آداب اسلامی
گروه ترجمه و تألیف:
سایت نوار اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
ادب در لغت به معنای «دانش، فرهنگ، معرفت، روش پسندیده، خوی خوش» آمده است و جمع آن «آداب» میباشد.
ادبهایی که هر مسلمان باید به آن تأسی کند از رفتار پیامبر جنشأت میگیرد.
پیامبر مکرم اسلام جدارای بهترین اخلاق بودند. حق تعالی در قرآن عزیز میفرمایند: ﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤ ﴾ «(ای محمد!) به درستی که تو بر خلق عظیم آفریده شدهای».
مصطفی را هزار معجزه بود که به مردم همی نمود مقیم
بهترین هزار معجزهاش ادب نیک بود و خلق عظیم
رسول الله ج، جامع صفات نیک بود و هر کس که خواهان سعادت ابدی است باید که در رفتار خود به وی اقتدا کند، صلوات الله و سلامه علیه.
الله تعالی در قرآن کریم درباره رسول الله جمیفرمایند: ﴿ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧ ﴾.
پس باید که در اخلاق نیکو به حضرت مصطفی جاقتدا کنیم، زیرا در اخلاق حمیده به جایى رسیده بود که عایشه صدیقهلدر شأنش گفت: «كان خلقه القرآن» (اخلاق پیامبر قرآن بود).
ادب پایهی تمام محاسن اخلاقی و سبب نیل به سعادت ابدی است.
ادب دانستن چیزهایی است که به وسیله آن از انواع خطاها احتراز به عمل میآید.
ابو حفص/میگوید: حسن ادب در ظاهر، ملاک حسن ادب در باطن است.
شیخ الاسلام گوید: ادب تهذیب ظاهر و باطن است.
و گفته شده است که ادب محصول صفای دل و حضور قلب است.
***
مجموعه آداب اسلامی، مأخوذ از قرآن، سنت و سیره نبوی جاست.
مسلمان موظف به رعایت آداب است چرا که ظاهر از باطن و باطن را از ظاهر خبر میدهد.
***
با توجه به اینکه سعادت ابدی مسلمانان در رعایت این آداب است، گروه ترجمه و تألیف «سایت نوار اسلام» مجموعهی آداب اسلامی را گردآوری و به طرزی شیوا و عامه فهم به فارسی ترجمه کردهاند، که مطالب آن عبارتند از:
۱- آداب راه
۲- آداب خورد و نوش
۳- آداب علم
۴- ادب در رابطه با خداوند
۵- آداب اعیاد
۶- آداب سلام و احوالپرسی
۷- آداب جنازه
۸- آداب دعوت
۹- آداب دعاء
۱۰- آداب ذکر
۱۱- آداب ورزش
۱۲- آداب دید و بازدید
۱۳- آداب سفر
۱۴- آداب کار و عمل
۱۵- آداب لباس
۱۶- آداب شوخی و مزاح
۱۷- آداب مساجد
۱۸- آداب نصیحت
۱۹- آداب خواب
۲۰- آداب زیارت قبور
۲۱- آداب قضاء حاجت
۲۲- آداب رفتار با حیوانات
۲۳- ادب در رابطه با والدین
۲۴- آداب مجالس
۲۵- آداب مهمانی
از خداوند متعال مسئلت داریم که همه را توفیق عمل به این آداب را عطا فرماید.
وصلى الله على خیر خلقه محمد، وعلى آله وصحبه، وبارک وسلم.
سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یک روز پیامبر جبه اصحابش فرمود: (إیاكم والجلوسَ على الطرقات) فقالوا: ما لنا بد، إنما هی مجالسنا نتحدث فیها. قال ج: (فإذا أبیتم إلا المجالس؛ فأعطوا الطریق حقها). قالوا: وما حق الطریق؟ قال ج: (غض البصر، وكف الأذى، ورد السلام، وأمر بالمعروف، ونهى عن المنكر) [متفق علیه] یعنی: «از نشستن در راهها بپرهیزید.
گفتند: یا رسول الله جما چارهی از این نشستنهای مان نداریم که در آن صحبت میکنیم.
رسول الله جفرمود: پس هرگاه ناگزیر از نشستن شدهاید، حق راه را بدهید.
گفتند: حق راه چیست، یا رسول الله ج؟
فرمود: پوشیدن چشم، خود داری از اذیت و آزار و جواب دادن سلام و امر به کارهای پسندیده و نهی از کارهای بد.»
***
راهها برای راحتی همگان بوده و ملک عمومی است. چنانچه هرکس راه را جزوی از خانهاش میدانست، از آن بیشتر محافظت مینمود.
دربارهی راهها (معابر) نیز آدابی وجود دارند که لازم است توسط مسلمانان مراعات گردند، از جمله:
فرد مسلمان برای بجای آوردن امر و فرمان باری تعالی چشم از حرام فرو میگیرد.
خداوند میفرماید: ﴿ قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ ﴾[النور: ۳۰-۳۱] یعنی: «به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزهتر است زیرا خدا به آنچه مىکنند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند».
فرد مسلم موانعی مانند سنگ یا ریسمان و شیشه یا دیگر چیزها را از سر راه کنار میبرد. رسول خدا جدر این مورد میفرماید: (... وتمیط الأذى عن الطریق صدقة) [متفق علیه] یعنی: «... و دور کردن اشیاء موذی (سنگ و خار و خاشاک و غیره) از راه صدقه است.»
از قضاء حاجت بر سر راه خودداری میکند تا باعث ناراحتی کسی نگردد. از بازی و شوخی ناپسند و مسخره کردن دیگران در کوچه و خیابانها پرهیز مینماید.
راه را بر رهگذران تنگ ننموده و بلکه سعی در گشاد کردن گذرگاه برای عابران دارد. چنانچه عصا یا چتر یا هرچیز دیگری را که ممکن است به دیگران آسیب برساند با خود حمل کند، باید که مراقب آن بوده و نگذارد به کسی صدمه بزند. دستانش را در راه به تندی و با شدت در مکانهای شلوغ تکان ندهد. در مسیر پل یا راههای باریک، به عنوان مثال، به دیگران فشار وارد نیاورد.
رانندگان ماشین باید قوانین عبور و مرور را مراعات نموده و پلیس راهنمایی رانندگی را مورد احترام قرار دهند و به علایم راهنمایی دقت نموده و آنها را رعایت کنند. از بوق ماشین زیاد استفاده ننمایند تا باعث اذیت بیماران نگردند. سرعت مجاز را در راهها مراعات نمایند.
فرد مسلمان در مسیر خویش به طرف مقابل خود سلام میکند و سلام دیگران را نیز به شیوه ای بهتر پاسخ میدهد.
پیامبر جمیفرماید: (من رأى منكم منكرًا فلیغیره بیده، فإن لم یستطع فبلسانه، فإن لم یستطع فبقلبه، وذلك أضعف الإیمان) [متفق علیه] یعنی: «هرگاه کسی از شما کار بدی را دید باید آن را بدست خویش تغییر دهد، اگر نتوانست بزبان خود آن را منع کند و اگر نتوانست بدل خود از آن بد ببرد و این ضعیف ترین مرحلهی ایمان است.»
انسان مسلمان به کمک کسانی که نمیتوانند راه را طی نموده و توان حرکت ندارند میشتابد و دستش را میگیرد. چنانچه اتومبیل یا هر وسیله نقلیهای در اختیار داشته باشد، دیگران را نیز سوار مینماید. کسانی را که راه گم کردهاند راهنمایی میکند و در صدد رفع مشاجره و دعواهایی که توان رفع آنها را دارد برمیآید و میان شان آشتی برقرار میسازد.
فرد مسلم در راه رفتن میانه روی اختیار نموده و نه میشتابد و نه کند میرود، نه با کبر و نه با فخرفروشی راه میرود. خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ ﴾[لقمان: ۱۹] یعنی: «و در راهرفتن خود میانهرو باش!»وقال تعالى: ﴿ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا ٣٧ ﴾[الإسراء: ۳۷] یعنی: «و در [روى] زمین به نخوت گام برمدار چرا که هرگز زمین را نمىتوانى شکافت و در بلندى به کوهها نمىتوانى رسید.»
فرد مسلمان از موقعی که پیاده میباشد از پیاده رو عبور نموده و خود را در معرض خطر تصادف با ماشین و موتورها در خیابان قرار نمیدهد. در هنگام عبور از عرض خیابان با دقت و آهستگی عمل نموده و از امن بودن خیابان برای عبور مطمئن میشود.
باید از انداختن زباله در راهها خودداری نموده و چه زیباست اگر همه با هم در پاک کردن کوچه و خیابانها همیاری نماییم.
نباید از آنان پیش افتاده و هنگام صحبت کردن باید به آنها به خوبی گوش دهید. سعی کند همیشه در سمت چپ او قرار گیرد تا همواره در خروج و ورود به هر جا اولویت با آنها باشد.
خوردن خوراکی در راه خلاف جوانمردی است.
برای جلوگیری از آزار و اذیت دیگران و نیز درز ننمودن اسرار بهتر است از صحبت کردن با صدای بلند در معابر خودداری شود. باید از شوخی نابجا با دوستان در معابر نیز پرهیز نمود.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
عمر بن ابی سلمهسپسربچهای بود و نزد پیامبر جپرورده میشد. یک روز نشسته و با پیامبر جغذا میخورد، او از مقابل خودش نمیخورد و آداب غذا خوردن را رعایت نمیکرد. پیامبر جفرمود: (یا غلام سَمِّ الله، وكُلْ بیمینك، وكُلْ مما یلیك) یعنی: «ای پسر! اسم خدا را یاد کن و بدست راست خود بخور و از نزدیک خود بخور.» [متفق علیه]
***
مردی نزد پیامبر جبر سفرهی غذا نشسته بود و با دست چپ غذا میخورد. پیامبرجاو را از این کار نهی نموده و فرمود: (كل بیمینك) یعنی: «با دست راست بخور.» آن مرد کبر ورزید و گفت: نمیتوانم. گرچه میتوانست با دست راست بخورد و جز کبر او را چیزی به گفتن این سخن وادار نکرد. پیامبر جفرمود: (لا استطعت) یعنی: «نتوانی.» و دستش خشک گردید و آن مرد به خاطر مخالفت با امر رسول خداجدیگر نتوانست دست راست خود را به دهان خویش بالا کند. [مسلم]
***
انسان مسلمان در زندگی خویش را بینیاز از خورد و نوش نمیداند، ولی به آن به عنوان هدف و منظور اصلی کوشش و تلاش زندگیاش نمینگرد، بلکه آن را وسیله ای برای حفظ حیات خویش و خوشنودی پروردگارش میداند.
برخی آداب که شایسته است هر مسلمانی در هنگام خورد و نوش بدانها آراسته گردد را در زیر میآوریم:
هر مسلمانی باید تلاش کند تا از حرام بپرهیزد و تنهاچیزی را که حلال است بخورد. خداوند متعال میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢ ﴾[البقرة: ۱۷۲] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید از نعمتهاى پاکیزهاى که روزى شما کردهایم بخورید و اگر تنها او را مىپرستید خدا را شکر کنید.»و از پیامبر جروایت شده که فرمودهاند: (طلب الحلال واجب على كل مسلم.) یعنی: «بر هر مسلمانی واجب است که در طلب رزق حلال باشد.» [طبرانی] فلذا انسان مسلمان از غذا و آشامیدنی حرام مانند گوشت خوک، خون، گوشت مردار، شراب و... دوری کرده و از خوردنیهای پاکیزهای که خداوند آفریده است بهره میگیرد.
در بهره گیری از وسایل و اسباب دنیایی و لذتهای آن باید میانه روی پیش گرفت. خداوند متعال در قرآن کریم به اعتدال و میانه روی امر نموده و میفرماید: ﴿ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ٣١ ﴾[الأعراف: ۳۱] یعنی: «بخورید و بیاشامید و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمىدارد.»و پیامبر جمیفرماید: (ما ملأ آدمی وعاءً شرَّا من بطنه، بحسب ابن آدم أكلات یقِمْنَ صلبه، فإن كان لا محالة فثلث لطعامه وثلث لشرابه وثلث لنَفَسِه) یعنی: «هیچ آدمی ظرفی پر نکرد که بد تر از شکم باشد، برای آدمی بسنده است چند لقمهای که قامت او را استوار نگه دارد. چنانچه چارهای نباشد، باید یک سوم آن را برای غذا یک سوم آن برای آب و یک سوم هم برای نفسش باشد.» [ترمذی]
انسان مسلمان به پاکیزگی اهمیت بسزائی داده و قبل از خوردن غذا و پس از آن دستانش را میشوید؛ چرا که دین او دین نظافت و پاکیزگی است.
رسول خدا جفرموده است: (إذا أكل أحدكم فلیذكر اسم الله -تعالى- فإن نسی أن یذكر اسم الله تعالى فی أوله، فلیقل: بسم الله أوله وآخره) یعنی: «هرگاه یکی از شما نان میخورد باید نام خدا را یاد کند و اگر فراموش کرد که نام خدا را در اول آن یاد کند، باید بگوید: بنام خدا در آغاز و پایانش.» [ابوداود و ترمذی] و روایت شده که آن حضرتجمردی را در حال خوردن غذا دیدند که نام خدا را، تا وقتی یک لقمه بیشتر از غذا نمانده بود، نبرد، وقتی که آخرین لقمه را به سمت دهانش میبرد، گفت: «به نام خدا در آغاز و در پایان». پیامبر جخندیده و فرمود: (ما زال الشیطان یأكل معه، فلما ذكر اسم الله استقاء ما فی بطنه.) یعنی: «شیطان پی در پی با او میخورد و چون بسم الله گفت، او آنچه را خورده بود، از دهانش بیرون انداخت.» [ابوداود و نسائی].
فرد مسلمان از غذا ایراد نمیگیرد و به تبعیت از پیامبر خدا جعمل مینماید که هرگز از غذا عیب نمیگرفت و اگر غذایی را دوست داشت میخورد وگرنه از خوردنش صرف نظر مینمود.
تمام اعمال انسان مسلمان حول محور طاعت و بندگی خداوند متعال و با نیت نیک و صحیح میگردد. وقتی غذا میخورد برای به جای آوردن امر خداوند سبحان و نیرومند ساختن بدن خویش و ادامهی حیاتش غذا میخورد تا بتواند نقش خود را در زندگی به خوبی ایفا نموده و به عبادت و بندگی خداوند بپردازد.
باید به خوبی رنگ و بوی و طعمهای متفاوت و انواع جورواجور غذاها دقت نمود که از دل زمین برمیآیند و دانست و اقرار نمود که پروردگار ما چه پاک و منزه است، خدایی که این نعمات را رویانیده و برای ما انسانها آماده ساخته است.
شایسته است که فرد از غذای مقابل خود بخورد و نه از وسط ظرف. پیامبر جبه عمر بن ابی سلمه سفارش کرد تا از مقابل خود بخورد و فرمود: (إذا أكل أحدكم طعامًا فلا یأكل من أعلى الصحفة، ولكن لیأكل من أسفلها، فإن البركة تنزل من أعلاها) یعنی: «وقتی غذا میخورید از بالای بشقاب نخورید بلکه از پایین آن بخورید. چون برکت از بالای آن نازل میشود.» [ابوداود و ترمذی].
مستحب است که موقع صرف غذا جمع شوند، چون برکت بر حاضران سفره نازل میشود. پیامبر جمیفرماید: (طعام الواحد یكفی الاثنین، وطعام الاثنین یكفی الأربعة، وطعام الأربعة یكفی الثمانیة) یعنی: «طعام یک نفر برای دو نفر و طعام دو نفر برای چهار نفر و طعام چهار نفر برای هشت نفر کفایت میکند.» [مسلم]
عدهای از اصحاب نزد پیامبر خدا جآمده و از آن شکایت داشتند که میخورند ولی سیر نمیشوند. آن حضرت جفرمود: (فاجتمعوا على طعامكم، واذكروا اسم الله یبارك لكم فیه) یعنی: «پس برای نان خوردن تان یکجا شوید و بسم الله بگوئید، برای شما در طعام تان برکت گذاشته میشود.» [ابوداود]
برای مسلمانان جایز نیست که از ظروف و وسایل غذاخوری جنس طلا و جواهر استفاده کنند. پیامبر جمیفرماید: (إن الذی یأكل أو یشرب فی آنیة الذهب والفضة إنما یجَرْجِرُ فی بطنه نار جهنم.) یعنی: «کسی که در ظرف طلا یا نقره بخورد یا بنوشد، همانا در شکم خویش آتش جهنم را فرو میکشد.» [مسلم]
فرد مسلمان برای غذا خوردن بیشتر از دست یا دیگر وسایل سر سفره استفاده مینماید.
مستحب است که مسلمانان هنگام غذا خوردن، اگر روی زمین غذا میخورند، یکی از پاها را پهن نموده و دیگری را قائم دارد. اشکالی ندارد که بر روی میز غذا خورده شود. ولی صرف غذا در حال تکیه دادن مکروه است. پیامبر جمیفرماید: (لا آكل متكئًا) یعنی: «در حال تکیه چیزی نمیخورم.» [بخاری]
فرد مسلمان، در حالی که از کوچه و خیابان عبور میکند، از خوردن و نوشیدن خودداری مینماید چون اینکار مخالف آداب غذا و آداب راه میباشد.
وقتی که فرد مسلمان بخواهد آب یا چیز دیگری - از نوشیدنیهای حلال- بنوشد، باید آن را در سه مرتبه بنوشد و بیرون از ظرف نفس خود را بیرون دهد و نوشیدن آن را با نام خدا آغاز نموده و با حمد و سپاس از او به پایان ببرد و در نوشیدنیاش ندمد. روایت شده که پیامبر جهرگز در نوشیدنیاش نمیدمید. [ابن ماجه] همچنین روایت شده که آن حضرت جفرمودهاند: (لا تشربوا واحدًا كشرب البعیر، ولكن اشربوا مثنى وثلاث، وسمُّوا إذا شربتم، واحمدوا إذا أنتم رفعتم) یعنی: «مانند آشامیدن شتر یکباره نیاشامید و لیکن در دو و سه مرحله بیاشامید و چون بیاشامید، بسم الله گوئید و چون آن را آشامیدید، الحمد لله بگویید.» [ترمذی]
وقتی خوردن غذا به اتمام میرسد، مسلمان خداوند سبحان را حمد و سپاس میگوید. رسول خدا جمیفرماید: (من أكل طعامًا فقال: الحمد لله الذی أطعمنی هذا ورزقنیه من غیر حول منی ولا قوة. غفر له ما تقدم من ذنبه) یعنی: «کسی که غذا بخورد و بگوید: «الحَمْدُ للَّهِ الذی أَطْعَمَنی هذا...» ثنا باد خدایی را که این طعام را بدون قوت و توانائی ام به من خورانده و روزی داده است، گناه گذشتهاش آمرزیده میشود.» [ابوداود و ترمذی و نسائی و احمد]
پیامبر جوقتی سفره را برمیداشتند میفرمود: (الحمد لله حمدًا كثیرًا طیبًا مباركًا فیه غیر مَكْفِی ولا مُستغنی عنه ربنا) یعنی: «ستایش برای خداوند است، ستایش بسیار زیاد، و پاکیزه و با برکت. پروردگارا برخاستن ما از روی این سفره به این دلیل نیست که آن را کافی تصور کردیم یا نسبت به آنها بیاعتنا و بینیاز هستیم.» [بخاری]
همچنین آن حضرت جفرمودهاند: (إن الله لیرضى عن العبد أن یأكل الأكلة فیحمده علیها ویشرب الشربة فیحمده علیها) یعنی: «خداوند از بنده ای راضی میشود که چون لقمهای بخورد وحق تعالی را بر آن ثنا گوید و چون آب بیاشامد، حق تعالی را بر آن ثنا گوید.» [مسلم و نسائی و ترمذی]
مسلمان در خورد و نوش صرفه جویی نموده و آن اندازه میخرد که کفاف او را بنماید تا مجبور نباشد مقدار زیادی از باقیماندهی غذایش را در سطل زباله بریزد. حال آنکه میداند مسلمانان بسیاری در سراسر جهان زندگی میکنند که از داشتن یک لقمه نان و جرعه ای آب محروم میباشند.
اسلام دین نظافت و پاکیزگی است. مسلمان انسانی پاکیزه است و زبالههایش را در خیابان نمیریزد و درعوض برایش مهم است که آن را در سطل مخصوص زباله بریزد. ریختن زباله در کوچه و خیابان به افزایش حشرات میانجامد و در نتیجهی آن بیماریهای همه گیر شایع میگردد. نیکوتر آنست که به قدر کفایت غذا تهیه نموده و در صورتیکه بداند مقدار غذا بیشتر از نیاز میباشد آن را به همسایگانش بدهد.
خداوند متعال خوردن غذای اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) را روا داشته و میفرماید: ﴿ ٱلۡيَوۡمَ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حِلّٞ لَّكُمۡ وَطَعَامُكُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ ﴾[المائدة: ۵] یعنی: «امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است.»مشروط به آنکه در آن چیز حرامی، مانند گوشت خوک یا شراب، وجود نداشته باشد، که در آن صورت دیگر خوردن آن خوراکی جایز نمیباشد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
ابورفاعهسنزد پیامبر جآمد و آن حضرت جدر حال ایراد خطبه بود، گفت: یا رسول الله، غریبه ای آمده و از دین اسلام میپرسد و چیزی از آن نمیداند. رسول خداجنگاهی به او انداخت، و آنگاه از خطبه باز ایستاد و روی به ابورفاعه نموده و مسائل دینش را به او آموخت، تا آنکه آن مرد مطلب را خوب فراگرفته و آن را فهمید. سپس پیامبر جبه خطبهاش بازگشت.
***
بعد از وفات رسول الله ج، ابن عباسسشروع کرد به سؤال نمودن از صحابهشدر مورد اقوال پیامبر ج. هرکس حدیثی از پیامبر جرا میدانست، سراغش میرفت. اگر آن فرد، موقع نیم روز، درحال خواب میبود، بر در وی مینشست و منتظر میمی ماند تا از خواب برخیزد. در این بین باد بیابان او را غبارآلود مینمود.ه صحابی مذکور به خاطر ابن عباسسبیرون میآمد، به او میگفت: یا پسر عموی رسول الله ج، چه چیزی باعث شده که به این جا بیایی؟ دنبال من میفرستادی من خود میآمدم. و او پاسخ میداد: نه، من سزاوارترم که پیش تو بیایم تا حدیث را از تو بپرسم. [حاکم]
***
علم در اسلام دارای منزلتی بسیار بزرگ میباشد. نخستین آیهی قرآن کریم که نازل گشت دعوت به فراگرفتن و تعلم بود: ﴿ ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ ﴾[العلق: ۱] یعنی: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید.»همچنین خداوند متعال به ابزار نوشتن که همان قلم است قسم یاد نموده و میفرماید: ﴿ نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ ١ ﴾[القلم: ۱] یعنی: «نون. سوگند به قلم و آنچه مىنویسند.»
سنت نبوی گهربار نیز بر جایگاه والای علم و دانش صحه میگذارد. کما آنکه تلاش برای کسب دانش را به بهشت برین متصل دانسته و رسول اکرم جمیفرماید: (من سلك طریقًا یلتمس فیه علمًا سهل الله له به طریقًا إلى الجنة) [بخاری و ابوداود وترمذی]
وما یزال ثواب العلم یصل إلى صاحبه حتى بعد وفاته من غیر انقطاع، قالج: (إذا مات الإنسان انقطع عمله إلا من ثلاثة. إلا من صدقة جاریة، أو علمٍ ینتفع به، أو ولدٍ صالح یدعو له) یعنی: «چون انسان بمیرد، عمل او قطع میشود، جز در سه چیز:
صدقهای که جاری و ادامه دار باشد.
یا عملی که از آن سود برند.
یا فرزند صالحی که برای او دعا کند.» [مسلم]
فرشتگان با بالهایشان طالب علم را احاطه میکنند. صفوان بن عسال مرادیسمیگوید: نزد پیامبر جآمده و ایشان در مسجد بر گلیم قرمز رنگش تکیه زده بود. به او عرض کردم: آمده ام تا علم فراگیرم. آن حضرت جفرمود: (مرحبًا بطالب العلم، إن طالب العلم تحفه الملائكة بأجنحتها) یعنی: «مرحبا و خوش آمد به طالب علم، طالب علم را فرشتگان با بالهایشام احاطه میکنند.» [احمد و طبرانی]
علم به دو نوع فرض عین و فرض کفایه تقسیم میشود. مسائلی هست که درست نیست یک مسلمان از آن بیخبر باشد و واجب است که هر مسلمانی این مسائل را دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش جبداند. همچنین بر هر مسلمانی فرض کفایه است که به تخصص در دانشهایی مانند صنعت، کشاورزی و پزشکی و... از دیگر شاخههای زندگی دست یابد.
دانش طریق انسان مسلمان به سوی معرفت شایستهی خداوند است. درنتیجه دانشمندان بیش از هرکس دیگری خشیت و ترس از خداوند متعال را دارند. خداوند متعال میفرماید: ﴿ إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ ﴾[فاطر: ۲۸] یعنی: «...از بندگان خدا تنها دانایانند که از او مىترسند...»
جستجوی علم و دانش دارای آدابی است که بر هر طالب علمی لازم است که بدان پایبند باشد، از جمله:
جویندهی دانش باید که نیت خویش را برای خداوند متعال پاک و خالص گرداند. انسان نباید به قصد خودنمایی و نفوذ یا مجادله با ابلهان بدنبال کسب علم برود. پیامبرجمیفرماید: (إنما الأعمال بالنیات، وإنما لكل امرئ ما نوى) یعنی: «همانا ثواب اعمال به نیت بستگی دارد و هر کس نتیجهی نیت خود را درمیابد.» [متفق علیه]
پیامبر جاز نخستین کسانی که روز قیامت در آتش دوزخ افکنده میشوند چنین خبر میدهد: (رجل تعلَّم العلم وعلَّمه وقرأ القرآن، فأُتی به فعرَّفه (الله) نعمه فعرفها، قال: فما عملتَ فیها؟ قال: تعلمتُ العلم وعلمته، وقرأتُ فیك القرآن. قال الله له: كذبت، ولكنك تعلَّمتَ لیقال: عالم. وقرأت القرآن لیقال: هو قارئ. فقد قیل. ثم أمر به فسُحِبَ على وجهه حتى أُلْقی فی النار) یعنی: «و مردیست که علم آموخته و تعلیمش داده و قرآن خوانده و او آورده میشود و نعمتهایش را به او میشناساند و او هم میشناسد و میفرماید: در برابر آن چه کردی؟
می گوید: علم آموختم و آن را تعلیم دادم و برای رضایت تو قرآن خواندم. خداوند میفرماید: دروغ گفتی، لیکن علم آموختی تا گفته شود که عالمی و قرآن خواندی تا گفته شود، قاری هستی، (و چنان هم) گفته شد. سپس در مورد وی دستور داده میشود و او برویش کشانده شده و به دوزخ انداخته میشود.» [مسلم]
رسول الله جدر دعاهایش میفرماید: (اللهم إنی أعوذ بك من علم لا ینفع، وعمل لا یرفع، ودعاء لا یسمع) یعنی: «پروردگارا! من از علمی که نفع نمیرساند، و عملی که مقبول واقع نمیشود، و دعائی که قبول نمیگردد، به تو پناه میجویم.» [احمد و ابن حبان و حاکم]
به گفتهی شاعر:
ما أكثـر العلـم ومــا أوسعــه
من ذا الـذی یقــدر أن یجمعـه
إن كنـتَ لا بـد لـه طـالــبًا
محاولا، فالتمــسْ أَنْفَعَــــــــه
معنی شعر:
«چه بیکران دریای دانش است و چه ژرف بحر علم کسی هست که تواند این بیکرانه را همه گردآورد؟ چون طالبی و نیست چارهای جز کسب علم ای عزیز، پس در جستجوی دانشی ره گیر و رو کو بهترین سودت دهد.»
پیشینیان گفتهاند: «العلم لا یعطیك بعضه حتى تعطیه كُلَّك». یعنی: «بخشی از دانش را نمیتوان گرفت تا کل خویش را ندهی.» سلف صالح برای دانش وقت گذاشته و خود را برای آن وقف مینمودند. طالب علم پیوسته بدنبال کسب علم است چون دانش بسیار و عمر کوتاه است.
گویند: «اطلبوا العلم من المهد إلى اللحد (الموت)». یعنی: «ز گهواره تا گور دانش بجوی!»
به قول شاعر:
كُلَّمَا أدَّبَنی الدَّهْرُ أَرَانی نَقْصَ عَقْلی
وَكَلَّمَا ازددتُ عِلْمًا زَادَنِی عِلمًا بجَهْلی
معنی شعر:
«هر بار که این زمانه مرا چیزی آموخت، نقصان عقلم را به من نشان داد و هربار که دانشم افزوده گشت، افزود آگاهیم را بر جهل خویشتن.»
علم نافع و سودمند نوری است از جانب خداوند که آن را در قلب بندگان پارسای خویش میافکند نه در قلبهای بدسرشتان و زشت کرداران. بنابراین بر انسان مسلمانی طالب علم و دانش واجب است که از حسادت، ریاکاری، خودبینی و دیگر اخلاق ناپسند دور باشد.
از پیامبر جروایت شده که فرموده است: (أیما ناشئ نشأ فی طلب العلم والعبادة حتى یكبر أعطاه الله تعالى یوم القیامة ثواب اثنین وسبعین صدِّیقًا) یعنی: «هر کودکی که در طلب علم و عبادت رشد کرده و بزرگ شود، خداوند به او ثواب هفتاد و دو صدیق را میدهد.» [طبرانی]
گفنهاند که: «طلب العلم فی الصغر كالنقش على الحجر». یعنی: «فراگرفتن دانش در کودکی همچون نقشی است که بر سنگ حک شود.» اشخاص مسن نباید از فراکیری دانش خجالت بکشند. نقل میکنند که قبیصه بن مخارقسنزد پیامبر جآمد. پیامبر جاز او پرسید: (ما جاء بک؟) یعنی: «چه باعث شده که بیایی؟» گفت: «سن من بالا رفته و استخوانهایم نرم شدهاند و آمدهام تا چیزی را به من بیاموزی که خداوند بدان مرا منفعت دهد». پیامبر جفرمود: (ما مررتَ بحجر ولا شجر ولا مَدَرٍ إلا استغفرَ لك یا قبیصة، إذا صلیت الصبح، فقل ثلاثًا: سبحان الله العظیم وبحمده، تُعَافَی من العمی والجذام والفالج (نوع من الشلل). یا قبیصة، قل: اللهم إنی أسالك مما عندك، وأَفِضْ على من فضلك، وانشر على من رحمتك، وأَنْزلْ على من بركتك) یعنی: «بر هیچ سنگ و درخت و کلوخی نگذشتی مگر آنکه برای تو ای قبیصه طلب آمرزش نمایند. وقتی نماز صبح را خواندی سه بار بگو: «سبحان الله العظیم وبحمده» از گزند نابینایی و جذام و فلج شدن بدور باشی. و ای قبیصه بگو: «اللهم إنی...» یعنی: «بارالها! من از آنچه نزد تو است میخواهم، بر من از لطف خود ببخشای و از رحمت خود بر من بگستر و برکتت را بر من فرو فرست». [احمد]
بسیاری از صحابه رضوان الله علیهم کار میکردند و وقتی از سر کار بازمی گشتند بقیهی روزشان را به کوشش در فراگیری علم میگذراندند و شبها را برای فراگرفتن علوم قرآن و حدیث بیدار میماندند.
از ابوسعیدسروایت شده که تعریف میکند: «به نبرد میپرداختیم و یکی دو نفر را برای حدیث و فرمایش پیامبر جبجا مینهادیم. وقتی از جنگ بازمی گشتیم احادیث رسول الله جرا برای ما بازگو مینمودند و ما نیز آنها را بازگو نموده و میگفتیم: جفرمود. [ابن عساکر] بنابراین میتوان طلب علم و کار و کسب و بهره گرفتن از دادههای خداوند را با هم یکجا گردآورد.
انسان مسلمان خود را به صفت صبر و شکیبایی بر دشواری فراگیری علم آراسته مینماید. صبر توشهی مؤمنان است که آنان را در برخورد با تمام رنج و دردهای زندگی یاری میدهد. گفتهاند که: «من لم یتحمَّل ذُلَّ التعلم ساعة بقی فی ذل الجهل إلى قیام الساعة». یعنی: «آنکه ساعتی ذلت تحصیل علم را تاب نیاورد تا قیامت باقی عمرش را در خواری نادانی خواهد ماند.»
فرد طالب علم باید قبل از تعمق در علوم آموزش را از اولویتها و مقدمات آن علوم شروع نماید که دانستن آن اولویتها و مقدمات به راهنماییهای معلمان بازمی گردد. به این ترتیب انسان مسلمان سعی در یادگیری دیگر علوم داشته و میکوشد که هیچکدام را وانگذارد.
یحیی بن خالد به پسرش چنین میگوید: سعی کن به هر نوع دانشی پرداخته و از ان چیزی بیاموزی. چون انسان با چیزی که نمیداند دشمن است و من دوست ندارم که با بخشی از علم دشمن باشم.
هرگاه که فرد خواست تا در علم خاصی تخصص پیدا کند، باید از میان علوم والاترین، سودمندترین آنها و چیزی را که بیشتر از بقیه با علاقه و استعدادش سازگار میباشد را برگزیند.
گویند: «اگر خواهی که دانشمند گردی از یک چیز هرچه هست بدان و چنانچه خواستی فرهیخته شوی از هرچیز چیزی را بیاموز».
پیامبر جمیفرماید: (نضَّر الله امرءًا سمع منَّا حدیثًا فحفظه حتى یبلِّغه غیره، فربَّ حاملِ فقهٍ إلى من هو أفقه منه، ورُبَّ حاملِ فقهٍ لیس بفقیه) یعنی: «شاد دارد خداوند شخصی را که از ما چیزی را شنیده و آن را چنانچه شنیده تبلیغ کند. چه بسا دانش را برای کسی ببرد که از وی داناتر باشد و چه بسا که حاملان فقه که خودشان آن را درنمی یابند.» [ترمذی]
در این حدیث به اهمیت حفظ نمودن علم اشاره شده است. همچنین امام شافعی میفرماید:
عِلْمِـی مَـِعـی حَیثُمَا یمَّمْتُ یَتْبَعُنـــی
قَلْبِـی وِعَـاءٌ لَـه لا بَطْــنَ صُنْدُوقِ
إِنْ كُنْتُ فِی البَیتِ كَان العِلمُ فِیهِ مَعِـــی
أو كنتُ فی السُّوق كَان العِلْمُ فی السُّوقِ
معنی شعر:
«دانشم همراه من است قصد هرکجا که کنم، قلب من ظرفی است برایش و شکم خالیست، چون در خانه ام دانشم با من همانجاست، یا چون به بازارم دانش من نیز در آنجاست»
گفتهاند: «دانش منوط به نوشتن است». و گویند: «علم چون شکاری است و نوشتن بند آن است». بنابراین باید دانش را با بند نگاه داریم تا فراموشمان نشود و آنچه را مینویسیم را برگزینیم. همچنین گفته شده که: «نزد عالم سه کس مینشیند: کسی که هر چه میشنود فرامی گیرد، شخصی که نمینویسد و تنها گوش میسپارد و آنکه برمیگزیند و او بهتر از بقیه است.
معاذ بن جبلسمیگوید: دانش بیاموزید که فراگیری آن خشیت خداوند، طلب آن عبادت، مطالعهی آن تسبیح، جستجوی آن جهاد، آموزش آن به کسانی که نمیدانند صدقه و بخشش آن به اهلش باعث نزدیکی است.
مسلمان در تمام امور زندگیش با نظم و زمانبندی وارد عمل میشود، به زمانبندی و اختصاص دادن وقت و انرژی مناسب برای کسب علم و آگاهی اهمیت ویژهای قائل میباشد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣ ﴾[النحل: ۴۳] یعنی: «پس اگر نمىدانید از پژوهندگان کتابهاى (آسمانى) جویا شوید.»
حضرت عایشهلفرموده است: بهترین زنان، زنان انصار هستند که شرم و حیا آنان را از آموختن دین بازنمی دارد. انسان مسلمان آنچه را میخواهد بداند میپرسد و شرم و حیا او را از پرسش کردن بازنمی دارد. دانش گنجینه ایست که کلیدش پرسید است.
