بسم الله الرحمن الرحيم
 

دلايل توحيد (50 سؤال و جواب در يگانه پرستي)

 

تأليف: الإمام محمد بن عبدالوهاب رحمه الله


مقدمه  مترجم

إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين أما بعد:

اين كتاب كه دلايل يگانگي خداوند نام دارد، يكتا پرستي را بطور سؤال و جواب نوشته شده تا خوانندگان عزيز بتوانند بهتر وآسانتر آنرا درك كنند. و از كتاب (الدرر السنية في الأجوبة النجدية) گرفته شده است. اميد است نوانسته باشيم با اين ترجمه خدمتي به اسلام مبين كرده باشيم. و مسلمانان فارسي زبان بتوانند عقيدىشان را بهتر و واضح تر درك كنند.

ابو عبدالله

اسحاق بن عبدالله بن محمد دبيري

رياض محرم الحرام 1421هـ . ق


 

 س1 ـ اصول سه گانه كه دانستن آن بر انسان واجب است چيست؟

ج ـ شناخت بنده، خدا، دين و پيامبر خود محمد(ص) را.

 

س2 ـ معبود و پروردگار توكيست؟

ج ـ پروردگار من كسي است كه من و تمامي مخلوقات را با نعمت هاي خود آفريده است. اوست پروردگار من، و به جز او هيچ معبودي براي من نيست.

خداوند مي فرمايد: )الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ( [فاتحه 2]. [ستايش خدايي راست كه پروردگار جهانيان است].

و هر چيز غير از خداوند، جهان است و من يكي از آن جهانيان هستم.

 

س3 ـ رب يعني چه؟

ج ـ رب يعني مالك، متصرف در همه چيز. و اوست كه سزاوار عبادت و پرستش است.

 

س4 ـ چگونه خداي خود را مي شناسي؟

ج ـ با نشانه ها و دلايل و مخلوقاتش او را مى شناسم، شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان همه از نشانه هاي اوست، و آسمان و زمين و آن چه بين آنها و در آنهاست، از آفريده هاي خداست؛ چنان كه مى فرمايد: )وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلاَ لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ( [فصلت 37].

[از جمله آيات و نشانه هاي الهي، خلقت شب و روز و خورشيد و ماه است، براي خورشيد و هم براي ماه سجده نكنيد، و براي خدايي سجده بريد كه آنها را آفريده است، اگر تنها او را مى پرستيد].

و مي فرمايد: )إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ( [الأعراف 54].

[همانا پروردگار شما خداوندي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش مُستوي شد، پشت سر هم و بدون انقطاع شب را روز، و روز را شب مى كند. آفتاب و ماه و ستارگان از فرمان و دستورات او پيروي مى كنند همه مخلوقات و تصرف در آن، فقط ازآن اوست، الله پروردگار عالميان چه قدر بلندمرتبه و والا مقام است].

 

س5 ـ دين تو چيست؟

ج ـ دين من اسلام است و اسلام يعني: تسليم خداي يكتا شدن، به طاعات و اوامر و نواهي او گردن نهادن، و از او فرمانبرداري كردن.

خداوند مي فرمايد: )إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ(.[آل عمران 19].

[محققاً دين پذيرفته نزد خدا، دين اسلام است].

و خداوند متعال مي فرمايد: )وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(. [آل عمران 85].

[كسىكه غير اسلام ديني ديگر بخواهد، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيانكاران است].

و مى فرمايد: )الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا(. [مائدة 3].

[امروز دينتان را براي شما كامل كردم، و نعمت خويش بر شما تمام نمودم، و اسلام را (به عنوان) دين براي شما پسنديدم].

 

س6ـ دين اسلام بر چه چيزي بنا نهاده شده است؟

ج ـ اسلام بر پنج ركن بنا شده است كه عبارتند از:

1 ـ گواهي دادن به اين كه معبود و خدايي به حق، جز خداي يكتا نيست، و گواهي بر اين كه محمد (ص) بنده و فرستاده خداست.

2 ـ نماز را با اركان و واجبات و سنت هاي آن بر پا كردن.

3 ـ زكات مال را دادن.

4 ـ ماه مبارك رمضان را روزه گرفتن.

5 ـ فريضه حج را ادا نمودن، در صورتي كه استطاعت و قدرت آن را داشته باشيم.

 

س7 ـ ايمان چيست؟

ج ـ گرويدن و اعتقاد داشتن به خدا، و فرشتگان خدا، و كتاب هاي خدا، و پيامبران خدا، و روز آخرت، و به قضـــا و قدر خير و شرآن.

خداوند مي فرمايد: )آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ( .[بقرة 285].

[پيامبر برآن چه خدا بر او نازل فرمود، ايمان آورد، و مؤمنان نيـز همه بـه خـداي يكتا و فرشتگان خـدا و كتاب هاي خدا و پيامبران خدا ايمان آوردند].

 

س8 ـ احسان و نيكي چيست؟

ج ـ خدا را چنان پرستش كني كه گويي او را مى بيني، و اگر تو او را نمى بيني، يقين بدان كه او تو را مى بيند.

خداوند مي فرمايد: )إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ(.[نحل 128].

[بىگمان خداوند با پرهيزگاران و نيكوكاران است].

 

س9ـ نبي و پيامبر تو كيست؟

ج ـ پيامبرمن محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم است، و از قبيله قريش، و قبيله قريش از كَنانه و كَنانه از عرب هاست، و اعراب از ذُرّيات و نوادگان حضرت اسماعيلu مى باشند، و اسماعيل u از فرزندان ابراهيم، و ابراهيم u از نوادگان پيامبر نوح عليهم الصلاه والسلام است.

 

س10ـ [محمد] با چه سوره اي مژده داده شده، و با چه سوره اي فرستاده شده است؟

ج ـ با سوره )اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ( مژده داده شده، و با سوره )يَا أَيُّها الْمُدَّثِّرُ( فرستاده شده است.

 

س11ـ معجزه رسول الله (ص) چيست؟

ج ـ قرآن مجيد بزرگ ترين معجزه اي است كه تمام آفريده هاي خدا با وجود زبان فصيح و روان و زيركي و استادي و دشمني شديد بر قرآن و پيروانش، نتوانستند يك سوره مانند سوره هاي آن بياورند.

