به آن دعوت داده‌اند، تکذیب کردند. و با تکذیب صالح همۀ پیامبران را تکذیب کردند.

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢هنگامی که برادرشان صالح که از خودشان بود با مهربانی و نرمی به آنها گفت: «آیا از خدا نمی‌ترسید و شرک و گناهان را رها نمی‌کنید؟».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٤٣من از جانب پروردگارتان به‌سوی شما فرستاده شده‌ام، و از آنجا که خداوند نسبت به شما لطف داشته مرا به عنوان پیامبر به سویتان فرستاده است. پس رحمت الهی را بپذیرید، و به آن یقین و باور بدارید. و بدانید که من فرد امینی هستم، و شما امانتداری مرا می‌دانید، و این بر شما لازم می‌دارد که به من و آنچه آورده‌ام ایمان بیاورید.

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍو در قبال تبلیغ دعوت مزد و پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم، تا مبادا بگویید آنچه ما را از پیروی و اطاعت تو باز می‌دارد این است که می‌خواهی اموال ما را به دست آوری ﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَاجر و پاداش را جز از پروردگار جهانیان نمی‌خواهم.

﴿أَتُتۡرَكُونَ فِي مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِينَ١٤٦ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٖ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِيمٞ١٤٨آیا گمان می‌برید که در میان ناز و نعمت و خیرات فراوان و در نهایت امنیت و آسایش رها می‌شوید تا از نعمت‌ها لذت ببرید؟ و همانگونه که حیوانات از نعمت‌ها استفاده کرده و رها شده و به چیزی امر و نهی نمی‌شوند همینطور شما هم رها می‌شوید تا از نعمت‌های خدا در راستای نافرمانی او کمک گیرید؟!.

﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتٗا فَٰرِهِينَ١٤٩یعنی مهارت و سرمستی شما به حدی رسیده است که در دل کوههای سخت و محکم برای خود خانه‌ها درست می‌کنید.

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ١٥١ ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ١٥٢پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید، و از اسرافکارانی اطاعت ننماید که از حد تجاوز کرده‌اند. کسانی که تباهی و فساد تبدیل به ویژگی آنها شده است و با انجام گناهان و دعوت کردن مردم به‌سوی آن در زمین فساد و تباهی انجام می‌دهند، و در اصلاح امور نمی‌کوشند به زیانبارترین مرض و آفت مبتلا شده‌اند.

و در میان قوم ثمود افرادی بودند که با پیامبرشان مخالفت می‌کردند و وظیفه‌اشان دعوت به گمراهی بود. پس صالح مردم را بر حذر داشت که فریب آنها را نخورند. و شاید آنها کسانی بودند که خداوند درباره آنان فرموده است: ﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ٤٨[النمل: ۴۸]. «و در شهر نه نفر بودند که در زمین فساد می‌کردند و به اصلاح نمی‌پرداختند».

این نهی و موعظه فایده‌ای نداشت، پس آنها به صالح گفتند:

آیه‌ی ۱۵۳-۱۵۹:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ١٥٣[الشعراء: ۱۵۳]. «گفتند: بی‌گمان تو از زمرۀ جادوشدگان هستی».

﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بِ‍َٔايَةٍ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ١٥٤[الشعراء: ۱۵۴]. «تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس اگر از راستگویانی معجزه‌ای را به ما بنما».

﴿قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ١٥٥[الشعراء: ۱۵۵]. «گفت: ین ماده شتری است که یک نوبت آب خوردن او راست، و شما (نیز) نوبت روزی معین دارید».

﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥٦[الشعراء: ۱۵۶]. «و کم‌ترین آزاری به آن نرسانید، (در آن صورت) عذاب روزی بزرگ شما را فرا می‌گیرد».

﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِينَ١٥٧[الشعراء: ۱۵۷]. «پس آن را پی کردند آنگاه پشیمان شدند».

﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٥٨[الشعراء: ۱۵۸]. «سپس عذاب آنان را فرا گرفت. مسلماً در این نشانه‌ای است. و(لی) بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٥٩[الشعراء: ۱۵۹]. «و بی‌گمان پروردگارت توانا و مهربان است».

﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَیعنی تو جادو شده‌ای و هذیان و یاوه‌می‌گویی. ﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَاتو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس چه برتری و فضیلتی داری که از ما بالاتر باشی و ما را دعوت کنی و از ما بخواهی تا از تو پیروی کنیم؟! ﴿فَأۡتِ بِ‍َٔايَةٍ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَپس اگر از راستگویانی، معجزه‌ای برای ما بیاور آنها این طور می‌گفتند، در حالی که اندیشیدن در وضعیت صالح و آنچه مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کرد بزرگ‌ترین نشانه و معجزه بود که بر صحت و درستی آنچه آورده بود دلالت می‌کرد. و بزرگ‌ترین معجزه و نشانۀ راستگویی‌اش بود، اما آنها از آنجا که سنگدل بودند خود معجزاتی را پیشنهاد کردند که هر کس آن را درخواست نماید کامیاب نمی‌شود، چون خواستن آن از روی سرکشی و مخالفت است، و هدف از آن هدایت و راهیابی نیست.

﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةٞصالح گفت: این ماده شتری است که از صخره سنگ سرسختی بیرون آورده شده است - در این مورد از بسیاری از مفسرین پیروی نموده‌ایم و مانعی ندارد- که همۀ شما آن را مشاهده می‌کنید. ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖیک روز سهم آب متعلق به آن است، و روز جداگانۀ دیگری سهم آب متعلق به شماست. یعنی یک روز این شتر آب چاه را می‌نوشد، و شما شیر آن را می‌نوشید، و روز دیگر شما آب چاه را بنوشید.

﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖو با پی زدن و کشتنش به آن گزندی نرسانید، ﴿فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَظِيمٖکه اگر چنین بکنید عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت. شتر از سنگ بیرون آمد، و روزی آب را شتر می‌خورد و روزی آنها می‌نوشیدند. اما آنها ایمان نیاوردند و به سرکشی خود ادامه دادند.

﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِينَ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُآنها شتر را پی زدند و کشتند، پس عذاب آنان را فرا گرفت، و آن صدای تندی بود که بر آنها فرو آمد، و همۀ آنان را نابود کرد. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗبدون شک این نشانه‌ای بر راستگویی و صحت پیام پیامبران و دلیلی بر بطلان گفتۀ مخالفان آن‌هاست.

آیه‌ی ۱۶۰-۱۷۵:

﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٦٠[الشعراء: ۱۶۰]. «قوم لوط پیامبران را دروغگو انگاشتند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٦١[الشعراء: ۱۶۱]. «آنگه که برادرشان لوط بدیشان گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٦٢[الشعراء: ۱۶۲]. «بی‌گمان من پیامبر امینی برای شما هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٦٣[الشعراء: ۱۶۳]. «پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٤[الشعراء: ۱۶۴]. «و در برابر آن (تبلیغ) از شما پاداشی نمی‌طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّكۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٦٥[الشعراء: ۱۶۵]. «آیا از میان جهانیان (از روی شهوت) به سراغ مردان می‌روید».

﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ١٦٦[الشعراء: ۱۶۶]. «و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می‌سازید؟ بلکه اصلاً شما قومی هستید که از حد می‌گذرید».

﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِينَ١٦٧[الشعراء: ۱۶۷]. «گفتند: ای لوط! اگر دست برنداری بی‌گمان از بیرون راندگان خواهی بود».

﴿قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ ٱلۡقَالِينَ١٦٨[الشعراء: ۱۶۸]. «(لوط) گفت: من از دشمنان (این) کارتان هستم».

﴿رَبِّ نَجِّنِي وَأَهۡلِي مِمَّا يَعۡمَلُونَ١٦٩[الشعراء: ۱۶۹]. «پروردگارا! مرا و خانواده‌ام را از آنچه می‌کنند رهایی بخش».

﴿فَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ١٧٠[الشعراء: ۱۷۰]. «پس او و خانواده‌اش را همگی نجات دادیم».

﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ١٧١[الشعراء: ۱۷۱]. «مگر پیرزنی که از بازماندگان (در آتش) بود».

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ١٧٢[الشعراء: ۱۷۲]. «سپس دیگران را نابود کردیم».

﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ١٧٣[الشعراء: ۱۷۳]. «و بر سرشان باران باراندیم، و چه باران بدی بود (که گروه) هشدار یافتگان را (فرو گرفت)».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٧٤[الشعراء: ۱۷۴]. «حقا که در این (ماجرا) نشانه‌ایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٧٥[الشعراء: ۱۷۵]. «و بی‌گمان پروردگار تو چیره و مهربان است».

لوط به قوم خود همان سخنانی را گفت که دیگر پیامبران به اقوامشان گفته بودند. و قوم او نیز همان پاسخی را دادند که اقوام پیشین دادند، زیرا دل‌هایشان در کفرورزی شبیه هم بود. بنابر این گفته‌هایش نیز مانند یکدیگر بود. قوم لوط علی‌رغم شرک ورزیدنشان به عمل زشتی دست می‌زدند، که پیش از آنها هیچ کسی از جهانیان به آن اقدام نکرده بود. آنها مردان را برای شهوت‌رانی انتخاب نموده، و همسرانشان را که خداوند برای آنها آفریده بود رها می‌کردند. و این کار را از روی اسراف و تجاوز وسرکشی انجام می‌دادند. و لوط همواره آنها را از کارشان نهی می‌کرد، تا این‌که به وی گفتند ﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ يَٰلُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِينَاگر از این سخنان خود دست نکشی تو را از شهر و آبادی بیرون خواهیم کرد. وقتی لوط دید که آنها به کار خود ادامه می‌دهند، گفت: ﴿إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ ٱلۡقَالِينَهمانا من از کار شما متنفر و بیزارم.

﴿رَبِّ نَجِّنِي وَأَهۡلِي مِمَّا يَعۡمَلُونَ١٦٩لوط گفت: خدایا مرا و خانواده‌ام را از عاقبت آنچه آنها می‌کنند، و از کیفر کارشان نجات بده خداوند دعای لوط را پذیرفت.

﴿فَنَجَّيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِينَ١٧٠ما لوط و خانواده‌اش را نجات دادیم، ﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ١٧١. به جز پیرزنی که در عذاب باقی ماند، و بدان گرفتار شد، و آن پیرزن همسر لوط بود.

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاسپس دیگران را نابود کردیم و بر آنها باران سنگ باراندیم، و چه باران بدی بود که بر سر این هشدار یافتگان بارید! و خداوند همۀ آنها را هلاک و نابود ساخت.

ماجرای قوم لوط درس عبرت و نشانۀ بزرگی برای هوشیاران است، ولی بیشتر آن قوم ایمان نیاوردند، و سزای عمل زشت خود را دیدند.

آیه‌ی ۱۷۶-۱۸۴:

﴿كَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔيۡكَةِ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٧٦[الشعراء: ۱۷۶]. ««اصحاب ایکه» پیامبران را تکذیب کردند».

﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَيۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٧٧[الشعراء: ۱۷۷]. «آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمی‌دارید».

﴿إِنِّي لَكُمۡ رَسُولٌ أَمِينٞ١٧٨[الشعراء: ۱۷۸]. «به درستی که من برایتان پیامبری امین هستم».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٧٩[الشعراء: ۱۷۹]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».

﴿وَمَآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٨٠[الشعراء: ۱۸۰]. «و من در برابر دعوت خود هیچ‌گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم، و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».

﴿أَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِينَ١٨١[الشعراء: ۱۸۱]. «پیمانه را به تمام و کمال بپردازید و از کم فروشان مباشید».

﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ١٨٢[الشعراء: ۱۸۲]. «و با ترازوی درست وزن کنید».

﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ١٨٣[الشعراء: ۱۸۳]. «و از ارزش اموال مردم نکاهید، و در زمین تباهی مکنید».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِينَ١٨٤[الشعراء: ۱۸۴]. «و بترسید از خداوندی که شما و نسل‌های گذشته را آفریده است».

اصحاب «ایکه» یعنی صاحبان باغهای پر درخت و آنها اهالی «مدین» بودند. آنان پیامبرشان شعیب را که پیام دیگر پیامبران را آورده بود، تکذیب کردند. آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمی‌دارید؟ هان از خدا بترسید، و آنچه را که موجب ناخشنودی خداوند است از قبیل کفر و گناهان، رها کنید. من برایتان پیامبر امینی هستم، و باید از خدا بترسید، و از من اطاعت کنید. آنها ضمن این‌که شرک می‌ورزیدند، وزن و پیمانه را نیز کم می‌دادند. بنابر این شعیب به آنها گفت: ﴿أَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَپیمانه را به تمام و کمال بدهید، ﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِينَو از زمرۀ کسانی مباشید که به مردم جنس کم می‌دهند و از اموال‌شان می‌کاهند، و با کم‌دادن پیمانه و ترازو اموالشان را از دست آنها می‌‌گیرند. ﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ١٨٢یعنی با ترازوی درست و برابر وزن کنید، و به مردم کالاهایشان ار کم ندهید.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِينَ١٨٤بترسید از خدایی که شما و آفریدگان نخستین را آفرید پس همانطور که شما را آفریده است نیز به تنهایی گذشتگان را آفریده، بدون این‌که در آفرینش آنان کسی با او مشارکتی داشته باشد. پس فقط او را بپرستید. و چون با آفریدن و پدید آوردنتان بر شما منت گذارده و نعمت داده است، سپاس و شکر او را به جای آورید.

آیه‌ی ۱۸۵-۱۹۱:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَ١٨٥[الشعراء: ۱۸۵]. «گفتند: تو قطعاً از جملۀ جادوشدگانی».

﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ١٨٦[الشعراء: ۱۸۶]. «و تو جز بشری مانند ما نیستی، و به راستی تو را از دروغگویان می‌پنداریم».

﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَيۡنَا كِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ١٨٧[الشعراء: ۱۸۷]. «پس اگر از راستگویانی پاره‌هایی از آسمان را بر ما فروریز».

﴿قَالَ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨٨[الشعراء: ۱۸۸]. «(شعیب) گفت: پروردگارم به آنچه می‌کنید داناتر است».

﴿فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٍ١٨٩[الشعراء: ۱۸۹]. «پس او را تکذیب کردند و عذاب روز ابر آنان را فرو گرفت، که آن عذاب روزی بزرگ بود».

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ١٩٠[الشعراء: ۱۹۰]. «بی‌گمان در این نشانه‌ایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ١٩١[الشعراء: ۱۹۱]. «و بی‌گمان پروردگار تو توانا و مهربان است».

آنها با تکذیب و رد نمودن گفته‌اش به او گفتند: ﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِينَتو از زمرۀ جادوشدگان و دیوانگانی. پس تو هذیان و یاوه می‌گویی، و سخن فرد جادو شده و دیوانه را بر زبان می‌آوری و معلوم است که چنین فردی بر سخنش مؤاخذه نمی‌شود. ﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَاو تو جز انسانی مانند ما نیستی. پس هیچ فضیلت و برتری بر ما نداری که ویژه تو باشد و به سبب آن از ما برتر باشی تا ما را به پیروی از خودت فرا بخوانی.

و این مانند گفته‌های اقوام قبل و بعد از آنها بود، اقوامی که به وسیلۀ این شبهه با پیامبران به مخالفت پرداختند، شبهه‌ای که تاکنون نیز آن را دست به دست کرده و بر آن متفق هستند، چون بر کفرورزی متفق می‌باشند، و دل‌هایشان شبیه هم است. پیامبران در پاسخ این شبهه گفتند: ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ[إبراهیم: ۱۱]. «ما جز انسان‌هایی همانند شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت می‌گذارد».

﴿وَإِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَو به راستی تو را از دروغگویان می‌پنداریم و این جسارت و ستمگری و سخنی دروغ بود که بر زبان آوردند، و آنها می‌دانستند که دروغ است.

تمام پیامبران اقوام خود را دعوت کرده‌اند، ولی با آنها مجادله نموده‌اند، و خداوند بر دست هر یک از پیامبران معجزاتی را آشکار کرده که آنها به سبب آن به صداقت و امانتداری پیامبران یقیقن حاصل کرده‌اند. به خصوص شعیب علیه‌السلام که سخنران پیامبران شمرده می‌شود، چون او بسیار نیک با قومش به گفتگو می‌پرداخت و با بهترین شیوه با آنها مجادله می‌کرد. قومش به راستگویی او یقین داشتند و می‌دانستند که آنچه او آورده است حق و راست است، اما به دروغ گفتند: ما تو را دروغگو می‌پنداریم.

﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَيۡنَا كِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ١٨٧پس اگر تو راست می‌گویی تکه‌هایی از عذاب را بر ما بیفکن که ما را ریشه‌کن و نابود کند، همانطور که اقوام سرکش دیگر چنین می‌گفتند: ﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ فَأَمۡطِرۡ عَلَيۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٖ٣٢[الأنفال: ۳۲]. «و آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر این حق، و از جانب تو است، از آسمان بر ما سنگ ببار، یا عذاب دردناکی را بر ما فرود بیاور». و یا آنها معجزاتی را پیشنهاد کردند که اگر چنین معجزاتی به وقوع می‌پیوست به معنی تمام شدن خواستۀ درخواست‌کنندگان آن نبود.

شعیب ÷گفت: ﴿رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَپروردگارم به آنچه می‌کنید داناتر است. یعنی نازل شدن عذاب، و به وقوع پیوستن معجزات پیشنهادی از سوی شما را بهتر می‌داند، و در اختیار من نیست که آن را بیاورم، و بر شما فرود بیاورم. وظیفۀ من جز رساندن و اندرزگویی شما نیست، و این کار را کرده‌ام، کسی که عذاب و معجزات را می‌آورد پروردگار من است که اعمال و حالات شما را می‌داند و شما را مجازات خواهد کرد.

﴿فَكَذَّبُوهُآنها شعیب را تکذیب کردند. یعنی تکذیب و کفرورزی تبدیل به خوی و عادتشان گردید، طوری که معجزات برای‌شان سودمند نبود، و چاره‌ای نماند جز این که عذاب بر آنها فرود بیاید.

﴿فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِپس، عذاب روز ابر آنها را فرو گرفت. ابری بر آنها سایه گستراند و آنان زیر سایۀ ابر جمع شدند، و از سایه ناگوارش لذت می‌بردند. پس ناگهان خداوند آنان را به وسیلۀ عذاب سوزاند، و نابود کرد، و زیر آن سایه خشکیدند، و از خانه‌هایشان جدا شده و وارد سرای بدبختی و عذاب شدند. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٍهمانا آن، عذاب روزی بزرگ بود. و آنها بار دیگر به دنیا نخواهند آمد که از نو عمل کنند. و یک لحظه از عذابشان کاسته نشده، و فرصتی دیگر به آنان داده نمی‌شود.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗاین ماجرا نشانه‌ایست بر راستگویی شعیب و صحت آنچه که به‌سوی آن دعوت می‌کرد. و دلیلی است بر باطل بودن پاسخ قومش. ﴿وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَو با وجود دیدن معجزات و نشانه‌ها بیشترشان ایمان نیاوردند، چون خرد و هوشیاری نداشتند، و خیری در آنها نبود. ﴿وَمَآ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِينَ١٠٣[یوسف: ۱۰۳]. «و هر چند حریص باشی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُو قطعاً پروردگارت تواناست و هیچ کس نمی‌تواند او را دریابد، و او بر هر مخلوقی چیره است. ﴿ٱلرَّحِيمُمهربان است و مهربانی و رحمت، صفت اوست، و همۀ خوبیهای دنیا و آخرت از زمانی که جهان را آفریده است از آثار رحمت او است. و از مظاهر قدرت او این است که دشمنانش را بدانگاه که پیامبرانش را تکذیب کردند، هلاک و نابود ساخت و دوستانش، و مؤمنانی را که همراه آنها بودند نجات داد.

آیه‌ی ۱۹۲-۲۰۳:

﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٩٢[الشعراء: ۱۹۲]. «و همانا این (قرآن) فرو فرستادۀ پروردگار جهانیان است».

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣[الشعراء: ۱۹۳]. «آن را فرود آورده است».

﴿عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤[الشعراء: ۱۹۴]. «(آن را) بر دل تو (نازل کرده است) تا از بیم‌دهندگان باشی».

﴿بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ١٩٥[الشعراء: ۱۹۵]. «به زبان عربی روشن».

﴿وَإِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٩٦[الشعراء: ۱۹۶]. «و (وصف) آن در کتاب‌های پیشینیان موجود است».

﴿أَوَ لَمۡ يَكُن لَّهُمۡ ءَايَةً أَن يَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ١٩٧[الشعراء: ۱۹۷]. «آیا برایشان نشانه‌ای نیست که علمای بنی‌اسرائیل آن را بدانند؟».

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِينَ١٩٨[الشعراء: ۱۹۸]. «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب‌ها نازل می‌کردیم».

﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَيۡهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِينَ١٩٩[الشعراء: ۱۹۹]. «و آن را برایشان می‌خواند، به آن ایمان نمی‌آوردند».

﴿كَذَٰلِكَ سَلَكۡنَٰهُ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٢٠٠[الشعراء: ۲۰۰]. «ما این‌گونه آن را در دل‌های گناه‌کاران در آوردیم».

﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٢٠١[الشعراء: ۲۰۱]. «به آن ایمان نمی‌آورند تا عذاب دردناک را ببینند».

﴿فَيَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ٢٠٢[الشعراء: ۲۰۲]. «پس عذاب به طور ناگهانی درحالیکه بی‌خبرند گریبانگیرشان می‌شود».

﴿فَيَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ٢٠٣[الشعراء: ۲۰۳]. «پس می‌گویند: آیا به ما مهلتی داده می‌شود؟!».

پس از آنکه داستان پیامبران و امت‌هایشان و شیوۀ دعوت آنها را بیان نمود، و این‌که امت‌هایشان دعوت پیامبران را رد کردند، و این‌که خداوند دشمنان پیامبران را هلاک کرد، و سرانجام از آن پیامبران گردید، از پیامبر بزرگوار و برگزیدۀ اسلام و کتابی که از سوی پروردگارش آورده و مایۀ هدایت خردمندان است، ذکر به میان آورد و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٩٢خداوندی که این قرآن را نازل کرده است آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و پروردگار و مربی جهان بالا و پایین است. و همان‌طور که خداوند با هدایت کردن آنان به‌سوی منافع دنیایی جسم‌هایشان را پرورش داده است نیز آنان را با رهنمون کردن به‌سوی منافع دین و آخرتشان مورد عنایت قرار داده است. و یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که خداوند آنان را به وسیلۀ آن پرورش داد نازل کردن این کتاب مبارک است. و رهنمودهایی در این کتاب است که آدمی را به منافع هر دو جهان و اخلاق فاضله هدایت می‌نماید، به گونه‌ای که چنین چیزهایی در غیر این کتاب به این اندازه وجود ندارد. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٩٢چرا که این کتاب از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.

یکی از عوامل بزرگداشت قرآن و توجه به آن، این است که از سوی خدا نازل شده است، و هدف از نزول آن بهره‌مند شدن شما و هدایت یافتنشان می‌باشد.

﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣روح‌الامین، جبریل ÷که برترین و قوی‌ترین فرشتگان می‌باشد آن را فرود آورده است. و امین است، زیرا قرآن را اضافه یا کم نکرده است.

﴿عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤جبرئیل آن را بر قلب تو ای محمد صفرو آورد تا از بیم‌دهندگان باشی، و به وسیلۀ آن مردم را به راه هدایت رهنمون گردانی و از انحراف و گمراهی برحذر داری.

﴿بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖقرآن به زبان عربی که بهترین زبانهاست نازل شده است و به زبان کسانی نازل شده که پیامبر به‌سوی آنها فرستاده شده و به طور مستقیم به دعوت آنها پرداخته است، زبان عربی که زبانی روشن و واضح است. بیاندیشید و ببینید که چگونه این فضایل ارزشمند در این کتاب بزرگ جمع شده‌اند. به راستی که آن بهترین کتاب است و برترین فرشته آن را بر برترین انسان، و بر ارزشمندترین بخش از وی که قلبش است، و بر بهترین مردم و با شیواترین و گسترده‌ترین زبان که عربی روشن است نازل کرده است.

﴿وَإِنَّهُۥ لَفِي زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِينَ١٩٦یعنی کتاب‌های پیشین به آمدن قرآن مژده داده و آن را تصدیق کرده‌اند. قرآن بر طبق آنچه که کتاب‌های گذشته درباره‌اش خبر داده بودند، این کتاب‌ها را تصدیق نمود، بلکه حق را اورد و فرستاده شدگان را تصدیق نمود.

﴿أَوَ لَمۡ يَكُن لَّهُمۡ ءَايَةً أَن يَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ١٩٧آیا این‌که علمای بنی اسرائیل به خوبی آن را می‌دانند نشانه‌ای بر صحت آن، و دلیلی بر این‌که از سوی خدا نازل شده نیست؟! علمایی که سرآمد دانش هستند و از همۀ مردم آگاه‌ترند و اهل علم می‌باشند. زیرا هر چیزی که در آن تردیدی وجود داشته باشد، به اهل دانش برگردانده می‌شود و گفته آنها برای دیگران حجت است. همان‌طور که جادوگران که در دانش جادو ماهر بودند راستی معجزۀ موسی را شناختند و دانستند که جادو نیست. پس سخن جاهلان قابل توجه و دارای ارزش نیست.

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِينَ١٩٨و اگر قرآن را بر یکی از غیر عرب‌ها نازل می‌کردیم که زبان آنها را نمی‌فهمید و به گونه شایسته نمِ‌توانست از آن تعبیر نماید، ﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَيۡهِمو او قرآن را برایشان می‌خواند، ﴿مَّا كَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِينَبه آن ایمان نیاورده و می‌گفتند: ما نمی‌فهمیم که چه می‌گوید؟ و نمی‌دانیم که به چه چیزی دعوت می‌دهد؟ پس آنان باید پروردگارشان را ستایش کنند که قرآن را بر زبان شیواترین انسان‌ها و تواناترین‌شان و با مفاهیم و عبارت‌های روشن برای انها فرستاده است. پس باید به تصدیق و تأیید قرآن بشتابند و آن را بپذیرند.

اما تکذیب کردن قرآن از سوی آنها، بدون این‌که شبهه‌ای جز کفر و عناد محض داشته باشند، دنبالۀ همان روندی است که امت‌های تکذیب‌کننده در پیش گرفته‌اند. بنابر این فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ سَلَكۡنَٰهُ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٢٠٠پس همان‌گونه که تکذیب و دروغ انگاشتن را در دل‌های مشرکین پیشین وارد کردیم، تکذیب و دروغ انگاشتن قرآن را در دل‌های مشرکین قریش (نیز) قرار دادیم. همان‌طور که نخ وارد سوراخ سوزن می‌شود، پس دل‌هایشان با تکذیب آمیخته شد و تبدیل به صفت و خوی آنها گردید.

و این به خاطر ستمگری و گناهکاری آنان بود، به همین خاطر ﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ٢٠١به آن ایمان نمی‌آورند، تا - به کیفر دروغ انگاشتن آن- عذاب دردناک را ببینند.

عذاب زمانی آنها را فرا می‌گیرد که غافل هستند، و نمی‌فهمند که عذاب بر آنان فرود می‌آید. و این به خاطر آن است تا کیفر و شکنجه شدنشان بیشتر باشد.

در آن وقت می‌گویند: ﴿هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَآیا به ما فرصت و مهلتی داده می‌شود؟ یعنی در خواست می‌کنند تا به آنها فرصت و مهلت داده شود، حال آنکه وقت گذشته، و عذاب آنها را فرا می‌گیرد، عذابی که از آنها دور نشده، و یک لحظه از شدت آن کاسته نمی‌شود.

آیه‌ی ۲۰۴-۲۰۷:

﴿أَفَبِعَذَابِنَا يَسۡتَعۡجِلُونَ٢٠٤[الشعراء: ۲۰۴]. «آیا عذاب ما را به شتاب می‌طلبند؟».

﴿أَفَرَءَيۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِينَ٢٠٥[الشعراء: ۲۰۵]. «مگر نمی‌دانی که اگر سال‌ها بهره‌مندشان سازیم».

﴿ثُمَّ جَآءَهُم مَّا كَانُواْ يُوعَدُونَ٢٠٦[الشعراء: ۲۰۶]. «سپس عذابی که به آنان وعده داده می‌شود دامن‌گیرشان گردد».

﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يُمَتَّعُونَ٢٠٧[الشعراء: ۲۰۷]. «(این بهره‌مندی در دنیا) چه چیزی از آنان دور می‌کند؟».

خداوند می‌فرماید: آیا عذاب ما را که بزرگ و دردناک است - و اصولاً نباید ناچیز شمرده شود - به شتاب می‌جویند؟! چه چیزی آنها را فریب داده است؟ آیا قدرت و توانایی آن را دارند که در برابر آن عذاب شکیبا باشند؟ یا قدرت و توانایی آن را دارند که به هنگام نزول عذاب آن را از خود دور نمایند؟ یا این‌که می‌خواهند ما را ناتوان گردانند؟! یا گمان می‌برند که ما بر نازل کردن عذاب توانایی نداریم؟!.

﴿أَفَرَءَيۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِينَ٢٠٥یعنی اگر ما زود بر این‌ها عذاب فرود نیاوریم و چندین سال بدیشان مهلت بدهیم و در دنیا بهره‌مند‌شان گردانیم، سپس عذابی که به ایشان وعده داده شده است آنها را فرا بگیرد، لذت و شهوت‌هایی که از آن بهره‌مند شده‌اند چه چیزی را از آنها دور می‌نماید؟ و چه فایده‌ای به هنگام آمدن عذاب برای آنها خواهد داشت؟ حال آنکه لذت‌ها از بین رفته‌اند، و در نتیجۀ آن لذت‌ها به کفر مبتلا شده، و به خاطر طولانی بودن مدت بهره‌مندیشان، عذابشان دو چندان شده است. منظور این است که آنها باید از وقوع عذاب بپرهیزند، و از این‌که مستحق عذاب شوند برحذر باشند، اما زود یا دیر آمدن عذاب اهمیت و فایده‌ای ندارد.

آیه‌ی ۲۰۸-۲۱۲:

﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ٢٠٨[الشعراء: ۲۰۸]. «و (اهل) هیچ شهری را نابود نکرده‌ایم مگر این‌که بیم‌دهندگانی برای آن بوده‌اند».

﴿ذِكۡرَىٰ وَمَا كُنَّا ظَٰلِمِينَ٢٠٩[الشعراء: ۲۰۹]. «برای پند دادن، و ما ستمکاران نبودیم».

﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّيَٰطِينُ٢١٠[الشعراء: ۲۱۰]. «و شیطان‌ها آن را فرود نیاورده‌اند».

﴿وَمَا يَنۢبَغِي لَهُمۡ وَمَا يَسۡتَطِيعُونَ٢١١[الشعراء: ۲۱۱]. «و سزاوار آن نیستند، و نمی‌توانند (آن را نازل کنند)».

﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ٢١٢[الشعراء: ۲۱۲]. «قطعاً ایشان از شنیدن دور (و محروم)اند».

خداوند متعال از کمال عدل و دادگری‌اش در مورد نابود کردن تکذیب کنندگان خبر داده و می‌فرماید، اهالی هیچ شهری و آبادی را هلاک نکرده‌ایم مگر این‌که برای آنها عذری باقی تگذاشته، و در میان آنها بیم‌دهندگانی با آیات روشن فرستاده است تا مردم را به‌سوی هدایت فرا خوانند، و از کار بد باز دارند، و آیات الهی را به آنها یادآوری نمایند، و آنان را به هنگام برخورداری از نعمت‌ها و مبتلا شدن به رنج‌ها از عذاب خدا بر حذر دارند.

﴿ذِكۡرَىٰتا پندی باشد برای آنها و حجت بر آنان اقامه گردد. ﴿وَمَا كُنَّا ظَٰلِمِينَو ما ستمکار نبودیم، زیرا اهالی آبادی‌ها و شهرها را قبل از آنکه آنها را بیم دهیم هلاک و نابود نکردیم و آنها را در حالی عذاب ندادیم که از هشدار دهندگان غافل و بی‌خبرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا[الإسراء: ۱۵]. ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و ما عذاب دهنده نبوده‌ایم مگر این‌که پیامبری را فرستاده‌ایم. ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٦٥[النساء: ۱۶۵]. «پیامبرانی که مژده دهنده و بیم دهنده بودند، تا مردم بعد از (آمدن) پیامبران حجت و دلیلی بر خدا نداشته باشند».

وقتی خداوند کمال و شکوه قرآن را بیان کرد نیز آن را از هر نقص و کمبودی منزه و پاک قرار داد و آن را - به هنگام نازل شدن و بعد از آن - از شر شیطان‌های انسی و جنی محافظت کرد. پس فرمود: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّيَٰطِينُ٢١٠شیطان‌ها این قرآن را فرود نیاورده‌اند و سزاوار هم نیستند که آن را نازل کنند. ﴿وَمَا يَسۡتَطِيعُونَو نمی‌توانند این کار را بکنند.

آنها از شنیدن و گوش فرا دادن به فرشتگان محروم شده و شهاب‌های آسمانی برای راندن آنها آماده‌اند. قرآن را جبرئیل نازل کرده است که از همۀ فرشتگان نیرومندتر است و هیچ شیطانی نمی‌تواند به او نزدیک شود. این آیه مانند ان فرمودۀ الهی است که می‌فرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم، و بی‌گمان ما آن را حفاظت می‌کنیم».

آیه‌ی ۲۱۲-۲۱۶:

﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ٢١٣[الشعراء: ۲۱۳]. «پس همراه با خدا معبود دیگری را به فریاد مخوان که از عذاب شدگا خواهی بود».

﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴]. «و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان».

﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢١٥[الشعراء: ۲۱۵]. «و بال مهربانی خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند، بگستران».

﴿فَإِنۡ عَصَوۡكَ فَقُلۡ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢١٦[الشعراء: ۲۱۶]. «پس اگر از تو سرپیچی کردند، بگو: همانا من از آنچه می‌کنید بیزارم».

خداوند پیامبرش را از به فریاد خواندن معبودی به جز خدا نهی می‌کند، و به تبع وی امتش نیز نهی شده است. و خداوند می‌فرماید: کمک خواستن و عبادت غیر الله باعث عذاب و کیفر همیشگی می‌شود، زیرا چنین کاری شرک است: ﴿مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ[المائدۀ: ۷۲]. «هر کس برای خدا شریک قایل شود خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش دوزخ است». و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است. پس نهی از شرک، فرمان به انجام عبادت خالصانه برای خداوندی است که شریکی ندارد، پس فقط باید محبت او را داشت، و از او ترسید، و به او امید داشت و برای او کرنش برد، و بازگشت همه به‌سوی اوست.

خداوند پیامبر را به چیزی دستور داد که باعث کمال او بود. پس او را فرمان داد تا به کامل کردن دیگران نیز بپردازد، و فرمود: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان! کسانی که از دیگر مردم به تو نزدیک‌تراند، و بیش از دیگران مستحق احسان دینی و دنیوی تو هستند. و این با آنچه که خداوند او را فرمان داد تا همۀ مردم را بیم دهد تضادی ندارد. مانند این‌که انسان به صورت کلی به نیکوکاری فرمان داده شود، سپس به او گفته شود: «به خویشاوندان خود نیکی کن». پس این سفارش مخصوص، بر تاکید و تشویق بیشتر دلالت می‌نماید. و پیامبر صاین دستور را اطاعت نمود و همۀ تیره‌های قریش را فرا خواند پس او به طور عموم و خصوص همه را بانگ داد و آنها را اندرز گفت، و موعظه کرد، و تا آنجا که توانایی داشت به نصیحت و هدایت آنها پرداخت. پس بعضی هدایت یافتند و برخی روی‌گردانی کردند.

﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢١٥وبا نرم خویی و یا محبت واخلاق خوب و نیکو رفتار کن و بال مهربانی و فروتنی را برایشان بگستران. و پیامبر صچنین کرد، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان شده‌ای، و اگر تندخو و سنگدل بودی آنان از اطراف تو پراکنده و متفرق می‌شدند. پس آنان را ببخش، و برایشان طلب آمرزش کن، و در کارها با آنان مشورت نما».

و این اخلاق پیامبر صبود، که کامل‌ترین اخلاق می‌باشد. و با برخورداری از این اخلاق منافع بزرگی به دست می‌آید، و زیان‌های زیادی از آدمی دور می‌شود. پس آیا کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و ادعای پیروی از پیامبر را می‌نماید شایسته است که سربار مسلمانان باشد، و اخلاقش تند و درشت، و سنگدل باشد، و سخنان زشت و نفرت‌انگیز بر زبان براند؟! و اگر معصیت و گناهی از مسلمانی سر بزند یا نوعی بی‌ادبی بکند، با وی طع رابطه نماید، و از او متنفر شود و هیچ نرمش و ادبی نداشته باشد؟!.

و از این طرز رفتار مفاسد، زیادی به وجود آمدهو منافعی کثیری از بین رفته است که خدا می‌داند! با وجود این کسانی یافت می‌شوند که هر کس را که متصف به صفت‌های پیامبر باشد تحقیر می‌کنند و بسا او را به نفاق و سازش متهم نموده و خودشان را والا مقام جلوه داده و از کار خود راضی، و دچار خودپسندی می‌شوند.

آیا این چیزی جز جهالت و نادانی آنان به حساب می‌آید؟! چرا که شیطان گناه را برای آنان آراسته و فریبشان داده است. بنابر این خداون به پیامبرش فرمود: ﴿فَإِنۡ عَصَوۡكَپس اگر مؤمنان در یکی از کارها از فرمان تو سرپیچی کردند، از آنها بیزا مشو، و مهربانی و رفتار محبت‌آمیز را با آنها ترک مکن، بلکه از کارشان متنفر و بیزار باش، و آنها را موعظه کن و اندرزشان بده، و توانایی خود را در برگرداندن آنها از گناه وتوبه‌کردنشان مبذول دار. دراینجا با توجه به معنی آیۀ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَشاید کسی گمان برد تا زمانی که آنها مؤمن هستند از همۀ کارهایی که از آنان سر می‌زند باید راضی بود، پس این توهم دفع گردید. والله أعلم.

