از اصول و قواعد اهل سنت وجماعت در
عقيده تأليف: الشيخ صالح بن فوزان الفوزان
إسحاق بن عبدالله بن محمد دبيري
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وبعد: اصول و قواعد اهل سنت بسيار است، اين كتاب فقط اشاره اي به بعضي از قواعد مهم شده كه ما آنرا به فارسي نگارش نموديم. اميد است اين قواعد مورد درك و فهم، و در صحنه عمل افراد جامعه قرار گيرد. از خداوند مسئلت داريم كه ما و دانشمند محترم مؤلف اين كتاب و خوانندگان گرامي از اجر و پاداش خير دور نفرمايد، و آنرا خالص براي رضا و خشنودي خود قرار دهد، و ما را از جمله اين حديث شريف بگرداند، رسـول اكرم (ص) فرمودند: ((إذا مات ابن الإنسان انقطع عمله إلاَّ من ثلاثة: صدقة جارية أو علم ينتفع به، أو ولد صالح يدعو له)). مسلم. اگر انسان دنيا را وداع گفت همه اعمال و كردار او قطع خواهد شد مگر از سه چيز: صدقه اي كه در جريان و روان باشد و به مردم برسد، و علم و دانشي كه مردم از آن استفاده ببرند، و فرزندي نيك و صالح كه برايش دعا كند. اسحاق بن عبدالله دبيري رياض: 20/12/1421هـ. ق ـ 25/12/1379هـ.ش
الحمد لله رب العالمين هدانا للإسلام، )وما كنّا لنهتدي لولا أن هدانا الله(. [الأعراف 43]. [اگر هدايت و لطف الهي نبود ما خود در اين مقام راه نمى يافتيم] . و از خداوند مسئلت داريم تا وداع اين دنيا، ما را ثابت قدم و استوار نگه دارد، چنانكه مى فرمايد: )يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته ولا تموتن إلاَّ وأنتم مسلمون(. [آل عمران 102]. [اي كساني كه ايمان آورديد از خدا بترسيد آن چنان كه شايسته ترسيدن از اوست، (هميشه بر پرهيزگاري و اخلاص در ايمان باشيد تا نتيجه آن عاقبت خير باشد)، ونميريد مگر به دين اسلام]. وأن لا يزيغ قلوبنا بعد أن هدانا، )ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هديتنا( . [آل عمران 8] . [پروردگارا دل هاي ما را به كج روي و باطل مينداز بعد از اين كه ما را به راه راست هدايت فرمودى] . وصلي الله وسلم علي نبينا وقدوتنا وحبيبنا محمد رسول الله الذي بعثه رحمة للعالمين، ورضي الله عن أصحابه البررة الأطهار المهاجرين والأنصار، ومن تبعهم بإحسان ما تعاقب الليل والنهار . وبعد: اين چند كلمه مختصري در بيان عقيده اهل سنت و جماعت است و انگيزه نوشتن آن اين بود كه امت اسلامي در حالت پراكندگي و اختلاف بسيار زيادي قرار دارد، آن هم به سبب وجود بسياري از گروه هاي متعدد معاصر كه با هم اختلاف داشته، هر يكي از آنها به روش و طريقه خود دعوت كرده، و گروه خود را شايسته و والاتر مى داند، تا اين كه افراد نادان مسلمان گيج شده نمى داند كدام يك از اين گروه ها را پيروي كند، و به چه كسي اقتدا و تأسي نمايد، و كافري كه بخواهد مسلمان شود نمى داند اسلام حقيقي كه در باره آن خوانده و شنيده كدام است، آن اسلامي كه قرآن و سنت پيامبر (ص) به سوي آن دعوت كرده، اسلامي كه زندگي صحابه گرامي نمايان گر آن بوده، و اهل قرون برتر آن را سيره خود قرار داده بودند، يا اينكه فقط نام اسلام را مى بينند، و بنا به گفته يكي از باخترشناسان (مستشرقين): اسلام پنهان و پوشيده است، يعني مسلماناني كه پيرو اسلام هستند، بيان كننده اسلام حقيقي نيستند . ما نمى گوئيم كه به طور كلي اسلام وجود ندارد، زيرا خداوند بقاء آنرا در دو چيز نهفته است: در بقاي قرآن، چنان كه مى فرمايد: )إنَّا نحن نزلنا الذكر وإنّا له لحافظون(. [الحجر 9]. [ما قرآن را بر تو نازل كرديم، و ما هم آن را محفوظ خواهيم داشت] . و در بقاي گروهي از مسلمانان كه اسلام حقيقي را بيان مى كنند و آن را حفظ و نگهداري كرده از آن دفاع مى كنند، چنان كه خداوند مى فرمايد: )يا أيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه أذلة علي المؤمنين أعزة علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم(. [المائدة 54]. [اي مردمى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از دين خويش برگردد، خدا گروهي را به ميان مى آورد كه ايشان را دوست مى دارد، و ايشان او را دوست مى دارند، نسبت به مؤمنان پر محبت، و بر كافران سختگيرتر و پر خشم اند، در راه خدا جهاد مى كنند، و از سرزنش و نكوهش و ملامت هيچ كسي باكي ندارند]. و مى فرمايد: )وإن تتولوا يستبدل قوماً غيركم ثم لا يكونوا أمثالكم(. [محمد 38]. [و اگر پشت به فرمان او كنيد و راهنمايىهاي او را نپذيريد به جاي شما گروهي غير از شما مى آورد (كه فرموده خدا را تصديق كنند و بر راه او روند و به شريعت او عمل كنند و به آنچه خدا فرمود عمل نمايند و پيرو پيامبر باشند)، آنگاه آنان مانند شما نخواهند بود]. بلي آن جماعت و گروهي است كه رسول اكرم (ص) از آنها خبر داده و مى فرمايد: ((لا تزال طائفة من أمتي علي الحق ظاهرين لا يضرهم من خذلهم ولا من خالفهم حتي يأتي أمر الله تبارك وتعالي وهم علي ذلك)). [متفق عليه]. ((همواره گروهي از امت من بر حق ظاهر و آشكارند، و عدم تأييد و عدم نصرت و ياري كسى، و مخالفت هيچ كس به آنها ضرر نمى رساند تا اين كه امر خدا يعني قيامت بر پا شود و آنان بر همان راه حق خود مى باشند)). و از اين جا بر ما واجب مى شود تا با اين گروه مبارك آشنا شويم، آن گروهي كه اسـلام صحيح را بيان مى كنند ـ خدايا ما را از آنها بگردان ـ و همانا شناختن آن واجب است براي كسىكه بخواهد با آن اسلام حقيقي و صحيح و پيروان حقيقي آنها آشنا شده، و به آنها اقتداء و تأسي كند و بر روش آنها برود و به آنها بپيوندد، و براي غير مسلمانان كه بخواهند به اسلام داخل شوند .