خداوند مى فرمايد: )وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(.[بقرة 23].

[و اگر از آنچه كه بر بنده خود نازل كرده ايم، در شك ايد، اگر راستگوييد يك سوره مانند آن بياوريد و گواهانتان را ـ در برابر خدا ـ (به ياري) بخوانيد].

و مى فرمايد: )قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا(. [إسراء 88].

[بگو: اگر انس و جن گرد آيند بر آنكه مانند اين قرآن آورند، هرگز نمى توانند مانندش آورند، و اگر چه برخي از آنان ياور برخي (ديگر) باشند].

 

س12ـ دليل بر اين كه او رسول و فرستاده خداست، چيست؟

ج ـ خداوند مي فرمايد: )وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ(. [آل عمران 144].

[و محمد جز رسول (خدا) نيست (كه) به راستي پيش از او رسولاني بوده اند.آيا اگر بميرد يا كشته شود، از آيين خود برمى گرديد؟ و هركس از آيين خود برگردد، (در حقيقت) هيچ زياني به خداوند نمى رساند و خـداونـد به شـكرگزاران پاداش خواهد داد].

و خداوند متعال مى فرمايد: )مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا(. [فتح 29].

[محمد رسول خداست، و كسانىكه با اويند بر كافران سخت گير و در ميان خود مهربانند. آنان را در حال ركوع و سجده مى بيني].

 

س13ـ دليل نبوت و پيامبري محمد (ص) چيست؟

ج ـ خداوند جل جلاله مي فرمايد: )مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ(. [احزاب 40].

[محمد پدر هيچ يك از مردان شـما نيست، بلكه رسول خدا و خاتم انبياست].

اين آيه ها دلالت مى كند كه او پيامبر و خاتم انبياست.

 

س14ـ چرا خداوند محمد (ص) را فرستاد؟

ج ـ براي [دعوت به] پرستش خداي يكتايي كه هيچ شريكي ندارد، و اين كه براي او شريك قرار نداد، و براي اين كه مردم را از عبادت و پرستش آفريدگان، از فرشتگان و انبيا و صالحان و سنگ و درخت نهي كند. خداوند مى فرمايد: )وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ(. [انبياء 25].

[و هيچ رسولي را پيش از تو نفرستاديم مگر آنكه به او وحي مى كرديم كه معبود (حقي) جز من نيست، پس مرا بپرستيد].

و مي فرمايد: )وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ(. [نحل 36].

[و بر هر امت پيامبري فرستاديم تا خدا را عبادت كنند و از طاغوت بپرهيزند].

و خداوند جل جلاله مى فرمايد: )وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ(.[زخرف 45].

[(اي رسول!) از پيامبراني كه پيش از تو فرستاديم بپرس كه، آيا ما جز خداي يكتاي مهربان، خدايان ديگري را هم معبود مردم قرار داديم؟].

و خداوند سبحانه مى فرمايد: )وَماَ خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ(. [ذاريات 56].

[ما جن و انس را نيافريديم مگر براي اين كه مرا به يكتايي پرستش كنند].

از آن چه گذشت متوجه مى شويم كه خداوند جهانيان را نيافريده مگر براي عبادت كردن و يگانه دانستن او. و پيامبران را فرستاده تا بندگان را به عبادت خداي يگانه امركنند.

 

س15ـ فرق بين توحيد ربوبيت و توحيد الوهيت چيست؟

ج ـ توحيد ربوبيت: توحيد خداوند در افعال و اعمال اوست، مانند آفرينش، رزق و روزي دادن، مى راندن، زنده كردن، باران فرستادن، روياندن گياهان، و تدبير كار همه خلايق را كردن.

توحيد الوهيت: توحيد خداوند كه افعال و اعمال بندگان را بيان مى كند؛ مانند: دعا، ترس و اميد، آرزو و توكل، توبه و پشيماني، ميل و بيم، نذر و قرباني، طلب كمك، و غير از اين عبادت ها.

 

س16ـ انواع عبادتها ــ كه فقط و فقط مخصوص خداست ــ كدامند؟

ج ـ دعا و ياري خواستن، فريادرسي، قرباني و نذر، ترس و وحشت و آن چه بنده ازكمك و ياري بر آن عاجز است، اميد و آرزو و توكل و بازگشت و توبه، دوست داشتن، ترس و بيم، يگانه دانستن، ركوع و سجود، خشوع و فروتني، ذلت و خواري. و تعظيم كه ويژگي خاص خداست.

 

س17ـ بزرگترين چيزي كه خدا به آن امر فرموده، و بزرگ ترين چيزي كه از آن نهي كرده چيست؟

ج ـ بزرگ ترين فرمان هاي خدا يكتاپرستي است، و بزرگ ترين نواهي او شرك است ؛ يعني براي خداوند شريك قايل شدن، يا عبادت هاي خود را براي كسي ديگر انجام دادن.

بنابراين هركس چيزي از عبادت هايش را براي غيرخدا انجام دهد، آن فرد يا چيز را معبود خود دانسته و براي خداوند شريك قرار داده است.

 

س18ـ مسايلي كه آموختن و عمل كردن به آن لازم است، كدامند؟

ج ـ الف ـ خداوند ما را آفريده و به ما روزي داده، و ما را ناديده نگرفته است، بلكه به سوي ما پيامبري فرستاده است، پس هركس از او اطاعت كند به بهشت وارد مى شود، و هركس از او نافرماني كند به دوزخ خواهد رفت.

ب ـ خداوند به هيچ وجه راضي نمى شود تا با او در عبادت شريك قائل شويم، نه فرشته اي مقرب و نه پيامبري فرستاده شده.

ج ـ هركس از رسول اكرم (ص) اطاعت كند و خداوند را يگانه بداند، به هيچ وجه جايز نيست از كساني كه دشمن خدا و رسولند پشتيباني كنـد حتي اگر نزديك ترين فرد به او باشد.

 

س19ـ الله يعني چه؟

ج ـ يعني صاحب صفت و مقام خداوندي و پرستش.