جابر بن عبد اللهبمیگوید: حدیثی را که مردی از رسول الله جشنیده بود به من رساندند. شتری خریدم تا به قصد دیدنش مسافرت کنم. یک ماه در راه بودم تا به شام رسیدم و توانستم او، یعنی عبد الله بن أنیسس، را پیدا کنم. به دربان گفتم: به او بگو که جابر بر در است. گفت: ابن عبد الله؟ گفتم: آری. آنگاه او بیرون آمد در حالی که با شتاب جامهاش را به خود میپیچید و مرا در آغوش گرفت و من نیز او را در آغوش گرفتم. سپس گفتم: حدیثی در مورد قصاص از تو به من رسیده که از رسول الله جشنیدهای، ترسیدم قبل از آنکه آن را از تو بشنوم تو بمیری یا من بمیرم. آنگاه عبد الله بن أنیس حدیث را برایش بازگفت. [احمد و طبرانی]
از عبید الله بن عدی روایت شده که میگوید: حدیثی که نزد علی بود به من رسید و ترسیدم که اگر او فوت کند نتوانم از کس دیگری آن را بشنوم. راه افتاده و در عراق به نزد او رفتم. [خطیب]
ابن مسعود میگوید: چنانچه بدانم کسی که با شتر میتوانم به او برسم از آنچه بر محمد جفروفرستاده شده داناتر است، بسویش میشتافتم تا علمی به علم خویش بیافزایم. [ابن عساکر]
شعبی میگوید: چنانچه مردی از دورترین نقطهی شام به دورترین نقطهی یمن سفر نماید تا یک کلمه حکمت را بشنود، گمان ندارم که سفرش بیبهره بوده است.
خداوند سبحان کسانی را که به علم خویش عمل نمیکنند را نکوهش کرده و آنان را به درازگوشانی که بارکتاب بر پشت دارند تشبیه مینماید و چیزی از آنها سر در نمیآورد. خداوند باری تعالی میفرماید: ﴿ مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ ﴾[الجمعة: ۵] یعنی: «مثل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند همچون مثل خرى است که کتابهایى را برپشت مىکشد.»
باز خداوند متعال میفرماید: ﴿ ۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤ ﴾[البقرة: ۴۴] یعنی: «آیا مردم را به نیکى فرمان مىدهید و خود را فراموش مىکنید با اینکه شما کتاب [خدا] را مىخوانید آیا [هیچ] نمىاندیشید.»مسلمان به یقین میداند که او خود مسئول چیزهایی است که در زندگی پیش میفرستد. پیامبر جمیفرماید: (لا تزولُ قدما عبد یوم القیامة حى یسأل عن عمره فیم أفناه، وعن علمه فیم فعل، وعن ماله من أین اكتسبه وفیم أنفقه، وعن جسمه فیم أبلاه) یعنی: «در روز قیامت تا لحظهای گامهای بنده میخکوب است که از عمرش پرسیده شود آن را در کدام راه فنا نموده و از علمش که در آن چه کرده و از مالش که از کدام راه آن را بدست آورده و به کدام راه صرفش نموده و از جسمش که آن را در کدام راه پیر کرده است.» [ترمذی]
معلم بر دانش آموزانش احترام ویژهای دارد.
احمد شوقی، شاعر عرب، چنین سروده است:
قُـمْ للمُعَلـِّـم وَفِّــه التَّبْجِیـــــلا
كَــادَ المعَلـِّــمُ أَنْ یكُــونَ رَسُــولا
أَرَأَیـتَ أَفضَــلَ أَوْ أَجَلَّ مـِـنَ الـذَّی
یبنـی وینْشِـئُ أنفُسًــا وعُقـُــــولا
معنی شعر:
«برخیز ازبرای معلم و تا توانی گرامیش دار، که کم مانده معلمی را بدانند همسنگ پیامبری، سراغ داری کسی را برتر و گرامی تر از آنکس، که میسازد و میپروراند اندیشه و جان را؟»
حسن بن علی به پسرش چنین میگوید: ای پسرکم! هرگاه در مجلس علما حاضر گشتی، بکوش تا در گوش سپردن علاقه بیشتری نشان دهی تا سخن گفتن و همانطور که نیکویی خاموشی را میآموزی نیک گوش دادن را نیز بیاموز. باید که پرسشت برای فهمیدن و دریافتن باشد و نه برای جدل و ناتوان ساختن طرف.
مسلمان با ادب و وقار در حضور معلمش مینشیند و از حواس پرتی و اشاره و خندهی بیجا میپرهیزد و میکوشد تا با ظاهری نیکو و رعایت نظافت در جلسه شرکت جوید. از صحبت یا سؤال بدون کسب اجازه خودداری کرده و همکلاسیهایش را مسخره و تحقیر نکرده، میداند آنها برادران وی در فراگیری درس بوده و با آنان با مهربانی و احترام برخورد میکند.
مکان فراگیری و مطالعه نور مناسب داشته و از سروصدا خالی باشد. باید از مطالعه بر بستر خواب اجتناب نماید چون باعث چرت زدن وی خواهد شد. کتاب و دیگر وسایلش را مرتب و منظم نماید. وقت استراحت کافی به خود بدهد و زمان مناسبی را برای مطالعه انتخاب کند و سعی کند برای همهی درسها زمان مطالعهی کافی درنظر بگیرد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یک روز عبدالله بن عمرببه همراه تعدادی از یارانش در بیابانی نزدیک مدینه راه میپیمودند. در یک جایی نشسته و مشغول خوردن غذا شدند. نوجوانی که گله ای گوسفند را شیانی مینمود به آنان نزدیک شده و سلام کرد. ابن عمرساو را به خوردن غذا دعوت نموده و گفت: بیا ای جوپان! بیا و چیزی از این سفره برگیر.
چوپان گفت: من روزهام.
ابن عمرسبا تعجب پرسید: در روزی اینچنین بسیار گرم روزه هستی و در این کوهها گوسفندان را میچرانی؟ آنگاه برای آنکه میزان تقوا و راستی او را بیازماید پرسید: حال که چنین است یکی از گوسفندانت را به ما میفروشی. قیمتش را به تو میپردازیم و از گوشتش هم به تو میدهیم تا آن را برای افطار بخوری؟
پسرک گفت: گله مال من نیست. گوسفندان اربابم هستند.
ابن عمر گفت: به او بگو که گرگ آن را درید.
چوپان خشمگین شد و از او دور گردید و انگشتش را به آسمان بلند کرده و میگفت: پس خدا کجاست؟!
ابن عمر همینطور حرف آن چوپان را تکرار میکرد: (پس خدا کجاست؟!) و میگریست. وقتی به مدینه رسیدند، کسی را به سوی صاحب آن چوپان فرستاد و گوسفندان و چوپان را از او خرید و او را آزاد کرد.
بدینگونه انسان مؤمن پیوسته چشم به سوی خداوند داشته و سوی نافرمانی نمیرود، مرتکب گناه نمیگردد؛ چراکه میداند خداوند با اوست، او را میشنود و میبیند.
***
در اینجا برخی آداب که فرد مسلمان باید در ارتباط با خداوند سبحانه و تعالی مراعات نماید، بیان میشود:
به او شرک نورزد: انسان مسلمان خداوند سبحانه و تعالی را میپرستد و کسی را با او شریک نمیداند. خداوند سبحان خود آفریدگار سزاوار پرستش است بیآنکه شریکی و انبازی داشته باشد. خداوند سبحان میفرماید: ﴿ ۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ ﴾[النساء: ۳۶] یعنی: «خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید...».
اخلاص و پاکی نیت شرط اساسی پذیرفته شدن اعمال میباشد. خدادند سبحانه و تعالی عملی رانمی پذیرد مگر آنچه پاک و بیآلایش بخاطر او و بدور از جلوه گری و ریا باشد. آنجا که میفرماید: ﴿ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠ ﴾[الكهف: ۱۱۰] به این معنی که: «... پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد».
چنانچه خداوند سبحان بر تمام آفریدگانش آگاه است. ما را میبیند و میشنود و از آنچه در درونمان میگذرد داناست. درنتیجه انسان مسلمان به پرستش پروردگاش در آشکار و نهان علاقمند است و از عرچه نهی نموده باشد دوری میگزیند. از پیامبر جدر مورد احسان پرسیدند، فرمود: (أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه یراك) - [متفق علیه] - معنی حدیث شریف: «که خداوند را چنان پرستش کنی که او را میبینی، چه اگر تو او را نمیبینی، او میبیندت».
فرد مسلمان تنها از خداوند یاری میطلبد، و اطمینان دارد که خداوند بر عطا و منع هر چیز تواناست. بنابراین از او حاجت نیاز یاری و موفقیت خویش را به درگاه او میبرد. در قرآن کریم آمده است: ﴿ قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦ ﴾[آل عمران: ۲۶] معنی آیه: «بگو بار خدایا تویى که فرمانفرمایى هر آن کس را که خواهى فرمانروایى بخشى و از هر که خواهى فرمانروایى را باز ستانى و هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایى». آنحضرت جمیفرماید: «إذا سألتَ فاسأل الله، وإذا استعنتَ فاستعن بالله»[ترمذی]. معنی حدیث: «هرگاه خواستهای داشتی از خداوند بخواه! و هرگاه کمک جستی آن را از خداوند بجوی!».
محبت و دوست داشتن خداوند: مسلمان پروردگارش را دوست داشته و نافرمانی او را نمیکند. باری تعالی میفرماید: ﴿ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ ﴾[البقرة: ۱۶۵] یعنی: «ولى کسانى که ایمان آوردهاند بیشترین محبت را به خدا دارند».
مسلمان اوامر خداوند را بزرگ شمرده و در اجرای آن میکوشند. اینگونه پیمان خداوند خویش را گرامی داشته و از آن سرپیچی ننموده و در بجاآوردن عبادات سستی و تنبلی به خود راه نمیدهند. لیکن شعائر خداوند را بزرگ میدارند؛ چون نیک میدانند که اینکار علامت پاکی و پرهیزگاری قلبهایشان است. خدای سبحان میفرماید: ﴿ ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢ ﴾[الحج: ۳۲] معنی آیه: «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت آن [حاکى] از پاکى دلهاست».
وقتی یک مسلمان کسی را میبیند که مرتکب گناه گشته یا بر معصیتی اصرار میورزد، به خاطر خداوند به خشم آمده و میکوشد تا آن معصیت یا موضوع ناپسند را تغییر داده و اصلاح نماید. یکی از بزرگترین گناهانی که مایهی نابودی انسان بوده و باعث خشم خداوند میگردد، ناسزا گویی به دین خدا، کتاب او و یا به پیامبر جمیباشد. فرد مسلمان از آنها به خشم آمده و از انجام آن نهی کرده و فرد را از عذاب خداوندﻷبیم میدهد.
انسان مسلمان در تمام کارهایش بر خداوند توکل مینماید. خداوند متعال خود میفرماید: ﴿ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ ﴾[الفرقان: ۵۸] ویقول تعالى: ﴿ وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيۡءٖ قَدۡرٗا ٣ ﴾[الطلاق: ۳] یعنی: «... و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس استخدا فرمانش را به انجامرساننده است به راستى خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرر کرده است».
پیامبر عظیم الشان جدر این رابطه میفرماید: (لو أنكم توكَّلون على الله حق توكَّله، لرُزِقْتُم كما یُرْزَق الطیر تغدو خِمَاصًا (جائعة) وتعود بطانًا (شَبْعَی)) [ترمذی] معنی حدیث: «چنانچه شما آنگونه که باید بر خداوند توکل کنید».
مسلمان به قضای الهی راضی است؛ و این از نشانههای ایمان او به خداوند میباشد. چنین انسانی بر پیش آمدها صبر پیشه کرده و مانند برخی افراد نمیگوید: خدایا، این چه بود که بر سرم آوردی؟
آری، او به تقدیر الهی اعتراض نمیکند و بلکه چیزی را به زبان میآورد که پروردگارش را خرسند سازد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧ ﴾[البقرة: ۱۵۵-۱۵۷] یعنی: «و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماییم و مژده ده شکیبایان را. [همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مىگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم. بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند».
فرد مسلمان هرگز به غیر خداوند سوگند نمیخورد و سوگند دروغین نیز بر او نمیخورد. پیامبر جفرمود: (إن الله ینهاكم أن تحلفوا بآبائكم، من كان حالفًا فلیحلف بالله أو لیصمت) [متفق علیه] یعنی: «خداوند شما را منع میکند از اینکه به پدران تان سوگند بخورید، پس کسی که بایستی سوگند یاد کند باید به خداوند سوگند خورد، یا خاموش شود».
خداوند سبحان نعمتهای فراوانی را بر ما ارزانی داشته است که قابل شمارش و حساب نیستند. درنتیجه مؤمن پیوسته باید با جسم و جان خویش سپاسگزار خداوند باشد. خداوند در سورهی ابراهیم، آیهی: ۷ میفرماید: ﴿ لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡۖ وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٞ ٧ ﴾[إبراهیم: ۷] یعنی: «... که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سختخواهد بود».
خداوند متعال میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمۡ سَئَِّاتِكُمۡ وَيُدۡخِلَكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ﴾[التحریم: ۸] «اى کسانى که ایمان آوردهاید به درگاه خدا توبهاى راستین کنید امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد».
در جای دیگر میفرماید: ﴿ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١ ﴾[النور: ۳۱] معنی آیه: «... اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید».
پیامبر جمیفرماید: (یأیها الناس توبوا إلى الله، فإنی أتوب فی الیوم إلیه مائة مرة) [مسلم] «مردم! به سوی توبه کنید، که من روزانه یکصد بار بسویش توبه مینمایم».
ادب انسان مسلمان در برابر پروردگارش اینگونه است که به خاطر نعمتهایش سپاس گزارده و از او شرم میدارد. در بازگشت به سویش صادق است، بر او کاملاً توکل نموده، به رحمت او دل بسته، از عذابش میهراسد، به قضا و حکمش راضی بوده، بر بلا و آزمایش او بردباری نموده، جز او را نخوانده و زبانش از ذکر او بازنمی ایستد، جز به او سوگند نخورده و از غیر خداوند یاری نمیطلبد، همواره خداوند را حاضر و ناظر دانسته و در آشکار و نهان پاک و بیریا به عبادت پروردگارش میپردازد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
در یکی از روزهای عید، حضرت ابو بکر صدیقسبه منزل دخترش، حضرت عایشهل، رفت. آنجا دو کنیز از کنیزکان انصار در حال ترانه خواندن شعرهای انصار در جنگ «یوم بعاث» (از جنگهای میان اوس و خزرج قبل از اسلام) بودند. حضرت ابوبکرسگفت: مزامیر (آوازهای) شیطان، آن هم در خانهی رسول الله؟ پیامبر جفرمود: (یا أبا بکر، إن لکل قوم عیدًا، وهذا عیدنا) یعنی: «ای ابوبکر، هر قومی برای خودش عیدی دارد. امروز هم روز عید ما است.» [بخاری]
***
خداوند -تبارک و تعالى- دو عید را برای مسلمانان تعیین فرموده است: عید فطر و عید قربان. این دو پس از دو فریضه از فرایض اسلام میآیند، عید فطر پس از فریضهی روزه ماه رمضان و عید قربان پس از اداء فریضهی حج فرامی رسد. جشنهای اسلامی بیانگر شادمانی و سرور و خوشبختی مسلمانان از تفیقی که خداوند به آنان ارزانی داشته است و به آنان کمک کرده تا طاعت او را به جا بیاورند، میباشد. خداوند باری تعالی میفرماید: ﴿ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨ ﴾[یونس: ۵۸] یعنی: «بگو به فضل و رحمتخداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مىآورند بهتر است.»
از جمله آدابی که در ایام عید رعایت میکنیم:
شب عید از شبهای مبارکی است که در ان خیرو پاداش و ثواب اعمال چند برابر میشود. درنتیجه مسلمان باید بر ذکر و زنده نگاه داشتن شب و نماز در ان بسیار کوشا باشد تا به رضا و خوشنودی خداوند نایل آید.
پیامبر خدا جموقع خارج شدن برای نماز عید زیباترین لباسهایش را میپوشید. از حضرت حسن بن علیبروایت شده که میگوید: رسول الله جبه ما میفرمود تا در روزهای عید بهترین لباسی را که سراغ داشتیم بپوشیم و خود ایشان جنیز زیباترین لباسهایش را میپوشید. [حاکم].
سنت آن است که قبل از رفتن برای نماز عید فطر چند خرما به عدد فرد خورده و در عید قربان بهتر است خوردن صبحانه را به بعد از بازگشت از نماز عید موکول نماید و آنوقت درصورتی که قربانی کرده است از گوشت قربانی میل کند. از بریدةسنقل است که میگوید: پیامبر جروز عید فطر تا چیزی نمیخورد خارج نمیشد و روز عید قربان تا نماز عید را نمیخواند چیزی میل نمینمود. [ترمذی].
از حضرت انس بن مالکسروایت شده که پیامبر جقبل از خارج شدن بسوی مصلی در روز فطر تعدادی خرما میل میفرمود. [ترمذی]
روز عید صبح زود از خواب بیدار شده و نماز صبح را خوانده و آنگاه به سمت مصلی راه میافتند. یک روز عید پیامبر جفرمودند: {إن أول ما نبدأ به فی یومنا هذا أن نصلی، ثم نرجع فننحر (أی نذبح الأضحیة)} یعنی: «اولین کاری که در این روز انجام میدهیم آن است که نماز بخوانیم و آنگه قربانی کنیم.» [بخاری].
سنت است که نماز عید در مکانی باز و فراخ برگزار گردد مگر آنکه عذری مانند باران و غیره درکار باشد. پیامبر جبرای برگزاری نماز عید بیرون و به مکانی باز (مصلی) تشریف میبرد. آن حضرت جنماز عید ار مگر یک دفعه که باران میبارید در مسجد نگزاردهاند. ابوهریرهستعریف میکند که: در زمان رسول خدا جمردم در روز عید با باران مواجه شدند و آن حضرت جدر مسجد برای آنان نماز را برگزار فرمود. [ابن ماجه].
مستحب است که زنان و کودکان نیز در روزهای عید برای نماز خارج شده و به مصلی بروند. از ام عطیهی انصاریلروایت میشود که گفت: (أُمِرْنا أن نُخْرج العواتق (البنات الأبكار) وذوات الخدور، ویعتزل الحُیضُ المُصَلَّى)یعنی: «دوشیزگان و خانمها به خارج شدن برای نماز عید و زنان حائض به ماندن در خانه امر میشدیم.» [بخاری].
برای اینکه قبل از نماز عید فطر زکات به دست فقرا رسیده و به خانوادههایشان کمک شود و در نماز عید قربان عجله میشود تا مردم بتوانند قربانیهایشان را انجام دهند.
پیامبر جنماز عید فطر را حدود بیست دقیقه پس از برآمدن آفتاب خوانده و نماز عید قربان را حدوداً ده دقیقه پس از برآمدن آفتاب میگزاردند.
از جابر بن سمرهسنقل شده که میگوید: «همراه پیامبر جنماز عیدین را نه یک بار و نه دوبار بدون اذان و اقامه برپا نمودیم». [ترمذی].
قبل یا بعد از نماز عید نماز سنتی وجود ندارد. پیامبر جو اصحابش نه قبل و نه پس از آنکه برای نماز عید به مصلی میرفتند نمازی نمیخوندند. ابن عباسسمیگوید: (خرج رسول الله جیوم عید، فصلى ركعتین لم یصلِّ قبلهما ولا بعدهما)یعنی: «رسول خدا جروز عید خارج شده و دو رکعت نماز میگزارد و پیش یا پس از آن نمازی نمیخواند.» [متفق علیه].
پیامبر جروز عید فطر و قربان خارج گشته و به مصلی رفته و ابتدا نماز را برپاداشته و سپس رو به مردم برگشته مردم در ردیفهایی مینشستند و موعظه و سفارش و دستوراتی را بیان میفرمودند. از ابن عمرسروایت شده که میگوید: (كان رسول الله جوأبو بكر وعمربیصلون العیدین قبل الخطبة.)یعنی: «پیامبر جو حضرت ابوبکر و عمربنماز عیدین را قبل از خواندن خطبه به جای میآوردند.» [بخاری].
از ابن عباسبنقل شده که تعرف میکند: همراه پیامبر جروز عید فطر یا قربان خارج گشته، نماز گزاردیم، سپس ایشان جخطبه خواند، آنگاه نزد زنان تشریف برده و آنان را موعظه فرموده و تذکر داده به صدقه امر فرمود. [بخاری].
پس از پایان نماز عید، باید مسلمانان دست در دست هم نهاده و سلام گفته و به همدیگر تبریک بگویند. وقتی اصحاب رسول خدا جدر روز عید به هم میرسیدند به یکدیگر میگفتند: «تقبل الله منا ومنك». یعنی: خدا از ما و شما قبول فرماید.
پیامبر خدا جمیفرماید: (ما من مسلمَین یلتقیان فیتصافحان إلا غُفِر لهما قبل أن یفترقا) یعنی: «دو مسلمان با هم روبرو نمیشوند که مصافحه نمایند، مگر قبل از اینکه از هم جدا شوند، گناه شان آمرزیده میشود.» [ابوداود و ترمذی و احمد].
مسلمانان پس از نماز عید از راهی دیگری به خانههایشان باز میگردند. اینکار برای آن است که فرشتگان گواه بوده و بخاطر تبعیت از سنت رسول خدا جمستحق پاداش گردند؛ چون ایشان جدر روز عید از راههای متفاوت میرفتند. [بخاری] البته میتوان از یک راه رفت و برگشت، گرچه بهتر است که راهها یکی نباشند.
از سنتهای مبارک پیامبر خدا جصلهی رحم است، که ما را به پیوند با نزدیکان و خویشان و دیدار آنان و تبریک گفتن به همدیگر امر نموده و میفرماید: (من سرَّه أن یبسط له فی رزقه، وینْسَأَ له فی أثره، فلیصل رحمه) یعنی: «کسی که دوست بدارد روزیاش فراخ گردیده و عمرش طولانی گردد، باید صلهی رحمش (پیوستگی با نزدیکان) را پیوسته بدارد.» [متفق علیه] صله رحم در غیر ایام عید واجب میباشد چه برسد به روزهای عید که اولی و ارجحتر میباشد.
انسان مسلمان سعی میکند در این روزها بیشتر به فقرا و مساکین رسیدگی و دستگیری نموده و صدقات بیشتری داده و اشک یتیمان را پاک کرده و با آنان نیکی نماید. پیامبر رحمت حضرت محمد جامر به دادن زکات فطر به فقرا و نیازمندان تا قبل از نماز فطر امر نموده و میفرمایند: (أغنوهم فی هذا الیوم.) یعنی: «امروز را بینیازشان گردانید.» [بیهقی و دارقطنی].
دین آسانگیر ما از تفریح و استراحت دادن به تن و بدن منع ننموده و سرور و خوشی را به آن ارزانی میدارد. حضرت انسسچنین تعریف میکند: پیامبر جبه مدینه تشریف آوردند، و در آن جا در دو روز مردم در سال را بازی مینمودند. ایشانجفرمود: (قد أبدلكم الله بهما خیرًا منهما: یوم الفطر، ویوم الأضحى) یعنی: «خداوند برایتان بهتر از آن دو روز را جایگزین نموده است: روز فطر و روز قربان.» [نسائی].
رسول الله جاز روزه داشتن در دو روز عید، چه روزهی فرض و چه سنت نهى نمودهاند. حضرت عمر بن خطابسمیگوید: پیامبر جاز روزه گرفتن در این دو روز نهى نموده و فرمودند: (أما یوم الفطر ففطركم من صومكم، وأما یوم الأضحى فكلوا من نُسُككم) یعنی: «اما روز فطر که همان افطار و شکستن روزه تان است و درمورد روز قربان در ان از قربانیهایتان بخورید.» [احمد] همینطور روزه گرفتن در ایام تشریق -سه روزی که در پی عید قربان میآیند- نیز مکروه میباشد.
از جمله رهنمودهای رسول بزرگوار اسلام جآن است که در دو روز عید و تا سه روز پس از عید قربان (که به آن ایام التشریق گفته میشود و تا عصر روز سوم میباشد.) بیشتر تکبیر میگفتند.
(الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله، والله أكبر الله أكبر، ولله الحمد) [دارقطنی].
آری، چه زیبا است دین اسلام که در تلاش است تا در هر لحظه و آن قلب انسانها را مملو از شادی و سرور گرداند! دو عید را برای مسلمانان مقرر داشت تا در آن خوشبختی و خوشی را به تمامی تجربه نمایند. در این دو روز مسلمانان همگی یکدل و یک رنگ بوده و جایی برای دشمنی میانشان باقی نمیماند.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
مردی نزد پیامبر جآمد و گفت: السلام علیکم. آن حضرت ججواب سلام او را داد. سپس آن مرد نشست و پیامبر جفرمود: (عشرة) یعنی: «ده (نیکی)» آنگاه دیگری وارد شد و گفت: السلام علیکم ورحمة الله. پاسخش را داد و نشست، آنگاه فرمود: (عشرون) یعنی: «بیست (نیکی)» آنگاه مردی دیگر وارد شد و گفت: السلام علیکم ورحمة الله و برکاته. جواب سلام او را نیز داد و وقتی مرد نشست، فرمود: (ثلاثون) یعنی: «سی (نیکی)». [ابوداود و ترمذی]
***
پیامبر جیرای دیدار سعد بن عبادهسبه منزل ایشان تشریف برد و جلوی در منزل او ایستاد و فرمود: (السلام علیکم ورحمة الله) سعد داخل منزل بود و با صدای آهستهای جواب سلام آن حضرت جرا داد. پیامبر جصدای او را نشنید و بار دیگر سلامش را تکرار فرمود. دوباره سعد با صدای آرامی جواب سلام ایشان را داد. برای بار سوم آن حضرت جسلام خویش را تکرار فرمود و باز سعد با صدای آهسته پاسخ ایشان را داد و رسول خدا جبرگشت تا برود و سعد بدنبالش شتافت و گفت: من صدای شما را میشنیدم و با صدای آهسته پاسخ تان را میدادم تا بیشتر بر ما سلام و درود بفرستید. [احمد]
***
خداوندﻷامر فرموده است تا آشکار و با صدای بلند سلام نماییم، میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ﴾[النور: ۲۷] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید به خانههایى که خانههاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید.»و میفرماید: ﴿ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗۚ ﴾[النور: ۶۱] یعنی: «... پس چون به خانههایى [که گفته شد] درآمدید به یکدیگر سلام کنید درودى که نزد خدا مبارک و خوش است.»همچنین در قرآن کریم آمده است: ﴿ وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ ﴾[النساء: ۸۶] یعنی: «و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ] برگردانید.»
پیامبر جبدینگونه به سلام کردن تاکید فرموده است:
(أیها الناس، أفشوا السلام، وأطعموا الطعام، وصِلُوا الأرحام، وصَلُّوا باللیل والناس نیام، تدخلوا الجنة بسلام) [ابن ماجه] یعنی: «ای مردم، سلام را آشکار کنید و طعام دهید و روابط خویشاوندی را بر قرار دارید و نماز بخوانید، در حالیکه مردم خواب هستند تا به سلامتی به بهشت داخل شوید.»
سلام نمودن جامعه را از محبت و سازش لبریز مینماید، چنانچه رسول خدا جمیفرماید: (لا تدخلون الجنة حتى تؤمنوا، ولا تؤمنوا حتى تحابُّوا، أو لا أدلكم على شیء إذا فعلتموه تحاببتم؟ أفشوا السلام بینكم) [مسلم] یعنی: «به بهشت وارد نمیشوید تا مؤمن شوید و مؤمن شمرده نمیشوید، تا با همدیگر دوستی کنید. آیا راهنمائی نکنم شما را به آنچه که هرگاه آن را بجای آورید با هم دوستی میکنید؟ سلام را در میان خویش آشکار کنید.»
سلام کردن دارای آدابی است که رعایت آن بر هر مسلمانی لازم است، از جمله:
سلام تحیت و درود مسلمانان است و شایسته نیست به جای آن از الفاظی دیگره استفاده نماییم، مانند: (صبح بخیر) یا (روز خوش). پیامبر جمیفرماید: (خلق الله آدم على صورته، طوله ستون ذراعًا، فلما خلقه قال: اذهب فسلم على أولئك -نفر من الملائكة جلوس- فاستمع ما یحَیونك، فإنها تحیتك وتحیة ذریتك فقال: السلام علیكم. فقالوا: السلام علیكم ورحمة الله) [متفق علیه] یعنی: «خداوند آدم÷را بر صورتش بیافرید. بلندی او شصت گز بود. وقتی وی را بیافرید، گفت: السلام علیکم. به او گفتند: السلام علیکم ورحمة الله.»
سلام حق هر مسلمانی بر دیگری است. سلام کردن سنت است و جواب دادن به آن فرض میباشد. پیامبر جفرموده است: (حق المسلم على المسلم خمس: رد السلام، وعیادة المریض، واتباع الجنائز، وإجابة الدعوة، وتشمیت العاطس) [متفق علیه] یعنی: «حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام، عیادت مریض، رفتن بدنبال جنازه، قبول کردن دعوت، دعا برای عطسه زننده.»
از رسول الله جپرسیدند که کدام اسلام بهتر است؟ فرمود: (تطعم الطعام وتقرأ السلام على من عرفت ومن لم تعرف) [متفق علیه] یعنی: «که طعام بدهی و بر هر کس خواه او را بشناسی و یا نشناسی سلام کنی.»
على المسلم أن یرفع صوته بالسلام، ویتلفظ بكلماته ویشیر بیده إن كان من یسلم علیه بعیدًا عنه، ولا یسمع صوته.
فرد مسلمان قبل از سخن گفتن به دوستانش سلام میکند. کسی که نخست سلام میکند نزد خداوند بهتر است. پیامبر خدا جمیفرماید: (... وخیرهما الذی یبدأ بالسلام) [مسلم] یعنی: «و بهتر شان کسی است که به سلام آغاز میکند.» و پیامبرجفرموده است: (یسلم الصغیر على الكبیر، والمار على القاعد، والقلیل على الكثیر) [بخاری] یعنی: «کوچک تر بر بزرگتر، رهگذر بر نشسته و تعداد کم تر بر عدهای بیشتر سلام مینمایند.»
سلام کردن سنت مؤکده، ولی جواب آن واجب است و دادن جواب سلام هرزمان که به فرد برسد، چه بصورت کتبی و چه بصورت شفاهی و چه آن شخص را ببینیم یا نبینیم، در همان زمان بر او واجب میشود. از حضرت عایشهلنقل است که فرمود: یک روز رسول خدا جفرمود: (یا عائشُة، هذا جبریل یقرئُك السلام) یعنی: «ای عایشه! جبرئیل بر تو سلام میکند.» حضرت عایشه در حالی که او را نمیدید گفت: و علیه السلام و رحمة الله و برکاته. [متفق علیه]
رسول خدا جمیفرماید: (إذا لقى أحدكم أخاه فلیسلم علیه فإن حالت بینهما شجرة أو حائط أو حجر ثم لقیه، فلْیُسلم علیه) [ابوداود] یعنی: «هرگاه یکی از شما برادرش را ملاقات کند، باید بر وی سلام نماید و هرگاه میان شان درختی یا دیواری یا سنگی حائل شد، و باز او را دید، باید بر وی سلام دهد.»
دست دادن سلام را کامل مینماید. رسول خدا جفرمودند: (ما من مسلمَیْن یلتقیان فیتصافحان إلا غفر لهما قبل أن یفترقا) [ابوداود] یعنی: «دو مسلمان با هم روبرو نمیشوند که مصافحه نمایند، مگر قبل از اینکه از هم جدا شوند، گناه شان آمرزیده میشود.»
درصورت امکان باید بر او لبخند بزند. پیامبر جمیفرماید: (تبسمك فی وجه أخیك لك صدقة) [ترمذی] یعنی: «لبخند تو بر برادرت صدقه است.»
مرد مسلمان باید که بر زنان سلام نماید، و اگر زنی تنها بود و او خود را از فتنه در امان ببیند میتواند بر او سلام نماید، البته بدون دست دادن، و در غیر اینصورت بهتر است از آن صرف نظر نماید. برای زنان نیز به همین صورت میباشد. از اسماء دختر یزیدلنقل است که پیامبر جاز کنار ما زنان گذر نمود و بر ما سلام نکرد. [ابوداود]
شخص سمن تر باید بر کودکان سلام کند تا آنان دوستی و محبت را احساس کنند. از حضرت انسسروایت است که: همانا پیامبر جبر عدهای پسرکان میگذشت و بر آنان سلام میفرمودند. [مسلم]
چنانچه فرد در دستشویی باشد سلام نمینماید. همچنین در هنگام اذان و اقامه و نماز و در حین خطبهی جمعه و موقع غرق دعا و نیایش بودن و زمان گفتن لبیک و تلبیه در حج یا عمره.
فرد مسلم بر یک عده که یکجا میباشند سلام نموده و با یک نفر تنها سلام و احوالپرسی نمیکند بلکه باید که بر همگی سلام کرده و در این بین میتواند با کسی به طور جداگانه نیز سلام و احوالپرسی کند. مثلاً دانش آموز پس از آنکه به همه سلام مینماید، آنگاه بطور جداگانه سلام و احوالپرسی ویژه ای با استادش داشته باشد.
وقتی مسلمان وارد خانهی خالی میشود و کسی در آن جا نیست، باز هم سلام کرده و میگوید: السلام علینا وعلى عباد الله الصالحین.
پیامبر جمیفرماید: (إذا انتهى أحدكم إلى مجلس فلیسلم؛ فإن بدا له أن یجلس فلیجلس، ثم إذا قام فلْیسلم؛ فلیست الأولى أحق من الآخرة) [احمد و ترمذی و ابو داود] یعنی: «هرگاه یکی از شما به مجلسی برسد، باید سلام کند و هرگاه قصد کند که برخیزد، باید سلام کند، زیرا سلام اولی از دومی سزاوارتر نیست.»
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
جنازه ای را از نزدیک پیامبر جمیبردند و صحابه از او به نیکی یاد کردند. آن حضرت جفرمود: (وجبتْ) یعنی: «واجب شد!» سپس جنازهی دیگری را بردند و از او به بدی یاد کردند و آن حضرت جفرمود: (وجبتْ). حضرت عمر بن خطابساز پیامبر جمنظور ایشان از چیزی که فرمودند را سؤال کرد و آن حضرت جفرمود: (هذا أثنیتم علیه خیرًا فوجبت له الجنة، وهذا أثنیتم علیه شرًّا فوجبت له النار، أنتم شهداء الله فی الأرض) یعنی: «شخصی را که به نیکوئی ستودید، بر او بهشت واجب شد و دیگری را که به بدی یاد کردید، بر او دوزخ واجب شد، شما شاهدان خدا در زمین میباشید.» [متفق علیه]
***
رسول الله جتاکید زیادی به دنبال جنازه رفتن داشته و اهمیت و بزرگی این کار را بیان نموده و میفرمود: (من شهد الجنازة حتى یصلی فله قیراط، ومن شهد حتى تُدفن كان له قیراطان) یعنی: «آنکه به جنازهء حاضر شود، تا نماز بر او خوانده شود، برای او یک قیراط ثواب است و کسی که حاضر شود آن را تا اینکه بگور سپرده شود، برای او دو قیراط ثواب است.» پرسیدند: منظور از دو قیراط چیست؟ فرمود: (مثل الجبلین العظیمین) یعنی: «مثل دو کوه بزرگ.» [متفق علیه]
در مورد جنازه نیز آدابی هست که بر هر مسلمانی لازم است که از آنها تبعیت نماید، مهم ترین این آداب از این قرار میباشند:
کسی که نزدیک فرد در حال احتضار است به او بگوید: «بگو: لا إله إلا الله»، به خاطر فرمایش پیامبر جکه میفرماید: (لقِّنوا موتاكم لا إله إلا الله) یعنی: «برای بیمار در شرف مرگ تان لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه را تلقین کنید.»[مسلم]
همچنین آن حضرت جفرمودهاند: (من كان آخر قوله: لا إله إلا الله، دخل الجنة) یعنی: «کسی که سخن آخرش لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه باشد، به بهشت داخل میشود.» [ترمذی و حاکم]
اولین کاری که در مواجهه با میت لازم است انجام گیرد، فروبستن چشمهای او و پوشانیدن صورت وی میباشد. (فإن الروح إذا قبض تبعه البصر) یعنی: «زمانی که روح قبض میشود، چشم به دنبال آن است.» [مسلم]
فرد مسلمان وقتی کسی را از دست میدهد خود را به زینت صبر میآرید و بسیار میگوید: (إنا لله وإنا إلیه راجعون، اللهم أجرنی فی مصیبتی واخلف لی خیرًا منها) یعنی: «بی شک ما از آن خدا هستیم و همانا همگی ما به سوی او مراجعت خواهیم کرد. خداوندا! مرا در مقابل این مصیبت پاداش بده، و در عوض آن به من بهتر عنایت فرما.» [مسلم]
و بگوید: (لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم) یعنی: «هیچ نیرویی بازدارنده از گناه و وا دارنده به نیکی بجز خداوند نیست.» و سپس برای فرد دعا نماید. وقتی پیامبر جنزد (أبی سلمه) رفت و او تازه جان سپرده بود، چشمان وی را بست و فرمود: (إن الروح إذا قبض تبعه البصر) یعنی: «زمانی که روح قبض میشود، چشم به دنبالش مینگرد.» آن وقت کسانی از خانوادهاش ناله و زاری کردند و پیامبر جفرمود: «لا تدعوا على أنفسكم إلا بخیر؛ فإن الملائكة یؤمِّنون على ما تقولون» یعنی: «بر خویش جز دعای خیر مکنید، زیرا فرشتگان بدانچه میگوئید آمین میگویند.» سپس ادامه داد: (اللهم اغفر لأبی سلمة، وارفع درجته فی المهدیین، وأخلفه فی عقبه فی الغابرین، واغفر لنا وله یا رب العالمین، وأفسح له فی قبره، ونوِّر له فیه) یعنی: «بار خدایا ابو سلمه را بیامرز و مرتبهاش را در میان هدایت شدگان بلند نما و بر کسانی که از وی ماندهاند، تو سرپرستی کن و ای پروردگار عالمیان بر وی و بر ما بیامرز و قبرش را بر وی گشاده کن و آن را برایش روشن بدار.» [مسلم]
گریستن در این مواقع با صبر و تسلیم در برابر امر خداوند منافاتی ندارد. چنانچه پیامبر جنیز هنگامی که فرزندش ابراهیم فوت کرد بر او گریست و فرمود: (إن العین تدمع، والقلب یحزن، ولا نقول إلا ما یرضی ربنا، وإنا بفراقك یا إبراهیم لمحزونون) یعنی: «همانا چشم اشک میریزد و دل اندوهگین میشود ونمی گوئیم، مگر آنچه که پروردگار ما را راضی میسازد و همانا به فراق تو ای ابراهیم ما غمگینیم.» [بخاری و ابوداود]
چیزی که از آن نهی شده است انجام کارهایی همراه گریه کردن است که در شریعت مردود میباشند، مانند: بر سر و صورت زدن، گریبان دریدن و گفتن عبارات و سخنان جاهلیت.