تعريف گروه نجات يافته، اهل سنت و جماعت:
مسلمانان در عصر رسول اكرم (ص)، امت يكتا بودند، چنان كه خداوند مى فرمايد: )إنَّ هذه أمتكم أمة واحدة وأنا ربكم فاعبدون(. [الأنبياء 92]. [اين حقيقت آشكار است كه امت شما يكتاست، (و داراي يك راه و يك عقيده، و يك آيين است) و من پروردگار يكتا و آفريننده شما هستم، پس تنها مرا پرستش كنيد]. يهود و منافقين چنان كوشش كردند تا بين مسلمانان در زمان پيامبر اكرم (ص) تفرقه و اختلاف بيندازند، ولي نتوانستند، چنان كه خداوند از قول منافقين چنين مى فرمايد: )لا تنفقوا علي من عند رسول الله حتي ينفضوا(. [المنافقون 7]. [بر اصحاب و ياران رسول الله مال را انفاق نكنيد تا از دور او پراكنده شوند (و او را رها كنند)]. و خداوند در رد آنها چنين پاسخ داد: )ولله خزائن السـموات والأرض ولكن المنافقين لا يفقهون(. [المنافقون 7]. [گنج هاي آسمان ها و زمين نزد خداست، ليكن منافقان (اين را) نمى دانند (و آنرا درك نمى كنند)]. يهوديان كوشش كردند تا بين مسلمانان تفرقه و اختلاف بياندازند و آن ها را از دين اسلام باز دارند، چنان كه بارىتعالي مى فرمايد: )وقالت طائفة من أهل الكتاب آمنوا بالذي أنزل علي الذين آمنوا وجه النهار واكفروا آخره لعلهم يرجعون( . [آل عمران 72]. [و گروهي از اهل كتاب گفتند به دين و كتابي كه براي مسلمانان نازل شده اول روز (با نيرنگ) ايمان آوريد، و آخر روز كافر شويد، شايد (با اين حليه) آنها نيز از دين اسلام برگردند]. ولي اين دسيسه هاي آن ها به پيروزي نرسيد، زيرا خداوند آن ها را آشكار كرد و رسوا نمود، بار دوم به اين دسيسه ها دست زدند و آن چه بين انصار از جنگها و دشمنىها قبل از اسلام رخ داده بود براىشان بازگو مى كردند، و آنچه بين آن ها از شعرها گفته شده بود بازگو مى كردند، ولي خداوند دسيسه هاي آنها را آشكار نمود، چنان كه مى فرمايد: )يا أيها الذين آمنوا إن تطيعوا فريقاً من الذين أوتوا الكتاب يردوكم بعد إيمانكم كافرين و كيف تكفرون وأنتم تتلي عليكم آيات الله وفيكم رسوله ومن يعتصم بالله فقد هدي إلي صراط مستقيم . يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته ولا تموتن إلاَّ وأنتم مسلمون واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم إذ كنتم أعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً وكنتم علي شفا حفرة من النار فأنقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون . ولتكن منكم أمة يدعون إلي الخير ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر وأولئك هم المفلحون ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البينات وأولئك لهم عذاب عظيم . يوم تبيض وجوه وتسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم أكفرتم بعد إيمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون(. [آل عمران 100 ـ 106]. [اي مؤمنان اگر پيروي و اطاعت گروهي از اهل كتاب نماييد شما را بعد از ايمان داري به كفر بر مى گردانند، و چگونه شما (مؤمنان) كافر خواهيد شد در حالي كه آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و پيغمبر خدا در ميان شما است . و كسي كه به دين خدا چنگ زند به راستي به راه مستقيم هدايت يافته . اي مردمي كه ايمان آورده ايد از خدا آن چنان كه شايستهء ترسيدن از اوست بترسيد، و نبايد مرگ شما فرار سد مگر در حالي كه مسلمان باشيد . و همگي به ريسمان خداوندي كه همانا اسلام است چنگ زده و از يكديگر پراكنده مشويد، و نعمت هايي كه خدا به شما ارزاني فرمود به ياد آوريد، دشمنان همديگر بوديد، خدا ميان دل هايتان الفت و مهرباني انداخت و به لطف خداوند همه برادر (دينى) يكديگر شديد، و در پرتگاه (چاله اي از) آتش بوديد، خدا شما را نجات داد، (خداي توانا به بركت دين اسلام شما را همگي با هم برادر و همدست و دوستدار يكديگر گردانيد)، آن چنان كه ياد شد خدا آيات خود را براي شما روشن فرمود تا به راه راست برويد . و بايد از شما مسلمانان هميشه گروهي باشند كه به سوي خير و خوبي دعوت كنند و از بدي باز دارند و آنانىكه چنين كنند، (امر بمعروف نمايند و نهي از منكر كنند آنان) رستگاران هستند . و شما (مسلمانان) مانند مللي نباشيد كه راه تفرقه و اختلاف پيمودند پس از آن كه آيات و دلايل روشن از جانب خدا براي هدايت آنها آمد، و چنين گروهي گرفتار عذاب سخت خواهند بود . روزي كه كساني رو سفيد و كساني رو سياه گردند، آنهائىكه روىشان سياه شود (به آنان گفته مى شود) آيا بعد از ايمان آوردنتان كافر شديد! (نتيجه اش اين است كه در برابر كفر آوردنتان عذاب خداوندي بچشيد)]. و رسول اكرم (ص) براي انصار موعظه گفت و آنها را از نعمت اسلام و اجتماع آنها بعد از تفرقه يادآوري نمود، در اين حال انصار با هم دست دادند و همديگر را به آغوش كشيدند . [تفسير ابن كثير 1/397، و كتاب أسباب النـزول للواحدي ص 149 ـ 150]. اينجا بود كه دسيسه هاي يهود بر هم خورد و مسلمانان امت يكپارچه باقي ماندند، و خداوند آنها را به اجتماع و هماهنگي بر حق امر فرمود و از اختلاف و تفرق باز داشتند، چنان كه مى فرمايـد: )ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا مـن بعـد ما جاءهم البينات(. [آل عمران 105]. [و مانند مردمي مباشيد كه از هم پراكنده شدند و اختلاف به ميان آوردند و تفرق و اختلافشان بعد از رسيدن نشانه هاي آشكار از خداي تعالي به ايشان بود]. و هم چنان مى فرمايد: )واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا(. [آل عمران 103]. [و همگي به رشتـه (ديـن) خـدا چنگ بزنيـد، و به راه هاي متفرق پراكنده مشويد]. خداوند اجتماع و هماهنگي را در به جا آوردن عبادات در نماز و روزه و حج و طلب علم و دانش مشروع كرده است، و رسول اكرم (ص) مسلمانان را به هماهنگي تشويق نمودند و از تفرقه و اختلاف بر حذر داشتند، و از چيزي خبر مى دادند كه به هماهنگي و اجتماع تشويق كرده و از تفرقه باز مى دارد. و خبر دادند كه در اين امت اختلاف و پراكندگي به ميان خواهد آمد، چنان كه در امت هاي قبل از اسلام چنين بوده است، و فرمودند: ((فإنَّه من يعش منكم فسيري اختلافاً كثيراً فعليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي)). [أبوداود والترمذي وأحمد وابن ماجه]. (زيرا هر كس از شما عمري طولاني كند، اختلافات و تفرقه هاي بسياري خواهد ديد، پس بر شماست كه پيرو سنت من و سنت خلفاي راشدين هدايت شده كه بعد از من مى آيند باشيد. و در حديث ديگر مى فرمايد: ((افترقت اليهود علي إحدي وسبعين فرقة وافترقت النصاري علي اثنين وسبعين فرقة وستفترق هذه الأمة علي ثلاث وسبعين فرقة كلها في النار إلاَّ واحدة، قلنا: من هي يا رسول الله؟ قال: من كان علي مثل ما أنا عليه اليوم وأصحابي)). [الترمذي والحاكم والآجري في الشريعة وابن نصر المروزي في السنة ص 22 ـ 23، واللالكائي في شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة 1/145 ـ 147]. (يهود بر هفتاد يك فرقه و گروه تقسيم شدند، و نصاري بر هفتاد دو گروه، و اين امت (يعني مسلمانان) بر هفتاد سه گروه تقسيم خواهد شد، همه اين فرقه ها و گروه ها در آتش جهنم اند مگر يك گروه، (صحابه گويند): پرسيديم اي رسول خدا (ص) اين گروه رستگار چه گروهي است؟ فرمود: آنچه كه من و ياران من امروز بر آن هستيم. و در آخر عصر صحابه آنچه پيامبر (ص) به آن خبر داده بودند واقع شد و امت پراكنده شدند، ولي اين تفرقه تأثير زيادي در كيان امت اسلام در قرون مفضله (قرنهايي كه پيامبر از آنها به عنوان قرون برتر نام بردند) نداشت، با سده هاي بهتر و بزرگوار كه رسول اكرم (ص) درباره آن به خوبي ستوده اند و فرمودند: ((خيركم قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم)). [متفق عليه]. بهترين قرن ها مدت زماني كه من در آن هستم مى باشد، سپس قرني كه بعد از من مى آيد، سپس قرني بعد از قرن دوم مى آيد. قرن: يعني يك دوره صد ساله. راوي حديث گويد كه: نمى دانم بعد از قرني كه رسول اكرم (ص) در آن بود، دو قرن ذكر كرد، يا سه قرن، و فضيلت اين قرن ها به سبب زيادي علماء هم چون محدثين و مفسرين و فقهاء كه شامل علماي تابعين و تابع تابعين و امام هاي چهارگانه و شاگردان آنها بود، و هم چنان نظر به وجود يك دولت قوي كه گروه هاي مخالف در آن با دلايل و حجت كيفر خود را مى ديدند. بعد از تمام شدن قرن هاي مفضله (سده هاي گزيده) مسلمانان با اصحاب دين هاي مخالف اسلام مخلوط شدند، و كتب اديان كفر به عربي ترجمه شد، و پادشاهان مسلمانان بعضي از كافران و گمراهان را به خاندان خود خواندند و آنها را وزير و مستشار خود كردند، در اين جا بود كه اختلاف پيدا شد و گروه ها و گروهك ها و مذاهب باطل به ميان آمد، و از آن وقت تا حال حاضر اين سلسله جريان داشته، و تا آنگاه كه خدا بخواهد چنين خواهد بود. ليكن به حمد خداوند متعال گروه رستگار اهل سنت و جماعت با چنگ زدن به اسلام درست و حقيقي پايدار مانده، و به آن عمل نموده، و ديگران را به آن دعوت مى نمايند، و وجود اين گروه مصداق حديث پيامبر خداست كه از بقاي آن و پايداري و استوار بودن آن، خبر داده است، و اين فضل خداوند راجع به بقاي اين دين و دليل حجت بر گمراهان و گروه عناد و ستيزه مى باشد. اين گروه مبارك روشنگر روش صحابه بزرگوار با پيامبر خدا در گفته ها و كارها و اعتقاد مى باشد، چنان كه پيامبر (ص) مى فرمايد: ((هم من كان علي مثل ما أنا عليه اليوم وأصحابي)). [در ص 18 گذشت]. آنها كسانىاند كه به آنچه امروز من و ياران من بر آن هستيم چنگ زده اند. آنها باز ماندگان صالح و نيكوكار آن كسانىاند كه خداوند در باره آنها چنين فرموده است: )فلولا كان من القرون من قبلكم أولوا بقية ينهون عن الفساد في الأرض(. [هود 116]. [چرا كه در قرن ها و ملت هاي گذشته مردمي با عقل و ايمان وجود نداشت كه خلق را از فساد و اعمال زشت در زمين منع و نهي كنند].
نامهاي گروه رستگار و نجات يابنده و تعريف آن:
از آن جايىكه اين گروه، از گمراهي دور هستند، بايد نام ها و نشانه هاي آن را دانست تا اين كه به آن اقتداء و تأسي نمود، زيرا آن نام هاي بزرگ و عظيمي دارد كه توسط آن از ديگر گروه ها ويژگي خاصي به خود كسب نموده است، و از مهمترين اين نام ها و نشانه ها اين كه از گروه هاي رستگار، و گروه تأييد و پيروز شده اهل سنت و جماعت است، و معاني هر يكي از آن چنين است: 1 ـ گروه رستگار: يعني رستگار از آتش جهنم، چنان كه پيامبر (ص) وقتي گروه ها را ذكر نمودند اين گروه را استثنا كردند و فرمودند: ((كلها في النار إلاَّ واحدة)). همه آنها در آتش جهنم اند مگر يكى، يعني آن يكي در آتش نيست. 2 ـ كساني كه به كتاب خدا و سنت رسول الله (ص) و به آنچه كه پيشينيان از مهاجرين و أنصار بر آن بودند چنگ زنند. چنان كه پيامبر (ص) در باره آنها فرمودند: ((هم من كان علي مثل ما أنا عليه اليوم وأصحابي)). آنها كسانىاند كه چنگ مى زنند به آنچه امروز من و ياران من بر آن هستيم. 3 ـ اين گروه از اهل سنت و جماعت هستند، كه به دو امتياز برتري دارند: الف ـ چنگ زدن به سنت پيامبر (ص) تا آن كه اهل سنت شده اند، بر خلاف گروه هاي ديگر كه به اعتقاد خود و گفته هاي رهبرانشان تمسك مى ورزند، بنابر اين به سنت رسول الله (ص) نسبت داده نمى شوند، بلكه به بدعت و گمراهي خود مانند فرقه قدريه و فرقه مرجئه، يا به امامان خود مانند فرقه جهميه، يا به كارها و كردار زشت خود مانند رافضه و خوارج نسبت داده مى شوند. ب ـ كساني كه اهل جماعت هستند به سبب اجتماع آنها بر حق و عدم پراكندگي و تفرق، بر خلاف گروه هاي ديگر كه بر حق يكپارچه نيستند، بلكه هوا و ميل خود را پيروي مى كنند و حقي در نزدشان وجود ندارد تا آنها را با هم يكپارچه سازد. 4 ـ كساني كه تا روز قيامت پيروز و كامياب هستند، زيرا دين خدا را ياري داده و خداوند اين گروه را ياري فرموده است، چنان كه مى فرمايد: )إن تنصروا الله ينصركم(. [محمد 7]. [شما اگر خـدا را ياري كنيد، خـدا نيز شما را (در همه جا و همه چيز) ياري كند]. به همين سبب رسول اكرم فرمودند: ((لا يضرهم من خذلهم ولا من خالفهم حتي يأتي أمر الله تبارك وتعالي وهم علي ذلك)). و عدم تأييد و عدم نصرت و ياري كسى، و مخالفت هيچ كس به آنها ضرر نمى رساند تا اين كه امر خدا يعني قيامت بر پا شود و آنان بر همان راه حق خود مى باشند.