 

س20ـ چرا خداوند تو را آفريده است؟

ج ـ مرا براي عبادت و پرستش خود آفريد.

 

س21ـ عبادت او چگونه است؟

ج ـ يگانه دانستن و اطاعت از او، عبادت اوست.

 

س22ـ دليل بر عبادت او چيست؟

ج ـ خداوند سبحانه وتعالي مى فرمايد: )وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ( .[ذاريات 56].

[ما جن و انس را نيافريديم مگر اين كه مرا به يگانگي بپرستند].

 

س23ـ اولين چيزي كه خداوند بر ما فرض نمود چيست؟

ج ـ كفر به طاغوت(هرمعبودي جز خدا) و ايمان به خدا؛ چنان كه مى فرمايد: )لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(. [بقرة 256].

[در دين اجباري (روا) نيست، به راستي راهيابي از گمراهي آشكار شده است. پس هركس كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، (بداند) كه به دستاويزي (بس) محكم چنگ زده است (كه) آن گسستني ندارد، و خداوند شنواي داناست].

 

س24ـ عروة الوثقي يعني چه؟

ج ـ عـروة الوثقى، (لا إله إلاَّ الله) است. (لا إله) نفي و (إلاَّ الله) اثبات است.

 

س25ـ نفي و اثبات [در اين جا] چيست؟

ج ـ نفي، عدم عبادت و پرستش همه خدايان، و اثبات، عبادت خداي يگانه اي كه هيچ شريكي ندارد.

 

س26ـ دليل بر اين قول چيست؟

ج ـ خداوند مي فرمايد: )وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ(. [زخرف 26].

[اي رسول ما! به ياد آور هنگامي كه ابراهيم با پدر و قوم خويش گفت: اي بت پرستان! من از خدايان شما سخت بيزارم و ازآن برائت مى جويم].

اين دليل نفي است.

و)إِلاَّ الَّذِي فَطرَنِي(. [زخرف 27].

[مگر آن خدايي را كه مرا آفريد].

دليل بر اثبات است.

 

س27ـ طاغوتها چه كساني و بر چند نوع هستند؟

ج ـ طاغوت ها بسيارند و انواع آن پنج است:

1 ـ ابليس ــ كه لعنت خدا بر او باد ــ .

2 ـ كسي كه به غير از خدا عبادت و پرستش شود و او به آن عبادت راضي باشد.

3 ـ كسيكه مردم را به عبادت خود دعوت كند.

4 ـ كسي كه ادعاي علم غيب كند.

5 ـ كسي كه به غير اسلام حكم و قضاوت كند.

 

س28ـ بهترين اعمال پس از شهادتين كدام است؟

ج ـ بهترين اعمال و كردار پـس از شهـادتين نماز پنج گانه است كه شرايط و احكام و واجباتي دارد، و بزرگ ترين شرط هاي آن: اسلام، عقل، تميز و تشخيص دادن، با طهارت بودن، پاك بودن از نجاست و پليدي، پوشاندن عورت، رو به قبله كردن، داخل شدن وقت نماز، نيت و قصد نمودن.

و اركان نماز چهارده چيز است:

1 ـ ايستادن به نماز در حال قدرت و استطاعت.

2 ـ تكبيره الإحرام در شروع نماز.

3 ـ خواندن سوره حمد(الفاتحه).

4 ـ رفتن به ركوع.

5 ـ اعتدال و طمأنينه بعد از ركوع؛ يعني پس از بلند شدن از ركوع آرام گرفتن.

6 ـ سجده كردن بر اعضاي هفت گانه، سجود بر پيشاني با بيني، و دو كف دست، و دو زانو، و اطراف انگشتانِ دو پا در حالي كه بر زمين چسپانيده است.

7 ـ اعتدال و طمأنينه ؛ يعني آرام گرفتن در هنگام سجده.

8 ـ نشستن بين دو سجده.

9 ـ طمأنينه وآرام گرفتن در همه آن چه ياد شد.

10 ـ ترتيب در اركان نماز.

11 ـ تحيات و تشهد آخر.

12 ـ نشستن به آن تحيات.

13 ـ درود فرستادن بر رسول الله (ص) .

14 ـ سلام دادن از دو سو(چپ و راست).

و واجبات نماز هشت چيز است:

1 ـ گفتن تمامي تكبيرات غير از تكبيره الإحرام.

2 ـ گفتن سبحان ربي العظيم در ركوع.

3 ـ گفتن سمع الله لمن حمده براي امام و كسي كه تنهايي نماز مى خواند.

4 ـ گفتن ربنا ولك الحمد براي امام و همه نمازگزاران(چه جماعت و چه به تنهايي).

5 ـ گفتن سبحان ربي الأعلي در سجود.

6 ـ گفتن رب اغفرلي در بين دو سجده.

7 ـ تحيات اول.

8 ـ نشستن براي آن.

و بقيه موارد، سنت هاي گرفته شده از گفتار يا كردار پيامبر اسلام است.

 

س29ـ آيا خداوند مخلوقات را پس از مردن برمى انگيزد و آن ها را بر نيكي و بدي مجازات مى نمايد، كسي كه از او اطاعت كرده به بهشت، وكفر ورزندگان و شرك آورندگان را به دوزخ وارد كند؟

ج ـ بلي. و دليل آن اين آيه است:

)زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ(.[تغابن7].

[كافران گمان كردند كه هرگز پس از مرگ برانگيخته نمى شوند. اي رسول ما! به آنها بگو به خداي من سوگند كه برانگيخته مى شويد و سپس به نتيجه اعمال و كردار خود آگاه مى گرديد و اين بر خدا بسيار آسان است].

و همچنين: )مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى( .[طه 55].

[ما شما را از خاك آفريديم و[دو باره] به خاك باز مى گردانيم، و بار ديگر روز قيامت شما را از خاك بيرون مى آوريم].

و در قرآن دلايل بسياري است كه نمى توان آن را شمرد.

 

س30 ـ حكم ذبح و قرباني براي غير از خدا در آيه ذيل چيست؟

ج:اين شخص كافر و مرتد از دين است و [حيوان] قرباني شده او حرام است؛ زيرا دو چيز مانع آن مى شود:

اول اين كه: قرباني مرتد است، و قربانيِ مرتد به اجماع علما حرام است.