باید که در شستن و خوشبو نمودن و تکفین میت عجله بخرج داد. این قاعده در مورد شهدایی، که در میدان نبرد با کفار به شهادت رسیدهاند، صدق نمیکند و نه غسل داده شده و نه تکفین میشوند، بلکه با همان لباسی که در آن به شهادت رسیده است دفن میگردد و خداوند سبحانه و تعالی روز قیامت او را در حالی برمیخیزاند که از او بوی خوش مشک به مشام میرسد.
یکی از حقوق میت بر مسلمانان حاضر در فوت وی آن است که بر او نماز بخوانند.
پیامبر خدا جبدنبال جنازه حرکت نموده و به دنبال نمودن آن و بر جای ننشستن تا قبل از دفن میت سفارش مینمود. پیامبر جمیفرماید: (إذا رأیتم الجنازة فقوموا، فمن تبعها فلا یقعد حتى توضع) یعنی: «وقتی جنازه ای دیدید برخیزید، آنکه جنازه را دنبال کند نباید تا وقتی آن را بنهند، بنشیند.» [بخاری]
رسول خدا جبه شدت از نوحه و بر خود زدن نهى کرده و فرمودهاند: (لیس منا من لطم الخدود، وشق الجیوب، ودعا بدعوى الجاهلیة) یعنی: «آنکه بر رویش زده و گریبان چاک نموده و دعاهای جاهلیت را بخواند از ما نیست.» [متفق علیه]
خانوادهی میت لازم است که وصیت وی را مادامیکه وصیت به گناهی نکرده باشد به اجرا برسانند. عمرو بن عاصسهنگام وفاتش وصیت نموده و گفت: هرگاه مردم نه نوحه نموده و نه آتشی برافروزید. زمانیکه دفنم کردید خاک را بر من بپاشید و سپس به همان اندازه که شتر یا گوسفندی را ذبح کرده و گوشتش تقسیم شود پیرامون قبر من بمانید تا بواسطهی شما آرام گرفته و ببینم رسولان پروردگارم را چه پاسخ دهم. [مسلم]
مستحب است که مسلمانان پس از دفن میت کنار قبرش مانده و با اخلاص برایش دعا نموده و از خداوند متعال ثبات و آمرزش را برای وی خواستار شده و بخواهند که او را مورد رحمت خود قرار دهد. دعای پیامبر جبرای میت: (اللهم اغفر له وارحمه، وعافه واعف عنه، وأكرم نزله، ووسع مُدْخله، واغسله بالماء والثلج والبرد، ونقه من الخطایا كما ینقى الثوب الأبیض من الدنس، وأبدله دارًا خیرًا من داره، وأهلا خیرًا من أهله، وزوجًا خیرًا من زوجه، وأدخله الجنة، وأعذه من عذاب القبر (أو من عذاب النار) یعنی: «بار خدایا او را بیامرز و عفوش کن و از او درگذر و منزلگاه او را نیکو ساز و مدخلش (قبرش) را فراخ کن و او را به آب و برف و یخ بشوی. و چنانچه جامهی سفید را از چرک پاک گردد، او را از معاصی پاک کن و به او خانواده ای بهتر از خانوادهاش و همسری بهتر از همسرش عنایت فرما. و او را به بهشت داخل کن و از عذاب قبر (یا عذاب دوزخ) پناهش ده.» [مسلم و ترمذی و نسائی]
چنانچه یکی از مسلمانان در جایی دور که هیچ یک از مسلمانان دیگر نتوانند بر او نماز بگذارد، میتوانند در مکان خویش اقدام به بجا آوردن نماز بر او نمایند که به این نماز، نماز غائب گفته میشود. پیامبر جنیز بر نجاشی - پادشاه حبشه - نماز غائب را بعد از باخبر شدن از وفات وی خواند.
این عمل به خاطر مودت و همیاری برای سبک نمودن بار اندوه و رنج خانوادهی داغدیده میباشد. هنگامی که جعفر بن أبی طالب وفات نمود، رسول الله جفرمودند: (اصنعوا لأهل جعفر طعامًا، فإنه قد جاءهم ما یشغلهم) یعنی: «برای خانوادهی جعفر غذا آماده سازید که برایشان واقعهای پیش آمده است که مشغولشان ساخته است.» [ترمذی و ابن ماجه]
پرداختن بدهی از امور واجب میباشد. پیامبر جبه تسویهی بدهیهای میت به جای او قبل از آنکه بر وی نماز بگزارند دستور میداد. [ترمذی]
مسلمان هنگام پیش آمدن مصیبت بازماندگان را تعزیت گفته و به صبر و شکیبایی و راضی بودن به قضا و قدر خداوندی ترغیب مینماید. نشستن برای تعزیه و برپا نمودن خیمهها و کرایه نمودن قاریان قرآن کراهیت دارد، همانطور که عزاداری پس از گذشت سه روز، مگر برای میت غائب، و بدعتهایی مانند پنجشنبه و چله و غیره مکروه میباشد. تمام این اعمال جزو بدعت بوده و هیچ نفعی برای میت نداشته و گناه ان بر عهدهی بازماندگان میماند.
باخبر نمودن مردم از فوت شخص برای خواندن نماز بر وی اشکالی ندارد. پیامبرجیارانش را از وفات نجاشی باخبر ساخت، همانطور که از فوت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه، وعبد الله بن رواحهشخبرداد. لیکن خبر مرگ دادن به شیوهی جاهلیت ، که بیشتر مردم انجام میدهند و نسب و نزدیکان میت و مناصب آنها را برای فخرفروشی و ریا ذکر میکنند، مکروه میباشد.
مسلمان در حضور جنازه درس عبرت گرفته و توبه نموده، میکوشد تا طاعت و عبادت بیشتر داشته باشد و از گناه و معصیت دوری کند. چرا که میداند این سرنوشت در انتظار او نیز میباشد. او نیز بزودی جنازهاش تشییع شده و جسم او را حمل نموده و درقبر دفن میکنند. سپس او را تنها به حال خود میگذارند. کسی که نیاز به ارشاد داشته باشد، مرگ او را بهترین موعظه گر است.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
پسری یهودی بود که به پیامبر جخدمت میکرد، روزی آن پسر مریض شد و پیامبر جبرای عیادت پیش وی رفت. هنگامی که بر بالای سرش نشست، به او فرمود:ایمان بیاور! پسر نگاهی به پدرش انداخت، پدرش به او گفت: از ابا القاسم اطاعت کن. پسرک به سرعت گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله، وأن محمدًا رسول الله». پیامبر جبه خاطر اسلام آوردن غلام بسیار خوشحال و شاد از آنجا خارج شد، و فرمود: (الحمد لله الذی أنقذه بی من النار) یعنی: «سپاس خدایی را که او را از دوزخ نجات داد.» [بخاری]
خداوندﻷمسلمانان را به دعوت دادن به سوی ایمان و عبادت امر نموده و میفرماید: ﴿ وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤ ﴾[آل عمران: ۱۰۴] یعنی: «و باید از میان شما گروهى [مردم را] به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند».
خداوند متعال برتری دعوت به سوی خویش را اینچنین بیان مینماید: ﴿ وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣ ﴾[فصلت: ۳۳] یعنی: «و کیستخوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید من [در برابر خدا] از تسلیمشدگانم.»
پیامبر جنیز میفرماید: (من دلَّ على خیر فله مثل أجر فاعله) یعنی: «آنکه به کار خیر رهنمایی کند، برای او مانند مزد انجام دهندهی آن داده میشود.» [مسلم]
دعوت به سوی خداوند دارای آدابی است که مسلمان باید به آنها آراسته باشد:
اخلاص راز پیروزی دعوتگر به سوی خداوند است. پیامبر جفرموده است: (إنما الأعمال بالنیات، وإنما لكل امرئ ما نوى) یعنی: «همانا ثواب اعمال به نیت بستگی دارد و هر کس نتیجهی نیت خود را درمیابد.» [متفق علیه]
فرد مسلمان در هنگام دعوت دیگران از سخنان پاک و نیکو استفاده نموده و از کلام زشت و ناروا دوری مینماید. خداوند متعال میفرماید: ﴿ ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ ﴾[النحل: ۱۲۵] یعنی: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى.»
لازم است که داعی به سوی خداوند، نسبت به احکام دینی آگاهی لازم داشته باشد، و اگر برایش امکان داشته باشد مستحب است که به حفظ قرآن کریم بپردازد و همچنین از احادیث پیامبر جهر چند که در توان داشت برای استدلال در دعوتش استفاده نماید. خداوند متعال میفرماید: ﴿ قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٨ ﴾[یوسف: ۱۰۸] یعنی: «بگو این است راه من که من و هر کس پیروىام کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مىکنیم.»
فرد دعوتگر الگو و سرمشق دیگران است، بنابراین باید به عمل نمودن به علمی که دارد اهمیت داده و خود را به آنچه که مردم را به سوی آن دعوت میکند آراسته نماید وگرنه جزو کسانی خواهد بود که خداوند در مورد آنها میفرماید: ﴿ ۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤ ﴾[البقرة: ۴۴] یعنی: «آیا مردم را به نیکى فرمان مىدهید و خود را فراموش مىکنید با اینکه شما کتاب [خدا] را مىخوانید آیا [هیچ] نمىاندیشید».
مراقب باش تا مانند کسانی نباشی که شاعر در موردشان میگوید:
یا أیهَــا الرَّجُــُل المعـلِّـمُ غَیـرَه
هـَلا لِنَفسـِـكَ كـَانَ ذَا التَّعْلِـــیم
معنی شعر:
«ای آنکه آموزگار علم به دیگرانی
به هوش باش که خود بدان علم سزاوارتری!»
در نتیجه فرد دعوتگر باید دارای اخلاق پاک و شیوهی نیک باشد. مردی نزد بانو عایشهلآمده و از او پرسید: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ جواب داد: (كان خلقه القرآن.) یعنی: «اخلاق او قرآن بود.» [مسلم] یعنی آن حضرت جدارای تمام صفات نیکویی بود که به واسطهی آیات قرآن کریم و سنت نبوی مردم را به تمسک بدانها دعوت مینمود.
فرد دعوتگر شایسته است که از رانده شدن به سمت گناهانی که باقی مردم بدان گرفتار هستند اجتناب ورزد و از قرار گرفتن در معرض تهمت و شبهه دوری نماید. پیامبر جمیفرماید: (... فمن اتقى الشبهات فقد استبرأ لدینه وعرضه، ومن وقع فی الشبهات وقع فی الحرام، كالراعی یرعى حول الحمى، یوشك أن یرتع فیه، ألا وإن لكل مَلِك حِمَى، ألا وإن حِمَى الله محارمه) یعنی: «... پس آنکه از مشتبهات بپرهیزد برای دین و آبروی خود پاکی جسته است و آنکه به مشتبهات آلوده شود، در حرام افتاده است، مانند شبانی که در اطراف چراگاه ممنوعه میچراند نزدیک است که گوسفندان در آن وارد شود. و آگاه باشید که هر پادشاهی چراگاهی ممنوع دارد و چراگاه ممنوعهی خداوند چیزهائیست که حرام نموده است.» [مسلم]
فرد دعوتگر باید از مسایلی که باعث ایجاد اختلاف شده و به دامنه آن میافزاید اجتناب ورزد. با مردم دربارهی مسائل متفق علیه بحث کند، و حتی از وارد شدن به بحث و جدالهایی که در حد توان او نیست دوری کرده و از ریاکاری پرهیز نماید که ثواب عملش از بین میبرد.
دعوتگر به خداوند متعال، در دعوت خویش مرحله به مرحله عمل میکند. آنها را قبل از سنت به سوی فرایض و قبل از امور مستحب به سوی امور واجب دعوت مینماید.
پیامبر جوقتی که میخواست معاذ بن جبل را به سوی اهل یمن بفرستد به او فرمود: (إنك تقدم على قوم أهل كتاب، فلیكن أول ما تدعوهم إلیه عبادة اللهﻷفإذا عرفوا الله، فأخبرهم أن الله فرض علیهم خمس صلوات فی یومهم ولیلتهم، فإذا فعلوا، فأخبرهم أن الله قد فرض علیهم زكاة تُؤْخذ من أغنیائهم، فَتُردُّ على فقرائهم، فإذا أطاعوا بها فخذ منهم وتوقَّ كرائم أموالهم (لا تأخذ أفضلها عندما تجمع زكاة أموالهم) یعنی: «تو همانا نزد قومی از اهل کتاب میروی، پس نخستین چیزی که آنها را بدان دعوت میکنی بندگی خداوندﻷاست اگر آنها آن را دریافتند، آنها را آگاه کن که خداوند در هر شب و روزشان پنج وقت نماز بر ایشان فرض نموده است.
و اگر آنها این کار را انجام دادند، آنان را آگاه کن که الله تعالی بر آنها صدقهای فرض نموده که از ثروتمندان شان گرفته شده و به فقرای شان باز گردانده میشود.پس اگر آنها از این پیروی کردند، پس از آنان (زکات) بگیر و بر حذر باش از اینکه مالهای نفیس و گرانبهای شان را بگیری.» [مسلم]
فرد مسلمان دیگران را با ملایمت دعوت میکند، خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ ﴾[آل عمران: ۱۵۹] یعنی: «و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند.»و پیامبر جمیفرماید: (إن الرفق لا یكون فی شیء إلا زانه، ولا ینـزع من شیء إلا شانه) یعنی: «نرم رفتاری در هیچ چیزی نمیباشد، جز اینکه آن را زینت میدهد و از هیچ چیزی بدور نمیشود، مگر اینکه آن را زشت میسازد!» [مسلم و ابوداود]
مسلمان باهوش و با ذکاوت است و میداند که چگونه مردم را به سوی خداوند دعوت نماید، و چطور با آنها بحث کرده و آنان را قانع سازد و همواره وقت مناسب را برای اینکار انتخاب میکند.
فرد دعوتگر ناچار است که در رابطه با فرد دعوت شونده بینش و آگاهی کافی داشته و لذا باید از شخصیت وی شناخت داشته و به طریقهای نیکو فرد را دعوت نماید. روشی که برای یک شخص مناسب است ممکن است برای دیگری جواب ندهد. بهتر است که دعوتگر از شرایط اجتماعی فرد دعوت شونده مقداری آگاهی داشته باشد.
فرد مسلمان هنگام دعوت دیگری باید وضعیت و سطح فهم و درک او را درنظرداشته باشد. چه برای بعضی مردم بهتر است که با گفتاری فصیح و شیوا گفتگو شده و با برخی دیگر باید گفتاری ساده و قابل فهم را بکار برد. حضرت علی بن ابی طالبسمیفرماید: (حدِّثوا الناس بما یعرفون، أتحبون أن یكذَّب الله ورسوله) یعنی: «با مردم چیزی را بگویید که برایشان قابل فهم باشد، آیا دوست دارید که خدا و رسولش تکذیب شوند؟» [بخاری]
فرد مسلمان دعوت را از اهل خانواده و نزدیکانش شروع مینماید، خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ ٦ ﴾[التحریم: ۶] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و نگهاستحفظ کنید بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده]اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمىکنند و آنچه را که مامورند انجام مىدهند.»و باز میفرماید: ﴿ وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤ ﴾[الشعراء: ۲۱۴] یعنی: «و خویشان نزدیکت را هشدار ده!»پیامبر جفرموده است: «ابدأ بمن تعول» یعنی: «و آغاز کن به کسی که نفقهاش بدوش تو است.» [طبرانی]
دعوتگر نباید هنگامی که با اعتراض دعوت شونده مواجه شد نا امید شود و باید امر هدایت را به خداوند بسپارد، خداوند متعال میفرماید: ﴿ إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ ٥٦ ﴾[القصص: ۵۶] یعنی: «در حقیقت تو هر که را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى کنى، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مىکند و او به راهیافتگان داناتر است!»
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
در زمان حضرت عمر بن خطابسیکسال از آسمان بارانی نبارید. مردم از بیآبی داشتند هلاک میشدند. حضرت عمرسمردم را گردآورد و به صحرا رفتند. حضرت عمرساز حضرت عباسس، عموی پیامبر جخواست تا برای مسلمانان دعا کند. حضرت عباسسدستانش را به سوی آسمان برداشت و گفت: الهی! اینها دستان ما است که بسوی تو با گناهان مان برداشته میشود و پیشانی ماست که روبرویت با توبه و بازگشت بسوی تو متوجه است. ما را بوسیلهی باران سیراب گردان. خداوندﻷنیز باران را فرو فرستاد.
***
مادر أنس بن مالک نزد رسول الله جآمده و دست پسرش را در دست گرفته بود تا در خدمت پیامبر جباشد، و از آن حضرت جخواست تا برای او بطور مخصوص دعا بفرماید. پیامبر جنیز برایش دعا نموده و گفت: (اللهم أكثر ماله وولده) [متفق علیه] یعنی: «بارالها! مال و فرزندانش را فزونی ده.» در نتیجه حضرت انسسآنقدر زیست که مال ثروت و فرزندانش بسیار گشتند و صد نفر از فرزندان و نوههایش را هم دید.
دعاء همان درخواست آمرزش و رحمت و گذشت و برآمدن نیازها از خداوند میباشد. دعاء جزو عبادتهایی است که خداوندﻷرا خوشنود میسازد. پیامبر جفرمودند: (الدعاء هو العبادة) [ترمذی] یعنی: «دعاء همان عبادت است.» سپس این آیه را خواندند: ﴿ وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠ ﴾[المؤمن: ۶۰] یعنی: «و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآیند.»
همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿ أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ ﴾[النمل: ۶۲] یعنی: «یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف مىگرداند.»
پیامبر جمیفرماید: (لیس شـیء أكرم على الله تعالى من الـدعاء) [ترمذی و احمد] یعنی: «نزد خداوند چیزی گرامی تر از دعا نیست.»
دعاء دارای آدابی است که فرد مسلمان باید سعی کند آنها را رعایت نماید:
در برخی اوقات دعا مستجاب میشوند، مانند: ماه رمضان، روز عرفه، روز جمعه، وقت سحر -آخر شب- ده روز نخست ماه ذی الحجه. پیامبر جمیفرماید: (ما من أیام العمل الصالح فیها أحب إلى الله من هذه الأیام العشر) قالوا: یا رسول الله ولا الجهاد فی سبیل الله؟ قال:( ولا الجهاد فی سبیل الله إلا رجل خرج بنفسه وماله فلم یرجع من ذلك بشیء) [بخاری] یعنی: «هیچ روزی نیست که در آن عمل صالح نزد خداوند تعالی محبوب تر از این ده روز باشد.
گفتند: یا رسول الله جو حتی جهاد فی سبیل الله؟ فرمود: و حتی جهاد فی سبیل الله، مگر مردی که جان و مالش را بیرون کرده و هیچ چیزی از آن را باز نگرداند (به سنگر شتافته و شهید شود).»
روایت میکنند که رسول الله جوقتی ماه رمضان فرا میرسید، میفرمود: (إن هذا الشهر قد حضركم، وفیه لیلة خیر من ألف شهر. من حُرمها فقد حُرِمَ الخیر كله ولا یحرم خیره إلا محروم) [ابن ماجه] یعنی: «این ماه بر شما وارد شد، در آن شبی هست که از هزار شب برتر است. هرکس از آن بیبهره ماند از هرچه نیکی و خیر است بیبهره مانده است و جز محرومان کسی از آن بیبهره نمیماند.»
آن حضرت جدر مورد روز جمعه نیز میفرماید: (فیه ساعة لا یوافقها عبد مسلم وهو قائم یصلى یسأل الله تعالى شیئًا إلا أعطاه إیاه) [متفق علیه] یعنی: «در آن ساعتی که هیچ بندهی مسلمانی که ایستاده نماز میگزارد، با آن برابر نمیشود در حالیکه از خداوند چیزی را میطلبد، مگر اینکه آن را بوی میدهد.»
پیامبر جهمچنین میفرماید: (ینزل الله إلى السماء الدنیا كل لیلة حین یمضی ثلث اللیل الأول، فیقول: أنا الملك.. أنا الملك.. من ذا الذی یدعونی فأستجیب له؟ من ذا الذی یسألنی فأعطیه؟ من ذا الذی یستغفرنی فأغفرله؟ فلا یزال كذلك حتى یضیء الفجر) [مسلم].
وقال ج: (الدعاء لا یرد بین الأذان والإقامة) [ابوداود و ترمذی و نسائی و احمد] یعنی: «دعای بین اذان و اقامت رد نمیشود.» وقال ج: (الدعاء بین الأذان والإقامة مستجاب فادعوا) [ابن عدی] یعنی: «دعای بین اذان و اقامه مستجاب است، پس دعا کنید.»
همچنین آن حضرت جفرموده است: (أقرب ما یكون العبد من ربه وهو ساجد؛ فأكثروا من الدعاء) [مسلم] یعنی: «حالتی که بنده به پروردگارش نزدیکتر است، حالت سجده است، پس در آن زیاد دعا کنید.» از دیگر اوقات اجابت ومن أوقات هنگام رویارویی بادشمن، موقع بارش باران، بانگ خروس و از پس نمازهای فرض و در حالت سجده میباشد.
یک روز رسول الله جبرای نماز استسقاء برای مردم خارج شد، پشت به مردم و روی به قبله نمود و به دعا و نیایش پرداخت. [متفق علیه]
از حضرت عمرسروایت شده است که: رسول خدا جهنگام دعا دستهایش را بلند مینمود. [حاکم]. پیامبر جفرمودهاند: (إن ربكم حَیی كریم، یستحی أن یبسط العبد یدیه إلیه فیردهما صِفْرًا) [ابوداود و ترمذی وابن ماجه] یعنی: «بدانید که پروردگار شما بسیار صاحب شرم است و شرم دارد که بندهاش دست بسوی او بلند نموده و او آنها را تهی به وی بازگرداند.»
ستایش خداوندﻷو درود و صلوات فرستادن بر پیامبر ج: سلمه بن الأکوع میگوید: {ما سمعتُ رسول الله جیستفتح الدعاء إلا استفتحه (بسبحان ربی الأعلى العلی الوهاب)}[احمد] یعنی: «نشنیدم که رسول خدا جدعایی را آغاز کند مگر آنکه بگوید: «سبحان ربی الأعلى العلی الوهاب»: «پاک و منزه است پروردگار بلندمرتبه و بسیار بخشایندهی من».»
یک روز رسول الله جشنید که مردی میگوید: «اللهم إنی أسألك بأنی أشهد أنك أنت الله لا إله إلا أنت الأحد الصمد، الذی لم یلد ولم یولد، ولم یكن له كُفُوًا أحد». یعنی: «الهی! من به آنکه گواهی میدهم که همانا تو همان خدایی هستی که جز تو معبودی نیست و یکتا و بینیاز هستی. که نه زاده شده و نه زاده ای و کسی جون تو وجود ندارد. از تو تقاضا میکنم». فرمود: (لقد سألتَ الله بالاسم الأعظم الذی إذا سئل به أعطی، وإذا دعی به أجاب) یعنی: «بدان که خدا را با اسم اعظمش فراخواندی که اگر بدان از او بخواهند عطا میکند و اگر بدان بخوانندش اجابت میفرماید.» [ابوداود] فضالة بن عبید میگوید: درحینی که رسول الله جنشسته بود، مردی وارد شد و نماز گزارد و گفت: «اللهم اغفر لی وارحمنی» یعنی: الهی! مرا بیامرز و بر من رحم فرما!، پیامبر جفرمود: (عَجِلتَ (تسرعتَ) أیها المصلی، إذا صلیتَ فقعدتَ فاحمد الله بما هو أهله، وصلِّ علی، ثم ادعه) یعنی: «عجله کردی ای نماز گزار. وقتی نماز گزاردی و نششستی، حمد و سپاس خدای را آنگونه که سزاوار اوست بگوی و سپس دعا کن!» آنگاه آن مرد دیگری آمد و نماز گزارد و حمد خداوند را گفت و بر حضرت محمد جدرورد و صلوات فرستاد، پیامبر جبه او فرمود: «أیها المصلی! ادع تجب» یعنی: «ای نماز گزار! دعا کنکه اجابت میشوی.» [ابوداود و ترمذی و نسائی]
عبد الله بن مسعودسمیگوید: وقتی پیامبر جدعا مینمود، سه بار دعا میکرد و وقتی چیزی از خدا میخواست سه بار درخواست مینمود و پیامبر جمیفرمود: «یستجاب لأحدكم ما لم یعْجَل. یقول: قد دعوتُ ربی فلم یستجب لی» [متفق علیه] یعنی: «اجابت میشود برای یکی از شما تا مادامیکه شتاب نکند و بگوید به پروردگارم دعاء کردم و مرا اجابت نکرد.»
همچنین آن حضرت جمیفرماید: «لا یقولن أحدكم: اللهم اغفر لی إن شئتَ، اللهم ارحمنی إن شئتَ. لیعزم المسألة فإنه لا مستكرِه له(أی یدعو الله وهو موقن أن الله سیقبل دعاءه. فالله هو القادر على كل شیء» [متفق علیه] یعنی: «نباید بگویید: بارالها! مرا ببخش اگر خواستی، بر من رحم فرما اگر خواستی. باید سؤالتان را راسخ و مطمئن بیان دارید و مستکرهی (به زور به کاری وادارنده) برای او متصور نیست. (یعنی خداوند را بخواند و یقین داشته باشد که دعایش پذیرفته میشود، که خداوند بر هر چیز تواناست)»
سفیان بن عیینه/میگوید: هیچ کس از دعا دست باز نکشد بخاطر آنچه در مورد خود میداند که خداوند دعای بدترین مخلوقاتش یعنی ابلیس را اجابت ففرمود که گفت: ﴿ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ٣٦ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ ٣٧ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨ ﴾[الحجر: ۳۶-۳۸] یعنی: «گفت پروردگارا پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده. فرمود تو از مهلتیافتگانى. تا روز [و] وقت معلوم.»
خداوند متعال میفرماید: ﴿ ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ ﴾[الأعراف: ۵۵] یعنی: «پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید.»
پیامبر خدا جبه اصحاب خویش هنگامی که صدای دعایشان را بلند نموده بودند، چنین فرمود: (إنكم لیس تدعون أصم ولا غائبًا، إنكم تدعون سمیعًا قریبًا، وهو معكم) [مسلم] یعنی: «همانا شما کر و غائبی را نمیخوانید، شما شنوا و نزدیکی را فرامی خوانید و او با شما است.»
بهتر است که در دعاهایمان ادعیهی بسیاری را که در قرآن کریم آمده است، بکار ببریم، مثل: ﴿ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٤٧ ﴾[آل عمران: ۱۴۷] یعنی: «پروردگارا گناهان ما و زیادهروى ما در کارمان را بر ما ببخش و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران یارى ده.»و: ﴿ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١ ﴾[البقرة: ۲۰۱] یعنی: «پروردگارا در این دنیا به ما نیکى و در آخرت [نیز] نیکى عطا کن و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار.»
همچنین با آنچه از پیامبر جثابت گردیده است، مثل: (اللهم أنت ربی، لا إله إلا أنت، خلقتنی وأنا عبدك، وأنا على عهدك ووعدك ما استطعت، أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء لك بنعمتك، وأبوء لك بذنبی، فاغفر لی فإنه لا یغفر الذنوب إلا أنت) [بخاری] یعنی: «پروردگارا! تو خدای منی، معبود بحقی جز تو نیست. مرا آفریدی و من بندهء تو ام و بر عهد و پیمان تو بقدر توان ایستاده ام، از شر و زشتی آنچه انجام داده ام و بتو پناه میجویم، به نعمتت بر خویش و هم بر گناهم اعتراف دارم، پس مرا بیامرز، زیرا گناهان را جز تو نمیآمرزد.» وقوله: (اللهم إنی أعوذ بك من الشقاق والنفاق وسوء الأخلاق) [نسائی] یعنی: «بار الها! از جدایی (انحراف از مسیر اسلام) و نفاق و بدی اخلاق به تو پناه میجویم.»
در دعا کردن نباید خود را مکلف به بیان عبارات مسجع نمود؛ دعا جای تضرع و فروتنی و زاری است و تشریفات و ظاهرسازی با آن جور درنمی آید. ابن عباسسمیفرماید: (انظر السجع من الدعاء فاجتنبه؛ فإنی عهدتُ رسول الله جوأصحابه لا یفعلون إلا ذلك الاجتناب.) [بخاری] یعنی: «مراقب سجع و موزونی در دعا باش و از آن دوری گزین که من از رسول خدا جو اصحابش جز همان دوری نمودن را ندیدم.»
بعضی از بزرگان گفتهاند: با زبان خواری و افتادگی و نیازمندی دعا کن و نه به زبان شیوایی و سخنوری.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠ ﴾[الحشر: ۱۰] یعنی: «پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آوردهاند [هیچ گونه] کینهاى مگذار پروردگارا راستى که تو رئوف و مهربانى.»
پیامبر جهنگام دعا برای کسی دعا مینمود ابتدا از خویشتن آغاز میفرمود. [ترمذی]
پیامبر جمیفرماید: (لا تدعوا على أنفسكم، ولا تدعوا على أولادكم، ولا تدعوا على أموالكم) [مسلم] یعنی: «بر نفسها و بر اولاد و اموال خود دعای بد نکنید.»
رسول الله جمیفرماید: (دعوة المرء المسلم لأخیه بظهر الغیب مستجابة، عند رأسه ملك موكَّل، كلما دعا لأخیه بخیر قال الملك الموكل به: آمین، ولك بمثل) [مسلم] یعنی: «دعای شخص مسلمان برای برادرش و در غیاب وی مستجاب است. در نزد سرش فرشته ای مؤظف است که هرگاه برای برادرش دعای خیر کند، فرشتهی مؤظف بدان میگوید: آمین و برای تو مانند آن باد.»
پیامبر جفرموده است: (من صُنع إلیه معروفٌ فقال لفاعله: جزاك الله خیرًا؛ فقد أبلغ فی الثناء) [ترمذی و نسائی] یعنی: «کسیکه بوی نیکی شود و برای انجام دهندهی آن بگوید، جزاک الله خیراً هر آئینه در دعاء مبالغه کرده است.» همچنین فرموده است: (ومن أتى إلیكم معروفًا فكافئوه (أعطوه مكافأة) فإن لم تجدوا فادعوا له حتى تعلموا أن قد كافأتموه) [ابوداود و نسائی] یعنی: «و آنکه به شما احسانی نمود، او را مکافات دهید و اگر چیزی نیافتید که به وی مکافات دهید، به حق وی دعا کنید تا ببینید که شما مکافاتش را دادهاید.»
انسان مسلمان از برادران خود میخواهد تا برایش دعا کنند، بویژه از افراد صالح و درستکار. از حضرت عمر بن خطابسروایت است که: از پیامبر جبرای بجا آوردن عمره کسب اجازه نمودم، ایشان اجازه داد و فرمود: (أی أخی، أشركنا فی دعائك ولا تنسَنا) یعنی: «برادرکم ما را در دعای خود شریک گردان و از دعایت فراموش مان مکن.» میگوید: کلمهای گفت که شاد نمیشوم، اگر در برابر آن به من دنیا داده شود. [ترمذی و ابن ماجه]
پیامبر جمیفرماید: (لا یزال یستجاب للعبد ما لم یدْعُ بإثم أو قطیعة رحم) [مسلم] یعنی: «همیشه برای بنده اجابت میشود، تا به گناه و قطع صلهء رحم دعاء نکند، بشرطیکه شتاب و عجله ننماید.»
تقوى و اشتیاق به انجام طاعات، و دور گشتن از معاصی و منکرات، و شتافتن بسوی توبه از جمله عواملی هستند که دعا را به قبول نزدیک تر میسازند. خداوند متعال میفرماید: ﴿ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ ٢٧ ﴾[المائدة: ۲۷] یعنی: «خدا فقط از تقواپیشگان مىپذیرد.»
از خداوند سبحان روایت شده که در یک حدیث قدسی میفرماید: (من شغله القرآن وذكری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی السائلین) [ترمذی] یعنی: «کسی که خواندن قرآن او را از دعا و درخواست از من باز دارد، بهتر از آنچه به دعا کنندگان میدهم به او عطا میکنم.»
پیامبر اکرم جفرمودهاند: (أیها الناس، إن الله طیب لا یقبل إلا طیبًا، وإن الله أمر المؤمنین بما أمر به المرسلین، فقال:﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١ ﴾[المؤمنون: ۵۱] وقال تعالى: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ ﴾[البقرة: ۱۷۲] ثم ذكر الرجلَ یطیل السفر؛ أشعث أغبر (طویل الشعر، غیر نظیف الوجه) یمد یدیه إلى السماء: یا رب..یا رب، ومطعمه حرام، ومشربه حرام، وملبسه حرام وغُذِّی بالحرام، فأنی (فكیف) یستجاب لذلك)[مسلم] یعنی: «ای مردم خداوند تعالی پاکیزه است و بجز پاکیزه را نمیپذیرد و خداوند مؤمنان را مانند فرستادگانش مأمور ساخته است.
خداوند تعالی فرمود: ای مؤمنان بخورید وبنوشید از چیزهای پاکیزه که بشما روزی دادهایم.
باز مردی را یاد نمود که سفرش را دراز نموده غبار آلوده و پراکنده موی است و دستهایش را به آسمان بلند کرده میگوید: پروردگارم، پروردگارم، در حالیکه خوردنیاش حرام و آشامیدنیاش حرام بوده و پوشیدنیاش حرام بوده و به حرام تغذیه شده است، پس چگونه دعای همچو شخصی پذیرفته میشود.»
از ابراهیم ادهم پرسیدند: ما را چه شده که هرچه دعا میکنیم اجابت نمیشود؟
گفت: چون قلبهای شما بخاطر ده چیز مرده است:
۱- خدا را شناختید و فرمانش نبردید.
۲- پیامبر را شناختید و از سنت او پیروی ننمودید.
۳- قرآن را شناختید و به آن عمل نکردید.
۴- از نعمتهای خداوند خوردید و شکر آن بجای نیاوردید.
۵- بهشت را شناختید و در جستجویش نیافتادید.
۶- دوزخ را شناختید و از آن نگریختید.
۷- شیطان را شناختید و با او مبارزه نکردید.
۸- مرگ را شناختید و برای آن آمادگی حاصل ننمودید.
۹- مردگانتان را بخاک سپردید و از آن عبرت نگرفتید.
۱۰- از خواب برخاستید و در عیبهای دیگران سرگرم شده و عیبهای خود را وانهادید.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
روزی پیامبر جاز کنار جمعی از اصحاب رد میشد، به آنها فرمود: (ما أجلسكم؟) یعنی: «برای چه منظوری نشستهاید؟» گفتند: نشستهایم تا خداوند را ذکر نموده و بخاطر هدایت ما به دین اسلام و منتهایی که بر ما نهاده است او را سپاس بگوییم. رسول خدا جفرمود: (الله ما أجلسكم إلا ذلك؟) یعنی: «به خداوند قسم میخورید که جز آن برای چیزی دیگر ننشستهاید؟» گفتند: سوگند به خدا که جز آن برای چیز دیگری ننشستهایم. پیامبر جفرمود: (أما إنی لم أستحلفكم تهمة لكم، ولكنه أتانی جبریل فأخبرنی أن اللهﻷیباهی بكم الملائكة) یعنی: «بدانید که من برای آن شما را قسم ندادم که به شما بدگمان بودهام. بلکه جبرئیل نزد من آمد و مرا آگاه ساخت که خداوندﻷبخاطر شما بر ملائکه مباهات میکند.» [مسلم].