اهل سنت و جماعت بر اساس اصولي ثابت و واضح و آشكار عمل مى كنند، آن هم در اعتقاد و اعمال و رفتار و اخلاق و اين اصول بزرگي است كه از كتاب خدا و سنت رسول الله (ص) و آنچه سلف صالح از صحابه و تابعين و پيروان نيكو بر آن بودند تلقي كرده، فراگرفته اند، و اين اصول و قواعد در چند چيز ذيل خلاصه مى شود:
ايمان به خدا و فرشتگان و كتاب ها و پيامبران خدا و روز آخرت و ايمان به قضا و قدر، خير و شر آن. 1 ـ ايمان به خدا: تصديق به يگانگي خدا، يعني تصديق كردن توحيد سه گانه و اعتقاد داشتن و عمل كردن به آن، آنهم: توحيد ربوبيت، و توحيد الوهيت، و توحيد اسماء و صفات است . توحيد ربوبيت: و آن عبارت است از توحيد افعال خداوند، يعنى: معتقد بودن به اين كه همه چيز هم چون آفريدن، و روزي دادن، و زنده كردن، و ميرانيدن از جانب خــداست، و ايـن كه او پروردگار و مالك همه چيز است. و توحيد الوهيت: اين كه تنها خداي يگانه سزاوار تمام عباداتي است كه بنده آن را به شكل مشروع براي نزديك شدن به خدا انجام مى هد، هم چون: دعاء، و ترس، و اميد، و دوستي، و قرباني، و نذر، و ياري خواستن، و پناه گرفتن، فريادرسي و كمك، و نماز و روزه، و حج، و انفاق در راه خدا، و آنچه را مشروع نموده و به آن امر فرموده است، و براي خدا ديگري را شريك قرار نمى دهند، نه فرشته اي مقرب، و نه پيامبري فرستاده، و نه ولىاي از أولياء، و نه غير از اين ها. توحيد اسماء و صفات: ثابت كردن نام ها و صفاتىكه خدا آن را به خود، و يا پيامبرش آن را به او ثابت نموده است، و پاك دانستن و منـزه داشتن خدا از هر عيب و نقصي كه خود را از آن منزه داشته، و يا پيامبرش او را از آن منزه دانسته باشد، و اين همه بدون هيچ گونه تمثيل، و تشبيه، و تحريف، و تعطيل، و تأويل، چنان كه خداوند مى فرمايد: )ليس كمثله شيء وهو السميع البصير(. [الشوري 11]. [مانند او چيزي نيست، و او شنواي بيناست]. چنان كه مى فرمايد: )ولله الأسماء الحسني فادعوه بها(. [الأعراف 180]. [و براي اوست بهترين نام ها (نام هاي نود و نه گانه كه در حديث آمده) خدا را با آن نام ها بناميد و به آن نام ها دعا كنيد، و مناسب با آن عمل كنيد]. 2 ـ ايمان به فرشتگان خدا: يعني تصديق كردن به وجود آن ها، و اين كه خلقي از مخلوقات خدايند، و آنها را از نور آفريده است تا او را عبادت كنند، و فرمان او را در جهان هستي بجا آورند، چنان كه خداوند مى فرمايد: )بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول وهم بأمرهم يعملون(. [الأنبياء 26 ـ 27]. [بلكه آنان همه بندگان گرامي خدا بودند، هميشه گفتار ايشان بعد از گفتار خداست، هميشه مطيع فرمان خداي خود هستند]. 3 ـ ايمان به كتاب هاي خدا: يعني تصديق به آن، و به راهنمايي و نوري كه در آن است، و اين كه خداوند آن را براي هدايت بشريت بر پيامبران خود نازل فرموده، و عظيم ترين آن كتاب ها تورات و انجيل و قرآن است، و عظيم ترين اين سه كتاب، قرآن است، و آن معجزه اي بزرگ و عظيمي است، خداوند مى فرمايد: )قل لئن اجتمعت الإنس والجن علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيراً(. [الإسراء 88]. [بگو اي رسول خدا اگر انس و جن همه همدست شوند تا مانند اين قرآن بياورند، نتوانند، و اگر چه بعضي از ايشان پشتيبان بعضي ديگر و مددكار يكديگر شوند]. اهل سنت و جماعت ايمان دارند كه قرآن كلام خداست، و حروف و معاني آن مخلوق نيست، به خلاف آنچه جهميه و معتزله مى گويند كه: قرآن همه اش با حروف و معاني آن مخلوق است، و به خلاف آنچه كه اشاعره و پيروان آنها مى گويند كه: كلام خدا عبارت از معاني آن است، ولي حروف آن مخلوق است، و هر دو قول باطل است، خداوند مى فرمايد: )وإن أحد من المشركين استجارك فأجره حتي يسمع كلام الله(. [التوبة 6]. [و اگر يكي از مشركان به تو پناه آورد (تا از دين آگاه شود) او را پناه ده تا كلام خدا (قرآن) را بشنود]. و مى فرمايد: )يريدون أن يبدلوا كلام الله(. [الفتح 15]. [مى خواهند كلام خدا (قرآن) را تغيير دهند]. پس آن سخنان و كلام خداست، نه سخنان و كلام ديگري غير از خدا. 4 ـ ايمان به پيامبران خدا: يعني تصديق كردن تمامي پيامبران، آنان كه خداوند نام آنها را ذكر كرده، و آن كه نامشان ذكر نشده است، از اول تا آخر آنها، و آخرين و خاتم آنان، پيامبرمان محمد (ص) مى باشد، ايمان به پيامبران ايمان مجمل و به طور خلاصه است، و ايمان به پيامبرمان محمد (ص) داراي تفصيل است، و اعتقاد به اين كه خاتم پيامبران محمد (ص) است، و بعد از او پيامبري نيست، و كسي كه اين اعتقاد را نداشته باشد كافر است، و ايمان به پيامبران هم چنان به معناي عدم افراط و زياده روي و بدون كم كاري در حق آنهاست، بر خلاف يهود و نصاري كه در بعضي از پيـامبـران زياده روي و افراط كرده اند تا اينكه آنها را فرزندان خدا دانسته اند، چنان كه مى فرمايد: )وقالت اليهود عزير ابن الله وقالت النصاري المسيح ابن الله(. [التوبة 30]. [يهوديان گفتند كه عزير پسر خداست، و نصاري گفتند عيساي مسيح پسر خداست]. و گروهي از متصوفين و فلاسفه (فيلسوف ها) در حق پيامبران كوتاهي كرده و آنان را تحقير نموده و امامان خود را بر آنها برتري دادند، و بت پرستان و كافران به تمامي پيامبران كافر شدند، و يهود به عيسي و محمد عليهما الصلاة والسلام كافر شدند، و نصاري به محمد (ص) كافر شدند، و كسي كه به بعضي از پيامبران ايمان آورد، و به بعض ديگر كافر شود، او در حقيقت به تمامي پيامبران كافر است، خداوند مى فرمايد: )إنَّ الذين يكفرون بالله ورسله ويريدون أن يفرقوا بين الله ورسله ويقولون نؤمن ببعض ونكفر ببعض ويريدون أن يتخذوا بين ذلك سبيلاً أولئك هم الكافرون حقاً(. [النساء 150 ـ 151]. [مردمى كه به خدا و پيامبر او كفر مى آورند و مى خواهند بين خدا و پيغمبرانش جدايي اندازند و مى گويند ما به برخي از انبياء ايمان مى آوريم و به بعضي ايمان نمى آوريم، و مى خواهند كه ميان كفر و ايمان راهي اختيار كنند. در واقع اين ها كافر واقعي هستند]. و مى فرمـأيــد: )لا نفرق بين أحــد من رسله(. [البقرة 285]. [ما بين هيچ يك از پيغمبران فرق نمى گذاريم (بلكه به همه آنها ايمان مى آوريم)]. 