دوم اين كه: براي غيرخدا ذبح و قرباني شده، و چنين قرباني را خداوند حرام فرموده است؛ چنان كه مى فرمايد: )قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنـزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ(. [انعام 145].

[بگو: در آنچه كه به من وحي شده است (چيز) حرامي را برخورنده اي كه آن را بخورد، نمى يابم. مگر آنكه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خـوك باشـد. بىگمان آن حــرام است. و يا حيواني كه بـدون ذكر نام خـدا (از روي فسق) ذِبح شده باشد].

 

س31 ـ انواع شرك كدامند؟

ج: انواع شرك عبارتند از:

1 ـ طلب كردن و خواستن نيازها و حاجت ها از مُردگان.

2 ـ كمك خواستن از مُردگان. و اين اصلِ شرك جهانيان است ؛ زيرا عمل و كردار مُرده قطع شده و به پايان رسيده است و نمى تواند سود و زياني به خود يا ديگري برساند. پس چگونه كه كسي از او ياري جُسته تا براي او نزد خدا شفاعت بطلبد، [هيچ انسان عاقلي اين كار را نمى كند] مگر كسي كه از ناتواني همه مُردگان در انجام هر عملي آگاه نباشد و از خدا و قدرت خدا در انجام هركاري غافل شود ؛ زيرا هيچ كس نزد خداوند شفاعت نمى كند مگر به اجازه او. و خداوند سؤال و روي آوردن به غير او را دليلي به عنوان اجازه شفاعت به او ندانسته است، بلكه سبب اجازه او به شخص، كمال توحيد و يكتاپرستي آن فرد است و آن فرد دليل و برهاني براي بازداشتن و منع اجازه شرك به خداست.

و شرك به دو نوع تقسيم مى شود: شركي كه انسان را از اسلام و ملت اسلام خارج مى كند، كه آن شرك اكبر است، و شركي كه انسان را از اسلام خارج نمى كند، و آن شرك اصغر است ؛ مانند ريا.

 

س32 ـ نفاق بر چند نوع تقسيم مى شود و معناي آن چيست؟

ج ـ نفاق بر دو نوع تقسيم مى شود: نفاق اعتقادي و نفاق عملي.

نفاق اعتقادي در بسياري از جاهاي قرآن ذكر شده است ــ كه موجب جاودانگي در پايين ترين نقطه دوزخ خواهد بود ــ . و نفاق عملي در حديث ذيل ذكر شده است: ((أربع من كنَّ فيه كان منافقاً خالصاً، ومن كانت فيه خصلة منهن، كانت فيه خصلة من النفاق حتى يدعها: إذا حدّث كذب وإذا عاهد غدر وإذا خاصم فجر وإذا اؤتمن خان)). [متفق عليه].

چهار خصلت اگر در انسان باشد، منافق خالص و واقعي است، و اگر يكي از اين خصلت ها در او باشد، يكي از نشانه هاي نفاق در اوست:

هنگام سخن گفتن دروغ بگويد، و اگر وعده داد به آن عمل نكند، اگر امانتي به او سپرده شد خيانت كند، در هنگام خصومت و نزاع، بد و بيراه بگويد، و اگر عهد و پيماني با كسي ببندد، عهد خود را بشكند و خيانت كند.

بعضي از علما گويند اين نفاق ممكن است به واسطه محكم بودن اسلامِ شخص، از بين برود ولي اگر اين نفاق در آن شخص محكم و ثابت گردد، ممكن است به طوركلي از اسلام خارج شود، حتي اگر نماز بخواند و روزه بگيرد و ادعاي مسلماني كند ؛ زيرا ايمان، خصلت هاي نفاق را نهي مى كند. پس اگر نفاق در بنده مستحكم شود و چيزي نباشدكه او را ازآن خوي ها و خصلت ها باز دارد، آن شخص منافق خالص خواهد بود.

 

س33 ـ مرتبه دوم اسلام چيست؟

ج ـ ايمان مرتبه دوم اسلام است.

 

س34 ـ ايمان به چند شاخه تقسيم مى شود؟

ج ـ شعب و شاخه هاي ايمان هفتاد و اندي است كه بلندترين آن ها كلمه لا إله إلاَّ الله است و كوچك ترين آنها دوركردن و برداشتن از راه مردم، آنچه آنها را رنج و آزار مى دهد. و شرم و حيا نيز شاخه اي از ايمان است.

 

س35 ـ اركان ايمان چند است؟

ج ـ ايمان شش ركن دارد: ايمان به خدا، و فرشتگان خدا، وكتاب هاي خدا، و پيامبران خدا، و روز قيامت، و قضا و قدرِ خير و شر.

 

س36 ـ سومين مرتبه از مراتب دين اسلام چيست؟

ج ـ مرتبه سوم از مراتب اسلام، احسان و نيكي است كه يك ركن دارد: اين كه خدا را چنان پرستش كني، گويي او را مى بيني، و اگر تو او را نمى بيني، يقين بدان كه او تو را مى بيند.

 

س37 ـ آيا مردم پس از حشر شدن بر اعمال وكردار خـود در روز قيامت، پاداش يا كيفر خواهند ديد؟

ج ـ بلي؛ چنان كه خداوند مي فرمايد: )لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى(. [نجم 31].

[كه بدكاران را به كيفر مى رساند، و نيكوكاران را پاداش نيكوتر عطا مى كند].

 

س38 ـ حكم كسي كه بعثت را تكديب كند چيست؟

ج ـ او كافر است. خداوند مى فرمايد: )زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ( .[تغابن 7].

[تفسيرآن در ص 26 گذشت].

 

س39 ـ آيا امت و ملتي بوده كه خداوند به سوي آنها پيامبري نفرستاده است تا خداي يكتا را عبادت كرده، از طاغوت دوري جويند؟

ج ـ هيچ امت و ملتي نبوده مگر اين كه خداوند پيامبري را به سوي آن ها فرستاده ؛ چنان كه مى فرمايد: )وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ(.[نحل 36].