پیامبر جفرموده است: (إن لله -تبارك وتعالى- ملائكة سیَّارة فُضُلاً (أی: مخصصون لمجالس الذكر) یَتَّبعون مجالس الذكر (أی یبحثون عنها) فإذا وجدوا مجلسًا فیه ذِكْرٌ قعدوا معهم، وحفَّ بعضهم بعضًا بأجنحتهم حتى یملئوا ما بینهم وبین السماء الدنیا، فإذا تفرَّقوا عرجوا وصعدوا إلى السماء، فیسألهم اللهﻷوهو أعلم بهم: من أین جئتم؟ فیقولون: جئنا من عند عباد لك فی الأرض، یسبِّحونك، ویكبِّرونك، ویهللونك، ویحمدونك، ویسألونك، قال: وماذا یسألونی؟ قالوا: یسألونك جنتك. قال: وهل رَأَوْا جنتی؟ قالوا: لا، أی رب. قال: فكیف لو رأوا جنتی؟ قالوا: ویستجیرونك، قال: ومم یستجیرونی؟ قالوا: من نارك یا رب. قال: وهل رأوا ناری؟ قالوا: لا. قال: فكیف لو رأوا ناری؟ قالوا: ویستغفرونك. فیقول: قد غفرتُ لهم فأعطیتُهم ما سألوا وأجرْتُهم مما استجاروا. فیقولون: رب، فیهم فلانٌ عبدٌ خطَّاء، إنما مَرَّ فجلس معهم! فیقول: وله غفرتُ. هم القوم لا یشقى بهم جلیسهم) [مسلم]
یعنی: «برای خداوند فرشتگانی است که در راهها در پی اهل ذکر میگردند و چون گروهی را بیابند که به ذکر خدا مشغول هستند، همدیگر را صدا میکنند که بشتابید به آنچه که نیازمند بودید و آنها را به بالهای خود تا آسمان دنیا بدرقه میکنند و پروردگار شان از آنها سؤال میکند در حالیکه داناتر است: بندگانم چه میگویند؟
فرمود: فرشتگان میگویند: تسبیح و تکبیر و حمد تو را گویند و تو را به بزرگی یاد کنند.
می فرماید: آیا مرا دیدهاند؟
می گویند: نه، والله تو را ندیدهاند.
می فرماید: چگونه است، اگر مرا ببینند؟
می گویند: اگر تو را دیده بودند، بیشتر برایت عبادت نموده و فزونتر تو را به بزرگی یاد نموده زیاد تسبیح تو را میگفتند.
باز میفرماید: چه میخواهند؟
فرمود: میگویند: از تو بهشت میخواهند.
فرمود: میفرماید: آیا آن را دیدهاند؟
فرمود: میگویند: خیر، والله یا رب آن را ندیدهاند.
فرمود: میفرماید: چگونه است اگر آن را ببینند؟
فرمود: میگویند: اگر آن را دیده بودند، بیشتر بدان حرص ورزیده و بیشتر بدان میل نموده و سخت تر در پی بدست آوردن آن تلاش میکردند.
فرمود: از چه پناه میجستند؟
فرمود: میگویند: از دوزخ پناه میجویند.
فرمود: میفرماید: آیا آن را دیدهاند؟
فرمود: میگویند: اگر آن را ببینند از آن بیشتر ترسیده و فرار مینمایند.
فرمود: پس میفرماید: پس من شما را شاهد میگیرم که برای شان آمرزیدم.
فرمود: فرشتهای از فرشتگان میگوید: در ایشان فلانی است که از آنها نیست و برای ضرورتی آمده.
فرمود: آنها همنشیناناند و همنشین شان به ایشان بدبخت نمیشود.»
ذکر یعنی آنچه که از تسبیح و ستایش پروردگار متعال بر قلب و زبان جاری میشود، و با صفات کمال و جمال وصفش مینماید، خداوند متعال بیان میدارد که ذکر دارای فضایل بسیاری است، که با آن نفسها روشن و قلبها آرام میگیرند، خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ ٢٨ ﴾[الرعد: ۲۸] یعنی: «همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.»
پیامبر جفرمود: (یقول اللهﻷ: أنا عند ظن عبدی بی، وأنا معه حین یذكرنی.. إن ذكرنی فی نفسه ذكرته فی نفسی، وإن ذكرنی فی ملأ ذكرتُه فی ملأ خیر منهم) [مسلم] یعنی: «من در نزد گمان بنده ام به خویش میباشم، و من با وی هستم چون مرا یاد کند، اگر مرا در پنهانی یاد کند، او را در پنهانی یاد کنم و اگر مرا در میان جمعی یاد کند، او را در میان گروهی یاد کنم که از آن گروه بهتر است.»
پیامبر جفرموده است: (سبق المفرِّدون). قالوا: وما المفرِّدون یا رسول الله؟ قال: (الذاكرون الله كثیرًا) [مسلم] یعنی: «سبقت گرفتند مُفَرِّدون!
گفتند: یا رسول الله جمفردون کیانند؟
فرمود: مردان و زنانیکه خداوند را زیاد یاد میکنند.»
فرد مسلمان همواره، در حال ایستاده و در حالی که بر پهلو دراز کشیده، بر ذکر پروردگارش مداومت دارد. او به خاطر ذکری که میکند، به پاداش خداوند متعال چشم دارد، و اینکه خداوند سبحان نام او را در ملاء اعلا بیاورد. خداوند میفرماید: ﴿ فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ ﴾[البقرة: ۱۵۲] یعنی: «پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم.»
فرد مسلمان باید هنگام ذکر خداوند آدابی را رعایت نماید، از جمله:
مجالس ذکر فضیلت و ارج بسیار داشته و دارای اجر فراوانی میباشند. خداوند سبحان به خاطر آن در نزد فرشتگانش فخر نموده و بر آن مجالس رحمت و آرامش نازل مینماید. پیامبر جفرمودهاند:
(... وما اجتمع قوم فی بیت من بیوت الله، یتلون كتاب الله ویتدارسونه بینهم، إلا نزلت علیهم السكینة، وغشیتهم الرحمة وحفَّتهم الملائكة، وذكرهم الله فیمن عنده) [مسلم] یعنی: «گرد نمیآید گروهی در خانه ای از خانههای خدا، که کتاب خدا را تلاوت نموده، و یا هم به شکل درس تکرار کنند، مگر اینکه حالت اطمینان قلب به آنها دست داده و رحمت شامل حالشان شده، و ملائکه ایشان را احاطه میکنند، و خداوند آنها را در نزد کسانی که نزد اویند یاد میکند.»
برترین ذکرها تلاوت و قرائت قرآن کریم، سپس تسبیح (سبحان الله) و تحمید (الحمد الله) و تکبیر (الله أکبر) و تهلیل (لا إله إلا الله) و دو حول (لا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم) میباشد. به این ترتیب شایسته است که فرد مسلمان بر ذکر خداوند با کلامی پاک و سودمند تداوم داشته باشد.
فرد مسلمان باید بدنش تمیز بوده، قلبش به هنگام ذکر پروردگار سبحان پاک و بیآلایش باشد. باوجود اینکه ذکر خدا در هر حالی و حتی در حالت عدم طهارت جایز میباشد، ولی ذکر خداوند در حالت طهارت اجر و پاداش بزرگی را شامل حال فرد میگرداند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢ ﴾[الأنفال: ۲] یعنی: «مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مىکنند.»خداوند متعال از بندگانش میخواهد که در هنگام ذکر قلبهایشان خاشع و چشمانشان اشک ریزان باشد، و از آنهایی نباشد که تنها عبارتی را بر زبان جاری میسازند بدون آنکه در قلبش اثری به جای بگذارد.
بدینصورت امید و انتظار بیشتری هست که خداوند ذکر را قبول فرماید و گرچه در هر حالت چیزی مانع ذکر خداوند نیست.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ كَثِيرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ ٤١ ﴾[آل عمران: ۴۱] یعنی: «و پروردگارت را بسیار یاد کن و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى.»و باز میفرماید: ﴿ وَٱذۡكُرِ ٱسۡمَ رَبِّكَ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلٗا ٢٥ ﴾[الإنسان: ۲۵] یعنی: «و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان یاد کن.»
پیامبر خدا، حضرت ادریس÷، خیاطی میکرد، و در هربار فروبردن و بیرون آوردن سوزن خداوند را ذکر کرده و (سبحان الله) میگفت.
پیامبر جفرمود: (عجبًا لأمر المؤمن، إن أمره كله خیر ولیس ذاك لأحد إلا للمؤمن، إن أصابته سرَّاء شكر فكان خیرًا له وإن أصابته ضَرَّاءُ صبر فكان خیرًا له) [مسلم] یعنی: «کار مسلمان انسان را به شگفتی و تعجب وا میدارد. زیرا همهی کارش برای او خیر است، و این امر برای هیچکس جز مسلمان ممکن نیست. اگر به وی فراخی و آسانی روی دهد شکر کند، برایش خیر است، و اگر به او سختی برسد هم صبر کند برایش خیر است.»
وقتی که حضرت یونس÷در شکم تاریک ماهی به مدت طولانی ماندگار شد در آن مدت بر ذکر الله سبحان مداومت میکرد و میگفت: ﴿ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧ ﴾[الأنبیاء: ۸۷] یعنی: «که معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم.»
فرد مسلمان در دستشویی نباید ذکر نماید چرا که آنجا مکان و ماوای شیاطین و جایگاه نجاست میباشد.
استفاده از ذکرهای ماثوره و اذکار گرد آوری شده: المسلم یقتدی برسول الله ج فی كل أحواله، ویلتزم بما ورد عنه ج من أذكار وأدعیة، مسلمان در هر حالی به پیامبر جاقتدا نموده، از اذکار و دعاهایی که از پیامبر جنقل شدهاند بهره میگیرد که آن حضرت جفرمود: (ما أمرتُكم به فخذوه، وما نهیتُكم عنه فانتهوا) [ابن ماجه] یعنی: «و آنچه به شما امر نمودم را بگیرید و از آنچه شما را بازداشتم بازایستید.» از کارهای بدعت و منکری که مردم انجام میدهند، دوری کند چرا که با ذکر خداوند هم خوانی ندارد.
پیامبر جفرمود: (من دخل السوق، فقال: لا إله إلا الله. وحده لا شریك له. له الملك وله الحمد. یحیی ویمیت، وهو حی لا یموت. بیده الخیر، وهو على كل شیء قدیر. كتب الله له ألف ألف حسنة، ومحا عنه ألف ألف سیئة، ورُفع له ألف ألف درجة) [ترمذی] یعنی: «هنگام وارد شدن به بازار، بگوید: لا إله إلا الله. وحده لا شریک له... خداوند متعال برایش یک میلیون نیکی مکتوب میفرماید و یک میلیون گناه معاف میفرماید و یک میلیون درجه به او عطا میفرماید و برای او خانه ای در بهشت میسازد.»
(باسمك اللهم أحیا وأموت) [بخاری] یعنی: «الهی! با نام تو میمیرم و زنده میگردم.»
به وقت بیدار شدن بگوید: (الحمد الله الذی أحیانا بعدما أماتنا وإلیه النشور) [بخاری] یعنی: «تمام ستایشها مخصوص خداوند است، او که ما را بعد از مرگ زنده کرد و بازگشت به سوی اوست.»
(باسم الله، اللهم إنی أعوذ بك من الخُبث والخبائث) [بخاری] یعنی: «به نام خدا، الهی! از جنهای خبیث اعم از مرد و زن به تو پناه میبرم.»
با پای راست از آنجا خارج شود، سپس بگوید: (غفرانك)._[مسلم] یعنی: «آمرزشی از جانب تو!»
(باسم الله): «به نام خدا» و بعد از وضوء: (أشهد ألا إله إلا الله. وحده لا شریك له. وأشهد أن محمدًا عبده ورسوله) [مسلم] یعنی: «گواهی میدهم که بیشک هیچ معبودی جز خداوند تنها و بیانباز نیست و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستادهی اوست.»
(اللهم لك الحمد، أنت كسوتَنیه، أسألكَ خیره وخیر ما صُنع له، وأعوذ بك من شره وشر ما صُنع له) [ابوداود و ترمذی] یعنی: «الهی! ستایش بری تو است، توئی که این لباس را به من پوشاندی. از تو میخواهم خیر آن را و خیر آنچه را برای آن ساخته شده و به تو پناه میبرم از بدی آن و بدی آنچه برای آن ساخته شده است.»
(بسم الله، اللهم اجعل فی قلبی نورًا، وفی لسانی نورًا واجعل فی سمعی نورًا، واجعل فی بصری نورًا، واجعل من خَلْفی نورًا، ومن أمامی نورًا، واجعل من فوقی نورًا، ومن تحتی نورًا. اللهم أعطنی نورًا) [مسلم] یعنی: «به نام خدا، الهی! در قلب و زبان من نور قرار بده، الهی گوش و چشم مرا منور گردان، الهی! پشت سر و جلوی من نور قرار بده. بار الها! از بالا و پائین به من نور عنایت فرما، الهی! به من نور کامل عطا کن.»
مسلمان با پای راست داخل مسجد شده و بر پیامبر جصلوات میفرستد، سپس میگوید: (اللهم افتح لی أبواب رحمتك) یعنی: «الهی! درهای رحمت خود را بر من بگشای.» و به هنگام خارج شدن بر پیامبر جصلوات میفرستد و سپس میگوید: (اللهم إنی أسألك من فضلك) یعنی: «الهی! از تو فضل تو را مسئلت مینمایم.» [مسلم و ابوداود]
(اللهم بارك لنا فیما رزقتنا، وقنا عذاب النار. باسم الله) [ابن سنی] یعنی: «الهی! در آنچه به ما ارزانی داشتی برکت بده و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار. به نام خدا.»
و بر مسلمان لازم است که اذکار صبح و شب را فراموش نکند و به پیامبر جاقتدا نماید،به همین سبب فرد مسلمان همواره در حال ذکر و یاد پروردگار خویش و با قلب خود شب و روز با او در ارتباط میباشد. خداوند بنده ای را که دائما او را ذکر مینماید، یاد میکند، و هر کس خداوند را در میان جمع یاد کند، خداوند نیز او را در جمعی بهتر از آن یاد میکند، گناهان او را میآمرزد و او را از خطا و اشتباه پاک میدارد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
در غزوهی أُحد (سَمُرَه بن جُنْدُب) و (رافع بن خَدِیج)، که سن شان از پانزده سال تجاوز نمیکرد، نزد پیامبر جرفتند تا به آنان اجازه دهد تا در نبرد به صف مسلمانان بپیوندند. رسول خدا جتقاضایشان را رد کرد و با مشارکت آن دو در نبرد موافقت ننمود. به پیامبر جگفتند: رافع تیرانداز ماهری است.
پیامبر ج، بعد از آنکه او را آزمود، با شرکت او موافقت کرد. این اتفاق سمرة را به شدت به سر غیرت آورده و اشتیاق جهادش را بیشتر نمود. سمرة نزد پیامبر جرفت و از ایشان خواست تا مانند رافع به او نیز اجازهی پیوستن به صف لشگر مسلمانان داده شود، و گفت: من رافع را در تیراندازی میبرم. آن دو مسابقه دادند و سمرة برنده شد. رسول الله جنیز موافقت نمود که هر دو در صفوف مسلمانان در نبرد احد شرکت جویند.
فرد مسلمان سعی دارد که بنیهی جسمی نیرومندی داشته باشد و برای رسیدن به توانمندی جسمی باید تمرینات ورزشی انجام دهد. رسول الله جمیفرماید: (المؤمن القوی خیر وأحب إلى الله من المؤمن الضعیف، وفی كلٍّ خیرٌ) یعنی: «در نزد خدا مؤمن قوی و نیرومند از مؤمن ضعیف بهتر و محبوب تر است، و در هر کدام شان خیر وجود دارد.» [مسلم و ابن ماجه]
حضرت عمر بن خطابسمیفرماید: به فرزندانتان شنا، تیراندازی و اسب سواری بیاموزید.
ورزش دارای فواید بسیاری است؛ سرعت گردش خون را بالا میبرد، درنتیجه درصد بیشتری اکسیژن به بدن میرسد، سینه و ششها را فراخ نموده و فرد را از بیماریهای ریوی محفوظ داشته و در رشد و نیرومند ساختن جسم به او کمک میکند. گذشته از اینها تاثیرات مثبت فراوانی بر رفتار و تفکر انسان داشته و باعث ایجاد عادات زیبا و پسندیده در وجود فرد شده و اراده و همت بالا را در وی برانگیخته و عقل انسان را بالنده میسازد. چنانچه گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم.
انسان مسلمان در هرکاری نیتش را در خاطر مهیا کرده و در تمرینات ورزشی نیز نیت نیرو یافتن برای طاعت پروردگارش و کمر همت بستن به وظایف اجتماعیش را در خاطر آورده و آن را وسیله ای برای جلوه گری و فخرفروشی و خودنمایی بین دیگران نمیداند. پیامبر خدا جمیفرماید: (إنما الأعمال بالنیات) یعنی: «همانا ثواب اعمال به نیت بستگی دارد.» [متفق علیه]
برای هر سن و سال ورزش متتناسب آن وجود دارد. مثلاً برای کودکان ورزشهای سخت و سنگین مناسبتی ندارد.
انسان مسلمان به ورزشهایی میپردازد که برای جسم و ذهن او سودمند باشند. بهترین ورزشها همانهایی هستند که در احادیث آمده و ورزشهایی مانند آنها مانند: تیراندازی، اسب سواری شنا، دو و میدانی و ورزشهای قدرتی. اما اگر ورزش حرامی مانند مسابقات شرط بندی باشد باید انسان مسلمان خود را از آن کنار بکشد. انسان مسلمان از هر چیزی که رنگ شبهه داشته باشد کارهایی که تنها نتیجهاش به هدر دادن وقت بوده و فایدهای از آن عاید نمیشود، اجتناب میکند.
زمانبندی اهمیت ویژهای در زندگی انسان دارد. برای مطالعه و کار و ورزش هرکدام زمان ویژهای را اختصاص داده و زمان خواب و استراحت هم در نظر گرفته میشود و هیچکدام وقت دیگری را نمیگیرد. ورزش کردن بطور متوسط و منظم جسم را نیرومند میسازد و بالعکس زیاده روی در آن، خستگی و بیطاقتی را در پی دارد.
بهتر است که ورزش در مکانی وسیع و پاک مانند باشگاهها، حیاط مدرسه و پارکها صورت گیرد که هوای پاک به اندازهی کافی در آن جا یافت میشود.
دختران و پسران با هم تمرین ورزشی نمیکنند و این عمل مخالف شرع میباشد و فرد مسلمان باید از کودکی از هرآنچه منجر به بروز فتنه و تحریک شهوت آدمی میگردد دوری گزیند.
از انجام کاری که به آنان آسیب برساند خودداری میکنیم. ورزش فرصتی است تا در آن اخلاق، ادب و دوستی با همبازیها مشق و تمرین شود.
هدف از ورزش تقویت جسم فرد و گسترش محبت و دوستی میان مردم میباشد، ولی زمانیکه ورزش به آنان را سرگرم هواداری از این تیم و آن تیم نمود میان آنان مشاجره و دشمنی پدید میآید. لذا مسلمان باید از این گونه ورزشها دوری نماید.
باید که مسلمان در تمرینات ورزشی از پوشیدن لباس مخالف شرع و دین خودداری کند و پایبند به پوششی باشد که عورت و بدنش را بپوشاند. همینطور برای بانوان جایز نیست که در طول تمرینات بخشی از بدنشان را برهنه نمایند.
ورزش نباید در زمانهای عبادت (مثلاً نماز) صورت گیرد تا آنکه باعث به تاخیر افتادن آن نگردد. همچنین در ماه مبارک رمضان به خاطر ورزش نمیتوان روزه را خورد.
مسلمان به فراگیری دانش اهمیت ویژهای داده و اشتیاق بسیاری برای یادگیری دارد. بنابراین میکوشد تا ورزش او را از درس و تحصیل بازنداشته و برعکس از آن به عنوان ابزاری برای موفقیت در این زمینه بهره بگیرد.
بهترین کارها پیوسته ترین شان است اگرچه اندک باشد. فواید ورزش منظم و مرتب چنین است: دوری از احساس کسالت و خستگی و بیزاری، نیرومند ساختن جسم برای انکه دچار مشکل نشود.
مسلمان هنگام بازی با اخلاق زیبای خود رفتار نموده و از دشنام دادن و بدزبانی اجتناب مینماید. همچنین شکیبایی و بردباری پیشه کرده و به همبازیهایش احترام میگذارد.
زن مسلمان به رشتههای ورزشی سنگین و دشوار همچون وزنه برداری، کاراته یا بوکس و...، که با زن بودن وی در تعارض است، روی نمیآورد. همچنین مطابق تعالیم گهربار دین اسلام، زن مسلمان، برای صیانت و جلوگیری از انگیختن شهوت دیگران، در حضور آقایان تمرین نمیکند.
اسلام بر اینکه مردم جسم نیرومندی داشته باشند تاکید دارد. چنین فردی عضو مفید و مؤثری از جامعهی اسلامی خواهد بود. از جمله ویژگیهای مسلمانان این موارد میباشد: ﴿ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ ﴾[الفتح: ۲۹] یعنی: «بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.»
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
پیامبر جبرای اصحابش تعریف میکند که مردی برای مسافرت به دهکده ای دیگر و دیدار دوستش در آنجا از دهکدهاش خارج شد. خداوند متعال فرشته ای را سر راه او فرستاد. وقتی آن مرد از آن جا رد میشد، فرشته به او گفت: کجا میروی؟ گفت: مقصدم دیدار دوستی در این دهکده است. فرشته گفت: آیا حقی بر گردن او داری و میخواهی به آن رسیدگی کنی؟ گفت: نه جز اینکه من بخاطر خدا او را دوست میدارم.
گفت: من فرستادهی خدا بسوی تو هستم، بر اینکه خداوند تو را دوست میدارد مثل آنکه تو او را برای خداوند دوست میداری. [مسلم]
***
دیدار از دوستان از وظایف مهم مسلمانان میباشد، مخصوصاً در مناسبات شادی و اندوه. در همین باره رسول خدا جفرمودهاند: (مثل المؤمنین فی توادِّهم وتراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد؛ إذا اشتكى منه عضوٌ تداعى له سائر الجسد بالحمى والسهر) یعنی: «مثل مسلمانها در محبت و رحمت و مهربانی شان به همدیگر مانند یک جسد است، که هرگاه عضوی از آن بدرداید، دیگر اعضای جسد در تب و بیدار خوابی با آن همراهی میکنند.» [متفق علیه]
در هر مناسبت آدابی ویژه برای دید و بازدید وجود دارد که رعایت آن برای هر مسلمانی اهمیت دارد که از این قرار میباشند:
خداوند متعال توبهی صحابی جلیل القدر کعب بن مالک و دو دوستش، هلال بن امیه و مراره بن ربیع، را قبول فرمود؛ آنگاه که بدون عذر موجه از خارج شدن با دیگر مسلمانان برای غزوهی تبوک علیه کشور روم تخلف نموده و برجای ماندند. آنگاه وقتی آیات قرآن کریم در مورد توبهی ایشان نازل گشت مردی به سوی کعب شتافت تا به او مژده دهد و صدایش زد: ای کعب بن مالک مژده باد تو را!
کعب به سرعت بیرون آمد و رو به مسجد و سوی رسول الله جکرد. طلحه بن عبید اللهسبرخاست و به سوی او شتافت تا با او دست داده و به او بخاطر قبول توبهاش را از جانب خداوند تبریک بگوید، وقتی کعب به خدمت رسول الله جرسید، آن حضرت به او تبریک گفته و اینگونه مژدهاش داد: (أبشر بخیر یوم مَرَّ علیک منذ ولدتک أمک) یعنی: «مژده باد تو را به بهترین روزی که از آن روز که مادرت تو را زاییده است بر تو گذشته.» [بخاری]
***
مسلمان هنگامی که خیر و نیکی به دوستش میرسد؛ به عنوان مثال در ازدواج، ولادت فرزند، موفقیت، سود و منفعت، برنده شدن، نجات از یک ضرر، بازگشت کسی پس از غیبت طولانی یا اتفاقاتی از این دست به دیدن او رفته و به او تبریک بگوید. در هنگام دیدار جهت گفتن تبریک و تهنیت، انسان مسلمان خود را به این آداب آراسته میکند:
حتى اگر فرد دچار حزن و اندوه باشد، شایسته است که برای سهیم شدن در شادی دوستش ابراز شادمانی کند.
پیامبر جمیفرماید: (تصافحوا یذهب الغِلُّ) یعنی: «با هم دست دهید، تا کینهها برطرف شوند.» [مالک]
یکی از بهترین شیوههای ابراز محبت و شادمانی هدیه دادن میباشد. پیامبر جمیفرماید: (تهادوا تحابُّوا) یعنی: «به همدیگر هدیه دهید تا همدیگر را دوست داشته باشید.» [مالک] و پیامبر جمیفرماید: (تهادوا فإن الهدیة تذهب وَحْرَ الصدر (الحقد والغیظ والغضب والعداوة) یعنی: «به همدیگر هدیه بدهید که هدیه کینه و دلخوریها را میزداید.» [ترمذی و احمد]
اگر تبریک به خاطر تولد فرزند باشد، بگوید: (أنبته الله نباتًا حسنًا) یعنی: «خداوند او را به نیکویی بپروراند.» یا بگوید: (بُورِكَ لك فی الموهوب، وشكرتَ الواهب، ورُزقت بِرَّه، وبَلَغَ أشده) یعنی: «برای تو در این عطا و بخشش برکت باد، و از بخشندهی آن سپاس گزاری، فرمانبری فرزندت نصیب شود، و برومند گردد.»
(بارك الله لك، وبارك علیك، وجمع بینكما فی خیر) یعنی: «خداوند به شما برکت عنایت فرماید و پیوندتان را مبارک و باعث خیر بگرداند.» [ترمذی]
(تُبْلِى ویخْلُفُ الله. والبسْ جدیدًا، وعِشْ حمیدًا، ومت شهیدًا) یعنی: «آنقدر بپوشی تا کهنه گردد و خداوند دیگری را به جای آن به تو عطا کند، لباس نو بپوشی، و خوشنام و عاقبت بخیر بزی، و مردنت با شهادت باشد.»
(تقبل الله منا ومنك) یعنی: «خداوند از ما و شما قبول کند.»
حضرت جعفر بن ابی طالبسشهید شد و پیامبر جاز قضیه باخبر شد و به منزل جعفر تشریف برد و فرزندانش خردسالش را گرد آورد و آنان را بوسید. اسماء همسر جعفر بن ابی طالب پرسید: یا رسول الله، آیا خبری از جعفر به شما رسیده است؟ فرمود: آری. امروز کشته شد. اسماء شروع به گریستن نمود و پیامبر جاو را آرام ساخت و به منزل خویش بازگشت و فرمود: (اصنعوا لأهل جعفر طعامًا، فإنه قد جاءهم ما یشغلهم) یعنی: «برای خانوادهی جعفر غذا بپزید، که برایشان حادثهای پیش آمده که مشغولشان ساخته است.» [ترمذی]
***
تعزیت برای تسکین آلام و دردهای فرد مصیبت دیده و فرونشاندن ترس و هراس فرد و آرام ساختن اندوه و بیقرای وی میباشد. پیامبر جمیفرماید: (من عَزَّى مصابًا فله مثل أجره) یعنی: «آنکه مصیبت دیده ای را تعزیت گوید پاداشی به اندازهی او برای اوست.» [ترمذی وابن ماجه]
پیامبر جروزی به اصحابش فرمود: (ما تعدون الرَّقُوب فیكم؟) یعنی: «رقوب (چشم انتظار) را در میان تان چه میشمارید؟» گفتند: آنکه او را فرزندی نیاید. فرمود: (لیس ذلك بالرقوب، ولكنه الرجل الذی لم یقدم من ولده شیئًا (أی لم یمت أحد أبنائه) یعنی: «آن رقوب نیست. بلکه مردی است که از فرزندانش هیچکدام پیش نیافتادهاند. (یعنی هیچکدام از فرزندانش فوت نکردهاند.)» [مسلم]
رسول خدا جفرمودهاند: (من قدم ثلاثة من الولد لم یبلغوا الحنث (أی:لم یبلغوا الحلم) كانوا له حصنًا حصینًا من النار) یعنی: «هرکه از او سه فرزند بمیرد که بالغ نشده باشند، برای او دژی مستحکم در برابر آتش دوزخ هستند.» در این موقع حضرت ابوذرسگفت: من دو (فرزند) پیش فرستادهام. پیامبر جفرمود: (واثنین) یعنی: «و دو تا» أُبَی بن کعب -سید القراء- گفت: من یکی را پیش فرستادهام. فرمود: (وواحدًا) یعنی: «و یکی.» [ابن ماجه]
آداب ویژهی تعزیه و همدردی که بر هر مسلمانی رعایت آن لازم میباشد:
به محض اینکه فرد از وفات کسی از نزدیکان، همسایگان یا دوستانش آگاه شد، بر او واجب است که به دیدار آنان برای تعزیت گفتن و شرکت نمودن در تشییع جنازه برود. تا مطابق فرمایش پیامبر جعمل نماید که فرموده است: (حق المسلم على المسلم خمس: رد السلام، وعیادة المریض، واتباع الجنائز، وإجابة الدعوة، وتشمیت العاطس) یعنی: «حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام، عیادت مریض، رفتن بدنبال جنازه، قبول کردن دعوت، دعا برای عطسه زننده.» [متفق علیه]
چنانچه گرفتاری و مشکلی باعث شد نتواند در نخستین ساعات این سه تعزیت بگوید، باید در عرض سه روز این کار را انجام داده و بهتر است شخصاً به نزد فرد مصیبت دیده رفته و جز در شرایط ضروری به تلگرام یا تلفن اکتفا ننماید.
مستحب است که نزدیکان و دوستان فرد برای خانوادهی متوفی غذا درست کنند، چرا که مشغول گشتن آنان به مصیبتی که دچار شدهاند آنها را از فراهم نمودن غذا بازمی دارد. همانطور که رسول خدا جفرمودند: (اصنعوا لأهل جعفر طعامًا فإنه قد جاءهم ما یشغلُهم) یعنی: «برای خانوادهی جعفر غذا بپزید، که برایشان حادثهای پیش آمده که مشغولشان ساخته است.» [ترمذی]
بانوان محجوب بگونه ای که زینت خود را نمایان نساخته و رفتارهای خلاف شرع؛ مانند چاک نمودن پیراهن، خراشیدن گونه و صورت و ناله و زاری با صدای بلند، از آنان دیده نشود میتوانند برای تعزیت خارج شوند. تمام این کارها باعث خشم پروردگار سبحان گشته و سبب آزار میت در قبرش خواهد شد چنانچه خودش بدان وصیت کرده باشد.
خانوادهی متوفی نباید در خیمهها از کسانی که به تعزیت آنان میآیند استقبال نمایند. اینها از جمله بدعتهایی هستند که مورد تایید دین اسلام نمیباشد. صحابه -رضوان الله علیهم- در حین تشییع جنازه در قبرستان یا هنگامی که با فرد مصیبت دیده در راه برخورد میکردند و یا در مسجد، تعزیت خویش را ادا مینمودند.
اشکالی ندارد که برای دیداری کوتاه و گفتن تعزیت به شهر یا دهکدهی فرد داغدیده رفت. البته با رعایت آدابی که قبلاً ذکر شده و اجتناب از برخی اعمال مانند سیگار کشیدن و صحبتهای بیهوده. صحبتها باید به صبر و تسلیت و شکیبایی و چیزهایی مانند آن منحصر گردد.
در این مناسبات صحبتها در شکیبایی و تسلیت خلاصه میشود. فرد تسلیت دهنده به شخص سوگوار میگوید: (البقاء لله) یعنی: «تنها خداست که میماند.» یا (إنا لله وإنا إلیه راجعون) یعنی: «ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم.»، یا (لله ما أعطى ولله ما أخذ، وكل شیء عنده بمقدار، فلْتصبر ولْتحتسب) یعنی: «آنچه را خداوند گرفت از آن خودش بود و آنچه داده است مال خود اوست. مسلماً هر چیزی نزد او دارای تقدیری است، لذا باید صبر کرد و امید به ثواب داشت.»
فرد مصیبت دیده آمین گفته و به فرد تعزیه کننده میگوید: (آجرک الله) یعنی: «خداوند برای این عملت پاداشت دهد.»
مسلمان از هرگونه بدعتی در این رابطه دوری مینماید، بدعتهایی مانند:
برپانمودن خیمه و سایبان، نگهداشتن چله و سالگرد و دیگر بدعتهایی که در برخی جوامع اسلامی رخنه کرده است.
سعد بن ابی وقاصسبیمار شد و پیامبر جبه عیادتش رفت. بیماری او سخت بود و سعد احساس کرد که اجلش نزدیک است. سعد تنها یک دختر داشت و خواست تا دو سوم ثروتش را از طریق وصیت ببخشد ولی پیامبر جنپذیرفت. آنگاه سعد گفت: در مورد نصف دارائیم وصیت میکنم. باز پیامبر جنپذیرفت و فرمود: خیر. سعد گفت: در مورد یک سوم آن وصیت میکنم. پیامبر جفرمود: (الثلث. والثلث كثیر) یعنی: «وصیت باید یک سوم باشد، و یک سوم هم زیاد است.» سپس آن حضرت جدستش را بر صورت و شکم او نهاد و فرمود: (اللهم اشف سعدًا) یعنی: «بار خدایا سعد را درمان ده!» [متفق علیه]
***
عیادت بیمار یکی از حقوق فرد بر دوستانش میباشد و فرد عیادت کننده نزد خداوند سبحان پاداش عظیمی را خواهد داشت. پیامبر جمیفرماید: (من عاد مریضًا نادى منادٍ من السماء: طِبْتَ وطاب ممشاك، وتبوأْتَ من الجنة منزلا) یعنی: «آنکه مریضی را عیادت کند، یا برادری از برادرانش را برای خدا دیدار نماید، منادیی از ملائکه اعلان میکند، که خوش بحالت و نیکو است رفتنت و چه جایگاه زیبایی را که در بهشت برای خود مهیا نمودی.» [ترمذی و ابن ماجه]
تعدادای از آداب عیادت بیمار که لازم است مراعات شوند:
مسلمان نیتش را برای خداوند رب العالمین خالص میکند تا آنکه دیدارش مستحق اجر و پاداش از جانب خداوند گردد.
هنگامی که خبردار شد که دوستش بیمار است به عیادت او میرود. سعی میشود در زمان مناسبی این کار انجام شده و فرد بیمار اجازه داشته باشد که مهمانان به عیادتش بروند.
وقتی که فرد مسلمان از بیماری عیادت میکند از خداوند میخواهد تا او را شفا دهد و از این که خداوند وی را از آن بیماری دور ساخته است، خداوند را سپاس گفته و مژدهی شفا و معالجه به فرد بیمار داده و به او دلداری و امید بدهد. سپس با این دعای پیامبر جبرایش دعا نماید: (أذهب البأس، ربَّ الناس، اشف وأنت الشافی، لا شفاءَ إلا شفاؤك، شفاءً لا یغادر سَقَمًا) یعنی: «سختی را بر طرف کن، خدایا پروردگار مردم، شفا ده که تو شفا دهندهای و شفایی جز شفایت نیست، شفائی که بیماریی نگذارد.» [متفق علیه]
بهتر است که عیادت مختصر و با رعایت آرامش و سکوت بوده و از سخن زیاد پرهیز شود.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
سعید بن یسار با حضرت عبد الله بن عمربدر یک سفر بسوی مکه همراه بود. آنان شب را در راه بودند. وقتی کم کم صبح نزدیک میشد، سعید از شترش چیاده شد و نماز وترش را بجا آورد و سپس سوار شتر شد و خودش را به ابن عمر رساند. ابن عمر از او پرسید: کجا بودی؟ گفت: ترسیدم صبح برسد، پیاده شده و نماز وتر را بجای آوردم. ابن عمر گفت: مگر رسول خدا جرا سرمشق خود قرار ندادهای؟ گفت: قسم به خدا که قرار دادهام. ابن عمر گفت: پیامبر جبر روی مرکبش نماز وتر را میگزارد. [مسلم]
***
خداوندﻷبه گشتن در زمین و مشاهده و عبرت گیری از نشانهها و تأمل در صنع او و تدبر در آثار بجا مانده از پیشینیان امر کرده و میفرماید: ﴿ قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ﴾[العنكبوت: ۲۰] یعنی: «بگو در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده استسپس [باز] خداست که نشاه آخرت را پدید مىآورد خداست که بر هر چیزى تواناست»و میفرماید: ﴿ قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ ١١ ﴾[الأنعام: ۱۱] یعنی: «بگو در زمین بگردید آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.»همچنین میفرماید: ﴿ هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥ ﴾[الملك: ۱۵] یعنی: «اوست کسى که زمین را براى شما رام گردانید پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوى اوست.»از پیامبر جنقل است که فرمودند: (سافروا تصحوا، واغزوا تستغنوا) یعنی: «سفر کنید تا تندرست باشید. پیکار کنبد تا بینیاز باشید.» [احمد]
سفر فواید بسیاری دارد که امام شافعی به زیبایی آنها را چنین برمیشمارد:
تَغَرَّبْ عن الأوطان فی طلب العـلا
وسافر ففی الأسفار خمـس فـوائــد
تفرُّج همِّ، واكتســـاب معیشــة
وعـلم، وآداب، وصـحـــبــة ماجــد
معنی شعر:
«دل برکن از خانه و کاشانه چو خواهی تو بلندی
در راه سفر شو که سفر پنج فایده دارد
یکی رانش اندوه و دگر کسب معاشست
سوم دانش و علمست و چهار زینت آداب
پنجم حصه از سود سفر صحبت یاران شریف است.»