آیه‌ی ۲۱۷-۲۲۰:

﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ٢١٧[الشعراء: ۲۱۷]. «و بر خدای توانا و مهربان توکل کن».

﴿ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ٢١٨[الشعراء: ۲۱۸]. «خداوندی که چون برمی‌خیزد تو را می‌بیند».

﴿وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ٢١٩[الشعراء: ۲۱۹]. «و (همچنین می‌بیند) حرکت (قیام و رکوع و نشست و برخاست) تو را در میان سجده‌کنندگان».

﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٢٢٠[الشعراء: ۲۲۰]. «بی‌گمان او شنوای داناست».

بزرگترین کمک و یاور بنده در انجام دادن چیزی که به آن فرمان داده شده است تکیه بر پروردگار و یاری خواستن از خداوند است تا به او توفیق دهد آنچه را به آن فرمان داده شده است انجام بدهد. بنابر این خداوند دستور داده است تا بندگانش بر او توکل کنند. پس فرمود: ﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ٢١٧توکل یعنی اعتماد و تکیه کردن قلب بر خدا برای به دست آوردن منافع و دور کردن زیانها با اطمینان به این‌که آنچه را می‌جوید به دست خواهد آورد، زیرا خداوند توانا و مهربان است و با توانایی و قدرتش می‌تواند خیر کثیری را به بنده‌اش برساند و شر را از او دور نماید. و از آنجا که خداوند نسبت به بنده‌اش مهربان است با او چنین رفتار می‌نماید.

سپس پیامبر را یادآور شد که همواره نزدیک بودن خداوند را به خاطر داشته و در جایگاه احسان قرار بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ٢١٩خداوند تو را در انجام این عبادت بزرگ که نماز است به هنگامی که ایستاده‌ای و وقتی که به رکوع و سجده می‌روی، می‌بیند.

این عبادت را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای فضیلت و شرافت زیاد است، و هر کس در نماز نزدیک بودن پروردگارش را به خاطر داشته باشد آن را با فروتنی به جای آورده و کامل ادا می‌کند، و هر گاه نماز به صورت کامل انجام گردد همۀ اعمال به صورت کامل انجام می‌شوند، و فرد می‌تواند با انجام دادن نماز به طور صحیح برای همۀ کارهایش از خدا کمک بگیرد.

﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُبی‌گمان خداوند شنواست و تمام صداهای پراکنده و گوناگون را می‌شنود. ﴿ٱلۡعَلِيمُو آگاه و داناست، خداوندی که ظاهر و باطن و پیدا و پنهان را احاطه کرده است. پس اگر بنده در همۀ حالاتش به خاطر داشته باشد که خداوند او را می‌بیند و گفتارش را می‌شنود و هر اراده و تصمیم و نیتی را که در دلش پنهان کند، می‌داند، چنین احساسی او را کمک می‌کند تا به منزل و مقام احسان برسد.

آیه‌ی ۲۲۱-۲۲۷:

﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ٢٢١[الشعراء: ۲۲۱]. «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟».

﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ٢٢٢[الشعراء: ۲۲۲]. «بر هر دروغگوی گناهکاری نازل می‌شوند».

﴿يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَكۡثَرُهُمۡ كَٰذِبُونَ٢٢٣[الشعراء: ۲۲۳]. «گوش فرا می‌دهند و بیشترشان دروغگویند».

﴿وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤[الشعراء: ۲۲۴]. «و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند».

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ٢٢٥[الشعراء: ۲۲۵]. «مگر نمی‌بینی که آنان در هر وادیی سرگردانند؟».

﴿وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ٢٢٦[الشعراء: ۲۲۶]. «و این‌که آنان چیزهایی می‌گویند که انجام نمی‌دهند».

﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ٢٢٧[الشعراء: ۲۲۷]. «مگر آنان که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده، و خدا را بسیار یاد نموده، و پس از آنکه ستم دیده‌اند یاری خواسته‌اند. و ستمکاران خواهند دانست به کدامین بازگشتگاه باز خواهند گشت».

این پاسخ آن دسته از تکذیب کنندگان پیامبر است که می‌گفتند: شیطانی بر محمد نازل می‌شود. و پاسخ کسانی است که می‌گفتند: او صشاعر است. پس فرمود: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡآیا خبر حقیقی و واقعی که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست به شما بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟ یعنی آیا ویژگی کسانی را که شیطان‌ها بر آنان نازل می‌شوند به اطلاع شما برسانم؟

﴿﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ٢٢٢بر هر دروغگویی که زیاد دروغ می‌گوید و سخن ناحق به هم می‌بافد ﴿أَثِيمٖو گناه‌کار است، و زیاد مرتکب گناه می‌شود. شیطان‌ها بر چنین کسی نازل می‌شوند، و حالت او مناسب با حالت شیاطین است.

﴿يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَشنیده‌های خود را که از آسمان استراق کرده‌اند به فرد دروغگوی گناه پیشه القا می‌کنند. ﴿وَأَكۡثَرُهُمۡ كَٰذِبُونَو بیشتر آنچه القا می‌کنند دروغ است. پس یک سخن راست و صد تا دروغ را با هم در می‌آمیزند. پس حق با باطل آمیخته می‌شود؟ و از آنجا که حق و راست اندک است، و او هم نمی‌داند که کدام حق است، حق و راستی از بین می‌رود. پس این صفت اشخاصی است که شیطانها بر آنان نازل می‌شوند، و اینگونه به آنها وحی می‌کنند. اما حالت محمد صبسیار متفاوت است چون او راستگوی امین است، و نیکو هدایت یافته است، دلی نیکو و زبانی راستگو دارد، و کارهای پاک و حلال انجام می‌دهد. وحی که بر او نازل می‌شود از جانب خدا است و فرشتگان آن را از هر گزندی حفاظت می‌کنند، و راستی بزرگ را در بر دارد و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. پس ای خردمندان! آیا رهنمود محمد دروغ‌پردازی آنها برابر است؟! و آیا این دو چیز جز بر دیوانه‌ای که هیچ چیزی را تشخیص نمی‌دهد مشتبه می‌شود؟

وقتی پاکی پیامبر را از این‌که شیطان‌ها بر او نازل شوند بیان کرد، و او را از شعرسرایی نیز مبرا نمود و فرمود: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُیعنی آیا شما را از حالت شاعران و ویژگی همیشگی آن‌ها خبر دهم؟ پس بدانید ﴿يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَکسانی از شاعران پیروی می‌کنند که از راه هدایت منحرف گشته و به گمراهی و ذلت روی آورده‌اند. پس شاعران خودشان گمراه و سرگشته هستند، بنابر این آدم‌های گمراه و فاسد از شاعران پیروی می‌کنند و آنها را دوست می‌دارند.

﴿أَلَمۡ تَرَآیا گمراهی و شدت ضلالت آنها را نمی‌بینی که ﴿أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَدر هر دره‌ای از دره‌های شعر سرگردانند، گاهی به ستایش و تمجید می‌پردازند، گاهی به انتقاد و عیب‌جویی مشغول می‌شوند، و گاه غزل‌سرایی و گاه مسخره می‌کنند. و گاه شادمان و خوشحال‌اند، و گاهی اندوهگین و ناراحت هستند پس آنها قرار و ثبات ندارند و بر یک حالت نخواهند بود.

﴿وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ٢٢٦این صفت شاعران است که گفته‌هایشان مخالف کارهایشان است. پس شاعر که اشعار غم‌انگیز می‌سراید و به غزل خوانی می‌پردازد، گویی از همۀ مردم عاشق‌تر و دلباخته‌تر است، حال آنکه دل او خالی از این است. وچون کسی را ستایش یا مذمت می‌کند، گویی سخن وی راست است، و غیر آن دروغ، و گاه خودش را با کارهایی ستایش و تمجید می‌کند که آن‌ها را انجام نداده است، و خود را با ترک نمودن چیزهایی تمجید می‌کند که از آن‌ها دوری نگزیده است. و خود را به سخاوت و بخششی می‌ستاید حال آنکه سخاوت اصلاً در زندگی او جایی ندارد. و گاه چنان شجاعت و دلیری‌اش به تصویر می‌کشد که خود را از همۀ قهرمانان و شهسواران بالاتر قرار می‌دهد، در حالی که او بزدل‌ترین افراد است. این است صفت شاعران.

پس بنگر آیا حالت پاک و درست پیامبر صمطابق با حالت این شاعران است؟ پیامبری که هر انسان راه یافته‌ای که بر هدایت استوار باشد، و از زشتی‌ها دوری گزیند و تضادی در کارش نباشد از او پیروی می‌نماید.

پس پیامبر صجز به خیر و خوبی فرمان نمی‌دهد، و جز به شر و بدی نهی نمی‌کند، و از هیچ چیزی خبر نداده مگر این‌که راست گفته است، و به هر چیزی که دستور داده خود قبل از همه آن را انجام داده است. و از چیزی نهی نکرده مگر این‌که او اولین ترک کنندگان آن بوده است. پس آیا حالت پیامبر صمشابه حالت شاعران است، و وضع او با وضعیت آنها تطابق دارد؟ یا این‌که از هر جهت با حالت آنها مخالف و متضاد است. پس درود و سلام جاویدان خدا بر این پیامبر که از همه کامل‌تر است، و از همه برتر می‌باشد، پیامبری که شاعر، جادوگر و دیوانه نبوده، و سزاوار برخورداری از هر کمال و برتری است.

وقتی حالت و اوصاف شاعران را بیان کرد آن دسته از آنان را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار یاد کرده، و از دشمنان خداوند که بر آنها ستم کرده انتقام گرفته‌اند، استثنا کرد. پس شعر این دسته از شعرا از اعمال شایستۀ آنها و از ایمانشان سرچشمه گرفته است، چون آنها در شعر خود به دفاع از اسلام برخاسته و مؤمنان را ستایش کرده، و از مشرکین و کفار انتقام گرفته و از دین خدا دفاع نموده‌اند، و شعرهای آنان دانش‌های مفیدی را در بردارد و به اخلاق نیک تشویق می‌نماید. پس فرمود: ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَكَرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ٢٢٧مگر شاعران مؤمنی که کارهای شایسته انجام داده، و بسیار خدا را یاد می‌کنند، و اشعارشان مردم را به یاد خدا می‌اندازد، و هنگامی که مورد ستم قرار می‌گیرند به وسیلۀ شعر خود از مؤمنان دفاع می‌کنند، و از ستمگران انتقام می‌گیرند. و ستمکاران خواهند دانست که بازگشت‌شان به کجا، و سرنوشت آنها چگونه خواهد بود؟ بازگشت آنها به محل حساب و کتاب است، که هر گناهی کوچک و بزرگی در آنجا شمرده شده و هر حقی از آنها گرفته می‌شود.

والحمدالله رب العالمين

پایان تفسیر سوره‌ی شعراء

تفسير سوره‌ی نمل

مکی و ۹۳ آیه است

آیه‌ی ۱-۶:

﴿طسٓۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍ١[النمل: ۱]. «طا. سین. این آیه‌های قرآن و کتاب روشنگر است».

﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٢[النمل: ۲]. «هدایت و بشارتی برای مؤمنان است».

﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ٣[النمل: ۳]. «کسانی‌که نماز را برپای می‌دارند، و زکات را می‌پردازند، و آنان به آخرت یقین دارند».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ٤[النمل: ۴]. «بی‌گمان کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند کارهایشان را برایشان آراسته‌ایم، پس آنان سرگشته می‌شوند».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٥[النمل: ۵]. «آنان کسانی هستند که عذاب بدی دارند، و ایشان در آخرت زیانکارترین (مردم) می‌باشند».

﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ٦[النمل: ۶]. «و همانا تو قرآن را از سوی خداوند حکیم و دانا دریافت می‌داری».

خداوند متعال عظمت و بزرگی قرآن را به بندگانش یادآور شده و می‌فرماید: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍاین آیات، بالاترین نشانه‌ها، و قوی‌ترین معجزات و واضح‌ترین دلایل و رهنمود می‌باشند، و مطالب بزرگ و مقاصد برتر و کارهای خوب و اخلاق پسندیده را بیان می‌کنند. آیاتی که بر خبرهای راستین و فرمان‌های نیکو و نهی از هر عمل نادرست واخلاق زشت دلالت می‌نمایند، آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که صاحبان بینش‌های روشن آن‌را مانند خورشید درخشان می‌بینند. آیاتی که ما را رهنمایی کرده و به‌سوی ایمان فرا خوانده، و از امور غیبی گذشته و آینده خبر می‌دهند. آیاتی که آدمی را به‌سوی شناخت پروردگار بزرگ از طریق نام‌های‌ نیکو و صفت‌های والا و کارهای کاملش فرا می‌خوانند و پیامبران و اولیای خدا را به ما معرفی کرده و آنها را چنان برای ما توصیف می‌کنند که انگار آنها را با چشم‌های خود می‌بینیم. اما با وجود این بسیاری از جهانیان از این آیات قرآنی بهره‌مند نشده، و همۀ مخالفان با آن هدایت نیافته‌اند.

و این بدان جهت است تا این آیات از شر کسانی در امان باشند که خیر و صلاحی در آنها نیست و دلشان غافل است. و فقط کسانی به وسیلۀ این آیات هدایت و راهیاب می‌شوند که خداوند ایمان را به آنها ارزانی نموده، و دل‌هایشان با نور ایمان روشن شده، و درونشان را صفای ایمان فرا گرفته است.

بنابر این فرمود: ﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٢آیات قرآن، مؤمنان را به راه راست هدایت می‌کند و آنچه را که شایسته است انجام دهند یا ترک کنند برایشان بیان می‌نماید، و آنها را به پاداش الهی که نتیجۀ هدایت شدن به این راه است، مژده می‌دهد.

ممکن است گفته شود: کسان زیادی ادعای ایمان می‌کنند، آیا این ادعا از هر کسی پذیرفته می‌شود؟‌یا باید برای آن دلیلی داشته باشند؟ آنگاه ادعای آنان درست خواهد بود. بنابر این خداوند متعال صفت مؤمنان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَآن کسانی که نماز را بر پای می‌دارند و فرض و نقل آن را می‌خوانند، و افعال ظاهری نماز از قبیل ارکان و شرایط و واجبات و مستحبات آن را انجام می‌دهند. و آنها به مفاهیم نماز می‌اندیشند و به هنگام برپای داشتن آن خدا را حاضر و شاهد می‌بینند، و نماز را با فروتنی می‌گزارند.

﴿وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَو زکاتی را که فرض است به مستحقان پرداخت می‌کنند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَو آنان به قیامت یقین دارند. یعنی ایمان آنها به درجۀ یقین رسیده است، و آن آگاهی کامل و علم قطعی است که به قلب واصل شده و آدمی را به عمل وا می‌دارد. و از آنجا که به آخرت یقین دارند تمام تلاش و کوشش خود را برای آخرت مبذول می‌دارند. سپس خداوند بندگان را از اسباب عذاب عوامل کیفر برحذر داشت، که آن اصل و پایۀ هر کار خیر و خوبی است.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِهمانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند و آن را تکذیب می‌کنند، و هر کس آن را اثبات نماید او را دروغگو می‌انگارند، ﴿زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَما اعمال‌شان را در نظرشان می‌آراییم، و ایشان سرگردان حیران به سر می‌برند به گونه‌ای که خشم و ناخشنودی خداوند را بر رضای او ترجیح می‌دهند و حقایق را وارونه می‌بینند. پس آنان باطل ار حق و حق را باطل می‌بینند ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِاینان کسانی هستند که از بدترین و سخت‌ترین و بزرگ‌ترین عذاب برخوردار می‌شوند. ﴿وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَو آن‌ها در آخرت همان زیانکارانند: زیان را منحصراً برای آنها قرارداد، چون آنها خود و خانواده‌شان را در روز قیامت می‌بازند، و ایمانی را که پیامبران به آن دعوت می‌کنند از دست می‌دهند.

﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍو این قرآن که بر تو نازل می‌شود و آن را فرا می‌گیری، و از سوی خداوند حکیم نازل می‌شود که هر چیزی را در جای مناسبش قرار می‌دهد، خداوندی که اسرار و حالات درون و برون‌را می‌داند. و چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا نازل می‌شود برای بندگان سراسر حکمت و منافع است، خداوندی که منافع بندگان را از خودشان بهتر می‌داند.

آیه‌ی ۷-۱۴:

﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سَ‍َٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ٧[النمل: ۷]. «به یاد آور آنگاه که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی دیدم، (هرچه زودتر) خبری یا پاره آتشی از آن برایتان می‌آورم تا خویشتن را گرم کنید».

﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٨[النمل: ۸]. «هنگامی که به آن آتش رسید، ندا داده شد: مبارک باد آن که در آتش است، و آن که پیرامون آن است، و خدا که پروردگار جهانیان است پاک و منزه می‌باشد».

﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٩[النمل: ۹]. «ای موسی! بدان که من خداوند توانای فرزنه‌ام».

﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡۚ يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ١٠[النمل: ۱۰]. «و عصای خود را بیانداز و هنگامی که دید به حرکت در‌آمد انگار که ماری است، به سرعت می‌خزد پا به فرار نهاد و بازگشت. (فرمودیم) ای موسی! نترس، که پیامبران در پیشگاه من هراسی ندارند».

﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ فَإِنِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ١١[النمل: ۱۱]. «مگر کسی که ستم کند، سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، (پس بداند که) همانا من آمرزندۀ مهربانم».

﴿وَأَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖۖ فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ١٢[النمل: ۱۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر تا سفیدِ بی‌عیب بیرون آید. (این) از جملۀ نُه نشانه‌ای (است که به تو خواهیم داد) به‌سوی فرعون و قوم او (برو)، که آنان قومی نافرمانند».

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ١٣[النمل: ۱۳]. «پس چون آیات ما به روشنی به آنان رسید، گفتند: این جادوی آشکار است».

﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ١٤[النمل: ۱۴]. «و معجزات را در حالی‌که دل‌هایشان آن را بارور داشت از روی ستم و سرکشی انکار کردند. بنگر که سرانجام تباهکاران چگونه شد؟».

﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِیعنی آن حالت مهم و خوب موسی بن عمران را به یادآورد که سرآغاز نزول وحی برایشان و سرآغاز برگزیده شدن او به پیامبری و سخن گفتن با خداوند بود. او بعد از چند سال زندگی در مدین به همراه خانواده‌اش به‌سوی مصر حرکت نمود و در این میان راه را گم کرد. شب تاریک و سردی بود. پس او به خانواده‌اش گفت: ﴿إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗامن از دور آتشی می‌بینم. ﴿سَ‍َٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍهر چه زودتر از انجا خبری درباره راه برای شما خواهم آورد. ﴿أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَویا شعله‌ای از آتش برایتان می‌آورم تا خود را گرم کنید. و این بیانگر آن است که او سرگردان بوده وهمراه با خانواده‌اش به شدت احساس سرما می‌کردند.

﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَاهنگامی‌که به نزدیک آتش رسید، خداوند او را ندا زد و به وی خبری داد که این محل مقدس و مبارکی است و از جملۀ برکات‌هایش این است که خداوند آن را جای برای سخن گفتن با موسی و فرستادن او به عنوان پیامبر قرار داده است. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَو خداوند که پروردگار جهانیان است منزه از آن است که دارای کمبود باشد، بلکه او در وصف و کارش کامل است.

﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُخداوند به وی خبر داد که خداوند است و شایسته است تنها او پرستش شود. همانطور که در آیه‌ی دیگر آمده است: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ١٤[طه: ۱۴]. «من خداوند هستم (که) هیچ معبود به حقی جز من نیست، پس مرا بپرست، و نماز را به خاطر یاد من برپای دار». ﴿ٱلۡعَزِيزُتواناست و بر همۀ چیزها غالب می‌باشد، و همۀ مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آورده‌اند. ﴿ٱلۡحَكِيمُو در اوامر و آفرینش خود حکیم و فرزانه است. از جملۀ حکمت‌های او این است که بنده‌اش موسی بن عمران را به عنوان پیامبر فرستاد، چون خداوند می‌دانست که موسی صلاحیت برخورداری از رسالت و وحی را دارد. نیز شایستگی آن را دارد که خداوند با او سخن بگوید.

و آنقدر توانا و با قدرت است که باید بر او توکل نمایی و از تنهایی خود و کثرت و قدرت دشمنانت وحشت نکنی، چون پیشانی دشمنان در دست خداوند است و حرکت و سکون آنها به تدبیر الهی انجام می‌شود.

﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَو ای موسی! عصای خود را بیانداز و موسی عصایش را انداخت، ﴿فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞپس هنگامی که عصا را دید که تبدیل به اژدهایی شده است و حرکت می‌کند، ﴿جَآنّٞیعنی مارهای نر که تند و سریع حرکت می‌کنند، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡبه اقتضای طبیعت و سرشت انسانی از ترس ماری که دیده بود پا به فرار گذاشت، و پشت سر خود را نگاه نکرد، و بازنگشت. پس خداوند به او فرمود:﴿يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡای موسی! مترس و در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ[القصص: ۳۱]. «برگرد و نترس، بی‌گمان که تو از ایمن شدگانی». ﴿إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَو پیامبران در پیشگاه من نمی‌ترسند، چون همۀ خطرها در تقدیر و قضای الهی درج وثبت شده‌اند، و با فرمان و عمل او انجام می‌شوند. پس کسانی که خداوند آنها را برای رسالت و وحی خود انتخاب کرده است شایسته نیست از چیزی جز خداوند بترسند، به خصوص هنگامی‌که خیلی به او نزدیک باشند و از سخن گفتن با او بهره‌مند شوند.

﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖاما کسی که ستم کرده و مرتکب جرم و جنایت شده باشد، باید بترسد. ولی پیامبران برای چه ترس و هراس داشته باشند؟ پس هر کس که با ارتکاب گناهان بر خویشتن ستم کند، سپس توبه نماید و به‌سوی خدا باز گردد، و بدی‌هایش را به نیکی، و گناهانش را به طاعت تبدیل نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هیچ کس از رحمت و مغفرت او ناامید نباشد، زیرا او همۀ گناهان را می‌بخشد و نسبت به بندگانش از مادر مهربان‌تر است.

﴿وَأَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖو ای موسی! دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، ببین که سفید و درخشان به در می‌آید، بدون این‌که عیبی در آن وجود داشته، و به بیماری برص و غیره مبتلا شده باشد، بلکه سفیدی و درخشش آن حاضران ار به شگفتی وا می‌دارد. ﴿فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓاین دو معجزه، تبدیل شدن عصا بهع مار و بیرون آوردن دست درخشان از جمله نه معجزه‌ای است که آنها را به فرعون و قومش نشان خواهی داد، و فرعون و قومش را با آن دعوت می‌دهی. ﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَبی‌گمان آنها جماعت و قومی نافرمانند. و آنها با شرک‌ورزی و سرکشی و برتری‌جویی بر بندگان خدا و استکبار در زمین، فسق کرده و جنایت و گناه شده‌اند.

پس موسی به‌سوی فرعون و اشراف و سران دربار او رفت، و آنها را به‌سوی خدا دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد.

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗپس هنگامی‌که معجزات ما به روشنی بدیشان رسید که بطور واضح بر حق دلالت می‌کرد، همانطور که خورشید با چشم دیده می‌شود، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞگفتند: این جادوی آشکار است. آنها به این اکتفا نکردند که بگویند جادو است، بلکه گفتند جادویی است که برای همه روشن و آشکار است. و این بسی جای شگفت است! چرا که معجزات روشن و انوار درخشان را خرافات و جادو قرار دادند. آیا این جز عناد و سرکشی و سفسطه چیزی دیگر نامیده می‌شود؟!.

﴿وَجَحَدُواْ بِهَاو به نشانه و معجزات خداوند کفر ورزیدند، و آنها را انکار کردند، ﴿وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡو انکارش بر اساس شک و تردید نبود،‌بلکه با آنکه یقین داشتند که این‌ها معجزات الهی هستند آن را انکار کردند، ﴿ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاو انکار آنها از روی ستم و سرکشی بود، و حق پروردگارشان و حق خود را ضایع کردند، و در برابر حقیقت و بندگان خدا و اطاعت از پیامبر سرکشی و استکبار ورزیدند. ﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَپس بنگر که سرانجام فسادکاران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجام بود، خداوند آنها را نابود کرد، و در دریا غرقشان نمود و رسوایشان کرد، و بندگان مستضعف خود را در مساکن آنها جایگزین کرد.

آیه‌ی ۱۵-۴۴:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٥[النمل: ۱۵]. «و به راستی که به داود و سلیمان دانش عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد».

﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُ١٦[النمل: ۱۶]. «و سلیمان وارث داود شد، و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده، و از همۀ نعمت‌ها به ما داده شده است. بی‌گمان این فضیلت آشکاری است».

﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٧[النمل: ۱۷]. «و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و مرغان گرد آورده شدند، و (از پراکندگی) باز داشته شدند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١٨[النمل: ۱۸]. «تا این‌که به درّۀ مورچگان رسیدند، مورچه‌ای گفت: ای مورچگان! به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند».

﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَ١٩[النمل: ۱۹]. «سلیمان از سخن آن مورچه خندید و گفت: پروردگار! به من الهام کن که سپاسگزار نعمت‌هایی باشم که به من و پدرم ارزانی داشته‌ای، و مرا (توفیق بده) تا کردار شایسته‌ای انجام دهم که از آن خشنود گردی، و مرا به رحمت خود از زمرۀ بندگان شایسته‌ات بگردان».

﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ٢٠[النمل: ۲۰]. «و (سلیمان) از حال مرغان پرس وجو کرد و گفت: چرا شانه‌بسر ار نمی‌بینم، یا این‌که غایب است؟».

﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖ٢١[النمل: ۲۱]. «حتماً او را سخت کیفر خواهم داد، یا او را سر می‌برم، یا (باید) دلیلی آشکار برای من بیاورد».

﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍ٢٢[النمل: ۲۲]. «چندان طول نکشید (که هدهد برگشت) و گفت: من بر چیزی آگاهی یافته‌ام که تو از آن آگاه نیستی، و از (قبیلۀ) سبأ برایت خبری یقینی آورده‌ام».

﴿إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡ وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖ وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞ٢٣[النمل: ۲۳]. «من زنی را یافته‌ام که بر آنان فرمانروایی می‌کند و همه چیز بدو داده شده و تختی بزرگ دارد».

﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَ٢٤[النمل: ۲۴]. «من او و قومش را دیدم که به غیر از خدا برای خورشید سجده می‌برند، و شیطان کارهایشان را برایشان آراسته، و آنان را از راه بازداشته است. پس آنان راهیاب نمی‌گردند».

﴿أَلَّاۤ يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ٢٥[النمل: ۲۵]. «(آنان را از راه بدر کرده است) تا برای خداوندی که نهان آسمان‌ها و زمین را آشکار می‌کند، و به آنچه پنهان می‌دارید و به آنچه آشکار می‌سازید آگاه است سجده نکنند».

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ۩٢٦[النمل: ۲۶]. «جز خدا که صاحب عرش عظیم است هیچ معبود بحقی وجود ندارد».

﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٢٧[النمل: ۲۷]. «سلیمان گفت: خواهیم دید که آیا راست گفته‌ای یا از دروغگویانی».

﴿ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ٢٨[النمل: ۲۸]. «این نامه را ببر و آن را به‌سوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو، و بنگر که چه (پاسخی) می‌دهند؟».

﴿قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ٢٩[النمل: ۲۹]. «(ملکه) گفت: ای بزرگان! به راستی نام‌های‌ گرانقدر به من رسیده است».

﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣٠[النمل: ۳۰]. «آن نامه از سوی سلیمان است و (سرآغاز) آن چنین است: بنام خداون بخشندۀ مهربان».

﴿أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣١[النمل: ۳۱]. «که من بر سرکشی نکنید و تسلیم شده به نزد من آیید».

﴿قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ٣٢[النمل: ۳۲]. «گفت: ای سران قوم! در کارم به من نظر دهید، که من هیچ کاری را بدون حضور و نظر شما انجام نداده‌ام».

﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖ وَٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِ فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَ٣٣[النمل: ۳۳]. «گفتند: ما توانمند و جنگاوریم. کار در دست تواست. بنگر که چه فرمان می‌دهی».

﴿قَالَتۡ إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَا وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗۚ وَكَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٣٤[النمل: ۳۴]. «گفت: بی‌گمان پادشاهان وقتی وارد شهری شوند آن را به تباهی و ویرانی می‌کشانند، و عزیزترین مردمانش را خوارترین می‌گردانند، و این‌گونه می‌کنند».

﴿وَإِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥[النمل: ۳۵]. «و من هدیه‌ای به آنان خواهم فرستاد تا ببینم فرستادگان چه خبری با خود می‌آورند».

﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُمۚ بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَ٣٦[النمل: ۳۶]. «پس هنگامی که (فرستاده) به نزد سلیمان آمد، (سلیمان به او) گفت: آیا مرا به مال مدد می‌رسانید؟‌آنچه خدا به من عطا کرده است از آنچه به شما داده بهتر است، بلکه این شمایید که به هدیۀ خود شادمان و خوشحال می‌شوید».

﴿ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡ فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٣٧[النمل: ۳۷]. «به نزد آنان بازگرد، ما با لشکرهایی به سراغ آنان خواهیم آمد که آنان توان مقابلۀ با آن را ندارند، و ایشان را از آنجا با حالتی رسوایی و خواری بیرون خواهیم راند».

﴿قَالَ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣٨[النمل: ۳۸]. «(سلیمان) گفت: ای بزرگان! کدامیک از شما تخت او را ـ پیش از آنکه فرمانبردار به نزد من آیند- برایم می‌آورد؟».

﴿قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ٣٩[النمل: ۳۹]. «عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت می‌آورم، و من بر آن (کار) توانای امین هستم».

﴿قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَۚ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُۥ قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞ٤٠[النمل: ۴۰]. «کسی‌که علم و دانشی از کتاب داشت، گفت: من قبل از چشم به هم زدنت آن را نزد تو می‌آورم. هنگامی که (سلیمان) تخت را پیش خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس می‌گذارم یا ناسپاسی می‌کنم؟ و هرکس سپاس گذارد تنها برای خود سپاسگذاری می‌کند، و هرکس کفران (نعمت) کند، پس بدون شک پروردگارم بی‌نیاز بخشنده است».

﴿قَالَ نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَا نَنظُرۡ أَتَهۡتَدِيٓ أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَ٤١[النمل: ۴۱]. «(سلیمان) گفت: تخت او را دگرگون سازید تا ببینیم متوجه می‌شوند یا از آنان می‌گردد که راه نمی‌یابند؟!».

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِۖ قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَۚ وَأُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَا وَكُنَّا مُسۡلِمِينَ٤٢[النمل: ۴۲]. «هنگامی که او بدانجا رسید، گفته شد: آیا تخت تو این چنین است؟. گفت: انگار این همان است، و ما پیش از این آگاهی یافته و فرمانبرداریم».

﴿وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ٤٣[النمل: ۴۳]. «و معبودهایی را که به غیر از خدا پرستش می‌کرد او را (از عبادت خدا) بازداشته بود، همانا او از زمرۀ قوم کافر بود».

﴿قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗ وَكَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَۗ قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٤[النمل: ۴۴]. «به آن (زن) گفته شد: به قصر وارد شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که استخر عمیقی است، و دامن از ساقهایش برگرفت. (سلیمان) گفت: این قصری ساده از آبگینه‌هاست. گفت: پروردگارا! من به خود ستم کرده‌ام و اینک همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».

در اینجا خداوند منت و احسان خود را بر داود و فرزندش سلیمان که به آنها دانش فراوان داد، یادآور می‌شود. و آمدن کلمۀ «علم» به صورت نکره بر فراوان بودن آن دلالت می‌نماید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ إِذۡ يَحۡكُمَانِ فِي ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِيهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَكُنَّا لِحُكۡمِهِمۡ شَٰهِدِينَ٧٨ فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا[الأنبیاء: ۷۸-۷۹]. «و داود و سلیمان را (به یاد آر)، آنگاه که در مورد کشتزاری که گوسفندان قوم، شب هنگام در آن چرا کرده بودند، داوری می‌کردند و ما گواه قضاوت آنها بودیم. پس داوری حق را به سلیمان تفهیم کردیم، و هر یک (از آن دو) را فرزانگی و دانش (بسیاری) عطا کردیم».

﴿وَقَالَاداود و سلیمان در حالی که به خاطر منت بزرگ خداوند که به آنها دانش عطا کرده بود سپاس پروردگارشان را به جای می‌آوردند، گفتند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[النمل: ۱۵]. ستایش خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگانش مؤمنش برتری داده است. آنها خدا را ستایش گفتند که آنان را از زمرۀ مؤمنان سعادتمند و از دوستان ویژه خود گردانیده است. و شکی نیست که مؤمنان چهار درجه و مقام دارند، صالحان، و برتر از آنها شهیدان، و بالاتر از آنها صدیقان و بالاتر از آنها پیامبرانند.

داود و سلیمان از پیامبران والا مقام بودند. گرچه آنها مقامشان از مقام پنج پیامبر اولوالعزم پایین‌تر است اما از جملۀ پیامبران برتر و بزرگوار می‌باشند، کسانی که خداوند آنها را یاد کرده و در کتاب خود ستوده، و ستایش بزرگی از آنها بعمل آورده است. بنابر این سلیمان و داود خدا را ستایش گفتند که آنها را به این مقام رساند. و این نشانۀ سعادت بنده است که شکر نعمت‌های دینی و دنیوی خداوند را به جا آورد، و همۀ نعمت‌ها را از جانب پروردگارش بداند، پس به خود نبالد، بلکه بر این باور باشد که این نعمت‌ها شکر زیادی را بر او واجب می‌دارند.

وقتی هر دو را ستایش نمود سلیمان را به صورت ویژه بیان کرد، چون خداوند به سلیمان پادشاهی بزرگی داده بود، وکارهایی به وسیلۀ او انجام می‌شد که پدرش آن را انجام نمی‌داد. پس فرمود: ﴿وَوَرِثَ سُلَيۡمَٰنُ دَاوُۥدَو سلیمان علم و پیامبری را از پدرش داود به ارث برد، پس علم پدرش به علم و دانش او اضافه شد. شاید او به اضافۀ دانشی که در زمان پدرش داشت دانش پدرش را نیز آموخته بود، همانطور که گذشت. ﴿وَقَالَو سلیمان با به‌جای آوردن شکر خدا و بالیدن به احسان او و بیان نعمت پروردگار گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّيۡرِای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده است. او ÷زبان همۀ پرندگان را می‌فهمید، همانگونه که با هدهد گفتگو کرد و گفتار مورچه را که خطاب به مورچگان کرد، فهمید، و چندی بعد به ان خواهیم پرداخت. و این امتیاز را غیر از سلیمان کسی نداشته است. ﴿وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيۡءٍو خداوند نعمت‌ها و اسباب پادشاهی و سلطنت و قدرت را به ما بخشیده و آن را به هیچ یک از انسان‌ها نداده است. بنابر این پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ[ص: ۳۵]. «پروردگارا! به من نوعی از پادشاهی بده که بعد از من آن را به هیچ کس ندهی». پس خداوند جن‌ها را برای او مسخر و رام کرد،‌و هر کاری را که می‌خواست و غیر از جن کسی توانایی انجام آن را نداشت برای او انجام می‌دادند. و خداوند باد را برای او مسخر و رام کرد که مسیر دو ماه را در صبحگاه و شامگاهی می‌پیمود.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِينُبی‌گمان چیزی که خداوند به ما بخشیده و آن را به ما اختصاص داده، و ما را بدان برتری داده است فضیلت واضح و آشکاری است. پس او به کامل‌ترین صورت به نعمت خداوند متعال اعتراف کرد.

﴿وَحُشِرَ لِسُلَيۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّيۡرِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ١٧لشکریان زیاد و گوناگون سلیمان از قبیل انسان‌ها و جن‌ها و شیطان‌ها و پرندگان برای او گردآوری، و در کنار یکدیگر نگاه داشته شدند، و حرکت و توقف آنان به گونه‌ای بسیار منظم سامان داده شد. و همۀ این لشکریان گوش به فرمان او بودند و توانایی نافرمانی را نداشتند، و از دستور او سرپیچی نمی‌کردند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِكۡ بِغَيۡرِ حِسَابٖ٣٩[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست، پس بدون حساب ببخش و با دست نگاه دار». و سلیمان در یکی از سفرهایش این لشکر بزرگ را به حرکت در آورد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞو حرکت کردند تا این‌که به دره مورچگان رسیدند و مورچه‌ای در حالی که دوستان و هم‌نوعان خود را آگاه می‌کرد، گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰكِنَكُمۡ لَا يَحۡطِمَنَّكُمۡ سُلَيۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَای مورچه‌ها! وارد لانه‌های خود شوید تا سلیمان و لشکریانش نادانسته شما را پایمال نکنند. این مورچه هم‌کیشان خود را نصیحت کرد و به دیگر مورچه‌ها شنواند، زیرا خداوند شنوایی خارق‌العاده‌ای به مورچگان داده است، چون آگاه شدن مورچه‌هایی که دره را پر کرده بودند با صدای یک مورچه از شگفت‌ترین شگفتی‌هاست. یا این‌که آن مورچه به مورچه‌هایی که اطراف او بودند خبر داد و سپس خبر از بعضی به بعضی دیگر رسید تا این‌که به همه رسید و آن مورچه دیگر مورچه‌ها را دستور داد که احتیاط کنند و وارد لانه‌هایشان شوند، به همین طریق خبر در بین تمام مورچه‌ها پخش شد و همگی از حضور سلیمان و لشکریانش مطلع شدند. و آن مورچه حالت سلیمان و لشکریانش و عظمت پادشاهی او را دانست، و این عذر را برای دوستانش بیان کرد که اگر آنها شما را پایمال کنند این کا را آگاهانه و از روی قصد نمی‌کنند. سلیمان سخن آن مورچه را شنید.

﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكٗا مِّن قَوۡلِهَاو از آن‌جا که اندرز مورچه برای هم کیشانش، و خیرخواهی و تعبیر زیبایش مورد پسند سلیمان قرار گرفت، سلیمان تبسم کرد و خندید. و این حالت پیامبران است، که دارای ادب کامل و نعجب و خندۀ به جا بوده‌اند، و خنده‌اشان از حد تبسم فراتر نرفته است. همانطور که بزرگ‌ترین خندۀ پیامبر صتبسم بوده است. زیرا قهقهه بر کم عقلی و بی‌ادبی دلالت می‌کند. هم چنان‌که لبخند نزدن وتعجب نکردن به خاطر چیزی که باعث تعجب می‌شود بر بداخلاقی و درشت خویی دلالت می‌نماید و پیامبران از این پاک و منزه هستند.

و سلیمان با بیان شکر خداوند که او را به اینجا رسانده است، فرمود: ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓپروردگارا! به من الهام کن مرا توفیق بده، ﴿أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّتا نعمتی را که بر من و پدرم ارزانی داشته‌ای سپاس گذار باشم، زیرا نعمت بر پدر و. مادر نعمت بر فرزند است. پس سلیمان از پروردگارش خواست که به او توفیق بدهد تا شکر نعمت‌های دینی و دنیوی که به او و پدر و مادرش بخشیده است به جای آورد. ﴿وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُو مرا توفیق بده تا کردار شایسته‌ای انجام دهم که آن را بپسندی و عمل صالحی که با دستورات تو موافق باشد، وآن را خالصانه برای تو انجام دهم، و عمل و کردارم را از آنچه که آن را فاسد و ناقص می‌کند سالم بدار. ﴿وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّٰلِحِينَو مرا به رحمت خود - که از جملۀ آن بهشت است - در زمرۀ بندگان صالح خویش بگردان که برحسب عمل صالحشان مقام‌های متفاوتی دارند.

این نمونه‌ای از حالت سلیمان بود و بدانگاه که صدای مورچه را شنید، و خداوند آن حالت را برای ما بازگو کرده است.

سپس نمونه‌ای دیگر از سخن گفتن سلیمان با پرندگان را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَو سلیمان از حال مرغان و پرندگان پرس وجو کرد. این بر کمال عزم و قاطعیت و دوراندیشی و سامان دادن لشکریانش و پرداختن به کارهای کوچک و بزرگ دلالت می‌نماید. او حتی این کار را از یاد نبرد، و آن جستجوی احوال پرندگان بود. و این‌که آیا همه حاضرند یا برخی از آنها غایب هستند؟ این است معنی آیه و هر کس بگوید: سلیمان به جستجوی مرغان پرداخت تا هدهد گمان برده‌اند که آب را در لایه‌های تحتانی زمین می‌بینند، و این گفته هم دلیلی ندارد، بلکه دلیل عقلی و لفظی بر باطل بودن این سخن وجود دارد.

اما دلیل عقلی: با تجربه و مشاهدات ثابت شده است که هیچ ‌یک از این حیوانات به صورت خارق‌العاده نمی‌توانند آب را در اعماق زمین مشاهده کنند، و اگر چنین بود خداوند آن را بیان می‌کرد، چون این بزرگ‌ترین آیه و نشانه است.

و اما دلیل لفظی: اگر این معنی از آیه مراد باشد این طور می‌گفت: «هدهد را خواست تا ببیند آب هست یا نه، وقتی دید هدهد نیست چنان گفت». و یا به جای کلمه «تفَقََّد» می‌گفت «فتش أو بُحُثَ عنهْ» : به دنبال هدهد گشت، و عبارتی مانند این.

و از احوال پرندگان پرس وجو کرد تا ببیند کدام حاضر است و کدام غائب، و تا ببیند که آنها در مراکز و جاهایی که برایشان تعیین کرده است حضور دارند یا نه.

و نیز سلیمان ÷نیازی به آب نداشت و چنان اضطرار نیفتاده بود که به مهندسی هدهد نیاز داشته باشد. چون سلیمان شیاطین و جن‌های بزرگی را در اختیار داشت که هر چند عمق آب زیاد بود چاه را کنده و آب را استخراج می‌کردند. و نیز خداوند باد را برای او مسخر کرده بود که در یک صبحگاه مسیر یک ماه را طی می‌کرد و در یک شامگاه مسیر یک ماه را می‌پیمود. پس با وجود این، چگونه به هدهد نیاز پیدا می‌کند؟!.

و این‌گونه تفسیرها که موجود هستند و سخنانی که به وسیله‌ی آنها مشهور و معروف می‌گردند، و مردم غیر از آن بلد نیستند، این گفته‌ها را از بنی‌اسرائیل نقل می‌کنند، تا این‌که گمان برده می‌شود حق و درست هستند. در نتیجه سخنانی بی‌پایه و زشت در کتابهای تفسیر دیده می‌شوند.

فرد خردمند و هوشیار می‌داند قرآن کریم به زبان عربی و روشن نازل شده است و خداوند به وسیلۀ آن عالم و جاهل را مورد خطاب قرار داده و آنها را فرمان داده است تا در معانی و مفاهیم آن بیاندیشند، و مفاهیم و معالم آن را بر کلمات عرب که معانی و اعراب آن معروف است و اعراب اصیل آن‌را به طور واضح می‌دانند، تطبیق بدهند. و هر گاه گفته‌هایی یافت دش که پیامبر آن‌را نقل نکرده بود آن را به این اصل برگردانند. پس اگر با آن موافق بود، آن را بپذیرند، چرا که لفظ بر آن دلالت می‌نماید، و اگر در لفظ و معنی با آن مخالف بود، آن را نپذیرد، و به باطل بودن آن یقین حاصل نماید، چون او یک اصل معمولی دارد که با این لفظ یا معنی متضاد است، و آن چیزی است که از معنی و مدلول لفظ شناخته می‌شود.

و پرس و جوی سلیمان ÷از پرندگا و نیافتن هدهد، بر کمال قاطعیت و پرداختن وی به کارها و کمال هوشیاری او دلالت می‌کند، که او به پرس و جو از احوال این پرندۀ کوچک پرداخت و گفت: ﴿مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَآیا من که هدهد را نمی‌بینم بدان خاطر است که در میان این خیل عظیم جانداران موجود کوچکی است؟ یا این‌که او بدون اجازه و دستور من غایب شده است؟

در این هنگام سلیمان بر هدهد خشمگین شد و او را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِيدًااو را سخت کیفر خواهم داد. ﴿أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَيَأۡتِيَنِّي بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٖیا او را سر می‌برم، یا این‌که باید برای من دلیل روشنی بیاورد. پس باید حجت و دلیل واضحی برای غیبت خود ارائه بدهد. و این از کمال پرهیزگاری و دادگری سلیمان بود که اوقسم نخورد حتماً او را کیفر بدهد یا بکشد، چون کیفردادن یا کشتن فقط در صورتی انجام می‌شود که گناهی سر زده باشد. اما احتمال داشت که از روی عذر باشد بنابر این سلیمان به سبب پرهیزگاری و هوشیاری‌اش موجه بودن غیبت او را استثنا کرد.

﴿فَمَكَثَ غَيۡرَ بَعِيدٖچندان طول نکشید که هدهد آمد. و این بر هیبت و هراس لشکریانش از او، و شدت پایبند بودنشان به فرمان وی دلالت می‌نماید. و چنان از او اطاعت می‌کردند که هدهد علی‌رغم این‌که عذر روشنی برای حاضر نبودنش داشت نتوانست زمان زیادی غیبت کند، ﴿فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِهدهد به سلیمان گفت: من بر چیزی آگاهی یافته‌ام که تو با وجود آن دانش زیاد و مقام بلندت از آن آگاه نیستی، ﴿وَجِئۡتُكَ مِن سَبَإِۢ بِنَبَإٖ يَقِينٍو از قبیلۀ سبأ که قبیله‌ای معروف در یمن است، برایت خبری یقینی آورده‌ام.

سپس هدهد این خبر را توضیح داد و گفت: ﴿إِنِّي وَجَدتُّ ٱمۡرَأَةٗ تَمۡلِكُهُمۡمن زنی را یافته‌ام که بر قبیلۀ سبا حکمرانی می‌کند، ﴿وَأُوتِيَتۡ مِن كُلِّ شَيۡءٖو از مال و ملک و سلاح و لشکریان وقلعه و دژهایی که پادشان دارند برخوردار است. ﴿وَلَهَا عَرۡشٌ عَظِيمٞو تخت پادشاهی بزرگی دارد، که بر آن می‌نشیند. و بزرگی تخت‌ها بر بزرگی و عظمت پادشاهی و قدرت و سلطنت و کثرت مردان مشاور دلالت می‌کند.

﴿وَجَدتُّهَا وَقَوۡمَهَا يَسۡجُدُونَ لِلشَّمۡسِ مِن دُونِ ٱللَّهِیعنی آنها مشرک هستند و خورشید را می‌پرستند، ﴿وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡو شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته است و آنچه را که بر آن هستند حق می‌دانند. ﴿فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ فَهُمۡ لَا يَهۡتَدُونَو آنان را از راه منحرف کرده است، پس هدایت نمی‌گردند، چون کسی که راهش را حق می‌بیند امیدی به هدایت او نیست، مگر این‌که عقیده‌اش تغییر کند.

سپس گفت: ﴿أَلَّاۤچرا نباید، ﴿يَسۡجُدُواْۤ لِلَّهِ ٱلَّذِي يُخۡرِجُ ٱلۡخَبۡءَ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِبرای خداوندی سجده کنند که نهان آسمان‌ها و لایه‌های درونی زمین و مخلوقات کوچک و بذر گیاهانی که در دل زمین مستور است، و آنچه را دل‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند؟! و نهانی‌های زمین و آسمان را با باراندن باران و رویاندن گیاهان بیرون می‌آورد؟! و به هنگام دمیده شدن صور و بیرون آوردن مردگان از قبرهایشان گنجینه‌های پنهان زمین را بیرون می‌آورد، تا آنان را طبق اعمال‌شان سزا و جزا بدهد؟! ﴿وَيَعۡلَمُ مَا تُخۡفُونَ وَمَا تُعۡلِنُونَو می‌داند آنچه را که پنهان می‌دارید و آنچه را که آشکار می‌سازید.

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَیعنی عبادت و انابت و سجده و محبت جز برای الله شایسته نیست، چون او معبود است و دارای صفات کامل و نعمت‌هایی است که ایجاب می‌کند فقط او معبود باشد. ﴿رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِپروردگار عرش بزرگ است. عرش سقف همۀ مخلوقات، و گسترده‌تر از آسمان‌ها و زمین و آنها را احاطه کرده است. پس جز به درگاه این پادشاه که پادشاهی و شکوهش بزرگ است نباید کرنش و فروتنی و رکوع و سجده کرد.

وقتی هدهد این خبر مهم را به اطلاع سلیمان رساند، از تنبیه شدن ایمن ماند. سلیمان تعجب کرد که چگونه این ماجرا از نگاه او پنهان مانده و از چنین موضوعی خبر ندارد؟!.

سلیمان با اثبات کمال عقل و هوشیاری‌اش گفت. ﴿قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٢٧ ٱذۡهَب بِّكِتَٰبِي هَٰذَا فَأَلۡقِهۡ إِلَيۡهِمۡ ثُمَّ تَوَلَّ عَنۡهُمۡ فَٱنظُرۡ مَاذَا يَرۡجِعُونَ٢٨«خواهیم دید که آیا راست گفته‌ای یا از دروغگویانی این نامه را ببر (که به زودی در آیات بعدی، متن آن خواهد آمد) و آن را به‌سوی آنان بیانداز، سپس از ایشان دور شو و کمی آن طرف مراقب باش، و نگاه کن که به یکدیگر چه می‌گویند و واکنش آنها چه خواهد بود؟».

هدهد نامه را برد و بر آن زن پادشاه انداخت. او به قومش گفت: ﴿إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌهمانا نام‌های‌ گرانقدر از طرف بزرگ‌ترین پادشاه زمین به‌سوی من رسیده است.

سپس مضمون و محتوای نامه را بیان کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣١این نامه از سوی سلیمان است و سرآغاز آن چنین می‌باشد: «به نام خداوند بخشنده مهربان». این نامه را فرستادم تا در برابر من برتری‌جویی نکنید. یعنی بالاتر از من قرار نگیرید بلکه تحت فرمانم باشید، و دستوارتم را اطاعت نمایید، و تسلیم شده به‌سوی من بیایید. این نام‌های‌ متضمن آن بود که آنها در برابر او برتری‌جویی نکنند، و بر همان حالت خود باقی بمانند، و تسلیم فرمان سلیمان شوند. و تحت فرمان او در آمده و به‌سوی او بیایند. و در نامه به‌سوی اسلام نیز دعوت شده بودند. و نیز اشاره به این است که مستحب است نامه با «بسم‌الله الرحمن الرحیم» آغاز شود، و در اول نامه نام خدا نوشته شود.

از دوراندیشی و خردمندی ملکه‌ی سبا این بود که بزرگان دولت و مملکتش را جمع کرد و گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِيای بزرگان و صاحب‌نظران! مرا خبر دهید و به من بگویید که ما پاسخ او را چه بدهیم؟ آیا زیر فرمان او برویم و تسلیم شویم؟ ﴿مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِمن هیچگاه بدون رأی و مشورت شما کاری نکرده‌ام.

﴿قَالُواْ نَحۡنُ أُوْلُواْ قُوَّةٖ وَأُوْلُواْ بَأۡسٖ شَدِيدٖگفتند: چنانچه سخن او را نپذیری، و زیر فرمان او نروی، (بدان که) ما برای جنگیدن قوی و نیرومند هستیم. گویا آنها گرایش به همین رأی داشتند، که اگر چنین تصمیمی گرفته می‌شد، نابود می‌شدند. اما بر این رأی ثابت نماندند، بلکه گفتند: ﴿وَٱلۡأَمۡرُ إِلَيۡكِو نظر، نظر تواست چون آنها عقل و دوراندیشی و خیرخواهی پادشاه را می‌دانستند. ﴿فَٱنظُرِي مَاذَا تَأۡمُرِينَپس ببین که چه فرمان می‌دهی.

بلقیس - در حالی که آنها را قانع می‌کرد تا از رأی خود برگردند، و سرانجام بد جنگ را بیان می‌کرد - به آنها گفت: ﴿إِنَّ ٱلۡمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرۡيَةً أَفۡسَدُوهَاپادشاهان وقتی وارد شهری شوند با کشتن و اسیر کردن مردم و با چپاول و تخریب، تباهی و ویرانی می‌کنند. ﴿وَجَعَلُوٓاْ أَعِزَّةَ أَهۡلِهَآ أَذِلَّةٗو سران و اشراف را خوار و پست می‌گردانند. پس ابتدا جنگ درست نیست، اما قبل از چاره‌اندیشی، و فرستادن کسی که از وضعیت او خبری برایمان بیاورد از وی اطاعت نمی‌کنم. وقتی که کاملاً‌از وضعیت او مطلع شدیم می‌دانیم چکار کنیم.

ملکه گفت : ﴿وَإِنِّي مُرۡسِلَةٌ إِلَيۡهِم بِهَدِيَّةٖ فَنَاظِرَةُۢ بِمَ يَرۡجِعُ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٣٥و من هدیه‌ای به‌سوی آنها می‌فرستم، و می‌نگرم که فرستادگان چه خبری از او می‌آورند، آیا بر نظر و گفته‌اش باقی می‌ماند؟ یا این‌که هدیه او را فریب می‌دهد و فکرش را عوض می‌کند؟ و نیز مطلع می‌شویم که وضعیت او و لشکریانش چگونه است؟

پس ملکه هدیه‌ای را به همراه فرستادگانی از خردمندان و صاحب‌نظران قومش به‌سوی سلیمان فرستاد. ﴿فَلَمَّا جَآءَ سُلَيۡمَٰنَپس هنگامی که فرستادگان به همراه هدیه به نزد سلیمان آمدند، ﴿قَالَسلیمان با اعتراض بر آنها و در حالی که از این‌که به خواستۀ او تن در نداده بودند خشمگین بود، گفت: ﴿أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٖ فَمَآ ءَاتَىٰنِۦَ ٱللَّهُ خَيۡرٞ مِّمَّآ ءَاتَىٰكُمآیا می‌خواهید به وسیلۀ مال و دارایی مرا کمک کنید؟! بدانید که دارایی و اموال نزد من جایگاه و ارزشی ندارد، و با آن شاد و خوشحال نمی‌شوم، خداوند مرا از آ‌ن بی‌نیاز کرده، و نعمت‌های فراوانی را به من داده است. ﴿بَلۡ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمۡ تَفۡرَحُونَبلکه این شما هستید که چون دنیا را دوست دارید و اموالتان نسبت به آنچه خداوند به من داده است اندک می‌باشد، هدیه خود شادمان و خوشحالید.

سپس فرستاده را بدون این‌که نام‌های‌ به وی بدهد، شفاهی سفارش کرد - چون می‌دانست که او عاقل است و سخنش را به طور دقیق نقل خواهد کرد - و گفت: ﴿ٱرۡجِعۡ إِلَيۡهِمۡبه همراه هدیه‌ات به‌سوی آنان بازگرد، ﴿فَلَنَأۡتِيَنَّهُم بِجُنُودٖ لَّا قِبَلَ لَهُمبا لشکریانی به‌سوی آنان خواهیم آمد که توان مقابلۀ با آن را ندارند. ﴿لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخۡرِجَنَّهُم مِّنۡهَآ أَذِلَّةٗ وَهُمۡ صَٰغِرُونَو ایشان را از آنجا با حقارت بیرون خواهیم راند.

فرستاده به‌سوی آنها بازگشت و آنچه را سلیمان گفته بود به آنان رسانید، پس برای رفتن به‌سوی سلیمان آماده شدند، وسلیمان دانست که حتماً آنها به سویش خواهند آمد. بنابر این به جن و انسان‌هایی که نزد او بودند، گفت: ﴿أَيُّكُمۡ يَأۡتِينِي بِعَرۡشِهَا قَبۡلَ أَن يَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَکدامیک از شما می‌تواند تخت او را پیش من بیاورد، قبل از این‌که آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند؟ یعنی تا قبل از این‌که آنها تسلیم شوند آن را دستکاری کنیم، زیرا وقتی تسلیم شوند اموالشان محترم و مصون خواهد ماند ﴿قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّعفریتی از جن (یان) گفت، «عفریت» یعنی قوی و بسیار چالاک پس یکی از جن‌های بزرگ و قوی گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞمن آن را پیش از این‌که از جایت برخیزی برایت می‌آورم. ظاهراً در آن وقت سلیمان در شام به سر می‌برده است. پس میان او و سرزمین سبا چهارماه فاصله بود، دو ماه رفت و دو ماه برگشت. اما با وجود آن عفریت می‌گوید: با این‌که بزرگ و سنگین و دور است اما من متعهد می‌شوم قبل از این‌که از جایت برخیزی آن را بیاورم. و معمولا مجالس طولانی، بخشی از چاشتگاه و نهایتاً یک سوم روز را به خود اختصاص می‌دهد. و این ممکن است زمان بیشتری یا کمتری را نیز اشغال کند.

این است فرمانروایی بزرگ! چرا که افراد تحت رعیت او دارای چنین قوت و قدرتی بودند. و بالاتر از این ﴿قَالَ ٱلَّذِي عِندَهُۥ عِلۡمٞ مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِآنکه دانشی از کتاب داشت، گفت: قبل از یکچشم به هم زدن تخت را می‌آورم. مفسرین گفته‌اند: او مرد عالم و صالحی نزد سلیمان بود، که به وی (أعظم) خداوند را می‌دانست، همان اسم که هرگاه خداوند با آن خوانده شود، جواب می‌دهد، و هرگاه با آن از او چیزی خواسته شود، می‌دهد.

او گفت: ﴿أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن يَرۡتَدَّ إِلَيۡكَ طَرۡفُكَمن قبل از یک چشم بر هم زدن آن را برایت می‌آورم، چرا که او خداوند را با اسم اعظم فرا می‌خواند و آنگاه تخت حاضر می‌شد. پس او دعا کرد و از خداوند خواست و تخت آورده شد. البته خداوند بهتر می‌داند که آیا منظور همین است یا این‌که او دانشی از کتاب داشت که به وسیلۀ آن می‌توانست چیزی دور را بیاورد، و هر آنچه سخت و مشکل بود انجام دهد. ﴿فَلَمَّا رَءَاهُ مُسۡتَقِرًّا عِندَهُوقتی سلیمان دید که تخت نزد او مستقر است، خداوند را بر قدرت و پادشاهی‌اش که به او داده و کارها را برایش آسان کرده بود، ستایش کرد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّي لِيَبۡلُوَنِيٓ ءَأَشۡكُرُ أَمۡ أَكۡفُرُگفت: این از فضل و لطف پروردگار است تا مرا به وسیلۀ آن بیازماید که آیا سپاس می‌گذارم یا ناسپاسی می‌کنم؟ پس سلیمان ÷فریب پادشاهی و سلطنت و قدرتش ار نخورد، آن‌گونه که پادشاهان جاهل چنین هستند، و گول پادشاهی خود را می‌خورند. بلکه سلیمان دانست که این آزمایش از سوی پروردگارش می‌باشد. پس ترسید که مبادا شکر این نعمت را به جای نیاورده باشد.

سپس بیان کرد که از شکرگذاری بندۀ، فایده‌ای به خداوند نمی‌رسد، بلکه فایده‌اش به شکرگذار بر می‌گردد، پس گفت: ﴿وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشۡكُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيّٞ كَرِيمٞو هر کس شکر گذارد به سود و نفع خودش شکرمی‌گذارد، و هر کس ناسپاسی کند بداند که پروردگارم بی‌نیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بی‌نیاز بخشنده است. از کارها و اعمالش بی‌نیاز است و بخشنده است که خیر او فراوان است و خیر و نعمت او سپاسگذار و ناسپاس را در می‌یابد. اما شکر نعمت‌های او سبب می‌شود تا نعمت بیشتری بدهد، وناشکری نعمت‌ها سبب از بین رفتن آنها می‌گردد.

سپس سلیمان به کسانی که نزد ا. بودند، گفت: ﴿نَكِّرُواْ لَهَا عَرۡشَهَاتخت او را تغییر بدهید، و چیزهایی را به آن بیافزاید و چیزهایی را از آن کم کنید و ما در این مورد ﴿نَنظُرۡنگاه می‌کنیم و عقل و خرد او را می‌آزماییم، ﴿أَتَهۡتَدِيٓکه آیا متوجه می‌شود، و دارای هوشیاری است و شایسته پادشاهی می‌باشد، ﴿أَمۡ تَكُونُ مِنَ ٱلَّذِينَ لَا يَهۡتَدُونَیا از آنان است که راه نمی‌یابند و متوجه نمی‌شوند؟!.

﴿فَلَمَّا جَآءَتۡوقتی بلقیس به نزد سلیمان آمد، تختش بر او عرضه شد، و او تصور می‌کرد که تختش در شهرش است، ﴿قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرۡشُكِیعنی ما می‌دانیم که تو تخت بزرگی داری، آیا تخت تو مانند تختی است که ما برایت آورده‌ایم؟ ﴿قَالَتۡ كَأَنَّهُۥ هُوَگفت: «گویی این همان است». و این از هوشیاری او بود که نگفت: این همان تخت است، چون در آن تعبیری صورت گرفته بود. و این را هم نفی نکرد که آن نیست، چون آن را شناخت. بنابر این کلمه‌ای گفت که احتمال دو چیز را داشت و هر دو حال راست بودند. سلیمان با تعجب از هدایت و عقل او، و با به جا آوردن شکر الهی که به او برگتر از این را داده است، گفت: ﴿وَأُوتِينَا ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهَاما پیش از این زن از هدایت و عقل و دور اندیشی برخوردار شده، ﴿وَكُنَّا مُسۡلِمِينَو مسلمان و فرمانبردار بوده‌ایم.

و احتمال دارد که این، گفته ملکه سبا باشد آنگاه گفت: «ما پیش از آنکه قدرت سلیمان را در حاضر آوردن تخت پادشاهی‌ام از آن مسافت دور مشاهده کنیم، اطلاع داشتیم که او دارای سلطنت و اقتدار فراوانی است. پس به حقانیت او یقین کرده، و تسلیم شده به نزد او آمده، و در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده‌ایم».

خداوند متعال فرمود: ﴿وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعۡبُدُ مِن دُونِ ٱللَّهِو آنچه به جای خدا می‌پرستید او را از اسلام بازداشته بود، وگرنه او دارای چنان هوشیاری بود که به وسیله آـن حق و باطل را تشخیص می‌داد، ولی عقاید و باورهای باطل بینش قلب را از بین می‌برد. ﴿إِنَّهَا كَانَتۡ مِن قَوۡمٖ كَٰفِرِينَهمانا او از زمرۀ قوم کافر بود. پس بر دین آنها باقی مانده و آن را ادامه می‌داد. و بسیار کم اتفاق می‌افتد که در بین قومی یک نفر - تنها با استاد به عقل و تشخیص خود - از گمراهی و اشتباهات و آداب و رسوم متداول آیین قوم خود کناره‌گیری کند. بنابر این باقی مانده او بر کفر عجیب نیست. سپس سلیمان خواست تا او از پادشاهی و سلطنتش چیزهایی را ببیند که عقل‌ها را حیران می‌نماید. بنابر این او را فرمان داد تا وارد کاخ و آن جایگاه بلند و وسیع شود، نشیمنگاه شیشه‌ای که رودها زیر آن روان بود.

﴿قِيلَ لَهَا ٱدۡخُلِي ٱلصَّرۡحَۖ فَلَمَّا رَأَتۡهُ حَسِبَتۡهُ لُجَّةٗبه آن زن گفته شد: وارد کاخ شو، هنگامی که آن را دید گمان برد که آب عمیقی است چون شیشه‌ها شفاف و صاف بودند، و آب از زیر آن دیده می‌شد و انگار در حال جریان بود ﴿وَكَشَفَتۡ عَن سَاقَيۡهَاو دامن از دو ساق خود بالا زد تا وارد آب شود. و این نیز از عقل و ادب او بود، زیرا از وارد شدن به محلی که دستور به وارد شدنش داده شده بود امتناع نورزید، چون می‌دانست که جز برای بزرگداشت به آنجا دعوت نشده است و می‌دانست که پادشاهی سلیمان و ترتیب کارهایش بر اساس فرزانگی و حکمت است. و در دل او کوچکترین شک و تردیدی باقی نماند.

وقتی برای وارد شدن آماده گردید، به او گفته شد: ﴿إِنَّهُۥ صَرۡحٞ مُّمَرَّدٞ مِّن قَوَارِيرَاین صحنی صاف از بلور است، پس نیازی نیست که دامن از دو ساق خود بالا بزنی.

هنگامی که به سلیمان رسید، و آنچه که بود مشاهده کرد، و نبوت و رسالت او را دانست، توبه نمود و از کفرش بازگشت ﴿قَالَتۡ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي وَأَسۡلَمۡتُ مَعَ سُلَيۡمَٰنَ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَگفت: «پروردگارا! من برخود ستم کرده‌ام، و همراه با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیانم».

این اصل داستانی است که خداون از ملکۀ سبا و آنچه که در رابطه با سلیمان برایش اتفاق افتاده بود. برای ما بیان فرموده است. و غیر از این هر چه که باشد ساختگی و از داستان‌های اسراییلی است که به تفسیر کلام خدا ربطی ندارد. آنچه گفتیم از اموری است که باید به آن یقین کرد، زیرا از طریق وحی به ما رسیده است.

و آنچه در این مورد نقل شده است همه، یا بیشتر آن چنین نیست، پس بهتر است که از داستان‌های بی‌اساس دوری شود، و در تفاسیر وارد نگردند. والله اعلم.

آیه‌ی ۴۵-۵۳:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَ٤٥[النمل: ۴۵]. «و به راستی به‌سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، که خدا را بپرستید. اما آنان به دو گروه تقسیم شدند که با هم ستیزه می‌کردند».

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِۖ لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٤٦[النمل: ۴۶]. «(صالح) گفت: ای قوم من! چرا با شتاب گناه و بدی را پیش از نیکی می‌جوئید؟ چرا از خداوندآمرزش نمی‌خواهید تا مورد رحمت قرار گیرید؟!».

﴿قَالُواْ ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَۚ قَالَ طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِۖ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَ٤٧[النمل: ۴۷]. «گفتند: ما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفته‌ایم. گفت: فال بدتان نزد خداوند است، بلکه شما گروهی هستید که آزموده می‌شوید».

﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ٤٨[النمل: ۴۸]. «و در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد می‌کردند و در اصلاح (آن) نمی‌کوشیدند».

﴿قَالُواْ تَقَاسَمُواْ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٤٩[النمل: ۴۹]. «گفتند: برای همدیگر سوگند بخورید که بر صالح و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم، سپس به وارثش می‌گوییم: هنگام هلاکت خانواده‌اش حاضر نبوده‌‌یم و ما راستگوییم».

﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا وَمَكَرۡنَا مَكۡرٗا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ٥٠[النمل: ۵۰]. «و نقشه کشیدند، و ما هم چاره‌اندیشی کردیم، در حالی‌که آنان خبر نداشتند».

﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡ أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَ٥١[النمل: ۵۱]. «پس بنگر سرانجام حیله‌ورزی آنان چگونه بود! ما آنان و قومشان را همگی نابود کردیم».

﴿فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٥٢[النمل: ۵۲]. «پس این خانه‌های آنان است که به سزای آنکه ستم کردند فرو تپیده است. بی‌گمان در این (ماجرا) برای گروهی که می‌دانند نشانه‌ای هست».

﴿وَأَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٣[النمل: ۵۳]. «و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم».

خداوند متعال خبر می‌دهد که صالح را به‌سوی قبیلۀ معروف ثمود فرستاد که از نسل و خاندان آنها بود. او آنها را فرمان داد که فقط خدای را بپرستید و انبازان و بت‌ها را رها کنند. ﴿فَإِذَا هُمۡ فَرِيقَانِ يَخۡتَصِمُونَاما آنان به دو گروه تقسیم شدند، برخی مؤمن و برخی کافر شدند که بیشترشان کافر بودند، و ای دو گروه با هم ستیز و کشمکش پرداختند.

﴿قَالَ يَٰقَوۡمِ لِمَ تَسۡتَعۡجِلُونَ بِٱلسَّيِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِصالح گفت: چرا قبل از انجام نیکی‌ها که به سبب آن احوال شما سامان می‌یابد، و امور دینی و دنیایی‌تان بهبود می‌یابد، در انجام بدی‌ها شتاب می‌ورزید و به آن علاقه‌مندید؟‌حال آنکه دلیلی وجود ندارد که کارهای بد را انجام دهید؟ ﴿لَوۡلَا تَسۡتَغۡفِرُونَ ٱللَّهَچرا از خداوند آمرزش نمی‌خواهید و از شرک‌ورزی و گناهانتان توبه نکرده، و دعا نمی‌کنید تا آمرزیده شوید؟ ﴿لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَباشد که مورد رحمت قرار گیرید، زیرا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است، و هر کس از گناهان توبه نماید از نیکوکاران است.

﴿قَالُواْآنها با تکذیب و مخالفت به پیامبرشان صالح گفتند: ﴿ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَما تو و کسانی را که با تو هستند به فال بد گرفته‌ایم. آنها صالح و مؤمنانی را که همراه او بودند عامل به دست نیاوردن خواسته‌های دنیوی خود می‌دانستند. صالح به آنها گفت: ﴿طَٰٓئِرُكُمۡ عِندَ ٱللَّهِآنچه خداوند شما را به آن گرفتار نموده است به سبب گناهانتان می‌باشد. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تُفۡتَنُونَبلکه شما قومی هستید که با نعمت و شادی و زیان و سود و خیر و شر آزموده می‌شوید تا معلوم شود که آیا از گناهان دست می‌کشید و توبه می‌کنید یا نه؟پس شیوه و عادت آنها در تکذیب کردن پیامبرشان و روبرو شدن با وی اینگونه بود.

﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِو در شهر بزرگی که قوم صالح در آن زندگی می‌کرد و صالح نیز در آن به سر می‌برد، ﴿تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَنه نفر بودند که فساد و تباهی نمودن در زمین تبدیل به ویژگی آنان شده بود و آنها در صدد اصلاح نبودند، لکه دایماً‌آمادۀ دشمنی ورزیدن با صالح و عیب‌جویی از دینش، و دعوت کردن قوم خود به‌سوی مبارزه با وی بودند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِيعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ١٥١ ٱلَّذِينَ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ١٥٢[الشعراء: ۱۵۰-۱۵۲]. «پس، از خدا بترسید، و از من اطاعت نکنید، آنهایی که در زمین فساد و تباهی می‌کنند، و به اصلاح نمی‌کوشند».

آنها پیوسته در این حالت زشت بودند تا جایی که دشمنی آنها با صالح به جایی رسید که ﴿تَقَاسَمُواْبا یکدیگر قسم خوردند، و هر یک برای دیگری سوگند یاد کرد، ﴿لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُکه شبانه بر صالح و خانواده‌اش حمله می‌کنیم، و آنها را به قتل می‌رسانیم، ﴿ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِو وقتی که ولی و وارث او علیه ما بپا خاست و ادعا کرد که ما او و خانواده‌اش را کشته‌ایم، این قضیه را نفی می‌کنیم، سوگند می‌خوریم، ﴿مَا شَهِدۡنَا مَهۡلِكَ أَهۡلِهِۦ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَکه ما هنگام هلاکت خانواده‌اش حاضر نبوده‌ایم، و ما راستگوییم آنها بر این مسئله با هم اتفاق کردند.

﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗاو آنها برای کشتن صالح و خانواده‌اش به صورت پنهانی نقشه کشیدند، و به خاطر ترس از اولیای صالح این نقشه را از قوم‌شان پنهان داشتند.

﴿وَمَكَرۡنَا مَكۡرٗاو ما هم برای یاری کردن پیامبرمان صالح ÷و آسان نمودن کارهایش، و هلاک کردن قوم تکذیب کننده‌اش نقشه کشیدیم ﴿وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَدر حالی که آنها نمی‌فهمیدند.

﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ مَكۡرِهِمۡپس بنگر سرانجام حیله‌ورزی آنان چگونه شد! آیا به هدفشان دست یافتند؟ و با این حیله‌ورزی به خواستۀ خود رسیدند؟ یا نقشه‌هایشان نقش بر آب شد؟! بنابر این فرمود: ﴿أَنَّا دَمَّرۡنَٰهُمۡ وَقَوۡمَهُمۡ أَجۡمَعِينَما آنها و قومشان را نابود کردیم، و آنها را ریشه کن نمودیم. پس صدای تند عذاب آنها را فرا گرفت و همه هلاک و نابود شدند.

﴿فَتِلۡكَ بُيُوتُهُمۡ خَاوِيَةَۢاین خانه‌ها آنان است که سقف‌هایش بر دیوارهای آن منهدم شده، و از ساکنان خالی گردیده است و دیگر کسی آن اقامت ندارد. ﴿بِمَا ظَلَمُوٓاْاین، سرانجام ستم و شرک ورزیدن آنها به خدا، و فسادشان در زمین است.

﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَبی‌گمان در این ماجرا برای گروهی که حقایق را می‌دانند، و در عملکرد خدا دربارۀ دوستان و دشمنانش می‌اندیشند، نشانه‌و عبرتی است که از آن درس عبرت می‌گیرند، و می‌دانند که سرانجام ستم، نابودی و هلاکت، و سرانجام ایمان و عدالت، نجات و موفقیت است.

بنابراین فرمود: ﴿وَأَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٥٣و کسانی را نجات دادیم که به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر ایمان آوردند، و از شرک و گناهان پرهیز کردند و از خدا و پیامبرانش اطاعت نمودند.

آیه‌ی ۵۴-۵۹:

﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٥٤[النمل: ۵۴]. «و لوط (را به یادآور) وقتی که به قوم خود گفت: آیا کار ناشایست انجام می‌دهید در حالی که می‌دانید؟!».

﴿أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ٥٥[النمل: ۵۵]. «آیا شما از روی شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید؟ بلکه شما گروهی نادان هستید».

﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ٥٦[النمل: ۵۶]. «آنگاه پاسخ قومش جز آن نبود که گفتند: خانوادۀ لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که آنان مردمانی پاکدامن، و بیزار از ناپاکی‌ها هستند».

﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧[النمل: ۵۷]. «پس او و خانواده‌اش را نجات دادیم، مگر همسرش که او را از بازماندگان (در عذاب) به حساب آوردیم».

﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ٥٨[النمل: ۵۸]. «و سخت بر آنان باران (بلا) باراندیم، پس چه بد است باران بیم داده شدگان».

﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَ٥٩[النمل: ۵۹]. «بگو: ستایش خدا راست، و سلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا چیزهایی که انباز خدا می‌سازند؟!».

پیامبر ما لوط را یاد کن، آنگاه که قومش را به‌سوی خدا دعوت کرد و خیرخواهشان بود و به آنان گفت: ﴿أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَآیا کار زشت را انجام می‌دهید،‌ کاری که از نظر عقل و سرشت آدمی زشت است، و آیین‌ها آن را زشت می‌دانند؟ ﴿وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَو شما این را می‌بینید، و زشتی آن را می‌دانید، اما مخالفت و عناد ورزیده و از روی ستمگری و جسارت مرتکب این کار می‌شوید؟!.