[و همانا ما در ميان هر امتي پيغمبري فرستاديم تا به خلق ابلاغ نمايد كه خداي يكتا را بپرستيد و از بتها و طاغوت ها دوري كنيد].

 

س40 ـ توحيد چند نوع است؟

ج: توحيد بر سه نوع تقسيم مى شود:

1 ـ توحيد رُبوبيت: توحيدي است كه كفار قريش در زمان پيامبر (ص) به آن اقرار كردند. خداوند مى فرمايد: )قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ(. [يونس 31].

[به مشركان بگو: كيست كه از آسمان و زمين به شما روزي مى دهد، و كيست كه به شما چشم و گوش عطا مى كند، وكيست كه از مرده، زنده، و از زنده، مرده برمى انگيزد، وكيست كه فرمانش، عالم آفرينش را منظم مى دارد تا مشركان معترف شده و گويند: قادر بر اين امور، تنها خداي يكتاست. پس به آن ها بگو: چرا خداترس نمى شويد؟].

2 ـ توحيد اُلوهيت: اخلاص عبادت براي خداي يگانه؛ زيرا (إله) در كلام عرب كسي است كه شايسته، سزاوار و مستحق پرستش است و مى گفتند كه الله، إله و معبود خدايان است. با اين حال براي او، خدايان و معبودهاي ديگري مانند صالحان، فرشتگان و غيرآن ها شريك مى آوردند و مى گفتند كه خداوند به اين راضي است و اين معبودان نزد خدا براي ما شفاعت مى طلبند.

3 ـ توحيد صفات: توحيد ربوبيت و الوهيت صحيح نمى شود و امكان ندارد، مگر با اقرار كردن به توحيد صفات. ولي كفار (قريش) از كساني كه صفات خداوند را انكاركرده اند، داناترند.

 

س41 ـ اگر خداوند به من امري كرد، چه چيز بر من واجب مى شود؟

ج ـ هفت چيز واجب مى گردد:

اول ـ علم، شناخت و معرفت به فرمان خداوند.

دوم ـ دوستي و محبت نسبت به آن عمل.

سوم ـ اراده انجام آن چيز.

چهارم ـ انجام آن عمل.

پنجم ـ اين كه آن عمل به طور صحيح انجام شود.

ششم ـ اجتناب و دوري از آن چه آن عمل را نابودكند.

هفتم ـ پايداري و استواري برآن عمل و كردار.

 

س42 ـ اگر انسان بداند كه خداوند به توحيد و يگانه پرستي امركرده و از شرك نهي فرموده، آيا مراتب ذكرشده در بالا، شامل او مى شود؟ چگونه؟

ج ـ مرتبه اول ـ بيشتر مردم مى دانند كه توحيد و يگانه پرستي، حق است، و شرك باطل. ولي از آن روي مى گردانند و درباره آن چيزي نمى پرسند.

و مى دانند كه خداوند رباخواري را حرام كرده، با اين حال، از طريق ربا خريد و فروش مى كنند و در مورد آن سوال نمى كنند.

و مى دانند كه خوردن مال يتيم حرام است، ولي اگر به معروف باشد جايز، با اين حال بر مال يتيم چيره شده و درباره آن سؤالي نمى پرسند.

مرتبه دوم ـ محبت آن چه خداوند آن را نازل كرده، و كفركسي كه از آن كراهت دارد. چنان كه بيشتر مردم رسول اكرم (ص) را دوست نداشتند بلكه به او، و به آن چه آورد، بغض ورزيدند ؛گرچه مى دانستند كه خداوند آن را نازل فرموده است.

مرتبه سوم ـ اراده بر انجام كار، بيشتر مردم اين را دانسته و دوست دارند، ولي بر آن چيز عزم و اراده نمى كنند، از ترس اين كه زندگي و ثروتشان تغيير يابد و از بين برود.

مرتبه چهارم ـ انجام كار. بيشتر مردم اگر هم عزم و اراده به انجام آن كار را كردند، به دليل تعظيم اربابشان، انجام آن كار را ترك مى كنند.

مرتبه پنجم ـ بيشتر مردم، كارها را از روي اخلاص انجام نمى دهند و اگر با اخلاص انجام دادند، به طوركامل و صحيح انجام نمى دهند.

مرتبه ششم ـ صالحان از نابودي عمل و كردارشان مى ترسند.

خداوند عز وجل مى فرمايد: )أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ(. [حُجُرات 2].

و اين از كمترين چيزها در زمان ماست.

[كه اعمال نيك تان محو و باطل شود و شما درك نكنيد].

مرتبه هفتم ـ استوار بودن بر حق و ترس از سرنوشت و پايان بد. و اين بزرگ ترين چيزهاست كه صالحان از آن مى ترسند.

 

س43 ـ كفرچيست و انواع آن چند است؟

ج: كفر بر دو نوع تقسيم مى شود:

الف ـ كفري كه انسان را از دين و دايره اسلام خارج كند. و آن پنج نوع است:

1 ـ كفر به تكذيب خدا و رسول خدا(ص).

خداوند مى فرمايد: )وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ(. [عنكبوت 68].

[و كيست ستمكارتر از كسىكه بر خداوند دروغ بندد يا حق را چون به سوي او آيد، دروغ انگارد؟ آيا جايگاه كافران در جهنم نيست].

2 ـ تكبر و عدم پذيرش، با توجه به علم و شناخت به آن. خداوند مى فرمايد: )وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ(. [بقرة 34].

[و چون به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد، پس (همه) سجده كردند مگر ابليس كه نپذيرفت و كبر ورزيد و از كافران شد].

3 ـ شرك ظن و ترديد به ذات خداست.

خداوند مى فرمايد: )وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا . وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا . قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً(. [كهف 35 ـ 38].

[و در حالىكه به خويشتن ستمكار بود به باغش درآمد. گفت: گمان نمى كنم كه اين (باغ) هيچگاه نابود شود. و گمان نمى كنم كه قيامت بر پا شود، و اگر (هم) به سوي پروردگارم بازگردانده شوم، بىگمان بازگشتني بهتر از آنها خواهم يافت. همنشينش در حالىكه با او گفتگو مى كرد به او گفت: آيا به كسي كفر مى ورزي كه تو را از خاك، آنگاه از نطفه آفريد، سپس تو را انساني(كامل) ساخت؟ ولي من (باور دارم) كه او خداوند. پروردگار من است و كسي را با پروردگارم شريك نمى سازم].