می توان برای اهداف متفاوتی رنج سفر را بر خود هموار کرد؛ برای حج یا عمره، کسب علم، گشتن پی رزق و روزی، دیدار دوست و آشنا یا...
فرد مسلمان با نیت درست و صحیح سفرش را به عملی در جهت نزدیکی به خداوند مبدل میسازد. رسول خدا جمیفرماید: (إنما الأعمال بالنیات، وإنما لكل امرئ ما نوى، فمن كانت هجرته إلى الله ورسوله، فهجرته إلى الله ورسوله، ومن كانت هجرته لدنیا یصیبها أو امرأةٍ ینكحها فهجرته إلى ما هاجر إلیه) یعنی: «همانا ثواب اعمال به نیت بستگی دارد و هر کس نتیجهی نیت خود را درمی یابد، پس کسی که هجرت او بسوی خدا و رسول او است ثواب هجرت بسوی خدا و رسولش را در مییابد و کسی که هجرتش بسوی دنیا باشد به همان میرسد یا هجرت او برای ازدواج با زنی باشد، پس هجرت او بسوی چیزیست که برای رسیدن به آن هجرت نموده است.» [متفق علیه]
پیامبر جفرموده است: (ما من خارج من بیته إلا ببابه رایتان؛ رایة بید ملك، ورایة بید شیطان، فإن خرج لما یحب الله اتبعه الملك برایته، فلم یزل تحت رایة الملك حتى یرجع إلى بیته. وإن خرج لما یسخط الله اتبعه الشیطان برایته، فلم یزل تحت رایة الشیطان حتى یرجع إلى بیته) یعنی: «هرکس از خانه خرج میشود بر در خانهاش دو پرچم خواهد بود. یکی به دست یک ملائکه و دیگری در دست شیطان. چنانچه فرد برای آنچه خداوند دوست میدارد بیرون شود، فرشته با پرچمش او را دنبال میکند و او تحت لوای آن فرشته خواهد بود تا وقتیکه از سفر بازمی گردد. اما چنانچه بخاطر چیزی که مایهی خشم و ناخشنودی خداوند است خارج گردد، آن شیطان با پرچمش او را دنبال نموده و تا زمانی که برمیگردد زیر پرچم شیطان خواهد بود.» [احمد و طبرانی].
با برادرانش کارهای را که قصد انجامشان را دارد درمیان نهاده و با آنان در مورد آن مشورت نماید. خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ ﴾[الشورى: ۳۸] یعنی: «و کارشان در میانشان مشورت است.»درعین حال به استخاره و طلب خیر از پروردگار روی آورده و سپس کاری را میکند که دلش بدان آرام و قرار گیرد. از پیامبرجمیفرماید: (من سعادة ابن آدم استخارته الله. ومن سعادة ابن آدم رضاه بما قضى الله له. ومن شقاوة ابن آدم تركه استخارة الله. ومن شقاوة ابن آدم سخطه بما قضى الله له) یعنی: «از نشانههای سعادت آدمی استخاره و طلب خیر او از خداوند است و از نشاههای خوشبختی وی خرسندی اوست به قضا و قدر الهی. از علایم بدبختی بنی آدم رها نمودن استخاره است و از بدبختیهای او ناخوشنودی به قضا و قدر خداوند میباشد.» [ترمذی و حاکم]
فرد مسلمان قبل از رفتن به مسافرت، بدهی و امانتهایی که نزد اوست را بازپس میدهد. چنانچه توان بازپس دادن بدهیش را نداشته باشد، از طلبکار خویش اجازهی خروج میطلبد و اگر به اجازه داد میرود وگرنه برجای خود میماند. زمانیکه پیامبرجبه مدینه هجرت مینمود، حضرت علی بن أبی طالب را در مکه گذاشت تا امانتهای مردم را به آنان بازپس دهد.
پیامبر جمیفرماید: (ما حقُّ امرئ مسلم له شیء یرید أن یوصی فیه، یبیت لیلتین إلا ووصیته مكتوبة عنده) یعنی: «برای مسلمان مناسب نیست، درحالیکه صاحب چیزیست که در آن وصیت صورت میگیرد و او دو شب میگذراند، جز اینکه وصیت او در نزدش نوشته باشد.» [متفق علیه]
بهتر است که همسفر خود را از بین اشخاص اهل دیانت و تقوی برگزیند تا او را در طاعت و عبادت مددکار باشد. رسول مکرم اسلام حضرت محمد جمیفرماید: (الرجل على دین خلیله فلینظر أحدكم من یخالل) یعنی: «هر شخص بر دین دوستش است، پس بنگرد هر کدام تان که با چه کسی دوستی میکند.» [ابوداود و ترمذی] و میفرماید: (لو یعلم الناس ما فی الوحدة ما أعلم ما سار راكب بلیل وحده) یعنی: «اگر مردم در مورد تنهائی آنچه که من میدانم، بدانند، هیچ سواره ای در شب تنها نخواهد رفت.» [بخاری] همچنین آن حضرت جمیفرماید: (الراكب شیطان، والراكبان شیطانان، والثلاثة رَكْبٌ) یعنی: «یک سوار شیطان است و دو سواره دو شیطاناند و سه نفر جماعت بشمار میروند.» [ابوداود و ترمذی و احمد] و نیز گفته شده که: یک همسفر برگزین و آنگاه سفر کن.
آماده نمودن بار و توشهی سفر و مخارجی که انشاء الله بتواند به سلامت به مقصد خود برسد، برای فرد مسلمان اهمیت بسزائی دارد.
کم تر اتفاق افتاده که رسول الله جبه جز پنج شنبه در روز دیگری به مسافرت برود. [ابوداود]
رسول جبرای آنهایی که کارهایشان را در ؛از روز انجام میدهند دعای برکت نموده و میفرماید: (اللهم بارك لأمتی فی بكورها) یعنی: «بار الها! به صبحگاهان امتم برکت ده!» [ابوداود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه] وقتی آن حضرت جسریه یا لشگری را میفرستاد، آنها را در اولین ساعات روز روانه میساخت. [ابوداود]
قبل از سفر فرد مسلمان سعی میکند تا دو رکعت نماز را بجا آورد. از پیامبر جروایت شده که فرمودهاند: (ما خلف عبد على أهله أفضل من ركعتین یركعهما عندهم حین یرید سفرًا) یعنی: «بنده چیزی را برای خانوادهاش بهتر از دو رکعت نماز که هنگام سفر نزد آنان میخواند، بجا نمیگزارد.» [ابن ابی شیبه]
انسان مسلمان موقع مسافرت از خانوادهاش خداحافظی کرده و آنان را سفارش به نیکی و خیر مینماید. حضرت عبدالله ابن عمرببه مردی که قصد سفر داشت میگوید: بیا تا با تو خداحافظی کنم، همانگونه که رسول الله جبا وداع مینمود: (أستودع الله دینك، وأمانتك، وخواتیم عملك) یعنی: «دین و امانت وانجام اعمالت را نزد خداوند به ودیعت میگذارم.» [ابوداود]
مسلمان برای فرد مسافر آرزوی توفیق و سلامتی میکنند. مردی نزد پیامبر جرفت و گفت: یا رسول الله، میخواهم به مسافرت بروم، مرا توشهای ده. فرمود: (زودك الله التقوى) یعنی: «خداوند تو را توشهی تقوا دهد.» گفت: مرا بیشتر ده. فرمود: (وغفر ذنبك) یعنی: «و گناهت را بیامرزد.» گفت: - پدر و مادرم فدایت- بر من بیفزا. فرمود: (ویَسَّر الله لك الخیرَ حیثما كنت) یعنی: «و در هر کجائی که هستی، توفیق خیرت دهد.» [ترمذی و حاکم]
حضرت عمرستعریف میکند: از پیامبر جبرای حج عمره اجازه خواستم. فرمود: (أی أخی، أشركنا فی دعائك ولا تَنْسَنَا) یعنی: «برادرکم ما را در دعای خود شریک گردان.» [ترمذی و ابن ماجه و احمد]
هنگام خروج از منزل بگوید: (باسم الله، توكلتُ على الله. لا حول ولا قوة إلا بالله. رب أعوذ بك أن أضل أو أُضََلَّ، أو أزل أو أُزَل أو أظلم أو أُظلم، أو أجهل أو یجهل علی) یعنی: «بنام خدا. توکل نمودم بر خدا، بار خدایا! پناه میجویم به تو از اینکه گمراه کنم یا گمراه شوم، لغزش کنم یا دیگری را بلغزانم، ظلم کنم یا بر من ظلم شود، کار جاهلانه ای انجام دهم و یا بر من انجام داده شود.» [ابوداود]
وقتی راه افتاد بگوید: (اللهم بك انتشرتُ، وعلیك توكلتُ، وبك اعتصمتُ، وإلیك توجهت. اللهم أنت ثقتی، وأنت رجائی، فاكفنی ما أهمنی وما لا أهتم به، وما أنت أعلم به منی، اللهم زودنی التقوى، واغفر لی ذنبی، ووجهنی للخیر حیثما توجهت) یعنی: «بار الها! به قدرت تو پراکنده گشته و بر تو توکل نمودم، و به یاری تو چنگ زده و رو بسوی تو نمودم. بارالها! دلگرمی و امید من تو هستی. پس مرا بسنده کن از آنچه مورد توجه من است و آنچه بدان اعتنا نمینمایم و آنچه که تو بهتر از من از آن آگاهی. الهی! تقوی را توشهی من گردان و گناهم را بیامرز و هرجا که رو کنم، مرا با خیر روبرو گردان.» [ابویعلی]
عده ای که قصد سفر دارند یکی را از میان خود به عنوان رهبر انتخاب میکنند. پیامبر جمیفرماید: (إذا خرج ثلاثة فی سفر فلیؤمِّروا أحدهم) یعنی: «هرگاه سه نفر در سفری برآیند، باید یکنفر را بر خود امیر سازند.» [ابوداود و ترمذی]
رسول الله جهنگام سوار شدن بر شتر و خارج شدن بای مسافرت سه بار تکبیر میگفت، سپس میفرمود: (سبحان الذی سخر لنا هذا وما كنا له مقرنین وإنا إلى ربنا لمنقلبون. اللهم إنا نسألك فی سفرنا هذا البِرَّ والتقوى ومن العمل ما ترضى. اللهم هوِّن علینا سفرنا هذا، واطوِ عنَّا بُعْدَه. اللهم أنت الصاحب فی السفر، والخلیفة فی الأهل. اللهم إنی أعوذ بك من وَعْثَاء السفر، وكآبة المنظر، وسوء المنقلب فی المال والأهل) یعنی: «پاکیست ذاتی را که این را برای ما مسخر ساخته و ما بسوی پروردگار خود رجوع کنندهایم. بار خدایا ما در این سفر مان از تو نیکو کاری و تقوی و عملی را که میپسندی طلب میکنیم. بار خدایا این سفر مان را بر ما آسان کن و دوریش را بر ما کوتاه ساز، بار خدایا تو در سفر همراه و در خانواده سرپرستی. پروردگارا! ما از سختی سفر و منظرهی غم انگیز و بدی نظر بد در مال و خانواده و فرزند بتو پناه میجوییم.» [مسلم]
خصوصاً اگر سفر با پای پیاده باشد باید مراعات ضعیفان را نموده و از آنان پیش نیافتد تا احساس ناتوانی ننمایند. گفتهاند: فرد ناتوان امیر قافله است.
چنانچه مسافرت با چهارپا باشد، باید از سختگیری با آن و کارکشیدن زیادی و زدن آن برای شتاب دادن به حرکتش خودداری نماید. لازم است که با حیوانات با دلسوزی و مهربانی رفتار نموده و عجله از شیطان است. از قدیم گفتهاند: (إن المنبتَّ لا أرضًا قطع، ولا ظهرًا أبقى) یعنی: «سوارکار شتابان نه مقصد رسیده و نه مرکبی برایش میماند.»
فرد مسلمان پایبند برخی آداب در هنگام سوار شدن بر وسایل حمل و نقل عمومی است، از جملهی آنها:
- نگشودن پنجره یا در، بدون گرفتن اجازه از همسفران مجاور خود.
- اگر غذایی را در جریان مسافرت صرف کند دیگران را نیز به آن دعوت نماید.
- با صدای بلند صحبت شخصی نکند.
- لازم است که جوانان بهترین جایگاه را برای افراد سالمند و بیماران و زنان نگاه دارند.
- باید برای احترام به نظر و مزاج جمع و رعایت بهداشت و نظافت وسیله، از کشیدن سیگار، انداختن آب دهان یا پس ماندهی خوراکیهایش خودداری کند.
- دعا و ذکر بیشتر: انسان مسلمان در مسافرت برای خود و دوستانش بیشتر دعا میکند چون دعای مسافر مستجاب است و بیشتر هم به ذکر خداوند میپردازد.
- هرگاه در شهری پیاده شدند، میگوید: (سبحان الله) وقتی از سربالایی بالا میرود میگوید: (الله أکبر) [ابوداود]
- هرگاه شب را دریافتند، بگوید: (یا أرض، ربی وربك الله، أعوذ بالله من شرِّك، وشر ما فیك، وشر ما خلق فیك، وشر ما یدب علیك، أعوذ بالله من أَسَدٍ وأَسْوَد، ومن الحیة والعقرب، ومن ساكن البلد، ومن والدٍ وما ولد) یعنی: «ای زمین پروردگار من وتو الله است، از شر تو و شر آنچه در تست و شر آنچه در تو آفریده شده و بر روی تو میخزد به خدا پناه میجویم، پناه میبرم به خدا از شر شیر و سیاه (هر آنچه به نظر رسیده و هنوز شر از آن میرود) و مار و عقرب و ساکن شهر (جن) و پدر (ابلیس) و آنچه زاده (شیاطین).» [ابوداود و احمد]
- وقتی در منزلی فرود آمدند میگوید: (أعوذ بكلمات الله التامات من شر ما خلق) یعنی: «پناه میجویم به کلمات تامهی خدا از شر آنچه آفریده است.» [ترمذی و ابن ماجه]
- وقتی به روستا یا آبادی نزدیک شده و درشرف وارد شدن به آن باشند، میگوید: (اللهم رب السماوات السبع وما أظللن، ورب الأراضین السبع وما أقللْن، ورب الشیاطین وما أضللن، ورب الریاح وما ذرین! أسألك خیر هذه القریة، وخیر أهلها، وخیر ما فیها، ونعوذ بك من شرها، وشر أهلها، وشر ما فیها) یعنی: «بارالها! پروردگار آسمانهای هفتگانه و آنچه زیر آنها قرار دارد، ای پروردگار زمینهای هفتگانه و آنچه بر روی آنها قرار دارد، و ای پروردگار شیطانها و آنچه باعث گمراهیاش میشوند، و ای پروردگار بادها و آنچه آن را حرکت میدهند، ما از تو خیر این آبادی و خیر اهالیاش را مسئلت مینماییم و به تو پناه میجوییم از بدی آن و بدی اهالی آن و بدی آنچه در آن قرار دارد.» [نسائی]
- اگر در حین سفر به سحر و نزدیکیهای صبح برخوردند، بگوید: (سمعَ سامعٌ بحمد الله وحسنِ بَلائه علینا، ربنا صَاحِبْنا وأَفْضِل علینا، عائذًا بالله من النار) یعنی: «شنونده شنید که ما حمد خدا را و شکر نعمتش را و لطف او را بر ما بیان کردیم. پروردگارا! تو همراه ما باش و بر ما لطف کن. به خدا پناه میبرم از آتش دوزخ.» [مسلم]
مسلمان دربارهی چیزهایی که د ر خلال سفر مشاهده مینماید به تفکر میپردازد و در خلقت خداوندی و آنچه ایمانش را بیافزاید اندیشه میکند.
وقتی که مسافر به شهری رسید، باید عادات و رسوم ان شهر را مراعات نموده و کاری نکند که با آن مخالف باشد، البته به شرطی که مخالف شرع نباشد.
رخصتهایی در سفر برای مردم فراهم آمده است و مسافر باید در جریان سفرش از آن در دشواریها استفاده نماید، از جمله:
آنها را دو رکعت میخواند. مطابق فرمایش خداوند -عز جل- که: ﴿ وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْۚ ﴾[النساء: ۱۰۱] یعنی: «و چون در زمین سفر کردید اگر بیم داشتید که آنان که کفر ورزیدهاند به شما آزار برسانند گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید.»
- جمع بین نماز ظهر و عصر (به صورت تقدیم یا تأخیر) و همچنین بین نمازهای مغرب و عشاء.
- در ماه رمضان نیز برای او خوردن روزه مباح بوده و باید در اینده قضای آن را به جا آورد. خداوند متعال میفرماید: ﴿ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ ﴾[البقرة: ۱۸۴] یعنی: «[ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد].»
پیامبر جفرموده است: (لیس من البر الصیام فی السفر) یعنی: «روزه گرفتن در سفر از طاعت و فرمانبرداری نیست.» [متفق علیه]
- ترک نماز جمعه و به جا آوردن نماز ظهر به جای آن. چون نماز جمعه بر مسافر واجب نیست.
رسول خدا جمیفرماید: (السفر قطعة من العذاب؛ یمنع أحدكم نومه وطعامه وشرابه، فإذا قضى أحدكم نهمته من وجهة (أی قضى حاجته من المكان الذی كان فیه) فلیعجِّل إلى أهله) یعنی: «سفر پارهای از عذاب است که یکی از شما را از خوردن و نوشیدن و خواب باز میدارد، هرگاه کدام یک از شما مقصودش را از سفرش انجام داد، باید به سوی خانوادهاش بشتابد.» [مسلم] و مسلمان نباید بعضی چیزها را موقع بازگشت فراموش کند، از جمله:
- بردن بعضی هدایا و سوغاتیها در حد توان هنگام بازگشت.
-دعای بازگشت که همان دعای سفر است، جز آنچه که در آخر آن چنین اضافه شده است: (آیبون تائبون عابدون لربنا حامدون) یعنی: «ما بازگشتیم در حالیکه توبه کاران و پرستندگان و برای خدای مان سجده کننده گانیم.» [مسلم]
- دعا هنگام نزدیک شدن به شهر و دیار خویش: (اللهم اجعل لنا به قرارًا ورزقًا حسنًا) یعنی: «الهی! در آن برایمان آرامش و روزی نیکو قرار بده.» [نسائی و طبرانی]
- کسی را پیشاپیش به سوی خانوادهاش گسیل دارد تا آنان را از آمدنش باخبر سازد تا آنان برای دیدن او آماده گشته و او چیزی را که ناخوش میدارد از آنان نبیند.
- از مسجد آغاز نموده و دو رکعت نماز در آن بخواند. پیامبر جوقتی از مسافرت بازمی گشت از مسجد شروع میکرد و در آن دو رکعت نماز میگزارد. [متفق علیه].
- استقبال از دیدارکنندگان و پذیرائی از آنان: از کسانی که برای مبارکباد بازگشت با سلامت او نزدش میآیند با شادمانی و روی خوش استقبال نموده و تا جائیکه میتواند از آنان پذیرائی کند.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یک روز مردی نزد پیامبر جآمده و از او درخواست پول کرد. آن حضرت جفرمود: آیا در خانه چیزی داری؟ مرد گفت: آری، پلاسی دارم که قسمتی از آن را به تن کرده و قسمتی را میگسترانیم و پیاله ای که در آن آب مینوشیم.
رسول خدا جفرمود: آنها نزد من بیاور! مرد رفت و آنها را آورد. پیامبر جفرمود: چه کسی این دو را میخرد؟ مردی پاسخ داد: من آنها را به یک درهم میخرم. آن حضرت جفرمود: کسی هست که بیشتر از یک درهم برای آنها بپردازد؟ _ دو یا سه بار تکرار فرمود- مرد دیگری گفت: آنها را به دو درهم میخرم. آنها را به او داد و رسول خدا جدو درهم را گرفت و به مرد فقیر داد و فرمود: با یکی برای خانوادهات غذایی بخر و با دیگری تیشه ای بخر و با آن نزد من برگرد.
آن مرد تیشه ای را خریده و نزد پیامبر جبرگشت. آن حضرت جدستی بر پشت او نهاد و فرمود: برو و هیزم جمع نما و آن را بفروش و تا پانزده روز دیگر نبینمت.
آن مرد رفت و به جمع کردن و فروش هیزم پرداخت و پس از آنکه ده درهم گردآورده و لباس و غذا خرید و برگشت. پیامبر جفرمود: (هذا خیر لك من أن تجیء المسألة نُكْتَةً (علامة) فی وجهك یوم القیامة، إن المسألة لا تصلح إلا لثلاثة: لذی فقر مُدْقِع (شدید)، أو لذی غُرْم مفظع (كبیر)، أو لذی دم موجع (علیه دیة)) یعنی: «این برای تو بهتر از آن است که گدایی بر چهرهات نشانی در روز قیامت بگذارد. درخواست کمک مالی و تکدی جز در سه مورد جایز نیست: برای کسی که دچار فقر شدید باشد، یا صاحب قرض بسیار، و یا کسی که دیه بر عهدهاش باشد.» [ابوداود]
***
یک روز صبح صحابهشدر محضر رسول الله جنشسته بودند، مرد تنومندی را دیدند که با شتاب میرود و در کارش جهد و کوشش میکند. اصحاب از شور و نشاط آن مرد به تعجب افتاده و گفتند: یا رسول الله، ایکاش این حال را در راه خدا میداشت؟ پیامبر جفرمود: فقال رسول الله جموضحًا لهم أنواع العمل الطیب: (إن كان خرج یسعى على ولده صغارًا، فهو فی سبیل الله، وإن كان خرج یسعى على أبوین شیخین كبیرین فهو فی سبیل الله، وإن كان خرج یسعى ریاء ومفاخرة فهو فی سبیل الشیطان) یعنی: «چنانچه برای کسب روزی برای فرزندان خردش خارج گشته است در راه خداست، اگر برای پدر و مادر پیرش باشد نیز در راه خدا است، بیرون آمده است تا خویشتن را (از احتیاج و گدایی کردن) حفظ نماید در راه خدا است ولی چنانچه بخاطر ریا و فخرفروشی باشد، در راه شیطان قرار دارد.» [طبرانی]
چنانچه پیداست اسلام دین کار و کوشش است، کار و تلاش برای دنیا و برای آخرت. خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَٱبۡتَغِ فِيمَآ ءَاتَىٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَاۖ ﴾[القصص: ۷۷] یعنی: «و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.»پروردگار سبحان به کار و تلاش در زمین و خوردن از روزی حلال خداوند امر نموده و میفرماید: ﴿ هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥ ﴾[الملك: ۱۵] یعنی: «اوست کسى که زمین را براى شما رام گردانید پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوى اوست.»
رسول خدا جبر کار و کوشش تأکید فراوان داشته و میفرماید: (اعملوا فكلٌّ مُیسَّرٌ لما خُلِقَ له) [متفق علیه] یعنی: «کنید، زیرا برای هر کس آنچه که برای آن آفریده شده آماده گشته.» همهی پیامبران خداوند -علیهم الصلاة والسلام- نمونههای عالی کار و تلاش بودهاند. تمام پیامبران شبانی کردهاند و هرکدام از پیامبران حرفهی خاصی داشتند و بدان مشغول بودهاند. رسول بزرگوار اسلام جدر بسیاری از کارها با صحابه مشارکت فرموده و خود را از آنان جدا نمیساخت. به عنوان مثال در جریان حفر خندق ایشان جسنگ و ماسه حمل مینمود.
کار و تلاش برای کسب روزی آدابی دارد که بهتر است هر مسلمانی بدان آراسته گردد، از جملهی این آداب:
هدف انسان مسلمان از کاری که میکند سیر داشتن بدن خویش از روزی حلال و بازداشتن آن از مال حرام و کسب نیرو و توان عبادت و آبادی زمین را جستجو مینماید.
فرد مسلمان کارها را سر وقتشان به انجام رسانیده و تاخیر را جایز نمیداند. پیشینیان گفتهاند: کار امروز را به فردا مسپار!
پیامبر جمیفرماید: (اللهم بارك لأمتی فی بكورها) [ترمذی و ابن ماجه و احمد] یعنی: «بار خدایا! به صبحگاهان امتم برکت ده!»
فرد مسلمان با جدیت و شور و نشاط و بدون کسالت و تنبلی سر کار حاضر میشود که «بیرنج گنج میسر نمیشود».
به قول شاعر:
بقـدر الكَدِّ تُكْتَســب المعـــالی
ومـن طـلب العــُلا سـهر اللیالــی
ومـن طـلب العــلا مـن غیـر كَـد
أضاع العمر فــی طلـــب المــُحَالِ
معنی شعر:
«قدر تو از کوشش و کارت برآید برفراز، شب نخوابد آنکه میلش سوی بالا رفتن است، آرزوی قدر والا بیتلاش و رنج دست، صرف عمر اندر خیالی واهی است.»
انسان مسلمان درحد توان کارش را به درستی و به خوبی انجام میدهد. پیامبر جدر این رابطه میفرماید: (إن الله یحب إذا عمل أحدكم عملا أن یتقنه) [بیهقی] یعنی: «خداوند دوست میدارد که چنانچه کاری کردید در آن دقت و درستی را کاملاً رعایت نمایید.» همچنین آن حضرت جفرموده است: (إن الله كتب الإحسان على كل شیء، فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة، وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبح، ولْیَحُدَّ أحدُكم شفرته؛ فلْیُرِح ذبیحته) [مسلم] یعنی: «هر آئینه خداوند احسان و نیکی را بر هر چیز واجب نموده است، پس چون کشتید، نیکو بکشید و چون حیوانی را ذبح نمودید، نیکو ذبح کنید، باید که یکی از شما تیغ خود را تیز کند و ذبیحهء خود را راحت نماید.»
الكبر فی الأمور كلها مذموم، وقد حذر منه النبی جفقال: (لا یدخل الجنة من كان فی قلبه مثقال حبة من خردل من كبر) [ابوداود و ترمذی و احمد] یعنی: «آنکه به اندازهء یک ذره کبر در دلش باشد، به بهشت داخل نمیگردد.» چه خوب است که هر رئیس و کارفرمایی در برابر زیردستانش فروتنی پیش گیرد و زیردستان در کارها همیار و مددکار رئیس شان باشند. بهترین الگوی ما رسول خدا جاست که با اصحاب در کارها مشارکت کرده و در منزل نیز با فروتنی تمام کمک و مساعدت میفرمود.
هر مسلمانی برای کسب رزق و روزی حلال و پاک برای خانوادهاش کار میکند و در انجام این کار به تحقق فرمان خداوند ایمان دارد که میفرماید: ﴿ فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ ١٥ ﴾[الملك: ۱۵] یعنی: «پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى [خدا] بخورید و رستاخیز به سوى اوست.»
از آنجا که نفس کار و تلاش برای کسب روزی حلال و اجتناب از گدایی عبادت میباشد، طبیعتاً ما را از اطاعت از خداوند که به سایر عبادات نیز امر فرموده است بازنخواهد داشت.
کاری که یک مسلمان برای امرار معاش انتخاب میکند، با اصول شرعی نباید مخالفتی داشته باشد. مثلاً انسان مسلمان و معتقد هرگز در یک کارگاه شراب سازی و یا چیزی مانند آن کار نمیکند.
شخص مسلمان در کارها امانت را رعایت نموده و نیرنگ و خیانت روا نمیدارد و تقاضای رشوه نمیکند. از اسرار کاری خود محافظت نموده و کارش را به بهترین وجه ممکن انجام میدهد. به همین ترتیب صاحب کار هم باید از حقوق کاگرانش دفاع نموده و آن را محترم بشمارد. مزد آنان را به درستی پرداخت نموده و ظلم ننماید و از آنها بیش از طاقتشان کار نکشد. همچنین نیازهای سلامتی و اجتماعی آنان را فراهم سازد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یکی از صحابه نزد رسول الله جآمد و انگشتر طلا در انشگت داشت. پیامبر جدست او را گرفت و انگشتر را از انگشتش بیرون کشیده و بر زمین انداخت و فرمود: (یعمد أحدكم إلى جمرة من نار فیجعلها فی یده) یعنی: «یکی از شما میخواهد که آتش بدست خود کند.» سپس از وی دور شد. برخی به او گفتند: انگشترت را بردار و آن را بفروش. گفت: نه، به خدا سوگند! که آن را پیامبر جدور افکنده است.
***
عرب قبل از اسلام، در حالی که لخت میشدند، به دور کعبه طواف مینمودند و هدف آنان از این کار برهنه گشتن از همهی لباسهایی بود که در آن نافرمانی خداوند متعال را کردهاند. وقتی اسلام آمد، تأکید کرد که آنچه مهم است پاکی درون و آراستگی جسم با لباس و زینت شایسته میباشد، و خداوند میفرماید: ﴿ ۞يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ ﴾[الأعراف: ۳۱] یعنی: «اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگیرید».
یک روز پیامبر جکه با یارانش نشسته بود، به آنان سفارش نمود که: («لا یدخل الجنة من كان فی قلبه مثقال ذرة من كبر». فقال رجل: إن الرجل یحب أن یكون ثوبه حسنًا ونعله حسنة.) یعنی: «آنکه در دلش به اندازهی ذره ای کبر باشد، داخل بهشت نمیشود.
کسی گفت: شخصی دوست میدارد که جامهاش و کفشش نیکو باشد!»
رسول خدا جبدینگونه برایش توضیح داد که آراستگی ظاهر و زیبایی لباس در دین اسلام امری پسندیده و نیکو میباشد و جزو تکبر محسوب نمیشود و فرمود: (إن الله جمیل یحب الجمال. الكِبْرُ بطر الحق (إی إنكاره) وغمط الناس (أی احتقارهم)) یعنی: «خداوند زیبا است و زیبائی را دوست میدارد. کبر سرکشی در برابر حق و حقیر شمردن مردم است.» [مسلم]
مسلمان میداند که لباسهای وی نعمتی از جانب خداوند متعال میباشد تا بواسطهی آن عورتهای خویش را پوشانده و از گرما و سرما محفوظ بمانند، خداوند میفرماید: ﴿ وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ ﴾[النحل: ۸۱] یعنی: «براى شما تنپوشهایى مقرر کرده که شما را از گرما [و سرما] حفظ مىکند.»
همچنین میفرماید: ﴿ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞۚ ذَٰلِكَ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ يَذَّكَّرُونَ ٢٦ ﴾[الأعراف: ۲۶] یعنی: «اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورتهاى شما را پوشیده مىدارد و [براى شما] زینتى است و[لى] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانههاى [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند.»
این آیات به اهمیت لباس، که انسان خویش را بدان میپوشاند، رهنمون گشته و بیان میدارد که بهترین پوشش برای نفس انسان همان تقوای الهی است. از آن جهت که تقوا فرد را از غذاب و خشم خداوند محفوظ میدارد، همانگونه که لباس انسان را از گرما و سرما حفظ میکند.
به قول شاعر:
إذا المرءُ لم یلبسْ ثیابًا من التُّقـى
تقلب عُریانًا وإن كـأن كـاسـیـا
وخیر لـباس المـرءِ طاعة ربـه
ولا خیـر فیمن كان لله عـاصــیا
معنی شعر:
«چو جامهی پارسایی بر تن نپوشی
هر چند جامگان فاخر به تن کنی برهنهای
چه جامهای از بندگی پروردگار بهتر است؟
و چه برهنگی از گردنکشیاش ناپسندتر؟»
یا به قول سعدی/:
«تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.»
اکنون میرسیم به مجموعه آدابی که مورد اهتمام هر مسلمانی در طرز پوشیدن لباس و پوشاک خود میباشد:
مسلمان کاری نمیکند که لباسهایش به وسیلهی مباهات و فخر فروشی او تبدیل گردند. البته تمایل به پوشیدن لباس و جامهی زیبا دلیل بر فخر فروشی فرد نمیباشد. عدهای از صحابهشچنان گمان میکردند که این کار نشانه ای است بر فخر فروشی و خودپسندی آنان و از این موضوع اندهگین بودند، ولی رسول خدا جآنان را با این گفته آسوده خاطر نمود که: (إن الله جمیل یحب الجمال) یعنی: «خداوند زیبا است و زیبائی را دوست میدارد.» [مسلم]
لزومی ندارد که مبالغ هنگفتی برای خرید لباس هزینه شود، چون اینکار اسراف به حساب میاید، و البته بهتر است که زیاد هم ارزان قیمت نبوده و در حد متوسط باشد. میانه روی در هرکاری پسندیده و مطلوب میباشد.
نباید زنان لباس مردانه بپوشند و همچنین برای مردان نیز درست نیست که البسهی زنانه به تن نمایند. در حدیثی از پیامبر جآمده است: (لعن رسول الله جالرجل یلبس لِبسة المرأة، والمرأة تلبس لِبسة الرجل) یعنی: «رسول الله جمردی را که لباس زنانه بپوشد و زنی را که لباس مردانه بپوشد، لعنت نمود.» [أبو داود]
آن حضرت جمیفرماید: (حُرِّم لباس الحریر والذهب على ذكور أمتی، وأحل لإناثهم) یعنی: «لباس ابریشمین و طلا بر مردان امتم حرام گردانیده شده و برای زنهای شان حلال ساخته شده است.» [احمد و ترمذی]
تناسب و اندازهی مناسب لباس نیز اهمیت زیادی دارد. کسی با قامت کوچک لباسهای بزرگ و یک فرد هیکلی لباسهای کوچک را نپوشد تا موجب استهزاء نگشته و همچنین رنگ آن نیز متناسب با سن و سال افراد باشد.
مسلمان گاهی لباس خویش را برای تقرب به خداوند متعال به نیازمندان میبخشد. رسول خدا جمیفرماید: (ما من مسلم كسا مسلمًا ثوبًا إلا كان فی حفظٍ من الله ما دام منه علیه) یعنی: «مسلمانی نیست که مسلمان دیگری را لباس بپوشاند مگر آنکه تا زمانیکه لباس بر تن اوست در حفظ خداوند است.» [ترمذی]
پیامبر خدا جمیفرماید: (البسوا من ثیابكم البیاض؛ فإنها أطهر وأطیب، وكَفِّنوا فیها موتاكم) یعنی: «لباسهای سفید خود را بپوشد که آن از بهترین جامههای شما است و مردههای خود را در آن کفن کنید» [نسائی] این فرمان بر سبیل استحباب و پسندیده بودن نمیباشد و نه برای الزام و اجبار. درنتیجه منعی ندارد که انسان دیگر رنگهای مناسب خود را نیز بپوشد.
رسول الله جوقتی لباس جدیدی میپوشید، آن را با نامش؛ پیراهن، جامه یا عمامه، صدا نموده و میفرمود: (اللهم لك الحمد. أنت كسوتَنیه أسألك من خیره وخیر ما صُنع له، وأعوذ بك من شره وشر ما صنع له) یعنی: «بار خدایا! سپاس تو را. تو آن را بمن پوشانیدی از تو خیر آن و خیر آنچه را که برای آن ساخته شده میطلبم و به تو از شر آن و شر آنچه که برای آن ساخته شده پناه میبرم.» [ابوداود و ترمذی]
مسلمان پروردگارش را بخاطر نعمت لباس و پوشاک خویش سپاس گفته و این دعا را میخواند: (الحمد لله الذی كسانی ما أواری به عورتی وأتجمل به فی الناس) یعنی: «سپاس خدایی راست که به من لباسی پوشانیده که بوسیلهی آن اعضای خود را مستور دارم و در میان مردم زیبایی حاصل کنم.» [ترمذی]
اصحاب پیامبر جوقتی لباس تازه ای میپوشید، به او میگفتند: کهنهاش کنی و خداوند دوبارهات عطا نماید. رسول خدا جعمر بن خطابسرا دید که لباسی نو بر تن کرده است، به او فرمود: (البس جدیدًا، وعش حمیدًا، ومت شهیدًا) یعنی: «لباس نو بپوشی، و خوشنام و عاقبت بخیر بزی، و مردنت با شهادت باشد.» [ابن ماجه و احمد و ابن سنی]
مسلمان لازم است که برای خیر و برکت بیشتر، هنگام پوشیدن لباس نخست، آن را از سمت راست برتن نماید. پیامبر جدر هر کاری به سمت راست التفات بیشتری داشت. [متفق علیه] و زمانی که خواست آن را از تن بیرون کند، از سمت چپ آغاز نماید.