5 ـ ايمان به روز آخرت: يعني تصديق به آنچه بعد از مرگ خواهد بود، و خدا و رسولش از آن خبر داده است، مانند: عذاب قبر و خوشي آن، و بر خاستن از قبـرهـا، و حشـر، و حسـاب، و ترازوي اعمال، و گرفتن نامه ها با دست راست يا دست چپ، و پل صراط، و بهشت و دوزخ، و آمادگي براي آن ها با اعمال و كردار نيك، و ترك اعمال بد، و توبه از آنها. و فرقه دهرىها (منكران خدا) و مشركين، به روز آخرت كافر شده اند، و يهود و نصاري به روز آخرت ايمان صحيح نياورده اند، گرچه به وقوع آن ايمان دارند، خداوند مى فرمايد: )وقالوا لن يدخل الجنة إلاَّ من كان هوداً أو نصاري(. [البقرة 111]. [و گفتند به بهشت نخواهد رفت مگر يهود، و نصارى]. و مى فرمايد: )وقالوا لن تمسنا النار إلاَّ أياماً معدودة(. [البقرة 80]. [و (يهوديان) گفتند كه هيچ وقت خدا ما را در آتش عذاب ندهد مگر روزهاي محدود و انگشت شمارى]. 6 ـ ايمان به قضا و قدر: يعني به اين كه خداوند علم آن چه بوده و خواهد بود را مى داند، و در لوح محفوظ مقدر و سرنوشت كرده است، و آن چه از خير و شر، و كفر و ايمان، و طاعات و معصيت، جاري است خداوند آن را دانسته و خلق كرده و مقدر نموده است، و اين كه طاعت را دوست دارد، و معصيت را مكروه مى دارد و از آن نفرت دارد، و بندگان در اعمال و كردار خود، اعم از طاعت اختيار و قدرت و اراده دارند، ولي آن تابع ارادت و مشيت خداست، بر خلاف فرقه جبريه كه گويند بنده بر اعمال و كردارش مجبور است و هيچ اختياري ندارد، و بر خلاف فرقه قدريه كه مى گويند بنده اراده مستقل از اراده و مشيت خدا دارد، و اينكه اعمال و كردار خود را خلق مى كند بدون اين كه خدا اراده و مشيت آن عمل و كردار را داشته باشد، و خداوند هر دو فرقه و گروه را با آيه ذيل تكذيب نموده است و مى فرمايد: )وما تشاؤون إلاَّ أن يشاء الله(. [التكوير 29]. [و شما نمى خواهيد مگر آنچه پروردگار عالميان بخواهد]. و اراده و مشيئت خود را تابع اراده و مشيئت خدا قرار دهيد، پس براي بنده مشيئت ثابت كرد، و اين ردّ بر افراط كنندگان فرقه جبريه است، و آنرا تابع مشيئت خود دانست، و در آن ردّ بر طايفه قدريه است، و ايمان به قدر و سرنوشت بنده را صبر (وشكيبايي مى بخشد و از گناهان و عيب ها دورش مى نمايد، هم چنانكه آنان را به سوي انجام عمل و كردار تشويق نموده سوق مى دهد و سستي و ناتواني و ترس و كسالت را از او دور مى كند.
از اصول و اساس اهل سنت و جماعت اين است كه ايمان: قول و عمل و تصديق است، با اطاعت زياد شده، و با گناه كم مى شود، و ممكن نيست كه ايمان قول و عمل بوده و تصديق نباشد، زيرا اين ايمان منافقين است، و ايمان بدون شناخت و دانستن بدون قول و عمل نيست، زيرا اين ايمان كافرين و منكرين است، خداوند مى فرمايد: )وجحدوا بها واستيقنتها أنفسهم ظلماً و علواً(. [النمل 14]. [و آن معجزات را انكار كردند در حاليكه دل هايشان يقين صدق آن را داشت، انكارشان از روي ظلم و تكبر و خود را بالا گرفتن از قبول حق بود] . و مى فرمايد: )فإنَّهم لا يكذبونك ولكن الظالمين بآيات الله يجحدون(. [الأنعام 33]. [براي اين كه آن ها در دل خود راستگويي و امانت تو را مى دانند و بنابر آن تو را دروغگو نمى دانند ولكن آن ستمكاران نه تنها تو را، بلكه همه آيات خدا را انكار مى كنند]. و مى فرمايد: )وعاداً وثموداً وقد تبيّن لكم من مساكنهم وزين لهم الشيطان أعمالهم فصدهم عن السبيل وكانوا مستبصرين(. [العنكبوت 38]. [و قوم عاد و ثمود را كه منازل خراب و ويرانشان به چشم مى بينند آنها نيز با آن كه بينا و هوشيار بودند چون شيطان اعمال زشت و بدشان را در نظرشان نيكو جلوه داد و از راه حق آنها را باز داشت همه هلاك و نابود گرديدند]. ايمان فقط تصديق نيست، و يا اين كه قول و تصديق بدون انجام عمل نيست، زيرا اين ايمان فرقه مرجئه است، خداوند تعالي در بيشتر اوقات اعمال و كردار را ايمان مى نامد، چنان كه مى فرمايد: )إنَّما المؤمنون الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم وإذا تليت عليهم آياته زادتهم إيماناً وعلي ربهم يتوكلون الذين يقيمون الصلاة ومما رزقناهم ينفقون أولئك هم المؤمنون حقاً(. [الأنفال 2 ـ 4]. [مؤمنان حقيقي كساني هستند كه هرگاه از خدا ذكر شود دلهاىشان از ترس بر خود بلرزد، و هرگاه آيات خدا بر ايشان خوانده شود ايمان و تصديقشان را بيفزايد و فقط بر خدا ايمان و توكل داشته باشند نه غير از او. آنها مردمي هستند كه نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزيشان نموديم و به ايشان داديم انفاق مى كنند، آنان مؤمنان بر حق و واقعي هستند]. و مى فرمايد: )وما كان الله ليضيع إيمانكم(. [البقرة 143]. [خداوند كردارشان كه نماز بود ضايع نمى گرداند]. يعني نمازهايتان را به سوي بيت المقدس، و نماز را ايمان ناميده است.