سپس این زشتی را توضیح داده و گفت: ﴿أَئِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِیعنی چگونه شما به این حالت و وضعیت رسیدید، و شهوت شما به مردان متمایل شد و به عقب آنان که محل خروج مدفوع و کثافت است گراییدید، و زنانی را که خدا برایتان آفریده است ترک نمودید و محل‌های پاکی را که در آنها موجود است و فطرت آدمی بر گرایش به آن سرشته شده است کنار نهادید، و کار بر شما دگرگون گشت، به گونه‌ای که زشت را نیکو انگاشتید و نیکو را زشت. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَبلکه شما قومی نادان هستید که از حدود الهی تجاوز نموده و پا را فراتر گذاشته، و بر هتک محارم الهی گستاخ شده‌اید.

﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِقومش سخنان او را نپذیرفتند، و باز نیامدند و پند نپذیرفتند، بلکه آنان مخالفت نمودند و پیامبر دلسوز و اندرزگو و امانتدارشان را تهدید کردند که او را از وطنش بیرون خواهند راند، و از شهرش آواره خواهند کرد. پس جوابشان جز این نبود که گفتند: ﴿أَخۡرِجُوٓاْ ءَالَ لُوطٖ مِّن قَرۡيَتِكُمۡخانوادۀ لوط را از شهر و سرزمین خود بیرون کنید. گویا گفته شد: گناه آنها چیست که باعث شده آنها را بیرون کنید؟! گفتند ﴿إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَآنان مردمانی هستند که از لواط و هم‌جنس‌بازی خود را دور و پاک می‌دارند. خداوند آن قوم زشت بگرداند! بهترین خوبی‌ها را به منزلۀ بدترین بدیها قرار داده بودند. آنها به نافرمانی پیامرشان اکتفا نکردند، و به جایی رسیدند که او را بیرون کنند و بلا در گرو نحوه‌ی سخن گفتن است. پس آنها گفتند: ﴿أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ[الأعراف: ۸۲]. «آنان را بیرون کنید، چرا که مردمانی پاکدامن و دور از ناپاکی‌ها هستند». و مفهوم این سخن چنین است: و شما مردمانی آلوده هستید و کار زشتتان اقتضا می‌کند که عذاب خدا بر آبادی و شهرتان نازل شود و هر کس از آن بیرون رود نجات می‌یابد.

بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَٰهَا مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ٥٧او و خانواده‌اش را نجات دادیم، مگر زنش را که خواستیم جزو باقی ماندگان باشد. ماجرا به این صورت بود که وقتی فرشتگان به صورت مهمان به نزد لوط آمدند، و قومش از آمدن آنها با خبر شدند، به‌سوی آنها آمدند، و قومش از آمدن آنها باخبر شدند، به‌سوی آنها آمدند و خواستند که با آنان کار زشت انجام دهند. لوط در را به روی آنها بست، و بسیار بر او دشوار آمد، سپس ملائکه او را از اهمیت وضعیت خبر داده و گفتند: ما آمده‌ایم تا تو را از میان آنان نجات دهیم، و گفتند: ما می‌خواهیم این قوم را هلاک کنیم، و زمان نابودی‌اشان صبح است. و لوط را دستور دادند تا به هنگام شب حرکت کند، به جز زنش که عذاب قومش او را نیز فرا گرفت. پس لوط به همراه خانواده‌اش شبانه از شهر بیرون رفت، و آنان نجات پیدا کردند. و به هنگام صبح عذاب خدا قومش را فرا گرفت، خداوند خانه‌هایشان را زیرورو کرد، و آنان را سنگباران نمود، سنگ‌هایی که نزد خداوند نشانه‌گذاری شده بودند.

بنابراین در اینجا گفت: ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِينَ٥٨و بر آنان باران سنگ باراندیم و باران بیم داده شدگان چه بد بارانی است، و عذابشان چه بد عذابی است! و چون آنها بیم داده شدند، اما باز نیامدند، پس خداوند عذاب سخت خود را بر آنان فرود آورد.

﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓبگو: ستایش و مدح و تعریف است، چرا که صفت‌های او کامل است و خوبی‌ها و بخشودگی‌ها و عدالت، و حکمت او در کیفر دادن تکذیب کنندگان و ستمگران زیبا و به جاست. نیز بر بندگان خدا سلام و درود بفرست، بندگانی که خداوند آنان‌را در میان جهانیان برگزیده است، و آنها پیامبران و برگزیدگان پروردگار جهانیان‌اند. بر آنها سلام بگو تا یادشان گرامی داشته و جایگاه و ارزش آنها خاطرنشان شود، چون آنان از هر شر و آلودگی سالم بوده، و پروردگارشان را از هر نقص و عیبی بدور دانسته‌اند.

﴿ءَآللَّهُ خَيۡرٌ أَمَّا يُشۡرِكُونَاین استفهامی است که جوابش معلوم است. یعنی آیا خداوند بزرگ که صفت‌هایش کامل و الطافش بیکران می‌باشد، بهتر است یا بت‌هایی که به همراه خدا پرستش می‌کنید؟! حال آنکه این بت‌ها از هر جهت ناقص‌اند و فایده و زیانی به کسی نمی‌رسانند، و به اندازۀ ذره‌ای نمی‌توانند به خودشان و به عبادت کنندگان خود سود و زیان برسانند پس خدا بهتر است از چیزهایی که شریک وی می‌سازند.

آیه‌ی ۶۰-۶۴:

﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ٦٠[النمل: ۶۰]. «(آیا طاغوت‌ها قدرتمندترین) یا خداوندی که آسمان‌ها و زمین را آفریده، و از آسمان آبی برایتان فرو فرستاده است، پس با آن باغهای زیبا رویاندیم که شما نمی‌توانستید درختانش را بروبانید. آیا معبودی با خدا هست؟ در حقیقت آنها گروهی کجرو هستند».

﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًاۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٦١[النمل: ۶۱]. «(آیا بت‌ها بهترند) یا خداوندی که زمین را قرارگاه گردانده، و در میان آن رودخانه‌ها پدید آورده، و برایش کوه‌های پابرجا و استوار آفریده است؟ آیا همراه با خداوند معبودی هست؟ بلکه بیشترشان نمی‌دانند».

﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢[النمل: ۶۲]. «(آیا بت‌ها بهترند) یا خداوندی که به فریاد درمانده می‌رسد هرگاه او را به کمک بخواهند، و سختی‌ها را دور می‌کند، شما را جانشین می‌سازد. آیا با خداوند معبود به حقّی هست؟! شما بسیار کم پند می‌پذیرید».

﴿أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٣[النمل: ۶۳]. «(آیا بت‌ها بهترند) یا خداوندی که شما را در تاریکی‌های بیابان و دریا رهنمود می‌کند، و خداوندی که پیش از (باران) رحمتش بادها را مژده‌رسان می‌فرستد. آیا معبودی دیگر با خدا هست؟ خداوند از آنچه شریک وی می‌سازید برتر است».

﴿أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَمَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٦٤[النمل: ۶۴]. «چه کسی آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند؟! و چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟! بگو: دلیل و برهان خود را بیاورید اگر راست می‌گویید».

سپس چیزهایی را که به وسیلۀ آنها می‌توان دریافت که خداواند معبود به حق است، و پرستش او حق، و پرستش غیر او باطل است به تفضیل بیان کرد و فرمود: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَآیا خداوندی که آسمان‌ها و ماه و خورشید و ستارگانی که در آن هستند و فرشتگان و زمین و کوهها و دریاها و رودها و درختانی که در زمین هستند و دیگر چیزها را آفریده است، ﴿وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖو به خاطر شما از آسمان بارانی فرو فرستاده است که با آن باغهای زیبا و میوه‌های لذیذ و متنوع رویانده‌ایم، آیا چنین خداوندی بهتر است، یا آنچه که شریکش می‌سازند؟!.

﴿مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآو اگر منت خدا بر شما نبود و باران را بر شما نازل نمی‌کرد، نمی‌توانستید درختان آن را برویانید. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِآیا خدایی به همراه خداوند وجود دارد که این کارها را انجام دهد تا سزاوار آن باشد. به همراه خداوند عبادت و پرستش شود؟! ﴿بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَنه! بلکه آنها قومی هستند که چیزهای دیگر را با خدا برابر قرار می‌دهند، با این‌که می‌دانند او یکتا و یگانه است، و جهان بالا و پایین را آفریده است، و اوست که روزی را فرو می‌فرستد.

آیا بت‌ها بهترند که از هر جهت ناقص‌اند و کاری نمی‌توانند انجام دهند، و روزی و فایده‌ای نمی‌توانند برسانند، یا خداوند که ﴿أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗازمین را قرارگاهی گردانده تا بندگان بر آن مستقر شوند، و در آن سکنی گزینند و کشاورزی کنند و خانه بسازند و رفت و آمد نمایند؟! ﴿وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗاو در سطح زمین رودخانه‌هایی پدید آورده است که بندگان در آبیاری کشتزارها و درختان خود از آن استفاده می‌کنند. ﴿وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَو کوه‌هایی برای زمین آفریده است که آن را محکم و پابرجا دارند، و این کوهها میخ‌هایی برای زمین هستند و آن‌را از تکان خوردن باز می‌دارند. ﴿وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًاو میان دو دریای شیرین و شور مانعی قرار داده است که نمی‌گذارد با هم مخلوط شوند، چون اگر آب شور و شیرین مخلوط گردند منفعتی که از هر یک از این آب‌ها مورد نظر است از دست می‌رود، بلکه خداوند مانعی را در میان آن دو قرار داده است. و محل جاری شدن رودخانه‌ها در زمین را دور از دریاها قرار داده‌است، بنابر این مقاصد و منافعی که مورد نظر است به دست می‌آید.

﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِآیا معبودی با خداوند هست که این کارها را انجام دهد تا با خدا برابر قرار داده شده و شریک خدا قرار داده شود؟!.

﴿بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَنه! چنین نیست، بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند، بنابر این به تقلید از سران خود چیزهایی را شریک خداوند می‌سازند، و چنانچه درک وشعوری داشتند چیزی را شریک خدا نمی‌خواستند.

چه کسی جز خداوند یگانه به فریاد درمانده‌ای می‌رسد که رنج‌ها و سختی‌ها او را پریشان کرده، و دستیابی به خواسته‌هایش برای او مشکل است، و چاره‌ای برای رهایی از آنچه به آن گرفتار شده است ندارد؟! و چه کسی جز خداوند یگانه بلا و شر و مشکل را دور می‌سازد؟ وچه کسی شما را جاشنیان در زمین قرار می‌دهد و به شما قدرت و ثروت می‌بخشد، و روزی به شما ارزانی می‌دارد و نعمت‌هایش را به شما می‌رساند؟! و بدانید که جانشین کسانی می‌شوید که پیش از شما بوده‌اند. همانطور که به زودی شما را از جهان خواهد برد، و قومی دیگر را بعد از شما می‌آورد. آیا همراه با خداوند که این کارها را می‌کند معبودی هست؟!.

خیر، هیچ کس نیست که در انجام این کارها همراه خدا باشد، حتی شما مشرکان اعتراف می‌کنید که این کارها را فقط خداوند انجام می‌دهد. بنابراین، هر گاه زبانی به آنها می‌رسید خالصانه خدا را به فریاد می‌خواندند، چون می‌دانستند که تنها او می‌تواند این زیان و مشکل را دور نماید. ﴿قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَاما بسیار کم اندرز می‌گیرید، وکم در امور می‌اندیشید، اموری که اگر آنها را به یاد آورید متذکر شده و هدایت می‌شوید. اما غفلت و روی‌گردانی، شما را فرا گرفته استو بنابراین، پشیمان نمی‌شوید و توبه نمی‌کنید و هدایت نمی‌یابید.

چه کسی شما را هدایت می‌کند آنگاه که در میان تاریکی‌های خشکی و دریا قرار می‌گیرید، آن‌جا که راهنما و نشانه‌ای وجود ندارد و جز هدایت و راهنمایی خداوند وسیله‌ای برای نجات شما نیست، و فقط او راه را برایتان هموار و آسان می‌نماید. خداوندی که اسباب و وسایلی را برایتان فراهم آورده است که به وسیلۀ آن راهیاب می‌شوید.

﴿وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓخداوندی که پیش از باران بادهایی را به عنوان مژده‌رسان می‌فرستد. بادها را می‌فرستد تا ابرها را پراکنده نمایند، سپس ابرها را به هم پیوند داده، وجمع می‌کنند، سپس باران را از خلال آن فرو می‌فرستد و بندگان قبل از آمدن باران به وسیلۀ این بادها شادمان می‌شوند. ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِآیا معبودی با خداوند هست که این کارها را بکند؟ یا این‌که او تنها و یگانه این کارها را انجام می‌دهد؟! پس وقتی که او به تنهایی این کارها را انجام می‌دهد چرا چیزهایی دیگر را شریک او می‌سازید و غیر او را پرستش می‌کنید؟!.

﴿تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَپاک و برتر است خداونداز شرک آنها، و از این‌که غیر از او را با وی برابر قرار دهند.

چه کسی آفرینش را آغاز می‌کند، و مخلوقات را پدید می‌آورد، و سپس روز قیامت آنها را باز می‌آفریند؟! و چه کسی از آسمان و زمین به وسیلۀ‌باران و گیاهان به شما روزی می‌دهد؟ ﴿أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِآیا معبودی هست که به همراه خدا این کارها را بکند و توانایی انجام دادن آن را داشته باشد؟! ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَبگو: اگر راستگویید دلیل و حجت خود را بیاورید.

و اگر فرض را بر آن بگیریم که آنچه شما می‌گویید صحت دارد، و آن معبودان باطل در یکی از این چیزها با خداوند مشارکت دارند، این فقط یک دعاست که بدون دلیل آن را تصدیق کرده‌اید، و باید بدانید که شما بر باطل هستید و دلیلی بر صحت گفتۀ خود ندارید. پس براساس دلایل یقینی و حجت‌های قاطع، خداوند یگانه همه کارها را انجام می‌دهد، و یکتاست، و او سزاوار است که همۀ عبادت‌ها برای او انجام شود.

آیه‌ی ۶۵-۶۶:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٦٥[النمل: ۶۵]. «بگو: تمامی آن‌هایی در آسمان‌ها و زمین است جز خدا غیب را نمی‌دانند، و نمی‌دانند کی برانگیخته می‌شوند».

﴿بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَاۖ بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَ٦٦[النمل: ۶۶]. «بلکه دانش و آگاهی ایشان دربارۀ آخرت نارسا است، بلکه آنان از (وقوع) آن در شک هستند، بلکه آنان نسبت بدان کورند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که فقط او غیب آسمان‌ها و زمین را می‌داند. مانند فرمودۀ الهی که می‌فرماید: ﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ٥٩[الأنعام: ۵۹]. «و کلیدهای غیب نزد او (=خداوند) است، جز او کسی آن را نمی‌داند، و آنچه در خشکی و دریاست خداوند آن را می‌داند، و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر این‌که او آن را می‌داند، و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین نیست، و هیچ‌تر و خشکی وجود ندارد مگر این‌که در کتابی روشن ثبت شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِ[لقمان: ۳۴]. «بی‌گمان علم زمان فرا رسیدن قیامت نزد خداوند است، و او باران را نازل می‌کند، و آنچه را در رحم‌هاست می‌داند».

پس این غیب‌ها و امور پنهان و امثال آن را فقط خداوند می‌داند، و هیچ فرشته‌ای مقرب، و هیچ پیامبری آن را نمی‌داند. پس وقتی تنها او به این چیزها آگاهی دارد و علم و آگاهی او پنهان و پوشیده‌ها را در برگرفته است، هموست خداوندی که عبادت جز برای او شایستۀ کسی نیست. سپس خداون از ناتوانی و ضعف علم و آگاهی تکذیب کنندگان قیامت خبر داد که آنها نمی‌دانند قیامت کی فرا خواهد رسید. و در اینجا خداوند به مطلبی پرداخت که رساتر است، پس فرمود: ﴿وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَو آنها نمی‌دانند زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز کی خواهد بود. بنابر این خود را برای چنین روزی آماده نکرده‌اند.

﴿بَلِ ٱدَّٰرَكَ عِلۡمُهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِبلکه آگاهی و دانش آنان دربارۀ قیامت بسیار ضعیف است و یقین بخش نمی‌باشد. آنها از آگاهی و دانش قوی برخوردار نبودند، و آگاهی ضعیفی هم نداشتند. بلکه ﴿بَلۡ هُمۡ فِي شَكّٖ مِّنۡهَاآنان دربارۀ قیامت شک و تردید داشتند و شک، علم و آگاهی را از بین می‌برد،‌و آگاهی با شک جمع نمی‌شود. ﴿بَلۡ هُم مِّنۡهَا عَمُونَبلکه آنها در مورد آخرت کور و نابینا هستند، و چشم‌هایشان آن را نمی‌بیند، و در دل‌هایشان آگاهی و دانشی در مورد وقوع قیامت و احتمال آمدن آن وجود ندارد، بلکه آنان قیامت را انکار کرده و آن را بعید دانسته و می‌دانند.

آیه‌ی ۶۷-۷۰:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧[النمل: ۶۷]. «و کافران گفتند: آیا چون ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، آیا بیرون آورده می‌شویم؟».

﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ٦٨[النمل: ۶۸]. «به راستی که این را به ما و پیش از ما به پدرانمان وعده داده‌اند، این جز افسانه‌های گذشتگان نیست».

﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٦٩[النمل: ۶۹]. «بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟».

﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ وَلَا تَكُن فِي ضَيۡقٖ مِّمَّا يَمۡكُرُونَ٧٠[النمل: ۷۰]. «و بر آنان اندوه مخور، و از آنچه حیله می‌ورزند تنگدل مباش».

بنابر این فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبٗا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخۡرَجُونَ٦٧آیا زمانی که ما و پدرانمان به خاک تبدیل شدیم، زنده می‌گردیم، و از قبر بیرون آورده می‌شویم؟ یعنی این بعید و غیر ممکن است. آنها قدرت خداوند توانا را با قدرت ضعیف خود مقایسه می‌کردند. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا هَٰذَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُبه ما و پیش از ما به پدرانمان وعدۀ آمدن قیامت داده شده است، اگر این امر راست بود، می‌آمد، ولی هنوز به نزد ما نیامده و از آن چیزی را ندیده‌ایم. ﴿قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَاین جز افسانه و داستان‌های پیشینیان که با آن وقت‌گذرانی می‌شود، چیزی بیش نیست و اصل و اساسی ندارد.

خداوند با بیان احوال تکذیب کنندگان، به این مطلب پرداخت که آنها نمی‌دانند قیامت کی خواهد آمد. سپس خبر داد که آگاهی آنها در مورد قیامت ضعیف و کم است. سپس خبر داد که آنها دربارۀ قیامت شک و تردید دارند. سپس خبر داد که آنها کور هستند، و پس از آن فرمود آنها قیامت را انکار می‌کنند و آن را بعید می‌دانند. یعنی به سبب حالت‌هایی که دارند ترس از آخرت از دل‌های آنان رخت بربسته و در نتیجه اقدام به انجام گناهان کرده، و تکذیب حق و تصدیق باطل برای‌شان آسان گشته است، و تبعیت از شهوت‌ها را به جای پرداختن به عبادت قرار داده، و دین و دنیا را از دست داده‌اند.

سپس خداوند متعال آنها را به تصدیق آنچه که پیامبران از آن خبر داده‌اند سفارش کرد و فرمود: ﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ٦٩و در زمین بگردید و بنگرید که سرانجام گناهکارن چگونه بوده است؟! پس اگر بگردید و بنگرید هیچ مجرم و گناهکاری را نمی‌یابید مگر این‌که سرانجام بدی داشته، و خداوند او را به سزا و عذابی گرفتار کرده که سزاوار حال او بوده است.

پس ای محمد! برای این تکذیب کنندگان و ایمان نیاوردنشان غم مخور و اندوهگین مباش، زیرا اگر از شر و بدی آنها اطلاع حاصل نمایی، و این را بدانی که آنها صلاحیت برخورداری از هیچ خیر و خوبی را ندارند، تأسف نمی‌خوری و غمگین نمی‌شوی. و از مکرورزی آنها تنگدل و آشفته نباش. زیرا سرانجام مکر آنها به خودشان بر می‌گردد. ﴿وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ[الأنفال: ۳۰]. «و مکر می‌ورزند و خداوند برای مکر آنها چاره ‌اندیشی می‌کند، و خداوند بهترین چاره‌اندیشان است».

آیه‌ی ۷۱-۷۵:

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٧١[النمل: ۷۱]. «و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده کی خواهد بود؟».

﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢[النمل: ۷۲]. «بگو: شاید برخی از آنچه که در فرا رسیدنش شتاب دارید به شما نزدیک شده باشد».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ٧٣[النمل: ۷۳]. «و همانا پروردگارت بر مردمان دارای فضل (فراوانی) است ولی بیشتر آنان سپاسگذاری نمی‌کنند».

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٧٤[النمل: ۷۴]. «و حقاً که پروردگارت می‌داند آنچه را در دل‌هایشان نهان می‌دارند و آنچه را که آشکار می‌سازند».

﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ٧٥[النمل: ۷۵]. «و هیچ نهفته‌ای در آسمان و زمین نیست مگر این‌که در کتابی روشن (درج شده) است».

آنان معاد و حقی را که پیامبر آورده است تکذیب می‌کنند، و در آمدن عذاب شتاب می‌ورزند و می‌گویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَاگر راست می‌گویید این وعده کی خواهد بود؟ این از بی‌خردی و جهالت آنهاست، چون واقع شدن و زمان آن را خداوند مقرر کرده، و با تقدیر خویش آن را مقدر نموده است. پس این که روز قیامت زود تحقق پیدا نمی‌کند بر صحت ادعای آنان دلالت نمی‌کند.

اما- با وجود این- خداوند متعال آنها را از واقع شدن آنچه در آمدن و رسیدنش شتاب می‌ورزند، برحذر داشت و فرمود: ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي تَسۡتَعۡجِلُونَ٧٢بگو: چه بسا بخشی از عذابی که در فرا رسیدن آن شتاب می‌ورزید به شما نزدیک شده است و به زودی شما را فرا می‌گیرد.

خداوند بندگانش را یادآور می‌شود که بخشش او فراوان والطافش بیکران است و آنها را بر به جای آوردن شکر آن تشویق می‌کند، با وجود این بیشتر مردم از شکرگذاری روی برتافته و با مشغول شدن به نعمت‌ها، نعمت دهنده را فراموش کرده‌اند.

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٧٤پروردگارت آنچه را که در دل‌هایشان نهان می‌دارند و آنچه را که آشکار می‌کنند، می‌داند. پس باید بهراسند از داتی که به نهان‌ها و آشکارها آگاهی دارد، و باید همواره او را مد نظر داشته باشند. ﴿وَمَا مِنۡ غَآئِبَةٖ فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِو هیچ ‌چیز نهفته و پوشیده و رازی از رازهای جهان بالا و پایین نیست، ﴿إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍمگر این‌که در کتابی روشن ثبت و ضبط شده است. و این کتاب همۀ آنچه را که تاکنون به وقوع پیوسته و آنچه که تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در بر دارد. پس هر حادثۀ بزرگ و کوچکی که اتفاق می‌افتد مطابق با چیزی است که در لوح محفوظ نوشته شده است.

آیه‌ی ۷۶-۷۷:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَكۡثَرَ ٱلَّذِي هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ٧٦[النمل: ۷۶]. «بی‌گمان این قرآن برای بنی‌اسرائیل بیشترِ آنچه را که در آن اختلاف دارند بیان می‌کند».

﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٧٧[النمل: ۷۷]. «و قطعاً ‌این قرآن برای مؤمنان هدایت و رحمت است».

در اینجا خداوند خبر می‌دهد که قرآن کتاب‌های گذشته را توضیح می‌دهد، چون در کتاب‌های گذشته چیزهایی هست که باعث اختلاف میان بنی‌اسرائیل شده و بر ایشان مشتبه شده است، پس قرآن این موارد را به گونه‌ای حکایت کرده که اشکال را برطرف کرده است. و در مسائلی که مورد اختلاف است راه درست را روشن نموده است. و چون چنین روشن و واضح است اختلاف را رفع می‌نماید، و هر مشکلی را حل می‌کند، پس بزرگ‌ترین نعمت خداست که به بندگان ارزانی نموده است اما همه در مقابل نعمت شکر و سپاس نمی‌گذارند. و بیان کرد که فایده و نور هدایت قرآن ویژه و مختص مؤمنان است و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَهُدٗىو قرآن رهنمودی است که آدمی را از گمراهی و سرکشی و شبهات دور نموده، و به راه درست هدایت می‌نماید. ﴿وَرَحۡمَةٞو رحمتی است که با آن دل‌های مؤمنان آرامش یافته، و امور دینی و دنیویشان سامان می‌یابد. ﴿لِّلۡمُؤۡمِنِينَ(این فضیلت) برای مؤمنانی است که آن را تصدیق می‌کنند، و آن را می‌پذیرند، و به اندیشیدن در آن روی می‌آورند، و در معانی و مفاهیم آن تدبر می‌کنند. پس مؤمنان به وسیلۀ قرآن به راه راست هدایت می‌شوند، و به رحمتی دست می‌یابند که سعادت و کامیابی (هر دو جهان) را در بر دارد.

آیه‌ی ۷۸:

﴿إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُم بِحُكۡمِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ٧٨[النمل: ۷۸]. «بی‌گمان پروردگارت به حکم خود در میان آنها داوری خواهد کرد، و او توانا و آگاه است».

خداوند میان آنهایی که با هم ستیز و کشمکش هستند داوری خواهد کرد، و با حکم عادلانه و قضاوت دادگرانه‌اش میان اختلاف کنندگان قضاوت و داوری خواهد کرد. پس چنانچه به خاطر پنهان بودن دلیل و به خاطر مسایلی که میان افراد متخاصم وجود دارد، در صدور حکم اشتباهی صورت گیرد، در روز قیامت که خداوند دربارۀ آنان داوری می‌نماید حق و حقیقت روشن خواهد شد.

﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُو تواناست خداوندی که بر خلایق چیره است و مخلوقات منقاد اویند، و به همه چیز آگاه است و گفته‌های مختلف و لهجه‌های متفاوت را می‌داند، و نیز اهداف و مقاصد آنچه را که بر زبان نمی‌رانند، می‌داند و هر یک را طبق عملی که انجام می‌دهد مجازات خواهد کرد.

آیه‌ی ۷۹-۸۱:

﴿فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ٧٩[النمل: ۷۹]. «پس بر خدا توکل کن، بی‌گمان تو بر حق آشکار هستی».

﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ٨٠[النمل: ۸۰]. «بی‌گمان تو نمی‌دانی به مردگان بشنوانی، و به کران آواز بشنوانی هنگامی که پشت کنان روی بگردانند».

﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ٨١[النمل: ۸۱]. «و تو نمی‌دانی کوران را از گمراهی‌شان بازگردانی، و به‌سوی حق هدایت‌شان کنی، تو تنها کسانی را می‌توانی بشنوانی که به آیات ما ایمان می‌آورند، پس اینان فرمانبردارند».

(ای پیامبر) در به دست آوردن منافع و دفع مضار و به منظور رساندن رسالت خدا، و اقامۀ دین، و جهاد با دشمنان، بر خدا توکل کن، که ﴿إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِبی‌گمان تو بر حق واضح و روشن هستی، و کسی که بر حق است و به‌سوی حق دعوت کرده و آن را یاری می‌کند، سزاوار است که از دیگران بیشتر بر خدا توکل کند، چون برای کاری تلاش می‌نماید که قطعی است، و راست بودن آن مشخص است و شک و تردیدی در آن وجود ندارد. نیز آن حق است و در نهایت روشنی قرار دارد، و پوشیدگی در آن نیست و بر مرد مشتبه نمی‌باشد. و هر گاه آنچه را که بر دوش تو گذاشته شده است انجام دهی و در این راستا بر خداوند توکل نمایی، گمراهی گمراهان زیانی به تو نمی‌رساند، و هدایت شدن آنها بر عهدۀ تو نیست. بنابر این فرمود:

﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَبی‌گمان تو نمی‌دانی مردگان را بشنوانی، آنگاه که آنها را فرا می‌خوانی و صدا می‌زنی. خصوصاً وقتی که ﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَبه تو پشت کنند و از تو روی بگردانند، چون این باعث می‌شود که آنها بشتر نشنوند، و نتوانی آنها را بشنوانی.

﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِي ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡو تو نمی‌توانی کوران را از گمراهیشان باز گردانی و هدایتشان نمایی. همانطور که خداوند متعال فرموده است: انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء همانا تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت می‌نماید.

﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَتنها کسانی را می‌توانی بشنوانی که به آیات ما ایمان می‌آوردند، و اینان فرمانبردارند. پس آنهایی که از تو اطاعت می‌کنند کسانی هستند که به آیات ما ایمان دارند و با اعمال خود و تسلیم شدنشان، از خدا فرمان می‌برند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَسۡتَجِيبُ ٱلَّذِينَ يَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَيۡهِ يُرۡجَعُونَ٣٦[الأنعام: ۳۶]. «تنها کسانی اجابت می‌کنند که می‌شنوند، و مردگان را خداوند برمی‌انگیزد، سپس به‌سوی او باز می‌گردند».

آیه‌ی ۸۲:

﴿وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُكَلِّمُهُمۡ أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَ٨٢[النمل: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یابد، جانوری را از زمین برای مردمان بیرون می‌آوریم که با ایشان سخن می‌گوید، چرا که مردم با نشانه‌های ما یقین نداشتند».

هر گاه آنچه را که خداوند قطعی نموده و وقت آن را تعیین کرده است فرا برسد، ﴿أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِجانوری را از زمین برای مردم بیرون می‌آوریم. یا منظور آن است که جانور مذکور از جانوران زمین بوده و از آسمان فرود نمی‌آید. و این جانور ﴿تُكَلِّمُهُمۡبا مردم سخن می‌گوید، مردمی که به آیات ما ایمان نمی‌آوردند. ﴿أَنَّ ٱلنَّاسَ كَانُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَا لَا يُوقِنُونَدر آن زمان آگاهی و یقین مردم نسبت به آیات خداوند ضعیف می‌شود و خداوند این جانور را که یکی از آیات و نشانه‌های عجیب اوست آشکار می‌سازد تا آنچه را که مردم در آن تردید دارند بیان می‌کند. و این جانور در آخر زمان بیرون می‌آید، و آمدن آن از علامت‌های قیامت است. همانطور که در احادیث بسیاری از آمدن آن سخن گفته شده است، اما خدا و پیامبرش برای ما بیا نکرده‌اند که چگونه جانوری است. بلکه فقط آثار و نشانه‌ها و مقصود از آمدن آن را برایمان بیان کرده‌اند، و این‌که آن جانور از آیات خداوند است که به طور خارق‌العاده با مردم سخن می‌گوید، آنگاه که فرمان الهی مبنی بر عذاب مردم تحقق می‌یابد، و مردم در آیات خدا شک می‌کنند. پس در چنین هنگامی این جانور حجت و دلیلی برای مؤمنان است و حجتی علیه مخالفان.

آیه‌ی ۸۳-۸۵:

﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ٨٣[النمل: ۸۳]. «و روزی که از هر امتی گروهی از آنان را گرد می‌آوریم که آیات ما را تکذیب می‌کردند، پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا به یکدیگر ملحق گردند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بِ‍َٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٨٤[النمل: ۸۴]. «تا هنگامی که می‌آیند (خدا) می‌فرماید: آیا آیات مرا تکذیب کردید در حالی که از آن به طور کامل آگاهی نداشتید؟ و (در مدت حیات خود) چه می‌کردید؟».

﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْ فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَ٨٥[النمل: ۸۵]. «و به سبب ستمی که کردند فرمان (عذاب) بر آنان تحقق یافت، پس آنان (نمی‌توانند) سخن بگویند».

خداوند متعال از حالت تکذیب کنندگان در روز قیامت خبر می‌دهد و این‌که آنها را گرد می‌آورد، و از هر امتی گروهی را جمع می‌کند، ﴿مِّمَّن يُكَذِّبُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَکه آیات ما را تکذیب می‌کردند. آنان به یکدیگر ملحق شده و در کنار همدیگر نگاه داشته می‌شون تا از همه پرسیده شود وهمه مورد نکوهش و سرزنش قرار بگیرند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوتا این‌که می‌آیند و حاضر می‌شوند خداون با توبیخ و سرزنش به آنها می‌فرماید: ﴿أَكَذَّبۡتُم بِ‍َٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًاآیا آیات مرا تکذیب کردید بدون این‌که کاملاً از آنها آگاهی پیدا کرده باشید؟ یعنی بر شما لازم بود که در رنگ و تأمل کنید تا حق برایتان روشن شود، و می‌بایست بدون آگاهی سخن نگویید. پس چگونه چیزی را تکذیب کردید که به آن آگاهی نداشتید و کاملاً به آن احاطه پیدا نکرده بودید؟! ﴿أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَخداوند آنها را از علم و دانش و عملشان می‌پرسد، پس می‌بیند که علم و دانش و آگاهی آنها فقط دروغ انگاشتن حق، و عملشان برای غیر خدا و برخلاف سنت و شیوه پیامبر بوده است.

﴿وَوَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَيۡهِم بِمَا ظَلَمُواْو به سبب ستمشان حجت بر آنها اقامه شد و عذاب خدا بر آنان واقع گردید ﴿فَهُمۡ لَا يَنطِقُونَپس آنان لب به سخن نمی‌گشایند. چون دلیل و حجتی ندارند.

آیه‌ی ۸۶:

﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِيَسۡكُنُواْ فِيهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٨٦[النمل: ۸۶]. «آیا ندیده‌اند که ما شب را مقرر داشته‌ایم تا در آن بیارامند، و روز را روشن نموده‌ایم؟ بی‌گمان در این برای قومی که ایمان می‌آورند نشانه‌هایی است».

مگر نشانه‌های بزرگ و نعمت بیکران خدا را مشاهده نکرده‌اند؟! و آن این است که شب و روز را برای آنها مسخر نموده است، شب را تاریک نموده است تا در آن آرام گیرند، و از خستگی بیاسایند و برای کار و فعالیت مجدد آماده شوند و روز را روشن گردانده تا در پی زندگی و کارهایشان باشند. ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَبی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای قومی که به یگانگی خداوند و فراگیر بودن نعمت‌های او ایمان می‌آورند.

آیه‌ی ۸۷-۹۰:

﴿وَيَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُۚ وَكُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَ٨٧[النمل: ۸۷]. «و روزی (خواهد آمد) که در صور دمیده می‌شود، آنگاه کسانی که در آسمان‌ها و زمین‌اند وحشت‌زده وهراسناک شوند، مگر کسی‌که خداوند بخواهد، و هریک فروتنانه در پیشگاه او (حاضر) می‌آیند».

﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ٨٨[النمل: ۸۸]. «و کوه‌ها را می‌بینی (و) آنها را ساکن و بی‌حرکت می‌پنداری، حال آنکه مانند ابرها در سیر و حرکت هستند. آفرینش آن خدایی است که همه چیز را در کمال استواری پدید آورده است. بی‌گمان او به آنچه می‌کنید آگاه است».

﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَا وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَ٨٩[النمل: ۸۹]. «هرکس که نیکی در میان آورد پاداشِ بهتر از آن خواهد داشت و آنان از پریشانی آن روز ایمن‌اند».

﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٠[النمل: ۹۰]. «و هرکس بدی در میان آورد به رو در آتش افکنده می‌شود. آیا سزایی جز آنچه می‌کردید به شما داده می‌شود؟».

خداوند بندگانش را از روز قیامت و سختی‌هایی که در آن است و دل‌ها را به وحشت می‌انداز بر حذر داشته و می‌فرماید ﴿وَيَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِروزی که در صور دمیده می‌شود، به سبب دمیده شدن در آن کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند وحشت‌زده و هراسان می‌شوند، و از ترس آنچه که پس از دمیده شدن در صور اتفاق می‌افتد هراسان و وحشت زده روی هم انباشته می‌شوند. ﴿إِلَّا مَن شَآءَ ٱللَّهُمگر کسی که خدا بخواهد، آنانی که مورد تکریم خداوند قرار گرفته و آنها را ثابت قدم نموده، و از ترس و هراس آن روز حفظ کرده است. ﴿وَكُلٌّ أَتَوۡهُ دَٰخِرِينَو به هنگام دمیده شدن در صور همۀ خلایق خوار و ذلیل و فروتنانه در پیشگاه خداوند حاضر و آماده می‌گردند. همانطور که خداون متعال فرموده است: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣[مریم: ۹۳]. «همۀ آنچه که در آسمان‌ها و زمین هستند با بندگی و کرنش به نزد خداوند رحمان می‌آیند». پس در این روز رؤسا و رعایا در مقابل عظمت و جبروت خداوند هستی بخش با زیردستان خود در خواری و فروتنی برابرند.

﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗوحشت قیامت به گونه‌ای است که کوهها را ساکن و بی‌حرکت می‌پنداری، و هیچ یک از آنها را از نظر پنهان نمی‌داری، وگمان می‌بری که بر همان حالت معمولی خود هستند، حال آنکه در نهایت هراس و وحشت قرار دارند، و از هم پاشیده‌اند و سپس از بین می‌روند، و به گرد و غبار تبدیل می‌شوند. بنابر این فرمود: ﴿وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِو از بس که سبک هستند، و از شدت هراس قیامت مانند ابرها حرکت می‌کنند. و این ﴿صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَآفرینش خدایی است که همه چیز را در کمال استواری آفریده است، و او به آنچه می‌کنید آگاه است، و شما را طبق اعمالتان سزا و جزا می‌دهد.