«باسم الله الذی لا إله إلا هو». پیامبر جمیفرماید: (سَتْرُ ما بین أعین الجن وعَوْرات بنی آدم إذا وضع أحدهم ثوبه أن یقول: باسم الله) یعنی: «پردهی میان دیدگان اجنه و عورت آدمیان آنست که گفته شود: به نام خدا.» [طبرانی]
مسلمان سعی میکند که لباسهایش زیبا و پاک باشند و آنها را اتو میکند. پاکی لباس به فرد احترام و وقار لازم را در جمع میبخشد.
هرگاه کسی عطر یا خوشبویی را به پیامبر جمیداد، آن حضرت جآن را رد نمیکرد. آن حضرت جبوی خوش را دوست داشت و میفرمود: (حبب إلی من الدنیا النساء والطیب) یعنی: «از دنیا زن و بوی خوش را دوست میدارم.» [نسائی]
زن مسلمان پایبند به پوشش اسلامی بوده و لباسی را به تن میکند که عورت و بدنش را بپوشاند و از پوشیدن لباسهای کوتاه یا نازک یا تنگ که باعث فتنه و افروختن آتش شهوت میشوند اجتناب میکند.
رسول خدا جمیفرماید: (من اغتسل یوم الجمعة فأحسن طهوره، ولبِس من أحسن ثیابه، ومسَّ ما كتب الله له من طیب أهله، ثم أتى الجمعة، ولم یلْغُ (لم یخطئ ولم یقل قولا باطلا) ولم یفرِّق بین اثنین: غُفِرَ له ما بینه وبین الجمعة الأخرى) یعنی: «هیچ مردی نیست که در روز جمعه غسل نموده و به قدر توانائی خویش پاکی کند و از روغنش روغن مالی نموده یا از خوشبویی موجود در خانهاش استفاده کند، سپس به نماز جمعه آمده و لغو (اشتباه و سخن باطل) نکند و بین دو نفر جدائی نیافکند، مگر اینکه گناهش از این جمعه تا جمعهی دیگر بخشیده میشود.» [ابوداود و ابن ماجه و احمد]
حضرت حسنسمیفرماید: رسول خدا جبه ما میفرمود تا در روزهای عید بهترین لباسهایی را که داشتیم را پوشیده و بهترین عطرهایمان را استعمال نموده و گرانبهاترین قربانیهای ممکن را قربانی کنیم. [حاکم]
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
رسول الله جاز کنار چند نفر از اصحاب گذشت که مشغول مسابقهی تیراندازی بودند و فرمود: (ارموا بنی إسماعیل فإن أباكم كان رامیًا، ارموا وأنا مع بنی فلان) یعنی: «ای فرزندان اسماعیل تیراندازید، زیرا پدر شما تیر انداز بود. تیراندازید و من هم با بنی فلان هستم.» در این زمان یکی از دو دسته دست از تیرانداختن کشید. پیامبرجفرمود: (ما لكم لا ترمون؟) یعنی: «چه شده که تیراندازی نمیکنید؟» گفتند: چگونه تیراندازیم و شما با آنان هستید؟ آن حضرت جفرمود: (ارموا، فأنا معكم كلكم) یعنی: «تیراندازید و من با همهی شما هستم.» [بخاری]
***
عداه ای از سیاهان حبشی در حضور رسول الله جدرحالیکه ایشان در مسجد بودند شادی و بازی میکردند و با نیزههایشان میرقصیدند. در این هنگام حضرت عمرسوارد مسجد شد و مشتی سنگریزه برداشت و شروع کرد به زدن آنها، پیامبرجفرمود: (دعهم یا عمر) یعنی: «آنها را به حال خود بگذار ای عمر.» [بخاری]
روزی مردی نزد پیامبر جآمد و عرض کرد: یا رسول الله، مرا مرکبی بده. (شتری برای سوار شدن میخواست) پیامبر جبه شوخی فرمود: (إنا حاملوك على ولد ناقة) یعنی: «ترا بر بچهی یک ناقه (ماده شتر) سوار خواهیم کرد.» آن مرد گمان کرد که منظور از بچهی شتر، شتری کم سن و ضعیف میباشد و توان حمل او را ندارد و گفت: ولی من بچه شتر را چه کار کنم؟ پیامبر جفرمود: (وهل تلد الإبل إلا النوق) یعنی: «مگر شتر جز از ناقه (شتر ماده) متولد میشود؟» [ابوداود و ترمذی]
اسلام بازی و سرگرمی مباح را منع نمیکند. پیامبر جبا یارانش شوخی مینمود ولی جز راست چیزی نمیگفت.
برخی آداب که هنگام شوخی و مزاح باید رعایت نمود، موارد زیر میباشند:
مسلمان در همه حال و در شوخیهایش نیز از دروغ گفتن دوری مینماید. پیامبرجاز گفتن دروغ به عنوان شوخی بسیار برحذر داشته و میفرماید: (لا یؤمن العبد الإیمان كله حتى یترك الكذب فی المزاحة والمراء) یعنی: «بنده کاملاً ایمان ندارد تا آنکه از دروغ گفتن در شوخی و دعوا دوری ننماید.» [احمد و طبرانی]
رسول خدا جمیفرمودند: (لا تكثر الضحك، فإن كثرة الضحك تمیت القلب) یعنی: «بسیار مخند، که خندهی بسیار قلب را میمیراند.» [ترمذی] همچنین زمان برای انسان مسلمان حائز اهمیت فراوان است و زمان زیادی را صرف شوخی و بازی نمینماید که منجر به کوتاهی او در انجام وظایف و کارهایش میگردد.
در شوخی و بازیهایمان مراقب باشیم که کار به استهزاء و مسخره کردن دیگری و تحقیر آنان نکشیده و از بیان عیبهای دیگران و خندیدن به آن پرهیز نماییم.
خداوند متعال مى فرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١ ﴾[الحجرات: ۱۱] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.»
مثلاً برای انس گرفتن دوستان باهم و ایجاد دوستی بین آنان و خوش مشربی و جلوگیری از خستگی و بیزاری آنها.
در بعضی اوقات و برخی جاها شوخی و خنده و تفریح جایز نیست، مانند: اوقات نماز، موقع زیارت قبرستان، هنگام یاد مرگ، موقع قرائت قرآن، هنگام رویارویی با دشمنان و در اماکن علمی.
پیامبر جاز شوخی و مزاح در این سه موضوع نهی فرموده و بیان نموده است که در این موارد شوخی و جدی هر دو جدی بشمار میآیند و چنانچه کسی به شوخی زنش را طلاق دهد، طلاق بطور واقعی اتفاق میافتد.
پیامبر جمیفرماید: (ثلاث جدهن جد وهَزْلُهُن جد: النكاح والطلاق والرجعة (أی أن یراجع الرجل امرأته بعد أن یطلقها)) یعنی: «سه چیز جدی و شوخی شان جدی محسوب میشود: نکاح و طلاق و رجوع (یعنی مرد همسرش را پس از طلاق بازگرداند).» [ابوداود]
ترساندن دیگران و نشانه گرفتن اسلحه بر آنان حتی به عنوان شوخی برای یک مسلمان جایز نیست و ممکن است شیطان فرد را وسوسه نموده و او را به آسیب رساندن به دوستش ترغیب کند. پیامبر جدر این باره میفرماید: (من حمل علینا السلاح فلیس منا) یعنی: «آنکه بر (کسی از) ما اسلحه بکشد، از ما نیست.» [مسلم]
مسلمان بر برادرش دست بلند ننموده و شوخی دستی نمیکند؛ چرا که این عمل از احترام میان آنان کاسته و احتمال دارد به دشمنی و دلخوری بیانجامد.
مسلمان دینش را محترم شمرده و شعائر آن را گرامی میدارد و درنتیجه از بازی و مزاحی که احتمال وجود استهزاء به خداوندﻷ، ملائکه، پیامبران و سایر شعائر اسلامی باشد بشدت دوری میجوید.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
پیامبر جاز کنار قبری گذشت که به تازگی مرده ای را در آن دفن کرده بودند. از اصحابش در مورد صاحب قبر سؤال فرمود و آنان پاسخ دادند که ازآن أم محجن میباشد. ام محجن زنی بود که مسجد را نظافت مینمود. پیامبر جآنان را ملامت کرد که چرا او را از فوت وی باخبر نساختهاند تا بر وی نماز جنازه بخواند و فرمود: (أفلا آذنتمونی؟) یعنی: «چرا مر آگاه نکردید؟» گفتند: شما خوابیده بودید و نخواستیم بیدارتنان کنیم. سپس آن حضرت جبر او نماز گزارد. [مسلم].
***
یکی از بادیه نشینان شتری قرمز رنگ داشت و آن را بسیار دوست میداشت. یک روز شترش گم شد و همهی شب را بدنبال آن گشت و نیافت. هنگام نماز صبح در مسجد ایستاد و بانگ میزد و از مردم دربارهی شترش سؤال میکرد. وقتی پیامبر جسر و صدایش را شنید از اینکه شترش را در مسجد میجوید، به خشم آمد و فرمود: (لا وَجَدَّتَ إنما بُنِیَتْ المساجد لما بنیت له) یعنی: «او را نیابی، مساجد برای چیزی که برای آن بناء گردیده، ساخته شده است.» [مسلم].
ان حضرت جبه یارانش سفرش کرده بود که درصورت دیدن شخصی که مالش را گم کرده و در مسجد از آن میپرسد به او بگویند: (لا ردَّها الله علیك، فإن المساجد لم تُبْنَ لهذا) یعنی: «خداوند آن را به تو باز نگرداند. مساجد برای این ساخته نشدهاند.» [مسلم].
***
مساجد خانههایی برای عبادت مسلمانان میباشند. مسلمان جهت بجای آوردن نماز در مسجد، بخاطر اجر و پاداش بسیاری که دارد، برای رفتن به مسجد اشتیاق دارد. پیامبر جمیفرماید: (من غدا إلى المسجد أو راح، أعد الله له نُزُلا من الجنة كلما غدا أو راح) [متفق علیه] یعنی: «کسی که اول روز یا اول شب بسوی مسجد رود در هر صبح و یا هر شامی که میرود، خداوند برایش در بهشت مهمانسرایی آماده میسازد.»
همچنین میفرماید: (من تطهر فی بیته ثم مشی إلى بیت من بیوت الله لیقضی فریضـة من فرائـض الله كانت خطواته إحداها تحط خطیئة، والأخرى ترفع درجة) [مسلم] یعنی: «کسیکه در خانهی خود طهارت نموده و سپس بخانهی از خانههای خدا (مسجد) برود تا فرضی از فرائض خدا را ادا کند، هر یکی از گامهایش گناهی را کم نموده و گام دیگر مرتبهی او را بالا میبرد.» و کسی که بر آبادانی مساجد و گزاردن نماز در آن کوشا بوده و قلبش در پیوند با آن باشد جزو هفت دسته ای است که خداوند در روز قیامت در سایهی خویش پناهشان میدهد.
در ارتباط با مساجد رعایت برخی آداب ضروری است، از جمله:
افراد جنب، نفساء یا حائض نباید داخل مسجد شوند، مگر انکه از آن عبور نمایند. برای آنکه مسلمانان به اجر و پاداشی والا دست یابند.
خوشبویی و پوشیدن زیباترین لباسها: خداوند میفرماید: ﴿ ۞يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمۡ عِندَ كُلِّ مَسۡجِدٖ ﴾[الأعراف: ۳۱] یعنی: «اى فرزندان آدم جامه و زینت خود را در هر مسجدی برگیرید.»
هنگام آمدن به مسجد نباید غذا و خوراکیهایی را که بوی نامطبوعی دارند مانند سیر و پیاز و... میل نمایند. پیامبر جمیفرماید: (من أكل ثومًا أو بصلا فلیعتزلنا، أو فلیعتزل مسجدنا، ولیقعد فی بیته) [متفق علیه] یعنی: «کسی که پیاز، یا سیر بخورد باید از ما دوری جوید، یا باید از ما یا مسجد ما دوری جسته و در منزل بماند.»
دین اسلام بر بسیار رفتن به مساجد و نشستن در آنها تاکید مینماید. پیامبر جمیفرماید: (ألا أدلكم على ما یمحو الله به الخطایا، ویرفع به الدرجات؟). قالوا: بلى یا رسول الله. قال: إسباغُ الوضوء على المكاره، وكثرة الخُطَى إلى المساجد، وانتظار الصلاة بعد الصلاة، فذلكم الرباط، فذلكم الرباط، فذلكم الرباط) [مسلم] یعنی: «آیا شما را بچیزی رهنمایی نکنم که با آن گناهان محو گشته و درجات بلند شود؟
گفتند: آری یا رسول الله!
فرمود: کامل ساختن وضوء در سختیها و قدم زدن زیاد بسوی مساجد و منتظر ماندن برای نماز، بعد از ادای نماز، پس این سنگر را محکم گیرید.»
پیامبر جدر راه خویش بسوی مسجد میفرمود: (اللهم اجعل فی قلبی نورًا، وفی سمعی نورًا، وفی بصری نورًا، وعن یمینی نورًا، وعن شمالی نورًا، وأمامی نورًا، وخلفی نورًا، وفوقی نورًا، وتحتی نورًا واجعل لی نورًا) [مسلم] یعنی: «الهی! در قلب من و شنوائی و بینائی من نور قرار ده. الهی طرف راست و چپ و پشت سر و جلوی مرا منور گردان و از بالا و پائین به من نور عنایت فرما و مرا نور عطا فرما.»
پیامبر جمیفرماید: (إذا سمعتم الإقامة فامشوا إلى الصلاة وعلیكم بالسكینة والوقار، ولا تسرعوا، فما أدركتم فصلوا، وما فاتكم فأتموا) [متفق علیه] یعنی: «چون صدای اقامه را شنیدید بسمت نماز راه افتاده و بسوی آن با آرامش و وقار بروید، و با شتاب بسوی آن میآیید. پس آنچه را که دریافتید، بگزارید و آنچه که از نزد شما فوت شده تمامش کنید.»
مسلمانان ابتدا پای راست را هنگام ورود به مسجد در آن نهاده و میگویند: (بسم الله، اللهم صلِّ على محمد، رب اغفر لی ذنوبی، وافتح لی أبواب رحمتك.) - [مسلم] یعنی: «با نام خدا وارد میشوم، درود بر رسول اکرم ج. پروردگارا گناهان مرا بیامرز و درهای رحمت خود را بر روی من بگشا.»
رسول الله جمیفرماید: (إذا دخل أحدكم المسجد فلیركع ركعتین قبل أن یجلس) [مسلم] یعنی: «هرگاه وارد مسجد شدید باید دو رکعت نماز بگزارید پیش از آنکه بنشینید.»
چنانچه در مسجد بودید و برای نماز اذان گفته شد، تا بعد از بجای اوردن نماز از آن خارج نشوید. آن حضرت جمیفرماید: (إذا كنتم فی المسجد فنودی بالصلاة فلا یخرج أحدكم حتى یصلی) [احمد] یعنی: «هرگاه در مسجد بودید و بانگ نماز برآورده شد، تا نماز نگزارید خارج نشوید.» البته درصورت ضرورت میتواند بیرون برود.
مسلمان علاقهی شدیدی به ذکر و یاد خداوند متعال و تلاوت قرآن کریم دارد و از سرگرم شدن با مسائل دنیا درحالیکه در مسجد حضور دارد خودداری مینماید. پیامبرجمیفرماید: (... إنما جُعِلَت المساجد لذكر الله وللصلاة ولقراءة القرآن) [متفق علیه] یعنی: «... مساجد برای ذکر خدا و نماز و خواندن قرآن است.»
انسان مسلمان از جلوی نمازگزاران نمیگذرد. پیامبر جفرموده است: (لو یعلم المارُّ بین یدی المصلى ماذا علیه، لكان أن یقف أربعین، خیرًا له من أن یمر بین یدیه) [مسلم] یعنی: «اگر مرور کننده از پیش روی نماز گزار، بداند که چقدر گناه دارد، همانا اگر چهل بایستد برای او بهتر است از اینکه از پیش روی او بگذرد.»
در نماز جماعت امام جماعت حجاب و ستر مأمومین است، اما چنانچه بصورت منفرد نماز بگذارد کسی نباید از جلوی او بگذرد جز پس از گذاردن یک ستره و مانع.
فرد مسلمان مساجد را آباد ساخته و پایبند نمازهایش در آن میباشد و قلبش هرزمان در پیوند و علاقهی با مساجد است. هرگز مسجد را کنار نمیگذارد. مسجد خانهی تقوا و پرهیزگاری است و خانههای خداوند بر روی زمین همین مساجد میباشند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ إإِنَّمَا يَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَلَمۡ يَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ أَن يَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ ١٨ ﴾[التوبة: ۱۸] یعنی: «مساجد خدا را تنها کسانى آباد مىکنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیدهاند پس امید است که اینان از راهیافتگان باشند.»
وروی أن النبی جقال: (إذا رأیتم الرجل یعتاد المساجد فاشهدوا له بالإیمان) [احمد و ترمذی و ابن ماجه] یعنی: «چون شخص را دیدید که به مساجد پیوسته میاید، به ایمان داشتن او گواهی دهید.» (این حدیث ضعیف هست)
مسلمان هنگام ورود به مسجد پایبند وقار و آرامش و سکوت میماند. {ذات یوم دخل عمر بن الخطابسالمسجد، فوجد رجلین یتخاصمان ویرفعان صوتیهما، فقال لأحد الصحابة: اذهب فأْتنی بهذین، فلما جاءه الرجلان قال: من أین أنتما؟ قالا: من أهل الطائف. فقال عمرس: لو كنتما من أهل البلد لأوجعتكما ضربًا، ترفعان أصواتكما فی مسجد رسول الله ج.}[بخاری] یعنی: «روزی حضرت عمر بن خطابسوارد مسجد شد و دید دو نفر دعوا نموده و صدایشان را بلند کردهاند. به یکی از صحابه گفت: برو و این دو نفر را نزدم بیاور! وقتی آن دو نزدش آمدند» گفت: «شما دو نفر از کجائید؟
گفتند: از مردم طائف.
پس گفت: اگر شما از مردم این شهر میبودید، شما را دردناک میساختم، صداهای تان را در مسجد رسول الله جبلند میکنید؟»
انسان مسلمان در مسجد نماز دیگران را، اگرچه با قرائت قرآن، آشفته نمیسازد.
رسول الله جمیفرماید: (البصاق فی المسجد خطیئة، وكفارتها دفنه) [متفق علیه] یعنی: «آب دهان انداختن در مسجد گناه است و کفارهی آن دفن کردن است.»
انسان مسلمان با پای چپ از مسجد خارج شده و میگوید: (بسم الله. اللهم صلِّ على محمد. اللهم إنی أسألك من فضلك) [مسلم] یعنی: «به نام خدا. درود خدا بر محمد ج. الهی! درهای فضل خود را بر من بگشا.»
این افراد میتوانند برای ضرورت از مسجد عبور نمایند. خداوند میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْۚ ﴾[النساء: ۴۳] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه مىگویید و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید] مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید...»
پیامبر جمیفرماید: (لعن الله الیهود اتخذوا قبور أنبیائهم مساجد) [متفق علیه] یعنی: «الله تعالی یهود را لعنت کند که قبرهای پیامبرانشان را مسجد ساختند.»
رسول الله جمیفرماید: (ما أُمِرْتُ بتشیید المساجد) [ابوداود] یعنی: «من به برافراشته سازی مساجد فرمان داده نشدهام.» منظور از تشیید یا برافراشته سازی: مبالغه و زیاده روی در آراستن مساجد میباشد. یکبار حضرت عمر بن خطابسدستور بناء مسجدی را داد، و به مسئول بنای مسجد فرمود: (إیاك أن تحمِّرَ أو تُصَفِّر فتفتن الناس) یعنی: «از قرمز و زرد کردن آن بپرهیز تا مردمان را گمراه نسازد.» [بخاری]
در انجام چنین کاری فرد مسلمان پاداش و اجری بس بزرگ از جانب خداوند متعال دریافت مینماید. پیامبر جمیفرماید: (من بنى مسجدًا یبتغی به وجه الله؛ بنى الله له مثله فی الجنة) [متفق علیه] یعنی: «آنکه مسجدی را بنا نهد و هدف او رضایت خداوند باشد، خداوند برایش در بهشت خانه ای مانند آن میسازد.»
پیامبر جمیفرماید: (إذا رأیتم من یبیع أو یبتاع فی المسجد فقولوا: لا أربح الله لك. وإذا رأیتم من ینشد ضالة فقولوا: لا ردها الله علیك) [ترمذی و نسائی] یعنی: «هرگاه دیدید کسی را که در مسجد خرید و فروش میکند، به او بگوئید، خداوند بر تجارتت فایدهای مرتب نسازد و هرگاه کسی را دیدید که گم شدهای را در مسجد جستجو میکند، به وی بگوئید خداوند آن را به تو باز نگرداند.»
به معنی نشستن در مسجد و اقامت در آن به نیت تقرب به خداوند متعال و انجام کارهای خیر و نیکو مانند: نماز، ذکر و تسبیح و دعاء میباشد. فرد مسلمان میتواند است در مسجد تا هر مدتی که میخواهد اعتکاف نموده و هرگاه که بخواهد از اعتکاف بیرون آید. پیامبر جدر ده روز آخر رمضان اعتکاف مینمود و در مسجد ماندگار گشته و از تا هنگام نماز عید از ان بیرون نمیآمد.
خوابیدن در مسجد اشکالی ندارد. پیامبر جدر مسجد میخوابید، و صحابه کرامشنیز در مسجد میخوابیدند. لیکن باید مراقب نظافت و نظم و ترتیب مسجد بود.
رسول خدا جصفهای نماز را مرتب میساخت، بگونه ای که مردان در صفهای نخست میایستادند و سپس کودکان و بچهها و آنگاه زنان در آخر مسجد صف میبستند. پیامبر جصفها را راست نموده و میفرمود: (استووا، ولا تختلفوا، فتختلف قلوبكم، لِیَلِنِی منكم أولو الأحلام والنُّهَى) [مسلم] یعنی: «برابر بایستید و اختلاف نکنید، تا دلهای شما مختلف نشود، و باید عاقلان و بالغان به من نزدیک شوند.»
همچنین آن حضرت جفرمودهاند: (سَوُّوا صفوفكم، فإن تسویة الصف من تمام الصلاة) [مسلم] یعنی: «صفهای خود را برابر کنید، زیرا برابر کردن صفها از جملهء کمال نماز است.»
با رؤیت مسجد الحرام قلب مسلمان پر از خشیت و خشوع میگردد و دستانش را بلند کرده و بر زبان جاری میسازد که: (اللهم زد هذا البیت تشریفًا وتعظیمًا وتكریمًا ومهابة، وزِدْ مَنْ شَرَّفَه وكرَّمه ممن حجه أو اعتمره تشریفًا وتكریمًا وتعظیمًا وبرَّا) [امام شافعی] یعنی: «بار الها! بر ارجمندی و بزرگداشت و احترام و هیبت این خانهی بیافزای و بر آنکس از حج گزاران یا عمره گزارانش که آن را ارج نهاده و حرمت نگاه دارند شرف و حرمت و بزرگی و طاعت افزون نما.»
سپس به سوی حجر الأسود روی کرده و آن را ببوسد، چنانچه نتوانست با دست بدان اشاره نماید. آنگاه در امتداد آن ایستاده و طواف به دور خانهی کعبه را آغاز نماید. در مسجد الحرام تحیة المسجد نخوان، زیرا تحیة المسجد در آن همان طواف بیت الله میباشد.
هر مسلمانی در هنگام وارد شدن به مسجد نبوی با آرامش و وقار رفتار نموده و بهتر است که خویش را خوشبو سازد و لباس زیبا بپوشد و در هنگام وارد شدن به مسجد دعای ورود به مسجد را بخواند و دو رکعت نماز تحیة المسجد را در روضهی شریفه (مکانی است مابین بیت رسول الله جو منبر) بجا آورد. سپس قبر پیامبر جرا زیارت کرده و به سمت راست آن رفته و بر حضرت ابوبکرسدرود بفرستد و کمی مکث کرده و بر حضرت عمرسنیز درود و سلام بفرستد. آنگاه رو بسوی قبله کرده و هرچه میخواهد دعا نماید.
انسان مسلمان باید از دست کشیدن بر حجرهی شریفه یا بوسیدن آن خودداری نماید، چون میداند که این عمل او باعث رنجش و اندوه رسول الله جخواهد گشت که از تعظیم آرامگاه خویش نهى کرده و میفرماید: (لا تجعلوا قبری عیدًا) [ابوداود] یعنی: «قبر مرا عید (طوافگاه) نگردانید.»
آداب خاص متعلق به رفتن به مسجد در روز جمعه به قرار زیر میباشند:
پیامبر جمیفرماید: (لا یغتسل رجل یوم الجمعة ویتطهر بما استطاع من الطهر، ویدهن من دهنه، أو یمس من طیب بیته، ثم یروح إلى المسجد ولا یفرق بین اثنین، ثم یصلی ما كُتب له، ثم ینصت للإمام إذا تكلم إلا غُفِرَ له من الجمعة إلى الجمعة الأخرى) [بخاری و احمد] یعنی: «هیچ مردی نیست که در روز جمعه غسل نموده و به قدر توانائی خویش پاکی کند و از روغنش روغن مالی نموده یا از خوشبویی موجود در خانهاش استفاده کند، سپس بیرون آمده بین دو نفر جدائی نیفگنده و بعد نماز فریضه را اداء کند و چون امام سخن گوید، سکوت نماید، مگر اینکه گناهش از این جمعه تا جمعهء دیگر بخشیده میشود.»
رسول خدا جمیفرماید: (من اغتسل یوم الجمعة غُسل الجنابة ثم راح (أی ذهب إلى المسجد) فی الساعة الأولى فكأنما قَرَّب بَدَنَة (جملا) ومن راح فی الساعة الثانیة فكأنما قرب بقرة، ومن راح فی الساعة الثالثة فكأنما قرب كبشًا أقرن، ومن راح فی الساعة الرابعة فكأنما قرب دجاجة ومن راح فی الساعة الخامسة فكأنما قرب بیضة، فإذا خرج الإمام حضرت الملائكة یستمعون الذِّكر) [متفق علیه] یعنی: «آنکه در روز جمعه مانند غسل جنابت، غسل نماید و سپس در ساعت اولی برود، مثل آنست که شتری را صدقه کرده باشد و آنکه در ساعت دوم برود، مانند آنست که گاوی را صدقه کرده باشد و آنکه در ساعت سوم برود، مانند آنست که گوسفند شاخداری را صدقه کرده است و آنکه در ساعت چهارم برود، مثل آنست که مرغی را صدقه کرده باشد و آنکه در ساعت پنجم برود، مثل آنست که تخم مرغی را صدقه کرده باشد و چون امام براید، فرشتگان برای شنیدن خطبه حاضر میشوند.»
مردی برای نماز جمعه با پیامبر جبه مسجد آمد و از سر و گردنهای مردم راه خود را بسوی جلوتر باز نمود. پیامبر جنیز که بر منبر در حال خواندن خطبه بود، به او فرمود: (اجلس فقد آذیت وآنیت (أی أبطأت وتأخرت)) [ابوداود و نسائی و احمد] یعنی: «بنشین که (دیگران را) آزار دادی و نزدیک آمدی.»
فرد مسلمان هنگام خواندن خطبه توسط امام سکوت نموده و به گفتههای او و موعظه و راهنماییهایش گوش فرا میدهد تا از آن بهره بگیرد. در موقع خطبه با بغل دستیهایش گفتگو نمیکنند. از ابوهریرهسروایت است که پیامبر جفرموده است: (إذا قلت لصاحبك یوم الجمعة، والإمام یخطب أنصت فقد لغوت) [رواه الجماعة] یعنی: «هرگاه در حین خطبهی نماز جمعه به دوستت بگویی ساکت باش، نماز جمعهات را لغو و باطل ساختهای.»
همچنین آن حضرت جمیفرماید: (من تكلم یوم الجمعة والإمام یخطب فهو كالحمار یحمل أسفارًا، والذی یقول له أنصت لا جمعة له) [احمد و بزار و طبرانی] یعنی: «آنکه روز جمعه سخن بگوید و امام در حال خواندن خطبه باشد، مانند الاغی است که اسفار و کتاب بر خود حمل میکند و آنکه به او بگوید ساکت باش نیز جمعهاش باطل است.»
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
تعریف میکنند که حضرت حسن و حسینباز کنار پیرمردی میگذشتند که در حال وضو گرفتن بود ولی وضویش را درست انجام نمیداد، تصمیم گرفتند که مرد را نصیحت کرده و به او یاد بدهند که چگونه وضو بگیرد، در کنار ش ایستادند و به او گفتند: ای عمو، نگاه کنید که کدام یک از ما درست وضو میگیرد، سپس همهی آنچه را که بود به او نشان دادند، هنگامی که مرد وضو درست آنها را دید، فهمید که وضو خودش درست نیست، و به خاطر اینکه بدون اینکه وی را ناراحت کنند او را نصیحت کردند، از آنها تشکر کرد.
نصیحت یکی استوانههای اسلام است، خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣ ﴾[العصر] یعنی: «سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل]، که واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
پیامبر جفرموده است: { (الدین النصیحة). قالوا: لمن یا رسول الله؟ قال: (لله ولكتابه ولرسوله ولأئمة المسلمین وعامتهم)}یعنی: «دین عبارت از نصیحت و خیر اندیشی است.
گفتند: برای چه کسی؟
فرمود: برای خدا و برای کتابش و رسولش وبرای پیشوایان مسلمانها، وبرای همهء مسلمین.» [متفق علیه]
از جریر بن عبد اللهسروایت شده که میگوید: {بایعتُ رسول الله جعلى إقام الصلاة، وإیتاء الزكاة، والنصح لكل مسلم.}یعنی: «با رسول الله جبر ادای نماز و دادن زکات و نصیحت برای هر مسلمان بیعت نمود.» [متفق علیه].
از جمله آداب نصیحت مواردی بیان میشود که بعضی از آنها مربوط به نصیحت کننده و بعضی دیگر مربوط به نصیحت شونده میباشد:
فرد ناصح نباید از نصیحت کردن هدف ابراز برتری علمی خود و یا شکست دادن فرد نصیحت شونده را داشته و طرف مقابل را رسوا سازد، بلکه هدفش از نصیحت کردن باید اصلاح دیگران و جلب رضایت خداوند متعال باشد.
سخن نیک کلید قلبها است، خداوند متعال میفرماید: ﴿ ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ ﴾[النحل: ۱۲۵] یعنی: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى.»
فرد مسلمان میداند که نصیحت یکی از حقوقی است که باید آن را دربارهی برادر مسلمانش بجای آورد. مؤمن آینهی برادرش است و او را نصیحت کرده، وی را از عیبهایش آگاه ساخته و روا نیست که آنها را از وی پنهان دارد. پیامبر جمیفرماید: (حق المسلم على المسلم ست)
قیل: ما هن یا رسول الله؟ قال: (إذا لقیتَه فسلِّم علیه، وإذا دعاك فأجبْه، وإذا استنصحك فانصحْ له، وإذا عطس فحمد فشمِّته، وإذا مرض فَعُدْه (فزُرْه) وإذا مات فاتبعه (أی سِرْ فی جنازته)یعنی: «(حق مسلمان بر مسلمان شش چیز است). پرسیدند: آنها کدامند یا رسول الله؟ فرمود: (هرگاه با او روبرو شدی سلام بگو، چون تو را دعوت کند، اجابتش کن، چون از تو پند خواهد، به او پند ده، چون عطسه زند و الحمد لله بگوید، بر او دعا کن، چون او مریض شد به عیادت او برو، چون بمیرد، به دنبال جنازهاش برو).» [مسلم]
مسلمان فرد نصیحت شده را رسوا نمیسازد و او را با سخنان خود ناراحت نمیکند، چنانکه میگویند نصیحت کردن در ملاء عام بیآبرویی و پرده برداری از عیب دیگران است.
چه زیباست سخنان امام شافعی که میگوید:
تَغَمَّدَنی بنُصْحِــكَ فــی انفـــِرادِی
وجَنِّبْنِــی النصیحــةَ فِــی الجَمَاعةْ
فـإنَّ النُّصْــحَ بَیـْـن النــاسِ نـــوعٌ
مــن التـَّوْبیخ لا أَرْضَى اســتِمَـاعَه
معنی شعر:
«مرا با نصیحت خویش در تنهاییم بپوشان
و از نصیحت کردنم در بین مردم برحذر باش
نصیحت در میان جمع مردم یک نوع
ملامت باشد و من نمیخواهم بشنوم آن را.»
هنگامی که پیامبر جمیخواست یکی از حاضرین را نصیحت کند، میفرمود: این مردم را چه شده است که اینچنین میکنند، یا یکی از شما را چه شده که چنین کرده است. گویند: نصیحت خود گران است و آن به کوهی تبدیل نکنید و آن را به عنوان مجادله بیان نکنید و سخن حق تلخ است برای گفتن آن از سبکی بیان کمک بگیرید.
موقع نصیحت کردن، فرد نصیحت شونده را فریب نداده و تحقیر نمیشود. بلکه دعوتگر قبل از نصیحت کردن با تلاش و کوشش از خود مایه گذاشته و نیک اندیشه مینماید. ولی درصورتیکه از پوشاندن و امانت داری فسادی حاصل شود باید مسائل را بیان نماید.
با سینه ای گشاده و فراخ، و بدون ناراحتی یا دلخوری یا تکبر، نصیحت را بپذیرد. چنانکه گفتهاند: نصیحت را هرطور که بود بپذیر ولی به بهترین وجه دیگران را نصیحت کن!
گردن نهادن به حق فضیلت است و چنگ زدن به باطل رذالت و پستی است و فرد مسلمان باید تا حد ممکن از آن دوری کند، خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿ وَإِذَا قِيلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٢٠٦ ﴾[البقرة: ۲۰۶] یعنی: «و چون به او گفته شود از خدا پروا کن نخوت وى را به گناه کشاند، پس جهنم براى او بس است و چه بد بسترى است.»
برای اینکه او را از عقل و حکمت خویش بهره مند میسازد. به همان میزان مسلمان از گرفتن نصیحت از بیخردان و گمراهان دوری میکند زیرا ضرر آن بیشتر از آن است که به حساب بیاید. از پیامبر جروایت میکنند که فرمود: (من أراد أمرًا فشاور فیه امرءًا مسلمًا، وَفَّقَهُ الله لأرشد أموره) یعنی: «هرکس قصد کاری داشته باشد و در مورد آن با مرد مسلمانی مشورت نماید، خداوند او را در راست آمدن کارهایش موفق میسازد.» [طبرانی]
بر نصیحت شده واجب است که از فرد نصیحت کننده تشکر نماید، چرا که کسی که از مردم تشکر نکند خداوند را هم شکر نمیکند.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
رسول خدا جیک شب تا نیمههای شب نزد ام المؤمنین میمونةلخوابیده بود، آنگاه بیدار شده و با دستش صورتش را ملید تا خواب آلودگی را از خود دور نماید، سپس ده آیهی آخر سورهی آل عمران را قرائت فرمود و برخواست و وضوی نیکویی گرفت و آنگاه به نماز ایستاد. [بخاری]
***
خواب یکی از نعمتهای خداوند متعال، و نشانه ای از نشانههای اوست. خداوند میفرماید: ﴿ وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ مَنَامُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُكُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ ٢٣ ﴾[الروم: ۲۳] یعنی: «و از نشانههاى [حکمت] او خواب شما در شب و [نیم] روز و جستجوى شما [روزى خود را] از فزونبخشى اوست در این [معنى نیز] براى مردمى که مىشنوند قطعا نشانههایى است.»
برای آنکه مسلمان از خوابیدن خود بهرهای برگرفته و آن را نیز به عبادت مبدل سازد باید بعضی آداب را هنگام خواب رعایت کند، از قبیل:
فرد مسلمان شبها زود میخوابد و پس از نماز عشاء، مگر برای کار ضروری مانند مطالعه علمی، مدت زیادی بیدار نمیماند تا بتواند صبح زود از خواب برخاسته و روزش را با نشاط آغاز نماید.
رسول الله جمیفرماید: (إذا أتیتَ مضجعكَ فتوضأ وضوءك للصلاة) یعنی: «هرگاه تصمیم گرفتی بخوابی همانند وضویت برای نماز وضوء کن.» [متفق علیه]
مسلم به پاک بودن جای خوابش اهمیت داده و در آن از خوردن و نوشیدن خودداری میکند.