از قواعد اهل سنت و جماعت اين است كه هيچ كس از مسلمانان را كافر نمى دانند مگر اين كه مرتكب يكي از نواقض اسلام شود، اما اگر يكي از گناهان كبيره غير از شرك را انجام داد و دليلي بر كفر مرتكب آن نبود مانند ترك نماز از روي كسالت، او را با انجام اين گناه كبيره كافر نمى دانند، ليكن او را فاسق و ناقص الإيمان مى دانند، و اگر از آن گناه كبيره توبه نكرد زير مشيت خداست، اگر خواست او را مى بخشد، و اگر خواست او را عذاب مى دهد، ولي در دوزخ جاودان نمى شود، خداوند مى فرمايد: )إنَّ الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء(. [النساء 48]. [خداوند شرك ورزيدن به خود را نمى بخشد و غير از شرك گناهان ديگر را براي كسي كه بخواهد مى بخشد]. و مذهب اهل سنت مذهب وسط و در ميانه است بين مذهب خوارج كه مرتكب كبيره را اگر هم شرك نباشد، كافر مى دانند، و بين مذهب مراجعه كه او را مؤمن كامل الإيمان مى دانند، و مى گويند با وجود ايمان هيچ گناه اشكال ندارد، هم چنين با كفر هيچ طاعت و فرماني فايده ندارد.
از قواعد اهل سنت و جماعت وجوب اطاعت از فرمانداران و حكام مسلمين است، تا هنگامي كه به معصيت خدا امر نكنند، و اگر به معصيت خدا امر كنند طاعت آنها واجب و جايز نيست، و فقط طاعت آنها در معروف غير از كفر خواهد بود، عمل به قول خداوند كه مى فرمايد: )يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم(. [النساء 59]. [اي مردمي كه ايمان آورديد به فرمان خدا باشيد، و فرمان پيغمبر خدا را اطاعت كنيد، و از فرمانروايانتان (تا آنجا) اطاعت كنيد (كه شما را به فرمانبري خدا و رسول امر مى كنند)]. قول رسول الله: ((أوصيكم بتقوي الله والسمع والطاعة وإن تأمر عليكم عبد)). [أحمد، وأبوداود، الترمذي، وابن ماجه والدارمي]. شما را به تقوي و پرهيزگاري و شنيدن و اطاعت كردن سفارش مى كنم، اگر هم بر شما بنده سياه پوست امير و فرمانروا شود. اهل سنت و جماعت اعتقاد دارند كه معصيت از امير و فرمانرواي مسلمان معصيت از رسول اكرم (ص) مى باشد چنان كه پيامبر (ص) مى فرمايد: ((من يطع الأمير فقد أطاعني ومن عصي الأمير فقد عصاني)). [متفق عليه]. كسي كه از امير و فرمانروا اطاعت كند از من اطاعت كرده، و هر كس از او نافرماني نمايد از من نافرماني كرده است، و نماز پشت سرشان، و جهاد با آنان، و دعاكردن براىشان به نيكي و استقامت، و نصيحت كردن آنان را جايز و مشروع مى پندارند.
از قواعد اهل سنت و جماعت خروج بر فرمانروا و حكام مسلمين اگر مخالفتي غير از كفر باشد حرام مى دانند، آن هم به خاطر فرمان رسول الله (ص) كه از آنها در غير معصيت اطاعت شود تا زمانىكه از آنها كفر آشكار سر نزند، خلاف فرقه معتزله كه هنگامي كه حكام مسلمين مرتكب گناه كبيره شوند خروج را بر آنان واجب مى دانند، گرچه مرتكب كفر هم نشده باشند، و آن را امر به معروف و نهي از منكر مى دانند، در حالي كه اين عمل آنها از بزرگترين منكرات به شمار مى رود، چون خروج بر آنها سبب خطرهاي بزرگي مانند: بىنظمي و فساد و تفرقه و اختلاف، و تسلط يافتن دشمن خواهد بود.
از قواعد اهل سنت و جماعت حسن نيت و خلوص دل و زبان بر صحابه پيامبر (ص) مى باشد، چنانكه خداوند هنگامي كه مهاجرين و انصار را ياد آور شد و آن ها را ستايش كرد، چنين توصيف فرمود: )والذين جاءوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلاً للذين آمنوا ربنا إنَّك رؤوف رحيم(. [الحشر 10]. [و آنان كه بعد از مهاجر و انصار آمدند، (يعني تابعين و ساير مؤمنين تا روز قيامت، هميشه در دعا به درگاه خدا) عرض مى كنند پروردگارا بر ما و برادران دينىمان كه در ايمان پيش از ما شتافتند ببخش و در دل ما هيچ كينه و حسد بر مؤمنان قرار مده، پروردگارا تويي كه در حق بندگان بسيار با رحم و مهربانى]. و عمل به قول رسول الله كه فرمودند: ((لا تسبوا أصحابي فوالذي نفسي بيده لو أنفق أحدكم مثل أحد ذهباً ما بلغ مد أحدهم ولا نصيفه)). [متفق عليه]. ياران مرا ناسزا نگوييد، و دشنام ندهيد، سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست اگر يكي از شما به اندازه كوه احد طلا انفاق (صدقه) نمايد، انفاق و بخشش او به مقدار انفاق و بخشش يك كف دست آنها و حتي نصف آن نمى رسد. خلاف بر بدعت كنندگان و رافضه و خوارج كه صحابه را دشنام مى دهند و فضايل آنها را انكار مى كنند، و اهل سنت و جماعت خليفه را بعد از رسول الله (ص) أبوبكر، سپس عمر، سپس عثمان، سپس علي y مى دانند، پس هر كس در خلافت يكي از آنها طعنه بزند، گمراه تر از الاغ خانواده اش مى باشد، چون با نص و اجماع كه خلافت آنها را تاييد كرده، مخالفت كرده است.