سپس کیفیت پاداش یا سزا دادنش را بیان کرد و فرمود: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِهر کس که کار نیک انجام دهد، و این شامل نیکی در قول و نیکی در عمل و نیکی قلبی می‌شود، ﴿فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَااو پاداش بهتر و والاتری از آن خواهد داشت، و این حداقل پاداش الهی است. ﴿وَهُم مِّن فَزَعٖ يَوۡمَئِذٍ ءَامِنُونَو آنان از چیزی که مردم را پریشان می‌کند و در امن و امان به سر می‌برند، گرچه به همراه آنها احساس وحشت می‌نمایند. ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِو کسانی که کارهای ناپسند انجام می‌دهند،‌(«سیئه» اسم جنس است و شامل هر بدی است)، ﴿فَكُبَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِبر چهره‌هایشان در آتش افکنده شده، و به آنها گفته می‌شود: ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَآیا سزایی جز آنچه می‌کردید به شما داده می‌شود؟

آیه‌ی ۹۱-۹۳:

﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِ ٱلَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ٩١[النمل: ۹۱]. «من تنها فرمان یافته‌ام که پروردگار این شهر (مکه) را بپرستم، پروردگاری که آن را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست. وبه من فرمان داده شده که از زمرۀ تسلیم شدگان باشم».

﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ٩٢[النمل: ۹۲]. «و این‌که قرآن را بخوانم، پس هرکس راه یابد جز این نیست که به سود خودش راه می‌یابد، و هرکس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم دهندگان می‌باشم».

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٩٣[النمل: ۹۳]. «و بگو: ستایش خدای راست، او آیاتش را به شما نشان خواهد داد، پس آنها را خواهید شناخت، و پروردگارت از آنچه می‌کنید غافل نیست».

ای محمد! به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ رَبَّ هَٰذِهِ ٱلۡبَلۡدَةِمن فرمان یافته‌ام که پروردگار این شهر را بپرستم. منظور شهر مکه است. «الَّذِی حَرَّمَهَا» خداوندی که به مکه حرمت و به اهالی آن نعمت بخشیده است. پس باید آنها در برابر این نعمت شکر خدا را به جای آورند ﴿وَلَهُۥ كُلُّ شَيۡءٖو همۀ آنچه در بالا و پایین است از آن او و در اختیار اوست. این را بیان کرد تا گمان نرود که او فقط پروردگار خانۀ کعبه است ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَو فرمان یافته‌ام تا از تسلیم‌شدگان باشم. یعنی شتابان به اسلام روی بیاورم. و پیامبر صچنین کرد. پس او اولین شخص است که اسلام آورد و در برابر خداوند تسلیم شد، و فروتنی او در برابر خدا از همۀ افراد این امت بیشتر است.

﴿وَأَنۡ أَتۡلُوَاْ ٱلۡقُرۡءَانَو نیز فرمان داده شده‌ام که قرآن را برایتان بخوانم تا به وسیلۀ آن هدایت شوید، و به آن اقتدا کنید، و کلمات و معانی آن را دریابید. این وظیفۀ من است و من آن‌را انجام داده‌ام. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِپس هر کس راهیاب شود، سود و نتیجه هدایت و راهیاب شدنش به خودش بر می‌گردد. ﴿وَمَن ضَلَّ فَقُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَو هر کس گمراه گردد، بگو: من فقط از بیم‌دهندگانم، و چیزی از هدایت در دست من نیست.

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِو بگو: ستایش خدا را سزاست و همیشه و همه وقت ستایش از آن اوست، همه خلایق او را ستایش می‌کنند، به خصوص بندگان برگزیده‌اش و حمد و ستایشی که دیگران برای پروردگار انجام می‌دهند بیشتر است، چون مقام آنها بالاست و در نهایت نزدیکی به او قرار دارند و خیرات و خوبیهای فراوانی به آنان ارزانی کرده است. ﴿سَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ فَتَعۡرِفُونَهَاآیات خود را به شما نشان می‌دهد، به گونه‌ای که آنها را خواهید شناخت، شناختی که شما را به حق و باطل راهنمایی می‌نماید. پس باید از آیات خویش به شما نشان دهد تا به وسیلۀ آن در تاریکی راهیاب شوید. ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا هر کس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک گردد و هر کس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند».

﴿وَمَا رَبُّكَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَبلکه به درستی می‌داند آنچه را از اعمال و احوال که شما بر آن هستید، واندازه‌ای پاداش آن اعمال را می‌داند، و در آینده میان شما حکم خواهد کرد، حکمی که بر آن ستایش می‌شود و برای شما- به هیچ وجهی- حجتی نخواهد بود.

پایان تفسیر سوره‌ی نمل

تفسير سوره‌ی قصص

مکی و ۸۸ آیه است

آیه‌ی ۱-۶:

﴿طسٓمٓ١[القصص: ۱]. «طا، سین، میم».

﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ٢[القصص: ۲]. «این است آیه‌های کتاب روشنگر».

﴿نَتۡلُواْ عَلَيۡكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ٣[القصص: ۳]. «از خبر موسی و فرعون برای گروهی که باور دارند، به حق بر تو می‌خوانیم».

﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَيَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٤[القصص: ۴]. «بی‌گمان فرعون در آن سرزمین تکبر ورزید، و مردمان آن جا را به گروه‌ها و دسته‌های مختلف تبدیل کرد، گروهی از ایشان را ضعیف و ناتوان می‌کرد، پسران‌شان را سر می‌برید، و زنان‌شان را زنده نگاه می‌داشت، بی‌گمان او از تباه‌کاران بود».

﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٥[القصص: ۵]. «و می‌خواهیم بر آنان که در زمین ضعیف و ناتوان قرار داده شده‌اند منت نهیم و ایشان را پیشوایان سازیم و آنها را وارثان (حکومت و قدرت) گردانیم».

﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَ٦[القصص: ۶]. «و ایشان را در زمین مستقر گردانیم، و سلطه و حکومت‌شان دهیم، و به فرعون وهامان و لشکریانشان آنچه را که از آن می‌ترسیدند، بنمایانیم».

این آیات که مستحق و سزاوار بزرگداشت و تعظیم‌اند، ﴿ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِآیه‌های کتاب روشنگرند، که هر آنچه بندگان به آن نیاز دارند، از قبیل شناخت پروردگارشان، و شناخت حقوق او، و شناخت دوستان و دشمنان او، و دانستن وقایع و روزهای خدا، و شناخت پاداش و جزای اعمال را در بر دارند. پس این قرآن همۀ این مطالب را در نهایت روشنی بیان کرده و آن را برای بندگان توضیح داده است.

و از جمله چیزهایی که توضیح داده است داستان موسی و فرعون می‌باشد که در چند جا تکرار کرده، و در این جا به صورت مفصل بیان نموده است. پس فرمود: ﴿نَتۡلُواْ عَلَيۡكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّزیرا خبر و حکایت فرعون وموسی بسیار شگفت‌انگیز است، ﴿لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَبرای قومی که ایمان می‌آورند. آنها مورد خطاب‌اند و با آنان سخن گفته می‌شود، چون ایمان دارند و به وسیلۀ ایمان خود به اندیشیدن در آن روی می‌آورند، او از عبرت‌های آن پند می‌‌گیرند و هدایت می‌شوند، و بر ایمان و یقین و نیکی‌هایشان افزوده می‌گردد. و جز مؤمنان از قرآن استفاده نمی‌کنند. بلکه قرآن فقط حجت را بر کفار اقامه می‌گرداند. و خداوند قرآن را از شر آنها مصون داشته ومیان آنها و قرآن مانعی قرار داده است که آن را نمی‌فهمند.

داستان چنین است ﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِهمانا فرعون سلطه و قدرت و لشکریان فراوان داشت که دست به سرکشی و استکبار و سلطه‌گری زد، ﴿وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗاو مردم آن جا را به گروهها و دسته‌های مختلف تقسیم کرد و طبق خواسته وهوای نفس خود هر کاری که می‌خواست با آنها می‌کرد، و قدرت خود را بر آنان تحمیل می‌نمود. ﴿يَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡو گروهی از آنان را- که بنی‌اسرائیل بودند و خداوند آنها را بر جهانیان برتری داده بود و فرعون می‌بایست آنان را اکرام نماید- ضعیف و ناتوان می‌کرد، چون می‌دید که آنان قدرتی ندارند که آنها را از آنچه فرعون می‌خواهد با ایشان انجام دهد مصون بدارد.

بنابر این فرعون به آنها اهمیت نمی‌داد. و وضعیت آنها به جایی رسیده بود که فرعون ﴿يُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَيَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡفرزندان پسر آنها را سر می‌برید و زنانشان را زنده نگاه می‌داشت. هدف او از این کار این بود که جمعیت آنها زیاد نشود، و نتواند به فرعون حمله‌ور شوند و قدرت را از دست او بگیرند.

﴿إِنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَبی‌گمان فرعون از تباه‌کاران بود، آن‌هایی که در پی بهبودی وضعیت دینی و دنیوی خود نیستند. و این ناشی از فسادکاری و تباه‌کاری او بود.

﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِو می‌خواهیم با دور کردن اسباب استضعاف کسانی که ضعیف قرار داده شده‌اند بر آنان منت بگذاریم، و کسانی را که در برابرشان مقاومت می‌ورزند نابود کنیم، و دشمنانشان را خوار و ذلیل گردانیم. ﴿وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗو آنان را پیشوایان دین قرار دهیم، و این با استضعاف و ناتوانی انجام نمی‌پذیرد، بلکه برای این کار باید در زمین قدرت کامل داشته باشند. ﴿وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَومی‌خواهیم آنان را وارث حکومت زمین بگردانیم و آنان در دنیا و آخرت سرانجام نیک دارند.

﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِو آنان را در زمین قدرت و حکومت بدهیم، و همۀ این کارها به حکم و ارادۀ الهی انجام شد. ﴿وَنُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَاو همچنین می‌خواهیم به فرعون و هامان و لشکریانشان که به وسیلۀ آن یورش می‌بردند و سرکشی می‌کردند، ﴿مِنۡهُماز سوی این گروه مستضعف و ناتوان ﴿مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَچیزی را بنمایانیم که از آن ترس داشتند. این بود که مستضعفان، آنها را بالاخره از سرزمینشان بیرون کردند. بنابر این برای نابود کردن قدرتشان، و کشتن فرزندانشان که قدرت آیندۀ آنها را تشکیل می‌داد تلاش کردند. و همه این‌ها طبق خواسته خدا بود. و هر گاه خداوند کاری را بخواهد، اسباب آن را فراهم می‌نماید، و راههایش را هموار می‌کند. و خداوند اسبابی را فراهم نمود که آنان را به این هدف رساند.

اولین سبب این بود که وقتی خداوند پیامبرش موسی را پدید آورد، رهایی ملت بنی‌اسرائیل را به او واگذار کرد، و در آن موقع فرزندان پسر را می‌کشتند. موسی در زمان خطرناکی به دنیا آمد وخداوند به مادرش الهام کرد که به او شیر دهد و فرزند را نزد خودش نگهداری کند.

آیه‌ی ۷-۱۳:

﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِيهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِ فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحۡزَنِيٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٧[القصص: ۷]. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده، و هنگامی که بر او ترسیدی، او را به دریا بیانداز، و مترس و اندوهگین مباش، به یقین ما او را به نزد تو باز خواهیم گرداند، و او را از زمرۀ پیامبران می‌گردانیم».

﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاۗ إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِ‍ِٔينَ٨[القصص: ۸]. «آنگاه خانوادۀ فرعون او را برگرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایۀ اندوهشان گردد. بی‌گمان فرعون و هامان و لشکریانش خطاکار بودند».

﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ٩[القصص: ۹]. «و همسر فرعون گفت: (او) برای من و برای تو چشم روشنی است، او را نکشید، شاید به ما سود بخشد، و یا او را به فرزندی بگیریم و آنان نمی‌دانستند (که سرانجام دشمنشان خواهد شد)».

﴿وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٠[القصص: ۱۰]. «و دل مادر موسی تهی (از صبر و قرار) شد، و اگر دل او را استوار نمی‌داشتیم تا از زمرۀ باورمندان باشد نزدیک بود او را آشکار سازد».

﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِۖ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ١١[القصص: ۱۱]. «و به خواهرش گفت: به دنبالش برو، و او را از دور می‌دید، بدون این‌که آنان بدانند».

﴿وَحَرَّمۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ١٢[القصص: ۱۲]. «و شیر همۀ دایگان را از قبل بر او حرام ساختیم، آنگاه (خواهرش) گفت: آیا شما را به خانواده‌ای رهنمود کنم که سرپرستی او را برایتان به عهده بگیرد درحالیکه خیرخواه او باشند؟».

﴿فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ١٣[القصص: ۱۳]. «پس موسی را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود، و غمگین نگردد، و بداند که وعدۀ خداوند حق است. ولی بیشترشان نمی‌دانند».

﴿فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِهنگامی که بر او ترسیدی و احساس کردی کسی می‌خواهد او را به نزد فرعونیان ببرد، ﴿فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّاو را در داخل صندوق بسته‌ای قرار بده و به رودخانه‌ی نیل بیانداز ﴿وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحۡزَنِيٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَپس خداوند مادر موسی را مژده داد که به زودی فرزندش را باز می‌گرداند، و این فرزند بزرگ می‌شود و از توطئه آنها در امان می‌ماند، و خداوند او را به پیامبری بر خواهد گزید.

و این از بزرگ‌ترین مژده‌ها بود. این مژده بدان جهت به مادر موسی داده شد تا دلش آرام بگیرد، و ترس واضطراب او فروکش شود. چرا که مادر موسی بر فرزندانش ترسید. و آنچه را که بدان امر شده بود انجام داد، و او را به دریا انداخت، و خداوند او را مورد حمایت خود قرار داد.

﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَپس خاندان فرعون او را از رودخانه برگرفتند، و آنها بودند که او را یافتند، ﴿لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاتا سرانجام موسی دشمن آنها و مایۀ اندوهشان شود، چرا که پرهیز و احتیاط، انسان را از تقدیر خدا نجات نمی‌دهد. و خداوند چینن تقدیر کرد که- آنچه فرعون و خاندانش از ناحیه‌ی بنی‌اسرائیل از آن ترس داشتند که بدان گرفتار شوند- تبدیل به فرمانده‌ی بنی ‌اسرائیل شود و تحت نظر و کفالت آنان تأمین معاش شود و رشد نماید.

اگر تدبیر و تأمل شود می‌بینیم که این امر منافع زیادی برای بنی‌اسرائیل داشت، و بسیاری از امور ناگوار را از آنها دور کرد، و موسی قبل از رسالتش از بسیاری تجاوزات جلوگیری کرد، چون از بزرگان خاندان سلطنت بود. و طبیعی است که او از حقوق ملت خود دفاع کند حال آنکه او دارای همتی بلند و غیرتی جوشان بود. پس وضعیت این ملت مستضعف - که خداوند برخی از موارد ذلت آنها را برای ما حکایت کرده است - به جایی رسید که برخی از افرادش، با مردم قدرتمند سرزمین فرعون به کشمکش و ستیز بپردازند. همانطور که به زودی بیان خواهد شد. و این مقدمۀ پیروزی بود، زیرا یکی از سنت‌های الهی این است که کارها به تدریج پیش می‌رود و یک دفعه به انجام نمی‌رسد.

﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِ‍ِٔينَبدون شک فرعون و هامان و لشکریانشان گناهکار و مجرم بودند. پس ما خواستیم آنان‌را مجازات کنیم، و در برابر توطئه و مکرشان علیه آنها چاره‌اندیشی ورزیم.

وقتی خاندان فرعون او را از دریا برگرفتند، خداوند زن فرعون را که زنی بزرگوار و با ایمان بود، برای موسی مهربان کرد. زن فرعون آسیۀ دختر مزاحم بود. ﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُپس زن فرعون گفت: این بچه را نکشید، و آن را زنده بگذارید، تا مایۀ چشم‌روشنی و شادی زندگی ما شود. ﴿عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗاشاید به ما سود بخشد و یا او را به فرزندی بگیریم. یعنی یا به مانند خدمتگزاری که در راستای سود رساندن به ما و خدمت نمودنمان عمل می‌کند او را بکار می‌گیریم، و یا منزلتی بالاتر از این به او می‌دهیم و او را فرزند خود قرار می‌دهیم و وی را مورد تکریم و گرامیداشت قرار می‌دهیم. پس خداوند مقدر کرد که زن فرعون سودمند شود، همان زنی که این سخن را گفت. و موسی مایۀ روشنی چشم او گردید، و آسیۀ او را به شدت دوست می‌داشت. بنابراین، همواره موسی به منزله‌ی فرزند مهربان او بود، تا این که بزرگ شد و خداوند او را به پیامبری برگزید. در این وقت آسیه شتابان مسلمان شد و به موسی ایمان آورد. خداوند از آسیه راضی و خشنود باد و او را خشنود گرداند!.

پروردگار متعال این گفتگوها را در مورد موسی بیان کرد، در حالی که ﴿وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَآنها نمی‌داستند که تقدیر و قلم الهی به چه چیز رقم خورده، و این‌که موسی به رسالت و قدرت می‌رسد. و این از لطف الهی بود، چون اگر آنها می‌دانستند، برخورد دیگری با موسی می‌کردند.

وقتی مادر موسی،‌موسی را از دست داد، بر مقتضای حالت انسانی به شدت غمگین شد و از شدت پریشانی و آشفتگی دلش از صبر و قرار تهی گشت، با این که خداوند او را از غم و اندوه و ترس برحذر داشت و وعده داد که فرزندش را به او باز می‌گرداند. ﴿إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِو نزدیک بود آنچه در دل داشت آشکار کند، ﴿لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَااگر دل او را استوار و پابرجا نمی‌کردیم. پس شکیبایی ورزید و آن را آشکار ننمود. ﴿لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَتا به وسیلۀ این صبر و پایداری از زمرۀ مؤمنان باشد. زیرا هر گاه مصیبتی به بنده برسد و صبر و پایداری ورزد، ایمانش افزوده می‌گردد. و این بیانگر آن است که بی‌صبری نشانۀ ضعف ایمان است.

﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِو مادر موسی به خواهر موسی گفت: به دنبال برادرت برو، و او را جستجو کن، بدون این‌که کسی متوجه تو شود، یا منظور تو را بفهمد. خواهر موسی به دنبال او رفت و قضیه را پی‌گیری کرد. ﴿فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَپس خواهر موسی او را از دور می‌پایید بدون این‌که منظور او را بفهمند. و این کمال دوراندیشی و احتیاط است، زیرا اگر او را نگاه می‌کرد و به‌سوی آنها می‌آمد، گمان می‌کردندکه او این پسر بچه را به دریا انداخته است. و ممکن بود تصمیم به کشتن و سربریدن او بگیرند تا خانواده‌اش را کیفر دهند.

و از لطف خداوند به موسی و مادرش این بود که او را از گرفتن پستان هر زنی بازداشت. فرعونیان از آنجا که نسبت به او مهربان بودند وی را به بازار بردند تا شاید کسی او را بخواهد. پس خواهرش در حالی‌که موسی در چنین وضعیتی قرار داشت، آمد و ﴿فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَگفت: آیا شما را به خانواده‌ای رهنمود کنم که سرپرستی او را به عهده بگیرند و آنان خیرخواه او باشند؟ و این چیزی بود که آنها می‌خواستند، زیرا به شدت موسی را دوست داشتند، و خداوند او را از دایگان بازداشت، پس آنها ترسیدند که مباد بمیرد. وقتی خواهر موسی این سخن را گفت - ضمن این‌که آنها را تشویق کرد که این خانواده به طور کامل او را سرپرستی خواهند کرد و خیرخواه او هستند - بلافاصله سخنش را پذیرفتند. پس آنها را از این خانواده خبر داد و آنها را به این خانواده راهنمایی نمود.

﴿فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَپس همانطور که به مادر موسی وعده داده بودیم فرزندش را به او بازگرداندیم تا چشمش روشن گردد و اندوهگین نشود. و موسی نزد مادرش پرورش یافت به صورتی که مادرش امنیت و آرامش داشت و از دیدن فرزندش خوشحال بود، و مزد فراوانی برای پرورش او دریافت می‌کرد. ﴿وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞو تا بداند که وعدۀ خدا حق است. پس ما برخی از آنچه را که به او وعده داده بودیم آشکارا به وی نشان دادیم تا دلش آرام گیرد، و ایمانش افزوده شود، و بداند که وعدۀ الهی در خصوص این‌که او را محافظت نماید و پیامبرش گرداند، محقق خواهد شد. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَولی بیشترشان نمی‌دانند، پس هر گاه ببینند که سبب دچار تشویش شود این امر ایمان آنها را مشوش می‌گرداند، چون به طور کامل نمی‌دانند که خداوند سختی‌ها و موانع دشوار را در راه رسیدن به امور بلند و خواست‌های برتر قرار داده‌است.

موسی هم‌چنان نزد خاندان فرعون پرورش می‌یافت و در دربار آن‌ها رشد می‌کرد. سواری‌هایشان را سوار می‌شد و لباسهایی را می‌پوشید که آنان می‌پوشیدند. مادرش از مشاهدۀ این وضعیت موسی احساس آرامش می‌کرد، و چنین جا افتاده بود که او مادر رضاعی موسی است. و همواره پیش او می‌رفت و با او مهربان بود، و این چیز غریب و قابل اعتراضی نبود. پس در این لطف الهی بیاندیش که موسی را از دروغ گفتن در سخنان خود حفاظت کرد و اسباب ارتباط موسی با مادرش را آسان نمود، چرا که مردم چنین می‌پنداشتند که او مادر رضاعی موسی است و چون به موسی شیر داده بود مادر موسی نامیده می‌شد. پس سخن او و دیگران در این مورد که آن زن مادر موسی است، راست و حقیقت بود.

آیه‌ی ۱۴-۱۹:

﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٤[القصص: ۱۴]. «و زمانی که موسی به کمال رشد خود رسید و تکامل پیدا کرد، و به او فرزانگی و دانش دادیم. و اینگونه به نیکوکارن پاداش می‌دهیم».

﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞ١٥[القصص: ۱۵]. «و روزی که مردمان شهر غافل بودند وارد آن شد و دید که دو مرد می‌جنگند، یکی از قوم او، و آن دیگری از دشمنانش بود. آن که از گروهش بود، از موسی در برابر دشمنش کمک خواست، و (موسی) مشتی بدو زد و او را کشت. گفت این از کار شیطان است، بی‌گمان او دشمن گمراه کنندۀ آشکاری است».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ١٦[القصص: ۱۶]. «گفت: پروردگارا! من به خود ستم کرده‌ام، پس مرا ببخش. و او را بخشید، بی‌گمان او آمرزندۀ مهربان است».

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَ١٧[القصص: ۱۷]. «گفت: پروردگارا! به پاس نعمت‌هایی که به من داده‌ای من هرگز پشتیبان گناهکاران نخواهم بود».

﴿فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِي ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَسۡتَصۡرِخُهُۥۚ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّكَ لَغَوِيّٞ مُّبِينٞ١٨[القصص: ۱۸]. «و شب را ترسان و نگران در شهر به روز آورد که ناگهان (دید) همان کسی که دیروز از او یاری خواسته بود، او را به فریاد می‌خواند. موسی بدو گفت: بی‌گمان تو گمراه آشکاری».

﴿فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن يَبۡطِشَ بِٱلَّذِي هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقۡتُلَنِي كَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ١٩[القصص: ۱۹]. «پس چون (موسی) خواست به شخصی که دشمن هردوی آنان بود حمله‌ور شود، گفت: آیا می‌خواهی مرا بکشی، همانگونه که دیروز کسی را کشتی؟ فقط می‌خواهی در زمین ستمگر باشی، و نمی‌خواهی از نیکوکاران باشی».

﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥو هنگامی که موسی از نظر قدرت و عقل و خرد به حد کمال رسید. و اغلب در چهل ‌سالگی آدمی به حد کمال می‌رسد، ﴿وَٱسۡتَوَىٰٓو سامان یافت و تکامل پیدا کرد. یعنی این امور در او به حد کمال رسید، ﴿ءَاتَيۡنَٰهُ حُكۡمٗا وَعِلۡمٗابدو حکمت و فرزانگی بخشیدیم که به وسیلۀ آن احکام شرعی را می‌دانست و با آن میان مردم داوری می‌کرد. و به او علم و دانش فراوان دادیم. ﴿وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَو خداوند به آنان که عبادت الهی را به خوبی انجام می‌دهند و با خلق خدا نیکی می‌کنند به اندازۀ احسان‌شان به آنها علم و فرزانگی می‌دهد. و این بر کمال احسان موسی دلالت می‌نماید.

﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَاو هنگامی‌که اهل شهر غافل بودند -یا وقت خواب نیمروز آنان بود، و یا وقتی بود که در آن بیرون نمی‌آمدند- وارد آن شهر شد. ﴿فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيۡنِ يَقۡتَتِلَانِپس در آنجا دو مرد را دید که با یکدیگر می‌جنگند، و همدیگر را می‌زنند. ﴿هَٰذَا مِن شِيعَتِهِاین یکی از قوم او یعنی از بنی‌اسرائیل بود، ﴿وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِو این یکی از دشمنانش یعنی از قبطی‌ها بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِپس آنکه از قومش بود از او علیه دشمنش کمک خواست. چون مشهور بود و مردم می‌دانستند که موسی از بنی‌اسرائیل است، وکمک خواستن او از موسی بیان‌گر ان است که موسی به جایی رسیده بود که از او می‌ترسیدند و به خاندان سلطنت چشم امید داشتند.

﴿فَوَكَزَهُۥ مُوسَىٰموسی در پاسخ به کمک خواستن مرد اسرائیلی، به مردی که از دشمناشن بود مشتی زد، ﴿فَقَضَىٰ عَلَيۡهِو او را کشت. چون مشت شدیدی بود، و موسی مردی قدرتمند بود.

موسی از آنچه که از وی سر زد، پشیمان شد، ﴿قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِو گفت: این از کار شیطان است. یعنی بر اثر وسوسه و زیبا جلوه دادن شیطان این کار انجام شد. ﴿إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِينٞبی‌گمان شیطان دشمنِ گمراه کنندۀ آشکاری است. بنابر این آنچه اتفاق افتاد به علت دشمنی آشکار شیطان و تلاش او برای گمراه ساختن بود.

سپس موسی از پروردگارش طلب آمرزش نمود. ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمۡتُ نَفۡسِي فَٱغۡفِرۡ لِي فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ١٦و گفت: پروردگارا! من به خود ستم کرده‌ام مرا ببخش. و خداوند او را بخشید زیرا خداند آمرزنده‌ی مهربان است، به خصوص کسانی را که به سویش باز می‌گردند و بلافاصله توبه می‌نمایند می‌آمرزد.

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّموسی گفت: «پروردگارا! به خاطر این که (توفیق) توبه وآمرزش، و نعمت‌های زیادی به من ارزانی داشته‌ای، ﴿فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَاز این پس هرگز یاور و پشتیبان گناهکاران نخواهم بود. یعنی هیچ‌کس را بر انجام گناهی کمک نخواهم کرد.

و این پیمانی بود که موسی ÷به سبب نعماتی که خدا به وی داده بود با او بست، و قول داد که هیچ مجرم و گناهکاری را کمک نکند، آن طور که در کشتن قبطی چنین کرد. و این بیانگر آن است که نعمت‌ها بر بنده واجب می‌دارند که کار خیر انجام دهد و از کار بد دوری گزیند.

﴿فَأَصۡبَحَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُپس به خاطر کشتن فردی از دشمنانش، ترسان و لرزان و در حالی که چشم به راه گرفتاری و مجازات خویش بود، و مراقب آن بود که آیا خاندان فرعون متوجه او می‌شوند یا نه، شب را به روز آورد. و این‌گونه شب را به صبح رساند، چون معلوم بود که جز موسی هیچ کس از بنی‌اسرائیل جرأت ندارد چنین کاری را بکند. او در این حالت قرار داشت که، ﴿فَإِذَا ٱلَّذِي ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَسۡتَصۡرِخُهُناگهان کسی‌که دیروز علیه دشمنش از او یاری و کمک خواسته بود، او را به فریاد خواند و از او علیه قبطی دیگری کمک خواست. ﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓموسی با توبیخ و سرزنش به او گفت: ﴿إِنَّكَ لَغَوِيّٞ مُّبِينٞهمانا تو شدیداً گمراه هستی و بسیار گستاخ.

﴿فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن يَبۡطِشَ بِٱلَّذِي هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَاوقتی موسی خواست به‌سوی دشمن مشترکشان حمله برد و دست بگشایید. یعنی قبطی و اسرائیلی به زد و خورد مشغول بودند، و اسراییلی از موسی کمک خواست و تعصب موسی را فرا گرفت، تا این که خواست به قبطی حمله‌ور شود. ﴿قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِيدُ أَن تَقۡتُلَنِي كَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِمرد قبطی او را از کشتن خود باز داشت و گفت: ای موسی! آیا می‌خواهی مرا بکشی، همان‌گونه که دیروز کسی را کشتی؟ تو می‌خواهی ستمگر باشی، چون بزرگ‌ترین ویژگی ستمگر کشتن مردم به ناحق است.

﴿وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَو تو نمی‌خواهی از اصلاحگران باشی، و چنان‌چه اصلاحگر بودی من و او را از هم جدا می‌کردی، بدون این که کسی را بکشی. پس موسی از کشتن وی منصرف شد، و اندرزگویی آن مرد وی را از ارتکاب قتل بازداشت. و آن‌چه از موسی در این دو قضیه سر زده بود شایع گردید تا این که سران و درباریان فرعون و خود فرعون تصمیم کشتن موسی را گرفتند و در این زمینه با هم به مشاوره پرداختند. پس خداوند آن مرد خیرخواه را برانگیخت و او شتابان به نزد موسی رفت، و او را از تصمیم سران قوم فرعون آگاه کرد.

آیه‌ی ۲۰-۲۱:

﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ٢٠[القصص: ۲۰]. «و مردی از نقطۀ دوردست شهر شتابان آمد، گفت: ای موسی! درباریان و سران دربارۀ تو مشورت می‌کنند تا تو را بکشند، پس بیرون برو، مسلماً من از خیرخواهان تو هستم».

﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٢١[القصص: ۲۱]. «پس موسی از شهر خارج شد، در حالی‌که ترسان و چشم به راه بود. گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکار نجات بده».

پس فرمود: ﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰمردی از نقطۀ دور دست شهر شتابان و در حالی که می‌دوید - چون خیرخواه موسی بود و می‌ترسید که آن‌ها قبل از این‌که خود متوجه باشد به او بلایی برسانند - آمد وگفت: ﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَای موسی! سران دربارۀ کشتن تو مشورت می‌کنند، ﴿فَٱخۡرُجۡاز شهر بیرون برو، ﴿إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَهمانا من از خیرخواهان تو هستم.

پس موسی نصیحت او را گوش کرد، ﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا يَتَرَقَّبُو در حالی که ترسان و نگران بود و منتظر بود که هر لحظه اتفاقی رخ دهد و او را بکشند، از شهر بیرون آمد و دعا کرد و خداوند را فرا خواند و ﴿قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَگفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکار نجات بده و از گناهش و کاری که از روی خشم کرده بود -بدون این‌که قصد کشتن را داشته باشد- توبه کرد. پس این‌که او را تهدید کردند از سر ستم و جسارت بود، (چرا که موسی نیت پلیدی نداشت).

آیه‌ی ۲۲-۲۸:

﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ٢٢[القصص: ۲۲]. «و هنگامی‌که رو به جانب مدین کرد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت نماید».

﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡيَنَ وَجَدَ عَلَيۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ يَسۡقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَيۡنِ تَذُودَانِۖ قَالَ مَا خَطۡبُكُمَاۖ قَالَتَا لَا نَسۡقِي حَتَّىٰ يُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُۖ وَأَبُونَا شَيۡخٞ كَبِيرٞ٢٣[القصص: ۲۳]. «و هنگامی که به آب مدین رسید، بر آن گروهی از مردم را دید که به (حیوانات) آب می‌دادند، و آن طرف دیگر دو زن را یافت که گوسفندان خویش را دور می‌کردند. گفت: منظورتان از این کار چیست؟ گفتند: ما (گوسفندان خود را) آب نمی‌دهیم تا این‌که چوپانان (گوسفندانشان را) باز گردانند، و پدر ما پیرمرد کهنسالی است».

﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ٢٤[القصص: ۲۴]. «آنگاه گوسفندان ایشان را سیراب کرد، سپس به سایه روی آورد و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که بسویم بفرستی نیازمندم».

﴿فَجَآءَتۡهُ إِحۡدَىٰهُمَا تَمۡشِي عَلَى ٱسۡتِحۡيَآءٖ قَالَتۡ إِنَّ أَبِي يَدۡعُوكَ لِيَجۡزِيَكَ أَجۡرَ مَا سَقَيۡتَ لَنَاۚ فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَقَصَّ عَلَيۡهِ ٱلۡقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفۡۖ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ٢٥[القصص: ۲۵]. «آنگاه یکی از آن دو درحالیکه با نهایت حیا گام برمی‌داشت به نزد آو آمد (و) گفت: پدرم تو را دعوت می‌کند، تا تو را پاداش آب دادنِ (گوسفندانمان) مزد دهد. هنگامی‌که موسی به نزد او آمد و داستان را برای او حکایت کرد، گفت: نترس که از مردمان ستمگر رهایی یافته‌ای».

﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُ٢٦[القصص: ۲۶]. «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر من! او را استخدام کن، بی‌گمان بهترین کسی است که استخدام می‌کنی: هم نیرومند (و هم) درستکار و امین است».

﴿قَالَ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِي ثَمَٰنِيَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِكَۖ وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَيۡكَۚ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٢٧[القصص: ۲۷]. «(پدر آن دختر) گفت: من می‌خواهم یکی از این دو دخترانم را به نکاح تو درآورم، در برابر این‌که هشت سال برای من کار کنی، پس اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است. من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم. اگر خدا بخواهد مرا از زمرۀ نیکان خواهی یافت».

﴿قَالَ ذَٰلِكَ بَيۡنِي وَبَيۡنَكَۖ أَيَّمَا ٱلۡأَجَلَيۡنِ قَضَيۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَيَّۖ وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ٢٨[القصص: ۲۸]. «(موسی) گفت: این قراردادی میان من و تو است، البته هرکدام از این دو مدّت را بر آوردم نباید تجاوزی در حق من صورت بگیرد، و خداوند بر آنچه می‌گویم گواه است».

﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡيَنَوقتی که موسی به قصد شهر مدین رو به آن سوی کرد مدین در جنوب فلسطین قرار داشت، و فرعون در آن جا حکم‌فرمایی و پادشاهی نداشت. ﴿قَالَ عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِگفت: امید است که پروردگارم مرا به راه راست هدایت نماید. ﴿سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِراه راست و کوتاه که به راحتی و آسانی آدمی را به مقصد می‌رساند. پس خداوند او را به راه راست هدایت کرد و به مدین رسید.

﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡيَنَ وَجَدَ عَلَيۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ يَسۡقُونَو هنگامی که به آب مدین رسید گروهی از مردم را دید که گوسفندان خود را آب می‌دادند. و مردم مدین گوسفندان زیادی داشتند. ﴿وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُو پایین‌تر از آنان، ﴿ٱمۡرَأَتَيۡنِ تَذُودَانِدو زن را دید که گوسفندان خود را از چاه‌های آب که مردم برای گوسفندان خود آماده کرده بودند، باز می‌دارند. چون آنها توانایی فشار آوردن و رقابت با مردان را نداشتند. و آن مردم بخیل بودند و جوانمردی نداشتند که به گوسفندان آن دو زن آب بدهند.

﴿قَالَ مَا خَطۡبُكُمَاموسی به آنها گفت: شما دو نفر چه کار می‌کنید؟ ﴿قَالَتَا لَا نَسۡقِي حَتَّىٰ يُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُگفتند: ما به گوسفندان خود آب نمی‌دهیم تا چوپانان همگی گوسفندان خود را برگردانند. یعنی عادت بر این است که ما نمی‌توانیم گوسفندان خود را آب بدهیم، مگر بعد از آنکه چوپان‌ها گوسفندانشان را از آب برگردانند و بیرون کنند پس آنگاه که محیط برای ما خالی شد به گوسفندان خود آب می‌دهیم. ﴿وَأَبُونَا شَيۡخٞ كَبِيرٞو پدر ما پیرمرد کهنسالی است که قدرت و توانایی آب دادن را ندارد. پس ما نه قدرتی داریم و نه مردانی داریم که در میان فشار چوپانها بتوانند گوسفندانمان را آب دهند.

موسی ÷دلش به حال آنان سوخت، ﴿فَسَقَىٰ لَهُمَاو بدون این‌که مزدی از آنها بخواهد گوسفندانشان را آب داد. او از این کار هدفی جز رضای خدا نداشت. زمانی که گوسفندان آنها را آب داد هوا بسیار گرم و نیمۀ روز بود. چون خداوند فرمود: ﴿ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّسپس به سایه رفت تا بعد از این خستگی استراحت نماید. ﴿فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞو او در این حالت از پروردگارش روزی خواست و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که به سویم بفرستی و برایم فراهم کنی نیازمند هستم. و در اینجا او با بیان حالت خویش از خداوند خواست، و خواستن با زبان حال رساتر از خواستن با زبان قال است. و او همچنان در این حالت بود و به درگاه پروردگارش دعا می‌کرد و زاری می‌نمود.

و اما آن دو زن به نزد پدرشان رفتند و او را از آنچه اتفاق افتاده بود خبر دادند. پس پدرشان یکی را به نزد موسی فرستاد، ﴿تَمۡشِي عَلَى ٱسۡتِحۡيَآءٖاو در حالی که با نهایت شرم و حیا گام بر می‌داشت به نزد موسی آمد. و این بر بزرگواری سرشت و اخلاق خوب آن زن دلالت می‌نماید، زیرا حیا از اخلاق فاضله است، به خصوص برای زنان.