مسلمان میکوشد تا در جایی بخوابد که از امنیت کافی برخوردار است و خود را در معرض خطرات قرار نمیدهد. به عنوان مثال بر پشت بام بدون نرده و حصار نمیخوابد و پیامبر جدر این رابطه میفرماید: (من نام على سطح بیت لیس له حِجَار (سور) فقد بَرِئَتْ منه الذمة (أی لا ذنب لأحد فیما یحدث له)) یعنی: «آنکه بر پشت بام خانه بخوابد که دارای نرده و حفاظ نیست، خونش بر گردن هیچکس نیست.» [ابوداود]
دعا و اذکار روایت شده از پیامبر جدر دسترس بوده و بجاست که مسلمانان موقع خواب بر استفاده از آنها پایبند باشد، از جملهی این دعاها:
- (باسمك اللهم أموت وأحیا) یعنی: «خداوندا بنامت میمیرم و زنده میشوم.» [بخاری]
- (باسمك ربی وضعت جنبی وبك أرفعه، إن أمسكت نفسی فارحمها، وإن أرسلتها فاحفظها بما تحفظ به عبادك الصالحین) یعنی: «الهی! به نام تو پهلوى خود را بر زمین نهادم، و به کمک تو آن را از زمین بلند میکنم، اگر در حالت خواب روح مرا قبض کردى، آن را ببخشاى، و اگر دوباره به او اجازهی زندگى دادى، از آن محافظت فرما، همچنان که از بندگان نیکت محافظت کنى.» [بخاری]
- (اللهم أسلمتُ نفسی إلیك، ووجهتُ وجهی إلیك وفوضتُ أمری إلیك، وألجأتُ ظهری إلیك، رغبةً ورهبةً إلیك، لا ملجأَ ولا منجى منك إلا إلیك، آمنتُ بكتابك الذی أنزلتَ، وبنبیكَ الذی أرسلتَ) یعنی: «بار الها! خودم را بتو تسلیم کردم و کارم را بتو سپردم و بتو اتکاء نمودم از روی تمایل به خیر و ترس از عذابت، پناهگاه و نجاتگاهی از تو جز بسویت، نیست. ایمان آوردم به کتابی که آن را فرستادی و به پیامبرت که مبعوثش کردی.» [بخاری]
- (۳۳) بار: سبحان الله، (۳۳) بار: الحمد لله، (۳۴) بار: الله أکبر. [بخاری]
-قرائت آیت الکرسی و آیات پایانی سورهی بقره.
در شروع آغاز خواب باید بر پهلوی راستش قرار دراز بکشد و پس از آن اشکالی ندارد که بر پهلوی چپش برگردد.
فرد مسلمان خوب میداند که خواب همان مرگ خفیفی است که بیداری ندارد، بنابراین خویش را در مورد آنچه در آن روز انجام داده است مورد محاسبه مینماید و چنانچه خیر بود خداوند را سپاس میگوید و بر افزودن بر آن اراده میکند و درصورتی که شر و ناپسند باشد از خداوند طلب آمرزش و توبه میکند.
حضرت عمر بن خطابسمیفرماید: (حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا وزنوا أعمالكم قبل أن توزَنوا.) یعنی: «خویش را حسابرسی نمایید قبل از آنکه مورد محاسبه قرار گیرید و اعمالتان را بسنجید پیش از آنکه سنجیده شوید.»
چنانچه خوابی که فرد میبیند نیک باشد، باید بدان مژده داده و آن را برای دوستانش تعریف کند. اگر خوابی که میبیند اندوهناک باشد، بهتر است که از آن سخنی بر زبان نیاورد و از شر آن به خداوند پناه برد.
مسلمان با نماز شب و تهجد رابطه و تعلق خاطر خاصی دارد. پیامبر جمیفرماید: (أفضل الصلاة بعد الفریضة صلاة اللیل) یعنی: «بهترین روزه بعد از رمضان ماه محرم خداست و بهترین نماز بعد از فریضه نماز شب است.» [مسلم]
مسلمان صبح زود از خواب برخاسته و نماز صبحش را میخواند و تا برآمدن آفتاب در خواب نمیماند.
موقع برخاستن از خواب این دعا خوانده میشود: (الحمد لله الذی أحیانا بعدما أماتنا وإلیه النشور.) یعنی: «ثنا باد خداوندی را که بعد از میراندن ما را زنده کرد و بازگشت بسوی اوست.» سپس دستهایش را شسته و وضوء بگیرد.
میانه روی در هر چیز از نشانههای انسان مسلمان میباشد؛ و او در خواب هم میانه روی پیشه مینماید، چون خوابیدن بسیار منجر به کسالت و تتنبلی میگردد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یک روز پیامبر جاز فبرستان عبور میکرد: {فوجد امرأة تبكی عند قبر، فقال لها: (اتقی الله واصبری). ولم تكن تلك المرأة تعرف النبی ج، فقالت له: إلیك عنی (ابتعد عنی)، فإنك لم تُصَبْ بمصیبتی.
فانصرف النبی جوتركها، فقیل لها: إنه النبی ج، فجاءت إلیه وقالت: لم أعرفك. فقال لها رسول الله ج: (إنما الصبر عند الصدمة الأولى)} یعنی: «پیامبر جاز کنار زنی گذشتند که در برابر قبری میگریست، فرمودند: ای زن از خدا بترس و صبر کن، آن زن گفت: از من دور شو! زیرا تو به مصیبتم گرفتار نشدهای. پیامبر جرا نشناخت. به او گفته شد که این شخص پیامبر جاست. وی نزد آن حضرت جآمده و گفت: ببخشید شما را نشناختم. آن حضرت جفرمود: صبر در برابر مصیبت بهتر است.» [متفق علیه]
***
مصیبت نیازمند صبر میباشد، و مسلمان وقتی با حادثهی ناگواری مواجه شد شلیسته است که به شکیبایی و صبر آراسته باشد. پیامبر جقبر مادرش را زیارت نموده و میفرماید: (استأذنتُ ربی فی أن أستغفر لها فلم یؤْذن لی، واستأذنته فی أن أزور قبرها فأُذن لی. فزوروا القبور فإنها تذكر بالموت) یعنی: «از پروردگارم اجازه خواستم تا برای مادرم طلب امرزش نمایم ولی اجازه داده نشد، و از او اجازه خواستم تا به زیارت قبرش بروم و به من اجازه داده شد. پس به زیارت قبور بروید که مرگ را به یاد میآورد.» [مسلم و ابوداود]
پیامبر جهمچنین میفرماید: (نهیتكم عن زیارة القبور فزوروها) یعنی: «شما را از زیارت قبرها نهی کرده بودم، از این بعد آنها را زیارت کنید.» [مسلم]
یکی از بزرگان گفته است که: هرگاه دچار تنگنا و فشار شدی به زیارت قبور برو. چون زیارت قبرها قلبها را نرم میکند و آخرت را به یاد میآورد. حضرت عثمانسوقتی بهشت یا دوزخ را برایش یاد مینمودند میگریست. علت آن را پرسیدند، فرمود: از رسول الله جشنیدم که میفرمود: (القبر أول منازل الآخرة، فإن یَنْجُ منه فما بعده أیسر منه، وإن لم ینْجُ منه فما بعده أشد منه) یعنی: «قبر نخستین منزلگاه از منزلگاههای آخرت است. کسی که از آن برهد، بعد از آن برایش آسانتر خواهد بود و چنانچه نرهد، بعد از آن برایش سخت تر خواهد بود.» [احمد]
زیارت قبور آدابی دارد که فرد مسلمان آن را رعایت مینماید، از جمله:
مسلمان از زیارت خویش خوشنودی خداوند متعال و اصلاح تباهی قلب خویش و سلام کردن بر مردگان و دعای خیر برایشان و... را در نظر دارد.
پیامبر جوقتی بسوی قبرستان بیرون میرفت به یارانش میفرمود تا بگویند: (السلام علیكم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، ویرحم الله المستقدمین منا والمستأخرین، وإنا إن شاء الله بكم لاحقون) یعنی: «سلام بر شما باد، اهل این منزل از مؤمنان و مسلمانان، و خداوند بر گذشتگان شما و آیندگان ما رحم کند و هرگاه خدا بخواهد بشما میپیوندیم.» [مسلم]
مسلمان باید بهوش باشد که بر روی قبرها ننشیند، به آنها تکیه نکند و بر آنها راه نرود، چون پیامبر خدا جفرمودهاند: (لأن یجلس أحدكم على جمرة فتحرق ثیابه فتخلص إلى جلده، خیرٌ له من أن یجلس على قبر) یعنی: «اگر یکی از شما بالای شعلهی آتش بنشیند و جامهاش را سوزانیده و به پوستش برسد، برایش بهتر از آن است که بر قبری بنشیند.» [مسلم]
جایز نیست که از قبرها تبرک بجوییم یا آنها را مانند برخی افراد نادان از عوام ببوسیم. بلکه راهنمای هر مسلمانی فرمایش رسول الله جاست که: (إذا سألتَ فاسأل الله، وإذا استعنت فاستعن بالله) یعنی: «اگر چیزی میخواهی از خدا بخواه، و اگر یاری میجویی از خدا بجو!» [ترمذی]
خنده و تفریح در قبرستان نشانهی قساوت قلب بوده و قبرستان حرمتی دارد که مسلمان را از از تفریح و یاوه گویی در آن برحذر میدارد. قبرستان جای یادآوری مرگ است و مکان عبرت و پند آموزی است.
دشنام دادن به مردگان و بیان بدیهای آنان درحالیکه بر دین اسلام درگذشتهاند جایز نیست. پیامبر جمیفرماید: (لا تسبُّوا الأموات، فإنهم قد أفْضوا إلى ما قدَّموا (انتهوا من أعمالهم فی الدنیا) یعنی: «مردگان را دشنام ندهید، زیرا آنان به آنچه پیش فرستادند، رسیدند (اعمالشان در دنیا به پایان رسیده است)» [بخاری] و همچنین میفرماید: (لا تذكروا هَلْكاكم (أمواتكم) إلا بخیر) یعنی: «مردگانتان را جز به نیکی یاد نکنید.» [نسائی]
پیامبر جاز نماز خواندن در قبرستان یا روی نمودن به آنها در نماز نهی کرده است. از ابن عمربروایت شده که میگوید: (نهى رسول الله جأن یصلی فی سبع مواطن: فی المزبلة، والمجزرة، والمقبرة، وقارعة الطریق، والحمَّام، ومعاطن الإبل، وفوق الكعبة) یعنی: «رسول خدا جدر پنج جا از خواندن نماز نهی فرموده است: در زباله دانی، کشتارگاه، گورستان، بر شاهراهها، خوابگاه شتران و بر بام کعبه.» [ابن ماجه]
مسلمان در حالی از زیارت قبرستان بازمی گردد که قلبی پر از نرمش و ایمان دارد و سعی در اعمال صالح و اطاعت از خداوند سبحان و پایبندی به اوامر او و اجتناب از محرماتش را دارد.
به این ترتیب زیارت قبرستان دیدگاه مسلمان در مورد دنیا را تغییر داده و آن را متعادل تر میسازد. انسان با نظر پندگیری و عبرت آموزی به قبرها مینگرد و به حال و هوای اهل قبور میاندیشد و زندگی و کارهایی که در زندگانی دنیاییشان میکردند و اکنون هیچ کدام از آن کارها را نمیتوانند انجام دهند و بخاطر آنچه پیشتر کردهاند حسابرسی میشوند... به این شکل فرد به خود آمده و در مورد خویش به تفکر میپردازد. به زودی او نیز جزو ساکنان این مکان خواهد بود، درنتیجه با خود عهد میبندد که در دنیا کردار نیک داشته باشد تا برای آخرت توشهای بیاندوزد. در آخر با قبرستان خداحافظی کرده و آن قدر دل و جانش زلال و شفاف گشته که او را در کردار درست و نیک یاری دهد.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
از حضرت ابوهریرهسنقل شده که میگوید: رسول خدا جفرمودند: (نزلتْ فی أهل قُبَاء: ﴿ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ ١٠٨ ﴾[التوبة: ۱۰۸] كانوا یستنجون بالماء، فنزلت فیهم الآیة.) یعنی: «این آیه در مورد اهل قبا نازل گشته است: {در آن مردانىاند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکىاند دوست مىدارد.} آنان با آب استنجا مینمودند و آیهی مذکور در مورد آنان نازل شد.» [ابوداود و ترمذی و ابن ماجه]
***
به سلمان فارسیسگفتند: پیامبر شما همه چیز را و حتی نحوهی قضای حاجت را به شما آموخته است. [مسلم] آری، این دین چه دین والا و بزرگواری است! کوچکترین مسائل نیز وانگذاشته و مسلمانان را در هر موردی رهنمون ساخته است.
از جمله آدابی که هر مسلمانی میکوشد تا در هنگام قضاء حاجت به ان پایبند باشند این موارد هستند:
مسلمان از قضاء حاجت و ادرار در مجاری آب یا مکان تجمع مردم و سایهها و راه و کوچه و خیابانها که در انظار مردم میباشد، خودداری مینماید.
یکبار پیامبر جفرمودند: {(اتقوا اللَّعَّانین). قالوا: وما اللعانان یا رسول الله؟ قال: (الذی یتخلَّى (یقضی حاجته) فی طریق الناس أو فی ظلهم.)} یعنی: «از دو کاری که سبب لعنت میشود بپرهیزید. گفتند: یا رسول الله، و این دو کاری که سبب لعنت میشود کدامند؟
فرمود: کسی که در راه مردم یا سایه شان نجاست میکند.» [مسلم]
دستشویی جایی است که در آن مکان نجاست وجود دارد، بنابراین مسلمان با پای چپ بدان وارد شده و با پای راست از آن بیرو میرود.
(بسم الله. اللهم إنی أعوذ بك من الخُبْث والخبائث.) یعنی: «به نام خدا. الهی! از جنهای پلید اعم از مرد و زن به تو پناه میبرم.» [نسائی] یعنی از جنس نر و مادهی شیازین به خداوند پناه برده و به او امید دارم.
مسلمان در حالیکه قرآن یا چیزی که در آن نام خداوند باشد را همراه دارد وارد دستشویی نمیشود مگر آنکه از گذاشتن آن در بیرون امنیت خاطر نداشته باشد. پیامبر خدا جخاتمی داشتند که بر آن «محمد رسول الله» نقش بسته بود و هنگام رفتن به دستشویی آن را از دست بیرون مینمود. [أبوداود]
مردی از کنار رسول خدا جمیگذشت و ایشان بول مینمود، آن مرد به ایشان سلام کرد ولی آن حضرت ججواب سلامش را نداد. [مسلم] مکروه است که دو نفر موقع قضای حاجت جایی باشند و با هم گفتگو نمایند. پیامبر جفرمودهاند که خداوند این کار را ناپسند میدارد.
وقتی که قضای حاجت فرد تمام شد، بهتر است که نگذارد ماندنش در آن جا به درازا کشیده و به سرعت بیرون بیاید.
اسراف در هر کاری ناپسند میباشد، خداوند میفرماید: ﴿ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ ٣١ ﴾[الأعراف: ۳۱] یعنی: «و[لى] زیادهروى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمىدارد.»
پیامبر جمیفرماید: (إذا بال أحدكم فلا یأخذنَّ ذكره بیمینه، ولا یستنجى بیمینه.) یعنی: «هرگاه یکی از شما بول نماید، باید آلت خود را بدست راست نگیرد و نیز به دست راستش استنجاء نکند.» [متفق علیه]
پیامبر جفرمودهاند: (إذا أتیتم الغائط فلا تستقبلوا القبلة ولا تستدبروها ببول ولا غائط لكن شرقوا أو غربوا.) یعنی: «وقتی برای قضای حاجت میروید، هنگام ادرار یا نجاست، نه رو به قبله کنید و نه پشت به آن نمایید بلکه رو به مشرق یا مغرب کنید.» [مسلم]
ولی اگر در مکانی همچون دستشوییهای امروزی باشد، برخی از ائمه این کار را جایز دانستهاند.
وقتی که فرد مسلمان در سفر یا مکانی است که جای مخصوصی برای قضای حاجت وجود ندارد، باید کارش را در جایی دور از چشم مردم و با رعایت پوشانیدن خویش، به جز آن اندازه از جایی که برای قضای حاجت باید بیرون بماند، انجام دهد. از جابرسنقل شده که میگوید: همراه پیامبر جدر یک سفر خارج شدیم، و رسول الله جبرای قضای حاجت نمیرفتند مگر آنکه از دید همه مخفی میگشت و کسی او را نمیدید. [ابن ماجه]
آن حضرت جاز کنار دو قبر میگذشت، فرمود: (إنهما لیعذبان، وما یعذبان فی كبیر: أما أحدهما فكان لا یستتر من بوله، وأما الآخر فكان یمشی بالنمیمة.) یعنی: «آن دو عذاب میشوند و در چیز بزرگی عذاب نمیشوند! اما یکی از آنها از بول (ادرار) پرهیز نمیکرد و دیگری سخن چینی میکرد.» [متفق علیه]
همان پاک نمودن محل بول یا نجاست با آب یا سنگ میباشد. خداوند سبحان اصحاب -رضوان الله علیهم- را، به خاطر آنکه با آب استنجا میکردند، مدح نموده و میفرماید: ﴿ فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ ١٠٨ ﴾[التوبة: ۱۰۸] یعنی: «در آن مردانىاند که دوست دارند خود را پاک سازند و خدا کسانى را که خواهان پاکىاند دوست مىدارد.»
استفاده از سه عدد سنگ برای زدودن نجاست میباشد. این عمل برای وقتی است که آب در دسترس نبوده و میتوان به جای سنگ از کاغذ توالت یا چیزی مانند آن نیز استفاده کرد.
تا آنکه نجاست به سویش بازنگردد.
رسول الله جاز بول نمودن در آب راکد نهى فرموده است. [نسائی]
تا مبادا حشره یا آسیبی به او برسد.
نشستن هنگام بول نمودن از ایستادن بهتر است، برای آنکه نجاست به سمتش برنگشته و بدنش نجس نشود. اگر از برنگشتن ادرار به طرف خودش مطمئن باشد میتواند به صورت ایستاده نیز ادرار نماید.
مسلمان همواره سعی میکند که دستانش بعد از قضای حاجت را با آب و صابون بشوید.
پیامبر جوقتی از دستشویی خارج میشد میفرمود: (غفرانک) یعنی: «[الهی! به امید]آمرزش تو!» [ابوداود] و نیز میفرمود: «الحمد لله الذی أذهب عنی الأذى وعافانی» یعنی: «سپاس خدایی را که از من ناپاکی را دور کرد و به من عافیت بخشید.» [ابن ماجه]
بلال بن رباحسبعد از هربار قضای حاجت وضوء میگرفت و نماز میخواند، پیامبرجبه او فرمود: (یا بلال، حدثنی بأرجى عمل عملتَه فی الإسلام، فإنی سمعت دَفَّ نعلیك بین یدی فی الجنة (أی: اذكر لی أفضل عمل عملتهَ؛ لأننی سمعت صوت أقدامك فی الجنة فی رؤیا رأیتها بالأمس). قال بلال: ما عملت عملا أرجى عندی من أنی لم أتطهر طهورًا فی ساعة من لیل أو نهار إلا صلیتُ بذلك الطهور ما كُتِبَ لی أن أصلی.) یعنی: «ای بلال! برای من از امیدوار کننده ترین عملی که در اسلام انجام داده ای را بازگو کن، زیرا من صدای کفش هایت را پیشاپیش خود در بهشت شنیدم.
بلال گفت: من عملی انجام نداده ام که امیدوار کننده تر باشد برایم از آنکه هیچ لحظهای از روز یا شب طهارتی نکردم و وضوئی نگرفتم، مگر اینکه با آن طهارت به اندازهای که برایم مقدور شده بود نماز گزاردم.» [متفق علیه]
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
پیامبر جبرای اصحابش تعریف میکند که مردی داشت در راهی میرفت، سخت تشنه شد و دنبال آب میگشت تا بنوشد. و چاهی را دید در آن فرو شد و آب آشامید، و بعد از آن بیرون شد، ناگهان سگی را دید که از شدت تشنگی زبان از کامش برآمده بود، از تشنگی خاک خیس را میخورد. با خود گفت: این سگ هم مثل من به سختی تشنه شده، پس به چاه درآمده کفشش را آب کرده آن را بدهن خود گرفت، از چاه بالا آمد و سگ را سیراب کرد، خداوند مزد این عمل را داد و او را آمرزید. صحابه گفتند: یا رسول الله، آیا در کمک کردن به چارپایان پاداش داده میشود؟ آن حضرت جفرمود: (فی كل ذات كَبِد رَطْبَة أجر) یعنی: «در (کمک به) هر جگر تازه ای پاداش است.» [متفق علیه]
***
خداوند انسان را خلق کرد و او را کرامت بخشید و حیوانات را برای خد.مت به او در برآوردن نیازهایش به تسخیرش در آورد. انسان از گوشت و شیر آنها تغذیه نموده و لباسهایش را از پشم و پوست آنان میسازد و برخی را برای زیبایی و علاقه نگاه میدارد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاۖ لَكُمۡ فِيهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡكُلُونَ ٥ وَلَكُمۡ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسۡرَحُونَ ٦ وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَكُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَكُونُواْ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ إِنَّ رَبَّكُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ٧ وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَزِينَةٗۚ وَيَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨ ﴾[النحل: ۵-۸] یعنی: «و چارپایان را براى شما آفرید در آنها براى شما [وسیله] گرمى و سودهایى است و از آنها مىخورید * و در آنها براى شما زیبایى است آنگاه که [آنها را] از چراگاه برمىگردانید و هنگامى که [آنها را] به چراگاه مىبرید * و بارهاى شما را به شهرى مىب رند که جز با مشقت بدنها بدان نمىتوانستید برسید قطعا پروردگار شما رئوف و مهربان است * و اسبان و استران و خران را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمىدانید مىآفریند.»
از جمله آدابی که باید انسان مسلمان در برخورد با حیوانات رعایت کند، موارد زیر میباشند:
این کار با استفاده و به کار بستن درست و بجای آن حیوان و دادن حق خداوند، زکات و صدقات، که در آن است به انجام میرسد.
مسلمان برای حیوانات غذا، آب و مکان مناسبی را مهیا میکند. عرب همواره به اسب اهمیت داده و به تربیت آن همت میگمارد و میکوشید تا اصالت آن را به خوبی محفوظ دارد. پیامبر جبا عبای خود صورت اسبش را دست میکشید. صحابی جلیل القدر حضرت ابوقتادهسگربهای را دید که دنبال آب میگشت، ظرف آب را برایش مایل نمود تا آنکه آب نوشید و بازگشت.
رسول خدا جاز زنی که وارد آتش دوزخ شده است بخاطر آنکه گربه ای را زندانی کرده و آن را از خوردن و نوشیدن باز داشته است. آن حضرت ج: (دخلت امرأة النار فی هِرَّة ربطتها، فلم تطعمها، ولم تدْعها تأكل من خشاش (حشرات) الأرض) یعنی: «زنی وارد دوزخ گشت به خاطر گربه ایکه آن را بسته و نه طعامش داده و نه گذاشت که از حشرات و گزندگان زمین بخورد.» [متفق علیه]
همچنین آن حضرت جمیفرماید: (ما من مسلم یغرس غرسًا أو یزرع زرعًا؛ فیأكل منه طیر أو إنسان أو بهیمة إلا كان له به صدقة) یعنی: «مسلمانی نیست که نهالی را بکارد یا کشتی را زراعت نماید و از آن پرندگان یا انسانی بخورد مگر آنکه برای او بخاطر آن صدقهای نباشد.» [مسلم]
مسلمان با سوار کردن باری بیش از طاقت حیوان بر آن سخت نمیگیرد. پیامبر جوارد بستان یکی از مردان انصار گردید و شتری را مشاهده نمود، وقتی شتر رسول خداجرا دید نالیدن گرفت و از چشمانش اشک روان شد. پیامبر جبسوی آن شتر رفت و پشت گوشهایش را نوازش کرد و شتر آرام گرفت. پرسید که صاحب شتر کیست، جوانی از انصار آمده و گفت: من صاحب آن هستم، یا رسول الله ج. آن حضرت جفرمود: (أفلا تتقی الله فی هذه البهیمة التی ملَّكك الله إیاها؛ فإنه شكا إلى أنك تُجیعه وتُدئبه (تتعبه وترهقه) یعنی: «آیا در مورد این حیوانی که خدا تو را مالک آن نموده از پروردگار نمیترسی؟ زیرا او بمن شکایت میکند که تو او را گرسنه نگه داشته و خستهاش میکنی.» [ابوداود]
پیامبر خدا جفرموده است: (إن الله تبارك وتعالى رفیق یحب الرفق، ویرضى به، ویعین علیه ما لا یعین على العنف، فإذا ركبتم هذه الدواب العجم (التی لا تتكلم) فأنزلوها منازلها (أریحوها فی المواضع التی اعتدتم الاستراحة فیها أثناء السفر) یعنی: «همانا خداوند تبارک و تعالی نرم رفتار است و نرم رفتاری را دوست میدارد و بدان خرسند میگردد و برای آن چنان یاری میرساند که برای بدرفتاری چنان نمیکند. پس هرگاه بر این چهارپای زبان بسته سوار شدید، آن را در منزلگاههایش فرود آورید (یعنی آن را در جاهایی که برای استراحت آنها در جریان مسافرت آماده نمودهاید، استراحت دهید)» [مالک]
دین اسلام تأکید فراوان بر مهربانی و دلسوزی دارد. برهمین اساس انسان مسلمان حیوان یا پرندهای را نمیآزارد و چه برسد که با آتش آن را عذاب دهد. رسول خدا جلانهی مورچه ای را دید که صحابه سوزانده بودند، پرسید: (من حَرَّق هذه؟) یعنی: «چه کسی این را سوزانده است؟» گفتند: ما. فرمود: (إنه لا ینبغی أن یعذِّب بالنار إلا رب النار) یعنی: «همانا نمیسزد که جز پروردگار آتش، کسی به آتش عذاب نماید.» [ابوداود].
همچنین یکبار پیامبر جبر الاغی گذشت که بر صورتش داغ نهاده بودند. فرمود: (لعن الله الذی وسمه) یعنی: «لعنت بر آنکس باد که آن را داغ کرده است.» [مسلم] و ام المؤمنین عایشهلدر سفر همراه رسول الله جبود. همانطور که سوار بر شتر بود، آن را به شدت میراند، رسول خدا جبه او فرمود: (علیك بالرفق) یعنی: «با او به نرمی رفتار کن.» [مسلم]
مسلمان پرندگان یا حیوانات را هدف تیراندازی خود قرار نمیدهد. عبد الله بن عمرببر چند بچه از قریش گذشت که پرنده ای را بر جای بلندی بسته بودند و به او تیر میانداختند. وقتی ابن عمربرا دیدند فرار کردند. ابن عمربگفت: چه کسی این کار را کرده ؟ خداوند لعنت کند کسی را که چنین کرده است. رسول الله جکسی را که جانداری را نشانهی هدف گیری خود قرار دهد را لعن نموده است. [مسلم].
انسسپسربچههایی را دید که مرغی را بسته و به او تیر میانداختند، به آنان گفت: پیامبر خدا جاز اینکه به حیوانات ستم روا داشته شود نهی کرده است. [بخاری]
رسول الله جدر سفری همراه اصحاب بودند. اصحاب حمره (نام پرندهای است) را دیدند که دو جوجهاش همراهش بود، دو جوجهاش را گرفتند و حمره آمده و چنان بشدت بال بال میزد که انگار داشت شکایت میکرد. پیامبر جمقصود آن پرنده را فهمیده و فرمود: (من فجع هذه بولدها؟ ردوا ولدها إلیها) یعنی: «چه کسی این حیوان را برای بچهاش به فریاد آورده؟ فرزندش را به او بازگردانید!» [ابوداود]
مسلمان هیچ حیوانی را سربریده یا شکار نمینماید مگر به دلیل شرعی خاصی و در آن حال نیز لازم است که در مرود حیوان با مهربانی و نیکی رفتار کند. پیامبرخدا جمیفرماید: (إن الله كتب الإحسان على كل شیء؛ فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة، وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبح، ولْیُحِدَّ أحدكم شفرته ولْیُرِح ذبیحته) یعنی: «هر آئینه خداوند احسان و نیکی را بر هر چیز واجب نموده است، پس چون کشتید، نیکو بکشید و چون حیوانی را ذبح نمودید، نیکو ذبح کنید، باید که تیغ خود را تیز کرده و ذبیحهی خود را راحت نمایید.» [مسلم].
همچنین میفرماید: (من رحم ولو ذبیحة عصفور/یوم القیامة) یعنی: «کسی که بر یک ذبیحه اگرچه گنجشکی هم که باشد رحم آورد، خداوند بر او در روز قیامت رحم میکند.» [طبرانی]
مسلمان حیوانات را با بریدن گوشها یا هر عضو دیگری از اعضای حیوان در حال حیاتش آزار نمیرساند. از پیامبر جروایت شده که فرمودهاند: (من مَثَّل بحیوان فعلیه لعنة الله والملائكة والناس أجمعین) یعنی: «آنکه حیوانی را مثله کند، لعنت خدا و فرشتگان و همهی مردم بر اوست.» [طبرانی]
بدرفتاری انسان با برخی حیوانات به ایجاد اختلال در تعادل طبیعت میانجامد. به عنوان مثال: در بعضی مناطق انسانها روی به کشتن گربهها آوردند ولی در عوض تعداد موشها در آن جا افزوده شده و محصولات کشاورزی را با خطر جدی مواجه ساخت. در نتیجه مجبور به صرف مبالغ بسیاری جهت ساخت سموم و کشندههایی برای رهایی از دست موشها گشتند.
انسان مسلمان به مداوای حیوانی که مال اوست همت گمارده و با آن با مهربانی رفتار مینماید.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
ابو هریرهسبسیار تمایل داشت تا مادرش به دین اسلام مشرف شود. از خداوند سبحان میخواست که سینهاش را برای ورود به اسلام باز نماید. روزی او را به سوی اسلام فراخواند و مادرش عصبانی شد، و حرفی زد در آن به پیامبر جبیاحترامی کرد. ابو هریرهسفوراً به سوی پیامبر جرفت در حالی که گریه میکرد، گفت: یا رسول الله، من مادرم را به سوی دین اسلام دعوت مینمودم ولی به من پاسخی نمیداد. اما امروز او را به اسلام دعوت کردم و چیز ناخوشایندی از او شنیدم از خداوند بخواهید که مادر ابو هریره را هدایت نماید، پیامبر جفرمود: (پروردگارا مادر ابوهریره را هدایت بفرما).
ابوهریرهسبسیار خوشبین و شادمان از دعای پیامبر جاز آنجا خارج شد و به سوی مادرش رفت، و دید که در خانه بسته است. صدای ریختن آب را میشنید. ظاهراً مادرش داشت غسل میگرفت. هنگامی که مادرش صدای قدمهای او را شنید، گفت: ابو هریره، چند لحظه صبر کن. سپس لباسهایش را پوشید و در را باز کرد و گفت: ای ابوهریره، أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدًا رسول الله، ابوهریرهسبه خاطر اسلام آوردن مادرش بسیار خوشحال شد. خدمت پیامبر جرفت و ایشان را از این امر آگاه نمود و شکر خداوند را بجای آورد و نیکو بگفت. [مسلم].
والدین سبب وجود آدمی هستند، و هر دوی آنان برای تربیت فرزندان و آسایش آنان زحمت میکشند، خداوند متعال نیکی در حق والدین رابر بندگانش واجب نموده و در این رابطه میفرماید: ﴿ ۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ ﴾[الإسراء: ۲۳] یعنی: «و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید.»
همچنین میفرماید: ﴿ ۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا ﴾[النساء: ۳۶] یعنی: «و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید.»
باز خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ وَفِصَٰلُهُۥ فِي عَامَيۡنِ أَنِ ٱشۡكُرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيۡكَ إِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُ ١٤ ﴾[لقمان: ۱۴] یعنی: «و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوى من است.»
و نیز: ﴿ وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ إِحۡسَٰنًاۖ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ كُرۡهٗا وَوَضَعَتۡهُ كُرۡهٗاۖ وَحَمۡلُهُۥ وَفِصَٰلُهُۥ ثَلَٰثُونَ شَهۡرًاۚ ﴾[الأحقاف: ۱۵] یعنی: «و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است.»
ایشان جفرمودهاند: (من سرَّه أن یمَدَّ له فی عمره (أی یُبارك له فیه) ویزاد فی رزقه؛ فلیَبرَّ والدیه، ولیصل رحمه) [احمد] یعنی: «آنکه خوش دارد که عمرش دراز شود و روزیش بسیار؛ با والدینش نیکی کند و پیوند خویشان بدارد.»
همچنین آن حضرت جفرمود: (رغم أنفه (أی أصابه الذل والخزی) ثم رغم أنفه، ثم رغم أنفه). قیل: من یا رسول الله؟ قال: (من أدرك والدیه عند الكبر؛ أحدهما أو كلیهما، ثم لم یدخل الجنة) [مسلم] یعنی: «آن حضرت جفرمود:خوار و ذلیل شود، خوار و ذلیل شود، خوار و ذلیل شود.
پرسیدند چه کسی یا رسول الله ج؟
فرمود: کسی که والدنش را در وقت پیری دریابد، یکی یا هردو را، ولی وارد بهشت نشود.»
بنابراین بر هر مسلمانی واجب است که با والدینش نیکی نموده و با آنان خوشرفتار باشد، و از جمله آداب رفتار با والدین:
مسلمان باید بداند که والدینش ارج و حمت بسیاری دارند، زیرا در راه آسایش او زحمت و سختی بسیاری را تحمل نمودهاند، و او هر چند زحمت و تلاش بسیاری بکشد نمیتواند حتی جزءی از زحمات آنها را جبران کند.
مردی نزد پیامبر جآمد و گفت: یا رسول الله، من مادرم را بر روی شانه ام فرسنگها در شدت گرما حمل کردم، آیا من شکرانهی زحمات او را بجا آوردهام؟ پیامبر جفرمود: (لعله أن یكون لطلقة واحدة (یعنی طلقة واحدة من آلام الولادة) یعنی: «شاید بتواند پاسخ یکی از دردهای زایمان او باشد.»
همچنین پیامبر جمیفرماید: (من أرضى والدیه فقد أرضى الله، ومن أسخط والدیه فقد أسخط الله) [بخاری در «الأدب المفرد»] یعنی: «آنکه والدینش را راضی نماید، خداوند را راضی کرده و آنکه والدینش را ناخشنود سازد، خداوند را ناخوشنود کرده است.»
فرد مسلمان در همه حال مطیع اوامر والدینش میباشد، مگر اینکه او را به نافرمانی خداوند وادار نمایند، که قطعا در این حالت نباید از هیچ مخلوقی در انجام نافرمانی خدا اطاعت شود.
مسلمان نگهداری از والدینش را بر عهده دارد، نفقهی آنها بر عهدهی او میباشد. به آنها غذا بدهد و لباس بپوشاند، تا از رضای خداوند بهره مند گردد.
اگر فرزند صاحب دارایی باشد و والدین به آن احتیاج داشته بر وی واجب است تا برایشان خرج کند. مردی پیش پیامبر جآمد و گفت: یا رسول الله جمن صاحب مال و اولادی هستم و پدرم میخواهد مال مرا از من بگیرد. پیامبر جبه او فرمود: (أنت ومالك لأبیك) یعنی: «تو و مالت ازآن پدرت هستی.» [ابن ماجه]
مسلمان به نیکی کردن در حق والدین مشتاق است، حتی اگر آنها کافر باشند، اسماء دختر ابو بکرلگفت: (در اسلام آوردن) بر مادرم پیشی گرفتم، در حالی که او -در دوران قریش- مشرک بود. گفتم: یا رسول الله، (در اسلام) بر مادرم پیشی گرفتم، در حالی که او همچنان بر دین خودش است، آیا با مادرم در ارتباط باشم؟ پیامبر جفرمود: (نعم، صلى أُمَّك) [مسلم] یعنی: «آری، با او پیوند نگه دار.»
هنگامی که سعد بن ابی وقاص مسلمان شد، مادرش از غذا خوردن و آشامیدن امتناع کرد تا شاید سعد از دینش بر گردد. اما او بر ایمان به خدا اصرار داشت. او از اطاعت مادرش در نافرمانی نسبت به خداوند روی گرداند، و به او گفت: ای مادر بدان که به خدا اگر هزار نفس داشته باشی و هرکدام یک یک از وجودت خارج شودف از دین خود دست بر نمیدارم. اگر خواستی چیزی بخور و اگر نخواستی نخور. خداوندﻷدر قرآن کریم در این باره فرمود: ﴿ وَإِن جَٰهَدَاكَ عَلَىٰٓ أَن تُشۡرِكَ بِي مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِي ٱلدُّنۡيَا مَعۡرُوفٗاۖ ﴾[لقمان: ۱۵] یعنی: «و اگر تو را وادارند تا در باره چیزى که تو را بدان دانشى نیست به من شرک ورزى از آنان فرمان مبر و[لى] در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن.»