4 ـ روي گرداني از دين.

خداوند متعال مي فرمايد: )وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ(. [احقاف 3].

[و كافران از آنچه هشدار يافتند روي گردانند].

5 ـ نفاق. خداوند عز وجل مى فرمايد: )ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ(. [منافقون 3].

[زيرا آن ها ايمان آوردند، سپس كافر شدند، خدا هم مُهر بر دل هايشان نهاد، تا هيچ درك نكنند].

يعني با زبان ايمان آوردند، ولي با دل كافر شدند.

ب ـ كفر اصغر كه انسان را از دين اسلام خارج نمى كند و آن هم كفر نعمت مى باشد.

خداوند سبحانه مى فرمايد: )وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ(. [نحل 112].

[خداوند (در باره) شهري مثالي بيان نمود كه ايمن آسوده بود، روزىاش به فراي از هرجا مى رسيد، آنگاه (اهلش) به نعمتهاي خداوند ناسپاسي كردند، پس خداوند به (سزاي) كار و كردارشان بلاي فراگير گرسنگي و ترس را به (اهل) آن چشانيد].

و همچنين خداوند سبحانه مى فرمايد: )إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ(. [ابراهيم 34].

[(با اين همه لطف و رحمت خدا)، باز هم انسان سخت كُفركيش و ستمگر است].

 

س44 ـ شرك چيست و برچند نوع است؟

ج ـ بدان كه توحيد و يگانه پرستي، ضد شرك است و بر سه نوع تقسيم مى شود:

1 ـ شرك اكبر.

2 ـ شرك اصغر.

3 ـ شرك خفي و پنهاني.

1 ـ شرك اكبر بر چهار نوع است:

الف ـ شرك دعا و طلب غير از خدا ؛ يعني حل مشكلات و قضاي حاجت ها را از غير از خدا طلب كردن.

خداوند عز وجل مى فرمايد: )فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ(. [عنكبوت 65].

[اين مردم مشرك موقعي كه به كشتي نشستند (و باد شديد وزيدن گرفت، و موج هاي كوه پيكر كشتي را احاطه كردند، و تاريكي شب و غرش باد و خروش موج، زندگي را برسرنشينان كشتي، تلخ كرد) آن گاه است كه به اخلاص، خدا را دعا كنند و عهد مى بندند كه اگر خدا آنان را از خطر هلاكت نجات دهد، ديگر هيچ گاه گرد نافرماني او نگردند. اما موقعي كه (خدا كه مهربان ترين مهربانان است) آنان را نجات داد و پايشان به خشكي رسيد، ناگهان تغيير مى كنند و شرك ورزند].

ب ـ شرك در نيت، اراده و قصد.

خــداونــد متعال مى فرمايـد: )مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ . أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ(. [هود 15ـ 16].

[هركس زندگاني دنيا و تجمّل آن را خواسته باشد، (پاداش) كارهايشان را در آنجا برايشان به تمام و كمال مى رسانيم و آنان در آنجا كاستي نبينند. اينان كساني هستند كه در آخرت جز آتش (جهنم) ندارند و آنچه در آنجا (دنيا) كرده بودند، بر باد رفته و آنچه را كه انجام مى دهند باطل است].

ج ـ شرك در طاعت.

خداوند سبحانه و تعالى مى فرمايد: )اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ(. [توبة 31].

[احبـار و رهبان شـان را بـه جاي خـداونـد، به خدايي گرفته انـد. و (نيـز) مسيـح بن مريم (را به خدايي گرفته اند) حال آنكه فرمان نيافته اند مگر آنكه معبود يگانه را بندگي كنند. معبود (حقي) جز او نيست. او از آنچه شرك مى آورند (بس) پاك (ومنزه) است].

د ـ شرك دوستي و محبت.

خداوند مى فرمايد: )وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ(. [بقرة 165].

[و از مردم كساني هستندكه(از كُند فهمي وكودني) همتاياني براي خدا، غير از خدا قرار داده اند، و آنان را مانند دوستي خدا، دوست مى دارند و كساني كه ايمان آورده اند، در دوستي خدا ازآن ها قوي ترند، يعني كافران آن همتايان دروغين را تعظيم كرده دوست مى دارند و مردمي كه به خدا ايمان صحيح آورده اند، در اين حال محبتشان براي خدا بيشتر و تعظيمشان براي خدا بيشتر از تعظيمي است كه نابخردان براي معبودان دروغين مى كنند].

2 ـ شرك اصغر كه آن را ريا گويند.

خداوند عز وجـل مى فرمايد: )فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا(. [كهف 110].

[پس كسىكه به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد كه كار پسنديده اي انجام دهد و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نياورد].

3 ـ شرك خفي و پنهاني.

رسول اكرم (ص) مي فرمايد: ((الشرك في هذه الأمة أخفى من دبيب النملة على صفاة سوداء في ظلمة الليل)). [تفسير ابن كثير 1/57 وغيره با سند حسن].

شرك در اين امت، پنهان و مخفي تر است از راه رفتن مورچه هاي سياه كه برتخته سنگ سياهي در تاريكي شب به حركت افتند.

 

س45 ـ فرق بين قدر و قضا چيست؟

ج ـ قدر در اصل مصدر قَدَرَ است و در تقديركه شرح و بيان است به كار رفته، همچنين بر سرنوشت موجودات وكائنات قبل از وقوع آن سرنوشت، اطلاق شده است.

اما قضا حكم الهي است كه در اين جهان در جريان قدرها و آن چه در لوح محفوظ نوشته شده، در حق مخلوق واقع شود و در لغت به معناي شرح و بيان و امتياز دادن و فرق گذاشتن است.

و قضا برحكم قاضي شرع مى آيد ؛ چنان كه خداوند متعال مى فرمايد: )ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ(. [نساء 65].

[و آن گاه به هر حُكمي كه كني هيچ گونه شك و اعتراضي در دل نيابند].