از قواعد اهل سنت و جماعت محبت و دوست داشتن اهل بيت رسول الله (ص) است، عمل به قول رسول اكرم (ص) كه فرمودند: ((أذكركم الله في أهل بيتي)). [مسلم وأحمد وغيره]. شما را در اهل بيت خود تذكر و يادآوري مى كنم، (يعني به آنها محبت كنيد، و به آنها احترام بگذاريد، و به آن ها بد و بيراه نگوييد). و از اهل بيت رسول الله (ص) همسران او، امهات المؤمنين رضي الله عنهن وأرضاهن مى باشند، چون خداوند هنگامي كه آنها را مخاطب قرار داد فرمود: )يا نساء النبي(. [الأحزاب 32]. [اي زنان پيغمبر]. آنها را نصيحت كرد و به آنها وعده اجر و پاداش بزرگ داده است،آنگاه فرمود: )إنَّما يريد الله ليذهب عنكم الرجـس أهـل البيـت ويطهركم تطهيـراً(. [الأحزاب 33]. خدا مى خواهد ناپاكي و هر عيب را از شما همسران اهل بيت نبوت دور بدارد و شما را كاملاً پاك و پاكيزه گرداند. اهل بيت اصلي و حقيقي همانا نزديكان پيامبر خدا مى باشند، و مقصود در اينجا افراد صالح و نيك آنها، اما نزديكان غير صالح و نيك هيچ حقي در اهل بيت پيامبر خدا (ص) ندارند، مانند عموي (كاكا) پيامبر خدا (ص) أبىلهب، و امثال او، همان طوري كه خداوند مى فرمايد: )تبت يدا أبي لهب وتب(. [المسد 1]. [ابو لهب نابود شد و دو دستش قطع گرديد]. و به محض نزديك بودن و خويشاوندي با رسول اكرم (ص) با عدم عمل و كردار نيك، صاحبش را هيچ نفعي از خدا نمى رساند، چنان كه رسول الله (ص) مى فرمايد: ((يا معشر قريش اشتروا أنفسكم لا أغني عنكم من الله شيئاً، يا عباس عم رسول الله لا أغني عنك من الله شيئاً، يا صفية عمة رسول الله لا أغني عنك من الله شيئاً، يا فاطمة بنت محمد سليني من مالي ما شئت لا أغني عنك من الله شيئاً)). [متفق عليه]. اي معشر و جماعت قريش جان خود را از آتش جهنم بخريد و گردن خود را از آن آزاد نماييد، كه نمى توانم از آنچه خدا از عذاب و ضرر برايتان خواسته شما را نجات دهم، اي عباس عموي رسول الله نمى توانم در مقابل خدا از تو دفاع كنم، اي صفيه عمه رسول الله نمى توانم در برابر خدا از تو دفاع كنم، اي فاطمه دختر پيامبر هر چه بخواهي از مال من طلب كن كه نمى توانم در مقابل عذاب و ضررىكه خدا برايت خواسته از تو دفاع كنم. و نزديكان نيكوكار و صالح رسول الله (ص) بر ما حق مراعات و محبت و احترام دارند، و جايز نيست كه در آنها غلو و زياده روي كنيم، و چيزي از عبادت را به آنها اختصاص دهيم، يا اين كه معتقد باشيم كه به غير از خدا يكي از آنها نفع و ضرري به ما مى رساند، زيرا خداوند خطاب به پيامبرمى فرمايد: )قل إنّي لا أملك لكم ضراً ولا رشداً(. [الجن 21]. [بگو من مالك و قادر بر خير و شر شما نيستم]. و مى فرمايد: )قل لا أملك لنفسي نفعاً ولا ضراً إلاَّ ما شاء الله ولو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير وما مسني السوء(. [الأعراف 188]. [بگو من مالك نفع و ضرر خويش نيستم مگر آنچه خدا بر من خواسته باشد، و اگر من از غيب جز آن چه به وحي مى دانم آگاه بودم بر خير و نفع خود هميشه مى افزودم و هيچ گاه زيان و رنج نمى ديدم]. اگر رسول الله (ص) چنين باشد كه نتواند به خود نفع و ضرري برساند مگر با اجازه خدا، پس چگونه غير از او ديگري (مى تواند اين كار را بكند) پس آن عقيده را كه بعضي از مردم در باره كسانىكه به خويشان رسول الله (ص) نسبت داده مى شود، دارند، عقيده باطل است.
از قواعد اهل سنت و جماعت تصديق كرامات اولياء الله است، يعني آن چه خداوند با دست بعضي از آن ها از كارهاي خارق العادة انجام مى دهد، چنان كه قرآن و سنت بر آن دلالت كرده است. و فرقه معتزله و جهميه وقوع كرامات اولياء را انكار كرده اند، و آن انكاري به امر واقع و معلوم است، ليكن بايد دانست كه بعضي از مردم در حال حاضر در موضوع كرامات گمراه شده و در آن غلو كرده اند، تا اينكه بعضي از جيزهائي به كرامات چسپانيده اند كه از كرامات به شمار نمى رود، مانند جادوگري و اعمال سحر و شيطاني و حقه بازي. فرق بين كرامات و جادوگري اين است كه: كرامات از دست بندگان صالح و نيكوكار خدا بر مي خيزد. و جادوگري از دست ساحران و كافران و ملحدان به قصد گمراهي خلق و خوردن و بالا كشيدن اموال آنهاست. و سبب كرامات طاعت خداست. و سبب جادوگري و سحر، كفر و گناهان مى باشد.