فرد مسلماناز هرکاری که موجب بیاحترامی به والدینش گردد، دوری میکند حتی اگر چیز جزئی و ناچیزی باشد، مثلاً گفتن کلمهی «اف= وای بر شما». خداوند متعال میفرماید: ﴿ فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ ﴾[الإسراء: ۲۳] یعنی: «آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.»
وقتی فرزندی والدینش را صدا میزند، میگوید: پدر! یا مادرم! آنها را به اسم شان صدا نمیزند. حضرت ابوهریرهسدو مرد را با هم دید و از آنان پرسید که با هم چه نسبتی دارند؟ یکی از آنان گفت: او پدرم است. ابوهریرهسگفت: او را به اسمش صدا مکن و جلوتر از او راه مرو و پیش از منشین. [بخاری در «الأدب المفرد»]
از ادب بدور است که فرزند بنشیند و والدینش سرپا ایستاده باشند یا پایش را در حالی که مقابل او نشستهاند دراز نماید و...
لازم است که در حضور آنها ادب را مراعات نموده و در برابرشان فروتن باشد. خداوند تعالی میفرماید: ﴿ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤ ﴾[الإسراء: ۲۴] یعنی: «و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند.»
اگر جهاد فرض کفایه باشد، چنین اجازهای لازم میشود. پیامبر جبه مردی که میخواست به جهاد برود، فرمود: «آیا والدینت در قید حیات هستند؟» پاسخ داد: بلی. آنگاه پیامبر جاز او پرسید که آن دو بدینکار رخصت دادهاند یا خیر؟ مرد گفت: خیر. پیامبر خدا جفرمود: (فارجع فاستأذنهما؛ فإن أذِنا لك، وإلا فبرَّهما) یعنی: «برو و از آنها اجازه بگیر. اگر اجازهات دادند، وگرنه با آنان نیکی گزین.» [احمد] ولی اگر جهاد فرض عین باشد، مانند دشمنی که به سرزمین حمله کرده باشد احتیاج به شرط اجازهی آنها ندارد.
أخبر پیامبر جاز سه نفری که در بیابان میگشتند برای ما حکایت میفرماید که برای سپری کردن شب وارد غاری شدند. وقتی وارد آن شدند، ناگهان صخرهی بزرگی از کوه سرازیر گردیده و آستانهی غار بسته شد. هرچقدر سعی کردند تا تخته سنگ را جابجا نمایند نتوانستند. مطمئن شدند که در همانجا هلاک خواهند شد. اندیشه نمودند تا هرکدام خداوند سبحان را بخواند و از خدا بخواهد که به برکت اعمال نیکش، آنان را نجات دهد.
یکی از آنان گفت: بار خدایا من پدر و مادری داشتم که پیرو فرتوت بودند و قبل از ایشان هیچیک از اعضای خانواده، و خدمتگاران را سیرآب نمیکردم، روزی در جستجوی درخت دور رفتم و زمانی بازگشتم که آن دو بخواب رفته بودند، من سهم شیرشان را دوشیدم، چون دیدم که آنها به خواب رفتهاند، روا ندانستم که آنها را از خواب بیدار کنم و یا یکی از اعضای خانواده و خدمتگزارانم را شیر بنوشانم، من همچنان صبر کردم که آنها بیدار شوند، و قدح هم در دستم بود تا لحظهای که صبح دمید، در حالیکه کودکانم در پیش پایم از گرسنگی جزع و فزع میکردند. پس آنها از خواب بیدار شده و سهم شیر خود را نوشیدند. خدایا اگر این کار را برایت کردم ما را از این مشکل نجات ده.
سپس هرکدام اعمال نیک خود را بیان داشته و دعا کردند و صخره از دم غار به کنار رفت و آنها به فضل این فرزند نیکوکار و رفتار نیکویی که دوستانش داشتهاند از غار بیرون آمده و نجات یافتند.» [متفق علیه]
به این ترتیب فرد مسلمان پدرش را بر زن و فرزندان مقدم میشمارد، و با این شیوهی رفتار به الگویی برای زن و فرزندانش در نیکی در حق والدین تبدیل میگردد. تا اینکه وقتی او و همسرش هر دو پیر شدند، فرزندانشان با آنان نیکو رفتار کنند همچنان که پدراشان با والدینش نیک رفتار نموده است. روایت میشود که پیامبر جفرمودهاند: (بروا آباءكم تَبركُم أبناؤكم) [طبرانی] یعنی: «با والدینتان نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»
انسان مسلمان در زمان حیات والدینش و پس از وفات آنان تا میتواند برایشان دعا میکند. در قرآن کریم دربارهی حضرت نوح÷بدینگونه بیان شده است: ﴿ رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ ﴾[النوح: ۲۸] یعنی: «پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى که در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى.»
پیامبر خدا جمیفرماید: (إذا مات الإنسان انقطع عمله إلا من ثلاثة: إلا من صدقة جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح یدعو له) [مسلم] یعنی: «چون انسان بمیرد، عمل او قطع میشود، جز در سه چیز:
صدقهای که جاری باشد.
یا عملی که از آن سود برند.
یا فرزند صالحی که برای او دعا کند.»
انسان مسلمان برای والدینش طلب آمرزش نموده و بدهی و نذرهایشان را از طرف آنان به جا میآورد. قرآن میخواند و پاداش آن را به آنان هدیه میکند و به جای آنها صدقه داده و از دیگر کارهای نیک برای احسان با والدین فرو نمیگزارد.
فرد مسلمان با دوستان والدینش پیوند میدارد و به آنان سرمی زند و به نیکی رفتار مینماید، همانطور که والدینش عمل نموده بودهاند. رسول خدا جمیفرماید: (فمن أحبَّ أن یصِلَ أباه فی قبره فلیصلْ إخوان أبیه من بعده) [ابن حبَّان و ابو یعلی] یعنی: «آنکه دوست دارد با پدرش در قبر صله و پیوند نگاه دارد، حتماً باید با دوستان پدرش در زمان وفات او پیوند و صله بجای آورد.»
آن حضرت جفرموده است: (إن أَبَرَّ البِرِّ صِلَةُ الرجل أَهْلَ وُدِّ أبیه) [مسلم] یعنی: «از بهترین نیکیها اینست که شخص رابطهاش را با دوستان پدرش حفظ نماید.»
با این اوصاف هر مسلمانی میکوشد والدینش را خرسند و راضی نگاه دارد و رضایت خداوندﻷرا در رضایت آن دو میبیند.
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
یک روز پیامبر جدر مسجد به همراه اصحابش نشسته بود. سه مرد آمده و دو نفر وارد شده و سومین آنان بازگشت. آن دو مرد به مجلس رسول الله جو اصحابش نزدیک آمده و یکی از ایشان یک جای خالی در حلقهی نشستگان در مجلس یافت و نشست و دیگری پشت حلقه نشست.
وقتی که رسول خدا جسخنانش را به پایان برد، در مورد حال و وضع آن سه نفر برایشان چنین توضیح داد: (أما أحدهم فآوى إلى الله فآواه (لجأ وجلس لیستمع إلى كلام الله فأنزل الله علیه رحمته) وأما الآخر فاستحیا (لم یزاحم) فاستحیا الله منه وأما الثالث فأعرض (عن مجلس الذكر) فأعرض الله عنه) یعنی: «یکی از آنان به خدا بازگشت نموده (پناه آورد و برای گوش دادن به کلام خدا نشست و خداوند بر او رحمتش را نازل فرمود) و خداوند او را جای داد، و اما دیگر حیاء کرد و الله تعالی از وی حیاء نمود و اما سومی (از مجلس ذکر) اعراض نمود و الله تعالی از وی اعراض کرد.» [بخاری]
***
از جمله آدابی که ایجاب میکند هر مسلمانی آن را در شرکت در مجالس رعایت کند موارد زیر میباشند:
انسان مسلمان در انتخاب افرادی که با آنان نشست و برخاست و مصاحبت میکند به خوبی دقت نموده و آنان را از بین اهل تقوا و صلاح و کسانی که به عبادت و طاعت خداوند شناخته شدهاند برگزیند. انسان مسلمان همنشینی با کسانی را که نه دین دارند و نه از ادب و اخلاق برخوردارند را نمیگزیند چون همنشین و رفیق تاثیر زیادی بر روی فرد دارد.
همچنین باید کوشید تا از همنشینی و مجالست با افراد بیکار و معتاد و اشخاص منحرف اخلاقی دوری جست تا بتوان از تاثیر مخرب نشستن با آنان و کشیده شدن به راه و روش آنها در امان ماند. حال آنکه هر روز شنیده شده و در روزنامه و مجلات میخوانیم که در پشت هر حادثهی تازهای علت انحراف مجرمان همان نشست و برخاست با جوانان معتاد، بیکار، ناهنجار یا منحرف بوده است. بنابراین فرد یارانش را از بین انسانهای دارای اخلاق نیکو و افراد موفق در درس و تحصیل و کارهایشان انتخاب مینماید. پیامبر جمیفرماید: (الرجل على دین خلیله؛ فلینظر أحدكم من یخالل) یعنی: «هر شخص بر دین دوستش است، پس بنگرد هر کدام تان که با چه کسی دوستی میکند.» [ابوداود و ترمذی]
رسول خدا جهمنشین مناسب و دوست خوب را به حامل عطر و خوشبویی و درعوض همنشین بد را به کسی که در آتش میدمد تشبیه نموده و میفرماید: (مثل الجلیس الصالح والجلیس السوء كحامل المسك ونافخ الكیر. فحامل المسك إما أن یحذیك (یعطیك من المسك) وإما أن تبتاع منه، وإما أن تجد منه ریحًا طیبةً. ونافخ الكِیر إما أن یحرق ثیابك، وإما أن تجد منه ریحًا خبیثة) یعنی: «مثال همنشین صالح و همنشین بد، مانند دارندهی مشک، و دمندهی دمه ی (وسیلهی دمیدن باد) آهنگری است، که دارندهی مشک یا برایت مشک میدهد، و یا از وی خریداری میکنی و یا از او بوی خوش را مییابی، و دمندهی دمهی آهنگر یا لباست را میسوزاند و یا از او بوی بد به مشامت میرسد.» [متفق علیه]
پیامبر جدر مورد همنشینی با انسانهای صالح و درستکار و خداترس تاکید بسیار نموده چنین میفرماید: (لا تصاحبْ إلا مؤمنًا، ولا یأكلْ طعامك إلا تقی) یعنی: «همصحبتی جز با مسلمان مکن و طعامت را کسی جز پرهیزگار نخورد.» [ابوداود و ترمذی]
خداوند متعال ما را از نشستن با کسانی که آیات کلام الله را تحریف نموده و آن را در غیر موضع خود قرار میدهند برحذر داشته و میفرماید: ﴿ وَإِذَا رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦۚ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ ٦٨ ﴾[الأنعام: ۶۸] یعنی: «و چون ببینى کسانى [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو مىروند از ایشان روى برتاب تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین!»بنابراین انسان مسلمان میکوشد تا پیوسته در مجالس خیر و نیکی حاضر شده و از آنها بهره برگیرد.
وقتی مسلمانی بر عدهای وارد شده و بخواهد با آنان بنشیند به آنان سلام میکند. پیامبر جما را به این کار امر نموده و میفرماید: (إذا انتهى أحدكم إلى مجلس فلیسلِّم) یعنی: «هرکس از شما به مجلسی رسید سلام کند.» [ترمذی] همینطور فرد باید جایی بنشیند که مجلس خاتمه مییابد و حق ندارد کسی را از جایش برخیزاند و جای او بنشیند، حالا هرکس که میخواهد باشد. همه انسانها از آدم و آدم از خاک است و همگی یک اصل و طبیعت را دارند و جز به تقوا و کردار صالح فرقی با هم ندارند. پیامبر جمیفرماید: (لا یقیم الرجلُ الرجلَ من مجلسه ثم یجلس فیه) یعنی: «مردی برخیزانده نمیشود تا کسی به جای او بنشیند.» [متفق علیه] وسط مجلس نیز نباید نشست که از رسول الله جروایت شده که میفرماید: (لُعِنَ من جلس وسط الحلقة) یعنی: «بر کسی که در میان حلقه مینشیند، لعنت باشد.» [ابوداود و ترمذی] همچنین جز با اجازهی دو نفر بین آنها ننشیند. پیامبر جمیفرماید: (لا یُجْلَسْ بین رجلین إلا بإذنهما) یعنی: «نباید هیچ کس که یعنی میان دو نفر بنشیند مگر به اجازهی آنها.» [ابوداود]
شخص مسلمان با اعتدال و رعایت ادب نشسته و به حاضرین پیرامون خویش خیره ننگریسته و در جایش زیاد حرکت نکرده و جابه جا نمیشود. از انجام کارهایی که با ذوق سلیم و طبع نیک مخالف باشد پرهیز کرده و وقتی همه نشستهاند بر پا نایستاده و وقتی همه برخاستهاند نمینشیند. همینطور باید که در نشست و برخاست خویش پایبند وقار و متانت و آرامش و آراستگی ظاهر نیز باشد.
فرد مسلمان از نشستن در کوچه و بازار دوری میکند تا مزاحم دیگران نشود. پیامبر جچنین میفرماید: {(إیاكم والجلوسَ على الطرقات) فقالوا: ما لنا بد، إنما هی مجالسنا نتحدث فیها. فقال ج: (فإذا أبیتم إلا المجالس، فأعطوا الطریق حقها). قالوا: وما حق الطریق؟ قال ج: (غض البصر، وكف الأذى، ورد السلام، وأمر بالمعروف، ونهی عن المنكر)} یعنی: «از نشستن در راهها بپرهیزید. گفتند: یا رسول الله جما چارهی از این نشستنهای مان نداریم که در آن صحبت میکنیم. رسول الله جفرمود: پس هرگاه ناگزیر از نشستن شدهاید، حق راه را بدهید. گفتند: حق راه چیست؟ فرمود: پوشیدن چشم، خود داری از اذیت و آزار و جواب دادن سلام و امر به کارهای پسندیده و نهی از کارهای بد.» [بخاری]
مسلمان جز برای ضرورت در قهوه خانهها ننشسته و همچنین به شدت از قمارخانه و شراب فروشیها دوری کرده و خوب میداند که این گونه اماکن دروازههای شیطان هستند.
در نشستن خویش باید ادب و وقار را از یاد نبرده و به گفتههای سخن گویان تا وقتیکه از گناه و معصیت صحبت نمیکنند گوش داده و در حین صحبت افراد میان سخنانش ندویده و در هنگام حرف زدن به ملایمت و به گونهای سخن بگوید که دور و بریهایش صدایش را بشنوند ولی صدایش را بلند نکند که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿ وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَۚ إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ ١٩ ﴾[لقمان: ۱۹] یعنی: «و صدایت را آهستهساز که بدترین آوازها بانگ خران است!»
وقتی یک مسلمان نظرش را ابراز میدارد آن را به آرامی و واضح بیان میدارد تا بقیه حرفهایش را بفهمند و اگر دید که لازم است برای فهم موضوع باید آن را تکرار کند این کار را بکند. پیامبر جوقتی سخنی میگفت ان را سه بار تکرار مینمود تا شنونده آن را بفهمد. حضرت عایشهلکلام رسول الله جرا چنین توصیف میکند: کلام ایشان با فاصله بود و هرکه میشنید میفهمید.
مسلمان در گفتگوهایش میکوشد تا از انچه نمیداند سخنی نگوید که خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦ ﴾[الإسراء: ۳۶] یعنی: «و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.»و رسول الله جفرموده است: (كفى بالمرء كذبًا أن یحدث بكل ما سمع) یعنی: «دروغگوئی فرد همین بس که همهی آنچه را میشنود، بگوید.» [مسلم] همچنین میکوشد تا به دیگران گوش فرا داده و به نظرات همنشینان خویش احترام بگذارد و آن قدر سخنش را طول ندهد که بقیه از صحبت و نشستن با او خسته و دلزده گردند.
اگر جایی سه نفر نشسته باشند، درست نیست که دوتایشان با هم جداگانه حرف بزنند. این عمل باعث ناراحتی نفر سوم شده و احساس مضیقه خواهد نمود. پیامبر جمیفرماید: (إذا كنتم ثلاثة فلا یتناجى رجلان دون الآخر حتى تختلطوا بالناس، من أجل أن ذلك یحزنه) یعنی: «چون سه نفر بودید، پس دو نفر بدون دیگری با هم نجوا نکنید (درگوشی حرف نزنید) تا اینکه با مردم یکجا شوید، زیرا این کار او را غمگین و پریشان میسازد.» [بخاری]
چنانچه در جایی عدهای نشسته باشند و تعدادی وارد شوند، و جا تنگ باشد، آنهایی که نشستهاند باید جایی را برای دیگران باز کرده و تا جاییکه میتوانند برای تازه واردان فراخی ایجاد نمایند. خداوند متعال میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَكُمۡ تَفَسَّحُواْ فِي ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ يَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ ﴾[المجادلة: ۱۱] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز کنید پس جاى باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند.»و پیامبر جنیز میفرماید: (خیر المجالس أوسعها) یعنی: «بهترین مجلسها فراخ ترین آنها است.» [ابوداود و احمد]
این عمل از لحاظ شرعی حرام میباشد و وقتی این تحریم شدیدتر میشود که خود فرد نیز دوست داشته باشد جلوی او برخیزند. رسول خدا جمیفرماید: (لا تقوموا كما یقوم الأعاجم یعظِّم بعضهم بعضًا) یعنی: «برنخیزید آنگونه که عجمها برخی برخی دیگر را بزرگ میدارند.» [ابوداود و احمد] همچنین آن حضرت جمیفرماید: (من سَرَّه أن یمْثُلَ له عباد الله قیامًا، فلیتبوأْ بیتًا من النار) یعنی: «آنکه از ایستادن بندگان خدا به خدمتش خوشنود شود، باید خانهاش را در دوزخ آماده کند.» [بخاری در ادب مفرد]
برخاستن برای والدین، فرد کهنسال، عالم گرانقدر، حاکم، استادی که حقش بر گردن فرد است یا برخاستن به منظور دست دادن، در آغوش گرفتن یا تبریک گفتن ایرادی ندارد، بلکه همگی جزو آداب اسلامی میباشند. پیامبر جانصار را امر نمود تا برای بزرگ شان حضرت سعد بن معاذسبرخیزند، و فرمود: (قوموا لسیدكم) یعنی: «جلوی آقایتان به پاخیزید.» [بخاری]
مسلمان باید از آزردن حاضران اجتناب ورزید. پیامبر جوقتی عطسه میکرد دست یا لباس خویش را بر دهان میگرفت و صدای خویش را بدان میکاست. [ابوداود و ترمذی]
مسلمان موقع عطسه زدن میگوید: (الحمد لله)؛ و حاضران به او میگویند: (یرحمکم الله) و باز فرد به آنان پاسخ میدهد: (یهدیكم الله ویصلح بالكم).
وقتی کیس خواست از جایی که با دیگران نشسته است بلند شده و برود از حاضران اجازه خواسته و بر آنان سلام مینماید. پیامبر جمیفرماید: (إذا انتهى أحدكم إلى المجلس فلیسلِّم، فإذا أراد أن یقوم فلیسلِّم؛ فلیست الأولى بأحق من الآخرة) یعنی: «هرگاه یکی از شما به مجلسی برسد، باید سلام کند و هرگاه قصد کند که برخیزد، باید سلام کند، زیرا سلام اولی از دومی سزاوارتر نیست.» [ابوداود و ترمذی]
انسان مسلمان پیوسته در نشست و برخاست خویش ذکر و یاد پروردگارش را میگوید. پیامبر جمیفرماید: (ما من قوم یقومون من مجلس لا یذكرون الله فیه إلا قاموا عن مثل جِیفة حمار، وكان لهم حسرة) یعنی: «هیچ گروهی نیست که از مجلسی بر میخیزند که در آن خدا را یاد نمیکنند، جز مانند آنکه گوئی از روی نعش الاغی برخاستهاند و برای شان حسرت و افسوس میماند.» [ابوداود]
همچنین فرد مسلمان در پایان مجلس آن را با دعای کفارهی مجلس خاتمه میدهد. همانطور که پیامبر جما را بدان رهنمون گشته و فرمودهاند: (كفَّارة المجالس أن یقول العبد: سبحانك اللهم وبحمدك. أشهد أن لا إله إلا أنت. أستغفرك وأتوب إلیك) یعنی: «کفارهی مجلس آن است که بنده بگوید: سبحانک اللهم... یعنی پاکیست تو را بار خدایا! و تو را میستایم. بار خدایا مرا بیامرز.» [احمد]
مسلمان سر مجلسی را که ترک میگوید محفوظ نگه داشته و از آنچه گفته شده سخنی بر زبان نمیآورد. چرا که سخنان آن مجلس نزد او امانت به شمار میروند. پیامبر جاین موضوع را چنین بیان میفرماید: (إذا حدَّث الرجل بحدیثٍ، ثم التفت، فهی أمانة) یعنی: «وقتی فرد سخنی بیان نموده و روی برگرداند، دیگر آن سخن امانت است.» [ابوداود و ترمذی و حمد]
نباید در مجالس بعد از نماز عشاء شرکت جست چنانچه سودی برای او یا دیگران در آن نباشد و حاصل آن جز شب گذرانی و بیدار ماندن چیزی نباشد. در این حالت بهتر است زود برود و بخوابد تا صبح زود از خواب برخاسته و نماز صبحش را به جای آورده و کارهایش را صبح زود آغاز کند. خداوند متعال صبح زود را زمانی بابرکت و نیکو قرار داده است. رسول الله جاز خوابیدن قبل از عشاء و گفتگوی بعد از آن نهی میفرمود. [ابوداود]
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
احادیث زیادی دربارهی قبول کردن دعوت در دست میباشد، از جمله اینکه پیامبرجفرموده است: (حق المسلم على المسلم خمس: رد السلام، وعیادة المریض واتباع الجنائز وإجابة الدعوة وتشمیت العاطس) یعنی: «حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام، عیادت مریض، رفتن بدنبال جنازه، قبول کردن دعوت، دعا برای عطسه زننده.» [رواه البخاری ومسلم وأحمد والترمذی والنسائی وأبو داوود وابن ماجه] اکثریت اهل علم در مورد اینکه اجابت نمودن دعوت مستحب میباشد به جز دعوت عروسی که واجب است، به خاطر فرمایش رسول خدا ج: (شرالطعام طعام الولیمة یُدعى لها الأغنیاء ویُترك الفقراء، ومن ترك الدعوة فقد عصى الله ورسوله) یعنی: «بدترین طعامها طعام عروسی است که منع میشود از آن کسی که میخواهد در آن حضور یابد، ولی دعوت میشود به آن کسی که از آن امتناع میورزد، و کسی که دعوت را قبول نمیکند، همانا نافرمانی خدا و رسول او را نموده است.»
شیخ ابن عثیمین/دربارهی شرایط پذیرفتن دعوت چنین میگوید:
۱- دعوت کننده از کسانی باشد که ترک کردن و بیاعتنایی به او واجب یا سنت نباشد.
۲- در مکانی که دعوت برگزار میشود منکری وجود نداشته باشد، چنانچه در آن جا منکر وجودداشته باشد و وی میتواند آن را برطرف نماید حضور وی در آنجا به دو دلیل واجب است: رفع آن منکر و پذیرش دعوت.ولی درصورت عدم توانایی زدودن منکر حضور در آن مکان حرام میباشد.
۳- دعوت کننده یک مسلمان باشد، در غیراینصورت قبول دعوت وی واجب نیست.
۴- منبع درآمد فرد از راه حرام نباشد.
۵- اجابت دعوت مذکور مستلزم کنار نهادن یک واجب دیگر یا چیزی که واجب تر از قبول دعوت است، نباشد و درصورت وجود این استلزام اجابت دعوت حرام خواهد بود.
۶- مستلزم ضرری در رفتن و سفر کردن نباشد، مثلاً فرد مجبور باشد برای رفتن به مکان دعوت سفر نموده یا از اهل و خانوادهاش که به وجود او نیاز دارند جدا شود.
کلامی مفید از کتاب «التوحید» با اندکی دخل و تصرف.
این را هم اضافه میکنیم که:
۷- فرد دعوت کننده به طور معین و خصوصی شخص را دعوت ننموده باشد و مثلاً در یک مجلس و به طور عام اشخاص را دعوت نماید، در این حالت اجابت دعوت واجب نیست.
مسأله: آیا کارتهای دعوتی که پخش میشوند به منزلهی دعوت شفاهی هستند؟
اگر کارتهایی که برای مردم ارسال میشوند و به طور عام بوده و مشخص نباشد که به چه کسی داده شدهاند میتوان گفت که مشابه دعوت عام بوده و قبول چنین دعوتی واجب نمیباشد. لیکن اگر فرد بداند یا گمان غالب چنان باشد که دقیقاً منظور فرستندهی کارت خود آن فرد میباشد، شامل حکم دعوت شفاهی خواهد بود.
سول خدا جمیفرماید: (الضیافة ثلاثة أیام وجائرته یوم ولیلة ولا یحل لرجل مسلم أن یقیم عند أخیه حتى یؤثمه) یعنی: «مهمان نوازی تا سه روز است و یک شبانه روز جایزهی اوست و روا نیست برای هیچ مسلمانی که نزد برادرش اقامت کند، تا حدی که او را گناهکار سازد.» [رواه البخاری ومسلم وأحمد والترمذی وأبو داوود وابن ماجه والدارمی]
نکته: در حدیث فوق از ماندن همان بیش از سه روز نهی شده است تا مهمان دار را چه به صورت حدس و گمان یا بدگویی کردن از وی و مانند آن دچار گناه نکند. ولی در این مورد کسی که مطمئن باشد صاحبخانه از ماندن وی ناخرسند نبوده یا او خود از وی بخواهد که بیشتر در آنجا اقامت نماید از این نهی مستثنی میباشد. لیکن درصورت شک و درنگ کردن صاحبخانه بهتر است که بیش از سه روز آن جا نماند.
از حضرت ابن عباسبروایت شده که میگوید: «لما قدم وفد عبد القیس على النبی جقال مرحبا بالفود الذین جاؤوا غیر خزایا ولا نداما.... الحدیث» یعنی: «هنگامی که وفد قبیلهی عبدقیس نزد رسول الله جآمد. رسول خدا جفرمود: «بسیار خوش آمدند این گروهی که آمدند، امیدوارم از آمدنتان ناراحت و پشیمان نشوید...» [رواه البخاری و مسلم] تردیدی نیست که استقبال و خوشامدگویی از مهمانان، شادی و الفت را وارد قلب آنها مینماید.
از حضرت ابومسعود انصاریسروایت شده که میگوید: «كان من الأنصار رجل یقال له أبو شعیب وكان له غلام لحام فقال: اصنع لی طعاما أدعو رسول الله جخامس خمسة، فدعا رسول الله جخامس خمسة، فتبعهم رجل، فقال النبی ج: إنك دعوتنا خامس خمسة وهذا رجل قد تبعتنا فإن شئت أذنت له وإن شئت تركته، قال: بل أذنت له». یعنی: «مردی از انصار به نام ابوشعیب، برده ای قصّاب داشت. روزی به بردهاش گفت: برای من غذایی تهیه کن. زیرا میخواهم رسول الله جرا با چهار نفر دیگر، دعوت نمایم. (او نیز غذایی تهیه کرد). آن مرد، پیامبر اکرم جرا با چهار نفر دیگر، دعوت نمود. اما شخص دیگری نیز با آنان آمد. نبی اکرم جبه ابوشعیب گفت: «شما پنج نفر را دعوت نمودید ولی این مرد نیز با ما آمد. پس میتوانی به او اجازه بدهی و یا اجازه ندهی». ابوشعیب گفت: به او اجازه دادم.» [رواه البخاری ومسلم والترمذی.]
در حدیث آمده است که اگر کسی عدهای معین را دعوت نموده و آنگاه کسی از جایی دیگر با آنان راه بیافتد و شامل آن دعوت نبوده باشد، صاحب دعوت این اختیار را دارد که وی را رد کند یا بپذیرد. [قاله ابن حجر بتصرف]
نباید برای مهمان آن قدر تشریفات و تکلف اجرا شود که از حد معقول خارج شود. برای آنکه تشریفات درکل مورد نهی قرارگرفته است. از حضرت ابن عمرسروایت شده که میفرماید: «نهینا عن التكلف». یعنی: «ما از تکلف منع شدهایم.» برای تشخیص حد و مرز تکلف به عرف رجوع میشود...
آماده کردن غذا برای مهمان باید به گونهای باشد که اندازه باشد و از اسراف و بخل ورزی پرهیز گردد. پیامبر خدا جمیفرماید: (طعام الواحد یكفی الاثنین وطعام الاثنین یكفی الأربعة، وطعام الأربعة یكفی الثمانیة.) یعنی: «غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر برای چهار نفر و غذای چهار نفر برای هشت نفر کفایت میکند.» [رواه مسلم وأحمد والترمذی وابن ماجه]
رسول خدا جاز خوردن غذای دو نفر رقابت کننده باهم (متباریان)، که هرکدام چنان عمل مینماید تا معلوم شود کدامیک در مهمان نوازی و پذیرایی و زیاده روی در آماده ساختن انواع و اقسام اغذیه بر دیگری برتری مییابد، نهی فرموده است. این کار به خاطر ریا و چشم و هم چشمی موجود در آن مکروه دانسته شده و برای آنکه شامل زمرهی (اکل المال بالباطل) خوردن مال بصورت باطلی میگردد که خداوند نهی فرموده است.
جزو آدابی است که پروردگار متعال در قرآن کریم برای ما بیان فرموده است. خداوند متعال مى فرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ... ...﴾[الأحزاب: ۵۳] یعنی: «اى کسانى که ایمان آوردهاید داخل اتاقهاى پیامبر مشوید مگر آنکه براى [خوردن] طعامى به شما اجازه داده شود [آن هم] بىآنکه در انتظار پختهشدن آن باشید ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بىآنکه سرگرم سخنى گردید.»
خداوند متعال مسلمانان را از وارد شدن به خانههای پیامبر جبدون اذن و اجازه منع فرموده است و درنتیجه آنان بدون کسب اجازه وارد خانههای یکدیگر نیز نمیشوند. امام شوکانی میگوید: خداوند مسلمانان را از انجام چنین کاری در منزل پیامبر جنهی فرمود و به تبع آن منازل سایر مسلمانان نیز داخل این نهی گردید. مردم خود را پایبند آدابی که خداوند آنان را بر آن داشته نمودند و از ورود هم به خانههایشان بدون کسب اجازه درهنگام غذا خوردن و نه قبل از آن و به جهت منتظر ماندن برای پختن غذا ممانعت میکردند. سپس برخاسته و آن جا را ترک میکردند بدون آنکه سرگرم گفتگو شوند مگر آنکه صاحبخانه خود از آنان بخواهد که بمانند یا عادت آن جماعت چنان باشد و مشکل و ناراحتی با این مسأله نداشته باشند، برای اینکه علتی که باعث وجود این نهی میگشته (اذیت و ناراحتی صاحبخانه) منتفی شده است.
صاحب دعوت شایسته است که بزرگتر عدهای را که دعوت نموده است مقدم داشته و به او توجه بیشتری داشته باشد. پیامبر جمیفرماید: (أَرَانِی أَتَسَوَّكُ بِسِوَاكٍ، فَجَاءَنِی رَجُلانِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الآخَرِ، فَنَاوَلْتُ السِّوَاكَ الأَصْغَرَ مِنْهُمَا، فَقِیلَ لِی: كَبِّرْ، فَدَفَعْتُهُ إِلَى الأَكْبَرِ مِنْهُمَا) یعنی: «در خواب دیدم که مسواک میزنم. دو نفر نزد من آمدند. یکی بزرگ تر بود و دیگری کوچکتر. مسواک را به کوچکتر دادم. به من گفته شد: آن را به بزرگ تر بده. آنگاه مسواک را به فرد بزرگ تر دادم.» [رواه البخاری]
از سهل بن سعد نقل شده که میگوید: «أن رسول الله جأتی بشراب فشرب منه وعن یمینه غلام وعن یساره الأشیاخ فقال للغلام: أتأذن لی أن أعطی هؤلاء؟ فقال الغلام: والله یا رسول الله لا أُثر بنصیبی منك أحداً قال: فتلّه رسول الله جفی یده». یعنی: «شربتی برای رسول الله جآورده شد و از آن آشامیدند و بطرف راست شان پسری و در طرف چپ شان پیرمردها بودند. آنحضرت جبرای پسر فرمودند: آیا بمن اجازه میدهی که به ایشان بدهم؟
پسر گفت: نه بخدا یا رسول الله جهیچکس را بر نصیبم که از طرف شما بمن رسیده ترجیح نمیدهم، و رسول الله جآن را در دستش گذاشت.» [رواه البخاری ومسلم وأحمد ومالک]
در این حدیث بیان این نکته است که باید به فرد سمت راست برتری داده شود، آن شخص بزرگ باشد یا کوچک و این موضوع با احادیثی که دربارهی مقدم داشتن بزرگ ترها سفارش مینمایند. به این ترتیب برای آنکه این دو موضوع را باهم گردآوریم، چنین میگوییم:
مقدم داشتن سمت راست مربوط است به موقعی که فردی چیزی را نوشیده و چیزی از آن باقی میماند و آن را به کسی میدهد که در سمت راستش قرار دارد، ابن عبدالبر میگوید: و در آن -یعنی حدیث سهل- آدابی از مواکلت (به همدیگرواگذاشتن کاری) و آدابی از نحوهی نشست و برخاست وجود داردآمده است که چنانچه مردی چیزی را بخورد یا بنوشد، باقیماندهی آن را به فردی میدهد که در سمت راستش قرار دارد، حال هرکه میخواهد باشد، و حتی اگر شخص سمت راست مهتر و شخص سمت چپش کهتر باشد. ولی مقدم داشتن شخص بزرگتر بر کوچک تر برای زمانی است که برای بار نخست نوشیدنی یا غذایی تعارف میشود و پس از ان آن شخص باقیمانده را به سمت راستش میدهد. این ایده با حدیث ابن عباسبتقویت میشود که نقل مینماید: «كان رسول الله جإذا سقى قال: ابدؤوا بالكبیر» یعنی: «رسول خدا جچنان که کسی آب مینوشانید میفرمود: از بزرگ تر آغاز کنید.» [فتح الباری أخرجه یحیى وقال الحافظ: سنده قوی]
به این بین صورت ادلهی فوق هماهنگی حاصل میشود. والله أعلم.
از حضرت انسسروایت شده که نقل مینماید: «أن النبی ججاء إلى سعد بن عبادة فجاء بخبز وزیت فأكل ثم قال النبی ج: أفطر عندكم الصائمون وأكل طعامكم الأبرار وصلت علیكم الملائكة». یعنی: «رسول خدا جنزد سعد بن عباده رفتند و او نان و روغن آورد. پیامبر جغذا را میل نموده و فرمود: «افطر عندکم...» روزه داران بر سفرهایتان افطار کنند و از غذایتان نیکوکاران بخورند و فرشتگان بر شما درود فرستند.» [رواه أبو داوود وأحمد والدارمی وابن ماجه]
بعضی از علما این دعا را تنها به هنگام افطار نمودن اختصاص دادهاند ولی بیشتر آنان دعا را برای هنگام افطار و غیر آن جایز میدانند.
عبد الله ابن بسر روایت کرده که پدرش غذایی را برای پیامبر جآماده ساخت و ایشان را دعوت کرده و آنحضرت جدعوتش را اجابت فرمود. وقتیکه پیامبر جاز صرف غذا فارغ شدند چنین فرمودند: (اللهم اغفر لهم وارحمهم وبارك لهم فیما رزقتهم) یعنی: «بارالها! آنان را بیامرز و بر آنان رحم فرما و در آنچه روزیشان دادهای فزونی ده!» [رواه مسلم وأحمد والترمذی وأبو داوود والدارمی]
سنگ تمام مهمان نوازی و توجه مطلوب به مهمان و همراهی وی تا هنگام ترک منزل، بدرقهی او است. حدیث صحیحی بر این موضوع در دست نیست. تنها سیرهی پیشینیان این امت و امامان آن در این رابطه وجود دارد که تنها به بیان نمونه ای از آ نها بسنده میکنیم: ابوعبید القاسم ابن سلام به دیدار امام احمد ابن حنبل رفت... ابوعبید میگوید: «وقتی که خواستم برخیزم او نیز با من برخاست. گفتم: نه، چه کار میکنی، ای اباعبدالله؟ گفت: شعبی گفته است که کمال برخورد با دیدارکننده در آن است که با وی تا در خانه بروی و در رکابش باشی...».
کتاب «الآداب الشرعیة»
مترجم: مسعود
مصدر: سایت نوار اسلام
IslamTape.Com