نیز دلالت می‌نماید کاری که موسی کرده بود به قصد مزد و پاداش انجام نداده بود، که معمولاً از خادم و مزدور شرم نمی‌شود، بلکه موسی مستغنی بود و عزت نفس داشت. و رفتار خوب و فضایل اخلاقی موسی باعث شد تا آن زن از او شرم کند.

﴿قَالَتۡ إِنَّ أَبِي يَدۡعُوكَ لِيَجۡزِيَكَ أَجۡرَ مَا سَقَيۡتَ لَنَاآن زن به موسی گفت: پدرم تو را دعوت می‌کند تا پاداش آب دادن گوسفندان ما را به تو بدهد. یعنی بر ما منت نمی‌گذارد، بلکه ابتدا شما با ما نیکی کردی، و پدرم می‌خواهد نیکی تو را جبران نماید. موسی دعوت او را پذیرفت. ﴿فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَقَصَّ عَلَيۡهِ ٱلۡقَصَصَوقتی به نزد او آمد و داستان را تعریف کرد و بیان نمود که چه چیز باعث شده تا او فرار کند و به اینجا برسد، ﴿قَالَ لَا تَخَفۡۖ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَبه موسی دلداری داد و گفت: نترس، که از قوم ستمکار رهایی یافته‌ای یعنی دیگر نباید ترس و هراس داشته باشی، چون خداوند تو را از آنها نجات داده، و به اینجا رسانده است و آنها بر اینجا سلطه‌ای ندارند، و از قلمرو سلطنت آنها بیرون است.

﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُیکی از دو دختر او گفت: پدرجان! او ار نزد خود استخدام کن که گوسفندان را بچراند و آب دهد، ﴿إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُهمانا موسی بهترین کسی است که استخدام می‌کنی، چون هم قدرت و نیرو دارد، و هم امانتدار است. و بهترین کارگر کسی است که هم برانجام کاری که به وی واگذار می‌شود قدرت و توانایی داشته باشد و هم امین باشد و در آن خیانت نورزد و هر کسی که برای انسان کاری را انجام می‌دهد باید این دو صفت را داشته باشد، و اگر این دو صفت وجود نداشته باشد، یا یکی نباشد خلل و نقص در کار می‌آید. اما اگر هر دو باشد کار به صورت کامل و تمام انجام می‌گیرد.

آن دختر این سخن را گفت چون او قدرت و چابکی موسی را به هنگامی که گوسفندانشان را آب داد، مشاهده کرد و امانتداری و دیانت او را در دلسوزی وی نسبت به خو مشاهده نمودند، درحالیکه امید سودی از آن دو زن نداشت، و هدف موسی از کمک کردن به آنها فقط جلب رضای خداوند بود.

پدر آن دختر و مرد مدینی به موسی گفت: ﴿إِنِّيٓ أُرِيدُ أَنۡ أُنكِحَكَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَيَّ هَٰتَيۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِي ثَمَٰنِيَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِكَۖ وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَيۡكَمن می‌خواهم یک از این دو دختر را به نکاح شما در بیاورم در برابر این که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی این از جانب شما تبرع و احسان است، و بیش از هشت سال چیزی بر شما نیست، و من نمی‌خواهم بر تو سخت‌گیری کنم که حتماً ده سال را کامل گردانی، و یا نمی‌خواهم شما را به انجام کارهای آسان و ساده شما را به کار می‌گیرم. ﴿سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَپس او را تشویق کرد که کار آسان است، و به خوبی با او رفتار می‌شود. و این دلالت می‌نماید که مرد صالح و درستکار تا آنجا که می‌تواند باید رفتار و اخلاق خوبی داشته باشد.

موسی خواستۀ او را پذیرفت و گفت: ﴿قَالَ ذَٰلِكَ بَيۡنِي وَبَيۡنَكَشرطی را که ذکر نمودی قبول دارم و بر این شرط با تو قرارداد می‌بندم. ﴿أَيَّمَا ٱلۡأَجَلَيۡنِ قَضَيۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَيَّهر کدام از این دو مدت را برآوردم خواه هشت سال را تمام کردم یا این‌که احسان نمودم و بر آن افزودم، نباید به من ستم شود. ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞو خداوند بر آنچه می‌گوییم گواه است، و ما را می‌بیند و آنچه را که بر آن قرارداد بسته‌ایم می‌داند. این مرد که پدر آن دو دختر که اهل مدین بود، شعیب آن پیامبر معروف نیست، چنان که بسیاری مردم می‌پندارند او شعیب بوده است، در صورتی که چنین نیست زیرا دلیلی بر صحت این گفته وجود ندارد. نهایت این است که سرزمین و شهر شعیب ÷مدین بوده، و این قضیه در مدین اتفاق افتاده است. پس، از کجا می‌توان ثابت کرد که آن مرد حتماً شعیب بوده است؟ و این دو قضیه چگونه با هم ملازمت دارند؟

نیز معلوم نیست که آیا موسی زمان شعیب را دریافته است یا نه؟ پس چگونه مشخص است که خود شعیب را دیده است؟! و اگر آن مرد شعیب بود خداوند از او نام می‌برد، و آن دو دختر اسم او را می‌گفتند نیز خداوند قوم شعیب ÷‌را هلاک کرد، چون آنها شعیب را تکذیب کردند و جز کسانی که به شعیب ایمان آورده بودند باقی نمانده بودند.

و مؤمنان چنین نبوده‌اند که راضی شوند دختران پیامبرشان در آن حالت باشند، و آنها را از آب باز دارند و نگذارند گوسفندانشان را آب بدهند و مرد ناآشنایی بیاید و به دختران پیامبر نیکی کند و گوسفندانشان را آب بدهد.

و شعیب این را نمی‌پسندید که موسی نزد او چوپان شود و خدمت‌گذار او گردد، حال آنکه موسی از شعیب برتر است، و مقامش از او بالاتر می‌باشد. مگر این‌که گفته شود: این قضیه قبل از نبوت موسی اتفاق افتاده است، پس در این صورت تضادی وجود ندارد. به هر حال نمی‌توان مطمئن بود که آن مرد شعیب پیامبر بوده است، بدون این‌که در این مورد روایت صحیحی از پیامبر صآمده باشد. والله اعلم.

آیه‌ی ۲۹-۳۵:

﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ٢٩[القصص: ۲۹]. «و چون موسی آن مدت را به پایان رساند و همراه خانواده‌اش حرکت کرد، از سوی (کوه) طور آتشی دید. به خانواده‌اش گفت: بایستید که من آتشی را دیده‌ام، امیدوارم از آنجا خبری یا شعله‌ای از آتش برایتان بیاورم تا خود را بدان گرم کنید».

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِيَ مِن شَٰطِيِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَيۡمَنِ فِي ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّيٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٠[القصص: ۳۰]. «و هنگامی‌که به کنار آتش آمد، از کرانۀ راست درّه، در جایگاه خجسته از درخت آواز داده شد: ای موسی! من خداوند پروردگار جهانیانم».

﴿وَأَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡۚ يَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ٣١[القصص: ۳۱]. «و عصای خود را بیانداز، پس چون آن‌را دید که حرکت می‌کند گویی که ماری است می‌جنبد، موسی پشت کرد و بازنگشت. (گفتیم) برگرد و نترس، که تو از زمرۀ افرادی هستی که در امانند».

﴿ٱسۡلُكۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ وَٱضۡمُمۡ إِلَيۡكَ جَنَاحَكَ مِنَ ٱلرَّهۡبِۖ فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ٣٢[القصص: ۳۲]. «دستت را به گریبانت فرو ببر تا سفید (و) بی‌عیب بیرون آید. و برای زدودن این ترس دست‌هایت را به‌سوی خود جمع کن این دو دلیل از سوی پروردگارت برای فرعون و اشراف (قوم) اوست. بی‌گمان آنان گروهی گناه‌کار می‌باشند».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ٣٣[القصص: ۳۳]. «(موسی) گفت: پروردگارا! من از آنان کسی را کشته‌ام، پس می‌ترسم که مرا بکشند».

﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا يُصَدِّقُنِيٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ٣٤[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون از من زبان‌آورتر است، پس او را با من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق نماید. من می‌ترسم از آنکه مرا تکذیب کنند».

﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ٣٥[القصص: ۳۵]. «فرمود: ما بازوان تو را به وسیلۀ برادرت (هارون) تقویت و نیرومند خواهیم کرد، و به شما سلطه و برتری خواهیم داد. پس به سبب معجزات ما آنان به شما دسترسی پیدا نمی‌کنند. شما و کسانی که از شما پیروی می‌کنند پیروز خواهید شد».

﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَو هنگامی که موسی آن مدت را به پایان رساند. احتمال دارد که مدت واجب را به پایان رسانده باشد، واحتمال دارد که مدت اضافه را گذرانده باشد، چرا که از موسی و وفاداری‌اش همین گمان می‌رود. پس از گذراندن مدت، موسی مشتاق دیدار خانواده و مادر و قبیله و وطن خود گردید و گمان برد که به علت گذشت زمان زیاد، آنچه را که از او سرزده است فراموش کرده‌اند. ﴿وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓو به همراه خانواده‌اش به قصد مصر حرکت کرد، ﴿ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَاز سوی کوه طور آتشی دید، پس به خانواده‌اش گفت: بایستید که من آتشی را دیده‌ام، امیدوارم از آنجا خبری یا شعله‌ای از آتش برایتان بیاورم تا خود را گرم کنید. آنها را سرما فرا گرفته بود و راه را گم کرده بودند.

وقتی که موسی به آتش نزدیک شد، از کنارۀ راست وادی، جایگاه خجسته و مبارک از درخت آواز داده شد که ای موسی! من خداوند، پروردگار جهانیانم. پس خداوند از ربوبیت و الوهیت خود خبر داد. و این بیان‌گر آن است که خداوند متعال موسی را به عبادت خود فرمان داد. همانطور که در آیه‌های دیگر تصریح کرده است: ﴿فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ[طه: ۱۴]. «پس مرا بپرست، و نماز را به یاد من برپای دار».

﴿وَأَنۡ أَلۡقِ عَصَاكَو عصایت را بیانداز، و موسی عصایش را انداخت. وقتی دید که به سرعت حرکت می‌کند و صورت وحشتناکی دارد و انگار مار نر بزرگی است، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡپا به فرار گذاشت و برگشت، چون ترس و وحشت دل او را فراگرفته بود بنابر این خداوند به او فرمود: ﴿يَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَای موسی! برگرد و نترس، که تو در امانی و این پیام در ایجاد امنیت در موسی و فروریختن دیوار ترس در او بسیار مفید واقع شد.

﴿أَقۡبِلۡبرگرد او را دستور داد که برگردد، و باید از دستور فرمان ببرد. اما احتمالاً موسی همچنان ترسی داشته است. پس فرمود: ﴿وَلَا تَخَفۡنترس او را به دو چیز دستور داد: یکی این‌که برگردد، و این‌که در دلش ترسی نداشته باشد. اما این احتمال باقی می‌ماند که او برگشته باشد در حالی که هنوز می‌ترسیده و از امر ناگوار در امان نبوده باشد. بنابر این به او فرمود: ﴿إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَتو در امانی پس در این وقت آنچه از آن پرهیز می‌شد از هر جهت دور گردید. پس موسی بدون ترس برگشت، بلکه با اطمینان خاطر و اعتماد به پروردگارش برگشت، و ایمانش افزوده شد و یقین او کامل گشت. پس این یک معجزه بود که خداوند قبل از رفتن او به‌سوی فرعون به وی نشان داد تا بر یقین کامل باشد، و این معجزه به او جرأت بیشتری دهد و قوی‌تر و استوارتر گردد.

سپس معجزۀ دیگری را به او نشان داد و فرمود: ﴿ٱسۡلُكۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖدست خود را به گریبانت فرو ببر که سفید و درخشان و بدون این‌که عیب و نقصی داشته باشد بیرون می‌آید. پس موسی همانطور که خداوند فرمود دستش را به گریبانش فرو برد و بیرون آورد.

﴿وَٱضۡمُمۡ إِلَيۡكَ جَنَاحَكَ مِنَ ٱلرَّهۡبِو بازویت را به‌سوی خود جمع کن تا ترس و خوف از تو دور شود. ﴿فَذَٰنِكَتبدیل شدن عصا به مار، و بیرون آمدن دست سفید و درخشان بدون آنکه عیب و بیماری داشته باشد، ﴿بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَدو دلیل و حجت قاطع از سوی پروردگارت هستند، ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَبرای فرعون و اشراف دربار او بی‌گمان آنها قومی گناهکار بودند. پس فقط بیم دادن و دستور پیامبر برای آنان بسنده نمی‌کند، بلکه باید معجزات آشکاری به همراه داشته باشد، چنانچه مفید واقع شود.

﴿قَالَپس موسی ÷با عذر خواستن از پروردگارش و درخواست این‌که او را در آنجام آنچه که بر دوشش گذاشته است کمک نماید، و با بیان موانعی که بر سر این راه قرار دارد از پروردگارش طلب نمود تا آنچه را که از آن حذر دارد برایش برطرف نماید گفت:‌ ﴿رَبِّ إِنِّي قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن يَقۡتُلُونِ٣٣ وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِيَ رِدۡءٗا يُصَدِّقُنِيٓۖ إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ٣٤پروردگارا! من از آنها کسی را کشته‌ام، بنابر این می‌ترسم مرا بکشند. و برادرم هارون از من زبان فصیح‌تر و شیواتری دارد، پس او را با من بفرست تا یاور و کمک من باشد و مرا تصدیق نماید، چون این کار حق را تقویت می‌نماید، چرا که من می‌ترسم آنها مرا دروغگو بنامند. پس خداوند خواستۀ او را پذیرفت و فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗاتو را ه وسیلۀ برادرت یاری خواهیم کرد و به شما توان خواهیم بخشید. سپس مشکل قتل را برایش برطرف نمود، و فرمود: ﴿وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗایعنی سلطه و حجت و تمکن و ابهتی الهی در دعوت نمودن دشمنانتان به شما می‌بخشم ﴿فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَاپس به سبب معجزات ما و حقی که بر آن دلالت می‌کند، به شما دسترسی پیدا نمی‌کنند. چون هر کس به آنها بنگرد احساس ترس می‌نماید. پس این معجزات هستند که به شما سلطه و برتری می‌دهند ومکر دشمن را از شما دور می‌سازند و از لشکرهای پرساز و بزرگ و فراوان برایتان کارسازترند. ﴿أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَشما و کسانی که از شما پیروی می‌کنند پیروز خواهید شد و این وعده‌ای بود که در آن وقت خداوند به موسی داد. او در آن وقت تنها بود و در حال برگشتن به شهری بود که از آن آواره شده بود. پس همچنان اوضاع متحول می‌شد، تا این‌که خداوند وعده‌اش را محقق نمود، و موسی را بر بندگان و شهرها مسلط کرد، و او و پیروانش پیروز و چیره گشتند.

آیه‌ی ۳۶-۴۲:

﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَا بَيِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى وَمَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَ٣٦[القصص: ۳۶]. «پس هنگامی که موسی با معجزات روشن ما به نزد آنان آمد، گفتند: این چیزی جز جادوی به هم بافته نیست، و در میان نیاکان نخستین خود این را نشنیده‌ایم».

﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَمَن تَكُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٣٧[القصص: ۳۷]. «و موسی گفت: پروردگار من بهتر می‌داند که چه کسی هدایت را از سوی او آورده است، و سرای آخرت از آنچه کسی است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌شوند».

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِي فَأَوۡقِدۡ لِي يَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّينِ فَٱجۡعَل لِّي صَرۡحٗا لَّعَلِّيٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٣٨[القصص: ۳۸]. «و فرعون گفت: ای سران و بزرگان قوم! من جز خودم خدایی را برای شما سراغ ندارم! پس ای هامان! برای من بر گِل آتش افروز (و آجر ببند) آنگاه برای من کاخ بزرگی بساز، شاید من به خدای موسی پی ببرم. و به راستی من او را از دروغگویان می‌پندارم».

﴿وَٱسۡتَكۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَيۡنَا لَا يُرۡجَعُونَ٣٩[القصص: ۳۹]. «و فرعون و سپاهیانش به ناحق تکبر ورزیدند و پنداشتند که آنان به‌سوی ما بازگردانده نمی‌شوند».

﴿فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ٤٠[القصص: ۴۰]. «پس ما او و سپاهیانش را گرفتیم، آنگاه آنان را به دریا افکندیم. پس بنگر سرانجام ستمکاران چگونه بود؟!».

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ٤١[القصص: ۴۱]. «و آنان را پیشوایانی گرداندیم که به‌سوی آتش (دوزخ) فرا می‌خواندند، و روز قیامت یاری نمی‌شوند».

﴿وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِينَ٤٢[القصص: ۴۲]. «و در این دنیا لعنتی بدرقۀ راهشان کردیم، ‌و در روز قیامت از زمرۀ دور داشتگان هستند».

﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِ‍َٔايَٰتِنَا بَيِّنَٰتٖموسی که رسالت پروردگارش را دریافت کرده بود و همراه با معجزات روشن که به وضوح بر آنچه به آنها می‌گفت دلالت می‌کرد، و هیچ کمبود و غموضی در آن نبود، به سراغ آنها رفت و چون موسی به نزد آنها آمد، ﴿قَالُواْاز روی ستمگری و تکبر و عناد گفتند ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗىاین چیزی جز جادوی به هم بافته نیست. و فرعون آنگاه که حق آشکار گردید و باطل نابود شد، و رؤسا و سرانی که حقایق امور را می‌دانستند در برابر حق سر تسلیم فرود آوردند، گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَكَبِيرُكُمُ ٱلَّذِي عَلَّمَكُمُ ٱلسِّحۡرَ[طه: ۷۱]. «همانا موسی بزرگ و استاد شماست که جادو را به شما آموخته است». فرعون آدم هوشیار و ناپاکی بود و مکرورزی و نیرنگ و حیله‌گری او را به جایی رساند که چنین گفت، حال آنکه می‌دانست، ﴿مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ[الإسراء: ۱۰۲]. «که این‌ها را جز پروردگار آسمان‌ها و زمین نازل نکرده است»، اما بدبختی و شقاوت بر وی غالب آمد.

﴿وَمَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِيٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِينَو ما نشنیده‌ایم که چنین چیزی در میان نیاکان ما بوده باشد. آنها در این باره دروغ می‌گفتند، زیرا خداوند یوسف را قبل از موسی فرستاده بود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَمَا زِلۡتُمۡ فِي شَكّٖ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا هَلَكَ قُلۡتُمۡ لَن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِهِۦ رَسُولٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ مُّرۡتَابٌ٣٤[غافر: ۳۴]. «و به‌راستی که پیش از این یوسف با معجزات (فراوانی) به نزد شما آمد ولی شما از آنچه او آورده بود در شک و تردید بودید تا این‌که درگذشت، و شما گفتید: بعد از او هرگز خداوند پیامبری را مبعوث نخواهد کرد. اینگونه خداوند هر کس را که اسرافکار و متردد باشد گمراه می‌نماید».

آنها گمان بردند که آنچه موسی آورده است جادو و گمراهی می‌باشد و آنچه آنها بر آن هستند هدایت است. پس موسی گفت: ﴿رَبِّيٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَمَن تَكُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِیعنی گفتگو با شما فایده‌ای ندارد، و روشنگری معجزات در مورد شما مفید واقع نمی‌گردد، و شما جز ادامه دادن به گمراهی و لجاجت و اصرار بر کفرتان چیزی را نمی‌پذیرید. بنابر این خداوند متعال بهتر می‌داند که راهیافته و گمراه کیست، و سرانجام نیک سرای آخرت از آنچه کسی می‌باشد؟! ﴿إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَبی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌شوند. پس سرانجام نیک از آن موسی و پیروانش گردید، و آن‌ها رستگار و کامیاب شدند، و فرعون و اطرافیانش به سرانجام بدی گرفتار آمدند.

﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُو فرعون با جسارت در محضر پروردگارش، و گول زدن قوم نادان خود گفت: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرِيیعنی فقط من خدا و معبود شما هستم! و اگر خدای دیگری بود از حال وی باخبر می‌شدم. به دوراندیشی و احتیاط کامل فرعون بنگرید که او نگفت: «شما غیر از من خدای دیگری ندارید». بلکه گفت: «خدای دیگری را نمی‌شناسم»، چون فرعون نزد قومش دانا و برتر شمرده می‌شد و هر چه می‌گفت آن را حق و درست می‌پنداشتند، و به هر چه دستور می‌داد از او اطاعت می‌کردند. پس وقتی سخنی را گفت که از آن احتمال را نفی کند. پس به هامان گفت: ﴿فَأَوۡقِدۡ لِي يَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّينِای هامان! آتشی بر گل بیافروز، و خشت‌ها و آجرهای محکم بساز، ﴿فَٱجۡعَل لِّي صَرۡحٗاو برای من کاخ بلندی درست کن، ﴿لَّعَلِّيٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَشاید خدای موسی را ببینم. و به راستی من او را از دروغگویان می‌‌پندارم، اما این گمان را ثابت می‌کنیم، و دروغ موسی را به شما نشان می‌دهیم. پس نگاه کن به جسارت بزرگ فرعون بر خدا که هیچ انسانی چنین جسارتی نکرده است! فرعون موسی را تکذیب کرد و ادعا نمود که او خداست، و گفت:‌خدایی دیگر غیر از خودش را نمی‌شناسد. و اسبابی را فراهم کرد تا به خدای موسی برسد، و همۀ این کارها را برای فریب و گول‌زدن انجام داد. اما شگفتا سران و بزرگانی که گمان می‌بردند آنها بزرگان حکومت و سلطنت هستند و کارهای آن را سامان می‌دهند چگونه فرعون عقل‌هایشان را به بازی، و آنها را به تمسخر و نادانی گرفت. و این به خاطر فسق و تباهکاری‌شان بود، چرا که فسق و فجور تبدیل به صفت و ویژگی‌آنها شده، و در وجودشان ریشه دوانده بود.

دینشان فاسد گردید و به دنبال آن عقل‌هایشان نیز فاسد شد. بار خدایا! پایداری بر مسیر ایمان را از تو می‌خواهیم، و از تو می‌طلبیم بعد از این‌که ما را هدایت نمودی دل‌های ما را منحرف مگردان، و از جانب خویش رحمتی به ما عطا کن. بی‌گمان تو بسیار بخشنده هستی.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱسۡتَكۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّفرعون و لشکریانش در زمین بر بندگان خدا استکبار ورزیدند، و بدترین شکنجه و عذاب را به آنها رساندند، و در برابر پیامبران و معجزاتی که آورده بودند استکبار ورزیدند، و آن معجزات را تکذیب کردند و ادعا نمودند که آنچه بر آن هستند از نشانه‌هایی که پیامبران آورده‌اند بهتر و برتر است، ﴿وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَيۡنَا لَا يُرۡجَعُونَو گمان بردند که آنها به‌سوی ما بازگردانده نمی‌شوند و به همین خاطر این چنین جسارت نمودند. و اگر می‌دانستند که آنها به‌سوی خدا باز می‌گردند کارهایی را که از آنها سر می‌زد،‌انجام نمی‌دادند.

﴿فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥپس وقتی که عناد و سرکشی آنها ادامه یافت، او و لشکریانش را فرو گرفتیم، ﴿فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡيَمِّۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَو آنان را به دریا افکندیم. بنگر که سرانجام ستمگران چگونه شد؟! سرانجام آنها بدترین سرانجامی بود، که عقوبت همیشگی دنیا را به دنبال داشت و به عقوبت اخروی متصل شد.

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِو فرعون و سران دربار او را از پیشوایانی گرداندیم که به انها اقتدا می‌شود و مردمانی به دنبال آنها به‌سوی سرای خواری و شقاوت گام بر می‌دارند. ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَو روز قیامت از عذاب خدا نجات داده نمی‌شوند. پس آنها بسیار ناتوان‌تر از آن هستند که عذاب را از خود دور نمایند، و به جای خدا یاور و مددکاری ندارند.

﴿وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا لَعۡنَةٗو اضافه بر عقوبت و رسوایی‌شان، لعنتی در این دنیا در عقبشان فرستادیم، نفرین می‌شوند و مردم از آنها به بدی یاد می‌کنند و آنان را مورد مذمت و نکوهش قرار می‌دهند و این چیزی است که مشاهده می‌شود. پس آنها پیشوایان و سران نفرین شدگان دنیا هستند. ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِينَو روز قیامت از دور داشتگان هستند و کارهایشان زشت شمرده می‌شود، و هم خداوند بر آنها خشمگین است، و مردم نیز از آنها متنفرند و خودشان نیز از خویشتن بیزارند.

آیه‌‌ی ۴۳-۴۸:

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٤٣[القصص: ۴۳]. «و ما به راستی بر موسی کتاب آسمانی نازل کردیم بعد از آنکه اقوام روزگاران پیشین را نابود نمودیم، تا برای مردم مایۀ بینش و وسیله هدایت و رحمت باشد و تا ایشان پند پذیرند».

﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّ إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ٤٤[القصص: ۴۴]. «(ای محمد) و تو در جانب غربی (کوه طور) نبودی، در آن دم که فرمان نبوت را به موسی ابلاغ کردیم، و تو حضور نداشتی».

﴿وَلَٰكِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۚ وَمَا كُنتَ ثَاوِيٗا فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ تَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا وَلَٰكِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَ٤٥[القصص: ۴۵]. «در حقیقت ما نسل‌هایی را پدید آوردیم، آنگاه عمرشان طولانی شد. و تو در میان اهل مدین نبودی تا آیات ما را بر آنان بخوانی ولی این ما هستیم که تو را فرستاده‌ایم».

﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَيۡنَا وَلَٰكِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِيرٖ مِّن قَبۡلِكَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٤٦[القصص: ۴۶]. «و تو در کنار کوه طور نبودی بدانگاه که ما ندا دادیم،‌ ولی (وحی) از روی رحمتی از سوی پروردگارت (آمد) تا گروهی را بیم دهی که قبل از تو بیم دهنده‌ای پیش ایشان نیامده است، شاید آنان پند پذیرند».

﴿وَلَوۡلَآ أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ فَيَقُولُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ وَنَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٤٧[القصص: ۴۷]. «اگر (پیش از فرستادن پیامبر) بلا و عذابی به خاطر اعمالشان گریبانگیرشان می‌گردید، می‌گفتند: پروردگارا! چرا به‌سوی ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!».

﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ لَوۡلَآ أُوتِيَ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ مُوسَىٰٓۚ أَوَ لَمۡ يَكۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۖ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِكُلّٖ كَٰفِرُونَ٤٨[القصص: ۴۸]. «پس چون حق از سوی ما برایشان آمد، گفتند: چرا مانند آنچه که به موسی داده شده بود بدو داده نشده است؟ آیا به آنچه پیش از این به موسی داده شده کفر نورزیده‌اند؟ گفتند: این دو جادو هستند که یکدیگر را پشتیبانی می‌کنند. و گفتند: ما همه را انکار می‌کنیم».

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَو همانا موسی کتاب تورات دادیم، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَكۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰپس از آنکه اقوام روزگاران پیشین را نابود کردیم، که آخرین آنها فرعون و لشکریانش بودند. و این دلیلی است بر این که بعد از نازل شدن تورات مردم به صورت دسته‌جمعی هلاک نشده‌اند، و جهاد با شمشیر مشروع شد. ﴿بَصَآئِرَ لِلنَّاسِکتابی که خداوند بر موسی نازل کرد در آن چیزهایی بود که مردم در پرتو آن آنچه را که به آنها فایده می‌داد و آنچه را که به آنها زیان می‌رساند می‌دیدند. پس حجت بر گناهکار اقامه می‌گردد، و مؤمن از آن بهره‌مند می‌شود، و رحمتی برای او و مایۀ هدایتش به راه راست است. بنابر این فرمود: ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَو مایه هدایت و رحمت است، باشد که پند پذیرند.

پس از آنکه خداوند این داستانهای‌غیبی را برای پیامبرش حکایت کرد، بندگان را آگاه نمود. که این‌ها اخبار غیبی هستند که پیامبر جز از طریق وحی راهی برای دانستنشان ندارد. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِيِّای پیامبر! تو در جانب غربی کوه طور نبودی، ﴿إِذۡ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا كُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَآنگاه که فرمان نبوت را به موسی دادیم، و تو را در آنجا حضور نداشتی تا گفته شود از این طریق این خبر به او رسیده است.

﴿وَلَٰكِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡعُمُرُو ما اقوام و نسل‌هایی را پدید آوردیم و زمان‌های طولانی بر آنان گذشت، پس علم از بین رفت و نشانه‌های آنان فراموش شد. پس زمانی که به شدت به تو و به آنچه ما به تو وحی کرده‌ایم نیاز بود، تو را فرستادیم، ﴿وَمَا كُنتَ ثَاوِيٗا فِيٓ أَهۡلِ مَدۡيَنَ تَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاو تو در میان اهل مدین اقامت نداشتی تا به آنان بیاموزی و از آنان یادبگیری، تا گفته شود آنچه در مورد موسی گفته‌ای از آن‌جا به تو رسیده است. ﴿وَلَٰكِنَّا كُنَّا مُرۡسِلِينَولی خبری که در مورد موسی آورده‌ای اثری از آثار نبوت و رسالت تو می‌باشد. و اگر این وحی را نفرستیم راهی برای آگاه شدن از آن نداری.

﴿وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَيۡنَاو تو در کنار کوه طور نبودی بدانگاه که ما موسی را ندا دادیم و به او دستور دادیم تا به نزد قوم ستمگر برود و رسالت و پیام ما را به آنان برساند، و نشانه‌ها و معجزات ما را به آنها نشان بدهد، نشانه‌هایی که برای تو حکایت کردیم. منظور این است ماجراهایی که برای موسی ÷در این اماکن اتفاق افتاد و ما آن را بدون کم و زیاد و آن‌گونه که بودند برای تو حکایت نمودیم از دو حال خالی نیستند:

یا این‌که تو در آنجا حضور داشته‌ای، یا به محل وقوع آن رفته و آن را از اهل آن دیار یاد گرفته‌ای. پس اگر چنین باشد این بدان معنی است که تو پیامبر خدا نیستی، چون کارهایی که انسان می‌بیند و می‌خواند و از آن خبر می‌دهد، امور مشترکی هستند که ویژه پیامبران نمی‌باشد. اما معلوم است که چنین نمی‌باشد و تو در آن‌جا نبوده‌ای، و دشمنان تو این را نیک می‌دانند.

پس امر دوم مقرر می‌گردد، و آن این‌که این اخبار از جانب خداوند و به وسیلۀ‌وحی به تو رسیده است. پس صحت رسالت تو با دلیل قطعی ثابت شد، و خداوند با فرستادن تو بر بندگان رحم نمود، بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰكِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِيرٖ مِّن قَبۡلِكَولی از روی رحمتی از سوی پروردگارت وحی و رسالت به‌سوی تو آمد، تا گروهی را بیم دهی که پیش از تو بیم دهنده‌ای به نزد ایشان نیامده است. یعنی عرب و قریش که قبل از آمدن پیامبر رسالت و پیامبری در میان آنها نبوده است.

﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَباشد که خیر و خوبی‌را به یاد آورند و آن را انجام دهند، و شر را بشناسند و رهایش کنند. پس بر اساس جایگاهی که تو داری، بر آنها لازم بود که بی‌درنگ به تو ایمان آورند و شکر این نعمت را به جای آورند که مقدار و اندازۀ آن را نمی‌توان تعیین کرد و شکر حقیقی آن را نمی‌توان ادا نمود. و بیم دادن عرب‌ها از سوی پیامبر به این معنی نیست که او به‌سوی غیرعرب فرستاده نشده است. او عرب بود و قرآنی که بر وی نازل شد به زبان عربی است، و اولین کسانی که دعوت او را پدیرفتند عرب بودند. پس در اصل او به‌سوی آنها فرستاده شده، اما دعوت او دیگران را نیز در بر می‌گیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ[یونس: ۲]. «آیا برای مردم شگفت‌آور است که به مردی از آنها وحی نمودیم که مردم را بترساند». ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا[الأعراف: ۱۵۸]. «بگو: ای مردم! من فرستادۀ خدا به‌سوی همۀ شما هستم».

﴿وَلَوۡلَآ أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡو اگر پیش از فرستادن پیامبر، عذابی به خاطر کفر و گناهانش گریبانگیرشان می‌گردید، می‌گفتند:‌«پروردگارا! چرا به‌سوی ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم؟ یعنی ای محمد! تو را فرستادیم تا دلیل و سخنی نداشته باشند.

﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَاپس چون حقی که در آن هیچ شک و تردیدی نیست از سوی ما برایشان آمد، و آن حق قرآن است که آن را بر تو وحی نمودیم، ﴿قَالُواْآنها با تکذیب کردن و با اعتراض بی‌جا گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُوتِيَ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ مُوسَىٰٓچرا همانند آنچه که به موسی داده شده به او داده نشده است؟! یعنی چرا یک دفعه کتابی بر او نازل نشده است؟ (آن‌ها می‌گفتند:) چون این کتاب به صورت پراکنده نازل می‌شود پس از جانب خدا نیست آنان چه دلیلی بر صحت این گفته دارند؟‌و چه شبهه‌ای ایجاد می‌شود مبنی بر این‌که چون به صورت متفرق نازل شده است از جانب خدا نیست؟!.

اینگونه نیست که شما تصور می‌کنید، بلکه از ان‌جا که این قرآن بسی کامل است و خداوند به رسول خود توجه و عنایت فراوانی دارد، آن را به صورت متفرق و جدا جدا نازل کرده است تا دل پیامبرش را با آن استوار بدارد و بر ایمان مؤمنان بیفزاید. ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا٣٣[الفرقان: ۳۳]. «و آنان برای تو هیچ مثلی نمی‌آورند مگر این‌که ما حق را برایت آورده‌ایم و بهترین تفسیر و توضیح را از آن ارائه داده‌ایم».

و آن‌ها که قرآن را با کتاب موسی مقایسه می‌کنند، خودشان این قیاس را نقض کرده‌اند. آنها چگونه قرآن را با کتابی مقایسه می‌کنند که به آن کفر ورزیده و به آن ایمان نیاورده‌اند؟ بنابر این فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۖ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَاآیا به آنچه پیش از این به موسی داده شده است کفر نورزیده‌اند؟ و گفتند: قرآن و تورات دو (نسخه از) جادو هستند که در جادو و گمراه کردن مردم همدیگر را پشتیبانی و یاری می‌کنند. ﴿وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِكُلّٖ كَٰفِرُونَو گفتند: ما هیچکدام را قبول نداریم. پس ثابت شد که این قوم می‌خواهند حق را بدون دلیل باطل کنند، و حق را با چیزی نقض نمایند که با آن نقض نمی‌شود. و سخنان متضاد و متناقضی می‌گویند، و این حالت هر کافری است. بنابر این تصریح کرد که آنها به هر دو کتاب و هر دو پیامبر کفر ورزیده‌اند، ﴿وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِكُلّٖ كَٰفِرُونَما به هر دو کافر هستیم. ولی آیا کفر ورزیدن‌شان به این دو کتاب به خاطر طلب حق و پیروی کردن از چیزی است که نزد آن‌هاست و از قرآن و تورات بهتر است؟! یا فقط از روی هوی‌پرستی چنین می‌کنند؟!.

آیه‌ی ۴۹-۵۱:

﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٩[القصص: ۴۹]. «بگو: اگر راست می‌گویید از نزد خداوند کتابی هدایتگرتر از این دو (کتاب) بیاورید تا من از آن پیروی کنم».

﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥٠[القصص: ۵۰]. «پس اگر سخن تو را نپذیرفتند، بدان که تنها از خواسته‌های خود پیروی می‌کنند، و کیست گمراه‌تر از کسی که بدون راهنمایی از (سوی) خداوند از هوی و هوس خود پیروی می‌کند؟! بی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند».

﴿وَلَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٥١[القصص: ۵۱]. «و همانا (این) سخن را برای آنان پیاپی در میان آوردیم تا پند پذیرند».

خداوند آنها را در تنگنا قرارداد و فرمود: ﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِكِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآبگو: شما از نزد خداوند کتابی بیاورید که از قرآن و تورات هدایت بخش‌تر باشد، ﴿إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَتا من از آن پیروی کنم. اگر شما راست می‌گویید. ولی آنها و دیگران راهی برای آوردن کتابی همانند تورات و قرآن ندارند، زیرا از زمانی که خداوند جهان را آفریده است از نظر علم و هدایت و رحمت برای مردم کتابی همانند این دو کتاب نفرستاده است. و این نهایت انصاف دعوتگر است، چرا که می‌گوید: هدف من (بیان) حق و هدایت و راهنمایی است، و من این کتاب را برایتان آورده‌ام که مشتمل بر حق و هدایت و راهیابی است، و مطابق با کتاب موسی می‌باشد.

پس بر همۀ ما لازم است که به این دو کتاب باور بداریم، و از آن‌ها پیروی کنیم، چون عین هدایت و حقیقت هستند. پس اگر شما از طرف خداوند برای من کتابی بیاورید که از تورات و قرآن هدایتگرتر باشد من از آن پیروی می‌کنم، و گرنه، حق و هدایتی را که شناخته‌ام برای چیزی که هدایت و حق نیست ترک نمی‌کنم.

﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَو اگر پیشنهاد تو را نپذیرفتند و کتابی هدایت بخش‌تر از قرآن و تورات نیاوردند، ﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡبدان که آنها از هوی و هوس خود پیروی می‌کنند. یعنی بدان که پیروی نکردن آنها از تو به این معنی نیست که آنها به‌سوی حقی می‌روند که آن را می‌شناسند، و به‌سوی هدایت گام بر نمی‌دارند، بلکه آنها فقط از خواسته‌‌های نفس خود پیروی می‌کنند. ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِو کیست گمراه‌تر از کسی که از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون این‌که از جانب خدا بدان رهنمود شده باشد؟! پس این از گمراه‌ترین مردم است، چرا که هدایت و راه راست که انسان را به خدا و سرای بهشت می‌رساند به او عرضه شد، اما بدان توجه نکرد و به آن روی نیاورد، و هوی و هوسش او را به در پیش گرفتن راهی که انسان را به هلاکت و بدبختی می‌رساند فرا خواند، و از آن پیروی کرد، و هدایت را رها نمود. پس آیا گمراه‌تر از چنین کسی وجود دارد؟! اما ستمگری و تجاوز و تنفر از حق او را بر آن داشت تا بر گمراهی‌اش باقی بماند، و خداوند او را هدایت نکند. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَبی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند یعنی آنها که ستمگری و عناد تبدیل به صفت و ویژگی‌شان شده است، هدایت برایشان آمد ولی آن‌را دور انداختند، و هوی و هوس به آنها عرضه شد پس از آن پیروی کردند. درهای هدایت را به روی خود گشودند. پس آنان در گمراهی و ستمگری‌شان سرگشته‌اند و در هلاکت و بدبختی خود سرگردانند.

و این که فرمود: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡدلیلی است بر این‌که هر کس سخن پیامبر را قبول نکند و به گفته‌ای روی بیاورد که با سخن پیامبر مخالف باشد، به هدایت روی نیاورده بلکه به‌سوی هوی و هوس رفته است.

﴿وَلَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَو ما سخنان قرآن را پیاپی و به تدریج نازل کردیم چون به آنها لطف داشتیم، و (نسبت به آنان) مهربان بودیم. ﴿لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَباشد که آنها بدانگاه که آیات قرآن برایشان تکرار می‌شود؟ و دلایل آن به هنگام نیاز بر آنها نازل می‌گردد پند پذیرند.

پس نازل شدن قرآن به صورت متفرق و جدا جدا برای آنها مایۀ رحمت بود. پس چرا به منافع خود معترضند؟!.

فواید و درس‌هایی که در این داستان شگف‌انگیز وجود دارد:

۱- فقط مؤمنان از نشانه‌های خدا و عبرت‌های او و حوادثی که در میان امت‌های گذشته پدید آورده است استفاده می‌نمایند. پس بنده به اندازۀ ایمانی که دارد، عبرت می‌آموزد. و خداوند به خاطر مؤمنان این داستان‌ها را ذکر می‌کند، و به دیگران توجهی نمی‌نمایند، و اصولاً آن‌ها از این داستان‌ها نور و هدایتی به دست نمی‌آورند.

۲- هر گاه خداوند متعال چیزی را بخواهد، اسباب آن را فراهم می‌کند، و آن را کم کم و به تدریج می‌آورد، نه این‌که آن را یکباره بیاورد.

۳- امت‌های مستضعف گرچه در اوج ناتوانی و ضعف قرار داشته باشند، نباید در رابطه با گرفتن حق خود تنبلی کنند. ونباید ناامید شوند، به خصوص وقتی که مورد ستم و ظلم قرار گرفتند. همانطور که خداوند بنی‌اسرائیل را که امت ضعیفی بودند از بند اسارت فرعون، و سران قوم او نجات داد، و آنها را در زمین قدرت و ثروت بخشید، و آنها را مالک و صاحب شهرهایشان گردانید.

۴- هر ملتی که خوار و ذلیل باشد و حق خود را نگیرد و از آن دفاع نکند دین و دنیایش سامان نمی‌یابد، و نمی‌تواند امور دینی و دنیوی خود را رهبری کند.

۵- خداوند نسبت به مادر موسی لطف کرد، و مژده داد که فرزندش را به او باز می‌گرداند، و او را از زمرۀ پیامبران خواهد گرداند، و از این طریق مصیبت را برایش آسان نمود.

۶- خداوند برخی سختی‌ها را برای بنده‌اش مقدر می‌نماید تا در پس آن به شادی برسد، شادی‌هایی که بزرگتر از این رنج‌هاست، و یا شر و بلای بزرگتری را از او دور می‌نماید. همانطور که غم شدید و اندوه بزرگی را برای مادر موسی مقدر کرد، و آن وسیله‌ای شد برای این‌که فرزندش به او برگردد، به صورتی که آرامش یابد و مایۀ روشنی چشم او باشد، و هر چه بیشتر اسباب شادی او را فراهم بکند.

۷- داشتن ترس از مردم با ایمان تضادی ندارد، و ایمان را از میان نمی‌برد. همانطور که برای مادر موسی و خود موسی چنین هراس‌هایی پیش آمد.

۸- ایمان اضافه و کم می‌شود، و یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که ایمان را اضافه می‌گرداند، و یقین به وسیلۀ آن کامل می‌شود، شکیبایی و صبر نمودن به هنگام پریشانی‌هاست. و این خداوند اس که به هنگام اضطراب و آشفتگی او را پایدار و استوار می‌گرداند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ«اگر دلش را استوار نمی‌ساختیم تا از باورداشتگان باشد نزدیک بود آن را آشکار سازد». یعنی تا ایمانش با آن بیشتر گردد و قلبش آرام بگیرد.

۹- بزرگ‌ترین نعمت خدا بر بنده‌اش، و بزرگ‌ترین کمک خدا به او این است که به هنگام خطرها وهراس‌ها دلش را استوار و پایدار بگرداند، چون اگر دلش استوار و پابرجا باشد می‌تواند سخن درست بگوید و کار درست انجام دهد. به خلاف کسی که همواره در اضطراب و ترس قرار دارد و فکر و عقلش را از دست می‌دهد و در چنین حالتی نمی‌تواند از وجود خویش استفاده نماید.

۱۰- اگر بنده بداند که قضا و تقدیر و وعدۀ الهی نافذ است، و حتماً انجام خواهد شد، اتخاذ اسبابی را ترک نمی‌کند که به بکارگیری آن دستور داده شده است، زیرا استفادۀ‌از اسباب با ایمان و اعتقاد دینی تضادی ندارد. خداوند به مادر موسی وعده داد که فرزندش را به او باز می‌گرداند،‌با وجود این او برای بازگرداندن فرزندش تلاش کرد و خواهرش را فرستاد تا او را بجوید.

۱۱- زن می‌تواند برای تأمین نیازهای خود از خانه بیرون برود، و می‌تواند در این زمینه با مردان سخن بگوید، البته به شرطی که ترس روی دادن امر غیرشرعی وجود نداشته باشد. همانطور که خواهر موسی و دو دختر مدینی چنین کردند.

۱۲- جایز است در مقابل سرپرستی نمودن، و شیردادن و راهنمایی کردن، به کسی که سرپرستی می‌نماید و شیر می‌دهد مزد داد.

۱۳- یکی از رحمت‌های خداوند نسبت به بندۀ ضعیفش که می‌خواهد او را مورد تکریم قرار دهد این است که معجزات خود را به او نشان دهد، و او را از دلایل خویش آگاه بگرداند تا ایمانش افزوده گردد. همانطور که خداوند موسی را به مادرش بازگرداند تا بداند که وعدۀ او حق است.

۱۴- کشتن کافری که پیمان بسته است، یا بر اساس عرف موجود در جامعه (خون و آبرویش) مصون است، جایز نیست، زیرا موسی کشتن قبطی کافر را گناه شمرد و به خاطر این گناه از خداوند آمرزش خواست.

۱۵- هر کس مردم را به ناحق بکشد، از ستمگران به حساب می‌آید، آن‌هایی که در زمین فساد و تباهی می‌کنند.

۱۶- هر کس مردم را به ناحق بکشد و گمان برد که او می‌خواهد در زمین اصلاح کند و گناهکاران را بترساند، دروغ می‌گوید، و او فسادکار و تباهکار است. همانطور که خداوند سخن قبطی را حکایت کرده است: ﴿إِن تُرِيدُ إِلَّآ أَن تَكُونَ جَبَّارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ«تو در زمین جز این نمی‌خواهی که ستمگر باشی، و نمی‌خواهی از اصلاحگران باشی». که خداوند سخن قبطی را تایید نمود، و آن را به صورت انکار بیان نکرده است.

۱۷- اگر کسی فردی را از آنچه که در مورد او گفته شده است خبر دهد، به قصد این‌که او را از بلایی نجات بدهد، این امر سخن‌چینی محسوب نمی‌شود، بلکه انجام چنین کاری واجب است. همانطور که آن مرد، موسی را خبر داد، چون خیرخواه موسی بود و می‌خواست وی را نجات دهد.

۱۸- هر گاه انسان ترس آن را داشت که در صورت اقامت در جایی کشته یا متضرر شود، نباید خودش را به هلاکت بیاندازد، بلکه باید از آن جا برود. همانطور که موسی چنین کرد.

۱۹- در صورتی که دو فساد وجود داشته باشند، وچاره‌ای نباشد جز این که انسان مرتکب یکی شود، باید مرتکب فساد کوچک‌تر شود. همانگونه که موسی وقتی در میان این دو راه قرار گرفت:‌یا در مصر بماند و کشته شود و یا به یکی از شهرهای دور دست برود که راه آن را بلد نبود و راهنمایی جز خدا نداشت- اما در این گزینه بیشتر امید سلامتی وی می‌رفت- موسی همین کار را کرد.

۲۰- کسی که دارای علم و دانش است و در مواردی باید اظهار رأی نماید، اگر از میان دو قول هیچ‌یک از دیدگاه او ارجح نبود باید از پروردگارش بخواهد تا او را راهنمایی کند، و از او بخواهد تا او را به آنچه که درست است هدایت کند. این در حالی است که هدفش حق باشد و برای رسیدن به آن تلاش نماید، زیرا هر کس چنین باشد خداوند او را ناکام نمی‌گرداند. همانطور که موسی به طرف «مدین» رفت و گفت: ﴿عَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يَهۡدِيَنِي سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ«امید است که پروردگار مرا به راستای راه هدایت کند».

۲۱- مهرورزی با مردم، و نیکی کردن با آشنا وناآشنا از اخلاق پیامبران است. و یکی از انواع نیکوکاری آب دادن به گوسفندان وکمک کردن به افراد ناتوان است.

۲۲- مستحب است انسان وقتی که دعا می‌کند حالت خود را توضیح دهد، گرچه خداوندحالت او را می‌داند، چون خداوند متعال تضرع و اظهار ذلت و بینوایی بنده‌اش را دوست دارد. همان‌گونه که موسی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ«خدایا! به هر خیری که به‌سوی من بفرستی نیازمندم».

۲۳- حیا و آزرم - به خصوص برای بزرگان - از اخلاق‌های پسندیده است.

۲۴- نیکی‌کردن در برابر نیکی دیگران همواره عادت و شیوۀ امت‌های گذشته بوده است.

۲۵- هر گاه انسان کاری را برای رضای خدا انجام بدهد، سپس در مقابل آن با او نیکی شود، بدون این‌که او چنین هدفی داشته باشد، به سبب این‌که نیکی‌اش جبران شده است مورد سرزنش قرار نمی‌گیرد. همانطور که موسی پاداش نیک مرد اهل مدین را پذیرفت، بدون این‌که خودش به دنبال مزدی باشد. چرا که در دلش چشم داشت پاداشی نداشت.

۲۶- جایز است کسی را به کار گرفت و به وی مزد داد، و می‌توان کسی را اجیر کرد تا گوسفندان را بچراند، یا کارهایی را انجام دهد که خودش نمی‌تواند آنها را انجام بدهد، و مزد آن طبق عرف وعادت معین می‌گردد.

۲۷- اشکالی ندارد کسی به دیگری بگوید: یکی از این دختران من را به اختیار خودت - به عنوان همسر - انتخاب کن.

۲۸- گرفتن اجازه در مقابل منفعت جایز است، گرچه آن منفعت ازدواج هم باشد.

۲۹- بهترین کارگر آن است که نیرومند وامانتدار باشد.

۳۰- یکی از فضایل اخلاقی این است که انسان برخورد خود را با خدمتگذارش نیک بگرداند، و در کار کشیدن از او بر وی سخت نگیرد. چرا که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أُرِيدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَيۡكَۚ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ«نمی‌خواهم بر تو سخت‌گیری کنم، اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت».

۳۱- بستن عقد اجاره و دیگر عقدها بدون گرفتن شاهد و گواه جایز است، چون فرمود:‌ ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ«و خداوند بر آنچه می‌گوییم گواه است».

۳۲- یکی از نشانه‌های آشکار، ومعجزات روشن خدا تبدیل کردن عصا به مار، و سفید و درخشان نمودن دست موسی بود، بدون این‌که بر اثر عیبی باشد. نیز مصون داشتن موسی و هارون از شر فرعون، و از غرق شدن از دیگر معجزا آشکار خداوند است که در این حکایت بیان شده‌اند.

۳۳- از بزرگ‌ترین گناهان این است که انسان پیشوا و رهبر شر و بدی باشد، و این بر حسب مخالفت او با آیات و نشانه‌های خداست. همانطور که بزرگ‌ترین نعمتی که خداوند به بنده‌اش ارزانی کرده این است که راهنما و رهبر خیر باشد.

۳۴- این داستان بر صحت رسالت محمد صدلالت می‌نماید، که به صورت مفصل و مطابق با واقعیت به آن پراخته و آن را حکایت کرده، و پیامبران را با آن تصدیق کرده، و حق آشکار را به وسیلۀ این اخبار تایید نموده است، بدون این‌که پیامبر در زمان یکی از این رخدادها حضور داشته باشد، و یا آن محل را مشاهده کرده باشد، و درسی را نیز نخوانده بود که به بحث و بررسی پیرامون این چیزها بپردازد، و با یکی از اهل علم نیز همنشینی نکرده بود. و این‌ها فقط پیام و رسالت خداوند بخشنده و مهربان می‌باشند، وحی و پیام آسمانی است که خداوند بزرگوار و بخشنده بر او نازل کرده است تا قومی را که جاهل، و از هشدارها و پیامبران غافل بودند، بیم دهد.

پس درود و سلام خدا بر کسی باد که تا سخن برآورد معلوم شد او پیامبر خداست، و کسانی که عقل‌های روشن دارند، معترفند که امر و نهی او از جانب خدا است. و شریعتی که او آورده از سوی پروردگار جهانیان است، و اخلاق خوبی که خوی اوست جز از برترین انسان‌ها سر نمی‌‍زند. دین او و امت او به پیروزی آشکاری دست یافتند تا جایی که دینش به تمام جهانیان رسید، و امت از بزرگ‌ترین شهرها را با شمشیر فتح کردند و دل‌های اهالی آن جا را با دانش و ایمان به دست آوردند.

به همین جهت که ملت‌ها‌ی مخالف و پادشاهان کافر همواره از یک کمان به آن شلیک می‌کنند و براییش توطئه‌چینی می‌نمایند و در صدد خاموش کردن و از بین بردن آن از روی زمین هستند، حال آنکه خداوند چراغ آن را برافروخته است و همواره در حال رشد و نورافشانی است، و نشانه‌ها و دلایل آن آشکارتر و چیره‌تر می‌گردد. و در هر مقطع زمانی چیزهایی از آیت و نشانۀ خدا آشکار می‌شود که مایه عبرت و هدایت جهانیان است، و نور و بینشی است برای آنهایی که به دقت می‌نگرند.

آیه‌ی ۵۲-۵۵:

﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِۦ هُم بِهِۦ يُؤۡمِنُونَ٥٢[القصص: ۵۲]. «کسانی‌که پیش از این (قرآن) به آنان کتاب داده‌ایم به آن ایمان می‌آورند».

﴿وَإِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا كُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِينَ٥٣[القصص: ۵۳]. «و چون (قرآن) بر آنان خوانده شود، می‌گویند: به آن ایمان آوردیم، چرا که آن حق می‌باشد و از سوی پروردگار ماست. ما پیش از (نزول) آن فرمان‌بردار بودیم».

﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَيۡنِ بِمَا صَبَرُواْ وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٥٤[القصص: ۵۴]. «اینانند که به پاس آنکه بردباری ورزیدند پاداششان دو بار به آنان داده می‌شود، و بدی را با نیکی از میان بر می‌دارند، و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشد».

﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَقَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ لَا نَبۡتَغِي ٱلۡجَٰهِلِينَ٥٥[القصص: ۵۵]. «و هنگامی که سخن بیهوده بشنوند، از آن روی می‌گردانند و می‌گویند: اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست. سلام بر شما ما خواهان (همنشینی با) نادانان نیستیم».

خداوند متعال عظمت قرآن و راستی و حقانیت آن را بیان داشته و می‌فرماید عالمان حقیقی آن را می‌شناسند و به آن ایمان می‌آورند، و اقرار می‌کنند که آن حق است. ﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِکسانی که پیش از نزول قرآن به آنها کتاب دادیم. و آنها اهل تورات و انجیل هستند و این کتاب‌ها را تعییر نداده و تحریف نکرده‌اند. ﴿هُم بِهِۦ يُؤۡمِنُونَآنها به این قرآن و کسی‌که آن را آورده است ایمان می‌آورند.

﴿وَإِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡو چون قرآن بر آنها خوانده شود، آن را می‌شنوند و به آن یقین می‌کنند ﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآو می‌گویند: به آن ایمان آورده‌ایم، بی‌گمان آن حق و از جانب پروردگار ماست، چون با آنچه پیامبران آورده‌اند موافق، و با آنچه در کتاب‌ها ذکر دشه مطابق است، و اخبار صادق و راستینی را در بر دارد، و مشتمل بر اوامر و نواهیی است که در نهایت حکمت می‌باشند.

گفته و شهادت این گروه مفید است، چون آنها آنچه را که می‌گویند از روی دانش و بینش است، زیرا آنها آگاه و اهل کتاب هستند، و دیگران که آن را رد می‌نمایند، مخالفتشان هیچ شبهه‌ای را ایجاد نمی‌کند، و مخالفت آنها بی‌دلیل است، چون برخی از آنها نادان هستند و برخی خود را به نادانی می‌زنند و با حق مخالف می‌باشند.

خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧[الإسراء: ۱۰۷]. «بگو: به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید ‍(سود یا ضرری به خدا نمی‌رسد) همانا کسانی که قبل از نزول قرآن به آنها دانش داده شده است، هنگامی‌که قرآن بر آنها خوانده شود به سجده می‌افتند».

﴿إِنَّا كُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِينَهمانا ما پیش از آن فرمانبردار بودیم. بنابر این ما بر ایمان و اسلامی که خداوند به ما ارزانی نمود ثابت و پابرجا مانده، و این قرآن را تصدیق نموده و به کتاب اول و آخر ایمان آورده‌ایم.

و دیگران که این کتاب را تکذیب می‌کنند این کارشان ایمان آنها را به کتاب اول (=تورات) نقض‌ها می‌کند.

﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَيۡنِکسانی که به دو کتاب قرآن و تورات ایمان آورده‌اند دو بار اجر و پاداششان داده می‌شود، یک بار به خاطر ایمان به کتاب‌های پیشین و یک بار به خاطر ایمان به قرآن مزد و پاداش داده می‌شوند. ﴿بِمَا صَبَرُواْبه سبب این‌که بر ایمان شکیبایی ورزیدند و بر عمل پابرجا ماندند و هیچ شبهه‌ای آنها را از ایمان و عمل متزلزل نکرد، و هیچ ریاست و شهرتی آنها را از ایمان دور نداشت. ﴿وَيَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَو یکی از ویژگی‌های خوب آنان - که از اثار ایمان درست آنهاست - این است که با هر کس نیکی می‌کنند، حتی با کسی که به آنها بدی کرده است. پس با سخن و عمل زیبا با او نیکی می‌کنند، و در مقابل بدی او سخن پسندیده و کار زیبا انجام می‌دهند، چون آنها به مقام رفیع صاحب این فضیلت و اخلاق بزرگ واقفند. و کسی جز فرد خوشبخت و سعادتمند به این مهم دست نمی‌یابد.

﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُو چون و چون سخت بیهوده از فرد جاهلی بشنوند از او روی بر می‌تابند، ﴿وَقَالُواْو سخن بنده‌های خردمند خداوند بخشنده را بر زبان می‌آورند و می‌گویند: ﴿لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡهر کس از ما طبق عمل خودش مجازات خواهد شد، و گناه کسی بر دوش دیگری گذاشته نمی‌شود. و از این لازم می‌آید که آنها از سخن لغو و باطل و بی‌فایده‌ای که جاهلان بر زبان می‌رانند بیزاری می‌جویند ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡجز خیر و خوبی از ما نمی‌شنوید، و ما به اقتضای جهالتتان شما را مورد خطاب قرار نمی‌دهیم شما گرچه برای خودتان این چراگاه زشت را پسندیده‌اید ولی ما خود را از آن پاک و بدور می‌داریم، و خویشتن را از فرو رفتن در آن حفظ می‌کنیم. ﴿لَا نَبۡتَغِي ٱلۡجَٰهِلِينَو ما همنشینی با جاهلان را نمی‌پسندیم.

آیه‌ی۵۶:

﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ٥٦[القصص: ۵۶]. «(ای پیامبر!) تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند، و او به هدایت شدگان داناتر است».

خداوند متعال می‌فرماید: تو ای محمد! -و دیگران به طریق اولی- نمی‌توانی کسی را هدایت کنی، گرچه آن فرد را بیش از همۀ مردم دوست داشته باشی، چون این کاری است که مردم نمی‌توانند آن را انجام دهند، و برای آنها مقدور نیست که به کسی توفیق هدایت بدهند و ایمان را در قلب وی بیافرینند، بلکه این کار در دست خداست، و هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند، و او بهتر می‌داند که چه کسی صلاحیت هدایت را دارد،، پس او هدایت می‌نماید. و او می‌داند که چه کسی شایستۀ هدایت نیست، پس او را بر گمراهی‌اش باقی می‌گذارد.

و اما این که خداوند به پیامبرش فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ[الشورى: ۵۲]. «و بی‌گمان تو به راه راست هدایت می‌کنی»، منظور از هدایت در اینجا تبیین و راهنمایی است. پس پیامبر صراه راست را بیان می‌دارد و مردم را به در پیش گرفتن آن تشویق می‌کند، و آنچه را در توان دارد صرف می‌نماید تا مردم راه راست را در پیش بگیرند. اما این‌که پیامبر هدایت را در دل‌های مردم بیافریند و آنها را توفیق دهد تا هدایت شوند، هرگز چنین در دست وی نیست.

بنابراین اگر پیامبر توانایی این کار را داشت عمویش ابوطالب را که به او نیکی کرد و او را یاری داد و از قومش حفاظت کرد و از پیامبر دفاع نمود، هدایت می‌کرد. اما پیامبر این احسان را به او کرد که وی را به دین دعوت داد و کاملاً دلسوز و خیرخواه او بود و در ای راه بسیار کوشید. اما هدایت به دست خداست.

آیه‌ی ۵۷-۵۹:

﴿وَقَالُوٓاْ إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآۚ أَوَ لَمۡ نُمَكِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا يُجۡبَىٰٓ إِلَيۡهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَيۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٥٧[القصص: ۵۷]. «و گفتند: اگر همراه تو از هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده می‌شویم. آیا آنان را در «حرم امن» جای نداده‌ایم، که فرآورده‌های هر چیزی برای روزی (آنان) از نزد ما به‌سوی آن سرازیر می‌شود؟ بلکه بیشترشان نمی‌دانند».

﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِيشَتَهَاۖ فَتِلۡكَ مَسَٰكِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡكَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِيلٗاۖ وَكُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِينَ٥٨[القصص: ۵۸]. «و چه بسیار شهرها را نابود ساختیم که (اهالی آنها) در زندگی خود مست و مغرور شده و سرکشی کرده بودند. این خانه‌های ایشان است که بعد از آنان جز مدت اندکی مورد سکونت قرار نگرفته است و ما خودمان مالک و صاحب (دیار آنان) شدیم».

﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبۡعَثَ فِيٓ أُمِّهَا رَسُولٗا يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاۚ وَمَا كُنَّا مُهۡلِكِي ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَأَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ٥٩[القصص: ۵۹]. «و پروردگارت هرگز نابود کنندۀ شهرها نیست، مگر این‌که در کانون آن پیامبری بفرستد که آیات ما را بر آنان بخواند و ما نابود کنندۀ شهر و دیاری نیستیم مگر این‌که ساکنان آنجا ستمکار باشند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آن دسته از قریش و اهل مکه که حقیقت را تکذیب می‌کردند به پیامبر می‌گفتند: ﴿إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآاگر همراه تو هدایت را بپذیریم، و از آن پیروی کنیم - با کشته شدن و اسارت و غارت شدن اموالمان - از سرزمین خود ربوده می‌شویم. چون مردم با تو دشمنی و مخالفت می‌کنند، پس اگر از تو پیروی کنیم ما را در معرض دشمنی با همۀ مردم را نخواهیم داشت. این سخن آنها بر بدگمانی به خداوند، و این‌که پروردگار دینش را یاری نمی‌کند، و آن را تعالی نمی‌بخشد، دلالت می‌نماید. و این‌که خداوند مردم را بر پیروان دینش مسلط می‌گرداند و بدترین عذاب را به آنان می‌چشانند. و گمان بردند که باطل بر حق چیره و مسلط می‌شود. خداوند با بیان حالتی که به آنها اختصاص داده است، فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ نُمَكِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا يُجۡبَىٰٓ إِلَيۡهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَيۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّاآیا آنان را در حرمی پر امن و امان جای ندادیم، که فرآورده‌های هر چیزی برای روزی آنان از نزد ما به‌سوی آن سرازیر می‌شود.

یعنی آیا آنها را قدرت و ثروت نبخشیدیم و در حرم جای ندادیم به گونه‌ای که افراد زیادی به قصد (زیارت) آن می‌آیند و مردمان دور و نزدیک حرم را احترام می‌گذارند، و بر اهالی حرم یورش و هجومی صورت نمی‌گیرد و در هیچ چیزی کمبود ندارند؟!.

حال آنکه ترس از همه سو اماکنی را که در اطرافشان هست فراگرفته، و اهالی آن جا در امنیت و آرامش قرار ندارند. پس آنها باید پروردگارشان را به خاطر این امنیت کامل که دیگران از آن برخوردار نیستند، و برای این روزی فراوان از قبیل میوه‌ها و خوراکی‌ها و کالاها که مایۀ روزی و رفاه آن‌هاست و از هر جا برای‌شان آورده می‌شود ستایش کنند و خدا را شکر نمایند. وباید از این پیامبر بزرگوار پیروی کنند تا از امنیت و آسایش کامل برخوردار شوند.

آنها باید از تکذیب پیامبر و مغرور شدن و سرکشی کردن به خاطر نعمت خدا پرهیز نمایند و بترسند از این‌که امنیت آنها به ناامنی و ترس مبدل شود، و بعد از عزتی که دارند خوار و ذلیل گردند. و بعد از آنکه ثروتمند و توانگر هستند فقیر و نادار شوند. بنابر این خداوند آنها را از آنچه که نسبت به امت‌های گذشته انجام گرفت هشدار داده و فرمود: ﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِيشَتَهَاو چه مردمان زیادی را نابود ساخته‌ایم که به زندگی خود مغرور شده، و رفاه و نعمت‌های زندگی، آنها را غافل کرده بود! و آنها به پیامبران ایمان نیاوردند و از آنان غافل و رویگردان شدند. پس خداوند آنان را نابود کرد و نعمت‌ها را از آنها گرفت، و آنان را به عذاب و بلا گرفتار نمود. ﴿فَتِلۡكَ مَسَٰكِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡكَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِيلٗااین خانه‌های ایشان است که بعد از آنان متروک گشته و روی آبادی به خود ندیده، و جز اندکی مورد سکونت واقع نشده است. ﴿وَكُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِينَو ما وارث بندگانیم، آنها را می‌میرانیم، سپس همۀ نعمت‌هایی را که آنان را از آن برخودار کردیم به ما بر می‌گردد، سپس بندگان را به‌سوی خود باز می‌گردانیم و آنان را طبق اعمالشان مجازات می‌کنیم.

و از حکمت و رحمت الهی این است که امت‌ها را به محض کفر ورزیدنشان و قبل از آنکه با فرستادن پیامبران حجت بر آنها اقامه شود، عذاب نمی‌دهد. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهۡلِكَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبۡعَثَ فِيٓ أُمِّهَا رَسُولٗا يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاو پروردگارت به سبب کفر و ظلم اهالی شهرها و هلاک کننده‌ی آنها نبوده است تا این‌که پیامبری رابه مرکز و پایتخت آنان نفرستد که در آن رفت و آمد می‌کنند و کارهایشان را در آنجام می‌دهند و اخبار آن از آنان پوشیده نیست. که آیات ما را بر آنها بخواند، آیاتی که بر صحت آنچه آورده است و راست بودن آنچه که آنها را به‌سوی آن فرا می‌خواند دلالت می‌نماید. پس سخن او به همۀ ساکنان آن شهر و آبادی‌های دور دست و گوشه و کنار که گمان می‌رود رسالت و پیام او از آنان پوشیده بماند. اما شهرهای مرکزی که محل آمد و رفت مردم است و غالباً اخبار و موضوعات سریعاً میان آنها انتشار پیدا می‌کند، از دیگران جفای کمتری دارند.

﴿وَمَا كُنَّا مُهۡلِكِي ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَأَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَو ما نابود کنندۀ هیچ شهر و دیاری نیستیم مگر این‌که ساکنان آن جا با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان، ستمکار و مستحق کیفر باشند.

حاصل مطلب این‌که خداوند هیچ‌کس را جز به خاطر ستمش و اقامه شدن حجت بر او عذاب نمی‌دهد.

آیه‌ی ۶۰-۶۱:

﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّن شَيۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتُهَاۚ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٠[القصص: ۶۰]. «و آنچه که به شما داده شده است بهرۀ این جهان و زینت آن است، و آنچه که نزد خداوند است بهتر و پاینده‌تر است. آیا خرد نمی‌ورزید؟!».

﴿أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِيهِ كَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا ثُمَّ هُوَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ٦١[القصص: ۶۱]. «آیا کسی که او را به وعده‌ای نیک وعده داده‌ایم و بدان خواهد رسید، همانند کسی است که کالای زندگی این جهان را بدو داده‌ایم آنگاه او روز قیامت از احضار شدگان خواهد بود؟!».

در اینجا خداوند بندگانش را به دل نبستن به دنیا و فریب نخوردن به آن، و به دل بستن به آخرت تشویق نموده و می‌فرماید باید آخرت مقصود و مطلوب بنده باشد، و آنها را خبر می‌دهد که همه طلا و نقره و اغنام و احشام و کالاها و زنان و فرزندان و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و لذت‌هایی که به مردم داده شده است بهره و کالای زندگی دنیا و زینت آن است، و در مدت کوتاهی از آن بهره‌مند می‌شوند، برخورداری‌ای کوتاه که سرشار از ناگواری‌ها، و آمیخته با رنج‌هاست، و انسان مدت اندکی به قصد تفاخر خود را بدان می‌آراید، سپس به سرعت این زینت و تجمل ظاهری از بین رفته و نابود می‌شود و صاحبش جز حسرت و پشیمانی و ناکامی و محرومیت استفاده‌ای از آن نمی‌برد.

﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓو نعمت‌های پایدار و زندگی سالمی که نزد خداست از لحاظ کیفیت و کمیت بهتر بوده و همیشگی و جاودانه است. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا خرد نمی‌ورزید؟ یعنی آیا شما عقل ندارید که این دو کار را با هم مقایسه کنید تا در یابید که کدام یک قابل ترجیح است، و کدام سرا سزاوارتر است تا برای آن کار فعالیت شود؟!.

پس این دلالت می‌نماید که بر اساس خرد وعقل، بنده آخرت را بر دنیا ترجیح می‌دهد، و هیچ کس جز آنان که عقل و اندیشه‌ای ناقص دارند دنیا را ترجیح نداده‌اند.

بنابراین صاحبان خرد را یادآور شد که اوضاع و احوال ترجیح دهندگان آخرت را با ترجیح دهندگان دنیا مقایسه کنند، و فرمود: ﴿أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِيهِپس مؤمنی که برای آخرت و وعده‌ای که خدا به او داده است مبنی بر این که پاداش نیک و بهشت و نعمت‌های بزرگ آن به او می‌دهد، تلاش می‌نماید و بدون شک به آن خواهد رسید و تردیدی در آن نیست، چون این وعدۀ خداوند بزرگوار است که وعده‌اش راستین است، و با بنده‌ای که در راه خشنودی او گام برداشته و از مواردی که وی را ناراضی می‌کند، دوری گزیده است، خلاف وعده نمی‌کند.

﴿كَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا(آیا چنین کسی) مانند شخصی است که کالای زندگی دنیا را به او داده‌ایم، و او آن را می‌گیرد، و می‌خورد، و می‌نوشد، و آن طور که چهارپایان از آن بهره می‌برند، وی نیز به همان شیوه از آن استفاده می‌نماید، و به دنیا مشغول شده و آخرتش را فراموش کرده، و هدایت الهی را نپذیرفته و از پیامبران پیروی نکرده است؟!.

پس این وضعیت همیشگی اوست و توشه‌ای جز زبان و هلاکت از دنیا نخواهد داشت. ﴿ثُمَّ هُوَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَسپ س او روز قیامت از احضارشدگان برای حساب است. و او می‌داند که هیچ خیری و نیکی برای خود از پیش نفرستاده است، بلکه فقط چیزهایی را از پیش فرستاده است که به او زبان می‌رساند. و به سرایی منتقل می‌گردد که انسان در آن بر اعمال خود مجازات می‌شود. پس به گمان شما چه سرنوشتی خواهد داشت؟! و پندار شما در رابطه با او چیست؟! پس فرد عاقل باید چیزی را برای خودش انتخاب نماید که اولی‌تر وبیشتر سزاوار ترجیح است.

آیه‌ی ۶۲ -۶۶:

﴿وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٦٢[القصص: ۶۲]. «و روزی (فرا خواهد رسید) که (خداوند) آنان را ندا داده و می‌فرماید: ‌کجایند انبازهایی که آنها را گما می‌بردید؟!».

﴿قَالَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَغۡوَيۡنَآ أَغۡوَيۡنَٰهُمۡ كَمَا غَوَيۡنَاۖ تَبَرَّأۡنَآ إِلَيۡكَۖ مَا كَانُوٓاْ إِيَّانَا يَعۡبُدُونَ٦٣[القصص: ۶۳]. «کسانی که فرمان عذاب بر آنها تحقق یافته است می‌گویند: پروردگارا! اینانند که گمراه‌شان کردیم، آنان را چنانکه خود گمراه شدیم گمراه نبودیم. ما از اینان در پیشگاه تو بیزاری می‌جوییم، ما را عبادت نمی‌کردند (بلکه دنباله‌رو پندار خود بودند)».

﴿وَقِيلَ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ لَوۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ يَهۡتَدُونَ٦٤[القصص: ۶۴]. «و گفته می‌شود: انبازهای خود را به یاری بخوانید، آنگاه آنها را فرا می‌خوانند اما (ندای) آنان را پاسخ نمی‌دهند. و عذاب را می‌بینند، و اگر هدایت می‌شدند آنچه که برایشان پیش آمده است پیش نمی‌آمد».

﴿وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٦٥[القصص: ۶۵]. «و روزی که (خداوند) آنها را ندا می‌دهد و می‌فرماید: چه پاسخی به پیامبران دادید؟».

﴿فَعَمِيَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ يَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا يَتَسَآءَلُونَ٦٦[القصص: ۶۶]. «آنگاه خبرها در آن روز بر آنان مشتبه گشته و نمی‌توانند چیزی را از یکدیگر بپرسند».

در اینجا خداوند خبر می‌دهد که در روز قیامت از مردم سؤال می‌کند و از مسایل اصولی از آنها می‌پرسد، و از آنان در رابطه با عبادت خداوند و اجابت پیامبرانشان سؤال می‌کند. پس فرمود: ﴿وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡو روزی خواهد آمد که خداوند کسانی را که از انبازهایی را با او شریک ساخته و آنها را پرستش کرده بودند، و امیدوار بودند که زیانی را از آنها دفع نمایند،‌صدا می‌زند تا ناتوان بودن انبازها وگمراهی‌شان را برایشان بیان نماید.

﴿فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَپس می‌فرماید: شریکا و انبازهای من کجایند؟! البته که خداوند شریکی ندارد، اما اینجا برحسب گمان و دروغ آنها از آنان می‌پرسد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَکسانی که گمان می‌بردید (شریکان خداوند می‌باشند) کجا هستند؟ و آیا می‌توانند فایده‌ای برسانند و زیانی را دور کنند؟! در آن حالت برای آنها مشخص می‌گردد که آنچه را عبادت کرده و به آن امید داشته‌اند باطل بوده است و خود آنان وامیدی که از آنها داشته‌اند چیزی عبث بوده است. پس به گمراهی و سرکشی خود حکم می‌کنند. بنابر این ﴿قَالَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُسران و رهبران کفر و شر که فرمان عذاب دربارۀ آنان محقق شده است به گمراه بودن خود و گمراه کردن دیگران اعتراف می‌کنند و می‌گویند: ﴿رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَغۡوَيۡنَآ أَغۡوَيۡنَٰهُمۡ كَمَا غَوَيۡنَاپروردگارا! این پیروان ما هستند که گمراهشان کردیم، چنان که خو گمراه شدیم. یعنی همۀ ما در گمراهی مشترک هستیم و فمران عذاب دربارۀ همه ما محقق است.

﴿تَبَرَّأۡنَآ إِلَيۡكَدر پیشگاه تو از عبادت‌شان بیزاری می‌جوییم. یعنی ما از آنها و عملشان بیزار هستیم. ﴿مَا كَانُوٓاْ إِيَّانَا يَعۡبُدُونَآنها ما را نمی‌پرستیدند، بلکه شیطان‌ها را عبادت می‌کردند.