و بر پايان يافتن چيزي اطلاق مى شود؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: )فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ(.[جمعة 10].   [پس آن گاه كه نماز پايان يافت].

و به معناي انجام دادن كاري مى آيد ؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: )فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ(.[طه 72].

[آن چه خواهي و تواني كرد، بكن].

و بر آگاه كردن و رسيدن خبر مى آيد؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: )وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ(. [إسراء 4].    [و به بني اسرائيل خبر داديم].

و بر مرگ اطلاق مي شود؛ چنان كه گفته مى شود: فلاني قضي ؛ يعني مُرد.

خداوند مى فرمايد: )وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ(. [زخرف 77].

[اي مالك از خداي خود بخواه تا ما را بمى راند].

و بر وقوع عذاب اطلاق مى شود.

خداوند مى فرمايد: )وَقُضِيَ الأَمْرُ(. [هود 44].

[و حكم الهي انجام يافت ؛ يعني عذاب الهي واقع شد].

و بر رسيدن و تمكن يافتن بر چيزي اطلاق مى شود. خداوند متعال مى فرمايد: )وَ لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ(. [طه 144].

[اي رسول! پيش از آن كه وحي قرآن تمام و كامل به تو برسد، در آن شتاب و عجله مكن].

و به معناي جدا كردن و حكم شدن مى آيد. خداوند مى فرمايد: )وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ(. [زمر 69،75].        [و ميان خلق حكم كنند].

[و ميان اهل بهشت و دوزخ بحق حكم شود].

و به معناي آفرينش مى آيد. خداوند مى فرمايد: )فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ(. [فصلت 12].

[آن گاه از خلق و آفرينش و نظم هفت آسمان فارغ شد].

و به معناي حتمي الوقوع. آن چه حتماً واقع خواهد شد.

خداوند مي فرمايد: )وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا(. [مريم 21].     [و اين حكم حتمي پروردگار توست].

و بر امر ديني گفته مى شود؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: )أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ(. [يوسف 40].

[و به شما بندگان امر فرمود كه جز آن ذات پاك يكتا، كسي ديگر را نپرستيد].

و بر لازم و واجب شدن حكمي بين دو جدال كننده مى آيد.

و به معناي به جا آوردن وگزاردن مى آيد. خداوند مي فرمايد: )فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ(. [بقرة 200].   [آن گاه كه اعمال حج را به جا آورديد].

و قضا در همه اين ها مصدر است، امر به وجوب آمد و بر آن دلالت مى كند، والاقتضاء: علم و معرفت به چگونگي نظم و هيات و شكلي؛ چنان كه گفته مي شود: (لا أقضى منه العجب)، از تعجب تمام نمى شوم، الأصمعي گويد: باقي مى ماند و فنا نمى شود.

س46 ـ آيا تقدير و سرنوشت خير و شر همه از طرف خداست يا خير؟

ج ـ بلي، چنان كه علي بن ابي طالب (رض) روايت مى كند كه: ((كنّا في جنـازة في بقيع الغرقد، فأتانا النبي (ص)، فقعد وقعدنا حوله ومعه مخصرة فنكس، فجعل ينكت بمخصرته، ثم قال: ما منكم من أحد، ما من نفس منفوسة، إلاَّ كتب الله مكانها من الجنة والنار وإلاَّ قد كتبت شقية أو سعيدة، فقال رجل: يا رسول الله! أفلا نتكل على كتابنا وندع العمل؟ فمن كان منا من أهل السعادة فسيصير إلى عمل أهل السعادة وأما من كان منا من أهل الشقاوة، فسيصير إلى عمل أهل الشقاوة؟ قال: أما أهل السعادة فييسرون لعمل السعادة وأما أهل الشقاوة فييسرون لعمل الشقاوة، ثم قرأ: )فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى. وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى . فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى . وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى . وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى . فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى(. [الليل 5 ـ 10])).[متفق عليه]. واللفظ للبخارى.

از علي بن ابي طالب (رض) روايت است كه گفت: ما در قبرستان بقيع الغرقد در تشييـع جنازه اي بوديم، پيامبر (ص) آمد و نشست، ما هم اطراف او نشستيم، با خود چوبي (عصايي) داشت و اندوهگين بود، با آن عصا خط هايي بر زمين مى كشيد، سپس فرمود: هيچ كس و هيچ جاني كه روح در آن است، نيست مگر اين كه جايش در بهشت و يا دوزخ مشخص شده است و نوشته شده است كه او بدبخت و يا خوشبخت است، يكي از حاضران گفت: اي رسول خدا! آيا برآن نوشته توكل و اعتماد نكنيم و كار و عمل را بگذاريم؟ هر يك از ما از اهل سعادت باشد، خود به خود به سوي عمل اهل سعادت سوق داده مى شود و هركس كه از اهل شقاوت و بدبختي باشد، خود به خود به طرف عمل اهل شقاوت و بدبختان خواهد رفت، آن حضرت (ص) فرمود: اهل سعادت به سوي عمل اهل سعادت توجيه مى شوند و اهل شقاوت به سوي اهل شقاوت توجيه مى شوند سپس اين آيه كريمه را تلاوت فرمودند:

[اما هركس عطا و احسان كرد و خداترس و پرهيزكار شد و به نيكويي تصديق كرد، ما هم كار او را آسان مى گردانيم، اما هركس بخل ورزد و از جهل و غرور خود را از لطف خدا بي نياز دانست و نيكويي را تكذيب نمود، پس به زودي كار او را دشوار مى كنيم].

 

س47 ـ معناي (لا إله إلاَّ الله) چيست؟

ج ـ يعني: هيچ معبود و پروردگار به حقي مگر خداي يكتا نيست. خداوند سبحانه مى فرمايد: )وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ(. [إسراء 23].

[و خداي توحكم فرمود كه جز او هيچ كس را نپرستيد].

)ألاَّ تعبدوا( در معناي هيچ معبود و )إلاَّ إياه( به معناي مگر خداي يكتا است.