از قواعد اهل سنت و جماعت در استدلال دنباله روي و پيروي از آنچه قرآن و سنت رسول الله (ص) به صورت ظاهري و باطني آورده اند، و پيروي از آنچه صحابه از مهاجرين و انصار بطور عموم، و از خلفاي راشدين به طور خصوص بر آن بودند، است، همان طوري كه رسول اكرم (ص) مى فرمايد: ((عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين)). [أبوداود والترمذي وأحمد وابن ماجه]. معناي آن قبلا گفته شده است. و بر كلام خدا و كلام رسول الله، كلام هيچ كس از بشر را جلو تر نمى دانند، به همين سبب اهل سنت و جماعت ناميده شده اند. و بعد از گرفتن آنچه در قرآن و سنت باشد، آنچه علماي امت بر آن اجماع كرده اند مى گيرند، و اين قاعده سوم است كه بعد از قرآن و سنت بر آن اعتماد مى كنند، چنان كه خداوند مى فرمايد: )فإن تنازعتم في شيء فردوه إلي الله والرسول إن كنتم تؤمنون بالله واليوم الآخر ذلك خير وأحسن تأويلاً(. [النساء 59]. [اگر در باره چيزي با هم اختلاف نموديد (براي رفع اختلاف) (كتاب خدا: قرآن) و به (سنت) پيامبر مراجعه نماييد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، (اين مراجعه به كتاب خدا و سنت پيغمبر) براي شما بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود]. اهل سنت و جماعت معتقد به عصمت هيچ كس غير از رسول الله (ص) نيستند، و به راي و نظريه هيچ كس تعصب نمى ورزند تا اين كه موافق با قرآن و سنت باشد، و معتقدند كه عالم مجتهد ممكن است خطا كندن و ممكن است درست بگويد، و به هيچ كس اجازه اجتهاد نمى دهند مگر كسي كه داراي شرايط اجتهادي باشد،كه نزد علماء معروف است، و در مسائل و گفته هايي كه در آن ترجيح به يكي از گفته ها ندارد، و نص مورد اجتهاد، احتمال دارد داراي چند معني باشد، اهل سنت انكار بر يكديگر نمى كنند. و اختلاف در مسائل اجتهاد سبب دشمني با يكديگر و دوري از هم نمى گردد، چنان كه اهل بدعت تعصب دارند و چنين مى كنند، بلكه اهل سنت هم ديگر را دوست داشته و پشتيباني همديگر مى كنند، با وجود اختلاف در مسايل فرعي پشت سر هم نماز مى خوانند، خلاف بر اهل بدعت كه هر كس با آنها مخالفت كند او را دشمن و گمراه و كافر مى دانند.
اهل سنت و جماعت با اين اصول و قواعدي كه گذشت صفات عظيمي كه كامل كننده عقيده مى باشد دارند كه آن عبارت است از: 1 ـ امر به معروف و نهي از منكر، در آن چه دين مبين آن را واجب كرده است، خداوند مى فرمايد: )كنتم خير أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر وتؤمنون بالله(. [آل عمران 110]. [شما (مسلمانان حقيقي) بهترين امتي هستيد كه به جهان آمد، زيرا به خوبي وادار مى كنيد، و از بدي جلوگيري مى نماييد، و به خداي يكتا ايمان داريد]. و رسول اكرم (ص) مى فرمايد: ((من رأي منكم منكراً فليغيره بيده، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف الإيمان)). [مسلم وغيره]. كسي كه از شما منكر و زشت و ناپسندي را ديد آن را با دست خود تغيير دهد، و اگر نتوانست با زبان خود آن را تغيير دهد، و اگر با زبان هم نتوانست با قلب خود آنرا زشت و بد بداند و اين (مرحله) ضعيف ترين (مرحله) ايمان است. گفتيم: آن چه دين مبين اسلام آن را واجب كرده، خلاف بر قول و گفتار فرقه معتزله كه امر به معروف و نهي از منكر را از دايره آنچه كه دين مبين واجب كرده خارج نموده اند و معتقدند كه امر به معروف و نهي از منكر عبارت است از: خارج شدن بر حكام و فرمانروايان مسلمان در صورتىكه مرتكب گناهي شوند، اگر كفر هم نباشد. در حالي كه اهل سنت و جماعت معتقدند كه حكام را نصيحت كنند و بر آن ها انقلاب و خروج نكنند و آن هم براي وحدت كلمه و دوري از اختلاف و تفرقه. شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله گويد: (شايد ديده نشده گروهي كه بر سلطان و حاكم خروج كرده باشند، مگر اينكه انقلاب آنها سبب فساد بيشتر از اصلاح ذات البين شده است. [مجموع الفتاوي 28/179 ـ 180]. 2 ـ از صفات اهل سنت و جماعت محافظت بر شعائر اسلام مانند اداي نماز جمعه و جماعت است، خلاف بر نوآوران در دين و منافقين كه نماز جمعه و جماعت را بجا نمى آورند. 3 ـ و از صفات آن ها نصيحت هر مسلمان و كمك و ياري آنها در نيكوكاري است، عمل به سخن رسول الله (ص) كه مى فرمايد: ((الدين النصيحة، قلنا لمن؟ قال: لله ولكتابه ولرسوله ولأئمة المسلمين وعامتهم)). [مسلم وأحمد وأبوداود والنسائي]. اسلام دين نصيحت است كه به كردار و گفتار نيك نصيحت مى كند، ياران پرسيدند: نصيحت براي چه كسى؟ فرمود: براي خدا: (كه به او ايمان بياوريد)، و براي كتاب خدا: (كه آنرا بخوانيد و مورد عمل قرار دهيد)، و براي رسول خدا: (كه از او اطاعت كنيد)، و براي علماء و امراء و حكام مسلمين: (كه از آنها اطاعت كرده و آن ها را ياري دهيد، و بر آنها انقلاب و خروج نكنيد، مگر در حال كفر آشكار و واضح، در اين جاست كه در برابر معصيت خالق، اطاعت از مخلوق درست نيست)، و همچنين براي تمام مردم: (كه آنها را راهنمائي و به راه راست ياري دهيد). و عمل بقول رسول الله (ص) كه فرمودند: ((المؤمن للمؤمن كالبنيان يشد بعضه بعضاً)). [متفق عليه]. مؤمن با مؤمن ديگر مانند ساختماني است كه يك قسمت آن، قسمت ديگر را محكم نگه مى دارد. 4 ـ از صفات آنها استوار و محكم بودن در وقت آزمايش و بلا، آنهم با صبر و شكيبايي بر بلاها، و شكر و سپاس خدا هنگام ناز و نعمت، و رضا و خشنودي به قضا و سرنوشت است. 5 ـ و از صفات آنها اين كه بزرگي، و كرم، و جوانمردي، وكارهاي نيك، و طاعت پدر و مادر، و صله رحمي، و نيكي با همسايگان انجام مى دهند، و از كبر و غرور و خودپسندي، و ظلم و ستم، و تكبر بر مردم، دوري مى جويند، عمل به سخنان خداوند سبحانه: )واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئاً وبالوالدين إحساناً وبذي القربي واليتامي والمساكين والجار ذي القربي والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبيل وما ملكت أيمانكم إنَّ الله لا يحب من كان مختالاً فخوراً(. [النساء 36]. [خداي يگانه را بپرستيد و هيچ چيزي را شريك وي نگيريد و نسبت به پدر و مادر، و خويشان، و يتيمان، و فقيران، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست نزديك، و رهگذران، و بردگان، و پرستاران كه زيردست شمايند، در حق همه، نيكي و مهرباني كنيد، كه خدا مردم خودپسند متكبر را دوست نمى دارد]. عمل به گفته رسول الله (ص) كه مى فرمايد: ((أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خلقاً)). [أحمد والترمذي وأبوداود وغيرهم]. بهترين مؤمنان و كاملترين ايمان آنها، كسي است كه اخلاق او خوب و نيك باشد. از خدا خواستاريم كه ما را با منت و كرم خود از آنان بدارد، و بعد از هدايت، قلب ما را به گمراهي و انحراف نكشاند.
وصلي الله وسلم علي نبينا محمد وآله وصحبه أجمعين.
|