﴿وَقِيلَ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡو به آنها گفته می‌شود: آنچه را که با خدا شریک می‌ساختید،‌به فریاد بخوانید، چون از آنها امید نفع و سود داشتید. پس آنها در آن وقت دشوار که عبادت کننده به آنچه عبادت کرده است نیاز دارد، فرمان داده می‌شوند تا آنها را بخوانند.

﴿فَدَعَوۡهُمۡپس آنان را ندا می‌دهند تا به آنها فایده برسانند و یا چیزی از عذاب خدا را از آنان دور سازند. ﴿فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡولی پاسخی به آنان نمی‌دهند، و کافران می‌دانند که آنها دروغگو بوده‌اند و سزاوار عقوبت و کیفر هستند. ﴿وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَو عذابی را که آشکارا و به زودی آنها را فرا خواهد گرفت با شچم خود می‌بینند، بعد از این‌که آن را تکذیب و انکار کردند.

﴿لَوۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ يَهۡتَدُونَو اگر هدایت می‌شدند، آنچه که برایشان پیش آمده است، پیش نمی‌آمد، و به راه بهشت هدایت می‌شدند. همانطور که در دنیا هدایت یافتند، امان آنها هدایت نشدند.

﴿وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٦٥و روزی که خداوند مشرکان را ندا می‌دهد که به پیامبران چه پاسخی دادید، آیا آنها را تصدیق کردید و از آنان پیروی نمودید، یا این‌که آنها را تکذیب کردید و با آنان مخالف ورزیدید؟!.

﴿فَعَمِيَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ يَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا يَتَسَآءَلُونَ٦٦آنان پاسخی برای این سؤال ندارند، و به راه راست رهنمود نمی‌شوند. و معلوم است که در اینجا جز پاسخ درستی که مطابق با حقیقت باشد مبنی بر این که ایمان آورده‌ایم و از پیامبران اطاعت کرده‌ایم، مفید نخواهد بود. اما از آن‌جا که می‌دانند پیامبران را تکذیب کرده‌اند و با دستورشان مخالفت ورزیده‌اند، چیزی نمی‌گویند، و نمی‌توانند از همدیگر بپرسند که چه پاسخی بدهند، گرچه آن پاسخ دروغ باشد.

آیه‌ی۶۷:

﴿فَأَمَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَعَسَىٰٓ أَن يَكُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِينَ٦٧[القصص: ۶۷]. «و اما کسی که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایستۀ انجام داده باشد امید است که از زمرۀ رستگاران گردد».

وقتی خداوند این را بیان کرد که از بندگان در مورد معبودشان و در مورد پیامبرانشان سؤال خواهد شد، راهی را بیان کرد که با آن بنده از عذاب خداوند متعال نجات می‌یابد و فرمود: نجاتی نیست مگر برای کسی‌که اهل توبه باشد و از شرک ‌ورزی و گناهان دوری ورزد و به خدا ایمان آورد و او را عبادت نماید، و از پیامبرانش اطاعت کند و آنها را تصدیق نماید و کار شایسته انجام دهد و در این راستا از پیامبرانش پیروی نماید.

﴿فَعَسَىٰٓ أَن يَكُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِينَپس امید است کسی که این خصلت‌ها را داشته باشد از زمرۀ رستگاران گردد، آنهایی که به مطلوب دست می‌یابند و از امر ناگوار نجات پیدا می‌کنند. پس برای رستگار شدن راهی جز این وجود ندارد.

آیه‌ی ۶۸-۷۰:

﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٦٨[القصص: ۶۸]. «و پروردگار تو هر آنچه را بخواهد می‌آفریند، و (هر کس را بخواهد) بر می‌گزیند، و آنان اختیاری ندارند. خداوند بسی منزه‌تر و بالاتر از آن است که برایش شریک قرار می‌دهند».

﴿وَرَبُّكَ يَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ٦٩[القصص: ۶۹]. «و پروردگارت آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارد و آنچه که آشکار می‌سازد، می‌داند».

﴿وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٧٠[القصص: ۷۰]. «و اوست «الله» معبود به حق دیگری جز او نیست، و فرمانروایی از آن اوست و به‌سوی او بازگردانده می‌شوید».

در این آیات خداوند بیان می‌دارد که او همۀ مخلوقات را آفریده و مشیت و ارادۀ او در همۀ آفریده‌ها نافذ است، و هر کس را که بخواهد بر می‌گزیند و هر فرمان و زمان و مکانی را که بخواهد انتخاب می‌کند، و هیچ‌کس دیگری حق انتخاب ندارد.

و خداوند از داشتن شریک و پشتیبان و فرزند و همسر و هر آنچه شریک او قرار می‌دهند پاک و منزه است. و به آنچه که دل‌هایشان پنهان می‌دارد و آنچه که آشکار می‌سازند آگاه است. و فقط او معبود ستایش شده در دنیا و آخرت است، و به خاطر برخورداری از صفت‌های جلال و جمال، و به خاطر احسانی که به بندگانش نموده مورد ستایش قرار می‌گیرد. و او در هر دو جهان حاکم است، در دنیا به حکم و فرمان تقدیری حکم می‌نماید که مصداق آن همۀ چیزهایی است که آفریده و پدید آورده است. و حکم دینی نیز از آن اوست که مصداق آن مجموعۀ شریعت‌ها و اوامر و نواهی است. و در آخرت به حکم تقدیری و جزایی خود حکم می‌کند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَوبه سوی او بازگردانده می‌شوید، پس هر یک از شما را به خاطر عمل خوب و بدش جزا و سزا می‌دهد.

آیه‌ی ۷۱-۷۳:

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ٧١[القصص: ۷۱]. «بگو: به من بگویید اگر خداوند شب را بر شما تا روز قیامت پیوسته بگرداند، کیست معبودی غیر از خداوند که برایتان روشنی بیاورد؟ آیا نمی‌شنوید؟!».

﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ٧٢[القصص: ۷۲]. «بگو: به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما ماندگار کند، به جز خدا کدام معبود است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن آرام گیرید؟ آیا نمی‌بینید؟».

﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٧٣[القصص: ۷۳]. «و از رحمت خود شب و روز را برایتان مقرر داشت تا در آن بیارامید و فضل خدا را بجوئید و باشد که سپاس بگزارید».

این منتی از جانب خدا بر بندگانش است که آنها را به ادا کردن شکر و انجام بندگی و به جای آوردن حق خدا فرا می‌خواند. آری! منت و فضل خداست که از سر لطف و رحمت خویش روز را برای آنها آفریده است تا فضل خدا را بجویند، و برای طلب روزی‌های خود و زندگی‌شان در روشنایی روز به اینجا و آنجا بروند، و پخش شوند. و شب را آفریده است تا در آن آرام بگیرند و روح و جسم آنها از خستگی کار و فعالیت روزانه بیاساید.

پس این از فضل و رحمت خدا نسبت به بندگانش می‌باشد، و آیا کسی می‌تواند این چیزها را به وجود بیاورد؟! ﴿إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَاگر خداوند شب را تا روز قیامت ماندگار کند به جز خدا کیست که بتواند برای شما روشنی بیاورد؟‌آیا مواعظ خدا و آیات را نمی‌شنویدو نمی‌فهمید؟! ﴿إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِلَيۡلٖ تَسۡكُنُونَ فِيهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَو اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما ماندگار کند به جز خدا کدام معبود است که بتواند شبی را برایتان بیاورد تا در آن آرام گیرید؟ آیا عبرت نمی‌گیرید و نشانه‌ها و آیات خدا را نمی‌بینید تا بینش شما روشن گردد و راه راست را در پیش گیرید؟!.

در مبحث شب فرمود: ﴿أَفَلَا تَسۡمَعُونَآیا نمی‌شنوید، و در مبحث روز فرمود: ﴿أَفَلَا تُبۡصِرُونَآیا نمی‌بینید، چون قوۀ شنیدن در شب از قوۀ بینایی قوی‌تر است و در روز قوۀ بینایی از شنوایی قوی‌تر می‌باشد.

و از آیات چنین بر می‌آید که بنده باید در نعمت‌های خداوند بیاندیشد و به دقت در آن بنگرد و عدم و وجو آن‌را با هم مقایسه کند. زیرا اگر وجود نعمت با عدم آن مقایسه شود عقل انسان متوجه منت و احسان خدا می‌گردد. به خلاف کسی که به داشتن چیزهایی عادت کرده و چنین فکر می‌کند که این نعمات همیشه بوده‌اند و همواره ادامه خواهند داشت، پس خداوند را بر نعمت‌هایش ستایش نمی‌کند و از ابراز نیاز به درگاه خداوند ابا می‌ورزد. چنین کسی به کوری قلب دچار شده است و فکر شکرگزاردن و ذکر خداوند به ذهنش هم خطور نمی‌کند.

آیه‌ی ۷۴-۷۵:

﴿وَيَوۡمَ يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٧٤[القصص: ۷۴]. «و روزی که آنان را ندا می‌دهد، آنگاه می‌گوید: کجایند آن شریکانم که شما می‌پنداشتید؟!».

﴿وَنَزَعۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗا فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٧٥[القصص: ۷۵]. «و (در آن روز) از هر امتی گواهی بیرون می‌کشیم، آنگاه می‌گوییم: دلیل خود را بیاورید. پس می‌دانند که حق با خداوند است، وآنچه که به هم می‌بافتند از ایشان گم و ناپدید می‌شود».

روزی (خواهد آمد) که خداوند کسانی را ندا می‌دهد که چیزهایی را برای او شریک قرار می‌دادند، و غیر او را با وی برابر دانسته و ادعا می‌کردند که خداوند شریکانی دارد که سزاوار عبادت هستند، و فایده می‌دهند و ضرر می‌رسانند. پس وقتی که روز قیامت فرا برسد، خداوند می‌خواهد جسارت و افترایی که در سر می‌پروراندند، و دروغگویی آنان‌را آشکار سازد، ﴿يُنَادِيهِمۡ فَيَقُولُ أَيۡنَ شُرَكَآءِيَ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَآنان را ندا می‌دهد و می‌گوید کجایند انبازهایی که برای من گمان می‌بردید. کجاست آنچه آنها به گمان خود شریک خدا قرار می‌دادند، و فقط گمان آنها بود نه واقعیت همانطور که فرموده است: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ[یونس: ۶۶]. «و آنها که غیر خدا را شریک او تلقی می‌کنند (از برهانی روشن) پیروی نمی‌کنند، (بلکه) فقط پیرو گمانند».

پس هرگاه آنها ومعبودانشان حاضر شدند، خداوند از میان امت‌های دروغگو گواهانی را بیرون می‌آورد که بر شرک ورزیدن و باور فاسدشان در دنیا گواهی می‌دهند و این‌ها به منزلۀ کاندیداهای آنان هستند. ﴿وَنَزَعۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةٖ شَهِيدٗایعنی از میان سران تکذیب کنندگان کسانی را انتخاب می‌کنیم تا از برادرانشان دفاع کنند، حال آن که هر دو گروه بر یک راه هستند. پس وقتی برای محاکمه آورده شوند، ﴿فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡمی‌گوییم: حجت و دلیل خود را بر صحت و درستی شرک خویش بیاورید. آیا ما شما را به آن فرمان داده‌ایم؟ آیا پیامبران من شما را به آن دستور داده‌اند؟ آیا این را در یکی از کتاب‌های من دیده‌اید؟ آیا در میان معبودان شما کسی هست که سزاوار چیزی از الوهیت و خدایی باشد؟‌آیا به شما می‌توانند فایده برسانند، یا می‌توانند شما را از عذاب خدا نجات دهند؟! پس اگر شایستگی دارند این کارها را انجام دهند و اگر قدرتی دارند باید آن را به شما بنمایاند.

﴿فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِپس در این هنگام باطل و فاسد بودن گفتۀ خود را می‌دانند، و می‌فهمند که حق از آن خداوند است. آن‌ها دلیلی ندارند، و مجادله و گفتگو به ضرر آنها تمام می‌شود، و حجت خدا قاطع و والا است.

﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَو دروغ و تهمتی که به هم می‌بافتند نابود و متلاشی می‌شود و می‌دانند که خداوند دربارۀ آنها به عدل رفتار می‌نماید چون کیفر و عذاب را جز به کسی که سزاوار آن است نمی‌دهد.

آیه‌ی ۷۶-۸۲:

﴿إِنَّ قَٰرُونَ كَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيۡهِمۡۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِي ٱلۡقُوَّةِ إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ٧٦[القصص: ۷۶]. «همانا قارون از قوم موسی بود، پس بر آنان سرکشی کرد، و از گنج‌ها اندازه‌ای به او داده بودیم که کلیدهای آن بر گروهی توانمند سنگینی می‌کرد. آنگاه که قومش بدو گفتند: شادمانی مکن، همانا خدا شاد شوندگان (به مال) را دوست نمی‌دارد».

﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ وَأَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٧٧[القصص: ۷۷]. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را بجوی، و بهرۀ خود را از دنیا فراموش مکن، و چنان‌که خداوند به تو نیکی کرده است (با دیگران) نیکی کن، و در زمین در پی فساد مباش که خداون فسادکاران را دوست نمی‌دارد».

﴿قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓۚ أَوَ لَمۡ يَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَكَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَأَكۡثَرُ جَمۡعٗاۚ وَلَا يُسۡ‍َٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٧٨[القصص: ۷۸]. «قارون گفت: تنها در نتیجۀ علم و دانشی که دارم آن (مال) به من داده شده است. آیا ندانست که خداوند پیش از او نسل‌های (گذشته) کسانی را که از او توانمندتر و مال اندوزتر بودند هلاک کرد؟ و گناهکاران از گناهشان پرسیده نمی‌شوند».

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِي زِينَتِهِۦۖ قَالَ ٱلَّذِينَ يُرِيدُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا يَٰلَيۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٖ٧٩[القصص: ۷۹]. «پس (قارون) آراسته به زیورهای خود میان قومش ظاهر شد کسانی که زندگانی دنیا را می‌خواستند گفتند: ای کاش! ما نیز مانند آنچه به قارون داده شده است می‌داشتیم، به راستی او از بهره‌ای بزرگ برخوردار است».

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَيۡلَكُمۡ ثَوَابُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗاۚ وَلَا يُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ٨٠[القصص: ۸۰]. «و کسانی که دانش وآگاهی داشتند، گفتند: وای بر شما! پاداش خداوند برای کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد، بهتر است و این را جز شکیبایان نمی‌پذیرند».

﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا كَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِينَ٨١[القصص: ۸۱]. «پس او و خانه‌اش را به زمین فرو بردیم، و هیچ گروهی نداشت که او را در برابر خداوند یاری دهند، و خود نیز نتوانست خود را کمک کند».

﴿وَأَصۡبَحَ ٱلَّذِينَ تَمَنَّوۡاْ مَكَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَقُولُونَ وَيۡكَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَيَقۡدِرُۖ لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا لَخَسَفَ بِنَاۖ وَيۡكَأَنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٢[القصص: ۸۲]. «آنان که دیروز آرزو می‌کردند به جای او باشند، گفتند: وای! انگار خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد فراخ می‌گرداند، و برای هر کس که بخواهد روزی را تنگ و کم می‌گرداند. و اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود بی‌گمان ما را فرو می‌برد. وای! انگار کافران رستگار نمی‌گردند».

خداوند از حالت قارون و آنچه که انجام داد و موعظه و نصیحتی که بدو شد خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ قَٰرُونَ كَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰهمانا قارون از قوم موسی بود. یعنی از بنی‌اسرائیل بود، آنهایی که خداوند در آن زمان بر جهانیان برترشان داده بود، و خداوند نعمت‌های فراوانی به آنان بخشیده بود. پس حالت آنها چنین اقتضا می‌کرد که بر دین استقامت داشته باشند. اما قارون از راه قومش منحرف شد، ﴿فَبَغَىٰ عَلَيۡهِمۡو به خاطر نعمت‌های فراوانی که به او داده شده بود سرکشی و فخرفروشی کرد.

﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡكُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِي ٱلۡقُوَّةِو گنج‌ها و خزانه‌های زیادی به او داده بودیم که کلیدهای آن بر گروه قدرتمندی سنگینی می‌کرد، کلمۀ «عْصبه» بر گروه ده، نه و هفت نفری اطاق می‌شود. یعنی کلیدهای گنجینه و خزانه‌های اموال او چنان زیاد بود که گروه قدرتمندی به هنگام حمل آن کلیدها احساس سنگینی می‌کردند. پس در مورد خود گنج‌ها چه فکر می‌کنی؟

﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَوقتی که قومش در حالی که او را نصیحت می‌کردند و او را از طغیان و سرکشی برحذر می‌داشتند به او گفتند: به این دنیا و ثروت فراوان خود شاد مباش، و به آن افتخار مورز که آن تو را از آخرت غافل می‌گرداند. زیرا خداوند کسانی را که به مال دنیا شاد می‌شوند و شیفته و غرق محبت آن می‌گردند دوست ندارد.

﴿وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَتو اموال و دارایی‌هایی داری که وسیله‌ای برای به دست آوردن آخرت است. حال آنکه دیگران این وسیله را ندارند. پس به وسیلۀ این مال‌ها آخرت را بجوی و از آن صدقه بده. و به این بسنده نکن که ثروت خود را در به دست آوردن لذت‌ها به کار بگیری. ﴿وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَایعنی ما به تو نمی‌گوییم که همۀ اموال و دارایی‌ات را صدقه کن و آن را ضایع نما، بلکه برای آخرت خود انفاق کن، و از دنیای خود چنان بهره‌برداری کن که در دین تو خلل ایجاد نشود و به آخرت تو زیان نرسد.

﴿وَأَحۡسِن كَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَو با بندگان خدا نیکی کن، همانطور که خداوند با دادن این مالها به تو نیکی کرده است، ﴿وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِي ٱلۡأَرۡضِو با تکبر و انجام دادن گناهان و مشغول شدن به نعمت‌ها و فراموش کردن کسی که نعمت‌ها را داده است در زمین به دنبال فساد و تباهی‌مباش، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَهمانا خداوند تباهکاران و فساد پیشگان را دوست نمی‌دارد، بلکه آنها را به کیفر تباهکاری‌شان به شدت مجازات خواهد کرد.

قارون نصیحت آنها را نپذیرفت و به نعمت پروردگارش کفر ورزید و گفت: ﴿إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِيٓمن این مال‌ها را به وسیلۀ تلاش خود و شناختی که از راه‌های کسب و معامله داشتم، و به سبب مهارت خویش به دست آورده‌ام، و یا از آنجا که خداوند می‌دانست من لایق این اموال هستم آن را به من داده است. پس چرا شما مرا بر نحوۀ استفاده از چیزی نصیحت می‌کنید که خداوند به من بخشیده است؟

خداوند متعال با بیان این‌که دادن و بخشیدن وی بیانگر خوب بودن حالت کسی نیست که به او بخشیده است، فرمود: ﴿أَوَ لَمۡ يَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَكَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَأَكۡثَرُ جَمۡعٗاۚآیا نمی‌داند که خداوند پیش از او از میان نسل‌های گذشته کسانی را که از او توانمندتر و مال‌اندوز‌تر بودند هلاک کرده است؟! پس چه مانعی وجود دارد که خداوند نسل‌های دیگری را نیز هلاک کند؟ با این‌که سنت ما این است که هر کس مانند آنها یا بیشتر از آنها قدرت و ثروت داشته باشد و کارهایی را انجام دهد که موجب هلاکت و نابودی است او را هلاک خواهیم کرد. ﴿وَلَا يُسۡ‍َٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَو گناهکاران از گناهانشان پرسیده نمی‌شوند، بلکه خداوند آنها را کیفر می‌دهد، و چون حالت آنها را می‌داند آنان را عذاب می‌دهد. پس آنان گرچه برای خود حالتی نیکو تجسم کنند، و خود را نجات یافته تلقی نمایند سخن آنها مورد قبول نیست، و چیزی از عذاب خدا را از آنها دور نمی‌کند. چون گناهانشان پوشیده نیست. پس انکار کردن آنها بی‌جاست. قارون همچنان به عناد و سرکشی خود و نپذیرفتن نصیحت و اندرز قومش با سرمستی و غرور و در حالی که به خود پسندی گرفتار آمده بود ادامه می‌داد.

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِي زِينَتِهِو روزی با زیباترین و بهترین وضعیت خود بیرون آمد. او اموال فراوانی داشت و تا آخرین حد که می‌توانست خود را آماده و آراسته کرده بود. و معمولاً امثال قارون بسیار خود را آراسته می‌کنند ومانور می‌دهند، و قارون هر آنچه که از آرایش و تجمل و فخر و ناز قابل تصور بود جمع کرده بود.

در این حالت چشم‌ها به قارون دوخته شد، لباسش دل‌ها را مجذوب، و آرایش و خود آرایی‌اش مردم را به‌سوی خود جلب کرده بود. تماشاگران در مورد قارون به دو گروه تقسیم شده بودند و هر یک بر حسب خواست و علاقۀ خودش سخن می‌گفت، ﴿قَالَ ٱلَّذِينَ يُرِيدُونَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَاکسانی‌که زندگانی دنیا را می‌خواستند و به آن دل بسته بودند و دنیا آخرین مقصدشان بود، و خواسته‌های جز آن نداشتند، گفتند: ﴿يَٰلَيۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ قَٰرُونُکاش دنیا و کالا و زیبایی آن به ما هم داده می‌شد، همانطور که به قارون داده شده است! ﴿إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٖبی‌گمان او از بهره‌ای بزرگ برخوردار است. البته اگر کار به آنچه که آنها می‌خواستند تمام می‌شد، و دنیایی دیگر وجود نداشت و آخرتی در کار نبود آنها راست می‌گفتند که قارون از بهرۀ بزرگی برخوردار است، چون به او امکانات و اموال چنان زیادی داده شده بود که می‌توانست هر طور که بخواهد از نعمت‌های دنیا استفاده کند و او با این اموال و ثروت می‌توانست همۀ آنچه را که می‌خواست به دست بیاورد. و بسیاری از مردم برخورداری از چنین وضعیتی را عین سعادتمندی به حساب می‌آورند. ولی در واقع هر کس که دنیا و زخارف آن را آخرین هدف خود قرار دهد به راستی که پست‌ترین انسان است و هرگز به خواسته‌های عالی و مطالب گران‌بها راه نمی‌یابد.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَو کسانی که دانش و آگاهی داشتند و حقایق اشیا را می‌دانستند و به باطن دنیا نگاه نمی‌کردند، در آن وقت که آن دسته از مردم به ظاهر قارون می‌نگریستند، در حالی که از آنچه آنها برای خود آرزو کرده بودند ناراحت و دردمند شده بودند، و از وضعیت آنها تأسف می‌خوردند و سخنشان را قبول نداشتند، گفتند: ﴿وَيۡلَكُمۡوای بر شما! ﴿ثَوَابُ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗاپاداش خدا در این دنیا که عبارت است از لذت عبادت، و دوست داشتن آن، وبازگشتن به‌سوی خدا، و روی آوردن به او، و پاداشی که در آن دنیا می‌دهد که بهشت و نعمت‌هایی است که در آن وجود دارد، و چشم‌ها از دیدن آن لذت می‌برند، برای کسی که ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد بهتر از چیزی است که شما آرزو کرده و به آن علاقه‌مند شده‌اید. پس این است حقیقت امر اما این طور نیست که هر کس این را بداند به آن روی بیاورد، بلکه این را فرا نمی‌گیرند و توفیق دست یافتن به آن را ندارند، ﴿إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَمگر کسانی که شکیبایی می‌ورزند، آنهایی که بر طاعت خداوند صبر می‌ورزند و خود را از گناه ونافرمانی خدا باز می‌دارند و به هنگام تقدیرهای دردناک خداوندی صبر و بردباری پیشه می‌کنند و جذابیت‌های دنیا و لذایذشان آن‌ها را از یاد پروردگارشان غافل نمی‌کند و میان او و آنچه که برای آن آفریده شده‌اند مانعی ایجاد نمی‌نمایند. پس چنین کسانی پاداش خدا را بر دنیای فانی ترجیح می‌دهند.

وقتی فخر فروشی و سرکشی قارون به اوج رسیده و دنیایش نزد او زیبا جلوه نمود، و بسیار به آن دلباخته شد، ناگهان عذاب خدا او را فرا گرفت، ﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَپس او و خانه‌اش را به زمین فرو بردیم، و سزای او از نوع عملش بود. پس همانطور که خودش را از بندگان خدا بالاتر قرار داد خداوند نیز او را در پایین‌ترین مکان جای داد. و او و خانه‌اش به همراه اثاثیه وکالاهایش که مایۀ فریب او شده بودند به دل زمین فرو رفتند ﴿فَمَا كَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِينَو او را گروه و خدمتگزاران و لشکریانی نبود که در برابر خداوند یاری‌اش کنند. پس عذاب خدا او را فرا گرفت، و کسی او را یاری نداد و خودش هم نتوانست کاری بکند.

﴿وَأَصۡبَحَ ٱلَّذِينَ تَمَنَّوۡاْ مَكَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ يَقُولُونَو کسانی که دیروز آرزو می‌کردند به جای او باشند. یعنی زندگانی دنیا را می‌خواستند، کسانی که می‌گفتند: کاش مانند آنچه به قارون داده شده است به ما هم داده می‌شد، آنها پس از به زمین فرو رفتن قارون، در حالی که ناراحت بودند و عبرت گرفته و می‌ترسیدند که عذاب خدا آنها را نیز فرو بگیرد، گفتند: ﴿وَيۡكَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَيَقۡدِرُوای! انگار خداوند روزی را برای هر کس از بندگان خود که بخواهد گسترده می‌گرداند، و برای هر کس که بخواهد آن را تنگ و کم می‌گرداند، پس اکنون دانستیم خداوند که روزی فراوانی به قارون داده است دلیل بر این نیست که در او خیر و خوبی وجود دارد، و ما در این سخن خود که گفتیم ﴿إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٖواقعاً قارون دارای بهرۀ بزرگی است، اشتباه کرده‌ایم.

﴿لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا لَخَسَفَ بِنَااگر خداوند بر ما منت نمی‌نهاد، ما را بر آنچه که گفتیم کیفر می‌داد، پس اگر فضل و منت او نبود، ما را به زمین فرو می‌برد. پس هلاکت شدن قارون کیفر وسزایی بود برای او وعبرت و پندی بود برای دیگران، حتی کسانی که به او رشک می‌بردند پشیمان شدند و فکرشان تغییر کرد. ﴿وَيۡكَأَنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَیعنی کافران در دنیا و آخرت رستگار نمی‌گردند.

آیه‌ی ۸۳:

﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ٨٣[القصص: ۸۳]. «این سرای آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین به دنبال استکبار و فساد نیستند مقرر می‌کنیم، و عاقبت از آن پرهیزگاران است».

وقتی خداوند ماجرای قارون و دنیایی که به او داده شده بود و سرانجام او را بیان کرد، و به گفتۀ اهل دانش نیز اشاره کرد که گفتند: «پاداش خداوند برای کسی‌که ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد بهتر است»، مردم را به جهان آخرت تشویق کرد و سبب و عاملی که انسان را به بهشت می‌رساند بیان نمود و فرمود: ﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُآنچه خداوند که در کتاب‌هایش بیان نموده و پیامبرانش از آن خبر داده‌اند سرای آخرت است که همۀ نعمت‌ها را در بر گرفته و هر امر ناگوار وناخوشایندی از آن دور شده است. ﴿نَجۡعَلُهَاو آن را سرا و مقری قرار می‌دهیم، ﴿لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗابرای کسانی که در زمین به دنبال تکبر و فساد نیستند. یعنی آنهایی که قصد فساد و تکبر را ندارند، گذشته از این‌که در زمین کارهایی انجام دهند که به وسیلۀ آن خود را بر بندگان خدا برتر قرار دهند، و بر آنها و در برابر حق تکبر ورزند.

و فساد شامل همۀ گناهان است. پس وقتی آنها تکبر و فساد در زمین را نمی‌خواهند، از این لازم می‌آید که خواست و ارادۀ آنها به‌سوی خدا، و قصد و هدفشان سرای آخرت، و حالت آنها تواضع و فروتنی کردن با بندگانن خدا و اطاعت از حق و انجام عمل صالح باشد. و این‌ها پرهیزگارنند که سرانجام نیک دارند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَو رستگاری و کامیابی پایدار و جاودان از آن کسی است که از خدا بترسد و تقوا پیشه نماید.

و دیگران -گرچه به برخی موفقیت‌ها و آسایش‌ها دست یابند- اما مسلماً این موفقیت و راحتی به طول نمی‌انجامد و به زودی از بین می‌رود. و از این‌که در آیۀ کریمه عاقبت نیک منحصراً برای پرهیزگاران قرار داده شده است دانسته می‌شود کسانی که می‌خواهند در زمین تکبر یا فساد کنند، در جهان آخرت بهره و نصیبی ندارند.

آیه‌ی ۸۴:

﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَى ٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٨٤[القصص: ۸۴]. «هر کس کار نیکی انجام دهد پاداش بهتری از آن دارد، و هرکس بدی به میان آورد (بداند) کسانی که مرتکب بدی‌ها می‌شوند جز آنچه می‌کنند جزا نمی‌یابند».

خداوند از چند برابر بودن لطف خویش و عدالت کامل خبر داده و می‌فرماید: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِهر کس کار نیکی انجام دهد، و آن را پیش بیاورد. شرط گذاشت که انجام دهندۀ نیکی، آن را بیاورد، چون گاهی (آدمی) نیکی را انجام می‌دهد اما چیزی را با آن همراه می‌کند که پذیرفته نمی‌شود، و یا نیکی را باطل می‌نماید. بنابر این او نیکی را انجام داده ولی با خود نیاورده است. و «حسنه» اسم جنس است و شامل همۀ اقوال و افعال ظاهری و باطنی است که مربوط به حقوق خدا و بندگان می‌باشد و خدا و پیامبرش به آن دستور داده‌اند. ﴿فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَاپس او پاداش بزرگتری از آن خواهد داشت. و در آیه‌ی دیگر آمده است که ﴿فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَا[الأنعام: ۱۶۰]. «ده برابر آن نیکی به او پاداش داده می‌شود».

این چند برابر کردن نیکی حتماً آنجام می‌شود، و گاهی اسبابی با آن همراه می‌شود که به وسیلۀ آن چند برابر شدن افزوده‌تر و بیشتر می‌گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ[البقرۀ: ۲۶۱]. «و خداون برای هر کس که بخواد پاداش را چند برابر می‌نماید، و خداوند گشایش‌گر داناست». یعنی بر حسب حالت انجام دهنده و عملش، و فایده و جا و مکان عملش، به پاداش آن می‌افزاید.

﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَيۡرٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَى ٱلَّذِينَ عَمِلُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٨٤و هر کس بدی را انجام می‌دهند جز آنچه می‌کردند جزا نمی‌یابند. و بدی هر آن چیزی است که شارع از آن نهی نموده و آن را حرام کرده باشد. و این آیه همانند فرموده‌ی خداوند متعال است که می‌فرماید: ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّيِّئَةِ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ[الأنعام: ۱۶۰].

آیه‌ی ۸۵-۸۸:

﴿إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّكَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَمَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٨٥[القصص: ۸۵]. «به راستی خداوندی که این قرآن را بر تو واجب کرد یقیناً تو را به بازگشتگاهی باز خواهد گرداند. بگو: پروردگار من بهتر می‌داند که چه کسی هدایت را از سوی او آورده است، و چه کسی در گمراهی آشکار به سر می‌برد».

﴿وَمَا كُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبُ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَۖ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرٗا لِّلۡكَٰفِرِينَ٨٦[القصص: ۸۶]. «و امیدی نداشتی که کتاب بر تو فرود آورده شود، بلکه به رحمتی از سوی پروردگارت (این کار انجام شد) پس هرگز پشتیبان کافران مباش».

﴿وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَيۡكَۖ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَۖ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٨٧[القصص: ۸۷]. «و هرگز کافران تو را از آیات خداوند باز ندارند، پس از آنکه (قرآن) بر تو نازل شده است. و به‌سوی پروردگارت فراخوان، و هرگز از مشرکان مباش».

﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٨٨[القصص: ۸۸]. «و با خداوند معبود دیگری را فرامخوان، جز او معبود به حقی نیست، هر چیزی هلاک شونده است جز ذات او، فرمانروایی از آن اوست، و همگی شما به‌سوی او برگردانده می‌شوید».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِي فَرَضَ عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَهمانا خداوندی که قرآن را بر تو نازل کرد و احکام را در آن واجب گرداند و حلال و حرام را در آن بیان کرد، و تو را دستور داد تا آن را به جهانیان برسانی و همۀ مکلفین را به‌سوی احکام آن دعوت کنی، شایستۀ حکمت او نیست که زندگی فقط در همین دنیا منحصر گردد و بندگان به خاطر کارهای نیک خود پاداش داده نشوند، و به خاطر کارهای بد کیفر نیابند، بلکه حتماً تو را به بازگشتگاهی بر می‌گرداند که در آن نیکوکاران را به سبب نیکوکاریشان پاداش می‌هد، و بدکاران را به خاطر گناهشان کیفر می‌دهد.

و هدایت و برنامۀ الهی را برای آنها بیان کرده‌ای، پس اگر از تو پیروی کنند این بهره و سعادت آنهاست. و اگر نافرمانی کنند و به هدایتی که آورده‌ای اعتراض نمایند و باطل را بر حق ترجیح بدهند، پس جایی برای مجادله باقی نمی‌ماند و چیزی جز مجازات اعمال از سوی خدای دانا به پیدا و پنهان و دانا به اهل حق و اهل باطل باقی نمی‌ماند. و خداوند چیزی را ثابت و چیزی را باطل و پوچ می‌گرداند. بنابر این گفت: ﴿قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَمَنۡ هُوَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖبگو: «پروردگارم بهتر می‌داند که چه کسی هدایت را آورده است، و چه کسی در گمراهی آشکار به سر می‌برد». و دانسته شد که پیامبر خدا را یافته و هدایت کننده است، و دشمنان او گمراه و گمراه کننده‌اند.

﴿وَمَا كُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن يُلۡقَىٰٓ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبُو تو به نازل شدن این کتاب فکر نمی‌کردی و برای ان آمادگی نداشتی و (قبلاً) به این امر نپرداخته بودی، ﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّكَبلکه رحمت و لطفی که خداوند نسبت به تو و بندگان داشت سبب شد که خداوند تو را به همراه این کتاب که مایه رحمت جهانیان است بفرستد، و به تو چیزهایی را بیاموزد که آنها نمی‌دانستند. و آنان را تزکیه نمود و کتاب و حکمت را به آنها آموخت گرچه قبل از آن در گمراهی آشکاری به سر می‌برند.

پس وقتی که دانستی این کتاب رحمت خداست که بر تو نازل شده است، بدان که همۀ انچه به آن امر نموده و از آن نهی کرده است، رحمت و لطفی از جانب اوست. پس هرگز به دلت خطور نکند که مخالفت با آن به صلاح تو و سودمندتر است.

﴿فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرٗا لِّلۡكَٰفِرِينَو هرگز پشتیبان کافران مباش. یعنی آنها را بر کفرشان یاری مکن. و از جملۀ پشتیبانی آنها این است که در مورد یکی از دستورات قرآن گفته شود: این خلاف حکمت و منفعت و مصلحت است.

﴿وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَيۡكَآیات خدا را تبلیغ کن و به مکر و حیلۀ کافران توجه مکن، و مبادا تو را از رساندن آن باز دارند. و از هوی و هوس آنها پیروی مکن، ﴿وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّكَبلکه مردم را به‌سوی پروردگارت دعوت کن. پس هر آنچه با این مخالف باشد از قبیل ربا و شهرت‌طلبی یا موافقت با خواسته‌های اهل باطل، آن را دور بیانداز، چون چنین چیزهایی سبب می‌شود تا انسان با کافران باشد و آنها را بر کارشان یاری نماید. بنابراسن ﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَو هرگز از مشرکان مباش یعنی نه در دایرۀ شرک آنها قرار بگیر، و نه در فروغ و شعبه‌های آن که همه گناه است.

﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘو با خداوند معبود دیگری را مخوان، بلکه عبادت خود را خالصانه برای «الله» انجام بده، زیرا ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَمعبود به حقی جز او نیست. پس جز خدای ابدی و جاوید هیچ کس شایسته نیست که معبود و خدا قرار داده شود، و مورد محبت و دوستی و پرستش قرار بگیرد ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُهر چیزی جز او هلاک شونده و رفتنی است پس عبادت کردن برای موجود هلاک شونده باطل است، زیرا سرانجام و نهایت آن بطلان است. ﴿لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَفرمانروایی در دنیا و آخرت از آن اوست، و به‌سوی او - نه به‌سوی کسی دیگر - برگردانده می‌شوید. پس وقتی هر چیزی غیر از خدا هلاک شونده و باطل است، و خداوند باقی و ماندگار است، خداوندی که جز او معبود به حقی نیست و فرمانروایی در دنیا و آخرت از آن اوست، و همۀ خلائق به‌سوی او باز می‌گردند تا آنها را طبق اعمالشان مجازات کند، بر کسی که عقل دارد مقرر می‌گردد که تنها خداوند بی‌شریک را عبادت کند، و کارهایی را انجام دهد که او را به خدا نزدیک می‌نماید، و وی را از ناخشنودی و عذاب او دور می‌کند. و باید بپرهیزد از این‌که در حالی به نزد پروردگارش برود که توبه نکرده، و از گناه و اشتباه خود دست نکشیده است.

پایان تفسیر سوره‌ی قصص