 

س48 ـ چه توحيدي است كه خداوند قبل از نماز و روزه، بر بندگانش فرض نمود؟

ج ـ توحيد عبادت. پس غير از خداي يگانه هيچ كس ديگر را نخوان، نه پيامبر (ص) و نه غير از او.

خداوند مى فرمايد: )وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا(. [جن 18].

[و مساجد مخصوص خداست. پس نبايد با خدا احدي غير از او را پرستش كرده و بخوانيد].

 

س49 ـ كدام يك از اين دو بهتر است:

الف ـ فقيري كه بر فقر و تهيدستي خود صبر و شكيبايي كند.

ب ـ ثروتمندي كه شكرگزار باشد.

و مقدار صبر و شكيبايي چه اندازه است؟

ج ـ اما مساله ثروتمند و فقير صبركننده و شكرگزار، هر دو از بهترين و افضل مؤمنان هستند و بهترين آن ها با تقواترين آنان هستند؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: )إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ(. [حجرات 13].

[بزرگوارترين و با افتخارترين شما نزد خدا باتقواترين شما هستيد].

اما مقدار صبر و شكر نزد علما و دانشمندان اين مشهور است كه: صبر، عدم بي تابي و ناله و زاري است و شكرگزاري، اطاعت از خدا به وسيله سپاس بر نعمتهاي اوست.

 

س50 ـ مرا به چه چيزي توصيه مى كني؟

ج ـ تو را به آگاه بودن از توحيد و يكتاپرستي و مطالعه كتاب هاي توحيد سفارش مى كنم ؛ زيرا حقيقت خدا پرستي ـ كه پيامبران را براي آن فرستاده شده اند ـ برايت روشن مى شود و حقيقت شرك ـ كه خدا و رسول خدا (ص) آن را حرام دانسته و از آن خبر داده اند و اين كه گناهان مشرك بخشوده نمى شود و بهشت بر مشرك حرام است و كسىكه مشرك باشد، اعمال و كردار او باطل و محو خواهد شد ـ برايت آشكار ميگردد و نيز اهميت يكتاپرستي ـ كه خداوند پيامبر (ص) را براي آن فرستاده و با پيروي از رسول، مسلمان و از شرك و مشركان دور خواهي بود ـ برايت مشخص مى شود.

كلامي برايم بنويس كه خداوند مرا نفع و بهره برساند:

اولين چيزي كه تو را به آن نصيحت مى كنم توجه كردن و روي آوردن به آن چه محمد (ص) از نزد خداوند تبارك وتعالي آورده است، مى باشد؛ زيرا آن چه مردم به آن احتياج دارند، از طرف خداوند آورده است و هيچ چيزي نبوده و نخواهد بود كه آن ها را به خداوند و بهشت نزديك كند مگر اين كه به آن امركرده است، و هيچ چيزي نبود كه آن ها را از خداوند دور و به دوزخ نزديك نمايد، مگر اين كه از آن برحذر داشته است.

پس خداوند تا روز قيامت حجت را برخلق تمام كرده و براي هيچ كس حجت و برهاني بعد از بعثت محمد (ص) نيست.

خداوند در باره پيامبر(ص) و پيامبران ديگر عليهم السلام مي فرمايد: )إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإْسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا . وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللّهُ مُـوسَى تَكْلِيمًا . رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(. [نساء 163 ـ 165].

[ما چنانكه به نوح و پس از او بر پيامبران وحي كرديم و (چنانكه) به إبراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و نوادگان (او) و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي كرديم به تو (نيز) وحي كردهيم و به داود زبور داديم. و رسولاني (فرستاديم) كه پيش از اين داستان آنان را بر تو باز گفيتم و رسولاني كه حكايت آنان را بر تو باز نگفته ايم. و خداوند (بىميانجي) با موسى سخن گفت. رسولاني مژده آور و بيم كننده تا براي مردم پس از (ارسال) رسولان بر خداوند حجتي (در ميان) نباشد و خداوند پيروزمند فرزانه است].

پس بزرگترين چيزي كه از نزد خداوند آورده و اولين چيزي كه مردم را به آن امر فرموده عبادت خداي يكتايي كه هيچ شريكي ندارد  عبادتي كه فقط و فقط براي اوست؛ چنـــان كه خداوند عز وجل مى فرمايد: )يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ . قُمْ فَأَنذِرْ . وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ( .[مدثر 1 ـ 3].

[اي رسولي كه خود را به لباس درپيچيده اي! برخيز و مردم را پند و اندرز ده و آگاه نما و از خدا بترسان. و پروردگارت را به كبريا و بزرگي و عظمت ياد كن].

)وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ( يعني، خدا را بزرگ بدان و او را با اخلاص در دين عبادت كن كه او هيچ شريكي ندارد. و اين، قبل از اين كه به نماز و زكات و روزه و حج و غير اين ها از شعاير اسلام امر شود، مى باشد.

و)قُمْ فَأَنذِرْ( يعني، از شرك در عبادت خداي يگانه دوري كن. و اين، قبل از اين كه از زنا و دزدي و رباخواري و ظلم و ستم به مردم و غير اين ها از گناهان كبيره نهي شود، مى باشد.

و اين قاعده از بزرگ ترين قواعد دين و واجب ترين آن هاست و خداوند مخلوقات را براي همين آفريده است ؛ چنان كه مى فرمايد: )وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ(. [ذاريات 56].

و به همين سبب، خداوند پيامبران را فرستاده و كتابهاي آسماني را نازل فرموده است ؛ چنان كه مى فرمايد: )وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ(. [نحل 36].

و به همين علت، مردم بين مسلمان و كافر جدايي و فرق گذاشته اند، پس هركس خدا را روز قيامت با توحيد و بدون هيچ گونه شركي ملاقات نمايد، وارد بهشت مى شود و هركس كه با شرك، خدا را ديدار كند، به دوزخ خواهد رفت، حتي اگر از عابدترين و زاهدترين مردم باشد و اين همان معناي (لا إله إلاَّ الله) است ؛ زيرا فقط از (إله) است كه اميد و آروز و خير و دفع شر خواسته مى شود و فقط از او ترسيده مى شود و فقط بر او توكل مى شود.


وصلى الله وسلم على نبينا محمد وآله وصحبه أجمعين.